دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826761
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 یا ابا صالح ...



روی تو را ز چشمه‏ی نور آفریده‌اند
لعل تو از شراب طهور آفریده‌اند
خورشید هم به روشنی طلعت تو نیست
آیینه تو را ز بلور آفریده‌اند
پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش
خورشید را برای ظهور آفریده‌اند
منعم مکن ز مهر خود ای مه! که ذره را ‏
مفتون مهر و عاشق نور آفریده‌اند
خیل ملک ز خاک در آستان تو
مشتی گرفته، پیکر حور آفریده‌اند
عیسی وظیفه خوار لب روحبخش توست
کز یک دم تو، نغمه‏ی صور آفریده‌اند
از پرتو جمال تو در کوه و بر و بحر‏
سینای عشق و نخله‏ی طور آفریده‌اند
آلوده‌ایم و بیم به دل ره نمی‌دهیم
از بس تو را رحیم و غفور آفریده‌اند
سرمایه‏ی سرور دل ما ز درد توست
درد تو را برای سرور آفریده‌اند
عمری اسیر هجر تو بود و فغان نکرد
بنگر دل مرا چه صبور آفریده‌اند
از نام دلربای تو همت گرفته‌اند
تا برج آخرین مشهور آفریده‌اند
عشاق را به کوی وصال تو ره نبود
این راه دور را به مرور آفریده‌اند
‏«پروانه» را در آتش هجران خود مسوز
کو را برای درک حضور آفریده‌اند

 

محمدعلی مجاهدی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
شنبه جهاردهم 9 1388

از گل گفته‌های تو

باز کبوتر دلم، پر زده در هوای تو

می کشدم ز هر طرف، جاذبة وفای تو

در سفری دوباره‌ام، سوخته چون ستاره‌ام

آه که آتش درون، شعله زد از نوای تو

گر چه جوان دویده‌ام، پیر به تو رسیده‌ام

تا به کجا کشد مرا، غربت ماجرای تو

ساز دل شکسته‌ام، مویه ز داغ می‌کند

بغض زمان گرفته از، گریة بی صدای تو

در شب بی خروش من، چنگ غریب عشق کو

تا به نوای غم زند نغمة آشنای تو

بر سر سجده‌گاه دل، سوخته‌جان نشسته ام

تا دم آخرین نفس، بر لب من دعای تو

قصة نا‌تمام دل با تو تمام می‌شود

شاخة سبز آرزو، گل دهد از صفای تو

دست خیالی خرد، خوشة گل سبد‌سبد

چیده ز باغ آسمان، شب همه شب برای تو

عطر ترانه‌های تر، شعر نگفتة سحر

داشت نسیم خوش‌خبر، از گل گفته‌های تو

ای همه آرزوی من، خوب فرشته‌خوی من

شاخ بهشتی غزل، ریخته گل به پای تو

«من که ملول گشتمی، از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو»

 

نصرالله مردانی

 

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
جمعه سیزدهم 9 1388

رؤیای آشنا

با تیشه‌ی خیال تراشیده‌ام تو را

در هر بتی که ساخته‌ام دیده‌ام تو را

از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟

یا چون گل از بهشت خدا چیده‌ام تو را

هر گل به رنگ و بوی خودش می‌دمد به باغ

من از تمام گل‌ها بوییده‌ام تو را

رؤیای آشنای شب و روز عمر من!

در خواب‌های کودکی‌ام دیده‌ام تو را

از هر نظر تو عین پسند دل منی

هم دیده، هم ندیده، پسندیده‌ام تو را

زیباپرستی دل من بی‌دلیل نیست

زیرا به این دلیل پسندیده‌ام تو را

با آنکه جز سکوت جوابم نمی‌دهی

در هر سؤال از همه پرسیده‌ام تو را

از شعر و استعاره و تشبیه برتری

با هیچ‌کس به‌جز تو نسنجیده‌ام تو را

 

دکتر قیصر امین پور

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
جمعه سیزدهم 9 1388

یا عزیز زهرا ...

 


به گریه‌های بدون صدا دلم تنگ است

قسم به ندبه‌ی «آقا بیا» دلم تنگ است

ستاره می‌چکد از خلوت شبانه‌ی من

به وسعت همه‌ی گریه‌ها دلم تنگ است

شکسته بال و پرم در هوای دلتنگی

قفس‌نشین شده‌ام بی‌تو تا دلم تنگ است

تو نیستی متعلق فقط به خوبان که

شبی به خلوت من هم بیا دلم تنگ است

حلقه‌های ضریح مجعد زلفت،

گره زدم دل سرگشته را دلم تنگ است

می‌شود که شبی میهمانتان باشم

برای خیمه‌ی سبز شما دلم تنگ است

شبیه عطر بهشت است عطر سردابت

برای خانه‌یتان سامرا دلم تنگ است

قسم به پرچم مشکی روضه‌ی ارباب

برای دیدن کرببلا دلم تنگ است

قسم به خون گلوی شهید ششماهه

برای مرقد خون خدا دلم تنگ است


 یوسف رحیمی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
جمعه سیزدهم 9 1388
یا ابا صالح ...

 دلم به عشق وصل تو خمار شد نیامدی

و آسمان شهر ما غبار شد نیامدی

غروب خسته ی دلم چه شد طلوع روشن

و ماه هم در آسمان چه تار شد نیامدی

امیر بی قرینه ام کجاست روز وصل تو

و دل بدون عشق تار و مار شد نیامدی

کلام ناب مرتضی چه دیر شد ظهور تو

و روز هجر بی شمار شد نیامدی

سلام صبح فاطمه به آن دو چشم مست تو

و دوری ات بلند مثل روزگار شد نیامدی

 

سیده شریفه کریمی نژاد

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
جمعه سیزدهم 9 1388
کاش باز آیی

مثل باران بی‌ریا و ساده‌ای
چون دعا، مهمان هر سجاده‌ای

باز هم می‌آیی از یک راه دور
شهر را پر می‌کنی از عطر و نور

سبز می‌رویی میان قلب‌ها
عطر گل‌ها را تو می‌بخشی به ما

چشم خواب آلوده را تر می‌کنی
غصه‌ها را زود پرپر می‌کنی

می‌شوی هم‌صحبت پروانه‌ها
می‌نشانی عشق را در خانه‌ها

با تهی‌دستان محبت می‌کنی
شادمانی را تو قسمت می‌کنی

پیشوازت ماه می‌آید ز اوج
نور می‌ریزد به پایت موج موج

انتظارت همدم دیرین ماست
حرف‌هایت صحبت شیرین ماست

زودتر ای کاش بازآیی ز راه
گل ‌کنی چون ماه در باغ نگاه

رابعه راد
دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
پنج شنبه دوازدهم 9 1388

 یا ابا صالح مدد...

دل به داغ بی‌کسی دچار شد، نیامدی
 

چشم ماه و آفتاب تار شد، نیامدی
 

سنگ‌های سرزمین من در انتظار تو
 

زیر سم اسب‌ها غبار شد، نیامدی
 

چون عصای موریانه خورده دست‌های من
 

زیر بار درد تار و مار شد، نیامدی
 

ای بلندتر ز کاش و دورتر ز کاشکی
 

روزهای رفته بی‌شمار شد، نیامدی
 

عمر انتظار ما، حکایت ظهور تو
 

قصه بلند روزگار شد، نیامدی

 

عبدالجبار کاکایی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
چهارشنبه یازدهم 9 1388

 مهدی جان ...

     

  صدایت می کنم ،عالم شمیم عود می گیرد

و چشمانم به یاد تو ،غمی مشهود می گیرد

شبی در خلوت لاحوتی روحم تجلی کن

که دارد شعر هایم رنگی از بدرود می گیرد

سواحل در سواحل ،خاک سرگرم گلفشانی است

که روزی رنگ بو از آن گل موعود می گیرد

در اشراق ترنم ها و آفاق تغزل ها

زمین را نغمة جادویی داود می گیرد

هلا ای قدسی سرچشمة انفاس جالینوس

به دشت زخمهامان نقشی از بهبود می گیرد

ببین مولا ! به محض این که از عشق تو می گویم

جهان را،شوق یک فردای نا محدود می گیرد

 حسین اسرافیلی
دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
چهارشنبه یازدهم 9 1388

بهار سوگوار


نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید


نشان داغ دل ماست لاله‎ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید


بیا که خاک رهت لاله‎زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید


به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینه جویبار گریه‎ی بید


به درد ما که همه خون دل به ساغرهاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید


چه جای من که در این روزگار بی فریاد
ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید
 
گذشت عمر و به دل  عشوه می‎خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید
 
که راست درین فتنه‎ها امید امان؟
شد آن زمان که دلی بود در امان امید
 
صفای آینه خواجه ببین کزین دم سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان بخشید


                                               ه. ا. سایه

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
سه شنبه دهم 9 1388

 سوار سبز پوش من ...

 

گام‌هایت صبح را تفسیر خواهد کرد

خاک را از تیرگی تطهیر خواهد کرد

باغ آوازت که میراث رسولان است

شاخساران را پر از تکبیر خواهد کرد

با تو اصل عدل عالمگیر خواهد شد

با تو رنگ زندگی تغییر خواهد کرد

تا بیایی آفتاب، این هم‌رکاب تو

در غروب واپسین تأخیر خواهد کرد

من چنان در دیدنت محوم که پندارم

مرگ در دیدار با من دیر خواهد کرد

 

مرتضی نوربخش

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
سه شنبه دهم 9 1388
 یا ابا صالح ...
چه سال ها که خدا بود و ما نفهمیدیم

کنار خانه ی ما بود و ما نفهمیدیم



همین خدا که برایش قصیده می گفتیم

خودش قصیده سرا بود و ما نفهمیدیم



چه اشتباه بزرگی همیشه در معنا

نوا، ز ناله جدا بود و ما نفهمیدیم



و این صدا که شنیدیم تازگی، عمری -

سرود پنجره ها بود و ما نفهمیدیم



دری که رو به خیابان عشق وا می شد

کنار خانه ی ما بود و ما نفهمیدیم
شاعر ؟
دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
دوشنبه نهم 9 1388
X