دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826766
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
5 روش برای افزایش خلاقیت  
 

خلاقیت را به معنای اندیشه برای خلق راه حل نو تعریف می‌کنند.
زندگی را آبی ببینید

دانشمندان معتقدند تاثیر رنگ‌ها بر زندگی انسان حتی وقتی که انسان به آنها توجه لازم و کافی هم ندارد بسیار زیاد است. در این میان شاید در زندگی رنگ آبی به خاطر رنگ آسمان و دریاها نقشی اساسی برای انسان‌ها داشته باشد اما دانشمندان تاکید می‌کنند که برای داشتن ذهنی خلاق این مقدار هم حتی کافی نیست. در همین راستا در دانشگاه بریتیش کلمبیا کانادا دانشمندان تاثیر رنگ قرمز و آبی بر رفتار داوطلبان را بررسی کرده‌اند.

در این تحقیق دانشمندان به این نتیجه رسیده‌اند در حالی که رنگ قرمز حافظه داوطلبان را- که در این آزمایش دانش‌آموزان بودند- تقویت می‌کند، رنگ آبی به آنها کمک می‌کند که تصورات خود را آزاد کنند. دانشمندان برای اثبات این یافته تصمیم گرفتند از داوطلبان بخواهند یک آزمایش ساده انجام دهند. در این آزمایش به آنها قطعاتی به رنگ آبی و قرمز داده شده بود و از آنها خواسته شد با این قطعات چند اسباب‌بازی بسازند. دانشمندان مشاهده کردند اسباب‌بازی‌هایی که به رنگ آبی ساخته شده بودند در مقایسه با اسبا‌ب‌بازی‌های قرمزرنگ از ساختار خلاقانه‌تری برخوردار بودند.

ذهن خود را پرواز دهید

اینکه ذهن انسان آمادگی کشف نکته‌های جدید را داشته باشد خود یکی از عواملی است که می‌تواند به انسان برای خلاق بودن کمک کند. دانشمندان در دانشگاه درکسل فیلادلفیا مغز را در لحظه‌ای که ایده نابی به آن می‌رسد مورد تحقیق قرار داده‌اند. دانشمندان در این آزمایش از 2 گروه داوطلب استفاده کردند. یک گروه از این داوطلب‌ها را منتظر گذاشتند تا به آنها یک معما داده شود. وقتی که معما به آنها داده شد از آنها خواسته شد که بگویند وقتی که معما را حل کردند آیا یکباره به ذهن آنها خطور کرده است یا برای انجام آن فکر کرده‌اند. دانشمندان با آزمایش مغز این افراد متوجه شدند سمت راست مغز آنها به شدت درگیر است؛ بخصوص بخشی از مغز که مسئول دیدن است. به این ترتیب به این نتیجه رسیده‌اند که وقتی داوطلبان برای انجام حل یک مسئله متمرکز می‌شوند کارایی مغز خود را پایین می‌آورند.

در یک آزمایش دیگر دانشمندان در لندن شرایط مشابهی را برای داوطلبان برقرار کردند. در این آزمایش آنها پرتوهای آلفا امواج گامای با فرکانس بالا در مغز داوطبان را مورد آزمایش قرار دادند. در اینجا هم دانشمندان مشاهده کردند که دارای امواج آلفای زیاد و چند مورد موج گامای با فرکانس بالا بودند؛ این موج دوم همانند همان موردی است که وقتی انسان با چشم بسته استراحت می‌کند در مغز او به جریان می‌افتد. به همین ترتیب دانشمندان در لندن هم اعلام کردند وقتی که مغز در حالتی ملتهب قرار بگیرد که انسان از آن انتظار داشته باشد راه‌حلی را ارائه کند، کارایی کمتری دارد.

به‌دنبال همکاری های خلاق باشید

نیوتن وقتی که قوانین گرانش زمین را درک کرد، یادداشت‌هایش را در این زمینه همچون نوشته‌های دیگرش در یک کشو انداخت و تا 5 سال بعد که یکی از دوستانش به صورت اتفاقی از او در این باره سؤال کرد سراغشان را نگرفت. مسلما اگر ما چنین قوانین انقلابی‌ای را با انجام معادلات پیچیده به دست آوریم آن را در کشو نمی‌اندازیم که خاک بخورند و خب، البته این کاری است که دانشمندان، امروزه ما را به انجام آن ترغیب نمی‌کنند.

یک دلیلش این است که دیگر نیوتن تکرار نخواهد شد. اما دلیل دیگرش را دانشمندان دانشگاه نیومکزیکو اینگونه توضیح می‌دهند: بهترین ایده‌هایی که به ذهن یک نفر می‌رسد در لحظات انزوا و تنهایی او نیست بلکه در لحظاتی است که نظراتش را با یکی از همکاران مورد اعتمادش رد و بدل می‌کند. در همین رابطه ورا جان اشتاینر در کتابی که با عنوان همکاری‌های خلاقانه نوشته است موارد زیادی را در طول تاریخ ذکر کرده است که رد و بدل کردن نظریات میان 2 دوست و همکار باعث ایجاد ایده‌های بسیار ناب و خلاقانه‌ای شده است؛ مانند آلبرت انیشتین و نیلز بور، ماری و پیر کوری.

نوازندگی کنید

موسیقی مسلما نقش عمده‌ای در افزایش خلاقیت انسانی دارد. در این رابطه دانشمندان در دانشگاه واندربیت نشویل آمریکا برای بررسی نقش موسیقی بر افزایش خلاقیت انسانی یک آزمایش ساده انجام دادند. آنها از چند دانشجوی موسیقی و چند فرد عادی دیگر با مشخصات یکسان در آزمایش خود استفاده کردند. به هر کدام از این دانشجویان چند شی ء ساده مانند مسواک یا خمیردندان داده شد و از آنها خواسته شد کاربردهای جایگزینی برای چیزهایی که در دست دارند معرفی کنند. در پایان آزمایش مشخص شد که دانشجویان موسیقی کاربردهای جایگزینی خلاقانه‌تری نسبت به دیگر افراد ارائه کرده‌اند. حین آزمایش، دانشمندان با بررسی عملکرد مغز داوطلبان مشاهده کردند افراد عادی تنها از بخش جلویی چپ مغز خود استفاده می‌کردند، در حالی که دانشجویان موسیقی علاوه بر آن از طرف راست مغز خود هم استفاده می‌کردند.

دانشمندان می‌گویند این کارکرد مغزی غیرعادی است و دلیل آن می‌تواند این باشد که دانشجویان موسیقی چون مجبور هستند از هر دو دست خود حین نوازندگی استفاده کنند باید از هر دو بخش مغز خود هم کار بکشند. اما آیا برای افزایش خلاقیت می‌توانیم از نوازندگی یک آلت موسیقی یا انجام کارهایی که در انجام آنها هر دو دست درگیر هستند، شروع کنیم؟ در این باره سوهی پارک که روی موسیقیدانان و افراد عادی کار کرده است، می‌گوید: هنوز با اطمینان نمی‌توانیم بگوییم که استفاده همزمان از 2 کره چپ و راست مغز دلیل این است که موسیقیدانان از ذهن خلاق‌تری برخوردار هستند.

تا می‌توانید بازی کنید

دانشمندان زیادی تاکید می‌کنند که برای خلاق بودن، انسان باید تا می‌تواند از عادت‌های رایج دوری کند و به بازی‌هایی که گاهی طبق عرف جامعه مناسب حال او نیست، بپردازد. در این باره مارک بکوف از دانشگاه کلورادو معتقد است اینکه مردم برای بازی در زندگی نقشی حاشیه‌ای در نظر می‌گیرند اشتباه است. او به نقش بازی در زندگی حیوانات گوشتخواری همچون گرگ و سگ پرداخته و به این نتیجه رسیده است که این بازی‌ها به شخصیت‌های فردی این اجازه را می‌دهد که تجربه‌های جدید و اشتباهی داشته باشند بدون اینکه مجازاتی به خاطر آن در انتظار آنها باشد.

وی می‌گوید: بازی به انسان این جرأت را می‌دهد که ریسک‌های منطقی بیشتری انجام دهد و او را منعطف و خلاق می‌کند. وی طبیعت بازی را جست‌وجو برای چیزی تازه و نو می‌داند و تاکید می‌کند: برای خلاق بودن، انسان باید همیشه به‌دنبال چیزی تازه بگردد.

این دانشمند بازی را در زندگی انسان حالتی بیولوژیکال و همانند خواب توصیف می‌کند و معتقد است که در دوره‌های مختلف زندگی انسان به بازی نیاز دارد. البته مهم‌ترین دوره از زندگی که بازی می‌تواند نقش مهمی در شکل‌گیری شخصیت انسان داشته باشد دوران کودکی است ولی این به آن معنا نیست که در دیگر دوره‌ها نیاز کمتری در انسان به بازی کردن وجود دارد.

منبع : بازیاب
دسته ها : علمی - مقالات
جمعه هشتم 8 1388
7 تفکر که برای سلامتی مضرند  
 

ویژگی‌های شخصیتی ما بسیار بیشتر از تعیین چرخه‌های اجتماعی در زندگی ما تاثیر گذار هـسـتـنـد.
 
اسـتـفن بویل محقق مرکز پزشکی دانشگاه دوک در کارولینای شمالی در این باره اظهار داشت: این ایده که رفتار یا شخصیت می‌تواند در بلند مدت روی سلامت انسان تاثیر بگذارد موضوع تازه‌ای نیست اما در این مقاله میزان این تاثیرگذاری مورد بررسی قرار گرفته است.
 
محققان می‌گویند؛ درحالی که افراد عصبی زودتر تحلیل می‌روند و ممکن است جان خود را به خطر بیندازند، برخی از افراد نیز به دلیل ویژگی‌های شخصیتی خاص خود ممکن است بیشتر عمر کنند. در این تحقیق، پژوهشگران 7 نوع تفکر را عنوان کرده‌اند که سلامت فرد را به خطر می‌اندازند و بر جسم انسان تاثیرات نامطلوبی بر جای می‌گذارند که عبارتند از:
1- استـرس: تحقـیـقات نشان می‌دهد استرس و نگرانی در طولانی مدت می‌تواند کُشنده باشد؛ به‌ویژه استرس‌های محل کار که احتـمال ابتلا به بیماری‌های قلبی، آنفلوانزا، سندرم متابولیک و افزایش فشار خون را تشدید می‌کند.

2- غصه و تقدیر: اندوهگین بودن، نه تنها از نـظـر اجـتـمـاعی مضر است بلکه تاثیرجسمی نامطلوبی نیز دارد. مطالعات نشان می‌دهد افراد مبتلا به بیماری‌های عروقی اگر اندوهگین و غـصـه دار بـاشـنـد زودتـر مـی‌مـیرند. محققان می‌گویند نوع شخصیت روی سیستم ایمنی بدن و همچنین سیستم واکنش به استرس در انسان تاثیر می‌گذارد.

3- اضطراب: بر اساس یافته‌های علمی، میزان ابتلا به زوال عقل و آلزایمر در افرادی که کمتر مضطرب می‌شوند،‌ پایین‌تر است. تحقیقات نشان داده است خطر ابتلا به زوال عقل در سالمندانی که آرام هستند،50 درصد کاهش می‌یابد.

4- فقدان خـویشتنداری: آیا وقت ملاقاتتان دیر شده و یا نمی‌توانید کارهایتان را منظم کنید و به این خاطر کنترل خود را از دست داده‌اید؟ پس بدانید که این عدم خویشتنداری می‌تواند به سلامت شما آسیب برساند. محققان می‌گویند انـسـان‌هـای خـوددار نسبت به دیگران عمر طولانی تری دارند.

5- دلواپسی: افراد به شدت عصبی که دائـمـا نـگـران و مـضطرب و مستعد ابتلا به افسردگی هستند به طور متوسط زودتر می‌میرند. به‌علاوه، این افراد اغلب بیشتر سیگار می‌کشند به امید این کـه سیگار اضطراب آنها را کاهش دهد اما متاسفانه با این کار عمر خود را کوتاه می‌کنند.

6 - بی‌هدفی در زندگی: اگر احساس می‌کنید در زندگی خود هدفی ندارید باید بدانید که زمان سکونتتان بر روی کره زمین یا به عبارتی عـمـرتـان کوتاه خواهد شد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد کسانی که اهداف بالایی در زندگی دارند به زوال عقل مبتلا نمی‌شوند و دیرترهم می‌میرند.

7 - بدبینی: بدبینی و بدگمانی نسبت به دیگران یک ویژگی شخصیتی است که به گفته دانشمندان به خصومت و دشمنی بازمی‌گردد و خــطـر ابـتلا به بیماری‌های قلبی را افزایش مـــی‌دهـــد. ایـــن افــراد اغـلــب در رفـتــار مـردم انگیزش‌های خصمانه پیدا می‌کنند.

دکتر بویل در مــطــالــعـات خـود نـشـان داده افـراد بـدبین 25درصد بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیماری‌های قلبی هستند و به مراتب استرس بیشتری را در طول زندگی تجربه می‌کنند.

اگر شما هم صادقانه تصور می‌کنید که هرکدام از این مشکلات را دارید، ‌از همین امروز به خاطر سلامت خودتان هم که شده برای رفع آن تلاش کنید.

منبع : بازیاب
دسته ها : علمی - مقالات
جمعه هشتم 8 1388
فرازهایی از زندگانی هشتمین امام عاشقان
حسن خسروی
چشم دل دارم به سویت یا علی موسی‌الرضا
برندارم سر زکویت یا علی موسی‌الرضا
روز میلادت مبارک باد برآل رسول
هم به مشتاقان رویت یا علی‌موسی‌الرضا

از امام رضا(ع) پرسیده شد، بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند:

1- آنانکه هرگاه نیکی کنند شاد شوند.
2- هر گاه بدی نمایند، آمرزش خواهند.
3- هر گاه به آنان عطا شود شکرگزاری کنند.
4- هر گاه مصیبت و بلایی ببینند صبر کنند.
5- هر گاه خشم کنند، در می‌گذرند (تحف‌العقول - ص 469 – انتشارات کتابچی).

حضرت امام رضا (ع) در روز پنج شنبه یازدهم ذیقعده سال 148 هـ. ق از پدری معصوم بنام امام موسی کاظم(ع) در شهر مدینه متولد شدند. مادر ارجمندش، بانویی است که از غرب رهسپار شرق شده بود و او را «تکتم» می‌خواندند و غالباً در حریم موسی‌بن‌جعفر از او بنام طاهره و نجمه یاد می‌شد.

هنگامی که امام رضا(ع) متولد شد، پدر بزرگوارش او را علی نام نهاد و ملقب به رضا گشت. علی‌بن موسی‌الرضا (ع)، 35 سال از عمر شریفش را در زمان حیات و امامت پدر بزرگوارش سپری کرد و در سال 183 هـ.ق مقارن با شهادت حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) به مقام امامت نائل شد.

هارون‌الرشید، خلیفه عباسی، که مقرّ حکومتش در بغداد بود اوضاع حکومتی خراسان را بیمناک دیده بود و به منظور ساماندهی اوضاع، وی به همراه مامون، ولیعهد دوم خود و والی خراسان عازم آن دیار شد و نهایتاً در طوس در بستر بیماری افتاد و در همان دیار چشم از جهان فرو بست.

پس از مرگ هارون‌الرشید و بعد از حکومت موقت منصور، مأمون بر تخت خلافت نشست و بهتر آن دید که برخلاف گذشتگان خود به تشیع اظهار علاقه کند. مأمون از این رو تصمیم گرفت امام رضا(ع) را به «مَرو» یعنی مقر حکومت خود دعوت کند، در مدینه امام رضا با خاندان خود وداع کرد و عازم مرو شد.

 هنگامی که کاروان امام رضا(ع) به نیشابور رسید، از ایشان استقبال بسیار گرمی شد و اینجا بود که حدیث معروف سلسلَةُالذهَب را مردم از زبان ایشان شنیدند که از قول اجداد خود و نبی‌اکرم (ص) و جبرئیل عنوان نمودند که خداوند متعال فرمود:‌ شهادت لا اله الا الله حصار و باروی من است و هر کس در باروی من باشد از عذابم ایمن است.

مامون پیشنهاد خلافت را به امام رضا (ع) داد اما ایشان امتناع کردند و نهایتاً امام را ناچار کرد تا ولیعهدی را بپذیرد. رفته رفته در زمان امام رضا (ع) امور علمی و فرهنگی رشد و گسترش بسیاری یافت و هر روز بر محبوبیت ایشان اضافه می‌گشت.

مامون که اوضاع را بر وفق مراد نمی‌دید از کرده خود پشیمان شد و تصمیم گرفت تا مقر خلافت را به بغداد انتقال دهد. از این رو امام رضا (ع) را نیز با خود راهی بغداد نمود. اما وسوسه‌های شیطانی و حب دنیا و زیاده طلبیهای او باعث شد تا به فکر کشتن امام بیافتد. عاقبت، مامون، امام رضا (ع) را در بین راه مسموم کرد و ایشان در سن 55 سالگی مصادف با آخر ماه صفر سال 203 هـ .ق در طوس به شهادت رسیدند. دعبل خزاعی در این خصوص مطلبی دارد که می‌گوید: دو قبر در طوس واقع شده، یکی قبر بهترین مردم (امام رضا (ع) ) و دیگری گور بدترین مردم (هارون‌الرشید) و این مایه عبرت باید باشد.


 

از سخنان گهربار امام رضا (ع) است که می‌فرمایند: هیچ بنده‌ای حقیقت ایمان را به کمال نرساند مگر اینکه در او 3 ویژگی باشد:

1- نسبت به دین خود، دانش عمیق داشته باشد.
 2- در زندگانی اندازه نگهدارد.
 3- بر مصیبتها و مشکلات شکیبا و صبور باشد.

 امروزه قبر مطهر آن امام همام در شهر مشهد مقدس، پذیرای هزاران هزار عاشق دلسوخته و مشتاق عرض ارادت به آستان مقدس اهل بیت‌ علیهم‌السلام است. (برگرفته از کتاب زندگانی چهارده معصوم _ نوشته محمدی اشتهاردی)

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

دیشب به سرم بازهوای دگر افتاد
در خواب، مرا سوی خراسان گذر افتاد
 چشمم به ضریح شه والاگهر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
 با آل علی هر که در افتاد برافتاد

این قبر غریب الغربا خسرو طوس است
این قبر مغیث الضعفا شمس شموس است
 خاک در او مرجع ارواح و نفوس است
 باید ز ره صدق بر این خاک در افتاد
 با آل علی هر که در افتاد بر افتاد

حوران بهشتی، زده اندر حرمش صف
 خیل ملک از نور طبقها همه برکف
 شاهان به ادب در حرمش گشته مشرف
 اینجاست که تاج از سر هر تاجور افتاد
 با آل علی هر که در افتاد برافتاد

اولاد علی شافع یوم عرصاتند
دارای مقامات رفیع‌الدرجاتند
در روز قیامت همه اسباب نجاتند
 ای وای بر آن کس که به این دوده در افتاد
 با آل علی هر که در افتاد برافتاد

شعر از: مرحوم سیداشرف‌الدین حسینی «نسیم شمال»

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

خواهی اگر ای دل که شود مشکلت آسان
 در برزخ و در حشر، نباشی تو هراسان
 بگشای به درگاه رضا دست گدایی
 بنشین به در خانه سلطان خراسان

شعر از: استاد حسان

امام رضا (ع) فرمودند: 1- هیچ مومنی نیست که برای مردان و زنان مومن و مسلمان زنده یا مرده دعا کند، مگر اینکه خداوند به شماره همه مردان و زنان مومن از زمان حضرت آدم تا روز قیامت برای او حسنه می نویسد. (ثواب‌الاعمال وعقا‌ب‌الاعمال- ص 347 - انتشارات اخلاق ).

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

جلوه‌گر تا در جهان شد روی نیکوی رضا
 شد فلک در عبرت از سیمای دلجوی رضا
از گلستان محمد شد گلی زیبا پدید
 طعنه زن برنور شمس آسمان، روی رضا

شعر از: شهید تقی زنگی

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

من کیستم گدای تو یا ثامن‌الحجج
 شرمنده عطای تو یا ثامن‌الحجج
 از کار ما گره نگشاید کسی مگر
 دست گره گشای تو یا ثامن‌الحجج

شعر از: سید رضا موید

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

ولادت امام رضا (ع ): پنج شنبه 11 ذیقعده سال 148 هـ ق
 مدت عمر: 55 سال
 محل تولد: مدینه
 مدت امامت: 20 سال
 شهادت: آخر ماه صفر 203 هـ . ق
 نحوه‌ شهادت: مسموم شدن توسط‌مامون‌عباسی
 محل شهادت: سرزمین طوس
 نام پدر: امام موسی کاظم (ع)
 نام مادر: تکتم (طاهره یا نجمه)
 مرقد مطهر: مشهد مقدس

* حسن خسروی – کارشناس علوم قرآنی
منبع : تابناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
چهارشنبه ششم 8 1388

منادی تحوّل‌ در حوزه

فرید مدرسی

به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی

در ابتدای دهه 40، «تحول‌خواهان در نهاد روحانیت» در قالب کتابی به نام «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» مانیفست اعتقادی خود را درباره چگونگی و چیستی حوزه نگاشتند و برابر چشمان همگان با خیال راحت انتقاد کردند و پایشان را فراتر از چارچوب مرسوم حوزه قرار دادند. پس از آن بود که نظام‌های جدید آموزشی در حوزه علمیه قم در قالب چند مدرسه و موسسه برپاشد. در دی 1341، آن هنگام که بزرگان تحول‌گرایی در حوزه؛ آقایان علامه طباطبایی، سید ابوالفضل زنجانی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان، سیدمحمد بهشتی، سیدمحمود طالقانی و مرتضی جزایری در کنار یکدیگر این مانیفست را نوشتند، نمی‌دانستند که شخصیتی در شهر کوچکی به نام «اردکان» حضور دارد که سال‌ها پیش در قالب یادداشتی همینگونه سخن گفته بود.

 

آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی، نه‌تنها پیش از آنان، بلکه پیش از اینکه بزرگان حوزه قم به درخواست آیت‌الله بروجردی اصول اصلاحات حوزوی را بنویسند که البته اجرایی هم نشد، در دفتر یادبودی که از آن «حجت‌الاسلام وزیری» بود، از تحول‌گرایی در حوزه و آسیب‌شناسی آن نوشت؛ در دفتر یادبودی که بزرگانی همچون امام خمینی هم در آن مطالبی نوشتند. آیت‌الله خاتمی در 30 مهر 1326 همان گونه نوشته بود که 15 سال بعد دیگران به آن رسیدند و امروز هم همچنان بزرگان حوزه از آن می‌گویند و می‌نالند؛ او مواردی را به عنوان نقاط ضعف حوزه بازگو کرد: «تشتت افکار، بی‌نظمی دستگاه روحانیت، تربیت نکردن مبلغ و خطباء و اهالی منبر پاک و زبردست، تجمع همه فضلا و دانشمندان در مراکز علمی و خالی گذاردن شهرهای کوچک و قصبه‌ها و ده‌ها از اشخاص شایسته برای هدایت و تربیت مردم، تربیت نکردن برنامه صحیح و متناسب تحصیلی یرای محصلین و هزاران دردهای دیگر، پیکر جامعه مسلمانان به‌خصوص روحانیت را بسیار ضعیف ساخته و تهدید به نیستی می‌کند... » او آنچنان از این وضعیت ناخرسند بود که در ادامه با مزاحی تلخ‌گونه می‌گوید: « هروقت به این مسائل به مناسبتی توجه می‌کنم، از شدت تاثر پریشان (می‌شوم، از این رو) از مغز پریشان جز فکر پریشان تراوش نخواهد کرد. »

آیت‌الله آنچنان به این وادی توجه داشت که در ایام تبعید امام خمینی در نجف؛ همان زمانی  که همه این عالم دینی را در قامت یک رهبر سیاسی می‌دیدند و حتی در حلقه درسی‌اش چارچوب حکومت اسلامی تئوریزه می‌شد، در نامه‌ای از تشتت در راس هرم سازمان روحانیت گلایه کرد و آسیب‌شناسی‌اش را از نهاد روحانیت محور نامه قرار داد. اینگونه بود که امام هم در 21 اسفند 44، در پاسخ به آن نامه فقط از حوزه گفت و خودش را هم‌درد با آیت‌الله دانست: « مطالبی که مرقوم شده بود، صحیح. غفلت از آن نداشتم... اینجانب در رجوع از حبس سابق در نظر گرفتم که کاری که مقدمه این نحو امور و طلیعه تفاهم بین حضرات است، انجام دهم. بعضی اصلا در شور هم حاضر نشدند و بعضی که در ظاهر صلاح دیدند، عمل نکردند. و کسانی هم به اعذار مختلفه متشبث شدند... والی الله المشتکی و علیه التوکل فی الشده و الرخاء... »

او در بیان انتقادات خود از ساختار حوزه، فقط با معممین سخن نمی‌گفت، بلکه مکلاها هم بی‌پرده گلایه‌های او را می‌شنیدند؛ همانگونه که استادمحمدرضا حکیمی از آن یاد کرده است.
تفاوت آیت‌الله خاتمی با دیگر تحول‌خواهان، فقط در زمان بازگویی که به دهه 20 باز می‌گشت و پیش از سایرین بود، مختص نمی‌شود، بلکه او این نظرات را هم اجرایی کرد. او پس از تحصیل در اصفهان به اردکان بازگشت و حوزه علمیه این شهر را به همراه دیگر روحانیون بازسازی کرد و روش تحول‌خواهانه خویش را پیاده کرد. این برنامه درسی که از آن یاد می‌شود، به دورانی باز می‌گردد که حوزه، نه تنها حوزه امروز نبود، بلکه هنوز زعامت آن برعهده آیت‌الله بروجردی هم قرار نگرفته بود. حجت‌الاسلام «سیدمحمد موسوی زاده» یکی از شاگردان آن دوره حاج‌آقا روح‌الله، اینگونه در این باره می‌گوید:« ایشان نظم خوبی در مدرسه اردکان ایجاد کردند؛ امتحان می گرفت. فقط هم از دروس حوزوی امتحان نمی‌گرفت؛ مثلا ادبیات فارسی هم درس می‌داد و امتحان می‌گرفت. » حجت‌الاسلام « علی جدیدی » دیگر شاگردش هم به گونه دیگر روش آموزشی ایشان را بیان می‌کند: « برنامه ایشان این بود که هفته‌ای یک‌بار یا 15 روز یک‌بار درس‌ها را می پرسیدند و امتحان می‌گرفتند. اگر کسی در درس حاضر نمی‌شد، ناراحت می شدند و تذکر می‌دادند. همچنین آقای خاتمی گاهی اوقات برای رسیدگی به وضع طلاب به‌طور غیرمنتظره سری به طلاب می‌زد تا ببیند آنها چکار می کنند. » این روش، روشی است که حدود 15 سال بعد، مرحوم قدوسی در مدرسه حقانی به کار گرفت. همچنین «میرزا احمد پیشوایی» هم از استادش می‌گوید و درباره روش او به یاد می‌آورد که « آقای خاتمی گذشته از اینکه استاد همه ما بود، پدر ما نیز بود. ایشان هر سه ماه یک‌بار از طلاب امتحان کتبی و شفاهی می‌گرفت. » پیشوایی در پاسخ به این سوال که آن زمان در حوزه‌ها رسم بر امتحان گرفتن نبود؛ چه برسد به حوزه کوچک و غیرمشهوری همچون اردکان؟، می‌گوید: « اما در اردکان این رسم بود.» از سوی دیگر، آیت‌الله خاتمی در کنار متون اصلی حوزه، برخی دروس دیگر را که به فهم آن متون کمک می‌کرد، را آموزش می‌داد و در حوزه تحت زعامتش، مجالس گفت و شنود برگزار می‌کرد.
آیت‌الله در آن دوره روزنامه می‌خواند؛ اقدامی که در خاطرات روحانیون از آن به عنوان رفتاری ممنوعه در قم یاد می‌شود. رادیو گوش می‌کرد؛ رادیویی که از نگاه برخی در آن دوره حرام بود. او حتی در ایام طلبگی در اصفهان در مسابقات مقاله‌نویسی شرکت کرد و جایزه گرفت.
البته دیگر تفاوت او با سایر تحول‌خواهان این است که در حین بیان این انتقادات و حتی اجرایی کردن نظراتش، نماینده و وکیل چندین مرجع بزرگ تقلید در منطقه بود و هر از چندگاهی به قم می‌رفت و با آنان دیدار می‌کرد. در حالی که اغلب تحول‌خواهان در گذشته و امروز، نه‌تنها در حوزه به اجرایی کردن نظراتشان نمی‌پردازند، بلکه از فضای حوزه هم دور می‌شوند و دورادور انتقاد می‌کنند.
***
آیت‌الله خاتمی درباره حوزه‌های علمیه معتقد بود که « حوزه‌های علمیه وابسته به هیچ شخصی نیست » و « باید تحت نظم کامل اداره شود و طلاب جوان باید در تحصیل خود نظم را سرلوحه قرار دهند. » همچنین او درباره عالمان دینی گفته بود: « اگر عالم دین خودش حب دنیا داشته باشد، چگونه می‌تواند راهنما و الگوی مردم باشد؟... عالم دینی اگر اگر تهذیب نفس نداشته باشد، مخزن تولید فساد است و علمش تاریکی محض است.»
از سوی دیگر،  ویژگی «روحانیت» و اسلوب رفتاری آنان از منظر آیت‌الله اینگونه دیده شده بود: « اگر عمل یک شخص روحانی منطبق بر گفته‌هایش نباشد، در آخرت از همه مردم پست‌تر و بیچاره‌تر خواهد بود... اگر مردم به اندازه سر سوزنی احساس کنند که یک روحانی گرایش به مادیات دارد، او دیگر به درد روحانیت نمی‌خورد و قول و فعلش هیچ اثری بر مردم ندارد... » او همچنین درباره ارزش روحانیت گفته بود: « اگر یک نفر روحانی می‌خواهد ارزش خودش را بفهمد، باید ببیند که چقدر به درد مردم می‌خورد و چه اندازه وجودش برای مردم مفید... » و به آنان توصیه کرده بود: « روحانیت حقیقی باید روحانی‌نماها را به مردم بشناسانند... روحانیت باید پیش از هر چیز انگشت انتقاد را متوجه خودش کند... روحانیون دنیادوست از همان زمان معاویه دین خود را به بهایی اندک می‌فروختند... مفاسد زیادی روحانیت را تهدید می‌کند که از بزرگترین آنها حب جاه و گرایش به مادیات است... »
آیت‌الله اینگونه می‌اندیشید و اینگونه باور داشت، اما حضورش در اردکان کمتر مجال داد که این آراء در قم و سایر حوزه‌های بزرگ علمیه شنیده و در مجالس و محافل نقل شود.

منابع:
گفت و گوی نگارنده با برخی شاگردان آیت‌الله خاتمی
یادنامه خاتمی، محمدتقی فاضل میبدی، انتشارات موسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)
روح باران، خانه فرهنگ خاتمی
تندیس دینداری و فرزانگی، محمدرسول دریایی
صحیفه امام خمینی
بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، شرکت سهامی انتشار

 

منبع : آینده

سه شنبه پنجم 8 1388
معرفی 10 "هراس" رایج در میان انسانها  
 

فوبیا، هراس یا ترس شدید پدیده ای است که به صورت آگاهانه یا ناخود آگاهانه زندگی بسیاری از انسانهای جهان را مختل می کند. این پدیده بیشتر ناشی از ترس از قرار گرفتن در موقعیتی خطرناک است و معمولا کنترل آن برای فرد مبتلا سخت و گاهی غیر ممکن است.
به گزارش خبرگزاری مهر، در حدود 19.2 میلیون نفر انسان در سن 18 سالگی در آمریکا به گونه های مختلفی از این اختلال روحی مبتلا هستند که در ادامه نشریه لایو ساینس به مشهورترین آنها اشاره کرده است.

ترس از مار (Ophidiophobia): یکی از رایج ترین فوبیاها در میان بسیاری از مردم ترس از مار است که به احتمال زیاد ریشه ای تکاملی دارد. در گذشته های دور تشخیص دادن مارها و عنکبوتها برای بقای انسان نقشی حیاتی داشته است. توانایی تشخیص مارها در یک چشم به همم زدن یکی از رفتارهای تکاملی است که به اجداد انسان در جهان وحشی ما قبل تاریخ امکان بقا داده است.

ترس از خزندگان عجیب (Entomophobia): شاید برخی از افراد با دیدن برخی از حشرات تنها احساس چندش آوری پیدا کنند، اما این جانداران کوچک در واقع این توانایی را دارند که برخی از انسانها را به شدت بترسانند که این شدت در زنان نسبت به مردان چهار برابر است. مطالعه دانشمندان دانشگاه کارنگی ملون نشان می دهد دختر بچه های 11 ماهه به سرعت قادرند در برابر تصاویری از مارها با عنکبوتها نشانه های ترس را در صورت خود انعکاس دهند در حالی که این خصوصیت در پسربچه هایی با همین سن وجود ندارد. دیدگاه تکاملی این فوبیا بر این اساس است که زنان در دوران باستانی حیات بشر در هنگام جمع آوری غذا با چنین جاندارانی مواجه می شده اند و انقباض ماهیچه های بدن و صورت در برابر چنین منظره ای به عنوان ابزار محافظت مادر و فرزند در برابر جاندار شناخته شده است.

ترس از مکان (Agoraphobia): در حدود 1.8 میلیون جوان 18 ساله در آمریکا از قرار گیری در اماکنی که فرار کردن از آن مشکل باشد هراس دارند. مکانها و فعالیتهایی که شامل این فوبیا می شوند آسانسور، حضور در رقابتهای ورزشی، پلها، استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، رانندگی، فروشگاه های بزرگ و فرودگاه ها بر شمرده شده اند. این هراس می تواند باعث شود افراد هرگز خانه های خود را ترک نکنند، به سفر نروند و در مناطق شلوغ قرار نگیرند.

ترس از دیگران (Xenophobia): در صورتی که صحبت کردن در برابر دیگران رنگ چهره شما را دگرگون ساخته، صدای شمار را گرفته کرده و عرق از سر و روی شما جاری می کند، بدانید که نشانه های این فوبیا در شما وجود دارد. بیگانه ترسی پدیده ای است که 15 میلیون جوان آمریکایی از آن در عذابند و تنها صحبت کردن آنها را در جمع تحت تاثیر قرار نمی دهد بلکه خوردن و آشامیدن این افراد نیز در برابر جمع دچار اختلال خواهد شد. این فوبیا از سن 13 سالگی در نوجوانان آغاز می شود.

ترس از بلندی(Acrophobia): یکی از رایج ترین ترسها در میان افراد است که در حدود 3 تا 5 درصد از آمریکایی ها را تحت تاثیر خود قرار داده است. برخلاف تصور پیشین دانشمندان که این فوبیا را ناشی از ترسی غیر واقعی می دانستند مطالعات جدید نشان می دهد مبتلایان به این ترس، ارتفاع ساختمانها را بسیار بیشتر از ارتفاع واقعی می بینند و همین امر بر ترس آنها می افزاید.

ترس از تاریکی (Lygophobia): برای بسیاری از کودکان، خاموش شدن چراغ اتاق همراه با بروز ترسی شدید ناشی از بیرون آمدن هیولایی از زیر تختخواب و یا از داخل کمد دیواری است. در واقع ترسیدن از تاریکی یکی از رایجترین ترسها در میان کودکان است که در پس آن تفکرات و توهمات جالب توجهی نهفته است. کودکان در تاریکی به هر پدیده ممکنی فکر می کنند و معتقدند در تاریکی دزدی خواهد آمد و آنها را خواهد ربود و یا اسباب بازی های آنها را به سرقت خواهد برد. ریشه این ترس کودکان از ناشناخته های آنان سرچشمه می گیرد و در صورت درمان نشدن تا زمان بزرگسالی نیز ادامه پیدا خواهد کرد.

ترس از صائقه (Astraphobia): صدای مهیب رعد و برق می تواند علائمی مانند تپش شدید قلب را برای افرادی که از فوبیای رعد و برق رنج می برند در برداشته باشد و به همین دلیل بسیاری از افراد مبتلا زندگی خود را به مناطقی منتقل می کنند که از شرایط جوی آرامی برخوردار است. نکته جالب درباره این فوبیا این است که مبتلایان از ترس خود احساس خجالت داشته و آن را مخفی نگاه می دارند.

ترس از پرواز (Aviophobia): ترسی است که در حدود 25 میلیون انسان تنها در آمریکا به آن مبتلا هستند. این افراد در دو گروه ترس، ترس از سقوط هواپیما و ترس از کابین کوچک هواپیما تقسیم می شوند. جالب است بدانید نسبت مرگ انسانها در سقوط هواپیما یک در 20 هزار است در حالی که این نسبت در مرگهای ناشی از سوانح رانندگی یک در 100 و در مرگ ناشی از حملات قلبی یک در پنج است.

ترس از سگ (Cynophobia): حتی کوچک ترین و بامزه ترین سگهای نژاد ژرمن شپرد می توانند ترسی مهیب را در مبتلایان به این نوع از فوبیا ایجاد کنند. این ترس معمولا از احتمال گاز گرفته شدن خود فرد و یا افرادی دیگر توسط سگها ناشی می شود البته برخی تنها نسبت به سگهای شکاری و یا تازی هراسناک هستند.

ترس از دندانپزشک (Odontophobia): در حدود 9 تا 20 درصد از آمریکاییها به دلیل ترس و واهمه از رفتن به دندانپزشکی خودداری می کنند. در صورت ابتلا به این فوبیا فرد به هیچ قیمتی حاضر به مراجعه به یک دندانپزشک نبوده و تنها در صورتی که درد امان آنها را ببرد به مطب دندانپزشکی خواهند رفت. از دلایل ریشه ای ارائه شده برای ابتلا این ترس، تجربیات بد گذشته از دندانپزشک، ترس از تزریق لثه و ترس از صندلی و مته دندانپزشکی عنوان شده اند که معمولا می توان آن را با همکاری دندانپزشک از میان برداشت.

منبع :  بازیاب
دسته ها : علمی - مقالات
سه شنبه پنجم 8 1388

قصه گوهای مصنوعی

 هر کلمه‌ای که از دهان قصه‌گو در می‌آید عیناً تیری است که رها می‌شود و خیلی زود به دل مخاطب می‌نشیند

یادداشت امروز را می‌خواهم کاملاً به پیروی از یک خواهش کودکانه بنویسم. خواهشی که مرا وادار می‌کند تا در این روزهای پرالتهاب و پرمسئله، چشم بر روی همه ناملایمات زندگی و مشکلات عدیده سیاسی و اجتماعی ببندم و به جای حرف‌های همیشگی، چند سطری در باره قصه‌های کودکانه بنویسم. غریبه‌ای اگر یادداشت امروز را بخواند، بی‌تردید در جوابم خواهد گفت: «دل خوش سیری چند؟» آن که ادیب‌تر باشد نیز پوزخندی خواهد زد و زیر لب خواهد گفت: «. . . خواجه در بند نقش ایوان است».

اما تو خواننده خوب و آشنا، با من همراه می‌شوی و در میان این همه اخبار و تحلیلی که مثل آوار روی سرمان ریخته، به من حق می‌دهی که یک این بار، دل به خواهش کودکانه‌ بسپارم و برای شنیدن یک قصه خوب و ساده، ابراز دلتنگی کنم. قصه؟ حق داری اگر بپرسی که «چه شد که یک باره فیلت یاد هندوستان کرد؟ و در این قحطی سوژه و آشفته‌بازار یاد قصه و عاطفه افتادی؟» لابد فکر می‌کنی که کودک مرده درونم یک‌باره جان گرفته و طالب شنیدن قصه‌ای شده که قصه‌گویی شیرین سخن، بنشیند و از سیر تا پیازش را تعریف کند؟ کودک درون کجا بود؟ کودکان بیرونش، دیگر مدتهاست که از عالم کودکی جدا افتاده‌اند و وارد مناسبات حوصله سربر بزرگ‌ترها شده‌اند، درونی‌ها که زیر خروارها تمنای مادی دفن شده‌اند. پس یک باره سر و کله قصه از کجا پیدایش شد؟ کمی صبور باشید تا بگویم.
کانال دوی تلویزیون را دیدم که هر شب یکی از این خاله‌های رنگ و وارنگ را با لباسی پر زرق و برق می‌آورد تا برای بچه‌ها قصه بگوید و «کوچولوهای عزیز» را آماده خواب کند. مخاطب برنامه بی‌تردید من نبودم، اما ذوق شنیدن قصه چنان در دلم خانه کرده که نشستم و دقایقی چند، این برنامه غیر جذاب را دیدم.

قصد جسارت ندارم؛ این خاله‌ها شاید مجری‌های خوبی باشند و در بر قراری رابطه عاطفی با بچه‌ها به توفیقات خوبی رسیده باشند، اما بی‌تردید قصه‌گوی خوبی نیستند و آداب قصه‌گویی را نیاموخته‌اند. آیا واقعاً بچه‌ها می‌نشینند و این -با عرض معذرت- لوس بازی را در این حجم کثیر قربان صدقه رفتنِ‌های بی‌حاصل می‌شنوند؟ اگر این طور باشد، باید نگران شویم و به خود آییم که با ذوق سلیم بچه‌ها چه کرده‌ایم که بیچاره‌ها مشتاق این «دختران شاه‌پریان مصنوعی» شده‌اند؟ یاد زمان بچگی خودم افتادم؛ یادم هست اول توی رادیو، بعدش هم توی تلویزیون، یک خانمی می‌آمد به اسم. . . - از سردبیر و دبیر صفحه و ممیز روزنامه تقاضا می‌کنم که زود قضاوت نکنند و این سطور را به قلم قهر نراند. به خدا حواسم هست که چه می‌گویم- بله، خانم عاطفی، قصه گوی شیرین دوره کودکی من و هم‌نسلان من، متأسفانه دچار خطای سیاسی شد و یک باره بعد از انقلاب سر از رادیوهای معاند درآورد. 

اشتباهات سیاسی او دلیل نمی‌شود تا فضل او را در قصه‌گویی منکر شویم. لابد شنیده‌اید شما هم که از حضرت امیر (ع) پرسیدند که «شاعر برتر عرب کدام است؟» حضرت فرمودند: «فلانی بود، به شرطی که جزو کفار نمی‌بود». یعنی حتی کفر هم موجب نشد تا مولا، فضل او را در مقام شاعری نادیده بگیرند. اینجا هم بحث همین است، خانم عاطفی قصه گوی خوبی بود، اما متأسفانه راهی رفت که کاش نمی‌رفت. چیزی که باعث می‌شود که حتی پس از قریب به چهل سال صدا و قصه‌های او را از یاد نبرم، این بود که پیرزن یک گوشه‌ای سنگین و رنگین می‌نشست و قصه‌اش را با صدای گرم -بدون ادا بازی و لوس حرف زدن- تعریف می‌کرد. اصلاً قصه را باید بدهید به کسی که اگر مادربزرگ نیست، لااقل سرد و گرم چشیده روزگار باشد و سنی از او گذشته باشد و مخاطب، باور کند که اینها را همه، قصه‌گو خود به چشم خود دیده و تجربه کرده. از سن و سال مهم‌تر آداب قصه‌گویی و شیرین سخنی است.

بعضی‌ها مثل من دهانشان گرم نیست و نمی‌توانند دیگران را حتی برای دقیقه‌ای پای صحبتشان بنشانند. متأسفانه این خاله‌های بزرگوار از این جنسند. شاید مجری باشند، اما با هیچ معیاری قصه‌گو نیستند. هر کلمه‌ای که از دهان قصه‌گو در می‌آید عیناً تیری است که رها می‌شود و خیلی زود به دل مخاطب می‌نشیند. چنان می‌نشیند که من حتی پس از سی و چند سال هم، نقش آن قصه‌ها از لوح دلم پاک نشده است. درست است که بچه‌ها با قصه می‌خوابند، اما قصه که برای خواباندن نیست. قصه برای آدم شدن و تربیت شدن و آموختن است. برای همین است که نباید سرسری گرفت و مثل برنامه‌های شبانه بزرگسالان که همین‌طوری الکی برای پرکردن آنتن ساخته می‌شوند، قصه‌ها را هم بسازند و کوچولوها را بخوابانند که مزاحم آسایش بزرگ‌ترها نباشند.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : علمی - مقالات - فرهنگی
شنبه دوم 8 1388
زهره یثرب و چراغ قم
محمد هادی تسخیری

اول ذیقعده سال 173 هجری روز تولد حضرت فاطمه معصومه یکی از زنان شریف؛ عالم و پاکدامن اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم اجمعین) می باشد.

این بانوی بزرگوار در دامن پاک پدر معظم و گرامیش امام موسی بن جعفر( علیه السلام ) و زیر نظر برادر رحیم و مهربان و امام انس وجان امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) پرورش یافت. و در طول عمر کوتاه ولی پر برکت خود صاحب کمالات عدیده شد و از نظر علم ؛ تفوی و ورع مورد توجه امامان معصوم ( علیهم السلام )قرارگرفت به گونه ای که در بعضی از کتب زیارات نقل کرده اند که علی بن ابراهیم از پدرش سعد اشعری قمی از امام رضا (علیه السلام ) روایت کرده اند که آن حضرت به سعد فرمودند : ای سعد نزد شما قبری هست از ما.
سعد در جواب امام خویش گفت: فدای تو شوم قبر فاطمه دختر امام موسی علیه السلام را می فرمایی. که امام فرمودند: بلی و بعد در حق این بانوی مؤمنهء اهل بیت(ع) سخنی گفتند که برای افراد دانا و خردمند معانی فراوانی دارد. این سخن از یک سو بیانگر جایگاه و عظمت این بانوی با تقوی نزد اهل بیت(ع) به ویژه برادر بزرگوارش و از یک سوی دیگرنشاندهنده اهمیت معرفت حق و شان ایشان می باشد.امام رضا(ع) فرمودند: (من زارها عارفا به حقها فله الجنه) هر که او را زیارت کند و حق او را بشناسد بهشت از آن اوست (به بهشت می رود).

ثقة المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی (طاب ثراه) در وصف ایشان می گوید: سیده جلیله معظمه حضرت فاطمه بنت موسی بن جعفر علیه السلام که به حضرت معصومه سلام الله علیه شهرت دارد. قبر شریفش در بلده طیبه قم معروف و مشهور است و روشنی چشم اهل قم و معاذ و ملاذ عامه خلق است. و در هر سال جماعت بسیار از بلاد بعیده شدّ رحال کنند و تعب سفر کشند. به جهت درک فیوظات از زیارت آن معظمه. و فضیلت و جلالت آن حضرت از اخبار بسیار ظاهر می شود.
درباره حق و شان فاطمه معصومه به بیان همین جمله کوتاه که در زیارت آن حضرت آمده اکتفا می کنیم که آمده است:( یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه فأن لک عند الله شأن من الشأن)؛ای فاطمه معصومه از من نزد خداوند شفاعت کن که از برای تو نزد خدای متعال شأن و منزلت و مقام بلندی وجود دارد.

همچنین یکی از شعرای بزرگ دوره رجعت در قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم یعنی سید احمد هاتف معروف به هاتف اصفهانی شعری پیرامون شهر قم و سرور آن شهر یعنی حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) سروده است که در ادامه این مقاله کوتاه به برخی از ابیات آن اشاره می شود.

برخی از مورخین نوشته اند که هاتف قسمت آخر عمر خود را در سه شهر اصفهان کاشان و قم گذرانده است و در آخر عمر به قم آمد و در روزهای پایانی سال 1198 ه.ق در آن شهر از دنیا رفته ؛ در آن به خاک سپرده شده است.
هاتف اصفهانی در مطلع قصیده 28 بیتی خود دررابطه با شهر مقدس قم و افتخار آن شهر؛ حضرت معصومه ( علیها السلام ) می سراید:

حبذا شهری که سالار است در وی سروری
عدل پرور شهریاری؛ دادگستر داوری

سپس وی در باره آب جانفزای این شهر ( برخلاف وضعیت کنونی آب آن ) و هوای دلگشای آن؛ که شباهتی با هوای امروز شهر قم ندارد ؛ ادامه میدهد:

شهری آبش جانفزا؛ ملکی هوایش دلگشا
شهریارش دلنوازی؛ والیش جان پروری

آنگاه با ارادت ویژه ای به توصیف این شهر و شهریار والا مقام آن مپردازد:

شهری از قصر جنان و باغ جنت نسخه ای
شهریاری لطف و انعام خدا را مظهری
روضهء خاکش عبیر و روح پرور روضه ای
سروری در وی امیری عدل پرور سروری

شاعر پیرامون نام این شهر و شهریار آن با این ابیات از مخاطب سؤال می کند و آنگاه پاسخ می دهد:

چیست دانی نام آن شهر و کدام آن شهریار؟
کین دو را در زیب و فر ثانی نباشد دیگری
نام آن شهر است قم فخر البلاد اُم القری
کَش به خاک آسوده از آل پبمبر دُختری
دختری کش دایهء دوران نیاید همسری
دختری کش مادر گیتی نزاید خواهری
دختری کابا و اجداد گرامش یک به یک
تا به آدم یا امامی بوده یا پیغمبری
بنت شاه اولیا موسی ابن جعفر فاطمه
کش بود روح القدس بیرون در گه چاکری
ماه بطحا ؛ زهره یثرب ؛ چراغ قم ؛ که دوخت
دست حق بر دامن پاکش زعصمت چادری
شهریار آن ولایت والی آن مملکت
زیبد الحق کسری آیینی تهمتن گوهری

هاتف آنچنان شیفته در وصف این بانوی معظمه و بزرگوار و پاکدامن شعر می سراید که گویی با زبانی ربانی و فلمی روحانی او را توصیف می کند و حضرت را با ترکیباتی مانند(فروزان کوکبی) یا(چرخ سیمین جوشنی)و (خورشید زرین مغفری) یاد می کند وآنگاه در شان و منزلت ایشان می گوید:

ازکمالاتش که نتوان حصر جستم شمه ای
از ادیب عقل طوماری گشود و دفتری

.......

از قدوم او درِِ دولت به رویش باز شد ( در دولت به روی شهر قم باز شد )
گوئی از فردوس بگشودند بر رویش دری
شد به سعی او چنان آباد کاهل آن دیار
مصر را ده می شمارند و ده مستحقری

......

ای بَر خورشید رایت ؛ مهر گردون ذره ای
آسمان در حکم انگشت تو چون انگشتری

شاعر در ابیات پایانی این قصیده از اخلاص و ارادت خود در مدح و ستایش آن حضرت دم می زند و با تواضع خاصی می گوید:

قمری و بلبل که مدح سرو و وصف گل می کنند
روز و شب زان سرو گل ؛ سیمی نخواهند و زری

.......

کی رهین کس شود؛ دریا که گر گیرد ز ابر
قطرهء آبی؛ دهد واپس؛ درخشان گوهری

سرانجام هاتف اصفهانی قصیده خود را با این ابیات به پایان می رساند:

هان وهان هاتف چه می گویی ؛ چیستی و کیستی؟
لاف بیش از پیش چند ای کمتر از هر کمتری .......

در پایان ضمن تبریک این خجسته مولود به همه شیعیان از خداوند منان خواستارم ما را عارف به حق آن بزرگوار گرداند.
والسلام
منبع : تابناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
سه شنبه بیست و هشتم 7 1388

گیاهان خواهر و برادر خود را از افراد غریبه تشخیص می دهند

 پژوهشگران آمریکایی می‌گویند، گیاهان خواهر و برادرشان را می‌شناسند و زمانی که کنار یکدیگر رشد می‌کنند، رفتار دوستانه‌تری دارند. در این شرایط گیاهان به جای رقابت‌، سود طرف مقابل را در نظر می‌گیرند.

به گزارش دویچه‌وله، گروه تحقیقاتی دانشگاه دلاور در نوارک، چندین هفته متوالی رشد ۳ هزار گیاه آرابیدوبسیس را در آزمایشگاه زیر نظر گرفته است. آرابیدوبسیس یکی از معروف‌تر‌ین گیاهانی است که در تحقیقات علمی از آن استفاده می‌شود. پژوهشگران آمریکایی تایید می‌کنند که گیاهان خواهر و برادر خود را از گیاهان غریبه تشخیص می‌دهند.

گیاهان مواد و ترکیبات گیاهان مجاور را بررسی می‌کنند. گیرنده‌های ریشه گیاه با بررسی این مواد تشخیص می‌دهد که آیا گیاهی که در مجاورت او رشد می‌کند، غریبه است یا از مادر مشترکی پدید آمده است! اگر گیاه همسایه غربیه باشد، رقابت تا جایی که ممکن باشد بالا می‌گیرد. هر گیاه تلاش می‌کند با دواندن ریشه، تا آخرین ذره آب را به خود جذب کند و فرصتی برای رقیب نمی‌گذارد. پژوهشگران آمریکایی می‌گویند، در این حالت، گیاه با تغییر سیستم رشد خود انرژی زیادی صرف گسترش ریشه‌هایش می‌کند، در حالی که اگر دا‌نه‌های هر دو گیاه از یک مادر باشند این رقابت به نحو محسوسی کاهش پیدا می‌کند.

گیاهانی که مادر مشترک دارند رفتار دوستانه‌تری از خود نشان می‌دهند و ذخایر موجود را عادلانه ‌تقسیم می‌کنند. جالب اینجاست که در سطح خاک هم داستان تغییر می‌کند. در حالی که در شرایط معمولی، گیاهان از تماس با گیاه مجاور پرهیز می‌کنند، خواهر و برادر از نزدیک‌شدن به هم ابایی ندارند.

نتیجه این پژوهش نه تنها برای علاقمندان به گل و گیاه کاری جالب است، که می‌تواند در موارد دیگری هم کاربرد داشته باشد. مثلا این پژوهش تا حدی روشن می‌کنند که چه زمانی دو گیاه در کنار یکدیگر رشد بهتری دارند. البته سوال‌های زیادی هم هنوز بی‌پاسخ‌اند.

منبع : خبر آن لاین
دسته ها : علمی - مقالات
دوشنبه بیست و هفتم 7 1388

لحظه دیدار، قیصر امین پور


بعضی از کلمات بر گردن آدمی حق حیات دارند وآدمی نمی‌داند که آنچه آموخته است از او آموخته است. بعضی از کلمات ٌ پاره های بودن ٌ آدمیند و چگونه می توانم ننویسم وقتی که یکی از پاره های بـودنم، پاره لحظـه سرودنم، نه، یکی از پـاره های دلم ، که ز تمام دلـــم عظیمتر و عزیزتر است، با لهجه ای نجیب در گوشم می گوید : بنویس!

و چنین است که پیش ازآنکه تردید را به تصمیم برسانم، دارم می نویسم: بعضی از کلمات کلمه نیستند، پاره خطی از سرنوشت تو هستند. قطعه ای ازتو، قطره ای ازخون تو… کلماتی که تو را بزرگ کرده اند.

وبعضی از کتابـها کتاب نیستند. یک دوره از خاطرات دستهای لـرزان تو بوده اند که در قطع جیبی پنهان می کردی. لابلای برگهای آن قد می کشیدی. بعضی از کتابها سطر سطر سرنوشت تو را رقم می زنند. این کتابها بر گردن تو حق دارند، بلکه واژهای آنها در رگهای گردنت جاری هسـتند. معلم ما بوده اند. معلمانی که بسیار بسیار شاگردان ناشناس دارند که هیچ گاه آنها را ندیده اند.

گیرم که آن چند جلسه را هم به کلاس درس او نرفته بودم و بر سر شعر ٌ مرد و مرکب ٌ و ٌ خوان هشتم ٌ با او چند و چون دانشجویانه نکرده بودم …که جوان بودم ولی جویای نام نبودم. دانشجوی جامعه شناسی بودم و در نتیجه به ادبیات بیشتر علاقه مند بودم و گهـگاه ر کلاس ادبیات معاصر شرکت می کردم. عروض را جند سال پیش از روی چند برگ مجله ای پیدا کرده بودم، آموخته بودم. اما عروض شعر نو را خوب نمی شناختم، تا اینکه اتفاقا مقاله نوعی وزن در شـعر فارسی را مثل یک قاره ناشناخته کشف کردم. همان چند سطر، چند سال مرا به جلو پرتاب کرد.

خلاصه یک نوجوان روستایی که دانشجوی آن کلاس هم نبود، آن روز وقت کلاس را به خود اختصاص داده بود. خوب یادم نیست ولی گویا کلماتی از قبیل شعر ، روایت، سمبولیسم، سیاست، مردم، عـــوام و خواص و …بین ما رد و بدل می شد. شاید بـــرای اینکه می خواستم بگویـم من هم این چیزها را می دانم. و او چه مهربانانه کلاس را رها کرده بود تا مرا مجاب کند. مرا که نگاهم مثل پروانه در فضای باغ او می گشت. مرا که فقط او را می دیدم و نمی شنیدم. و همین که حدیــث مهربانیش روی با من داشت برایم کافی بود.
یادم هست که در آخر صحبتهایش پرسید: تو خودت هم شعر می گویی؟

من درآنجا چیزی نگفتم، ولی بعد از کلاس دفتری از سیاه مشقهایم را به او دادم تا بخواند هفه بعد لحظه دیدار شاعر ٌ لحظه دیدار ٌ فرا رسید. روز زیبایی بود. ومــن باز گویی در جهان دیگری بودم. در سایه مجـسمه فردوسی ایستاده بودم که در آینه نمایان شد / با ابــر گیسوانش در باد و به سان رهنوردانی که در افسانه هـا گویند، گیسوانش را – چو شیری یالهاش – افشــاند: سلام بر شما از داخل کیفش دفترم را بیرون آورد و به من داد. ومن از نزدیک به هـمان تصویر دور خیره بودم. همان تصویری که نگاه نوجوانـی مرا بر روی جلد کتابهایش خیره می کرد. لحظه دیدار مثل لحظه دیدار کوتاه بود.

* * *

مگر می شود به لبها دستور داد که درست در ساعت هشت وسی دقیقه وسی ثانیه یک لبخند سی وپنج درجــه ای بزنند؟
مگر می شود برای شانه های شاعر بخشنامه ای صادر کرد درست سر یک ساعت معین را به گریه اختصاص دهند؟
شعر یعنی این! و شاعر یعنی دلی که دستور نمی گیرد. و دستی که فقط از دل دستور می گیرد. وگردنی که فقط در برابر راستی خم می شود.

پس زیبا باش، تا تو را بسرایند!
پس راست باش، تا تو را بسرایند!
تو می توانی هر شعری را که تو ر ا خوش نیامد، مچــاله کنی و دور بیندازی.
اما شاعر تنها چند برگ از تاریخ نیست که آن را از شیرازه جدا کنیم و به دورش افکنیم. مثل این است که بخواهی پاره ای از پوســــت و گوشت خویش را برکنی و به دور بیندازی.
با این خط کشی که تو در دست گرفته ای و هر چه را که از آن بلند تر یا کوتاهتر بنماید، قطع می کنی. با این قلمی که نه، با این تـــیغ، چه بازوها باید قلم شوند. بازوهایی که به راستی انگشت شمارند. اما این خط کش تو تا قوزک پای حلاج، نه، تا رد پای حلاج هم قـد نمی دهد. اگر دست تو بود، نه تنها دست و پای حلاج می بریـدی، بلکه از او جز سایه ای بر دارنمی ماند . اگر دست توبودعین القضات و شیخ اشراق را صد بار سنگسـار می کردی، بر دار می کردی. و حتی بوعلی و رازی و ملاصدرا و حافظ و مولوی وسعدی و …
چرا یک لحظه فکر نمیکنی که مـــــمکن است خط کش تو کوتاه باشد. وگرنه دیگران بی قواره نیستند.

دعا کنیم که روزی ، چشم، در دور تکامل خود به نقطای برسد که ذرات زیبایی را در صورت دشمن ببیند.
کجاست آن چشمی که بسراید با مطـــلع : آه دشمن زیبای من، تو را دیدم!
کجاست آن گوشی که بسراید: آه ، دشنام زیبا ، تو را شنیدم.

برگرفته از مقاله: لحظه دیدار کتاب باغ بی برگی یادنامه اخوان

 
دسته ها : ادبی - مقالات
دوشنبه بیست و هفتم 7 1388
با 19 روش از قلب خود محافظت کنید  
 

پیشنهاد می کنیم که برای حفظ سلامت قلب خود به نکات زیر توجه کنید، اما این نکته را متذکر می شویم که با پزشک نیز مشورت کنید:

1 - روزی 30دقیقه ورزش کنید.

2 - هر دو ساعت یک لیوان آب بنوشید.

3 - اگر می توانید روزی 20دقیقه دوچرخه سواری کنید.

4 - طبق نظر پزشک، هر روز ویتامین ب کمپلکس مصرف کنید.

5 - صدای خود را در شب حین خواب ضبط کنید یا از اطرافیانتان بخواهید تا توجه کنند که آیا در خواب خر و پف می کنید یا نه. اگر جواب مثبت بود با پزشک مشورت کنید چرا که این امر می تواند در تنفس و فشارخون شما اختلال به وجود آورد و در نهایت سلامت قلبتان را در معرض خطر قرار دهد.

6 - حداقل روزی دو فنجان چای نوش جان کنید.
7 - هر هفته مقدار کمی کاکائوی تلخ بخورید.

8 – شب ها حداقل هفت ساعت بخوابید. کم خوابی می تواند یکی از دلایل حمله قلبی باشد.

9 - دست کم هفته ای یک بار ماهی مصرف کنید.

10- از خوردن صبحانه کامل و سرشار از فیبر غافل نشوید.

11- مواد غذایی دارای امگا 3 را در برنامه غذایی بگنجانید.

12- به مصرف لوبیا نیز توجه کنید و آن را به شکل خوراک یا بر روی سالاد میل نمایید.

13- طبق نظر پزشک هر روز یک آسپیرین بچه بخورید.

14- خوب است بدانید خوردن آلبالو برای سلامت قلب خالی از لطف نیست.

15- هر روز پرتقال بخورید. می توانید به جای آن از آب پرتقال هم استفاده کنید منتهی اگر خود پرتقال برایتان فراهم بود، آن را ترجیح دهید.

16- در روزهای تعطیل فقط استراحت کنید. تلفن همراه و رایانه را کنار بگذارید.

17- از استرس پرهیز کنید.

18- به مصرف مولتی ویتامین نیز اهمیت دهید اما پیش از آن نظر پزشک را بخواهید.

19- وقت کافی به گردش و هم صحبتی با آنهایی که دوستشان دارید اختصاص دهید.

منبع : بازیاب
دسته ها : علمی - مقالات
دوشنبه بیست و هفتم 7 1388
سیری در سیره امام صادق علیه السلام

جلوه‏های صدق اهل‏بیت‏علیهم السلام در صادق‏این خاندان به صورت ویژه بروز یافته است.این جلوه‏ها را در رفتار آن حضرت بهترمی‏توان درک کرد. آنچه بیش‏تر رواج یافته،ذکر «قال الصادق‏»هاست که به حق زیر ساخت‏فکری، فقهی و کلامی شیعه را تشکیل داده‏است اما در کنار توجه به گفته‏های آن‏حضرت، فصل دیگری را هم باید گشود; فصلی‏برای تامل وتوجه در رفتارهای آن امام‏علیه السلام وبهره‏گیری عملی از این رفتارها.

آنچه دراین نوشتار می‏آید، بخشی ازکردارهای امام صادق‏علیه السلام را منعکس می‏سازد.

1 - انفاق

هشام بن سالم می‏گوید: امام صادق‏علیه السلام‏هنگامی که تاریکی شب فرا می‏رسید، انبانی‏از نان و گوشت و پول را بر می‏داشت و بردوش‏می‏نهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینه‏می‏شتافت و آن‏ها را میانشان تقسیم می‏کرد.آن‏ها او را نمی‏شناختند. زمانی که امامصادق‏علیه السلام رحلت کرد و آن انفاق‏های شبانه‏ادامه پیدا نکرد، نیازمندان فهمیدند که چه‏کسی هرشب به آن‏ها غذا و پول می‏داد. (1)

معلی بن خنیس می‏گوید: امام صادق‏علیه السلام باانبانی از نان بیرون آمد و من همراه او بودم. به‏اقامتگاه بنی ساعده رسیدیم. در آن جاگروهی خوابیده بودند. آن حضرت یک یا دونان بربالین هرکدام نهاد. به آخرین فرد که‏رسید، برگشتیم. پرسیدم: من به فدایت! آیااین‏ها حق را می‏شناسند (یعنی شیعه‏هستند)؟ امام‏علیه السلام فرمود: اگر حق رامی‏شناختند، نمک را نیز با آن‏ها به صورت‏مساوی تقسیم می‏کردم. (2)

در روایتی آمده است:

«کان الصادق‏علیه السلام یطعم حتی لایبقی‏لعیاله شی‏ء» (3)

امام صادق‏علیه السلام به فقیران اطعام می‏کرد تاآن جا که برای خانواده‏اش چیزی باقی‏نمی‏ماند.

2 - میانه روی

امام صادق‏علیه السلام - در ایام قحطی - دستورمی‏داد برای تهیه آرد گندم را با جو مخلوطکنند و می‏فرمود: من می‏توانم برای خانواده‏ام‏آرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم درزندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایت‏کنم. (4)

3 - دوری از بخل

فضل بن ابی قره می‏گوید:

رایت اباعبدالله‏علیه السلام یطوف من اول اللیل‏الی الصباح و هو یقول: اللهم قنی شح‏نفسی فقلت: جعلت فداک ما سمعتک‏تدعو بغیر هذاالدعاء؟ قال: وای شی‏ء اشدمن شح النفس، ان الله یقول: «و من یوق‏شح نفسه فاولئک هم المفلحون‏» (5)

امام صادق‏علیه السلام را دیدم که از اول شب تاصبح، خانه خدا را طواف کرد و این دعا راخواند: خدایا! مرا از شر بخل نفسم برهان!گفتم: به فدایت‏شوم! از شما غیر از این دعا رانشنیدم؟ فرمود: چه چیزی بدتر از بخل‏نفس! بعد آیه «و من یوق شح نفسه...» راخواند.

4 - ادب بیماری

امام صادق‏علیه السلام هنگام بیمار شدن عرض‏می‏کرد:

«الله اجعله علة ادب لاعلة غضب.» (6)

بارخدایا! آن را بیماری ادب (و تنبه) قراربده، نه بیماری غضب (و خشمت).

5 - دعا هنگام پیش آمد ناگوار

«کان الصادق‏علیه السلام: اذاحز به امر جمع النساءو الصبیان ثم دعا و امنوا» (7)

امام صادق‏علیه السلام هرگاه به پیش آمد ناگواری‏برمی خورد، زنان و اطفال را جمع می‏کرد ودعا می‏کرد و آن‏ها آمین می‏گفتند.

6 - سجده بر تربت‏حسینی

«کان الصادق‏علیه السلام لایسجد الا علی تربة‏الحسین‏علیه السلام تذللا لله و استکانة الیه.» (8)

امام صادق‏علیه السلام جز برتربت‏حسینی سجده‏نمی‏کرد، تا در درگاه خداوند.

7 - دعا

«کان الصادق‏علیه السلام یدعو بهذاالدعاء: الهی‏کیف ادعوک و قد عصیتک و کیف‏لاادعوک و قد عرفت‏حبک فی‏قلبی...» (9)

امام صادق‏علیه السلام این دعا را می‏خواند: خدایا!چگونه تو را بخوانم، در حالی که تو را معصیت‏کرده‏ام و چگونه تو را نخوانم، درحالی که‏محبت تو را در قلبم احساس می‏کنم...

8 - روزه

«کان الصادق‏علیه السلام اذا صام لایشم الریحان‏فسئل عن ذلک فقال: انی اکره ان اخلطصومی بلذة.» (10)

امام صادق‏علیه السلام هنگامی که روزه می‏گرفت،ریحان را بو نمی‏کرد. از او علت این امر راپرسیدند. فرمود: من دوست ندارم که روزه‏ام‏را با لذت درهم آمیزم.

9 - زیارت امیرالمؤمنین‏علیه السلام

از صفوان جمال روایت‏شده است: با امامصادق‏علیه السلام وارد کوفه شدیم. امام فرمود: ای‏صفوان! شتر را بخوابان، که این جا نزدیک‏قبرجدم، امیرالمؤمنین‏علیه السلام است. امام فرودآمد، غسل کرد، جامه را تغییر داد، پا را برهنه‏نمود و فرمود: تو نیز چنین کن. به جانب نجف‏رفتیم. فرمود: گام‏ها را کوتاه بردار و سر را به‏زیر انداز. خداوند متعال برای هر گام که‏برداری، صد هزار حسنه می‏نویسد، صدهزارگناه را محو می‏کند، صدهزار درجه می‏بخشد،صد هزار حاجت را بر می‏آورد و ثواب هرصدیق و شهید را برای تو می‏نویسد. آن‏حضرت با دل آرام، تن آرام، تسبیح، تهلیل وتنزیه به جلو می‏رفت، تا رسیدیم به تل‏ها... برسر قبر رسید و اشک بر گونه هایش جاری شدوگفت: «انالله و انا الیه راجعون‏»; آن گاه‏برامیرالمؤمنین‏علیه السلام سلام کرد و... (11)

10 - زیارت حسینی

امام صادق‏علیه السلام در مسجد حنانه - که ازمساجد شریفه، نجف اشرف است.- امام‏حسین‏علیه السلام را به گونه‏ای خاص - که در مفاتیح‏الجنان ذکر شده است.- زیارت کرد و سپس‏چهار رکعت نماز خواند.

11 - دعا هنگام سفر

امام صادق‏علیه السلام هنگام سفراین دعا رامی‏خواند:

«اللهم خل سبیلنا و احسن تسییرنا واعظم عافیتنا» (12) ; خدایا! راه را برما بگشای وگزارش ما را نیکوگردان و عافیت ما را بزرگ‏ساز.

امام صادق‏علیه السلام هرگاه پای در رکاب می‏نهاد،می‏گفت: «سبحان الذی سخرلنا هذا و ما لناله مقرنین‏». نیز هنگام سفر هفت‏بار تسبیح‏می‏کرد، هفت‏بار حمد خدا می‏نمود و هفت‏بارلااله الا الله می‏گفت. (13)

12 - صبح

در روایت آمده که امام صادق‏علیه السلام صبح که‏می‏شد، می‏گفت:

«بسم الله و بالله و من الله و الی‏الله وفی‏سبیل الله و علی ملة رسول الله‏صلی الله علیه وآله‏اللهم الیک اسلمت نفسی و الیک فوضت‏امری و الیک توجهت وجهی و علیک‏توکلت‏یارب العالمین...» (14)

13 - صدقه

در روایت آمده است:

«انه کان یتصدق بالسکر فقیل له:اتتصدق بالسکر؟ قال نعم انه لیس شی‏ءاحب الی منه و انا احب ان یتصدق با حب‏الاشیاء الی.» (15)

امام صادق‏علیه السلام شکر را صدقه می‏داد. ازآن‏حضرت سؤال شد: آیا شما شکر را صدقه‏می‏دهید؟ فرمود: بلی. هیچ چیز نزد من‏دوست داشتنی‏تر از شکر نیست. من دوست‏دارم که محبوب‏ترین چیز را صدقه دهم.

14 - عزاداری برای امام حسین‏علیه السلام

طفلی شیرخوار را در مجلس عزاداری‏امام‏حسین‏علیه السلام نزد امام صادق‏علیه السلام آوردند.امام صادق‏علیه السلام طفل را بغل کرد و گریه‏اش‏شدت یافت. (16)

امام صادق‏علیه السلام به ابوهارون شاعر فرمود:شعری درباره حسین‏علیه السلام بخوان. او شعری‏درباره آن حضرت خواند. امام فرمود: آن گونه‏که در جمع خود می‏خوانی، بخوان. ابوهارون‏قصیده‏ای را با سوز خاصی خواند. امام باصدای بلند گریست. صدای زنان نیز از پس‏پرده برخاست. (17)

15 - حضور قلب در نماز

ابوایوب می‏گوید: «کان ابوجعفرعلیه السلام وابوعبدالله‏علیه السلام اذا قاما الی الصلاة تغیرت‏الو انهما حمرة و مرة صفرة کانما یناجیان‏شیئا یریانه.» (18)

امام باقر و امام صادق‏علیهما السلام آن گاه که به نمازمی‏ایستادند، رنگ چهره آنان تغییر می‏کرد;گاه سرخ می‏شد و گاه زرد. گویا با کسی که او رامی‏بینند، سخن می‏گویند.

امام صادق‏علیه السلام در نماز، قرآن تلاوت کرد وبیهوش شد. بعد از به هوش آمدن، از امام‏سؤال شد: چرا بی‏هوش شدی؟ امام فرمود:معنای آیات مرا بی‏هوش کرد. من آیات راتکرار کردم و در حالتی قرار گرفتم که گویاآیات را از کسی که آن را نازل کرده است،می‏شنیدم. (19)

امام صادق‏علیه السلام هنگامی که برای نماز خارج‏می‏شد، می‏گفت:

«اللهم انی اسالک بحق السائلین لک وبحق مخرجی هذا فانی لم اخرج اشرا و لابطرا و لا رئاء و لا سمعة و لکن خرجت‏ابتغاء رضوانک و اجتناب سخطک فعافنی‏بعافیتک من النار.» (20)

پی‏نوشتها:

1 - میزان الحکمة، ج 5، ص 332.

2 - وسایل الشیعه، ج 9، ص 408.

3 - کشف الغمه، ج 2، ص 430.

4 - فهرست روایات فقهیه، ج 1، ص 841.

5 - میزان الحکمة، ج 5، ص 33.

6 - مستدرک، ج 2، ص 162.

7 - بحارالانوار، ج 90، ص 394.

8 - وسایل الشیعه، ج 5، ص 366.

9 - امالی، شیخ صدوق، ص 438.

10 - وسایل الشیعه، ج 7، ص 67.

11 - ر.ک: مفاتیح الجنان.

12 و 13 - من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 271.

14 - مکارم الاخلاق، ص 279.

15 - وسایل الشیعه، ج 9، ص 471.

16 - مجله کوثر، شماره 26، ص 26.

17 - همان، به نقل از وسایل الشیعه، ج 14، ص‏593.

18 و 19 - میزان الحکمة، ج 5، ص 385.

20 - بحارالانوار، ج 81، ص 19.

دسته ها : مذهبی - مقالات
سه شنبه بیست و یکم 7 1388
X