سردار اسماعیل احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی در مراسم رونمایی از پروژه تحقیقاتی تطبیق چهره گفت: «اغتشاشگران حتی اگر ماسک هم بزنند، شناسایی میشوند.»
1- هماهنگی چیز خوبی است. باید همه مملکت هماهنگ باشند که متأسفانه نیست. اغتشاش و مهار آن باید با آنفلوآنزای خوکی و مهار آن هماهنگ باشد. «مهارش» به «مهارش» در، میماند لزوم هماهنگی آنفلوآنزای خوکی و اغتشاش. با این حال و اوضاع، دیگر نمیشود «ماسک» زد که آنفلوآنزا نگیریم. چون بعید نیست بگیرندمان. این دستگاهها جدید است و هنوز جواب پس نداده. لذا بعید نیست بیجهت گرفتارمان کنند.
2- اگر ما واقعاً یک دستگاه و شیوه تازه داریم تا اغتشاشگران را حتی اگر ماسک هم بزنند، شناسایی کنیم که نباید بگوییم و اعلام عمومی کنیم. باید به کسی نگوییم و با آن روش بگیریم اغتشاشگر جماعت را. پلیس که نباید ابزار امنیتیاش را لو بدهد.
3- مگر اینکه بخواهیم اغتشاشگران دستگیر نشوند و همینجوری راست راست راه بروند.
4- وقتی با ماسک هم آنها را میشناسیم، یعنی اینکه از چشم و ابرویشان میفهمیم. چیز به این سادگی را اغتشاشگرانی که میگوییم سرویسهای اطلاعاتی امنیتی پیشرفته خارجی آنها را مدیریت میکنند، نمیفهمند؟ خُب از این به بعد علاوه بر ماسک، عینک هم میزنند.
5- البته بعید نیست از روی یک جاهای دیگری جماعت را شناسایی کنند. مثلاً چه میدانم، شست پا! گفتم شست پا، یاد دوست شاعر طنزپردازم ناصر فیض افتادم که شعری در همین رابطه دارد. البته منظورم رابطه شست پا و شناسایی است، وگرنه آن بنده خدا این شعر را یکی، دو سال پیشتر از اغتشاشات اخیر گفته. من این شعر را دوست دارم. شما هم بخوانید و سعی کنید دوست داشته باشید:
کاری مکن نگاه به دمپاییات کنند
از روی شست پا شناساییات کنند
با داییات به پارک محله برو، ولی
کاری مکن نگاه به زنداییات کنند
هشدار، بوی دایی خود را به خود مگیر
کافیست این بهانه که بوداییات کنند
هرجا مرو برای فقط لوح یادبود
تا در هوای کنگره هرجاییات کنند
هرگز به بستری شدن خویش تن مده
بگذار تا معالجه سرپاییات کنند
در بخش گوش و حلق بعید است دکتران
کاری برای مشکل بیناییات کنند
با قهوه قَجَر که شنیدی چه کردهاند
ترسم همین معامله با چاییات کنند
هرگز به شغل عاریتی اعتنا مکن
حتی اگر ضمانت اجراییات کنند
تنها نمیشوی تو اگر دلبران شهر
فکری برای معضل تنهاییات کنند
با مجریان مسکن شهرت فقط بگو
کاری برای مشکل بیجاییات کنند
آری شروع مفسده از شست پای توست
کافیست یک نگاه به دمپاییات کنند
منبع : خبر آن لاین
نظر به اینکه اخیراً جریان پرتاب کفش به سمت مسئولان قدیم (دشمنان کنونی) و مسئولان جدیدالتأسیس روند فزایندهای گرفته و با عنایت به این مهم که نظم و انضباط باید در همه امور - حتی ایجاد اخلال و بینظمی - رعایت شود و باتوجه به لزوم قانونمندی در به طور کلی (!) آییننامه اجرایی زیر به کلیه نهادهای ذیربط و غیر ذیربط و بالاخص انواع جنبشهای متضاد و متخاصم ولی همرنگ، بدین وسیله ابلاغ میگردد.
بند الف - مسئولان
کفشها اصولاً و اساساً باید به سمت کسانی پرتاب شود که مطابق این آییننامه مسئول خوانده میشود.
الف - 1: نظر به اینکه طبق نص صریح قرآن همگی در قبال رعیت مسئول میباشیم، لذا همه آحاد جامعه از مسئولان شناخته میشوند، فلذا همه میتوانند با کفش به دک و دهن یکدیگر بکوبند.
الف-2: با عنایت به اینکه همه با هم برابرند اما برخی برابرتر میباشند، مستفاد میشود که بر این منوال برخی مسئولتر هستند.
الف - 3: منظور از مسئول در آییننامه مذکوره، همانا «مسئولتر»ها هستند، وگرنه پرتاب کفش و بوی پا جامعه را یکجا برمیدارد.
الف-4: دایره شمول مسئول علاوه بر مسئولان جدیدالتأسیس کنونی، خائنان امروز که جملگی از مسئولان گذشته بودهاند را نیز در بر میگیرد.
بند ب- کفش
تعریف کفش در این آییننامه شامل هرگونه پایافزار اعم از کفش، دمپایی، پوتین، چکمه (بدون تبرج و با تبرج)، صندل و غیره میباشد.
ب-1: گرچه جوراب و در مواردی نادر جوراب شلواری نیز پایپوش به حساب میآیند، اما مشمول تعریف کفش نبوده، فلذا پرتاب هرگونه جوراب و جوراب شلواری به سمت مسئولان، علاوه بر آلودگی شیمیایی (به خاطر بدبویی احتمالی) و ایضاً احتمال رواج بیبند و باری اخلاقی؛ تخطی از آییننامه تلقی شده و اساساً مشمول قانون مجازات میباشد.
بند ج - پرتاب
در این مورد تعریف خاصی در آییننامه ذکر نشده و اساساً به همان تعاریف مرسوم در باب «پرتاب» بسنده میگردد.
ج - 1: نکته مهم در پرتاب نشانهگیری است. پرتابکننده باید به گونهای نشانهگیری نماید که کفش به نقطه منظور نظر، از مسئول مربوطه اصابت نماید.
ج - 2: نقطه اصابت باید به گونهای انتخاب گردد، که ضررهای ثانویه و بلندمدت در پی نداشته باشد و اضرار تنها متوجه خود سوژه باشد.
بند د - مالکیت
کفش پرتابی قطعاً باید متعلق به شخص پرتابکننده باشد و لاغیر.
د-1: پرتابکننده نمیتواند بیش از یک جفت کفش همراه داشته باشد. مگر در صورتی که دارای 3 پا یا بیشتر باشد.
***
انگیزه نوشتن آییننامه فوق جلسه سخنرانی اخیر صفارهرندی در رشت بود که طبق معمول چند ماه گذشته با پرتاب کفش به سمت وی به تشنج کشیده شد و صفارهرندی نیز درباره شرایط پرتاب کفش در این جلسه نکاتی را به حضار یادآوری کرد.
جلسه روابط دختر و پسر
از قرار معلوم و به گزارش «ایرنا» جلسه روابط دختر و پسر علاوه بر اینکه مختل گردیده، به شدت هم به درازا کشیده شده است.
ایرنا: «نشست روانشناسی و روابط دختر و پسر، ساعت 30/20 یکشنبه شب در تالار فردوسی دانشگاه سیستان و بلوچستان آغاز شد و تا بعد از نیمه شب ادامه داشت».
البته «ایرنا» اخلال در این جلسه را به دلیل حضور «عده اندکی از منتسبین به جریان سبز» دانسته است.
1- کدام سبزها؟ الان همه رقم سبز داریم.
2- من که نمیدانم کدامشان بودهاند، اما هر گروهی بوده، بسیار کمذوقی کرده که یک همچین مراسمی را به هم زده است.
3- به نظر شما از هشتونیم شب تا یک بعد از نصف شب، زمان مناسبی برای جلسه بررسی روابط دختر و پسر است؟
4- البته کارشناسی که نمیخواست نامش فاش شود در این رابطه گفت: «شما خیلی نگران نباش، اتفاقی که فکر میکنی فقط 12 شب میافتد، ممکن است 4 بعد از ظهر یا 8 صبح هم بیفتد.» و البته منظورش از اتفاق، به تشنج کشیده شدن جلسه بود.
مشاوران وزیر بهداشت
خانم مرضیه وحیدیدستجردی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، مشاورانش را معرفی کرد. از قرار معلوم مشاوران ایشان همگی از آقایان هستند.
1- باتوجه به اینکه تحقیقات رئیسجمهور برای معرفی وزیر بهداشت نشان داده بود که نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند و زنان در معرض بیماریهایی هستند که باید حتماً وزیر بهداشت زن باشد و با توجه به اینکه در روزهای اخیر وزیر بیشتر به خانمها توصیههای پزشکی و بهداشتی میکرد، خیلی نگران بودیم. گمان میکردیم که دیگر فقط به بیماریهای زنان پرداخته میشود و اساساً تا 4 سال دیگر سرطان پروستات حتی جزو بیماریها هم شمرده نمیشود. با خواندن خبر فوق رفع نگرانی شد.
2- به نظر شما حالا مباحث پزشکی مربوطه، در جلسات چگونه مطرح خواهد شد؟
3- اینکه وزیر زن باشد و مشاورانش مرد باشند، خیلی تفاوت دارد با اینکه وزیر مرد باشد و مشاورانش زن؟ پس این همه دعوا سر چی بود؟
راه چاره
دادستان کل کشور گفته: «در حال حاضر مواد مخدر در زندانها از طریق بلعیدن وارد میشود که باید ساز و کار مهمی در این باره اندیشیده شود».
1- آیا خوراندن مسهل وی تحت نظر گرفتن اشخاص خیلی سخت است؟ هر چیز که بلعیده شود از طریق ساز و کار طبیعی بالاخره استحصال میشود دیگر!
2- فقط از این راه نیست، گاهی هم از راههای فرعی دیگر مواد وارد میشود که آن هم ساز و کار خاص خودش را دارد. به آن هم توجه شود، بد نیست.
منبع : خبر آن لاین
در کمال مسرت و خرسندی خدمت کلیه دین پژوهان و جامعه اسلامشناسان عرض میکنم که خوشبختانه اسلامشناس بزرگ اسفندیار رحیممشایی پس از مدتها سکوت، زبان به سخن گشود و تکلیف خدا و بشر و وحدت و قد بوعلیسینا را در کنفرانس انجمن سالانه دانشگاههای باز، یکجا مشخص کرد.
این اسلامشناس برجسته گفت: «کاوشهای باستانی نشان میدهد انسان به خدا اعتماد داشته، اما چرا خدا محور وحدت نشده است؟ من میگویم مشکل این است که به تعداد انسانها خدا هست و خدای هر انسانی با توجه به شناخت آن فرد از خدا با خدای فرد دیگر متفاوت است. ملتها در طول تاریخ همواره یک خدا را نپرستیدهاند چون انسانها خداهای متفاوت دارند.»
1- این کاوشهای باستانی چیست؟ چه چیزی از زیرخاک و کجا در آمده که نشان میدهد انسانها به خدا اعتماد داشتهاند؟
2- با این حساب انسانها اعتماد داشتهاند، پس خود خدا نخواسته که برهمگان یکسان تجلی کند تا وحدت ایجاد شود؟ کاش آقای مشایی که توی دم و دستگاه خدا آشنا زیاد دارند میگفتند چرا خدا این کار را نکرده و تکلیف همه را روشن میکردند.
3- این آقای مشایی دارد حیف میشود توی دفتر ریاست جمهوری. کجای دنیا دست و پای یک دین پژوه بزرگ را با کار اداری میبندند؟
4- اگر خدایی که یک نفر دارد به خاطر درک اشتباه آن آدم از خدا، حکم کرد که دیگران را که خدایشان با او متفاوت است باید بکشد، تکلیف چیست؟
5- اساساً در این بلبشوی چندین میلیارد خدایی، دیگر گناه و اشتباه معنایی هم دارد؟
6- به نظر آقای مشایی در جهانی با این اوضاع و احوال خدا چرا پیامبران و ادیان را به وجود آورده؟
7- چه کسی میداند خدای هیتلر بهتر است یا چنگیز، یا ناپلئون، یا شارون، یا شارون استون، یا مایک تایسون، یا من، یا آقای رحیم مشایی یا...
اسفندیار رحیممشایی: «همه ملتها دارای شخصیتهای بلند قامت و رعنا قامتی هستند که در درازنای تاریخ پیدا هستند... اگر خوب و نقادانه به این مسئله بیندیشیم این است که انسانهای دوران بوعلی چندان قدبلند نبودهاند. چرا که اگر بلندقامت بودند، قد بوعلی پشت آنها دیده نمیشد.»
1- بالاخره ما نفهمیدیم بوعلیسینا قدبلند بوده یا کوتوله!
2- اساساً بوعلیسینا مهم بوده یا نه؟
3- بوعلیسینا مهمتر است یا اسنفدیار؟
4- آدمهای آن دوران کوتوله بودند بوعلیسینا قدش بلند به نظر میرسیده. طبیعتاً قدبلند روزگار ما هم اسفندیار رحیممشایی، دین پژوه و اسلامشناس و تئوریسین همعصر ماست. با این حساب اینجا «ایران» است یا «لیلیپوت»؟
میخواستم الباقی بیانات گهربار ایشان را هم تأویل و تفسیر کنم، دیدم از عهده آدم قدکوتاهی مثل من بر نمیآید. لذا یک بند به ترجیع بند «هاتف اصفهانی» اضافه کردم که البته با توجه به نظرات اخیر آقای مشایی دیگر دو ریال ارزش ندارد. لذا بند ترجیع را هم عوض کردم. باشد که به عنوان عرض ارادت این کمترین در محضر آن بهترین قبول افتد.
دوش رفتم به محفلی که در آن
چاره سازم جنون و شیدایی
گفت با من که «کیستی پسرک»
پیرشان در کمال برنایی
مست خمخانه نهانم کرد
چشم وی در کمال گیرایی
گفت: «با ما نشین که پای زنی
برفراز جهان بالایی»
گفتم: «این پیر کیست؟ هر نگهش
شرب خمر است و باده پیمایی»
یکی از حلقه مریدان گفت:
«هو شیخآلشیوخ، مشایی»
راز دل گفتم و به یک جمله
کرد دل را علاج سرپایی
گفتم: «ای پیر از پی وحدت
سخت سرگشتهام چه فرمایی؟»
گفت: وحدت مجوی در کثرت
هر زمان در حضور میآیی
نیست میسور وحدتی هرگز
تا که در زیر سایه مایی
هر که معبود خویش را دارد
میپرستد ورا به تنهایی
طبق آمار ما، خدا خیلیست
وین ندارد چرا و امایی
بس که مردم زیادتر شدهاند
احدیت شده است شورایی
اشتباه است اگر که گفتهست او
وحده لاالهالاهو
هر جایی آدم دسته گل به آب میدهد، بدهد. یک جوری میشود. جمع و جورش کرد، فقط نور چشم و پاره جیگر و امید دل آدم دسته گل به آب ندهد. که متأسفانه اخیراً مال صدا و سیما داده. از قرار معلوم «کامران نجفزاده» بزرگترین خبرنگار خاورمیانه و حومه چند وقت پیش گزارشی ارسال فرمودهاند از پاریس و در آن در باب بازی جوانمردانه دو تیم فوتبال تصاویری پخش کرده و شرح ماجرا را به سمع و نظر بینندگان محترم خبر 30/20 و 22 رسانده است که کسی خبر داغ گزارشگر ویژه را ندیده سر بر بالین نگذارد.
فقط یک مشکل کوچک وجود داشته که موضوع گزارش 4 سال پیش رخ داده است و کامران جان تصاویر را از سایتهای دانلود ویدئوی گرفته و خبر نوشته رویش و فرستاده.
1- به این میگویند استفاده بهینه، خبرنگاری میفرستیم پاریس تا از لیگ هلند برایمان تصویر دانلود کند از اینترنت. خب با این سرعتی که اینترنت در کشور ما دارد که عمراً نمیشد تصاویر را دانلود کرد. اگر هم میشد، هزینه تلفنمان بالا میرفت که خدا را شکر، بالا نرفت.
2- تصاویر قدیمی است، باشد، از قدیم گفتهاند «الدرس حرف و التکرار الف». چه درسی بهتر از جوانمردی و پاک زیستن که همهاش از کسب حلال پدید میآید. نمونهاش همین خبرنگاران ارجمند خاورمیانه و حومه که همین صداقتشان ما را کشته!
3- اشتباه باشد هم عیبی ندارد. از صبح تا شب مردم هندیکم بر کف دنبال سر بچههای شیرخوار و نوپایشان میگردند تا بلکه بچهشان یک گاف با نمک بدهد که تصویرش را ضبط کنند و خودشان هزار بار ببینند و قربان قد و بالای بچه با نمکشان بروند. بعد هم بفرستند تلویزیون صد دفعه در برنامههای گوناگون پخش کند. حالا تلویزیون نباید پخش کند تصاویر شیرینکاریهای کامران جان را؟
زمان مناسب بارداری به روایت وزیر
دیروز روزنامهای تیتر زده بود: «هشدار خانم وزیر به زنان ایرانی»
ماجرا از این قرار است که سرکار خانم مرضیه وحیددستجردی پنجشنبه هفته گذشته در حاشیه کنگره زنان و مامایی گفته است: «زنان در صورت تصمیم به بارداری سعی کنند در دوران اپیدمی و ناندومی آنفلوآنزای نوع A اقدام به بارداری نکنند».
فقط یک نکته کوچک هم به عرض برسانم که پیشبینی میشود این دوران حدود دو تا سه سال باشد، که البته خانم وزیر به این نکته اشارهای نکردهاند. طبیعتاً این سفارش موقعیتهای گوناگونی پدید میآورد.
موقعیت اول: دادگاه خانواده
زن: آقای قاضی من خواهش میکنم من رو از دست این دیو پلید نجات بدین.
قاضی: چرا؟ مگه چی شده خانوم؟ چرا اینقدر از شوهرتون ناراحتین؟
زن: هیچی، دیشب داشت یواشکی میاومد توی اتاق خوابمون.
قاضی: خب عیبش چیه؟ توی اتاق خواب همسایه که نمیرفته.
زن: این میخواد منو بکشه!
قاضی: آخه چرا؟ همسرتونه.
زن: مرتیکه از من بچه میخواد! میخواد من آنفلوآنزای خوکی بگیرم.
قاضی: غلط کرده. اگه نظر «بد» داره و مطمئن هستین، بگم سه سال بندانزش هلفدونی.
موقعیت دوم: آرایشگاه زنانه
زری خانوم: والا خدا شانس بده. واقعاً ثریا شوهر کرد؟ اونم توی این موقعیت بحرانی که شوهر گیر فلک نمییاد؟
پری خانوم: آره پس چی، یه جوون باکلاس و برازنده و پولدار و خوشتیپ.
زری خانوم: اوه! اوه! این جوری که تو میگی با اخلاقی که من از اون ثریای جیگر در اومده میشناسم، آنفلوآنزای خوکی روی شاخشه!
پری خانوم: نه خواهر. دو قبضه شانس آورده. شوهره اجاقش کوره!
زری خانوم: والا اون شوهر رو باید بذاره روز سرش قیمه قورمه کنه.
پری خانوم: قیمه قورمه نه! حلوا حلوا!
زری خانوم: چه میدونم. اونقده حرصم گرفته که نمیدونم چی میگم.
منبع : خبر آن لاین
به گزارش «ایلنا»، در خردادماه سال جاری 54 هزار دستهبیل به ایران وارد شده است. کشور تولیدکننده این کالای اساسی اندونزی است. البته دستهبیلهای مذکوره از امارات به ایران ارسال و در بندر شهیدرجایی ترخیص شده است.
1- مدتهاست هرچیزی از هر طرفمان وارد میشود به شدت هرچه تمامتر، در راستای شکوفایی ماست. این همه دستهبیل از بابت چه نوعی از شکوفایی در چه بخشی وارد شده است؟
2- این آمار قطعاً غلط است، آنچه به چشم میآمد با احتساب هر نفر یک دستهبیل نصفه، نشان میداد که آمار خیلی بالاتر از اینهاست.
3- چرا برای دستهبیل به استعدادهای داخلی تکیه نکردیم و از خارج وارد کردیم؟
4- دوستی میگفت: «این خبر دروغ است. مگر ممکن است از جایی جز کشور دوست و برادر چین کمونیست چیزی وارد شود؟ لابد دستهبیلها جمیعاً چینی بوده.» که به سرعت دهانش را با استدلال منطقی دوختم و گفتم: «دَم درکش ای سیاهنمای عامل استکبار! اگر دستهبیلها چینی بود، اولینشان که به اولین جایت اولین ضربه را میزد، شش تکه میشد، دسته بیل. کور بودی و ندیدی چه استحکامی داشت؟
5- آیا خبر واردات دستهبیل در خردادماه، سیاسی است یا اقتصادی یا اجتماعی؟
6- نقش این دستهبیلها در تحولات اخیر منطقه چیست؟
* این همه رنگ از کجا آوردهای تا بشکوفی؟
قطرهقطره خون از سر صخرهها گرد آوردهام.
(یانیس ریتسوس)
منبع : خبر آن لاین
* عفت شریعتی نماینده مردم مشهد و کلات در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در گفتوگو با «فارس» گفته است: «محصولی میتواند وزارت رفاه را از وضعیت نامناسب فعلی نجات دهد.»
قطعاً درست است. صادق محصولی را به راحتی میتوان «سوپرمن» دولت احمدینژاد نام نهاد. محصولِ خدمت محصولی غالباً همین درآوردن نهادهای ذیربط از وضعیتهای نامناسب است. من فکر میکنم دارد به این آقای محصولی ظلم میشود. این اصلاً درست نیست که کلی آدم دست به دست هم بدهند و هی وضعیت نامناسب درست کنند، بعد صادق محصولی مجبور باشد بیاید و عملیات نجات را انجام بدهد. بنده خدا گناه نکرده که پولدار شده؟ چون یکبار توانسته موفق شود که نباید همه استعدادش را صرف رفع عدم موفقیت دیگران در نهادهای دیگر بکند. حالا این قدر کار بریزید سر بنده خدا که همین «دوقران و سیشاهی» هم که برای روز پیری و ناتوانی کنار گذاشته، برباد برود و پاک ناموفق شود.
نگرانی بیمورد
حتماً شما هم توی فامیل و دوست و آشنا، دیدهاید آدمهایی را که بیخود و بیجهت نگرانند و همیشه استرس دارند و ذکر لبشان هم «نمیشه، ما بدبخت میشیم، من میدونم» است. نکته ناجور ماجرا این است که این جماعت همهجا و در هر پست و مقامی هم پیدا میشوند.
مثلاً همین علیرضا محجوب، نماینده مجلس و دبیرکل خانه کارگر که به گزارش «ایلنا» با اشاره به بازگشت به ماده 13 لایحه دولت گفته است: «با توقف افزایش دستمزدها، مردم پس از 5 سال هیچچیز نمیتوانند بخورند.»
اولاً که نگرانی آقای محجوب کاملاً بیمورد است، چون همیشه چیزهایی برای خوردن مردم وجود دارد. ثانیاً این آقای محجوب اساساً «سیاهنما»ست. کارگر جماعت دارد الان در ناز و نعمت دست و پا میزند، آنوقت ایشان هی ناله میکند از بابت کارگران. کسی که خودش دبیر خانه کارگر است و زندگی کارگران غرق رفاه را نمیشناسد، چطور وضع 5 سال بعد خورد و خوراک مردم را میتواند درست پیشبینی کرده باشد؟
مقصود چیست؟
صادقی گلمکانی، معاون نیروی انسانی و توسعه مدیریت وزارت اقتصاد و امور دارایی گفته است: «دولت قصد حذف یارانهها را ندارد.»
اینکه دولت قصد چه کاری را ندارد، موضوع بحث ما نیست. فقط به شدت نیازمند این هستیم که یک نفر بگوید دولت قصد چه کاری را دارد.
این صحبت ایشان توی شرایط کنونی و هاگیرواگیر لایحه و مجلس و اینها، مثل این است که خانوادهای به خواستگاری بروند، ولی دایی داماد اواخر جلسه که همه بحثها مطرح شده، به پدر عروس بگوید: «البته این آقاداماد ما قصد ازدواج با دختر شما را ندارد و مقصودش چیز دیگری است.» حالا اینکه مقصود چیست؟ نمیدانم.
دیروز رئیسجمهور با هیأت همیشه همراهش به صورت سرزده به مجلس رفت تا از لایحه هدفمند کردن یارانهها دفاع کند. ولی سرانجام نامهای به مجلس داد که در آن درخواست پس گرفتن این لایحه مطرح شده بود. البته مجلس هم لایحه را پس نداد.
آدم یاد واسونکهای قدیمی میافتد که در احوال خواستگاریها میخواندند.
نون و پنیر آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر ارزونیتون، طرحو نمیدیم بهتون.
فرش حصیر آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، ارزونیتون. طرحو نمیدیم بهتون.
کماج شیر آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر ارزونیتون. طرحو نمیدیم. بهتون.
کلی وزیر آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، ارزونیتون. طرحو نمیدیم بهتون.
هوار هوار آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار ارزونیتون. طرحو نمیدیم بهتون.
شام و ناهار آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار، شام و ناهار ارزونیتون، طرحو نمیدیم بهتون.
نقش و نگار آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار، شام و ناهار، نقش و نگار ارزونیتون، طرحو نمیدیم بهتون.
راه فرار آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار، شام و ناهار، نقش و نگار، راه فرار ارزونیتون، طرحو نمیدیم بهتون.
اسفندیار آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار، شام و ناهار، نقش و نگار، راه فرار، اسفندیار ارزونیتون، طرحو نمیدیم بهتون.
صد تا شعار آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار، شام و ناهار، نقش و نگار، راه فرار، اسفندیار، صد تا شعار ارزونیتون، طرحو نمیدیم بهتون.
تار سیبیل آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار، شام و ناهار، نقش و نگار، راه فرار، اسفندیار، صد تا شعار، تار سیبیل ارزونیتون، طرحو نمیدیم بهتون.
دسته بیل(1) آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار، شام و ناهار، نقش و نگار، راه فرار، اسفندیار، صد تا شعار، تار سیبیل، دسته بیل(2) ارزونیتون طرحو نمیدیم بهتون.
هلو(3) و شلیل آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار، شام و ناهار، نقش و نگار، راه فرار، اسفندیار، صد تا شعار، تار سیبیل، دسته بیل(4)، هلو و شلیل ارزونیتون، طرحو نمیدیم بهتون.
هیچی دلیل آوردیم، لایحهمونو بردیم.
نون و پنیر، فرش حصیر، کماج شیر، کلی وزیر، هوار هوار، شام و ناهار، نقش و نگار، راه فرار، اسفندیار، صد تا شعار، تار سیبیل، دسته بیل(5)، هلو و شلیل، هیچی دلیل ارزونیتون، طرحو نمیدیم بهتون.
(این مباحث مهمه و مذاکرات مفیده 4 سال ادامه دارد...)
پانوشته:
1، 2، 4 و 5 - اشاره به خبر ورود هزاران دسته بیل از اندونزی در خردادماه سال جاری.
3- منظورم هیچ وزیری نیست. منظور همان هلو و شلیل عادی است.
دکتر حمیدرضا طیبی، رئیس جهاد دانشگاهی در گفتوگو با «مهر» جزئیات تولید موش سبز توسط محققان پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی را تشریح کرد و گفته: «هدف اصلی از اجرای چنین تحقیقاتی نشان دادن توانمندیهای محققان در علم ژنتیک است که کشورمان نیز موفق به این امر شد.»
1- این همه رنگ؛ حالا چرا سبز؟!
2- به نظر شما این خبر بیشتر علمی به حساب میآید یا سیاسی؟
3- البته یک نکته هم هست که کار را فراجناحی میکند. چون اگر بنا بود با نماد بعضی دیگر از کاندیداها هم موش تولید شود، توهین ملی به حساب میآمد.
4- روی گوساله و گوسفندهای شبیهسازیشده اسم گذاشتند. استدعای عاجزانه دارم اقلاً برای این موش اسم نگذارید.
5- امنیت جانی این موش سبزرنگ با کدامیک از نهادهای ذیربط و غیر ذیربط است که گربه خدای ناکرده شاخش نزند؟
آشنایان مسئلهدار و معلومالحال این جانب
به گزارش خبرگزاری فارس «در مرحله اول واگذاری سهام عدالت، حدود 10 هزار نفر از روزنامهنگاران و خبرنگاران برگ سهام عدالت دریافت کردند اما به 3 هزار نفر از روزنامهنگاران همچنان سهام تعلق نگرفته است.»
با این حساب تقریباً یکچهارم از جماعت روزنامهنگار به افتخار کسب سهام عدالت نائل نشدهاند. از هر دوست و آشنای روزنامهنگاری که پرسوجو میکنم، میگوید سهام عدالت نگرفته. مدتی است که عجیب دچار این مشکل شدهام که هرچه آدم میبینم، مسئلهدار و معلومالحال و اقلیت است. قبلاً هم هرکس را میدیدم و پرسوجو میکردم، جزو اقلیت 13 میلیونی بود.
خلاصه مدتی است اقلیت خیلی بیشتر از اکثریت شده. چرایش را نمیدانم. اگر حافظ بود، لابد میگفت: «خدا را زین معما پرده بردار». البته حافظ آن روزگار را میگویم. حافظهای این روزگار احوالات و اعتقادات دیگری دارند. باور ندارید، از علیرضا قزوه و مرتضی امیری اسفندقه پرسوجو کنید.
جشنواره تدارکات ازدواج
عبادالله رمضانی، مدیرکل فرهنگی شهرداری تهران از برگزاری جشنواره تدارکات ازدواج خبر داده است.
او در گفتوگو با «فارس» گفته: «آگاهی افکار عمومی درخصوص ازدواج، طرح آموزش ازدواج آسان و... از اهداف این جشنواره است.»
1- آگاهی افکار عمومی درخصوص ازدواج، چیز جالبی است. اما گمان نکنم کسی در این باره کم و کسری داشته باشد. یکسری که به پیادهروها و پارکها بزنید از سطح زیادی بالای این آگاهی در جامعه مطلع میشوید.
2- در بین نسل جوان و نوجوانان ما اخیراً یک آگاهیهایی رواج پیدا کرده که ماها از شنیدنش هم شاخ درمیآوریم. چه برسد به دیدنش.
3- ... و اما ازدواج آسان؛ در اینباره مطالب زیادی در ذهن دارم که متأسفانه نمیتوانم بنویسم. روزنامه است دیگر. توی خانهها میرود. زیر دست و پا میافتد، یک وقت بچه برمی دارد میبیند. آنوقت عوض «العالم» و «جام جم 2» و «شبکه تهران»میزند یک کانال دیگر ماهواره و سطح آگاهیاش زیادی زیاد میشود.
منبع : خبر ان لاین
دیروز در همین صفحه یک روزنامه خودمان یک خبر ناب چاپ شده بود. گویا دو نفر دزد جوان آمریکایی در شهری کوچک برای تغییر چهره از ماژیک مشکی استفاده کرده بودند اما ماژیکی که رنگش پاک نمیشود. لذا به سرعت با سر و صورت سیاه تابلو شدهاند و به دام پلیس افتادهاند.
کاربلد نیستند دیگر. آدم وقتی میخواهد خلاف کند، باید حواسش را جمع کند و طوری کارها را انجام بدهد که ردپایی باقی نماند. سیاهکاری و سیاهبازی لازمه خلاف است. اما به پاک کردن به موقع آن حتماً باید دقت شود. آدمیزاد باید به قدری بعد از سیاهکاری سفید جلوه کند که بتواند مدعی هم بشود و تقاضای اعاده حیثیت هم بکند. کی گفته آمریکایی جماعت از ما باهوشتر است؟ یک دوره فشرده بیایند اینجا، کار یادشان بدهیم که انگشت به دهان بمانند.
مسابقات داخلی بینالمللی
دیروز به شدت با همکاران سرویس ورزش روزنامه درگیر شدم. از بابت گزارششان برای هجدهمین دوره مسابقات بینالمللی آبادان. دوستان گفته بودند چرا مسابقات بینالمللی، بدون خارجیها برگزار میشود. انگار اصلاً حواسشان نیست که «الاعمال بالنیات». اعمال به نیتهاست که سنجیده میشود. خب، جماعت نیت کردهاند تا مسابقات بینالمللی باشد. ولی دو سال است پول ندارند مهمان خارجی دعوت کنند. حالا باید طعنه بشنوند؟ این کار دوستان ورزشینویس بیانصافی است.
در همین مملکت خودمان چقدر وعدهوعید و طرح و اینها داریم که حین مسافرتها یا جلسات یا بازدیدهای گوناگون گفته میشود، ولی به اجرا نمیرسد؟ باید از بابتش طعنه بزنیم. خب امکاناتش نیست، وگرنه انجام میشد. مهم نیت است، الباقیاش حواشی امور به حساب میآید.
میرزاکوچکخان، زنان شد
در خبرها خواندم که بیمارستان «میرزاکوچکخان» به بیمارستان تخصصی بیماریهای زنان و زایمان تغییر نام داده است. خیلی خوب است. وقتی بابت اینکه زنان هم بیمار میشوند، رئیسجمهور میگوید باید وزیر بهداشتمان زن باشد، خب لابد بیمارستان ویژه هم لازم داریم. فقط کاش یک بیمارستانی انتخاب میکردند که هیبت صاحب اسم قبلیاش این همه مردانه نباشد. برای تبدیل به بیمارستان زنان به نظرم بیمارستان آغامحمدخان قاجار مناسبتر بود تا میرزاکوچکخان.
کتابهای دخترانه
محیالدین بهرام محمدیان، معاون پژوهشی وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی کشور گفته: «در نظر داریم برای دختران که نیازها و علایق خاصی دارند، علاوه بر کتابهایی که برای عموم دانشآموزان تألیف کردیم، کتابهای ویژهای تألیف کنیم.»
1- بسیار خوب است. خودمان یک چیزهایی بلدیم، ولی اگر ممکن است کمی درباره «نیازها» و «علایق خاص» توضیح بدهید که روشنتر شویم.
2- پسرها، «نیازها»و «علایق خاص» ندارند؟ چرا برای دل آنها هم یک کتابهایی تألیف نمیکنید؟
3- اگر بر فرض محال پسری کتابهای دختران را خواند و با «نیازها» و «علایق خاص» آشنا شد، حکمش چیست؟
4- این «نیازها» و «علایق خاص» معلم ویژه و جداگانهای دارد یا همان معلمهای قبلی آنها را درس میدهند؟
منبع : خبر آن لاین
24 ساعت است که در خواب و بیداری دارم غصه میخورم. غصه خالی هم نه. غصه و حرص با هم. مدتها بود که یا حرص میخوردم و یا غصه. هر دویشان با هم قسمت نمیشد. اما حالا این دستاورد هم حاصل شده. درست در لحظاتی که شرح دیدار محمود احمدینژاد را با نخبگان خراسان رضوی خواندم، حاصل شد این دستاورد عظیم.
کاملاً مغایرت دارد با بحث عدالت. چرا نباید امکانات به صورت یکسان در اختیار همه قرار بگیرد؟ چرا فقط باید به نخبگان خراسانی خوش بگذرد و ما اینجا در پایتخت محروم بمانیم؟ مگر ما برای دلخوشی «دل» و برای خندیدن «لب» نداریم؟
شما هم اگر شرح و حواشی این دیدار را بخوانید با بنده هم رأی خواهید شد. چند نمونه را نقل میکنم و توضیح میدهم.
محمود احمدینژاد: «نخبه کسی است که افق بالاتر را نگاه کند و بتواند یک دریافت روشن از راه پیش رویش داشته باشد. کسی که سمت شلیکهای خود را درست انتخاب نمیکند، چطور میتواند نخبه باشد».
1- لطفاً یک سورئالیست حرفهای بیاورید که برای من شرح بدهد «افق بالاتر» یعنی چی؟ کاری به معنای کلمه افق ندارم. اما آنچه از کلام فوق مستفاد میشود، این است که مراد رئیسجمهور از «افق» آسمان بوده است. حالا لطفاً سورئالیست حرفهای شرح بدهد که چطور میشود به آسمان بالاتر نگاه کرد؟
2- چطور میشود به افق بالاتر نگاه کرد و همزمان یک «دریافت روشن از راه پیشرو» داشت؟ بالاخره باید کجا را نگاه کنیم. «سربلند» باشیم یا «سر به زیر»؟ یک سر که بیشتر نداریم!
3- باتوجه به «سمت شلیکها» و «افق بالاتر» و سایر قضایا، رئیسجمهور در جمع نخبگان خراسانی حرف میزده یا در بین شکارچیان مرغابی؟
4- اساساً مگر نخبه هم باید اهل شلیک کردن باشد؟
5- به طور کلی باتوجه به تعریف خاص رئیسجمهور از «نخبه»، نخبه بودن خیلی سخت است. لذا خدا را شاکرم که نخبه نیستم وگرنه همزمان مجبور بودم به افق بالاتر بنگرم، از راه پیشرو دریافت روشن داشته باشم و در عین حال سمت شلیکهایم را هم درست انتخاب کنم.
رئیسجمهور با اشاره به اینکه «در تبلیغات و رسانهها تعریف نخبه اشتباه صورت گرفته است»، گفت: «برخی فکر میکنند نخبه کسی است که دائم متوقع از جامعه باشد و خود را بالاتر از دیگران بداند و به دید تمسخر نگاه کند».
1- اگر ممکن است نام دو نفر از آن «برخی» را بگویید؟
2- شما تا به حال چند نفر را دیدهاید که تحت تأثیر تبلیغات و رسانهها، به این تعریف در باب «نخبگان» رسیده باشند.
3- ما توی محلهمان به آدمهای این جوری چیز دیگری میگوییم، کجای دنیا به آدمهای اینطوری، میگویند «نخبه»؟!
احمدینژاد در پاسخ به اظهارات دانشجویی که گفته بود: «ما در این چهار سال نتوانستیم یک احمدینژاد دیگر تربیت کنیم»، گفت: «شما جوانان امروزی صدها کیلومتر از احمدینژاد جلوتر حرکت میکنید. شما بسیار بسیار جلوتر از ما هستید».
1- چرا کسی این جماعت «دانشجو» را کنترل نمیکند؟ آخه این چه سؤالی است؟
2- واقعاً آدم باید صدها کیلومتر از رئیسجمهور مملکتش جلو باشد تا یک همچین سؤالی را بپرسد؟
3- اساساً مگر رئیسجمهور را دانشجویان تربیت کردهاند؟
4- اگر رئیسجمهور در حین تربیت شدن توسط دانشجویانی که صدها کیلومتر از او جلوتر هستند، به حرف و دستورات تربیتی بیتوجهی کرد، تکلیف چیست؟
رئیسجمهور: «جوانان امروز بسیار جلو حرکت میکنند و آنچه که شما به دنبال آن هستید، خود شما هستید. امروز جوانان ما جهانی فکر میکنند».
1- عجب اوضاع و احوالیاست؟ جوانان که بسیار جلو حرکت میکنند، دارند دنبال خودشان میگردند و ضمناً جهانی هم فکر میکنند.
2- یعنی جوانان ما خودشان را گم کردهاند که دنبال خودشان میگردند؟
3- خب جوانان را بگیرید بدهید دست خودشان که از سرگردانی در بیایند.
4- با این حساب کسانی که به شدت خودشان را گم کردهاند، «به شدت» جهانی فکر میکنند.
***
تا این جای مطلب به سخنان خود رئیسجمهور مربوط بود، اما جلسه ظاهراً یک بخش شادیآور و نشاط انگیز دیگر هم داشته که همانا مجری نکتهسنج و باسواد و بانمک و با مطالعه آن بوده است. چنان که خبرگزاری فارس در حواشی جلسه نوشته: «در این جلسه سخنان شیرین مجری برنامه، خشکی سخنان پی در پی و تخصصی برخی نخبگان و فرهیختگان استان را از تن مستمعان خارج میکرد و به جلسه طراوات میبخشید».
1- چقدر مجری خوب و کاربلد مفید است. فقط کاش یک کارشناس میگفت که سخنان شیرین مجری چطور خشکی سخنان را از تن مستمعان خارج میکند.
2- واقعاً رشک میبرم بر این همه قوت قلم خبرنگاران «فارس» با این لطافت قلم و تعابیر ویژهشان در خبرنویسی.
مجری در بخش دیگری از برنامه گفته: حافظ هزاران سال پیش گفته که «محمود بود عاقبت کار در این راه» و البته این را برای محمود احمدینژاد خوانده است، مجری گرانمایه برنامه.
1- اصل بیت حافظ این است:
محمود بود عاقبت کار در این راه / گر دست بود در سر زلفین ایازم
2- آیا مجری میداند «سلطان محمود غزنوی» که بوده و «ایاز» چه کسی؟
3- اگر آن «محمود» که حافظ گفته «محمود احمدینژاد» خودمان باشد، «ایاز» کیست؟ هاشمی ثمره، غلامحسین الهام یا اسنفدیار رحیممشایی؟ لطفاً تکلیف «زلفین» جماعت مذکور را روشن کنید که تاریخ ادبیات معطل نماند.
4- نکته جالب اینجاست که «فارس» نوشته این سخنان مجری تشویق حضار را هم در پی داشته. لذا نتیجه میگیریم که اساساًنخبگان مشهدی هیچ کدام تاریخ نمیدانستهاند! !
5- باتوجه به احاطه عجیب مجری به تاریخ ادبیات و اینکه حافظ هزاران سال پیش این شعر را گفته معلوم میشود که حافظ دستکم هزار سال قبل از رودکی و حدوداً هزار و 700 - 800 سال قبل از تولد خودش این شعر را برای احمدینژاد سروده است.
از قرار معلوم پرواز 589 تهران- مشهد روز پنجشنبه حرکت کرده و بعد از 45 دقیقه در حالی که مسافران محترم از شدت تکانهای هواپیما در آمیزهای از شوک، گریه و تهوع بودهاند خلبان از بلندگو اعلام میکند: «خانمها و آقایان نقص فنی داریم، فقط دعا کنید.» از قضای روزگار دعاها مستجاب میشود و هواپیما برخلاف روال معمول همیشگی صنعت هوایی کشور عوض افتادن، در میان بهت و ناباوری سالم بر زمین مینشیند. البته در فرودگاه مبدأ که همان مهرآباد خودمان باشد.
1- با توجه به اینکه هواپیمای مزبور بوئینگ بوده، نتیجه میگیریم که گویا دعا در بوئینگ «قطعاً» مستجاب میشود، در هواپیماهای دیگر «نسبتاً»، در توپولف «ابداً».
2- دقت کنید که منظورم دعا برای نمردن خودتان است نه مردن کسانی که با آنها مشکل دارید. لذا از فردا جماعت بابت دعا برای مردن باجناق و مادرشوهر و بعضیهای دیگر و دشمنان داخلی و خارجی بیخود هجوم نبرند بلیت بوئینگ بخرند.
زمین مفت میشود
علی نیکزاد وزیر جدیدالتأسیس مسکن و شهرسازی گفته: «تلاش میکنیم قیمت زمین از هزینه ساخت مسکن خارج شده و به صفر برسد.»
1- پیشنهاد میکنم در اسرع وقت بهشتزهرا را هم بدهند به وزارت مسکن که وزیرش بلد است زمین را مفت کند. فعلاً که زمین هی برای زندگی ارزان و هی برای مردن گرانتر میشود. هفته پیش همین روزنامه خودمان نوشت قبر 22میلیونی هم در بهشتزهرا داریم.
2- در این مملکت گل و بلبل خیلیها برای خیلی چیزها تلاش میکنند ولی به نتیجه نمیرسند. امیدوارم این تلاش اخیر اقلاً به نتیجه برسد.
3- اینکه زمین مفت شود خیلی خوب است. فقط خدا کند آن وقت آجر نشود دانهای 2هزار تومان.
4- نگرانم. با این حساب اسباب خانه قیمتش 7 برابر میشود. ماجرای ظرف و مظروف است. همیشه یکیشان ارزان میشود، یکیشان گران. مثلاً یکهو میبینی قیمت لباس 6 برابر شده قیمت جان آدمیزاد مفت.
در غرب به ما پیشنهادهایی شد
محمود احمدینژاد در مشهد گفته است: «روزی به ما میگفتند بیایید فقط در مورد موضوع هستهای مذاکره کنیم، ما امتناع میکردیم. امروز میگویند بیایید برای حل مسائل جهانی راهحل پیدا کنیم.»
1- آنها که میگفتند فقط در مورد هستهای مذاکره کنیم را میشناسیم بس که در اخبار اسمشان را شنیدهایم. اگر ممکن است نام آنهایی که راهحل مسائل جهانی را از ما میخواهند هم بگویید بدانیم.
2- از مذاکره هستهای امتناع کردیم حل مسائل جهان را به ما سپردند. به نظر شما اگر از این مورد اخیر هم امتناع کنیم کلاً مسائل مربوط به آخرت جهانیان را به دست ما نمیسپارند؟
3- مشکلات خودمان را از بس خوب حل میکنیم همه انگشت به دهان ماندهاند لذا هیچ عجیب نیست که برای حل مشکلاتشان به ما مراجعه کنند. به زودی مراجعتمان بیشتر هم میشود، یادمان باشد یک منشی برای کشورمان بگیریم بگذاریم وردست اسفندیار.
4- اخیراً به طرز نگرانکنندهای داریم پیشرفت میکنیم. خدا به داد برسد. هم به داد خودمان، هم به داد جهانیان. اگر از آمریکا بیایند با پیشرفتهایمان یکجا ما و کشورمان را بدزدند، چه کنیم؟