نماینده رهبر معظم انقلاب با خانواده مرحوم علی حبیبی موسوی دیدار کرد.
به گزارش جهان در این دیدار نماینده رهبر معظم انقلاب مراتب همدردی و ابراز تاسف ایشان را نسبت به ترور مشکوک مرحوم حبیبی به خانواده وی ابلاغ کردند.
گفتنی است این دیدار در فضای صمیمی انجام گرفته است.
همچنین خبرنگار جهان با خبر شد احتمال معرفی علی حبیبی موسوی خامنه پس از اثبات ترور او در حوادث روز عاشورا به عنوان شهید وجود دارد.
یک مقام عالی رتبه با توجه به شناخت خانوادگی از مرحوم حبیبی موسوی در جمعی اعلام داشته اند: "بنده آن مرحوم را می شناختم، انسان متدینی بودند، ممکن است که جزء معترضین باشد اما مخالف نظام نبوده است".
لازم به ذکر است مرحوم علی موسوی حبیبی خامنه خواهرزاده میرحسین موسوی است.
منبع : فرارو
... شرمندهام. همهچیز بر همهچیز اثر میگذارد اما نمیدانم این آشفتگیهای اخیر بنده به چه چیزهای اخیر دیگر ربط دارد. به هر حال معلوم است که بدجوری آشفتهام. آنقدر که در مطلب هم پیداست. لذا سعی میکنم با تفکیک موضوعات یک طوری ماجرا را از آشفتگی درآورم.
***
اولین قضیه این است که روزنامة الریاض نوشته یک مؤسسه طالعبینی در آمریکا پیشگویی کرده که برد پیت و آنجلینا جولی، دو ستارة هالیوود در بهار سال 2010 از هم جدا میشوند.
1- از خواندن این خبر نه خوشحال شدم و نه ناراحت. به طور کلی مدتی است که احساساتم را از دست دادهام. مثلاً دارم دربارة آنجلینا جولی مینویسم، اما انگار دارم به اپرا وینفری نگاه میکنم.
2- تا بهار سال 2010 صبر میکنیم، اگر این دو نفر از هم جدا شدند، بعد میرویم کلی سؤال میپرسیم از پیشگویان مؤسسه فوقالذکر، مثلاً احتمالاً خواهیم پرسید:
الف: آیا سریال حضرت موسی(ع) را هم میدهند فرجالله سلحشور بسازد یا نه؟
ب: آیا رئیسجمهور آینده یک اسلامشناس بزرگ خواهد بود؟
ج: دودو تا میشود چند تا؟
د: قضیة هولوکاست چنددرصدش دروغ است؟
و: آیا برد پیت و آنجلینا جولی به خیر و خوشی رجوع میکنند یا خیر؟
ز: [...] این مورد کاملاً شخصی است و جز به مؤسسة پیشگویی و بازپرس محترم نخواهم گفت.
***
باور کنید از خودم و شما و اسفندیار خجالت میکشم از بس که در اینباره برایتان مینویسم. ولی چاره چیست. به قول سعدی علیهالرحمه:
مگر تو روی بپوشی و فتنه باز نشانی
که من قرار ندارم و از تو دیده بپوشم
برای مثال این جملة دیروز اسفندیار رحیممشایی اسلامشناس برجسته را بخوانید و خودتان را در مقام یک طنزپرداز تصور کنید. میشود دربارهاش ننوشت؟!
اسفندیار رحیممشایی، اسلامشناس برجسته و رئیس دفتر ریاست جمهوری: «من سخنگو نیستم ولی آقای رئیسجمهور به من فرمودند شما با توجه به اشرافی که به حوزههای مختلف در ارتباط با دولت دارید، میتوانید به سؤالات پاسخ بدهید.»
1- بناست سه نفر سخنگوی دولت شوند. تا این سه نفر نیامدهاند، این اسلامشناس برجسته کارشان را انجام میدهد. حالا خودتان حدس بزنید که ایشان به طور کلی عوض چند نفر در دولت کار میکند.
2- اگر سؤالی دارید بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است.
3- اسلامشناس برجسته
جناب آقای اسفندیار رحیممشایی
با توجه به اشراف کلی شما به کلیة امور عالم، بدینوسیله به سمت مدیرکل کلیة امورات جهان در زمینة به طور کلی منصوب میشوید.
امید است که پس از چهارسال، بنده به همین سمت در دولت سرافراز حضرتعالی، سرافراز شوم.
امضاء
الاحقر
***
سردر دانشگاه تهران به عنوان نماد آموزش عالی کشور، از زمان ساخت بنای آن یعنی از 40 سال پیش تاکنون شسته نشده است. عملیات شستوشوی این بنا از دیروز آغاز شده است.
1- خیلی خوب است که عملیات شستشوی این بچة سرتق شروع شده. به امید روزی که پاک شود و به قول شاعر، بشود حسنی نگو یه دسته گل! از قدیم هم گفتهاند بچه تمیزش خوبه. در همان داستان عبرتانگیز «حسنی نگو یه دسته گل» تا او به حمام نرفت و تمیز نشد نه قلقلی، نه فلفلی، نه مرغ زرد کاکلی نه جوجهها، نه حتی کره الاغ کدخدا، هیچکدام با او بازی نمیکردند.
2- این حرکت شایان قدردانی است. اما چرا فقط سردر دانشگاه تهران و برج آزادی؟ مسئولان باید اهتمام بورزند و هر چهار سال یکبار به طور کلی مملکت را بشویند.
***
... و اما باقی قضایا. باقی قضایا بماند برای شما. شما سوژه پیشنهاد کنید، بنده در خدمتم.
منبع : خبر آن لاین
بعد از اندکی تأخیر مجدداً آمدهام تا در خدمت باشم. درست وقتی که همه زدهاند گاراژ، بنده از گاراژ بیرون آمدهام. پس طبیعی است که در اولین اقدام نام اسلامشناس برجسته، اسفندیار رحیممشایی را در لابهلای خبرها جستوجو کنم تا بپردازم به شرح و تفسیر آخرین بیانات حضرتش. حالا حرفها مال چند روز پیش است؟ باشد. عتیقه هرچه کهنهتر باشد، گرانبهاتر میشود. وانگهی مردان خدا که با شدت هرچه تمامتر پرده پندار را دریدهاند، در قید زمان و مکان نیستند.
«ایلنا» نوشته بود که این اسلامشناس برجسته که در حاشیه برجستگی اسلامشناسیاش، مسئول دفتر رئیسجمهور نیز هست، در مراسم تودیع و معارفه معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور گفته است: «اینکه دولت در مورد کار اطلاعرسانی کمکاری کرده است، منصفانه نیست. البته اینکه نسبت به حجم کار دولت، کار اطلاعرسانی مطلوب صورت نگرفته است، درست است، ولی این به معنی کمکاری دولت نیست.»
1- بالاخره چی درست است و چی نادرست؟ لطفاً هرچه سریعتر یک لیست از درستها و نادرستها تهیه کنید. فقط اطلاعات لیست مزبور را مثل آنتیبیوتیک هر 8 ساعت یک بار «بهروز» کنید.
چون اخیراً سرعت تعویض جایگاهها در لیست درستها و نادرستها خیلی سریع شده، جماعت سردرگم میشوند یک وقت، خدای ناکرده.
2- فرض میکنیم در کوره آجرپزی 8 کامیون آجر تولید کردهایم. سه کارگر داریم که شغلشان روزانه بار زدن 8 کامیون آجر است. اما با جای 8 کامیون 6 کامیون بار میزنند. بالاخره کارشان مطلوب بوده یا نه؟ کمکاری کردهاند یا پرکاری؟
3- چرا عادت کردهایم در جلسات تودیع و معارفه هر دو طرف را راضی نگه داریم؟ آنکه عوض میشود یا خوب کار کرده، یا بد.اگر خوب کار کرده که باید بماند. اگر هم بد کار کرده که باید برود. همین.
مشایی با بیان این که حجم سنگینی از تهاجم تبلیغاتی علیه دولت در جریان بوده که در نوع خود بیسابقه بوده است، گفت: «این در حالی است که رئیسجمهور در انتخابات دوره اول حتی حاضر نشد یک عکس برای انتخابات بگیرد، چون اعتقادی به این کار نداشت و همین نگاه در کارهای دیگر دولت نیز ظهور داشت.»
1- «دوره اول» نه و «دوره نهم». نمیدانم چرا بعضیها فکر میکنند فقط خودشان موجود زنده به حساب میآیند. والله این مملکت 8 دوره دیگر هم انتخابات ریاست جمهوری داشته. چرا جماعت دوست دارند همه تاریخ را به «قبل از خودشان» و «بعد از خودشان» تقسیم کنند؟
2- آقای احمدینژاد آن وقت که شناخته شده نبودند، حتی یک عکس هم حاضر نشدند از خودشان برای تبلیغات بیندازند. اما وقتی چهار سال در رأس اخبار بودند، آن همه عکس دست مردم دادند از خودشان... و یکباره شدیداً به آنچه قبلاً بدان معتقد نبودند، اعتقاد پیدا کردند. چرا؟
مسئول دفتر رئیسجمهور با اشاره به ویژگیهای مثبت احمدینژاد گفت: «آقای احمدینژاد فردی باهوش و انسانی استراتژیست و طراح است. دوست دارم فرصتی داشته باشم تا شخصیت آقای احمدینژاد را در تلویزیون تبیین و تشریح کنم و بگویم این شخصیت کیست.»
1- به خاطر داشته باشید که چندی پیش هم آقای محمود احمدینژاد، آقای اسفندیار رحیممشایی را یک شخصیت خاص و اسلامشناس برجسته دانسته بود. به نظر شما این دو یار قدیمی توی خانه همدیگر را چی صدا میکنند؟
2- خیلی خوب است که اسلامشناس برجستهای چون آقای مشایی در تلویزیون شخصیت آقای احمدینژاد را تبیین و تشریح کنند. شبکههای تلویزیون معمولاً دارای گروههایی با عناوین «سیاسی»، «اقتصاد»، «معارف»، «اجتماعی و سرگرمی» و... هستند. آیا یکی از همین گروهها را برای برنامه ویژهشان انتخاب میکنند یا یک گروه «تبیین شخصیت رئیسجمهور توسط رئیس دفترشان» باید تأسیس شود؟
اسفندیار رحیممشایی، اسلامشناس برجسته، درباره رقابتهای انتخاباتی و رقیبان احمدینژاد در انتخابات دهم گفت: «بر این اساس، آنها قدرت مقابله نداشتند. زیرا خود را میشناختند که حتی اگر به پیروزی برسند نیز نمیتوانند این حجم کار را انجام دهند، چرا که اینکاره نبودند. آنها فقط دو تا سه ساعت در روز را باید به سر و صورت خود میرسیدند و دغدغه گروهی داشتند.»
1- منبع اطلاعاتی آقای رحیممشایی کیست و اساساً چه کسی با کرونومتر بغل دست رقبای احمدینژاد میایستاده تا رکورد آرایش روزانه سروصورت آنها را ثبت کند؟
2- تازه این فقط زمان آرایش سروصورت آقایان بوده. کاش منابع اطلاعاتی کورنومتر به دست آقای مشایی یک گزارش هم از ساعات مانیکور، پدیکور، آبرسانی به پوست، کاشت ناخن، حمام رفتن و نظافتهای دیگر و غیره جماعت رقیب تهیه میکردند. تازه اینها بدون احتساب ساعات و دقایق معمول برای رفتن به دستشویی است که جمع کلش در شبانهروز کلی وقت میگیرد.
3- آقای رحیممشایی مطمئن هستند که رقبای آقای احمدینژاد خانمها جنیفر لوپز، شارون استون و آنجلینا جولی نبودهاند؟ چون تا جایی که بنده مطلعم این جماعت آرایششان این قدر طول میکشد. ولی چون «رجل سیاسی» به حساب نمیآیند، طبعاً نمیتوانند در انتخابات ریاست جمهوری ایران کاندیدا شوند.
اسفندیار رحیممشایی، اسلامشناس برجسته: «سفرهای استانی از جهت فلسفه سیاسی، روانشناسی اجتماعی و مدیریت در حد دکترا مبانی دارد و مطمئنم اگر یک کار علمی در این خصوص انجام شود، در دانشگاههای دنیا تدریس خواهد شد.»
1- پیشنهاد ایشان برای شرح دروس، رشته حقوق در دوره دکترای دانشگاه آکسفورد، چند واحد سفر استانی است؟
2- بنده یک عموی ناتنی دارم که 35 سال است که توی جادههای ایران رانندگی میکند و طبیعتاً به همه جای ایران سفر کرده. با این حساب آیا ایشان جزو چهرههای ماندگار در فلسفه سیاسی یا روانشناسی اجتماعی یا مدیریت به حساب میآیند یا نه؟ لطفاً زودتر اعلام کنید که حق و شأن علمی بنده خدا ضایع نشود.
3- بسیار سفر باید، تا شخص شود دکتر!
4- بنده به 7، 8 استان بیشتر سفر نکردهام. آیا میتوانم درخواست یک معادل لیسانس فلسفه سیاسی بکنم یا نه؟
5- یک دوستی دارم که ماهی سه مرتبه میرود شمال. چون آنجا ویلا دارد. لطف کنید یک فوقدیپلم روانشناسی اجتماعی یا فلسفه سیاسی هم با گرایش مازندرانشناسی بدهید به آن بنده خدا. چون دیپلمه است به او «زن» نمیدهند.
6- آیا این سفرها از جنبههای برجسته اسلامشناسی هم قابل بررسی هست یا نه؟
منبع : خبر آن لاین
محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ، پس از حضور میلیونی مردم در راهپیمایی روز چهارشنبه نامهای را به خطاب به رهبر معظم انقلاب اسلامی نوشت.
متن کامل این نامه به این شرح ذیل است:
"محضر مبارک رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی
با سلام وعرض ادب؛
حضور باشکوه و میلیونی و یکپارچه ملت ایران در روز چهارشنبه درخیابانهای تهران و شهرستانهای سراسر کشور، نه تنها شرمندگی ناشی از اهانت به مراسم عاشورا را جبران کرد که در خنثی نمودن برنامه های دشمن نیز نقش بی بدیلی خواهد داشت. یکبار دیگر ثابت شد که توسل به امام حسین (ع) و ادامه پیروی از مرام و مکتب حیاتبخش او، وسیله نجات ملت ایران است.
اینجانب که از میدان فردوسی تا دانشگاه تهران در جمع راهپیمایان حضور داشتم، شور و احساس خالصانه و عاشقانه مردم نسبت به امام حسین(ع)، ولایت و نظام مقدس جمهوری اسلامی را مشاهده کردم. از همه اقشار و گروههای سیاسی در میان جمعیت دیده می شد.
بعد از انتخابات، این اولین بار بود که ملت ایران یکپارچه و یک صدا دیده می شدند. زنان و مردان و جوانان بسیاری را از نزدیک می دیدم که ضمن آنکه از حوادث روز عاشورای تهران متاثر بودند، ولی اشک شوق هم در چشمانشان حلقه زده بود و از اینکه دوباره خود را در پرتو امام حسین(ع) و ولایت یافتهاند شاد بودند. صحنه تظاهرات دیروز، مصداق بارز پیام وحی بود که " واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا ".
این حادثه میتواند سر آغاز یک تحرک جدی در پیشرفت امور کشور و پایان بخشیدن به نگرانیها و ابهامات ماههای اخیر در سرمایه گذاریهای اقتصادی و سایر فعالیتهای کشور گردد، ولی شک ندارم که افراط گرایانِ هردو طرف، با رفتارهای نادرست از یک سو و دشمنان کمین کرده ملت ایران با بغض و عصبانیت از سوی دیگر، تلاش خواهند کرد آثار و دستاوردهای این حرکت عظیم را خنثی کنند.
اینجانب به عنوان سرباز رهبری و ملت ایران ضمن تشکر از مردم و تبریک به جنابعالی ،تقاضا می کنم که تمام فعالان سیاسی و بزرگان انقلاب به پیروی از ملت ایران به صورت دسته جمعی در سپاسگذاری از حرکت مردم به یک حرکت نمادین دست بزنند.
عقب نشینی آقای میر حسین موسوی از انکار دولت آقای احمدی نژاد و پیشنهاد سازنده ایشان به این که مجلس و قوه قضاییه به وظایف قانونی خود در قبال پاسخگو کردن دولت عمل کنند، هر چند دیر هنگام بود، ولی می تواند سر آغاز یک حرکت وحدت بخش در جبهه معترضین با دیگران باشد.
صدور پیامی از سوی حضرتعالی و یا رهنمودهایی در یک سخنرانی میتواند حرکت جدیدی که برای وحدت ، همدلی، برادری ،گذشت و ایثار در جامعه شروع شده را تقویت و استمرار بخشد تا هم کسانی که در جناحهای سیاسی اشتباهاتی داشتهاند از اشتباه خود برگردند و همکاری با یکدیگر را آغاز کنند و هم ازشروع فعالیت افراط گرایان جلوگیری و دشمن کمین کرده را ناامید سازند.
از طرف دیگر،نشاط سیاسی جدیدی همراه با تقویتِ اعتماد عمومی برای سرعت بخشیدن به فعالیتها و پیشرفت کشور و رسیدن به اهداف چشم انداز ایران 1404 بوجود آید و در ماه محرم امسال نیز، دیگر بار، مشابه محرم های دوران انقلاب و دفاع مقدس ، فرهنگ عاشورایی در میان مردم و بزرگان کشور گسترش یابد.
منبع : فرارو
1- من سینما را دوست دارم. بالاخص سینما «آزادی» را. چون خاطرات زیادی دارم از آنجا. «آنجا» میگویم چون منظورم سینما «آزادی» قدیم است. قبل از آتشسوزی و بازسازی. اولین بار «خیابان آرام» چاپلین را آنجا روی پرده دیدم.
2- مدتی است خیابان آزادی تهران شده است رشک خیابان آرام چاپلین. داری توی خیابان راه میروی یکهو میبینی اینوریها دارند آنوریها را میزنند (و اخیراً یا بالعکس). تا به خودت بجنبی اشتباه میشوی. یا به اشتباه از پل میافتی یا به اشتباه ماشین به تو میزند یا به اشتباه میگیرندت یا به اشتباه میبرندت یا به اشتباه... اخیراً به طور کلی خیلی اشتباه میشود. خلاصه اینکه در بهترین شرایط زمین میخوری و زیر دست و پا میمانی و دستمال و پایمال میشوی.
3- «خیابان آرام» چاپلین اصلاً آرام نبود. برعکس نهند نام زنگی کافور. خیابان آرام را چاپلین آرام کرد.
4- سالها پیش مهدی اخوان ثالث که در اوج ناامیدی تخلص «امید» را برای خودش انتخاب کرده بود، گفته:
نادری پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود
5-... و حالا که در کمال ناشکیبایی اسمم شهرام شکیباست، عرض میکنم:
نادری پیدا نخواهد شد، لذا
کاشکی یک چاپلین پیدا شود.
6- فقط یک مرحمت بفرمایید و به محض آرام شدن «آزادی» جناب آقای چاپلین را آزاد بگذارید تا کلاً جهان را آرام کند. چون قبلاً در یک فیلم دیگر هم این کارها را میخواست بکند. گفتم که من سینما را دوست دارم.