دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826773
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
چه کنیم آنفلوآنزای ‌خوکی نگیریم؟
آنفلوآنزای خوکی یا به عبارت درست‌تر نوع A نه آنقدر ترس دارد که زندگی‌مان را مختل کنیم و نه آنقدرها بی‌خطر که فکر کنیم هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده است. این، همه حرف دکتر محمد نبوی، معاون مرکز مدیریت بیماری‌های واگیر وزارت بهداشت و عضو کمیته کشوری کنترل و پیشگیری از آنفلوآنزای نوع A است.

به گزارش جام جم آنلاین: اتفاقا او مطمئن است به خاطر کارش هم که شده حتما آنفلوآنزا می‌گیرد، اما برعکس جو عمومی جامعه و برخی خانواده‌ها که ترس کاذبی نسبت به این نوع از آنفلوآنزا پیدا کرده‌اند، خیلی نگران نیست.

در این گفتگو هم سعی شده همه جوانب و پرسش‌های موجود در خصوص این بیماری از تاریخچه تا شیوه مقابله دنیا با آن و آنچه در کشور ما تاکنون اتفاق افتاده یا خواهد افتاد، پرسیده شود.

اگر از آنفلوآنزای نوع A یا همان خوکی خیلی می‌ترسید، یا این که اصلا توجهی هم به اخبار و اتفاقات این بیماری ندارید، حتما این مصاحبه را بخوانید. اگر جزو این دو گروه نیستید، پس اطلاعاتتان را کامل کنید.

پرسش اولم شاید کمی غیرمتعارف به نظر برسد، اما می‌خواهم بدانم شما به عنوان عضو کمیته کشوری کنترل و پیشگیری از آنفلوآنزای نوعA چقدر احتمال می‌دهید به این نوع از آنفلوآنزا مبتلا شوید؟

خب خیلی‌ها مبتلا می‌شوند، اما چون پزشک هستم و با بیماران در ارتباطم، قطعا مبتلا می‌شوم.

از این که مبتلا می‌شوید، چقدر نگران هستید؟

خیلی بیشتر از آنفلوآنزای فصلی نگران مبتلا شدنش نیستم. به اندازه آنفلوآنزای فصلی نگرانش هستم.

خب ماجرا از همین جا شروع می‌شود، چرا که تعدادی از شهروندان خیلی بیشتر از آنفلوآنزای فصلی نگران ابتلا به آنفلوآنزای نوع A هستند.

ببینید، بحث آنفلوآنزای نوعA را نه باید خیلی جدی گرفت و نگران شد و نه این که کلا بی‌تفاوت بود. در واقع مثل خیلی از بیماری‌ها، اگر خیلی نگران باشیم و بترسیم، در واقع زندگی را فلج می‌کنیم و اگر خیلی بی‌تفاوت باشیم، در واقع خودمان را در معرض خطر قرار داده‌ایم. آنفلوآنزای نوعA نه خیلی خطرناک است، نه بی‌خطر. باید ماهیتش کاملا روشن شود.

تعدادی از شهروندان متاسفانه فکر می‌کنند اصلا خبری نیست و جو کاذبی در خصوص این بیماری ایجاد شده تا مثلا واکسن‌ها و داروهای موجود به فروش برسد و مباحثی نظیر این موضوع که کاملا اشتباه است.

اتفاقا آقای دکتر! برخی مسافران حج تمتع در بازگشت معتقد بودند در عربستان خبر چندانی نیست و اوضاع این کشور آرام بوده است؟

دقیقا همین طور است. برخی حجاج می‌گفتند اصلا در عربستان خبری نبوده، نه مرده‌ای در خیابان بود و نه این که بیماری در خیابان به بیمارستان برده می‌شد و از این قبیل صحبت‌ها، در حالی که گروه پزشکی را که ما به عربستان اعزام کردیم، اعلام کردند مبتلایان در بیمارستان‌ها تحت درمان بودند و حتی مریض‌های بدحال هم داشتند و در حال آماده‌باش بودند.

آقای دکتر! داستان این آنفلوآنزا چیست؟ اصلا از کجا آمده و اعلام همه‌گیری، ترس و... از کجا شروع شد؟

از حدود 10 سال پیش نوعی ویروس آنفلوآنزا در پرندگان تا حدودی پتانسیل انتقال به انسان را پیدا کرد. اسم این ویروس هم H5N1 بود که موسوم شده به آنفلوآنزای پرندگان. وقتی هم انسان به آن مبتلا می‌شد، 60 درصد احتمال مرگ وجود داشت. معمولا کسانی هم به آن مبتلا می‌شوند که در ارتباط مستقیم با پرندگان بودند.

نگرانی که در خصوص این نوع آنفلوآنزا وجود داشت، ابتلای انسان به انسان بود که در صورت انسانی شدن آن، این نگرانی وجود داشت که تعداد قربانیان آن بسیار زیاد باشد. خوشبختانه این نوع آنفلوآنزا انسانی نشده و البته ممکن است در آینده این اتفاق بیفتد که قابل پیش‌بینی هم نیست. از اواخر زمستان سال گذشته و اوایل بهار، ویروس جدیدی از کشور مکزیک آمد که ترکیبی از ژن‌های ویروس خوک‌ها، پرندگان و انسان بود.

این ویروس پس از مدتی انسانی شد و بسرعت در تمام کشورها گسترش یافت و پاندمی‌ یا جهانی‌گیری آن با عنوان فاز 6 اعلام شد. منظور از فاز 6 هم جهانی شدن یک ویروس یا بیماری است و نه صرفا اعلام خطر و ترس در مردم.

براساس بررسی‌هایی که تاکنون درخصوص این نوع ویروس در دنیا انجام شده، به این نتیجه رسیده‌اند که تغییر شدتی تاکنون نداشته است و احتمالا این ویروس در طول مدت این اپیدمی که 2 سالی طول خواهد کشید، با همین شدت خواهد بود.

سابقه هم همین را نشان می‌دهد؛ چراکه هر 10 تا 40 سال یک پاندمی جدید آنفلوآنزا داشته‌ایم. البته نگرانی‌‌هایی هم به خاطر 2 استثنا در تاریخ ویروس آنفلوآنزا وجود دارد.

این استثناها چه بودند؟

یک بار در سال 1918 آنفلوآنزای اسپانیایی ابتدا در بهار و تابستان سبک بود و تعداد مبتلایانش زیاد نبود که در پاییز و زمستان، ناگهان شدید شد و حدود 100 میلیون نفر را کشت، در سال 1977 نوع دیگری از آنفلوآنزای H1N1 برعکس در آمریکا ابتدا در بهار و تابستان شدید بود و در پاییز شدت آن کاهش یافت.

بجز این 2 مورد بقیه موارد آنفلوآنزا با شدت یکسانی وجود داشته است، مثل آنفلوآنزای فصلی یا هنگ‌کنگی که از سال 1968 شایع شد و از آن زمان تاکنون به مدت 40 سال با شدت یکسانی ادامه داشته است. به هر حال بررسی‌های اخیر دانشمندان دنیا نشان داده است شدت آنفلوآنزای جدید بیشتر از شدت آنفلوآنزای فصلی یا هنگ‌کنگی نیست.

خب پس چرا باید نگران باشیم و نگرانی‌های موجود برای چیست؟

علت به وسعت انتشار این ویروس برمی‌گردد، به هر حال ویروس آنفلوآنزای نوع A ویروس جدیدی است که سیستم ایمنی بدن افراد با آن آشنایی ندارد و 20 تا 40 درصد جمعیت دنیا، ظرف 2 سال در 6 تا 8 موج گرفتار آن خواهند شد.

یعنی 60 تا 80 درصد از مردم جهان اصلا مبتلا نمی‌شوند؟

خیر، بقیه افراد به احتمال قوی فرم‌های خفیف و بدون علایم آنفلوآنزای نوعA را مبتلا می‌شوند. در واقع همه کم و بیش با این ویروس تماس پیدا خواهند کرد.

از نظر ابتلا فرق این ویروس با ویروس آنفلوآنزای هنگ‌کنگی یا همان فصلی چیست؟

آنفلوآنزای فصلی حدود 5 تا 10 درصد از افراد جامعه را درگیر می‌کند و برای افراد مسن، کسانی که این ضعف ایمنی بدن دارند یا دارای بیماری‌های زمینه‌ای هستند، خطرناک است، در صورتی که آنفلوآنزای نوعA 20 تا 40 درصد را درگیر خواهد کرد و با این حساب، مثلا اگر در آنفلوآنزای فصلی 5 درصد از افراد با ضعف ایمنی بدن مبتلا می‌شدند در آنفلوآنزای نوع A این رقم به بیش از 6 یا 7 برابر می‌رسد. پس افراد مراجعه‌کننده به بیمارستان‌ها نیز به تبع بیشتر می‌شود.

آمار مبتلایان و مراجعه به مراکز درمانی در دنیا چطور است؟

موج اول این بیماری در کشورهایی نظیر انگلستان، آمریکا و استرالیا طی شده است، انگلستان یکی از دقیق‌ترین آمارهای زیستی دنیا را دارد. براساس آمار این کشور در هر پیک اپیدمی، یعنی هرموج آن که حدود 2ماه طول می‌کشد، در هر هفته 110 هزار بار مراجعه سرپایی داشته‌اند، میزان بستری‌ها دو برابر شده و در برخی مراکز 5 برابر حد معمول بیمار سرماخورده مراجعه کرده است. یعنی علائم مانند آنفلوآنزای معمولی است، اما وسعت بیشتری دارد.

البته مبتلایان و تلفات در جاهای مختلف دنیا متفاوت است، مثلا در استرالیا که رتبه اول بهداشت جهانی را دارد اعلام شده شدت آنفلوآنزای نوع A از نوع آنفلوآنزای فصلی خفیف‌تر هم بوده و براساس اعلام آنها، تلفات آنفلوآنزای جدید یک مورد در 2000 و میزان تلفات در آنفلوآنزای فصلی یک در هزار بوده است.

تولید واکسن برای پیشگیری از آنفلوآنزای نوع A در چه مرحله‌ای است؟

ببینید ما در حال حاضر واکسنی برای این بیماری در دست نداریم. واکسن این بیماری اوایل سال 2010 میلادی در دسترس قرار می‌گیرد.

اما بتازگی کشور چین مدعی شده، واکسن این نوع از آنفلوآنزا را تولید کرده است؟

بله. کشورهای غربی هم تایید کرده‌اند، اما 4 ماه بررسی بی‌خطری واکسن آن طول خواهد کشید، یعنی باید طی چند مرحله روی بیماران آزمایش کنند و اگر عارضه‌ای نداشت به تولید انبوه برسد.

نیازی به طی این دوره آزمایشی با توجه به پاندمی بیماری وجود دارد؟

بله. در سال 1977 در آمریکا همزمان با اپیدمی آنفلوآنزا واکسن آن را تولید کردند و بدون بررسی به تعداد زیادی از افراد، واکسن تزریق شد. 500 نفر بر اثر عوارض واکسن فوت کردند، در حالی که پس از مدتی در پاییز، برعکس انتظار، از شدت آنفلوآنزا کم شد و در واقع 500 نفر از افراد سالم براساس این اشتباه کشته شدند. با این تجربه باید واکسن در گروه‌های داوطلب امتحان شود و پس از چندین مرحله آزمایش و در صورت تایید نهایی به تولید انبوه برسد.

برای درمان آنفلوآنزای نوعA داروی خاصی تجویز می‌شود؟

در 98 درصد مواقع این بیماری خفیف خواهد بود و بدون درمان علامتی خوب خواهد شد؛ البته در 6 درصد موارد تبدیل به سینوزیت می‌شود و 10 درصد برونشیت می‌دهد که در مجموع کشنده نیستند، اما اگر به ذات‌الریه تبدیل شود، کشنده خواهد بود. در واقع یک تا 2 درصد مبتلایان که ذات‌الریه می‌‌گیرند یا به برونشیت شدید مبتلا می‌شوند باید بستری شوند که در این تعداد درصدی فوت خواهند کرد.

و دارو؟

دارو به میزان کافی وجود دارد و باید به بستری شدگان داده شود نه به کسانی که به شکل خفیف مبتلا شده‌اند. به موارد خفیف دارو داده نمی‌شود. چون نیازی نیست و علاوه بر این مصرف زیاد دارو باعث مقاومت بدن می‌شود و ممکن است در صورت ابتلای فرد در موج‌های بعدی که 6 تا 8 موج خواهد بود، دیگر دارو اثر نکند.

در واقع به افرادی که ضعف ایمنی دارند، زنان حامله، بیماران شیمی درمانی شده، افرادی که پیوند عضو داشته‌اند، افراد مسن، بیماران قلبی و عروقی، بیماران ریوی و آسم شدید و ... دارو، بدون بستری داده می‌شود.

با این تفاسیر، به خاطر نبود واکسن در حال حاضر و تجویز دارو برای موارد خاص، پیشگیری و آموزش حرف اول را می‌زند؟

دقیقا، همه تاکید ما بر آموزش است به این خاطر که از نظر آماری ثابت شده است اگر موارد انتقال بین بیماران کم شود، میزان بیماری هم به طور کلی بسیار کاهش خواهد یافت. یعنی یک فرد مبتلا می‌‌تواند دست‌کم چند نفر را مبتلا کند اما اگر با آموزش به همین بیمار به او بیاموزیم که خود را در معرض ابتلای بقیه قرار ندهد، میزان ابتلا بسیار کاهش می‌یابد.

خب این فرد مبتلا باید چه کار کند تا دیگران مبتلا نشوند؟

با هم دست ندهند، روبوسی نکنند، مبتلایان در منزل بمانند و به محل کار یا مراکز عمومی مراجعه نکنند، اگر بیماران ناچارند در طول مدت بیماری به بیرون از منزل مراجعه کنند، از ماسک استفاده کنند و دست‌کم دستمال داشته باشند و روی دهان و بینی را بپوشانند و حتما موقع عطسه از دستمال استفاده کنند. افراد بهداشت فردی را رعایت کنند و دست‌ها را در طول روز، چندین بار شستشو دهند.

ظاهرا دستورالعمل‌هایی برای مدارس و دانشگاه‌ها ابلاغ شده، این دستورالعمل‌ها حاوی چه نکاتی است؟

براساس این دستورالعمل‌ها در مدارس با کمتر از 500 دانش‌‌آموز تا 10 درصد و در مدارس با بیش از 500 دانش‌آموز، اگر تا بیش از 5 درصد دانش‌آموزان همزمان به آنفلوآنزای نوعA مبتلا شوند، آن مدارس به شکل موقت تعطیل خواهند شد.

دارو به میزان کافی وجود دارد و باید به بستریشدگان داده شود نه به کسانی که به شکل خفیف مبتلا شده‌انداما اگر در مدارس تنها در یک یا دو کلاس دانش‌‌آموزان مبتلا به آنفلوآنزای نوعA زیاد شوند، همان کلاس‌ها تعطیل خواهند شد و بقیه کلاس‌ها دایر خواهد بود.

اگر شدت بیماری در پاییز و زمستان خیلی زیاد شود، چطور؟

در این صورت که البته قابل پیش‌بینی هم نیست، ممکن است خیلی از مراکز جمعی نظیر مدارس، دانشگاه‌ها، سینماها و ... تعطیل شوند.

آقای دکتر! آمارگیری مبتلایان در کشور چگونه صورت می‌گیرد، در واقع آماری از مبتلایان که تاکنون اعلام کرده‌اید، چگونه به دست آمده است؟

هنوز در کشور ما چرخش ویروس به شکل جدی صورت نگرفته است.

کسانی که از خارج از کشور می‌آیند در مرزها و فرودگاه‌ها مورد کنترل قرار می‌گیرند و بیماران شناسایی می‌شوند و به بقیه هم پنفلت داده می‌شود تا در صورتی که بعدا علایم داشته و مریض شدند، حتما مراجعه کنند.

قرار شده هزار مورد را از این طریق شناسایی کرده و بعد از هزار مورد مبتلا نمونه‌گیری را قطع کنیم. چون چرخش ویروس در کشور شروع خواهد شد و بیشتر آمار بستری‌شدگان را اعلام خواهیم کرد.

یعنی همه مبتلایان کشور از خارج آمده‌اند؟

به هر حال این بیماری از خارج وارد شده و بعد از موارد اولیه که مسافران بودند، بقیه مبتلایان نزدیکان و افراد در تماس با آنها بوده‌اند. در واقع آمار مبتلایان ما را، این مسافران و نزدیکان و افراد در تماس با آنها که مراجعه کردند، تشکیل می‌دهند.

خب اگر مسافری یا همراهش بعدا به این ویروس مبتلا شد و مراجعه نکرد، چطور؟

بله، ممکن است کسی به شکل خفیف مبتلا شود و مراجعه نکند.

اتفاقا در فرودگاه‌ها شناسایی بیماران چندان با دقت انجام نمی‌شود؟

در واقع امکان‌پذیر نیست، ببینید روزانه بیش از 12 هزار مسافر وارد کشور می‌شود و فقط می‌توان بیماران بدحال را شناسایی کرد و به بقیه پنفلت و بروشورهای آموزشی داده می‌شود تا در صورت مشاهده علائم، مراجعه کنند. اما در فرودگاه‌های شهرستان‌ها که پروازهای محدودی دارند، کار نظارت و شناسایی بهتر انجام می‌شود و اتفاقا در بازدید از این فرودگاه‌ها دیده شده که آموزش‌های خوبی صورت گرفته است و حتی پزشک با مسافران صحبت کرده و آموزش چهره‌ به چهره انجام می‌شود.

پس ممکن است تعداد مبتلایان بیشتر از آمار اعلامی شما باشد؟

قطعا بیشتر است خصوصا که امکان تشخیص نوع ویروس 48 ساعت بعد از ابتلا امکان‌پذیر است و بعد از آن قابل تشخیص نیست که چه نوع ویروس آنفلوآنزایی بوده است.

به هر حال 15 نوع ویروس سرماخوردگی داریم که فقط 3 نوع آن آنفلوآنزا است. در کشور ما در حال حاضر بیشتر مبتلایان آنفلوآنزای فصلی دارند که پیش‌بینی می‌شود در پاییز و فصل سرما، مبتلایان آنفلوآنزای نوعA بیشتر شوند.

دوره این بیماری چقدر طول می‌کشد؟

معمولا طی 2 یا 3 روز تب بیمار قطع می‌شود و ظرف یک هفته بیمار کاملا خوب می‌شود که برای 98 درصد مبتلایان همین روند صادق است.

آقای دکتر اگر فردی به آنفلوآنزای نوعA مبتلا شود و پزشک معالج تشخیص ندهد، چه مشکلی برای این بیمار فرضی پیش می‌آید؟

خب من، خودم پزشکم و مکرر پیش می‌آید که بیماران سرماخورده از من سوال می‌کنند نکند بیماری‌شان آنفلوآنزای نوعA باشد، من هم به آنها می‌گویم، اگر آنفلوآنزای نوعA هم باشد، لزوما بدتر نیست و حتی می‌تواند ویروس دیگری از آنفلوآنزا باشد و از بیمار می‌خواهم مراقبت‌های لازم را انجام دهد و دوره درمانش را طی کند و اگر بعد از چند روز بهبودی حاصل نشد، باز هم مراجعه کند.

با این تفاسیر وزارت بهداشت هرگز نمی‌تواند به آمار دقیقی از مبتلایان این آنفلوآنزای جدید دست یابد؟

بله، درست است، منتها کاری که ما انجام خواهیم داد و همه کشورها هم انجام داده‌اند، این است که بعد از زیاد شدن تعداد مبتلایان، از طریق دانشگاه‌های علوم پزشکی در سراسر کشور به طور مقطعی تعدادی نمونه را بررسی می‌کنند و آمار و تعداد مبتلایان به انواع ویروس‌های سرماخوردگی را به دست می‌آورند. بر این اساس مشخص می‌شود تغییرات ویروس چگونه بوده است.

منظورتان از تغییرات ویروس یعنی چه؟

یعنی این که آیا آنتی‌ژن‌های ویروس در طول مدت مشخص تغییر کرده و خفیف یا شدید شده است یا خیر.

نتایج چه بوده، آیا این ویروس در طول مدت انتشار تغییراتی داشته است؟

براساس اعلام مراکز جهانی تاکنون ویروس آنفلوآنزای نوع A تغییر نکرده است.

پس ظاهرا ویروس سر به راهی است؟

سر به راه که نه، تلفات هم داشته اما از نظر شدت، ویروس متوسطی است یعنی نه خیلی خفیف است که بیماری نداشته باشد و نه خیلی قوی است که تلفات خیلی زیادی داشته باشد.

آقای دکتر درخصوص برخی از بیمار‌ها اگر بیمار مبتلا در کشوری توسعه یافته زندگی کند، قاعدتا نحوه ابتلا، پیشگیری و درمانش، روند بهتری دارد و اگر همان بیماری در یک کشور توسعه نیافته شیوع پیدا کند، بیمار مبتلا، مشکلات بیشتری خواهد داشت، در مورد آنفلوآنزای نوعA هم همین مطلب صادق است؟

ببینید، تلفات این آنفلوآنزا در کشوری مثل استرالیا حداقل و در مکزیک، حداکثر بوده است. از یکسو تعداد بیماران با ضعف ایمنی بدن در کشورهای پیشرفته بهتر کنترل می‌شوند و از سویی دیگر کلا در کشورهایی که سیستم بهداشت و درمان قوی‌تری دارند، تعداد مبتلایان هم کمتر بوده است.

کشور ما چگونه است؟

کشور ما از نظر سیستم بهداشت و درمان متوسط است.

البته چون در کشور سیستم شبکه بهداشتی وجود دارد، قاعدتا کنترل بیماری بهتر انجام خواهد شد.

آقای دکتر، آنفلوآنزای نوع A به نژاد یا جنسیت هم ربط دارد؟

ثابت نشده و ربطی به نژاد و جنسیت ندارد، اما کودکان بیشتر به این بیماری مبتلا می‌شوند. گرچه تلفات در کودکان کم است. مثلا براساس آمار آمریکا از 550 مورد تلفات این بیماری تنها 17 نفر کودک و نوجوان بودند.

و افراد مسن چطور؟

در سنین 65 سال به بالا تلفات در برخی کشورها کمتر بوده، اما سنین 80 سال به بالا تلفات زیادی داشته است.

ماندگاری این ویروس در فضای خارج از بدن انسان چقدر است؟

این ویروس می‌تواند بین 2 تا 8 ساعت روی سطوح و محیط مناسب زنده بماند. به خاطر همین مساله است که نسبت به شستشوی زیاد دست‌ها تاکید شده است. بهتر است روزی 5 تا 6 بار دست‌ها شسته شود.

سوال آخرم به سوال اولم برمی‌گردد. شما گفتید در معرض ابتلای این بیماری قرار دارید، با این توضیح، اولین و مهم‌ترین کاری که برای پیشگیری انجام خواهید داد، چیست؟

رعایت بهداشت فردی، یعنی با افراد سرماخورده دست نخواهم داد. روبوسی نمی‌کنم، دست‌ها را مرتب می‌شویم، هنگام معاینه ماسک می‌زنم و بعد از معاینه هم دست‌هایم را می‌شویم.

و اگر مبتلا شدید؟

اگر مبتلا شدم، 2 تا 3 روز در منزل استراحت می‌کنم و سعی می‌کنم با سایر افراد تماس کمتری داشته باشم.

چند توصیه

ویروس آنفلوآنزای نوع A از انسانی به انسان دیگر از طریق تنفس منتقل می‌شود و علائم این بیماری در انسان مشابه سرماخوردگی است.

علایم اولیه بیماری آنفلوآنزای نوعA مانند آنفلوآنزای فصلی شامل تب، سردرد، سرفه، گلودرد و اسهال است و بعد از آن آبریزش و گرفتگی بینی، بدن درد، لرز و احساس خستگی در درجه بعدی آغاز می‌شود.

اجتناب از تماس نزدیک یا روبوسی با افرادی که تب و سرفه دارند، مصرف مواد آشامیدنی و غذایی سالم و انجام فعالیت‌های ورزشی از دیگر راه‌های مبارزه با این بیماری است.

دستان خود را به طور مرتب با آب و صابون بشویید، زمان عطسه یا سرفه جلوی دهان را با دستمال گرفته و از تماس نزدیک با افراد آلوده اجتناب کنید.

آنفلوآنزای نوع A بیماری‌ است که از طریق ترشحات تنفسی و ارتباط فرد با فرد دیگر منتقل می‌شود و این ترشحات تا چندین ساعت روی سطوح خارجی از جمله دستگیره در اتوبوس و اماکن عمومی ماندگار است و در صورت تماس باعث انتقال بیماری می‌شود.

شهروندان باید در مواقع سرفه یک دستمال معمولی جلوی صورت گرفته و مسافرت‌های غیرضروری خود را کاهش دهند.

در صورت امکان تا یک هفته از دیدار با حجاج بازگشته از کشور عربستان و مسافرانی از کشورهایی که تعداد مبتلایانش زیاد هستند،خودداری کنید. در غیر این صورت چنانچه تاکید بر این دیدار دارید، فاصله یک متری خود را با فرد مورد نظر رعایت کنید.

افراد مبتلا به این بیماری باید استراحت فراوان کنند، مایعات فراوان بنوشند و دست‌‌های خود را به فراوان آب و صابون بشویند، از ماسک استفاده و به مراکز بهداشتی، درمانی و پزشکی مراجعه کنند.

کسانی که مبتلا به آنفلوآنزای نوع A می‌شوند باید به مدت یک هفته در منزل استراحت کنند و کسانی که کار سرویس‌دهی و مراقبت از آنها را انجام می‌دهند، باید حداقل یک متر از افراد ناقل بیماری فاصله داشته باشند.
منبع : شفاف
دسته ها : خبر - علمی - مقالات
پنج شنبه دوم 7 1388
رازهای شما در زیر ناخن هایتان!  
 

شما می توانید مشکلات و بیماری های اعضای داخلی بدن تان(مشکلات ریه، قلب، کبد و …) را در ناخن هایتان ببینید.

ناخن های رنگ پریده

ناخن های بسیار رنگ پریده بسیاری از اوقات به افزایش سن نسبت داده می شوند. اما می توانند نشانه بیماری های زیر نیز باشند:

آنمی (کم خونی) نارسایی احتقانی قلب دیابت مشکلات کبدی سو تغذیه ناخن های سفید

اگر ناخن ها سفید شده اند و اطراف ناحیه سفید، یک حاشیه پر رنگ وجود دارد، می تواند نشان دهنده وجود مشکلات کبدی مانند هپاتیت باشد.

ناخن های زرد

یکی از شایع ترین دلایل زرد شدن ناخن ها، عفونت قارچی است. چنانچه عفونت قارچی پیشرفت کند باعث بلند شدن ناخن از بستر و ضخیم شدن و خورد شدن لبه های ناخن می شود. در بعضی موارد نادر، ناخن های زرد می تواند نشان دهنده بیماری های جدی تری مانند بیماری تیروئید پیشرفته و یا پسوریازیس باشند.

ناخن های متمایل به آبی

ناخن هایی که دارای ته رنگ آبی هستند، نشان دهنده این هستند که بدن به مقدار کافی اکسیژن دریافت نمی کند. در واقع این حالت می تواند نشان دهنده یک عفونت در ریه مانند پنومونیا باشد.

ناخن های با سطح نا هموار

چنانچه سطح ناخن نا هموار و نقطه نقطه و موجدار شده است، مینواند یکی از نشانه های اولیه پسوریازیس و یا التهاب مفاصل باشد. پسوریازیس یک مشکل پوستی است که در ??% از موارد از ناخن ها شروع می شود.

ناخن های ترک دار و شکننده

ناخن های خشک و شکننده که به دفعات ترک می خورند، می توانند نشان دهنده بیماری های تیروئید باشند. ناخن های شکننده و تر کدار با نما و ته رنگ زرد، نشان دهنده عفونت قارچی ناخن ها هستند.

ناخن با حاشیه و پوست اطراف پف کرده

اگر پوست اطراف ناخن، قرمز شده و پف کرده است، نشان دهنده این است که شیار اطراف ناخن دچار التهاب شده است. این حالت می تواند نشان دهنده بیماری لوپوس و یا سایر بیماری های بافت همبندی باشد.

خطوط سیاه زیر ناخن

به ناخن هایی که دارای خطوط سیاه هستند بایستی به سرعت رسیدگی شود. این خطوط سیاه معمولا نشانه ملانوما(خطرناک ترین نوع سرطان پوست) هستند.

تحلیل رفتن و کوتاه شدن ناخن ها

گاز گرفتن ناخن ها ممکن است فقط یک عادت در بعضی افراد باشد، اما در بعضی موارد نشان دهنده اظطراب و استرس پایدار است که نیاز به مداخله پزشکی دارد. همچنین ممکن است نشانه اختلال روانی جبری-وسواسی باشد.

در پایان به این نکته توجه کنید که بسیاری از تغییرات ناخن ها، بی ضرر هستند و همیشه نشان دهنده بیماری نیستند. برای مثال هر کسی که ناخن هایش سفید است به معنی ابتلای او به هپاتیت نیست. چنانچه از تغییرات ناخن خود نگرانید و آن را غیر طبیعی می دانید، با یک متخصص پوست و مو مشورت کنید
 
محمد ارشد

منبع : بازیاب
دسته ها : علمی - مقالات
چهارشنبه اول 7 1388

قحطیِ حیات معنوی؟

دکتر سید ناصر تقوی

**شاید بیش از دو دهه پیش بود، تهران  از مسجد امین الدوله مسافری عازم قم بود، به روال همیشگی و هفتگی تحصیل.

 

  "شیخ عبدالکریم" که هر از گاهی قاصد مطمئنی داشت، پیغام و سلامی برای عزیزی در قم می‌فرستاد. این‌بار هم پیغام و سلامی بدرقه مسافر معتمد خویش کرد. برای "شیخ محمد تقی" .

 

مسافر در شوق رساندن پیام و سلام آقای تهران به آقای قم بود. دو " آقا "یی که گرچه هرگز همدیگر را ندیده بودند، اما آشنایان دیرینه روحی و معنوی هم بودند. قاصد پس از ابلاغ پیام آمیرزا عبدالکریم حق شناس به آشیخ محمد تقی بهجت سلام و پیغامی متقابل می‌گیرد و به آن پیک نیک‌بخت می‌گوید: می‌دانید ، آقای میرزا، "امان تهران است" و جملاتی دیگر....

 **باز هم بیش از دو دهه پیش، در میانه دهه شصت، باز هم تهران. اوج جنگ شهرهاست.

صدام همه صد دامش را نه در جبهه‌ها که در شهرهای بزرگ ایران پهن کرده. دام‌ها و موشک‌هایی خونین. بسیاری از مردم، تهران را ترک کرده‌اند و آن نوروز و نو بهار، به باد شیطانی صدام خزان گشته است. آقای میرزا اما، پر صلابت و پر ایمان، ایستاده همچون پیر جماران.  گویی با تمام عرفان خویش به صحنه کوچه و بازار می‌آید و حتی مسیر همیشگی‌اش را که معمولا" با اتومبیل تا مسجد امین‌الدوله می‌آمد، به قصد نشان دادن حضورش در شهری هراسان، و دادن آرامش به مردم، به پای می‌پیماید و در جمع شاگردان و دوستانش استوار و پر صولت می‌گوید:

 "موشک اگر مرد است بیاید و منِ عبدالکریم را بزند! ".و براستی که صولت و صلابت دل ایمانی او دیگران را چه قرص می‌کرد! او با همین صلابت آراسته به طمأنینه همان موقع و در بزنگاه‌های بعدی به نزدیکان خود چه به تکرار که نمی‌گفت: تا من زنده هستم نگران نباشید. قول می‌دهم هیچ آسیبی به این بوم و بر نرسد...

 ** اوایل مرداد ماه سال 1386 است، باز هم تهران. از آسمان آتش می‌بارد  ولی آتش دل‌ها نیز کم از آتش تابستانی نیست.

 دل‌های سوخته از یک فراق. در و دیوار شهر پر است از سیاهی و پلاکاردهای تسلیت. یکی از آن همه را با حسرت میخوانم: رحلت عارف ربانی آیة الحق میرزا عبدالکریم حق شناس را به پیشگاه امام زمان تسلیت می‌گوییم...

پس از مجالس با شکوه ختم و تشییع و تکریم، در تنهایی غمبار فقدان این بزرگ نشسته بودم . یادم آمد از آن پیغام‌ها و سلام‌هایی که پیک از آقای تهران به آقای قم می‌رساند و یادم آمد از آن "امان  تهران" و اماندار بزرگی که دیگر نبود ...

زخم دلم را به این مرهم زدم که اولیاء الهی "اوتاد" هستند و نگاهدارندگان ِ امین ِ پروردگار و دل قوی داشتم که اگر آن پیر نیست، شیخِ دیگر شهر، هست.

 ** اواخر اردیبهشت سال 1388 است. این بار نه تهران که بین قم و تهران!  نیمه‌های شب است. خسته و فرس کشته از راهی دور آمده‌ام. رادیوی تاکسی فرودگاه امام باز است. گوینده رادیو انگار قصد آن دارد تا در میانه بهار خبر از خزانی سترگ بدهد و می‌دهد: رحلت حضرت آیة الله العظمی بهجت را به همه .... و من حیرت‌زده و سرگشته، گویی دیگر چیزی نمی‌شنوم.

 

از پنجره ماشین به آسمان پر ستاره صحرا خیره می‌شوم‌. به آسمانی می‌اندیشم که این روزها و شب‌ها  نه دیگر نفس‌های گرم و مناجات نیمه شب آقای قم را می‌بیند و نه حضور سبز آقای تهران را. و در کاووس فقدان سایه سار این دو سرو سبز ، به برهوت سوزانی می‌اندیشم که در فرداهای سوزناک این بیابان در انتظار خواهد بود و در همان حال با خدای خویش نجوا و شاید محاکاتی! که ای پروردگار مهربان! امروز اگر این دوستان خویش را به نزد خود فرا خوانده‌ای، بی شک ما را تنها نخواهی گذارد. و انگار اوست که چنین می‌فرماید : آری، اولیایی تحت ردایی لایعرفهم غیری ... من چنین می‌گویم که: آیا این اولیائت را به ما خواهی نمایاند؟ یا از ناشکری و ناسپاسی، تا مدتی تجلی اولیائت را بر ما ناسپاسان خوان نعمتت دریغ خواهی داشت؟ و براستی اگر چنین فرمایی عین عدل و انصاف است و ما را همین سزاست.

 و به یکباره در حزنی عجیب فرو میروم و نمی‌دانم چرا این اشعار خواجه شیراز بر سرم فرو میریزد:  رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس / گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت – در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود / از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت – از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود / زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت ...

و راستی که نقمت و خشم الهی تنها در قحطی نان و آب نیست، که درهای رحمت به فقدان یا إخفای اولیائش هم بسته می‌شود و چه دردناک است این نوع قحطی! قحطیِ حیات معنوی.

 ** و باز می‌روند روزها و می‌آیند، و من محاکاتم با او همچنان برقرار، که اگر این ستون‌های گرانت امروز فرو ریخته‌اند آیا باید به انتظار لرزه‌هایی هولناک باشیم که خشک وتر را با هم بسوزد؟

و از او پنهان نیست و از شما چه پنهان، که هر لرزه کوچکی در این روزها مرا به تاملی عمیق فرو می‌کشد که نکند این پیش لرزه‌ها را از روی رحمت می‌فرستد تا شاید به خود آییم و انابتی حقیقی به درگاهش بیاوریم؟ و یا نکند پیش لرزه‌هایی است برای روز مجازات که اگر سنتش جاری شود هیچ دیاری جلو دارش نیست! ولن تجد لسنة الله تبدیلا" ! و لن تجد لسنة الله تحویلا" !

 ** و باز می‌روند روزها و می‌آیند، و من محاکاتم با او همچنان در استمرار ، که اگر نعمتهای افزونی را که در این سالها نصیب کردی، آیا صاحبان نعمت از موهبت " مکــّناهم فی الارض " برای اقامۀ حقیقی ذکر تو بهره جسته اند؟ و اینبار در جواب به خود می گویم که اگر شکور بوده باشند تو قطعا" نعمت افزایی  و " ولی نما" و ما را چه باک از هر چه طوفان بلا  که کشتی امن تو را هیچ گزندی نیست.

 و باز به خود می گویم : و اگر کفور بوده باشند چه؟ آنوقت این پیش درآمد طوفان را چه کنیم ؟ که اگر بیاید به بوی قهرش ، هیچ کس را طاقتی نباشد از طرفش!

و باز خود را چنین نهیب می زنم که اگر پیش لرزه های هشدار باش،  باشد ؛ این فرصتها ، طلایی  و واپسین مهلت ها از جانب حضرت رحمن است که در پی بهانه ای است  تا بسوی او باز گردند و باز گردیم و او  اینچنین مجازات خویش را به تأخیر اندازد.  و اگر چنین باشد انابت حقیقی چگونه است و از جانب چه کسانی است؟ با خود می گویم  در ساحت پروردگار  که شوخی و تلبیس نمی توان . ناسپاسان حقیقی را او نیک شناسنده است . اویی که یعلم خائنة الأعین و ما تخفی الصدور .

 ** و باز می روند روزها و می آیند ، و من محاکاتم با او همچنان در استمرار....
خدایا ! در پایان موسم ضیافت خویش ، بهترین عیدی و پاداش را به خلق خودت که می دانم بیش از هر چیز به آنان  عشق می ورزی و خدمت به آنها را  با لاترین عبادتت می دانی عطا بفرما !

خدایا! تو همان مهربانی هستی که به پیامبرت داوود اجازه ساختن خانه ات را ندادی و بدو گفتی تو نمی توانی. چون دستت به خون آلوده است . و وقتی داوود گفت : مگر نه آنکه در راه تو و برای تو کرده ام ؟ و تو گفتی آری ، ولی مگر نه آنکه آنان هم بندگان من بودند !

 تویی که چنین مهربانی ، به ناله های رمضانی بندگان مقربت در سحرهای عاشقانه ، بهترین ها را برای مردم این بوم و بر مقدر بگردان ! آمین!

منبع : آینده

دسته ها : مذهبی - مقالات
سه شنبه سی یکم 6 1388
چه زود سراغ امام رفتید!
غلامعلی رجایی
از دستاوردهای پنهان افراطگرایان دولت که این روزها و ماه‌ها دارد از اختفای خود بیرون می‌آید، حمله‌های گاه و بیگاه برخی رسانه‌های منسوب به آنها، به خاندان امام خمینی(ره) است. همان که در این روزها در خبرگزاری دولتی ایرنا شاهد آن بودیم.

از میراث‌هایِی که وزیر قبلی ارشاد در دوره وزارت خویش ـ که با لطف رئیس دولت نهم ناگهان توانست از پشت میز سردبیری روزنامه کیهان بر مسند رفیع و بلند یکی از مهمترین وزارتخانه‌های کشور بنشیند ـ از خود به جای گذاشت، بردن بعضی اصحاب کیهان به وزارتخانه‌ای بود که لقب ارشاد را یدک می‌کشید.

و از اینهاست رئیس خبرگزاری دولتی ایرنا که بدون کمترین تجربه مدیریتی، ابتدا به لطف بی دریغ آقای صفارهرندی به مدیرکلی ارشاد استان هرمزگان منصوب شد و پس از مدت کوتاهی به مدیرعاملی خبرگزاری دولتی ایرنا گماشته شد و افسوس که مجلس اصولگرا چشم خود را بر این انتصاب‌های دولت نهم بست و اجازه داد بعضی وزرای آن، با به کار گماردن افرادی همانند او که در امور مدیریتی خام، بی‌تجربه، عصبی و احساسی‌اند و به شهادت همکاران کیهانی و غیر کیهانی‌شان، حتی از پس کنترل احساسات خویش هم برنمی‌آیند و فریاد دادخواهی زیردستانشان در اثر ضعف مدیریتشان گوش فلک را پر نموده است، اینگونه دست به تخریب و ویرانگری آن هم در عرصه استراتژیک فرهنگ و هنر و رسانه بزنند.

همو که در این روزها بی‌ادبی آشکار او به خاندان امام خمینی از پرده برون افتاده و در نوشته‌اش درباره نوه گرامی امام ـ همو که همگان نور خمینی را در رخسار زیبای او به تماشا می‌نشینند و تعطیلی مراسم بیست ساله و سنتی برگزاری مراسم احیای شب قدر این سال تلخ، در حرم نورانی امام که مامن و پناه دل مومنین خداجوی موحد بود، نشان داد وی تا چه حد میراث‌دار هوش و ذکاوت و زمان شناسی و موقعیت شناسی خمینی پدر و پسر است. همو که از فضلا و اساتید مبرز، خوشنام و برجسته حوزه علمیه قم است و سال‌هاست در سطوح عالی حوزه تدریس می‌کند و از قراری که شنیده‌ام تنها در درس کفایه و اصول او، صدها طلبه کسب فیض می‌نمایند و برخی بزرگان حوزه او را مجتهد متجزی که نیاز به تقلید از کسی ندارد می‌دانند- حتی حاضر نشد عنوان حجت الاسلام را به کار برد! و در مکتوب بی‌مقدار خود که موسسه تنظیم و نشر آثار امام در اقدامی هوشمندانه و از سر کرامت که قرآن در برخورد با افراد جاهل آن را توصیه می‌کند آن را به قدری پست و بی‌مقدار دانست که از پاسخ و اعتراض به آن خودداری نمود، حقد و حقارتش را آشکار ساخت و در دیکته‌ای که برای او نوشته بودند، با عنوان ساده و معمولی سیدحسن خمینی مورد خطاب قرار داد و در این نوشته سخیف کوشید با به کارگیری بعضی تعابیر، نوه امام را که با مساعدت یاران دست پرورده امام، پرچمداری راستین در کنار رهبری و مراجع و از استوانه‌های حفظ و حراست از نظام امام است، همپیمان با براندازان نظام! معرفی و عاجزانه و در توهمی کودکانه تلاش کرد ایشان را که از امیدهای درخشان عرصه علم و سیاست نه تنها در ایران اسلامی که در جهان اسلام است، از ادامه این راه براندازی بازدارد!

اگرچه خوش ندارم در عرصه فرهنگ از واژگانی که از آن بوی پادگان و نظامی گری و جنگ به مشام می‌رسد، بهره ببرم ـ چه معتقدم هر عرصه‌ای را ادبی درخور اوست و بر همین مبناست که به‌کارگیری ادب عرصه فرهنگ را در اقتصاد و نظامیگری و... پسندیده نیست، اما برای تقریب معنا ناچار از این تمثیلم که امثال مدیر  خبرگزاری ایرنا که موضعگیری او بنام دولت تلقی شده و می‌شود و عجب از آقای احمدی نژاد که در این باره از خود هیچ واکنشی نشان نداد، به سفیهی می‌ماند که آتشبار خود را به سمت و سوی مواضع خودی نشانه رفته و در هدم و بنیان عقبه پشتیبان خود می‌کوشد! و عاقلی باید که فورا دست به کار شود و وی را از این خودزنی بازدارد.

چنین به نظر می‌رسد که وزیر جدید محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در نخستین اقدام باید تکلیف خود را با چنین افرادی که لابد می‌خواهند با حرمت شکنی بیت نورانی امام برای خود وجهه‌ای کسب کنند و به کسانی می‌مانند که برای آنکه شهره شهر شوند محراب مسجد جامع شهر را آلوده می‌کنند، روشن نموده و آنها را با قاطعیت از این وزارتخانه براند تا به میان همان‌ها و در همانجایی برگردند که فارغ از نیمه پنهان خود به دنبال کشف و بازسازی نیمه نهان دیگران در تکاپو بوده و هستند!

وزیرمحترم ارشاد بخوبی می‌داندکه این آزمونی فراروی اوست تا تعهدخود را به امام و خط نورانی او بنمایاند و به دیگرانی که دل به امثال این رفتارها خوش نموده‌اند نشان دهد که خط قرمز او و همه ارادتمندان به این راه نورانی حفظ حریم سراسرحرمت امام است, و آنها در برابر نور افشانی این ماه که همواره آسمان ایران به آن منور خواهند ماند چاره‌ای جز سردادن ناله‌هایی از سر خشم ندارند!

بارالها بر این قلم ببخش که در آخرین ساعات ماه شریف تو در دفاع از امام و آل او فارغ از آداب سخن گفت.
منبع : تابناک
دسته ها : مقالات - سیاسی
دوشنبه سیم 6 1388
عید فطر؛ نماد رستاخیز
محسن اسماعیلی
تعیین یک ماه برای ریاضت و انجام تکالیفی که اغلب دشوار است و پایان یافتن آن با جشن و سرور، فرصت و بستر مناسبی است تا همگان را متوجه داستان زندگی کند.

خواست الهی و یکی از سنتهای تغییر‌ناپذیر او آن است که به شکلهای مختلف روز قیامت و برخاستن انسانها برای دیدن نتایج اعمال خویش را به او یادآوری کند.

برای مثال خزان و بهار طبیعت از جمله مواردی است که طبق آموزه‌های دینی باید آدمی را به یاد ریزش و رویش مجدد خویش اندازد. هرکس باید چنان شود که حافظ شد و چنان گوید که او گفت : "مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ؛ یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو"!

ماه مبارک رمضان و عید خجسته فطر نیز از این گونه موارد است. تعیین یک ماه برای ریاضت و انجام تکالیفی که معمولاً و عادتاً دشوار است و پایان یافتن آن با جشن و سرور، باید همگان را متوجه داستان زندگی کند. همان‌گونه که روزهای این ماه اندک و البته پربرکت است (ایاماً معدودات) و به سرعت سپری می‌شود، روزهای زندگی نیز کوتاه ولی غنیمت شمردنی است (انفاساً معدوده).

در این دوران کوتاه باید به دستوراتی که ظاهراً دشوار هستند (تکلیف) عمل کرد و بعد برای همیشه جشن گرفت؛ جشنی که به معنای واقعی خود "عید" است؛ همان که علی‌(ع) فرمود: عید ما روزی است که در آن معصیت نشود!

ماه رمضان گذشت؛ اما چگونه؟ برای آنان که گوش به فرمان آفریدگار خویش بودند، به سرعت و شیرینی گذشت و از این پس بهره‌مند از همه آثار آن خواهند بود. اما برای آنان که تخلف و نافرمانی کردند، بسیار طولانی و سخت و اکنون شرمنده از کردار و رفتار خود خواهند بود. آنان با نافرمانی خود به کسی زیان نرساندند؛ مگر به خودشان و امروز که آن روزهای عزیز گذشته است، هرکس آنچه را که کاشته، درو می‌کند. فرمانبرداران با چهره‌های خندان مزد خویش می‌گیرند و تبهکاران نیز کیفر کرده خود می‌بینند و حسرت می‌خورند.

این همان خلاصه داستان مرگ و زندگی و حشر است که امامان و راهنمایان ما تلاش کرده‌اند از آن غافل نمانیم. آن‌گونه که شیخ صدوق نقل کرده در چنین روزی چشمان حقیقت بین امام حسن مجتبی‌(ع) به مردمی می‌‌افتاد که در روز عید خندان و سرگرم بودند. آن حضرت که آموزگار نکته سنج و وقت‌شناس همه تاریخ بوده و هست، رو‌ به یاران و همراهان کرد و آنان را به درس گرفتن از عید فطر فرا خواند. ایشان فرمودند: "خداوند عزوجل ماه رمضان را میدان مسابقه‌ای برای بندگان خویش قرارداد تا با اطاعت و جلب رضایت الهی با یکدیگر رقابت کنند؛ گروهی کوشیدند و پیروز شدند و گروهی نیز نافرمانی کردند و باختند!"

امام مجتبی (ع) با این تمثیل قیامت را به یاد آوردند و لذا چنین ادامه دادند: "شگفتا! شگفتا از آنان که امروز هم سرگرم بازی و خنده هستند؛ روزی که نیکوکاران پاداش می‌گیرند و بدکاران زیان می‌بینند. به خدا قسم اگر پرده از چشمان شما بیفتد، خواهید دید که هر دو گروه مشغول اعمال خویش هستند."

پایان این حدیث ارزشمند اشاره‌ای به تجسم اعمال است و آنچه در قیامت برای ما عیان خواهد شد. قیامت حقیقتی موجود است که ما نمی‌بینیم، نه آنکه حادثه‌ای باشد که در آینده پدید خواهد آمد. "اِذا وَقَعَتِ الواقعه" یعنی این حادثه اتفاق افتاده و لذا فرمود که اگر پرده بیفتد آن را هم اکنون مشاهده خواهید کرد.

شب عید فطر کمتر از شب قدر نیست

این درسِ بزرگ است که اول شوال را عید سعید می‌کند و اگر کسی چنین درسی گرفت، قدر آن را دانسته است. برای همین روایت شده که شبِ آن کمتر از شب قدر نیست. شبِ عید فطر شبِ اندیشه و بیداری است و روزِ آن روزِ عمل و مردمداری.

آنان که یکماه خدا را اطاعت کرده‌اند، امروز و قبل از هر کارِ دیگری باید به یاد بندگان محروم و نیازمند خدا باشند. حق آنان را از مالِ خود ادا کنند و تلاش نمایند به بهترین شکل هم ادا کنند و این حتی بر نماز و ادای حق خدا هم مقدم است!

"قَدْاَفْلَحَ مَن تَزَکّی و ذَکَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصَلّی". رستگاری و کامیابی از آنِ کسی است که زکات مخصوص فطر را بدهد و با یاد پروردگار نماز بگذارد!

تأمین نیاز محرومان از مهمترین آداب عید فطر

از آداب و اعمال عید فطر است که ابتدا نیاز محرومان را تأمین کنی و بعد به دانه خرمایی افطار نمایی. سپس همراه خیل جمعیت به صحرا رو آوری و بسان قطره‌ای به دریای بندگان صالح بریزی و از عفو، رحمت، تقوی و مغفرت درخواست کنی!

چه زیبا و نمادین است این دستور که در صورت امکان، کمی هم از تربت پاک سالار شهیدان باید تناول کرد تا کام جان به شیرینی ایثار و شهادت هم شیرین شود و آنگاه که آماده خروج از منزل می‌شویم، باید گفت: "بارالها! در این روز هرکس آماده میهمانی بنده‌ای از بندگانت می‌شود تا از ضیافت و بخشش او بهره‌مند گردد. اما من، ای پروردگار بزرگ، تنها آماده میهمانی تو هستم و به کرامت و بخشش و عطایای تو چشم دوخته‌ام! امروز یکی از عیدهای امت پیامبر تو است و من به اتکای اعمال صالح یا به امید بندگانت در این جشن شرکت نکرده‌ام. بلکه فروتنانه و معترف به گناهان و خطاها آمده‌ام. پس ای بزرگ! ای بزرگ! ای بزرگ! گناهان بزرگ مرا ببخشای؛ چرا که گناهان بزرگ را جز تو کسی نخواهد بخشید. به جز تو خدایی نیست ای مهربان‌ترین مهربان‌ها".

به راستی آیا رسیدن به این حال، خود بزرگترین عید و رسیدن به "احسن‌الحال" نیست؟! این حالِ خوش روزیِ همه ما باد.

منبع: mohsenesmaeili.com
دسته ها : مذهبی - مقالات
يکشنبه بیست و نهم 6 1388
شش میلیارد کوته‏فکر در نگاه رئیس‏جمهور
مهدی خرم‏دل
معارفه رئیس جدید دستگاه ورزش کشور و تودیع نفر پیشین با صحبت‏هایی همراه بود که از عمق وجود هر چهره آگاه و دلسوزی را برای منافع ایران در این حوزه تاثیرگذار در سطوح ملی و فراملی می‏سوزاند.

رئیس دولت دهم که علی‏الظاهر فراموش کرده بود جایزه‏ای بالغ بر صد میلیون‏تومان برای قهرمانان ایرانی المپیک 2008 پکن در نظر گرفته بود، عنوان کرد: "عده ای گفتند که در المپیک نتیجه نگرفته‏ایم اما به نظر بنده ما در المپیک نتیجه خوبی را گرفتیم چرا که بیشترین سهمیه را برای حضور در المپیک کسب کردیم که این خود یک نوع پیروزی بود. بالاخره همه کشورها در المپیک برای پیروزی حاضر می شوند... گرفتن مدال در المپیک ظاهر قضیه است و این مربوط به آدم های کوته فکر است که فکر می کنند حتما باید مدال هم کسب شود البته مدال های کسب شده از سوی ورزشکاران کشورمان در دوره آقای علی آبادی از 950 به 1530 مدال رسیده است."

این گفته‏ها به قدری بار معنایی سنگینی داشت که چنین تصوری را به وجود آورد شاید رئیس‏جمهور از مشاور ورزشی بی‏بهره بوده که چنین تعابیری را برای سکوهای المپیک و عملکرد چهار سال گذشته ورزش به کار برده است اما از این حیث که شاید مشاوره‏های ناصحیح باعث شده، رئیس‏جمهور به این نتیجه رسیده است که در المپیک ایران خوش درخشید یا موفق ظاهر شد، نگارنده آقای احمدی‏نژاد را به توجه به چند نکته جلب می‏کند.

ابتدایی‏ترین و ساده‏ترین بحث آنکه به گواه بخش اعظمی از دلسوزان، کارشناسان و جمع کثیری از آنهایی که نزد جامعه ورزش دارای بار فنی و سوابق مشخص مدیریتی هستند، ورزش در چهار سال اخیر حال و روز خوشی را نه در فوتبال که در اکثریت ورزش‏های مدال‏آوری سپری نکرد و این واقعیت پس از بازیهای آسیایی دوحه، آهسته آهسته نمود عینی پیدا کرد و با ابراز نگرانی مداوم خاک‏خورده‏های ورزش همراه شد، لکن دریغ که ورزش برای عده‏ای فضایی برای گرفتن تصاویر یادگاری بود و گفته‏ها تا زمین خوردن ورزش ایران در صحنه المپیک و سپس جام‏جهانی استماع نشد و پس از آن نیز این گفته‏ها به واسطه آنکه با منافع همخوانی نداشت، نادیده انگاشته شد.

جایگاه کارشناسی در ماه‏های پیاپی که می‏آمد و می‏رفت نزد مدیران ورزش همین بود و شخصاً چه توصیه‏هایی در بدو ورود این مدیران انجام دادم که دریغ از عمل به کوچک‏ترین آنها و افسوس که سر بسیاری از این مدیران به واسطه عدم توجه به توصیه‏های مشفقانه و روحیات انضمام یافته به لجبازی به سنگ خورد لکن ضررش بیش از کرسی‏ای که از چنگ ایشان درآمده بود، به اهالی ورزش خورد که با هر شکست در عزای فاصله‏گرفتن مردم را از فضای ورزش خون گریه می‏کردند.

آقای احمدی‏نژاد؛ فاصله گرفتن مردم از ورزش و میادین ورزشی که به منزله فاصله گرفتن ایشان از سلامت و نشاط است، ساده‏ترین محصول عدم مدال‏آوری در میادین بزرگ جهانی و المپیک مورد ارزیابی قرار می‏گیرد، کما اینکه به گرفتن یک نشان زرین المپیک در رشته تکواندو، خیل علاقمندان این رشته پربرخورد دوچندان می‏شود و همین مردم که امروز با تربیت بدنی قهری نصفه و نیمه کرده‏اند، را کنار شیاپ‏چانگ می‏نشاند.

به واقع سالیانه چند صد میلیارد تومان در بخش‏‎های مختلف ورزش هزینه می‏شود تا مردمی که بخشی از ایشان از مشکلات معیشتی و حتی فقدان نیازهای اولیه رنج می‏برند، دقایق یا ساعاتی را بی‏دغدغه با نشاط به تماشای ورزش سپری کنند و یا طبقه عیانشان نیز لباس ورزش به تن کنند و در مجموعه‏های دولتی شمال شهر، به ورزش‏هایی بپردازند که امثال نگارنده علی‏رغم سطح درآمد قابل قبول، فرصت مشاهده‏شان را نیز ندارد.

شاید حرف شما هم همین بوده است؛ هنگامی که هنوز در ورزش عدالت برقرار نیست و برای پیاده‏روی در محوطه یک مجموعه ورزشی باید بالغ بر صدهزار تومان پرداخت کرد و زمانی که برخی نوجوانان این مملکت با آه ورزش کردن هم‏سن و سالانشان را نظاره می‏کنند، چگونه باید از مدال‏آوری در المپیک سخن به میان آورد؟

راستی در چهار سال اخیر برای عدالت‏گستری در ورزش چه حرکت گسترده‏ای جز توسعه اماکن ورزشی انجام شد؟ اگر مشکل تبعیض در ورزش توسعه اماکن ورزشی بود، چرا هیچ اتفاقی در کاهش این فاصله‏ها نیافتاده و نه تنها این ارقام کاهش پیدا نکرده، بلکه شاهد افزایش قابل توجه دریافتی از مردم هستیم و این اتفاق آیا جز چنین تعبیری القاء می‏کند که سلامت و نشاط نیز صرفاً متعلق به طبقه مرفه است؟

با این حال چنین اختلاف طبقاتی در ورزش نیز نمی‏توان گفته‏هایتان را توجیه کند، چرا که در هنگامه جنگ تحمیلی نیز المپیک فرصتی نبود که از دست برود و اگرچه نتایج قابل قبول نبود اما قطعاً در صورتی که سنگرها را هر قشری از جمله ورزشی‏ها پر نکرده بودند، از نتایجی که سال اخیر در بازیهای المپیک حاصل آمد، به مدد غیرت ایرانی ورزشکاران موفق‏تر ظاهر می‏شدیم.

غیرت این بار اما به فریادمان نرسید و تک‏ستاره‏ها نیز کم‏فروغ ظاهر شدند تا چند صدمیلیون به نفع ورزش شود و کمتر جایزه به قهرمانان المپیک از سوی حضرتعالی اهداء شود. طرح این پرسش نیز مغفول نماند که اگر ضرورت مدال‏آوری در المپیک مورد توجه نبود و باطن قضیه موضوع دیگری است، انگیزه چهل میلیارد هزینه ظرف چهار سال برای تدارک تیم‏های ورزشی و جایزه صد میلیون تومانی برای هر مرد طلایی ایران در المپیک چه بود؟

به هر حال ایران در این عرصه همچون دوره‏های گذشته شرکت کرده بود و با کاروانی که برخلاف اظهارات‏تان با بیشترین سهمیه راهی این رویداد نشده بود و تنها تیم ملی بسکتبال و چند ورزشکار دیگر بیش از ادوار پیشین همراهی‏اش می‏کردند و اگر مدالی نیز به دست نمی‏آورد، ماموریتش را انجام داده بود. با این تفاسیر باید با اشخاصی که این چند ده میلیارد را با هدف هیچ و پوچ که مدال‏آوری در المپیک است هزینه کرده‏اند، برخوردی قانونی داشته باشید و آنانی که اینچنین بیت‏المال را به باد فنا داده‏اند تا ایران در این عرصه ناکام بماند را به دستگاه قضا بسپارید.

آقای دکتر بیش از این حاشیه رفتن جایز نیست و از این جهت به یک بار راس مطالباتان را مورد اشاره قرار می‏دهم. قهرمانی از پایین‏ترین سطح تا بالاترین سطح یک ارزش است و المپیک نه برای قهرمانان که برای بخش اعظمی از مردم جهان یک فرصت برای یافتن اسطوره‏هایی که با آنها روز را شب کنند؛ از مردم گرسنه و قانع به حداقل‏ آفریقا که دونده‏های چابک‏شان برای کودکان نحیف الگویی می‏مانند تا مردم دموکراسی خواه و متوقع آمریکا که شناگرانشان را در جامعه‏ای که الگو مفهوم متفاوتی با انچه نزد من و شما وجود دارد، به عنوان الگو برمی‏گزینند و کوچک‏ترین بی‏اخلاقی را از سوی اسطوره‏شان برنمی‏تابند.

شاید دکتر حسابی را بسیاری از مردم ایران آنچنان نشناسند اما 17 دی تختی برای کمتر کسی است که در ایران معنا و مفهومی همچون غم از دست رفتن یک پهلوان را نداشته باشد و این از آن جهت نیز که مردم ایران همچون سایر نقاط جهان برای ورزش بیش از علم و فرهنگ ارزش قائل باشند، بلکه از آن منظر توجه اینچنین به وفور مشهود است که همزادپنداری عجیبی میان عموم مردم و قهرمانان ورزش وجود دارد.

تقویت روحیه امید ثمره همین همزادپنداری میان عوام و قهرمانان است و به عبارت ساده‏تر بسیاری از اقشار مردم با مشاهده شکستن مرزهای زمانی و مکانی بر خودباوری‏شان افزوده می‏شود و حال اگر آن قهرمان از جنس ملت ایران باشد، این غرور ملی است که در سطح جامعه پدیدار شده و بسیاری از خلع‏ها و کم‏کاری‏ها را در حوزه‏های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی برای مدت زمانی نزد افکار عمومی کمرنگ می‏سازد.

المپیک بهترین و بزرگ‏ترین میدان برای دستیابی به این هدف است که شش میلیارد و چند صد میلیون نفر از مردم 205 کشور جهان نمایندگانشان را در این عرصه نظاره می‏کنند و مردم ایران نیز چنین کردند اما ناکامی در پی ناکامی حاصلی بود که نصیب‏شان شد و با آه و حسرت به افتخارآفرینی قهرمانان سایر ملل قبطه خورند و شادی سایر ملل را به نظاره نشستند.

ختی تندروترین اهالی افغانستان نیز از مدال‏آوری نماینده‏ای از این کشور خرسند شدند، چرا که می‏توانستند بیان کنند که یک افغانی نیز می‏تواند با حداقل‏ها در رویارویی با قدرت‏هایی که آخرین تکنولوژیهای علمی را در ورزش به کار بسته‏اند، موفقیت کسب کند و فعل توانستن را به عنوان نماینده ملتش صرف نماید اما در ایران چه گفتند جز اینکه مدال‏آوری در المپیک هدف اصلی نیست؟

آقای رئیس‏ جمهور؛ آنچه راقم این سطور از نگاه‏تان استنباط کرد، آن است که لزوم مدال‏آوری و توقعی برای این موفقیت داشتن، یک کوته‏نظری است که اگر این استدلال از لسان حضرتعالی خارج شده باشد، باید متذکر شوم با توجه به آنکه اکثریت ملل با جدیت سکوهای المپیک را از قهرمانانشان طلب می‏کنند، شاید بالغ بر شش میلیارد کوته‏فکر در جهان وجود داشته باشد!

بپذیرید یک مدال المپیک تاثیرگذاری به مراتب عمیق‏تری از هزار و چند صد مدالی که بخشی از آنها نیز در رویدادهای کم‏اعتبار حاصل آمده نزد جامعه جهانی و از آن پراهمیت‏تر مردم ایران دارد. رسانه‏های جهان و حتی رسانه‏های منتقد دولت شاید بتوانند هر دستاوردی را در هر عرصه‏ای زیرسوال ببرند اما با سکوهای المپیک کاری نمی‏توانند انجام دهند.

بر این اساس انتظار می‏رود، فرصت‏های از دست رفته در چهار سال اخیر را با کم‏ارزش خواندن این فرصت‏ها نادیده نگرفت تا اینچنین طرز تلقی نزد افکار عمومی پدیدار نشود که چون دولت نهم در حوزه ورزش علی‏الخصوص در زمینه صعود به جام‏جهانی و مدال‏آوری در المپیک ناموفق بوده، برخلاف منویات مقام معظم رهبری، جایگاه والای قهرمانی در این میدان که هنگامه سنجش وزن عصاره ورزش ملل است، زیر سوال برود.

دبیر سرویس ورزشی
منبع : تابناک
دسته ها : مقالات - ورزشی
شنبه بیست و هشتم 6 1388

ازناصرالدین شاه عبرت بگیرید!

دکترغلامعلی رجائی

هرچه زمان بیشتر می گذرد به این واقعیت بیشتر معتقد می شوم که زمانه، زمانه انفجار اطلاعات است این واقعیت در ایران پس از روی کار آمدن دولت نهم که بعضی از رییس آن به عنوان پدیده احمدی نژاد! یاد می کنند ظهور و بروزی دیگر پیدا کرده است و اقوال و رفتار و اخبار مربوط به این پدیده! به مدد رسانه ملی بدون کم و کاست به سمع و نظر مردم رسیده و می رسد.

هم بر این مبناست که تا سه سال و اندی دیگر -البته اگر رییس دولت نهم با شیرین کاری هایی مانند انتصاب مشایی به معاون اولی خود که با تذکر و اخطار رهبری ناچار به عقب نشینی از آن شد- بتواند کار دولتش را بدون حوادثی که خود آفریننده آنهاست به پایان برساند و زمام امور را به دست دیگری بسپارد - لحظه به لحظه باید منتظر شنیدن اخبار رفتار و اظهارنظرهایی عجیب، باورنکردنی، تکان دهنده و گاه تاسف بار و تلخ از رییس دولت یا دولتمردان وابسته به ایشان بود که یک نمونه آن این است که وقتی رهبری در اظهار نظری روشن وابستگی سران حوادث اخیر به عوامل بیگانه را منتفی می دانند، وی با فاصله دو روز در سخنانی خواستار دستگیری آنان می شود.

نمونه روشن و جدید دیگر، اظهارات آقای سقای بی ریا مشاور احمدی نژاد در امور روحانیون در این روزهاست که  به دلیل بار محتوایی آن در نادیده گرفتن شئون مراجع با تعجب در سطح جامعه دهان به دهان  می شود و تیتر بعضی از روزنامه ها هم شده است!

آقای بی ریا که در اظهاراتش بی ریایی موج می زند! درباره عدم اعتنای احمدی نژاد به اعتراض مراجع بزرگوار قم و غیر قم مبنی بر عدم معرفی زنان به مجلس برای تصدی مقام وزارت –که در ادامه این بی اعتنایی پس از رای نیاوردن دو وزیر زن پیشنهادی، مجددا برخواسته خود اصرار ورزید و خانم دیگری را به جای فردی که مجلس به او رای اعتماد نداد، اظهارداشته است:احمدی نژاد دراین زمینه به نظر مرجع خود
عمل کرده است! یعنی که مراجع به  کار دولت چه کار دارند. آنها بهتر است در کار دولت دخالتی نکنند. درسشان را بدهند و دعایشان را بکنند!

 اینک چند  پرسش

1- با اینکه احمدی نژاد تا بحال دو سه بار در گفتگو با رسانه ها اعلام کرده که مرجع تقلید او آیت الله خامنه ای است و رسما به تقلید خود از رهبری اذعان نموده است چرا و به چه دلیل آقای بی ریا از بردن نام مرجع تقلید اعلام شده توسط احمدی نژاد خودداری می کند؟

 2- پرسش مهم دیگری که در این میانه مطرح است این است که اگر رهبری مرجع تقلید احمدی نژاد بوده و یا می باشد چرا وی در ماجرای انتصاب مشایی به معاون اولی خود به توصیه خیرخواهانه ایشان در برکناری مشایی از این مسوولیت اعتنایی نکرد تا دفتر رهبری به ناچار دستور ایشان مبنی بر عزل مشایی را برای صداوسیما بفرستد تا این مخالفت و آن مقاومت! به اطلاع عموم مردم رسانده شود؟ آیا احمدی نژاد تقلید از مرجعی مانند رهبری را تنها در اموری مانند شکیات و سهویات نماز و خمس و.. جائز می داند و در امور مهمه ای که به کل کشور مربوط است به رای و تصمیم خود عمل می کند؟

 3- چگونه است که احمدی نژاد درمسائلی مانند امکان برقراری رابطه ذلت بار با امریکا برخلاف نظر رهبری و راه امام و یا دوستی با مردم اسراییل  - که از سوی مشایی ابراز شد و متاسفانه بعدها احمدی نژاد به صراحت گفت که حرفها و اظهارات مشایی درباره دوستی با مردم اسراییل حرفها و مواضع خود اوست- و.. برخلاف دیدگاه رهبری و مصلحت مردمی که  گفته می شود دولت دهم را به او سپرده اند، رسما و صریحا اعلام نظر می کند و در عین حال خود را تابع رهبری می داند؟

 4- آیا احمدی نژاد در اظهار نظری که در ابتدای دولت نهم درباره مجاز بودن ورود خانم ها به ورزشگاه ها نمود - که چون با مخالفت تمام مراجع  روبرو گردید ناچار شد با به میدان فرستادن الهام سخنگوی دولت خود از نظر خود عقب نشینی کند- و یا درباره مخالفت آشکار با گشت های ارشاد نیز  به رای و نظر مرجع خود عمل نموده یا در این موارد به رای و نظرخود عمل نموده است؟

 5 – در ماجرای معرفی سه زن به مجلس برای کسب رای اعتماد برخی از مراجع عظام قم در رویکردی متفاوت با نظر رهبری نظر مخالف خود را به رییس دولت اعلام نمودند و هم بر این مبنا بود که دکتر علی لاریجانی رییس مجلس که نماینده قم است در اظهار نظری شفاف و صریح در نطق قبل از آغاز مباحث نمایندگان درباره وزرای پیشنهادی با اینکه از نظر رهبری در این باره اطلاع داشت اعلام نمود که به هیچ یک از وزرای  زن پیشنهادی رای نخواهد داد. سوال این است انگیزه طرح این مساله در سطح جامعه که نتیجه آن آگاهی مردم از اختلاف بین فتاوای رهبری  و مراجع است و القای این دوگانگی بین رای مراجع و رهبری چیست؟ بویژه آنکه رهبری هم در توصیه خود برای رای دادن به وزرای دولت وزرای  زن را استثنا کرده و آن را موکول به تعامل دکتر احمدی نژاد با مراجع کرده بود.

6-چرا و با چه انگیزه ای، مشاور احمدی نژاد به شئون مراجع عظام، همانهایی که گاه و بیگاه  در سفرهابی که  رییس دولت به شهر قم دارد - برخلاف بعضی مراجع که از دیدار با او خودداری می نمایند و او را به حضور نمی پذیرند- از او با چهره گشاده و آغوش باز استقبال می کنند با طرح این سخنان عملا بی اعتنایی می کند و اعلام نظرات آنان را درانجام امور کشورکه بطور قطع و یقین از سرنصیحت و مصلحت و خیرخواهی برای کشور و مردم است از جمله در مساله اخیر مخالفت شان با وزارت زنان به چیزی نمی انگارد؟

7-چرا و با چه انگیزه ای آقای بی ریا که در عنوان حجت اسلام و المسلمین است و قبل از اینکه به لباس عاریتی واگذرای دولتمردان در آید و برآید! سالها بر سر سفره علم مراجع نشسته و وامدار آنهاست با این اظهارات ، سعی در تنزل موقعیت برخی از مراجع که از پایه های استوار بنای این انقلاب و کشور می باشند دارد و با نادیده گرفتن واقعیتهای جامعه و پیرامون خویش اینگونه به بیراهه می رود؟

8- اگر سوال شود در میان دولتهای پس از انقلاب کدام دولت بیشتر از همه به تذکرات مراجع عظام بی اعتنایی کرده و خیرخواهی های آنان را  نادیده گرفته و به همین سبب رابطه ای بس شکننده با مراجع پیدا نموده است انگشتها به سمت کدام دولت اشاره خواهند رفت؟

بایداشاره کرد که مخالفت بعضی از مراجع با وزارت زنان نه براساس سلیقه ورای شخصی آنها، بلکه برمبنای استناد به بعضی آیات و یا روایات و احادیث معصومین است که به موجب این روایات، زنان چون در نتیجه وزیرشدن خود بر مردان شاغل در وزارتخانه تحت امر خود ولایت و امارت می یابند لذا ولایت آنان بر مردان مخالف  آیه شریفه الرجال قوامون علی النسا تلقی شده و در نتیجه این وزارت آنان مغایر با احکام شرع انور می باشد. باید دانست که بعضی دیگر از مراجع وزارت زنان را نه از باب امارت آنان بر مردان، بلکه از باب کارگزاری و ارائه خدماتشان به جامعه دانسته و آن را مغایر با احکام شریعت نمی دانند.

سخن به درازا کشید.خوب است آقای احمدی نژاد برای جلوگیری از آسیبهایی که در نتیجه چالشهای مستمر با نهاد مرجعیت به او وارد شده و می شود که به مصلحت هیچکس و از جمله خود او نیست و همین آسیبهاست که متاسفانه رابطه او را با بسیاری از مراجع حوزه عامیه قم بسیار ضعیف و شکننده نموده است، و خدا کند موضوع معرفی دوباره زنان به مجلس برای تصدی کرسی وزارت، آخرین چالش او با مرجعیت باشد تاریخ نهاد مرجعیت شیعه لااقل از دوره صفویه به بعد را بخواند و بخشی از اوقاتی را که در مشورت با نوجوانان خردسال و یا پاسخ به نامه بچه های مهدکودکی - که خود اخیرا اظهار داشتند! - سپری می کند به خواندن تاریخ معاصر اختصاص داده و یا این اوقات را دراختیار اساتید این رشته قرار
دهدتا بردامنه آگاهی های او نسبت به کارکردهای این نهاد مهم در تاریخ ایران افزوده شود. تا بداند در گذشته حتی سلطان قدرتمندی همانند شاه عباس و در دوره های پس از آن فتحعلی شاه قاجار و ولیعهد او مرحوم عباس میرزا درجنگهای ایران و روس چگونه با این نهاد قدرتمند درتعامل بوده اند و در حوادثی که اساس و بنیان حکومت و حاکمیت آنها را به چالش می کشیده به چه میزان از برکات رای و نظر و دخالت آنها در رفع مشکلات و پیشبرد امور این نهاد موثر که همیشه مورد اعتنای مردم بوده و خواهد بود بهره مند
شده اند.

 و نیز بداند اگر بعضی از آنان همانندناصرالدین شاه در ماجرای واگذاری امتیاز توتون وتنباکو به کمپانی رژی در موضع بی اعتنایی به مراجع قرار گرفته اند چه آسیب هایی را متوجه سلطنت و حکمرانی  و حیثیت خویش نموده و در اثر این بی اعتنایی به جایگاه رفیع مراجع در جامعه و در انجام امور کشور، به چه اندازه از چشم مردم افتاده اند.

من سخنگوی مراجع عظام کشور که خداوند سایه همه آنهارابرسرملت مستدام بداردنیستم اما برخودلازم می دانم به رییس دولت هشداردهم عدم اعتنابه شوون مراجع که به منزله ستونهایی محکم برای خیمه انقلاب واسلام  درتندباد های سخت حوادث زمانه محسوب می شوند عواقب بسیاربدی برای مملکت داردبه نفع ایشان نیست و تعظیم آنان تنها به دیدارهای گاه وبیگاه وی با آنان به قصداعلام گزارش کار و در جهت تنویر ذهن آنان نسبت به  عملکرد دولت و در نهایت، شنیدن نقطه نظرات مراجع خلاصه نمیشود. تعظیم مراجع رعیت شوون، عمل به توصیه های خیر خواهانه و جدی گرفتن نگرانی ها و دغدغه های آنان است.

منبع : آینده

دسته ها : مقالات - سیاسی
شنبه بیست و هشتم 6 1388
وداع با رمضان
محمد ابراهیم فلاحی
بسم الله الرحمن الرحیم
به راستی شقی آن کسی است که از ماه رمضان خارج شود و گناهانش بخشیده نشود!

آیا امکان دارد انسان مومنی در ماه عزیزی که خداوند سفره رحمتش را پهن نموده و حسنات را مضاعف می‌کند و گناهان را می‌بخشد، مورد رحمت خدا قرار نگیرد؟

در ماهی که درجات مومنین افزوده می‌شود و هرکس اندازه کمی صدقه به فقیر اعطا نماید، مورد بخشش و رحمت خداوند قرار می‌گیرد؛ در ماهی که هرکس اخلاقش را نیکو نماید، خداوند او را مورد مغفرت خویش قرار می‌دهد؛ هرکس یک خشمی را فرو برد، خداوند او را مغفرت می‌نماید و هرکس یک جدایی را تبدیل آشتی نماید، خداوند او را می‌بخشد.

حال چگونه با این اوصاف، کسی از این ماه بیرون رود و بخشوده نشود؟

پس به‌راستی شقی و حق شقاوت از آن کسی است که از این ماه خارج شود و مشمول غفران خداوند قرار نگیرد. در آن ماهی که نفس کشیدن به منزله تسبیح خدا گفتن است و حتی خوابیدن در زمره عبادات شمرده می‌شود و اعمال در آن مقبول و دعاها در آن مستجاب است. پس کسی غیر از شقی، از رحمت خداوند در این ماه محروم نمی‌شود.

آه که چه ماهی بود و گذشت؛ ماهی که اگر خداوند نظر رحمتی داشته باشد، افضل و اکمل آن در این ماه بوده. به درستی که این ماه بالاترین ساعاتی است که خداوند عزوجل نگاه رحمت می‌کند نسبت به بندگانش. اجابتشان می‌کند وقتی از او بخواهند؛ لبیک می‌گوید هنگامی که ندایش کنند؛ عطا کند هنگامی که از او مسئلت نمایند.


خداوندا...!
این ماهی بود که برای غفران ذنوب بندگان فراهم آوردی، روزه‌های آن تذکر و یادآوری بود بر گرسنگی‌ها و تشنگی‌های عرصه قیامت. روزی که همه حیرانند و هر کسی در کار خود مشغول است، روزی که گردنها کشیده، سرها به آسمان بلندکرده، و روزی است که پلک چشمها از حرکت بازمى‏ماند؛ روزی که ترس و هراس چنان است که اگر چنین هراس بر کودکی وارد شود، او را در یک لحظه پیر نماید و گیسوان سیاهش را یکباره سفید نماید.

ای خدا؛ فرمودی روزه بگیرم تا بفهمم طعم گرسنگی و تشنگی آن روز را و این ماه را مقرر نمودی تا ببخشایی گناهانم را، پس امان ده به من برای آن روز در این ماه غفرانت

ای خدا پیامبر بر حقت چنین گفت: «شقی آنست که از این ماه بیرون رود و مورد رحمت تو قرار نگیرد.» حال آیا من مشمول رحمت تو قرار گرفته‌ام یا اینکه من را در زمره اشقیا قرار داده‌ای؟

ای خدا اگر در این ماه و ساعات باقیمانده آن من را نبخشی، پس دیگر به چه امید داشته باشم؟ با چه امیدی زنده بمانم و با چه دست رحمتی این آتش دلهره و هراسم از ساعات قیامت را خاموش سازم؟

ای خدای مهربان، خودت در کتاب عزیزت چنین گفتی: «روزی که کتاب گذارده می‌شود و مجرمین را می‌بینی ترسان می‌گویند ای وای برما... این چه کتابی است که همه اعمال از کوچک و بزرگ را گرد آورده.»
در آن روزی که نفس‌ها در سینه حبس می‌شود و صدا‌ها خاضع میگردد.

آه خدای من؛ می‌ترسم از آن روزی که چشم‌ها خیره می‌گردد، دلها هراسان، نفس‌ها کوتاه و لرزان، و صداها خاشع است.

خدای من؛ در آن روز ناله‌های حزین «وای بر من، وای بر من، وای بر من» بلند است و اکنون می‌گویم: «وای بر من اگر در این فرصت باقیمانده، مرا نبخشی و از روز قیامت ایمنی ندهی.»

خداوندا!
چه سخت است روزی که هر مادری فرزنده خود را کنار میزند؛ هر کس از برادر از مادر و پدرش فرار می‌کند؛ می‌پرسد راه فرار کجاست؛ این المفر و هرگز راه فراری پیدا نمی‌کند جز رحمت تو. می‌خواهد فرار کند، اما چه کسی می‌تواند در آن روز از دست تو فرار کند؟ در آن روز نه مال و نه فرزند به سود آید، نه پدر و نه مادر و چه بسا تمام اینها وبال گردن گردد.

پس ای خدا؛ فقط از تو امان می‌خواهم در این ماه عزیز... در این ماه رحمت... در این ماه مغفرت...

یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ.. وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ.. وَفَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْویهِ.. وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ یُنجِیهِ (معارج آیه 11 الی 14)

خداوندا از روزی که این آیات تو را دیدم، سزا دانستم تا پایان عمر در اندوه این روز بمانم و از این روز خائف و لرزان باشم. چگونه آسوده باشم از روزی که گنهکار دوست دارد فرزندش را سپر عذاب خود کند، او را فدا کند تا خودش ایمنی یابد... روزی که گنهکار دوست دارد همسر و برادر قبیله‌اش را فدای رهایی خود نماید. آه حتی دوست دارد هر کس در زمین است را فدا کند تا نجات یاید.

ای خدا این آیات ترس را بر قلب من استوار نموده و چیزی جز امید به رحمت تو من را آسوده نمی‌کند.

ای خدا این سینه سوزان من را خنک نما با رحمتت در این ماه عزیز. در این ماهی که خودت به عزتت قسم خورده‌ای که نمازگزاران و سجده کنندگان را عذاب نمی‌کنی؛ ماهی که اگر کسی به روزه‌دار مومنی افطار دهد، نزد تو به‌منزله بخشش گناهان گذشته اوست؛ ماهی که پیامبر برحقت گفت از آتش خود را رها نمایید با نصف خرما! خود را از آتش رها کنید با دادن یه شربت آب!

و ای خدای من؛ در این ماه ما جان خویش را در اختیار تو گذاشتیم، پس از ما درگذر و از ما راضی باش.

خدای مهربان؛ در این ماه درهای بهشتت باز است و درهای جهنم بسته، پس درهای بهشتت را هیچ وقت بر ما نبند و درهای جهنمت را همیشه بر ما بسته نگاه دار.(1)


----------------------------------
پی نوشت:
1-سخنان و کلماتی که در مورد این ماه رمضان بود برگرفته از دو حدیث شریف بود که در ادامه مطلب متن عربی آنها موجود هست
* جملاتی که مربوط به قیامت است همه برگرفته از آیات شریفه قرآن است
منبع : تابناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
شنبه بیست و هشتم 6 1388
بیست و یک سال گذشت، اما مصلای تهران هنوز آماده نیست!
اکنون باید از مسئولان مصلای امام خمینی پرسید که آیا در طول این بیست و یک سال که حدود بیست سال آن بدون امام راحل طی شده است، آیا یک بار پیام وی را خوانده اند؟ آیا دغدغه ای که باعث شد آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی به فکر انجام این کار بیافتند، فهم شده است؟ آیا سادگی و بی تکلفی مصلی که مورد نظر امام بود رعایت شده است؟
بیست و یک سال از نامه مشترک رئیس جمهور و رئیس مجلس وقت، به حضرت امام(ره) درباره ساخت مصلای تهران که خود سرآغازی برای احداث این مصلی شد می گذرد، اما طولانی شدن فرآیند ساخت و تجهیز آن پرسش بزرگی در ذهن همه ایجاد کرده است.

به گزارش "تابناک"، در سال های آخر حیات حضرت امام(ره)، به دلیل کثرت حضور نمازگزاران جمعه نیاز به مکانی بزرگتر برای اقامه نماز جمعه در تهران به شدت احساس می شد لذا آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی در نامه ای به حضرت امام (ره)، در صدد جلب موافقت ایشان با احداث مصلای تهران بر آمدند:

"محضر مبارک رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامى حضرت آیت اللَّه العظمى امام خمینى- مد ظله العالى- السلام علیکم و رحمة اللَّه‏

به دنبال احساس نیاز به ایجاد مصلاى تهران و در پى جستجو و بررسى چند ساله، محلى مناسب در قسمت شمال مرکزى تهران (عباس‏آباد) که در مالکیت شهردارى است شناسایى شد و طرح مناسب و جامعى پس از مشورت فراوان و به مسابقه گذاشتن میان مهندسان داخلى و خارجى، تهیه شد.

از آنجا که مشکلات حقوقى و ثبتى و تشریفات انتقال قانونى به این زودی ها قابل حل نیست و مشکلات اقامه نماز جمعه تهران در دانشگاه، روز افزون است و به نظر مى‏رسد که این کار باید به همت و اراده حضرت عالى به سرانجام برسد، لذا استدعا دارد اجازه فرمایید به مقدار یک میلیون متر مربع از اراضى مزبور در حد فاصل خیابان شهید بهشتى به سمت شمال، که قسمت اعظم آن نیز با موافقت شهردارى محصور گردید و در اختیار مصلا است به ساختمان مصلا و تا حد لازم در محور قبله از شمال آن براى سایر مرافق اختصاص یابد و تصدى امور آن با امام جمعه تهران باشد.

همچنین طرحهایى که بعداً در حریم مصلاى تهران پیش‏بینى مى‏شود با موافقت امام جمعه انجام گیرد."

حضرت امام(ره) نیز با توصیه به رعایت مسائل شرعی، دو رهنمود بسیار مهم را درباره فرم و محتوای مصلی ارائه دادند. ایشان از لحاظ فرم و شکل مصلی فرمودند:

"مصلا باید ساده باشد و یاد آور محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد."

حضرت امام(ره) در مورد محتوا و درون مایه مصلی نیز بر جنبه آموزش کفر ستیزی در بین مسلمانان تاکید کردند:

"با حفظ جهات شرعى در مورد زمین مذکور با پیشنهاد حج الاسلام، آقایان: خامنه‏اى و هاشمى، موافقت مى‏شود.  انشاءاللَّه در کنار ساختن مصلاى تهران، در ساختن ‏بینش کفر ستیزى مسلمانان موفق باشید. ضمناً سادگى مصلی باید یادآور سادگى محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد. و شدیداً از زرق و برق ساختمان هاى مساجد اسلام آمریکایى جلوگیرى شود. خداوند تمامى دست‏اندرکاران برپا کننده مساجد اللَّه را تأیید فرماید."

به نظر می رسد در دیدگاه امام(ره)، یک عمل عبادی زمانی معنا پیدا می کند که ظاهر و باطن آن توأمان و شانه به شانه هم حرکت کنند. در غیر این صورت آن عمل عملی ابتر و فاقد معنا خواهد بود.

با این وجود اما از آن روز و پیام امام، بیست و یک سال است که می گذرد و هنوز مصلای بزرگ تهران که به نام آن یگانه دوران نیز مزین گشته است هنوز فرم خود را پیدا نکرده و تازه پس از این همه سال در آستانه عید فطر تعمیرات داخلی آن اجازه اقامه نماز عید فطر را از مومنان گرفته است. نماز عید فطر که نماز مومنان برای شکرگزاری در فردای اتمام بهار قرآن است هر ساله فرصتی بود برای شهروندان تهرانی تا شکوه امت نمازگزار را در مصلای تهران به تحسین بنشینند اما در سال جاری این امکان نیم بند هم وجود ندارد.

بنابر این گزارش، اکنون باید از مسئولان مصلای امام خمینی پرسید که آیا در طول این بیست و یک سال که حدود بیست سال آن بدون امام راحل طی شده است، آیا یک بار پیام وی را خوانده اند؟ آیا دغدغه ای که باعث شد آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی به فکر انجام این کار بیافتند، فهم شده است؟ آیا سادگی و بی تکلفی مصلی که مورد نظر امام بود رعایت شده است؟ آیا نیاز سال 1367 دیگر احساس نمی شود که با گذشت بیست و یک سال هنوز ساخت مصلی به پایان نرسیده است؟ چرا باید ساخت یک جایگاه نماز در ایران، عمری به درازای یک نسل پیدا کند؟
منبع : تابناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
شنبه بیست و هشتم 6 1388
عید فطر و ضرورت تفکر و خود ارزیابی
حقیقت رمضان و عبادت شریفی چون روزه با تحول و دگرگونی در جان و روان و رشد و کمال معنوی امتزاج یافته است و رفعت جایگاه و منزلت مقام آن با همین آثار پیوند می یابد به گونه ای که اگر این تحول و تبدل و شتاب یافتن در حرکت رو به رشد معنوی را از رمضان جداکنیم فلسفه خود را از دست می دهد و ثمردهی و تحول زایی نمی آفریند.

اینکه فرهنگ و معارف اسلامی رمضان را فیض بزرگ الهی و عاملی برای تمهید زمینه های صیرورت ـ یعنی حرکت برای عبور از رکود و سکون به سوی « شدن » ـ می داند و اگر ائمه دین (ع ) از کسانی که در پایان رمضان به آمرزش الهی نمی رسند اظهار شگفتی می کنند و آنان را از رحمت و سعادت دور می دانند همه اینها نشان از فرصت کمیاب رمضان و فضای معطر و ایام ولیالی سرشار از طراوت و نورانیت آن دارد که باید به بهره برداری های شایسته برسد تا حرکت انسان از تنگنای خاک تا فراخنای افلاک سرعت گیرد و هدف مقدسی چون نیل به « تقوا » در ابعاد و جلوه های فردی اجتماعی فرهنگی سیاسی اقتصادی و حکومتی تحقق یابد و در پی آن مقصد اعلای « تقرب به درگاه الهی » قابل دسترس گردد.

وقتی رمضان از راه رسید همه دلسوختگان اسلام و حامیان نظام مسرور شدند و دل خوش ساختند که رایحه های دل انگیز معنویت از بوستان سرسبز و پرطراوت این ماه بزرگ چنان مشام جان ها را معطر می نماید و افراد و گروه ها را از « خود » بی خود و به سوی « خدا » متوجه می کند که همه نفسانیت ها رنگ می بازند و سیئات به حسنات تبدیل می شوند و مناجات و عبادات نه به سوی بیت نفس که به سوی کعبه عشق انجام می گیرد و حاصل این خلوص و وارستگی رفع کینه ها و بداخلاقی ها و حرمت شکنی ها و نیل به مودت و محبت است . اما جای تاسف و تحسر است که با گذشت شب ها و روزها و در حالی که در آخرین لحظات وداع با رمضان قرار داریم نه تنها رذایل اخلاقی در میان برخی از گروه ها و جناح ها و وابستگان حزبی و مطبوعاتی آنان به فضایل اخلاقی تبدل نیافت که همچون گذشته شاهد ظهور و بروز بداخلاقی ها در عرصه فعالیت های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و رسانه ای هستیم . همچنین نه تنها پایه های بنای اختلاف و افتراق متزلزل نگشت و عمود خیمه های اقتدار و اتحاد استحکام نیافت که تنازع و تشتت تقویت شد و شتاب گرفت و آفت و آسیب آفرید و در نقطه مقابل وحدت و همبستگی در معرض تهدید قرار گرفت و میدان های تاخت و تاز به حریم آبروی افراد وسعت یافت و چه بسیار قدم ها که در بیراهه های عداوت شتاب گرفتند و چه فراوان قلم هایی که مرکب فتنه بر کاغذها ریختند و چنان که شاهد بودیم هر روز از گوشه ای تیر تهمتی برخاست و انسان های فکور و خدومی را نشانه رفت تا آنجا که با شگردهایی که فقط در مطبوعات و رسانه های استکباری قابل انتظار است و دور از منزلت مطبوعات و رسانه های جامعه ای است که با حکومت دینی اداره می شود با دستبرد تاریخی و جا به جا کردن زمان وقوع برخی از رخدادها بی گناهان رامتهم به ترور عناصر جبهه خودی کردند و این گناهی است که خداوند از آن نمی گذرد. در کنار این تحرکات مخرب دشنام ها هتک حرمت ها دروغ و نیرنگ ها و ایجاد تضاد و تنش برای فریب افکار عمومی و نیل به اهداف سیاسی نه تنها فروکش نکرد که رو به فزونی رفت . با این وصف چه جای انتظار است که در ضیافتگاه الهی به نحو شایسته ای وارد شده و آداب و شرایط آن را که در نگاه نظام اخلاقی اسلام « ترک گناهان » ـ به صورت اصل و قانون عام و فراگیر در گستره رمضان و برای همه اقشار مردم و تمام مسئولان و دولتمردان و جریان های فکری و احزاب سیاسی وظیفه و مسئولیت و واجب عینی می باشد ـ رعایت کرده باشیم و نیز چه انتظار است که به « فطر » که عید پیروزی بر نفسانیت های گوناگون فردی و اجتماعی و سیاسی می باشد برسیم و اعمال ما در ضیافتگاه الهی موجب جلب رضوان و خشنودی خدا و مقبول درگاه کبریایی او باشد !

این سخنان را از آن پیشوای الهی ـ که منفصل از « خود » بود و متصل به « خدا و در عین حال که رهبر کبیر انقلابی سترگ و بنیانگذار نظام سیاسی و حکومتی اسلام در این عصر پرآشوب بود عاشقی دلبسته و عارفی وارسته به شمار می رفت و در اوج سلوک معنوی به سر می برد و عامل به همه جلوه های فردی اجتماعی اقتصادی سیاسی و حکومتی « اخلاق » و الگوی کاملی برای همه رهبران و زمامداران بود ـ به گوش جان بسپاریم که در دیدار با مسئولان کشوری و لشکری شخصیت های روحانی اصحاب قلم و مطبوعات وسایر اقشار جامعه به صراحت فرمود : « در فکر باشید که اگر از این ضیافت درست بیرون آمدید آن وقت عید دارید عید مال کسی است که در این ضیافت راه یافته باشد استفاده کرده باشد » و « عید واقعی آن وقتی است که انسان رضای خدا را به دست بیاورد درون خود را اصلاح کند » .

اکنون شایسته است که همه افراد و گروه ها مسئولان و دولتمردان اصحاب و رسانه های گروهی به ویژه مطبوعات در آستانه ورود به عید سعید فطر در خلوتگاه دل بنشینند و به حسابرسی و خود ارزیابی بپردازند و همه مصادیق و جلوه های پندارها گفتارها کردارها موضع گیری ها و کنش های گوناگون در حوزه های مدیریت های کلان سیاسی و حکومتی و نیز در عرصه های فرهنگ هنر قلم و طبع و نشر و همچنین صحنه های تلاش های حزبی و جناحی را با ترازوی دین و اخلاق به سنجش در آورند و به مصداق اصل « حاسبواقبل ان تحاسبوا » به حسابرسی دقیق و کامل از خویش بپردازند و بدون تاثیرپذیری از وسوسه های نفسانی خاصی که در این گونه مواقع از انسان نفی خطا و گناه می کنند و بر همه رفتارها و عملکردهای ناصواب آدمی مهر تایید می زنند و همچنین فارغ از تعصب های اعتقادی نسبت به جریان های فکری گوناگون و نیز به دور از جانبداری های بیجا از احزاب و جناح های سیاسی خطاها بداخلاقی ها معاصی و صفات و عملکردهای نکوهیده خویش را بیابند و دست نیاز به درگاه حضرت بی نیاز بگشایند و به توبه و استغفار و بازگشت به معنویت زلال و خلوص و تقوایی که سپر بازدارنده از گناهان است روی آورند.

نباید فراموش کنیم که آنچه از تفکر در خویش و حسابرسی و خود ارزیابی به صورت عزم جزم برای پرهیز از گناهان در همه عرصه های فعالیت و مدیریت به دست می آوریم نباید مقطعی و زودگذر باشد و فقط به عید فطر و مدتی پس از آن محدود گردد. زیرا در این صورت اولا به عمق و ژرفای عمل حسابرسی و خود ارزیابی نفوذ نکرده ایم . ثانیا به این ادراک فکری و واقعیت عینی نرسیده ایم که فطر جشن پیروزی بر نفسانیت های فردی و گروهی است و این اصل با طی مراتب بالائی از تقوا و خویشتن داری از گناه که حاصل بهره برداری صحیح از ضیافتگاه الهی می باشد محقق می گردد. ثالثا اجتناب از معاصی که حامل نهایی خود ارزیابی در عید فطر است باید خاستگاهی چون تحول و دگرگونی اساسی در روح و روان داشته باشد و در این صورت است که پرهیز از گناهان در طول سال استمرار می یابد و همه فعالان و تلاشگران در تمام صحنه ها و عرصه ها را به مراقبت مداوم از خویش وامی دارد و ملکه اخلاقی خود نگهداری از گناه را در جان و روحشان تثبیت می نماید. رابعا با به وجود آمدن این حالت تقوا و خویشتن داری از معاصی همه روزها در طول سال برای همه افراد و گروه ها « عید » محسوب می شود و این کلام معصوم (ع ) که « هر روزی که در آن خداوند معصیت نشود عید است » تحقق می یابد.

اکنون این ما هستیم که باید بیندیشیم و خویشتن را در مقابل این پرسش اساسی قرار دهیم که : آیا همه مراحل این حسابرسی و خودارزیابی دقیق را طی کرده ایم.

منبع: جمهوری اسلامی
دسته ها : مذهبی - مقالات
شنبه بیست و هشتم 6 1388

حرمت «السابقون» انقلاب حفظ می‌شود؟

خلیل رضوی در سرمقاله آرمان نوشت:

یکی از پدیده‌های زشت و صدالبته مذموم، حوادث قبل و بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، تلاش بعضی‌ها برای موشکافی در تاریخ 1400 ساله اسلام، به‌خصوص تاریخ دو سه قرن صدر اسلام و آغاز تشیع در جهت یافتن متشابهات تاریخی از وجود انسان‌ها و تعمیق آن با بعضی از افراد در حوادث اخیر بود. تشبیهاتی بسیار نسنجیده

و مصادره شده برای امیال جناحی و باندی که چون عاری از صداقت گفتاری و نوشتاری بود، مطمئنا باعث تحریفات و به تبع آن باعث تحریکاتی هم شده بود که اخبار اعتراضات برخی از برادران اهل تسنن را در برخی از کشورها شنیدیم و خواندیم. هدف از نگارش این مقال، واکاوی چگونگی و چرایی این پدیده مذموم و یا نکوهش و ستایش تشبیه‌کنندگان و تشبیه‌شدگان نیست که افرادی از هر دو جناح، افرادی از هر دو جناح را با شلاق آن تشبیه نوازش داده‌اند.

هدف تطهیر برخی از انسان‌های وارسته و برخی از ارکان نظام اسلامی است که ایهام و بمباران غیرمسئولانه توپچی‌های هر دو جناح، فضایی مبهم برای مردم درخصوص این ارکان ایجاد کرد که مهمترین این افراد و شخصیت‌ها، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، با آن سابقه درخشان مبارزاتی قبل از انقلاب و مسئولیت‌های خطیر بعد از انقلاب بود.این فضا با آن کلمات مبهم آن قدر مسموم شده بود که رهبر فرزانه برای راحتی استنشاق مردم با بیان این جمله «معمولا در خطبه‌ها از کسی نام نمی‌بریم» برای رفع «توهم» از کسانی که آن تهمت‌ها را زدند و در جامعه اشاعه دادند، ضمن شرح سابقه ایشان، جمله ماندگار و تاریخی «هاشمی بارها تا مرز شهادت پیش رفتند» را برای ثبت در اوراق پس از تشبیهات درست و نادرست تاریخ بر زبان آوردند.

آیت‌الله خامنه‌ای در آن خطبه تاریخی پس از تقبیح تلاش‌های مرموز بعضی‌ها برای القای وجود اختلافات بنیادین بین معظم له و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، از سابقه حضور تاثیرگذار هاشمی برای عبور دادن کشور از گردنه‌های بسیار پیچیده مانند شورش‌های تجزیه طلبانه، تحرکات منافقات، اقدامات لیبرالیست‌ها، افراط و تفریط‌های گروهک‌ها، جنگ تحمیلی 8 ساله، خرابی‌های پس از جنگ و عقب‌ماندگی‌های چند قرنه و مهمتر از همه از قرابت فکری 50 ساله خویش با ایشان گفت که اگر قرار باشد آن سابقه و آن قرابت را با ادبیات قرآنی شرح و بسط دهیم، باید بگوییم که آن جملات در آن شرایط، ترجمانی دیگر از آیه «السابقون السابقون اولئک المقربون» است.


دو کلمه «السابقون» و «مقربون» از کلمات کلیدی قرآن برای اثبات حقانیت مبارزان صدر اسلام بود که گروهی در برهه‌های خاص تاریخی، مخصوصا در زمان حیات پربرکت پیامبر (ص) به بهانه‌های مختلف سعی در جدا کردن آنها از پیامبر (ص) داشتند تا پس از بریدن شاخه‌ها، ساقه درخت نوپای اسلام را نیز از پای درآورند.نگاهی از سر تامل به این دو کلمه در قرآن نشان از «علیم به ذات‌الصدور» بودن خداوندی و دوراندیشی رسول مکرم اسلام برای پاک و منزه داشتن سوابق و قرابت مبارزان اسلامی در طول تاریخ با رهبران اصیل اسلامی است.بی‌جهت نیست قرآنی که در طول 23 سال از لوح محفوظ – به تدریج یا یکباره – بر قلب نازنین پیامبر (ص) نازل شده است، در کنار همه مسایل ضروری برای اداره یک جامعه محدود آن روزی و جامعه نامحدود امروزی، با تاکیداتی آنچنانی که حتی در ادبیات عرب نیز کم سابقه است، از قرابت السابقون می‌گوید.


اگرچه آوردن مصادیق زمینی برای کلمات و آیات آسمانی قرآن امری درخور است، اما با علم به این حقیقت مطلق که قرآن برای راهنمایی انسان‌ها در همه اعصار و ازمنه آمده است و با توجه به فضای مبهمی که این روزها به خاطر تشبیهات نارسا و ناساز برخی از شخصیت‌های موجه و غیرموجه صدر اسلام با بعضی از شخصیت‌های انقلاب اسلامی به وجود آمده و همچنین برای تزکیه بیشتر نفس با استفاده از آیات قرآن در ماه مبارک در ذیل به آیاتی از حبل‌المتین و عروه الوثقی اشاره می‌شود که دو کلمه «السابقون» و «مقربین» در آنها تکرار شده‌اند:
- آیه 100 سوره توبه: والسابقون الاولون من المهاجرین و الانصار
- آیه 61 سوره مومنون: اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون
- آیه 45 سوره آل عمران: وجیها فی‌الدنیا و الاخره و من المقربین


اگرچه باید در بیان مصداق زمینی برای آیات آسمانی از عبارت معترضه – بلاتشبیه – استفاده کرد.
با این توضیحات، واقعا هدف کسانی که پس از ترور فیزیکی نافرجام سال 1358 و ترور شخصیتی نافرجام سه دهه، این بار با لطایف الحیل در جهت حذف ایشان از دایره نظام هستند، چه هدفی را دنبال می‌کنند؟! اصلاح‌طلبان و اصولگرایان امروز اگر ذره‌ای دلسوزی برای این ملت و مملکت در هر دو بعد اسلامیت و ملیت داشتند و داشته باشند،

باید از تفسیر به رای خود درباره مصداق «السابقون السابقون، اولئک المقربون» کتاب قطور انقلاب اسلامی، یعنی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بپرهیزند و اگر قرار باشد دایره تشبیه را از زمان پیامبر (ص) به زمان کربلا بکشانیم، نباید فراموش کنیم که دین گم کردگان لشگر یزید، خیلی خوب می‌دانستند که تنها راه استیلای نامشروعشان بر امام حسین (ع)، حذف فیزیکی علمدار با وفایش ابوالفضل العباس است که در آن صورت تشنگی بر خیام و لشگریان مستولی می‌شود و دیدیم و در تاریخ هم خواندیم که پس از ناامیدی در القائات شیطانی شبانه برای جدا کردن حضرت عباس از اردوگاه امام، با دسیسه‌ها و کمین‌های آنچنانی، آن وجود مبارک را از لشگریان اسلام گرفتند و ناله جانسوز امام حسین (ع) برای همیشه در تاریخ بلند شد که «والله ان کسر ظهری»

منبع : آینده

دسته ها : مقالات - سیاسی
جمعه بیست و هفتم 6 1388
X