دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826671
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
ضیافت نص
گفتگو با میشل کویپرس قرآن شناس بلژیکی
میشل کویپرس اصالتا اهل بلژیک و فرانسوی زبان است.

کتاب او با عنوان «ضیافت؛ قرائتی از سوره مائده» در شانزدهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برنده شد و بدین واسطه حلقه ارتباطی او با ایران قوی‌تر شد.

به زبان فارسی تکلم می‌کند و نزدیک 40سال است که با ایران آشنایی دارد. او در سال 1977 دکترای خود را در رشته زبان و ادب‌فارسی به راهنمایی و مشاوره دکتر شفیعی کدکنی و دکتر سیدجعفر شهیدی با پایان‌نامه «سرچشمه‌های داستان کوتاه فارسی» اخذ کرد. وی هم اکنون در معهدالدراسات الشرقیه للأباء الدومینیکیان فعالیت دارد و درزمینه قرآن‌شناسی به مطالعه مشغول است.

کتاب ضیافت کویپرس به زبان فرانسه منتشر شده و یک ناشر ونزوئلایی آن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. این کتاب با بهره از منابع گوناگون با دقت و تسلط کافی، اصطلاحات و قوانین تجزیه و تحلیل بلاغی را به زبانی ساده و روشن با تاکید بر قرآن کریم ارائه کرده است. ساختارشناسی متن و جست‌وجوی نظم متون مهم‌ترین هدف این کتاب است.

چطور شد به ایران آمدید و چگونه با زبان فارسی آشنا شدید؟

من یک روحانی کاتولیک هستم که در سال 1965 جهت خدمت به تبریز آمدم و در یک جزامخانه مشغول شدم. پس از 2سال به اروپا رفتم و الهیات خواندم اما پس از مدتی دوباره به ایران برگشتم و به مطالعه زبان و ادبیات فارسی مشغول شدم و دکترای خود را با تاکید بر ادبیات معاصر ایران از دانشگاه تهران گرفتم. اما باید بگویم آشنایی من با زبان و ادب فارسی به قرآن بازمی‌گردد. من معتقدم مبنا و اصل فرهنگ و تمدن اسلامی، قرآن کریم است؛ بنابراین من به عنوان یک روحانی کاتولیک به این فکر افتادم که در مورد کتاب اصلی مسلمانان بیشتر مطالعه کنم لذا باید زبان عربی را خود فرامی‌گرفتم، پس به سوریه رفتم و پس از آن جهت عمق مطالعاتم به مصر رفتم و در آنجا بیشتر در مورد قرآن مطالعه کردم.

  شما به عنوان یک روحانی کاتولیک در قرآن چه چیزی یافتید که به قرآن علاقه‌مند شدید؟

من قرآن را از منظر گفت‌وگوی ادیان می‌نگرم. باوجود اینکه من ایمان مسیحی قوی‌ای دارم، به جد می‌بینیم که در دنیای امروز باید عمیقا یکدیگر را بشناسیم و بفهمیم و میراث عقلی و فرهنگی یکدیگر را مطالعه کنیم تا بتوانیم روابط انسانی ژرفی با دیگران داشته باشیم. من باور ندارم که دیگران هم می‌توانند مانند ما ایمان داشته باشند؛ البته برخی اینگونه فکر می‌کنند. چیزی که برای دنیای امروز ما مهم است این است که بتوانیم دنیای سالم و انسانی داشته باشیم و این هدف من است؛ برای همین بود که از جزامخانه شروع کردم که در آنجا مسیحی و مسلمان هیچ تفاوتی با هم ندارند. آنها انسان هستند و هر انسانی در هر جا که مشکلی داشته باشد باید به او کمک کرد.

  شما قرآن را کتاب گفت‌وگوی بین‌الادیانی دیدید. به نظر شما میان قرآن و کتاب مقدس وجه مشترکی از این منظری که یاد کردید دیده می‌شود؟

نقاط مشترک به تدریج برای من آشکار شد. ابتدا تحقیق من برانگیزه ادبی متمرکز بود؛ اینکه یک غیرمسلمان وقتی قرآن را می‌خواند از بی‌نظمی‌ای که درون متن می‌بیند شگفت‌زده می‌شود چرا که در قرآن از یک موضوع به موضوع دیگری می‌رود و گاه ربط منطقی در بین آیات به خصوص سوره‌های بلند دیده نمی‌شود و این موضوع قابل توجه و پرسش‌برانگیز است که چگونه این متن را می‌توان فهمید. همانطور که گفتم من در مورد ادبیات معاصر ایران مطالعه داشتم و سعی من بر این بود که ساختار ادبی داستان‌ها را بشناسم لذا بر داستان «یکی بود یکی نبود» جمالزاده تمرکز کردم.

تقریبا همان متدولوژی را روی قرآن ادامه دادم و با خواندن و مطالعه کتاب‌های قدیمی نیز متوجه شدم این سوالی است که از قبل نیز وجود داشته است. به راستی نظم قرآن در چیست؟ در قرن سوم هجری حدود 10 کتاب در مورد این پرسش نوشته شده است. اگرچه این کتاب‌ها هم اکنون در دست ما نیست اما با مطالعه کتاب‌های دیگر که از این 10 کتاب صحبت کرده‌اند به محتوای کتاب پی می‌بریم. سوال اصلی این است که ربط منطقی بین قسمت‌‌های نص قرآن در کجا نهفته است. کتاب‌هایی که در مورد ایجاز قرآن صحبت کردند توانستند تا حدی به این سوال جواب دهند؛ البته به نظر من جوابشان هنوز خیلی محدود است.

  چرا فکر می‌کنید پاسخ‌ها محدود است؟

البته این سوال‌ها از قرن‌ها پیش هم مطرح بوده اما در قرن بیستم بود که سعی شد براساس متدولوژی نوین پاسخی قاطع داده شود. یک متفکر سوری، سعید حوا، که تفسیری از قرآن ارائه کرده، به این سوال تا حدی پاسخ داده است. من سعی کردم براساس متدولوژی و روش‌شناسی‌های جدید به این سوال پاسخ داده و تحلیل نص قرآن را انجام دهم. مطلع شدم اندیشمندانی که در مورد کتاب مقدس پژوهش می‌کنند همان سوالی را مطرح می‌کنند که قرآن‌شناسان طرح می‌کنند. از حدود 2قرن پیش به تدریج قواعد مختلفی که در نظم متون ارائه شده مورد توجه قرار گرفت و اکنون به صورت تئوری کامل درآمده و سعی من بر این بود که از این تئوری استفاده کنم.

من از 12 سال پیش شروع کردم. با مطالعه در این متدولوژی و از سوره‌های کوچک قرآن کارم را آغاز کردم؛ بنابراین تئوری تحلیل بلاغی که در میان دانشمندان مسیحی شکل گرفته را برای کارم بسیار مفید یافتم. به‌تازگی با کتاب‌ آقای سیدسلمان صفوی آشنا شدم که در مورد ساختارشناسی مثنوی معنوی کار کرده‌اند. با کمال تعجب دیدم که ایشان در این کتاب پرسش را منطقی ارائه می‌کند و پاسخ را شفاف دریافت می‌کند. ایشان هم همان تئوری که من در مورد قرآن ارائه کردم را طرح کردند.

شما هم اکنون در مصر هستید و در یک موسسه شرق‌شناسی فعالیت می‌کنید. آیا شما خودتان را شرق‌شناسی می‌دانید که سعی کرده در مورد قرآن فعالیت کند؟

من اسم مستشرق را دوست ندارم و انتقاداتی به آنها وارد می‌کنم. تاریخ شرق‌شناسی طولانی است و بسیار هم تحول پیدا کرده و از نسل اول شرق‌شناسی 2 یا 3نسل گذشته است. از زمانی که غربیان در مورد اسلام به مطالعه پرداختند مدتی گذشته و آنها فکر می‌کردند اسلام چیز خیلی دور یا در کره دیگری است.

اما ما اکنون در چنین دنیایی زندگی نمی‌کنیم. هم اکنون در غرب مسلمانان بسیاری وجود دارند و غربی‌ها هم در کشورهای اسلامی، هم کار می‌کنند و هم اقامت دارند. البته باید بگویم شرق‌شناسی شاخه‌های متعددی دارد و زبان‌شناسی، الهیات، تاریخ، معماری، شهرسازی و... را شامل می‌شود. کسی نمی‌تواند در تمام این شاخه‌ها امروزه متخصص باشد؛ بنابراین من خودم را شرق‌شناس نمی‌دانم لذا سعی می‌کنم در حوزه کاری خودم فعالیت کنم.

اندیشمندان نظرات گوناگونی درباره قرآن ارائه کردند که حتی برخی از آنها ایمان هم نداشتند و حتی قرآن را به‌مثابه سوژه پژوهشی مطالعه می‌کردند اما من به ساختار نص توجه داشتم و این برای من مهم است.

  شما فهم مستشرقان گذشته را با معاصرین در چه چیزی می‌بینید؟

ما از 2قرن گذشته تا به حال پیشرفت بسیاری داشتیم. بسیاری در غرب سعی کردند زبان عربی و قرآن را به خوبی درک کنند و پژوهش‌ها و قرائات مختلفی از قرآن ارائه کنند.
من در سال 1981 با کتابی از یک مستشرق آلمانی آشنا شدم که سعی کرده بود ساختار سوره‌های مختلف قرآن را مطالعه و دیدگاه‌های مختلف را بررسی کند. البته این کتاب در مورد سوره‌های کوتاه مکی است. ایشان معتقدند سوره‌های بلند مدنی دارای نظم نیستند. من این نظر را قبول ندارم و سعی کردم با متدولوژی‌های جدید و نوین سوره مائده را بررسی کنم و اثبات کنم که حتی سوره‌های مدنی هم دارای نظم هستند.

شما با کدام یک از قرآن پژوهان ایرانی آشنا هستید؟

باید با شرمندگی بگویم که زیاد قرآن‌پژوهان ایرانی را نمی‌شناسم چون متاسفانه واقعیت این است که من اکنون در مصر زندگی می‌کنم و اغلب مردم مصر اهل سنت هستند و فاصله‌ای میان اندیشمندان اهل سنت و تشیع وجود دارد.

به نظر شما چرا بیشتر اهل سنت که در مورد قرآن کار کردند منابع شان از اهل سنت بوده و به منابع شیعی کمتر رجوع کرده‌اند؟ خود شما منابع‌تان از اهل سنت بوده، در حالی که قرآن‌پژوهان بزرگی مانند علامه طباطبایی داریم و اکنون نسل جوان در ایران در حال فعالیت هستند که روش‌های نوین قرآن پژوهی را به خوبی می‌شناسند.

انتقاد شما وارداست. البته من از تفسیر المیزان علامه طباطبایی بهره بردم. با برخی از پژوهش‌های آقای مجتهد شبستری هم آشنا هستم و امیدوارم با ایشان تماس داشته باشم و از تحقیقاتشان بیشتر بهره ببرم. مشکل عمده این است که اغلب قرآن‌پژوهان ایرانی،‌ فارسی زبان هستند و زبان فارسی در دنیای عرب کمتر مورد توجه قرار گرفته است و در کتابخانه‌ها شما کمتر آثار فارسی پیدا می‌کنید. من به تجربه دریافتم و افسوس می‌خورم که چرا کمتر با اندیشمندان ایرانی ارتباط داشتم و چرا ارتباط فکری بین ما کمرنگ است و نمی‌توانیم از آرای یکدیگر بهره ببریم.

شما وضعیت قرآن پژوهی معاصر ایران را چگونه می‌بینید؟

همانطور که گفتم من مدتی در ایران نبودم و خوشحالم که به ایران دوباره برگشتم تا بتوانم در مورد ایران معاصر بیشتر بدانم و نمی‌توانم پاسخ شما را بدهم اما سوال شما را به عنوان یک انتقاد جدی می‌پذیرم.

وضعیت قرآن‌پژوهی در غرب را چگونه می‌بینید؟

در مورد غرب اجازه دهید به یک مورد روش‌شناسی اشاره کنم. همانطور که در مورد مطالعات کتاب مقدس در غرب از تمامی رشته‌های علوم انسانی مانند زبان شناسی، روانشناسی و جامعه‌شناسی استفاده می‌شود، از همان شیوه مطالعاتی هم در مورد قرآن بهره برده می‌شود و این شیوه در غرب امروز تازگی دارد؛ البته در مصر این روش‌شناسی‌ها خیلی پذیرفته نیست.

آیا قرآن پژوهی در غرب را می‌توان فارغ از افراد، جریان‌شناسی کرد و گفت که چه جریانی و جریان‌هایی در غرب وجود دارد؟

ما نمی‌توانیم جریان واحدی را مشخص کنیم چرا که جریان‌های مختلفی وجود دارد.

شما خودتان را داخل و پیرو کدام جریان می‌بینید؟

جریان علمی، چون معتقدم اگر پژوهشی علمی باشد و هدف آن رسیدن به حقیقت متن باشد به حقیقت دین هم می‌رسد چراکه تضادی بین این دو نیست.
منبع : فردا
دسته ها : مذهبی - علمی - گفتگو
چهارشنبه هجدهم 6 1388
بیننده قلب مجری را می‌خواند
گفت و گو با علی درستکار
اگر حالا دیگر بعد از چند سال، سریال‌های ماه رمضانی هویتی پیدا کرده‌اند و بودن و نبودن و چگونه بودن شان برای تلویزیون و مخاطبانش مساله مهمی‌به حساب می‌آید، می‌شود همین ویژگی را در حد و اندازه‌ای دیگر در برنامه‌هایی که برای دم افطار در شبکه‌های مختلف ساخته می‌شوند هم دید.

مخصوصا که تشعشع زمان قبل و بعد افطار، آن قدر قوی است که می‌شود گفت، برنامه‌سازی برای این زمان هم مختصات ویژه خودش را دارد. حدود یک‌سال از شروع برنامه «این شب‌ها» می‌گذرد و موفقیت این برنامه باعث شده شبکه یک، این برنامه را به صورت ویژه و به عنوان برنامه ویژه افطار روی آنتن بفرستد.

گپ و گفت ما با علی درستکار، مجری برنامه از صحبت درباره خود او و اجرایش شروع می‌شود و به هر ترتیب به «این شب‌ها» و بعد هم ویژگی‌های برنامه‌هایی که در حوزه معارف ساخته می‌شوند، می‌رسد.

او متولد سال 46 در تهران است. در کودکی همراه خانواده‌اش به یزد برگشته تا پاییز 65 که در دانشگاه امام صادق قبول شده و به تهران برگشته تا مقطع فوق‌‌لیسانس در رشته «معارف اسلامی ‌و تبلیغ»، دروس اسلامی‌ و حوزه شامل فقه و اصول و فلسفه اسلامی ‌و فلسفه غرب و ارتباطات بخواند.

پایتان چطور به تلویزیون باز شد؟

از دوره راهنمایی اشتیاق زیادی برای حضور در رادیو و تلویزیون داشتم. ولی گذاشتم وقتش برسد. این اتفاق سال 73 افتاد و از طرف دوست و استاد حرفه‌‌ای‌ام محمدجواد مباشری تهیه‌کننده خوب تلویزیون دعوت به کار شدم.

چه جوری؟ برای چه برنامه‌ای؟

از من تستی گرفتند و من به عنوان گزارشگر «صبح بخیر ایران» شروع کردم. ساختمان صبح بخیر ایران دم در جام‌جم است. بنابراین کارم را از برنامه‌های صبح، از دم در جام‌جم، از دستیاری تهیه و گزارشگری شروع کردم و خوشحالم که رشدم طبیعی و بدون رانت و پارتی بوده. چون رشد طبیعی خیلی ارزشمندتر است و به بلوغ جامع آدم منتهی می‌شود.

رشد طبیعی این روزها خیلی کم پیدا می‌شود. فکر می‌کنم خوشحالی شما هم از همین جاست.

به خاطر این است که حالا دارم لذتش را می‌برم. اگر الان به یک توفیق نسبی رسیده‌ام، به خاطر دعواها و تشرهای مباشری است که به من کد داده و باعث رشدم شده و مرا به توانایی‌های متمایز و خاصم رسانده. خوشحالم که روی شانه مدیری یا دوستی سوار نشده‌ام.

آقای مباشری چه برنامه‌هایی را تهیه کرده؟

برنامه‌های شاخصش تهیه‌کنندگی و کارگردانی 2 دور سفرنامه صباست که مجری‌اش اقبال واحدی بود. بعد هم ورود سران کشورهای اسلامی‌در فرودگاه و برنامه‌های مستند گزارشی فراوان دیگر که بخش‌هایی از آنها در «صبح بخیر ایران» پخش شد و بخشی‌ در جاهای پراکنده دیگر.

من «صبح بخیر ایران» شما را یادم نمی‌آید.

حتما یادتان نمی‌آید ولی شاید مرا با آقای نظام‌اسلامی‌ در باند فرودگاه، موقع گزارش کردن ورود سران کشورهای اسلامی‌یادتان بیاید.

نه راستش آن را هم یادم نمی‌آید. تصویری که از شما در ذهن خیلی‌‌ها مانده، برنامه «تهران 20» است. کمی‌از قبلش بگویید.

اولش که گزارش‌های کنار خیابانی می‌گرفتم منتها گاهی هم تا گفتگو با وزیر پیش می‌رفتیم. چون 2 زبان عربی و انگلیسی را صحبت می‌کنم، در اجلاس سران کشورهای اسلامی‌ با خیلی از مهمان‌های خارجی مصاحبه‌های چندزبانه داشتم. بعد از «صبح‌بخیر ایران» حضور تمام وقتم در ‌سازمان به پاره وقت تبدیل شد و ضمنا کمی‌هم تهیه‌کنندگی را در «صبح بخیر ایران» و شبکه 4 تجربه کردم ولی بعد کناره‌گیری کردم و صرفا افتادم در حوزه اجرا. تا اسفند 79 با گروه سیاسی شبکه‌های یک و 2 و 3 و شبکه خبر انحصارا کار سیاسی می‌کردم. در شبکه خبر برنامه‌‌ای بود با عنوان «رودررو» که با شخصیت‌های سیاسی کشورهای دیگر گفتگو می‌‌کردیم اما چون تحصیلاتم علوم سیاسی نبود و دانش سیاسی نداشتم، از بهار 80 کارم را از حوزه سیاسی جدا کردم و از مخاطبان عذرخواهی کردم. بعد برنامه‌«پرتو» شبکه 4 پیشنهاد شد و وارد حوزه علمی‌ و فرهنگی شدم.

چطور یک دفعه به این نتیجه رسیدید که دانش سیاسی ندارید؟ مسلما قبلش یک اتفاقاتی افتاده، درست است؟ اجرای تلویزیونی مثل خیلی امور دیگر بدون متولی است. مسوولان بیش از این که به مدیریت و نظارت حرفه‌ای برسند، به نظارت محتوایی مشغولند.

بله، وقتی «رودررو»ی شبکه خبر گل کرده بود و رو به اوج بود و خیلی هم برایم نام و نان داشت، مشاجره‌ای بین من و مدیر گروه اتفاق افتاد که لابه‌لایش گفت تو تحصیلات سیاسی نداری و اصلا به درد سیاست نمی‌خوری. با وجود این که در مشاجره بود و می‌توانست بهم بربخورد، فکر کردم و دیدم چقدر حرف درستی می‌زند.

بالاخره اگر موضوع جدی بود، همان مدیر گروه یا تهیه‌کننده قبلش هم می‌توانستند تشخیص بدهند شما برای آن برنامه مناسب هستید یا نه.

مدیران گروه و تهیه‌کنندگان ما متاسفانه از سال‌ها پیش چنین تشخیصی را ندارند یا اگر دارند، آن را به کار نمی‌گیرند. چون به مصالح و رفع مشکلات خودشان فکر می‌کنند. آنها در انتخاب اجزای یک برنامه و مخصوصا مجری‌ها بیشتر به این فکر می‌کنند که کارشان چطور انجام می‌شود، نه به مصلحت من. فکر می‌کنند که فلانی بلد است مصاحبه را بچرخاند و 2‌‌زبان هم بلد است. پس نوار و آنتن ما هم پر می‌شود.

تا قبل از این حرف، خودتان به این چیزها فکر نکرده بودید؟

نه، فکر نکرده بودم و به خاطرش از همه عذرخواهی می‌کنم.

به خاطر همان نام و نان؟

نه. فکر می‌کردم بلدم. اصولا کاری را که بلد نباشم قبول نمی‌کنم. البته گاهی هم آدم فکر می‌کند کاری را بلد است. البته راستش دارم شکسته‌نفسی می‌کنم. بلد بودم سیاسی اجرا کنم. همین الان هم بلدم. منتها با وسواس و سختگیری‌ای که دارم، می‌‌گویم نمی‌توانم. چرا نتوانم؟ بالاخره شعور سیاسی‌‌ام در حد عموم هست، اگر بیشتر نباشد. کار اجرایم را هم که بلدم. آن مظروف را می‌ریزم توی این ظرف و نتیجه درست درمی‌آید. همه مصاحبه‌های سیاسی‌‌ام خاص و جالب بوده. منتها این سختگیری‌ام است که می‌گوید اشتباه می‌کردم.

ماهیت سیاست و این که با هر بادی باید تغییر جهت داد، چیزی نبود که به خاطرش موضعتان عوض بشود؟

در انتخابات با دستمزدی چند برابر «این شب‌‌ها» برنامه سیاسی به من پیشنهاد شد. ولی مهم‌ترین نکته این است که در حوزه سیاسی به معنای متعارف معمولا‌ دروغ زیاد است یا خیلی از راست‌ها را نمی‌گویند و من این را برنمی‌تابیدم. قبول ندارم که ماهیت سیاست همین است.

برای گریز از این ماجرا چه باید کرد؟

شما کاری نمی‌توانید بکنید. سوره‌اش را نمی‌دانم، ولی می‌گوید: قوا انفسکم و اهلیکم نارا. یعنی خودتان و اهلتان را از آتش حفظ کنید. هر کس باید دامان خودش را حفظ کند.

زود بود که بحثمان به اینجا برسد. ولی فکر کنم همین ماجرا در برنامه‌های معارفی هم وجود دارد. این آسیب‌شناسی‌ها در حوزه معارف وجود ندارد؟

به دلیل هم آمیزی دین با سیاست به صورت نادرست و مفرط در کشور ما در بعضی برنامه‌های من این اتفاق می‌توانست بیفتد یا افتاده. شاید شما نمونه‌هایی هم برای سوال‌های بعدی در ذهنت داشته باشی. ولی من براساس فهم و تجربه ام تلاش می‌کنم این اتفاق نیفتد. به هر حال هنوز به جایی نرسیده‌ام که در این حوزه حضور نداشته باشم. ولی تلاش می‌کنم دینی را که به عنوان دین ناب از بزرگان آموخته‌ام و امروز آن را در نظر دارم، در گفتگو با کارشناسان ترویج کنم. هر وقت هم به سیاست خورد، به عنوان بخشی از دین با آن برخورد می‌کنم. ولی نه به آن معنی که امروزه در جامعه می‌بینیم.

حرف من کمی‌کلی‌تر است؛ می‌گویم گاهی صرف حضور من نوعی در برنامه شما یک حرکت سیاسی است. چون آدم‌های دیگری هم هستند که می‌توانند از منظرهای دیگری درباره موضوع بحث شما حرف بزنند.

گروه «این شب‌ها» چنین نگاهی را ندارد. شرط من هم با آنها همین بوده که بدجنسی سیاسی نکنید و من را هم ابزار سیاسی قرار ندهید. مثلا اولین‌بار که قرار بود یکی از نمایندگان مجلس بیاید، اعتراض کردم. ولی توضیح دادند که با او به عنوان متدینی که در حوزه اقتصاد تخصص دارد، درباره معاش و معاد صحبت کنیم. کلا با منصب سیاسی‌شان کاری نداریم. ضمن این که بیننده هم من را می‌شناسد و هم برنامه را. کلا مردم «این شب‌ها» را دوست دارند.

چطور اینقدر مطمئنید؟

ازبازخورد که می‌رسد؛ از فلا‌ن آیت‌ الله بگیرید تا عزیزی که آنقدر فراغت دارد که فقط در پارک شهر قدم می‌زند. جالب است که حس همه آنها هم یکی است. بالاخره ما می‌فهمیم کی از عمق وجودش حرف می‌زند و کی به خاطر چهره بودنت آمده جلو. کسی که می‌گوید برایت دعا می‌کنم، می‌تواند توضیح بدهد که چرا دوستت دارد. خانواد‌ه‌ها و افرادی که شاید تیپشان هیچ تناسبی با گروه معارف نداشته باشند، برنامه را دنبال می‌کنند و دوست دارند. چون می‌فهمند که این برنامه بی‌پیرایه است و این مدیون تیم «این شب‌ها» است. همه بچه‌ها از گرافیک و موسیقی و دکورش بگیر تا بقیه با جان و دل کار می‌کنند. وقتی همکارانت سر صحنه همراه دعایت آمین می‌گویند، وقتی بعد از برنامه مات و مبهوت سرجایشان فریز شده‌اند، وقتی به خاطر حسی که در فضای گفتگو ایجاد شده اشکشان را پاک می‌کنند، این حس به بیننده هم منتقل می‌شود. من از چند سال پیش فهمیدم چرا وقتی آوینی با وضو می‌رفته سرصحنه، در کارش موثر بوده. شاید روز اول و سال اول موثر نباشد. ولی زمان که می‌گذرد، بیننده واقعا می‌تواند کلمه به کلمه قلب تو را بخواند.

تیم «این شب‌ها» با گزینش خاصی دور هم جمع شده‌اند؟ مثلا شما تجربه‌های دیگری هم با‌ آنها داشته‌اید و همدیگر را می‌شناسید؟

نه. من هیچ کدامشان را نمی‌شناختم. اصلا سابقه همکاری با گروه معارف را نداشتم. حتی به دلایلی از کارکردن با این گروه اکراه داشتم.

این اولین برنامه معارفی شماست؟

نه. چند ماه قبلش 13 قسمت برنامه «عصر ایمان»‌را اجرا کردم. اصلا به دعوت این برنامه پایم باز شد. آن هم بعد از 14‌ماه قطع همکاری با تلویزیون.

کار اصلی‌تان چیست؟

قبلا 10 سالی در معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع) کار می‌کردم. ولی انتخاب اولم تلویزیون است. اصلا تلویزیون عشق من است و خیلی دوستش دارم. اگر قبل از ازدواج وارد تلویزیون می‌شدم، شاید دیگر ازدواج نمی‌کردم. چون دو‌‌پادشاه دریک ملک نگنجند!

یعنی جذابیت‌هایش برایتان اینقدر زیاد است؟

بله، می‌گویم که من از دوران راهنمایی عاشق این قوطی بوده‌ام.

خیلی از عشق‌ها از دور است. مثلا همین کار روزنامه‌نگاری شاید دورنمای قشنگ‌تری داشته باشد تا وقتی که واقعا با آن درگیر می‌شوی. برای شما این‌طور نبود؟

بحث حرفه را از‌ سازمان جدا می‌کنم برای همین در‌سازمان استخدام نشدم. چون می‌خواهم کارم را بکنم و هدفم پول درآوردن نیست. در حالی که پیشنهادهای زیادی هم دارم. اگر زمانی مرا همزمان در 2 شبکه و در 2 برنامه دیدی، براساس فهم حرفه‌ای است و نه اسکناس.

حالا خیلی جالب است که شخصیت شما برای من این‌جوری است که به کارتان به عنوان یک ابزار نگاه می‌کنید. بویژه در برنامه «این شب‌ها» ازتان این‌طور دریافت می‌کنم که ببین هدف من اجرا نیست. هدفم این است که این محتوا را به درون مخاطب منتقل کنم.

بله، از این نظر ابزار است.

نه، وقتی می‌فهمی ‌این آدم از گزارشگری شروع کرده و برنامه سیاسی و علمی‌ هم اجرا کرده شکل قضیه فرق می‌کند.

من شاگردی کرده‌ام تا پله پله بیایم بالا و کم کم خودم را پیدا کنم.

می‌دانم. می‌گویم جنس اجرایتان این را می‌گوید. مثلا جنس اجرای شما با کسی مثل سیدمحمد حسینی زمین تا آسمان فرق می‌کند.

با این آدم به طور خاص نه، فرق نمی‌کند. صفا و زلالی سید محمد حسینی در خیلی از همکاران ما نیست.

من دورترین کسی را که به ذهنم می‌رسید مثال زدم و گفتم حتما شاکی می‌شوید.

نه از وقتی او را شناخته‌ام خیلی دوستش دارم، ولی این اتفاق وقتی افتاد که او از ایران رفته بود. درست است که من اجرا را ابزار می‌بینم، اما این ابزار را دوست دارم.

اجازه بدهید طور دیگری توضیح بدهم. اجرا و بازی دو مقوله نزدیک به هم هستند. کما این که خیلی از مجری‌ها بازی‌ را هم تجربه کرده‌اند و بعکس خیلی از مجری‌ها هم دغدغه‌اش را دارند. ولی من این دغدغه را در شما نمی‌دیدم. ولی حالا که عکاس عکس می‌گرفت، حس کردم اتفاقا این دغدغه دیده شدن و خوب دیده شدن در شما هست و اتفاقا خیلی هم پررنگ است.

نمی‌شود درصد بازیگری در اجرا صفر باشد. منتها گاهی خود این ماجرا می‌آید و گاهی وقت‌ها تو آن را می‌آوری و می‌سازی. من هم این گرایش را دارم. خیلی‌ها به من گفته‌اند بازیگر خوبی می‌شوی. مثلا آقای جیرانی یک بار بی مقدمه بهم گفت چرا نمی‌آیی بازی کنی.

این را پای تعارفات معمول نمی‌گذارید؟

آقای جیرانی با کسی تعارف ندارد. بعد هم چه نیازی دارد به تعارف کردن با من. بارها صحبت کرده‌ بودیم و نگفته بود. ولی یک بار بی‌مقدمه گفت. حتی چند سال پیش یکی از دوستان خارجی‌ام به نام جورج که بلغاری و ساکن ‌هاوایی است، خیلی توصیه می‌کرد برای بازیگری. می‌گفت چون زبان هم بلدی می‌توانم در‌هالیوود ازت حمایت کنم! آن موقع خیلی وسوسه شده بودم. ولی با پیشکسوتی مشورت کردم و گفت جایی باش که بتوانی یک بشوی. به نظرم اجرا نمی‌تواند بدون هیچ درصدی از بازیگری باشد، ولی همین بازیگری‌اش ممکن است بداهه باشد و گاهی ممکن است از پیش تعیین شده باشد. قطعا درصدی از بازی هم در کار من هست.

فکر می‌کنم اگر بازی‌ای هم هست، بیشتر در این بخش باشد که خودتان را آدم صادق و جسوری جلوه بدهید. مثل آنجا که وسط اجرا رو به آقای ضرغامی ‌صحبت می‌کنید!

نمی‌شود درصد بازیگری در اجرا صفر باشد منتها گاهی خود این ماجرا می‌آید و گاهی تو آن را می‌آوری و می‌سازی. من هم این گرایش را دارم. خیلی‌ها گفته‌اند بازیگر خوبی می‌شوم

کم و بیش درست می‌گویند. ولی صحبت رو به ضرغامی‌ واقعا بازی نیست. در مورد فیگورها هم یک دفعه می‌بینم دستم این جوری شده. ولی وقتی می‌فهمم، فکر می‌کنم ببینم الان تصویرم چه جوری است و اگر ببینم قشنگ است ادامه‌اش می‌دهم. تا این حد بازی در کارم هست.

پشت صحنه به شما این چیزها را نمی‌گویند؟

آنها که دلشان می‌خواهد تو بیشتر بازی کنی. خودم همیشه نوارهایم را می‌بینم و خودم را اصلاح می‌کنم.

این که از بچگی عاشق تلویزیون بودید به خاطر همین بود که به چهره و تصویر خودتان خیلی علاقه داشتید و حالا می‌خواستید به گونه‌ای نمود پیدا کند؟

نه، اتفاقا تا مدت‌ها از عکس خودم بدم می‌آمد. مدتی است که از تصویر خودم خوشم می‌آید.

چطور این اتفاق افتاد و به این نتیجه رسیدید؟

خب می‌بینم قشنگ و فتوژنیک است.

حالا اگر یکی سفت و سخت بگوید اصلا این طور نیست و خیلی هم بی‌ریخت است، خیلی ناراحت می‌شوید؟

نه، نظرش را گفته.

ولی من باز هم تاکید می‌کنم که اگر از نزدیک همدیگر را نمی‌دیدیم و یخمان آب نمی‌شد، به نظرم آدم تلخی می‌آمدید. حالا یا به اقتضای برنامه‌هایتان یا به دلایل دیگر.

چه کار کنم؟ این بخشی از من است. اگر بخواهم این جوری نباشد، دیگر من همان علی درستکار واقعی نیستم. بخشی که به عنوان ایراد حرفه‌ای است را سعی می‌کنم بفهمم و عمل کنم. ولی بحث سلیقه‌ای را واقعا نمی‌توانم کاریش بکنم.

مثلا علی درستکار می‌تواند مسابقه‌هایی را که بهمن ‌هاشمی‌ اجرا می‌کند، اجرا کند؟

هرگز.

نمی‌خواهد یا نمی‌تواند؟

ممکن است بتوانم. توان این چیزها ته شخصیت من هم هست. بویژه 10 یا 20 سال قبل. من بازیگر قوی‌ای هستم. خیلی خوب می‌توانم بعضی فیگورها و نقش‌ها را بازی کنم. فکر می‌کنم این استعداد را دارم که در قالب‌های زیادی از بازیگری موفق باشم. البته آنقدر آنها را کنار گذاشته‌ام که گرد گرفته و البته حالا هم دیگر نمی‌خواهم ازشان استفاده کنم. تلاشم این است که در هر مقطعی، تعریفم از مخاطب ثابت باشد. یعنی تا زمانی که در «این شب‌ها» هستم، نباید به حوزه‌های دیگر بروم. البته باز حساب شبکه سراسری و برون‌مرزی و شبکه استانی فرق می‌کند. به نظرم، برنامه‌ای مثل «تهران 20» هم باید درجه‌ای از مسائل دینی را در خودش داشته باشد. همه‌اش که نباید از مشکلات شهری و گوشت و مرغ و این چیزها گفت. مثلا من اولین بار در آن برنامه از بیننده‌ها خواستم برای مادرم دعا کنند و به این ترتیب، دیگران را متوجه این موضوع کردم که سلامت دیگران هم مساله مهمی ‌است. به نظرم از همان جا دعا کردن باب شد. اگر برنامه سیاسی هم بگیرم، سعی می‌کنم فاکتورهای اخلاقی و انسانی را دنبال کنم.

همه از اجرا می‌رسند به کارهای دیگر. ولی شما گفتید که تهیه‌کنندگی و کارگردانی هم کرده‌اید و بعد رسیده‌اید به اجرا.

بله. تهیه‌کننده میزگردی بودم درباره اندیشه در شبکه 4 و یک‌سری مستند 10 دقیقه‌ای ساختم برای «صبح بخیر ایران» درباره بیمه و توسعه. مجموعه برنامه‌ای هم درباره کشف حجاب کارگردانی کردم.

تجربه تهیه‌کنندگی جذاب نبود؟

تهیه‌کنندگی در تلویزیون ایران، اقتضائات خودش را دارد. اول این که باید سرمایه‌دار باشی. چون ‌سازمان از پیش به کسی پول نمی‌دهد؛ ولی عوامل، توقع خودشان را دارند. من تحمل آن نگاه‌ها را ندارم و سرمایه‌دار هم نیستم. دیگر این که یارانه و کارانه و جوایز و چیزهای دیگر این حوزه، مرا آشفته می‌کند. اگر فلان جایزه یا بن را به خودم هم بدهند، نمی‌گیرم، چه برسد برای دیگران.

یعنی در اجرا، مشکلی وجود ندارد؟

اتفاقا وقتی در اجرا چهره می‌شوی، این درها بیشتر باز می‌شود؛ ولی تو می‌توانی شخصیتی از خودت نمایش بدهی که بدانند نباید به تو تعارف کنند.

بعد از این شب‌ها، علی درستکار را در برنامه‌های معارفی خواهیم دید؟

راستش به لطف خدا در این موضوع، توفیق غیرقابل انتظار و پیش‌بینی نشده‌ای داشتم. این برنامه یک سالش است و 140 - 130 برنامه روی آنتن رفته. همین بهم‌ انگیزه داده که در همین حوزه بمانم. منتها دوستان خوبی دارم که کارشناس رسانه و ارتباطات هستند و دارند مرا متقاعد می‌کنند که همزمان در حوزه‌های دیگر هم حضور داشته باشم. مثلا در حوزه اجتماعی و شکل‌های دیگری از مناظره‌ها. فعلا در حال مشورت تخصصی و تصمیم‌گیری هستم و اگر به ارزش‌های حرفه‌ای و شخصیتی‌ام لطمه نخورد، احتمالا قبول می‌کنم؛ ولی تصمیم اولیه‌ام این است که در همین حوزه معارف بمانم. به عنوان طلبه‌ای که درس دین خوانده است، وظیفه صنفی خودم هم احساس می‌کنم.

ارزیابی شما از مقوله اجرا در تلویزیون چیست؟

اجرای تلویزیونی مثل خیلی امور دیگر بدون متولی و رهاست. مسوولان بیش از این که به مدیریت و نظارت حرفه‌ای برسند، به نظارت محتوایی مشغولند. مجری‌های بداهه‌گوی ما ‌ که من آنها را به «گفتگوگر» و «گفت گر» تقسیم می‌کنم- بد یا خوب، ضعیف یا قوی، مطلوب یا نامطلوب، حاصل فهم و جهد خودشان بوده و نمی‌توانیم ازشان ایراد بگیریم. این چراها و ایرادها را باید به تهیه‌کنندگان و مدیران گروه و بالاترها گرفت. ما در این 30 سال حتی 3 تا مجری خوب هم درست نکرده‌ایم. اگر شده‌اند، خودشان شده‌اند. عبدالرشیدی و میرفخرایی و امثال آنها از قدیمی‌ترها هستند.

برای حل این مشکل چه باید کرد؟ مشکل در بحث آموزش است یا جاهای دیگر؟

اول از همه باید سامانه‌ای تعریف شود برای جذب مجری. بعد همان جا توانایی، استعداد و دانایی کسی که وارد می‌شود، ارزیابی شود و بعد به سیستم بیاید. گروهی که استعداد اولیه و قابلیت سرمایه‌گذاری را دارند، با توجه به روندی که در دنیا وجود دارد، وارد پروسه آموزش و بارور شدن و فربه شدن شوند. چطور تصویربردار یک و 2 و 3 داریم اما در اجرا این درجه بندی را نداریم؟ یا اگر داریم چرا اجرا نمی‌شود؟ این‌ها چیزهایی است که به دلیل نیاز آنتن مغفول مانده است.

اگر یک علاقه‌مند به اجرا برای راهنمایی بیاید سراغ شما، با توجه به تجربه‌‌تان چه چیزهایی از او می‌پرسید که ببینید به درد این کار می‌خورد یا نه؟

اول از همه دعوتش می‌کنم از خودش بپرسد که چرا به این کار علاقه‌مند است. می‌گویم آیا توانایی خاصی در خودت دیده‌ای یا کسی تو را متوجه این توانایی کرده یا صرفا هوس است و چون شیفته یکی از چهره‌ها یا صداها شده‌ای، علاقه‌مند به این حرفه شده‌ای و دوست داری دیده یا شنیده بشوی؟ اگر جواب موجهی به این سوال داد، سوال‌های بعدی هم مشخص می‌شود. اگر توان داری، چه توانی داری؟ توانایی‌ات در صداست یا سیما یا هر دو؟ سوم این که سوادت چقدر است؟ همه این سوال‌ها در این خلاصه می‌شود که چرا باید تو انتخاب بشوی و بغل دستی‌ات نه؟ هر کدام از ویژگی‌های مثبتی که برای خودت می‌گویی، چقدر خوب است؟ آیا به آن اندازه هست که بیایی پشت تلویزیون کشور؟ بهترین کار این است که بروی و خودت را دانا و توانا و بالغ کنی و آماده پادویی و زحمت بشوی تا برای ظهور بالغ‌تر آماده بشوی. چون این ظهور بالغ است که شیرین است نه ظهور خام. فیدبک‌هایی که پس از 10 سال دوندگی به یک مجری می‌رسد با فیدبک‌های همان مجری‌ در 2 سال اول اجرایش خیلی فرق می‌کند. آن روز به ظواهر نگاه می‌کردند و امروز به چیزهای باطنی‌تر توجه می‌کنند.

چیزی مانده به عنوان حرف آخر؟

از ریزریز دعاها و نگاه‌های مخاطبان، از برگ برگ دعاهای مادر و پدر، از قطره قطره باران مواهب الهی ممنونم. همین طور از شما و روزنامه‌تان که من را قابل دانستید.

تنظیم: جابر تواضعی

منبع: جام جم آنلاین
دسته ها : مذهبی - گفتگو - هنری
چهارشنبه هجدهم 6 1388

نمی‌دانیم چه تفکری پشت این اقدامات احمدی‌نژاد است

سیاست > احزاب و تشکل ها  - خبر زیارت هوگو چاوز رئیس‌جمهور ونزوئلا از حرم مطهر رضوی از جمله اخبار عجیب این روزها است.

یاسر فاتحی: اولین سؤالی که به ذهن متبادر می‌شود حکم فقهی این کار است و اینکه آیا یک غیرمسلمان و حتی اهل کتاب (مسیحی) اجازه ورود به حرم معصوم (ع) را دارد یا نه؟ چه بسا که مذهب رئیس‌جمهور ونزوئلا شامل حرف و حدیث‌های بسیاری است. در خصوص بررسی ابعاد مختلف فقهی و سیاسی این امر به سراغ سیدمحسن صالح مدیر سیاسی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم رفتیم. وی معتقد است که اگرچه فقه شیعه منعی برای این امر ندارد ولی با توجه به قداست و حرمت معنوی این اماکن شایسته بود چنین امری رخ نمی‌داد. گفت وگوی «خبر» با این مدرس حوزه علمیه قم را در ادامه بخوانید:

حاج آقاصالح! حضور افراد غیرمسلمان در حرم معصومین مثل حرم امام رضا(ع) چه حکمی دارد و قاعده فقهی آن چیست؟
منظورتان حضور هوگو چاوز در حرم امام‌رضا (رع) است.

بله، دقیقاً!
بله اصلاً ایشان کمونیست است.

سؤال ما از شما درخصوص قاعده فقهی حضور ایشان در حرم رضوی است.
در فقه موردی مبنی بر حرمت حضور غیرمسلمان در حرم ائمه نداریم و تنها بحث حرمت حضور در اماکن متبرک مسجدالنبی و کعبه وجود دارد. البته بحث حرمت معنوی این اماکن برای حضور کفار جای تأمل دارد، و شاید به لحاظ شرعی هم منعی برای آن نباشد ولی به خاطر داریم که در زمان رژیم پهلوی هنگامی که همسر شاه قصد ورود به حرم حضرت معصومه‌(س) داشت، به خاطر ظاهر خاص وی مخالفت شد. دلیل این امر این بود که باید حرمت اخلاقی و معنوی این اماکن مقدس و معنویتشان حفظ شود. حضور افرادی که حتی اهل کتاب هم نیستند جای تأمل دارد. مقام معظم رهبری در‌خصوص اهل کتاب استثنائاتی قائل هستند و آنان را پاک می‌دانند ولی به لحاظ دین مبین اسلام، افرادی که هیچ کتاب آسمانی را قبول ندارند اساساً کافر هستند و حضورشان علاوه بر اینکه مسائل معنوی و اخلاقی را تحت الشعاع قرار می‌دهد به لحاظ مسائل شرعی به علت حکم نجاستشان مشکل‌ساز خواهد بود. به نظر می‌رسد با وجود اماکن و تالارهای مختلف دلیلی برای حضور این افراد در اماکن مقدسه وجود ندارد. اصرار برای حضور این افراد در این اماکن با توجه به شبهات و حساسیت‌هایی که در جامعه وجود دارد می‌توان تعبیر به بدسلیقگی و شاید کج‌سلیقگی کرد. حتی برخی مراجع در‌خصوص حضور اهل کتاب در مساجد نیز اشکال گرفته‌اند و آن را مشروط به این می‌دانند که هتکی در آنجا صورت نگیرد و حرمت مسجد رعایت شود. با این شرایط برای کسی که حتی اهل کتاب هم نیست، حضورش در این اماکن به قداست و معنویت این اماکن خدشه وارد می‌کند و به لحاظ معنوی و اخلاقی صحیح نیست.

مسئله‌ای که وجود دارد این است که خبرگزاری ایرنا، در حاشیه‌ای که از حضور چاوز در مشهد منعکس کرده خاطرنشان کرد که آقای چاوز بعد از کنفرانس خبری در تالار آیینه با مشایعت آقای احمدی‌نژاد به زیارت امام‌رضا(ع) رفت یعنی این‌گونه نبوده که تنها در یک تالار مجموعه حرم رضوی حضور پیدا کرده باشد؟
حرم اهل بیت یعنی مجموعه اطراف ضریح یک قداست مافوق دارد. یعنی شبستان‌ها و صحن‌های اطراف که جای خود دارد ولی خود حرم به لحاظ معنوی قداست دوچندان دارد که حتی در‌خصوص بانوانی که منع شرعی دارند، نمی‌توانند وارد آن شوند. به عبارت دیگر قداست آن تقریباً همانند قداست مساجد است. اگر به زیارت رفتن آقای چاوز به همراه رئیس‌جمهور صحت داشته باشد، کار دشوارتر می‌شود. به نظر من این کار اصلاً شایسته نبود. چون فردی که اساساً هیچ اعتقادی به خدا، ائمه معصومین‌(ع) یا پیامبر عظیم‌الشأن اسلام ندارد، گرچه شاید انسان خوب و وارسته‌ای باشد اما مباحث شرعی و دینی ما جایگاه خود دارد و باید حریم‌ها را رعایت کرد. از سوی دیگر، نمی‌دانم چه پشتوانه فکری و دینی پشت آن خوابیده که ما فردی را که اساساً اعتقاد به خدا نداشته باشد به زیارت امام رضا (ع) ببریم.

حال با توجه به این قضایا به عقیده شما باید چه موضعی از سوی علما و فقها در این خصوص گرفته شود؟ چنانچه قبل از آن مسئله مخالفت علما با وزرای زن نیز مطرح شده بود.
بخشی از عدم موضع‌گیری فقها مربوط به این مسئله است که به این موضع‌گیری‌ها ترتیب اثر داده نمی‌شود و به همین دلیل بسیاری از این مواضع بیان نمی‌شود. یعنی باید دوسویه بررسی شود. به عبارت دیگر شاید بخشی از سکوت علما و فقها معلول این امر باشد که احساس می‌شود به تذکرات و نصایح گذشته ترتیب اثری از سوی رئیس دولت داده نشده است فلذا سکوت کردند. چنانچه در بحث زنان بخشی از مراجع موضع‌گیری کردند و این موضع‌گیری را به مقام معظم رهبری منتقل کردند و معظم‌له به ریاست محترم جمهوری توصیه کرده بودند که نظر مراجع در این قضیه جلب شود و به گونه‌ای نشود که مخالفت دولت و مراجع پررنگ شود ولی متأسفانه ما هیچ تفاهمی در این امر شاهد نبودیم. گرچه سیستم حکومتی و ریاست جمهوری، تفکیک قوا و بحث ولایت فقیه و جمهوری اسلامی جایگاه خود را دارد ولی باید برای مراجع جایگاه خاصی درنظر گرفت و نظرشان محترم شمرده شود ولی در این قضیه آن‌گونه که باید آن تعامل حاکم نشد و علی‌الظاهر آقای احمدی‌نژاد اصرار بر این امر دارند که وزرای بعدی نیز باید زن باشند که به نظر می‌رسد این همان کج‌سلیقگی‌هایی است که باید جلوی آن گرفته شود و بیش از این به این مباحث دامن زده نشود.

با توجه به اینکه در دولت‌های گذشته مثل دولت هشتم حساسیت ویژه‌ای نسبت به رعایت مسائل دینی و معنوی‌مان توسط رئیس‌جمهور داشتیم که به نظر به میزانی که در دولت آقای احمدی‌نژاد شاهد این مسائل هستیم، در دولت خاتمی نبودیم ولی در دولت آقای احمدی‌نژاد دچار نوعی تساهل و تسامح افراطی شدیم. عقیده شما راجع به این مسئله چیست؟
البته در این قضیه نمی‌توان دولت هشتم را با دولت نهم مقایسه کرد و شاید مقایسه‌شان صحیح نباشد ولی هر دولتی باید به هنجارها و غرفیاتی که جزو رسومات حسنه جامعه است، توجه کند و این‌گونه بسته نگاه نشود که بالاخره من در حکومتی زندگی می‌کنم که ولی فقیه دارد و من تنها موظف به جلب نظر ولی فقیه هستم. به نظر من باید هنجارهای اجتماعی مدنظر قرار داده شود و از اقدامات و کارهایی که باعث ایجاد التهاب در جامعه می‌شود و باعث سنت‌شکنی به معنای غلط می‌شود، جلوگیری کنیم تا از این مرحله حساس عبور کنیم. همه مستحضر هستیم که در جریان رأی اعتماد به وزرای کابینه دهم توصیه مقام معظم رهبری در جلب رأی اعتماد برای بخش اعظم کابینه راهگشا بود. این دلالت بر این مسئله دارد که چون فضا ملتهب است، ما باید مقداری سنجیده‌تر عمل کنیم تا از این فضا عبور کنیم ولی متأسفانه احساس می‌شود در این فضا خیلی‌ها توجهی به این مباحث ندارند و تنها آن نیات و انگیزه‌ خود را اجرا می‌کنند و فارغ از تمام دغدغه‌ها فقط به منویات خود فکر می‌کنند. به نظر می‌رسد باید مقداری این منویات را کنار گذاشت و راهی را پیش‌رو قرار داد که تعامل، تفاهم و همدلی را درجامعه تقویت کند.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : مذهبی - گفتگو - سیاسی
سه شنبه هفدهم 6 1388
آیت‌الله بیات زنجانی: شاید از فردا روز، درب‌های حرم امام را به روی مردم ببندند/ برخی به دنبال حذف تفکر امام(ره) از اداره حکومت هستند

پارلمان‌نیوز: یک مرجع تقلید با تاکید بر اینکه« امروز اندیشه علوی جای خود را به اندیشه مبتنی بر سوءظن، افترا و داغ بودن بازار اتهام آن هم به بهترین یاران حضرت امام(ره) داده»، گفت:« بخشی از بدنه حاکم، به دنبال حذف تفکر امام(ره) از اداره حکومت هستند.»

آیت‌الله بیات زنجانی در پاسخ به سوال کتبی ایلنا مبنی چرایی ممانعت از برگزاری مراسم شب‌های احیا در حرم حضرت امام(ره) گفت:«همه می دانند تذکراتی که تاکنون از ناحیه بزرگان و دلسوزان نظام داده شده است، از باب هشدار، یادآوری و اظهار نگرانی و دغدغه بوده تا شاید آقایان دست‌اندکار به آنها توجه شایسته بکنند و در روش‌ها و رفتارها، تجدید نظر نمایند و در برابر انحراف‌های صورت گرفته در جمهوری اسلامی نسبت به خط مشی ترسیم شده از سوی حضرت امام(ره) عکس العمل نشان داده و به آن برگردند و زاویه ایجاد شده با اندیشه آن بزرگوار را از این چیزی که هست، بیشتر ننمایند.»

وی افزود:«امروز با کمال تاسف نظام مبتنی بر اندیشه علوی که باید نماد رحمت و رأفت اسلامی باشد، جای خود را به اندیشه مبتنی بر سوءظن، افترا و داغ بودن بازار اتهام آن هم به بهترین یاران حضرت امام(ره) داده است.»

این مرجع تقلید خاطر نشان کرد: «ر این شکی نیست که بخشی از بدنه حاکم، به دنبال حذف تفکر امام(ره) از اداره حکومتند. تلاش‌ها برای حذف تفکّر امام خمینی از ادارۀ جامعه هم مظاهر مختلفی دارد. از جمله اینکه امروز صدای پای کسانی را می‌شنوم که به دنبال شکست اندیشۀ ایجاد حکومت اسلامی در دوران غیبت هستند؛ اندیشه‌ای که امام پرچمدار آن بود. اینها می‌خواهند چرخشی که امام در اندیشۀ سیاسی و عرفانی شیعه ایجاد کرد را از یادها ببرند و ریشه‌های آن را نابود کنند. متأسفانه اتفاقاتی که در کشور و در طول چند ماه گذشته رخ داده است، خواسته یا ناخواسته در راستای همان تفکری است که می‌خواهد جمهوری اسلامی را به هر قیمت شده به سمت تباهی بکشاند به خیال اینکه در فرج امام عصر(سلام الله علیه) تعجیل کنند.»

وی ادامه داد:«فاصله بوجود آمده در فکر و عمل برخی مسئولین با آرمان های واقعی انقلاب، نتیجه‌اش این همه هتک حرمت، بی‌انصافی و بی اخلاقی و فشارهای بدون منطق بر مردمی است که تمام وجودشان را برای بوجود آمدن این جمهوری وقف کرده‌اند. کار را به جائی رسانده‌اند که در مراسم معنوی احیاء شب های قدر نیز دخالت کرده و با اعمال فشارهای نامعقول، تولیت حرم حضرت امام(ره) را مجبور به اعلام لغو مراسم می‌کنند و چه بسا با نگاه نامناسب‌شان از فردا روز، درب‌های حرم حضرت ایشان را نیز به روی مردم ببندند. غایت این حرکات، برچیدن اندیشه‌های امام راحل(ره) و تهی کردن جمهوری اسلامی از اصول اصیل آن است.»

آیت الله بیات زنجانی در پایان تاکید کرد:«من توصیه می‌کنم که به تذکرات دلسوزان نظام و انقلاب گوش فرا دهند، جامعه را از آنچیزی که بنیانگذار جمهوری اسلامی بدنبال آن بود دور نسازند و اندکی به عاقبت این حرکات برای نظام و مردم بیندیشند.»

دسته ها : گفتگو - سیاسی
يکشنبه پانزدهم 6 1388
در گفتگو با پارلمان‌نیوز
ترابی:باید منتظر باشیم که آقایان بگویند عزاداری‌های مسجد بلال و ارگ فقط قبول است/ امروز مراسم شب‌های احیا را لغو کردند و فردا حتما می‌خواهند به دستجات عزاداری بگویند «یا حسین» نگوئید و پرچم سبز با خود نبرید

پارلمان‌نیوز: عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس در واکنش به لغو مراسم شب‌های احیا در مرقد امام راحل به دلیل فشارهای سیاسی گفت:«از این پس باید منتظر باشیم که آقایان بگویند اگر عزاداری در مسجد بلال و مسجد ارگ با فلان مداح و سخنران باشد، قبول است اما اگر در مرقد امام(ره) سخنران آقایان خاتمی، موسوی، کروبی  و ... باشند قبول نیست.»

نصرالله ترابی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، در خصوص لغو مراسم شب‌های احیا در مرقد امام خمینی(ره) اظهار داشت:«اگر مراسم سخنرانی و عزاداری شب‌های احیا به دلیل فشارهای سیاسی در مرقد امام حذف شده باشد چندان پسندیده نیست.»

وی با بیان اینکه نباید همه چیز را با عینک انتخابات دید، تصریح کرد:«انتخاباتی برگزار شد مشکلاتی هم داشت اما دلیل ندارد که تبعات آن بر همه زندگی مردم سایه بندازد.»

نماینده اصلاح‌طلب مردم شهرکرد با اشاره به لغو مراسم شب‌های قدر در حرم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در حالی‌که پیش از آن خبرها حاکی از فشارهای سیاسی برای تغییر سخنرانان از جمله خاتمی و ناطق نوری بود، گفت:«حتما نگران بوده‌اند یک نفر شال سبز به گردن خود بیندازد و در مراسم حاضر شود، یا مردم آقایان خاتمی، موسوی و کروبی را در آن مراسم ببینند.»

وی تاکید کرد:« امروز مراسم شب‌های احیا را لغو کردند، ایام محرم و صفر که برسد، حتما می‌خواهند به دستجات عزاداری بگویند "یا حسین" نگوئید و پرچم سبز با خود نبرید.»

ترابی با بیان اینکه لغو مراسم شب‌های احیا در مرقد امام(ره) که همه ساله برگزار می‌شده، اکنون برای مردم این سئوال را ایجاد می‌کند که به چه دلیلی مراسم لغو شده است گفت:«به نظر می‌رسد این شیوه‌ها روش صحیحی نیست و تاثیر منفی در جامه دارد.»

عضو فراکسیون خط امام(ره) مجای با اشاره به اینکه اگر در جوامع بشری انقلاب‌ها حاصل نمی‌شد خیلی‌ها می‌خواستند یکه تاز باشند، اما افکار عمومی ظلم را تحمل نمی‌کند گفت:«در زمان انقلاب هم مردم نه روزنامه و نه صدا و سیما در اختیار داشتند، بلکه اخبار دهان به دهان نقل می‌شد و تاثیر گذار بود.»

وی تاکید کرد:«اگر فکر می کنند با حذف نام و مطالب مربوط به آقایان خاتمی، موسوی و کروبی از روزنامه‌ها و صدا و سیما می‌توانند آنها را از انقلاب حذف کنند اشتباه می‌کنند.»

ترابی گفت:«این اشخاص از نزدیکان و حلقه یاران امام خمینی(ره) بوده‌اند و از نظام و صحنه انقلاب جدایی‌ناپذیر هستند.»

وی تاکید کرد:«اگر بخواهند برخی بزرگان انقلاب و کشور همچون خاتمی، موسوی و کروبی که از یاران امام بودند را حذف کنند، این سئوال برای افکار عمومی پیش می‌آید که نکند انقلاب اشتباه بوده و آن وقت مسایل بیخ پیدا می‌کند.»

دسته ها : گفتگو - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388

واکنش هاشمی به لغو مراسم احیا در حرم امام

 
       


عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفت: اگر لغو برنامه‌های حرم امام (ره) براثر فشارهای سیاسی رخ داده باشد دیگر انسان نمی‌داند چه باید بگوید .در جامعه‌ای که امام و حرم امام مصونیت ندارد،معلوم نیست انقلاب به کجا می‌رود. 

محمدهاشمی در‌تحلیل خود از لغو مراسم شب‌های احیا در حرم مطهر حضرت امام با اظهار تاسف از این اتفاق گفت: متاسفانه این اقدام بسیار سوال برانگیز است، چرا که امام ریشه این نظام و انقلاب است و اگر تعرضی به جایگاه ایشان و حرم وی صورت بگیرد ،هزینه‌ای مضاعف برای کشور دارد. 

وی با بیان اینکه نمی‌دانم این اتفاق به چه علتی رخ داده است، گفت: ولی اگر این اتفاق براثر فشارهای سیاسی رخ داده باشد دیگر انسان نمی‌داند چه باید بگوید . در جامعه ای که امام و حرم امام مصونیت ندارد،معلوم نیست انقلاب به کجا می‌رود. 

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد اینکه برخی این نوع برخوردها را رویارویی تفکر انجمن حجتیه با تفکر امام می‌دانند، تصریح کرد: من این اتفاقات را مختص به تفکر حجتیه نمی‌دانم .
 
متاسفانه مساله برخورد با اندیشه‌های امام در چند سال اخیر شدت گرفته است. مثلا امام در وصیت نامه خود بارها تاکید کردند که نیروهای نظامی وانتظامی نباید وارد سیاست شوند، ولی ما دیدیم برای دوره قبل مجلس تفسیر شورای نگهبان از این مساله برعکس شد و امروز نیز در ترکیب مدیریت عالی کشور در سطوح مختلف هیچ توجه‌ای به این نصیحت و توصیه نشده است. 

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر اینکه امام (ره) در مورد حفظ آبرو و حیثیت و عرق مردم توصیه‌های موکدی داشتند، خاطرنشان کرد: امام مردم را همه چیز می‌دانستند ولی امروز متاسفانه شاهدیم که رسانه‌هایی حیثیت مردم را به بازی می‌گیرند و هتک حرمت می‌کنند . 

هاشمی با تاکید بر اینکه امام نسبت به حفظ دستاوردهای نظام تاکید داشتند،تصریح کرد: متاسفانه امروز خیلی راحت همه دستاوردهای نظام بعد از انقلاب زیر سوال می‌رود و در انتخابات و مناظره‌ها دیدیم که همه دستاوردهای دولت‌های گذشته زیر سوال رفت و شخصیت‌های نظام به سو استفاده متهم شدند و این رویه امروز به سکه رایجی تبدیل شده است. 

مسوول کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی با انتقاد از شرایط اقتصادی کشور گفت: امروز می‌بینیم که چگونه قیمت‌ها بالا می‌رود و مردم در تامین نیازهای اولیه خود با مشکل روبرو هستند . 

هاشمی با بیان این اعتقاد که خیلی وقت است که همه چیز را زیر پا می‌گذارند، تصریح کرد: شنیده‌ام امسال می‌خواهند روز قدس که مبدع آن امام (ره) بودند را تبدیل به هفته قدس کنند و متاسفانه این تفکری تا جایی که جرات می‌کند مسایلی که مربوط به امام است را از حیض انتفاع می‌اندازد واین مختص انجمن حجتیه نیست. 

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در پایان تاکید کرد: شرایط فعلی کشور، فشارهایی که بر روی مردم وجود دارد و بی توجهی به مسایل کشور، همگی خلاف اندیشه‌های امام و تاکید ایشان بر لزوم حفظ جایگاه مردم می‌باشد.

مرجع : ایلنا
دسته ها : گفتگو - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388
در اولین گفتگوی آزاد بعد از بازداشت
رمضان‌زاده: برای انجام مصاحبه تحت فشار بودم/ در جریان بازداشت سرم شکست و دنده‌هایم خرد شد / شکنجه نشده‌ام/ هنوز تفهیم اتهام نشده‌ام

پارلمان‌نیوز: سخنگوی دولت اصلاحات که روز چهارشنبه 11 شهریورماه برای آخرین دفاع از خود به دلیل شکایت معاونت حقوقی و پارلمانی نهاد ریاست جمهوری در شعبه 1083 دادگاه ویژه کارکنان دولت به همراهی چند مامور امنیتی حضور پیدا کرده بود، فاش کرد در طول بازداشت برای انجام مصاحبه تحت فشار بود.

در جریان برگزاری این دادگاه یکی از روزنامه‌نگاران با عبدالله رمضان زاده گفتگویی انجام داد که این روزنامه‌نگار، متن این گفتگوی اختصاصی را در اختیار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس«پارلمان‌نیوز» قرار داد.

به گزارش پارلمان‌نیوز، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت با تاکید بر اینکه «هنوز پس از گذشت 80 روز از دستگیری تفهیم اتهام نشده‌ام»، اظهار داشت:«در طول این مدت بارها مورد بازجویی قرار گرفته‌ام و در تمام بازجویی‌ها، شخص بازجو با این که چشم بند بسته بود، در پشت سرم قرار داشت و من هیچ‌گاه بازجو را نمی‌دیدم و این در حالی است که بازجویی‌ها از ساعت 9 یا 10 شب شروع و تا ساعت 3 یا 4 صبح ادامه پیدا می‌کرد.»

وی ادامه داد:«در طول بازجویی‌ها برای انجام مصاحبه همانند مصاحبه‌هایی که آقایان عطریانفر و ابطحی انجام دادند تحت فشار بودم و مسئولان پرونده به من تاکید می‌کردند که در صورت مصاحبه شرایط مطلوبتری برای من فراهم می‌شود با این حال بنده تاکنون انجام مصاحبه را نپذیرفته‌ام.»

رمضان‌زاده، که می‌گفت در طول این بازجویی ها متوجه شدم اتهام بنده شرکت در تجمعات غیرقانونی و اقدام علیه امنیت ملی است، تصریح کرد:«در شرایطی سعی دارند بنده را متهم به شرکت در تجمعات غیرقانونی کنند در‌حالی‌که تنها چند ساعت پس از اعلام نتایج اولیه انتخابات در خیابان سرباز و آن هم با ضرب و شتم دستگیر شدم.»

سخنگوی دولت اصلاحات تصریح کرد:«در جریان بازداشتم، پسر نوجوانم که در آن زمان همراهم بود را مورد ضرب و شتم قرار دادند و علاوه بر آن که سرم شکست، دنده‌هایم نیز خرد شد و بخش‌هایی از بدنم نیز کبود شده که هنوز آثار آن باقی است.»

وی، با اشاره به این که هنوز آثاری از خون بر روی خودروی بنده باقی مانده است، گفت:«با این وضعیت به زندان اوین منتقل شدم و پس از دو روز با وجود زخم‌هایی که داشتم، تنها مقداری دستمال کاغذی برای پوشاندن زخم‌های سرم در اختیارم قرار دادند.»

سخنگوی دولت اصلاحات، با اشاره به این که پس از 76 روز بازداشت در سلول انفرادی فقط یک بار با خانواده‌اش ملاقات داشته از این که خود از وضعیت خانواده‌اش بی‌خبر است و آنان نیز متقابلاً اطلاع چندانی از وضعیت وی ندارند، ابراز نگرانی کرد.

رمضان‌زاده، با اشاره به این که در زندان تحت فشارهای جسمی یا شکنجه نبوده است، گفت:«پس از شروع ماه مبارک رمضان سلول بنده را که فاقد دستشویی بود، با یک سلول دیگر با شرایط کمی مناسب تر تعویض کردند.»

وی بازداشت خود را آن هم پس از اعلام نتایج اولیه انتخابات را تنها یک تسویه حساب سیاسی قلمداد و خاطر نشان کرد:«واقعاً هنوز به من تفهیم اتهام نکرده‌اند و من نیز نمی‌دانم برای چه این همه مدت را در سلول انفرادی سپری کرده‌ام.»

گفتنی است، ماموران امنیتی که رمضان‌زاده را از زندان تا شعبه 1083 همراهی کردند، قصد داشتند برای کنترل گفت‌و‌گوهای احتمالی وی با افراد حاضر در شعبه مذبور همچنان تحت نظر داشته باشند که با تذکر قاضی و این که حضور آنان ممکن است مانع از آن شود که وی به راحتی بتواند از خود دفاع کند، مجبور به ترک جلسه شدند.

دسته ها : گفتگو - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388
بهاره رهنما : مهران مدیری خیلی تلخ است
مهران مدیری یکی از تلخ ترین آدمهایی است که در عمرم دیده ام .اما بسیار خوب و شخصیت ویژه ای است .
شفاف : بهاره رهنما گفت وگویی باایران دخت کرده وگفته است :از ۱۲ سالگی رویای من این بود مردی که وارد زندگی من می شود مرد آرتیستی باشد یعنی دوست داشتم که هنرمند باشد.

این هنمند سینما و تلویزیون اضافه کرده : اول که پیمان را دیدم طبیعتا به خاطر مشخصه های ظاهری خودش هم بود دیدم پسر حوش قیافه ای است وجذب شدم .

وی در ادامه گفته است : به اذعان خیلی از آدمهای اهل فن ،نگاهی که پیمان به زن دارد بخشی از آن به روحیه عجیب وغریب و شوخ طبعی من برمی گردد


وی در ادامه توصیف هایش درباره همسرش پیمان قاسم خانی که نویسنده طنزهای مهران مدیری است گفته است : پیمان آدمی نیست که آن چیزهایی را که دوست دارد را بروز دهد.فکر می کنم این تضاد ویژگی آدمهای نابغه است و فکر می کنم پیمان قاسمخانی یک آدم نابغه است .پیمان قاسمخانی آدم بسیار باهوشی است و خیلی هم غیر قابل پیش بینی و من فکر می کنم این یکی از خصوصیات مهم آدمهای باهوش است .

وی در ادامه افزوده : پیمان آدم خیلی خاصی است ووقتی با او آشنا شدم مرد ایده آلی برای زندگی بود .آن موقع اینطور فکر می کردم الن هم که ۳۶ سال دارم شاید طور دیگری فکر می کنم .ولی این را می دانم که اگر باز هم برگردم بااو حتی با نگاه الانم هم ازدواج می کنم .

بنا به این گزارش بهاره رهنما افزوده :مهران مدیری یکی از تلخ ترین آدمهایی است که در عمرم دیده ام .اما بسیار خوب وشخصیت ویژه ای است .

رهنما درباره خودش نیز گفته است : تحمل کردن من درزندگی مشترک خیلی سخت است و هرروز یک مدل هستم خیلی حساسم و خیلی روحیه ماجراجویی دارم . پیمان می گفت من با یک بمب ازدواج کرده ام .
منبع : شفاف
دسته ها : گفتگو - هنری
شنبه جهاردهم 6 1388
خواهرزاده امام موسی صدر:قطعا ایشان زنده اند
وقتی این خبر از قول الجزیره تایمز منتشر شد، برای من تعجب‌آور نبود؛ چرا که اطلاعات ما و جمع بندی خانواده نشان می‌دهد که امام در لیبی و در قید حیات است و طبیعتا این 32 سالی که از زندانی‌شدنشان می گذرد باعث ضعف و پیری ایشان شده است
« شایعات و خبرهای حساب‌شده‌ای که پس از ربوده شدن امام موسی صدر منتشر شد، مبنی بر این‌که امام موسی صدر کشته شده است و قذافی طرف‌های فلسطینی را مسئول قتل وی اعلام کرد، غیرواقعی بوده و امام موسی صدر کماکان زنده است و تاکنون ده‌ها کتاب تالیف کرده و در این سی سال به شدت پیر شده است.»

این خبری بود که پایگاه خبری الجزیره تایمز به تازگی به نقل از یک شخصیت سیاسی جداشده از تشکیلات "معمر القذافی " رهبر لیبی اعلام کرد. او تاکید کرده بود که امام موسی صدر، رهبر ربوده‌شده شیعیان لبنان زنده است و توسط نیروهای ویژه امنیتی در مکان ویژه‌ای نگهداری می‌شود.

این دیپلمات گفته است تنها راه بستن پرونده امام موسی صدر فشار فراوان کشورهای عربی و اسلامی بر لیبی است تا مانند پرونده‌ لاکربی و سایر پرونده‌ها این موضوع نیز خاتمه یابد.

31 آگوست 1978 امام موسی صدر به همراه شیخ " محمد یعقوب " و "عباس بدرالدین " رونامه‌نگار لبنانی در سفر به لیبی برای دیدار با معمرالقذافی ربوده شدند و از آن زمان تا کنون از سرنوشت آنها خبری در دست نیست.

شهریور 1387 بود که مجلس عدالت لبنان، طی حکمی معمر قذافی رهبر کودتای لیبی را به اتهام ربودن امام موسی صدر و دو همراه وی محکوم به اعدام کرد. در حکم صادره از سوی قاضی الحاج، شش تن از معاونان معمر قذافی که در تاریخ دوم آگوست 2007 حکم بازداشت آنها صادر شده بود نیز به اعدام محکوم شده‌اند؛ اما این امر هنوز به مشخص‌شدن قطعی سرنوشت این فرزند جهان اسلام منجر نشده؛ چنان‌که پی‌گیری‌های خانواده ایشان از جمله « مهدی فیروزان» داماد و خواهرزاده امام موسی صدر هم‌چنان ادامه دارد...

***

در سی و یکمین سالروز ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی، مهدی فیروزان، خواهرزاده امام موسی صدر در گفت‌وگو با ایسنا، در مورد اخبار اخیر منتشرشده مبنی بر زنده بودن امام موسی صدر گفت: « در طول این سال‌ها از این گونه اخبار بسیار منتشر شده است؛ اخباری که گاه از سوی منابع مطبوعاتی و گاه از سوی منابع اطلاعاتی، امنیتی و یا افرادی که ارتباطاتی با زندانیان لیبیایی داشته‌اند بسیار منتشر شده است. وقتی این خبر از قول الجزیره تایمز منتشر شد، برای من تعجب‌آور نبود؛ چرا که اطلاعات ما و جمع بندی خانواده نشان می‌دهد که امام در لیبی و در قید حیات است و طبیعتا این 32 سالی که از زندانی‌شدنشان می گذرد باعث ضعف و پیری ایشان شده است.»

وی افزود: « در هر صورت شرایط بحرانی است؛ اما نوع خبر برای ما و هیچ کدام از اعضای درگیر این مساله و حتی برای دوستان ما در وزارت اطلاعات و دولت هم جدید نیست؛ چون مسوولان بیش از هر کسی این اطلاعات را در اختیار دارند که امام موسی صدر در لیبی زندانی و در قید حیات و سالم است.»

فیروزان با بیان این‌که « واکنش به این مساله در رسانه‌های داخلی و سطوحی از مسوولان برای من جالب بود» خاطرنشان کرد: « در جلسات گوناگون، اخبار جمع‌آوری شده از زندانیانی را که از لیبی آزاد شدند در اختیار مسوولان گذاشتیم. اخبار دستگاه اطلاعاتی فلسطینی و منابع قابل اعتماد عربی را به اطلاع دولتمردان ایران رساندیم که به نظرمی‌رسد آنها نیز همین جمع‌بندی را دارند؛ اما باید پرسید آقایان چرا تعجب کرده‌اند؟ در حالی که به لحاظ عقلی هم ایجاب می‌کند خبری که منتشر می‌شود تا زمانی که خبر بعدی با همان قدرت و اسناد منتشر نشود، نمی شود خبر قبلی را نقض کرد و هیچ روایتی غیر از این وجود نداشته است که امام موسی صدر در لیبی ربوده شده است.»

وی تاکید کرد: « دستگاه قضایی ایتالیا، لبنان و ایران، مذاکرات بین مقامات ایرانی و لبنانی چه در دوره آقای خاتمی و چه در دوره آقای احمدی‌نژاد همه نشان می‌دهد دولت لیبی اعتراف کرده است که امام موسی صدر در لیبی است؛ بنابراین جای تعجب است که احساس کنیم خبر جدیدی بوده است. قسمتی از این خبر که دال بر ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی است، خبری قدیمی است و همیشه وجود داشته است. قسمتی که از حیات امام موسی صدر می‌گوید هم برای ما تعجب‌آور نیست؛ چون این موضوع را هم همه آقایان می‌دانند.»

داماد امام موسی صدر در ادامه گفت‌وگوی خود با ایسنا با اشاره به آنچه نزدیک‌ترشدن روابط ایران و لیبی در دولت نهم خواند، از نحوه تعامل ایران و لیبی در سال‌های اخیر انتقاد کرد و گفت: «هر قدم که دولت ایران عقب‌نشینی کرده، دولت لیبی یک قدم پیش‌روی کرده است.»

وی در ادامه با انتقاد از دیدارهای انجام‌شده میان مقامات ایرانی و لیبیایی اظهار کرد: « بسیاری از چارچوب‌ها شکسته شده‌اند. تا پیش از این مقامات ایران همیشه از سفر به لیبی ابا داشته‌اند، اما در دوره اخیر سفرها روابط رسما اعلام و روبوسی‌ها در تلویزیون پخش می‌شود.»

فیروزان در ادامه درباره روند پیگیری پرونده امام موسی صدر در کشورهای دیگر از جمله ایتالیا گفت: « قسمتی از نظام ایتالیا به دلارهای گازی لیبی آلوده شده است. به خاطردارم یکی از دادگاههای ایتالیا چندی پیش در مورد پرونده امام موسی صدر نکته‌ای را اعلام کرد که مطبوعات این کشور به آن دادگاه انتقاد کردند و پرسیدند آیا از روابط نفت و گاز لیبی و ایتالیا بهره‌مند شده‌اید که این‌چنین احکامی را صادر می‌کنید؟ طبیعتا هم در لبنان و هم در ایتالیا پرونده سال‌هاست که پی‌گیری شده است و نیاز تداوم پی‌گیری‌های قضایی نیز هست. لازم است آن چه در دادگاه لبنان صادر شده تقویت شود. کار حقوقی در ایتالیا و لبنان حتما باید پی‌گیری شود. احکامی که در لبنان صادر شده، احکام قطعی و نهایی و دال بر حکم دستگیری قذافی و 17 تن از متهمان این پرونده است که حکمی جهانی است و باید نسبت به آن اقداماتی صورت گیرد؛ به همین دلیل پی‌گیری این پرونده به سبب توقف مذاکرات سیاسی از سوی ایران راه ثمربخشی است.»

این عضو خانواده امام موسی صدر هم‌چنین گفت: « حکم از سوی دادگاه لبنان صادر شده است و دادگاه بیشتر از این کاری نمی‌تواند بکند؛ اما پی‌گیری پلیس بین‌الملل و ارسال نتایج آن به مراجع دیگر نیازمند پی‌گیری بیشتر است. هم‌چنین ابلاغ آن به پلیس بین‌المللی تابع مقرراتی است که باید با طی مراحل قانونی آن صورت گیرد که آن هم در حال انجام است. طبیعتا کار حقوقی پیچیده است، آن هم زمانی که در یک سوی پرونده یک خانواده است و سوی دیگر یک دولت با امکانات وسیع سیاسی، تبلیغاتی و مالی و با لابی‌های فراوان. هم‌چنین برنامه‌ریزی که برای ادامه پی گیری قضایی این پرونده انجام می‌شود باید با دقت صورت گیرد. نمی‌توان هیجانی و یا مطالعه‌نشده به آن پرداخت و طبیعی است که این مسئله زمان‌بر است.»

فیروزان در ادامه با انتقاد از اظهارنظرهایی که از سوی برخی رسانه‌ها و یا مسئولان مبنی بر ربوده شدن امام موسی صدر در جایی غیر از لیبی بیان می‌شود، ابراز عقیده کرد : « گمان می‌کنم هر کس پس از این 30 سال، در مورد اخبار ربوده شدن در لیبی و یا سلامت ایشان هر قسمتی را انکار کند، یا مستقیما عامل لیبی است و یا چنان ساده‌لوح است که تحت تاثیر تبلیغات لیبی قرار گرفته است. بیان این حرف که امام موسی صدر در لیبی ربوده نشده است، یعنی انحراف اذهان و افکارعمومی از کانون جرم؛ لیبی در این 30 سال بسیار تلاش کرد به شیوه‌های مختلف بگوید این حادثه در این کشور اتفاق نیفتاده؛ حتی پرونده‌سازی کرد و دو نفر را به همراه چمدانی به هتلی در ایتالیا فرستاد؛ سناریوهایی ساخت و گفت قبایل و یا فلسطینی‌ها او را ربوده‌اند.»

وی افزود: « در طول این 30 سال به تمام این صحنه‌سازی‌ها پاسخ داده شده است و در نهایت قذافی در سال 2001 اعتراف کرد که امام موسی صدر در لیبی ربوده شده است؛ بنابراین هر کسی امروز بگوید امام موسی صدر در لیبی ربوده نشده است یا ساده‌لوح و بی‌خبر است و یا این‌که تئوری قدیمی لیبی را دنبال می‌کند. هر کس بگوید امام موسی صدر در قید حیات نیست نیز سیاست لیبی را در ایران دنبال می‌کند تا مسئولان ایران را از پیگیری قضیه منصرف کند تا بلایی که سر شهید تندگویان آمد در مورد امام موسی صدر اتفاق بیفتد. »

فیروزان تاکید کرد: « امروز به صراحت به تمام افراد حقیقی و حقوقی اعلام می‌کنم بیان هر چیز کذبی در مورد ربودن امام موسی صدر دقیقا همان چیزی است که قذافی می‌خواهد و ما در این مساله تکلیف روشنی داریم. ربودن امام موسی صدر قضیه حقی است و بر اساس وظیفه شهروندی دولت شهروندمدار باید این مساله را پی گیری کند. بر مبنای وظیفه قانون اساسی، مجری قانون اساسی باید آن را پی‌گیری کند و بر مبنای وظیفه دینی هم مراجع عظام تقلید به عنوان متولیان حوزه‌های دینی باید از آن دفاع کنند. در این مورد وظیفه علمی هم وجود دارد که امام موسی صدر فرزند دانشگاه‌ تهران است و دانشگاه‌ها باید در مورد این مساله پی‌گیر باشند. مساله عمومی هم وجود دارد و آن اخلاق ایرانی است که هم‌پیمان با ارتباطات عاطفی است. اخلاق ایرانی حکم می‌کند قضیه امام پیگیری شود. حتی اگر جایگاه علمی و دینی و خدمات ایشان را کنار بگذاریم، سکوت در این قضیه به هیچ گونه توجیه‌پذیر نیست.»

وی افزود: « اگر ثمره 30 سال پی‌گیری دولت ایران در مورد امام موسی صدر آزادی اوست پس همه کارهایی که صورت گرفته، درست و صادقانه است. اما وقتی امام موسی صدر آزاد نشده، پیداست همه کارهای گذشته ناموفق، ناکافی و حتی ناشایست بوده است.»

فیروزان در پایان درباره عملکرد مجلس در قبال این مساله و تشکیل جلسه‌ای با حضور تعدادی از نمایندگان، با تشکر و قدردانی از اعضاء کمیته پی‌گیری مجلس ابراز امیدورای کرد که این کمیته مانند مجلس در دوره هفتم پی‌گیر این پرونده باشد و افزود: « با توجه به تعداد و ترکیب اعضایی که در کمیته شرکت کرده‌اند امیدوارم مثل مجلس هفتم فعال باشند و به نتیجه درخوری برسند؛ هر چند مصوبات مجلس را کافی نمی‌دانم؛ چون به هر حال باید آن را دستگاه اجرایی اجرا کند.»
منبع : تابناک
دسته ها : خبر سیاسی - گفتگو
دوشنبه نهم 6 1388
واکنش وکیل پدر امیر جوادی‌فر به سخنان سردار رجب‌زاده

سرمایه، شکوفه آذر: پس از انتشار اظهارات سردار رجب زاده در مورد کشته نشدن کسی در بازداشتگاه کهریزک، صالح نیکبخت وکیل دادگستری و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان، ضمن تاکید بر اینکه «آقای رجب زاده در چنین مواردی باید سعی کنند مستند و قانونی سخن بگویند»، گفت: «غیر از اینکه سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان هستم، وکیل پدر امیر جوادی فر که در آسایشگاه کهریزک فوت یا کشته شده نیز هستم.»

 نیکبخت گفت: «براساس سوابق موجود و مدارکی که در اختیار ما است، امیر در ساعت شش بعدازظهر 18 تیر 88 در تقاطع خیابان شهدای ژاندارمری و دانشگاه، توسط افراد لباس شخصی دستگیر شده و مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت و به وسیله همین افراد هم به کلانتری 148 تهران در خیابان انقلاب نرسیده به وصال شیرازی منتقل شد. به دلیل اینکه حال او در اثر ضرب و شتم وخیم بود، ماموران کلانتری او را در ساعت 9 شب به بیمارستان فیروزگر منتقل کردند. در همین موقع خانواده او نیز از موضوع مطلع می شوند. در بیمارستان فیروزگر از امیر، اسکن مغزی گرفته می شود و عملیات لازم جهت بررسی خونریزی داخلی انجام و مشخص می شود هیچ علائمی دایر بر مشکل خونریزی مغزی داخلی مشاهده نشد.»

این وکیل ادامه می دهد: «تنها در عکس های متعددی که از امیر جوادی فر گرفته می شود مشخص می شود امیر از ناحیه آرنج، فک و بینی دارای آسیب دیدگی اساسی است. حدود ساعت 12 همان شب، بیمارستان فیروزگر امیر را ترخیص می‌کند و با اصرار خانواده و همکاری کلانتری مذکور، امیر به بیمارستان خصوصی لاله واقع در شهرک غرب تهران منتقل شده و در ساعت دو بامداد روز 19 تیر در آنجا بستری و تحت مداوا قرار می‌گیرد. در ساعت 9 صبح مجدداً امیر توسط متخصصان مغز، اعصاب، داخلی، گوش، حلق، بینی و چشم ویزیت می شود و با توجه به عکس های او مشکل خاصی تشخیص داده نمی شود. متخصصان او را تنها با مجوز مصرف داروی مسکن و یک قطره چشم مرخص می کنند.»

صالح نیکبخت با تاکید بر اینکه تمامی مدارک پزشکی بیمارستان لاله مبنی بر سلامتی امیر جوادی فر موجود است، ادامه می دهد: «در ساعت یک بعدازظهر 19 تیر امیر از بیمارستان مرخص می شود و همراه با ماموران کلانتری 148 و خانواده مجدداً به کلانتری تحویل داده می شود. در این کلانتری عنوان می شود که شکایتی از طرف پایگاه مقاومت ف...غ که مقتول توسط آنان دستگیر شده بود، به دست آنان رسیده است.»

صالح نیکبخت می افزاید: «با توجه به این شکایت، در کلانتری 148 از آزادی امیر جوادی فر خودداری می شود و در این کلانتری نامه ای تنظیم می شود که در پی آن امیر در همان تاریخ 19 تیر همراه با ماموران و خانواده اش به پلیس امنیت تهران منتقل می شود. در پلیس امنیت تهران، امیر پس از 15 دقیقه به پلیس پیشگیری واقع در ضلع جنوبی میدان انقلاب اعزام می شود. در نتیجه امیر در همان روز در حالی که بر اساس اسناد پزشکی به جز دررفتگی آرنج و فک- که نتیجه ضرب و شتم لباس شخصی ها بود- در سلامت کامل تحویل پلیس پیشگیری تهران می شود اما با پیگیری های خانواده مشخص می شود در همان روز تا ساعت شش بعدازظهر دستگیر شدگان به زندان اوین یا جایی دیگر منتقل شده اند. خانواده امیر فردای آن روز به زندان اوین می روند اما نام امیر را در لیست 90 نفره دستگیرشدگان 18 تیر که به این زندان منتقل شده بودند، نیافتند.»

نیکبخت ادامه داد: «در پیگیری های بعدی به آنها خبر داده می‌شود کسانی که از پلیس پیشگیری منتقل شده‌اند یا به زندان اوین برده شده‌اند یا به بازداشتگاه کهریزک. با مراجعه خانواده به دادگاه انقلاب متوجه می شوند که نوشته ای در بیرون دادگاه نصب شده مبنی بر اینکه خانواده افراد دستگیر شده در روز 18 تیر، 10 روز دیگر مراجعه کنند. آنها مجدداً در تاریخ 23 تیر به زندان اوین مراجعه می کنند و متوجه می شوند که در فهرست افرادی که در این تاریخ از کهریزک به اوین منتقل شده‌اند نیز نامی از امیر نیست. سرانجام با پیگیری های خانواده از تاریخ 28 تیر تا سوم مرداد که 10 روز از دستگیری امیر گذشته بود، در ملاقات با قاضی مستقر در دادگاه انقلاب به خانواده امیر گفته می‌شود که به زودی بازجویی او تمام می‌شود و با قرار صادر شده توسط قاضی آزاد خواهد شد. پدر امیر با امید به آزادی او به خانه می‌رود اما در صبح روز سوم مرداد ناگهان در خانه خود با ماموری مواجه می‌شود که از او می خواهد به پلیس امنیت شهرری مراجعه کند. پس از مراجعه پدر، او را جهت شناسایی جنازه امیر به پزشک قانونی کهریزک هدایت می‌کنند. در سالن پزشکی قانونی کهریزک جنازه امیر توسط خانواده شناسایی می شود و مشخص می شود جنازه امیر روز 23 تیرماه یعنی فقط چهار روز پس از اینکه امیر به پلیس پیشگیری تحویل داده شده بود، به این سالن تحویل داده شده است و ظاهراً در این مدت به هر دلیل به خانواده خبر کشته شدن امیر را 10 روز پس از فوت اعلام می‌کنند.»

نیکبخت ادامه داد: «در برگ پروانه دفن امیر آمده که علت مرگ تحت آزمایش است و در برگ گواهی فوت او قید شده که علت فوت نامعلوم است.» در ادامه، خانواده امیر، اجازه برگزاری مراسم سوگواری نیافتند و پدر امیر به مراکز مختلفی احضار می شود و در آنجا جریان کشته شدن پسرش را توضیح می دهد. سرانجام درباره پرونده امیر جوادی فر سوال این است که اگر امیر تحویل کهریزک نشده، در فاصله روز اعزام از پلیس پیشگیری تا روز تحویل جسد او به پزشکی قانونی کهریزک، امیر کجا بوده است؟ زیرا در روند عادی هر بازداشتی که از یک مرکز پلیس انتظامی به مرکز دیگری منتقل می شود، با نامه رسمی اعزام و در موقع تحویل نیز رسید ارائه می شود، هرچند خانواده امیر جوادی فرد اسناد و مدارک دیگری هم دارند که موید مرگ فرزندشان در کهریزک است.»

صالح نیکبخت وکیل دادگستری با سابقه در انتها به سردار رجب زاده فرمانده پلیس تهران توصیه می‌کند: «براساس مستندات درباره کشته شدن امیر جوادی فر و افراد دیگری مانند روح الامینی، سردار رجب زاده باید مستند و قانونی سخن بگویند زیرا سخنان ایشان با مستندات پرونده امیر جوادی فر و دیگران همخوان نیست. ضمناً باز تاکید می کنم که تمامی اسناد پزشکی امیر جوادی فر دال بر سالم بودن ایشان در بیمارستان فیروزگر و لاله موجود است.»

 

منبع : پارلمان نیوز

دسته ها : خبر سیاسی - گفتگو
دوشنبه نهم 6 1388
الویری: ترانه موسوی یکی از جانباختگان است
ترانه موسوی یکی از جان باختگان است و آنچه در برنامه 30/8 شبکه 2 و سایر رسانه ها در مورد زنده بودن وی پخش شد، بی اساس است. باید دلسوزان نظام از آقایان توضیح بخواهند که چرا این گونه مطالب خلاف واقع پخش و با اعتماد مردم بازی می شود.
مرتضی الویری گفت هنوز 7 نفر وجود دارند که پس از انتخابات، هیچ نشانی از آنهانیست و گم شده اند.

وی به روزنامه اعتماد گفت:

- ما 69 نفر از کسانی که جان شان را از دست داده اند شناسایی کردیم و اسامی آنها را در اختیار کمیسیون ویژه مجلس گذاشتیم.این آمار از طریق کمیته که با خانواده ها تماس گرفته و اطلاعاتی که آنها ارائه داده اند، تهیه شده است. منتها ما هفت اسم داریم که مفقود هستند چون اسامی این هفت نفر نه در بین زندانیان وجود دارد، نه با خانواده هایشان تماس گرفته اند و نه اسم شان در لیست کشته شدگان است. بهشت زهرا و سردخانه ها هم اطلاعاتی از آنها ندارند. از گوشه و کنار هم خبر می رسد، خانواده هایی که در این جریانات عزیزی را از دست داده اند از ترس یا ناراحتی زیاد حاضر نیستند همکاری کنند. من تصور می کنم رسیدن به آمار واقعی نیاز به زمان دارد.



- ترانه موسوی یکی از جان باختگان است و آنچه در برنامه 20/30شبکه 2 و سایر رسانه ها در مورد زنده بودن وی پخش شد، بی اساس است. باید دلسوزان نظام از آقایان توضیح بخواهند که چرا این گونه مطالب خلاف واقع پخش و با اعتماد مردم بازی می شود.

- همین آقای صادق نوروزی(از دستگیر شدگان) برای برپایی نظام جمهوری اسلامی محکوم به حبس ابد شد و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد شد و از زندان قصر تا محل زندگی اش در میدان ژاله مردم روی دست شان او را به خانه بردند. حالا شما در نظر بگیرید فردی که قبل از انقلاب برای برپایی نظام جمهوری اسلامی محکوم به حبس ابد شده بود اکنون در زندان است بدون اینکه کوچک ترین جرمی داشته باشد و بدون اینکه حتی در راهپیمایی شرکت کرده باشد.فقط به دلیل اینکه از راهپیمایی مردم در داخل اتومبیلش عکس گرفته است و این مساله به هیچ وجه قابل توجیه و قابل درک نیست چگونه به خاطر این اتفاق او را بازداشت می کنند.
منبع : تابناک
دسته ها : خبر سیاسی - گفتگو
يکشنبه هشتم 6 1388
X