محبت
دسته
ادبی (605)
شعر (454)
خبر (408)
مذهبی (383)
سیاسی (284)
مهدی نامه (242)
مقالات (173)
علمی (167)
احادیث (152)
خبر سیاسی (123)
طنز (111)
گفتگو (86)
سخنرانی (77)
حوادث (66)
در محضر شهید (57)
فرهنگی (46)
دل نوشته ها.. (45)
خاطرات (43)
عاشورایی (39)
نامه (32)
جبهه و جنگ (26)
هنری (25)
دعا (17)
قیصر امین پور (17)
اجتماعی (15)
در محضر امام (14)
بیانیه (12)
زندگی نامه (10)
فتوی (9)
ورزشی (9)
پیام (5)
رهبری (3)
فلسفه و عرفان (2)
پیامک (2)
اخلاقی (2)
اقتصادی (2)
گردان مالک (1)
اطلاعیه (1)
سینمایی (0)
فیلم (0)
تواشیح (0)
کاریکاتور (0)
عکس (0)
بدون موضوع (7)
وبلاگهاي برگزيده
در راه
ولایت
حضور عشق
وبلاگ پرخوران گمنام
آقای برادر وارد می شود
بزرگترین وبگاه ایرانیان
تنها هستی
من و تو
دختر خوب و nazanin
و برای رحمت آفریدشان
ام البشر+ابوالبشر=...؟؟!!
کلبه تنهایی
قاصدک خدا
سلیم آبادی
...*آهسته بیا*...
دهکده رویایی
***هرچی بخوای***
نفس....
جستجوگری در مسیر "شدن"
مهدی
طلوع
اطلاعات و اخبار ورزشی
آرشیو
ازتاریخ 1388/11/01 تا تاریخ 1388/11/30
ازتاریخ 1388/10/01 تا تاریخ 1388/10/30
ازتاریخ 1388/09/01 تا تاریخ 1388/09/30
ازتاریخ 1388/08/01 تا تاریخ 1388/08/30
ازتاریخ 1388/07/01 تا تاریخ 1388/07/30
ازتاریخ 1388/06/01 تا تاریخ 1388/06/31
ازتاریخ 1388/05/01 تا تاریخ 1388/05/31
ازتاریخ 1388/04/01 تا تاریخ 1388/04/31
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826699
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
سرنگونی هر نوع پرنده

سرنگونی هر نوع پرنده

شهرام شکیبا - یک اوضاع و احوال عجیبی شده. اول فقط هواپیماها می‌افتاد اما حالا یک طوری شده که گنجشک هم جرأت پرواز ندارد



یک اوضاع و احوال عجیبی شده. اول فقط هواپیماها می‌افتاد اما حالا یک طوری شده که گنجشک هم جرأت پرواز ندارد. یک رفیقی داشتم که مرد عمل بود. دیروز دیدمش، خیلی آشفته و درهم. گفتم: «چیه؟ آشفته‌ای. نکنه از اهل عمل بریده‌ای و به اهل حرف پیوسته‌ای.» چون به هر حال در این مرز پرگهر جماعت یا هل عملند یا دائم حرفش را می‌زنند. طرف گفت: «نه داداش. ماجرا پیچیده‌تر از این حرفاس. پر پرواز رو ازمون گرفتن.» بعد شروع کرد به توضیح: «اولاً که دیگه پرهامون قدرت پرواز نداره، از بس که ناخالصی و هندونه گندیده و خون شتر و دمپایی ابری سوخته قاطی پر پرواز می‌کنن. ثانیاً آدم جرأت پرواز نداره. قبلاً می‌گفتیم اگه خیلی بالا بپریم ممکنه بخوریم به هواپیماهای در حال سقوط. الان دیگه پایینم نمی‌شه پرید، آدم می‌خوره به دکل برق.»

ماجرا از این قرار است که وزارت نیرو در سایت پرواز پاراگلایدر دکل برق نصب کرده و جماعت یا به‌کل تصادف می‌کنند و می‌میرند، یا به سیم‌ها گیر می‌کنند و «معلق بین‌الارض و السماء» می‌مانند و جیغ می‌زنند و داد می‌کشند و گوشت تنشان آب می‌شود.

اگر جماعت مرحمت کنند و روی باندهای فرودگاه هم دکل بزنند، بد نیست، اقلاً هواپیما قبل از پرش به سیم‌ گیر می‌کند. هواپیمایی که نپریده، سقوط نمی‌کند. همانجا درب و داغان می‌شود که خطرش کمتر است. آدم روی زمین باشد، بلایی سرش بیاید باز دستش به یک جایی بند است.

تبانی

مدتی است که بی‌ربط حرف زدن خیلی رایج شده. مثلاً جمعه پیش جماعت قرمز و آبی رفته بودند استادیوم. طبیعی بود که یا مثل همیشه به داور فحش بدهند یا به تیم مقابل و هوادارانش. اما در یک تصویر بی‌نظیر از وحدت یکصد هزار نفر یکصدا هر دو تا تیم را مورد «عنایت خاص» قرار دادند، این یعنی حرف و شعار بی‌ربط. آدم نصف روز وقت بگذارد برود استادیوم که با هواداران تیم مقابل همداستان شود و هر دو تیم را فحش بدهد؟ نوبر است.جماعت مدعی بودند که «تبانی» شده تا باز هم نتیجه مساوی باشد.

1- چرا باید تبانی شود؟ برای جلوگیری از چه؟ آشوب و درگیری؟

2- اگر جماعت آشوبگر باشند که کاری به نتیجه ندارند، آشوبشان را می‌کنند دیگر.

3- اگر این همه آشوبگر داریم، حالا که همه یک‌جا جمع بودند چرا دستگیرشان نکردند؟

4- اساساً چرا جماعت در استادیوم این‌قدر عصبانی هستند؟

5- اگر همه عصبانی‌ها با مساوی آرام می‌شوند، هر هفته 100 هزار نفر از معترض‌ها را ببرند استادیوم و جلوی‌شان مساوی کنند تا مملکت آرام شود. «حسین فلاح‌نژاد» عضو هیأت‌مدیره باشگاه پرسپولیس آب پاکی را روی دست همه ریخته و گفته است: «مگر می‌شود تبانی در داربی انجام بگیرد و خبرش از میان دو تیم به بیرون درز نکند؟!»

توضیحاً‌ عرض می‌کنم که بله. به تعداد تبانی‌هایی که تاکنون در جهان صورت گرفته و خبرش به بیرون درز نکرده، امکان تبانی وجود دارد. آمار تبانی‌های جهان که منتشر نمی‌شود. تبانی هم کار خوبی نیست که کسی جار بزند «آهای مردم ما تبانی کرده‌ایم!»

شکلات و مننژیت

دانشمندان انگلیسی متوجه شده‌اند که مصرف شکلات در کودکی، موجب بروز مشکلات رفتاری و جرم و جنایت در بزرگسالی می‌شود.

- «خانوم این‌قدر شکلات به این بچه نده مننژیت می‌گیره‌ها! 30 سال دیگه می‌بینی در اغتشاشات اخیر اون موقع‌ها یا توی کهریزک داره کتک می‌زنه، یا داره کتک می‌خوره که به هر حال منجر به مننژیت می‌شه.»

 

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
يکشنبه دوازدهم 7 1388
جوایز نوبل تحقیقات خنده‌دار اعطا شد

جوایز نوبل تحقیقات خنده‌دار اعطا شد

جایزه نوبل تحقیقات غیر محتمل که Ig Nobel نام دارد همه ساله در ماه اکتبر به خنده دار ترین تحقیقات علمی دنیا اعطا می شود.

 خبرگزاری مهر به نقل از لس آنجلس تایمزنوشت، هیئت داوران جایزه Ig Nobel از جدی ترین دانشمندان تشکیل شده است اما این کمیته، تحقیقاتی را انتخاب می کند که از نظر علمی بسیار خنده دار و غیرمحتمل به نظر می رسند.

براساس این گزارش ،جوایز این دوره از "آی. جی نوبل" در رشته های مختلف علمی به شرح زیر است:

دامپزشکی- این جایزه به کاترین داگلاس و پیتر رالینسون از دانشگاه نیوکاسل انگلیس اعطا شد. این محققان نشان دادند گاوهایی که اسم دارند نسبت به گاوهای بی نام شیر بیشتری تولید می کنند.

صلح- استفان بالیگر، استفن راس، لارس اوسترلیگ، مایکل تالی و بیت نئوبوئل از دانشگاه برن برندگان این جایزه هستند. این دانشمندان نشان دادند که ضربه زدن به سر با یک بطری خالی نوشابه بهتر نتیجه می دهد تا بطری پر.

پزشکی - این جایزه به فونیاکی تاگوچی، سانگ گوفو و شانگ کوانگلی از دانشگاه کیتاساتو در ژاپن اعطا شد. این محققان نشان دادند که باکتریهای استخراج شده از فضولات پاندای غول پیکر می توانند 90 درصد از میزان زباله های بیولوژیکی خانگی را کاهش دهند.

اقتصاد- به مدیران ارشد و کارمندان چهار بانک ایسلندی اعطا شد. این مدیران نشان دادند که یک بانک کوچک می تواند به سرعت به یک بانک عظیم تبدیل شود و دوباره کوچک شود. این اتفاق می تواند در داخل اقتصاد ملی رخ دهد.

فیزیک - این جایزه متعلق به کاترین وایتکام از دانشگاه سینسیناتی و دانیل لیبرمن از دانشگاه هاروارد است. این محققان قانونی را برای توضیح این مسئله پیدا کردند که چرا زنانی که در ماههای پایانی بارداری به سر می برند از پشت به روی زمین نمی افتند.

ریاضی - این جایزه به گیدئون گونو رئیس بانک ملی زیمباوه اعطا شد. این رئیس بانک در پی شتاب تورم شدید در این کشور برای مشتریان بانک خود دفترچه راهنمایی تهیه کرد که در آن تمام پولهای کشور از یک سنت تا 100 هزار میلیارد دلار زیمباوه نشان داده شده بود.

منبع : خبر آن لاین

(1) نظر
دسته ها : خبر - علمی - طنز
شنبه یازدهم 7 1388
طنز/ ناگفته‌های «شاهد بازاری» و «پرده‌نشین»

طنز/ ناگفته‌های «شاهد بازاری» و «پرده‌نشین»

 شکیبا، شهرام  - آخرین پست وبلاگ محمدعلی ابطحی، معاون سابق سیدمحمد خاتمی رئیس‌جمهور سابقِ ایران را بازجویش در زندان اوین نوشته است.

مطلب فوق‌الاشاره طولانی است. فقط چند جمله از آن را نقل می‌کنیم.
1- در این جا ما معمولاً به جای کلمه «متهم»‌ از «مهمان»‌ استفاده می‌کنیم.
2- چند روز تمام بدون اینکه یک کلمه از او بازجویی بخواهم و روی کاغذ چیزی بنویسد، با هم حرف زدیم.
3- کم‌کم نظراتمان به یکدیگر نزدیک شد. تا جایی که به قول شماها همدیگر را درک کردیم.
4- آقای ابطحی... می‌گفت آزادی‌اش به تأخیر افتاده است.
5- آقای ابطحی که در نوشته‌های سایتش و گفته‌هایش با بستگان و دوستان و حتی نوشته‌های ناگفته‌اش و گفته‌های نانوشته‌اش به من لطف دارد.
6- آقای ابطحی و سایر هموطنان عزیزم را که از قبیله انقلاب اسلامی... هستند، دوست دارم.
7- در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود/ کان شاهد بازاری وین‌ پرده‌نشین باشد.
8- حالا قصه من و آقای ابطحی هم قصه گلاب و گل است.

و اما شرح و تفسیرهای گوناگون و نتیجه‌گیری‌های این جانب از نوشته‌های آقای بازجوی نویسنده.
این جور مهمانی‌ها فقط دو عیب دارد، اول اینکه نمی‌شود با خانواده بعد از شام تشریف برد. عیب دوم هم اینکه نمی‌شود بعد از صرف شام و شربت و شیرینی به خانه برگشت.
از مورد 4 نقل‌و‌قول‌های فوق معلوم می‌شود که بحمدالله تلاش‌های هر دو طرف به خوبی نتیجه داده و آقای ابطحی به‌زودی آزاد می‌شود. درستش هم همین است. مهمانی یک روز، دو روز، نه چندین و چند سال!
... و اما اصل ماجرا که می‌توانید فرض کنید یکی از جلسات مهمانی گل و گلاب است.
یک میزگرد که شمعی ضخیم در وسط آن روشن است. موسیقی ملایمی فضا را زیباتر کرده است: یک قطعه تکنوازی پیانو از «ریچارد کلایدرمن». دو فنجان قهوه اسپرسوی نیم‌خورده و یک لب‌تاپ DELL علاوه بر شمع ضخیم روی میز قرار دارد. دو نفر در دو سوی میز به نی‌نی چشم های هم، چشم دوخته‌اند. نگاهشان بسیار ژرف، عمیق و مهربان است. آنها لبخندی ظریف برچهره دارند. آن دو «گل» و «گلاب» یا به عبارتی دیگر «شاهد بازاری» و «پرده‌نشین» هستند.
پرده‌نشین: چقدر لاغری بهت میاد.
شاهد بازاری: آره، دیدم خیلی چاق شدم، رژیم منو گرفت. منم از موقعیت استفاده کردم که تناسب انداممو به دست بیارم.
پرده‌نشین: از اینکه روزا میام با هم اینجا حرف می‌زنیم چه حسی داری؟
شاهد بازاری: یه حس خوب. یه حس قشنگ. می‌دونی؟ تو خیلی رو من تأثیر گذاشتی؟ نگاهمو عوض کردی به زندگی. دست دلمو گرفتی و دوباره من رو به خودم معرفی کردی. ما نظراتمون خیلی شبیه همدیگه شده.
پرده‌نشین: تو هم همین حس رو داری؟ چه تفاهمی!
شاهد بازاری: آره تو منو درک می‌کنی، منم تو رو درک می‌کنم. این خیلی خوبه. آخه س. م. خ اصلاً منو درک نمی‌کرد.
دوس دارم همین الان داد بزنم و به همه بگم چقدر با هم تفاهم داریم و چقدر همدیگه رو دوس داریم.
پرده‌نشین: تو مال کدوم قبیله‌ای؟
شاهد بازاری: منم از قبیله خودتونم.
پرده‌نشین: پس واسه همینه که من اینقدر دوستت دارم.
شاهد بازاری: منم دوستت دارم.
پرده‌نشین: می‌تونم به DELL تو دست بزنم.
شاهد بازاری: عزیزم. DELL‌خودته. اصلاً DELL من و تو نداره که.
پرده‌نشین: می‌خوام همه چیز رو روی DELL تو بنویسم تا بقیه بخونن.
شاهد بازاری: منم می‌خواستم بگم همین کارو بکنی. چه تفاهمی. می‌تونم از حالا به بعد تو رو «گلاب» صدا کنم؟
پرده‌نشین: آره به شرطی که منم تو رو «گل» صدا کنم.
ادامه دارد..

منبع : خبر آن لاین

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
شنبه یازدهم 7 1388
طنز/ مُعنعنات

طنز/ مُعنعنات

 شکیبا، شهرام  - این خبر را از خبرگزاری «فارس» بخوانید: «سیدمحمد سادات اخوی» گفت: «برزو ارجمند» می‌گوید پدرم معتقد است «محمدحسین لطیفی» ترکیبی از «ناصر تقوایی» و زنده یاد «علی حاتمی» است.

از خبرگزاری فارس بسیار ممنونم. فقط‌ ای کاش یک جزوه درباره علوم «رجال» و «درایه» چاپ کنند تا معنعنات این خبر را پیگیری کنیم چیزی دستگیرمان شود از این سلسله روات.

تراکتور در عروسی
به گزارش خبرگزاری «مهر» کارخانه تراکتورسازی تبریز به منظور جا به جایی عروس و دامادها به زودی با قیمت مناسب تراکتور تشریفاتی وارد بازار خواهد کرد.
بسیار خبر مسرت‌بخشی است. امیدوارم سازمان ملی جوانان هم در این طرح مشارکت کند. اساساً خیلی خوب است که کارخانجات و صنایع در راستای تحکیم خانواده و برگزاری هر چه بهتر و باشکوه‌تر مراسم عروسی کمک کنند. لذا لیست زیر را جهت همکاری بیشتر پیشنهاد می‌کنم:
1- کارخانجات لوله و پروفیل ساوه
2- کارخانجات صنایع آذر آب
3- شرکت سهامی گوشتیران
4- صنایع بهداشتی چشمک
5- کارخانجات نورد و لوله اهواز
6- مدیریت ایستگاه‌های تقلیل فشار گاز
7- سازمان زیباسازی و سازمان پارک‌ها و فضای سبز شهرداری

هنردرمانی
در «فارس» خواندم که احمد جلیلی، رئیس انجمن روانپزشکان ایران گفته است: «هنردرمانی رویکرد جدید در درمان اختلال‌های روانی است».
به منظور آشنایی بیشتر جامعه محترم روانپزشکان با آثاری که می‌تواند بیشترین کمک را به بیماران روانی بکند لیست هنرمندان و آثار زیر تقدیم می‌شود؛
داستان: مجموعه آثار رضا رهگذر، ابراهیم حسن‌بیگی، فرهاد جعفری
شعر: مجموعه آثار حمید سبزواری، محمدعلی سپانلو و خود علیرضا قزوه با آثارش
سینما: مجموعه آثار مسعود ده‌نمکی، حسینعلی فلاح‌لیالستانی، سعید سهیلی
تئاتر: مجموعه آثار نصرالله قادری، نصرالله قادری و نصرالله قادری

منبع : خبر آن لاین

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
چهارشنبه هشتم 7 1388
طنز ما رو دزدیدن،دارن باهاش پز می دن!

طنز ما رو دزدیدن،دارن باهاش پز می دن!

ابراهیم رها در اعتماد نوشت:

اساساً انسان‌ها بر دو دسته‌اند؛ یا اگر حرف و نظری دارند آن را معقول و منطقی بیان می‌کنند یا جواد لاریجانی هستند. جواد اردشیرلاریجانی باز هم صحبت، جلب توجه و اظهار وجود کرده است.

 

او اصولاً وقتی می خواهد خیلی جدی حرف بزند حاصل صحبت هایش طنز می شود، طوری که من با خواندن حرف هایش می خواستم داد بزنم «طنز ما رو دزدیدن/ دارن باهاش پز می دن». اما بعد دوستان گفتند، جواد جدی حرف زده، طنز نیست، او گفته بود میرحسین موسوی شبیه مسعود رجوی عمل می کند. می خواستم خدمتش بگویم اینکه شوخی بی مزه یی بود، اما به جایش می شود حرف های با پایه و اساس زد و گفت چه کسانی مثل چه کسان دیگری عمل می کنند.

- صادق محصولی مثل شعبده بازها عمل می کند،

- دولتً بعد از نهم، مثل ترمیناتور عمل می کند.

- جواد لاریجانی مثل جغجغه عمل می کند.

- وزارت بهداشت از این به بعد مثل حمام که به شدت زنانه و مردانه اش جداست، عمل می کند،

- وزارت راه و ترابری در بخش های هوایی و جاده یی دقیقاً مثل آمبولانس بهشت زهرا عمل می کند.

- غلامحسین الهام مدت هاست مثل دستگاه غذاساز 11 کاره عمل می کند،

- تیم اقتصادی دولت مثل زلزله، سیل و سایر بلایا عمل می کند.

- فدراسیون فوتبال دولت مثل سوراخ فوری عمل می کند.

- محمود احمدی نژاد مثل خاطرخواه اسفندیار رحیم مشایی عمل می کند.

- دولت در برابر نظرهای دیگران مثل مدرسه باغچه بان عمل می کند.

- صدا و سیما نسبت به وقایع پس از انتخابات مثل عزیزان روشن دل عمل می کند،

منبع : آینده

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
سه شنبه هفتم 7 1388
طنر/ گروهک موسوم به نهضت آزادی

طنر/ گروهک موسوم به نهضت آزادی

 مدتی ا‌ست که برخی از کج‌اندیشان گیر داده‌اند به مدرک محمدرضا رحیمی معاون اول ریاست جمهوری و گویا ول‌کن ماجرا نیستند.

در راستای مقابله با این جریان معاند، غلامعباس توسلی از اعضای برجسته گروهک موسوم به نهضت آزادی مدعی شده است که در سال 79 آقای محمدرضا رحیمی شاگرد وی بوده. نامبرده ضمن ادعای استاد راهنما بودن در دوران تحصیل کارشناسی‌ارشد رحیمی گفته: «او شاگرد خوبی بود.»

متأسفانه روزنامه «خبر» ستون اخبار ویژه ندارد. خبر فوق همه‌رقمه‌ جون می‌داد برای آن.

بنده به نمایندگی از خودم در کمال عصبانیت و شدت و حِدّت اعلام می‌نمایم که عمراً اظهارات واهی اعضای گروهک معاند و برانداز و مخملی موسوم به نهضت آزادی را قبول ندارم. اگر مدرک فوق‌لیسانس ایشان را یکی از اعضای هیأت مؤتلفة اسلامی یا فوقش جامعة اسلامی مهندسین تأیید کنند، خودم به نمایندگی از دانشگاه آکسفورد 3 مدرک دکتری به آقای رحیمی و دوستانشان اعطا می‌کنم. ولی با تأیید گروهک موسوم به نهضت آزادی اگر زورم می‌رسید، دیپلم ایشان را هم باطل اعلام می‌کردم.

بوق نزن
مرتضی تمدن، استاندار تهران از برخورد با رانندگان خودروهایی که در اغتشاشات اخیر بوق زده‌اند، خبر داد.

لازم به ذکر است که در ایران و بالاخص در تهران بوق معانی گوناگونی دارد. برای تنویر اذهان مأموران محترم چند مورد را عرض می‌کنم تا خدای ناکرده با کسی بابت بوق اشتباهی برخورد نشود.

1- برو جلو.

2- بیا عقب.

3- مرگ بر چین.

4- بیا بالا.

5- برو کنار.

6- هی خانوم کجاکجا؟

7- بنده مسافرکش هستم.

8- مرتیکة [...][...][...][...][...] راه می‌افتی یا بیام [...]؟

9- بابا زود باشین من منتظرم.

10- سلام داداش. خوبی؟ چه خبرا!

الو برج مراقبت
پرویز فتاح وزیر سابق نیرو اخیراً ماجرای جالبی را تعریف کرده است.

او گفته وقتی رئیس‌جمهور راهی سفر به نیویورک بوده از داخل هواپیما به فتاح تلفن زده و نزدیک 15 دقیقه با هم حرف زده‌اند. فتاح گفته: «احمدی‌نژاد به من گفت که آقای فتاح می‌دانی که من تو را چقدر دوست دارم. گفتم: بله و سپس وی ادامه داد می‌خواهم در دولت بمانی که من در پاسخ به او گفتم این راهی است که رقم خورده پس اجازه بدهید ما در همین مسیر برویم. این مکالمه به پایان رسید، اما یک ساعت بعد پیغامی به من رسید که از سوی رئیس‌جمهور به خلبان پرواز، از خلبان پرواز به برج مراقبت و از برج مراقبت به دفتر ریاست جمهوری و سپس به من رسید. رئیس‌جمهور در آن پیغام گفته بود که آقای فتاح دوست داریم بمانی.»

1- ضمن خیرمقدم و آرزوی سفری خوش، خواهشمندیم در طول پرواز تلفن‌های همراه خود را خاموش کنید. استفاده از تلفن‌همراه باعث اختلال در سیستم ناوبری هواپیما می‌شود. راه‌های خروج هواپیما همان‌طور که همکارم نشان می‌دهد، یک در، در جلو، یک در، در عقب...

2- این کارها بدآموزی دارد. مردم هم توی پروازها، با موبایل حرف می‌زنند و هواپیماها تِپ و تِپ می‌افتند.

3- خوب است که رئیس‌جمهور با فتاح کار داشته. اگر با کامران باقری‌لنکرانی، وزیر سابق بهداشت کار داشت، لابد باید به این سلسلة راویان خبر، بارفروشان میدان تره‌بار، عمده‌فروشان هلو و میوه‌فروش سرمحل که در بحران گوجه‌فرنگی نقش اصلی تنش‌زایی را ایفا می‌کرد نیز اضافه می‌شدند.

4- واقعاً نمی‌شد یک ساعت بعد با ایشان تماس گرفت؟ مگر آقای فتاح داشته برای چه کاری به کجا می‌رفته، که اگر توی پرواز به ایشان ابراز علاقه و دعوت به همکاری نمی‌شد، گرفتاری پیش می‌آمد؟

منبع : خبر آن لاین

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
سه شنبه هفتم 7 1388
طنز/ هوا و هوس در صنعت هوایی

طنز/ هوا و هوس در صنعت هوایی

شکیبا، شهرام  

خیلی مواظب باشید که دیگران را عصبانی نکنید. بعضی‌ها وقتی عصبانی شوند یک چیزهایی می‌گویند که آدم شاخدار می‌شود. پنهان کردن شاخ در این روزگار هم کار سختی است.

دیروز محمدعلی ایلخانی عصبانی شد. نامبرده کلاً 72 روز سرپرست سازمان هواپیمایی کشور بود. یعنی همان ایامی که مثل برگ خزان، هواپیما از آسمان به زمین می‌ریخت. ایلخانی در مراسم تودیع خویش و معارفه مدیر جدید، عصبانی بود و جملاتی گفت بی‌نظیر.


ایلخانی: «در پی هوا و هوس به سازمان هواپیمایی نیامدم». ببخشید اگر ممکن است چند جمله درباره بخش هوس‌انگیز صنعت هوایی کشور بفرمایید؟ «هوا» که به «هواپیما» و اینها ربط دارد. با این حساب ایشان اگر مدیرعامل راه‌آهن بودند چه جملاتی می‌گفتند؟

مفاخر خانه خراب

فکرش را بکن توی خانه‌ات نشسته باشی، یکباره جماعتی بیایند در بزنند با بیل و کلنگ بیفتند به جان خانه‌ات که این خانه میراث فرهنگی است و باید ترمیم شود. چند سالی است که میراث فرهنگی بزرگان و مفاخری که خانه خراب شده‌اند را مد نظر قرار داده و به شدت مشغول ترمیم خانه‌های ایشان است از جمله مرحوم آیت‌الله مدرس. لذا سال 82 یک میلیارد و صد میلیون تومان بودجه تصویبی را برداشتند رفتند یک خانه را ترمیم کردند، بعد معلوم شد آن خانه، مال خانواده مشهور کتابچی بوده نه مدرس. حالا دوباره دارند در همان کوچه خانه‌ای را به نام خانه مدرس ترمیم می‌کنند که معلوم شده خانه نصیرالدوله وزیر فرهنگ و صنایع مستظرفه رضاشاه است.

با این حساب بعید نیست به زودی شاهد ترمیم بناهای زیر هم باشیم.

1- ترمیم زیرگذر خیابان آزادی، عوض آب‌انبار معیرالممالک.

2- ترمیم برج میلاد، عوض مناره امامزاده زید.

3- ترمیم خانه عمه این جانب در طبقه 15 برج اول از مجموعه ASP، عوض خانه پروین اعتصامی.

4- ترمیم شعبه خیابان ولی‌عصر رستوران زنجیره‌ای بوف، عوض موقوفه دکتر ایرج افشار.

5- ساخت تندیس امیرحسین مدرس (مجری و بازیگر) به جای مرحوم مدرس و نصب آن در میدان بهارستان.

منبع : خبر آن لاین

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
يکشنبه پنجم 7 1388
طنز/ دشمنان کج‌اندیش شهرام شکیبا و محمود احمدی‌نژاد

طنز/ دشمنان کج‌اندیش شهرام شکیبا و محمود احمدی‌نژاد

 شهرام شکیبا

از دیروز تا حالا به 24 میلیون نفر جواب داده‌ام. نامه‌های گوناگونی هم داشته‌ام از کشورهای خارجی حتی رسانه‌های کج‌اندیش نامه داده‌اند. همگی هم یک پرسش داشتند: «ستون روز چهارشنبه ات کجا بود؟»

از دیروز تا حالا به 24 میلیون نفر جواب داده‌ام. نامه‌های گوناگونی هم داشته‌ام از کشورهای خارجی که گروه‌های گوناگون سنی از 3 سال تا 103 سال برایم فرستاده‌اند. حتی رسانه‌های کج‌اندیش و معاند و برانداز و اینها هم نامه داده‌اند. همگی هم یک پرسش داشتند: «ستون دیروزت کجا بود؟»

قضیه از این قرار است که دیروز یک گفتگوی خیالی نوشته بودم بین یک خبرنگار و رئیس‌جمهور یکی از کشورهای آمریکای لاتین. شورای سردبیری بعد از خواندن مطلب بنده همگی یکصدا گفتند: در شرایط کنونی که سفر به کشورهای آمریکای لاتین جزو سفرهای استانی محسوب می‌شود و سازمان حج و زیارت گفته: «ازدواج تنها راه دختران مجرد برای رفتن به حج است». و «احمدی‌نژاد گفته ونزوئلا هم ندا آقا سلطان داشت». و «اداره استاندارد استان تهران گفته داخل سوسیس غضروف وجود دارد و نشریه علمی نیچر مدعی شده کامران دانشجو از مقاله کس دیگری کپی‌برداری کرده» و «محصولات ارزان‌قیمت قرآنی چینی توزیع شده» و «پادشاهان از کتب تاریخ مدارس کشور حذف می‌شوند». و «وزیر بهداشت عوض وزیر آموزش و پرورش زنگ مدرسه‌ها را زده» و غیره ... شرایط به گونه‌ای است که نمی‌توانیم چنین مطلبی را چاپ کنیم. اول درباره همه اینها توضیح بده تا رفع ابهام شود که معاندان و کج‌اندیشان و سایرین گمان نکنند به رئیس‌جمهور طعنه زده‌ای.

لذا درباره همه این موضوعات توضیح می‌دهم تا هم مشت محکمی باشد بر صورت و مخرج معاندان و کج‌اندیشان و سایرین، هم مطلبم طولانی‌تر شود، بلکه حق‌التحریر دیروز که مطلبم حذف شده بود، بیاید روی این یکی و پولم سوخت نشود! البته بر همگان واضح و مبرهن است که این جانب فقط برای خدا کار می‌کنم و نه مال دنیا.

ازدواج! ازدواج! تنها مسیر عمره
عبدالله نصیری، رئیس روابط عمومی سازمان حج و زیارت اعلام کرد: «تنها راه برای دختران دانشجویی که می‌خواهند به حج عمره بروند این است که ازدواج کنند».

لذا توجه شما را به چند آگهی که احتمالاً به زودی روی تابلوی اعلانات دانشگاه به چشم می‌خورد جلب می‌کنم:
1- به یک همخانه با اخلاق مناسب نیازمندم. ضمناً من نمی‌خوام برم حج، فوقش امامزاده داوود.

2- اگر آه تو از جنس نیاز است - در باغ زیارت باز باز است. یک دانشجوی 23 ساله هستم. قد بلند و چشم و ابرو مشکی. مناسب برای مجوز عمره دانشجویی.
3- فقط 200 هزار تومان. تضمینی. پسری هستم شهرستانی و چشم پاک. مناسب برای عمره دانشجویی. پرداخت مبلغ بعد از بازگشت از سفر معنوی عمره دانشجویی و اخذ گواهی.

بازگشایی بهداشتی مدارس
امسال در اول مهر ماه، اولین زنگ بازگشایی مدارس را وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور به صدا در آورد. با این حساب احتمالاً الباقی افتتاحات اخیر نیز چنین خواهد بود.
1- افتتاح وزارت نفت به دست وزیر رفاه.
2- افتتاح مهدکودک گل‌های ایران به دست وزیر اطلاعات.
3- افتتاح مرکز آمار ایران به دست وزیر کشور.
4- افتتاح کشور به دست اسنفدیار رحیم مشایی.

ابن خلدون 2009
این ابن خلدون هم آدم عجیبی بوده. مقدمه‌اش بر تاریخ شده دو جلد به این کلفتی. اگر می‌خواست همه تاریخ را بنویسد چه کار می‌کرد؟ به قول نماینده کنگاور در مجلس شورای اسلامی که موافق وزارت خانم آجورلو بود ویک شاعر گمنام دیگر:
درخت گردکان به این بزرگی
درخت خربزه الله اکبر
ای کاش زنده بود این جناب آقای ابن خلدون و کتاب‌های جدید مقاطع راهنمایی و دبیرستان را او بازنویسی می‌کرد. چرا که طبق اعلام وزارت آموزش و پرورش بناست «تاریخ نگاری‌های سیاسی و نظامی و پادشاهان» از کتاب‌های درسی تاریخ این دو مقطع حذف شود.

البته غمی نیست. اگر ابن خلدون نداریم، خسرو معتضد که داریم. ایشان همه چیز بلد است. تاریخ را بدهند مطابق سفارش در اسرع وقت در 18 برابر حجم کنونی تحویل می‌دهد.

ندای ونزوئلا
احمدی‌نژاد در گفت و گو با شبکه «کانال دو فرانسه» گفته است: «شبیه داستان ندا آقاسلطان در ونزوئلا اتفاق افتاده است».
در این مورد اخیر هیچ نظر خاصی ندارم. لطفاً رجوع کنید به مباحث پزشکی درباره دوقلوهای همسان.

منبع : خبر آن لاین

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
پنج شنبه دوم 7 1388
طنز/ چرا مسئولان تن‌شان می‌خارد؟

طنز/ چرا مسئولان تن‌شان می‌خارد؟

مهمان > شکیبا، شهرام  - شهرام شکیبا

«بولتن نیوز» در تاریخ 28 شهریورماه نوشته بود: «عده‌ای روز گذشته با دیدن بادامچیان نماینده مردم تهران، کردان وزیر سابق کشور، غضنفری وزیر فعلی وزارت بازرگانی که برای شرکت در راهپیمایی دشمن شکن روز قدس آمده بودند، به ایشان حمله فیزیکی کرده و با استفاده از الفاظی زشت و نامناسب به این افراد توهین کردند و در برخی مقاطع نیز اتومبیل این افراد را با خسارت مواجه کردند.
در همین حال حمله و تخریب اتومبیل غضنفری، وزیر بازرگانی دولت دهم حدود 4 میلیون تومان خسارت به همراه داشت».
خبر فوق از دو منظر کلی قابل بررسی است:
الف - شیوه نوین خبرنویسی.
ب- مفهوم خبر.

الف - شیوه نوین خبرنویسی
1- «حمله فیزیکی» دیگر چه صیغه‌ای است؟
مگر حمله «شیمیایی» هم داریم. «حمله شیمیایی» اساساً به چه شکل می‌شود این نوع حمله را انجام داد.
2- مگر با الفاظ «قشنگ» و «مناسب» هم کسی به کسی توهین می‌کند.
3- عبارت «در برخی مقاطع»یعنی چی؟ نکند «بولتن نیوز» هم کلمه‌شمار حق‌التحریر می‌دهد که دوستان خبرنگار بی‌خودی هی کلمات را خرج می‌کنند؟

ب- مفهوم
1- هر دو گروه که مدعی عدم خشونت هستند. از طرفی از هر دو گروه هم جماعتی کتک خورده‌اند. با این حساب یحتمل یک گروه از موجودات فضایی درست همزمان با روز قدس به تهران حمله کرده‌اند و از قضا به افراد دو گروه هم حمله کرده‌اند و همه را از دم کتک زده‌اند.
2- اگر فرضیه موجودات فضایی را نپذیریم. پس مسئولان تن‌شان می‌خارد. طرفداران که دوستان و لیدرهای خودشان را کتک نمی‌زنند.
خب با این حساب چرا مسئولان نمی‌روند قاطی رفقای خودشان تظاهرات کنند. خاتمی، موسوسی و کروبی بروند وسط طرفدارانشان، بادامچیان و دکتر کردان و غضنفری هم بروند قاطی رفقای خودشان تظاهرات کنند.
3- اتومبیل آقای غضنفری چند می‌ارزد که یک فقره خسارتش 4 میلیون می‌شود؟
4- این جماعت کتک خورده دو طرف با این میزان محبوبیت‌شان چطور روزها می‌روند سر کار و نان می‌خرند و غیره ...؟
5- با این حساب هر چی کم داشته باشیم، به قدر کفایت و برای کتک زدن همه دشمن موجود است.

منبع : خبر آن لاین

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
سه شنبه سی یکم 6 1388
طنز/ کروبی و موسوی همدیگر را کتک زدند

طنز/ کروبی و موسوی همدیگر را کتک زدند

 شهرام شکیبا

 خبرگزاری محترم ایرنا در گزارشی درباره نحوه برخورد تظاهرکنندگان با موسوی و کروبی نوشت: «مردم به خودروی میرحسین در راهپیمایی آسیب زدند». و نوشت: «محافظ کروبی گاز اشک‌آور پرت کرد».
اگر اوضاع همین‌طور پیش برود احتمالاً گزارش ایرنا در چهار سال آینده از راهپیمایی‌های روز قدس چنین خواهد بود.

سال اول
میرحسین موسوی که با خودروی شخصی‌اش در میان تظاهرکنندگان حضور پیدا کرده بود تا با خودرو به آنها بزند، وقتی دید موفق نمی‌شود با پراید از روی مردم رد بشود، دستی خودروش را کشید. کتش را
در آورد و با قفل فرمان به جان تظاهرکنندگان افتاد. مهدی کروبی هم نعلینش را در آورده بود و با آن توی دهن یک یک تظاهرکنندگان می‌زد.

سال دوم
میرحسین موسوی که طی سال گذشته به فراگیری فنون رزمی فول‌کنتاکت جوجیتسو پرداخته در روز قدس با قمه به میان تظاهرکنندگان آمد و همه را خط خطی کرد. کروبی هم پول‌هایی را که از شهرام جزایری گرفته بود به راکی و بروس‌لی و ترمیناتور و فرانکی و جومونگ داده بود و آنها را برای دعوا با خودش به تظاهرات آورده بود. اگر بچه‌های پایین نبودند، اوضاع خیلی خراب‌تر از این که هست می‌شد.

سال سوم
میرحسین موسوی و مهدی کروبی که در سال گذشته با استفاده از انواع سلاح‌های سرد و گرم و ولرم به صورت شبانه‌روزی به جان مردم افتاده‌اند و نصف بیشتر مردم حتی طرفداران خودشان را کشته‌اند، امسال نیز همزمان با روز قدس به میان تظاهرکنندگان آمدند و طی یک اقدام ضد بشری، الباقی مردم ایران را هم کشتند، بعد با کمال خونسردی در حالی که از نظر عمودی تا کمر در خون مردم بودند، به خانه‌هایشان برگشتند.

سال چهارم
دیروز همزمان با راهپیمایی روز قدس باز هم میرحسین موسوی و مهدی کروبی به خیابان‌های شهر آمدند. این دو در حالی که تا دندان مسلح بودند در میدان انقلاب یکدیگر را ملاقات کردند. شهر خالی از سکنه را سکوتی محض فرا‌گرفته بود. باد خس و خاشاک را با زوزه‌ای عجیب جا به جا می‌کرد. یک بوته خشک خار در طول خیابان روی زمین قل می‌خورد. آن دو اسب‌هایشان را جلوی کافه بسته بودند و حالا در چشمان هم نگاه می‌کردند. باد تابلوی کافه را تکان می‌داد و صدای جیر جیر یکنواختی به گوش می‌رسید. این صدا در موسیقی «خوب، بد، زشت» ساخته انیور موریکونه گم می‌شد. هیچ کدام از دو مرد مسلح تکان نمی‌خوردند. سگ لاغر لنگی زوزه کشان از کنار آن دو گذشت و دور شد. آنها هنوز به هم چشم دوخته بودند.
کروبی: هی! میرحسین واسه چی اومدی توی خیابون؟
موسوی: ببین میتی! صد دفه گفتم تو باید از سر راه من بری کنار!
کروبی: هه! بشین بینیم بابا! تکون بخوری سوراخ سوراخت می‌کنم.
موسوی: اگه راست می‌گی اسلحه را کنار بذار. مث مرد بجنگ.
کروبی: باشه.
هر دو مرد سلاح‌هایشان را کنار می‌گذارند. هر کدام به اندازه یک وانت نیسان سلاح بغل دستشان تلنبار می‌کنند.
بعد به جان هم می‌افتند. گرد و خاک بلند می‌شود. دیگر نمی‌شود چیزی دید.

منبع : خبر آن لاین

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
دوشنبه سیم 6 1388
طنز/ مردان دروغگو

طنز/ مردان دروغگو

 شهرام شکیبا


روزنامه «دیلی اکسپرس» گزارش داده است که: «مردان 2 برابر زنان به همسر، همکاران و رؤسای خود دروغ می‌گویند. مردان هر روز 6 بار دروغ می‌گویند».
درست است، بنده هم همین نظر را دارم که مردان هر روز 6 بار دروغ می‌گویند، لذا دروغ‌های چند نفر را بررسی می‌کنیم.

نفر اول:
دروغ اول: سلام عزیزم. صبحت به خیر، چقدر خوشگل شدی امروز!
دروغ دوم: وا، چه خوب. بابات اینا شب میان خونه‌مون؟ چه عالی، خیلی خوشحالم کردی.
دروغ سوم: حتماً برات می‌خرم.
دروغ چهارم: الو، عزیزم من الان توی جلسه‌ام.
دروغ پنجم: خورده به در ماشین قرمز شده!
دروغ ششم: اگه بدونی امروز چقدر دلم برات تنگ شده بود؟!

نفر دوم:
دروغ اول: به خدا قیمت خریدش همینه.
دروغ دوم: نه حاج آقا روزه‌م، نوش‌جان.
دروغ سوم: بحمدالله، اوضاع بهتره.
دروغ چهارم: نه خیر حاج‌آقا، مادر بچه‌ها هستند. تماس گرفتند گفتند التماس دعایشان را به سمع حضرتعالی برسانم.
دروغ پنجم: محتاجیم به دعا.
دروغ ششم: بذار، بچه به دنیا بیاد، براش شناسنامه می‌گیرم. صیغه‌ای و عقدی نداره، بچه‌م، بچه‌مه.

نفر سوم:
آقای محترم بنده از صبح تا حالا 6 مرتبه عرض کرده‌ام که در اغتشاشات اخیر هیچ نقشی نداشته‌ام. من رفته بودم نون بخرم.

نفر چهارم:
دروغ اول: دوستت دارم.
دروغ دوم: دوستت دارم.
دروغ سوم: دوستت دارم.
دروغ چهارم: دوستت دارم.
دروغ پنجم: دوستت دارم.
دروغ ششم: خیلی خیلی دوستت دارم.

نفر پنجم:
دروغ اول: به نام خدا
دروغ دوم: به گزارش خبرنگار ما همانطور که در تصاویر می‌بینید.
دروغ سوم: توجه شما را به گزارش مردمی جلب می‌کنم.
دروغ چهارم: کلیه مسئولان خدوم و زحمت‌کش. . .
دروغ پنجم: . . . وی افزود. . .
دروغ ششم: . . . شاد و سربلند باشید.

نفر ششم:
دروغ اول: لطفاً مساعدت شود. امضا: مدیر
دروغ دوم: اقدام مقتضی مبذول گردد. امضا: مدیر
دروغ سوم: در تسریع این امر بکوشید. امضا: مدیر
دروغ چهارم: کاملاً موافقم. امضا: مدیر
دروغ پنجم: انجام شود. امضا: مدیر
دروغ ششم: همکاری گردد. امضا: مدیر

منبع : خبر آن لاین

(0) نظر
دسته ها : ادبی - طنز
يکشنبه بیست و نهم 6 1388
صفحه بعدی
صفحه قبلی
X