دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826662
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

طباطبایی:در نامه‌ای به احمدی‌نژاد خواستم مراقب سخنان خودش و مشایی باشد

 استاد اخلاق تلویزیون یک بار دیگر در برنامه زنده ای ضمن صحبت درباره وضعیت فعلی جامعه و آفتهای موجود در آن ؛ از رییس دولت دهم انتقاد کرد

سید مهدی طباطبایی مدرس اخلاق که درگفت و گوی ویژه خبری دوشنبه شب شبکه دوم تلویزیون حضور داشت درباره توصیه اخیر مقام معظم رهبری در خطبه های نماز عید فطر مبنی بر پرهیز از تهمت و افترا علیه افراد ، ضمن تاکید بر لزوم ÷ایبندی بر سخنان رهبری ، انتقاداتی صریح را نسبت به برخی مسایل مطرح کرد . وی گفت در جامعه ای که تهمت رواج یابد هیچ کس از آفت آن مصون نخواهد ماند و در این بین بسیاری از نخبگان و بزرگان کشور حق دارند که سکوت کنند چرا که آبرویشان در خطر است و به فرموده حضرت علی ( ع ) بهترین کار نیز تداوم این سکوت است تا فتنه دیگری برنخیزد . طباطبایی هم چنین با اشاره به اینکه باید هرگزارشی را که از سوی افراد جامعه ارائه می شود؛ به دقت بررسی کرد خاطرنشان شد :‌ اگر گزارش و حرف طرف درست بود که هیچ باید از او تشکر هم کرد اما اگر گزارشی درست نبود باید به خاطر اصل نظام با آن برخورد کرد اما این نکته را هم نباید فراموش کرد که باید دید منشا این گزارش های غلط چه بوده است و شایعات از کجا سرچشمه گرفته است . ضمنا این نکته را هم نباید فراموش کنیم که اگر قرار شد با هرکسی که خواست گزارشی درباره موضوعاتی مهم ارائه د هد برخورد قهری شود ، دیگر هیچ کس جرات نخواهد کرد در اینده نیز اگر نقصی را در جامعه دید ،مطرح کند .

طباطبایی در بخشی دیگر از این گفت و گو درباره اینکه چه می توان کرد تا ارامش به جامعه بازگردد خاطرنشان شد :‌ راه حل بسیار ساده است . هنوز هم می توان با اقدامات ساده ای آرامش را به کشور برگرداند . کافی است چند تا کار انجام دهیم . یکی انکه مانند اوایل انقلاب مسایل دینی را به علمای دین و روحانیون قم و حوزه های علمیه بسپاریم نه اینکه هر استاد دانشگاه و فردی غیر روحانی بخواهد درباره امور دین صحبت کند . این استاد اخلاق در ادامه با تاکید در مسایل اخیر پس از انتخابات نیز فقط افرادی توانسته اند آرامش خود را حفظ کنند و با ایمان بمانند که دین خود را از سرچشمه‌اش بدست اورده اند گفت : کاری به دیگران ندارم اما من هر وقت که مثلا یک خانمی را بدون حجاب در خیابان می بینم به خدا می گویم خدایا مرا به خاطر رفتار این فرد در قیامت مواخذه نکن . وی سپس با بغض خطاب به مردم نشسته در پای تلویزیون افزود : من دیگر به آخر عمرم رسیده ام اما ‌شما را به فاطمه زهرا (س) قسم می دهم مرا دعا کنید تا بی ایمانی مردم و اینکه نسبت به دین سست و از آن روی برگردان شده اند به خاطر رفتار من یکی نباشد . چرا که افراد زیادی در اثر رفتار ما نسبت به دین بدبین شده اند .

طباطبایی هم چنین در خاتمه سخنانش متذکر شد :‌ من با ارسال نامه هایی به برخی افراد کشور نصایحم را خدمتشان عرض کردم و برای اینکه نامه هایم باعث فتنه نشود انها را علنی نکردم .

با این وجود وی در ادامه یکی از مخاطبان نامه هایش را در شبهای قدر معرفی کرد و افزود : آقای رییس جمهور جایی گفته بودند دولت من در صدسال گذشته متشرع ترین دولتها در ایران بوده است . این حرف خیلی به من گران آمد. یعنی دولت شما ازدوره امام (ره) هم دینی تر بوده است ؟ معلوم است که هرگز چنین نبوده . برای همین در نامه ای تمام نصایح و دلسوزی هایم را بیان کردم و گفتم دیگر اینگونه سخن نگویید .
طباطبایی درباره مشایی نیز گفت :‌ایشان هم بهتر است درباره دین و مسابل مذهبی سخن نگویند و صحبت در این باره را به اهلش بسپارند .

وی در خاتمه گفت که از آقای احمدی نژاد خواستم تا مراقب سخنان خودش و آقای مشایی باشد .

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : مذهبی - گفتگو - سیاسی
سه شنبه سی یکم 6 1388

عماد افروغ در گفت و گو با «فرارو»:

صحبت های رهبری سخنانی بود که ما همواره از جایگاه رهبری توقع داریم

 
       

فرارو- عماد افروغ گفت: «صحبت های روز یکشنبه مقام رهبری سخنانی بود که ما همواره از جایگاه رهبری توقع داریم، ما معتقدیم که رهبری بایستی رافع اختلافات و مجمع ناس باشد مانند یک پدر خانواده تلاش کند که تا آنجایی که امکان پذیر است در درون خانواده با ورود در دعوا و جانب یکی از اعضای خانواده را گرفتن این دعوا را حل و فصل کند.»

حضرت آیت الله خامنه ای در نماز عید فطر در روز یکشنبه ضمن انتقاد از حاکمیت فضای تهمت زنی و بد گمانی در ایران کنونی، به صراحت اعلام کردند که اعتراف یک متهم راجع به متهم دیگر در دادگاه، حجیت ندارد و به اصطلاح نافذ نیست.

این در حالی است که به ابتکار قوه قضائیه و صدا و سیما، تا کنون در پنج دور دادگاه موسوم به متهمان انقلاب مخملی ، اعتراف برخی متهمان علیه افراد غایب برای مردم ایران پخش شده است و تمام رسانه های دولتی و صدا وسیما هم پیش از انتخابات و هم پس از انتخابات به بهانه های گوناگون در گسترش فضای تهمت و افترا علیه افراد سنگ تمام گذاشتند.

فرارو به منظور کمک به یافتن راه حل هایی برای برون رفت از فضای ناسالم و البته بسیار خطرناکی که بر جامعه مستولی شده و  رهبر عالی مقام جمهوری اسلامی ایران از آن بیمناک اند، می کوشد با چهره های فرهیخته و دلسوز نظام گرانقدر جمهوری اسلامی، بدون توجه به گرایش های سیاسی شان، گفت و گو کند. باشد تا معضل گریبانگیر جامعه ایران را اهل علم و تدبیر با خرد ورزی های مشفقانه مرتفع سازند.

و اما عماد افروغ جامعه شناس و استاد سابق دانشگاه تهران درباره نکات مطرح شده در سخنان دیروز مقام رهبری به «خبرنگار فرارو» گفت: «صحبت های روز یکشنبه مقام رهبری سخنانی بود که ما همواره از جایگاه رهبری توقع داریم. ما معتقدیم که رهبری بایستی رافع اختلافات و مجمع ناس باشد. مانند یک پدر خانواده تلاش کند که تا آنجایی که امکان پذیر است در درون خانواده با ورود در دعوا و جانب یکی از اعضای خانواده را گرفتن ،این دعوا را حل و فصل کند .من به یاد می آورم که حضرت امام اختلافات داخل را می گرفتند و بر سر آمریکا و استکبار می کوبیدند، به گونه ای که هم طرف طرفین دعوا را نمی گرفتند و هم تلاش می کردند با اصراری که بر روی مقوله وحدت داشتند اختلافات داخلی را به سوی استکبار پر تاب کنند. این به این معنا نیست که ایشان وارد قضاوت نمی شدند و نظر نداشتند بلکه ایشان نظر و دیدگاه خاص خودشان را داشتند و بعضا از یک دیدگاه خاص هم طرفداری می کردند اما همواره تلاش می نمودند ضمن این که حسب ضرورت از یک دیدگاه حمایت کنند،مراقب باشند به گونه ای بیگانگان از آن بهره برداری نکنند و این طرفداری، وحدت شکنی و طرد گروهی دیگر تعبیر و تفسیر نشود.»

این تحلیل گر مسائل سیاسی افزود : «سخنان روز یکشنبه مقام معظم رهبری در این راستا قابل تفسیر است. ایشان کاملا از جایگاه مورد انتظار رهبری صحبت هایی کردند که بنده شخصا توقع داشتم که ایشان زودتر از اینها این موضع را بگیرند و چندی پیش هم در مصاحبه ای گفتم که حسب اختیارات و قدرت تعیین کننده که رهبری دارند، مسئولیت هم با این قدرت حمل می شود و ایشان می توانند مسئله بوجود آمده را حل و فصل کنند. من صحبت های دیروز ایشان را در این جهت ارزیابی می کنم.»

افروغ با اشاره به سخنان مقام رهبری در رابطه با رواج تهمت در جامعه گفت: «این که ایشان تاکید داشتند که هر چه زودتر بساط تهمت ها و بد اخلاقی جمع شود ،در شرایط فعلی از سازو کارهای لازم برای تحقق وحدت در جامعه است.بساطی که متاسفانه مدتی است که پهن شده است، اصلا زیبنده نظام سیاسی و اخلاقی جمهوری اسلامی نیست که با ایراد تهمت و دنبال کردند زشتی ها و پلشتی ها جامعه را دچار نا امنی کرد. یک سوی قضیه به این باز می گردد که گروههای مختلف مراقب موضع گیری های خود باشند. رسانه ملی در این خصوص به نظر من کوتاهی کرده است، صدا وسیما با بقیه رسانه ها تفاوت دارد چرا که بینننده زیادی دارد. وقتی که مباحث مقدماتی دادگاه ها به صورت شبهه،  پخش می شود و بدون این که حکم نهایی از جانب قاضی صادر شود مردم در جریان بحثهای درونی دادگاهها قرار می گیرند، به نظر می رسد صداو سیما در حال دامن زدن به این تهمت ها و بدبینی ها و افترا ها است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: «بحثی که دیروز مقام رهبری مطرح کردند یک مسئله حقوقی جا افتاده است. اگر فردی چیزی در مورد خودش بگوید این اقرار است اما اگر چیزی در مورد دیگری بگوید این اقرار نیست. فوقش شهادت است که بایستی ثابت شود که همین موضوع می تواند جنبه افترا به خود بگیرد و طرف مقابل شاکی باشد اما به هر حال این اظهارات پخش شده است و بدون این که حکمی صادر شده باشد به گونه ای آبروی افراد ریخته شده است. من بارها گفته ام چرا همه مدعی العموم داشته باشند اما صدا و سیما مدعی العموم نداشته باشد؟ بنده شخصا معتقدم در اتفاقات قبل و بعد از انتخابات در تخلفات ثابت شده و ثابت نشده و در بیان ذهنیت های درست و نادرست، صدا و سیما نقش اساسی را بازی کرد اما هیچکس معترض به صدا و سیما نشد ؛ کماکان رسانه ملی این روند نا صواب را ادامه می دهد. من شخصا معتقدم یکی از مخاطبان اصلی مقام معظم رهبری،  صدا و سیما است.»

افروغ در باره اعاده حیثیت از هاشمی رفسنجانی گفت: «اگر قرار باشد از شخص آقای هاشمی اعاده حیثیت شود  این کار توسط مقام معظم رهبری در اولین خطبه ی ایشان پس از انتخابات صورت گرفت. بارها گفته شد اما متا سفانه در فضای احساسی این بحث گم شد. رییس محترم دولت فعلی در شرایطی روی کار آمد که قرار بود با مفاسد اقتصادی مبارزه کند. چهار سال ایشان فرصت داشتند که اگر سندی و مدرکی دارند رو کنند و اگر واقعا احساس می کنند که برخی باید دادگاهی شوند این کار را انجام دهند. در این چهار سال فرصت از دست رفت اما در اولین مناظره انتخاباتی باز هم همان حرف و حدیث ها را مطرح کردند بدون این که در این چهار سال کاری در این راستا صورت گرفته باشد و یا سند محکمه پسندی رو شده باشد و یا حکم قضایی صادر شده باشد. این ها به نظر من دور از شان یک مقام عالی است، دور از شان یک نظام اخلاقی است که بدون این که حکم قضایی در کار باشد بیاییم حسب اقتضائات انتخابات از شور انتخاباتی استفاده کنیم برای این که پیروز یک مناظره باشیم.»

وی افزود: «همه می دانند که من به لحاظ خط مشی اقتصادی با آقای هاشمی مشکل دارم و تفکرات اقتصادی ایشان را بر نمی تابم اما این چه ربطی دارد به شخص هاشمی رفسنجانی، چه ربطی دارد به این که من پرونده سازی کنم آن هم به جعل پرونده بپردازم، چه ربطی دارد به این که من بیایم و سابقه و شخصیت آن فرد را زیر سوال ببرم و یا خدای نکرده هتک حرمت کنم؟ چه رابطه ای بین این دو موضوع بر قرار است؟ 

این استاد دانشگاه با اشاره به نامه فرزندان هاشمی به رییس قوه قضائیه گفت: « برایم جالب است به جای این که طرف دعوی بیاید بر علیه خانواده هاشمی مدرک ارائه کند و زمینه محاکمه قانونی را فراهم نماید، خود آنها پیش قدم می شوند و به آقای لاریجانی نامه می نویسند که پرونده ما را برسی کنید. فضا اینقدر سنگین شده است که فرزندان هاشمی این کار را انجام می دهند، می گویند اصل بر برائت است مگر آن که خلافش ثابت شود، این فضا اصلا خوب نیست و به هیچ عنوان زیبنده جمهوری اسلامی نیست واقعا کسانی که فکر می کنند خانواده هاشمی مشکل دارد بروند مسئله را دنبال کنند. ما این را می خواهیم و طلب می کنیم .ما به لحاظ روشنفکری سالها شرایط این کار را فراهم کردیم اما به شرط این که نیت طرف نان خوردن سیاسی نباشد و واقعا مبارزه با فساد اقتصادی باشد. ما دیدیم که تا چه اندازه دست اندرکاران مبارزه با فساد اقتصادی در برخورد با این پدیده جدی هستند!، من می خواهم این را بگویم که به هر حال نه تنها مدرکی رو نمی شود نه تنها حکم قضایی صادر نمی شود بلکه فقط آبرو ریخته می شود و خود افراد پیش قدم می شوند تا از خود اعاده حیثیت کنند. به نظر من این قضیه جای تامل بسیار دارد.»

افروغ در مورد مطالب ارائه شده در دادگاههای متهمان حوادث اخیر اظهار داشت: «در مورد دادگاه ها نکته ای وجود دارد که شاید در این فضای سنگین امنیتی کسی جرات بیان آن را نداشته باشد و آن این است که صحبت هایی که آقایان ابطحی و عطریانفر مطرح کردند اعتراف نبود بلکه تحلیل بود. این افراد رفتند درست یا نادرست موقت یا غیر موقت در گوشه ای نشستند و تحلیل هایشان متحول شد. این که اعتراف نیست .تحلیل عوض شده است. حتی ممکن است عده ای بگویند این که دادگاه تفتیش عقاید است. افراد را دستگیر کنند و تحت شرایطی ارادی یا غیر ارادی نظرشان تغییر کند. مهم آنست که انسان در شرایط طبیعی عقایدش عوض شود نه در شرایط غیر عادی. این که تحلیل عوض شده است مسئله ای را حل نمی کند و ابهامات را کاهش نمی دهد. بحث دادگاهها این بود که تا بحال آقای عطریانفر از ولایت فقیه طرفداری نمی کرده است ولی الان طرفدار ولایت فقیه شده است. در این جا این سوال مطرح می شود که ایشان را برای عدم باور به ولایت فقیه دستگیر کرده اید؟ اگر ایشان را به خاطر عدم باور به ولایت فقیه گرفته اید، این تبدیل به تفتیش عقاید می شود و نشر این مسئله کار درستی نیست.»

این جامعه شناس با اشاره به اعترافات سعید حجاریان در دادگاه گفت: «آقای حجاریان می آید و در به اصطلاح اعترافات خودش به هابرماس و وبر اشاره می کند. مگر جای نقد هابرماس، وبر و مارکس و پارسونز در دادگاه است؟! جای نقد این ها در محافل علمی است نه در دادگاه. باید سر فرصت راجع به این موضوع های صحبت کرد. بله، اگر آقای حجاریان گفته باشد به خاطر این تحلیلها با بیگانه ارتباط برقرار نموده است و در یک جریان برانداز نقش آفرینی کرده است، در آن زمان می توان گفت که ایشان اقراری کرده است که این اقرار به خاستگاه فکری اش برگشته است .ما که این را ندیدیم، باید مسائل را تفکیک کرد جای نقد متفکران غربی که در دادگاه نیست و این تنزل بخشیدن به شان نظام است. جریانات فکری را بایستی متفکران ما پاسخ دهند کما این که سالها است که دارند این کار را می کنند. همان هایی که به لحاظ فلسفی به مبارزه با آرا مورد نظر پرداخته اند امروز کجای معرکه هستند. همان ها امروز مطرودند. همان افراد توسط این جریانی که منافعش در اختلاف افکنی و شایعه پراکنی است امروز از صحنه خارج هستند.»

وی افزود: «من امیدوار هستم که سخنان مقام معظم رهبری بر اساس مفهومی و محتوایی خوب درج شود. آقایان بفهمند که خطا رفتند؛ چه آنهایی که شایعه پراکنی کردند و چه آنهایی که آبروریزی کردند و چه آنهایی که با موضعگیری های افراطی خودشان این را به ذهن متبادر نمودند که با انقلاب فاصله گرفتند. به نظر من بایستی در یک جو مسالمت آمیز و طرفینی به وحدت پایدار رسید. باید فرصت را برای گفت و گو و احقاق حق و استفاده از ظرفیت های قانونی فراهم کرد. ما نمی توانیم به معترضین بگوییم از قانون استفاده کنید و  از طریق قانونی اعتراضات خود را دنبال کنید اما به دست اندر کاران این اجازه را بدهیم که فرصت استفاده از ظرفیتهای قانونی را از معترضین بگیرند. اگر قرار است برخورد قانونی صورت بگیرد باید دوطرفه باشد؛ هم آنهایی که دست اندر کار قانون اند اجازه بدهند معترضان از طرق قانونی تظلم ها و دادخواهی های خودشان را بروز دهند هم آنهایی که معترض هستند خارج از چهار چوبهای قانونی عمل نکنند.»

افروغ در پایان با اشاره به وظیفه رسانه ها گفت: «به نظر من عده ای هستند که همیشه فضا را آشفته می کنند. عده ای دیگر می آیند ترمیم می کنند اما بار دیگر ما می بینیم همان هایی که مسبب اصلی بوده اند بر سریر قدرت هستند. فقط یک عده دلسوز هزینه می دهند دوباره فضا به شرایط آرمانی باز می گردد؛ باز دوباره می بینیم که همان افراد بر سر قدرت می مانند به خاطر این که موج سواران و فرصت طلبان خوبی هستند. یک وظیفه ای که رسانه ها دارند این است که شرایط بحرانی بعد از انتخابات را بررسی نمایند و موضع گیری تک تک رجال سیاسی و فرهنگی را عنوان کنند و بار دیگر مردم را در جریان رخداد ها قرار دهند تا مشخص شود چه کسانی دم از وحدت زدند و چه کسانی روز به روز بر این اختلافات افزودند، اینها را شناسایی کنند و به مردم معرفی نمایند که بار دیگر این افراد از به اصطلاح فراموشی تاریخی مردم سواستفاده نکنند. ببینید که چه اتفاقی افتاد و چه کسانی بر جو این شایعات سوار شدند و آبرو ریزی کردند و از طریق رسانه ملی آمدند و مطالب ناچیز خودشان را به خورد ملت دادند و به معترضین انگ ناروای بر اندازی زدند و آنها را جری کردند. به هر حال بایستی مسئله را از جوانب مختلف بررسی کرد.»

دسته ها : گفتگو - سیاسی
سه شنبه سی یکم 6 1388
مطهری: تفکر مشایی و رئیس‌جمهور، لیبرالیستی است
مشایی در مسائلی که تخصص ندارد، اظهارنظر نکند/ مشایی با حرف های خود بدنبال جذب جهان است/نگاه لیبرالیستی به مسائل فرهنگی برای کشور خطرناک است/ برخی اوقات مشایی می‌گوید حجاب اهمیت زیادی ندارد.
نماینده مردم تهران با بیان اینکه دید فرهنگی رئیس‌جمهور، متکی بر دید مشایی است؛ گفت: این موضوع از دید مردم عادی پنهان است و مردم فکر دیگری می‌کنند و پیش خود می‌گویند که این افکار حزب اللهی است در حالیکه اینگونه نیست.

علی مطهری در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا، وی درباره اظهارات رحیم‌مشایی مبنی بر اینکه "در صورت حذف انسان خدا هم حذف می شود"، تاکید کرد: معتقدم مشایی در مسائلی که تخصص ندارد بهتر است وارد نشده و اظهار نظر نکند. ایشان به دنبال بیان یک مسئله قرآنی وعرفانی بودند که به عقیده من خوب نتوانستند آن را بیان کنند.
مطهری در پاسخ به این پرسش که با توجه به اینکه در جلسه رای اعتماد به وزرای کابینه دهم نیز شما از اندیشه لیبرال در افکار برخی از دولتمردان ابراز نگرانی کردید، آیا این اظهارنظر برگرفته از طرح موضوعاتی از این دست است؟، گفت: مطلب اخیر مشایی ارتباطی با این موضوع ندارد. اما بطورکلی تفکر مشایی و رییس جمهور یک تفکر لیبرالیستی است.
وی ادامه داد: مشایی در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود که دنیای امروز دنیایی نیست که ما از اسلام دم بزنیم و مردم جهان را به اسلام دعوت کنیم؛ بلکه باد مفاهیم مشترک ادیان چون عدالت و مهرورزی را مطرح کنیم.
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس، تصریح کرد: اینگونه اظهارنظرها صحیح نیست و اسلام آن‌را قبول ندارد؛ چراکه اسلام مرزهای مشخصی با سایر ادیان و مکاتب مختلف دارد و راه درست خود را می‌خواهد طی کند و بدنبال حاکم کردن کل اسلام در جهان است و ما نمی‌توانیم این موضوع را نادیده بگیریم.
**نگرانی از نگاه لیبرالیستس به مسائل فرهنگی
مطهری با بیان اینکه اشخاصی چون مشایی خودبه‌خود نگاه لیبرالیستی به مسائل فرهنگی ایجاد می‌کند که برای کشور خطرناک است، افزود: برخی از اوقات مشایی می‌گوید حجاب بسیار اهمیت ندارد و از این حرف‌ها می زند تا کل جهان را جذب کنیم.
وی خاطر نشان کرد: متاسفانه دید فرهنگی رییس جمهور که متکی به دید مشایی است از دید مردم عادی پنهان است و مردم فکر می‌کنند و پیش خود می‌گویند که این افکار حزب اللهی است در حالیکه اینگونه نیست.

**درخواست ملاقات با آیت‌الله مهدوی‌کنی
در خصوص پیشنهاد وحدت ملی با محوریت آیت‌الله مهدوی‌کنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز اظهارداشت: از این موضوع خیلی ناامید نیستم. به همین دلیل یک وقت ملاقات از آیت‌الله مهدوی‌کنی گرفته‌ام تا با ایشان صحبت کنم. تلاش می‌کنیم این طرح عملی شود؛ اما این که تا چه حد موفق باشیم بحث دیگری است. به هر حال ما به تکلیف خود عمل می‌کنیم.
**تلاش برای آزادی بازداشت شدگان
نماینده مردم تهران در مجلس در پاسخ به پرسش دیگری در مورد بازداشت‌های اخیر گفت: از طرف دیگر هم تلاش برای آزادسازی بازداشت شدگان وجود دارد و نباید نا امید شد. تلاش می‌کنیم که این اقدامات به نتیجه برسد چراکه ما مامور به تکلیف هستیم و به تعبیر امام خمینی مامور به نتیجه نیستیم.
منبع : تابناک
دسته ها : گفتگو - سیاسی
دوشنبه سیم 6 1388
روایتی تازه از ماجرای زندان کهریزک و گفتاری از سه ولی دم
من نسبت به شخص خاصی شکایت ندارم، بلکه همه کسانی که در این ماجرا مسئول هستند، باید مجازات شوند و لذا خود نظام باید پیگیر پرونده شود و افراد مجرم این پرونده، در هر رده و مقامی که باشند و هر مسئولیتی که در کشور داشته باشند را به‎سزای عملشان برساند. ... فکر می کنم انتظار جامعه هم از قاضی پرونده همین باشد که ضمن حمایت از خانواده های قربانیان این حوادث، با کسانی که سبب شدند خونی به ناحق ریخته شود، برخورد قضایی صورت گیرد.
هفته نامه پنجره در شماره این هفته خود به بررسی و واکاوی ماجرای تأسف برانگیز کهریزک و تبعات سوء آن و نیز اقدامات انجام شده برای پیگیری موضوع پرداخته است.

به گزارش "تابناک" در این پرونده ضمن گفت و گو با دکتر عبدالحسین روح الامینی نجف آبادی، آقایان علی جوادی فر و علی کامرانی، دو تن دیگر از اولیاءدم جان باختگان نظرات خود را در قالب یادداشتهایی بیان کرده اند.

علی جوادی‎فر پدر مرحوم امیر جوادی‎فر از جان‎باختگان جنایات کهریزک در یادداشت کوتاهی نوشته است:

پاسخ به انتظار جامعه

چندی پیش با رییس بازداشتگاه کهریزک ملاقات داشتم که این دیدار به درگیری لفظی و فیزیکی انجامید. عکس فرزندم را نشانش دادم و گفتم: «این عکس را میشناسی؟ او همان کسی بود که چون در سایه نشسته بود، او را مورد ضرب و شتم قرار دادی.»

چند روز پیش هم با رییس دادسرای انتظامی نیروهای مسلح که مسئول رسیدگی به موضوع است دیداری داشتم و قاضی پرونده مرا در جریان جمع آوری مستندات و مدارک پرونده قرار داد و قول داد که مسئله را با جدیت و قاطعیت پیگیری می کند و دادگاه کهریزک به‎زودی برگزار می شود.

به‎نظر من چون مقام معظم رهبری دستور صریح بر پیگیری موضوع داده، فکر می‎کنم که حتما موضوع پیگیری می شود. چون موضع گیری ایشان تأثیر زیادی برای تسریع در رسیدگی به موضوع و برخورد با آمرین و عاملین این اتفاقات داشته است.

من در لایحه ای که تنظیم و به دادگاه ارایه شد، اعلام کرده‎ام که خواهان برخورد و محاکمه تمامی آمرین، عاملین و مجریان حوادث کهریزک و کسانی که سبب مرگ فرزندم شده اند، هستم. چون از گروهبان جزء تا آخرین رده نظامی در این مسئله سهیم هستند و لذا فرد خاصی مد نظرم نیست.

فکر می کنم انتظار جامعه هم از قاضی پرونده همین باشد که ضمن حمایت از خانواده های قربانیان این حوادث، با کسانی که سبب شدند خونی به ناحق ریخته شود، برخورد قضایی صورت گیرد.

خوشبختانه درباره وقایع کهریزک و آن‎چه در آن‎جا روی داده، افراد زیادی هستند که به ما مراجعه و ماجراها را شرح داده‎اند و اعلام کرده‎اند که در صورت اعلام مراجع قضایی و با این شرط که مشکلی برای آنان پیش نیاید، حاضرند در دادگاه شهادت دهند.

علی کامرانی پدر مرحوم محمد کامرانی از قربانیان جنایات کهریزک نیز در یادداشتی نوشته است:

درخواست من قصاص است

عملا بعد از زمانی‎که در مجتمع قضایی حاضر و اظهارات خود و همسرم را به‎عنوان شاکی اعلام و مکتوب کردیم، نسبت به روند کاری که انجام شده، چیزی به اطلاع ما نرسیده است. اگر هم اقداماتی درخصوص این پرونده شده باشد، من هنوز در جریان امر قرار نگرفته‎ام. این آگاهی مستلزم این است که متهمان اقرار کرده و من هم از روند آن مطلع شوم.

ما به مقاماتی که با آنان در خصوص کهریزک دیدار و گفت‎وگو کردیم، اعلام داشتیم که باید این پرونده به سرانجام برسد و ما جز به‎قصاص عامران و مجرمان راضی نمی‎شویم. واقعیت این است که فرزندم کشته شده و من فقط با قصاص عاملان آن راضی خواهم شد؛ این درخواست بی‎کم و کاست من و دیگر شاکیان پرونده است.

من نسبت به شخص خاصی شکایت ندارم، بلکه همه کسانی که در این ماجرا مسئول هستند، باید مجازات شوند و لذا خود نظام باید پیگیر پرونده شود و افراد مجرم این پرونده، در هر رده و مقامی که باشند و هر مسئولیتی که در کشور داشته باشند را به‎سزای عملشان برساند.

در حال حاضر، پرونده خانواده هایی که فرزندانشان در کهریزک جان باخته و نیز کسانی که در این بازداشتگاه نگهداری شده‎اند، همگی در یک مجتمع قضایی در دست بررسی است و آقای روح‎الامینی پس از ملاقاتی که با قاضی پرونده داشت، به‎صورت تلفنی به من اعلام کرد که پرونده از پیشرفت خوبی برخوردار است.

 به نظر من باید این دادگاه علنی برگزار شود تا چهره خاطیان برای مردم آشکار و حقایق برای همه بیان شود وگرنه ممکن است متهمان در دفاع از خود به دروغ متوسل شوند.

گفت و گو با دکتر روح الامینی

رئیس سابق انستیتو پاستور ایران نام غریبی برای بسیاری از افراد به ویژه نخبگان و چهره‎های سیاسی و علمی نبود، اما حادثه‎ای تلخ پس از انتخابات باعث شد تا وی بیشتر مورد توجه قرار گیرد.

عبدالحسین روح‎الامینی اگرچه شصت روز از فوت ناگهانی و تلخ فرزندش گذشته است، اما رخت سیاه از تن نکنده و هنوز عزادار فرزندی است که مرگ او در کنار سایر درگذشتگان مظلوم، حقایق کهریزک را آشکار کرد. وی قاطعانه پیگیر ماجرا و جمع‎آوری مستندات حقوقی است تا در دادگاهی که قرار است برای آمرین و متخلفین بازداشتگاه کهریزک برگزار شود با دلایل محکم خونخواهی کند. این مصاحبه در آخرین فرصتی که برایمان باقی بود تا مطالب به این شماره نشریه برسد، در دفتر دکتر روح‎الامینی در دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران و پس از اصرارهای فراوان انجام شد.

هرچند ممکن است برای شما سخت باشد، اما لطفا ابتدا کمی از محسن (فرزندتان) بگویید.

شهید محسن روح‎الامینی، تنها بیست‎وپنج سال داشت؛ با این‎که دانشجوی کامپیوتر در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، چون تحصیل صرف او را ارضا نمی‎کرد، تحصیل رسمی را رها کرد و به‎‎طور آزاد به برنامه‎نویسی کامپیوتر روی آورد و به‎قول همکلاسی‎هایش «مفید ساکت» بود. او همیشه با روحیه آزادگی و کنجکاوانه در جست‎وجوی حقیقت بود. اقناع او مثل سایر جوانان و نسل جدید همیشه کار سختی بود، چون جوابهای کلیشهای نسل ما برای او کفایت نمیکرد. پسرم اساسا با بی‎صداقتی و دورویی مشکل داشت. فرد خالص و شفافی بود، حوادث اخیر موجب شد تا بیش از گذشته عاطفی شود و نگران سرنوشت کشور و مردم بود. محسن نیز مانند بسیاری از جوانان این کشور دغدغه اعتلای ایران و حل مشکلات مردم را داشت و آزارش به کسی نمیرسید.

شما به‎عنوان چهره سیاسی مورد قبول نظام شناخته شده‎اید. نظرتان راجع به اتفاقاتی که بعد از انتخابات در خصوص افرادی نظیر فرزندتان رخ داد، چیست؟

ابتدا باید به این نکته تأکید کنم که خون فرزند من از دیگر قربانیان و آسیب‎دیدگان این حوادث رنگین‎تر نیست و شاید مظلومیت آنان به‎دلیل محروم بودن از ارتباط با مسئولان نظام و رسانه‎ها بیشتر از خانواده‎های ما باشد که در این‎جا باید به شهید جوادی‎فر اشاره کنیم که در مظلومیت مطلق مراسم دفن و ترحیمش توسط پدر داغ‎دیده‎اش برگزار شد و پیگیری‎های من تنها از طرف خودم نیست بلکه از طرف خانواده های داغداری است که دستشان کوتاه است. بالاخره نمیشود که صورت مسئله این حوادث را پاک کرد، اگرچه ساده‎ترین راه حذف صورت مسئله است. باید گفت زمانی که فتنه بروز می‎کند و فضا غبار آلود میشود اظهار‎نظر کردن و قضاوت را سخت و پیچیده میکنند، اما می‎توان در همین زمان هم با روندهایی که در اداره جامعه وجود دارد، مسایل و مشکلات را بررسی کرد اما همان‎گونه که رهبری انقلاب تصریح کردند، حوادث رخ داده نمی‎تواند مجوزی برای رخ دادن جنایت و تضییع مال و جان مردم باشد، باید بپذیریم که بسیاری از معترضان از جنس مردم بودند اما برخی خودسری‎ها و افراط و تفریط‎ها موجب شد، حوادث به بدترین شکل مدیریت شود و ذائقه جامعه را تلخ کرد.

شما به‎عنوان یک شاکی پرونده کهریزک آیا حاضرید که از حق خود بگذرید؟

من قطعا از خون به ناحق ریخته شده پسرم نخواهم گذشت و از پایمال شدن خونش جلوگیری خواهم کرد. تا به نتیجه رسیدن و قصاص عاملین جنایت پیگیر موضوع هستم چون معتقدم حال که محسن از پیش ما رفته باید محسنهای مردم را دریابیم. البته من مسیر متفاوتی نسبت به سایر معترضین در پیش گرفتم و ان شاء‎ا... به نتیجه هم خواهم رسید. مسیر من قانونی است و ما باید در چهار چوب اعتماد به ارکان مستحکم قضایی که به آن معتقد هستیم و قوانینی که وجود دارد، پیگیر موضوع شویم. اما از پیگیری حقوق محسن و حق محسنهای مردم، صرف نظر نمی‎کنم و بدون این‎که مسئله احساساتی باشد و خدایی ناکرده موجب سوء‎استفاده شود، پیگیر خواهم بود.خانواده ما پیگیر جدی پاسخ این سؤال هستند؛ که چرا امثال این وقایع باید پیش بیاید و چگونه تدبیر می‎شود که در آینده شاهد چنین حوادثی نباشیم.

آیا این ادعا که حوادث اخیر و به‎ویژه ماجرای کهریزک، موجب سلب اعتماد از گروهی از نیروهای معتقد به نظام شده است را قبول دارید؟

از بین رفتن اعتماد ما به اصل نظام و رهبری صحیح نیست، ما به این نظام اعتماد داریم؛ برخلاف بسیاری که با کمترین مصیبتی به‎جای این‎که خودشان را کنترل کنند، سراغ اصل نظام می‎روند. من به نظامی که با خون صدها هزار شهید و جانباز و آزاده به‎دست آمده است معتقدم. اما این‎که اعتماد به کفایت، سلامت و صداقت بسیاری از مسئولان انتظامی، قضایی و امنیتی با آسیب جدی مواجه شده است سخن درستی است و باید برای حفظ اعتماد مردم به نظام، عوامل بی‎اعتمادکننده را کنار بگذاریم نه این‎که برای حفظ بعضی نورچشمی‎ها، نظام را قربانی کنیم. البته باید این نظام را در مسیری اداره کرد که وضعمان بهتر از وضعیت فعلی باشد. خدای نکرده نباید عقب‎گردی در حرکت نظام صورت گیرد. بعضی از این فتنهها و بعضی از این بیتدبیریها و سوءتدبیرها که لطمات جدی به ما می‎زند، نباید ما را از مسیر اصلی منحرف کند.

برخی تلاش می‎کنند پرونده کهریزک را به کل نظام گره بزنند و زیر سؤال رفتن عملکرد مسئولان یعنی آمران و کسانی که حکم بازداشت، انتقال و نگهداری و ضرب و شتم دستگیرشدگان در کهریزک را صادر کردند را تضعیف نظام تلقی کنند. آیا این دیدگاه از نظر شما پذیرفتنی است؟

این‎که با چنین جنایت‎ها، کژرفتاری‎ها و سوء‎تدبیر‎ها و برخی مسایلی که لطمه جدی می‎زند به نظام باید برخورد شود؛ شکی نیست که نمی‎توان بیعرضگیهای برخی، ناتوانیهای برخی دیگر و سوء‎تدبیریهای عدهای را به حساب نظام بگذاریم.
ما اعتقاد داریم که خون محسن مظلوم شهید ما راهی را باز می‎کند برای این که بعضی از این گرفتاری‎ها و گره‎های اجتماعی سیاسی و سوء مدیریت‎ها چه فردی و چه سیستمی اصلاح و پالایش شوند و این‎ها جلوی مسیر پیشرفت، ترقی و سعادت مردم و کشور ما قرار نگیرند. همه مردم این کشور یک خانوده بزرگ هستند و دل در گرو اعتلای کشور دارند و محسن ما هم یکی از آنان بود. بی‎تدبیری یک عده را که نباید به حساب نظام، انقلاب و رهبری بگذاریم. حتما ظرفیت بالاتر و بهتری برای اداره کشور وجود دارد. ما بی‎عرضگی‎ و بی‎تدبیری‎هایمان را نباید به‎حساب نظام و رهبری بگذاریم. این‎ها باید تفکیک شوند. وقتی عرضه نداریم یک معادله چندمتغیری را حل کنیم، در خودمان تجدید نظر کنیم؛ در افراد تجدید‎نظر کنیم. چرا معادله را ساده و بعد صورتش را پاک می‎کنیم. البته نحوه عمل و رسیدگی به پرونده کهریزک نشان خواهد داد که نظام در مسیرش اهل معامله نیست؛ اگرچه برخی از مقصران و عاملان جنایت‎ها قصد دارند با عنوان کردن این‎که مخالفان نظام از برخورد با آن‎ها سوءاستفاده می‎کنند خود را به حاشیه امنیت ببرند و باز هم آبروی نظام را برای خودشان هزینه کنند اما با تصریح رهبر انقلاب بر این‎که حتی خدمات درخشان این افراد و نهادها هم مانع رسیدگی به تخلفات نمی‎شود، از مسئولان قضایی انتظار می‎رود عاملان جنایت کهریزک و امثالهم در هر پست و مقامی و با هر سابقه و هرگونه حمایتی را به مجازات شرعی و قانونی خود برسانند.

فکر می‎کنید مظلوم اصلی درحوادث بعد از انتخابات چه کس یا کسانی بودند؟

بزرگترین مظلوم این ایام، نظام جمهوری اسلامی است که باید در رفع مظلومیت آن کوشید. متاسفانه در بسیاری از مسایل، افرادی در سطوح پایین مساوی با نظام دیده می‎شوند و یا عدهای آن‎چنان به پست‎های خود چسبیده‎اند که گویا جدا شدن آنان از این جایگاهها و پست‎ها ثلمهای به کشور وارد میکند. مشکل این است که کلمه «عذرخواهی» واژه کم استفاده‎ای برای ماست و البته به نظر می رسد کاربرد آن در بین شرقیها به‎خصوص ژاپنی‎ها بیش از ما باشد. اگر در ژاپن اتفاقی در تحت مسئولیت یک فرد بیافتد، اولین و حداقل کاری که فرد مسئول انجام می‎دهد، استعفا از مقام خود است. یا مثلا در کشورهای غربی اتفاق افتاده که قطاری از ریل خارج شده و چند نفر در این حادثه جان باخته‎اند، اما فردی که نفر دوم یا سوم حادثه بود مسئله را به‎عهده گرفته و استعفا داده است. این‎ها نگفته‎اند که اگر من در این سمت نباشم ثلمه‎ای به کشور وارد می‎شود، اما متأسفانه برخی از مسئولان کشور چنین رفتاری را دارند.

فکر می‎کنید گام نخست برای رفع این مظلومیت از نظام چیست؟

ما شاهد هستیم که برخی از مقصران تلاش می‎کنند تا با برهم‎زدن شرایط و مبهم کردن آن و همچنین از بین بردن آثار جرم و مدارک از مجازات بگریزند در حالی‎که تنها راه برای رفع مظلومیت نظام مجازات مقصران است. ابتدا باید باز تعریفی صورت گیرد که روشن شود نظام جمهوری اسلامی مساوی با چه هست و مساوی با چه نیست و کمی هم باید توجه خود را روی سرمایه‎های اجتماعی معطوف کنیم و این‎که چطور میتوانیم با حرکات و رفتارهای خود نظام را تقویت و یا موجب سلب اعتماد از نظام شویم. واقعیت این است که ولایت فقیه، اسلام، قرآن و جمهوریت، عناصر و مؤلفه‎های نظام هستند که باید به‎خوبی تعریف شوند. بعضا دیده می‎شود که برخی کیلومترها با رهبری نظام فاصله گرفته‎اند؛ گروهی گرفتار تحجر شده‎اند و گروهی هم به تعبیر مناجات شعبانیه زاهق شده و به ملازمت با عمود خیمه نظام یعنی رهبری و ولایت فقیه توجه نمی‎کنند. باید توجه داشت که نظام و مردم دو مقوله جدا از هم نیستند و جمهوریت و اسلامیت و رهبری نظام مقوله‎های به هم چسبیده‎ای نیستند، بلکه یک نوع در هم تنیدگی بین آن‎ها وجود دارد، اما در فتنه اخیر که پیچیدگی‎های خاص خود را هم داشت، نظام مظلومیت‎های مضاعفی را پیدا کرد.

برخی بر این باورند که بین گرفتن حق شان از حکومت و تبعیت از نظام منافاتی وجود دارد. نظر شما چیست؟

برخی فکر می‎کنند که وقتی از نظام دفاع می‎کنیم، از حق خود می‎گذریم چنین نیست و بلکه باید گفت که خونخواهی در خصوص عزیزان از دست رفته ما، به‎عهده نظام است و نظام در خونخواهی ایشان بر ما مقدم است، زیرا به تعبیر قرآن در قصاص و خونخواهی حیات نهفته است، یعنی خونخواهی همان حیات جامعه است. من امیدوارم که روحیه پاسخگویی، احساس مسئولیت، عذرخواهی در رده‎های مختلف تعریف شود تا به جایی برسیم تا دشمنان از ما ناامید شوند و بدانند که آب در هاون می‎کوبند. خدمت حضرت آیت‎ا... جوادی آملی که رسیدیم، ایشان برای تسلی خاطر ما اظهار داشتند که «اگر بگویند به من‎چه و به توچه، کسی (با اشاره به بالا) هست که بگوید هم به من‎چه و هم به توچه.» و لذا پیگیری موضوع از سوی حکومت نافی تکلیف و وظیفه ما نیست. پیگیریهای ما معطوف به نتیجه است، ما تکلیف خود را به‎گونه‎ای دنبال کردیم که به نتیجه برسیم، نه مثل عده‎ای که سنگ ادای تکلیف را به سینه می‎زنند، اما به نتیجه مطلوب نمی‎رسند.

شما به همراه سایر اساتید دیداری با رهبر معظم انقلاب داشتید، نگاه ایشان به دیدگاه شما چه بود؟

من در آن جلسه اعلام کردم که باید رویه‎ها اصلاح شود تا کمتر از این حوادث رخ رهد و در آینده مظلومیت مضاعف پیش روی نظام نداشته باشیم که حضرت آقا نیز آن را تصدیق کرده و فرمودند که در این سالها گاهی اتفاقی افتاده و تخلفی از کسی سر زده که عده‎ای معتقد بودند باید به‎خاطر خدماتش، از او گذشت، اما من معتقدم که باید تخلف را در وزن و اندازه خود محاسبه کنیم. آثار تخلف را بر آن بیافزاییم و در جای خود از خدماتش هم تقدیر کنیم. ما هم معتقد به ایستادن در موضع قانون و حق هستیم و چنانچه در مجموعه منتسب به نظام جنایتی صورت گیرد، باز باید بر موضع قانون ایستادگی کرد.

با خانواده قربانیان دیگر کهریزک هم ملاقاتی داشتهاید؟ نظر آن‎ها راجع به موضوع چیست؟

بله. با هم ملاقات داشتیم. همه ما به نظام اعتماد کرده و پیگیر موضوع هستیم .

با توجه به این‎که در آستانه برگزاری نخستین جلسه دادگاه عوامل حوادث کهریزک هستیم، ارزیابی شما از نتیجه و عاقبت این دادگاه‎ها چیست؟

ان‎شاء‎ا... امیدوارم که این دادگاه به نتیجه برسد و اکنون روال خوبی برای پیگیری پرونده حاکم است. ما امیدواریم که با عوامل اصلی و پشت صحنه پرونده برخورد می‎شود و فقط به مجازات این چند نفر عناصر سطح پایین و محلی جنایت بسنده نشود، عدالت واقعی زمانی اجرا می‎شود که آمران و مجوز دهندگان انجام این جنایت که در پست‎های بالای کشوری، قضایی و دانشگاهی قرار دارند، مجازات شوند. این نه از سر ساده لوحی است و نه خوش‎بینی افراطی، بلکه به این خاطر است که در مسیری حرکت کرده‎ایم که منتج به نتیجه بوده است و به دور از هیاهوی سیاسی و رسانه‎ای که برخی به راه انداختند، ما آرام حرکت کردیم و به نتایج خوبی هم رسیدیم و ‎ای‎کاش بقیه کسانی که وارد این ماجرا شدند نیز مسیرهای قانونی را می‎رفتند.

آیا قبول دارید که افراد متخلف در این پرونده بدون اجازه یا دستور مقامات مافوق خود به چنین جنایاتی دست نمی‎زدند؟ در این صورت چرا با مقامات ما فوق آن‎ها که نقش تعیین‎کننده‎ای داشته‎اند، برخورد نمی‎شود؟

تصور ندانستن مسایل کهریزک برای مقامات ما فوق قضایی و انتظامی غیر‎ممکن است. در این‎گونه مسایل باید مجازات شرعی و قانونی برای دست‎اندرکاران این حادثه در نظر گفته شود. در غیر این صورت هم ضعیف‎کشی می‎شود و هم روندهای معیوب اصلاح نمی‎شود که در نهایت باعث نومیدی افکار عمومی می‎شود. در حالی‎که برخورد با عوامل اصلی نشاط و امیدواری را به جامعه برمی‎گرداند اما این نگرانی وجود دارد که با جابه‎جایی این افراد و حتی ارتقای آنان به مسئولیت‎های بالاتر این‎گونه القا شود که با آن‎ها برخورد شده؛ در حالی‎که درهجدهم تیر شاهد بودیم با وجود آن‎که تنها یک نفر کشته شده بود فرمانده نیروی انتظامی و فرمانده تهران بزرگ دادگاهی شدند، در حالی‎که در کهریزک چندین نفر کشته شده‎اند و ده‎ها نفر ضرب و شتم شده و آسیب‎دیده‎اند بنابراین برکناری و محاکمه علنی مقامات قضایی کشوری و انتظامی عاملین این جنایت‎ها حداقل انتظار خانواده‎های آسیب‎دیده است.

به جز دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی با دیگر مقامات و شخصیتها هم برای پیگیری مسئله دیداری داشته
اید؟

بله با رئیس قوه قضاییه و رئیس مجلس دیدارهایی انجام شد، ضمن این‎که به دیدار آیت‎الله جوادی آملی نیز رفتیم که ایشان خونخواهی را وظیفه نظام اسلامی دانستند و گفتند که نظام برای خونخواهی اولی‎تر به ولی دم است.

شنیده شده که هفت نفر از افراد مرتبط و چند مقام قضایی درخصوص کهریزک بازداشت شده‎اند.

تعداد آن‎ها هفت نفر اعلام شده، اما ظاهرا بیشتر هستند. باز هم تأکید می‎کنم، نباید عوامل این پرونده را به تعدادی خاص در سطوح مباشرت یا معاونت محدود کرد. مطلعین و مسئولان مافوق رده‎های قضایی، انتظامی و کشوری هم باید پاسخگو باشند.
منبع : تابناک
دسته ها : گفتگو - سیاسی
شنبه بیست و هشتم 6 1388
ناگفته‌هایی از زندگی استاد شهریار
فرزند استاد شهریار با بیان اینکه پدرم را هیچ کس در عصر خود نشناخت، گفت: شهریار شخصیتی معنوی و سخاوتمند داشت.

مریم بهجت تبریزی امروز در گفتگو با فارس در تبریز گفت: فیلمی که برای بزرگداشت مقام پدرم با نام «شهریار» ساخته شد، شخصیت معنوی و سخاوتمندی وی را اصلاً نشان نداد، شهریار در این موارد همچنان برای جوانان ناشناخته و گمنام مانده است.

دختر استاد شهریار در خصوص ناگفته‌هایی از استاد شهریار افزود: پدرم فرد سخاوتمندی بود به طوری که حقوق دانشگاهی خود را به جنگ زده‌ها اهدا می‌کرد.

وی درباره ناگفته‌هایی از سخاوتمندی استاد شهریار اظهار داشت: برادر پدرم فوت کرده بود و پدرم هنوز ازدواج نکرده بود و فرزندان برادرش را نگه می‌داشت و آخر سر هم خانه برادرش را به اسم برادرزاده‌هایش کرد.

بهجت تبریزی در پاسخ به سئوال خبرنگار فارس که پرسید خاطره‌ای ناب از استاد بیان کنید، بیان داشت: دکتر هیئت که دوست پدرم بود، می‌گفت: برای استاد شهریار در سال 56 در تهران خانه‌ای زیبا می‌دادند، آن زمان استاد در تهران چون منزلی نداشت، خانه‌ای برای وی تدارک دیده بودند که استاد قبول نکرده و می‌گوید به جای این کار و برای خدمت به من مجوز چاپ اشعار ترکی من داده شود تا در اختیار مردم قرار گیرد.

دختر استاد می‌گوید: الآن نامه و مستندات واگذاری این خانه موجود است.

بهجت تبریزی در پایان ابراز داشت: کتاب‌های چاپی پدرم سرشار از غلط‌های چاپی و تایپی است و همچنین مطالبی که از زبان ما در روزنامه‌ها چاپ می‌شود، غلط‌های بسیاری وجود دارد.

سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار شاعر ایرانی بود که شعرهایی به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی دارد، از شعرهای معروف او می‌توان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» به فارسی و «حیدر بابایه سلام» (به معنی سلام بر حیدربابا) به ترکی آذربایجانی اشاره کرد، روز وفات این شاعر در ایران روز ملی شعر نام‌گذاری شده‌ است.

هنر بزرگ «شهریار» گذشته از استادی در سرودن غزل، قصیده، مثنوی، قطعه و... در چهار مورد است، به عنوان نمونه مناجات «علی ای همای رحمت » در ابداع تابلوهای رنگین و توصیف دقیق شاعرانه از قبیل تخت جمشید، در استخدام استادانه زبان و مصطلاحات و تعبیرات عامیانه و زبان محاوره در شعر نظیر شاهکار آذربایجانی «حیدر بابایه سلام» و چهارم در ابداع و آفرینش آثار عاطفی بسیار عمیق مانند وای مادرم و قطعه حیدر بابا.

قطعه «حیدر بابایه سلام» یا « سلام بر حیدر بابا » از معروف‌ترین آثار شهریار است و هیچ یک از دیگر آثار اعم از غزلیات، قصائد، قطعات و تابلوی استاد به تنهایی این حد شهرت و قبول عام نیافته است.
شاید این موفقیت بیش از هر چیز مرهون جاذبه فولکلوریک و قالب دل انگیز زبان مصطلح عامیانه و توجه و اقبال مشتاقانه آشنایان به زبان کنونی آذربایجان باشد و بدیهی است که برخورداری این قطعه از حد اعلای احساس، دلاویزی و از دل برآمدگی بر دلکش‌ترین و لطیف‌ترین تعبیرات، اصطلاحات، تخیلات خاطره‌انگیز و زندگی سرشار از لطف و صفای کودکی شاعر در دامن طبیعت که احساس مشابه در هر خواننده و شنونده‌ای بیدار می‌کند نیز در توفیق آن کاملاً مؤثر بوده است.

«حیدر بابایه سلام» از احساس قوی و تأثری بی‌تکلف و تخیلی شیرین و برجسته بهره‌مند است و اگر چه به جامه فاخر زبان ادبی و مصنوع شعر کلاسیک و وزن عروضی آراسته نیست ولی در عوض به زبان دل مردم است که سرشار از هزاران اشاره و نکته باریک‌تر از مو و لبریز از بدایع، نکات، تعبیرات و نادرترین اصطلاحات محلی است، یعنی به زبانی که از هر زبان ادبی و شیوه‌های مصنوع آن رنگین‌تر و دل‌کش‌تر و در نتیجه برای عموم آشنایان به این لهجه اعم از عوام و خواص رساتر و دل‌انگیزتر است، ناگفته نباید گذاشت که برخلاف آنچه گروهی می‌پندارند، شعر استادانه سرودن بدین شیوه و نمایش هنرمندانه تخیلات و تاثرات با زبان طبیعی مردم و در قالب وزنی روان و گوارای هجائی به مراتب دشوارتر است و عرصه توفیقی بیش از آن که در سرودن قطعه «حیدر بابا» نصیب شهریار شده است، متصور نیست.

«سلام بر حیدر بابا» شامل دو قطعه شعر منفصل است که قطعه دوم در واقع تجدید مطلعی از قطعه اول و مکمل و متمم آن به شمار می‌رود، هر دو قطعه از نظر زمینه، موضوع و مطلب از یک سرچشمه که تجدید و تثبیت خاطرات ایام کودکی و تجسم تصویر زندگانی ساده و شیرین و بی‌پیرایه دامنه نشینان کوه حیدر بابا است.

ولی نباید گمان کرد که استاد بدین مناسبت مدیون «حیدر بابا» است، بلکه در حقیقت شهریار است که «حیدر بابا» را از حضیض گمنامی به اوج نامداری رسانیده و قرض‌دار خود ساخته است.

نخستین شعر شهریار در سن چهار سالگی به زبان مادری شاعر با این مضمون «روقیه باجی، باشیمین تاجی، اتی آت ایته، منه وئر کته» سروده شده است و دیوان نسبتا کامل وی با مقدمه ملک‌الشعرای بهار در سال 1310 شمسی به چاپ رسیده است.

استاد «شهریار» در طول حیات پربارش با سرودن ده‌ها غزل، قصیده، قطعه و مثنوی به زبان‌های فارسی و آذری درخششی نوین در ادبیات معاصر این مرز و بوم ایجاد کرد.

منظومه ترکی «حیدر بابایه سلام» اثر بی‌نظیر این شاعر بزرگ به عنوان یک شاهکار ادبی مورد توجه ادب دوستان قرار گرفته و تاکنون به بیش از 90 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.

شهریار به مذهب تشیع و پس از آن به انقلاب اسلامی دلبستگی عارفانه و شاعرانه خاصی داشت و این دلبستگی علت اصلی مظلومیت او در میان شاعران مسلمان و دگراندیش بود، اما شهریار با آثاری که از خود برجای گذاشت به هر دو گروه نشان داد که سیر صعودی را از زمین به آسمان آغاز کرده بود که مذهب تشیع و انقلاب اسلامی همچون دو بال به یاری او شتافتند.

قدرت شعری شهریار در دو قطعه معروف «مرغ بهشتی» و «هذیان دل» به حد زیبایی جلوه کرده است.
استاد سخن معاصر، بیش از 28 هزار بیت شعر به زبان فارسی و در حدود 3 هزار بیت به زبان ترکی آذری سروده‌ است، شهرت وی مرزهای داخلی کشورمان ایران را در نوردیده و اکنون در اغلب کشورهای جهان شخصیتی شناخته شده است به طوری که اکنون در جماهیر ماورای قفقاز و آسیای مرکزی خیابان‌ها، سالن‌های نمایش، پارک‌ها و دیگر اماکن عمومی به نام شهریار نام‌گذاری می‌شوند و در حال حاضر منظومه «حیدربابایه سلام » در اکثر دانشگاه‌های جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده ‌آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند «هاژاک»، آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی برای آن ساخته است.

استاد مسلم شعر فارسی سرانجام در آذر ماه سال 1366 به علت بیماری ریوی به بیمارستان مهر تهران منتقل شد و پس از یک دوره طولانی بیماری در شهریور ماه سال 1367 جان قدسی‌اش از کالبد تنش به سرای دوست پر کشید و پیکرش در مقبره الشعرای تبریز که مدفن بسیاری از شعرا و هنرمندان آن دیار است به خاک سپرده شد.

استاد شهریار سرانجام پس از 83 سال زندگی شاعرانه پربار و پرافتخار در 27 شهریور ماه 1367 به ملکوت اعلا پیوست.

«شهریارا، تو به شمشیر قلم در همه آفاق/ به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی»
منبع : تابناک
دسته ها : گفتگو - فرهنگی
شنبه بیست و هشتم 6 1388

ابوالقاسم رئوفیان در گفتگو با «فرارو»:

عدم حضور هاشمی علامت سوال بزرگی در اذهان ایجاد می کند/امام و سخنران به توصیه رهبری عمل کنند

 
     


فرارو-
دبیرکل حزب اسلامی ایرانی زمین با انتقاد از انتخاب آیت الله خاتمی و احمدی نژاد به عنوان سخنرانان روز قدس گفت: «از بعد از اعلامیه تاریخی حضرت امام(ره) درباره روز قدس این روز با خطبه های آیت الله هاشمی جا افتاده بود و طبیعی است که بعد از این اتفاقات این بار عدم حضور ایشان در روز قدس علامت سوال بزرگی در اذهان ایجاد کند و این سوال شاید سوالات دیگری را در پی داشته باشد.»

روز قدس امسال تحت شعاع حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بر خلاف سال های پیش، بیش از آنکه نگاه به مسئله فلسطین داشته باشد معطوف به داخل است و بدین سبب نیز سخنران همیشگی روز قدس یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی جای خود را به سید احمد خاتمی و محمود احمدی نژاد داد. 

ستاد نماز جمعه تهران با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد: نماز جمعه روز جهانی قدس توسط سید احمد خاتمی اقامه می شود. همچنین محمود احمدی‌نژاد به عنوان سخنران پیش از خطبه‌ها معرفی شده است. این در حالی است که در تمام روز های قدس گذشته هاشمی رفسنجانی سخنران این روز آیینی بوده است.

ابوالقاسم رئوفیان فعال سیاسی اصولگرا و دبیرکل حزب اسلامی ایران زمین با اعتراض به عدم حضور هاشمی رفسنجانی در روز قدس به «خبرنگار فرارو»  گفت: «وقتی که دیروز این خبر را دریافت کردم، احساس کردم که در این موقعیت و به این مناسبت  این کار خیلی به صلاح نباشد ولی بعد از این که دیشب شنیدم که تکذیب شده است، گفتم خوب الحمدالله بناست با تدبیر در مورد خطیبان روز قدس تصمیم گیری شود. ولی گویا آن خبر امروز تایید شده است.»

وی افزود: «در جامعه کنونی با وضعیت کنونی و فضای حاکم بر کشور نیاز به یک امنیت روانی و آرامش خاطر داریم؛ که قاعدتا جریان های سیاسی و چهره های اثر گذار که کلامشان نافذ است باید در حاکمیت چنین فضایی تلاش کنند و هر جا احساس کردند حضورشان و اظهاراتشان ممکن است در ایجاد آرامش روانی موثر نیافتد برای حفظ مصالح کشور در حضور و سخنرانی در این شرایط پرهیز کنند.»

دبیرکل حزب اسلامی ایرانی زمین با انتقاد از انتخاب آیت الله خاتمی و احمدی نژاد به عنوان سخنرانان روز قدس گفت: «از بعد از اعلامیه تاریخی حضرت امام(ره) درباره روز قدس این روز با خطبه های آیت الله هاشمی جا افتاده بود و طبیعی است که بعد از این اتفاقات این بار عدم حضور ایشان در روز قدس علامت سوال بزرگی در اذهان ایجاد کند و این سوال شاید سوالات دیگری را در پی داشته باشد.»
 
وی ادامه داد: «این عدم حضور می تواند زمینه طرح مسائل دیگری را ایجاد کند و مسئولان و تصمیم گیرندگان نیز باید به این مسائل پاسخ دهند. قاعدتا طبق آنچه که عرف شده بود باید نماز جمعه آخر ماه مبارک رمضان را هاشمی رفسنجانی اقامه می کردند. خطبه های ایشان همواره در جهت ترغیب و تشویق افکار عمومی در دفاع از ملت مظلوم فلسطین و محکومیت رژیم غاصب صهیونیستی بوده است.»
 
این فعال اصولگرا با اشاره به پیام هاشمی رفسنجانی درباره روز قدس گفت: «آقای هاشمی در پیامی که به این مناسبت داده بودند ضمن محکوم کردن رژیم صهیونیستی به این نکته تاکید کرده اند که ضرورت این روز پشتیبانی از ملت فلسطین است لذا این راهپیمایی باید به دور از تنش و برخورد انجام بگیرد، آیت الله هاشمی قطعا راضی نخواهند بود به این که، کمترین تنش و برخوردی به وجود بیاید و لو اینکه غیر از ایشان کس دیگری نماز جمعه را اقامه کند و حتی آقای احمدی نژاد هم سخنران قبل از خطبه ها باشد.»

رئوفیان در پایان اظهار داشت: «تصور می کنم این تصمیم نمی تواند در جهت اقناع افکار عمومی باشد، اما حتما مردم ما با حضور پر شور خودشان همه حملات و شعارها را در راستای تحقق اهداف امام (ره) و رهبری نظام خواهند داشت، آنچه که مسلم است این است که آقایان خاتمی و احمدی نژاد موظفند به سخنان رهبری عمل نمایند، یعنی آنچه را که نباید بگویند، نگویند و آنچه را که باید بگویند بر زبان بیاورند، یعنی کمترین انحراف در طرح مسائل می تواند بیشترین آسیبها را در پی داشته باشد، امیدواریم با توجه به حساسیت های موجود هم آقای احمدی نژاد و هم آیت الله خاتمی به این مسئله توجه لازم را داشته باشند.» 

منبع : فرارو
دسته ها : گفتگو - سیاسی
پنج شنبه بیست و ششم 6 1388
انتقاد آیت الله مظاهری از رواج تهمت زنی
آیت الله مظاهری از ابتلای مجامع سیاسی به دروغ، تهمت و شایعه پراکنی انتقاد کرد. به گزارش سایت این مرجع تقلید وی در درس اخلاق مسجد حکیم آتش اختلاف و فتنه گری در جامعه را از قتل و آدم کشی بدتر دانسته و خاطرنشان کرد؛ «متاسفانه امروزه مجامع سیاسی و رسانه یی به دروغ، غیبت، تهمت و شایعه پراکنی مبتلا شده اند و آتش اختلاف که در رسانه ها، روزنامه ها و سایت ها به آن دامن زده می شود، باعث تفرقه و جدایی در خانواده ها شده است و نزدیک است جمهوری اسلامی را بسوزاند.» وی از نفاق و دو رویی به عنوان یکی از صفات رذیله یاد کرده و افزود؛ «نفاق شخصیت انسان را نزد پروردگار متعال و اولیای الهی و در عالم ملکوت از بین می برد و او را به صورت یک انسان بی شخصیت جلوه می دهد.» مظاهری ضمن تبیین اقسام نفاق، اظهار اسلام بدون داشتن عقیده را یکی از اقسام نفاق برشمرده و خاطرنشان کرد؛ این قسم از نفاق از صدر اسلام تاکنون در بین مسلمانان رایج بوده و طبق آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السلام) خطر این قسم از منافقین برای اسلام و مسلمانان بیش از خطر کفار است. آیت الله مظاهری قسم دیگر نفاق را عمل نکردن بر طبق اعتقاد قلبی و شعار زبانی دانسته و افزودند؛ قسم دیگری از نفاق این است که انسان قلباً معتقد به اسلام و تشیع باشد و به این اعتقاد با زبان و به صورت شعاری اقرار کند ولی طبق موازین و احکام اسلامی عمل نکند.
منبع : شفاف
دسته ها : گفتگو - سیاسی
پنج شنبه بیست و ششم 6 1388
علی مطهری:

همه گروه‌های سیاسی نگران تضعیف نظام‌اند، حامیان دولت نگران تضعیف دولت

 نماینده تهران در مجلس برگزاری علنی دادگاه متخلفان بازداشتگاه کهریزک را برای ارتقای اعتماد عمومی ضروری دانست و گفت: معتقدم در شرایط فعلی بهترین کار میانجیگری برخی بزرگان همچون آیت‌الله مهدوی کنی میان مدافعان و منتقدان نتایج انتخابات است که اولا جزو خانواده انقلابند و ثانیا رهنمودهای رهبری را پایه آشتی و اتحاد قرار می‌دهند.

 دکتر علی مطهری در گفت‌وگو با مهر با اشاره به اتفاقات اخیر در کشور گفت: من معتقدم دغدغه تمامی گروه‌های سیاسی کشور، جلوگیری از آسیب به اصل نظام جمهوری اسلامی است و همه آنها نگران اساس نظام هستند و در این زمینه دغدغه دارند.

وی ادامه داد: اما در این میان دغدغه‌های اصلاح‌طلبان، اصولگرایان منتقد دولت و اصولگرایان طرفدار دولت به عنوان مهمترین گروه‌های سیاسی درون حاکمیت متفاوت است. اصلاح طلبان نگران نقش مردم در نظام جمهوری اسلامی هستند و دغدغه آزادی بیان و حقوق شهروندی را دارند، اصولگرایان منتقد دولت ضمن اینکه این نگرانی‌ها را دارند، نگرانی‌های دیگری همچون کمرنگ شدن اهداف اولیه انقلاب اسلامی و ضربه خوردن به روحانیت و جایگاه ولایت فقیه را دارند و اصولگرایان طرفدار دولت نیز نشان داده‌اند که فقط نگران تضعیف دولتند و کمتر به رعایت اصول و ارزش‌ها توجه دارند.

به طور کلی برخورد با مردم بعد از انتخابات برخورد مناسبی نبود
فرزند استاد شهید مطهری با اشاره به اینکه در مجموع همه به دنبال ایجاد فضای آشتی و همکاری هستند، افزود: متاسفانه برخی برخوردها و سخنان موجب افزایش نگرانی‌ها در جامعه می‌شود. وی ادامه داد: باید توجه داشت که نگرانی بیش از حد برخی مسوولان امنیتی و گاهی پیشداوری آنان درباره مقاصد معترضان به نتایج انتخابات، موجب اتخاذ تصمیمات تند و زمینه‌ساز بحران در جامعه می‌شود.

مطهری تاکید کرد: به طور کلی و به هر دلیل نوع برخورد با مردم بعد از انتخابات برخورد مناسبی نبود و این موضوع به علاوه بازداشت‌های گسترده که شاید بسیاری از آنها ضروری هم نبود و ایجاد فضای امنیتی در کشور باعث افزایش نگرانی‌ها شد. وی ادامه داد: باید روشن شود که برخورد خشن با معترضان اقدام افراد خودسر بوده نه تصمیم نظام.

مطهری گفت: من معتقدم در شرایط فعلی بهترین کار میانجیگری برخی بزرگان همچون آیت‌الله مهدوی کنی میان دولت و افرادی است که به نوعی رهبران اعتراضات خوانده می‌شوند تا نوعی آشتی ملی ایجاد شود و طرفین البته باید رهنمودهای رهبری را پایه اتحاد قرار دهند. وی این اقدام را در برقراری آشتی در کشور، ایجاد فضای گفت‌وگو میان طرفین و اقرار به اشتباهات از جانب هر دو طرف موثر خواند و ادامه داد: این امر موجب می‌شود تا آنان به دلیل اتفاقات روی داده از مردم عذرخواهی کنند و انقلاب اسلامی قوی‌تر به راه خود ادامه دهد.

منبع : خبر آن  لاین
دسته ها : گفتگو - سیاسی
يکشنبه بیست و دوم 6 1388

عرفان وحکمت امام(ره)

گفتگو با دکترسلمان صفوی

بمناسبت سالگرد ارتحال امام‌خمینی(ره) گفت‌وگویی با دکتر سیدسلمان صفوی درباره ابعاد شخصیت عرفانی امام شده است.

دکتر صفوی در این گفت‌وگو امام را در حلقه حکمت خالده قرار می‌دهد و او را از بقیه ساکنان این حلقه – چه به لحاظ معرفتی و چه علمی- بالاتر می‌داند. این مطلب را می‌خوانیم:

مقوله عرفان نزد امام‌خمینی جایگاه بارزی داشت. ایشان از سویی وارث حکمت متعالیه صدرایی بودند (حکمتی که در آن عرفان و معنویت جایگاه مهمی دارد) و از دیگر سو شاگرد حضرت آیت‌الله شاه‌آبادی از عارفان بزرگ زمان بودند. شما وجوه برجسته اندیشه امام خمینی در باب عرفان را در کدام بخش از آثار و اندیشه‌های ایشان می‌بینید؟

صفوی:در وهله اول با توجه به فضای فرهنگی جامعه ایران و برای جلوگیری از اختلاط مباحث، لازم است که اندکی در مورد خود عرفان صحبت کنیم. متاسفانه یک بدفهمی در مورد عرفان از گذشته وجود داشته است. عرفان با این عقیده آغاز می‌کند که دین متشکل از شریعت، طریقت و حقیقت است و هر دین، ظاهر و باطنی دارد و دین، منحصر به مسائلی که در رساله‌های عملیه آمده است، نیست. اگرچه شریعت بسیار اهمیت دارد و همه مسلمانان باید زندگی روزمره خود را با آنچه در رساله‌های عملیه آمده تنظیم کنند اما از نظر عارفان، همه دین شریعت نیست؛ شریعت نقطه شروعی برای ارتباط‌گیری با حقیقت و مقصد دین است. بنابراین از طریق عمل به شریعت وارد طریقت می‌شویم تا حقیقت دین را که جمال و جلال حضرت معبود است، دریابیم.

یعنی لب لباب دین را دریابیم؟

صفوی:بله، لب لباب دین، معنویت است و معنویت صرفا از طریق اعمال ظاهری به دست نمی‌آید. همه مناسک دینی،‌ یک جنبه و قاعده ظاهری دارند و یک جنبه باطنی. فقه نیز به دو بخش «فقه الجوارح» و «فقه النفس» تقسیم می‌شود. منظور از فقه در ابتدای تاریخ اسلام،‌ صرف آیات و روایات و شریعت نبوده است بلکه مجموعه تعالیم اسلام بوده و فقیه به این مجموعه احاطه داشته است؛ بعدا به دلیل گسترش علم و تقسیم آن، فقه را نیز به دو بخش فقه الجوارح و فقه النفس تقسیم کردند. فقه الجوارح متکفل بیان تکالیف ظاهری مکلف است، اما فقه‌النفس متکفل بیان این است که این آدمی که از عالم بالا هبوط کرده و دچار سیر نزول شده، چگونه قوس صعود را طی کند.

علمی را که متکفل بازگشت انسان به عالم ملکوت است، در تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی عرفان نامیده‌اند؛ لذا عرفان علمی است که متکفل بیان چگونگی گذار از مقام خفتگی و تبتل به مقام فناست. در این راستاست که امام یکی از چهره‌های برجسته این سنت و مکتب هستند و در چارچوب این مکتب و سنت‌های آن، مجموعه دین را شریعت، طریقت و حقیقت می‌دانند، اما لب دین یا جوهره آن را جنبه معنوی آن، یعنی چگونگی وصال به حضرت محبوب می‌دانند؛ یعنی عرفان بیانگر آن است که ما چگونه این منازل را تا رسیدن به مقام فناء فی‌الله و لقاء الهی طی کنیم.

آیا می‌توان نتیجه گرفت که حضرت امام، فقیهی عارف بودند؛ بدین معنا که عرفان ایشان بسیار برجسته بود و آن چیزی را هم که در فقه طرح می‌کردند، با نظر به این نگرش عمیق قابل درک است؟

صفوی:حضرت امام(ره) شخصیتی جامع و کم‌نظیر بودند و علاوه بر آنکه فقیه در اصطلاح رایج آن و یک مرجع مسائل فقه رساله‌ای بودند، فیلسوف نیز بودند؛ یعنی اهل نظر و تعلیم و تعلم در حوزه مسائل حکمت و فلسفه بودند و از آنها مهم‌تر اینکه یک عارف بودند. جنبه عرفانی امام بر مجموعه شخصیتش و کل منظومه فکری‌اش غلبه دارد. اما کدام عرفان؟ امام چنان نبودند که مثل بسیاری از افراد امروزی، براساس محفوظاتشان در مورد عرفان صحبت کنند بلکه کسی بودند که هم اندیشه‌های نظری در مورد عرفان نظری داشتند و هم سالک واصل بودند؛ یعنی اهل عمل و سیر و سلوک عرفانی بودند و مقصد و مقصودشان عمل براساس عرفان بود.

می‌توان گفت عرفان عملی و عرفان نظری در اندیشه ایشان وحدت می‌یافتند؟

صفوی:بله! ایشان در شعری می‌گویند: از فتوحاتم نشد فتحی و از مصباح نوری/ هرچه خواهم در درون جامه آن دلفریب است. امام تنها استاد فصوص الحکم ابن‌عربی یا مصباح الانس در عرفان نظری نبودند؛ حتی مباحث عرفان عملی را بدون آنکه خودشان اهل سیروسلوک باشند، پی نمی‌گرفتند؛ ایشان شارح صرف نبودند؛ در عرفان علاوه بر نظریه‌پردازی، اهل عمل و سیروسلوک بودند. این نکته بسیار حائز اهمیت است و باید میان کسانی که پژوهشگران عرفان هستند و کسانی که خودشان عارف هستند، تمایز قائل شد. امام یک عارف بودند؛ یعنی انسانی بودند که از جوانی در مسیر سیروسلوک قدم گذاشته و به فتوحات و مکاشفات دست یافته بودند که حاصل سیروسلوک عرفانی ‌ایشان بر اساس تعالیم عرفانی بود. عرفان به دنبال علم حصولی نیست بلکه در پی علم حضوری از طریق مکاشفه و انکشاف در قلب خودش است.

شما امام را از حکمای معاصر خواندید و می‌دانیم که او وارث حکمت صدرایی است. 400سال از درگذشت صدرالمتالهین می‌گذرد و حکمت متعالیه در این سال‌ها به جریان غالب فلسفه و حکمت در حوزه‌های علوم سنتی بدل شد که نخست در اصفهان و سپس با چهره‌هایی چون ملاعبدالله زنوزی در تهران رواج یافت. امروز هم این حکمت با تلاش‌های افرادی چون علامه طباطبایی(رض) و شاگردانش در قم به جریان غالب بدل شده است. امام را نیز می‌توان جزو چهره‌هایی خواند که حکمت صدرایی را در قم احیا کردند. ازسوی دیگر می‌دانیم که شهود عرفانی و قلبی و مباحث عرفانی در مکتب صدرا جایگاه والایی دارد. امام در کنار اینها به ابن‌عربی به مثابه پایه‌گذار عرفان نظری توجه فراوانی داشتند و در آثار عرفانی‌شان مثل «سرالصلوه»، «آداب‌الصلوه» و «اربعین حدیث» به آرای او توجه ویژه‌ای نشان داده‌اند. شما تاثیر این دو سنت فکری را در نوع نگاه امام به مقوله عرفان چگونه می‌یابید؟

صفوی:تا قبل از صدرالمتألهین، در حوزه مباحث نظری 3معرفت مستقل داشتیم: معرفت کلامی، معرفت فلسفی و معرفت عرفانی. این‌سه در تعارض با یکدیگر بودند، ضمن آنکه هر‌یک در خود شاخه‌های متفاوتی داشتند. مثلاً فلسفه به دو گرایش مشایی و اشراقی تقسیم می‌شد؛ کلام نیز به کلام اشعری، کلام معتزلی و کلام شیعی تقسیم می‌شد و عرفان نیز به دومکتب فقر و مکتب عشق. مجادلات و مناظرات این سه معرفت تا زمان ملاصدرا دوام داشت. پس از ظهور صدرا با بسترسازی‌هایی که شخصیت‌های مهمی چون میرفندرسکی و شیخ‌بهایی و میرداماد فراهم می‌کنند، انقلابی فرهنگی برپا می‌شود و صدرا گفتمانی میان این سه نحله فکری ایجاد می‌کند و از طریق این گفتمان حکمت متعالیه را تاسیس می‌کند که جامع عقل و قلب و وحی است؛ زیرا متکلمان مدعی دفاع از حوزه وحی بودند، فلاسفه خود را متکفل مباحث عقلی می‌دانستند و عقل برایشان حجیت داشت و اهل عرفان نیز به حجیت شهود و قلب استناد می‌کردند.

صدر‌المتألهین از طریق تأسیس حکمت متعالیه نشان داد که چگونه هر سه این معارف، یک مطلب را در سطوح مختلف با ابزار و وسایل مختلف و در قلمرو مشکک بیان می‌کنند.

لذا پس از صدرا ما شاهد آشتی فلسفه، عرفان و کلام وحیانی هستیم. حضرت امام نیز که از پیروان حکمت متعالیه هستند، ابن‌عربی و عرفان او را در چارچوب همین نظریه صدرایی می‌بینند؛ البته چارچوب نظری آن را؛ زیرا چنان که می‌دانیم، عرفان به دوقسمت نظری و عملی تقسیم می‌شود. عرفان نظری راجع به 3 موضوع اساسی انسان، هستی و تاریخ و ارتباط این سه با یکدیگر بحث می‌کند و هستی اصلی را فقط خدا می‌داند و همه جهان را جلوه‌های او می‌داند. فیلسوفان نیز راجع به موجود به‌ماهو‌موجود بحث می‌کنند. لذا با 2رویکرد متفاوت و اصطلاحات متفاوت مواجه هستیم؛ مثلاً ابن‌سینا بحث «عقول عشره» را طرح می‌کند، سهروردی بحث «نور» را و ابن‌عربی بحث «خیال» را.

ملاصدرا دوبحث اساسی «اصالت وجود» و «هستی مشکک» را بحث می‌کند. اما در حوزه عملی که مبتنی بر آن بحث نظری است عرفان به راه خودش ادامه می‌دهد؛ یعنی در اینجا بحث سیر‌وسلوک و چگونگی گذر از این مقامات پایین تا رسیدن به فناء‌فی‌الله و بقاء‌باالله مطرح است. این بحث دیگر در مباحث نظری حکمت متعالیه نیست بلکه بخش «عرفان» حکمت را شامل می‌شود؛ یعنی عرفانی که در بزرگان این مکتب وجود داشت. بنابراین امام، هم فیلسوف صدرایی بودند و هم کسی که بحث عرفان را براساس عرفان شیعی مبتنی بر آموزه‌های مصطفوی حضرت رسول اکرم(ص) و آموزه‌های علوی و فاطمی(ع) ادامه می‌دادند.

جالب آنکه این سلسله به حیات خود بعداز صدرالمتألهین ادامه می‌دهد و جریانی از علما تحت‌تأثیر این جریان به‌وجود می‌آید که غیر از طریقت‌های مشهور مثل صفویه، ذهبیه، نعمت‌اللهیه، خاکساریه و... هستند اما شدیداً اهل سیر‌و‌سلوک و طی‌کردن مقامات و مکاشفات هستند؛ این تحولی است که بعد از صدرالمتألهین رخ می‌دهد و امام- چنان‌که می‌دانیم- در این مسیر در عرفان حرکت می‌کردند و شاگرد مرحوم شاه‌آبادی بودند که این سلسله تا رسول‌اکرم(ص) تداوم می‌یابد.

در مورد تفسیر شیعی حضرت امام از عرفان ابن‌عربی که با تأکید بر مفهوم ولایت صورت گرفته است، توضیحی ارائه فرمایید.

صفوی:ولایت 2معنای عمده دارد؛ هم به معنای دوستی است و هم به معنای سرپرستی و رهبری. طبیعتاً اگر معنای رهبری و سرپرستی را اختیار می‌کنیم، در دل آن، دوستی هم هست اما اگر صرف دوستی را بپذیریم، از آن سرپرستی و رهبری بیرون نمی‌آید. امام‌خمینی تحت‌تأثیر تفکر عرفانی بحث انسان کامل را به مثابه یکی از امهات مباحث عرفانی طرح می‌کنند.

این انسان کامل مطابق با واژه ولایت در قرآن و امامت در کلام شیعی است. منتها ولایت مشکک است؛ یعنی ولایت شمسیه، قمریه و نجمیه داریم. در وهله اول ولی مطلق، حضرت حق‌ جل‌جلاله است، خلیفه‌الله و جانشین او حضرت مصطفی(ص)‌است که ولایتش، ولایت شمسیه به اذن حضرت حق دارد. ولایت قمریه که ولایت ائمه هدی و امامان دوازده‌گانه(ع) است، مندرج در ولایت شمسیه حضرت احمد(ص) است و آن والیان دیگری که در مسیر طریقت هستند، جانشینان معنوی ولایت قمریه هستند و اهل ولایت نجمیه نامیده می‌شوند.

این ولایت بدان معناست که در امور معنوی باید تحت ارشادات و هدایت این شخصیت‌های برجسته و متمایز معنوی واقع شد؛ زیرا این افراد، واصل شده‌اند و ضل‌الله هستند و فانی در حق شده‌اند و از سفر لاهوتی یعنی سیرمن‌الحق الی‌الخلق‌بالحق بازگشته‌اند، تا دست سایر انسان‌ها را بگیرند. لذا اینجا سخن از گونه‌ای ولایت تکوینی است. در حوزه ولایت تشریعی بحث جداست؛ یعنی بحث چگونگی امور دنیوی و قانون‌گذاری مطرح است. اما ولایت تکوینی در حوزه مسائل معنوی است. البته امکان آن هست که کسی ولایت تشریعی داشته باشد، اما ولایت تکوینی نداشته باشد.

ائمه هدی(ع) و پیغمبر اکرم(ص) هم ولایت تکوینی داشتند هم ولایت تشریعی؛ یعنی حضرت بقیه‌الله‌الاعظم(عج) که اکنون امام، مقتدای عالم و آقای ما هستند و امروز، هم صاحب ولایت تشریعی هم صاحب ولایت تکوینی، با اذن الهی و به خاطر مراتبی که طی کرده‌اند و در مقام حق تعالی فانی شده‌اند، بقا در او یافته‌‌اند و لذا خلیفه‌الله گشته‌اند. امروز نیز خلیفه‌الله عالم هستی، حضرت بقیه‌الله‌الاعظم(عج) هستند. اما در زمان غیبت کبری، ممکن است که فردی دارای ولایت در حوزه امور اداره زندگی دنیوی باشد، اما الزاماً دارای مقامات شامخ معنوی نباشد و نیز فرد دیگری باشد که دارای ولایت معنوی به‌خاطر مراتبی که طی کرده باشد و جزو ابدال و اوتاد و جانشین معنوی حضرت‌ بقیه‌الله‌الاعظم(عج) باشد، که دست گمشدگان طریقت معنوی را می‌گیرد و ایشان را به سوی منزل و مقصد اعلی هدایت می‌کند.

در جهان اسلام عرفان‌های متعددی هست اما این تکثرات را می‌توان نمودهای امر واحدی تلقی کرد. یکی از این عرفان‌ها، عرفانی است که در آرا و اندیشه‌های سنت‌گرایان جریان دارد. سنت‌گرایان آرایی طرح می‌کنند که همسو با لب‌لباب آموزه‌های اسلامی است. حضرت امام‌خمینی نیز چنان که طرح شد، آرای عرفانی محکم و متقنی داشتند. شما تا چه اندازه فکر می‌کنید که آرای عرفانی امام را می‌توان با آرای عرفانی سنت‌گرایان مقایسه کرد؟ آیا این دو قابل تطبیق‌اند؟
در جای دیگری گفته‌ام که سنت‌گرایی (Traditionalism) به معنای ارتجاع، واپس‌گرایی و خرافه‌پرستی نیست بلکه به‌معنای حکمت خالده است و میراث‌دار تعالیم معنوی انبیا و اولیاست. در این چارچوب است که سنت‌گرایی و سنت به ‌معنای استمرار تعالیم معنوی و حکمت خالده از آدم تا به امروز است. در همین راستا می‌توان گفت که عرفان به معنای هسته مرکزی حکمت خالده است. عرفان در این معنا خمیرمایه وجود آدم است و اینجا عرفان و دین به یک معنا می‌شود.

اگر هم بخواهیم تمایز قائل شویم، باید بگوییم که عرفان، ورای دین است؛ یعنی ادیان با وحدت استعلایی‌شان متکثر هستند اما همه آدمیان در خمیرمایه‌شان جست‌وجوگری و دلدادگی به معنویت و حضرت قدوس را دارند و سنت‌گرایی نیز در دل خود این حقیقت عرفانی را دارد؛ لذا مسلماً اگر بخواهیم تقاربی ایجاد کنیم، طبیعتا تفکر عرفانی و فلسفی حضرت امام در قالب مکتب سنت‌گرایی قابل تفسیر است. در واقع مهم‌ترین چهره معاصر سنت‌گرایی در جهان معاصر از نظر من، بی‌شک حضرت‌امام‌خمینی (رحمه‌الله علیه) هستند؛ یعنی ایشان سنت‌گرایی به معنای وارث تعالیم الهی و معنوی از آدم تا به امروز و پاسخگوی مشکلات و مسائل امروز انسان و جامعه هستند.

به تعبیر دیگر آیا می‌توان گفت که امام وارث حکمت خالده هستند؟

صفوی:بله. من فکر می‌کنم که حضرت امام (ره) خلف صالح حکمت خالده هستند و در دوره معاصر، ما کسی را مثل ایشان و به این جامعیت در حوزه حکمت خالده نداریم.

در حلقه سنت‌گرایان افراد فراوانی چون گنون، شووان، مارتین لینگز، دکتر نصر، وماراسوامی، چیتیک و بورکهارت قرار می‌گیرند؛ برخی از ایشان از دنیا رفته‌اند و برخی نیز در قید حیات هستند. آیا می‌توان منظومه فکری حضرت امام را به سمت حکمت خالده در نظر گرفت؛ یعنی می‌توان ایشان را در میان این حلقه دانست؟

صفوی:بله! امام در حلقه فکری حکمت خالده هستند، منتها با یک سروگردن بالاتر از همه این افراد؛ یعنی به نظر من اگر چهره‌هایی چون گنون، شووان، نصر، چیتیک، ایزوتسو، علامه طباطبایی، سیدجلال الدین آشتیانی و امام خمینی را با هم در نظر آوریم، می‌توان ایشان را چهره‌های اصیل حکمت خالده و سنت‌گرایی اصیل خواند با این تاکید که حضرت امام خمینی و علامه طباطبایی به‌مراتب از همه این چهره‌ها چه از نظر معرفتی و چه از حیث عرفان عملی بالاتر هستند؛ حتی از جهت آثاری که تولید کرده‌اند و آثار اجتماعی‌ای که در جهان معاصر پدید آوردند.

پس شما فکر می‌کنید که اینکه برخی می‌گویند سنت‌گرایی یک مکتب صرف نظری است، غلط بوده و جنبه عملی آن بسیار پررنگ است و کسانی چون حضرت امام به این جنبه غنا بخشیده‌اند؟
بله! این مسئله خیلی دقیقی است. سنت‌گرایان در برج عاج ننشسته‌اند و غرق در عالم ذهنیات و کتاب‌ها نیستند و چنین نیست که به آنچه در این عالم می‌گذرد بی‌توجه باشند. ما به عنوان یک شخصیت برجسته و کم‌نظیر این نحله در جهان معاصر به امام خمینی برمی‌خوریم.

ایشان بر این اساس که گفتم عرفان بر تفکر ایشان غلبه دارد، موفق شدند به بزرگترین دیکتاتور زمان «نه» بگویند، بدون اینکه هراسی به خود راه بدهند. امام نمی‌گفت که تنها کسانی که فکر می‌کنند باید در امور جامعه دخالت کنند. این تفکر وجه «رحمانیت» حضرت حق است که در ایشان ظهور کرده بود. همچنان‌که خداوند رحمان است، امام به عنوان جانشین او و ضل‌الله گفتند همه باشند و همه آمدند؛ یعنی در حوزه عمل سیاسی تا زمانی که شورش‌های مسلحانه صورت نگرفت، امام به همه گروه‌ها اجازه دادند که فعالیت کنند و در اداره امور مشارکت کنند. این نشان می‌دهد که حکمت عملی در اندیشه ایشان تبلور جدی دارد. این حاصل نگاه عرفانی امام به هستی و تبلور آن است.

شما در منظومه فکری امام، ایشان را متمایل به عرفان می‌دانید یا فلسفه؟

صفوی:به نظر من عرفان؛ یعنی جنبه عرفانی ایشان غلبه دارد.

منبع:همشهری
سایت آینده
دسته ها : مذهبی - گفتگو
شنبه بیست و یکم 6 1388

چاوز: اسرائیل را به رسمیت می شناسم

مطالب دیگران  - هوگو چاوز، رییس جمهور ونزوئلا، در مصاحبه ای اختصاصی با روزنامه فیگارو از ایالات متحده خواسته است طرح مارشال جدیدی را برای امریکای لاتین آغاز کند.

در ادامه برخی از پرسشها و پاسخ های رئیس جمهور ونزوئلا را بخوانید:

چند روز پیش شما اسراییل را یک کشور "نسل کش" معرفی کردید؛ همان طور که می دانید این اظهارات غیرقابل قبول اند، زیرا معنی آن این است که دولت اسراییل طرح نسل کشی فلسطینیان را در سر دارد، یعنی چیزی شبیه به مواضع هیتلر نسبت به یهودیان...
منظور من این نبود که اسراییل می خواهد فلسطینیان را قتل عام کند. البته آنها این کار را کاملاً بی پرده انجام می دهند. آیا آخرین حمله اسراییل به غزه را خاطرتان هست؟ مگر می توان نام دیگری جز قتل عام بر آن گذاشت...

 یک سؤال ساده آقای رییس جمهور. آیا شما حق اسراییل برای زندگی در مرزهای امن و مشخص را به رسمیت می شناسید؟
من حق اسراییل برای زندگی را به مانند هر کشور دیگری به رسمیت می شناسم. کشورها همه حق زندگی دارند، حتی کشور آینده فلسطین. ولی اسراییل باید به حق فلسطینیان برای تعیین سرنوشت شان احترام بگذارد.

با به قدرت رسیدن باراک اوباما در کاخ سفید یک نقطه عطف در سیاست خارجی امریکا رقم خورد که می توان آن را با واژه "گشایش" تعریف کرد. به نظر می رسد که شما اصلاً به این گشایش پاسخی نداده اید؟
من نیز از گشایش اوباما استقبال کردم. به او گفتم، همان طور که به جرج بوش گفته بودم، "می خواهم دوست شما باشم". ما با هم صحبت کردیم و من کتاب زیبایی در مورد امریکای لاتین به او هدیه دادم. با آمدن اوباما امیدهای بسیاری به وجود آمد، ولی متأسفانه تغییر و تحولات بسیار کم بود. اگر ما به شرایط قاره امریکا نگاه کنیم، نتیجه کاملاً برعکس است. به عنوان مثال مواضع آقای اوباما و خانم کلینتون در مورد کودتای هندوراس اصلاً شفاف نبود. رییس جمهور برکنار شده هندوراس از مقر خود خارج شد و به یک پایگاه امریکایی منتقل گردید. تأسیسات نظامی امریکا در هفت پایگاه در کلمبیا یک نکته بسیار منفی است. من فکر می کنم رییس جمهور اوباما باید به آنچه که رؤسای جمهور برزیل و آرژانتین به وی پیشنهاد کرده اند فکر کند: اجرای یک طرح مارشال جدید به نفع امریکای لاتین.

 

آیا فکر می کنید این پیشنهاد شانسی برای اجرا دارد؟
شک دارم. امروز هیچ پاسخ مثبتی در این زمینه دریافت نشده، درحالی که بحران اقتصادی به شدت قاره ما را تهدید می کند: یک سال پیش در حدود ۴۲ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می کردند و امروز این رقم به ۵۳ میلیون نفر رسیده. ولی من امیدوارم که اوباما ایده هایش را مشخص کند و صدای واقعیت را بشنود. من هرگز امید را از دست نمی دهم، ولی نمی توانم انتقاد نکنم. با این حال، دستم را به سوی باراک اوباما و مردم امریکا دراز کرده ام.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : گفتگو - سیاسی
جمعه بیستم 6 1388
ضیافت نص
گفتگو با میشل کویپرس قرآن شناس بلژیکی
میشل کویپرس اصالتا اهل بلژیک و فرانسوی زبان است.

کتاب او با عنوان «ضیافت؛ قرائتی از سوره مائده» در شانزدهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برنده شد و بدین واسطه حلقه ارتباطی او با ایران قوی‌تر شد.

به زبان فارسی تکلم می‌کند و نزدیک 40سال است که با ایران آشنایی دارد. او در سال 1977 دکترای خود را در رشته زبان و ادب‌فارسی به راهنمایی و مشاوره دکتر شفیعی کدکنی و دکتر سیدجعفر شهیدی با پایان‌نامه «سرچشمه‌های داستان کوتاه فارسی» اخذ کرد. وی هم اکنون در معهدالدراسات الشرقیه للأباء الدومینیکیان فعالیت دارد و درزمینه قرآن‌شناسی به مطالعه مشغول است.

کتاب ضیافت کویپرس به زبان فرانسه منتشر شده و یک ناشر ونزوئلایی آن را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. این کتاب با بهره از منابع گوناگون با دقت و تسلط کافی، اصطلاحات و قوانین تجزیه و تحلیل بلاغی را به زبانی ساده و روشن با تاکید بر قرآن کریم ارائه کرده است. ساختارشناسی متن و جست‌وجوی نظم متون مهم‌ترین هدف این کتاب است.

چطور شد به ایران آمدید و چگونه با زبان فارسی آشنا شدید؟

من یک روحانی کاتولیک هستم که در سال 1965 جهت خدمت به تبریز آمدم و در یک جزامخانه مشغول شدم. پس از 2سال به اروپا رفتم و الهیات خواندم اما پس از مدتی دوباره به ایران برگشتم و به مطالعه زبان و ادبیات فارسی مشغول شدم و دکترای خود را با تاکید بر ادبیات معاصر ایران از دانشگاه تهران گرفتم. اما باید بگویم آشنایی من با زبان و ادب فارسی به قرآن بازمی‌گردد. من معتقدم مبنا و اصل فرهنگ و تمدن اسلامی، قرآن کریم است؛ بنابراین من به عنوان یک روحانی کاتولیک به این فکر افتادم که در مورد کتاب اصلی مسلمانان بیشتر مطالعه کنم لذا باید زبان عربی را خود فرامی‌گرفتم، پس به سوریه رفتم و پس از آن جهت عمق مطالعاتم به مصر رفتم و در آنجا بیشتر در مورد قرآن مطالعه کردم.

  شما به عنوان یک روحانی کاتولیک در قرآن چه چیزی یافتید که به قرآن علاقه‌مند شدید؟

من قرآن را از منظر گفت‌وگوی ادیان می‌نگرم. باوجود اینکه من ایمان مسیحی قوی‌ای دارم، به جد می‌بینیم که در دنیای امروز باید عمیقا یکدیگر را بشناسیم و بفهمیم و میراث عقلی و فرهنگی یکدیگر را مطالعه کنیم تا بتوانیم روابط انسانی ژرفی با دیگران داشته باشیم. من باور ندارم که دیگران هم می‌توانند مانند ما ایمان داشته باشند؛ البته برخی اینگونه فکر می‌کنند. چیزی که برای دنیای امروز ما مهم است این است که بتوانیم دنیای سالم و انسانی داشته باشیم و این هدف من است؛ برای همین بود که از جزامخانه شروع کردم که در آنجا مسیحی و مسلمان هیچ تفاوتی با هم ندارند. آنها انسان هستند و هر انسانی در هر جا که مشکلی داشته باشد باید به او کمک کرد.

  شما قرآن را کتاب گفت‌وگوی بین‌الادیانی دیدید. به نظر شما میان قرآن و کتاب مقدس وجه مشترکی از این منظری که یاد کردید دیده می‌شود؟

نقاط مشترک به تدریج برای من آشکار شد. ابتدا تحقیق من برانگیزه ادبی متمرکز بود؛ اینکه یک غیرمسلمان وقتی قرآن را می‌خواند از بی‌نظمی‌ای که درون متن می‌بیند شگفت‌زده می‌شود چرا که در قرآن از یک موضوع به موضوع دیگری می‌رود و گاه ربط منطقی در بین آیات به خصوص سوره‌های بلند دیده نمی‌شود و این موضوع قابل توجه و پرسش‌برانگیز است که چگونه این متن را می‌توان فهمید. همانطور که گفتم من در مورد ادبیات معاصر ایران مطالعه داشتم و سعی من بر این بود که ساختار ادبی داستان‌ها را بشناسم لذا بر داستان «یکی بود یکی نبود» جمالزاده تمرکز کردم.

تقریبا همان متدولوژی را روی قرآن ادامه دادم و با خواندن و مطالعه کتاب‌های قدیمی نیز متوجه شدم این سوالی است که از قبل نیز وجود داشته است. به راستی نظم قرآن در چیست؟ در قرن سوم هجری حدود 10 کتاب در مورد این پرسش نوشته شده است. اگرچه این کتاب‌ها هم اکنون در دست ما نیست اما با مطالعه کتاب‌های دیگر که از این 10 کتاب صحبت کرده‌اند به محتوای کتاب پی می‌بریم. سوال اصلی این است که ربط منطقی بین قسمت‌‌های نص قرآن در کجا نهفته است. کتاب‌هایی که در مورد ایجاز قرآن صحبت کردند توانستند تا حدی به این سوال جواب دهند؛ البته به نظر من جوابشان هنوز خیلی محدود است.

  چرا فکر می‌کنید پاسخ‌ها محدود است؟

البته این سوال‌ها از قرن‌ها پیش هم مطرح بوده اما در قرن بیستم بود که سعی شد براساس متدولوژی نوین پاسخی قاطع داده شود. یک متفکر سوری، سعید حوا، که تفسیری از قرآن ارائه کرده، به این سوال تا حدی پاسخ داده است. من سعی کردم براساس متدولوژی و روش‌شناسی‌های جدید به این سوال پاسخ داده و تحلیل نص قرآن را انجام دهم. مطلع شدم اندیشمندانی که در مورد کتاب مقدس پژوهش می‌کنند همان سوالی را مطرح می‌کنند که قرآن‌شناسان طرح می‌کنند. از حدود 2قرن پیش به تدریج قواعد مختلفی که در نظم متون ارائه شده مورد توجه قرار گرفت و اکنون به صورت تئوری کامل درآمده و سعی من بر این بود که از این تئوری استفاده کنم.

من از 12 سال پیش شروع کردم. با مطالعه در این متدولوژی و از سوره‌های کوچک قرآن کارم را آغاز کردم؛ بنابراین تئوری تحلیل بلاغی که در میان دانشمندان مسیحی شکل گرفته را برای کارم بسیار مفید یافتم. به‌تازگی با کتاب‌ آقای سیدسلمان صفوی آشنا شدم که در مورد ساختارشناسی مثنوی معنوی کار کرده‌اند. با کمال تعجب دیدم که ایشان در این کتاب پرسش را منطقی ارائه می‌کند و پاسخ را شفاف دریافت می‌کند. ایشان هم همان تئوری که من در مورد قرآن ارائه کردم را طرح کردند.

شما هم اکنون در مصر هستید و در یک موسسه شرق‌شناسی فعالیت می‌کنید. آیا شما خودتان را شرق‌شناسی می‌دانید که سعی کرده در مورد قرآن فعالیت کند؟

من اسم مستشرق را دوست ندارم و انتقاداتی به آنها وارد می‌کنم. تاریخ شرق‌شناسی طولانی است و بسیار هم تحول پیدا کرده و از نسل اول شرق‌شناسی 2 یا 3نسل گذشته است. از زمانی که غربیان در مورد اسلام به مطالعه پرداختند مدتی گذشته و آنها فکر می‌کردند اسلام چیز خیلی دور یا در کره دیگری است.

اما ما اکنون در چنین دنیایی زندگی نمی‌کنیم. هم اکنون در غرب مسلمانان بسیاری وجود دارند و غربی‌ها هم در کشورهای اسلامی، هم کار می‌کنند و هم اقامت دارند. البته باید بگویم شرق‌شناسی شاخه‌های متعددی دارد و زبان‌شناسی، الهیات، تاریخ، معماری، شهرسازی و... را شامل می‌شود. کسی نمی‌تواند در تمام این شاخه‌ها امروزه متخصص باشد؛ بنابراین من خودم را شرق‌شناس نمی‌دانم لذا سعی می‌کنم در حوزه کاری خودم فعالیت کنم.

اندیشمندان نظرات گوناگونی درباره قرآن ارائه کردند که حتی برخی از آنها ایمان هم نداشتند و حتی قرآن را به‌مثابه سوژه پژوهشی مطالعه می‌کردند اما من به ساختار نص توجه داشتم و این برای من مهم است.

  شما فهم مستشرقان گذشته را با معاصرین در چه چیزی می‌بینید؟

ما از 2قرن گذشته تا به حال پیشرفت بسیاری داشتیم. بسیاری در غرب سعی کردند زبان عربی و قرآن را به خوبی درک کنند و پژوهش‌ها و قرائات مختلفی از قرآن ارائه کنند.
من در سال 1981 با کتابی از یک مستشرق آلمانی آشنا شدم که سعی کرده بود ساختار سوره‌های مختلف قرآن را مطالعه و دیدگاه‌های مختلف را بررسی کند. البته این کتاب در مورد سوره‌های کوتاه مکی است. ایشان معتقدند سوره‌های بلند مدنی دارای نظم نیستند. من این نظر را قبول ندارم و سعی کردم با متدولوژی‌های جدید و نوین سوره مائده را بررسی کنم و اثبات کنم که حتی سوره‌های مدنی هم دارای نظم هستند.

شما با کدام یک از قرآن پژوهان ایرانی آشنا هستید؟

باید با شرمندگی بگویم که زیاد قرآن‌پژوهان ایرانی را نمی‌شناسم چون متاسفانه واقعیت این است که من اکنون در مصر زندگی می‌کنم و اغلب مردم مصر اهل سنت هستند و فاصله‌ای میان اندیشمندان اهل سنت و تشیع وجود دارد.

به نظر شما چرا بیشتر اهل سنت که در مورد قرآن کار کردند منابع شان از اهل سنت بوده و به منابع شیعی کمتر رجوع کرده‌اند؟ خود شما منابع‌تان از اهل سنت بوده، در حالی که قرآن‌پژوهان بزرگی مانند علامه طباطبایی داریم و اکنون نسل جوان در ایران در حال فعالیت هستند که روش‌های نوین قرآن پژوهی را به خوبی می‌شناسند.

انتقاد شما وارداست. البته من از تفسیر المیزان علامه طباطبایی بهره بردم. با برخی از پژوهش‌های آقای مجتهد شبستری هم آشنا هستم و امیدوارم با ایشان تماس داشته باشم و از تحقیقاتشان بیشتر بهره ببرم. مشکل عمده این است که اغلب قرآن‌پژوهان ایرانی،‌ فارسی زبان هستند و زبان فارسی در دنیای عرب کمتر مورد توجه قرار گرفته است و در کتابخانه‌ها شما کمتر آثار فارسی پیدا می‌کنید. من به تجربه دریافتم و افسوس می‌خورم که چرا کمتر با اندیشمندان ایرانی ارتباط داشتم و چرا ارتباط فکری بین ما کمرنگ است و نمی‌توانیم از آرای یکدیگر بهره ببریم.

شما وضعیت قرآن پژوهی معاصر ایران را چگونه می‌بینید؟

همانطور که گفتم من مدتی در ایران نبودم و خوشحالم که به ایران دوباره برگشتم تا بتوانم در مورد ایران معاصر بیشتر بدانم و نمی‌توانم پاسخ شما را بدهم اما سوال شما را به عنوان یک انتقاد جدی می‌پذیرم.

وضعیت قرآن‌پژوهی در غرب را چگونه می‌بینید؟

در مورد غرب اجازه دهید به یک مورد روش‌شناسی اشاره کنم. همانطور که در مورد مطالعات کتاب مقدس در غرب از تمامی رشته‌های علوم انسانی مانند زبان شناسی، روانشناسی و جامعه‌شناسی استفاده می‌شود، از همان شیوه مطالعاتی هم در مورد قرآن بهره برده می‌شود و این شیوه در غرب امروز تازگی دارد؛ البته در مصر این روش‌شناسی‌ها خیلی پذیرفته نیست.

آیا قرآن پژوهی در غرب را می‌توان فارغ از افراد، جریان‌شناسی کرد و گفت که چه جریانی و جریان‌هایی در غرب وجود دارد؟

ما نمی‌توانیم جریان واحدی را مشخص کنیم چرا که جریان‌های مختلفی وجود دارد.

شما خودتان را داخل و پیرو کدام جریان می‌بینید؟

جریان علمی، چون معتقدم اگر پژوهشی علمی باشد و هدف آن رسیدن به حقیقت متن باشد به حقیقت دین هم می‌رسد چراکه تضادی بین این دو نیست.
منبع : فردا
دسته ها : مذهبی - علمی - گفتگو
چهارشنبه هجدهم 6 1388
X