دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826772
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
خطاهای 10 گانه همسران جوان
‌زوج‌های جوان شباهت زیادی به دانشجوهای سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول ‌یادگیری خم وچم زندگی مشترک‌ هستند. آگاهی از اشتباهات معمول در اوایل ازدواج می‌تواند کمک ‌کند که مانع بروز مجدد آنها شویم. در پیچ و خم دلدادگی و حـرف‌های نگفته جوانی، واقعیت‌های یک عمر ‌زندگی درکنار یکدیگر، تجربه حوادث تلخ و شیرین و مهارت‌های لازم برای شناخت و تجزیه و تحلیل ‌مشکلات زندگی فراموش می‌شود. یادآوری چند نکته به همه ما کمک می‌کند تا مسافتی دورتر از ‌شروع زندگی مشترک و رویاپردازی‌های عاشقانه را مشاهده کنیم.

1- فکر نکردن به فردای ازدواج: بعضی از همسران جوان آنچنان سرگرم جشن ازدواج می‌شوند که نمی‌دانند درگیر چه ‌مسائلی شده‌اند. شما متاهل شده‌اید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد اما فقط یک روز است. اکنون ‌شما ناچارید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار بیایید و تشکیل خانواده دهید. از برنامه‌های جشن و ‌بازتاب آن، از تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان لذت ببرید، اما تمام مدت، تصویر بزرگ‌تری را ‌در ذهن داشته باشید.‌

2- تلاش برای عوض کردن خُلقیات همسر: ‌ به احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کرده‌اید که عاشقش بوده‌اید. اگر این طور باشد، هیچ ‌دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید. بدون شک، افراد بالغ به طرز چشمگیری تغییر نمی‌کنند. پس بهترین ‌اطمینان شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوت‌هایی که ‌با دیگران دارد، دوست بدارید. تلاش برای عوض کردن همسرتان فقط احساسات او را جریحه‌دار کرده و ‌زندگی مشترک شما را خراب می‌کند.‌

3- رابطه بد با خانواده همسر: ‌ اگر تا این لحظه به رابطه شما با خانواده همسرتان لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه خود با خانواده همسرتان را ‌بهبود ببخشید. اولین نفری باشید که صلح را برقرار می‌کند، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان، ‌تنها کسی که آزرده خاطر می‌شود، همسرتان است که احساس می‌کند بین شما گیر افتاده است.‌

4- مشاجره به‌جای گفتگو: ‌پرخاشگری و فریاد زدن وجیغ کشیدن در حل مشکل یا اختلاف نظرها به شما و همسرتان کمکی نمی‌کند. ‌گفتگوی آرام و منطقی، شما را به پیش خواهد برد. اگر هنگام مجادله با همسرتان، نتوانید خود را کنترل ‌کنید، زندگی تان را به مخاطره می‌اندازید. پس هر کاری را که شامل این موارد است از استراحت در میانه ‌بحث تا طلب کمک به وسیله روش‌های درمانی انجام دهید.‌

5- کوتاه بودن افق دید: ‌ هیچ‌کس دوست ندارد درباره مسائل سنگینی مثل کنترل مسائل مالی، راه‌های ممکن در صورت بچه‌دار ‌نشدن و نحوه آمادگی برای اتفاقات پیش‌بینی نشده‌ای مثل مرگ، بحث کند. با این حال اکنون که متاهل ‌شده‌اید چاره‌ای جز صحبت درباره این موضوعات ندارید. ازدواج شما به این مسائل وابسته است. عاقل ‌باشید و در مورد تمامی این مسائل با همسر خود صحبت کنید و درصورت لزوم با دیگران مشاوره داشته ‌باشید اما آن را نادیده نگیرید. زندگی، تنها تفریح و مهمانی و خوشی نیست. درخود توانایی پذیرش ‌مشکلات بزرگ‌تر را داشته باشید.‌

6- دعواهای بیهوده:‌ هر انسان متاهلی با همسر خود بر سر مسائلی بحث می‌کند، از باز گذاشتن سر خمیردندان تا آویزان کردن ‌لباس روی دستگیره در که در نظر دیگران بی معنی است. بحث‌های خود را برای مسائل مهم‌تری نگه دارید. ‌این دلخوری‌ها را به حال خود بگذارید. به راستی اگر تنها اشتباه همسر شما انداختن جوراب‌های کثیف روی ‌زمین است، باید خودتان را خوش‌شانس بدانید.‌

7- حسادت: ‌ همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به ‌همسرتان می‌شود که تصور می‌کند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با ‌حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این کار می‌تواند سمی در رابطه شما با همسرتان باشد.‌

8- زندگی کردن مانند مجردها: ‌ اکنون زمان آن رسیده که بزرگ شوید. گردش شبانه رفتن با دوستان، زمانی اشکال نداشت که مجرد ‌بودید و هیچ کس در منزل منتظر شما نبود. به عنوان یک فرد متاهل، انجام بعضی کارها شایسته نیست. ‌شما می‌دانید درست و غلط چیست، پس کار درست را انجام دهید.‌

9- غرور در زندگی مشترک: ‌ زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و ‌محبت همسر خود را انکار می‌کند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترک‌شان انجام نمی‌دهد. او اجازه ‌می‌دهد غرور و روش‌های حل مشکلات و عشق و علاقه او، به همسرش راه پیدا کند و رابطه آنها به نتیجه ‌برسد. باید ملایم‌تر باشید و راهی پیدا کنید که مسئولیت اعمال خود را به گردن بگیرید.‌

10- با هم نبودن: ‌ باید مانند یک گل از زندگی مشترک خود مراقبت کنید. گل، بدون آب، نور خورشید و مراقبت هرگز رشد ‌نخواهد کرد. بنابراین، باید برنامه‌ریزی کنید تا مدت زمان بیشتری را در کنار همسر خود باشید.


نکاتی که لازم است مردها بدانند

1-‌ طوری رفتار کنید که زن بداند وجودش حتماً لازم است، زیرا اگر این کار را نکنید افکارش او را به‌جایی ‌می‌کشاند که فکر می‌کند وجودش غیر ضروری است و شما وی را با چهارچوب دَر یکی می‌بینید. زن‌ها دوست ‌ندارند با ریسکی که می‌کنند زندگی‌شان از هم بپاشد و تنها مردان هستند که این اطمینان را در آنها به وجود ‌می‌آورند.‌2-‌ اجازه بدهید که زن‌ها استقلال‌شان را حفظ کرده تا بتوانند از ایده هایشان استفاده کنند. باور کنید شما باید ‌این اطمینان را به آنها بدهید.‌ 3-‌ فکر نکنید نظر یک زن نمی‌تواند چاره‌ساز باشد، این افکار قدیمی را دور بریزند. نظر او را بپذیرید و به آن فکر کنید.‌4-‌ آقایان! لطف کنید بدانید زن‌ها اگر موفقیتی به‌دست می‌آورند سریعاً آن را با شما تقسیم می‌کنند. پس ‌نگران نباشید.‌ 5-‌ او را تنها نگذارید. به زن خود اطمینان بدهید حتی اگر می‌خواهد کره زمین را هم منفجر کند شما با او ‌خواهید بود. بگذارید امتحان کند. 6-‌ آقایان! بدانید اگر بتوانید ترس عدم موفقیت را در همسرتان از بین ببرید بهترین همسر ‌دنیا می‌شوید، باور کنید چیزی جز قدرشناسی به دست نمی‌آورید.‌7-‌ آقایان!در صورت شکست همسرتان به وی آرامش بدهید نه اینکه پتکی بشوید و بر سرش فرود بیائید‌. همان‌طور که در موفقیت هایش صورتحساب جلویش می‌گذارید در شکست‌هایش هم بفرمایید حساب ‌کنید.8-‌ افکارتان را تحمیل نکنید. واقعاً دلیلی ندارد چون شما مرد هستید نظرتان قابل اجرا باشد.‌ 9-‌ بدانید قدرت و اعتماد به نفس مرد به علاوه سنجش و دورنگری زن، اعتدال در زندگی مشترک را تضمین ‌می‌کند.
منبع : شفاف
دسته ها : علمی - مقالات
شنبه یازدهم 7 1388
همه چیز درباره لیلا حاتمی
به علت بیماری پدرش در ۱۳۷۵ تحصیل را نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت.
سینمای ما: لیلا حاتمی، دو هفته پس از ‌آغاز اکران پانزدهمین فیلم کارنامه بازیگریش، سی و هفتمین سالگرد تولدش را جشن خواهد گرفت. همزمانی این دو رویداد را می‌تواند سرفصل‌ تازه‌ای درکارنامه این بازیگر تلقی‌کرد. سیزده سال پیش داریوش مهرجوئی بازی فیلم نقش لیلا را به او سپرد، حادثه‌ایی که حضور‌های موردیش در فیلم‌های پدر فقید زمینه وقوعش را فراهم نکرده بود.

نه سال پیش با فیلم آب و آتش او با یک پیچ تند هم تصورات ما از خودش در تکرار نقش دختران معصوم و بغض آلود را فرو‌ریخت. مریم شکوهی با آن پسر‌عموی سنگدلش تیشه‌ای بود به ریشه همه تصورات ما از لیلا حاتمی. او یک بازیگر کامل بود. لیلای مهرجوئی و مریم فیلم آب و آتش فریدون جیرانی برایش ارج و قرب و توجه آوردند. او توانست بار سنگینی که این دو فیلم بردوشش گذاشته بودند، با دیپلم افتخارفجر و تندیس خانه سینما به سلامت زمین بگذارد. اما تکرار فیلم‌هایی که دوباره لیلا را به همان وادی معصومیت ذاتی و بغض ابدی می‌کشاند، آرام آرام ما را به فراموشی آن پیچ تند فر‌ا‌می خواند.

او در این سال ها طعم مادر شدن را چشید و سنش هر سال با تکرار همان نقش‌ها بالا می رفت، تا ما هم چنان دل خوش آرامش چهره‌ایی باشیم که یاد‌آور صحنه‌های باشکوه عاشقیت در فیلم‌های پدرش بود. اما پیچ تند دوباره در راه بود. بگذارید قبل از رسیدن به این پیچ تند کمی درباره لیلا حاتمی حرف بزنیم. در رشتهٔ ریاضی فیزیک در تهران دیپلم گرفت. در دانشگاه پلی تکنیک در رشتهٔ برق شروع به تحصیل کرد. پس از دو سال به لوزان سوئیس رفت تا ادبیات فرانسه بخواند.

به علت بیماری پدرش در ۱۳۷۵ تحصیل را نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت. این همه تغییر مسیر را جز پیچ تند چه می توان نامید. می‌خواهم بازهم درباره لیلا حاتمی حرف بزنم. درباره این که او فیلم‌نامه شب‌افتتاح نوشته جان کاساواتیس را ترجمه کرده. فیلم‌نامه فیلمی درباره تنهائی. درباره دلشوره و تنهائی بازیگر روی صحنه. درباره انجام بازی ‌در میان جمع در اوج تمنای نیاز به گوشه نشینی و عزلت. حالا سرجمع حرف هایم را می خواهم این طور ادامه بدهم. که آن تحصیلات نا‌کام از برق به ادبیات فرانسه و از تهران به لوزان و این ترجمه از این فیلم خاص تکلیف ما را با لیلا حاتمی روشن می‌کند. او آرامش خود و فیلم‌های عادیش را به یک باره با یک پیچ تند بهم می زند.

چرا که بازیگر است. او که فرزند درام نویسی بزرگ و بازیگری خود ساخته محسوب می‌شود، خوب باید بداند که چه وقت تکخال خود را از آستین بیرون بیاورد. بی‌پولی تکخال لیلا حاتمی است. پیچ تندی که به سلامت از آن عبور کرده . او در فیلمی کمدی، با انبوه بازیگران شناخته شده به تنهائی گلیم خودش را به لطف انتخاب درست و هدایت حساب شده کارگردان از آب بیرون بکشد. او بازیگر است و در این کار به پختگی رسیده. در بی‌پولی او با نهایت دقت و احساس یک دختر ساده‌لوح طبقه متوسط تهرانی را به نمایش می‌گذارد. بی‌پولی اثبات بدون بحث این ادعاست که لیلا حاتمی در اوج است. خدایا برای او یک پیچ تند دیگر مقدر کن. این آرزوی ماست برای او در آستانه چهل‌سالگی.
منبع : فردا
دسته ها : مقالات - هنری
پنج شنبه نهم 7 1388
چگونه دانش آموز خلاق می شود (2)  
 

نویسنده: فاطمه میرزائی



ـ امید به آینده و ایمان و اعتقاد به آنچه پس از تلاش مستمر نصیب فراگیر خواهد شد باید در دوره‌های آموزش خلاقیت مورد تاکید قرار گیرد تا انگیزه بیشتری برای فراگیرنده بوجود آید.
ـ تجسم وضع آینده و مقایسه آن با وضعیت فعلی کمک در یافتن راه حل‌های بدیع خواهد کرد.
ـ خود معلمان، هم در پرورش خلاقیت بسیار موثر هستند. نقش معلم در شناخت و هدایت استعدادها و باور کردن خلاقیت‌ها و نوآوری‌ها بسیار تعیین کننده است، مربیان تا حدی می‌توانند مهارت‌های خلاقیت، مانند روش‌های تفکر درباره مسائل و قوانین علمی برای تدبیر راه‌های جدید نگرش به مسائل را هم آموزش دهند. چنین مهارت‌هایی را می‌توان مستقیماً آموزش داد. اما بهترین روش انتقال از طریق نمونه بودن خود مربی است.
ـ باید از روش‌های تدریس گوناگون استفاده کرد. دانش‌آموزان دارای تفاوت‌های فردی بیشماری هستند و هر یک مساله را به شیوه‌های خاص خود تجزیه و تحلیل می‌کنند پس یک روش یادگیری نمی‌تواند موفقیت همه بچه‌ها را تضمین کند.

ویژگی‌های دانش آموز خلاق


خلاقیت، عبارت از قدرت استدلال، درک سریع مفاهیم و حافظه‌قوی در دانش‌آموز خلاق است. شاگردان خلاق لزوماً در آزمون‌های هوشی نمره چندان فوق‌العاده‌ای کسب نمی‌کنند. اما در آزمون‌های مربوط به سنجش مهارت‌های تفکر واگرا نمره بالایی به دست می‌آورند. بنابراین فقط اشخاص تیزهوش نیستند که می‌توانند خلاق باشند، بلکه با هوش متوسط هم می‌توان خلاق بود و کمبود خلاقیت را فقط به افرادی که عقب ماندگی ذهنی دارند می‌توان نسبت داد. نتایج تحقیقات تورنس راجع به رابطه هوش و خلاقیت نشان دهنده این است که معدل بهره هوشی دانش‌آموز خلاق بین 97 تا 126 است و در نتیجه بین شاگردان باهوش و خلاق تفاوت معنی داری در پیشرفت تحصیلی وجود ندارد.
دانش آموزانی که خلاقند راه حل‌های هوشمندانه برای مسائل ارائه می‌دهند. آنها در باز خورد و نگرش‌های خود مستقل و بی‌تعصب‌اند و ترجیح می‌دهند که در شرایطی باز و نامحدود (از نظر یادگیری) فعالیت کنند تا دیدگاه‌های خود را مطرح کنند. این کودکان به فعالیت‌های اجتماعی علاقه دارند. دختران خلاق علاقه دارند که بیشتر با پدر خود همسانی داشته باشند. دانش‌آموزان خلاق از خوانندگان کتاب و مجله به شمار می‌آیند و از مهم‌ترین قصایص آنها احساس بی‌شباهت بودن به دیگران است. آنها در فعالیت‌های گروهی غالباً نقش رهبر را به عهده می‌گیرند و برای مشورت، بیشتر به دوستان مراجعه می‌کنند تا والدین. آنها دارای تخیلی قوی‌اند حتی در کودکی دوست خیالی داشته‌اند. از جمله خصوصیات دیگر آنها رویاهای با شکوه و وحشت انگیز است که نشان از ناایمنی عمیقی است که در زیر ظاهر مطمئن‌شان پنهان است. شاگردان خلاق، آشوب‌گر و بی‌انضباط لقب گرفته‌اند. سوالات آنها عجیب و نامعقول جلوه می‌کند و باعث تهدید معلم می‌شود. از نظر اجتماعی کتزل و جکسون معتقدند که یکی از خصوصیات مهمی که کودک دارای خلاقیت سطح بالا را از کودک دارای بهره‌ی هوشی سطح بالا متمایز می‌کند توانایی یا گرایش فرد خلاق به خطر کردن است.
نیکسون، تورنس و ولی‌کاک تحقیقاتی انجام داده‌اند و ویژگی‌های دانش‌آموزان خلاق را این چنین عنوان کرده‌اند:
1ـ این دانش‌آموزان از نظر هوش بالاتر از سطح متوسط هستند.
2ـ از نظر هوش کلامی و فضایی بسیار برجسته‌اند.
3ـ دارای ظرفیت‌های حافظه فوق‌العاده در سطح و نگهداری وقایع مختلف هستند.
4ـ آماده‌اند امور و فعالیت‌های مختلف را تجربه کنند.
5ـ از نظر فکری مستقل‌اند.
6ـ از نظر اجتماعی، رفتاری مطلوب دارند.
7ـ از نظر بیان، صریح و راحت‌اند.
8ـ افرادی فعال و کنجکاوند.
9ـ در حل مسائل و پاسخ به سوالات عموماً از تفکر واگرا برخوردارند. تفکر واگرا تفکری است که به گونه‌ای متفاوت از جریان عالم فکری جامعه به حل مسائل می‌پردازد.
10ـ به مسائل مذهبی و فلسفی علاقه‌ نشان می‌دهند.
11ـ عموماً مقاوم و با جرأت، انتقادپذیر و خستگی ناپذیرند.
12ـ خود جوش، صادق و ساده‌اند.
اگر ویژگی‌های مزبور در یک فرد خلاق به طور کامل دیده نشود مطمئناً در گروه افراد خلاق قابل مشاهده خواهند بود.

روش‌های ایجاد تفکر خلاق


معلم می‌تواند با به کارگیری شیوه‌های مناسب زمینه رشد خلاقیت را در دانش‌آموزان فراهم نماید و موارد ذیل از آن جمله‌اند:
1ـ استفاده از مغایرت‌ها: ارائه مطالبی که خلاف باورهای مرسوم و عمومی علمی باشد، مثلاً معلم در درس علوم از دانش‌آموزان بخواهد که نظریات قدیمی را رد کنند و بدین ترتیب دانش‌آموزان را برانگیزاند تا چیزها را ارزیابی کنند و راه‌های جالبی برای آزمودن و اثبات کردن مسائل بیابند.
2ـ استفاده از تمثیل: معلم به دانش‌آموزان کمک کند تا با استفاده از چیزهایی که قبلاً می‌دانستند در موقعیتی مشابه به اطلاعات، حقایق و اصول تازه‌ای دست یابند. به آنها نشان داده شود چگونه محصولات علمی براساس موقعیت‌های مشابه شکل گرفته‌اند.
3ـ توجه دادن به کمبودها و خلاء موجود در دانش: از دانش‌آموزان خواسته شود به جای آنکه به دانستنی‌های انسان بپردازند آنچه را که برای انسان مجهول مانده است بررسی کنند. مهارت‌های دانش‌آموزان را برای جست‌و‌جوی شکافها، ناشناخته‌ها و مجهولات توسعه دهند.
معلم باید از دانش‌آموزان بخواهد تا تمام تعاریف ممکن یک مساله و همچنین موارد نقض آن را جستجو کنند.
4ـ تقویت تفکر درباره امکانات و احتمالات
فرصت‌هایی ایجاد شود تا با سوال‌هایی مانند چطور، اگر، از چه راه‌هایی پاسخ داده شود و حتی خود وادار به پاسخ دادن به آن شود. دانش‌آموزان باید بفهمند چگونه یک چیز به یک چیز دیگر منجر می‌شود. هنگام ارائه مساله به دانش‌آموزان فرصت اندیشیدن به راه‌های مختلف حل مساله داده شود.
5ـ استفاده از سوال‌های محرک: معلم باید بیشتر به گزاره‌های پرسشی که نیاز به درک عمیق دارد، توجه کند و از سوالهایی که نیاز به ترجمه، تفسیر، تعریف، اکتشاف و تجزیه و تحلیل دارد استفاده کند.
6ـ ایجاد فرصت‌هایی برای دانش‌آموزان تا رازهای هر چیز را جستجو کنند.
7ـ تشویق به مطالعه درباره افراد خلاق.
8ـ تقویت تعامل دانش‌آموزان با اطلاعات قبلی: ایجاد فرصت‌هایی برای دانش‌آموزان‌تا با اطلاعاتی که دارند بازی کنند و به آنها کمک کنند و فرصت دهند تا بتوانند با استفاده از حقایق و اطلاعاتی که قبلاً آموخته‌اند کارهایی را تجربه کنند.
9ـ تقویت مهارت‌های مطالعه خلاق: از دانش‌ آموزان خواسته شود به جای آنکه بگویند چه خوانده‌اند، عقایدی را که در نتیجه خواندن به دست آورده‌اند بیان کنند.
10ـ ایجاد ابهام و تقویت آن: همه می‌دانند که دانش‌آموزان زمانی یاد می‌گیرند که با موقعیت‌های حل مسأله مواجه باشند. بنابراین معلم باید موقعیت یادگیری را با بیان نکته‌ای آغاز کند و سپس دست نگه دارد و اجازه دهد دانش‌آموزان خود با اطلاعات بازی کنند و درگیر شوند، این روش خوبی است که منجر به یادگیری خود هدایتی می‌شود.
11ـ استفاده از روش‌های اکتشافی: در روش اکتشافی، دانش آموز خود به جستجوی راه حل می‌رود و معلم نقش راهنما را ایفا می‌کند. در این روش پیش از جواب مسأله چگونگی یافتن جواب مهم است. دانش آموز خود را به اطلاعاتی که پیرامون مساله وجود دارد محدود نمی‌کند، بلکه از زوایای مختلف به مساله توجه کرده و حتی ممکن است تغییراتی در آن ایجاد نماید. بدین ترتیب امکان تجربه شخصی توسط دانش آموزان، موقعیت یادگیری‌ را برای آنها جذاب و مطلوب می‌نماید و انگیزه‌های درونی آنها را تقویت می‌کنند. همه این جنبه‌ها در کشف و شکوفایی استعداد خلاق دانش‌آموزان تأثیر مستقیم دارد.
پال تورنس در مورد روش‌های ایجاد تفکر خلاق معتقد است که خصوصیات معلم می‌تواند به افزایش ابتکار و نوآوری در شاگردان بیانجامد به شرط آنکه معلم:
ـ به تفکر خلاق ارزش بدهد.
ـ کودکان را نسبت به محرک‌های طبیعی پیرامون حساس نماید.
ـ به نظریات و عقاید و ساخته‌های کودکان احترام بگذارد و آنها را مورد تشویق قرار دهد.
ـ پذیرش عقاید جدید و اصیل و غیرمعمولی را در کودکان تسهیل نماید.
ـ از تاکید استفاده از الگوهای قالبی اجتناب ورزد.
بسیاری از ما آموزشگاه‌های گذشته و روش‌های گذشتگان را به باد انتقاد می‌گیریم. «کافی است که به یاد آوریم آموزش و پرورش قرن نوزدهم آن طور که آن را تدوین کرده‌اند مبتنی بر تعلیم مستقیم و بنابراین تقلید و انتقال متمرکز بوده». معلم دانش را منتقل می‌کند و دانش آموز ملزم به پس دادن آن بود و در هیچ موردی بیش از آنچه که ارائه می‌شد پس داده نمی‌شد و راه بر خلاقیت بسته می‌ماند. یعنی داده‌ها و ستاده‌ها برابرند. به قول «امرسن» این تقلید و الگودهی نوعی خودکشی خلاقیت است از آن جا که آموزشگاه‌های فعلی هنوز هم بار تعلیم و تربیت قرن نوزدهم را بردوش می‌کشند، تخیل را تضعیف می‌کنند و به کشتن خلاقیت کمک می‌نمایند.
ـ معلم کلاس را چنان سازماندهی نماید که محیطی متنوع و خلاق ایجاد شود.
سازماندهی محیط و فضای آموزشی در تحقق بخشیدن به نیازهای کودکان و غنا بخشیدن به رشد همه جانبه کودکان، بسیار حساس است. خلاقیت لازمه‌اش تفکر فعال، استقلال و شرکت در فعالیت‌های خودمدار است، ولی گاه مقدار فضا برای هر کودک چنان کم و نامتناسب است که کودکان در انجام فعالیت‌های مستقل از آزادی عمل به دور می‌مانند.
به هر حال آن چه روشن است یک محیط آموزشی سازمان نیافته و محدود به کشتن انگیزه و تخریب اندیشه کودکان می‌انجامد.
ـ معلم به کودکان یاد دهد که برای تفکر خلاق خود ارزش قائل شوند.
ـ موقعیت‌هایی را برای تفکر خلاق ایجاد کند.
-فعالیت‌های مناسبی را در برنامه کودکان تدارک ببیند.
ـ عادت به ابراز بی‌قید و شرط عقاید را در کودکان ترغیب نماید و راه‌های گوناگونی را برای ابراز عقیده کودکان تدارک ببیند.
پذیرش عقاید کودکان در حد معمول نشانه احترام به خود آنهاست. آموزشگاه سکوت، آموزشگاه تقلید و تکرار و آموزشگاه ایجاد ترس، موانع کلی در راه خلاقیت کودکانند.
ـ معلم انتقاد سازنده را در کودکان تشوق کند. استهزا کردن، طعنه زدن به استفاده از روش‌های انضباطی سخت و حتی نظم و ترتیب افراطی چه در خانه و چه در مدرسه مشکلی در این راه محسوب می‌شود.
ـ زمینه‌های متنوعی را برای کسب دانش فراهم آورد.
ـ معلم سرزنده و فعال باشد. شخصیت خشک معلم و تاکید بر روش مستبدانه به خصوص در سنین اولیه کودکی برای ابراز عقیده سدی بازدارنده است. صبر و حوصله و شکیبایی در کار کودکان نشانه‌ای از سر زندگی معلم است.
ـ روش حل مسأله و آگاهی از مسائل را تشویق نماید. «آلن بودو» در کتاب خلاقیت در آموزشگاه می‌گوید: کنکاش مغزی به عنوان تکنیکی در شکل دهی به خلاقیت شناخته شده است. باید کودکان را عادت دهیم که به راه‌های مختلفی بیندیشند و به یک پاسخ بسنده نکنند.
«آلفردبینه» یکی از پیشگامان روان‌شناسی که از حامیان تاثیرگذار برنظریه خلاقیت است، اصرار می‌ورزید که نباید به شاگردان مکررات و مطالب حفظی یاد داده بشود.
او فکر می‌کرد که باید به کودکان یاد داد تا نظریه‌ها را آزمایش کرده و پاسخ‌های خود را مورد قضاوت قرار دهند، در فعالیت‌های مختلف محیط پیرامون خود شرکت کنند و نقشه بکشند، به تخیل بپردازند و به طور «واگرا» تفکر نمایند
ـ ترس و کم‌رویی را از محیط آموزش دور کند و ترس از روبه‌رو شدن با مسائل و مشکلات جدید را در کودکان کاهش دهد.
کم رویی و ترس مانع خلق ایده‌هاست و باعث می‌شود که نتایج نیکویی را که ممکن است در صورت نترسیدن و کوشش کردن به دست آوریم، از دست بدهیم. لیکن در صورت ترس و کم‌رویی حتی وقتی ایده‌ای به نظرمان می‌رسد، غالباً به علت شک و تردید آن را بروز نمی‌دهیم، بنابراین، لازم است ترس و کم‌رویی را در کودکان از بین ببریم.
ـ پیش گام شدن در یادگیری را تشویق نماید. خلاقیت، همچون گل لطیفی است است که تحسین آن را با شکوفایی وا می‌دارد. هر ایده‌ای اگر با تحسین روبه‌رو نشود باید لااقل از آن استقبال شود. حتی اگر خوب نباشد لااقل باید با تشویق روبه‌رو شود. نزدیکان مانند افراد خانواده و معلمان دبستان‌ها، بهترین مشوق کودکانند و در زمینه‌های مختلف می‌توانند پرسش‌های کودکان را مورد تشویق قرار دهند. با دادن مجال در ارائه اندیشه، آنها را به کوشش بیشتر وا دارند و به هر حال تشویق، یکی از مهمترین اصول ایجاد تفکر آفریننده و توانایی سازنده است.
تورنس معتقد است در بیشتر کلاس‌ها کودکی که اندیشه یا محصولی غیرعادی ارائه می‌دهد در معرض یک خطر قرار می‌گیرد. بدین ترتیب کودک باید خیلی شجاع باشد تا به اندیشه و تصویر خود پافشاری کند زیرا اغلب چنین اندیشه‌هایی را مسخره می‌کنند و احمقانه و عجیب می‌پندارند. وی دستورهای زیر را برای پرورش استعداد خلاقیت ضروری می‌شناسد.
1ـ شاگردان را تشویق کنید که در اشیاء و افکار دخل و تصرف کنند یا در آن‌ها وضع‌تازه‌ای به وجود آورده‌اند.
2ـ وقتی شاگردان اندیشه‌های نو ابراز می‌کنند هر قدر هم که دور از ذهن باشد به دیده اغماض بنگرید.
3ـ در تنظیم درس‌ها انعطاف داشته باشید و به دارندگان فکرهای نو همیشه میدان بدهید.
4ـ همواره محیط کلاس را هنگام تدریس آرام و بی‌تشنج نگه دارید.
5ـ میان شاگردی که دارای استعداد خلاق است، با دیگر شاگردان رابطه نیکو برقرار کنید.
6ـ مسائل بحث‌انگیز را مطرح کنید و حتی عقاید پذیرفته را مورد بحث قرار دهید.
7ـ اساس حل مسأله را آموزش دهید.
8ـ به شاگردان بیاموزید که نیروی خلاقیت خود را ناچیز نشمرند و عظمت و اهیمت شاهکارها در آنان ترس و ناامیدی ایجاد نکند.
یکی از روانشناسان برای پرورش خلاقیت در دانش‌آموزان پیشنهادهای زیر را به معلمان عرضه می‌کند.
1ـ برای رسیدن به عقاید، منابعی در دسترس آنها قرار دهید.
2ـ موقعیت‌هایی برای فعالیت و آرامش فراهم کنید.
3ـ از مسائل آگاه باشید.
4ـ کسب دانش در رشته‌های مختلف را تشویق کنید.
5ـ آموزگارانی که روحیه حادثه جویی دارند پرورش دهید.
منابع:
1ـ روانشناسی رشد، علی اکبر شعاری نژاد، انتشارات اطلاعات، تهران 1374
2ـ تربیت ماهنامه‌ی پرورشی وزارت آموزش و پرورش سال 21ـ شماره4 ـ دی 84 صفحات 60ـ62 نام مقاله «خلاقیت و زمینه‌سازی برای رشد آن» دکتر محسن ایمانی و افسانه رنجبر
3ـ پیوند نشریه ماهنامه‌ی آموزشی ـ تربیتی آبان 82ـ صفحات 38ـ40 مقاله «راه‌های شناخت و شکوفایی خلاقیت در دانش آموزان» وجیهیه کمنییان
4ـ تربیت ماهنامه‌ی پرورشی وزارت آموزش و پرورش سال 19 شماره 2ـ آبان 82صفحات 47ـ48 مقاله «شناخت خلاقیت» غزاله حشمتی
5ـ تربیت، ماهنامه‌ی پرورشی وزارت آموزش و پرورش ـ سال 21ـ شماره 6ـ اسفند 84 صفحات 40ـ44 مقاله‌ی «آموزش و پرورش و خلاقیت» زهرا صباغیان
6- پیوند. نشریه ماهنامه‌ی آموزشی ـ تربیتی ـ آبان 83ـ شماره 301ـ صفحات 25ـ26 مقاله «آیا می‌دانید چگونه می‌توان کودکانی خلاق تربیت کرد؟» ترجمه و تالیف: سلحشور.
منبع:روزنامه اطلاعات

منبع : بازیاب
دسته ها : علمی - مقالات
چهارشنبه هشتم 7 1388
چگونه دانش آموز خلاق می شود (1)  
 

نویسنده:فاطمه میرزائی



کودکان امروز، لازم است بزرگسالانی خلاق و مبتکر باشند، زیرا جهان به سرعت در حال تغییر و دگرگونی است و آنان نیاز دارند برای رویارویی با مشکلات و فائق آمدن بر آنها خلاقانه فکر و عمل کردن را بیاموزند.
بیشتر بزرگسالان هیچگاه فکر نمی‌کنند که چگونه می‌توانند خلاق و مبتکر شوند، زیرا نه یک رشته هنری خاص را که منجر به شکوفا شدن استعدادهای آن‌ها شود، دنبال می‌کنند و نه سعی دارند میان دانسته‌ها و پدیده‌های محیطی‌شان ارتباطی جدید برقرار کنند. در صورتی که خلاقیت، ابتکار و نوآوری مرحله‌ای از رشد عقلی است که می‌تواند منجر به ساخت و ایجاد موقعیتی برای راحت‌تر زیستن شود. همه ما از حاصل فکر افراد خلاقی که در گذشته به نحوی از قدرت تخیل، تفکر و برقراری روابط میان آنها استفاده کرده‌اند، بهره‌ می‌بریم. آنها آنچه را که نبوده، ولی قابلیت بودن را داشته است، ساخته‌اند.
برای خلاق بودن نیازی به داشتن هوش و ذکاوت بالا نیست. به عبارت دیگر، یک فرد خلاق الزاما فردی باهوش نیست، بلکه تنها با استفاده از تجربه، آزمایش و البته کنجکاوی و بررسی درباره پدیده‌های محیطی‌اش قوه خلاقیت و ابتکار خود را متجلی می‌سازد.
خلاق بودن به معنای ایجاد تغییراتی در محیط برای کشف ناشناخته‌ها و روابط جدید است. کودکان ذاتاً خلاق‌اند، به شرط آنکه بتوانیم شرایط و موقعیتی برایشان فراهم آوریم که سرشار از ایده‌ها و ابتکارات جالب باشد و آن‌ها بتوانند بدان وسیله استعدادها و مهارت‌های ناشکفته خود را شکوفا سازند و فرصتی برای رشد و پرورش نیروی خلاقانه‌شان پیدا کنند.
کودکان، تخیلات، ایده‌ها و افکار خود را به به کار گرفتن روش‌های گوناگون و خاص خود بیان می‌کنند. آنها نقاشی، می‌کشند داستان می‌نویسند، نقش بازی می‌کنند، یک قطعه موسیقی می‌سازند، کاردستی درست می‌کنند، و یا مسأله حل می‌کند. کودکان برای ارائه‌ کارهای خلاقانه خود نیازمند ایده و اطلاعات خاص‌اند که با ترکیب کردن آنها بتوانند قوه ابتکار و نوآوری‌شان را نمایش دهند. کتاب، بازی‌های گوناگون، لوازم و مواداولیه خام، نوارهای موسیقی عروسک‌های نمایشی و... همگی می‌توانند انگیزه و عاملی برای احیا و بروز خلاقیت هنری ـ علمی بچه‌ها باشند.
اسباب بازی‌ها و وسایلی که ساخته فکر بزرگسالانند، هیچگاه نمی‌تواند خلاقیت کودک را برانگیزند.
تجاربی که کودکان در سال‌های اولیه رشدشان از محیط کسب می‌کنند، اندوخته‌ای برای تفکر خلاقانه آنان به حساب می‌آید، هر قدر این دانسته‌ها و اطلاعات بیشتر و متنوع‌تر باشد، پیش‌ زمینه بهتری برای پرورش و بروز خلاقیت در خود ذخیره خواهند کرد.

تعریف خلاقیت


قبل از ورود به موضوع بررسی راه‌های ایجاد خلاقیت، ارائه تعاریف گوناگونی که از آن شده است و نیز عوامل موثر بر آن ضروری می‌نماید. دانشمندان و صاحبنظران تعاریف متعدد و متنوعی از خلاقیت ارائه داده‌اند که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌نماییم.
پاپالیا خلاقیت را در دیدن چیزها با یک نظر نو و غیرمعمولی و دیدن مشکلاتی می‌داند که هیچ کس دیگر وجود آنها را تشخیص نمی‌دهد و سپس ارائه رهیافت‌های جدید، غیرمعمولی و اثر بخش را ذکر می‌کند.
موریس دبس معتقد است خلاقیت فرآیندی فکری است که مربوط به تفکر واگراست که تحلیل را به کار می‌برد و نوآوری را در سطوح مختلف افزایش می‌دهد. ارلیچ می‌گوید: خلاقیت عبارت است از تجدید سازمان تجاربی که منحصر به فرد بوده و متفاوت از دانسته‌های قبلی است. اندرسن خلاقیت را عمیق‌تر کردن، دوباره نگاه کردن و خط زدن اشتباهات معنی می‌کند و مکنیون معتقد است خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو است، باید مشکل گشا باشد و متبکرانه صورت گیرد. گیلفورد خلاقیت را مجموعه‌ای از توانایی‌ها و خصیصه‌ها می‌داند که موجب تفکر خلاق می‌شود. به عقیده‌ی تایلور، خلاقیت شکل دادن به تجربه‌ها در سازمان‌بندی‌های تازه است. استین خلاقیت را فرآیندی تعریف می‌کند که نتیجه آن کار تازه‌ای است که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایت بخش مقبول واقع می‌شود.
مایرووایز برگ عقیده دارند خلاقیت توانایی حل مسایلی است که فرد قبلا حل آنها را نیاموخته باشد. بسیاری از افراد هنگامی که عبارت شخص خلاق را می‌شنوند احتمالاً فردی مشهور و خارق‌العاده را در نظر دارند که کارهای غیرمعمولی و شگفت‌انگیز و غیر مترقبه انجام می‌دهد. با این طرز تفکر خلاقیت فقط در اختیار عده خاصی قرار گرفته و نشان می‌دهد که تعداد بسیار کمی از افراد می‌توانند خلاق باشند، در حالی که خلاقیت فرد را توصیف نمی‌کند بلکه ایده و تولیدش را که به طرز مناسبی تازگی دارد تعریف می‌کند. بدین معنی خلاقیت چیزی نیست که در اختیار گروه خاصی از افراد باشد بلکه یک ظرفیت ذهنی است که همگی افراد نسبت یا درجه‌ای از آن را در اختیار دارند و با تربیت صحیح می‌توانند آن را شکوفا کنند و به فعلیت‌ برسانند.
رابرت استین می‌گوید: من بعد از 20 سال تحقیق و بررسی دریافته‌ام که همه انسانها از قوه خلاقیت برخوردار هستند و استثنایی وجود ندارد. به عبارت دیگر می‌توان این گونه نتیجه گرفت که خلاقیت ذاتی نیست، فقط ممکن است عده‌ای از خلاقیت بیشتری برخوردار باشند و بقیه می‌توانند در صورت پرورش مطلوب از خلاقیت مناسب بهره‌مند شوند.

عوامل موثر بر خلاقیت


1ـ علاقه: کارهای خلاقانه به استناد تحقیقات همیشه با علاقه‌ زیادی همراه بوده‌اند.
2ـ اطلاعات: خلاقیت فعالیتی فکری و در عین حال مبتنی بر اطلاعات است. اگر تفکر را عامل یا جریان اصلی خلاقیت بدانیم اطلاعات نیز ماده اولیه یا اساسی آن محسوب می‌شود.
3ـ انگیزه: با توجه به نتایج تحقیقات انجام گرفته، معلوم می‌شود وقتی انگیزش درونی حفظ شود، خلاقیت نیز حفظ خواهد شد.
4ـ افزایش سرعت واکنش: غنی بودن آموزش و پرورش، توسعه اطلاعات و افزایش سرعت واکنش افراد نسبت به انگیزه‌های محیطی برکیفیت خلاقیت می‌افزاید.
5ـ افزایش حل مساله و تصمیم‌گیری: اگر بتوانیم قدرت تصمیم‌گیری و مهارت حل مساله را به گونه‌ای تلفیق نماییم به حصول تفکر خلاق کمک نموده‌ایم و زمینه‌های لازم برای پرورش خلاقیت را فراهم آورده‌ایم.
6ـ اعتماد به نفس و نترسیدن از ابراز عقاید: اگر شخصی از اعتماد به نفس کافی برای ارائه افکار و عقاید به خود برخوردار باشد و از تمسخر و افکار منفی دیگران نهراسد، خلاقیت او افزایش می‌یابد. قدرت تفکر خلاق از نگاه آدمی به فراسوی تجارب و خارج کردن خود از بن‌بست‌ها و محدودیت‌ها ریشه می‌گیرد و فرد را از حالت خشک و قالبی گذشته به سوی اندیشه‌های آزاد و ارائه نظریه متفاوت سوق می‌دهد.
7ـ مکنیون معتقد است که اگر چند اصل را رعایت کنیم زمینه برای پرورش خلاقیت را فراهم کرده‌ایم.
این اصول به شرح زیر است:
ـ اظهار نظر کودکان را مورد انتقاد قرار ندهیم یعنی آن‌ها را از ارزیابی و قضاوت نترسانیم.
ـ درباره احتمالات و دیدگاه های خیالی با دانش‌آموزان بحث و گفتگو کنیم.
ـ با الگو قرار دادن خودمان، انتقادپذیری و در واقع تحمل دیدگاه های دیگران را به دانش‌آموزان آموزش دهیم.
8ـ محیط مناسب: تجربیات عینی و تعامل با محیط یادگیری در شکوفایی خلاقیت نقش اساسی دارد. محیط غنی خانوادگی و نیز غنای محیط اجتماعی به لحاظ فرهنگی از عوامل موثر در خلاقیت کودکان و نوجوانان به شمار می‌آید.
اصولاً استعدادهای خلاق در محیط‌های مطلوب شکوفا و متبلور می‌شوند. بنابراین یکی از الزامات و روشهای مهم متبلور کردن خلاقیت به وجود آوردن فضای محرک، مستعد و به طور کلی خلاق است. بدین گونه که مسئولان باید به طور مستمر آمادگی شنیدن اندیشه‌های بدیع و نو را داشته باشند.
البته باید توجه داشت که عوامل فردی نیز نقش مهمی در بروز خلاقیت دارند، ولی نکته مهم این است که سهم محیط بسیار متغیرتر است، یعنی راحت‌تر می‌توان عوامل محیطی را تغییر داد تا ویژگی‌ها و توانایی‌های خود را .
تحقیقات نشان داده‌اند عوامل اجتماعی و محیطی نقش اصلی را در کار خلاق ایفا می‌کنند.
محققان معتقدند همه انسانها در کودکی از استعداد خلاق برخوردار هستند، لیکن نبود محیط مناسب و بی‌توجهی و تقویت نشدن این توانایی مانع بروز آن می‌شود.

ویژگی های افراد خلاق


ـ افراد خلاق مسائل و وضعیت‌هایی را می‌بینند که قبلاً مورد توجه قرار نگرفته‌ است. آن‌ها افکار، عقاید ودیدگاه های جدیدی ارائه می‌دهند که دیگران از آن عاجزند.
ـ اندیشه، فکر و تجربیات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط داده‌، آن‌ها را بررسی و مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهند و به خلق آثار جدید می‌پردازند.
ـ از طرق معمول به بررسی هر موضوع می‌پردازند و به آنچه گذشتگان انجام داده‌اند اکتفا نمی‌کنند و نسبت به پیش فرض‌های قبلی گذشتگان تردید می‌کنند.
ـ فی البداهه از نیروی ذهنی و بینش بیشتری برخوردارند و از آنها کمک می‌گیرند و استفاده می‌کنند.
ـ در فکر و عمل از انعطاف پذیری بالایی برخوردارند. مطالعاتی که «بارون» در زمینه شخصیت افراد خلاق انجام داده است نیز نشان می‌دهد که آنها در مقایسه با افراد عادی خوش‌بین‌تر و دارای انرژی روانی و جسمی استثنایی‌اند. زندگی آنها بیشتر است و به دنبال تنش‌اند یا از طریق آزاد شدن آن احساس لذت می‌کنند. افراد خلاق، کمتر ضعیف النفس بوده و از مسائل و امور آگاهند. آنان به مسائل بنیادی علاقه‌مندند و تمایل بسیاری به خطر کردن دارند این خصلت به آنها کمک می‌کند تا از شناخت منفی و بی‌تفاوتی بگذرند و به شناختی فعال برسند.
تورنس در پاسخ به این پرسش که ویژگی‌های شخصیتی چه نقشی در خلاقیت ایفا می‌کنند، گفته است: شخصیت هم می‌تواند خلاقیت را آسان سازد و هم مانع آن شود. ویژگی‌هایی از قبیل آمادگی برای خطر کردن، کنجکاوی و جستجوگری، استقلال اندیشه، پشتکار و پایداری، شهامت، استقلال رای، خودآغازگری، ابتکار، پرسشگری درباره موقعیت‌های معماگونه و درگیر شدن با امور دشوار، از جمله ویژگی‌های آسان‌ساز خلاقیت شمرده‌ شده‌اند. او می‌گوید: هر عملی که ما برای تشویق این گونه رفتارها انجام می‌دهیم، شخص را در جهت خلاقیت بیشتر سوق می‌دهد.
در مقابل ویژگی‌های شخصیتی بالا که موجب شکوفایی خلاقیت می‌شوند، ویژگی‌های دیگری وجود دارند که از بروز خلاقیت جلوگیری می‌کنند.

موانع بروز خلاقیت


از آنجا که نظام‌های آموزشی نقش اساسی در شکوفایی استعدادهای بالقوه فراگیران دارند و ناکار آمد بودن این نظام‌ها خود بزرگترین مانع بروز خلاقیت و نوآوری است. برای جلوگیری خاموشی خلاقیت، بزرگان تعلیم و تربیت اصولی را پیشنهاد کرده‌اند که رعایت آنها در محیط‌های آموزشی به طور مرتب و مداوم و هماهنگ کمک خواهد کرد تا به جای خاموشی، خلاقیت رشد و توسعه پیدا کنند.
نظام آموزشی که علاقه‌مند به تربیت جامعه‌ای خلاق و جوشان است از انجام سه کار سخت پرهیز می‌کند:
1ـ محدود کردن شاگردان به کتاب درسی و گفته معلم
2ـ استفاده از روش‌های سنتی متکی به تکرار و تقلید در آموزش
3ـ جلوگیری از شک و برخورد عقاید
معلمانی که فقط بر حفظ مطالب تاکید دارند با دادن اطلاعات صرف به دانش آموز و باز پس گرفتن اطلاعات، علاوه بر از بین بردن خلاقیت کودک به قدرت بیان، استدلال و ابداع او ضربه وارد می‌کنند و در نتیجه خلاقیت‌های او یا از بین میروند و یا کاهش می‌یابند. مربیان بنا به ضرورت شغلی خود مستقیماً می‌توانند حس طبیعی کودکان را تضعیف کنند و انگیزه‌ها را از بین ببرند و یا با ایجاد جوی مناسب سبب رشد و پرورش این استعدادها می شوند.
به طور کلی موانع خلاقیت در محیط مدرسه عبارتند از:
ـ تاکید زیاد برنمره دانش‌آموز به عنوان ملاک خوب بودن
ـ روش تدریس سنتی و مبتنی بر معلم محوری، دانش آموزی که در این نوع سیستم تحصیل می‌کند مجالی برای بروز استعدادهای خلاق نمی‌یابد و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست می‌دهد.
ـ نبود شناخت در معلم نسبت به خلاقیت: وقتی معلم با خلاقیت و شیوه‌های پرورش آنان آشنا نباشد نمی‌تواند دانش آموز خلاق تربیت کند.
- نبود حداقل امکانات لازم برای انجام فعالیت‌های خلاق دانش آموزان: کمبودها تأثیر مخرب بر علاقه و انگیزش دانش‌آموزان دارد.
- اهداف و محتوای کتابهای درسی: چنانچه در یک نظام آموزش کتاب درسی به عنوان مهم‌ترین منبع تدریس و آموزش مورد استفاده قرار گیرد و در عین حال در میان اهداف و محتوای آن چیزی به عنوان پرورش خلاقیت منظور نشده باشد، مسلماً دانش آموز آزادی عمل و توانایی لازم را نخواهد داشت.
- بی توجهی به تفاوت‌های فردی دانش آموزان
- نپذیرفتن ایده‌های جدید: برای دانش‌آموزی که از تفکر خلاق برخوردار است و میل به خلق ایده‌های نو دارد بسیار مایوس کننده خواهد بود که ایده‌ها و افکارش مورد بی‌توجهی معلم و یا دانش‌آموزان قرار گیرد .
- ارائه تکالیف درسی زیاد به دانش آموزان
- استهزاء و تمسخر به خاطر ایده و یا نظر اشتباه
استفاده از سیستم پاداش و تنبیه: علمای تعلیم و تربیت بر این نکته معتقدند که آموزش مبتنی بر خلاقیت پربار تر از آموزش به وسیله اعمال قدرت است. شاگردی که با به کار بستن حداکثر ظرفیت انگیزش درونی کار می‌کند، دیگر نیازی به پاداش و تنبیه ندارد.
- نظارت و مراقبت شدید: دانش آموزی که دائماً تحت مراقبت و نظارت باشد، فرآیند خلاقیت در او کاهش می‌یابد و از ترس اینکه مورد نکوهش قرار گیرد، از انجام کار مورد نظرش منصرف خواهد شد.

آموزش و پرورش و خلاقیت


از آنجا که دانش‌آموزان مدت زیادی را در مدرسه سپری می کنند و تجارب زیادی را در مدرسه فرا می‌گیرند، می‌توان مدعی شد آموزش و پرورش و مدرسه نقش مهم و اساسی در تحقق خلاقیت در دانش‌آموزان برعهده دارند.از این رو آموزش و پرورش باید سعی کند به طرق گوناگون زمینه‌های پرورش و بروز خلاقیت در دانش‌آموزان را فراهم آوردو بدین ترتیب موجب پرورش مهارت‌های شهروندی دانش آنان شود.
برخی از روش‌هایی که آموزش و پرورش برای پرورش خلاقیت دانش‌آموزان می‌تواند از آن‌ها بهره جوید عبارتند از:
ـ به دانش‌آموزان باید فهماند اطلاعات موقتی، غیرکامل و غیردقیق تلقی شوند و اینکه هرتجربه در نتیجه مواجهه با اطلاعات ایجاد شده است.
ـ دانش‌آموزان باید باور کنند که می‌توانند در به وجود آوردن اطلاعات سهیم باشند.
ـ دانش‌آموزان باید باور کنند که آنها اجازه سوال و انتقاد دارند. آنها باید همواره به اظهار داشتن عقاید خویش ولو بر خلاف معلم تشویق شوند و بیاموزند که فقط آن عقیده‌ای قابل پذیرفتن است که مستدل و مستند باشد.
ـ در اغلب آموزش‌های سنتی، فراگیران فقط در معرض مطالب و مهارت‌های ارائه شده از سوی معلم قرار می گیرند و مطابق برنامه از پیش تعیین شده حتی در جزییات پیش می‌روند ولی در آموزش خلاقانه فراگیرنده نقش فعال ایفامی کند و مربی به جز در کلیات در جهت اصلی آموزش نقش تعیین کننده‌ای ندارد.
ـ دانش‌آموزان باید به مجموعه‌ای غنی و ارزنده از اطلاعات دسترسی داشته باشند. تجهیز مدارس به کتابخانه‌ها و پایگاه‌های اطلاعاتی می‌تواند منابع این اطلاعات را در اختیار دانش‌آموزان قرار دهد.
ـ خلاقیت از طریق آزمایش، تجربه و کندوکاو توسعه می‌یابد. بنابراین زمینه‌ها و کسب تجربه و انجام آزمایش و ایجاد کنجکاوی را باید برای دانش‌آموزان فراهم کرد و آن را مورد حمایت قرار داد.
ـ برنامه‌های آموزش و محتوای مطالب حتی‌الامکان باید در جهت رشد و توسعه فکر واگرا به جای تفکر همگرا باشند.
ـ شناخت علایق و انگیزه‌های عاطفی و غیرعاطفی هر یک از فراگیرندگان برای پیشبرد امر آموزش خلاقیت اساسی و ضروری است، زیرا انگیزه و علاقه نقش مهم و اساسی را در بروز خلاقیت ایفا می‌کند.
ـ مباحث و فنون مطرح شده در هر مرحله آموزش باید کاربردهای علمی و ملموس در کار و زندگی فرد داشته باشد.
منبع: روزنامه اطلاعات

منبع : بازیاب
دسته ها : علمی - مقالات
چهارشنبه هشتم 7 1388
تکنیک های فتوشاپ CS3  
 

بزرگ کردن اندازه ی عکس ها (با کم ترین افت کیفیت)


کوچک کردن عکس ها کار بسیار ساده و بی دردسری است، اما معمولاً هنگامی که عکسی را از اندازه ی متعارفش بزرگ تر می کنیم، کیفیت آن افت می کند. حالا خواهید دید که چگونه می توانید عکسی را با کم ترین افت کیفیت بزرگ کنید.
در بسیاری مواقع مجبوریم عکس ها را در اندازه ای متفاوت از آن چه هستند به کار ببریم. در پنجره ی Image Size موجود در فتوشاپ می توانید با برداشتن علامت کنار عبارت Resample Image، طول، عرض ودقت عکس تان را بدون این که تغییر در کیفیت یا تعداد پیکسل آن به وجود بیاید، به دلخواه تغییر دهید، اما با این کار نمی توانید اندازه ی واقعی عکس را بزرگ کنید. فتوشاپ روشی دارد که با استفاده از آن، پس از این که عکس بزرگ شد، فواصل بین پیکسل ها را با رنگی مناسب پر می کند تا اشکالی در عکس بزرگ شده دیده نشود.
نخست عکس تان را در فتوشاپ باز کنید. از منوی Image در بالای صفحه، گزینه ی Image Size را انتخاب نمایید: با این کار، پنجره ای باز می شود که ابعاد عکس را، هم به صورت پیکسل و هم با واحد اندازه گیری دیگری نمایش می دهد. معمولاً این واحد اندازه گیری به صورت پیش فرض اینچ است، اما می توانید آن را به سانتی متر یا میلی متر تغییر دهید. حالا مربع کنار عبارت Resaple Image را علامت بزنید (که احتمالاً از ابتدا علامت خورده است) و بعد ابعاد دلخواهتان را برای پهنا (Width) یا ارتفاع (Height) عکس وارد کنید. از آن جایی که پهنا و ارتفاع به هم گره خورده اند، با وارد کردن یکی از مقادیر، دیگری هم متناسب با آن تغییر خواهد کرد. حالا پایین ترین فهرست موجود در پنجره را باز کنید و گزینه ی Bicubic Sharper را در آن انتخاب نمایید. سپس دکمه ی ok را بزنید و عکس بزرگ شده را ببینید.

تبدیل عکس به طرح قلم و مرکبی


می توانید عکس های خودتان را تبدیل به طرحی کنید که انگار با قلم و مرکب کشیده شده اند. انجام دادن این کار بسیار ساده است و زحمت چندانی هم ندارد.
برای این که جلوه ای خطی به عکس خود بدهید، لازم نیست زیاد با آن کلنجار بروید. در چند گام ساده می توانید این کار را انجام دهید. اگر عکسی که انتخاب می کنید. موضوع تکی داشته باشد که به خوبی از زمینه ی عکس قابل تفکیک و تشخیص باشد، نتیجه ی نهایی کار خیلی بهتر از زمانی خواهد شد که عکس تان شلوغ و پرموضوع باشد. در ضمن، هر چه موضوع در عکس تان مرز واضح تری داشته باشد و بهتر از زمینه ی عکس جدا شده باشد، کارتان بهتر از آب درخواهد آمد. در فتوشاپ، راه های متعددی برای تعیین کردن مرزها در عکس وجود دارد، از جمله استفاده از فیلترهایی مانند Glowing Edges و Find Edges. اما این فیلترها، رنگ هایی را بر مرزهای موجود در موضوع عکستان اعمال می کنند که برای ایجاد کردن جلوه ی قلم و مرکب مناسب نیستند.
ما می خواهیم کارمان را با این روش انجام دهیم که نخست یک کپی از عکس ایجاد کنیم تا تمام تغییرات روی آن اعمال شوند. سپس با روش خاصی، عکس را با کنتراست بالا به صورت سیاه و سفید در آوریم. بعد با استفاده از فیلتری از زیرمجموعه های Blur، مرزهای اجزای موجود در عکس را مشخص کنیم و سرانجام با عوض کردن جای رنگ های سیاه و سفید در عکس، طرح قلم و مرکب را ایجاد کنیم. پس با ما همراه شوید و با شیوه ای که در زیر می گوییم، عکس تان را تغییر دهید.
نخست، مانند همیشه، بهتر است یک کپی از لایه ی زمینه ی عکستان که احتمالاً تنها لایه ی موجود در آن است بگیرید تا اگر از تغییرهای انجام شده راضی نبودید، به راحتی بتوانید به عکس اولیه و دست نخورده ی خود بازگردید. برای انجام دادن این کار کافی است کلیدهای Ctrl+J را فشار دهید. حالا می خواهیم عکس را سیاه و سفید کنیم. پس منوی Images را در بالای صفحه کلیک کنید تا باز شود. سپس نشانگر ماوس را روی گزینه ی Adjustments ببرید و در فهرست دیگری که ظاهر خواهد شد، گزینه ی Black & White را انتخاب کنید.
با این کار، پنجره ای باز می شود تا بتوانید در آن تعیین کنید که می خواهید سیاه و سفید شدن عکس تان چگونه انجام شود. می خواهیم کارمان را طوری انجام دهیم تا عکس سیاه و سفیدی با کنتراست بالا ایجاد شود، بنابراین فهرست بالای این پنجره را کلیک کنید و از میان گزینه های آن، یکی را که بیشتر از دیگران چنین حالتی را ایجاد می کند، انتخاب نمایید. در اغلب موارد، گزینه ی Infrared می تواند مناسب باشد، اما همیشه این طور نیست و این موضوع خیلی بستگی به خود عکس دارد. پس چند گزینه را انتخاب کنید وتغییر عکستان را ببینید تا بتوانید بهترین حالت آن را تعیین نمایید. هنگامی که نتیجه ی مطلوب را به دست آوردید، دکمه ی ok را کلیک کنید.
حالا می خواهیم از فیلتری برای مشخص کردن مرزها در عکس استفاده کنیم. منوی Filters را در بالای صفحه کلیک کنید تا باز شود. سپس نشانگر ماوس را روی گزینه Blur ببرید و فهرست دیگری که ظاهر خواهد شد، گزینه ی Smart Blur را انتخاب کنید با این کار، پنجره ی تنظیمات این فیلتر باز می شود. در این پنجره، از فهرست Quality گزینه ی High را انتخاب کنید فهرست Mode را روی Edge only بگذارید (تا تغییرات فقط روی لبه ها اعمال شوند).
در کادر پیش نمایش عکس می توانید عکس را در حالت اعمال شدن فیلتر ببینید. آن چه ما نیاز داریم، این است که مرزهای اجزای موجود در عکس به صورت خطوطی باریک مشخص شوند. بنابراین، باید اعداد مربوط به دو مقدار Radius و Threshold را طوری تغییر دهید تا به این خواسته برسید. نباید بگذارید که مرزها در نقاطی از عکس که اهمیت زیادی دارند محو شوند و یا برعکس، آن قدر خط در عکس دیده شود که بخش اصلی عکس ازجلوه بیفتد. شاید مقداری حدود 3 برای Radius و مقداری حدود 35 برای Thershold مناسب باشد. پس از این که نتیجه ی مطلوب را به دست آوردید، دکمه ی ok را کلیک کنید. ممکن است قدری طول بکشد تا این فیلتر روی عکس اصلی اعمال شود.
حالا عکسی داریم که مرزهای اجزای آن به صورت خط مشخص شده اند، اما این عکس حالت نگاتیو دارد. کاری که باید بکنیم این است که جای رنگ های سیاه و سفید را در آن عوض کنیم. پس منوی Images را در بالای صفحه کلیک کنید تا فهرست آن باز شود. سپس نشانگر ماوس را روی گزینه ی Adjustments ببرید و در فهرست دیگری که ظاهر خواهد شد. کلیدهای (Ctrl+I را فشار دهید). با این کار، عکس به حالت عادی باز می گردد و به صورت طرحی قلم و مرکبی دیده خواهد شد.
فتوشاپ در آغاز راه...
در سال 1987، یکی از دانشجویان دوره ی دکترای دانشگاه میشیگان به نام تامس نول، با کامپیوتر مکینتاش پلاس خود شروع به نوشتن برنامه ای برای نمایش دادن عکس های سیاه و سفید در نمایشگرهای تک رنگ کرد. این برنامه، که او نامش را Display گذاشته بود، توجه برادرش جان نول را به خود جلب کرد و او بود که پیشنهاد داد این برنامه را تبدیل به برنامه ی کاملی برای ویرایش کردن تصاویر کنند. سال بعد، تامس 6 ماه از تحصیل مرخصی گرفت تا همراه برادرش، تمام وقت روی آن برنامه که حالا نامش شده بود Image pro) کار کند. در اواخر همان سال، تامس نام برنامه اش را به فتوشاپ تغییرداد و قرارداد کوتاه مدتی را با یکی از شرکت های تولید اسکنر بست تا نرم افزارشان را به همراه اسکنرهای آنها توزیع شود. به این ترتیب، آنها موفق شدند که در مجموع، 200 نسخه از فتوشاپ را به فروش برسانند.
در همین دوران، جان به سیلیکون ولی سفر کرد و برنامه ی جدیدشان را برای مهندسان شرکت کامپیوتری اپل و مدیر هنری شرکت ادوبی نمایش داد. هر دو ملاقات موفقیت آمیز بودند. شرکت ادوبی تصمیم گرفت که امتیاز آن را برای توزیع از سپتامبر همان سال خریداری کند. جان و تامس، نرم افزار خودشان را کامل تر کردند و سرانجام نسخه ی کامل photoshop 1.0 در سال 1990 انحصاراً برای مکینتاش وارد بازار شد.
منبع: نشریه صفرویک - ش 25

نبع : بازیاب
دسته ها : علمی - مقالات - هنری
چهارشنبه هشتم 7 1388
پیامدها و دستاوردهای دفاع مقدس (1)  
 

نویسنده:دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی

پیامدها و دستاوردهای سیاسی ـ فرهنگی ـ اقتصادی دفاع مقدس


دستاوردهای داخلی دفاع مقدس فراوان است، ولی ما در این نوشتار به مهم‌ترین آن‌ها می‌پردازیم و تفصیل آن را به فرصتی دیگر و کتابی دیگر ـ ان‌شاءالله ـ وا می‌گذاریم. مهم‌ترین دستاوردهای داخلی دفاع مقدس عبارتند از:

1. اعتماد به نفس و خودباوری


از برکات مهم دفاع مقدس، تقویت اعتماد به نفس و خودباوری بوده است. ما در کوران دفاع مقدس به این نتیجه رسیدیم که باید خود را باور کنیم و با تکیه بر توانمندی‌های خود ـ به ویژه جوانان خداجو ـ کشور را اداره نماییم. تأثیر این خودباوری، بعد از جنگ در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فناوری‌های نوین دفاعی، نمود فزاینده‌ای داشت.
در جنگ و دفاع مقدس هشت ساله،‌ به این نتیجه رسیدیم که باید بر روی پای خود بایستیم و به این خودباوری دست یافتیم که، می‌توان سالیان سال علیه تمامی قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها مبارزه کرد؛ همچنان که حضرت امام( رحمت الله علیه ) فرمودند: «ما در این جنگ،‌ اُبهت دو قدرت شرق و غرب را شکستیم.»
شکستن اُبهت دو قدرت شرق و غرب، نه فقط در صحنه‌های نبرد و جنگ،‌ بلکه در تمامی صحنه‌ها به دست آمد. با خودباوری و اعتماد به نفس ایجاد شده در مردم،‌ به پیشرفت‌ها و ابتکاراتی دست زدیم که تحسین دوست و دشمن را برانگیخت. درتحریم اقتصادی، صبورانه با روحیه‌ی قناعت و صرفه‌جویی مقاومت کردیم و اقدام به ساخت وسایل و قطعات مختلف نموده، تا مرز خودکفایی در کالاها و محصولات اساسی پیش رفتیم و در یک جمله؛ ملت ما ثابت کرد که، ‌اگر بخواهیم، می‌توانیم و این‌ها همه از برکات جنگ تحمیلی و تحریم‌های مختلف بود که به قول امام( رحمت الله علیه ): «این جنگ و تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی،‌تحفه‌ای الهی بود که ما از آن غافل بودیم»؛ و این وصیت رهبر خودباور جامعه است که «انتظار نداشته باشید که از خارج کسی به شما در رسیدن به هدف،‌که ]همان[ اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است، کمک کند. خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق می‌بخشد، قیام کنید.»

2. شکوفایی استعداد و خلاقیت


از جمله تحولاتی که در جنگ طولانی هشت ساله رخ داد، بروز خلاقیت‌ها،‌ نوآوری‌ها و اعمال بدیعی بود که در ابعاد مختلف صورت گرفت. از ابتکار عمل‌های داهیانه‌ی رهبر فقید انقلاب اسلامی در مسایل و تصمیمات استراتژیکی جنگ گرفته، تا ابتکارات و نوآوری‌های نیروهای بی‌ادعا و خالص بسیجی.
در مورد حرکت هوشیارانه‌ی شرکت دادن نیروهای مردمی در جنگ،‌ به یاد داریم که این امر با مخالفت لیبرال‌ها و جناح بنی‌صدر معزول روبه‌رو گردید. آن‌ها معتقد بودند که جنگ را تنها باید به ارتش واگذار کرد، ولی حضرت امام( رحمت الله علیه ) به دلیل آگاهی عمیقی که از اهداف بنیادی دشمن، مبنی بر براندازی نظام و انقلاب داشتند، راه چاره و رفع توطئه را در این می‌دیدند که ملت به مثابه‌ی قیام پیروزمندانه در مقابل رژیم ستمشاهی، در جنگ نیز یکپارچه به مقابله برخیزند و این استراتژی، البته تأثیری عمیق و شگرف بر روند پیروزی‌های جبهه‌ی حق گذاشت؛ و بدین ترتیب بود که راه بروز خلاقیت‌ها و ابتکارات از سوی نهادهای رسمی و غیر رسمی مربوط در جنگ هموار گردید. خلاقیت‌های بی‌شمار در زمینه‌ی تدارک تجهیزات جنگی و لجستیکی ـ مانند ایجاد پل‌های خیبر و اروند رود ـ نقش ویژه‌ای در پیروزی عملیات‌ها ایفا نمود.

3. رشد باورهای دینی


رشد باورهای دینی در دوران دفاع مقدس بسیار چشمگیر بود. همه چیز ما در جبهه و پشت جبهه، رنگ و صبغه‌ی الهی به خود گرفته بود. میادین نبرد و سنگرهای رزمندگان، آکنده از حضور خدا و اهل بیت(علیهم السلام) بود. نیایش‌ها و شب زنده داری‌ها و توسل خالصانه‌ی رزمندگان و امت شهید پرور به ائمه‌ی معصومین(علیهم السلام) فضای کشور را به عطر ایمان و معنویت معطر کرده بود و روح عبودیت در مردم موج می‌زد؛ حتی بی‌تفاوت‌های جامعه در این فضای معنوی به خود آمده، تحول عمیق درونی در آن‌ها ایجاد شد.
خوشــا روزی که گـرم جنگ بودیم
میـان رنگ‌ها بـــی‌‌رنگ بـودیـم
دل هرکس شهــادت را طلب داشت
حدیث عشق و مستی را به لب داشت
خوشـا تنـهایــــی شب‌هـای سنگر
کـه دل بـود و تمــنا بـود و دلـبر

4. تولد تفکر بسیجی


تفکر بسیجی که ایدئولوژی کارآمد دفاع مقدس بود، در مدرسه‌ی عشق امام راحل( رحمت الله علیه ) عینیت یافت و تربیت‌یافتگان این مدرسه، زیباترین حماسه‌ها را در تاریخ رقم زدند و امروز قداست و طهارت بسیج مرهون ایثار و شهادت‌طلبی‌های بسیجیان دوران دفاع مقدس است، که هرگز نباید مورد مصرف سیاسی و صنفی قرار گیرد.
بعد از اشغال لانه‌ی جاسوسی امریکا در ایران توسط دانشجویان پیرو خط امام، حضرت امام در طی یک سخنرانی خطاب به اعضای ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرمودند که باید ارتش 20 میلیونی تشکیل شود. امام( رحمت الله علیه ) با اشاره به این مطلب که«مملکت اسلامی همه‌اش باید نظامی باشد» و این که «اگر کشوری 20 میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد»، توجه فرماندهان سپاه را به این امر مهم معطوف داشتند.
به دنبال فرمان امام، در طی مدت کوتاهی حدود یک میلیون و دویست هزار نفر در سراسر کشور در واحدهای سپاه ثبت نام کردند،که بعداً به چندین میلیون نفر رسید. این‌ها از اقشار مختلف مردم بوده و اغلب در جریان انقلاب آموزش‌هایی هم دیده بودند.
بعد از رهنمود امام، ستاد ویژه‌ای تحت عنوان واحد بسیج مستضعفین در سپاه به وجود آمد و امر آموزش و سازماندهی نیروهای مردمی را در سراسر ایران به طور ضربتی به عهده گرفت.
درباره‌ی نقش نیروهای مردمی، می‌توان گفت که حضور آن‌ها در نیروهای منظم و نامنظم، به تقویت روحی و رزمی سپاهیان اسلام منجر ‌شد. به علاوه، آن‌ها در مسأله‌ی تغذیه و‌ تدارک جبهه، کندن سنگرهای انفرادی و اجتماعی، رساندن مهمات، ساختن پل، گشت زنی، کسب اطلاعات و تأمین نیاز انسانی جبهه‌ها، نقش عمده‌ای ایفا کردند. این نیروها در داخل شهرها نیز نقش مهمی در تهیه‌ی تدارکات برای جبهه، مسایل مربوط به مبارزه با ضد انقلاب و مراکز فساد، و غیره داشتند. در قسمت‌های دیگر، نهادهایی در رابطه با جنگ به وجود آمدند؛ مثل ستاد بسیج اقتصادی، بنیاد امور جنگ زدگان، ستاد تداوم امداد به مناطق جنگی،‌ ستاد جنگ‌های نامنظم و غیره.

5. رشد فضایل اخلاقی و معنوی


از برکات دیگر دفاع مقدس، رشد فضایل اخلاقی و معنوی در افراد و تقویت ارزش‌های اجتماعی بود؛ به طوری‌که همه‌ی اقشار ملت تحت تأثیر اخلاق رزمندگان و فضایل انسانی خانواده‌ی آنان قرار داشتند؛ به ویژه موقعی که مراسم تشییع شهدا برگزار می‌شد، همگان شرکت فعال داشته، از فضای معنوی آن بهره‌مند می‌شدند.
بسیار دیده‌ایم یادگاران عزیز جنگ را که بر سوگ از دست دادن جبهه و جنگ سخت می‌گریند. گریه‌ی آنان در حسرت خونریزی و خشونت جنگ نیست، بلکه برای از دست رفتن آن فضای روحانی و معنوی است. بچه‌های جنگ در آن فضای معنوی به تصفیه و تزکیه می‌پرداختند و دل خود را به نور حق مصفا می‌کردند و به فرموده‌‌ی امام راحل( رحمت الله علیه ) راه صد ساله را یک شبه می‌پیمودند؛ بدان گونه که «پیر میکده‌ی عشق» آن رزمنده‌ی سیزده ساله را رهبر خویش می‌خواند و در «نماز عشق خود» به او اقتدا می‌کند. این بُعد از جنگ، یکی از زیباترین ابعاد جنگ است، از این رو آشنایی با آن و زمینه‌ی ایجاد شناخت آن‌، نیاز مبرم جامعه خصوصاً جوانان است و این مستلزم عبور از سطح ملموس جنگ و نقب به بطن و حقیقت جنگ است.

6. تحول در صنایع دفاعی کشور


جنگ تحمیلی با توجه به نوپایی آن، نتایج بسیار با ارزش و مؤثری به همراه داشت. شرایط جنگی و فوق‌العاده‌ی کشور، فشارها و نیازها، یکی از بهترین فرصت‌ها برای رشد صنایع و واحدهای تولیدی کشور محسوب گردید و باعث شد جوانان متعهد، با خلاقیت و ابتکار دست به فعالیت‌های وسیعی جهت رفع نیازهای روزمره‌ی جامعه ـ خصوصاً جنگ تحمیلی ـ بزنند، که در این میدان مبارزه، با حداقل سرمایه و امکانات دست به نوآوری‌های بزرگی زدند که همین جرقه‌های کوچک و ناچیز در اوایل جنگ نضج پیدا کرد و امروز در دوران سازندگی، استمرار آن خلاقیت‌ها را در حرکت‌های کلان اقتصادی و صنعتی به وضوح مشاهده می‌کنیم.
یکی از مهم‌ترین برکات جنگ، همین ابتکارات و نوآوری‌ها در جنگ بود که باعث شد شعار زیبای نیاز ایرانی باید به دست ایرانی برطرف گردد، از حالت آرمانی به واقعیت تبدیل شود و اولین جرقه‌های امید در دل جوانان این مرز و بوم که «می‌توان به خود متکی بود و کشوری مستقل داشت»، درخشیدن بگیرد.
معاملات تسلیحاتی در دنیای کنونی، معادلات خاصی دارد؛ به طوری که کشور فروشنده با فروش تسلیحات به کشور خریدار، نوعی وابستگی نظامی را به خریدار تحمیل می‌کند و به گونه‌ای عمل می‌شود که بدون کشور فروشنده، تسلیحات بدون استفاده باقی بماند. اگر به روابط تسلیحاتی کشورهای جهان سوم و خصوصاً کشورهای عربی خلیج فارس نگاه کنیم، به وضوح صحت این مطلب را می‌بینیم. تمام این کشورها با خرید تسلیحات، مجبور شده‌اند چندین پایگاه نظامی خود را به کشورهای فروشنده‌ی تسلیحات واگذار نمایند.
این وضعیت و استعمار نو، در ایرانِ پیش از انقلاب نیز حاکم بود و جالب این که دشمنان انقلاب با همین پیش فرض، بعد از حمله‌ی رژیم بعث عراق به ایران اسلامی، به واسطه خارج شدن وابستگان نظامی خارجی، فکر می‌کردند تمام حرکت‌های نظامی ایران راکد خواهد ماند و به زودی جمهوری اسلامی ایران شکست خواهد خورد.
به حول و قوه‌ی الهی و رهبری داهیانه‌ی حضرت امام( رحمت الله علیه ) و با رشادت و خلاقیت جوانان غیور و با ایمان این کشور، تحولات شگرفی رخ داد. بی‌شک می‌توان گفت اگر جنگ نبود، و کشور در محاصره‌ی اقتصادی و سیاسی دنیا قرار نمی‌گرفت، این پیشرفت‌های عظیم تسلیحاتی و نظامی در کشور حاصل نمی‌شد.

7. تزکیه‌ی نظام اداری کشور


یکی از برکات جنگ، تزکیه و پالایش نیروهای ضد انقلاب، به ویژه ستون پنجم، از نظام اداری کشور بود.
بدین طریق که چون جنگ خارجی و اقدامات ستون پنجم داخلی به طور همزمان پیش می‌رفت، عوامل وابسته به دشمن خارجی، خواه ناخواه دست به اقداماتی زدند که اگر چه باعث خسارت‌هایی شد، اما موجبات افشای آن‌ها و تصفیه‌ی ادارات را فراهم کرد.
اگر به اقدامات لیبرالیسم وابسته در معوق گذاشتن استخدام نیروهای انقلابی از یک سو،‌ و تعطیلی ادارات به بهانه‌ی پاکسازی از سوی دیگر توجه کنیم، می‌توانیم بفهمیم که دشمن در حمله‌ی نظامی خارجی، تا چه میزان روی اقدامات ستون پنجم خود حساب می‌کرد. بروز جنگ،‌ هواداران راستین انقلاب را روی این نکته بیش‌تر حساس نمود و به رغم مقاومت لیبرال‌های وابسته، انقلاب را از گزند ستون پنجم حفظ کردند.

8. حضور داوطلبانه‌ی مردم در جبهه‌ها


رژیم عراق قصد داشت سه روزه به اهداف نظامی خود برسد. صدام قول داده بود که سه روز پس از شروع حمله‌، در اهواز سخنرانی کند. شواهد چند روز اول جنگ نیز حاکی از احتمال وقوع این پیش بینی بود، اما اول از همه مردم دلاور خوزستان و دیگر استان‌های مرزی مانع از تحقق این امر شدند. مردم خوزستان که صدام ماه‌ها تبلیغ کرده بود تا به خیال خود، آن‌ها را علیه جمهوری اسلامی بشوراند،‌ دلیرانه ایستادند و جنگیدند. سپس نیروهای مردمی به فرمان امام از سراسر کشور در جبهه‌ها حضور یافتند و مانع تجاوز و توسعه‌طلبی سران حزب بعث شدند.
عملیات‌های طریق القدس،‌ فتح المبین،‌ بیت المقدس،‌ رمضان و ... نبردهایی بود که در آن مردمی بودن جنگ،‌ آشکار شد و حضور آنان همراه با پیروزی‌های بزرگی برای کشور ما همراه بود. احتیاجی به آمار و ارقام دال بر حضور خیل عظیم مردم در جبهه‌ها نیست. ما خود، شاهد اعزام داوطلبانه و چشمگیر مسلمانانی معتقد و کار آمد به میادین جنگ بودیم. آن‌ها جنگ را در بُعد اقتصادی تقویت کردند، و با صبر و استقامت خویش بر مصائب و مشکلات ناشی از جنگ فایق آمدند. حضور مردم در راه‌پیمایی‌ها و مراسم دعا و نیایش، ‌جمعه و جماعات،‌ رزمندگان و مسؤولان اداره‌ی جنگ را تشویق می‌کرد تا با صلابت به دفاع بپردازند. اما انگیزه‌های حضور گسترده‌ی مردم در جبهه عبارتند از:
الف. احساس تکلیف برای دفاع
یک مسلمان، انجام تکالیفی مثل جهاد را که خداوند برایش مقرر کرده، واجب می‌داند و برای ادای آن حاضر است از همه چیز خود بگذرد. مردم ما و رزمندگان، شرکت در جنگ را یک تکلیف شرعی، ملی و انقلابی می‌دانستند و با امام و رهبرشان همصدا بودند که؛ «ما هدفمان این است که تکلیفمان را عمل کنیم. ‌تکلیف ما این است که از اسلام و ثغور آن صیانت کنیم. کشته شویم تکلیف را عمل کردیم،‌ بکشیم هم تکلیف را عمل کردیم.»
این انگیزه‌ی قوی مذهبی، نیرویی بود که ملت ما را به عرصه‌ی مصاف با دشمنانش می‌کشاند.
ب. دفاع ازموجودیت اسلام و انقلاب اسلامی و حفظ تمامیت ارضی کشور
استکبار و ایادی‌اش با تحمیل جنگ، نابودی اسلام و موجودیت انقلاب اسلامی را هدف قرار داده بودند. مردم ما که آگاه به این توطئه‌ی نظامی دشمنان بودند، با حضورشان در جبهه، مانع تحقق آن شدند. از سوی دیگر، آن‌ها مطلع بودند که تا به حال هر جنگی که در کشور ما درگرفته، منجر به تجزیه‌ی بخشی از خاک کشورمان شده است. برای نمونه، طی دو جنگ ایران و روس، شهرها و سرزمین‌هایی به اندازه‌ی نصف فعلی کشورمان از ایران جدا شد. اما این بار در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با بینش بالای تاریخی خود، جلوی تجزیه‌ی ایران را گرفتند و تمامیت ارضی آن‌ را حفظ کردند.

9. سنجش ظرفیت دفاعی مردم


در هر فرهنگی، ذهنیت خاصی در مردم برای دفاع از میهن وجود دارد. بیش‌تر کشورها با برانگیختن احساسات ناسیونالیستی، سعی در بسیج نیروها برای دفاع از کشور دارند. تلاش برای حفظ موجودیت و زنده ماندن، و نیز استفاده از مفاهیمی چون مقابله با اهریمن و ظلمت،‌ راه‌های دیگری برای مقابله با تجاوز دشمن است. ولی در جنگ تحمیلی، فرهنگ‌های خاصی از دفاع به وجود آمد که برآمده از ارزش‌های اسلامی بود. ارزش‌هایی چون جهاد،‌ شهادت‌طلبی، پیاده کردن حاکمیت الهی،‌ نفی سلطه‌ی کافران بر امور مسلمین، ولایت‌پذیری و ظلم‌ستیزی از جمله عناصر سازنده‌ی این فرهنگ بود و بنا به فرموده‌ی پیامبر(ص) که «حب الوطن من الایمان» میهن دوستی با ایمان همسو می‌گردد.
این فرهنگ،‌ قدرت حماسی شگفت‌آور خود را در جنگ نشان داد و به رغم پشتیبانی همه‌‌ی قدرت‌های جهانی از نیروهای بعثی، 2800 روز دفاع غرور آفرین خود را پشت سر گذاشت و با سربلندی و پیروزی، تجربه‌ی موفقی در کارنامه‌ی کشور به ثبت رساند، که ازگذشته تا کنون سابقه نداشته است.

10. نیروهای مردمی عشایری


عشایر، یکی از مهم‌ترین بخش‌های مردمی در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل هستند. این مردم غیور و شجاع، همواره نقش خود را در لحظات حساس تاریخ ایفا کرده‌اند. در حال حاضر نیز نقش خود را به خوبی ایفا می‌کنند. بسیج عشایری طوایف ایران در صحنه‌های جنگ، با تمام قدرت ادامه داشت. تک تیراندازان هفتاد ساله‌ی عشایر در جنوب و غرب کشور که در پشت سنگرهای داغ دشت و کوه نشسته‌ بودند، برنوهای خود را نشانه گرفته، بدون این که حتی یک تیرشان به خطا رود، خالی سرخ بر پیشانی مزدوران بعثی می‌نشاندند.
مجموعه خصلت‌های عشایری ایلات ایران ـ یعنی آزادی، آزادگی، قداکاری و ایثار در راه ‌اسلام ـ همیشه نقشه‌های شوم استعمارگران و ایادی آن‌ها را نقش بر آب کرده است. عشایر به عنوان یک رکن قوی در حراست از مرزهای ایران، باید همواره مورد توجه باشند، و از همین رو حضرت امام در مورد عشایر فرمودند: «عشایر ذخایر انقلابند.»
نیروهای مردمی در همه‌ی صحنه‌ها ـ از روستا گرفته تا شهرهای کوچک و بزرگ ـ در کوه‌ها، کویرها و دشت‌ها و همه‌ی صحنه‌های نبرد حضور داشته، یار و یاور نیروهای نظامی بودند.

11. تجارب سیاسی


یکی از برکات دفاع مقدس، کسب تجارب سیاسی در حوزه‌های داخلی و خارجی است.
در جریان جنگ تجربه کردیم که ما در دنیا تقریباً تنها هستیم و تنها پشتوانه‌ی ما، نیروهای مردمی درکشورهای مسلمان و مردم جهان می‌باشند، که به دلیل سلطه‌ی رژیم‌های وابسته، دفاع فعال و عملی آن‌ها از انقلاب با مشکلات اساسی روبرو بود. ولی به رغم این مشکلات، نیروهای مردمی ملل منطقه کمک کردند.
یکی دیگر از تجارب سیاسی ما، ضرورت سازماندهی و تشکیلات بود. به هنگام حمله‌ی غافلگیرانه دشمن به 800 کیلومتر از مرزهای جنوب و غرب، ضرورت ایجاد سازماندهی و تشکیلات قوی نظامی و مردمی متناسب با ویژگی‌های انقلاب اسلامی مشخص شد.
ضرورت فعال شدن سیاست خارجی در زمان جنگ برای توسعه‌ی منابع قدرت انقلاب و به کار گرفتن امکانات در خارج از کشور، یکی دیگر از تجارب انقلاب اسلامی بود؛ به طوری که اتخاذ دیپلماسی تماس با کشورهای برادر، دوست و حتی غیر متخاصم، یکی از حرکت‌های وزارت خارجه‌ی جمهوری اسلامی را تشکیل می‌داد.
هماهنگی رسانه‌های گروهی با جنگ و ضرورت گزارش اخبار جنگ از کانال مشخص و مورد تأیید شورای عالی دفاع، یکی دیگر از تجارب سیاسی حاصل از جنگ بود.
تجربه‌ی دیگر ما، مبارزه‌ی فعال با ضد انقلاب داخلی توأم با نبرد گسترده علیه تجاوز خارجی بود. در شرایطی که صدام امریکایی به ایران انقلابی تجاوز کرده بود، کلیه‌ی گروه‌های وابسته در کردستان، دیگر نمی‌توانستند انگیزه‌ای برای مقابله با حاکمیت انقلابی مردم و انقلاب اسلامی داشته باشند.

12. تجارب اقتصادی


یکی از برکات اقتصادی جنگ، شناخت و معنویت‌گرایی در بخش مایحتاج عمومی بود.
مدیریت انقلاب اسلامی با تکیه بر معنویت انقلاب، می‌توانست زمینه‌ی مساعدی برای حرکت‌های بنیادی در ابعاد مختلف مورد نیاز خود به دست آورد. برای مثال، یکی از سنت‌های مردم ایران به دلیل تهاجمات مکرر بیگانگان و ایجاد قحطی در مراحل خاص تاریخی، سنت ذخیره سازی بود. این سنت در شرایط جنگی می‌توانست ضربه‌ی کاری بر اقتصاد انقلاب در شرایط جنگ بزند؛ چرا که با هجوم مردم و خرید گسترده‌ی کالاهای ضروری و مورد نیاز، قحطی مصنوعی رخ می‌داد. امّا معنویت‌گرایی مردم به عنوان یکی از اساسی‌ترین ویژگی‌های انقلاب ما، مانع از ضربه‌‌پذیری اقتصاد انقلاب خصوصاً در زمان جنگ شد. هر چند که قشر رفاه‌طلب جامعه‌ی ما دست از ذخیره‌ی مواد اولیه و مورد نیاز نکشیدند، ولی اکثریت مردم مسلمان ما مراعات شرایط سخت آن‌ روز را می‌کردند.
یکی دیگر از تجاربی که در حوزه‌ی اقتصادی در شرایط جنگ کسب کردیم‌، توزیع عادلانه‌ی کالا بود.
توزیع عادلانه‌ی کالا می‌توانست مواد ضروری و مورد نیاز زندگی اکثریت مردم را با قیمت مناسب در اختیار آن‌ها قرار دهد و زمینه‌های نارضایتی عمومی را از بین ببرد؛ چرا که محدودیت کالاهای مورد نیاز عامه و تقاضای بیش از حد مردم در شرایط جنگی، می‌توانست تورم سنگینی بر مردم محروم ما تحمیل کرده و زمینه‌های مانور ضد انقلاب را برای تاختن بر انقلابیون فراهم کند و مثل مگسی روی زخم‌های طبیعی یک انقلاب نشسته، فساد خویش را توسعه بخشند، تا شاید بتوانند منافع از دست رفته‌ی خود را تجدیدکنند. اساساً در جنگ‌های گسترده‌ی نظامی، آنقدر فشارهای اقتصادی و تورم شدید است که نارضایتی‌های عمومی موجب تغییر مکرر دولت‌ها می‌شود. این بود که توزیع عادلانه‌ی کالاهای ضروری و مورد نیاز عامه‌ی مردم، یکی از مهم‌ترین تجارب اقتصادی ما در شرایط جنگی بود. بر این اساس بود که کالاهایی مانند بنزین، شکر و قند، برنج،‌ روغن و دیگر کالاهای ضروری و اساسی بر اساس سیستم‌های خاصی سهمیه بندی شد.
سومین تجربه‌ی اقتصادی حاصل از جنگ، ذخیره‌ی مواد اولیه و ضروری زندگی عامه‌ی مردم توسط بخش‌های مسؤول بود؛ چرا که جنگ دراز مدت و مردمی ما نیاز مبرمی به این ذخیره سازی داشت؛ به طوری‌که اگر مواد اولیه و ضروری زندگی عامه‌ی مردم برای سال‌هایی که مردم در جنگ به سر می‌برند، به اندازه‌ی کافی ذخیره نشود، امکان مقاومت نیروهای مردمی درجنگ فرسایشی و در دراز مدت از بین می‌رود. این است که برای حفظ موجودیت استقلال انقلاب، ضروری بود که مدیریت انقلاب قدرت ذخیره‌ی کالاهای مورد نیاز و ضروری مردم و جنگ را تا چند سال بالا ببرد.
یکی دیگر از تجارب اقتصادی حاصل از جنگ، خارج کردن «بودجه» انقلاب از تکیه‌گاه نفتی آن بود. بودجه‌ی انقلاب تا حدود 75 درصد متکی به نفت بود؛ یعنی 75 درصد از منابع درآمد اقتصادی ما را نفت تشکیل می‌داد. با توجه به احتمال قوی بمباران منابع و تأسیسات اقتصادی از جمله منابع نفت، می‌بایست ضربه‌پذیری قدرت اقتصادی انقلاب در این زمینه کاهش می‌یافت، از این رو نیاز به این حرکت انقلابی در زمان جنگ بسیار ملموس شد؛ به خصوص هنگامی که تولیدات نفت ما به چیزی کم‌تر از سیصد هزار بشکه در روز رسید. بنابر این، لازم بود منابع تولید درآمد خود را توسعه بخشیده، بودجه‌ی انقلاب را از وابستگی شدید به نفت رها کنیم.
بر این اساس بود که شهید رجایی اعلام نمود: «ما نفت را برای سوزاندن و استفاده‌های مادی نمی‌خواهیم، بلکه از آن در جهت مبارزه با امپریالیسم استفاده خواهیم کرد؛ چرا که از نفت هم به عنوان سلاح می‌شود استفاده کرد.»
آن شهید بزرگوار در جایی دیگر می‌گوید: «من امیدوارم که هر یک پیچی که در نبودن درآمد نفت ساخته می‌شود، به اندازه‌ی یک کارخانه‌ی ذوب آهن در ساختن مردم کشور ما نقش داشته باشد.»
اگر انقلاب اسلامی و نیروهای مردمی ما بتوانند با مصرف کم‌تر و تولید بیش‌تر، بودجه‌ی خود را از وابستگی به نفت نجات دهند، با عدم صدور نفت می‌توانند ضربه‌ای اساسی به اقتصاد غرب وارد آورند، و حرکتی اساسی در جهت بهبود اقتصاد مریض به ارث مانده بنمایند.
یکی دیگر از تجارب اقتصادی حاصل از جنگ «سیاست صرفه‌جویی در تمام زمینه‌ها بود». صرفه جویی و جلوگیری از خرج‌های غیر ضروری، زمینه‌ی مساعدتری برای مقاومت نیروهای خودی در عرصه‌ی اقتصادی با دشمن فراهم می‌کرد. سیاست صرفه‌جویی دولت در شرایط جنگ، توانست میلیاردها تومان به بودجه‌ی کشور کمک کند و کسری بودجه را تا حدودی کنترل نماید.
جلوگیری از ورود کالاهای غیر ضروری و مصرفی و لوکس و کنترل ذخیره‌های ارزی کشور و توسعه‌ی منابع درآمد دولت از طریق مالیات‌ها و تولیدات و صادرت، از جمله‌ی آن‌ها بود.
یکی دیگر از تجارب اقتصادی حاصل از جنگ، اتکا به قدرت مالی مردم در تمامی ابعاد مورد نیاز بود. از آن جا که جنگ، امکانات یک انقلاب را به طور وسیعی می‌بلعد، برای مقاومت و پیروزی، انقلاب نیاز به تکیه گاه قوی مالی دارد، و از آن جایی که یکی از ویژگی‌های انقلاب اسلامی، «مردمی» بودن آن است، ضرورت حضور فعال مردم در جریان جنگ در جبهه و پشت جبهه شدیداً مطرح شد. تکیه بر کمک‌های مردمی، چه به صورت نقدی ـ در حساب‌های مشخص شده و صندوق‌های سیار کمک به جبهه در نمازهای جمعه و اماکن عمومی ـ و چه به صورت جنس و تدارک جنگی، یکی دیگر از تجارب اقتصادی حاصل از جنگ بود.
در جریان جنگ، جمع‌آوری و هدایت کمک‌های مردمی به صورت جالبی تکامل پیدا کرده، از هرز رفتن کمک‌های جنسی مردم کاملاً جلوگیری شد. اگر صدام با گرفتن متجاوز از 60 میلیارد دلار از رژیم‌های مرتجع منطقه، نیازهای مالی اقتصاد وابسته‌ی خویش را تأمین کرد، انقلاب اسلامی با تکیه‌ی وسیع بر کمک‌های مردمی، توانست منبع قوی مالی تدارکاتی را برای نبرد دراز مدت و مردمی خویش فراهم نماید.

13. تجارب نظامی


تجاوز رژیم امریکایی صدام به مرزهای جمهوری اسلامی، با انگیزه‌ی نابودی انقلاب اسلامی در منطقه‌ی حساس خاورمیانه، زمینه‌ی مساعد را برای انسجام و آبدیده شدن نیروهای نظامی ما فراهم کرد. اولین تجربه‌ی ما در این درگیری گسترده‌ی نظامی، لزوم هماهنگی بین کلیه‌ی نیروهای نظامی بود. حرکت بر اساس این تجربه، موجب موفقیت‌های بیش‌تر نظامی می‌شد؛ به طوری که متناسب با میزان هماهنگی نیروهای نظامی، پیروزی‌های نظامی افزایش می‌یافت.
یکی دیگر از تجارب ما، تکیه بر قدرت «ایمان» در نبرد با صدام بود. اساساً در پیروزی عملیات نظامی، عامل انسانی در میان سایر عوامل ـ یعنی قدرت آتش و قدرت تحرک واحدهای عملیاتی ـ نقش محوری داشت؛ خصوصاً که حاکمیت ایمان مذهبی بر نیروهای انسانی موجب آن چنان قدرتی می‌شود که قدرت سلاح را از محوریت ساقط می‌کند. بر این اساس بود که در عمل، بسیج گسترده‌ی نیروهای مردمی و تسلیح و تشکیل آن‌ها برای تداوم یک جنگ طولانی و فرسایشی به کار گرفته شد، و این مهم‌ترین تجربه‌ی پیروزمند جنگ بود.
از تجارب نظامی دیگر ما، آموزش در حین عملیات،‌ جذب نیرو در جریان نبرد، و ‌شناسایی کادرهای مردمی و ارتقا‌ی آن‌ها و کادر سازی در حین عملیات پی در پی و طولانی ما بود.
تکوین مهندسی رزمی در جریان نبرد و مشخص شدن ضرورت‌های آن و به‌کار گرفتن تجارب کسب شده در حین عملیات و در عملیات بعدی، یکی دیگر از تجارب حاصل از جنگ بود. تجارب دقیق و ظریف ما در جنگ، توانست پیروزی‌های مراحل بعدی عملیات ما را بسیار آسان کند.
امیدواریم که رزمندگان اسلامی در سپاه و ارتش و بسیج و سایر نیروهای نظامی و مردمی، تجارب حاصل از جنگ را خصوصاً در مسایل نظامی، جمع‌آوری و تدوین کنند، تا بتوان این دستاوردهای گرانقدر را در واحدهای آموزشی و تشکّل‌های نظامی به‌کار گرفت.

14. تجارب فرهنگی


مهم‌ترین تجارب فرهنگی در دوران دفاع مقدس، مهار فرهنگ سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی و ترویج فرهنگ زهد و ساده‌زیستی بود؛ چرا که بستر فرهنگی مبارزه با دشمن بر اساس تعالیم اسلام، زهد و قناعت و ساده‌زیستی است. امام راحل( رحمت الله علیه ) نیز به شدت مراقب نفوذ تفکر سرمایه‌داری در بدنه‌ی نظام و دفاع مقدس بودند، که در تعبیری زیبا فرمودند: «آنان که رفاه‌طلبی با مبارزه را قابل جمع می‌دانند، آب در هاون می‌کوبند و با الفبای مبارزه بیگانه‌اند.»
افسوس که بعد از دفاع مقدس این فرهنگ زیبا که می‌توانست بستر سازندگی کشور هم باشد، مورد آماج دنیاخواهی سرمایه‌داران و مدیران رفاه‌طلب قرار گرفت و اکنون اثری از آن باقی نیست.

15. تحکیم وحدت ملی


از برکات مهم دفاع مقدس، تحکیم وحدت ملی بین آحاد ملت به ویژه گروه‌ها و احزاب سیاسی کشور بود؛ به طوری‌که همگان منافع حزبی و صنفی خود را در خدمت مصالح نظام و امنیت کشور قرار داده بودند.
آن چه که توانست به انقلاب اسلامی ما مصونیت لازم را ببخشد، برکات و اثرات مثبت جنگ تحمیلی بود، که خداوند در سایه‌ی رهبری حکیمانه و خردمندانه‌ی امام( رحمت الله علیه ) به مردم ایران ارزانی داشت و درحقیقت،‌ هشت سال جنگ حق، بیمه‌ای بودکه باید پرداخت می‌شد تا انقلاب اسلامی در مسیر اسلام ناب محمدی پایدار بماند و الحق خون بهای تمامی شهدای جنگ تحمیلی، تداوم و استمرار حرکت اصیل انقلاب اسلامی بود؛ چنان که امام( رحمت الله علیه ) در خصوص جنگ می‌فرمایند: «هر روز ما در جنگ‌ برکتی داشته‌ایم که در همه‌ی صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ایم. ما انقلابمان را در جنگ صادر نموده‌ایم؛ ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‌ایم؛ ما در جنگ پرده از چهره‌ی تزویر جهان خواران کنار زدیم؛ ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناختیم؛‌ ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم؛‌ ما در جنگ ریشه‌های انقلاب پربار اسلامی‌مان را محکم کردیم؛ ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردممان بارور کردیم؛ ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها سالیان سال می‌توان مبارزه کرد؛ و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، استمرار روح اسلام انقلابی، در پرتو جنگ تحقق یافت.»
منبع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس

منبع : بازیاب

دسته ها : مقالات - جبهه و جنگ
دوشنبه ششم 7 1388
تخریب بقیع از یاد نمی رود
محمد ابراهیم فلاحی
هشت شوال یادآور یکی از غم انگیز ترین حوادث تاریخ تشیع و حتی جهان اسلام است، درست در 86 سال پیش در یک چنین روز غم باری بقیع شاهد تاخت و تاز عده ای از خدا بی خبر و متحجر بود. وهابی مسلکانی که با شقاوت و بی رحمی نه تنها حرمت نوادگان پیامبر را حفظ ننمودند بلکه بقاع متبرکه آنان را ویران ساخته و اشیا گران بهای آن را به غارت بردند.

***
پیشینه‎ تاریخی بقیع یا بقیع‎ الفرقد یا جنت‎ البقیع به دوران قبل از اسلام می‌رسد ولی در کتب تاریخی به روشنی قدمت تاریخی آن مشخص نشده است. بعد از هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع تنها قبرستان مسلمانان شد. مردم مدینه قبل از آمدن مسلمانان به آنجا اجساد مردگان خود را در دو گورستان "بنی‎حرام" و "بنی‎سالم" (1) و گاهی نیز در منازل و خانه‌هایشان دفن می‌کردند و در واقع بقیع اولین مدفن و مزاری است که به دستور پیامبر اسلام توسط مسلمین صدر اسلام به وجود آمده است.

حرم ائمه‎ بقیع به سال 495 هجری قمری یعنی اواخر قرن پنجم دارای گنبد و بارگاه شده است. جهانگرد معروف ابن‎جبیر که در قرن هفتم به حجاز سفر کرده در دیداری که از بقیع داشته است آن را این‎گونه توصیف می‌کند که: و آن قبه‌ای مرتفع و سر به فلک کشیده است که در نزدیکی در بقیع واقع شده.(2)

در قرن هشتم قمری، بعد از گذشت 150 سال از سفر ابن‎جبیر، ابن‎بطوله سفری به مدینه کرده و مشاهدات خود را این‎گونه بیان می‎کند: حرم ائمه بقیع، قبه‌ای است سر به فلک کشیده و از نظر استحکام، بدیع و اعجاب‎انگیز است.(3)

در قرن معاصر، صاحب کتاب مراه‎الحرمین، ابراهیم رفقت پاشا، 19 سال قبل از تخریب حرم ائمه‎ بقیع سفر حج کرده و توصیفاتی دارد: "عباس و حسن ابن علی و ائمه‎ سه‎گانه در زیر یک قبه قرار گرفته‌اند که بزرگ‎تر از همه‎ قبه‌های موجود در بقیع است.(4)

در طول تاریخ سه بار بقیع تعمیر شده است. بار اول در سال 519 هجری قمری توسط المستضر بالله و برای بار سوم در اواخر قرن سیزدهم توسط سلطان محمود غزنوی. کتیبه‌هایی که جهانگردان در سفرهایشان از بقیع خوانده‌اند، گویای این مطلب است.

قبرستان بقیع دارای دو درب ورودی بوده که یک درب همیشه بسته و درب دیگر، از صبح تا غروب هر روز بر روی زائران باز بوده است. حرم بقیع حالت هشت ضلعی داشته است. ویژگی بعدی، داشتن محراب است و این که حرم، خادمانی نیز داشته است. حرم ائمه‎ بقیع مانند سایر حرم‌ها دارای ضریح، روپوش، چلچراغ، شمعدان و فرش بوده است. ابن‎جبیر می‌نویسد: قبرشان بزرگ و از سطح زمین بلندتر و دارای ضریحی از چوب می‌باشد که بدیع‎ترین و زیباترین نمونه است از نظر فن و هنر. و نقوشی برجسته از جنس مس بر روی آن ترسیم شده و میخ‌کوبی‌هایی به جالب‌ترین شکل در آن تعبیه شده که نمای آن را زیباتر و جالب‌تر کرده است.(5)

محمد لبیب مصری که در سال 1327 هجری قمری به مدینه سفر کرده، می‌نویسد: در آنجا گنبدی معروف به "قبه‎البین" قرار دارد که حجره‌ای در آن وجود دارد و در میان آن گودالی است که ادعا می‌کنند، جایگاه افتادن دندان پیامبر است و ضریح امام حسن در داخل قبه‌ای است و از فلز ساخته شده است و خطوط فارسی بر آن نقش بسته است. به گمانم از آثار شیعیان عجم باشد.

***
نیروهای وهابی به سرکردگی عبدالعزیز بن سعود در سال 1221 هجری قمری بعد از محاصره‎ طولانی مدینه، ساکنان شهر را در تنگنا قرار دادند و مردم بی‌گناه بی‌شماری را قتل عام کردند. سپس خادمان آستان پیامبر را یک‎جا جمع کردند و برای آن که محل جمع‎آوری و نگه‎داری هدایا را نشان دهند، آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. بعد از غارت کردن حرم نبوی، هنگام بازگشت به نجد که محل استقرار وهابیون بود، از بقیع گذشتند و عبدالعزیز دستور تخریب تمامی بارگاه‎ها را صادر کرد. در این زمان، خلافت عثمانی به والی خود محمدعلی پادشاه دستور داد که حجاز را از سلطه‎ی وهابی‌ها رهایی دهد و کنترل حجاز را به دست گیرد. پس از جنگی خونین به سال 1227 قمری وهابی‌ها شکست سختی خوردند و مردم به بازسازی اماکن متبرکه همت گماشتند.

***
هشتم شوال سال 1344هجری قمری پس از سلطه‎ دوباره‎ ابن‎سعود و تسلط بر شهر مدینه در ماه رمضان همان سال شیخ عبدالله، قاضی‎القضات خود را از مکه به مدینه اعزام داشتند تا موضوع تخریب مقابر موجود در مدینه را با علما و سران این شهر مطرح و موافقت آن‎ها را ولو به صورت ظاهری جلب کند و بدین منظور جلسه‌ای تشکیل گردید.

شیخ عبدالله از حاضرین پرسید: "درباره‎ تخریب این گنبد و بارگاه‌ها چه می‌گویید؟" بسیاری از آن‎ها از ترس جانشان جواب ندادند، بعضی دیگر هم اظهار موافقت کردند.(6)

وهابی‌ها نیز مردم را با زور اسلحه جمع کرده و به سوی بقیع حرکت دادند و آنچه گنبد و ضریح در شهر مدینه و بیرون از شهر بود، ویران کردند. از جمله‎ آن‎ها گنبد و بارگاه ائمه‎ بقیع علیهم‎السلام. گنبدهای متعلق به عبدالله و آمنه، والدین رسول‎الله و حرم دختران و همسران پیامبر و حرم جناب ابراهیم فرزند رسول‎الله و گنبد مالک ابن انس و عثمان نیز تخریب گردید. وهابیون از ترس عواقب کار خود، از تخریب حرم نبوی خودداری کردند.

***
با انتشار خبر تخریب بقیع به خصوص بارگاه امامان مدفون در آن قبرستان، احساسات عمومی در ایران سخت جریحه‌دار شد که منجر به واکنش‌های شدیدی از طرف مقامات عالی‎رتبه‎ مملکتی از جمله رییس‎الوزرای وقت شد. به همین مناسبت مرحوم مدرس در همان روز هشتم شهریور 1304 شمسی مطابق با دهم صفر 1344 هجری قمری در مجلس شورای اسلامی نطقی ایراد کرد و بعد از آن، تشکیل کمیسیون ویژه برای پیگیری موضوع را به شکل جدی دنبال کرد. مراجع، علما و حوزه‌های علمیه پیوسته با ارسال نامه و مخابره‎ تلگراف خواستار برخورد قاطع با عوامل تخریب قبور اماکن متبرکه شدند.(7) آن زمان تاکنون اقدامات فراوانی در جهت برداشتن محدودیت‌ها در مورد قبور ائمه‎ طاهرین صورت گرفته که همگی بدون نتیجه باقی مانده‌ است.

پی‎نوشت:

1. تاریخ حرم ائمه بقیع / ص61.
2. رحله ابن جبیر / ص153.
3. رحله ابن بطوله / ص89.
4. مراه الحرمین / ص427.
5. رحله ابن جبیر / ص173.
6. تاریخ حرم ائمه بقیع / ص51.
7. همان، ص 54 ـ 52
منبع : تابناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
يکشنبه پنجم 7 1388
فرهنگ دفاع مقدس؛ سرمایه اجتماعی
محمدباقر قالیباف
دفاع مقدس این بزرگ‌ترین کارگاه حماسی انقلاب اسلامی مدیون شهیدان، جانبازان و ایثارگران دلاوری است که در آن ایام الهی از همه جلوه‌های فریبنده دنیا گذشتند و پیام امام خویش را لبیک گفتند و خود را در مقابل «امتحان الهی» قرار داده و به جبهه‌های حق علیه باطل شتافتند.

این برکت‌های آسمانی فارغ از تمامی گرایش‌های زمینی به‌صورت گمنام و بدون هیچ چشمداشتی، همه داشته‌ها و انباشت‌های خود را که جانشان بود، در روزگار سختی و بلا به عرصه آوردند و حاضر شدند آن‌را بی‌توقع در راه دفاع از دین، استقلال میهن و آزادی مردم عرضه کنند؛ مجاهدینی که هیچ امری را بالاتر و مهم‌تر از عمل به تکلیف و مجاهدت صادقانه و بی‌ریا نمی‌دانستند.

چه بسیارند جوامعی که از نعمت وجود چنین اساطیر و قهرمانانی محروم بوده‌اند و برای جبران آن به اسطوره‌سازی دروغین دست زده‌اند و چه افتخار عظیمی است برای ملت بزرگ ایران که آوازه صبر و پایداری فرزندانش الگویی برای رستاخیزی همه ملل شده است.

دفاع مقدس مبدأ هویت انقلاب ماست و ارزش‌های بی‌بدیلی نظیر انسانیت، ایرانیت و اسلامیت در این هویت انقلابی متبلور شده است.

در گذشته‌های دور این سرزمین، اثری از مفاهیمی همچون جهاد، ایثار، جانباز، شهید، آزاده و بسیجی با این همه رنگ و الوان زیبا و بی‌نظیر یافت نمی‌شود و اینها مصادیقی هستند که در دوران دفاع مقدس آفریده و احیا شدند و اینک هویت ایرانیان را شکل می‌دهند و به‌صراحت می‌توان گفت این مفاهیم و مضامین، سرمایه‌های بزرگ معنوی و اجتماعی امروز ما هستند و پاسداری از آنها وظیفه همه کسانی است که در آن سال‌های صبر و مقاومت حضور داشته و در خلق آن حماسه‌آفرینی‌های بزرگ سهیم و شریک بوده‌اند.

دفاع مقدس فتح‌الفتوح ارزش‌ها و میراث مشترک و سند افتخار جاودان تمام فرزندان این آب و خاک است که قابل مصادره به غیر نیست؛ زیرا که شأن آن والاتر و بالاتر از حب و بغض‌های زودگذر و سیاست‌بازی‌های تهی از صداقت است.

روحیه ایثارگری که ما را در جنگ به پیروزی رساند چشمه‌ای زلال بود که برمبنای آن همه ایرانی‌ها سوای علایق و سلایق سیاسی یا طبقات اجتماعی‌شان، برای هدفی بزرگ که همانا پیروزی و سربلندی ایران اسلامی بود یکدل و یکصدا شده بودند.
منبع : فردا
دسته ها : مقالات - جبهه و جنگ
شنبه چهارم 7 1388

تب تحریف تاریخ جنگ

 وقتی مدرک علمی برای مدیران ما کم‌ارزش شود، وقتی استناد به اسناد جای خود را به گفته‌ها و شنیده‌ها می‌دهد، وقتی قاعده «فاصله 4انگشتی حق و باطل» قلب شود و حق جای باطل و باطل جای حق می‌نشیند، وقتی «کاریزما» جای نخبگی را بگیرد، وقتی «شعار» تمام ظرف شعور مردم را پر کند، وقتی ارائه اطلاعات تاریخی کانالیزه می‌شود و ضعف مدیریت جای خود را به «ثروت و قدرت» دشمن می‌دهد، وقتی خوش‌گویی و خوش‌خیالی با رمز «مصلحت» جای حقیقت‌یابی و واقعیت‌پردازی را بگیرد، باید هم فضای تاریخ انقلاب و یکی از مهمترین ارکان این تاریخ یعنی دفاع هشت‌ساله و مقدس مردان و زنانش همچنان بعد از گذشت دو دهه در غبار میان «افراط و تفریط» نفس بکشد و «کلیشه» و «احساس» جای خلاقیت و منطق را بگیرد.

اید هم برای حیات در چنین فضای مه‌آلودی، موج‌سواری باب شود و عده‌ای به صورت همیشگی منجی و مجری بیان آن روزها باشند! اصولاً وقتی در کشوری «همه» در همه موضوعات کارشناسند و همه نوع نظری را همه وقت و همه جا در آستین دارند باید هم هر روز نگران «قرائت‌های جدید» و روایت‌های جدید از دفاع مقدس باشیم!

***

وقتی هر ارگانی روایت خودش را از جنگ منتشر می‌کند، وقتی هر سرداری خاطراتش را بدون بیان علمی و ظرایف تاکتیکی جنگ صرفاً بر اساس دیده‌ها و آنچه در ذهنش باقیست، به رشته تحریر در می‌آورد و گاه میان بیانش با واقعیت فرسنگ‌ها فاصله است، باید هم راجع به موضوعات مختلف جنگ کتب زیادی منتشر شده باشد اما راجع به اصول و اسناد آن... خاطرم هست یکی دو سال پیش یک فصلنامه تحقیقاتی میان «اطلس جنگ» سپاه و ارتش مقایسه‌ای تطبیقی انجام داده بود - با عرض احترام باید گفت همین که ما هنوز یک اطلس جامع و واحد نداریم جای سؤال است، نیست؟ - نتیجه این مقایسه و تفاوت‌های فاحش بسیار قابل تأمل بود؛ در برخی عملیات‌ها حتی تاریخ آغاز و انجام و اتمام عملیات هم متفاوت بود، در برخی عملیات‌ها، آمار و ارقام ارائه شده بسیار متفاوت بود، در برخی دیگر نیز هیچ‌ اشاره‌ای به رویدادهای بعضاً کلیدی آن عملیات نشده بود و مثلاً سپاه به شهادت یک فرمانده ارتش در آن عملیات اشاره نکرده بود و ارتش هم در اطلس خود به شهادت سردار سپاه، علت شکست و پیروزی و همچنین بانی طراح و اجرای عملیات هم در برخی مقاطع با هم نمی‌خواند!

اصلاً تا به حال دیده‌اید سرداری کتاب خاطراتی منتشر کند و در آن بنویسد در فلان عملیات طبق اشتباهات محاسباتی علاوه بر اینکه مواضعی را از دست دادیم، مثلاً 27 تن از رزمندگان ما هم شهید شدند؟ طبیعی است وقتی همه چیز بر مدار احساس و امداد غیبی جلو رفت، بالاخره در جایی متوقف می‌شود خصوصاً که نسل سوم انقلاب زیاد با بیان احساسی قانع نمی‌شود و به شدت دنبال حقایق جنگ تحمیلی است، اگر در داخل تغذیه شد که هیچ وگرنه منتظر نمی‌ماند و سؤالاتش را از جای دیگری جواب می‌گیرد. اصولاً باید اعتراف کرد که خود جنگ تحمیلی و مقاومت کشور در برابر دشمن، بزرگترین امداد الهی بوده است اما ثانیه‌ثانیه جنگ را نمی‌شود با امداد غیبی روایت و در تاریخ ثبت کرد! در چنین اوضاعی است که خطر تحریف در کنار ویروس «افراط و تفریط» عیان می‌شود.

***

به عبارت دیگر: کم‌کم دارد نقل محافل مرتبط با دفاع مقدس می‌شود؛ چه برنامه‌هایی با موضوع مذکور و چه برنامه‌هایی با حاشیه یک موضوع دفاع مقدس. کم‌کم دارد به نگرانی فراگیر همه فعالان این عرصه تبدیل می‌شود و کم‌کم دارد به دغدغه‌ای مقدس مبدل می‌گردد... اینکه «مراقب راویان جدید از وقایع قدیم باشیم، اینکه خطر روایتگران جنگ‌نادیده را جدی بگیریم، اینکه تریبون‌ها را به دست اهلش بسپاریم و نه آنها که تنها عکسی را به یادگار از حدود2900روز «دفاع» با خود یدک می‌کشند».

همین چند شب پیش بود که محمدباقر قالیباف برای چندمین بار در یک‌سال گذشته و در مراسم رونمایی از کتاب «بابا نظر» گفت: اجازه ندهیم هر کسی راجع به «فرهنگ دفاع مقدس» سخن بگوید و جریان‌سازی کند خاصه آنها که یک روز هم در جبهه‌ها نبودند اگرچه شاید در جنگ بودند.

***

فکر می‌کنید مشکل از کجا شروع شد؟ وقتی پای درد دل بسیاری از «سرداران سکوت» امروز می‌نشینی از بیان خاطرات خود ابا دارند، چرا؟ چون معتقدند خیلی‌ها از آن روزگار طلایی در گذشته، سکویی برای پرتاب به آینده درست کرده‌اند و به نقل خودمان «دکان» زده‌اند! برای همین هم معتقدند بدترین شکل برخورد با جنگ «خاطره‌گویی» و «خاطره‌نویسی» است، چرا که عمق 8سال دفاع با دست خالی اما اندیشه عالی را هرگز نمی‌توان در خاطره و خاطره گویی بیان کرد.

وقتی مبنای حفظ ارزش‌ها «سحطی ‌نگری و احساس‌مداری» باشد اینگونه می‌شود که بدون بیان واقعیات جنگ و مبانی نظامی و علمی دفاع 8 ساله، تنها و تنها به بیان اسطوره‌ای و ماورایی جنگ در کنار ذکر رشادت‌ها و ظفرها می‌پردازیم حال آنکه هر جنگی؛ خاصه جنگ تحمیلی ما، دو وجه دارد‌؛ شکست و پیروزی.

***

تا به حال چه‌قدر از ضعف‌های نیروهای ارتش و سپاه در جنگ تحمیلی گفته شده؟ چقدر راجع به عملیات‌هایی که در آن شکست‌ خورده‌ایم شنیده‌اید؟ چقدر تلخی‌های جنگ را برای نسل نو بازگو کرده‌ایم؟ چقدر از خیانت‌ها و خباثت‌ها و اشتباهات فردی آن دوران نقل شده است؟

محافظه‌کاری و ترس از روبه‌روشدن با واقعیات در کنار هراس از تضعیف روحیه جوانان! باعث شده است که نوعی تشنگی اجتماعی راجع به «ناگفته‌ها و ناشنیده‌ها» در جامعه به‌وجود بیاید، تشنگی‌ای که اغلب با سراب رفع می‌شود. شاید برخی رفتارهای ناهنجار اخلاقی در جامعه مانند گردش مالی 4میلیارد تومانی فیلم غیراخلاقی منتسب به یک بازیگر جوان هم از همین منظر قابل آسیب‌شناسی باشد؛ ترس از بیان برخی واقعیات تاریخی و یا اجتماعی، در کنار بیان کلیشه‌ای و احساسی، مردم و خصوصاً نسل جوان را تشنه دانستنی می‌کند که معلوم نیست چگونه و از چه کانالی او را سیراب خواهد کرد. 

در حقیقت باید گفت متأسفانه بنیاد تبلیغاتی ما بنیاد ناقص و در برخی موارد به شدت بیمار است. یا انسان‌های معمولی را که در جنگ و به‌واسطه روح حاکم بر جبهه‌ها و نفس حق حضرت روح‌الله، قلب و جانشان لبریز روشنایی رب العالمین شده بود، چنان دست‌نایافتنی می‌کنیم که نسل نو تنها به زیارت قبور آنها و یا سرکشی به محل شهادتشان در غرب و جنوب بسنده کند و یا برای فرار از این بنیاد غلط به اخراجی‌ها روی می‌آوریم که مثلاً بگوییم در جبهه‌ها زیاد هم خبری نبوده است!

این‌گونه است که خطر راویانی پیش می‌آید که اصولاً جنگ را ندیده‌اند و آنها قرار است برای نسلی روایتگری کنند که دست بر قضا آنها هم جنگ را ندیده‌اند، جنگ‌نادیده‌ها برای جنگ‌نادیده‌ها روایت می‌کنند!

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : مقالات - جبهه و جنگ
شنبه چهارم 7 1388

لوث شدن استناد به تاریخ اسلام برای محکومیت این و آن

رسول جعفریان

بیش از سی سال است که به طور جدی، در درگیری‌های داخلی، استناد به رویدادهای تاریخ اسلام می‌کنیم. برای مثال یکی را طلحه و دیگری را زبیر و سومی را معاویه نامیده و بار تاریخی سنگینی را که میان ما شیعیان درباره هر یک از اینان وجود دارد، تنها بر اساس برداشت و تطبیق خودمان، بر سر افراد می‌گذاریم و آنان را محکوم و بی‌حیثیت می‌کنیم.

بنده نمی‌خواهم بگویم که این رفتار در تاریخ ما بی‌سابقه بوده است، اما بدون تردید در یکی دو دهه پیش از انقلاب، این تطبیق‌ها دامنه‌اش بسیار گسترده شد و از زمانی که دکتر شریعتی داستان‌های ناکثین و قاسطین و مارقین را عوامانه کرد و با زبان شیرین خود آن‌ها را ابزاری برای تطبیق این و آن قرار دارد، داستان توسعه زیادی یافت و نسل انقلابی ما را کاملا فرو گرفت.

عکس این وجه نیز بکار رفت، به طوری که به راحتی عناوینی مانند مالک اشتر و ابوذر و سلمان را روی این و آن گذاشتیم و تلاش کردیم تا کسانی را با این تطبیق، شایسته بهترین تقدیرها معرفی کنیم. کاری که هنوز نیز می‌کنیم و برخی از کسانی را که آشکارا در پی ریختن آبروی این و آن هستند مالک اشتر می‌نامیم.

این که آیا این تطبیق‌ها در روایات اهل بیت نیز وجود داشته است یا نه، باید کاوش بیشتری صورت گیرد، اما حقیقت آن است که گاه تطبیق‌های مزبور چنان ناشیانه و خام و بی‌مقدمه صورت می‌گیرد که انسان یقین می‌کند این رویه نه تنها راه به جایی نمی‌برد بلکه روش و پوششی عوامفریبانه برای بردن آبرو و حیثیت افراد و حکم کردن علیه این و آن بدون وجود بنیادی استوار و محکم برای صدور این قبیل احکام است.

نویسنده این سطور که زمانی علاقه زیادی به تاریخ اسلام داشت، و آثاری هم نوشت، و هنوز هم کم و بیش دارد، در این زمینه بی‌تقصیر نیست و اعتراف دارد که خودش هم در بسیاری از موارد گرفتار این قبیل تطبیق‌های جاهلانه شده است، اما به مرور به ویژه با توجه به رویدادهای اخیر، دریافت که ماجرا جدی‌تر از گذشته جریان داشته و لازم است تا در این زمینه تأمل بیشتری صورت گیرد.

استفاده از این قبیل داستان‌های تاریخی که صحت و سقم بسیاری از آن‌ها محل بحث است، به این نحو که هر کسی بتواند مخالفان خویش را با آن تطبیق کند و هیچ حد و مرز دقیقی که عقل اکثریت انسانها آن تشخیص ندهد، در کار نباشد، استفاده ای ناصحیح و ابزاری از چیزی است که ما از آن به نام تاریخ اسلام یاد می‌کنیم.

 ممکن است گفته شود قرآن مجید خود از ابزار تاریخ استفاده کرده است، در آن صورت خواهیم گفت که خداوند، در دو زمینه به تاریخ توجه دارد. نخست سنت های تاریخی مانند نقش فساد و تباهی در نابودی ملت ها و دولتها که به اصول خلدونی نزدیک است، و دیگری بیان شرح احوال انبیاء برای تبیین افکار توحیدی و الهی از زبان ایشان و نشان دادن رفتارهای اخلاقی آنان. آنچه هست مرزهای فساد از صلاح کاملا روشن و اندیشه های توحیدی از افکار شرک آلود کاملا روشن و در این داستان‌ها روشن‌تر می‌شود. اما این که بتوان هر کسی را به راحتی بلعم باعور و فرعون و نمرود نامید، حتی با وضوحی که در شناخته این جماعت داریم، کار سختی است و نیاز به دقت‌ها و موشکافی‌های فقیهانه و قاضیانه دارد نه اظهار نظرهای خیابانی و خطابی که به اندک چیزی به راحتی دست به این تطبیق‌ها می‌زند.

مع الاسف و شگفت آن که این تطبیق‌ها گاه از سوی کسانی صورت می‌گیرد که از داشتن اطلاعات ساده تاریخی محروم هستند و برای مثال اظهار می‌کنند که طلحه و زبیر به اشرافیت معاویه پناه برده‌اند!! داستان این نادانی‌های تاریخی منحصر به عدم شناخت طلحه و زبیر نیست، بلکه آنچه که غالبا درباره شریح قاضی گفته و تطبیق می‌شود هم از سنخ همین موارد است.

حتی اگر گفته شود که از تاریخ می‌توان به عنوان یک منبع معرفتی برای شناخت دین درست از نادرست پی‌برد، بدون شک می‌بایست در قالب یک منطق باشد، منطقی شبیه آنچه که ما در علم اصول داریم و با آن منابع معرفتی احکام شرعی را به دقت ارزیابی می‌کنیم. فقه ما تنها چیزی است که می‌تواند با ثبات کامل و همزمان اجتهاد دقیق، حقوق همه مردم را حفظ کرده و بر اساس اصول دقیق شرعی و عقلی و با احتیاط کامل راه زندگی را نشان دهد.

همین که فقهای ما در استنباط‌های فقهی کمتر به تاریخ تمسک جسته‌اند، یک دلیل عمده‌اش همین است که آنان اغلب این اظهارات تاریخی و استظهارات ناشی از آن‌ها را درست نمی‌دانسته و حاضر به استفاده از آن‌ها در آثار فقهی خود نبوده‌اند. در واقع، تاریخ صرف، هیچ گاه حکم فقهی و معرفت دینی به ما نمی‌دهد، بلکه ابزاری است که تنها فضا را به ما می‌شناساند و در نهایت این ما هستیم و معیارهای شرعی و قدرت اثبات یک حکم در یک محکمه عادلانه و عاقلانه.

اشکال دیگر کار در این است که هر کس برای اثبات دیدگاه خود که غالبا برای محکومیت دیگران است، از جایی از تاریخ اسلام بهره می برد و موافق ومخالف هر کدام به گوشه ای از این رخدادها اشاره و استناد می کنند. در حالی که هیچ کدام در یک چهارچوب منطقی یا به عبارت دیگر منطقی مانند علم اصول، به سراغ این موارد تاریخی نرفته‌اند. یکی به امام حسن علیه السلام استناد می کند و دیگری به امام حسین علیه السلام و با همه تبیین هایی که در این زمینه هم صورت گرفته و می گیرد، نهایت تا دقت و موشکافی فقیهانه برای تعیین تکلیف یک مسلمان در یک شرایط نباشد، نمی توان به آن مطالب بسنده کرد.

حتی در باره زهد و ساده زیستی از یک طرف و داشتن زندگی های پرتجمل از سوی دیگر، همواره نمونه های مختلفی را از زندگی انبیاء گذشته از سلیمان و داود بگیر تا ایوب و شعیب و غیرهم داریم و استناد به هر کدام با اشکال استناد به دیگری مواجه شده و آنچه می ماند، باز هم همان احکام شرعی است.

استناد به برخی از مشهورات در طول این سی سال، سبب شد تا ما بخش عمده‌ای از احکام حلال و حرام را کنار گذاشته و صرفا با تمسک به این قبیل کلیات، از قدرت فقه کاسته و بر قدرت خطابه‌های افراط گرایانه بیفزاییم و خدای ناکرده راه را برای استوار کردن اصول اصیل و فقه آل محمد(ص) ببندیم. شاید همین ساده انگاری در دین شناسی تاریخی است که سبب شده است تا برخی از عوام خود را عالم بپندارند و دین شناس معرفی کنند و فقیهان را به چیزی نگیرند.

مع الاسف، ما سال‌ها به نام دفاع از ضعیفان و فقیران، به حقوق این و آن دست‌اندازی کردیم و به رغم تأکیدهای مکرر امام راحل و بسیاری از فقیهان و مراجع وقت برای دقت در این موارد، صرفا با دادن همین شعارها، حقوق حقه مردم را کنار گذاشتیم و اکنون باز می‌شنویم عده ای با تکرار همان حرف‌ها و متهم کردن این و آن به طلحه و زبیر، باز هم استفاده ابزاری از تاریخ را باب کرده و اجازه نمی‌دهند بعد از سی سال با بازگشت به فقه اصیل و جواهری مان، بتوانیم منطق و عقل را بر رفتارهای خودمان حاکم کرده و جامعه‌ای متعادل را پدید آوریم.
منبع : آینده
دسته ها : مذهبی - مقالات
شنبه چهارم 7 1388
چه کنیم آنفلوآنزای ‌خوکی نگیریم؟
آنفلوآنزای خوکی یا به عبارت درست‌تر نوع A نه آنقدر ترس دارد که زندگی‌مان را مختل کنیم و نه آنقدرها بی‌خطر که فکر کنیم هیچ اتفاق جدیدی نیفتاده است. این، همه حرف دکتر محمد نبوی، معاون مرکز مدیریت بیماری‌های واگیر وزارت بهداشت و عضو کمیته کشوری کنترل و پیشگیری از آنفلوآنزای نوع A است.

به گزارش جام جم آنلاین: اتفاقا او مطمئن است به خاطر کارش هم که شده حتما آنفلوآنزا می‌گیرد، اما برعکس جو عمومی جامعه و برخی خانواده‌ها که ترس کاذبی نسبت به این نوع از آنفلوآنزا پیدا کرده‌اند، خیلی نگران نیست.

در این گفتگو هم سعی شده همه جوانب و پرسش‌های موجود در خصوص این بیماری از تاریخچه تا شیوه مقابله دنیا با آن و آنچه در کشور ما تاکنون اتفاق افتاده یا خواهد افتاد، پرسیده شود.

اگر از آنفلوآنزای نوع A یا همان خوکی خیلی می‌ترسید، یا این که اصلا توجهی هم به اخبار و اتفاقات این بیماری ندارید، حتما این مصاحبه را بخوانید. اگر جزو این دو گروه نیستید، پس اطلاعاتتان را کامل کنید.

پرسش اولم شاید کمی غیرمتعارف به نظر برسد، اما می‌خواهم بدانم شما به عنوان عضو کمیته کشوری کنترل و پیشگیری از آنفلوآنزای نوعA چقدر احتمال می‌دهید به این نوع از آنفلوآنزا مبتلا شوید؟

خب خیلی‌ها مبتلا می‌شوند، اما چون پزشک هستم و با بیماران در ارتباطم، قطعا مبتلا می‌شوم.

از این که مبتلا می‌شوید، چقدر نگران هستید؟

خیلی بیشتر از آنفلوآنزای فصلی نگران مبتلا شدنش نیستم. به اندازه آنفلوآنزای فصلی نگرانش هستم.

خب ماجرا از همین جا شروع می‌شود، چرا که تعدادی از شهروندان خیلی بیشتر از آنفلوآنزای فصلی نگران ابتلا به آنفلوآنزای نوع A هستند.

ببینید، بحث آنفلوآنزای نوعA را نه باید خیلی جدی گرفت و نگران شد و نه این که کلا بی‌تفاوت بود. در واقع مثل خیلی از بیماری‌ها، اگر خیلی نگران باشیم و بترسیم، در واقع زندگی را فلج می‌کنیم و اگر خیلی بی‌تفاوت باشیم، در واقع خودمان را در معرض خطر قرار داده‌ایم. آنفلوآنزای نوعA نه خیلی خطرناک است، نه بی‌خطر. باید ماهیتش کاملا روشن شود.

تعدادی از شهروندان متاسفانه فکر می‌کنند اصلا خبری نیست و جو کاذبی در خصوص این بیماری ایجاد شده تا مثلا واکسن‌ها و داروهای موجود به فروش برسد و مباحثی نظیر این موضوع که کاملا اشتباه است.

اتفاقا آقای دکتر! برخی مسافران حج تمتع در بازگشت معتقد بودند در عربستان خبر چندانی نیست و اوضاع این کشور آرام بوده است؟

دقیقا همین طور است. برخی حجاج می‌گفتند اصلا در عربستان خبری نبوده، نه مرده‌ای در خیابان بود و نه این که بیماری در خیابان به بیمارستان برده می‌شد و از این قبیل صحبت‌ها، در حالی که گروه پزشکی را که ما به عربستان اعزام کردیم، اعلام کردند مبتلایان در بیمارستان‌ها تحت درمان بودند و حتی مریض‌های بدحال هم داشتند و در حال آماده‌باش بودند.

آقای دکتر! داستان این آنفلوآنزا چیست؟ اصلا از کجا آمده و اعلام همه‌گیری، ترس و... از کجا شروع شد؟

از حدود 10 سال پیش نوعی ویروس آنفلوآنزا در پرندگان تا حدودی پتانسیل انتقال به انسان را پیدا کرد. اسم این ویروس هم H5N1 بود که موسوم شده به آنفلوآنزای پرندگان. وقتی هم انسان به آن مبتلا می‌شد، 60 درصد احتمال مرگ وجود داشت. معمولا کسانی هم به آن مبتلا می‌شوند که در ارتباط مستقیم با پرندگان بودند.

نگرانی که در خصوص این نوع آنفلوآنزا وجود داشت، ابتلای انسان به انسان بود که در صورت انسانی شدن آن، این نگرانی وجود داشت که تعداد قربانیان آن بسیار زیاد باشد. خوشبختانه این نوع آنفلوآنزا انسانی نشده و البته ممکن است در آینده این اتفاق بیفتد که قابل پیش‌بینی هم نیست. از اواخر زمستان سال گذشته و اوایل بهار، ویروس جدیدی از کشور مکزیک آمد که ترکیبی از ژن‌های ویروس خوک‌ها، پرندگان و انسان بود.

این ویروس پس از مدتی انسانی شد و بسرعت در تمام کشورها گسترش یافت و پاندمی‌ یا جهانی‌گیری آن با عنوان فاز 6 اعلام شد. منظور از فاز 6 هم جهانی شدن یک ویروس یا بیماری است و نه صرفا اعلام خطر و ترس در مردم.

براساس بررسی‌هایی که تاکنون درخصوص این نوع ویروس در دنیا انجام شده، به این نتیجه رسیده‌اند که تغییر شدتی تاکنون نداشته است و احتمالا این ویروس در طول مدت این اپیدمی که 2 سالی طول خواهد کشید، با همین شدت خواهد بود.

سابقه هم همین را نشان می‌دهد؛ چراکه هر 10 تا 40 سال یک پاندمی جدید آنفلوآنزا داشته‌ایم. البته نگرانی‌‌هایی هم به خاطر 2 استثنا در تاریخ ویروس آنفلوآنزا وجود دارد.

این استثناها چه بودند؟

یک بار در سال 1918 آنفلوآنزای اسپانیایی ابتدا در بهار و تابستان سبک بود و تعداد مبتلایانش زیاد نبود که در پاییز و زمستان، ناگهان شدید شد و حدود 100 میلیون نفر را کشت، در سال 1977 نوع دیگری از آنفلوآنزای H1N1 برعکس در آمریکا ابتدا در بهار و تابستان شدید بود و در پاییز شدت آن کاهش یافت.

بجز این 2 مورد بقیه موارد آنفلوآنزا با شدت یکسانی وجود داشته است، مثل آنفلوآنزای فصلی یا هنگ‌کنگی که از سال 1968 شایع شد و از آن زمان تاکنون به مدت 40 سال با شدت یکسانی ادامه داشته است. به هر حال بررسی‌های اخیر دانشمندان دنیا نشان داده است شدت آنفلوآنزای جدید بیشتر از شدت آنفلوآنزای فصلی یا هنگ‌کنگی نیست.

خب پس چرا باید نگران باشیم و نگرانی‌های موجود برای چیست؟

علت به وسعت انتشار این ویروس برمی‌گردد، به هر حال ویروس آنفلوآنزای نوع A ویروس جدیدی است که سیستم ایمنی بدن افراد با آن آشنایی ندارد و 20 تا 40 درصد جمعیت دنیا، ظرف 2 سال در 6 تا 8 موج گرفتار آن خواهند شد.

یعنی 60 تا 80 درصد از مردم جهان اصلا مبتلا نمی‌شوند؟

خیر، بقیه افراد به احتمال قوی فرم‌های خفیف و بدون علایم آنفلوآنزای نوعA را مبتلا می‌شوند. در واقع همه کم و بیش با این ویروس تماس پیدا خواهند کرد.

از نظر ابتلا فرق این ویروس با ویروس آنفلوآنزای هنگ‌کنگی یا همان فصلی چیست؟

آنفلوآنزای فصلی حدود 5 تا 10 درصد از افراد جامعه را درگیر می‌کند و برای افراد مسن، کسانی که این ضعف ایمنی بدن دارند یا دارای بیماری‌های زمینه‌ای هستند، خطرناک است، در صورتی که آنفلوآنزای نوعA 20 تا 40 درصد را درگیر خواهد کرد و با این حساب، مثلا اگر در آنفلوآنزای فصلی 5 درصد از افراد با ضعف ایمنی بدن مبتلا می‌شدند در آنفلوآنزای نوع A این رقم به بیش از 6 یا 7 برابر می‌رسد. پس افراد مراجعه‌کننده به بیمارستان‌ها نیز به تبع بیشتر می‌شود.

آمار مبتلایان و مراجعه به مراکز درمانی در دنیا چطور است؟

موج اول این بیماری در کشورهایی نظیر انگلستان، آمریکا و استرالیا طی شده است، انگلستان یکی از دقیق‌ترین آمارهای زیستی دنیا را دارد. براساس آمار این کشور در هر پیک اپیدمی، یعنی هرموج آن که حدود 2ماه طول می‌کشد، در هر هفته 110 هزار بار مراجعه سرپایی داشته‌اند، میزان بستری‌ها دو برابر شده و در برخی مراکز 5 برابر حد معمول بیمار سرماخورده مراجعه کرده است. یعنی علائم مانند آنفلوآنزای معمولی است، اما وسعت بیشتری دارد.

البته مبتلایان و تلفات در جاهای مختلف دنیا متفاوت است، مثلا در استرالیا که رتبه اول بهداشت جهانی را دارد اعلام شده شدت آنفلوآنزای نوع A از نوع آنفلوآنزای فصلی خفیف‌تر هم بوده و براساس اعلام آنها، تلفات آنفلوآنزای جدید یک مورد در 2000 و میزان تلفات در آنفلوآنزای فصلی یک در هزار بوده است.

تولید واکسن برای پیشگیری از آنفلوآنزای نوع A در چه مرحله‌ای است؟

ببینید ما در حال حاضر واکسنی برای این بیماری در دست نداریم. واکسن این بیماری اوایل سال 2010 میلادی در دسترس قرار می‌گیرد.

اما بتازگی کشور چین مدعی شده، واکسن این نوع از آنفلوآنزا را تولید کرده است؟

بله. کشورهای غربی هم تایید کرده‌اند، اما 4 ماه بررسی بی‌خطری واکسن آن طول خواهد کشید، یعنی باید طی چند مرحله روی بیماران آزمایش کنند و اگر عارضه‌ای نداشت به تولید انبوه برسد.

نیازی به طی این دوره آزمایشی با توجه به پاندمی بیماری وجود دارد؟

بله. در سال 1977 در آمریکا همزمان با اپیدمی آنفلوآنزا واکسن آن را تولید کردند و بدون بررسی به تعداد زیادی از افراد، واکسن تزریق شد. 500 نفر بر اثر عوارض واکسن فوت کردند، در حالی که پس از مدتی در پاییز، برعکس انتظار، از شدت آنفلوآنزا کم شد و در واقع 500 نفر از افراد سالم براساس این اشتباه کشته شدند. با این تجربه باید واکسن در گروه‌های داوطلب امتحان شود و پس از چندین مرحله آزمایش و در صورت تایید نهایی به تولید انبوه برسد.

برای درمان آنفلوآنزای نوعA داروی خاصی تجویز می‌شود؟

در 98 درصد مواقع این بیماری خفیف خواهد بود و بدون درمان علامتی خوب خواهد شد؛ البته در 6 درصد موارد تبدیل به سینوزیت می‌شود و 10 درصد برونشیت می‌دهد که در مجموع کشنده نیستند، اما اگر به ذات‌الریه تبدیل شود، کشنده خواهد بود. در واقع یک تا 2 درصد مبتلایان که ذات‌الریه می‌‌گیرند یا به برونشیت شدید مبتلا می‌شوند باید بستری شوند که در این تعداد درصدی فوت خواهند کرد.

و دارو؟

دارو به میزان کافی وجود دارد و باید به بستری شدگان داده شود نه به کسانی که به شکل خفیف مبتلا شده‌اند. به موارد خفیف دارو داده نمی‌شود. چون نیازی نیست و علاوه بر این مصرف زیاد دارو باعث مقاومت بدن می‌شود و ممکن است در صورت ابتلای فرد در موج‌های بعدی که 6 تا 8 موج خواهد بود، دیگر دارو اثر نکند.

در واقع به افرادی که ضعف ایمنی دارند، زنان حامله، بیماران شیمی درمانی شده، افرادی که پیوند عضو داشته‌اند، افراد مسن، بیماران قلبی و عروقی، بیماران ریوی و آسم شدید و ... دارو، بدون بستری داده می‌شود.

با این تفاسیر، به خاطر نبود واکسن در حال حاضر و تجویز دارو برای موارد خاص، پیشگیری و آموزش حرف اول را می‌زند؟

دقیقا، همه تاکید ما بر آموزش است به این خاطر که از نظر آماری ثابت شده است اگر موارد انتقال بین بیماران کم شود، میزان بیماری هم به طور کلی بسیار کاهش خواهد یافت. یعنی یک فرد مبتلا می‌‌تواند دست‌کم چند نفر را مبتلا کند اما اگر با آموزش به همین بیمار به او بیاموزیم که خود را در معرض ابتلای بقیه قرار ندهد، میزان ابتلا بسیار کاهش می‌یابد.

خب این فرد مبتلا باید چه کار کند تا دیگران مبتلا نشوند؟

با هم دست ندهند، روبوسی نکنند، مبتلایان در منزل بمانند و به محل کار یا مراکز عمومی مراجعه نکنند، اگر بیماران ناچارند در طول مدت بیماری به بیرون از منزل مراجعه کنند، از ماسک استفاده کنند و دست‌کم دستمال داشته باشند و روی دهان و بینی را بپوشانند و حتما موقع عطسه از دستمال استفاده کنند. افراد بهداشت فردی را رعایت کنند و دست‌ها را در طول روز، چندین بار شستشو دهند.

ظاهرا دستورالعمل‌هایی برای مدارس و دانشگاه‌ها ابلاغ شده، این دستورالعمل‌ها حاوی چه نکاتی است؟

براساس این دستورالعمل‌ها در مدارس با کمتر از 500 دانش‌‌آموز تا 10 درصد و در مدارس با بیش از 500 دانش‌آموز، اگر تا بیش از 5 درصد دانش‌آموزان همزمان به آنفلوآنزای نوعA مبتلا شوند، آن مدارس به شکل موقت تعطیل خواهند شد.

دارو به میزان کافی وجود دارد و باید به بستریشدگان داده شود نه به کسانی که به شکل خفیف مبتلا شده‌انداما اگر در مدارس تنها در یک یا دو کلاس دانش‌‌آموزان مبتلا به آنفلوآنزای نوعA زیاد شوند، همان کلاس‌ها تعطیل خواهند شد و بقیه کلاس‌ها دایر خواهد بود.

اگر شدت بیماری در پاییز و زمستان خیلی زیاد شود، چطور؟

در این صورت که البته قابل پیش‌بینی هم نیست، ممکن است خیلی از مراکز جمعی نظیر مدارس، دانشگاه‌ها، سینماها و ... تعطیل شوند.

آقای دکتر! آمارگیری مبتلایان در کشور چگونه صورت می‌گیرد، در واقع آماری از مبتلایان که تاکنون اعلام کرده‌اید، چگونه به دست آمده است؟

هنوز در کشور ما چرخش ویروس به شکل جدی صورت نگرفته است.

کسانی که از خارج از کشور می‌آیند در مرزها و فرودگاه‌ها مورد کنترل قرار می‌گیرند و بیماران شناسایی می‌شوند و به بقیه هم پنفلت داده می‌شود تا در صورتی که بعدا علایم داشته و مریض شدند، حتما مراجعه کنند.

قرار شده هزار مورد را از این طریق شناسایی کرده و بعد از هزار مورد مبتلا نمونه‌گیری را قطع کنیم. چون چرخش ویروس در کشور شروع خواهد شد و بیشتر آمار بستری‌شدگان را اعلام خواهیم کرد.

یعنی همه مبتلایان کشور از خارج آمده‌اند؟

به هر حال این بیماری از خارج وارد شده و بعد از موارد اولیه که مسافران بودند، بقیه مبتلایان نزدیکان و افراد در تماس با آنها بوده‌اند. در واقع آمار مبتلایان ما را، این مسافران و نزدیکان و افراد در تماس با آنها که مراجعه کردند، تشکیل می‌دهند.

خب اگر مسافری یا همراهش بعدا به این ویروس مبتلا شد و مراجعه نکرد، چطور؟

بله، ممکن است کسی به شکل خفیف مبتلا شود و مراجعه نکند.

اتفاقا در فرودگاه‌ها شناسایی بیماران چندان با دقت انجام نمی‌شود؟

در واقع امکان‌پذیر نیست، ببینید روزانه بیش از 12 هزار مسافر وارد کشور می‌شود و فقط می‌توان بیماران بدحال را شناسایی کرد و به بقیه پنفلت و بروشورهای آموزشی داده می‌شود تا در صورت مشاهده علائم، مراجعه کنند. اما در فرودگاه‌های شهرستان‌ها که پروازهای محدودی دارند، کار نظارت و شناسایی بهتر انجام می‌شود و اتفاقا در بازدید از این فرودگاه‌ها دیده شده که آموزش‌های خوبی صورت گرفته است و حتی پزشک با مسافران صحبت کرده و آموزش چهره‌ به چهره انجام می‌شود.

پس ممکن است تعداد مبتلایان بیشتر از آمار اعلامی شما باشد؟

قطعا بیشتر است خصوصا که امکان تشخیص نوع ویروس 48 ساعت بعد از ابتلا امکان‌پذیر است و بعد از آن قابل تشخیص نیست که چه نوع ویروس آنفلوآنزایی بوده است.

به هر حال 15 نوع ویروس سرماخوردگی داریم که فقط 3 نوع آن آنفلوآنزا است. در کشور ما در حال حاضر بیشتر مبتلایان آنفلوآنزای فصلی دارند که پیش‌بینی می‌شود در پاییز و فصل سرما، مبتلایان آنفلوآنزای نوعA بیشتر شوند.

دوره این بیماری چقدر طول می‌کشد؟

معمولا طی 2 یا 3 روز تب بیمار قطع می‌شود و ظرف یک هفته بیمار کاملا خوب می‌شود که برای 98 درصد مبتلایان همین روند صادق است.

آقای دکتر اگر فردی به آنفلوآنزای نوعA مبتلا شود و پزشک معالج تشخیص ندهد، چه مشکلی برای این بیمار فرضی پیش می‌آید؟

خب من، خودم پزشکم و مکرر پیش می‌آید که بیماران سرماخورده از من سوال می‌کنند نکند بیماری‌شان آنفلوآنزای نوعA باشد، من هم به آنها می‌گویم، اگر آنفلوآنزای نوعA هم باشد، لزوما بدتر نیست و حتی می‌تواند ویروس دیگری از آنفلوآنزا باشد و از بیمار می‌خواهم مراقبت‌های لازم را انجام دهد و دوره درمانش را طی کند و اگر بعد از چند روز بهبودی حاصل نشد، باز هم مراجعه کند.

با این تفاسیر وزارت بهداشت هرگز نمی‌تواند به آمار دقیقی از مبتلایان این آنفلوآنزای جدید دست یابد؟

بله، درست است، منتها کاری که ما انجام خواهیم داد و همه کشورها هم انجام داده‌اند، این است که بعد از زیاد شدن تعداد مبتلایان، از طریق دانشگاه‌های علوم پزشکی در سراسر کشور به طور مقطعی تعدادی نمونه را بررسی می‌کنند و آمار و تعداد مبتلایان به انواع ویروس‌های سرماخوردگی را به دست می‌آورند. بر این اساس مشخص می‌شود تغییرات ویروس چگونه بوده است.

منظورتان از تغییرات ویروس یعنی چه؟

یعنی این که آیا آنتی‌ژن‌های ویروس در طول مدت مشخص تغییر کرده و خفیف یا شدید شده است یا خیر.

نتایج چه بوده، آیا این ویروس در طول مدت انتشار تغییراتی داشته است؟

براساس اعلام مراکز جهانی تاکنون ویروس آنفلوآنزای نوع A تغییر نکرده است.

پس ظاهرا ویروس سر به راهی است؟

سر به راه که نه، تلفات هم داشته اما از نظر شدت، ویروس متوسطی است یعنی نه خیلی خفیف است که بیماری نداشته باشد و نه خیلی قوی است که تلفات خیلی زیادی داشته باشد.

آقای دکتر درخصوص برخی از بیمار‌ها اگر بیمار مبتلا در کشوری توسعه یافته زندگی کند، قاعدتا نحوه ابتلا، پیشگیری و درمانش، روند بهتری دارد و اگر همان بیماری در یک کشور توسعه نیافته شیوع پیدا کند، بیمار مبتلا، مشکلات بیشتری خواهد داشت، در مورد آنفلوآنزای نوعA هم همین مطلب صادق است؟

ببینید، تلفات این آنفلوآنزا در کشوری مثل استرالیا حداقل و در مکزیک، حداکثر بوده است. از یکسو تعداد بیماران با ضعف ایمنی بدن در کشورهای پیشرفته بهتر کنترل می‌شوند و از سویی دیگر کلا در کشورهایی که سیستم بهداشت و درمان قوی‌تری دارند، تعداد مبتلایان هم کمتر بوده است.

کشور ما چگونه است؟

کشور ما از نظر سیستم بهداشت و درمان متوسط است.

البته چون در کشور سیستم شبکه بهداشتی وجود دارد، قاعدتا کنترل بیماری بهتر انجام خواهد شد.

آقای دکتر، آنفلوآنزای نوع A به نژاد یا جنسیت هم ربط دارد؟

ثابت نشده و ربطی به نژاد و جنسیت ندارد، اما کودکان بیشتر به این بیماری مبتلا می‌شوند. گرچه تلفات در کودکان کم است. مثلا براساس آمار آمریکا از 550 مورد تلفات این بیماری تنها 17 نفر کودک و نوجوان بودند.

و افراد مسن چطور؟

در سنین 65 سال به بالا تلفات در برخی کشورها کمتر بوده، اما سنین 80 سال به بالا تلفات زیادی داشته است.

ماندگاری این ویروس در فضای خارج از بدن انسان چقدر است؟

این ویروس می‌تواند بین 2 تا 8 ساعت روی سطوح و محیط مناسب زنده بماند. به خاطر همین مساله است که نسبت به شستشوی زیاد دست‌ها تاکید شده است. بهتر است روزی 5 تا 6 بار دست‌ها شسته شود.

سوال آخرم به سوال اولم برمی‌گردد. شما گفتید در معرض ابتلای این بیماری قرار دارید، با این توضیح، اولین و مهم‌ترین کاری که برای پیشگیری انجام خواهید داد، چیست؟

رعایت بهداشت فردی، یعنی با افراد سرماخورده دست نخواهم داد. روبوسی نمی‌کنم، دست‌ها را مرتب می‌شویم، هنگام معاینه ماسک می‌زنم و بعد از معاینه هم دست‌هایم را می‌شویم.

و اگر مبتلا شدید؟

اگر مبتلا شدم، 2 تا 3 روز در منزل استراحت می‌کنم و سعی می‌کنم با سایر افراد تماس کمتری داشته باشم.

چند توصیه

ویروس آنفلوآنزای نوع A از انسانی به انسان دیگر از طریق تنفس منتقل می‌شود و علائم این بیماری در انسان مشابه سرماخوردگی است.

علایم اولیه بیماری آنفلوآنزای نوعA مانند آنفلوآنزای فصلی شامل تب، سردرد، سرفه، گلودرد و اسهال است و بعد از آن آبریزش و گرفتگی بینی، بدن درد، لرز و احساس خستگی در درجه بعدی آغاز می‌شود.

اجتناب از تماس نزدیک یا روبوسی با افرادی که تب و سرفه دارند، مصرف مواد آشامیدنی و غذایی سالم و انجام فعالیت‌های ورزشی از دیگر راه‌های مبارزه با این بیماری است.

دستان خود را به طور مرتب با آب و صابون بشویید، زمان عطسه یا سرفه جلوی دهان را با دستمال گرفته و از تماس نزدیک با افراد آلوده اجتناب کنید.

آنفلوآنزای نوع A بیماری‌ است که از طریق ترشحات تنفسی و ارتباط فرد با فرد دیگر منتقل می‌شود و این ترشحات تا چندین ساعت روی سطوح خارجی از جمله دستگیره در اتوبوس و اماکن عمومی ماندگار است و در صورت تماس باعث انتقال بیماری می‌شود.

شهروندان باید در مواقع سرفه یک دستمال معمولی جلوی صورت گرفته و مسافرت‌های غیرضروری خود را کاهش دهند.

در صورت امکان تا یک هفته از دیدار با حجاج بازگشته از کشور عربستان و مسافرانی از کشورهایی که تعداد مبتلایانش زیاد هستند،خودداری کنید. در غیر این صورت چنانچه تاکید بر این دیدار دارید، فاصله یک متری خود را با فرد مورد نظر رعایت کنید.

افراد مبتلا به این بیماری باید استراحت فراوان کنند، مایعات فراوان بنوشند و دست‌‌های خود را به فراوان آب و صابون بشویند، از ماسک استفاده و به مراکز بهداشتی، درمانی و پزشکی مراجعه کنند.

کسانی که مبتلا به آنفلوآنزای نوع A می‌شوند باید به مدت یک هفته در منزل استراحت کنند و کسانی که کار سرویس‌دهی و مراقبت از آنها را انجام می‌دهند، باید حداقل یک متر از افراد ناقل بیماری فاصله داشته باشند.
منبع : شفاف
دسته ها : خبر - علمی - مقالات
پنج شنبه دوم 7 1388
X