علی مطهری، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، به اظهارات روز گذشته اسفندیار رحیممشایی، رئیس دفتر رئیسجمهور واکنش نشان داد.
در پاسخ دکتر علی مطهری که برای «تابناک» فرستاده شده، آمده است:
سخنان آقای مشایی درباره اظهار نظر اینجانب مبنی بر لزوم عذرخواهی آقای احمدینژاد از مردم به خاطر رفتار انتخاباتی خود، که گفته اند از طریق معاونت حقوقی ریاست جمهوری شکایت خواهیم کرد، حاکی از آن است که ایشان تحمل قبول حق و اجرای عدالت را ندارند. امام علی علیه السلام میفرماید: حق، وسیعترین میدانهاست در مقام توصیف کردن و تنگترین میدانهاست در مقام انصاف دادن، یعنی ممکن است کسی درباره حق ساعتها سخنرانی کند، اما در مقام عمل و آنجا که باید حق را بگوید و قضاوت منصفانه داشته باشد ناتوان باشد. عدالت نیز همین طور است، زیرا عدالت عبارت است از اینکه «حق هر ذیحقی را به او بدهیم» و ارتباط وثیقی با حق دارد. بنابراین عدالت نیز در مقام توصیف کردن و سخنرانی میدان وسیعی دارد اما در مقام عمل، کمتر افرادی سربلند بیرون میآیند.
آقای مشایی هم گرچه دم از حق و عدالت میزند، اما در مقام قبول حق و اجرای عدالت درباره دوست و مرید خود ناتوان است و تحمل آن را ندارد، لذا انکار بدیهی میکند. این یک امر بدیهی است که رئیس جمهور محترم با مناظرههای انتخاباتی خود خصوصاً مناظره با آقای موسوی، زمینه این فتنه را فراهم کرد و عدالت حکم میکند که علاوه بر عذر خواهی سران معترضان از مردم، ایشان نیز از مردم عذر خواهی نماید گرچه تقصیر این افراد یکسان نیست، و چنانچه از عذرخواهی سر باز زدند و بنا بر محاکمه شد، همه آنها به طور همزمان توسط قوه قضائیه به عنوان مدعی العموم محاکمه شوند و البته اعمال مجازات احتمالی آقای احمدینژاد به بعد از دوره ریاست جمهوری ایشان موکول خواهد شد.
بنابراین اظهارات اینجانب، بر خلاف تصور آقای مشایی، سرپوش گذاشتن بر روی جرم سران معترضان نیست. و البته همان طوری که آقای مشائی گفته اند مردم بیشتر از همه میفهمند و قضاوت آنها تعیین کننده است. همچنین ایشان گفته اند «این نوع اظهارات دور از انتظار است» ولی باید بدانند که حق جویی و درخواست اجرای عدالت ـ که این بحران تنها از این طریق حل خواهد شد ـ دور از انتظار نیست بلکه امری است منطبق بر فطرت انسانها.
اتفاقاً مطرح شدن آقای احمدینژاد به عنوان زمینه ساز این بحران، لازم و ضروری است زیرا ایشان مانند رانندهای است که باعث تصادف دو خودروی دیگر شده و از صحنه گریخته است و باید او را به صحنه بازگرداند. توهینهایی که در طول این چند ماه توسط افراد ضد اسلام به رهبر انقلاب شد، بخش عمده آن ناشی از اقدامات آقای احمدینژاد بود. لذا عملکرد ایشان باید رسیدگی شود.
آقای مشایی هم بهتر است به انکار ضروری مذهب یعنی عصمت انبیاء ادامه دهند و درباره نقص مدیریت انبیا سخن بگویند. اگر برخی انبیا موفق به اجرای کامل عدالت نشدند به خاطر وجود افرادی مانند آقای مشایی بوده که عدالت پذیر نبودند و مصلحت دوست و رفیق را بر مصلحت جامعه ترجیح میدادند، بلکه ولایتپذیر نبودند و با علم به اینکه رهبری از تصدی پست حساس حکومتی توسط ایشان ناراضی است، پست ریاست دفتر رئیس جمهور را غصب میکردند. بهتر است آقای مشائی به تلاشهای خود برای دوستی با مردم اسرائیل و بازگشت ایران به ایران باستان و ایران قبل از اسلام ادامه دهند و وارد معقولات نشوند.
سرم را نیست سامان جز تو، ای سامان من بنشین
حریم جان مصفا کردهام، در جان من بنشین
ز اوج آسمان آرزوها، سر بر آوردی
کنون این مهر روشن، در دل ایمان من بنشین
دو چشمم باز اما، غیر تاریکی نمیبینم
شب تاریک من بشکاف و در چشمان من بنشین
بیا کز نور روی تو، چراغ دل بر افروزم
بیا تا بشنوی اندوه بی پایان من بنشین
دل هر ذره لبریز است، از نور جهانگیرت
امید من بیا در باور پنهان من بنشین
به خوابم آمدی کز شوق رویت دیده نگشایم
سحر چون عطر گل آهسته بر مژگان من بنشین
مرا عهد تو با جان بسته دارد رشتة الفت
تو نیز ای دوست لختی بر سر پیمان من بنشین
مرا هرگز نشاید تا تو را در شعر بسرایم
طبیبا، غمگسارا، از پی درمان من بنشین
سپیده کاشانی
به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران، دانشجو وزیر علوم و تحقیقات روز گذشته در همایش مدیران روابط عمومی دانشگاهها، پژوهشگاهها و پارکهای علم و فناوری به جای دعوت حاضرین به قرائت فاتحه برای شهید علی محمدی حاضرین را به یک دقیقه سکوت دعوت کرد.
بنابر این گزارش سکوت یک دقیقه ای برای درگذشت افراد ، رسم مسیحیت است و دعوت به سکوت حاضرین به مدت یک دقیقه برای یک متوفی معمولی نیز تا کنون داخل کشور سابقه نداشته است .
منبع : خبر آن لاین
دعاى چهل و هشتم صحیفه:
حضرت در این دعا به صراحت از مسایل زیر که جنبه سیاسى دارد یاد مىکند:
الف) مقام خلافت مخصوص خلفا و اصفیاى الهى است .
ب) مقام خلافت مورد یورش و غصب قرار گرفته است .
ج) احکام خدا تبدیل گشته و کتاب خدا مورد غفلت قرار گرفتهاست .
د) واجبات الهى تحریف شده است .
ه) سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) متروک گشته است .
متن دعا چنین است: «... اللهم ان هذا المقام لخلفائک و اصفیائک و مواضع امنائک فى الدرجهة الرفیعه التى خصصتهم بها قد ابتزوها و انت المقدر لذلک لایغالب امرک ولا یجاوز المحتوم من تدبیرک کیف شئت و انى شئت و لما انت اعلم به غیر متهم على خلقک و لا لارادتک حتى عاد صفوتک و خلفاوک مغلوبین مقهورین مبتزین یرون حکمک مبدلا و کتابک منبوذا و فرائضک محرفه عن جهات اشراعک و سنن نبیک متروکه اللهم العن اعداءهم من الاولین و الاخرین و من رضى بفعالهم و اشیاعهم و اتباعهم اللهم صل على محمد و آل محمد انک حمید مجیدک صلواتک و برکاتک و تحیاتک على اصفیائک ابراهیم و آل ابراهیم و عجل الفرج و الروح و النصره و التمکین و التاییدلهم ... .»
خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است
دعاى چهل و هفتم:
در زمانى که اهلبیت(علیهمالسلام) در فشار به سر مىبردند و امیرمومنان(علیهالسلام) بر فراز منبرها لعن مىشد، حضرت در دعاى چهل و هفتم(دعاى روز عرفه) به مسایل مهم زیر اشاره مىکند:
الف) مقام امارت و رهبرى از آن اهلبیت(علیهمالسلام) است.
ب) ائمه(علیهمالسلام) از هر پلیدى پیراسته و شایسته وساطت بین خالق و خلقاند .
ج) دین به وسیله امام منصوب از سوى خداوند تقویت مىشود .
د) خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است .
فرازى از دعاى عرفه آن حضرت چنین است: «رب صل على اطائب اهل بیته الذین اخترتهم لامرک و جعلته مخزنه علمک و حفظه دینک و خلفائک فى ارضک و حججک على عبادک و طهرتهم من الرجس و الدنس تطهیرا بارادتک و جعلتهم الوسیله الیک و المسلک الى خبتک ...»
«... اللهم انک ایدت دینک فى کل اوان بامام اقمته علمال عبادک و منارا فى بلادک بعد ان وصلت حبله بحبلک و جعلتة الذریعه الى رضوانک و افترضت طاعته و حذرت معصیته و امرت بامتثال اوامره ... و اته من لدنک سلطانا نصیرا وافتح له فتحا یسیرا ... .»
دعاى چهاردهم:
این دعا سراسر شکوه از ستمگران است که در نظر آن حضرت مصداقى جز حکام وقت ندارد .
دعاى بیستم: (دعاى مکارم الاخلاق)
حضرت در این دعا از خداوند مىخواهد او را از سلطه ستمگران نجات بخشد و پیروزش سازد: «اللهم صل على محمد و آل محمد واجعلنى یدا على من ظلمنى و لسانا على من خاصمنى و ظفرا بمن عاندنى و هب لى مکرا على من کایدنى و قدره على من اضطهدنى ... .»
دعاى چهل و نهم:
حضرت در این دعا از فراوانى دشمنانش و از برنامههاى حساب شده آنان جهت آزار و حتى قتل امام به خدا شکوه مىکند: «فکم من عدو انتضى على سیف عداوته و شحذلى ظبه مدیته وارهف لى شباحده و دافلى قواتل سمومه و سدد نحوى صوائب سهامه و لم تنم عنى عین حراسته و اضمر ان یسومنى المکروه و یجر عنى زعاق مرارته فنظرت یا الهى ... .»
بار خدایا ! چه بسا دشمنى که شمشیر عداوت آخت و بر من تاخت و براى کشتن من خنجر خویش تیز کرد و با دم برنده آن آهنگ جان من نمود و زهر کشنده به آب من بیامیخت و خدنگ جان شکار خویش در کمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بیدار، دیده از من برنمىگرفت و در دل داشت که مرا گزندى سخت رساند و شرنگ کینه خویش به کامم ریزد؛ آنگاه اى خداوند من! دیدى که ... .»
"غلامحسین اعرابى"
منبع : بازیاب
باز کبوتر دلم، پر زده در هوای تو
می کشدم ز هر طرف، جاذبة وفای تو
در سفری دوبارهام، سوخته چون ستارهام
آه که آتش درون، شعله زد از نوای تو
گر چه جوان دویدهام، پیر به تو رسیدهام
تا به کجا کشد مرا، غربت ماجرای تو
ساز دل شکستهام، مویه ز داغ میکند
بغض زمان گرفته از، گریة بی صدای تو
در شب بی خروش من، چنگ غریب عشق کو
تا به نوای غم زند نغمة آشنای تو
بر سر سجدهگاه دل، سوختهجان نشسته ام
تا دم آخرین نفس، بر لب من دعای تو
قصة ناتمام دل با تو تمام میشود
شاخة سبز آرزو، گل دهد از صفای تو
دست خیالی خرد، خوشة گل سبدسبد
چیده ز باغ آسمان، شب همه شب برای تو
عطر ترانههای تر، شعر نگفتة سحر
داشت نسیم خوشخبر، از گل گفتههای تو
ای همه آرزوی من، خوب فرشتهخوی من
شاخ بهشتی غزل، ریخته گل به پای تو
«من که ملول گشتمی، از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو»
نصر الله مردانی
|
به درک عشق رسیدن
|
خواب دیدم کربلا باریده بود
بر تمام شب خدا باریده بود
خواب دیدم مرگ هم ترسیده بود
آسمان در چشمها ترکیده بود
مرگ آنجا سخت زیبا بود، حیف!
چون عروسانِ فریبا بود، حیف!
این چنین مطرود و بیحاصل نبود
مرگ آنجا آخرین منزل نبود
ای غریو توپها در بهت دشت
آه ای اروند! ای «والفجر هشت»
در هوا این عطر باروت است باز
روی دوش شهر، تابوت است باز
باز فرهادم، بگو تدبیر چیست؟
پای این البرز همزنجیر کیست؟
پشت این لبخندها اندوه ماند
بارش باران ما انبوه ماند
همچنان پروانهها رفتید، آه!
بر دل ما داغتان چون کوه ماند…
یادها تا صبح زاری میکنند
واژههایم بیقراری میکنند
خواب دیدم سایهای جان میگرفت
یک نفر در خویش پایان میگرفت
محد حسین جعفریان
مثنوی در شیشه مجنون
دیشب از چشمم بسیجی میچکید،
از تمام شب «دوعیجی» میچکید
باز باران شهیدان بود و من،
باز شبهای «مریوان» بود و من،
دستهایم باز تا آهنج رفت،
تا غروب «کربلای پنج» رفت،
یادهای رفته دیشب هست شد،
شعرم از جامی اثیری مست شد
تا به اقیانوسهای دوردست،
همچنان رودی که میپیوست شد،
مثنوی در شیشه مجنون نشست،
آنقدر نوشید تا بدمست شد،
اولین مصرع چو بر کاغذ دوید،
آسمان در پیش رویم دست شد...
یکنفر از ژرفنای آبها
آمد و با ساقیام همدست شد
باز دیشب سینهام بیتاب بود
چشمهاتان را نگاهم قاب بود
باز دیشب دیده، جیحون را گریست
راز سبز عشق مجنون را گریست
باز دیشب برکهها دریا شدند
عقدههای ناگشوده وا شدند
محد حسین جعفریان
سوار سبز پوش من مولا...
دو دستت پر گرفت از آستین تا کسب نور از عرش
که آرد در شبت داوود، فانوس زبور از عرش
بمان با درد خود در انتظار حضرت موعود!
که نازل میشود بر خاک ایوبی صبور از عرش
به قوتی لایموت از آسمانها خاک محتاج است
نگاه خاکیان بینور تو افتاده دور از عرش
تویی رازی که از هفت آسمان در خاک افتادهست
تو جبریلی برای عارفان بهر عبور از عرش
شبیه چشمهای روشنت یک شب دعا فرما
ببارد بر قنوت تشنهام باران نور از عرش
کدامین روز میپیچد بهشتی بر تن این خاک؟
بگو کی میدمد موسیقی گرم ظهور از عرش
بیا با محشری عظما و با غوغای رستاخیز
بگو جاری شود انفاس تو چون نفخ صور از عرش
صالح محمدی امین
ستاره بود، غزل بود
ترانه بود و تو بودی
هزار حادثه، اما بهانه بود و تو بودی
تو بودی و شب قصه
تو بودی و تب پرواز
هزار آینه فریاد هزار پنجره آواز
شب از تو شعر دوباره
شب از تو باغ ستاره
به اعتبار تو روشن
من و چراغ ستاره
حضورم از تو همیشه
سکوتم از تو صدا بود
تو آسمون ترانه پرنده بود و رها بود
گذشتی از شب قصه
گذشتی از شب آواز
نه از ستاره شنیدی
نه گفتی از تب پرواز
نه گفتی از شب گریه
نه گفتی از منِ بی تو
در این حضور خیالی
چگونه ماندنِ بی تو
ستاره بود، غزل بود
غزل نبود و تو بودی
تویی که از تو نوشتی
تویی که از تو سرودی
اهورا ایمان