پارلماننیوز: به رغم توصیه نخبگان و افراد خاص اجتماعی در مورد کنار گذاشتن کینه ها و اتهام زنی های دو ماه اخیر و پس از انتخابات ریاست جمهوری، صداوسیما در رویه ای جالب بیش از 100 تن را به صورت مستقیم و غیرمستقیم شامل ممنوعیت تصویری و فعالیت در این سازمان کرده است.
به گزارش آینده، پس از ممنوع شدن فعالیت و تصویر چهره هایی مانند سید جواد هاشمی، ساعد باقری، سهیل محمودی، عبدالجبار کاکایی ساختار این محدودیت ها دو ماه پس از انتخابات چهره دیگری به خود گرفته است.
البته براین اساس، پخش مجموعه های تلویزیونی و تله فیلم و فیلم های سینمایی از افراد هنری برشمرده که پیش از این تولید شده یا در حال تولید است، بلامانع است، اما فعالیت جدید آنها در قالب برنامه های سازمان صداوسیما تا اطلاع ثانوی ممنوع است و درباره دیگر چهره های فرهنگی و هنری، دعوت از آنها به برنامه ها و پخش اخبار آنها فعلا ممنوع شده است.
حالا محدودیت به نام هایی رسیده که معروف ترین آنها سیدرضا میرکریمی، مجید مجیدی، حسین پاکدل، احمدرضا درویش، فاطمه معتمدآریا، محمد رحمانیان، سید محمدرضا بهشتی، هوشنگ توکلی، لیلی رشیدی، بهاره رهنما، کیومرث پور احمد، کمال تبریزی، هما روستا، مهتاب نصیرپور، مرضیه برومند، لادن مستوفی، داریوش مهرجویی، عزتالله انتظامی، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز،محمد رحمانیان، مهدی کرمپور، محسن مخملباف، مازیار میری، محمد احصایی، احمد مسجد جامعی، معصومه ابتکار، علیرضا رئیسیان، منوچهر محمدی، علی معلم، حسین زمان، حبیبالله صادقی، فرشته طائرپور، مرتضی رزاق کریمی، سامان سالور، پگاه آهنگرانی، پانته آ بهرام، منیژه حکمت، رویا نونهالی، امیر جعفری، منوچهر شاهسواری، عبدالحسین مختاباد، حسام الدین سراج، مسعود کیمیایی، گوهر خیراندیش، مسعود رایگان، رویا تیموریان، محمدرضا فروتن، ابوالفضل جلیلی، اسرافیل شیرچى، مهرشاد کارخانی، شاهین فرهت، محمد وافری، فاطمه راکعی، داوود رشیدی، هدیه تهرانی، باران کوثری، خزر معصومی، بیژن امکانیان، بزرگمهر حسینپور، داریوش فرهنگ، لیلا حاتمی، علی مصفا، سعید ابوطالب، جمشید بایرامی، حسین خسروجردی، علیرضا قاسم خان، احمد اسفندیاری، محمدرضا عارف، نجفقلی حبیبی، مجید انصاری، حسن بلخاری، مهدی منتظرقائم، محمود نجاتی حسینی، محمدعلی خلیلی اردکانی، کامپوزیا پرتوی، محمدعلی نجفی، قاسم افشار، مجید کیانی، علی ژکان، ابراهیم حقیقی، سیروس تسلیمی، حمید فرخ نژاد، داریوش پیرنیاکان، امیر جغتایی، محبوبه بیات، محمدرضا اصلانی، همایون امامی، ابراهیم حسن بیگی، افشین علاء، رضا رییسی، فیروزه زنوزی جلالی، جعفر ابراهیمی، محمود دولت آبادی، یوسفعلی میرشکاک، جمال میرصادقی، علی باباشاهی، عماد افروغ، سید مهدی شجاعی، احمد پورنجاتی، محمد بهشتی، عاتقه صدیقی(رجایی)، عیسی کلانتری، الهه کولایی، محمد ستاری فر، صادق زیباکلام، رخشان بنی اعتماد، ناصر تقوایی، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون، ناصر چشم آذر و علیرضا شجاع نوری می باشد.
جالب این است که در اسامی اعلام شده نام مرحوم سیف الله داد نیز مشاهده می شد که با فوت این کارگردان و مدیر موفق سینمای کشورمان نام وی از این لیست حذف شد.
بدتر از همه آن که نام برخی چهرههای سرشناس فرهنگ و هنر دینی نظیر سیدرضا میرکریمی، مجید مجیدی، حسن بلخاری، عماد افروغ و سید مهدی شجاعی هم در این لیست قرار گرفته و معلوم نیست با این حساب صداوسیما چگونه میخواهد رسالتهای مهم خود را انجام دهد؟!
سوال اینجاست، آیا سازمان صداوسیما که برای لفظ "رسانه ملی" غش و ضعف می کند، چنین رفتاری را دال بر ملی بودن تلقی می کند یا عقده گشایی با سلیقه های مختلف در انتخابات ریاست جمهوری؟!
آیا با چنین رفتاری که با فرهیختگان و هنرمندان و چهره های فرهنگی انجام می شود، می توان در انتخابات های آینده کشور مشارکت این طبقه پرمخاطب جامعه را مدنظر داشت؟
چرا متولیان این رسانه بزرگ کشورمان بدون اینکه روی تاثیر مستقیم یک حرکت و تصمیم خود ارزیابی درستی داشته باشند، وارد ماجرا شده و کمر نظام را از هزینه های خود ساخته خم می کنند؟
متاسفانه در کنار بحران ممنوعیت تصویر و فعالیت چهره های برشمرده به نظر می رسد برخورد با بدنه صداوسیما هم شروع شده که اخراج زن و شوهر شاغل در رادیو گفتگو و اخراج سردبیر شجاع رادیو جوان در صدر آن است و در ادامه تعدادی از عناصر فنی و اداری شاغل در این سازمان به دلیل شرکت در راهپیمایی ها یا تجمع های مختلف از خدمت معلق شده اند.
این لیست و اسامی داخل آن موجب شده که برنامه های مختلف رادیو و تلویزیونی به صورت گفتاری از آوردن افراد برشمرده منع شوند و پخش شبکه های مختلف رادیو و تلویزیونی به جهت عدم انتشار اسامی مورد اشاره مکتوبی را به بخش های تولیدی اعلان نکنند، اما از پخش تصاویر این افراد در قالب برنامه های تلویزیونی جلوگیری می کنند.
در این میان بیشترین تاثیر را برنامه "این شب ها"، "صبح عالی بخیر" و برنامه "خانواده" در شبکه یک، "دو قدم مانده" به صبح در شبکه چهار، "به خانه برمی گردیم" در شبکه تهران و "خانه فیروزه ای" در شبکه سه دچار بحران داخلی شده و بسیاری از میهمانان، کارشناسان و حتی مجریان خود را از دست داده اند.
با این وضع و محدودیت های شدید اعمال شده آیا می توان این رویه و ممنوعیت فعالیت افراد برشمرده را تکذیب کرد؟
البته که دیوار حاشا بلند است و به همان خاطر که مکتوبی برای ممنوعیت تصویری و فعالیت افراد مختلف منتشر نمی شود، بهانه برای تکذیب میسر است. اما متولیان محترم سازمان صداوسیما دقت داشته باشند که مجریان و کارشناسان یک برنامه به محض اینکه قلع و قمع می شوند از سوی مردم و مخاطبان حرفه ای به خوبی قابل شناسایی است و با افراد حذف شده نیز به همین دلیل قطع همکاری می شود.
ای کاش سینه چاکان لفظ رسانه ملی، آن قدر شجاعت و دیدگاه بلند داشتند که دعواهای زن و شوهری در حاشیه سلیقه های انتخاباتی در کشور را که در هر کشوری وجود دارد، به دیده یک چشم عاقل می نگریستند و از به هم زدن این کلاف سردرگم در پاشنه جام جم خودداری می کردند.
اگرچه این حرفها به این سادگی به گوش تئورسین های متولی بر صداوسیما نمی رود، اما می توان کاهش شدید آگهی های بازرگانی و واکنش های تند مردم نسبت به برنامه هایی مانند بخش خبری 20:30 شبکه دو، بخش خبری 20 شبکه خبر و برنامه های بی مایه سیاسی و از بین رفتن اعتبار بخش های خبری صداوسیما را از عوارض نخست این اشتباه رسانه ای و تسویه حساب شخصی دانست.
دردم از یار است و درمان نیز هم. . . بارها پیش خودم میگویم که چطور من یک لاقبای دست از همه جا کوتاه، همین طور حسی هم که شده میفهمم چه خبر است و چه باید کرد، اما. . . اما زود یادم میافتد که از اتفاق همین دست از همه جا کوتاهی و همین یک لاقبایی است که موجب میشود تا حجابهای ضخیم قدرت در برابر چشم نباشند و به راحتی بتوانم اشیا را همانطور که هستند ببینم؛ «الهم ارنی الاشیاء کماهی.»
من به ساحت بزرگان و زعمایی که بارها و بارها امتحان خود را پس دادهاند و نفس زکیهشان را از آلودگی به قدرت دور نگه داشتهاند و اراده خود را نگذاشتهاند که معطوف به قدرت شود، جسارت نمیکنم و مقام شامخ ایشان را مخاطب این سخنان نمیدانم، اما درباره مدیران میانی و صاحبان قدرتهای نیمبند و زودگذر باید عرض کنم که هیچ بعید نیست که نفسشان متمایل قدرت وقدرت بیشتر و باز هم قدرت بیشتر شود. دشواری ماجرا همینجاست که وقتی نفس آدم به شیرینی -تلختر از زهر- قدرت متمایل میشود، آن وقت چشم بر حقایق میبندد و بدیهیترین امور را درنمییابد.
این روزها که تشت بازداشتگاه کهریزک از بام افتاده و معلوم شده که در آن حریم از رأفت اسلامی و برخورد انسانی خبری نبوده و بزرگان همه رأی به برخورد قضایی و انتظامی با متخلفین دادهاند، نباید چنین بپنداریم که این زندانبانان بیرحم از آمریکا آمدهاند و قصد بدنامی حاکمیت داشتهاند و دلهایشان از سنگ بوده و. . . نه. آنها هم مثل ما بودهاند و از جنس ما بودهاند و آدمهای کاملاً معمولی -با سوابق خوب و بد- بودهاند که برای حفظ قدرت و برای طعم شیرین قدرت، قلبی سختتر از سنگ پیدا کردهاند. کسی که خود را محق میداند که دیگری را به قصد کشت بزند، حتماً دلیلی -دلیل نفسپسندی- برای این کار دارد و حتماً این حق را با حساب و کتابی که با نفس خود کرده به دست آورده است. . . در دام وعظ نیفتم؛ موعظه اخلاقی نمیکنم بلکه عرضم این است که این همه سفارش مدام اخلاقمداران برای محاسبه نفس و حسابکشی از خود، یکی هم برای این بوده که مبادا کم کم ضخامت گناه نگذارد که امور را همانطور که هستند ببینیم. شاید اگر من هم به جای انزوا، صاحب منصب میشدم و طعم قدرت زیر دندانم مزه میکرد، از همین کارها میکردم که زندانبانان کهریزک کردند. لابد شما هم پند شاعرانه را شنیدهاید که «حاکمان در زمان معزولی/ همه شبلی و بایزید شوند / لیک چون بر سر عمل آیند/ همه یا شمر و یا یزید شوند».
چیزی که در این حکمت نهفته است همین است که همیشه مردم در ذات خود شمر و یزید نیستند، بلکه ارادههای معطوف به قدرت موجب میشود که تصمیماتی بگیرند، یا اقداماتی کنند که منجر به واقعه کربلا شود. اگر آنها هم مثل من و شما از اسب قدرت پایین بیایند، بیتردید عین شبلی و بایزید، دم از مهربانی و مدارا میزنند. شبلی و بایزید هم اگر بر سر عمل میرفتند و مثلاً رئیس بازداشتگاهی در جنوب تهران میشدند، آنگاه هنر میکردند اگر دست از پا خطا نمیکردند و با زندانیان خود به جور رفتار نمیکردند. . . چه میخواهم بگویم؟ قدرت هم مثل خیلی چیزهای دیگر حجاب ضخیم -بلکه ضخیمترین حجابها- است که نمیگذارد صاحب قدرت چشم بر حقایق باز کند و در آیینه چیزی را ببیند که خیلی از بیقدرتان حتی در خشت خام میبینند. برای همین هم هست که در ادبیات ما، در دین ما و در تاریخ ما این همه تأکید موکد شده که صاحب قدرت باید که خود را مدام محاسبه کند و نگذارد که نفس اماره و قدرت -در هر مقدار و اندازهای- دست به دست هم دهند و متحد هم شوند و کاری کنند که به قول شاعر «آخر آن نور تجلی دود شد/ آن یتیم بیگنه نمرود شد». عرض من بیشتر متوجه مدیران میانی است. هر کسی در حوزه اقتدار خود -هر چقدر هم که کوچک باشد- میتواند به نمرودی بدل شود که بزند و بکشد و ابا نکند و شرمنده نباشد.
منبع: خبر آن لاین
سایت الف نوشت:
مطلب را با این سؤال اساسی شروع میکنم «گران شدن سیبزمینی مهمتر است و یا گرفته شدن جان و امنیت شهروندان؟» این سؤال مهمی است که مسئولین صدا و سیما باید به آن پاسخ دهند.
در این زمینه چند نکته حائز اهمیت است:
1- صدا و سیما از اموال عمومی است و متعلق به شهروندان همین مرز و بوم پس باید در خدمت همین مردم باشد. انحراف این دستگاه از منافع عمومی نوعی تصرف غاصبانه در اموال عمومی است و «گرفتن مال مردم از مردم»
2- صدا و سیما در صورتی که در خدمت مردم باشد و مردم آن را زبان گویای خود در مشکلات ببینند میتواند گامهای موثری در جهت انباشت نیروی اجتماعی برای اصلاح کارگزاران نظام بردارد و این قابلیت منحصر به فرد تنها در صورتی به فعلیت میرسد که با تدبیر مسئولین امر توانسته باشد اعتماد بینندگان خود را جلب کند تا با پشتوانهی همین مردم مسئولین را از خطا و لغزش باز دارد. از همین روست که رسانه را پس از آزادی عدالت و قانون رکن چهارم دموکراسی دانستهاند.
3-در جریان اتفاقات روی داده در پاره ای بازداشتگاهها برخی مسئولین پا را از گلیم خود درازتر کردند و به حقوق مردم تعدی شد. وظیفه رسانهی ملی آن بود که به دفاع از حریم کسانی که در حق آنها جفا شده بر میخواست و با تهیه گزارش از خانوادههای بیپناه مسئولین را به پاسخگویی وامیداشت. به یقین اگر معدود افرادی که جان دستگیرشدگانشان را ملعبهی خود ساخته بودند خود را ملزم به دفاع از رفتار شنیع خود میدیدند چنین بیپروا به جان و عزیزان برخی از دستگیرشدگان تعدی نمیکردند. و مگر صدای رسای خداوند را نشنیدند که: « و لا تلبسوا الحق بالباطل و تکتموا الحق و انتم تعلمون» «حق را به باطل مپوشانید تا حقیقت را پنهان سازید حال آنکه به حقانیت آن واقفید.
چرا حتی یک مقام مسئول پس از این آبروریزی بر خود لازم ندید که به واسطهی رخ دادن این امر در مجموع تحت ریاستاش استعفا دهد. چرا مجرمین خود را در حریم امن میبینند اینها سوالاتی است که مسئولین صدا و سیما باید به آن پاسخ دهد.
هنوز هم دیر نشده و تا خشک شدن ریشهی فساد راه طولانی است که به مدد رسانهی ملی میتواند قابل دسترس باشد.
رسانه ملی با تجدید نظر در آنچه تاکنون کرده میتواند به بازسازی اعتماد مردم بپردازد و با ردیابی بازداشتگاه کهریزک و امثال آن طراحان و عوامل اصلی ماجرا که این چنین هزینه سنگین بیاعتمادی را بر نظام تحمیل کردند به مردم معرفی نماید.
4- نکتهِ مهم دیگر آن است که چرا پارهای اصولگرایان به بهانه دنبالهروی و اطاعت محض از ولی فقیه تا زمانی که ایشان وارد معرکه نشوند ساکت میمانند حال آنکه ولی فقیه در بسیاری موارد پس از فضاسازی مومنین و سنگین شدن کفهی حق در قبال باطل بهتر میتواند به اصلاح امور بپردازد. از مسلمات فقه شیعه در قبال اهل سنت است که شیعه قائل به تخطئه است نه تصویب بدان معنی که احکام الهی با رای و نظر مجتهد کشف میشود که طبعاً گاه میتواند خطا باشد و گاه صحیح در قبال برخی فرق اهل سنت که رای و نظر مجتهد را مساوی انشا حکم الهی میدانند.
در واقع اهل سنت مدعی اند هرآنچه مجتهد به عنوان رای الهی بدان دست یابد عین حکم خداست درحالی که در تشیع با اعمال روش صحیح، تلاش مجتهد برای کشف حکم الهی 'حجت' است گرچه ممکن است خطا باشد.
و چنین فقه فربه و پیشروی است که میتواند به مدد آزادی اندیشه و تشویق نقد، به حرکت رو به کمال جامعه کمک نماید.
و در آخر مسئولین صدا و سیما را به پیروی از این کلام مولایمان امیرمومنان میخوانم که الذلیل عندی عزیز حتی اخذ الحق له و القوی عندی ضعیف حتی اخذ الحق منه
ناتوان و ستمدیده پیش من ارجمند و عزیز است تا آنگاه که حق او را بگیرم و نیرومند و ستمگر در نزد من ناتوان است تا هنگامی که حق ستمدیده را از او بستانم.