5 روش برای افزایش خلاقیت |
خلاقیت را به معنای اندیشه برای خلق راه حل نو تعریف میکنند. دانشمندان معتقدند تاثیر رنگها بر زندگی انسان حتی وقتی که انسان به آنها توجه لازم و کافی هم ندارد بسیار زیاد است. در این میان شاید در زندگی رنگ آبی به خاطر رنگ آسمان و دریاها نقشی اساسی برای انسانها داشته باشد اما دانشمندان تاکید میکنند که برای داشتن ذهنی خلاق این مقدار هم حتی کافی نیست. در همین راستا در دانشگاه بریتیش کلمبیا کانادا دانشمندان تاثیر رنگ قرمز و آبی بر رفتار داوطلبان را بررسی کردهاند. در این تحقیق دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند در حالی که رنگ قرمز حافظه داوطلبان را- که در این آزمایش دانشآموزان بودند- تقویت میکند، رنگ آبی به آنها کمک میکند که تصورات خود را آزاد کنند. دانشمندان برای اثبات این یافته تصمیم گرفتند از داوطلبان بخواهند یک آزمایش ساده انجام دهند. در این آزمایش به آنها قطعاتی به رنگ آبی و قرمز داده شده بود و از آنها خواسته شد با این قطعات چند اسباببازی بسازند. دانشمندان مشاهده کردند اسباببازیهایی که به رنگ آبی ساخته شده بودند در مقایسه با اسباببازیهای قرمزرنگ از ساختار خلاقانهتری برخوردار بودند. ذهن خود را پرواز دهید اینکه ذهن انسان آمادگی کشف نکتههای جدید را داشته باشد خود یکی از عواملی است که میتواند به انسان برای خلاق بودن کمک کند. دانشمندان در دانشگاه درکسل فیلادلفیا مغز را در لحظهای که ایده نابی به آن میرسد مورد تحقیق قرار دادهاند. دانشمندان در این آزمایش از 2 گروه داوطلب استفاده کردند. یک گروه از این داوطلبها را منتظر گذاشتند تا به آنها یک معما داده شود. وقتی که معما به آنها داده شد از آنها خواسته شد که بگویند وقتی که معما را حل کردند آیا یکباره به ذهن آنها خطور کرده است یا برای انجام آن فکر کردهاند. دانشمندان با آزمایش مغز این افراد متوجه شدند سمت راست مغز آنها به شدت درگیر است؛ بخصوص بخشی از مغز که مسئول دیدن است. به این ترتیب به این نتیجه رسیدهاند که وقتی داوطلبان برای انجام حل یک مسئله متمرکز میشوند کارایی مغز خود را پایین میآورند. در یک آزمایش دیگر دانشمندان در لندن شرایط مشابهی را برای داوطلبان برقرار کردند. در این آزمایش آنها پرتوهای آلفا امواج گامای با فرکانس بالا در مغز داوطبان را مورد آزمایش قرار دادند. در اینجا هم دانشمندان مشاهده کردند که دارای امواج آلفای زیاد و چند مورد موج گامای با فرکانس بالا بودند؛ این موج دوم همانند همان موردی است که وقتی انسان با چشم بسته استراحت میکند در مغز او به جریان میافتد. به همین ترتیب دانشمندان در لندن هم اعلام کردند وقتی که مغز در حالتی ملتهب قرار بگیرد که انسان از آن انتظار داشته باشد راهحلی را ارائه کند، کارایی کمتری دارد. بهدنبال همکاری های خلاق باشید نیوتن وقتی که قوانین گرانش زمین را درک کرد، یادداشتهایش را در این زمینه همچون نوشتههای دیگرش در یک کشو انداخت و تا 5 سال بعد که یکی از دوستانش به صورت اتفاقی از او در این باره سؤال کرد سراغشان را نگرفت. مسلما اگر ما چنین قوانین انقلابیای را با انجام معادلات پیچیده به دست آوریم آن را در کشو نمیاندازیم که خاک بخورند و خب، البته این کاری است که دانشمندان، امروزه ما را به انجام آن ترغیب نمیکنند. یک دلیلش این است که دیگر نیوتن تکرار نخواهد شد. اما دلیل دیگرش را دانشمندان دانشگاه نیومکزیکو اینگونه توضیح میدهند: بهترین ایدههایی که به ذهن یک نفر میرسد در لحظات انزوا و تنهایی او نیست بلکه در لحظاتی است که نظراتش را با یکی از همکاران مورد اعتمادش رد و بدل میکند. در همین رابطه ورا جان اشتاینر در کتابی که با عنوان همکاریهای خلاقانه نوشته است موارد زیادی را در طول تاریخ ذکر کرده است که رد و بدل کردن نظریات میان 2 دوست و همکار باعث ایجاد ایدههای بسیار ناب و خلاقانهای شده است؛ مانند آلبرت انیشتین و نیلز بور، ماری و پیر کوری. نوازندگی کنید موسیقی مسلما نقش عمدهای در افزایش خلاقیت انسانی دارد. در این رابطه دانشمندان در دانشگاه واندربیت نشویل آمریکا برای بررسی نقش موسیقی بر افزایش خلاقیت انسانی یک آزمایش ساده انجام دادند. آنها از چند دانشجوی موسیقی و چند فرد عادی دیگر با مشخصات یکسان در آزمایش خود استفاده کردند. به هر کدام از این دانشجویان چند شی ء ساده مانند مسواک یا خمیردندان داده شد و از آنها خواسته شد کاربردهای جایگزینی برای چیزهایی که در دست دارند معرفی کنند. در پایان آزمایش مشخص شد که دانشجویان موسیقی کاربردهای جایگزینی خلاقانهتری نسبت به دیگر افراد ارائه کردهاند. حین آزمایش، دانشمندان با بررسی عملکرد مغز داوطلبان مشاهده کردند افراد عادی تنها از بخش جلویی چپ مغز خود استفاده میکردند، در حالی که دانشجویان موسیقی علاوه بر آن از طرف راست مغز خود هم استفاده میکردند. دانشمندان میگویند این کارکرد مغزی غیرعادی است و دلیل آن میتواند این باشد که دانشجویان موسیقی چون مجبور هستند از هر دو دست خود حین نوازندگی استفاده کنند باید از هر دو بخش مغز خود هم کار بکشند. اما آیا برای افزایش خلاقیت میتوانیم از نوازندگی یک آلت موسیقی یا انجام کارهایی که در انجام آنها هر دو دست درگیر هستند، شروع کنیم؟ در این باره سوهی پارک که روی موسیقیدانان و افراد عادی کار کرده است، میگوید: هنوز با اطمینان نمیتوانیم بگوییم که استفاده همزمان از 2 کره چپ و راست مغز دلیل این است که موسیقیدانان از ذهن خلاقتری برخوردار هستند. تا میتوانید بازی کنید دانشمندان زیادی تاکید میکنند که برای خلاق بودن، انسان باید تا میتواند از عادتهای رایج دوری کند و به بازیهایی که گاهی طبق عرف جامعه مناسب حال او نیست، بپردازد. در این باره مارک بکوف از دانشگاه کلورادو معتقد است اینکه مردم برای بازی در زندگی نقشی حاشیهای در نظر میگیرند اشتباه است. او به نقش بازی در زندگی حیوانات گوشتخواری همچون گرگ و سگ پرداخته و به این نتیجه رسیده است که این بازیها به شخصیتهای فردی این اجازه را میدهد که تجربههای جدید و اشتباهی داشته باشند بدون اینکه مجازاتی به خاطر آن در انتظار آنها باشد. وی میگوید: بازی به انسان این جرأت را میدهد که ریسکهای منطقی بیشتری انجام دهد و او را منعطف و خلاق میکند. وی طبیعت بازی را جستوجو برای چیزی تازه و نو میداند و تاکید میکند: برای خلاق بودن، انسان باید همیشه بهدنبال چیزی تازه بگردد. این دانشمند بازی را در زندگی انسان حالتی بیولوژیکال و همانند خواب توصیف میکند و معتقد است که در دورههای مختلف زندگی انسان به بازی نیاز دارد. البته مهمترین دوره از زندگی که بازی میتواند نقش مهمی در شکلگیری شخصیت انسان داشته باشد دوران کودکی است ولی این به آن معنا نیست که در دیگر دورهها نیاز کمتری در انسان به بازی کردن وجود دارد. |
7 تفکر که برای سلامتی مضرند |
ویژگیهای شخصیتی ما بسیار بیشتر از تعیین چرخههای اجتماعی در زندگی ما تاثیر گذار هـسـتـنـد. 2- غصه و تقدیر: اندوهگین بودن، نه تنها از نـظـر اجـتـمـاعی مضر است بلکه تاثیرجسمی نامطلوبی نیز دارد. مطالعات نشان میدهد افراد مبتلا به بیماریهای عروقی اگر اندوهگین و غـصـه دار بـاشـنـد زودتـر مـیمـیرند. محققان میگویند نوع شخصیت روی سیستم ایمنی بدن و همچنین سیستم واکنش به استرس در انسان تاثیر میگذارد. 3- اضطراب: بر اساس یافتههای علمی، میزان ابتلا به زوال عقل و آلزایمر در افرادی که کمتر مضطرب میشوند، پایینتر است. تحقیقات نشان داده است خطر ابتلا به زوال عقل در سالمندانی که آرام هستند،50 درصد کاهش مییابد. 4- فقدان خـویشتنداری: آیا وقت ملاقاتتان دیر شده و یا نمیتوانید کارهایتان را منظم کنید و به این خاطر کنترل خود را از دست دادهاید؟ پس بدانید که این عدم خویشتنداری میتواند به سلامت شما آسیب برساند. محققان میگویند انـسـانهـای خـوددار نسبت به دیگران عمر طولانی تری دارند. 5- دلواپسی: افراد به شدت عصبی که دائـمـا نـگـران و مـضطرب و مستعد ابتلا به افسردگی هستند به طور متوسط زودتر میمیرند. بهعلاوه، این افراد اغلب بیشتر سیگار میکشند به امید این کـه سیگار اضطراب آنها را کاهش دهد اما متاسفانه با این کار عمر خود را کوتاه میکنند. 6 - بیهدفی در زندگی: اگر احساس میکنید در زندگی خود هدفی ندارید باید بدانید که زمان سکونتتان بر روی کره زمین یا به عبارتی عـمـرتـان کوتاه خواهد شد. پژوهشها نشان میدهد کسانی که اهداف بالایی در زندگی دارند به زوال عقل مبتلا نمیشوند و دیرترهم میمیرند. 7 - بدبینی: بدبینی و بدگمانی نسبت به دیگران یک ویژگی شخصیتی است که به گفته دانشمندان به خصومت و دشمنی بازمیگردد و خــطـر ابـتلا به بیماریهای قلبی را افزایش مـــیدهـــد. ایـــن افــراد اغـلــب در رفـتــار مـردم انگیزشهای خصمانه پیدا میکنند. دکتر بویل در مــطــالــعـات خـود نـشـان داده افـراد بـدبین 25درصد بیش از دیگران در معرض ابتلا به بیماریهای قلبی هستند و به مراتب استرس بیشتری را در طول زندگی تجربه میکنند. اگر شما هم صادقانه تصور میکنید که هرکدام از این مشکلات را دارید، از همین امروز به خاطر سلامت خودتان هم که شده برای رفع آن تلاش کنید. |
به مناسبت سالگرد درگذشت آیتالله سیدروحالله خاتمی
در ابتدای دهه 40، «تحولخواهان در نهاد روحانیت» در قالب کتابی به نام «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» مانیفست اعتقادی خود را درباره چگونگی و چیستی حوزه نگاشتند و برابر چشمان همگان با خیال راحت انتقاد کردند و پایشان را فراتر از چارچوب مرسوم حوزه قرار دادند. پس از آن بود که نظامهای جدید آموزشی در حوزه علمیه قم در قالب چند مدرسه و موسسه برپاشد. در دی 1341، آن هنگام که بزرگان تحولگرایی در حوزه؛ آقایان علامه طباطبایی، سید ابوالفضل زنجانی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان، سیدمحمد بهشتی، سیدمحمود طالقانی و مرتضی جزایری در کنار یکدیگر این مانیفست را نوشتند، نمیدانستند که شخصیتی در شهر کوچکی به نام «اردکان» حضور دارد که سالها پیش در قالب یادداشتی همینگونه سخن گفته بود.
آیتالله سیدروحالله خاتمی، نهتنها پیش از آنان، بلکه پیش از اینکه بزرگان حوزه قم به درخواست آیتالله بروجردی اصول اصلاحات حوزوی را بنویسند که البته اجرایی هم نشد، در دفتر یادبودی که از آن «حجتالاسلام وزیری» بود، از تحولگرایی در حوزه و آسیبشناسی آن نوشت؛ در دفتر یادبودی که بزرگانی همچون امام خمینی هم در آن مطالبی نوشتند. آیتالله خاتمی در 30 مهر 1326 همان گونه نوشته بود که 15 سال بعد دیگران به آن رسیدند و امروز هم همچنان بزرگان حوزه از آن میگویند و مینالند؛ او مواردی را به عنوان نقاط ضعف حوزه بازگو کرد: «تشتت افکار، بینظمی دستگاه روحانیت، تربیت نکردن مبلغ و خطباء و اهالی منبر پاک و زبردست، تجمع همه فضلا و دانشمندان در مراکز علمی و خالی گذاردن شهرهای کوچک و قصبهها و دهها از اشخاص شایسته برای هدایت و تربیت مردم، تربیت نکردن برنامه صحیح و متناسب تحصیلی یرای محصلین و هزاران دردهای دیگر، پیکر جامعه مسلمانان بهخصوص روحانیت را بسیار ضعیف ساخته و تهدید به نیستی میکند... » او آنچنان از این وضعیت ناخرسند بود که در ادامه با مزاحی تلخگونه میگوید: « هروقت به این مسائل به مناسبتی توجه میکنم، از شدت تاثر پریشان (میشوم، از این رو) از مغز پریشان جز فکر پریشان تراوش نخواهد کرد. »
آیتالله آنچنان به این وادی توجه داشت که در ایام تبعید امام خمینی در نجف؛ همان زمانی که همه این عالم دینی را در قامت یک رهبر سیاسی میدیدند و حتی در حلقه درسیاش چارچوب حکومت اسلامی تئوریزه میشد، در نامهای از تشتت در راس هرم سازمان روحانیت گلایه کرد و آسیبشناسیاش را از نهاد روحانیت محور نامه قرار داد. اینگونه بود که امام هم در 21 اسفند 44، در پاسخ به آن نامه فقط از حوزه گفت و خودش را همدرد با آیتالله دانست: « مطالبی که مرقوم شده بود، صحیح. غفلت از آن نداشتم... اینجانب در رجوع از حبس سابق در نظر گرفتم که کاری که مقدمه این نحو امور و طلیعه تفاهم بین حضرات است، انجام دهم. بعضی اصلا در شور هم حاضر نشدند و بعضی که در ظاهر صلاح دیدند، عمل نکردند. و کسانی هم به اعذار مختلفه متشبث شدند... والی الله المشتکی و علیه التوکل فی الشده و الرخاء... »
او در بیان انتقادات خود از ساختار حوزه، فقط با معممین سخن نمیگفت، بلکه مکلاها هم بیپرده گلایههای او را میشنیدند؛ همانگونه که استادمحمدرضا حکیمی از آن یاد کرده است.
تفاوت آیتالله خاتمی با دیگر تحولخواهان، فقط در زمان بازگویی که به دهه 20 باز میگشت و پیش از سایرین بود، مختص نمیشود، بلکه او این نظرات را هم اجرایی کرد. او پس از تحصیل در اصفهان به اردکان بازگشت و حوزه علمیه این شهر را به همراه دیگر روحانیون بازسازی کرد و روش تحولخواهانه خویش را پیاده کرد. این برنامه درسی که از آن یاد میشود، به دورانی باز میگردد که حوزه، نه تنها حوزه امروز نبود، بلکه هنوز زعامت آن برعهده آیتالله بروجردی هم قرار نگرفته بود. حجتالاسلام «سیدمحمد موسوی زاده» یکی از شاگردان آن دوره حاجآقا روحالله، اینگونه در این باره میگوید:« ایشان نظم خوبی در مدرسه اردکان ایجاد کردند؛ امتحان می گرفت. فقط هم از دروس حوزوی امتحان نمیگرفت؛ مثلا ادبیات فارسی هم درس میداد و امتحان میگرفت. » حجتالاسلام « علی جدیدی » دیگر شاگردش هم به گونه دیگر روش آموزشی ایشان را بیان میکند: « برنامه ایشان این بود که هفتهای یکبار یا 15 روز یکبار درسها را می پرسیدند و امتحان میگرفتند. اگر کسی در درس حاضر نمیشد، ناراحت می شدند و تذکر میدادند. همچنین آقای خاتمی گاهی اوقات برای رسیدگی به وضع طلاب بهطور غیرمنتظره سری به طلاب میزد تا ببیند آنها چکار می کنند. » این روش، روشی است که حدود 15 سال بعد، مرحوم قدوسی در مدرسه حقانی به کار گرفت. همچنین «میرزا احمد پیشوایی» هم از استادش میگوید و درباره روش او به یاد میآورد که « آقای خاتمی گذشته از اینکه استاد همه ما بود، پدر ما نیز بود. ایشان هر سه ماه یکبار از طلاب امتحان کتبی و شفاهی میگرفت. » پیشوایی در پاسخ به این سوال که آن زمان در حوزهها رسم بر امتحان گرفتن نبود؛ چه برسد به حوزه کوچک و غیرمشهوری همچون اردکان؟، میگوید: « اما در اردکان این رسم بود.» از سوی دیگر، آیتالله خاتمی در کنار متون اصلی حوزه، برخی دروس دیگر را که به فهم آن متون کمک میکرد، را آموزش میداد و در حوزه تحت زعامتش، مجالس گفت و شنود برگزار میکرد.
آیتالله در آن دوره روزنامه میخواند؛ اقدامی که در خاطرات روحانیون از آن به عنوان رفتاری ممنوعه در قم یاد میشود. رادیو گوش میکرد؛ رادیویی که از نگاه برخی در آن دوره حرام بود. او حتی در ایام طلبگی در اصفهان در مسابقات مقالهنویسی شرکت کرد و جایزه گرفت.
البته دیگر تفاوت او با سایر تحولخواهان این است که در حین بیان این انتقادات و حتی اجرایی کردن نظراتش، نماینده و وکیل چندین مرجع بزرگ تقلید در منطقه بود و هر از چندگاهی به قم میرفت و با آنان دیدار میکرد. در حالی که اغلب تحولخواهان در گذشته و امروز، نهتنها در حوزه به اجرایی کردن نظراتشان نمیپردازند، بلکه از فضای حوزه هم دور میشوند و دورادور انتقاد میکنند.
***
آیتالله خاتمی درباره حوزههای علمیه معتقد بود که « حوزههای علمیه وابسته به هیچ شخصی نیست » و « باید تحت نظم کامل اداره شود و طلاب جوان باید در تحصیل خود نظم را سرلوحه قرار دهند. » همچنین او درباره عالمان دینی گفته بود: « اگر عالم دین خودش حب دنیا داشته باشد، چگونه میتواند راهنما و الگوی مردم باشد؟... عالم دینی اگر اگر تهذیب نفس نداشته باشد، مخزن تولید فساد است و علمش تاریکی محض است.»
از سوی دیگر، ویژگی «روحانیت» و اسلوب رفتاری آنان از منظر آیتالله اینگونه دیده شده بود: « اگر عمل یک شخص روحانی منطبق بر گفتههایش نباشد، در آخرت از همه مردم پستتر و بیچارهتر خواهد بود... اگر مردم به اندازه سر سوزنی احساس کنند که یک روحانی گرایش به مادیات دارد، او دیگر به درد روحانیت نمیخورد و قول و فعلش هیچ اثری بر مردم ندارد... » او همچنین درباره ارزش روحانیت گفته بود: « اگر یک نفر روحانی میخواهد ارزش خودش را بفهمد، باید ببیند که چقدر به درد مردم میخورد و چه اندازه وجودش برای مردم مفید... » و به آنان توصیه کرده بود: « روحانیت حقیقی باید روحانینماها را به مردم بشناسانند... روحانیت باید پیش از هر چیز انگشت انتقاد را متوجه خودش کند... روحانیون دنیادوست از همان زمان معاویه دین خود را به بهایی اندک میفروختند... مفاسد زیادی روحانیت را تهدید میکند که از بزرگترین آنها حب جاه و گرایش به مادیات است... »
آیتالله اینگونه میاندیشید و اینگونه باور داشت، اما حضورش در اردکان کمتر مجال داد که این آراء در قم و سایر حوزههای بزرگ علمیه شنیده و در مجالس و محافل نقل شود.
منابع:
گفت و گوی نگارنده با برخی شاگردان آیتالله خاتمی
یادنامه خاتمی، محمدتقی فاضل میبدی، انتشارات موسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)
روح باران، خانه فرهنگ خاتمی
تندیس دینداری و فرزانگی، محمدرسول دریایی
صحیفه امام خمینی
بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، شرکت سهامی انتشار
منبع : آینده
معرفی 10 "هراس" رایج در میان انسانها |
فوبیا، هراس یا ترس شدید پدیده ای است که به صورت آگاهانه یا ناخود آگاهانه زندگی بسیاری از انسانهای جهان را مختل می کند. این پدیده بیشتر ناشی از ترس از قرار گرفتن در موقعیتی خطرناک است و معمولا کنترل آن برای فرد مبتلا سخت و گاهی غیر ممکن است. ترس از مار (Ophidiophobia): یکی از رایج ترین فوبیاها در میان بسیاری از مردم ترس از مار است که به احتمال زیاد ریشه ای تکاملی دارد. در گذشته های دور تشخیص دادن مارها و عنکبوتها برای بقای انسان نقشی حیاتی داشته است. توانایی تشخیص مارها در یک چشم به همم زدن یکی از رفتارهای تکاملی است که به اجداد انسان در جهان وحشی ما قبل تاریخ امکان بقا داده است. ترس از خزندگان عجیب (Entomophobia): شاید برخی از افراد با دیدن برخی از حشرات تنها احساس چندش آوری پیدا کنند، اما این جانداران کوچک در واقع این توانایی را دارند که برخی از انسانها را به شدت بترسانند که این شدت در زنان نسبت به مردان چهار برابر است. مطالعه دانشمندان دانشگاه کارنگی ملون نشان می دهد دختر بچه های 11 ماهه به سرعت قادرند در برابر تصاویری از مارها با عنکبوتها نشانه های ترس را در صورت خود انعکاس دهند در حالی که این خصوصیت در پسربچه هایی با همین سن وجود ندارد. دیدگاه تکاملی این فوبیا بر این اساس است که زنان در دوران باستانی حیات بشر در هنگام جمع آوری غذا با چنین جاندارانی مواجه می شده اند و انقباض ماهیچه های بدن و صورت در برابر چنین منظره ای به عنوان ابزار محافظت مادر و فرزند در برابر جاندار شناخته شده است. ترس از مکان (Agoraphobia): در حدود 1.8 میلیون جوان 18 ساله در آمریکا از قرار گیری در اماکنی که فرار کردن از آن مشکل باشد هراس دارند. مکانها و فعالیتهایی که شامل این فوبیا می شوند آسانسور، حضور در رقابتهای ورزشی، پلها، استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، رانندگی، فروشگاه های بزرگ و فرودگاه ها بر شمرده شده اند. این هراس می تواند باعث شود افراد هرگز خانه های خود را ترک نکنند، به سفر نروند و در مناطق شلوغ قرار نگیرند. ترس از دیگران (Xenophobia): در صورتی که صحبت کردن در برابر دیگران رنگ چهره شما را دگرگون ساخته، صدای شمار را گرفته کرده و عرق از سر و روی شما جاری می کند، بدانید که نشانه های این فوبیا در شما وجود دارد. بیگانه ترسی پدیده ای است که 15 میلیون جوان آمریکایی از آن در عذابند و تنها صحبت کردن آنها را در جمع تحت تاثیر قرار نمی دهد بلکه خوردن و آشامیدن این افراد نیز در برابر جمع دچار اختلال خواهد شد. این فوبیا از سن 13 سالگی در نوجوانان آغاز می شود. ترس از بلندی(Acrophobia): یکی از رایج ترین ترسها در میان افراد است که در حدود 3 تا 5 درصد از آمریکایی ها را تحت تاثیر خود قرار داده است. برخلاف تصور پیشین دانشمندان که این فوبیا را ناشی از ترسی غیر واقعی می دانستند مطالعات جدید نشان می دهد مبتلایان به این ترس، ارتفاع ساختمانها را بسیار بیشتر از ارتفاع واقعی می بینند و همین امر بر ترس آنها می افزاید. ترس از تاریکی (Lygophobia): برای بسیاری از کودکان، خاموش شدن چراغ اتاق همراه با بروز ترسی شدید ناشی از بیرون آمدن هیولایی از زیر تختخواب و یا از داخل کمد دیواری است. در واقع ترسیدن از تاریکی یکی از رایجترین ترسها در میان کودکان است که در پس آن تفکرات و توهمات جالب توجهی نهفته است. کودکان در تاریکی به هر پدیده ممکنی فکر می کنند و معتقدند در تاریکی دزدی خواهد آمد و آنها را خواهد ربود و یا اسباب بازی های آنها را به سرقت خواهد برد. ریشه این ترس کودکان از ناشناخته های آنان سرچشمه می گیرد و در صورت درمان نشدن تا زمان بزرگسالی نیز ادامه پیدا خواهد کرد. ترس از صائقه (Astraphobia): صدای مهیب رعد و برق می تواند علائمی مانند تپش شدید قلب را برای افرادی که از فوبیای رعد و برق رنج می برند در برداشته باشد و به همین دلیل بسیاری از افراد مبتلا زندگی خود را به مناطقی منتقل می کنند که از شرایط جوی آرامی برخوردار است. نکته جالب درباره این فوبیا این است که مبتلایان از ترس خود احساس خجالت داشته و آن را مخفی نگاه می دارند. ترس از پرواز (Aviophobia): ترسی است که در حدود 25 میلیون انسان تنها در آمریکا به آن مبتلا هستند. این افراد در دو گروه ترس، ترس از سقوط هواپیما و ترس از کابین کوچک هواپیما تقسیم می شوند. جالب است بدانید نسبت مرگ انسانها در سقوط هواپیما یک در 20 هزار است در حالی که این نسبت در مرگهای ناشی از سوانح رانندگی یک در 100 و در مرگ ناشی از حملات قلبی یک در پنج است. ترس از سگ (Cynophobia): حتی کوچک ترین و بامزه ترین سگهای نژاد ژرمن شپرد می توانند ترسی مهیب را در مبتلایان به این نوع از فوبیا ایجاد کنند. این ترس معمولا از احتمال گاز گرفته شدن خود فرد و یا افرادی دیگر توسط سگها ناشی می شود البته برخی تنها نسبت به سگهای شکاری و یا تازی هراسناک هستند. ترس از دندانپزشک (Odontophobia): در حدود 9 تا 20 درصد از آمریکاییها به دلیل ترس و واهمه از رفتن به دندانپزشکی خودداری می کنند. در صورت ابتلا به این فوبیا فرد به هیچ قیمتی حاضر به مراجعه به یک دندانپزشک نبوده و تنها در صورتی که درد امان آنها را ببرد به مطب دندانپزشکی خواهند رفت. از دلایل ریشه ای ارائه شده برای ابتلا این ترس، تجربیات بد گذشته از دندانپزشک، ترس از تزریق لثه و ترس از صندلی و مته دندانپزشکی عنوان شده اند که معمولا می توان آن را با همکاری دندانپزشک از میان برداشت. |
یادداشت امروز را میخواهم کاملاً به پیروی از یک خواهش کودکانه بنویسم. خواهشی که مرا وادار میکند تا در این روزهای پرالتهاب و پرمسئله، چشم بر روی همه ناملایمات زندگی و مشکلات عدیده سیاسی و اجتماعی ببندم و به جای حرفهای همیشگی، چند سطری در باره قصههای کودکانه بنویسم. غریبهای اگر یادداشت امروز را بخواند، بیتردید در جوابم خواهد گفت: «دل خوش سیری چند؟» آن که ادیبتر باشد نیز پوزخندی خواهد زد و زیر لب خواهد گفت: «. . . خواجه در بند نقش ایوان است».
اما تو خواننده خوب و آشنا، با من همراه میشوی و در میان این همه اخبار و تحلیلی که مثل آوار روی سرمان ریخته، به من حق میدهی که یک این بار، دل به خواهش کودکانه بسپارم و برای شنیدن یک قصه خوب و ساده، ابراز دلتنگی کنم. قصه؟ حق داری اگر بپرسی که «چه شد که یک باره فیلت یاد هندوستان کرد؟ و در این قحطی سوژه و آشفتهبازار یاد قصه و عاطفه افتادی؟» لابد فکر میکنی که کودک مرده درونم یکباره جان گرفته و طالب شنیدن قصهای شده که قصهگویی شیرین سخن، بنشیند و از سیر تا پیازش را تعریف کند؟ کودک درون کجا بود؟ کودکان بیرونش، دیگر مدتهاست که از عالم کودکی جدا افتادهاند و وارد مناسبات حوصله سربر بزرگترها شدهاند، درونیها که زیر خروارها تمنای مادی دفن شدهاند. پس یک باره سر و کله قصه از کجا پیدایش شد؟ کمی صبور باشید تا بگویم.
کانال دوی تلویزیون را دیدم که هر شب یکی از این خالههای رنگ و وارنگ را با لباسی پر زرق و برق میآورد تا برای بچهها قصه بگوید و «کوچولوهای عزیز» را آماده خواب کند. مخاطب برنامه بیتردید من نبودم، اما ذوق شنیدن قصه چنان در دلم خانه کرده که نشستم و دقایقی چند، این برنامه غیر جذاب را دیدم.
قصد جسارت ندارم؛ این خالهها شاید مجریهای خوبی باشند و در بر قراری رابطه عاطفی با بچهها به توفیقات خوبی رسیده باشند، اما بیتردید قصهگوی خوبی نیستند و آداب قصهگویی را نیاموختهاند. آیا واقعاً بچهها مینشینند و این -با عرض معذرت- لوس بازی را در این حجم کثیر قربان صدقه رفتنِهای بیحاصل میشنوند؟ اگر این طور باشد، باید نگران شویم و به خود آییم که با ذوق سلیم بچهها چه کردهایم که بیچارهها مشتاق این «دختران شاهپریان مصنوعی» شدهاند؟ یاد زمان بچگی خودم افتادم؛ یادم هست اول توی رادیو، بعدش هم توی تلویزیون، یک خانمی میآمد به اسم. . . - از سردبیر و دبیر صفحه و ممیز روزنامه تقاضا میکنم که زود قضاوت نکنند و این سطور را به قلم قهر نراند. به خدا حواسم هست که چه میگویم- بله، خانم عاطفی، قصه گوی شیرین دوره کودکی من و همنسلان من، متأسفانه دچار خطای سیاسی شد و یک باره بعد از انقلاب سر از رادیوهای معاند درآورد.
اشتباهات سیاسی او دلیل نمیشود تا فضل او را در قصهگویی منکر شویم. لابد شنیدهاید شما هم که از حضرت امیر (ع) پرسیدند که «شاعر برتر عرب کدام است؟» حضرت فرمودند: «فلانی بود، به شرطی که جزو کفار نمیبود». یعنی حتی کفر هم موجب نشد تا مولا، فضل او را در مقام شاعری نادیده بگیرند. اینجا هم بحث همین است، خانم عاطفی قصه گوی خوبی بود، اما متأسفانه راهی رفت که کاش نمیرفت. چیزی که باعث میشود که حتی پس از قریب به چهل سال صدا و قصههای او را از یاد نبرم، این بود که پیرزن یک گوشهای سنگین و رنگین مینشست و قصهاش را با صدای گرم -بدون ادا بازی و لوس حرف زدن- تعریف میکرد. اصلاً قصه را باید بدهید به کسی که اگر مادربزرگ نیست، لااقل سرد و گرم چشیده روزگار باشد و سنی از او گذشته باشد و مخاطب، باور کند که اینها را همه، قصهگو خود به چشم خود دیده و تجربه کرده. از سن و سال مهمتر آداب قصهگویی و شیرین سخنی است.
بعضیها مثل من دهانشان گرم نیست و نمیتوانند دیگران را حتی برای دقیقهای پای صحبتشان بنشانند. متأسفانه این خالههای بزرگوار از این جنسند. شاید مجری باشند، اما با هیچ معیاری قصهگو نیستند. هر کلمهای که از دهان قصهگو در میآید عیناً تیری است که رها میشود و خیلی زود به دل مخاطب مینشیند. چنان مینشیند که من حتی پس از سی و چند سال هم، نقش آن قصهها از لوح دلم پاک نشده است. درست است که بچهها با قصه میخوابند، اما قصه که برای خواباندن نیست. قصه برای آدم شدن و تربیت شدن و آموختن است. برای همین است که نباید سرسری گرفت و مثل برنامههای شبانه بزرگسالان که همینطوری الکی برای پرکردن آنتن ساخته میشوند، قصهها را هم بسازند و کوچولوها را بخوابانند که مزاحم آسایش بزرگترها نباشند.
منبع : خبر آن لاین
به گزارش دویچهوله، گروه تحقیقاتی دانشگاه دلاور در نوارک، چندین هفته متوالی رشد ۳ هزار گیاه آرابیدوبسیس را در آزمایشگاه زیر نظر گرفته است. آرابیدوبسیس یکی از معروفترین گیاهانی است که در تحقیقات علمی از آن استفاده میشود. پژوهشگران آمریکایی تایید میکنند که گیاهان خواهر و برادر خود را از گیاهان غریبه تشخیص میدهند.
گیاهان مواد و ترکیبات گیاهان مجاور را بررسی میکنند. گیرندههای ریشه گیاه با بررسی این مواد تشخیص میدهد که آیا گیاهی که در مجاورت او رشد میکند، غریبه است یا از مادر مشترکی پدید آمده است! اگر گیاه همسایه غربیه باشد، رقابت تا جایی که ممکن باشد بالا میگیرد. هر گیاه تلاش میکند با دواندن ریشه، تا آخرین ذره آب را به خود جذب کند و فرصتی برای رقیب نمیگذارد. پژوهشگران آمریکایی میگویند، در این حالت، گیاه با تغییر سیستم رشد خود انرژی زیادی صرف گسترش ریشههایش میکند، در حالی که اگر دانههای هر دو گیاه از یک مادر باشند این رقابت به نحو محسوسی کاهش پیدا میکند.
گیاهانی که مادر مشترک دارند رفتار دوستانهتری از خود نشان میدهند و ذخایر موجود را عادلانه تقسیم میکنند. جالب اینجاست که در سطح خاک هم داستان تغییر میکند. در حالی که در شرایط معمولی، گیاهان از تماس با گیاه مجاور پرهیز میکنند، خواهر و برادر از نزدیکشدن به هم ابایی ندارند.
نتیجه این پژوهش نه تنها برای علاقمندان به گل و گیاه کاری جالب است، که میتواند در موارد دیگری هم کاربرد داشته باشد. مثلا این پژوهش تا حدی روشن میکنند که چه زمانی دو گیاه در کنار یکدیگر رشد بهتری دارند. البته سوالهای زیادی هم هنوز بیپاسخاند.
| |||
با 19 روش از قلب خود محافظت کنید |
پیشنهاد می کنیم که برای حفظ سلامت قلب خود به نکات زیر توجه کنید، اما این نکته را متذکر می شویم که با پزشک نیز مشورت کنید: 1 - روزی 30دقیقه ورزش کنید. 2 - هر دو ساعت یک لیوان آب بنوشید. 3 - اگر می توانید روزی 20دقیقه دوچرخه سواری کنید. 4 - طبق نظر پزشک، هر روز ویتامین ب کمپلکس مصرف کنید. 5 - صدای خود را در شب حین خواب ضبط کنید یا از اطرافیانتان بخواهید تا توجه کنند که آیا در خواب خر و پف می کنید یا نه. اگر جواب مثبت بود با پزشک مشورت کنید چرا که این امر می تواند در تنفس و فشارخون شما اختلال به وجود آورد و در نهایت سلامت قلبتان را در معرض خطر قرار دهد.
6 - حداقل روزی دو فنجان چای نوش جان کنید. 8 – شب ها حداقل هفت ساعت بخوابید. کم خوابی می تواند یکی از دلایل حمله قلبی باشد. 9 - دست کم هفته ای یک بار ماهی مصرف کنید. 10- از خوردن صبحانه کامل و سرشار از فیبر غافل نشوید. 11- مواد غذایی دارای امگا 3 را در برنامه غذایی بگنجانید. 12- به مصرف لوبیا نیز توجه کنید و آن را به شکل خوراک یا بر روی سالاد میل نمایید. 13- طبق نظر پزشک هر روز یک آسپیرین بچه بخورید. 14- خوب است بدانید خوردن آلبالو برای سلامت قلب خالی از لطف نیست. 15- هر روز پرتقال بخورید. می توانید به جای آن از آب پرتقال هم استفاده کنید منتهی اگر خود پرتقال برایتان فراهم بود، آن را ترجیح دهید. 16- در روزهای تعطیل فقط استراحت کنید. تلفن همراه و رایانه را کنار بگذارید. 17- از استرس پرهیز کنید. 18- به مصرف مولتی ویتامین نیز اهمیت دهید اما پیش از آن نظر پزشک را بخواهید. 19- وقت کافی به گردش و هم صحبتی با آنهایی که دوستشان دارید اختصاص دهید. |
جلوههای صدق اهلبیتعلیهم السلام در صادقاین خاندان به صورت ویژه بروز یافته است.این جلوهها را در رفتار آن حضرت بهترمیتوان درک کرد. آنچه بیشتر رواج یافته،ذکر «قال الصادق»هاست که به حق زیر ساختفکری، فقهی و کلامی شیعه را تشکیل دادهاست اما در کنار توجه به گفتههای آنحضرت، فصل دیگری را هم باید گشود; فصلیبرای تامل وتوجه در رفتارهای آن امامعلیه السلام وبهرهگیری عملی از این رفتارها. آنچه دراین نوشتار میآید، بخشی ازکردارهای امام صادقعلیه السلام را منعکس میسازد. 1 - انفاقهشام بن سالم میگوید: امام صادقعلیه السلامهنگامی که تاریکی شب فرا میرسید، انبانیاز نان و گوشت و پول را بر میداشت و بردوشمینهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینهمیشتافت و آنها را میانشان تقسیم میکرد.آنها او را نمیشناختند. زمانی که امامصادقعلیه السلام رحلت کرد و آن انفاقهای شبانهادامه پیدا نکرد، نیازمندان فهمیدند که چهکسی هرشب به آنها غذا و پول میداد. (1) معلی بن خنیس میگوید: امام صادقعلیه السلام باانبانی از نان بیرون آمد و من همراه او بودم. بهاقامتگاه بنی ساعده رسیدیم. در آن جاگروهی خوابیده بودند. آن حضرت یک یا دونان بربالین هرکدام نهاد. به آخرین فرد کهرسید، برگشتیم. پرسیدم: من به فدایت! آیااینها حق را میشناسند (یعنی شیعههستند)؟ امامعلیه السلام فرمود: اگر حق رامیشناختند، نمک را نیز با آنها به صورتمساوی تقسیم میکردم. (2) در روایتی آمده است: «کان الصادقعلیه السلام یطعم حتی لایبقیلعیاله شیء» (3) امام صادقعلیه السلام به فقیران اطعام میکرد تاآن جا که برای خانوادهاش چیزی باقینمیماند. 2 - میانه رویامام صادقعلیه السلام - در ایام قحطی - دستورمیداد برای تهیه آرد گندم را با جو مخلوطکنند و میفرمود: من میتوانم برای خانوادهامآرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم درزندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایتکنم. (4) 3 - دوری از بخلفضل بن ابی قره میگوید: رایت اباعبداللهعلیه السلام یطوف من اول اللیلالی الصباح و هو یقول: اللهم قنی شحنفسی فقلت: جعلت فداک ما سمعتکتدعو بغیر هذاالدعاء؟ قال: وای شیء اشدمن شح النفس، ان الله یقول: «و من یوقشح نفسه فاولئک هم المفلحون» (5) امام صادقعلیه السلام را دیدم که از اول شب تاصبح، خانه خدا را طواف کرد و این دعا راخواند: خدایا! مرا از شر بخل نفسم برهان!گفتم: به فدایتشوم! از شما غیر از این دعا رانشنیدم؟ فرمود: چه چیزی بدتر از بخلنفس! بعد آیه «و من یوق شح نفسه...» راخواند. 4 - ادب بیماریامام صادقعلیه السلام هنگام بیمار شدن عرضمیکرد: «الله اجعله علة ادب لاعلة غضب.» (6) بارخدایا! آن را بیماری ادب (و تنبه) قراربده، نه بیماری غضب (و خشمت). 5 - دعا هنگام پیش آمد ناگوار«کان الصادقعلیه السلام: اذاحز به امر جمع النساءو الصبیان ثم دعا و امنوا» (7) امام صادقعلیه السلام هرگاه به پیش آمد ناگواریبرمی خورد، زنان و اطفال را جمع میکرد ودعا میکرد و آنها آمین میگفتند. 6 - سجده بر تربتحسینی«کان الصادقعلیه السلام لایسجد الا علی تربةالحسینعلیه السلام تذللا لله و استکانة الیه.» (8) امام صادقعلیه السلام جز برتربتحسینی سجدهنمیکرد، تا در درگاه خداوند. 7 - دعا«کان الصادقعلیه السلام یدعو بهذاالدعاء: الهیکیف ادعوک و قد عصیتک و کیفلاادعوک و قد عرفتحبک فیقلبی...» (9) امام صادقعلیه السلام این دعا را میخواند: خدایا!چگونه تو را بخوانم، در حالی که تو را معصیتکردهام و چگونه تو را نخوانم، درحالی کهمحبت تو را در قلبم احساس میکنم... 8 - روزه«کان الصادقعلیه السلام اذا صام لایشم الریحانفسئل عن ذلک فقال: انی اکره ان اخلطصومی بلذة.» (10) امام صادقعلیه السلام هنگامی که روزه میگرفت،ریحان را بو نمیکرد. از او علت این امر راپرسیدند. فرمود: من دوست ندارم که روزهامرا با لذت درهم آمیزم. 9 - زیارت امیرالمؤمنینعلیه السلاماز صفوان جمال روایتشده است: با امامصادقعلیه السلام وارد کوفه شدیم. امام فرمود: ایصفوان! شتر را بخوابان، که این جا نزدیکقبرجدم، امیرالمؤمنینعلیه السلام است. امام فرودآمد، غسل کرد، جامه را تغییر داد، پا را برهنهنمود و فرمود: تو نیز چنین کن. به جانب نجفرفتیم. فرمود: گامها را کوتاه بردار و سر را بهزیر انداز. خداوند متعال برای هر گام کهبرداری، صد هزار حسنه مینویسد، صدهزارگناه را محو میکند، صدهزار درجه میبخشد،صد هزار حاجت را بر میآورد و ثواب هرصدیق و شهید را برای تو مینویسد. آنحضرت با دل آرام، تن آرام، تسبیح، تهلیل وتنزیه به جلو میرفت، تا رسیدیم به تلها... برسر قبر رسید و اشک بر گونه هایش جاری شدوگفت: «انالله و انا الیه راجعون»; آن گاهبرامیرالمؤمنینعلیه السلام سلام کرد و... (11) 10 - زیارت حسینیامام صادقعلیه السلام در مسجد حنانه - که ازمساجد شریفه، نجف اشرف است.- امامحسینعلیه السلام را به گونهای خاص - که در مفاتیحالجنان ذکر شده است.- زیارت کرد و سپسچهار رکعت نماز خواند. 11 - دعا هنگام سفرامام صادقعلیه السلام هنگام سفراین دعا رامیخواند: «اللهم خل سبیلنا و احسن تسییرنا واعظم عافیتنا» (12) ; خدایا! راه را برما بگشای وگزارش ما را نیکوگردان و عافیت ما را بزرگساز. امام صادقعلیه السلام هرگاه پای در رکاب مینهاد،میگفت: «سبحان الذی سخرلنا هذا و ما لناله مقرنین». نیز هنگام سفر هفتبار تسبیحمیکرد، هفتبار حمد خدا مینمود و هفتبارلااله الا الله میگفت. (13) 12 - صبحدر روایت آمده که امام صادقعلیه السلام صبح کهمیشد، میگفت: «بسم الله و بالله و من الله و الیالله وفیسبیل الله و علی ملة رسول اللهصلی الله علیه وآلهاللهم الیک اسلمت نفسی و الیک فوضتامری و الیک توجهت وجهی و علیکتوکلتیارب العالمین...» (14) 13 - صدقهدر روایت آمده است: «انه کان یتصدق بالسکر فقیل له:اتتصدق بالسکر؟ قال نعم انه لیس شیءاحب الی منه و انا احب ان یتصدق با حبالاشیاء الی.» (15) امام صادقعلیه السلام شکر را صدقه میداد. ازآنحضرت سؤال شد: آیا شما شکر را صدقهمیدهید؟ فرمود: بلی. هیچ چیز نزد مندوست داشتنیتر از شکر نیست. من دوستدارم که محبوبترین چیز را صدقه دهم. 14 - عزاداری برای امام حسینعلیه السلامطفلی شیرخوار را در مجلس عزاداریامامحسینعلیه السلام نزد امام صادقعلیه السلام آوردند.امام صادقعلیه السلام طفل را بغل کرد و گریهاششدت یافت. (16) امام صادقعلیه السلام به ابوهارون شاعر فرمود:شعری درباره حسینعلیه السلام بخوان. او شعریدرباره آن حضرت خواند. امام فرمود: آن گونهکه در جمع خود میخوانی، بخوان. ابوهارونقصیدهای را با سوز خاصی خواند. امام باصدای بلند گریست. صدای زنان نیز از پسپرده برخاست. (17) 15 - حضور قلب در نمازابوایوب میگوید: «کان ابوجعفرعلیه السلام وابوعبداللهعلیه السلام اذا قاما الی الصلاة تغیرتالو انهما حمرة و مرة صفرة کانما یناجیانشیئا یریانه.» (18) امام باقر و امام صادقعلیهما السلام آن گاه که به نمازمیایستادند، رنگ چهره آنان تغییر میکرد;گاه سرخ میشد و گاه زرد. گویا با کسی که او رامیبینند، سخن میگویند. امام صادقعلیه السلام در نماز، قرآن تلاوت کرد وبیهوش شد. بعد از به هوش آمدن، از امامسؤال شد: چرا بیهوش شدی؟ امام فرمود:معنای آیات مرا بیهوش کرد. من آیات راتکرار کردم و در حالتی قرار گرفتم که گویاآیات را از کسی که آن را نازل کرده است،میشنیدم. (19) امام صادقعلیه السلام هنگامی که برای نماز خارجمیشد، میگفت: «اللهم انی اسالک بحق السائلین لک وبحق مخرجی هذا فانی لم اخرج اشرا و لابطرا و لا رئاء و لا سمعة و لکن خرجتابتغاء رضوانک و اجتناب سخطک فعافنیبعافیتک من النار.» (20) پینوشتها: 1 - میزان الحکمة، ج 5، ص 332. 2 - وسایل الشیعه، ج 9، ص 408. 3 - کشف الغمه، ج 2، ص 430. 4 - فهرست روایات فقهیه، ج 1، ص 841. 5 - میزان الحکمة، ج 5، ص 33. 6 - مستدرک، ج 2، ص 162. 7 - بحارالانوار، ج 90، ص 394. 8 - وسایل الشیعه، ج 5، ص 366. 9 - امالی، شیخ صدوق، ص 438. 10 - وسایل الشیعه، ج 7، ص 67. 11 - ر.ک: مفاتیح الجنان. 12 و 13 - من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 271. 14 - مکارم الاخلاق، ص 279. 15 - وسایل الشیعه، ج 9، ص 471. 16 - مجله کوثر، شماره 26، ص 26. 17 - همان، به نقل از وسایل الشیعه، ج 14، ص593. 18 و 19 - میزان الحکمة، ج 5، ص 385. 20 - بحارالانوار، ج 81، ص 19. |