رازهای شما در زیر ناخن هایتان! |
شما می توانید مشکلات و بیماری های اعضای داخلی بدن تان(مشکلات ریه، قلب، کبد و …) را در ناخن هایتان ببینید. ناخن های رنگ پریده ناخن های بسیار رنگ پریده بسیاری از اوقات به افزایش سن نسبت داده می شوند. اما می توانند نشانه بیماری های زیر نیز باشند: آنمی (کم خونی) نارسایی احتقانی قلب دیابت مشکلات کبدی سو تغذیه ناخن های سفید اگر ناخن ها سفید شده اند و اطراف ناحیه سفید، یک حاشیه پر رنگ وجود دارد، می تواند نشان دهنده وجود مشکلات کبدی مانند هپاتیت باشد. ناخن های زرد یکی از شایع ترین دلایل زرد شدن ناخن ها، عفونت قارچی است. چنانچه عفونت قارچی پیشرفت کند باعث بلند شدن ناخن از بستر و ضخیم شدن و خورد شدن لبه های ناخن می شود. در بعضی موارد نادر، ناخن های زرد می تواند نشان دهنده بیماری های جدی تری مانند بیماری تیروئید پیشرفته و یا پسوریازیس باشند. ناخن های متمایل به آبی ناخن هایی که دارای ته رنگ آبی هستند، نشان دهنده این هستند که بدن به مقدار کافی اکسیژن دریافت نمی کند. در واقع این حالت می تواند نشان دهنده یک عفونت در ریه مانند پنومونیا باشد. ناخن های با سطح نا هموار چنانچه سطح ناخن نا هموار و نقطه نقطه و موجدار شده است، مینواند یکی از نشانه های اولیه پسوریازیس و یا التهاب مفاصل باشد. پسوریازیس یک مشکل پوستی است که در ??% از موارد از ناخن ها شروع می شود. ناخن های ترک دار و شکننده ناخن های خشک و شکننده که به دفعات ترک می خورند، می توانند نشان دهنده بیماری های تیروئید باشند. ناخن های شکننده و تر کدار با نما و ته رنگ زرد، نشان دهنده عفونت قارچی ناخن ها هستند. ناخن با حاشیه و پوست اطراف پف کرده اگر پوست اطراف ناخن، قرمز شده و پف کرده است، نشان دهنده این است که شیار اطراف ناخن دچار التهاب شده است. این حالت می تواند نشان دهنده بیماری لوپوس و یا سایر بیماری های بافت همبندی باشد. خطوط سیاه زیر ناخن به ناخن هایی که دارای خطوط سیاه هستند بایستی به سرعت رسیدگی شود. این خطوط سیاه معمولا نشانه ملانوما(خطرناک ترین نوع سرطان پوست) هستند. تحلیل رفتن و کوتاه شدن ناخن ها گاز گرفتن ناخن ها ممکن است فقط یک عادت در بعضی افراد باشد، اما در بعضی موارد نشان دهنده اظطراب و استرس پایدار است که نیاز به مداخله پزشکی دارد. همچنین ممکن است نشانه اختلال روانی جبری-وسواسی باشد.
در پایان به این نکته توجه کنید که بسیاری از تغییرات ناخن ها، بی ضرر هستند و همیشه نشان دهنده بیماری نیستند. برای مثال هر کسی که ناخن هایش سفید است به معنی ابتلای او به هپاتیت نیست. چنانچه از تغییرات ناخن خود نگرانید و آن را غیر طبیعی می دانید، با یک متخصص پوست و مو مشورت کنید |
**شاید بیش از دو دهه پیش بود، تهران از مسجد امین الدوله مسافری عازم قم بود، به روال همیشگی و هفتگی تحصیل.
"شیخ عبدالکریم" که هر از گاهی قاصد مطمئنی داشت، پیغام و سلامی برای عزیزی در قم میفرستاد. اینبار هم پیغام و سلامی بدرقه مسافر معتمد خویش کرد. برای "شیخ محمد تقی" .
مسافر در شوق رساندن پیام و سلام آقای تهران به آقای قم بود. دو " آقا "یی که گرچه هرگز همدیگر را ندیده بودند، اما آشنایان دیرینه روحی و معنوی هم بودند. قاصد پس از ابلاغ پیام آمیرزا عبدالکریم حق شناس به آشیخ محمد تقی بهجت سلام و پیغامی متقابل میگیرد و به آن پیک نیکبخت میگوید: میدانید ، آقای میرزا، "امان تهران است" و جملاتی دیگر....
صدام همه صد دامش را نه در جبههها که در شهرهای بزرگ ایران پهن کرده. دامها و موشکهایی خونین. بسیاری از مردم، تهران را ترک کردهاند و آن نوروز و نو بهار، به باد شیطانی صدام خزان گشته است. آقای میرزا اما، پر صلابت و پر ایمان، ایستاده همچون پیر جماران. گویی با تمام عرفان خویش به صحنه کوچه و بازار میآید و حتی مسیر همیشگیاش را که معمولا" با اتومبیل تا مسجد امینالدوله میآمد، به قصد نشان دادن حضورش در شهری هراسان، و دادن آرامش به مردم، به پای میپیماید و در جمع شاگردان و دوستانش استوار و پر صولت میگوید:
** اوایل مرداد ماه سال 1386 است، باز هم تهران. از آسمان آتش میبارد ولی آتش دلها نیز کم از آتش تابستانی نیست.
دلهای سوخته از یک فراق. در و دیوار شهر پر است از سیاهی و پلاکاردهای تسلیت. یکی از آن همه را با حسرت میخوانم: رحلت عارف ربانی آیة الحق میرزا عبدالکریم حق شناس را به پیشگاه امام زمان تسلیت میگوییم...
پس از مجالس با شکوه ختم و تشییع و تکریم، در تنهایی غمبار فقدان این بزرگ نشسته بودم . یادم آمد از آن پیغامها و سلامهایی که پیک از آقای تهران به آقای قم میرساند و یادم آمد از آن "امان تهران" و اماندار بزرگی که دیگر نبود ...
زخم دلم را به این مرهم زدم که اولیاء الهی "اوتاد" هستند و نگاهدارندگان ِ امین ِ پروردگار و دل قوی داشتم که اگر آن پیر نیست، شیخِ دیگر شهر، هست.
** اواخر اردیبهشت سال 1388 است. این بار نه تهران که بین قم و تهران! نیمههای شب است. خسته و فرس کشته از راهی دور آمدهام. رادیوی تاکسی فرودگاه امام باز است. گوینده رادیو انگار قصد آن دارد تا در میانه بهار خبر از خزانی سترگ بدهد و میدهد: رحلت حضرت آیة الله العظمی بهجت را به همه .... و من حیرتزده و سرگشته، گویی دیگر چیزی نمیشنوم.
از پنجره ماشین به آسمان پر ستاره صحرا خیره میشوم. به آسمانی میاندیشم که این روزها و شبها نه دیگر نفسهای گرم و مناجات نیمه شب آقای قم را میبیند و نه حضور سبز آقای تهران را. و در کاووس فقدان سایه سار این دو سرو سبز ، به برهوت سوزانی میاندیشم که در فرداهای سوزناک این بیابان در انتظار خواهد بود و در همان حال با خدای خویش نجوا و شاید محاکاتی! که ای پروردگار مهربان! امروز اگر این دوستان خویش را به نزد خود فرا خواندهای، بی شک ما را تنها نخواهی گذارد. و انگار اوست که چنین میفرماید : آری، اولیایی تحت ردایی لایعرفهم غیری ... من چنین میگویم که: آیا این اولیائت را به ما خواهی نمایاند؟ یا از ناشکری و ناسپاسی، تا مدتی تجلی اولیائت را بر ما ناسپاسان خوان نعمتت دریغ خواهی داشت؟ و براستی اگر چنین فرمایی عین عدل و انصاف است و ما را همین سزاست.
و به یکباره در حزنی عجیب فرو میروم و نمیدانم چرا این اشعار خواجه شیراز بر سرم فرو میریزد: رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس / گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت – در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود / از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت – از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود / زنهار ازین بیابان وین راه بی نهایت ...
و راستی که نقمت و خشم الهی تنها در قحطی نان و آب نیست، که درهای رحمت به فقدان یا إخفای اولیائش هم بسته میشود و چه دردناک است این نوع قحطی! قحطیِ حیات معنوی.
و از او پنهان نیست و از شما چه پنهان، که هر لرزه کوچکی در این روزها مرا به تاملی عمیق فرو میکشد که نکند این پیش لرزهها را از روی رحمت میفرستد تا شاید به خود آییم و انابتی حقیقی به درگاهش بیاوریم؟ و یا نکند پیش لرزههایی است برای روز مجازات که اگر سنتش جاری شود هیچ دیاری جلو دارش نیست! ولن تجد لسنة الله تبدیلا" ! و لن تجد لسنة الله تحویلا" !
و باز به خود می گویم : و اگر کفور بوده باشند چه؟ آنوقت این پیش درآمد طوفان را چه کنیم ؟ که اگر بیاید به بوی قهرش ، هیچ کس را طاقتی نباشد از طرفش!
و باز خود را چنین نهیب می زنم که اگر پیش لرزه های هشدار باش، باشد ؛ این فرصتها ، طلایی و واپسین مهلت ها از جانب حضرت رحمن است که در پی بهانه ای است تا بسوی او باز گردند و باز گردیم و او اینچنین مجازات خویش را به تأخیر اندازد. و اگر چنین باشد انابت حقیقی چگونه است و از جانب چه کسانی است؟ با خود می گویم در ساحت پروردگار که شوخی و تلبیس نمی توان . ناسپاسان حقیقی را او نیک شناسنده است . اویی که یعلم خائنة الأعین و ما تخفی الصدور .
** و باز می روند روزها و می آیند ، و من محاکاتم با او همچنان در استمرار....
خدایا ! در پایان موسم ضیافت خویش ، بهترین عیدی و پاداش را به خلق خودت که می دانم بیش از هر چیز به آنان عشق می ورزی و خدمت به آنها را با لاترین عبادتت می دانی عطا بفرما !
خدایا! تو همان مهربانی هستی که به پیامبرت داوود اجازه ساختن خانه ات را ندادی و بدو گفتی تو نمی توانی. چون دستت به خون آلوده است . و وقتی داوود گفت : مگر نه آنکه در راه تو و برای تو کرده ام ؟ و تو گفتی آری ، ولی مگر نه آنکه آنان هم بندگان من بودند !
تویی که چنین مهربانی ، به ناله های رمضانی بندگان مقربت در سحرهای عاشقانه ، بهترین ها را برای مردم این بوم و بر مقدر بگردان ! آمین!
منبع : آینده
هرچه زمان بیشتر می گذرد به این واقعیت بیشتر معتقد می شوم که زمانه، زمانه انفجار اطلاعات است این واقعیت در ایران پس از روی کار آمدن دولت نهم که بعضی از رییس آن به عنوان پدیده احمدی نژاد! یاد می کنند ظهور و بروزی دیگر پیدا کرده است و اقوال و رفتار و اخبار مربوط به این پدیده! به مدد رسانه ملی بدون کم و کاست به سمع و نظر مردم رسیده و می رسد.
هم بر این مبناست که تا سه سال و اندی دیگر -البته اگر رییس دولت نهم با شیرین کاری هایی مانند انتصاب مشایی به معاون اولی خود که با تذکر و اخطار رهبری ناچار به عقب نشینی از آن شد- بتواند کار دولتش را بدون حوادثی که خود آفریننده آنهاست به پایان برساند و زمام امور را به دست دیگری بسپارد - لحظه به لحظه باید منتظر شنیدن اخبار رفتار و اظهارنظرهایی عجیب، باورنکردنی، تکان دهنده و گاه تاسف بار و تلخ از رییس دولت یا دولتمردان وابسته به ایشان بود که یک نمونه آن این است که وقتی رهبری در اظهار نظری روشن وابستگی سران حوادث اخیر به عوامل بیگانه را منتفی می دانند، وی با فاصله دو روز در سخنانی خواستار دستگیری آنان می شود.
نمونه روشن و جدید دیگر، اظهارات آقای سقای بی ریا مشاور احمدی نژاد در امور روحانیون در این روزهاست که به دلیل بار محتوایی آن در نادیده گرفتن شئون مراجع با تعجب در سطح جامعه دهان به دهان می شود و تیتر بعضی از روزنامه ها هم شده است!
آقای بی ریا که در اظهاراتش بی ریایی موج می زند! درباره عدم اعتنای احمدی نژاد به اعتراض مراجع بزرگوار قم و غیر قم مبنی بر عدم معرفی زنان به مجلس برای تصدی مقام وزارت –که در ادامه این بی اعتنایی پس از رای نیاوردن دو وزیر زن پیشنهادی، مجددا برخواسته خود اصرار ورزید و خانم دیگری را به جای فردی که مجلس به او رای اعتماد نداد، اظهارداشته است:احمدی نژاد دراین زمینه به نظر مرجع خود
عمل کرده است! یعنی که مراجع به کار دولت چه کار دارند. آنها بهتر است در کار دولت دخالتی نکنند. درسشان را بدهند و دعایشان را بکنند!
اینک چند پرسش
1- با اینکه احمدی نژاد تا بحال دو سه بار در گفتگو با رسانه ها اعلام کرده که مرجع تقلید او آیت الله خامنه ای است و رسما به تقلید خود از رهبری اذعان نموده است چرا و به چه دلیل آقای بی ریا از بردن نام مرجع تقلید اعلام شده توسط احمدی نژاد خودداری می کند؟
2- پرسش مهم دیگری که در این میانه مطرح است این است که اگر رهبری مرجع تقلید احمدی نژاد بوده و یا می باشد چرا وی در ماجرای انتصاب مشایی به معاون اولی خود به توصیه خیرخواهانه ایشان در برکناری مشایی از این مسوولیت اعتنایی نکرد تا دفتر رهبری به ناچار دستور ایشان مبنی بر عزل مشایی را برای صداوسیما بفرستد تا این مخالفت و آن مقاومت! به اطلاع عموم مردم رسانده شود؟ آیا احمدی نژاد تقلید از مرجعی مانند رهبری را تنها در اموری مانند شکیات و سهویات نماز و خمس و.. جائز می داند و در امور مهمه ای که به کل کشور مربوط است به رای و تصمیم خود عمل می کند؟
3- چگونه است که احمدی نژاد درمسائلی مانند امکان برقراری رابطه ذلت بار با امریکا برخلاف نظر رهبری و راه امام و یا دوستی با مردم اسراییل - که از سوی مشایی ابراز شد و متاسفانه بعدها احمدی نژاد به صراحت گفت که حرفها و اظهارات مشایی درباره دوستی با مردم اسراییل حرفها و مواضع خود اوست- و.. برخلاف دیدگاه رهبری و مصلحت مردمی که گفته می شود دولت دهم را به او سپرده اند، رسما و صریحا اعلام نظر می کند و در عین حال خود را تابع رهبری می داند؟
4- آیا احمدی نژاد در اظهار نظری که در ابتدای دولت نهم درباره مجاز بودن ورود خانم ها به ورزشگاه ها نمود - که چون با مخالفت تمام مراجع روبرو گردید ناچار شد با به میدان فرستادن الهام سخنگوی دولت خود از نظر خود عقب نشینی کند- و یا درباره مخالفت آشکار با گشت های ارشاد نیز به رای و نظر مرجع خود عمل نموده یا در این موارد به رای و نظرخود عمل نموده است؟
5 – در ماجرای معرفی سه زن به مجلس برای کسب رای اعتماد برخی از مراجع عظام قم در رویکردی متفاوت با نظر رهبری نظر مخالف خود را به رییس دولت اعلام نمودند و هم بر این مبنا بود که دکتر علی لاریجانی رییس مجلس که نماینده قم است در اظهار نظری شفاف و صریح در نطق قبل از آغاز مباحث نمایندگان درباره وزرای پیشنهادی با اینکه از نظر رهبری در این باره اطلاع داشت اعلام نمود که به هیچ یک از وزرای زن پیشنهادی رای نخواهد داد. سوال این است انگیزه طرح این مساله در سطح جامعه که نتیجه آن آگاهی مردم از اختلاف بین فتاوای رهبری و مراجع است و القای این دوگانگی بین رای مراجع و رهبری چیست؟ بویژه آنکه رهبری هم در توصیه خود برای رای دادن به وزرای دولت وزرای زن را استثنا کرده و آن را موکول به تعامل دکتر احمدی نژاد با مراجع کرده بود.
6-چرا و با چه انگیزه ای، مشاور احمدی نژاد به شئون مراجع عظام، همانهایی که گاه و بیگاه در سفرهابی که رییس دولت به شهر قم دارد - برخلاف بعضی مراجع که از دیدار با او خودداری می نمایند و او را به حضور نمی پذیرند- از او با چهره گشاده و آغوش باز استقبال می کنند با طرح این سخنان عملا بی اعتنایی می کند و اعلام نظرات آنان را درانجام امور کشورکه بطور قطع و یقین از سرنصیحت و مصلحت و خیرخواهی برای کشور و مردم است از جمله در مساله اخیر مخالفت شان با وزارت زنان به چیزی نمی انگارد؟
7-چرا و با چه انگیزه ای آقای بی ریا که در عنوان حجت اسلام و المسلمین است و قبل از اینکه به لباس عاریتی واگذرای دولتمردان در آید و برآید! سالها بر سر سفره علم مراجع نشسته و وامدار آنهاست با این اظهارات ، سعی در تنزل موقعیت برخی از مراجع که از پایه های استوار بنای این انقلاب و کشور می باشند دارد و با نادیده گرفتن واقعیتهای جامعه و پیرامون خویش اینگونه به بیراهه می رود؟
8- اگر سوال شود در میان دولتهای پس از انقلاب کدام دولت بیشتر از همه به تذکرات مراجع عظام بی اعتنایی کرده و خیرخواهی های آنان را نادیده گرفته و به همین سبب رابطه ای بس شکننده با مراجع پیدا نموده است انگشتها به سمت کدام دولت اشاره خواهند رفت؟
بایداشاره کرد که مخالفت بعضی از مراجع با وزارت زنان نه براساس سلیقه ورای شخصی آنها، بلکه برمبنای استناد به بعضی آیات و یا روایات و احادیث معصومین است که به موجب این روایات، زنان چون در نتیجه وزیرشدن خود بر مردان شاغل در وزارتخانه تحت امر خود ولایت و امارت می یابند لذا ولایت آنان بر مردان مخالف آیه شریفه الرجال قوامون علی النسا تلقی شده و در نتیجه این وزارت آنان مغایر با احکام شرع انور می باشد. باید دانست که بعضی دیگر از مراجع وزارت زنان را نه از باب امارت آنان بر مردان، بلکه از باب کارگزاری و ارائه خدماتشان به جامعه دانسته و آن را مغایر با احکام شریعت نمی دانند.
سخن به درازا کشید.خوب است آقای احمدی نژاد برای جلوگیری از آسیبهایی که در نتیجه چالشهای مستمر با نهاد مرجعیت به او وارد شده و می شود که به مصلحت هیچکس و از جمله خود او نیست و همین آسیبهاست که متاسفانه رابطه او را با بسیاری از مراجع حوزه عامیه قم بسیار ضعیف و شکننده نموده است، و خدا کند موضوع معرفی دوباره زنان به مجلس برای تصدی کرسی وزارت، آخرین چالش او با مرجعیت باشد تاریخ نهاد مرجعیت شیعه لااقل از دوره صفویه به بعد را بخواند و بخشی از اوقاتی را که در مشورت با نوجوانان خردسال و یا پاسخ به نامه بچه های مهدکودکی - که خود اخیرا اظهار داشتند! - سپری می کند به خواندن تاریخ معاصر اختصاص داده و یا این اوقات را دراختیار اساتید این رشته قرار
دهدتا بردامنه آگاهی های او نسبت به کارکردهای این نهاد مهم در تاریخ ایران افزوده شود. تا بداند در گذشته حتی سلطان قدرتمندی همانند شاه عباس و در دوره های پس از آن فتحعلی شاه قاجار و ولیعهد او مرحوم عباس میرزا درجنگهای ایران و روس چگونه با این نهاد قدرتمند درتعامل بوده اند و در حوادثی که اساس و بنیان حکومت و حاکمیت آنها را به چالش می کشیده به چه میزان از برکات رای و نظر و دخالت آنها در رفع مشکلات و پیشبرد امور این نهاد موثر که همیشه مورد اعتنای مردم بوده و خواهد بود بهره مند
شده اند.
و نیز بداند اگر بعضی از آنان همانندناصرالدین شاه در ماجرای واگذاری امتیاز توتون وتنباکو به کمپانی رژی در موضع بی اعتنایی به مراجع قرار گرفته اند چه آسیب هایی را متوجه سلطنت و حکمرانی و حیثیت خویش نموده و در اثر این بی اعتنایی به جایگاه رفیع مراجع در جامعه و در انجام امور کشور، به چه اندازه از چشم مردم افتاده اند.
من سخنگوی مراجع عظام کشور که خداوند سایه همه آنهارابرسرملت مستدام بداردنیستم اما برخودلازم می دانم به رییس دولت هشداردهم عدم اعتنابه شوون مراجع که به منزله ستونهایی محکم برای خیمه انقلاب واسلام درتندباد های سخت حوادث زمانه محسوب می شوند عواقب بسیاربدی برای مملکت داردبه نفع ایشان نیست و تعظیم آنان تنها به دیدارهای گاه وبیگاه وی با آنان به قصداعلام گزارش کار و در جهت تنویر ذهن آنان نسبت به عملکرد دولت و در نهایت، شنیدن نقطه نظرات مراجع خلاصه نمیشود. تعظیم مراجع رعیت شوون، عمل به توصیه های خیر خواهانه و جدی گرفتن نگرانی ها و دغدغه های آنان است.
منبع : آینده
خلیل رضوی در سرمقاله آرمان نوشت:
یکی از پدیدههای زشت و صدالبته مذموم، حوادث قبل و بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری، تلاش بعضیها برای موشکافی در تاریخ 1400 ساله اسلام، بهخصوص تاریخ دو سه قرن صدر اسلام و آغاز تشیع در جهت یافتن متشابهات تاریخی از وجود انسانها و تعمیق آن با بعضی از افراد در حوادث اخیر بود. تشبیهاتی بسیار نسنجیده
و مصادره شده برای امیال جناحی و باندی که چون عاری از صداقت گفتاری و نوشتاری بود، مطمئنا باعث تحریفات و به تبع آن باعث تحریکاتی هم شده بود که اخبار اعتراضات برخی از برادران اهل تسنن را در برخی از کشورها شنیدیم و خواندیم. هدف از نگارش این مقال، واکاوی چگونگی و چرایی این پدیده مذموم و یا نکوهش و ستایش تشبیهکنندگان و تشبیهشدگان نیست که افرادی از هر دو جناح، افرادی از هر دو جناح را با شلاق آن تشبیه نوازش دادهاند.
هدف تطهیر برخی از انسانهای وارسته و برخی از ارکان نظام اسلامی است که ایهام و بمباران غیرمسئولانه توپچیهای هر دو جناح، فضایی مبهم برای مردم درخصوص این ارکان ایجاد کرد که مهمترین این افراد و شخصیتها، آیتالله هاشمی رفسنجانی، با آن سابقه درخشان مبارزاتی قبل از انقلاب و مسئولیتهای خطیر بعد از انقلاب بود.این فضا با آن کلمات مبهم آن قدر مسموم شده بود که رهبر فرزانه برای راحتی استنشاق مردم با بیان این جمله «معمولا در خطبهها از کسی نام نمیبریم» برای رفع «توهم» از کسانی که آن تهمتها را زدند و در جامعه اشاعه دادند، ضمن شرح سابقه ایشان، جمله ماندگار و تاریخی «هاشمی بارها تا مرز شهادت پیش رفتند» را برای ثبت در اوراق پس از تشبیهات درست و نادرست تاریخ بر زبان آوردند.
آیتالله خامنهای در آن خطبه تاریخی پس از تقبیح تلاشهای مرموز بعضیها برای القای وجود اختلافات بنیادین بین معظم له و آیتالله هاشمی رفسنجانی، از سابقه حضور تاثیرگذار هاشمی برای عبور دادن کشور از گردنههای بسیار پیچیده مانند شورشهای تجزیه طلبانه، تحرکات منافقات، اقدامات لیبرالیستها، افراط و تفریطهای گروهکها، جنگ تحمیلی 8 ساله، خرابیهای پس از جنگ و عقبماندگیهای چند قرنه و مهمتر از همه از قرابت فکری 50 ساله خویش با ایشان گفت که اگر قرار باشد آن سابقه و آن قرابت را با ادبیات قرآنی شرح و بسط دهیم، باید بگوییم که آن جملات در آن شرایط، ترجمانی دیگر از آیه «السابقون السابقون اولئک المقربون» است.
دو کلمه «السابقون» و «مقربون» از کلمات کلیدی قرآن برای اثبات حقانیت مبارزان صدر اسلام بود که گروهی در برهههای خاص تاریخی، مخصوصا در زمان حیات پربرکت پیامبر (ص) به بهانههای مختلف سعی در جدا کردن آنها از پیامبر (ص) داشتند تا پس از بریدن شاخهها، ساقه درخت نوپای اسلام را نیز از پای درآورند.نگاهی از سر تامل به این دو کلمه در قرآن نشان از «علیم به ذاتالصدور» بودن خداوندی و دوراندیشی رسول مکرم اسلام برای پاک و منزه داشتن سوابق و قرابت مبارزان اسلامی در طول تاریخ با رهبران اصیل اسلامی است.بیجهت نیست قرآنی که در طول 23 سال از لوح محفوظ – به تدریج یا یکباره – بر قلب نازنین پیامبر (ص) نازل شده است، در کنار همه مسایل ضروری برای اداره یک جامعه محدود آن روزی و جامعه نامحدود امروزی، با تاکیداتی آنچنانی که حتی در ادبیات عرب نیز کم سابقه است، از قرابت السابقون میگوید.
اگرچه آوردن مصادیق زمینی برای کلمات و آیات آسمانی قرآن امری درخور است، اما با علم به این حقیقت مطلق که قرآن برای راهنمایی انسانها در همه اعصار و ازمنه آمده است و با توجه به فضای مبهمی که این روزها به خاطر تشبیهات نارسا و ناساز برخی از شخصیتهای موجه و غیرموجه صدر اسلام با بعضی از شخصیتهای انقلاب اسلامی به وجود آمده و همچنین برای تزکیه بیشتر نفس با استفاده از آیات قرآن در ماه مبارک در ذیل به آیاتی از حبلالمتین و عروه الوثقی اشاره میشود که دو کلمه «السابقون» و «مقربین» در آنها تکرار شدهاند:
- آیه 100 سوره توبه: والسابقون الاولون من المهاجرین و الانصار
- آیه 61 سوره مومنون: اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون
- آیه 45 سوره آل عمران: وجیها فیالدنیا و الاخره و من المقربین
اگرچه باید در بیان مصداق زمینی برای آیات آسمانی از عبارت معترضه – بلاتشبیه – استفاده کرد.
با این توضیحات، واقعا هدف کسانی که پس از ترور فیزیکی نافرجام سال 1358 و ترور شخصیتی نافرجام سه دهه، این بار با لطایف الحیل در جهت حذف ایشان از دایره نظام هستند، چه هدفی را دنبال میکنند؟! اصلاحطلبان و اصولگرایان امروز اگر ذرهای دلسوزی برای این ملت و مملکت در هر دو بعد اسلامیت و ملیت داشتند و داشته باشند،
باید از تفسیر به رای خود درباره مصداق «السابقون السابقون، اولئک المقربون» کتاب قطور انقلاب اسلامی، یعنی آیتالله هاشمی رفسنجانی بپرهیزند و اگر قرار باشد دایره تشبیه را از زمان پیامبر (ص) به زمان کربلا بکشانیم، نباید فراموش کنیم که دین گم کردگان لشگر یزید، خیلی خوب میدانستند که تنها راه استیلای نامشروعشان بر امام حسین (ع)، حذف فیزیکی علمدار با وفایش ابوالفضل العباس است که در آن صورت تشنگی بر خیام و لشگریان مستولی میشود و دیدیم و در تاریخ هم خواندیم که پس از ناامیدی در القائات شیطانی شبانه برای جدا کردن حضرت عباس از اردوگاه امام، با دسیسهها و کمینهای آنچنانی، آن وجود مبارک را از لشگریان اسلام گرفتند و ناله جانسوز امام حسین (ع) برای همیشه در تاریخ بلند شد که «والله ان کسر ظهری»
منبع : آینده