دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826713
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
روزنامه اعتماد متن مصاحبه خبرنگار خود با بیژن نوباوه نماینده تهران را منتشر کرد.

متن این مصاحبه به شرح زیر است:

آقای نوباوه برای بازداشتی ها چه کار می کنید؟ شما پسر روح الامینی را می شناختید؟ پیگیری می کنید چرا ایشان در روند بازجویی فوت شدند؟

کی این حرف ها را می زند؟ حالا ممکن است سرش به زمین خورده باشد.

-اما امیدوار رضایی بالای سر جنازه وی بوده است؛ جسد وی چیز متفاوتی نشان می دهد.

چرا چرت و پرت می گویید؟ باید از دولت بپرسیم و بررسی کنیم.

-ممکن است بررسی های شما طول بکشد و هر لحظه به میزان این اتفاقات افزوده شود.

این حرف ها جرم است. این حرف ها را نزنید. به هر حال باید بررسی شود.

-من یک سوال ساده پرسیدم، در مورد پسر روح الامینی معتقد هستید باید بررسی صورت بگیرد؟

مگر روزی 27 نفر در تصادف جاده نمی میرند.

-فوت جاده با فوت... فرق دارد.

چه فرقی دارد؟ بعد هم ما که نشنیدیم کسی بمیرد
منبع : فرارو
دسته ها : خبر - گفتگو
يکشنبه یازدهم 5 1388
فیلم مصاحبه روح الامینی: از برگزاری یک ختم هم عاجزیم؟
خیلی از دوستان و بزرگان به من گفتند، چرا چیزی به ما نگفتی؟ من گفتم محسن ما که رفت و گذشت. محسن های مردم را دریابید. حتما باید یکی را بشناسید؟ به فکر آنهایی باشید که واسطه و پارتی ندارند و سرگردانند و لطمه دیده اند. از پیگیری حقوق که حق محسن ما و حق محسن های دیگر مردم است، صرف نظر نمی کنم. حتما پیگیری می کنم. ولی در چهارچوب قانونی.
سایت "آینده" برای اولین بار فیلم مصاحبه دکتر عبدالحسین روح الامینی، پدر شهید محسن روح الامینی که پس از دستگیری در 18 تیر،هنگام بازداشت کشته شئ، منتشر می کند.

دکترعبدالحسین روح الامینی، مشاور انتخاباتی محسن رضایی، دبیرکل حزب عدالت و توسعه، استاد داروسازی دانشگاه تهران و معاون وزیر بهداشت دولت احمدی نژاد بود که پسرش در درگیری های پس از انتخابات ریاست جمهوری کشته شد.

متن گفتگوی شبکه پرس تی با وی را در ادامه می خوانید:

محسن 25 سال داشت و در این سال های کوتاه یک ربع قرن عمر خود پسری بود که شاید الان که در مصیبت فقدانش عزادار هستیم، تازه در حال مرور ویژگی ها و برجستگی هایش هستیم. او پسر خالصی بود و تعلقی به دنیا نداشت و خیلی مهربان بود. هیچ حق الناسی بر گردن او نبود و همیشه کنجکاوانه در جستجوی حقیقت بود. البته قانع کردن او همیشه کار بسیار سختی بود، مثل بسیاری از بچه های نسل جدید ما که از ما جلوتر هستند. آنها با توجه به آنچه که ما در زمان انقلاب و این سی ساله انجام دادیم، خیلی از ما جلوتر هستند.

وی افزود: محسن به دقت گوش می داد و پیگیر بود ولی این صداقت، خلوص، نجابت و مهربانی و عطوفتش باعث نمی شد که بی تفاوت باشد؛ برای همین هم در برابر بسیاری از پرسش هایی که مطرح می شد قانع کردن او بسیار سخت بود. او به جواب های کلیشه ای که ما بعضا برای اقناع جوان هایمان بسنده می کنیم، کفایت نمی کرد.

دکتر روح الامینی گفت: محسن خیلی با بی صداقتی مشکل داشت. با دورویی مشکل داشت. صاف و زلال بود و شاید این زلال بودن، شفافیت و خلوصش و این مظلومیتش در این حادثه اخیر، باعث شده که عواطف به سمت او بیشتر سوق پیدا بکند.

مشاور محسن رضایی تصریح کرد: به هر حال با این حادثه ای که پیش آمده، محسن که دیگر بازنمی گردد، انا لله و انا الیه راجعون. ملک از آن خداست، محسن ما را آورد و محسن ما را برد. محسن ما دیگر بر نمی گردد. ولی محسن های مردم را باید دریافت. ما نمی توانیم در این روندی که هست پاسخ گوی بسیاری از نگاه ها و سئوال ها باشیم و نمی توانیم سرافکنده هم بشویم. انقلابی داشته ایم، مردمی داشته ایم، عزت و افتخاری داشته ایم، در این 30 سال ارزش ها و دست آورد هایی داشته ایم، امیدواریم که این ها علو پیدا کرده و جلو برویم. ما نباید درجا بزنیم.

وی اظهار داشت: دغدغه محسن اعتلای این میهن و این کشور و گرفتاری های مردم بود. آزارش به کمترین کسی نمی رسید. اگر به جوانی نوجوانی یا بچه ای کمترین جسارتی می شد برخورد می کرد. بسیار حساسیت داشت.

پدر محسن روح الامینی درباره شخصیت پسرش گفت: دانشجوی کامپیوتر بود ولی با اینکه خیلی با استعداد بود این چیزها او را اقناع نکرد، آن را هم رها کرد و به کار آزاد رو آورد؛ کارهایی مثل برنامه نویسی کامپیوتر و غیره. بارها می شد که به او می گفتیم چرا به دنبال حقوق خود نمی روی می گفت هنوز پروژه من تمام نشده است.

به عنوان مثال ما در خانه جایی داریم که پول هایمان را در آنجا می گذاریم تا اگر کسی نیاز داشت بردارد، اما او همیشه کم و به اندازه نیاز خود بر می داشت. مناعت طبع این بچه، نجابتش، خلوصی که داشت.خب ما عیالواریم، چند پسر و دختر داریم. یکی بهتر از دیگری اما محسن همه را پشت سر گذاشته بود و ارتباط عاطفی عجیبی با خانواده برقرار کرده بود.

دبیرکل حزب اعتدال و توسعه گفت: ولی او در جستجوی حقیقت بود و دغدغه داشت. در این بده بستان های مرسوم سیاسی هم خیلی از بی صداقتی منزجر بود. از دورویی، از نفاق، از چیز دیگری بودن و چیز دیگری جلوه دادن. به این مسائل اخیر هم نگاه می کرد و اعتراض داشت، ولی آشوبگر نبود. آزار او به یک حیوان هم نمی رسید، مثلا یک گربه خیابانی روزی از حیاط منزل ما می گذشت و آسیبی به او رسیده بود. محسن گربه را برد بیمارستان دامپزشکی نزدیک منزل ما تا او را مداوا کند.

وی تصریح کرد: ولی این بچه سئوال داشت و قانع کردن این بچه ها هم کار سختی است. یعنی ما باید مسیرهایمان را اصلاح کنیم. ما باید با تدبیری بتوانیم امثال محسن ها را قانع کنیم و دریابیم. جواب سئوالات آنها این نیست. این روند هایی که جدا باید اصلاح شود.

روح الامینی در ادامه گفت: خیلی از دوستان ما از نخبگان و از اساتید و مسئولان - آبرویی ما نداریم و هر چه داریم فدای نظام، فدای انقلاب ، فدای مردم، فدای امام، شهدا، اصلا ما قابل مقایسه نیستیم، هیچی نیستیم، محسن ما و همه چیز ما فدای اینها - ولی بالاخره نمی شود اینجوری اداره کرد. نمی شود این گونه دنبال کرد. این گونه صورت مسائل را پاک کنیم. ساده ترین راه حل مسئله هم حذف صورت مسئله است. محسن ما رفت و بر نمی گردد ولی محسن های مردم را باید دریافت.

وی اظهار داشت: بالاخره در این روند هایی که هست در اداره اجتماع در مسائل سیاسی و اینها. البته خب در دوره فتنه و در دوره غبارآلودی شرایط و شاید بشود گفت زهرآلود در برخی مسائل، در ایام فتنه و در ایام فضای زهرآلود و توطئه خارجی، مسائل و متغیرهایی که کنار هم قرار می گیرد، شاید مقداری صحبت کردن و قضاوت کردن کار سختی باشد.

روح الامینی تاکید کرد: من به طور جدی از مظلومیت او (دفاع) و از پایمال شدن خون او جلوگیری خواهم کرد. پیگیری خواهم کرد. اما مسیر من متفاوت خواهد بود. مسیر من مسیری قانونی است، یک مسیر عقلایی است، انشالله خداوند این صبر را به ما داده، این استقامت را داده است. در چارچوب ارزش هایی که به آنها معتقدیم، در چارچوب نظامی که به آن معتقدیم و در چارچوب قانون ها.

وی افزود: ما به نظام اعتماد داریم. ما هنوز به این نظام اعتماد داریم، برخلاف بسیاری که با کمترین مصیبتی به جای اینکه خودشان را کنترل کنند، می گویند ما به این نظام اعتماد نداریم. خیر من به این نظام اعتماد دارم. نظامی که صدها هزار شهید و جانباز و آزاده داده است. نظامی که میلیون ها جوان مستعد مثل محسن دارد که می تواند از جایگاهی، این دست آورد های 30 ساله را به اوجی برساند.

روح الامینی گفت: و ما مطمئنیم انشالله این نظام را باید در مسیری اداره کرد که وضعمان بهتر از الان باشد. خدای نکرده عقب گرد نکنیم، خدای ناکرده بعضی از این فتنه ها و بعضی از این بی تدبیری ها، سوء تدبیر، سواداره که لطمات جدی به ما می زند، ما را از مسیر اصلی منحرف نکند.

 یکی از دوستان قدیمی من، آقای مجتبی شاکری که دو دست ندارد و نابینا است، با موتور برای تسلیت به ما و خانواده به خانه ما آمده بود. ما تا وقتی چنین افرادی را که بزرگان نظام هستند، داریم مایوس نیستیم. اما با این کژ رفتاری ها و سوء تدبیری ها و برخی مسائلی که لطمه جدی می زند باید برخورد شود؛ باید پیگیری شود.

خدا صبر خوبی به مادر مجتبی داده. از آن روز تا به حال یک جمله را می گوید. می گوید انشاءالله نفاق برکنار شود و آقا امام زمان ظهور کنند. محسن ما رفت. محسن های مردم را دریابید.

نمی شود که بی عرضگی های برخی، نا توانی های برخی و سوء تدبیری های برخی را به حساب نظام بگذاریم. ما اعتقاد داریم که خون محسن مظلوم شهید ما راهی را باز می کند برای این که بعضی از این گرفتاری ها و گره های اجتماعی سیاسی و سوء مدیریت ها چه فردی و چه سیستمی اصلاح و پالایش شوند و این ها جلوی مسیر پیشرفت، ترقی و سعادت مردم و کشور ما قرار نگیرند. همه مردم این کشور یک خانوده بزرگ هستند و دل در گرو اعتلای کشور دارند و محسن ما هم یکی از آنان بود.

یکی از دوستان ما خیلی بی تابی می کرد. می گفت من به خاطر ناگواری این حادثه تاصبح نخوابیدم. گفت، قرآن را باز کردم آیه 22 سوره لقمان آمد: مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى. محسن ما نیکوکاری و خلوصش، مردم دوستی اش و عاطفه اش منحصر به فرد بود.

خیلی از دوستان و بزرگان به من لطف دارند. من ناچیزهستم و هیچ قابلیتی ندارم. آن ها به من گفتند، چرا چیزی به ما نگفتی؟ ای کاش به ما می گفتی.من گفتم محسن ما که رفت و گذشت. محسن های مردم را دریابید. حتما باید یکی را بشناسید؟ به فکر آنهایی باشید که واسطه و پارتی ندارند و سرگردانند و لطمه دیده اند.

یا نه بالاتر از آن. روندها اصلاح شود که چنین مشکلی پیش نیاید. مگر نمی شود؟ در بعضی حوادث در کشورها چندهزار ماشین آتش زده می شود ولی کنترل می کنند و خون یک نفر ریخته نمی شود . چطور محسن ما سالم از خانه برود و من جسد او را تحویل بگیرم؟

من نمی توانم بعضی از مسائل را نادیده بگیرم و خودم را کنترل نکنم. به شدت خودم را کنترل می کنم نمی خواهم خدایی ناکرده از پیگیری حقوق که حق محسن ما و حق محسن های دیگر مردم است، صرف نظر نمی کنم. حتما پیگیری می کنم. ولی در چهارچوب قانونی و با کنترل و بدون این که احساساتی باشد و خدایی ناکرده موجب سوء استفاده شود.

خانواده ما، مادرش، من و برادرانش و دایی ها و عموهایش و همه خاندان ما پیگیر جدی پاسخ این سوال هستند؛ که چرا امثال این وقایع باید پیش بیاید و چه کار کنیم که پیش نیاید و آسیبی نرسد.

مردم به ما خیلی لطف دارند. نخبگان، اساتید دانشگاه و مسئولین مختلف ابراز لطف کردند. پیش بینی ختم خیلی آبرومندی را داشتیم ولی دیدیم ممکن است از کنترل خارج شود و بالاخره یک عده سوء استفاده کنند و به کسی در این میان آسیب برسد.

وقتی آن تصمیم را گرفتم، روح محسن ناظر بر من بود. می دانستم که حتما ایشان راضی نیست خون از دماغ احدی بیاید و آسیبی به کسی رسانده شود و برای جلوگیری از آسیب مراسم را لغو کردیم.

مگر ما در اداره کشور عاجز هستیم که نتوانیم یک ختم را برگزار کنیم یا اجازه بدهیم حرف ها زده شود و گفتگو و پیگیری صورت گیرد؟ بی تدبیری را که نباید به حساب نظام، انقلاب و رهبری بگذاریم. حتما ظرفیت بالاتر و بهتری برای اداره کشور وجود دارد.

من مطمئن هستم مظلومیت محسن ما و این عزتی که خدا به او داده است، این لطف خدا و عروج جانسوز و غیرمنتظره او باعث می شود مسیری باز شود که کمک کند به اعتلای کشور و حل مسایل مردم؛ محسن های مردم و جوانان ما که ذخیره ما هستند.

ما بی عرضگی هایمان را بی تدبیری هایمان را نباید به حساب نظام بگذاریم. این ها باید تفکیک شوند. وقتی عرضه نداریم یک معادله چندمتغیری را حل کنیم، در خودمان تجدید نظر کنیم؛ در افراد تجدید نظر کنیم. چرا معادله را ساده و بعد صورتش را پاک می کنیم.

این داغ در برابر مسیری که در این 30 سال زحمت طی شده است تا کشور به این جا رسیده، ناچیز است. بیگانه حتما باید مایوس شود. محسن ما روح جستجوگری داست و قانع کردنش سخت بود ولی حتما از بیگانه بیزار بود. ازبی صداقتی چه داخلی و چه خارجی بیزار بود و این بیزاری را در رفتارش نشان می داد.

رسانه های بیگانه آب در هاون می کوبند. ما بحمدالله مسائل بزرگتر از این را پشت سر می گذاریم. مصیبت سختی است ولی ما به نظام اعتماد داریم. تا امثال مجتبی شاکری ها هست؛ تا بسیاری از کسانی که همه چیز خود را داده اند؛ خانواده هایی که چند شهید داده اند؛ تا امثال این ملیون ها جوان و ذخایری که داریم، هست، بیگانه راه به جایی نمی برد. ان شاءالله درست می شود. ما یک خانواده بزرگ هستیم و مسائلمان را خودمان حل می کنیم.

ولی من از حقش نمی گذرم. نه این که حق شخصی باشد. محسن ما رفت و جایش هم خیلی خوب است. ولی در چهار چوب و قاعده خودمان این کار را می کنیم. باید برای اصلاح امور پیگیری جدی صورت گیرد.

حتما اگر بخواهیم به عنوان یک الگو کشور را اداره کنیم، نباید نا کامی ها و بی تدبیری ها و بی سیاستی هایمان را به حساب نظام و کشور بگذاریم. یا با اندک مصیبت و مصائبی چه بزرگ تر و چه کوچک تر این این کنترل خود را از دست بدهیم.


ولی نمی گذاریم خون محسن ما پایمال شود. و انشاء الله نظام را کمک می کند در ادامه مسیرش شفاف تر و استوارتر و صحیح تر به راهش ادامه دهد.

خدا به شما توفیق بدهد. از شما تشکر می کنیم چون فرصت نکردیم در آن مجلس ختم حرف بزنیم. مجلس برگزار نشد. تشکر می کنیم از ابراز لطف همه آن هایی که احساسات خود را نشان دادند.

شاید پسر ما مشهور شده است اما گمنام بود. همه ابراز لطف کردند و عاطفه ها به حرکت در آمد. امیدواریم این باعث شود مسیر صحیح در پیش گرفته شود و محسن های مردم را دریابیم و از چنین مسائلی جلوگیر کنیم.

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

منبع : آینده نیوز
دسته ها : خبر سیاسی - گفتگو
شنبه دهم 5 1388

نزدیک به دو ماه از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد می‌گذرد. اعتراضات برخی مردم نسبت به نتیجه اعلام شده انتخابات ادامه دارد .یک روز بازداشتگاه کهریزک به دلیل اعمال خشونت و رفتار نامناسب با بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات تعطیل می‌شود و روز دیگر دادگاهی برای چهره‌های سیاسی بدون حضور وکلای آنها بر پا می‌گردد. 

گفت‌و‌گو با علیرضا بهشتی روز پنچ شنبه در چهلم شهدای انتخابات در دفتر کارش انجام شد. فرزند شهید آیت‌الله بهشتی از مشاوران و نزدیکان میرحسین موسوی است که از دوران نخست وزیری با او همراه و همکار بوده است.نگرانی علیرضا بهشتی از اوضاع این روزهای کشور نه تنها از چهره او بلکه زمانی آشکارتر شد که گفت نگران مراجعانش و قرارهایی است که می‌گذارد.

** اطلاعاتی در مورد وضعیت بازداشتگاه‌ها، نحوه برخورد با بازداشتی‌ها، نگهداری آنها و شکنجه و...در اختیاردارید؟
در مورد برخی از این بازداشتی‌ها یکسری ییگیری‌هایی به لحاظ اداری ویکسری پیگیری های حقوقی می‌شود. متاسفانه کار برخی از این بازداشتی ها هنوز وارد روال قضایی نشده و بخش بزرگی از نگرانی ما آنها هستند.آنهایی که وارد روال قضایی شده باشند یا خودشان وکیل گرفتند و یا ما کمک می کنیم.وکلا هم انصافا زحمت می‌کشند.

**اطلاعات مستندی در اختیار کمیته رسیدگی به وضعیت بازداشتی ها قرار گرفته است؟
ما چند ابهام بزرگ داریم.تعداد افراد بازداشت شده مشخص نیست.محلی که افراد بازداشت شده‌اند و اینکه الان در چه مرحله هستند نیزمشخص نیست.از سوی دیگر اتفاقات خوبی افتاده است.

اطلاع‌رسانی رسانه‌ها، پیگیری‌های مردم و فشار افکار عمومی داخلی و خارجی باعث شده که اینها به خودشان بیایند.بعد از چهل روز بازداشتگاه کهریزک مساله شده و نسبت به آن اقدام می شود.هرچند بر اساس برخی اطلاعاتی که به ما رسیده (هنوز خیلی نسبت به موثق بودنش مطمئن نیستم) تعداد زیادی از افراد بازداشتگاه کهریزک به اصفهان منتقل شدند.

**یعنی بازداشتی ها از کهریزک به اصفهان منتقل شده‌اند؟
بله.اینها باعث می شود یکسری ابهامات همچنان باقی باشد.یکی از اقداماتی که ما در کمیته انجام می دهیم این است که بتوانیم یک بانک اطلاعاتی روشن و به روز داشته باشیم.

**با خانواده های این بازداشت شدگان در ارتباط هستید؟
ما روزی بیش از30-40 تماس داریم.این وضعیت البته از قبل بهتر شده است . دوستان در دفتر مستقر هستند.برخی از تشکل‌های دیگر که در این ارتباط فعالیت می کنند نیز به جلسات ما می آیند و همکاری می‌کنند. ما نمی خواهیم همه کار را انحصاراً خودمان انجام دهیم.

یک مشکل جدی در این زمینه وجود دارد که برخی خانواده‌ها فکر می کنند اگربازداشت ها خیلی آشکار یا رسانه‌ای نشود و با دفاتر ما تماس نداشته باشند ،شاید پرونده عزیز بازداشت شده شان کمتر پیچیده شود.اما توصیه ما این است که اجازه دهند حتماً رسانه‌ای شود.رسانه‌ای شدن جلوی پیچیده شدن را می‌گیرد. افراد سرشناس را که کنار بگذارید خیلی از بازداشتی ها افراد بی نام نشان و عادی هستند .من بیشتر نگران این ها هستم .اطلاعات مربوط به اینها باید در جایی ثبت شود تا مساله روشن شود.مسایلی مانند اینکه ازچه زمانی دستگیر شدند؟ چرا بازداشت شدند؟ توسط چه کسانی بازداشت شدند؟ دوستان در دفتر مربوطه فرمهایی را برای جمع آوری این اطلاعات آماده کردند.

**آمار مشخصی جمع آوری شده است؟
حدود 1700 اسم جمع شده اما حتما این همه اسامی نیست و نکته دیگر اینکه چه تعداد از این اسامی زنده هستند، مشخص نیست

** این آمار بر اساس مراجعه خانواده ها به کمیته پیگیری دست آمده؟
خیر، این اسامی را ما از جاهای مختلف جمع کردیم، اما فقط با 10درصد این خانواده ها توانسته ایم ارتباط خوب برقرار کنیم و اطلاعات دقیق از آنها بگیریم .

**آیا آماری از تعداد کشته شده ها دارید؟
آمار دقیقی نداریم.خیلی روشن نیست.اساساً ماهیت کار این است که به تدریج اطلاعات جمع می شود به یکباره جمع نمی شود.

**و به تدریج هم منتشر خواهد شد!
برای انتشار آن هم باید اقدام کرد اما برای ما مهمتر از آنکه منتشر شود،این است که پیگیری شود.این افراد یا فرزند یا سرپرست خانواده هستند.برخی هم از گروههای بسیار ضعیف جامعه هستند. فرض کنید در برخی از تجمعات ، کارگران روز مزد که در میادین برای کار ایستاده‌اند را بازداشت کرده و برده اند.خانواده اینها وقتی برای پیگیری وضعیت عزیزانشان از شهرها و روستاها به تهران می‌آیند جای سکونت هم ندارند.

**آخرین آمار کمیته در مورد کشته شده‌ها چقدر است؟
آمار دقیق و خاصی نداریم

** منظورتان از خاص چیست؟
ببینید برخی از افراد مفقود شده هستند نمی‌توان در حال حاضر با قطعیت از آمار حرف زد.آنچه ما در اختیار داریم همان چیزی است که در رسانه‌ها اعلام شده است .

** برخی می‌گویند حدود 360 کشته در اعتراضات وجود دارد؟ آیا این عدد صحت دارد؟
من هم تعداد 365 کشته را شنیده ام اما کار رسانه ای با کار ما متفاوت است. ما در کار خود محدودیت هایی داریم .خواهش می کنم این را متوجه باشید. الان اگر یک رقمی را اعلام کنیم اما از آنچه که هست بیشتر باشد، متهم می شویم به اینکه جنگ روانی راه می‌اندازیم .اگر کمتر از آن تعداد باشد هم یک عده ای را حذف کرده ایم.به همین دلیل نمیتوانیم آمار دهیم.

**پس این اطلاعات منتشر نخواهد شد؟
چرا. ما می‌خواهیم مرحله به مرحله و به تدریج اعلام کنیم که تا این زمان آمار ما این است.

**اطلاعات دقیق تری از آنچه که در کهریزک گذشته در اختیار دارید؟
اطلاعاتی که به دست ما می رسد از طرق رسمی نیست.خانواده‌ها و بازداشت شده‌هایی که آزاد می‌شوند با مراجعه به ما خبر می‌دهند.اخبارحاکی از این است که از زمان دستگیری تا وقتی که به بازداشتگاه منتقل می‌شوند مرحله به مرحله است و همه به یک صورت انجام نمی‌شود. افرادی که در کار دستگیری، بازجویی و ضرب و شتم بازداشت شدگان مشغولند همه از یک نوع نیستند.

ما اطلاعاتی داریم از اینکه برخی از افرادی که در طرح امنیت اجتماعی بعنوان افرادی که از لحاظ اجتماعی ناآرام و تحت اوباش بازداشت شدند و پیش از این از آنها تعهد گرفته بودند، اکنون آنها را در تجمعات و در بازداشتگاه‌ها در مرحله نگهداری و ... به کار گرفته‌اند.

** یعنی از اراذل و اوباش که در طرح امنیت اجتماعی شناسنامه‌دار شده‌اند در شکنجه بازداشتی‌ها استفاده شده است؟
در تجمعات هم از آنها استفاده کردند و در مراحل بازداشت و نگهداری و ...

**اطلاعات دقیقی از افرادی که بازجویی‌ها،ضرب و‌شتم‌ها و... را انجام می‌دهند در اختیار دارید؟
به غیر از افرادی که تحت عنوان اوباش پیش از این تعهد گرفته و اکنون به کار گرفته شدند، برخی از این‌ها از بخش‌های رسمی حکومت هستند.برخی متعلق به بسیج هستند برخی لباس شخصی‌هایی هستند که نمی‌توان آنها را جزء بسیج حساب کرد .بخشی اطلاعات سپاه هستند و گروههای مختلف . این نکته هم مهم است که رسانه‌ها و مردم توجه داشته باشند اولاً کل حکومت در این قضایا که این کار را انجام می دهد نیست.بلکه بخشی از حکومت است که این بخش هم در درونش فقط یک قسمت‌های خاص کارها را انجام می دهد.اینطور نیست که همه بسیج در گیر باشد.بدنه بسیج اصلا درگیر نیست و شاید منتقد هم باشد .در مورد سپاه هم همین طوراست. بخش خاصی از سپاه در اتفاقات اخیر حضور دارد و بخش زیادی از سپاه نسبت به وضعیت فعلی انتقاد داشته و از آن رضایت ندارند.

وزارت اطلاعات بسیار کم درگیر است و اصولا وزارت اطلاعات را زیاد درگیر این بازی نکردند. دادستانی از یک مرحله‌ای به بعد وارد می شود.نقش نیروی انتظامی در یک دوره‌ای بیشتر بوده اما هر چه جلوتر رفتیم کمتر با این مساله درگیر است.

واقعیت این است که وقتی بچه ها به دست وزارت اطلاعات می‌افتند یا بدانیم بازداشت شده‌ها در دست نیروی انتظامی هستند خیال ما راحت تر است.به دلیل آنکه می دانیم در یک پروسه کم و بیش قانونی و آشکار کار انجام می دهند و قابل پیگیری است اما درمورد بچه های دیگر که به دست نهاد هایی غیر از اینها می افتند، پیگیری کار سخت تر است واصلاً مشخص نمی شود، کجا هستند.

**اطلاعاتی در مورد بازداشتگاههای غیر قانونی مانند طبقه منفی چهار وزارت کشور ,بازداشتگاه 66 سپاه و ... منتشر شده، شما مستنداتی دراین خصوص در اختیار دارید؟
در سطح شهر بازداشتگاههای موقت بسیاری هستند که متاسفانه این بار فراتر از بازداشتگاه عمل کردند و این ها نگران کننده تر از بازداشتگاه اوین است. 

بازداشتگاه اوین سازمانی دارد. اسامی غالب افرادی که آنجا می روند ثبت می شود. ممکن است برخی را اعلام و برخی را اعلام نکند اما به هر حال ثبت می شود.عوامل خودسر در آنجا کمتر می توانند دخالت کنند.در بازداشتگاههای موقت عوامل خودسر بیشتر دخالت می‌کنند از این رو نگرانی ها در مورد آنها بیشتر است .به هر حال اسامی مختلف از این بازداشتگاهها به گوش ما هم خورده است.

**این خبر که ده روز پیش از اعلام رسمی تعطیلی کهریزک این بازداشتگاه تعطیل شده بوده ، درست است؟
اطلاعی از اینکه واقعاً چه روزی تعطیل شده ندارم. البته انتقال بازداشتی ها از کهریزک به جاهایی مثل اصفهان یکی دو روز قبل از فرمان رهبری بوده و ما این خبرها را شنیده‌ایم.

** اخباری هم در مورد چهره‌های سیاسی هم مطرح شده مبنی بر اینکه پیش از بازدید نمایندگان مجلس از اوین آنها را از زندان خارج کردند.
داخل اوین بندها و بازداشتگاه های مختلفی هست. بخشی از آن که زیر نظر وزارت اطلاعات است وضعیت روشن‌تری دارد، اما وضعیت بخشی که در اختیارسپاه است مبهم است.

من نمی توانم خیلی مستقیم همه چیز را مطرح کنم. طبیعی است که به برخی افراد آسیب می زند اما شکل کار شکل عجیبی است که دسترسی قانونی به اطلاعات در مورد این اماکن را غیر ممکن کرده است.

این نگرانی نسبت به وضعیت سایر بازداشتی‌ها هم وجود دارد. من شخصاً نگران هستم .در کمیته هم این نگرانی ها وجود دارد.بخصوص اینکه اطلاعات مخدوش است و اطلاعات قابل تکیه خوبی وجود ندارد.بسیاری از افرادی که آزاد می شوند ، نمی دانند کجا بازداشت بوده اند.

**مراسم تحلیف پیش رو است و اعلام کرده‌اند که چهارشنبه در مجلس مراسم برگزار می شود .این خبر که آقای موسوی در روز تحلیف تهران را به نشانه اعتراض ترک کرده و در قم متحصن می شوند صحت دارد؟
نه خیر این خبر صحت ندارد.

**مهندس موسوی هیچ برنامه ای برای آن روز ندارند؟
هنوز تصمیمی گرفته نشده و چیزی اعلام نشده است. البته من به صورت پراکنده از جاهای مختلف شنیده‌ام که خیلی از افراد صحبت یک نوع تجمع در میدان بهارستان برای روز تحلیف را مطرح می کنند.

**تنفیذ چطور؟
تنفیذ را خبر ندارم

**پس خود آقای موسوی برنامه مشخص ندارند؟
درمورد مراسم تحلیف خیلی نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم آقای موسوی، کروبی و یا افرادی که کاندیدا بودند شخصاً وارد شوند.دلیلش هم این نیست که ابایی داشته باشند بلکه ورود آنها در آن روز ممکن است مساله را شخصی کند در حالیکه اعتراضات شخصی نیست.یک خواست عمومی از اینکه افراد بخواهند مطالبات شخصی خود را مطرح کنند، باید تفکیک شود.آقای موسوی سخت از اینکه فکر کنند ایشان می‌خواسته پستی بگیرد وحالا همچنان دنبال آن پست است، پرهیز دارند.ایشان از روز اول اعلام کرد آنچه که مربوط به رای شخصی من باشد از آن گذشتم اما از رای مردم نه . من و نه هیچ کس دیگر نمی تواند بگذرد.مردم انتظار دارند که در زمینه رای شان کاری صورت بگیرد.از سوی دیگرملاحظاتی در مورد حضور یا عدم حضور در تجمعات وجود دارد که خیلی مربوط به ملاحظات شخصی فرد نمی شود ملاحظات کل این حرکت است.

**اخباری در مورد عدم حضور آقایان هاشمی رفسنجانی، سید حسن خمینی و برخی بزرگان در مراسم تحلیف شنیده می شود. این خبرها صحت دارد؟
بالاخره این توقع از طرف مردم هست اما باید به یک موضوعی توجه داشت که هر کدام از این اشخاص در موقعیت خاص خودشان هستند، باید انتقال مطالبه مردم به آنها صورت بگیرد اما تصمیم گیری را برعهده خودشان با توجه به وضعیت شان بگذارند.مساله ترس یا چیز دیگری نیست.بلکه ملاحظات فردی در مقابل ملاحظات عمومی مطرح است.انتقال توقعات مردم باید انجام بگیرد اما اینکه چه تصمیمی می گیرند با خودشان است.

**خبری در مورد خروج برخی از مراجع و علما و عزیمت آنها به نجف به نشانه اعتراض به اتفاقات پس از انتخابات مطرح شده شما اطلاعی داردید؟
من هم شنیده‌ام

**از آنجا که آقای موسوی از ابتدا خطاب خود را مراجع قرار دادند به مراجع نامه نوشتند و اهمیت خاصی برای این پایگاه قایل هستند ممکن است که واکنش به هجرت داشته باشند؟
اطلاعات من در حد شنیده‌ها است.اطلاعات دقیقی ندارم.نمی دانم که چقدرخبر هجرت صحت دارد اما مرجعیت و روحانیت طی یکصد ساله اخیر بعنوان یکی از نهاد های سنتی و مورد ارجاع مردم ایفای نقش کرده است.این نقش را نباید نادیده گرفت.این حکومت هم حکومت دینی است و این نهاد ها بسیار مهم است.اینکه بخواهند در داخل باشند یا بروند بحث دیگری است.طبیعی است که برخی مراجع احساس کنند به دلایلی باید بروند ،برخی احساس کنند که با همه مشکلات بمانند بهتر است.آنچه که مهم است این است که مردم متوجه شدند که آقایان مراجع و روحانیت الزاماً یکدست و براساس مواضع رسمی عمل نمی‌کنند.طبیعی است که آنها هم تفاوت دیدگاه و موضع گیری دارند.این نقطه مثبتی است که باید بر روی آن نه به معنای ایجاد تفرقه بین مراجع و روحانیت بلکه بدان معنا که هر مرجعی برای خود صاحب دیدگاه است کار شود. قرار نیست همه مراجع به صورت بخش نامه‌ای از یک نظر خاص تبعیت کنند .این درواقع یک نوع بازگرداندن مراجع به جایگاه اصلی خودشان و تقویت آن جایگاه است.

**انتظارات آقای موسوی از مراجع در این مقطع برآورده شده است؟
من از طرف آقای موسوی نمی توانم نظر قطعی بگویم. آقای موسوی روابطشان با آقایان مراجع را حفظ و تقویت کرده‌اند.گفت‌و‌گوهایی هم داشتند. در آن گفت‌وگو مراجع محدودیت‌های خودشان را مطرح کردند و آقای موسوی هم این محدودیت ها را درک می‌کنند.از طرف مردم هم توقعات مختلفی به درجات مختلف وجود دارد.همین که پس از انتخابات مراکز رسمی توقع داشتند که همه مراجع با فاصله کوتاهی انتخابات را تایید کنند و این اتفاق جز چند نفری نیفتاد، درادبیات حوزه و مراجع معنای زیادی دارد اما ممکن است که مردم عادی خیلی ها به این بسنده نکنند و منتظر حرکات دیگری باشند.از سوی دیگربرخی فعالیت‌هایی که آقایان مراجع انجام می دهند، فعالیت های خیلی آشکاری نیست.پیغام هایی است که به مسولان حکومتی می‌رسانند.صحبت‌هایی است که انجام می‌دهند. اتفاقاتی که در این چند روزه در مورد آزادی برخی از بازداشتی ها و تعطیلی برخی از بازداشتگاهها ایجاد شد، بخشی از آن مرهون تلاش های مراجع بوده که نقش آفرینی کردند.مذاکراتی داشتند، نمایندگانی فرستادند از طرف رهبری هم برای آنها نمایندگانی رفته و دیدگاه‌هایشان انتقال یافته است.اما به هر حال توقعات مردم متفاوت است.

**بله در واقع بخشی از افکار عمومی معتقدند که مراجع مهندس موسوی را تنها گذاشتند؟
نه اینگونه نیست.من چنین احساسی ندارم. یک دغدغه کلی وجود دارد که ممکن است در مورد آقایان مراجع پررنگ‌تر باشد.این دغدغه‌ها مربوط به جایگاه اجتماعی که دارند نیست بلکه به دلیل تجربه و زاویه دیدشان نسبت به حوادث کلانی است که در جامعه اتفاق افتاده است.هدف براندازی نظام که نیست، حفظ نظام با تمامیت آنچه که دارد هم نیست، قصد اصلاح نظام است .اصلاح کار دشواری است و این اصلاح باید به گونه‌ای صورت بگیرد که به چارچوب کلی نظام آسیب وارد نشود.در واقع این نوع نگرانی وجود دارد که مبادا کشور وارد یک وضعیت آشفتگی و آنارشی شود.این نوع نگرانی در میان مراجع وجود دارد البته نگرانی بجایی است .خیلی از اقشار مردم در شهرستان‌ها و جاهای دیگر هم این حساسیت را دارند.قرار نیست که ما به نا کجا برویم .باید روشن باشد این جایی که می رویم کجاست.متدینین ،روشنفکران، گروههای مختلف اجتماعی و ...همه این دغدغه را دارند.

** فکر نمی‌کنید که هزینه های پرداخت شده برای این اصلاحات بیش از انتظار بوده است؟
می توانست کم هزینه‌تر باشد اما این خیلی دست مردم نبود.دستگاههای امنیتی و سیاسی تصمیم گیرنده در کشور می‌توانستند کم هزینه‌تررفتارکنند.

**فکر می‌کنید اشتباه محاسباتی برای آنها رخ داده بود یعنی فکر می‌کردند مردم برای رایی که دادند ایستادگی نمی کنند؟
به نظر می رسد که آنها توقع نداشتند که مردم ایستادگی کنند.

**در مورد مهندس موسوی چطور؟
شاید برآوردشان در مورد آقای موسوی هم این نبود.فکر می‌کردند با نوعی شدت عمل، مطالبات به صورت پنهان باقی می‌ماند و آشکار نخواهد شد.مردم این بار نشان دادند که اینگونه نیست.

**تفاوت عمده دراین انتخابات با گذشته که این حوادث رخ داد درچه بود؟
در دفعات قبل اینگونه اختلافات و اعتراضات در میان نخبگان باقی می‌ماند.دراین انتخابات در میان اقشارمردم هم به لحاظ جغرافیایی هم لایه بندی اجتماعی بسیار گسترده است. خیلی هم منوط به اشخاص نیست درست است که آقای موسوی محوریت مساله قرار گرفته اما خواست ،خواست عمومی است. اینگونه نیست که صرف تبعیت یا علاقه به آقای موسوی خواسته ها مطرح شود.این خواسته ها وجود دارد که در آقای موسوی متمرکز و کانون توجه قرار می دهند.در این انتخابات همچنین یک انفجار آگاهی صورت گرفت.این آگاهی تا آنجا که من می‌دانم بی سابقه یا کم سابقه بوده است.این انفجار آگاهی لجام گسیتخته نیست و همراه با یک رفتار مدنی ، دور اندیشی و مصلحت اندیشی هم هست.

شجاعت واز خود گذشتگی وجود دارد و در عین حال کور نیست.این از اول انتخابات بوده تا الان هم هست.در راهپیمایی 25 خرداد به روشنی دیده می‌شد که مردم در آن روز نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را به همه نظام گره نزده بودند.خواسته مشخص بود.قوه مجریه را نمی‌پسندیدند می‌خواستند که در آن تغییراتی ایجاد و رییس آن عوض شود. به شدت فعالیت انجام می دادند اما جلوی هرگونه افراطی گری را خود مردم می گرفتند.ما تشکیلاتی نداشتیم همین الان هم نداریم.یک نوع آگاهی مدنی در مردم رشد پیدا کرد که فوق العاده است و برای خود من زیباترین صحنه‌ها که به یاد می‌ماند گفت‌و‌ گوهای خیابانی مردم در انتخابات ، آن زنجیره سبزانسانی، مناظره‌ها، شعارهای مردم بدون آنکه بخواهند به مخالف خود تعرض داشته باشند، است. خیلی ارزشمند بود.گام بلند در توسعه سیاسی کشور در این دو ماهه برداشته شد.

**اما قدر آن را ندانستند
متاسفانه من احساس می کنم‌که مدیریت‌های کلان نظام دست آوردهای بزرگ این ماجرا را فدای یکسری منافع کوتاه مدت خیلی کوچک کردند.

**خبری در مورد ملاقات آقای موسوی با مقام معظم رهبری در هفته گذشته منتشر شد، ایا این دیدار انجام شده است؟
خیر ملاقاتی نداشتند.

**تشکیل جبهه سیاسی که آقای موسوی مطرح کردند در چه مرحله‌ای است؟
طرح و متن آن آماده شده اما آقای موسوی تاکید دارند یک تعداد دیگر از افراد که قرار است همکاری داشته باشند حتما طرح را ببینند و بعد منتشر شود.

**چه زمانی این متن منتشر می شود؟
حدس می‌زنم هفته جاری منتشر شود

**این جبهه سیاسی مردم عادی را هم در بر می گیرد؟
تصمیم همین است.بحث هایی که سر اسم آن مطرح شد نیز به همین دلیل بود.جبهه معمولاً از احزاب و سازمان های سیاسی است .ما بیشتر یک نوع شبکه را مد نظر داریم که افراد و یا نهاد های مدرن و سنتی و گروههای مختلف اجتماعی احساس کنند در این شبکه می‌توانند نقش آفرینی داشته باشند.یک هیات مذهبی ممکن است در این مجموعه کار کند در مقابل یک NGO یا یک بنگاه و شرکت اقتصادی هم ممکن است فکر کند در یک زمینه هایی می تواند همکاری کند.بنابراین این شبکه تک تک افراد ،احزاب،گروه‌های سیاسی و... را در بر می گیرد .

**حتی گروههای سیاسی که حاکمیت به آنها اپوزسیون داخلی اطلاق می کنند؟
منظور از اپوزسیون داخلی چیست

**مثلاً گروههای ملی-مذهبی،نهضت آزادی؟
در کار شبکه‌ای و موج اجتماعی هرکس و هر گروهی مشخص می کند که درچه بخشی اشتراک نظر دارد براساس همان اشتراکات پیش می روند.این اشتراکات هرچه حداقلی تر باشد، طیف گسترده‌تر می شود.اعلام آمادگی نیروهای مختلف با دیدگاهها ی مختلف در این مدت زیاد بوده است.ارتباط گرفتند و یا پیغام فرستادند که آمادگی همکاری دارند.در کار شبکه‌ای حداقل مطالبات مطرح می شود که بیشترین افراد احساس کنند می توانند مشارکت داشته باشند.

منبع : پارلمان نیوز

دسته ها : خبر سیاسی - گفتگو
شنبه دهم 5 1388


فرارو- مدیر گروه علم و دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تاکید بر اینکه انقلاب مخملی در حاکمیت جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست گفت:« کسانی که اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات را به انقلاب مخملی تشبیه کرده اند باید از دو سوی مردم و حاکمیت محاکمه شوند.»

صبح امروز( شنبه) دادگاه متهمان به تلاش برای انقلاب یا کودتای مخملی با حضور چهره‌های شناخته شده و مشهوری مثل بهزاد نبوی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، محسن میردامادی دبیر کل حزب مشارکت، محسن امین‌زاده عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، محمدعلی ابطحی عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، صفایی فراهانی عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، عبدالله رمضان‌زاده عضو شورای مرکزی حزب مشارکت که همگی از مسوولان بلند پایه جمهوری اسلامی در سال های گذشته بوده اند برگزار شد.

کیفرخواست متهمان در حالی از سوی نماینده مدعی‌العموم قرائت شد که بخش اعظمی از آن به تلاش این گروه برای فراهم کردن زمینه جهت بروز انقلاب مخملی در ایران اختصاص داشت. این اتهامات در حالی وارد شده است که بسیاری از صاحب نظران و تحلیلگران داخلی تاکید می کنند که اساسا در ایران به دلایل متعدد امکان بروز انقلاب مخملی وجود ندارد.

در همین حال عماد افروغ مدیر گروه علم و دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفتگو با فرارو گفت: «برای من به عنوان یک روش شناس ویک جامعه شناس خیلی جالب است بدانم که قاضی و دادستان می خواهند با چه روشی و با استناد به چه مدارکی ثابت کنند که عده ای در جریان یک انقلاب مخملی شرکت دارند این بیش از پیش از بعد روش شناسی اش برایم جالب است که چگونه می شود مدارکی را مستند و مستدل ارایه کرد که تاکیدی بر مخملی بودن این حرکتی داشته باشد.»

وی افزود:« من به اقتضایی رشته تحصیلی ام این دادگاه را دنبال می کنم تا ببینم دادستان می تواند با ارایه ادله های قانع کننده این اتهامات را ابرام و اثبات کند.»

رییس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم با بیان اینکه « به کار گیری کلمه مخملی هم توهین به اعتراضات مردمی است ولو اینکه در حد یک ذهنیت بوده باشد و هم توهین به جمهوری اسلامی است» گفت:« آن کسانی که این اعتراضات را به انقلاب مخملی تشبیه کردند باید از سوی مردم و حاکمیت محاکمه شوند.»

وی ادامه داد:« مردم باید آنها را محاکمه کنند چون به آنها توهین شده است و حاکمیت بایستی آنها را محاکمه کنند چرا که جمهوری اسلامی را مقایسه و شبیه سازی کردند با کشورهای سوسیالیستی از قبیل روسیه که نوعا هم انقلاب های مخملی در این کشورها یعنی شوروی سابق و اقمار آن اتفاق افتاده است.»

افروغ تصریح کرد:« شاید این یک پیروزی برای روسیه به حساب آید که حرکت های اخیر و اعتراضات مردمی را انقلاب مخملی و رنگی در ایران معرفی کرده اند تا انقلاب اسلامی ایران در حاشیه انقلاب سوسیالیستی روسیه قرار گیرد و این توهین بزرگی به انقلاب اسلامی و توهین بزرگی به اندیشه های والای حضرت امام (ره) است که انقلاب را یک توحفه الهی می دانستند که هم از جهت انگیزه، مقصد و هدف کاملا با انقلاب های شناخته شده متفاوت است.»

مدیر گروه علم و دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد:« من احساسم این است که نبایستی به محض اینکه ذهنیتی ایجاد شود و رای و نتیجه اعلام شده یک انتخابات با ذهنیت مردم همخوانی ندارد و مردم حسب این عدم انطباق یک واکنشی از خود نشان می دهند که این هم از قبل هم قابل پیش بینی بود آنها را به انقلاب مخملی ارتباط و اتصال داد.»

این استاد دانشگاه در ادامه گفت:« جمهوری اسلامی ادعای دموکراسی، آزادی و برگزاری چندین انتخابات باشکوه دارد بر این اساس تفاوت بسیاری وجود دارد میان کشوری که آزادی را برتابیده است و حقوق ملت را به استناد اصل سوم قانون اساسی مورد پذیرش قرار داده است با کشورهای که میانه خوبی با آزادی ندارد.»

وی با انتقاد از وارد کردن اتهام تلاش برای بروز انقلاب مخملی در ایران به متهمان گفت:« این بر می گردد با کج فهمی ها و سوء تعبیرهای ناشی از کم سوادی و بی سوادی آقایان که بالافاصله می خواهند بازی های جناحی و سیاسی را به اصل حاکمیت تسری دهند و منافع و مصالح گروهی خودشان را به اصل نظام و انقلاب پیوند می زنند.»

وی با بیان اینکه « همه می دانند وقتی به کسانی که واقعا در نیت و هدفشان به دنبال انقلاب مخملی نبوده اند این اتهامات وارد شود آنها را از انقلاب و جمهوری اسلامی زده می کنیم» تاکید کرد:« این کار اگر حساب شده بوده باشد بایستی جدی تر با آن برخورد شود یعنی کسانی که اتهام انقلاب مخملی را با آگاهی وارد کرده باشند باید تحت تعقیب قرار گیرند برای اینکه اعتراضات عمومی را در برابر اصل نظام و انقلاب اسلامی قرار داده اند و منافع جناحی را با اصل ارزشمند انقلاب اسلامی گره زده اند که نمی توان به راحتی از کنار عبور کرد.»

افروغ در خاتمه گفت:« ایکاش رسانه ملی این فرصت را در اختیار صاحب نظران و کارشناسان قرار می داد تا ذهنیت زدایی شود و انقلاب مخملی و رنگی کاملا شکافته شود تا این طور یک طرفه در اختیار یک جناحی قرار نگیرد که به صورت فزاینده اقشار و افراد و نسل های قابل توجه ای را به جرم ضدیت با اصل نظام و حتی ضدیت با ولایت فقیه از قطار انقلاب پیاده کنند و بعد سر فرصت تفسیر های تنگ نظرانه و متحجرانه خود را به جمهوری اسلامی را تحمیل کنند.»

دسته ها : خبر - گفتگو
شنبه دهم 5 1388
گزارش کروبی از حوادث بهشت‌زهرا

پارلمان‌نیوز: روز پنج‌شنبه مراسم چهلم جان‌باختگان حوادث اخیر در بهشت‌زهرای تهران و درمیان ازدحام مردم شرکت‌کننده و نیروهای مستقر برگزار شد. اگر چه نیروهای انتظامی و امنیتی مانع از نزدیک‌شدن کروبی و میرحسین موسوی به مزار ندا آقا‌سلطان شدند و برخوردهایی نیز با اطرافیان کروبی صورت گرفت اما آنها ترجیح دادند، تا جایی که ممکن است به مردم نزدیک شده و با خانواده جان‌باختگان ابراز همدردی کنند. در حادثه روز پنج‌شنبه، درگیری‌هایی نیز صورت گرفت. در تهران و حوالی خیابان شهید مطهری و اطراف مصلی نیز درگیری‌های پراکنده‌ای رخ داد که بنابر گفته مسوولان انتظامی حدود 50 نفر بازداشت شدند.

اعتماد ملی با مهدی کروبی در خصوص اتفاقات روی داده گفت‌وگویی کوتاه انجام داده است که در ادامه می‌خوانید:

اوایل هفته گذشته درخواستی از سوی شما و موسوی برای برگزاری مراسمی برای جان باختگان 30 خرداد در مصلی بزرگ تهران ارائه شد اما دو روز پس از آن مدیرکل سیاسی وزارت کشور با ادبیاتی خاص دولتمردان نهم اعلام کرد که به هیچ گروه ‌یا شخصیتی برای برگزاری مراسم مجوزی داده نشده است. در همین راستا شما و موسوی اعلام کردید که به بهشت زهرا خواهید رفت. آیا درخواست شما برای برگزاری مراسم چهلم یک شهروند ایرانی که در اعتراضات اخیر جان باخته است امری غیرقانونی بود؟

همان طور که می‌دانید ما درخواست کرده بودیم که مراسمی را در مصلی برای گرامیداشت چهلم جان باختگان 30 خرداد برگزار کنیم و حتی اعلام کرده بودیم که برای آنکه حادثه‌ای رخ ندهد همه را به سکوت دعوت کرده‌ایم و تنها قرار است که قرآن تلاوت شود و بعد هم مردم متفرق شوند. این همان رفتاری است که در راهپیمایی‌های اخیر نیز داشتیم به طوری که همیشه مردم را به آرامش دعوت می‌کردیم چرا که ما معتقدیم خواسته‌ای قانونی داریم و به دنبال هیچ گونه حادثه آفرینی نیز نبودیم. بنابراین به نظر من مردم خواستی معقول و منطقی دارند مانند اینکه ما نیز برای برگزاری مراسم در چهلم جان باختگان حوادث اخیر درخواستی قانونی و منطقی داشتیم ولی از آن ممانعت کردند. چنین بود که ما دیدیم این درست نیست که برویم و پشت درهای مصلی بنشینیم و درگیری ایجاد شود بنابراین تصمیم گرفتیم ‌به بهشت زهرا برویم و کنار مزار آنان فاتحه‌ای بخوانیم.

گویا اعلام شده برای جلوگیری از سوء استفاده گروه‌های سیاسی مجوزی داده نشده است. شما این را می‌پذیرید؟

این حرف دو جواب دارد. نکته اول اینکه حتی به خانواده‌ها هم اجازه‌ای برای برگزاری مراسم حتی در مساجد محلی داده نشد. دومین نکته اینکه این حادثه‌ای که روی داده موضوعی شخصی نیست بلکه افرادی در یک رویدادی جمعی به شهادت رسیده‌اند. انتخاباتی برگزار شده ‌که عده‌ای معتقدند این انتخابات سالم برگزار شده است این عده همان کسانی هستند که اکنون در دولت حضور دارند همان عده ای که نظارت واجرا را برعهده داشته‌اند، پول‌های بیت‌المال در اختیارشان بوده و هر گونه که خواسته‌اند با صندوق‌های رای برخورد کرده‌اند. اما یک گروه هم هستند که معتقدند انتخابات سالم برگزار نشده است و ادله‌‌ فراوانی هم برای این استدلال خود دارند. مطمئنا این افرادی که در اعتراض به نتیجه انتخابات به خیابان آمدند به احمدی‌نژاد رای نداده‌اند بلکه به خاطر تضییع حق کاندیدای مورد حمایت خودشان به خیابان آمدند و در این راه کشته شدند. بنابراین فردی که در این حوادث کشته شده است خواست و مطالبه‌ای داشته و این‌طور نبوده که بخواهد در انتخابات شرکت کند تا هیزم تنور آن شود بلکه او به کاندیدای خود رای داده و اکنون نیز به خیابان آمده و از سرنوشت رای خود سوال می‌کند و برای این امر کشته شده است و چنین است که ما اکنون برای این افراد می‌خواهیم مراسمی را برگزار کنیم. من از همان ابتدا تاکید می‌کردم که همواره از رای مردم صیانت می‌کنم و اکنون نیز می‌گویم که در حد توان از رای‌شان پاسداری خواهم کرد. بنابراین اکنون مردم خودشان تشخیص داده‌اند که به خیابان بیایند و ما هم در کنارشان هستیم. اگر ما برای کسانی که برای صیانت از رای خود به میدان آمده‌اند و به حمایت از ما برخاسته‌اند و کشته شده‌اند مراسمی ‌برای گرامیداشت یاد و خاطره‌شان برگزار نکنیم که انسان‌های ضعیف‌النفس و بی‌شخصیت و دین‌فروشی هستیم که اینک مردم را در ادامه مسیر رها کنیم.

روز پنج شنبه در مراسم چهلم جان باختگان چه اتفاقی روی داد؟ گویا به شما و آقای موسوی تعرضی صورت گرفته است!

هنگامی که به بهشت زهرا رسیدیم به سمت قطعه حرکت کردیم که در همان حال می‌شنیدم ‌مردم می‌گویند ما را می‌زنند. در همان حال دیدم که مزار ندا را محاصره کرده‌اند و نمی‌گذارند که به آنجا برویم. به محض اینکه از ماشین پیاده شدم جمعیتی به سمت من آمدند و شعارهایی سر می‌دادند مبنی بر اینکه رای ما را گرفتند و حالا کتکمان می‌زنند در همین حال نیروهای مستقر به سمت مردم هجوم می‌آوردند و آنها را متفرق می‌کردند و گاز اشک آور در هوا پخش شده بود من هم ایستاده بودم. تنها به حوادثی ‌که روی می‌داد تماشا می‌کردم و فاتحه می‌خواندم. در همان حال شاهد آن بودم که مردم را کتک می‌زنند و به حلقه‌ای که دور من بود نیز رسیدند و به آنها هجوم آوردند به طوری که یکی از پاسداران همراه‌من که ‌از نزدیکان من بود را کتک زده‌اند. هرکسی که فکر می‌کند من قصد دارم  برای نفع شخصی صحبت کنم و ‌به جنجال سازی بپردازم می‌تواند به دفتر من بیاید و بدن‌های کبود این افراد را مشاهده کند.‌[حسین کروبی فرزند مهدی کروبی از جمله افرادی است که در مراسم پنج‌شنبه هدف باتوم نیروهای پلیس قرار گرفت].

آیا به شما هم تعرضی صورت گرفت؟‌

نه، به من ضربه ای نخورد چرا که این دوستانی که اطراف من بودند اجازه نمی‌دادند ‌به من نزدیک شوند در همان حال به من گفتند که تا شما اینجا بایستید اینها با مردم اینگونه برخورد می‌کنند شما بروید تا شاید مردم هم متفرق شوند و از من می‌خواستند که سوار بر ماشینم شوم. ولی من در همانجا ایستاده بودم و با تاثر و تعجب نگاه می‌کردم و تنها قرآن می‌خواندم. در همان زمان به این فکر می‌کردم که ما چه وعده‌هایی داده بودیم و چه حرف‌هایی زده شده بود و چه می‌خواستیم و چه شد. وضعمان به گونه ای شده است که اکنون شاهد آن هستیم که جمعی به دور بنده حلقه بزنند که مرا کتک نزنند و این واقعه‌ای است که هیچ‌گاه در ایران شاهد آن نبودیم.

شما که خود شاهد این حوادث بودید چه پیامی را می‌توانید به مسوولان چنین برخوردهایی بدهید؟

می خواهم در این مصاحبه پیامی را به کسانی که غیر از ما فکر می‌کنند برسانم. آنها که فکر می‌کنند اگر مردم را ببرند و کتک بزنند و دندان‌هایشان را بشکنند می‌توانند شرایط را آرام کنند. من به این افراد دلسوزانه هشداری می‌دهم و می‌گویم که ایادی دولت و اطرافیانش پنبه غفلت را از گوششان بیرون آورند و گزارش وضع موجود را به صورت واقعی به مقامات بالا و بزرگان نظام منتقل کنند. اصلا می‌گویم که به حرف ما که از نظر شما شکست خوردگان انتخابات هستیم و فکر می‌کنید که به خاطر این شکستی که بر ما تحمیل شده است اینگونه حرف می‌زنیم توجهی نکنید، ولی به چاپلوس‌ها و جیره‌خواران، کسانی که این روزها شلوغ کاری می‌کنند و سعی در تخریب چهره برخی از بزرگان نظام دارند گوش ندهید بلکه به حرف صاحبان اندیشه و فکر که در درون حاکمیت هستند و از طیف خودتان می‌باشند توجه کنید.

به نظر شما آیا برخوردهای خشنی که طی این روزها با مردم شکل گرفته است موجب برقراری آرامش در کشور می‌شود ‌یا به تشدید و ملتهب کردن شرایط کمک می‌کند؟

من به دست اندرکاراران توصیه می‌کنم که اجاره دهند همه منتقدان به وضع موجود در فضایی مناسب حرف‌های خود را بیان کنند. من مطمئن هستم که با چنین برخوردهایی قضایا پیچیده‌تر و بغرنج‌تر می‌شود و بنابراین باید عقلا را جمع کنید و تدبیری بیندیشید قبل از آنکه خسارات سنگین تری وارد شود و حیثیت اسلام و روحانیت و جمهوری اسلامی ایران خدشه‌دار شود. باید در اندیشه راه حل معقولی برای خروج از این بحران بود. به آقایان توصیه می‌کنم فضایی را ایجاد کنند تا همه دلسوزان نظام حرف‌هایشان را بزنند.

منبع : پارلمان نوز

دسته ها : خبر سیاسی - گفتگو
شنبه دهم 5 1388
گفت‌وگویی منتشر نشده با سیف‌الله داد
جمعیت انبوهی که دیروز برای تشییع پیکر سیف‌الله داد، کارگردان و مدیر سینمای ایران آمده بودند، بیش از همه یادآور به ثمر نشستن راهی بودند که داد برگزیده بود. نه اینکه بخواهیم به خیل جمعیت اشاره کنیم و آن را نشانه به بار نشستن این منش و روش بگیریم. هرچند این خیل جمعیت خود نشانه‌ای است کوچک از این به بار نشستن.

اما وقتی از کمیت به کیفیت جمعیت می‌رسیم آن وقت چیستی راه داد بر ما معلوم می‌شود و بر این زمانه بی‌داد افسوس دوچندان می‌خوریم. دیروز جمعیت متنوعی که گرد پیکر داد به سوگ نشسته بودند تصویری را در ذهن شکل می‌دادند که درست خلاف تصویری بود که از این روزها در ذهن‌مان نقش بسته است.

جمعیت به سوگ نشسته از هر طیفی را شامل می‌شد و حتی اگر اینان نخواهند که در یک کادر با هم حاضر شوند اما داد موضوعی است که آنها را هم‌نظر می‌سازد و گردهم می‌نشاند. این همان راه داد است که عمری بر آن ایستاد و در هر جا که رفت نشانه‌اش ‌شد. چه در فیلمسازی که بازمانده را ساخت و منش خود را در قالب یک بیان اصیل سینمایی درباره ظلم‌هایی که بر قومی می‌رود، به نمایش گذاشت و چه در دورانی که مدیر سینما شد و خیلی‌ها را با سلایق مختلف دور هم جمع کرد و دوران طلایی سینمای ایران را رقم زد.

 در این سال‌ها هربار که پای صحبت‌اش می‌نشستیم چه در زمینه فیلمسازی و چه در زمینه مدیریت فرهنگی نکات بدیعی می‌شنیدیم و علاقه‌مند می‌شدیم که آن را در قالب یک گفت‌وگو منتشر کنیم. اما باید هزار تا توجیه جور می‌کردیم تا استاد سیف‌الله داد مجاب شود به انجام گفت‌وگویی درباره همین بحث‌هایی که گاه و بیگاه طی فرصتی مجال بیان‌اش پیش آمده بود.

گفت‌وگویی که می‌خوانید یکی از همان‌ها است. گزیده‌ای از گفت‌وگویی مفصل که بخش عمده‌ای از آن پیش از این در قالب یک پرونده درباره بخش خصوصی سینمای ایران منتشر شده بود و این بخشی که الان پیش روی شماست انتهای آن گفت‌وگوی طولانی را شامل می‌شود و چون از بحث‌های تئوریک به بحث‌های مصداقی می‌رسید ترجیح دادم که در قالب آن پرونده، روی کاغذ نیاید. این گفت‌وگو درست یک سال پیش انجام شد و در آن سیف‌الله داد از دوران مدیریت‌اش می‌گوید.

سوال: در این 30سال در حوزه فرهنگ گاه تلاش‌هایی شده که بخش خصوصی به‌نوعی در نقش متصدی ظاهر شود و جای دولت را در این عرصه پر کند. این اتفاق به خصوص در دوره مدیریت شما در معاونت سینمایی وزارت ارشاد افتاد. یعنی حداکثر نقش بخش خصوصی در این حوزه اتفاق افتاد. چه شد که این پایدار نبود و به نتایجی که می‌خواستید نرسیدید؟ آیا بخش خصوصی سینمای ایران توانایی ایفای چنین نقشی را ندارد و باید به جای خصوصی‌سازی به سراغ آزادسازی اقتصادی سینما رفت یا مسائل دیگری در این نافرجامی دخیل بوده است؟

داد: البته الان چندین و چند سال از آن دوره گذشته است و خیلی جزئیات آن چیزی که می‌گویید یادم نمی‌آید. اما خاطرم هست که با همکاری‌همان بخش خصوصی و نظام صنفی که در بین انجمن تهیه‌کنندگان و توزیع‌کنندگان بود سعی کردیم یک مکانیسم‌هایی که مورد اجماع همگان باشد ـ البته همگانی که منافع‌شان مطرح بود ـ طراحی کنیم و آن امتحان شود و عملی بشود تا اینکه بخش خصوصی راه خودش را پیدا کند. در واقع ما به دنبال یک جور فرمول‌بندی بودیم.

 بخش خصوصی فعلی یکسری سالن سینمای محدود در اختیار دارد و فیلم‌های محدودی که تولید می‌شود و این میزان اصلا کفاف جمعیت بالقوه فعلی را نمی‌دهد. پس تلاش شد که یک برنامه‌هایی با اجماع دوستان شکل بگیرد و تهیه شود و الان هم دقیق یادم نیست که بگویم صددرصد موفق بود یا نه.

سوال: به هر حال یکی از دلایل نامو‌فق‌بودن‌اش این است که به محض رفتن شما از معاونت سینمایی، کل جریان عوض شد و برنامه‌هایی که شما درصدد اجرایش بودید به بایگانی رفت.

داد: چه سالی مدنظر شماست؟

سوال: در این سال‌های بعد از مدیریت شما معمولا چنین رویه‌ای حاکم بوده است؟

داد: پس بگذارید یک نکته‌ای بگویم. اصولا بعد از کناره‌گیری من در سال 80، تمام برنامه‌ای را که به عنوان برنامه 5ساله سینمای ایران تهیه و منتشر شده بود و تایید وزارت ارشاد داشت کنار گذاشتند. یعنی دولت بعدی و معاونان بعدی این برنامه را فراموش کردند و هیچ‌کس بعد از آن یک برگه کاغذ به عنوان برنامه یکساله، دوساله و سه‌ساله منتشر نکرد. در واقع سعی کردند باچراغ خاموش برگردند به سیستم قبل از سال 76. این قضیه در دولت دوم آقای خاتمی اتفاق افتاد. اینکه چرا اتفاق افتاد مربوط به من نیست و باید بروید با یک مجله سیاسی صحبت کنید. ولی من می‌خواهم این را بگویم که بعد از سال 80 هیچ نوع برنامه‌ای در معاونت سینمایی اعلام نشده است.

سوال: در واقع عقبگرد داشته‌ایم.

داد: حالا من می‌خواهم بگویم نه به سال 76 که به قبل از سال 76 بازگشته‌ایم. تا سال 76 هم باز معاونان سینمایی حداقل برنامه سالانه اعلام می‌کردند اما از سال 80 به این طرف چنین اتفاقی نیفتاد و اینکه دلایلش چیست را از مدیران بعد از خودم نپرسیده‌ام. نه از آقای پزشک، نه از آقای حیدریان و نه از آقای جلوه.

سوال: البته یک بخشی از آن شاید مربوط به طول دوران مدیریت باشد که معمولا کوتاه بوده است؟

داد: البته این می‌تواند یک توجیه باشد. ولی بالاخره کسی که در یک مصدر استراتژیک قرار می‌گیرد چاره‌ای ندارد جز اینکه هم استراتژی داشته باشد هم آن را به دیگران بگوید. ظاهرا بعد از سال 80 وزارت ارشاد تصمیم‌گرفت که بی‌برنامگی پیشه کند.

سوال: سوالی که اینجا در مورد دوران مدیریت شما پیش می‌آید این است که آیا بهتر نبود به جای پرداخت به چگونگی تعامل بخش خصوصی سینما نظیر خانه سینما با دولت در مسائل تولید و اکران،‌به دنبال استقلال اقتصادی بخش خصوصی سینما از دولت باشیم. چون اگر این استقلال اقتصادی اتفاق بیفتد خود به خود آن تعاملی هم که دنبالش بوده‌ایم شکل گرفته است.

داد: ما این کار را می‌کردیم و در برنامه‌هایمان هم وجود داشت. اما بودجه خانه سینما غالبا از سوی دولت تامین می‌شد. تنها پولی که وزارت ارشاد می‌داد و متعهد هم بود که بدهد حق بیمه اعضای خانه سینما بود.

سوال: بودجه جاری‌شان چطور؟

داد: نه، تنها رقمی که در اختیار خانه سینما قرار می‌دادیم و فکر می‌کنم همچنان ادامه دارد همان پرداخت حق بیمه بود. خانه سینما از آن به بعد شروع کرد از کانون‌های دیگری به غیر از وزارت ارشاد کسب بودجه کند.

سوال: ولی همچنان اتکای اقتصادی‌اش به وزارت ارشاد وجود دارد و عده‌ای به طنز می‌گویند اگر ارشاد بودجه ندهد خانه سینما پول چای اعضایش را هم نمی‌تواند تامین کند.

داد: در سال‌های ‌اخیر نمی‌دانم به چه صورت درآمده است.

سوال: خب در دوران شما چگونه بود؟

داد: رقمی که در بودجه رسمی برای خانه سینما در نظر گرفته می‌شد فقط و فقط همین حق بیمه بود. یعنی ما در وهله اول سعی می‌کردیم این بودجه را تامین کنیم که آن هم معمولا یا مستقیم به حساب بیمه واریز می‌شد یا به حساب خانه سینما واریز می‌شد و خانه سینما به حساب بیمه واریز می‌کرد.

سوال: بودجه‌های دیگر خانه سینما از کجا تامین می‌شد؟

داد: فرض کن مثلا می‌رفتند با شهرداری صحبت می‌کردند و یک پولی از شهرداری می‌گرفتند. آن موقع خانه سینما به دنبال راه‌هایی بود که به تدریج استقلال پیدا کند ولی خب عمر کفاف نداد.

سوال: آقای داد، الان اگر شما بخواهید یک استراتژی برای سینمای ایران پیشنهاد بدهید چه مواردی را شامل می‌شود؟ با توجه به همه اتفاقاتی که بعد از دوران مدیریت شما در سینما رخ داده است این استراتژی چه تفاوت‌هایی با استراتژی شما برای اداره سینما در سال 76 یعنی سال آغاز مدیریت‌تان دارد؟

داد: اولا الان آمادگی پاسخ به این سوال را ندارم. اما راهکار رسیدن به آن استراتژی را می‌توانم بگویم. همان موقع هم آن استراتژی را خودمان ندادیم. نشستیم به صورت جمعی یک راهکاری طراحی کردیم که آن راهکار را من همچنان اعتقاد دارم.

آن هم این است که بیاییم گروهی از نخبگان سینمای ایران و گروهی از نخبگان مدیریتی را کنار هم بنشانیم و صورت مساله را که وضعیت سینمای ایران است مطرح کنیم و همه کمک کنند تا ابعاد مختلف صورت مساله را بشکافیم و بعد با کمک یکدیگر به یک راه‌حل‌هایی برسیم و آن وقت این راه‌حل‌ها را تدوین کنیم تا تبدیل بشود به استراتژی. نه آن موقع نشستم خودم یک نفری استراتژی تدوین بکنم چون اصلا به عقلم نمی‌رسید و نه الان توصیه می‌کنم که کسی بخواهد یک نفره این کار را انجام بدهد. یک نفره که می‌گویم منظورم این است که بدون مشارکت شفاف و علنی افراد شناخته شده سینما.

سوال: یعنی در واقع شما حرکت اجماعی را پیشنهاد می‌کنید؟

داد: من حرکت جمعی را می‌پسندم به این دلیل که مربوط به منافع جمیع اعضای سینما است. ضمن اینکه از هر نوع مشورت پنهانی اجتناب می‌کنم. از این کار قبلا هم اجتناب می‌کردم. چرا که مشورت‌های پنهانی و غیر علنی منجر به شکل‌گیری گروه‌های ویژه قدرت در سینما می‌شود که همین الان هم وجود دارند و در سال 76 هم وجود داشتند. یعنی کسانی که مناسبات و روابط ویژه‌ای با مدیران دارند. 

مدیران تلفن‌های آنها را زود جواب می‌دهند. در حالی که دیگران می‌شوند شهروند درجه دو من تصورم این است که باید خیلی شفاف‌بگویم باید شورای صنعت سینمای ایران مجددا تشکیل شود و این شورا در حضور افکار عمومی سینما بنشیند صورت مساله را بررسی بکند و ببیند چه راه‌های غلط و چه راه‌های درستی رفته‌ایم. اینها را به یک جمع‌بندی برسانیم تا ببینیم از الان به بعد باید چه بکنیم. من در این شورا راهکار ارائه می‌کنم وگرنه ارائه استراتژی برای عمل در توان من نیست و هر کسی هم که بگوید یک نفره بلدم اشتباه می‌کند.

سوال: آقای داد، به هر حال بخش‌خصوصی سینمای ایران الان در مرحله‌ای است که درگیر جزئیات و امور روزمره خودش است و چاره‌ای ندارد جز اینکه به راهکارها و استراتژی‌ها به صورت مقطعی و کوتاه مدت نگاه کند. به نظرتان اگر از این بخش‌خصوصی توقع تدوین یک استراتژی کلان و بلندمدت را داشته باشیم نتیجه حاصله چندان به لحاظ عملی مثبت نخواهد بود.

داد: خب این زیرساخت را چه کسی باید درست بکند. این زیرساخت یا باید با حضور این بخش خصوصی شکل بگیرد یا بدون حضور بخش‌خصوصی باشد که اگر اینگونه باشد تبدیل می‌شود به توسعه آمرانه.

سوال: ولی عده‌ای هم در این میان معتقدند توسعه آمرانه در مراحل ابتدایی کار لزوما بد نیست.

داد: ببینید به هر حال نباید خیلی سخت گرفت. بالاخره به همان اندازه‌ای که پول می‌دهیم آش می‌خوریم به همان اندازه‌ای که کسی وقت و فکر می‌گذارد می‌تواند در یک کاری مشارکت بکند بنابراین اگر بخش‌خصوصی سینمای ایران بگوید که من وقت ندارم زیر ساخت طراحی بکنم و فرصت ندارم که به آینده فکر کنم خب نتیجه‌اش این می‌شود که آشی می‌خورد به اندازه پولی که از جیب گذاشته است. ما فرض را بر این می‌گذاریم که شما وقتی این را از من می‌پرسید بگوییم گروه‌هایی در سینمای ایران وجود دارد که هفته‌ای یک بار دور هم جمع بشوند و به تدوین یک استراتژی بلندمدت کمک کنند.

سوال: در واقع ما دایه مهربان‌تر از مادر نشویم؟

داد: من این جمله را نمی‌گویم. بلکه می‌گویم این معادله را نباید سخت کنیم. به اندازه‌ای که یک مدیر و سینماگر و افراد ذی‌نفع وقت می‌گذارند طبیعتا می‌توانند با هم همفکری کنند. حالا حاصل آن کار معلول این شرایط می‌شود. حالا اگر بگویند وقت ندارند خب حتما وقت ندارند دیگر!

سوال: آقای داد، کناره‌گیری شما از مدیریت سینما به چه دلیل بود. در مورد کناره‌گیری‌تان کم صحبت کرده‌اید. چه عواملی در آن دخیل بوده‌اند؟

داد: من همان موقع هم گفتم که به هر حال دولت اول آقای خاتمی کارش تمام شده بود و وزیری که از من خواسته بود با او همکاری کنم کناره‌گیری کرده بود طبیعی بود که من باید جا را خالی می‌کردم تا دولت بعدی یا من را مجددا انتخاب بکند یا کسی دیگر.

سوال: و دولت دوم آقای خاتمی تمایلی به حضور شما داشت؟

داد: اجازه بدهید که بحث را فردی نکنیم. به هر حال هر کسی متناسب با دیدگاه‌های خودش مدیرانی را انتخاب می‌کند. من حدس می‌زدم که مدیر دلخواه دولت در آن مقطع همان کسانی بودند که بعدا بر سر کار آمدند. بنابراین من باید این امکان را فراهم می‌کردم که اگر شخص دیگری بخواهد انتخاب شود این کار صورت بگیرد.

تنظیم: حسین یاغچی

منبع: اعتمادملی
دسته ها : گفتگو
جمعه نهم 5 1388
۰۸ مرداد ۱۳۸۸
به سابقه شما که نگاه می‌کنم تحصیلاتتان در حوزه مدیریت است و معلم آموزش‌وپرورش تعلیم‌وتربیت کجا، مباحث مربوط به زلزله کجا. چگونه شد که بحث خانه امن را طرح کردید؟

من اصالتا اهل رودبار هستم. (رودبار شهر زیتون) به یاد دارید که در سال 69 زلزله‌ای اتفاق افتاد که بسیاری بر اثر آن جان خود را از دست دادند. در این حادثه من هم نزدیک به 300 نفر از اقوام نزدیک خود را از دست دادم صحنه خیلی ناراحت‌کننده بود به اتفاق برادرم بسیاری از اقوام را از زیر آور بیرون آوردیم و دفن کردیم.زلزله رودبار و حواشی آن همیشه این انگیزه را در من ایجاد کرده بود که به‌دنبال راه‌‌حلی برای کاهش مرگ‌ومیر ناشی از زلزله پیدا کنم. خیلی فکر کردم تا اینکه طرح اتاق امن را که بسیار ساده و داری هزینه تمام‌شده پایینی است به نظرم رسید.

طرح به چه شکل بود؟

در این طرح بخشی از خانه ایمن می‌شود و روی آن دوباره نازک‌کاری می‌شود تا شرایط ایجاد شده برای بالا بردن ایمنی به چشم نیایید و نمای اتاق خراب نشود. تجربه نشان داده اگر چنین خانه‌ای در درون ساختمان‌ها ایجاد شود مرگ‌ومیر در صورت وقوع زلزله کاهش می‌یابد. من یک مثالی می‌زنم زلزله بم وقتی اتفاق افتاد خیلی‌ها کشته شدند (بیش از 40هزار نفر) اگر در بم اتاق امن احداث می‌شد میزان کشته شده‌ها این میزان نبود. زیرا در تلویزیون زن و شوهری در شب حادثه را اینگونه تشریح کردند، ساعت 1:30 شب اولین زلزله اتفاق افتاد ما دویدیم به سمت حیاط و بچه‌ها را هم بیدار کردیم، منتها چون ایام امتحانات بود بچه‌ها خسته‌ بودند و به زحمت بیدار شدند گفتیم بچه‌ها آماده باشید که زلزله آمده بیرون هم نمی‌توانستیم برویم چون هوا آنقدر سرد بود که نه‌تنها ما هیچ‌کس نمی‌توانست بیرون برود. برای همین همه به اجبار به خانه‌هایشان برگشتند. دوباره زلزله ساعت 3:30 اتفاق افتاد و همان ماجرا تکرار شد ولی پس از مدتی چون بیرون نمی‌توانستیم بمانیم دوباره به خانه برگشتیم.وقتی زلزله ساعت 5:30 صبح اتفاق افتاد ما چون بیدار بودیم ناخودآگاه به سمت حیاط رفتیم اما سه‌فرزندمان زیر آوار ماندند. در واقع سه‌دخترشان در یک لحظه کشته شدند.
حالا اگر اتاق امن، که هزینه در حدود 300 هزار تومان داشت ایجاد می‌شد هزار نفر هم نمی‌مردند چون طراحی آن به‌گونه‌ای بود که در صورت تخریب دیگر بخش‌های خانه آن اتاق از هر آسیبی مصون می‌ماند.

این طرح را شما خودتان به تنهایی کارهای مطالعاتی‌اش را انجام داده‌اید؟

بله، به محض اینکه به ذهنم رسید به دلیل آنکه مطمئن نبودم مشابه این طرح وجود دارد به استادان درجه یک این رشته مراجعه کردم افرادی نظیر آقای پرفسور خالوت، دکتر کاظمی از استادان دانشکده شریف به پژوهشگاه زلزله مراجعه کردم و با آقای دکتر ناطق‌الهی که در دنیا طراز اول هستند در بحث مقالات زلزله کار کرده‌اند درباره طرح صحبت کردم.

قبلا نسبت به این استادان شناخت داشتید؟

خیر همینطور رفتم و جست‌وجو کردم که در مورد زلزله چه کسانی طراز اول هستند که این آقایان را به من معرفی کردند و من رفتم که مطمئن بشوم که آیا این طرح بدیع هست یا نه و قبلا اجرا شده است

واکنش‌ها چگونه بود؟

همه تعجب کردند و تشویقم کردند که طرح را دنبال کنم گفتند این طرح جدیدی است و خوب است آن را ادامه دهی. مخصوصا آقای دکتر ناطق‌الهی.

این تشویق‌ها بیشتر ترغیبم کرد تا طرح را دنبال کنم و بخش‌های ناقص آن را تکیمل کنم چون طرح اولیه ماکت یک پناهگاه بود که زیاد کارایی نداشت اما کم‌کم طرح را تغییر دادم تا به طرح اتاق امن رسید.

مرحله اول شما سال 82 است؟

بله، این طرح را من خرداد 82 اختراع کردم. به صورت دو مدل داخل ساختمانی و بیرون ساختمانی.

پس از تکمیل طرح را کجا بردید؟

برای ثبت به ادره ثبت اختراع بردم یعنی وقتی مطمئن شدم طرح بدیع است برای ثبت اقدام کردم اما رئیس اداره ثبت اختراعات به من گفت:نمونه ساخته‌اید گفتم که نمی‌شود ساخت چون خیلی پرهزینه است گفتند پس برو با یکی از ادارات مثل شهرداری یا وزارت مسکن شریک شو وقتی نمونه ساختید آن‌وقت یک CD یا فیلمش را بیاورید یا بگویید ما خودمان می‌آییم آنجا و به نام شما ثبت می‌کنیم. گفتم باشد.

پس از آن چه کردید؟

به وزارت کشور نامه زدم و طرح را معرفی کردم. دقیقا2 ماه قبل از زلزله بم در هشت آبان‌ماه 82 نامه ثبت شده آن را هم دارم بعد از یک ماه دیدم که هیچ خبری نشد آنها جواب مشخصی به من ندادند. بعد از آنجا من این طرح را به سازمان تحقیقات مسکن ارائه دادم به خانم دکتر پرهیزکار که رئیس آنجا بودند.پس از آنکه من سه نامه برای این مرکز ارسال کردم به من جواب دادند و تایید کردند که طرح من برای طبقه قدیمی مناسب و بافت‌های جنوب شهر یا فرسوده و روستا‌ها خیلی خوب است این نامه را دی‌ماه 82 داده‌اند به خانم دکتر پرهیزکار که برای من فرستادند. بعد به پژوهشگاه زلزله مراجعه کردم در آنجا آقای دکتر محمود حسینی، معاون پژوهشی خیلی من را تشویق کردند اما گفتند ما ردیف بودجه نداریم و تنها جایی که می‌تواند برای نمونه‌سازی و اجرای طرح کمکت کند شهرداری است چون بودجه دارد.

اینگونه به شهرداری وصل شدید؟

بله اتفاقا روزی بود که زلزله بم اتفاق افتاد نامه را به دفتر دکتر مازیار حسینی رئیس سازمان مدیریت بحران شهرداری که از شاگردان آقای دکتر محمود حسینی هستند تحویل دادم. به من گفتند شما نامه را اینجا ثبت کردید بروید ما خبرتان می‌کنیم چیزی حدود 10 روز الی 2 هفته بعد آقایی به نام دکتر روحانی‌منش معاون آقای دکتر حسینی با من تماس گرفتند که راجع به این طرح با هم صحبت کنیم من به دفتر ایشان رفتم حدود یک ساعت کامل من راجع به طرح توضیح دادم. سوالی‌هایی کردند راجع به جزئیات و اینجور مسائل. چیزی که ایشان در طول گفت‌وگو تاکید داشت این بود که آقا این طرح اورجینال است گفتم من که نمی‌دانم شما که در این زمینه در دانشگاه آمریکا تحصیلکرده هستید شما جایی شنیده‌اید اگر شنیده‌ای که من کاسه کوزه‌ام را جمع کنم بروم گفت نه بنده هم اولین بارم است که می‌شنوم. گفتم بنابراین من آمده‌ام که با شما برای ثبت اختراع شریک بشوم. گفت من به شما خبر می‌دهم. یک هفته بعد از آن دیدار متوجه شدم که تقدیرنامه‌ای پست کرده‌اند به درب منزلمان که ضمن تشکر از تلاش صادقانه شما، برای اینکه این موضوع به ما مربوط نمی‌شود به وزارت مسکن مراجعه کنید در صورتی که من به وزارت مسکن رفته بودم و تاییدیه‌ای هم گرفته بودم آنها هم مرا به شهرداری حواله داده بودند اما شهرداری در این تقدیرنامه گفت به ما مربوط نمی‌شود.

بعد چه کردید؟


من گفتم که یک مخترع هستم و اختراع و سرگرمی‌های دیگری هم داشتم رفتم سراغ کارهای دیگرم. گفتم که من به اندازه کافی تلاشم را کرده‌ام تا ببینم چه پیش می‌آید. رفتم به‌دنبال طرح‌های دیگر یا مدل بیرون ساختمانی را که بر رویش کار می‌کردم.

دیگر طرح درون ساختمانی خانه امن را رها کردید؟


بله موقتی گذاشتم کنار تا زمان بگذرد.

این اتفاقات همه مربوط به سال 82 است؟

بله، دی ماه سال 82 بود البته در طول این مدت تلاشی‌هایی برای معرفی طرح کردم در بهمن 82 در نشریه‌ای به نام زمین‌لرزه که نشریه‌ای تخصصی انجمن زلزله ایران است مقاله‌ای را در معرفی خانه امن به چاپ رساندم. در این مجله تمام اساتید زلزله عضو هیات تحریریه هستند به مقاله من با اینکه نشریه‌تقریبا 30 صفحه بیشتر ندارد 4 صفحه اختصاص دادند یک بیوگرافی هم از من نوشتند و در پایان هم نقد و بررسی کردند گفتند که چه محاسنی و چه معایبی دارد روزنامه جام‌جم هم با من مصاحبه‌ای داشت چون موضوع زلزله بم داغ بود از این بحث‌ها استقبال می‌شد. ماهنامه‌راه‌وساختمان به مدیریت آقای دکتر شجاعیان هم مصاحبه‌ای با من کردند. دیگر قضیه را رها کردم تا اینکه در تابستان 83 روزنامه همشهری دوباره مقاله‌ای را درباره اتاق امن چاپ کرد. ولی اسم مرا در مقاله ننوشت فقط نوشته بود این آقا، این مخترع اسم به نام سلیمی داخل مقاله نبود. من رفتم به دفتر روزنامه رفتم و اعتراض کردم که چرا اسم مرا ننوشته‌اند عذرخواهی کردند و گفتند که اشتباه شده است. 2 روز بعد یک اصلاحیه نوشتند مبنی بر اینکه ما از حضور آقای سلیمی عذرخواهی می‌کنیم اسم ایشان از قلم افتاده بود. ایشان اولین مخترع اتاق امن نه‌تنها در ایران بلکه در جهان هستند که من این روزنامه همشهری را دارم در تابستان 83 بود روزنامه همشهری بنده را به عنوان اولین مخترع اعلام کرد.
بعد از آن در اسفند 83 که با همسرم خرید عید رفته بودیم دیدم که در صفحه اول روزنامه همشهری با فونت درشت نوشته است که اتاق امن توسط کارشناسان شهرداری اختراع شده است. (روزنامه‌اش را هم دارم) من و خانم از این موضوع شوکه شده بودیم من فکر کردم که خواب می‌بینم طرحی که یک سال بود ازش هیچ خبری نبود یک مرتبه اینچنین سروصدا کرد. 19 اسفند 82 بود شب عید بود من هیجان‌زده متن را نگاه می‌کردم. دیدم بله این آقایان در طی یک سالی که ما در سکوت بودیم از دی ماه 82 تا الان که بنده از همه جا بی‌خبر بودم مخفیانه روی طرح کار ‌کرده‌اند.

کدام آقایان؟

آقای مازیار حسینی آقای علی‌اکبر محرابیان، آقای موسی مظلوم.

بر چه اساسی این حرف را می‌زنید.

طبق شواهد و مصاحبه‌هایی که خودشان داشتند.آنها در مصاحبه‌هایشان گفتند ما به شکل محرمانه روی این طرح کار می‌کردیم. در بیابان‌های سعادت‌آباد که زمینش متعلق به شهرداری تهران بود یک ساختمان 3 طبقه را نمونه‌سازی کردند. اتاق امن در آن به کار بردند و آدمک گذاشتند، پس از اتمام کار با زلزله مصنوعی این ساختمان را خراب کردند از تمام مراحلش فیلم و عکس تهیه کردند، ساخت، تخریب و... .بعد که این کارها را انجام دادند به قول خودشان دیدند این طرح جواب داده چون اتاقک امن سالم مانده بوده و بقیه آپارتمان‌ها تخریب شده بودند. آدمک‌هایی را که خودشان می‌گویند حتی به صورت ایستاده گذاشته بودند تکان نخورد دقیقا آنچه ارائه شد طرح من بود اما دیدم که هیچ اسمی از بنده نیست. من خودم تحویل شهرداری داده بودم، رسید داشتم خودشان تقدیرنامه برای من فرستاده بودند اما اسمی از من نبود حالت بدی به من دست داد متوجه شدم که یک حرکت زشتی انجام داده‌اند، طرح من را به اسم خودشان معرفی کرده‌اند.

بعد چکار کردید؟

بعد از این ماجرا آرام و قرار نداشتم به شدت عصبی شده بودم و خیلی این طرف و آن‌طرف رفتم با دفتر آقای مازیار حسینی تماس گرفتم به منشی‌اش گفتم به آقای دکتر بگویید که چرا طرح من به اسم دیگری ثبت شده است. دکتر حسینی وقت ملاقات نمی‌داد اما از طریق منشی به من پیغام داد که به من هیچ ربطی ندارد. به آقای محرابیان بگویید. گفتم آخه این طرح من چطور به دست آقای محرابیان رسیده، خانم منشی گفت: آقای دکتر گفتند که هیچ‌ربطی به من ندارد و از من هیچ سوالی نپرسید، بروید پیش آقای محرابیان گفتم من ایشان را نمی‌شناسم. گفتند ایشان مشاور آقای احمدی‌نژاد (شهردار) هستند و دفترش هم در ساختمان شهرداری است. من با یک ترفندی شماره موبایل محرابیان را پیدا کردم و با همراهش تماس گرفتم. تا جواب دادند گفتم فرزاد سمیعی هستم مخترع اتاق امن، از شهرداری هم رسید دارم شما چرا طرح مرا به اسم خودتان مطرح کرده‌اید. پای تلفن خیلی عصبانی شد. گفت آقا از این حرف‌ها خیلی زدن شما اولین نفری نیستید که این حرف رو می‌زنید. خیلی‌های دیگر گفتند که طرح متعلق به آنهاست ما جوابشان را دادیم و رفتن. گفتم پس من هم خدمت شما می‌آیم و شما جواب من را هم بدهید. اگر کسی رسیدی داشت که قبل از تاریخ رسید تحویل طرح از طرف من به شهرداری بود حرفی برای گفتن ندارم ولی این رسیدی که بنده دارم کسی ندارد،ایشان بعد از این جملات من، گوشی را قطع کرد.دو یا سه روز بعد از آن مکالمه به شهرداری رفتم و دفتر محرابیان را پیدا کردم با آقایی به نام ترابی هم اتاقی بود.

این موضوعات مربوط به چه زمانی است؟

این موضوع شب عید است (اسفند 83) چند روز بعد از درج آگهی، خودم را به آقای محرابیان معرفی کردم و گفتم این رسید، تقدیرنامه‌ای را که آقای مازیار حسینی داده بود، نشان دادم.

واکنش محرابیان چه بود؟

گفت بروید پیش خودشان (مازیار حسینی رئیس سازمان مدیریت بحران) مگر از شما تعریف و تمجید نکرده‌اند خب از ایشان جوابتان را بگیرید، بنده عرض کردم که ایشان گفتن که از شما جواب بگیرم محرابیان گفت اصلا طرح شما چه چیزی است برایش توضیح دادم. در جواب من گفت خب طرح ما فرق می‌کند، من گفتم چه فرقی می‌کند من تیرآهن‌ها را ضربدری زده‌ام، شما افقی زده‌اید اینکه تاثیری ندارد به هر حال اتاقک است هیچ ربطی ندارد.گفت رشته تخصصی شما چیست؟ گفتم مدیریت گفت خب رشته شما اصلا هیچ تخصصی ندارد. در جوابش گفتم خب آقای محرابیان این حرف‌ها یعنی چه شما باید جواب من را بدهید. این طرح ما مثل یک نیمه سیب است بنده برای طرح اتاق امن از شهرداری رسید دارم. این کار شما معنی بدی می‌دهد. بعد دیدم یک زونکن خیلی بزرگ و خاص که داخلش پر از عکس و CD بود نشانم داد، گفت: ببینید ما اینجا نمونه‌سازی کرده‌ایم. کلی فیلم و عکس گرفتیم، این پکیج را برده‌ایم لندن ایراد گرفتند برگردانده‌اند دوباره درست کرده‌ایم و فرستاده‌ایم در لندن ثبت اختراع شده در تهران هم همین‌طور حالا شما از راه رسیده با توجه به اینکه رشته تخصصی‌تان هم مدیریت است می‌گویید که طرح مال خودتان است. گفتم آقای محرابیان عزیز اگر همین چند برگ و توضیحات اولیه بنده نبود این پکیج به قول شما قطور هم وجود نداشت شما طرح و ایده مرا برداشته‌اید و نمونه‌سازی کرده‌اید. خب اگر من هم این سرمایه را داشتم قطورتر از این پرونده تشکیل می‌دادم آزمایشات مجهزتر از این انجام می‌دادم در ضمن آزمایشات شما هم خیلی ایراد فنی دارد، اعتبار علمی ندارد ولی به هر حال این کار رو هم کرده‌اید این دلیل نمی‌شود، شما برای انجام این کار بودجه داشته‌اید من نداشتم، آمدم با شما شریک بشوم و بگویم آقا بودجه را بیاورید با هم کار کنیم شما به تنهایی بودجه را برداشتید و خودتان کار کرده‌اید و طرح را به نام خودتان ثبت کرده‌اید. حدودا یک ساعت با یکدیگر بحث کردیم ولی نتیجه‌ای نداشت بنابراین با عصبانیت از اتاقش بیرون آمدم. حدود 6 روز بعد آقای ترابی که هم اتاقی محرابیان بود با بنده تماس گرفت.

شما مگر شماره تماستان را داده بودید؟

بله داده بودم چون نامه‌های زیادی به شهردار آقای احمدی‌نژاد،شخص آقا محرابیان و آقای مازیار حسینی در همین مدت کوتاه نوشته بودم و در این نامه‌ها همیشه شماره تماس می‌نوشتم.خلاصه آقای ترابی تماس گرفتند که آقای محرابیان از آن روزی که شما تشریف برده‌اید خیلی ناراحت هستند دوست ندارند که کسی از ایشان آزرده باشد می‌خواهند دوباره شما را ببینند، من گفتم اگر بحث جدیدی است بیایم دیدم تاکید دارند فردای آن روز یعنی دقیقا یک هفته بعد از دیدار اولی با محرابیان روز دوشنبه 4 بعدازظهر این دیدار انجام شد. رفتم و دیدم دوباره همان آقای ترابی به‌اتفاق آقای محرابیان در اتاق هستند. این بار و بر خلاف دفعه قبل آقای محرابیان برخورد خوبی داشت. خیلی تعارف کرد و از پشت میزشان آمد و کنارم نشست با میوه و شیرینی هم پذیرایی کرد. به محض اینکه شروع کرد به صحبت دقیقا این جمله را به کار برد، گفت: یعنی شما می‌گویید که ما طرح شما را دزدیده‌ایم. وقتی این حرف را زدند من یک مقدار شک کردم و پیش خودم گفتم نکند که در حال ضبط کردن صدای من هستند چون بی‌مقدمه این چنین حرفی را زد کمی محتاط شدم و جواب دادم نخیر من نمی‌گویم شما طرح مرا دزدیده‌‌اید من گفتم شما طرح مرا به اسم خودتان ثبت اختراع کرده‌اید. حالا اسمش هرچی هست، من نمی‌دانم اسمش دزدی است یا خیر. دوباره بحث کردیم دیدیم که باز همان صحبت‌هاست و حرف جدیدی نیست. بعد از نیم ساعت و 3 ربع بحث کردن دوباره من با عصبانیت خارج شدم و گفتم من به دادگاه شکایت می‌کنم. گفت شما اگر خیلی ناراحت هستید بروید پیش آقای احمدی‌نژاد گفتم من با ایشان هیچ کاری ندارم. اسم شما در ثبت اختراع آمده و همه هم می‌گویند شما مدیر پروژه هستید من فعلا مشکلم را با شما باید حل بکنم با آقای احمدی‌نژاد کاری ندارم.

آقای محرابیان واکنش خاصی نشان ندادند؟

چرا، گفت ما در حال چاپ یک ویژه‌نامه هستیم.چند هفته دیگر در روزنامه همشهری از زیر چاپ بیرون می‌آید و شما تازه از راه پیدا شده‌اید و کاری هم که نکرده‌اید.

منظورش از کاری نکرده‌اید، چه بود؟

گفت: شما هیچ کاری نکرده‌اید فقط یک طرحی داده‌اید. من هم پاسخ دادم این مسلم است هر اختراعی از ایده ساده شروع شده همین تلفن همراه را اگر به آقای گراهام بل که تلفن را اختراع کرده، بدهید نمی‌داند چه هست ولی اختراع ایشان بود. هواپیما با آن عظمتش ابتدا دو تا تخته را به یکدیگر میخ زدند گفتم شما آدم علمی هستید شما فوق لیسانس عمران هستید از شما بعید است اینجوری حرف زدن این حرف منطقی نیست کتاب فارسی چهارم ابتدایی را مطالعه کنید در توضیح داستان اختراع تلفن آقای گراهام بل در متن کتاب نوشته که هر اختراع بزرگ از ایده ساده شروع شده و شما این ایده ساده را از بنده گرفته‌اید. بعد خوردیم به تعطیلات عید و سال بعد. من رفتم روزنامه همشهری بخش ایرانشهر سال 84. چون شنیده بودم که قرار است ویژه‌نامه در این‌باره چاپ کند.با مسوول ویژه نامه صحبت کردم گفتم این طرح مال من است و شما در حال چاپ ویژه‌نامه‌ای درباره آن هستید شما نباید این کار را بکنید چون طرح من مصادره شده و این کار شما اشکال دارد. او خیلی عصبانی شد و با حالت ناراحتی گفت که به بنده هیچ ربطی ندارد من مامورم و معذور. شما مشکلتان را با آقای محرابیان حل کنید به ما دستور دادند باید چاپ کنیم. بعد از آن من خیلی ناامید برگشتم اما به جاهای متعددی مراجعه کردم به آقای چمران و اعضای شورای شهر نامه نوشتم پیش آقای شریعتمداری عضو شورای شهر در دانشگاه علم و صنعت رفتم. منتظر شدم که از سر کلاس بیرون بیایند. وقتی ماجرا را توضیح دادم گفت ما کاری نمی‌توانیم بکنیم. گفتم آقای دکتر این طرح دزدیده شده شما عضو شورای شهر هستید باید از طرح من دفاع بکنید. آقای دکتری را که همکارش بود، صدا کرد.

اسمش چه بود؟

اسمش الان در خاطرم نیست ظاهرا آن آقا معاون آقای احمدی‌نژاد بود، گفت ‌آقای دکتر ایشان حرف‌های جالبی دارند مرا به اتاقش برد و گفت قضیه چیست گفتم چنین چیزی است و من چنین طرحی را پارسال ارائه داده‌ام و الان آقای محرابیان، آقای احمدی‌نژاد و آقای مازیار حسینی می‌گویند این طرح برای ماست و خیلی هم تبلیغ می‌کنند. ایشان گفت بله اتفاقا این طرح به ذهن خود من هم قبلا رسیده بود یک شب در عالم خواب و بیداری بودم گفتم بهتر است که با چوپ و خرید چند ستون از چوب اتاقم را محکم درست کنم که یه وقت اگر زلزله آمد من با بچه‌ها و خانم در امان باشیم. طرح ساده‌ای است این جواب یک آقای دکتر عمران که استاد دانشگاه است به من بود. گفتم آقای دکتر ببخشید پس جواب بنده، شما که تخصصتان این است مدیر پروژه عمران هستید استاد دانشگاه هستید این طرح اگر به ذهنتان رسید برای اجرایش چه کار کردید.آنجا هم نتیجه نگرفتم. آقای شریعتمداری و شورای شهر هیچ کاری نکردند رفتم پیش آقای چمران وقت ملاقات نداد 3 – 4 بار رفتم رئیس دفترشان کاملا بنده را می‌شناسد نامه هم دادم به آقای چمران و ثبت دفترم هم کردم بعد دیدم ایشان پاراف کرده برای بایگانی و هیچ جوابی به من نداد. آقای چمران متاسفانه خیلی بی‌تفاوت بودند از آقای حمزه شکیب هم که حتی در بحث اتاق امن در ویژه‌نامه اظهارنظر هم کرده بود بارها وقت گرفتم گفت وقت ندارم.

با شخص آقای احمدی‌نژاد ارتباطی نگرفتید؟

نامه‌های زیادی برایشان ارسال کردم اما بی نتیجه بود دوباره رفتم پژوهشگاه زلزله دست به دامن آنجا شدم. آقای دکتر محمود حسینی که معاون پژوهشی ضد زلزله دقیقا در جریان قضیه بودند. آقای دکتر سروقد مقدم دبیر انجمن زلزله هم همینطور. خلاصه آنان لطف کردند نامه‌ای از طرف پژوهش زلزله به صورت رسمی به شخص آقای احمدی‌نژاد نوشتم مبنی بر اینکه جناب آقای احمدی‌نژاد همکار محترم در دانشگاه علم و صنعت آقای فرزاد سلیمی مخترع اتاق امن است و ایده اولیه از ایشان است. برای اولین بار سال گذشته طرح را به ما عرضه کرد ولی ما به‌دلیل کمبود امکانات و بودجه به شما (شهرداری) معرفی کردیم. متاسفانه الان شهرداری ادعا می‌کند که ثبت اختراع برای شهرداری است و از آقای سلیمی هم هیچ اسمی برده نشده است، در نامه درخواست اصلاح شده بود.

آقای احمدی‌نژاد بعد از نامه چه دستور داده بودند؟


کپی نامه را دارم پاراف‌های مختلفی زیر نامه خورده.

آقای احمدی‌نژاد چه پاراف کردند؟

رئیس دفتر ایشان آقای شیخ‌الاسلام پاراف کرده بود به آقای محرابیان که جوابشان را بدهید محرابیان در دو صفحه به پژوهشگاه زلزله پاسخ دادند ولی متاسفانه این جزو مسائل شرم‌آوری است که در پرونده «اتاق امن» است چون دو صفحه نامه با لحنی توهین‌آمیز به پژوهشگاه زلزله و آقای محمود حسینی که خودشان استاد زلزله هستند و فردی بسیار وارسته و ارزشمند هستند نوشتند.

پس از این طریق هم نتیجه نگرفتید


خیر،بعد از آن تبلیغات شروع شد که در این فاصله با بحث انتخابات ریاست جمهوری همراه بود آقای احمدی‌نژاد هم کاندیدا شد.
در سطح شهر تابلوهای12 متری برای تبلیغ اتاق امن زدند. سایت اینترنتی ویژه برای آن راه انداختند بعد در آن آورده بودند که این طرح متعلق به شهرداری تهران است و هیچکس حق دخل و تصرف در آن را ندارد و حقش محفوظ است آقای احمدی‌نژاد هم تبلیغات گسترد‌ه‌ای کرده بود در انواع روزنامه‌ها.

چه می‌گفتند؟


آقای احمدی‌نژاد می‌گفت که کارشناسان شهرداری اتاق امن را اختراع کرده‌اند. طرح ابتکاری شهرداری تهران است شخص آقای احمدی‌نژاد هم مصاحبه می‌کرد و کسی به جز ایشان راجع به اتاق امن مصاحبه نکرد. حتی آقای محرابیان هم هیچ حرفی راجع‌به اتاق امن نزده چیزی حدود یک ماهی آقای احمدی‌نژاد تبلیغات گسترده‌ای کردند و گفتند که روی این طرح حدود 30 هزار نفر ساعت کار شده و 60 آزمایش تخصصی انجام شده و 1200 مقاله بین‌المللی و خارجی مطالعه شده و طرحی است که کارشناسی شده و بسیار کارایی دارد این طرح تنها راه مقابله با زلزله است. اینها عین همان گفته‌هایی است که در مصاحبه آورده شده.

آقای احمدی‌نژاد آن زمان در جریان بودند که شما طراح این طرح هستید؟ شاید اطلاع نداشتند؟

من به قدری نامه داده بودم که حد نداشت به صورت مسلسل‌وار نامه می‌دادم.
بعد از آن آقایان درگیر انتخابات شدند.ولی در جریان همین نامه‌نگاری‌ها و در نزدیک انتخابات آقای احمدی‌نژاد به یکی از نامه‌های بنده دستور بررسی داد اگر حق با ایشان است باید در تمامی تبلیغات اصلاح شود و نام ایشان ذکر شود. عین دستورشان که نامه رسمی است وجود دارد.‌آقای شیخ‌الاسلام رئیس دفترشان پاراف کرده بود برای آقای اعلایی مدیر کل روابط عمومی منشی او با منزل تماس گرفت که آقای اعلایی می‌خواهد شما را ببیند، رفتم پیش آقای اعلایی.
گفت که آقای احمدی‌نژاد دستور داده‌که من به این موضوع رسیدگی کنم بعد از اینکه مدارک من را دید و در یک نامه خوب و کاملی نتیجه را به ‌آقای احمدی‌نژاد جواب دادند که جناب آقای احمدی‌نژاد بنا به دستور شما بررسی کردیم بر اساس مدارک و نامه‌ها حق با ایشان است و اسم ایشان باید به عنوان اولین طراح اتاق امن اصلاح شود و در تبلیغات بیاید این نامه در 5/4/84 بود درست روزی که‌ آقای احمدی‌نژاد به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شدند. طبعا نامه بلاتکلیف رها شد و همه آنها به صورت اتوبوسی به نهاد ریاست‌جمهوری رفتند و دیگر کسی در شهرداری نبود که به نامه‌ها پاسخ بدهد، مدتی گذشت حدود یک یا 2 ماه بعد متوجه شدم آقای ااعلایی مدیرکل تشریفات ریاست‌جمهوری شده دوباره پیگیر شدم اما از طریق منشی‌جواب داد به آقای سلیمی بگویید دیگر به ما مربوط نیست ما در ریاست جمهوری هستیم و موضوع شما مربوط به شهرداری می‌شود و ما اکنون در شهرداری نیستیم بنده نامه‌ای به ایشان فکس کردم که آقای اعلایی درست است که شما در ریاست جمهوری هستید اما بحث شخصی است و اداری نیست آقای محرابیان،آقای احمدی‌نژاد طرح من را به اسم خودشان ثبت کردند و همان آقایان الان در کنار شما هستند بگویید حق من را بدهند.

بعد چه کردید؟

مجبور شدم شکایت کنم من در قسمت خواندگان اسم 4 را نوشته بودم یعنی از 4 نفر در آن واحد شکایت کرده بودم در جدول. آقای دکتر احمدی‌نژاد، آقای علی‌اکبر محرابیان آقای مازیار حسینی و موسی مظلوم.

چرا آقای مظلوم؟

چون شنیده بودم که اسم ایشان در ثبت اختراع بود. در ثبت اختراع اسم آقای محرابیان و آقای مظلوم بود وگرنه من‌آقای مظلوم را ندیده بودم و نمی‌شناختم ولی چون اسمش در ثبت اختراع بود و در ویژه‌نامه هم عکس ایشان چاپ شده بود و به عنوان دبیر پروژه معرفی شده بود از او شکایت کردم.

و چرا آقای احمدی‌نژاد؟

اتفاقا دادیار هم همین را گفت و پرسید چرا از آقای احمدی‌نژاد چرا اینجا به عنوان خوانده ردیف اول شکایت کرده‌اید.
گفتم چون تمام کارها با مسوولیت ایشان انجام شده و طبق مستندهایی که بنده دارم آقای مازیارحسینی تعریف کرده چون زلزله بم اتفاق افتاده بود آقای احمدی‌نژاد نگران تهران بودند آمدند به همه اخطار دادند که برای تهران راه‌حل بدهید که ما طرح اتاق امن را به ایشان ارائه کردیم. آقای مازیار حسینی گفته طرح اتاق امن را به آقای احمدی‌نژاد ارائه کردیم و ایشان این طرح را پسندیدند و دستور پیگیری و اجرا دادند. این جمله خیلی مهم است چون بعد از این می‌خواهم به موضوعی اشاره بکنم که اهمیت زیادی دارد.
بعد از آن گفتم چون آقای احمدی‌نژاد هم شهردار هستند این قضیه به ایشان هم بر می‌گردد که گفتند نه اسم ایشان را لاک بگیرید تا من دادخواست شما را بپذیرم. من هم همین که دادخواست را نوشته بودم ترسم داشتم. آقایان دیگر رئیس‌جمهور شده بودند و ایشان هم مشاور رئیس‌جمهور بود جو از لحاظ روانی مساعد نبود من اولین نفری بودم که در این وادی قدم می‌گذاشتم یعنی علیه رئیس‌جمهور دادخواست می‌دادم. بنابراین تسلیم نظر خانم دادیار شدم گفتم باشد با دستوردادیار لاک گرفتم پرونده‌ها را دادم و 2 آبان 84 شکایت کردم.
یک ماه بعد اولین جلسه دادگاه تشکیل شد و آقای دکتر مظلوم به جلسه دادگاه آمدند. آقای مظلوم تا مرا دید گفت به من بگو که باید بیایم وقتم را با توی بی‌سواد در دادگاه تلف کنم.
من به ایشان گفتم الحمدلله خداوند شما آدم باسواد را محتاج من بی‌سواد کرده که بیایید طرح من بی‌سواد را به اسم خودتان ثبت اختراع کنید.

شما قبلا آقای مظلوم را دیده بودید؟

بله.ایشان عضو هیات علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی است،در نارمک هم با آقای محرابیان و احمدی‌نژاد همسایه است.بار دوم که رفتم پیش آقای محرابیان شواهدی خوب گیرم آمد.

چه شواهدی؟

در دیدار دوم آقا محرابیان به من گفت: چرا اینقدر حساسیت نشان می‌دهیدشما نیت خیری دارید و می‌خواهی جان انسان‌ها را نجات بدهی بنده نیز می‌خواهم چنین کاری بکنم حال چه فرقی می‌کند این طرح به اسم بنده باشد یا شما. گفتم جناب آقای محرابیان اگر عکس و اسم خودتان را در ویژه‌نامه چاپ نمی‌کردی من می‌گفتم که نیت شما خیر است ولی چون با امکانات شهرداری این کار را کرده‌اید اینچنین شعارهایی را برای من ندهید نکته دیگر بحث بر سر ایده اختراع بود.
به محرابیان گفتم: اصلا همه ایرادها به کنار من از شما سوالی دارم، مگر شما نمی‌گویید که شما 3 نفرآقای احمدی‌نژاد، آقای محرابیان و آقای مظلوم اختراع کرده‌اند. گفت چرا.سوال کردم یک اختراع در یک زمان به ذهن 3 نفر نمی‌رسد حتما ابتدا به ذهن یکی از شما رسیده کدامتان اولین نفر بودید؟ گفت به ذهن آقای دکتر مظلوم که استاد دانشگاه هم هستند و رشته تحصیلی‌شان هم این است.
پیش آقای مظلوم رفتم و اولین‌بار دانشگاه دیدمش. خودم را معرفی کردم کمی جا خورد همان سوال را از آقای مظلوم پرسیدم در جواب گفت شما خبر دارید که ما کتاب چاپ کردیم، گفتم خیر، گفت در ماشین دارم بیا تا یک نسخه هدیه کنم. از اتاقش تا پارکینگ حدودا 10 دقیقه در راه بودیم مسافت خیلی طولانی بود من در این فاصله پرسیدم از شما یک اسم می‌خواهم این طرح به ذهن کدام‌یک از شما زودتر رسید.
گفت الان کتاب را می‌دهم داخل کتاب نوشته شده اسم را نگفت از داخل ماشین نشان یک نسخه از آن کتاب را به من داد. بعد نشست داخل ماشین و با سرعت رفت من هر چه گشتم که متوجه شوم اسم چه کسی داخل کتاب نوشته شده اما چیزی نبود یعنی هیچکس جرات نکرد به صراحت بگوید چه کسی این طرح را اختراع کرده چون می‌دانستند که این طرح را از جای دیگری برداشتند این جسارت را نداشتند فقط گفتند طرح ابتکاری شهرداری تهران.

در دادگاه چه اتفاقی افتاد؟

قاضی ارجاع کرد برای کارشناس.چون آقایان مدعی بودند که طرح ما فرق می‌کند و هیچ شباهتی به طرح این آقا ندارد ادعای اولشان این بود که قاضی در سوالاتی از کارشناس پرسید از قاضی آیا این دو طرح یکی هستند یا خیر متفاوت‌اند.
کارشناس جواب داد این دو طرح کاملا شبیه به هم است. طرح آقای فرزاد سلیمانی چون در سال 82 در روزنامه‌های مختلف چاپ شده مقدم‌تر از طرح خوانندگان است.
یک ماده قانونی در قانون ثبت اختراعات است که اگر کسی طرحی را در رسانه‌ها به یک شکلی علنی کند همان روز می‌شود روز ثبت اختراعش. حتی اگر ثبت اختراع نکرده باشد و اگر بعد از آن تاریخ کسی برود و ثبت اختراع کند ثبت اختراعش باطل است ماجرای من هم همینطور بود اما مسائل دیگر به آن اضافه شد و آن اینکه آقایان تصادفی نیامده‌اند طرح مرا کپی‌بردارند طرح من در اختیارشان بود که برداشتند به نام خودشان ثبت کردند نه اینکه به صورت تصادفی باشد یا اینکه اینها هم به ذهنشان این طرح رسیده است.

بعد از نظر کارشناس چه واکنشی از طرف خواندگان اتخاذ شد؟

قبل از اینکه به این سوال جواب دهم باید یک نکته را بگویم، عنوان اختراع ثبت شده از سوی محرابیان و مظلوم ایمنی ساختمان با بافت فرسوده در مقابل زلزله بود که کارشناس اعلام نظر کرده بود این عنوان با طرح و اجرای اتاق امن همخوانی ندارد، چون آقایان در مصاحبه‌ها گفته‌اند اتاق امن اما عنوان اختراع فرق داشت.
نظر کارشناسی رفت برای دادگاه و دادگاه ابلاغ کرد وکیل آنها کلی اعتراض نوشته بود که این آقای کارشناس تخصصش را ندارد و بی‌سواد است. من تقاضای 3 نفر کارشناس دارم که قاضی پذیرفت.

اینها در چه سالی انجام شد؟

فکر می‌کنم وارد سال 85 شده بودیم. یا اواخر 84.
اما در این مرحله کار کمی طول کشید

چرا؟

فکر کنم تحت فشار بودند و حتی در مراحلی قصد استعفا داشتند اما سرانجام نظر کارشناس اولیه را پذیرفتند.
وکیل این دو نفر مجددا تقاضای 5 کارشناس را داد این بار که قاضی رای صادر کرد به این مضمون که به
علت تقلید و مشابه‌سازی، ثبت اختراع آقایان باطل و به ‌نام فرزاد سلیمی منتقل می‌شود. وکیل آنها اعتراض کرد. رفت برای دادگاه تجدیدنظر در آنجا متاسفانه آنجا بیش از حد معمول طول کشید.

چه سالی؟

تقریبا مهرماه 87

حکم قاضی چه زمانی صادر شد؟

یک ماه قبل از آن در تابستان 87 حکم قاضی صادر شد.

یعنی شما از سال 85 تا 87 در رفت و آمد بودید برای گرفتن حکم؟

بله البته من سال 84 شکایت کردم.

از سال 84 تا 87 سه‌سال طول کشید تا حکم صادر شود?

بله. اطاله دادرسی بود. چون یکی از ترفندهای آقای وکیل آقایان این بود که به یک بهانه‌ای حکم به عقب بیندازد. مثلا آمدند قضیه را دور زدند و رفتند سراغ دفاعیه دیگری گفتند اصلا می‌دانید چی است طرح را نه ما اختراع کردیم نه آقای سلیمی بلکه یک آقای انگلیسی مخترع آن بوده که در سال 1950 کتابی در آن باره نوشته این باز مشکلات دیگری ایجاد کرد که شما می‌گویید این طرح از طرف یک آقای انگلیسی است پس چرا به اسم خودتان ثبت کرده‌اید چه جوابی دارید البته من بعدا تحقیق کردم و دیدم این حرف موضوعیت ندارد، این آقا یک قفس توری برای جنگ جهانی دوم برای مقابله با بمباران هوایی ابداع کرده که ظرف و عتیقه‌جات را در آن بگذارند که زیر آوار نماند یا اگر شد 2 تا آدم به صورت درازکش می‌توانند داخلش بروند، چون در بمباران هوایی از 15 دقیقه قبل آژیر می‌کشند و مردم متوجه می‌شوند که قرار است بمباران نزدیک است، ولی زلزله که اینچنین نیست، زلزله ناگهانی است و 2 الی 3 ثانیه بیشتر وقت نداری، در بمباران هوایی یک ربع طرف وقت دارد. بنابر این رد شد.
قاضی تجدید نظرهم اردیبهشت ‌ماه سال حکم داد یک ماه طول کشید تا حکم از تایپ بیرون بیاید و رای ابلاغ شود رای هم قطعی بود و آخر اردیبهشت 88 به من ابلاغ شد.

در طول این مدت کار را از مسیر دیگر پیگیری کردید؟

بله از طریق حاج داوود احمدی‌نژاد و آقای غرقی رئیس شکایت‌های مردمی.با حاج داود 45 دقیقه درب منزلش صحبت کردم موضوع را توضیح دادم گفت مساله زیاد مهمی نیست حاج داوود اصلا به تحقیقات زلزله اعتقاد نداشت و می‌گفت نمی‌توان از این طریق با زلزله مقابله کرد طرح خاص خود را داشت.

چه طرحی؟

معتقد بود با توجه به آنکه بر اساس تحقیقات مختلف حیوانات کمی زودتر از انسان زلزله را متوجه می‌شوند در چهار گوشه تهران چهار طویله احداث کنیم و تجهیز آنها به علایم هشداردهنده به محض دریافت علایم سیستم هشدار به صدا درآید تا از این طریق مردم از وقوع زلزله متوجه شوند.

برای شما کار خاصی انجام نداد؟

چرا نامه‌ای داشتم که به دفتر تحویل داد البته فکر نمی‌کردم این کار را کند اما انجام داد ولی جوابی دریافت نکردم آقای غرقی هم پس از مدتی پیگیری گفت به من مربوط نیست.
احتمالا آقای احمدی‌نژاد مطلع نشده و گرنه در سال 84 به دنبال احقاق حق بود.
من 4 سال جان کندم ابتدا چنین نظری داشتن اما بعد به نتایج دیگری رسیدم.

چه نتایجی؟

من سه سال مزاحم یکی از معتمدان نظام می‌شدم که الان نمی‌توانم نام ایشان را بیاورم در جریان کار قرارش دادم ابتدا باور نمی‌کرد و قصد ورود به ماجرا نداشت اما بعد از رای دادگاه قصد میانجیگری داشت و اواخر سال قبل با آقای احمدی‌نژاد شخصا در این باره حرف زده بود. آقای احمدی‌نژاد عصبانی شده و گفتند که این آقا برای خودش گفته این طرح مال من بوده و به آقای محرابیان هدیه دادم که به اسم خودش ثبت کند.

مطمئنید؟

بله.این شخص که آدم متینی است خودش بدون واسطه شنیده بود و برای من نقل کرد. او شاهد است و چون انسان متدینی است دروغ در کارش نیست.

شاید واقعا به ذهن آقای احمدی‌نژاد هم رسیده؟

به چند دلیل نمی‌شود.اول صحبت آقای محرابیان که گفت به ذهن آقای مظلوم رسیده، دوم مصاحبه آقای مازیار حسینی، رئیس سازمان مدیریت بحران که در مصاحبه‌ای با خبرنگاران اعلام کرد: این طرح به آقای احمدی‌نژاد ارائه شد و ایشان آن را پسندیدند نکته سوم نامه ایشان قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 اگر طرح مال خودش بود چرا دستور بررسی داد، کدام حرفش درست نامه رسمی یا ادعای آنکه طرح ایده خودش بوده.

با این حساب قضیه را چگونه پیگیری می‌کنید برای شما با احقاق حق تمام شده؟

نه قصد دارم دنبال کنم چون ماجرا چند بعد دارد.
در دادگاه اول فقط راجع به ابطال ثبت اختراع شکایت بررسی می‌شد و به مسائل دیگر وارد نمی‌شد

اما راجع به ضرر و زیان باید کیفری اقدام کرد.

این کار را می‌خواهید انجام دهید؟

بله این قضیه از چند بعد قابل پیگیری است آقای احمدی‌نژاد همه‌جا گفته‌اند که طرح برای شهرداری تهران است و حق‌وحقوق برای شهرداری محفوظ است. پس چرا به نام شخص ثبت اختراع شده آیا این سوءاستفاده از عنوان دولتی نیست. تمام هزینه‌های اجرای طرح با منابع شهرداری بوده پس چرا به اسم آقای محرابیان ثبت شده چرا به اسم شهرداری ثبت نشد چون فرد این کار را نکرده و با بودجه دولتی انجام شده باید به اسم دولت ثبت اختراع شود.
به اسم اتاق امن آقای مظلوم رفته 2 بار هم استرالیا. تاریخ‌های سفرش را هم دارم مالزی رفته ایتالیا رفته و راجع به اتاق امن کنفرانس داده.

چرا؟

می‌دانید در این چهار سال چه بر سر خانواده من آمده زندگی خانواده 4 سال زیر سایه اتاق امن بود یک بار دخترم از عصبانیت تمام کاغذها را پاره کرد هنوز کاغذ پاره‌ها را دارم خسته شده بود از این مساله.چهار سال دویدم. خانم من جانباز شیمیایی است 4 سال زندگی‌اش وقف یک طرح شده بود که از شوهرش دزیده بودند آیا اینها قابل پیگیری نیست.منتظر واکنش آقایان هستم اگر همچنان مغرورانه برخورد کنند حتما شکایت خواهم کرد.

منبع: اعتماد ملی
دسته ها : خبر - گفتگو
پنج شنبه هشتم 5 1388
X