به گزارش ایلنا متن نامه مهدی کروبی به عزتالله ضرغامی بدین شرح است:
جناب آقای عزتالله ضرغامی
ریاست محترم صدا و سیما
با سلام و احترام
پیرو اظهارات آقای قاضی مقدمی رییس بازپرسی شعبه سیزدهم که از طرف دادستان محترم وقت تهران به اینجانب معرفی شده بود در بخش های مختلف خبری درباره حوادث پس از انتخابات و ادعاهای ایشان مبنی بر غیر قابل استناد بودن مستندات اینجانب درباره آزار برخی از بازداشت شدگان حوادث اخیر تقاضا می کنم هر چه سریعتر دستور فرمایید همین امشب برنامهای با حضور نمایندهای از سوی اینجانب برای توضیح پیرامون آنچه روی داده است برگزار شود یا اینکه اطلاعیه دفتر اینجانب در شرح این ماجرا از تریبون رسانه ملی خوانده شود ، تا مردم خود در جریان ماجرا قرار گیرند . البته بنده فکر می کنم اینجانب و کسانی که در راستای احقاق حقوق مردم تلاش می کنیم به اندازه برخی افراد که میخواستند جنایاتی که شده است را پنهان کنند از این حق برخورداریم تا از تریبون رسانه ملی با مردم سخن بگوییم.
مهدی کروبی
سیدشمسالدین حسینی، وزیر پیشنهادی اموراقتصادی و دارایی در مجلس شورای اسلامی، هیچ مخالفی نداشت.
شاید خیلیها برایشان سؤال پیش بیاید چطور شده که او هیچ مخالفی نداشته و قطعاً همه یکپارچه و یکصدا پس از اندک تأملی اذعان خواهند کرد که به سبب دفاع جانانه آقای مؤید حسینیصدر، نماینده محترم مردم خوی از یک وزیر دیگر! آقای مؤید حسینیصدر در دفاعی بیسابقه فرمودند: «وزیر بازرگانی پیشنهادی چون به زبان انگلیسی تسلط دارد، گزینه خوبی برای این وزارتخانه است.»
1- آیا مؤید حسینیصدر فکر میکند وزیر شخصاً باید از خارج خرید کند و شخصاً هم پای دخل وزارتخانه بایستد و بفروشد؟
2- افشین قطبی: اگه میشه بگین این آقای مؤید حسینیصدر بیاد تیمملی. ما یه دفاع وسط خوب لازم داریم که عمراً توپ ازش رد نشه.
3- پیشنهاد میکنم از ایشان به عنوان وکیل تسخیری سران اغتشاشات اخیر، قبلی و بعدی استفاده شود.
طبیعی است که با چنین مدافعانی، کسی نمیتواند مخالفتی داشته باشد. به هر حال آقای سیدشمسالدین حسینی که هیچ مخالفی نداشته در پایان دفاعیات خود چند بیت شعر از مولوی خوانده که با فریاد «احسنت» نمایندگان مواجه شده.
1- ایشان که مخالف نداشته، اساساً از چه چیزی دفاع کرده؟
2- من اگر جای علی لاریجانی بودم از هرکس که بلندتر گفته احسنت میخواستم که بیاید همان شعر را معنی کند.
3- به طور کلی «دور هم بودن خودش یه نعمته».
... و اما اشعاری که وزیر پیشنهادی اموراقتصادی و دارایی قرائت کرده این ابیات از مولوی است:
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشغلة نظر برم
دوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
دوست گرفته شهر دل من به کجا سفر کنم
شرح بیت اول
1- من آمدهام وایوای.
2- اومدم فقط بگم چشم.
3- آمدهام که از «نه» گفتن شما از آن لب شکرینتان استفاده کنم و شکر صادر کنم ای حضرت رئیسجمهور.
شرح بیت دوم
1- بنده یواشکی تشریف آوردهام.
2- یواشکی و پنهانی، مثل عقل و جان که معلوم نیست کجاست.
شرح بیت سوم
1- شما آقای رئیسجمهور به همراه رئیس دفتر محترمتان آقای اسفندیار رحیممشایی هرکدامتان روی یکی از چشمهای بنده جا دارید.
2- فلذا جز شما هیچجا را نمیتوانم ببینم.
3- بحمدالله شما شهر را تصرف کردهاید. فلذا من جایی نمیتوانم بروم.
4- گور پدر قافیه، معنی رو بچسب!
[چون قافیة بیت سوم هم باید طبیعتاً «برم» باشد اما آقای وزیر «کنم» را ترجیح دادهاند.]
منبع: خبر آن لاین
پارلماننیوز: همزمان با انتشار خبر کشته شدن فردی با نام سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی که عنوان میشود اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است، فردی با ارسال یادداشتی برای فراکسیون خط امام(ره) مجلس به روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پرداخت.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس«پارلماننیوز»، دراین متن که با عنوان «دیروز همه گریستند»، نگاشته شده، آمده است:
سعید دو سال بود که دیگر پدر نداشت.اگرچه آن وقت هم پدرش نمی توانست خیلی پابه پای دخترش تکاپو و هیاهو داشته باشد.
جنگ از پدر سعیده جسمی بیمار به یادگار گذاشته بود که فقط "بود"
هرچه بود پدرش بود و کوله باری از خاطرات و خطرات جنگ
خاطراتی از 8 سال دفاع از ناوس ملت ایران و امید از اینکه ناموسش را بعد از او پاس خواهیم داشت.سعیده دو سال پیش پدرش را از دست داد.
آثار به جای مانده از سلاح های شیمیایی دیگر توانی برای ماندن در او نگذاشته بود و او باید می رفت و همسر و دختر نوجوانش را که یادگار سالهای جنگ و امام بود به ما میسپرد...ما چه کردیم؟!
دیروز مراسم ختم سعیده بود.مراسم ختم که نه!مادرش بود و چند نفر از اعضای خانواده و مهندس میر حسین موسوی و البته فضایی از غم و اندوه و بهت و حیرت
سعیده برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانهاش می رفت نه برانداز بود و نه مخملی فقط الله اکبر میگفت
تا اینکه شبی آمدند سه زن و دو مرد بودند او را بردند، برای همیشه!
امانتدارش که دلبندش را برده بودند به همهجا متوسل شد تا یادگار همسر شهیدش را باز یابد اما هرچه تلاش میکرد کمتر به نتیجه میرسید، تا اینکه به درگاه یکی از اعضای نزدیک به رییس دولت متوسل شد و او هم راهنماییش کرد تا به پشت سردخانهای صنعتی رسید.
آری سعیدهاش را درآغوش گرفت اما چه سیاه و چه سرد
چرا دیگر از آن نشاط و شور نوجوانی اثری نبود؟!
دیروز همه گریستند
در این مقاله که در روزنامه حیات نو چاپ شده با اشاره به 4سال دولت اول احمدی نژاد آمده است:
- یک دوره چهار ساله طرح شعارها عدالت گرایانه با مدل خاصى بود که رئیسجمهور و مشاورانش طراحى کرده بودند. رفتن سراغ رجایى همان بازگشت را نوید مىداد. حذف نخبگان از صحنه که محصول دورههاى بعدى بودند، زاویه دید این جریان را نشان مىداد و کار کردن با تودههاى مردم (با روشهاى مختلف درست یا نادرست) مدلى از رهبرى از نوع اول انقلاب بود. این در حالى بود که رهبرى روى نخبگان تکیه داشت اما رئیسجمهور اساسا به آنان باور نداشت.
- یک پدیده شگفت در آغاز تبلیغات دوره دوم ریاست جمهورى آقاى احمدى نژاد مطرح شد و آن انتقاد از سه دهه بعد از انقلاب بود. ایشان به طور مرتب از آن دوره انتقاد کرده و آن را اشتباه مىخواند در حالى که رهبرى در نماز جمعه، ضمن انتقادهایى که از مناظرات تلویزیونى کردند روى این مطلب انگشت نهاده، آن را نادرست خواندند. آیا این اختلاف نظر ساده بود؟
- در اینجا این پرسش مطرح است که آیا رویکرد رئیسجمهور صرفا انتقادى بود یا یک اقدام انقلابی؟ در صورتى که انتقاد از دوره گذشته فقط یک انتقاد از نوع انتقادهاى دیگر بود، مىتوان گفت مسئله مهمى رخ نداده و آن حرکت بسا یک ضرورت تبلیغاتى بوده است. اما اگر این اقدام یک رویکرد انقلابى بوده، باید آن را مقدمه اقدامات مهم دیگرى دانست که باید در دوره دوم ریاست جمهورى ایشان رخ نماید. به نظر نویسنده این حروف، داستان یک اقدام تبلیغاتى صرف یا انتقادى نبود بلکه اشاره به آن بود که این 30 سال باطل، نادرست و محکوم بوده و مىبایست تحول تازهاى که در انکار و براندازى آن براى رفتن به یک مسیر تازه باشد، صورت گیرد.در میان مطالبى که پس از انتخابات مطرح شد، هیچ اظهار نظرى مانند اظهار نظر یار غار ایشان آقاى مشائى مؤید نظر ما نیست. وى گفت بیست میلیون از 24 میلیون رأى آقاى احمدى نژاد براى ایجاد تغییر بوده و تنها چهار یا پنج میلیون رأی، از آن سنت گرایان معتقد به انقلاب و متعلق به اصولگرایان انقلابى است. به نظر مشایى بیشتر مردم معتقد به نوعى انقلاب و دگرگونى هستند و رأى دادن آنان ناشى از انتقادهایى بوده است که احمدى نژاد نسبت به دوره پیش از خود داشته است. بنابرین او باید به طور بنیادى اوضاع را عوض کند. بر اساس چه مدلی، این چیزى است که باید در انتظار بیان آن ماند و طبعا ایدئولوژى نوظهورى خواهد بود.مسئله را از زاویه دیگرى هم مىتوان مرور کرد و آن این که آیا اقدامات جدید آقاى احمدى نژاد در جهت جمع و جور کردن اوضاع و سازندگى و همکارى نهادها و ارگانهاى نظام و آرام کردن اوضاع است یا تحریک بیشتر و برهم زدن اوضاع و طرح مسائل جدید براى ایجاد درگیرى میان گروههاى اجتماعی؟ ظاهر برخى از اقدامات نوع دوم را تائید مىکند.
- براى مثال، در صورتى که ایشان دنبال یک تغییر ساده بود مىتوانست یک وزیر زن مطرح کند، اما طرح سه وزیر زن نشان از گرایش ایشان به نوعى تغییر بنیادین یا انقلابى است که حتى اگر عملى نشود مىتواند یک چالش مهم را در جامعه بین گروههاى اجتماعى ایجاد کرده و آنان را رو در روى هم قرار دهد.حذف روحانیت از تصمیمگیرىهاى عمده، یکى از نشانهاى مهم ایدئولوژى جدیدى است که براى انقلاب آینده مورد نظر ایشان اهمیت دارد.
- در این تحول، یکى از ارکان مهم آن است مرجعیت و روحانیت نباید نقش مهمى داشته باشد، بلکه در مدل جدید نوعى دینداران خاص که آگاهىهاى دینى خود را از مدل ترسیمى خود از قیام مهدى (ع) برگرفتهاند نه استنباطهاى سنتى مراجع تقلید، رهبرى را در دست دارند. این که این دینداران از چه منبعى براى به دست آوردن این تصویر و ترسیم استفاده مىکنند مهم نیست. مهم آن است که این جماعت مستقیم یا غیرمستقیم ارتباط و اتصال با منابعى مناسب با ایدئولوژى خود دارند و براى هر چیزى نمونهاى از حکومت آینده مهدى موعود ارائه مىکنند (براى وزیر زن استناد به این که 50 نفر از یاران امام زمان زن هستند شد).
- به نظر مىرسد انقلاب جدیدى در راه بوده و آینده جامعه ایرانى نه آیندهاى با ثبات بلکه متشتت و آکنده از اختلاف نظر خواهد بود. آنچه از سه ماه تا به امروز مطرح بوده است، حذف جریان اصلاحطلب بوده که خواسته مشترک بسیارى از افراد است اما به محض آن که موضوع اصلاحطلبانه حل شود و آنان ساکت شوند، منازعه تازه اى رخ خواهد داد که نمونه آن بین مرجعیت گرایان با دینداران بى باور به مرجعیت است که به تدریج رخ مىنماید. در این مسیر رهبرى در شمار گروه اول خواهد بود و در شرایط حذف اصلاحطلبان، در نخستین منازعه، میان آن گروه با ایدئولوگهاى تازه به دوران رسیده درگیر خواهد بود.
- همین که رهبرى معظم انقلاب در سخنرانى چهارم شهریور در تلطیف اوضاع پس از انتخابات تلاش کردند اما رئیسجمهور در سخنان پیش از خطبهها در ششم شهریور سخن از دستگیرى رهبران مخالفان به میان آوردند نشان مىدهد که تفاوتهایى هست اما مهم تر آن که یکى تلاش براى آرام کردن اوضاع دارد و دیگرى تلاش براى آشفته کردن آن.
- به نظر مىرسد تغییر اوضاع به دو عامل بستگى دارد: نخست مواضع رهبرى معظم انقلاب که بتواند رئیسجمهور را در حد یک مدیر اجرایى درآورده و وقت و فرصت او را نه صرف طراحى و برنامهریزى براى انقلاب سفید و نرم و احتمالا همراه با درگیرى و منازعه بلکه براى اداره کشور تنظیم کرده و جهت دهد. دوم مجلس که بتواند با ایستادگى برابر برنامههاى انقلابى به این معناى جدید ایستادگى کرده و راه را براى رواج هر نوع بى ثباتى فراهم کند. این امر شامل نوع عجیب چینش کابینه و طرحهاى اقتصادى کلان دولت نیز هست که حتى اگر آن جماعت تدارکى براى برهم زدن کامل نظم اقتصادى نداشته باشند، به اعتراف بسیارى از کارشناسان ممکن است به چنین وضعیتى منجر شود. مطلبى که سایت آقاى توکلى اخیرا ضمنا مقالهاى نسبت به آن هشدار داد.
| روایت تاج زاده از سفر رجایی به سازمان ملل بازخوانی یک گفتگو | ||||
| | ||||
|
مصطفی تاجزاده از جمله اعضای مجاهدین انقلاب بوده است که در زمان نخستوزیری رجایی جلسات هفتگی با رجایی داشتهاند و از همینرو نام او نیز در فهرست گروه سیزده نفرهای که به همراه محمدعلی رجایی راهی سازمان ملل شدند، به چشم میخورد. مصطفی تاجزاده تحصیلات دانشگاهی خود را تا زمان انقلاب در آمریکا سپری کرده بود و این نیز عامل مهمی بود در قرار گرفتن نامش در میان هیأت همراه نخستوزیر. با تاجزاده درخصوص آن سفر و مشی سیاسی محمدعلی رجایی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید. | ||||
|
مرجع : شهروند امروز |
چگونه میتوان ادعا کرد، هر کژی و ناراستی که در نظام پدید میآید، کار دیگران و غیر خودیها و عوامل برانداز آن است و اصولا ما منزه از هرگونه اشتباه و خطایی هستیم و هیچ اشتباهی در رخدادهای پس از انتخابات صورت نگرفته است؟!
از سوی دیگر، چگونه این غیر خودیها، به اندرون امنیتیترین نهادهای ما راه پیدا میکنند و در راستای سیاهنمایی دولت، فعالیت میکنند و آنقدر قدرت دارند که بسیاری از بازداشتیها را در اختیار خود میگیرند؟ اگر افرادی که در کهریزک آن اعمال را انجام دادند، از بیگانگان بودند، چرا تا هنگامی که رهبر انقلاب متوجه موضوع شدند و دستور تعطیلی آن را دادند، همچنان به کار خود مشغول بودند؟
به گزارش «تابناک»، روز گذشته، رئیسجمهور در خطبههای پیش از نمار جمعه تهران درباره عاملان حمله به کوی دانشگاه و جریانات بازداشتگاه کهریزک، اظهار نظر جالبی کرد: حوادث بدی اتفاق افتاد، جمعی از مردم آسیب دیدند حوادث بسیار تلخ بود، عدهای به کوی دانشگاه حمله و کارهای زشتی کردند، در برخی بازداشتگاهها، اقدامات زشتی انجام شد، میخواهم اعلام کنم این کارهایی که در کوی دانشگاه و بازداشتگاه و امثال این انجام شد، اینها هم اجزای سناریوی دشمن بود، اینها به دست وابستگان به جریان براندازی انجام شد.
حال این پرسش پیش میآید که این عناصر غیر خودی و دشمن چگونه به اندرون امنیتی ترین نهادهای حکومت راه پیدا میکنند و در آنجا برای لطمه وارد کردن به دولت فعالیت میکنند؟ چگونه است فعالیت این غیر خودیها، با وجود اینکه ما میدانیم غیر خودی و دشمن هستند، ادامه مییابد و تنها هنگامی که رهبر انقلاب از وجود چنین اعمالی آگاه میشوند، دستور تعطیلی آن بازداشتگاه کذایی را صادر میکنند؟ به عبارت دیگر، اگر رهبر انقلاب بنا بر گزارشهای رسیده، بازداشتگاه کهریزک را تعطیل نمیکردند، آن وابستگان جریانهای برانداز، هنوز در حال لطمه وارد کردن به حیثیت نظام بودند؟ رهبر انقلاب که خود دستور تعطیلی بازداشتگاه را صادر کردند و فرمودند که جنایاتی صورت گرفته است، آیا آنان را منتسب به عوامل بیگانه یا براندازان کردند؟
آیا این اظهارات تضعیف نیروهای انتظامی و پلیس این کشور نیست؟ آیا پلیس میپذیرد که در درون ساختار این نیرو که مسئولیت حفاظت از جان و مال و آبروی مردم را بر عهده دارد، عوامل براندازی این گونه رخنه کردهاند؟ مگر در نیروی انتظامی دایره حفاظت اطلاعات نیست که پیش از اینکه اخبار مجموعه تحت نظر آن به مقامات ارشد نظام برسد، با آن برخوردی قاطع کنند؟ آیا این نیروهای براندازی که در درون نیروی انتظامی وجود دارد، آنقدر قدرت دارند که همه بازداشتشدگان را در اختیار خود داشته باشند و بخواهند با آزار و اذیت آنان به نظام لطمه وارد کنند؟
آیا گاه آن نرسیده است که اندکی به خود بازگردیم و اگر عیب و نقصی به هر دلیلی در سیستم هست، به جای فرافکنی و انتساب آن به دیگران، در صدد رفع آن برآییم؟ آیا در صورت فرافکنی و سلب مسئولیت کردن مشکلات حل میشود؟
به هر روی، موضوع بازداشتگاه کهریزک از دو حال بیرون نیست؛ یا مسئولان نیروی انتظامی از وجود چنین تخلفاتی آگاه بودهاند که در این صورت، باید بازخواست شوند و یا اینکه این جریان، جریان خودسری بوده که دور از چشم مسئولان نیروی انتظامی فعالیت میکردهاند که در این صورت، با نکوهش مسئولان نیروی انتظامی، توقع برخورد قاطعانه با آنان حسب امر رهبر انقلاب ضروری است.
اقدامی که خود دارای دو نفع است: نخست اینکه نهادهای امنیتی را که از قضا از حساسترین نهادهای موجود در کشورند، از اتهام اهمال و خودسری تبرئه میکند و دیگر آنکه اندکی از دردهای افراد و خانوادههایی را که در این بازداشتگاهها، آزار و اذیت شدهاند میکاهد.
منبع : تابناک
بعد از 30سال که از تاسیس نظام جمهوری اسلامی می گذرد خانواده هاشمی رفسنجانی همچنان در کانون توجهات سیاسی و رسانه یی هستند. بعد از اعتراضات به انتخابات دو بار خبر دستگیری خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر شد. محمد هاشمی برادر رئیس مجلس خبرگان در گزارش کوتاهی ناگفته هایی از برخورد ماموران با عروس آیت الله هاشمی رفسنجانی را بازگو می کند.
-ماجرای دستگیری برخی از اعضای خانواده آقای هاشمی چه بود؟
در نوبت اول که خانم فائزه و چند تن از بستگان دستگیر شدند، اعلام کردند نیروی انتظامی دختر آقای هاشمی را گرفته برای اینکه مردم به ایشان آسیب نرسانند، در حقیقت توجیه آنها برای این اقدام این بود. ولی در مورد دوم که عروس ایشان همسر آقای مهدی هاشمی دستگیر شد، نمی دانم ایشان را شناسایی کرده بودند یا ایشان را به عنوان یک فرد عادی دستگیر کرده بودند چون نسبت به ایشان بدرفتاری کرده و ایشان را ضرب و شتم کرده بودند. اما از اطلاع یا عدم اطلاع آنها از اینکه ایشان عروس آقای هاشمی است، آگاه نیستم. رفتاری که با ایشان شده بود حتی به عنوان یک فرد عادی دور از ارزش های اسلامی و انسانی بوده است.
-از نگاه شما منشاء این خصومت و دشمنی چیست؟
این طور به نظر می رسد که شخص آقای هاشمی مطرح نیست، شخصیت هاشمی است که مطرح است. آنانی که می خواهند قرائتی متفاوت از قرائت فکر امام را در جامعه پیاده کنند به خوبی می دانند افرادی چون هاشمی مانع بزرگی برایشان محسوب می شود و نمی توانند به راحتی از این مانع عبور کنند. پایگاه حضرت امام(ره) هنوز آنقدر ضعیف نشده است که آنها هر کاری می خواهند انجام دهند. یاران امام در صحنه حضور دارند. اعتراضاتی که نسبت به این جملات مطرح شد نشان می دهد طرفداران امام در صحنه هستند. شفافیت مرزها نمی گذارد آقایان شرایط کشور را به 30 سال پیش برگردانند. اسلام و امام تمام افتخارش این بود که حضورشان پایانی بود بر این نوع تفکرات. بنابراین دوران سختی پیش رو داریم و ان شاءالله خدا کمک کند از این مرحله سخت عبور کنیم.
-چگونه می توانید یا می خواهید از این مرحله عبور کنید؟
تمام تلاش امام در دورانی که در تبعید به سر می بردند این بود که به عده یی در حوزه ها ثابت کنند اسلام حکومت دارد. مگر می شود دین حکومت نداشته باشد. ایشان حکومت دینی را حکومت مردمی کردند. در صحبت های مختلف همیشه حرف های منتقدان را مبنی بر اینکه اسلام برنامه ندارد، نقض کردند و با این کار خود می خواستند اسلام واقعی را به همگان نشان دهند. ایشان کارهایی را که خود مردم می توانستند انجام دهند به مردم سپردند. اما امروز می بینیم حتی به این مساله نیز خدشه وارد می کنند. با رفتارهایی که با مردم می شود چهره نظام را خدشه دار می کنند. حتی دستاورد حکومتی زمان امام زیر سوال می رود.
می خواهم بگویم راه برون رفت از این وضعیت این است که رفتار و سیره امام را به عنوان الگوی حکومتی در عصر حاضر قرار دهیم و تلاش کنیم این سیره الگوی جمهوری اسلامی قرار بگیرد. اگر هم قرار است وحدتی برقرار شود باید حول امام، راه امام و اندیشه امام وحدت به وجود آید و با تمام دشمنان این نگاه برخورد شود.
-شما اشاره کردید این نگاه دشمنی با نگاه امام دارد. آیا وحدت با دشمن امکان پذیر است؟
با دشمن نمی شود وحدت برقرار کرد اما می شود به تفاهم رسید. البته همه کسانی که با سیره و اندیشه امام مخالفت می کنند قصد دشمنی ندارند بلکه مخالفت آنها ناشی از برداشت های غلط و کج سلیقگی است. البته در این میان هستند افرادی که عناد دارند و هدف شان انحراف از خط امام است.
-چگونه می توان به این وحدت دست یافت؟
در حال حاضر چون شفاف سازی صورت گرفته به راحتی می شود فهمید با چه کسانی امکان وحدت وجود دارد.
-آیا می شود گفت نیروهای خط امام در یک جبهه قرار گرفته اند؟
این طور به نظر می رسد. اظهارنظر درباره اینکه همه لزوماً در یک جبهه هستند یا نه، دشوار است. ولی بسیاری از یاران قدیمی دغدغه های فکری مشترکی پیدا کرده اند اما ممکن است از نظر سیاسی در یک جبهه نباشند.
-در انتخابات گذشته خانواده آقای هاشمی یک طرف ماجرا بودند یا به عنوان نامزد انتخابات یا به عنوان مجری انتخابات. این انتخابات از آن دست انتخاباتی بود که خانواده آقای هاشمی هیچ نقشی نداشتند. اما باز هم نوک پیکان انتقادات و اعتراضات متوجه ایشان بود. شما تا حالا به این موضوع فکر کرده اید، چرا؟
در مثل مناقشه نیست. ما در تاریخ از این گونه موارد زیاد داریم. یکی از موارد مشهور آن صحرای کربلا است. زمانی که امام حسین(ع) فرمودند به چه جرمی قصد کشتن مرا دارید، عده یی گفتند «بذنب ابی»، یعنی از روی کینه یی که به حضرت علی(ع) داریم چنین قصدی داریم. در امام حسین موضوعی ندیدند که مستوجب قتل باشد. حالا هم می بینم همین منطق در مورد آقای هاشمی وجود دارد. نقشی که آقای هاشمی از پیدایش نهضت امام(ره) تاکنون ایفا کرده اند برای عده یی کینه شده است و نمی توانند از آن بگذرند. ایشان را ترور کردند، موفق نشدند.
ترور شخصیتی کردند اما باز هم نتوانستند ایشان را از قلب مردم بیرون کنند چون بالاخره یاران امام به آقای هاشمی به عنوان یک قهرمان مبارز می نگرند. الان هم آقای هاشمی می تواند از انحرافات و پایمال شدن اندیشه های امام جلوگیری کند. الان افرادی پیدا شده اند که مهم ترین وظیفه شان تهمت زدن به آقای هاشمی است.
-فکر می کنید این افراد متوجه جایگاه آقای هاشمی در بین مردم هستند و این تهمت ها را می زنند؟
اتفاقاً بحث من این است. اگر مردم از آقای هاشمی استقبال نمی کردند و فکر نمی کردند آقای هاشمی جایگاهی ندارد که مهم نبود. آنها وقتی فهمیدند نتوانسته اند مردم را از آقای هاشمی و آقای هاشمی را از مردم بگیرند دقیقاً صحبت های امام را یادآوری می کند که فرمودند؛ «ملت بزرگ اسلام مصمم است به نهضت اسلامی خود ادامه دهد و اجازه دخالت خیانتکاران را در کشور خود ندهد». چیزی که ما امروز در آینه می بینیم، امام 30 سال پیش در خشت خام می دیدند. پیام امام برای آقای هاشمی در 30 سال پیش مثل این است که امروز صادر شده است.
-پیش بینی می کردید از نماز جمعه آقای هاشمی تا این اندازه استقبال شود؟
اینچنین جمعیتی برای من غیرقابل پیش بینی نبود. هفته یی که اعلام شد نماز را آقای هاشمی اقامه می کنند هیجانی در بین مردم به چشم خورد. بنابراین غیرقابل پیش بینی نبود. نکته مهم این ماجرا این است که وقتی بدخواهان آقای هاشمی (به تعبیر امام) فهمیدند هیچ کدام از تهمت ها و ناسزاهایشان نه تنها تاثیری در ذهن مردم نداشته بلکه باعث تثبیت جایگاه ایشان نیز شده این عاملی برای تشدید کینه شد.
-به همین دلیل نماز جمعه دوم برگزار نشد؟
دلایل لغو شدن نماز جمعه ایشان را نمی دانم. پیرامون نماز جمعه، دفعه قبل مردم را کتک زدند و ایشان بسیار ناراحت و کسل شدند و گفتند چرا باید در نماز مردم را کتک بزنند؟ بعد به خاطر اینکه این حوادث تکرار نشود از حضور در نماز جمعه خودداری کردند.
-هر بار که ایشان بخواهند نماز جمعه را اقامه کنند حتماً با چنین استقبالی روبه رو خواهند بود. آیا این به این معناست که باید تریبون نماز جمعه را ترک کنند؟
اولاً من تصور نمی کنم ایشان نماز جمعه را ترک کنند. ثانیاً ما امیدواریم مخالفان آقای هاشمی واقعاً مصلحت نظام را در نظر بگیرند. اگر نماز جمعه نمازی دشمن شکن است و باید باشکوه برگزار شود، این نشانه اقتدار نظام است و به شخص آقای هاشمی مربوط نمی شود. ایشان یکی از ارکان نظام هستند. بنابراین اگر بخواهند اقتدار نظام حفظ شود باید ارکان نظام مثل آقای هاشمی حفظ شوند و این بعد از 30 سال افتخار بزرگی برای ملت و مسوولان نظام است که ما می بینیم به رغم همه اتهاماتی که دشمنان خارجی و دوستان نادان داخلی به ما زدند و رفتار ناشایستی داشتند باز هم وقتی جایی سخن از یاران نظام و اصالت نظام به میان می آید مردم در صحنه حاضر می شوند.
-آیا مجمع تشخیص مصلحت نظام آمادگی این را دارد با این شرایطی که کشور در آن قرار گرفته به سمت تلطیف فضا برود؟
این مساله جزء مسوولیت های مجمع است. یعنی در قانون اساسی ظرفیتی که برای حل موضوع یا معضلات پیش بینی شده، مجمع است. مجمع است که این مهم را بر عهده دارد. اما اینجا شیوه یی داریم به این معنی که رهبری معضلات را ارجاع دهند. اگر رهبری ارجاع بدهند قاعدتاً چون این از وظایف مجمع است و ظرفیت قانونی لازم را دارد، مجمع سر باز نمی زند.
-در مجمع برای خروج از این وضعیت چنین بحثی شده است؟
در آخرین جلسه مجلس هنوز مسائل تا این حد بحرانی نشده بود. بنابراین بحث بر اینکه مجمع مسائل را حل کند، مطرح نبود. اما عده یی خارج از مجمع به بعضی از اعضای مجمع پیشنهاداتی می دادند. الان حدود یک ماه است که مجمع تعطیلات تابستانی داشت حالا اگر رهبری ارجاع دهند چون وظیفه مجمع است که رسیدگی کند حتماً اقدام می کند.
مبع : فرارو
شمسالدین حسینی که در دولت نهم وزیر اقتصاد و دارایی بوده و برای همین سمت در دولت دهم هم پیشنهاد شده، در جمع اعضای اتاق بازرگانی گفته است: «اقتصاد فرمانده نمیخواهد.»
محمد علیآبادی که در دولت نهم رئیس سازمان تربیتبدنی بوده و در دولت دهم به عنوان وزیر نیرو پیشنهاد شده، گفته است: «تخصص وزیر، دستگاههای دولتی را نمیسازد. وزیر باید فردی باشد که در ردههای پایینی خدمت کرده و بتواند یک دستگاه را اداره کند.»
کمکم دارم نتیجه میگیرم وزارت، جز «بلهقربان» گفتن و مرید و آستانبوس و خاکسار و بنده و فدایی و گردنکج و رفیق قدیمیبودن و خاطرات گرمابه و گلستان و اینها چیز بیشتری نیاز ندارد.
اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود، هیچ بعید نیست به زودی این جملات را هم بشنویم:
یک معلم: کی گفته معلم باید سواد داشته باشد؟
یک راننده تاکسی: راننده تاکسی باید اخلاق داشته باشد، گواهینامه مهم نیست.
یک خلبان: خلبان باید بلد باشد هواپیما را بلند کند، نشاندنش مهم نیست. بالاخره یا روی چرخ فرود میآید، یا با سر.
یک نفر که سر چهارراه ایستاده: وایستادم که وایستادم، به درک که وایستادم.
شغل سخت
من قبلاً مجری تلویزیون بودم. چند روزی است دوباره این کار را شروع کردهام. به نظرم باید دستمزدم را چند برابر کنند. کار خیلی سخت شده است. حتی اگر مجری برنامه آشپزی هم باشی، هزار جور گرفتاری داری. اگر کوکوی سیبزمینی درس بدهی، مردم توی خیابان میگویند: «عجب! حالا کارت به جایی رسیده که به احمدینژاد طعنه میزنی!» اگر کوکوی سبزی پختن را به مردم یاد بدهی، مردم توی خیابان میگویند: «تو که طرفدار موسوی و سبزها هستی، توی تلویزیون چهکار میکنی؟!»
کاپشن بپوشی، حامی دولت میشوی. کت مخمل بپوشی، میشوی طرفدار انقلاب مخملی. انگشتر فیروزه دستت کنی، میشوی طرفدار رضایی. خاطره از مادربزرگت بگویی، میشوی طرفدار کروبی.
این چه اوضاع و احوالی است، نمیدانم. خلاصه که از دست قضاوتهای عجیب و غریب مردم، مجریگری تلویزیون سختتر شده است از جوشکاری زیر آب.
منبع : خبر آن لاین