از قرار معلوم پرواز 589 تهران- مشهد روز پنجشنبه حرکت کرده و بعد از 45 دقیقه در حالی که مسافران محترم از شدت تکانهای هواپیما در آمیزهای از شوک، گریه و تهوع بودهاند خلبان از بلندگو اعلام میکند: «خانمها و آقایان نقص فنی داریم، فقط دعا کنید.» از قضای روزگار دعاها مستجاب میشود و هواپیما برخلاف روال معمول همیشگی صنعت هوایی کشور عوض افتادن، در میان بهت و ناباوری سالم بر زمین مینشیند. البته در فرودگاه مبدأ که همان مهرآباد خودمان باشد.
1- با توجه به اینکه هواپیمای مزبور بوئینگ بوده، نتیجه میگیریم که گویا دعا در بوئینگ «قطعاً» مستجاب میشود، در هواپیماهای دیگر «نسبتاً»، در توپولف «ابداً».
2- دقت کنید که منظورم دعا برای نمردن خودتان است نه مردن کسانی که با آنها مشکل دارید. لذا از فردا جماعت بابت دعا برای مردن باجناق و مادرشوهر و بعضیهای دیگر و دشمنان داخلی و خارجی بیخود هجوم نبرند بلیت بوئینگ بخرند.
زمین مفت میشود
علی نیکزاد وزیر جدیدالتأسیس مسکن و شهرسازی گفته: «تلاش میکنیم قیمت زمین از هزینه ساخت مسکن خارج شده و به صفر برسد.»
1- پیشنهاد میکنم در اسرع وقت بهشتزهرا را هم بدهند به وزارت مسکن که وزیرش بلد است زمین را مفت کند. فعلاً که زمین هی برای زندگی ارزان و هی برای مردن گرانتر میشود. هفته پیش همین روزنامه خودمان نوشت قبر 22میلیونی هم در بهشتزهرا داریم.
2- در این مملکت گل و بلبل خیلیها برای خیلی چیزها تلاش میکنند ولی به نتیجه نمیرسند. امیدوارم این تلاش اخیر اقلاً به نتیجه برسد.
3- اینکه زمین مفت شود خیلی خوب است. فقط خدا کند آن وقت آجر نشود دانهای 2هزار تومان.
4- نگرانم. با این حساب اسباب خانه قیمتش 7 برابر میشود. ماجرای ظرف و مظروف است. همیشه یکیشان ارزان میشود، یکیشان گران. مثلاً یکهو میبینی قیمت لباس 6 برابر شده قیمت جان آدمیزاد مفت.
در غرب به ما پیشنهادهایی شد
محمود احمدینژاد در مشهد گفته است: «روزی به ما میگفتند بیایید فقط در مورد موضوع هستهای مذاکره کنیم، ما امتناع میکردیم. امروز میگویند بیایید برای حل مسائل جهانی راهحل پیدا کنیم.»
1- آنها که میگفتند فقط در مورد هستهای مذاکره کنیم را میشناسیم بس که در اخبار اسمشان را شنیدهایم. اگر ممکن است نام آنهایی که راهحل مسائل جهانی را از ما میخواهند هم بگویید بدانیم.
2- از مذاکره هستهای امتناع کردیم حل مسائل جهان را به ما سپردند. به نظر شما اگر از این مورد اخیر هم امتناع کنیم کلاً مسائل مربوط به آخرت جهانیان را به دست ما نمیسپارند؟
3- مشکلات خودمان را از بس خوب حل میکنیم همه انگشت به دهان ماندهاند لذا هیچ عجیب نیست که برای حل مشکلاتشان به ما مراجعه کنند. به زودی مراجعتمان بیشتر هم میشود، یادمان باشد یک منشی برای کشورمان بگیریم بگذاریم وردست اسفندیار.
4- اخیراً به طرز نگرانکنندهای داریم پیشرفت میکنیم. خدا به داد برسد. هم به داد خودمان، هم به داد جهانیان. اگر از آمریکا بیایند با پیشرفتهایمان یکجا ما و کشورمان را بدزدند، چه کنیم؟
مهمترین فایده وبگردی و پیدا کردن سایتهای خبری تازه، این است که آدم با امتیازات الهی افراد آشنا میشود. من معمولاً وقتی پای اینترنت مینشینم اسامی دوستانم را جستوجو میکنم. دیروز در حین جستوجوی نام دکتر علی کردان با یک سایت و دو امتیاز الهی ایشان آشنا شدم. اسم سایت مذکور «البرز» بود... و اما امتیازات الهی آقای علی کردان در خبری از این سایت چند جمله از آقای کردان نقل شده بود از این قرار.
علی کردان: «خداوند دو امتیاز الهی، توانایی در مدیریت و سپس تحلیل وقایعی از آینده را به من عطا کرده است. سال گذشته در مورخ 27 مهر در همایش ائمه جمعه سخنرانی و تمام وقایع یکسال اخیر تا یک سال و نیم آینده را پیشبینی کردم.»
1- از گفتار فوق نتیجه میگیریم که آقای کردان معمولاً تا دو سال و نیم بعد را پیشبینی میکند.
2- پس رئیسجمهور با چنین دوستانی خیالش راحت است، چون همه چیز را پیشپیش میداند.
3- با توجه به اینکه آقای کردان آینده را میدانسته، پس لابد از نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری هم باخبر بوده. خب چرا یک کلمه نتیجه را نگفته که دیگر این همه ستادهای کاملاً مردمی آقای احمدینژاد مجبور به تبلیغات و هزینههای ریز و درشت نباشند؟
4- ایشان که همه چیز را پیشبینی میکند ایکاش 6 ماه پیش آخر سریال «جومونگ» را برای مردم میگفت تا این همه مردم علاف نشوند بابت دیدن آخر سریال. حالا جومونگ که گذشت، اقلاً تا وقت باقی است آخر سریال «دلنوازان» را بگویند.
5- ایشان که همه چیز را میداند، بیخودی چرا رفت توی مجلس از خودش دفاع کرد وقتی نتیجه را میدانست.
6- با این امتیاز الهی ایشان خیلی میشود کاسب شد. کاش یک همچین امتیازی نصیب من هم میشد. میدانی الآن یک فال قهوه ساده و یک فال تاروت چقدر آب میخورد توی همین تهران؟
7- لطفاً ایشان یک سال و نیم دیگر پیشبینی کنند که بالاخره آقای اسفندیار رحیممشایی رئیس جمهور یازدهم میشود یا نه که از نگرانی خواب و خوراک نداریم. ایشان درباره انتقاد طیف وسیعی از اصولگرایان نسبت به خودش گفت: «اگر دوستان رئیسجمهور را قبول دارند، باید به نظر ایشان احترام بگذارند. اگر صد نفر مدیر توانا و کارآمد قرار باشد از سوی یک هیأت داوران منصف انتخاب شوند، من یکی از آنها هستم.»
1- ماشاالله به این همه فروتنی!
2- البته با توجه به امتیاز الهی ایشان در پیشبینی، داوری قبول نیست، چون ایشان از قبل میدانسته.
3- جماعت یک بار به نظر رئیسجمهور درباره وزارت کشور احترام گذاشتند و نتیجهاش را هم دیدند. باز هم باید بگذارند؟ چقدر احترام لازم دارد این دولت؟
منبع :خبر آن لاین
فصلی خواهم نبشت در ابتدای این ستون در باب تعلیم و تربیت و تمشیت وزیران که منقول است از سایت «جهان نیوز» آنکه دروغ است یا نه، نمیدانم. العهده علی الراوی...
... و اما بعد.
گفتهاند یاران که گویا محمود احمدینژاد در سفری به سمنان که مسقطالرأس وی نیز هست، در شهرکی صنعتی فرود آمده و لحظاتی چند رحل اقامت افکنده است. لکن روی آسایش ندیده از جهت کثرت گله و شکایت رعیت در باب صنعت کشور. از قضای روزگار وزیر صنایع نیز همراه کاروانیان بوده است.
رعایا که جملگی از ارباب و عمله صنعت بودند، چنان سعایت کردند از وزیر که هنگام بازگشت «محمود» از سوار شدن علیاکبر به بالگرد ممانعت میکند و سایر قضایا...
از اینکه علیاکبر محرابیان بعد از این ماجرا سوار چه شده و چگونه به تهران آمده بیخبریم، اما به هر حال سوار هر چیز شده باشد، به راحتی و باحالی هلیکوپتر نبوده.
به نظر شما احمدینژاد به محرابیان که میخواسته سوار شود، چه گفته است؟
«ببین علیاکبر، به جون آقا اسفندیار اگه پاتو بذاری روی رکاب هلیکوپتر، پاتو قلم میکنم!»
حالا فرض کنید جریمههای گوناگون زیر شامل حال کدامیک از وزرا، در صورت کمکاری خواهد شد؟ البته از لیست زیر «توی لوله کردن وزیر» را حذف کنید، چون پیشتر رئیسجمهور این جریمه را برای وزیرنیروی وقت پیشنهاد کرده بود.
1- مداد لای انگشت گذاشتن و فشار دادن دست؟
2- توی لوله کردن؟
3- زیر فرش گذاشتن. (ویژه وزرای «هلو» که آنقدر آنجا بمانند که از شدت فشار زیاد به هلوی انجیری تبدیل شوند).
4- حضور در هیأت وزیران با کلاه بوقی.
5- «پا مرغی» یا «کلاغ پر» رفتن در تمام طول مسیر سفرهای استانی.
6- یه لنگ پا ایستادن و بالا گرفتن دو دست برای پاسخ به نمایندگان در مجلس.
7- چهار راه باز کردن با ماشین 4 روی سر.
8- نوشتن یک دفتر 200 برگ کامل از روی آخرین سخنرانی بهبهانی.
9- گوش کردن به نصیحتهای اسنفدیار رحیممشایی، روزانه چهار ساعت.
10- لی لی رفتن دور تا دور نهاد ریاست جمهوری.
11- نوشیدن روزانه 4 لیتر از آب منبع پونک.
12-. . . و غیره.
منبع : خبر آن لاین
طاها طاهری، قائممقام ستاد مبارزه با موادمخدر کشور به خبرگزاری «مهر» گفته است: «قیمت ماده مخدر شیشه در یک سال اخیر از 120 میلیون تومان برای هر کیلو به 25 میلیون تومان برای هر کیلو کاهش یافته است.»
1-خدا را شکر. اول قیمت مسکن (خانه خالی) ارزان شد، بعد قیمت شیشه. من میخواهم ببینم باز هم معاندان و سیاهنماها میخواهند حرف مفت بزنند یا نه؟ این همه ارزانی، ارزانی ملت ایران. بروند شیشهشان را ارزان بخرند، ببرند توی خانههای ارزانشان بکشند عشق دنیا را بکنند.
2-چقدر خوب که شیشه ارزان شده. چون شیشه آدم را از خورد و خوراک میاندازد. غلام سوسکی، زرنگ علف در محله ما و از کارشناسان اهل فن (یا همان اهل عمل خودمان) معتقد است که اگر خدای نکرده، عوض شیشه، حشیش ارزان میشد، اوضاع مملکت بههم میریخت. چون حشیش آدم را به پرخوری (در اصلاح اهل عمل، کرهخوری) میاندازد. با توجه به بالا رفتن قیمت نان، ممکن بود مشکلی پیش بیاید.
3- من نمیدانم چه کسی شیشه را ارزان کرده. اما مطمئنم که دست بیگانگان در کار بوده، چون آشوبهای اخیر هم زیر سر آنها بود. از طرفی در جریان محاکمات معلوم شد که آشوبگران همه از دم شیشه مصرف کرده بودند. لذا بیگانگان شیشه را ارزان کردند که آشوبهای اخیر ادامه پیدا کند.
گلاب به رویتان
رسانههای دولتی، کشور دوست و برادر چین کمونیست اعلام کردند که یک مجسمهساز چینی با استفاده از بیش از 000/10 توالتفرنگی یک مجسمه عظیم ساخته است.
1-چه کسی میگوید با توالتفرنگی نمیشود کار فرهنگی کرد؟
2-خوشبختانه ما نیز از حیث مستراح چیزی از کشور دوست و برادر چین کمونیست کم نداریم. لذا ای کاش زودتر طرحش را به ما هم بفروشند، تا به دست توانمند متخصصان داخلی، بدهیم با سنگ مستراحهای مدل وطنی نوع ایرانیزهاش را بسازیم.
3-راستی این مجسمه شکل چی هست؟
4-اگر امکان دارد پولش را بدهیم کلاً مجسمه سنگ توالتفرنگی چینیها را بخریم. این میدان «آزادی» بیمصرف و قدیمی را از بیخ بکنیم، عوضش هدیه برادران چینیمان را جایش علم کنیم.
کرمی وارد میشود
خوشبختانه روز به روز برتعداد سوژههایمان اضافه میشود. هرچه چهرههای جدیدتر به عرصه فرهنگ و سیاست وارد شوند، اوضاع ما هم در این ستون بهتر میشود. خوشبختانه یکی از دوستان قدیم بنده هم به این عرصه وارد شده. گفتم دوستان قدیم، چون نمیدانم الآن خودش را دوست بنده میداند یا نه. کلاً اهل فرهنگ و سیاست در ایران، مثل خود فرهنگ و سیاست قابل پیشبینی نیستند.
پرویز کرمی، مشاور اجرایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتوگو با «فارس» گفته است: «رویکرد گروهی مطبوعات موجب کاهش تیراژ نشریات شده است.»
1-یعنی مثلاً رویکرد «کیهان» باعث کاهش تیراژ «وطن امروز» شده؟
2-یا رویکرد «آفتاب یزد» تیراژ «اعتماد» را پایین آورده؟
ایشان در ادامه توضیح داده است که: «مطبوعات ما بیشتر از آن که صنفی و عمومی باشند، سیاسی و گروهی شدهاند، به همین دلیل خوانندگان سایر گروهها را از دست دادهاند.»
این توضیح روشنمان کرد. چون تیراژ «اعتماد» و «آفتاب یزد» 13 میلیون است و تیراژ «کیهان» و «وطن امروز»، 24 میلیون. «اعتمادملی» هم که 200-300 هزارتا تیراژ بیشتر نداشت. در حالی که اگر سیاسی و گروهی نبودند یکی 30 - 40 میلیون تیراژشان بود وگرنه جو بیاعتمادی و عدم توجه به مطالعه و قبول نداشتن اخبار داخلی و سانسور و اینها که نداریم بحمدالله.
منبع : خبر آن لاین
نه بلوتوثش آمده، نه عکسش ایمیل شده. گشتم نبود، نگرد، نیست. فقط خبرش آمده. آن هم در «جهاننیوز». قضیه از این قرار است که مشهدیهوگو چاوز، رئیس جمهور کشور دوست و برادر و سوسیالیست، ونزوئلا چهارشنبه پیش، از مردم کشورش خواسته که برای صرفهجویی در مصرف آب و برق از خواندن آواز در حمام خودداری کنند.
مشهدیهوگو چاوز که اتفاقاً در ایران نبوده و در یکی از جلسات هیأتدولت کشورش صحبت میکرده است، گفته: «بعضیها توی حمام میزنند زیر آواز. آن هم نیمساعت تمام. نه بابا! سه دقیقه هم زیاد است. خود من همیشه سه دقیقه دوش میگیرم. بو هم نمیدهم.»
1- چطور شده که مشهدی، تهران تشریف نداشته؟
2- خوشبهحال هیأت وزیران ونزوئلا. ظاهراً به آنها، از وزرای ما هم بیشتر خوش میگذرد، در جلسات هیأتدولت. چه حالی میکنند آنها؟ حسودیم شد.
3- خدا من را ببخشد، ولی گمان کنم مشهدی خیلی اهل نجس و پاکی نباشد. ایشان مردی تنومند است و هیکلمند. لذا سطح وی طبیعتاً زیاد است. اگر بنا باشد با دقت کافی اول سر و گردن بشوید، بعد سمت راست و... الی آخر، خیلی بیشتر از اینها وقت میبرد.
4- از استدلال مشهدی نتیجه میگیریم که بعضی از وزرای ونزوئلا در حمام آواز میخوانند و بو هم میدهند.
5- آیا هرکس بود بدهد، در حمام آواز خوانده؟
6- آیا هرکس در حمام آواز بخواند، بو میدهد؟
(کاش یک نفر بود این دو سؤال اخیر را به زبان ونزوئلایی از خود مشهدی میپرسید.)
7- ردیفهای آوازی ونزوئلا را نمیدانم، ولی انصافاً «همایون» خودمان در حمام خیلی میچسبد.
8- ما که همهچیزمان مثل ونزوئلاست باید یاد بگیریم. فقط یک ایراد کوچک وجود دارد. کارمند جماعت، خیلی وقت و دل و دماغ حمام رفتن ندارد. لذا معمولاً پنجشنبهها حمام میروند این قشر غیور. برای همین پنجشنبهها مصرف آب و برق و آواز در کشور بالا میرود. سزاست که از مشهدیهوگو یک راهکار بگیرند، بلکه این روز را حذف کنند و عوضش دو تا دوشنبه در هفته بگذارند.
9- ] صدای مرد در حمام[ ... آ آ آی، ... امان ... دوست... داد... بیداد... وای...
زن: خجالت بکش مرد، صد دفعه گفتم توی حموم آواز نخون. همسایهها میرن خبر میدن، آب و برقمون قطع میشه!
مرد: آواز نمیخونم که! پام رفته روی صابون، لیز خوردم، افتادم روی سنگ پا دارم ناله میکنم!
10- با عنایت به دیالوگ بالا درمییابیم که با توجه به تحریرهای آواز ایرانی که خیلی هم وقت میگیرد و همهش داد و بیداد الکی است، کشور ما ایران، بیش از ونزوئلا نیازمند طرح هدفمند کردن آواز در حمام است.
منبع : خبر آن لاین
حضور کروبی در نمایشگاه مطبوعات، هنوز هم نقل محافل و مجالس است.
دیروز در روزنامه خودمان سه روایت چاپ کرده بودند رفقا، از همین ماجرا. یکی به روایت «خبرآنلاین»، یکی به روایت «ایسنا» و آخری روایت «فارس». هرکدام هم یک جوری ماجرا را نقل کرده بودند. برداشت شخصی من از ماجرای کروبی در نمایشگاه مطبوعات براساس روایات گوناگون چنین است.
روایت خبرآنلاین
مهدی کروبی به نمایشگاه مطبوعات رفته. طبقه دوم را دیده. آمده طبقه پایین. گروهی از دیدن او عصبانی شدهاند. این گروه کسانی هستند که با دیدن هرکسی غیر از خودشان، به صورت کاملاً خودجوش عصبانی میشوند و داد میزنند و حمله میکنند. این گروه کارهای طبیعی خودشان را انجام دادهاند. یک گروه دیگر هم هستند که با دیدن گروه اول، به سرعت شکل آنها میشوند ولی روبهروی آنها قرار میگیرند. دو گروه نسبتاً به جان هم افتادهاند و کروبی هم نسبتاً زیر دست و پا مانده است. ظاهراً کسی هم حواسش نبوده که دعوا سر همین کسی است که دارد لای فشار دو گروه، له و لورده میشود.
روایت ایسنا:
دبیرکل حزب اعتمادملی به نمایشگاه مطبوعات رفته. به محض ورودش به راهروی اصلی مخالفان و موافقان وی درگیر شدهاند. خساراتی وارد شده. او را به طبقه دوم نمایشگاه و از آنجا به بیرون نمایشگاه بردهاند. بعد از رفتن کروبی هنوز جو نمایشگاه متشنج بوده است.
روایت فارس:
شخصی موسوم به مهدی کروبی برای چند لحظه وارد نمایشگاه مطبوعات شد. بلافاصله همه حاضران در نمایشگاه فریاد برکشیدند، «مرگ بر منافق موسوم به کروبی» و او را بیرون کردند. این شخص با افرادی موسوم به طرفدار که چیزهای سفت و درازی موسوم به چماق در دست داشتند به نمایشگاه مطبوعات حمله کردند و شعارهایی در حمایت از افرادی موسوم به «موسوی» و «خاتمی» میدادند. این گروه اندک ولی خیلی خشن به مردم و انقلاب حملهور شدند و به همه فحش میدادند. یکی از افراد موسوم به محافظ شخص یاد شده موسوم به کروبی، به سرعت اسلحهاش را کشید و تیراندازی کرد و ملت را به خاک و خون کشید. بعد همه افراد موسوم به طرفدار شخص موسوم به کروبی به بسیج و اسلام و انقلاب و مردم، ضمن شکستن همهچیز، بعد از دیدن سیل خروشان ملت، از همان راهی که آمده بودند برگشتند. شخص موسوم به کروبی هم از بس به شدت با ضربات کنگفو مردم را کتک میزد، عمامهاش هم افتاد زیر دست و پا و بدینوسیله به روحانیت نیز توهین گردید.
آشوبهای بعدی در نمایشگاه مطبوعات
شنیدهام که بناست میرحسین موسوی و سیدمحمد خاتمی هم به نمایشگاه مطبوعات بروند. لذا آشوب در نمایشگاه ادامه خواهد داشت. طبق برنامه برای ادامه گسترده این آشوبها من نیز روز دوشنبه از اول وقت تا پایان وقت در نمایشگاه حضور خواهم داشت و در غرفه روزنامه «خبر» از نزدیک با مخاطبان دیدار خواهم کرد.
پیشاپیش برای بهتر برگزار شدن پروژه آشوب برنامه بازدید خود را اعلام میکنم.بنده حوالی ساعت 5/9 صبح از غرفه خبرگزاری «فارس» دیدن خواهم کرد و سپس به غرفه روزنامههای کیهان، وطنامروز، جوان، ایران، اعتماد، فرهیختگان و سرمایه میروم و سرانجام آش و لاش و کبود و خونآلود در غرفه «خبر» مستقر خواهم شد.
برای رفاه حال دوستانی که میخواهند کفش پرت کنند، تقاضا میکنم با خودشان کفش کهنه اضافی بیاورند که پابرهنه نمانند. لطفاً از آوردن انواع پوتین، چکمه و کفشهای میخدار ورزشی اجتناب کرده و به هیچ عنوان کفش زنانه پاشنهدار و لژدار پرتاب نکنید. ضمناً از الان گفته باشم که بعداً مثل شاهزاده داستان سیندرلا کفشها را برمیدارم و دنبال صاحبانش میگردم و در این راستا احتمال ازدواج هم وجود دارد. لذا حواستان باشد که کفشها را چطور پرتاب میکنید و به کجا میزنید. بنده همینجوری هم دماغم بزرگ است، اگر بشکند هم واویلاست. خلاصه پرتابی نکنید که موجبات پشیمانی و سرافکندگی را در آینده فراهم کند. به قول شاعر، که منظورم همان ناصر فیض است:
کاری نکن نگاه به دمپاییات کنند
از روی شست پات شناساییات کنند
وعده دیدار ما، فردا در نمایشگاه مطبوعات.
مبع : خبر آن لاین
دیروز هنگام بازدید مهدی کروبی از نمایشگاه مطبوعات به او حمله شد. یک نفر هم کفشش را به سمت او پرتاب کرد که به استناد عکس خبرگزاری فارس، کفش مذکور به هدف مزبور (سرکروبی) اصابت کرده است.
خوشبختانه در کمال ناباوری کروبی از حمله فیزیکی و شیمیایی فوق جان نسبتاً سالم به دربرد. کارشناسان بخش شیمیایی حمله فوق را بسیار خطرناکتر و سهمگینتر از بخش فیزیکی داستان دانستهاند. چرا که ضارب خیلی راه رفته بوده و کفشش به طرز فجیعی بو میداده است.
حالا مغروضات زیر پیش میآید:
1- ضارب از کجا آمده بوده؟
2- شماره پای ضارب بیشتر از 44 بوده یا کمتر؟
3- عکاس خبرگزاری «فارس» با یک دوربین عکاسی چقدر آمادگی داشته که درست لحظه اصابت کفش با سر کروبی را عکس گرفته؟
4- آیا عکاس مزبور از اتفاق مذکور با خبر بوده؟
5- به نظر شما چه کسی از مصلی بدون کفش بیرون رفته؟
6- آیا میشود از روی اندازه کفش، ضارب را شناسایی کرد؟
7- آیا تاریخ واقعاً تکرار میشود؟ اگر چنین است، این سیندرلای مذکر، کجا پیدا خواهد شد؟
8- بعد از پیدا شدن سیندرلای مذکر مذکور، چه کسی با وی ازدواج خواهد کرد؟
مدتی است که ماجرای پرتاب کفش باب شده است. اخیراً هم در جلسه پرسش و پاسخ در دانشکده فنی دانشگاه تهران، جوانی کفشش را به سمت صفارهرندی پرتاب کرد، که ظاهراً صفارهرندی کفش را روی هوا گرفته بود. عکسش را خود ما هم چاپ کردیم. فقط خوب است که آقایان کفشپرت میکنند، چون کفش پاشنهدار زنانه، خطرناک است.
ماجرای پرتاب کفش از پرتاب خبرنگار عراقی به سمت جورج بوش شروع شد. در یک مقایسه کوچک درمییابیم که صفارهرندی، سرعت عمل کافی دارد. جرج بوش بلد است جاخالی بدهد، ولی کروبی به هیچکدام از این دو هنر آراسته نیست و درست وقتی که همه جاخالی میدهند او جاخالی نمیدهد.
دیروز روزنامه «خبر» گزارشی داشت از قبرستان تهران بزرگ و اینکه اختلاف قیمت قبرهای اغنیا و فقرا چیزی حدود 17 میلیون تومان است. یعنی تقریبا 8، 9 برابر وام ازدواجی که صندوق مهررضا اعطا میکند. طبیعتاً این قیمتها مربوط به قطعههای عمومی است و ربطی به مقبرههای خصوصی و خانوادگی ندارد. تفاوت قطعات عمومی و مقبرههای خصوصی از تفاوت قیمتهای حمام عمومی و نمرههای قدیم هم بیشتر است و قیمت بعضیهایشان آنقدر صفر دارد که خواندن عددش از سواد ما خارج است.
به هر حال اختلاف طبقاتی اموات موقعیتهای گوناگون و جالبی را پدید میآورد.
موقعیت اول: بهشت زهرا
زریخانومجون: اینجا بودا. دقیقاً همینجا. من که میگم وضع خونوادهشون توپه. قبر باباش اقلاً 20 میلیون میارزه.
پریخانومجون: تو چقدر سادهای خواهر؟! هنوز این ثریارو نشناختی. اینا نون ندارن بخورن. غصهشون بود که چرا باباشون بعد مردن باد کرد، کفنش نیممتر چلوار بیشتر برد.
زریخانمجون: به جون خودم، همینجا از ماشین ما پیاده شد. آقاجوادم گفت این جا قطعه مایهداراس. دو، سه تا از کلهگندههای مملکتم این جا دفنن.
پریخانومجون: این ثریا فیلمیه که نگو. یه دفه ما داشتیم میرسوندیمش. دم یه برج باکلاس پیاده شد. کوچه رو عوضی رفتیم، برگشتیم که دور بزنیم، دیدیم توی کوچه پایینی دم یه دونه از این آپارتمانای قدیمیه لونه موشی داره کلید میندازه توی در. این باباش طبقه اول یکی از همین قبرای دوطبقه 320 هزار تومنی دفنه. الکی دم قطعه پولدارا پیاده شده.
موقعیت دوم: آرایشگاه
شهینجون: عکسشم دارم. جوون رعنا و خوشتیپیه. درسم خونده.
مهینجون: خب بده ببینم شاید قسمت بود.
شیرینجون: بعله، علف باید به دهن بزی شیرین باشه.
مهینجون: دستت درد نکنه. حالا دیگه من شدم بُز؟! آخ! شیرینجون تورو خدا دقت کن. پوست صورتمو کندی با این بندانداختنت.
شهینجون: ایناهاش ببین.
مهینجون: چه خوشتیپه!
شیرینجون: ببینم.
مهینجون: آخ! تو چرا امروز دستت این جوریه؟ باز گاز گرفت. برو نخت رو عوض کن نمیخواد توی نخ عکس شوهر آینده من باشی.
شهینجون: شوهر آینده؟ پس قبول کردی خدارو شکر.
مهینجون: حالا وضعش چهطوره؟
شهینجون: هرچی از مال و منالشون بگم کم گفتم. باباش توی قطعه 20 میلیونتومنییا دفنه.
مهینجون: راس میگی؟! بگو پنجشنبه بیان خواستگاری. آخ! شیرین چیکار میکنی آخه؟!
منبع : خبر آن لاین
خسته ام از ارتباطات اداری
از عناوین مجازی ، استعاری
پست های آن چنانی میزهای این چنانی
شغل های انحصاری
از رکود عشق در خدمت به مردم
رونق خمیازه در ساعات کاری
شیوه مرسوم زیر آب
خود عزیزی ، چاپلوسی ، پاچه خواری
دائما تخریب کردن ، زیر پا خالی نمودن
در امید ماندگاری
روبرو تعظیم و تکریم
پشت سر بد گفتن و تهمت نگاری
چشم و هم چشمی ، حسادت
درطریق اوت کردن ، رهگذاری
خویشتن را نخبه دیدن
دیگران را بی سواد و در خور بستن به گاری
خسته ام از این منم ها از غرور از خود گرفتن
تکیه بر یک مدرک بالا ولیکن افتخاری
خسته ام از این روابط
خسته ام از شیوه های رایج بی اعتباری .
این رباعی را سالها پیش به دلائلی برای هفتهنامه مهر سروده بودم. دیدم حقالتحریر روزنامه کفاف نمیدهد، گفتم یک پاچال تازه تیار کنم. برای شروع هم از این رباعی استفاده میکنم. مفید و مختصر عرض کنم که منبعد قرار دارم پول بگیرم و مدح و ثنا بگویم برای مسئولان محترم. لذا بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است. علیالعجاله که آتش زدهام به مال و آبرو. این هم رباعی آقاجواد.
هر کوه گران نماد لاریجانیست
دریای خزر سواد لاریجانیست
هر چند به هر سه میخورد مدح حقیر
مقصود فقط جواد لاریجانیست
کُشتی برهانها
دکتر محمدجواد لاریجانی، رئیس پژوهشگاه دانشهای بنیادی گفته است: «دانشگاه باید محیط کشتی گرفتن برهانها باشد.»
1- امیدوارم به زودی در دانشکده فلسفه شاهد کشتی آقایان عبدالکریم سروش و دکتر رضا داوری ارکانی در سنگینوزن باشیم.
2- هرچه فکر میکنم کشتی این دو بزرگوار در حالی که دوبنده آبی و قرمز به تن دارند، جالبترین تصویر ورزشی - فلسفی قرن خواهد شد.
3- با این حساب «استقراء» جزو فنون کشتی فرنگی به حساب میآید یا آزاد؟
4- اگر آقای دکتر مرحمت کنند و معادل فنون سنتی «حصیر مال»، «دُمِ شیر»، حَمالبند» و «اِشکل گربه» را در فلسفه مشایی مشخص کنند، موجب مزید امتنان است.
5- با توجه به این که کشتی بانوان در ایران نداریم، تکلیف دانشجویان متفکر از جامعه نسوان چه میشود؟
6- اگر مرحمت کنند و حکم فقهی جدل اندیشهمندان از جامعه نسوان و رجال را هم روشن کنند موجب مزید امتنان و ازدیاد ازدواجهای دانشجویی خواهد بود.
1- با توجه به خطر زلزله برای ایران بهتر است هیأت دولت یک جلسهشان را بر روی صندلیهایی با دو پایه برگزار کنند.
2- با توجه به خطرات گوناگون سفر هوایی بد نیست هیأت دولت یک جلسه را کلاً در توپولوف برگزار کنند.
3- با توجه به خاطر موادمخدر، پیشنهاد میشود هیأت دولت یک جلسه را در کوچهپسکوچههای محله پامنار برگزار کنند.
4- بد نیست هیأت محترم دولت یک جلسه هم در پارک دانشجوی تهران داشته باشند. چون میگویند بابت خاکبرداری ممکن است تئاتر شهر خراب شود. همین!
5- با توجه به مشکلات دانشجویان در خوابگاهها پیشنهاد میکنم یک جلسه هیأت دولت در کوی دانشگاه برگزار شود.
6- برای رفع شبهات و به عنوان مشت محکم، بد نیست هیأت دولت یک جلسه هم در بازداشتگاه کهریزک (البته با حضور مأموران نفوذی در آن بازداشتگاه) برگزار کنند.
7- پیشنهاد میکنم هیأت دولت یک جلسه هم در حاشیه یکی از کنسرتهای استاد محمدرضا شجریان وطنفروش و خائن برگزار نمایند. تا تکلیف جهانیان با ایشان روشن شود.
9- هیچ کدام از اینها لازم نیست. مالدیویها میخواستند که دنیا یک توجهی به آنها بکند. ما که بحمدالله به طور کلی از بابت امور متعدده در کانون توجه همه جهانیان هستیم. لذا همان سفرهای استانی را ادامه بدهند کافی است. فقط برای محکم کاری میتوانند در برنامه سفرهای استانیشان سری هم به استان سنگال در آفریقا بزنند و یک توک پا هم بروند استان ونزوئلایمان را ببینند در آمریکای لاتین.
همه جرمهای حجاریان
1- اقدام علیه امنیت داخلی کشور به وسیله تحریک، آشوب و تجمعات غیرقانونی.
2- القای شبهه جعل و تقلب در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران.
3- مشارکت در تهیه و تنظیم سند تأملات راهبردی بر خلاف قانون اساسی.
4- تبلیغ علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.
5- ارتباط با عوامل بیگانه علیه امنیت کشوری.
6- تحریک اقشار جوان دانشجو و ترغیب آنان در اعتراض و تحصن و راهپیمایی غیرقانونی علیه دستگاههای نظارتی و اجرایی انتخابات.
7- تخریب دولت قانونی به واسطه انتساب اتهامات واهی و افترا به وسیله مقالات و سخنرانیهای مکتوب خصوصاً در جریان انتخابات دهم و همکاری با شبکه BBC فارسی و ضد انقلاب و توهین و اهانت به مسئولین نظام. گفته میشود که بابت کلیه اتهامات فوق که در کیفرخواست آمده است آقای سعید حجاریان به 5 سال حبس تعلیقی محکوم شده است.
1- من نمیدانم چرا هر جرمی که به آقای حجاریان مربوط باشد، مجازاتی ندارد؟ چه سیاهه فوق باشد، چه ترور شخصی ایشان توسط سعید عسگر.
2- با این حساب جرم آن آقایی که در فیلم با انجام حرکات تحریکآمیز و هنرهای تجسمی به مأموران توهین میکرد، 3 دقیقه حبس تعلیقی است.
20=150
مهدی تقوی کشتیگیر 66 کیلوگرم ایران مدال طلای جهانی گرفت و 20 سکه به او دادند.
فردین معصومی کشتیگیر 120 کیلوگرم ایران مدال نقره همان مسابقات را گرفت و 150 سکه به او دادند.
آن وقت جماعت مسبب آشوبهای اخیر دنبال این میگردند که چرا در چنین مملکتی دو دو تا میشود ده تا!
منبع : خبر آن لاین