دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1827268
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

نامه کروبی به ضرغامی: همین امشب وقت بدهید جواب حرفی را که علیه من زده شده بدهم

سیاست > احزاب و تشکل ها  - 
دبیرکل حزب اعتماد ملی به رئیس سازمان صدا وسیما نامه نوشت.


به گزارش ایلنا متن نامه مهدی کروبی به عزت‌الله ضرغامی بدین شرح است:

جناب آقای عزت‌الله ضرغامی
ریاست محترم صدا و سیما

با سلام و احترام

پیرو اظهارات آقای قاضی مقدمی رییس بازپرسی شعبه سیزدهم که از طرف دادستان محترم وقت تهران به اینجانب معرفی شده بود در بخش های مختلف خبری درباره حوادث پس از انتخابات و ادعاهای ایشان مبنی بر غیر قابل استناد بودن مستندات اینجانب درباره آزار برخی از بازداشت شدگان حوادث اخیر تقاضا می کنم هر چه سریعتر دستور فرمایید همین امشب برنامه‌ای با حضور نماینده‌ای از سوی اینجانب برای توضیح پیرامون آنچه روی داده است برگزار شود یا اینکه اطلاعیه دفتر اینجانب در شرح این ماجرا از تریبون رسانه ملی خوانده شود ، تا مردم خود در جریان ماجرا قرار گیرند . البته بنده فکر می کنم اینجانب و کسانی که در راستای احقاق حقوق مردم تلاش می کنیم به اندازه برخی افراد که می‌خواستند جنایاتی که شده است را پنهان کنند از این حق برخورداریم تا از تریبون رسانه ملی با مردم سخن بگوییم.

مهدی کروبی

دسته ها : سیاسی - نامه
سه شنبه دهم 6 1388

طنز/ مولانا در مجلس شورای اسلامی

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

سیدشمس‌الدین حسینی، وزیر پیشنهادی اموراقتصادی و دارایی در مجلس شورای اسلامی، هیچ مخالفی نداشت.

شاید خیلی‌ها برایشان سؤال پیش بیاید چطور شده که او هیچ مخالفی نداشته و قطعاً همه یکپارچه و یکصدا پس از اندک تأملی اذعان خواهند کرد که به سبب دفاع جانانه آقای مؤید حسینی‌صدر، نماینده محترم مردم خوی از یک وزیر دیگر! آقای مؤید حسینی‌صدر در دفاعی بی‌سابقه فرمودند: «وزیر بازرگانی پیشنهادی چون به زبان انگلیسی تسلط دارد، گزینه خوبی برای این وزارتخانه است.»

1- آیا مؤید حسینی‌صدر فکر می‌کند وزیر شخصاً باید از خارج خرید کند و شخصاً هم پای دخل وزارتخانه بایستد و بفروشد؟
2- افشین قطبی: اگه می‌شه بگین این آقای مؤید‌ حسینی‌صدر بیاد تیم‌ملی. ما یه دفاع وسط خوب لازم داریم که عمراً توپ ازش رد نشه.
3- پیشنهاد می‌کنم از ایشان به عنوان وکیل تسخیری سران اغتشاشات اخیر، قبلی و بعدی استفاده شود.

طبیعی است که با چنین مدافعانی، کسی نمی‌تواند مخالفتی داشته باشد. به هر حال آقای سیدشمس‌الدین حسینی که هیچ مخالفی نداشته در پایان دفاعیات خود چند بیت شعر از مولوی خوانده که با فریاد «احسنت» نمایندگان مواجه شده.

1- ایشان که مخالف نداشته، اساساً از چه چیزی دفاع کرده؟
2- من اگر جای علی لاریجانی بودم از هرکس که بلندتر گفته احسنت می‌خواستم که بیاید همان شعر را معنی کند.
3- به طور کلی «دور هم بودن خودش یه نعمته».

... و اما اشعاری که وزیر پیشنهادی اموراقتصادی و دارایی قرائت کرده این ابیات از مولوی ا‌ست:
آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم

آمده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشغلة نظر برم

دوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
دوست گرفته شهر دل من به کجا سفر کنم
شرح بیت اول
1- من آمده‌ام وای‌وای.
2- اومدم فقط بگم چشم.
3- آمده‌ام که از «نه» گفتن شما از آن لب‌ شکرینتان استفاده کنم و شکر صادر کنم ای حضرت رئیس‌جمهور.

شرح بیت دوم
1- بنده یواشکی تشریف آورده‌ام.
2- یواشکی و پنهانی، مثل عقل و جان که معلوم نیست کجاست.

شرح بیت سوم
1- شما آقای رئیس‌جمهور به همراه رئیس دفتر محترمتان آقای اسفندیار رحیم‌مشایی هرکدامتان روی یکی از چشم‌های بنده جا دارید.
2- فلذا جز شما هیچ‌جا را نمی‌توانم ببینم.
3- بحمدالله شما شهر را تصرف کرده‌اید. فلذا من جایی نمی‌توانم بروم.
4- گور پدر قافیه، معنی رو بچسب!
[چون قافیة بیت سوم هم باید طبیعتاً «برم» باشد اما آقای وزیر «کنم» را ترجیح داده‌اند.]

منبع: خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
سه شنبه دهم 6 1388
عجیب ترین سرگذشت یک مرد
مهدیه پالیزیان
چه کسی باور می کند یک نفر، روز روشن سوار ماشینی شود و بعد، کسی نداند کجا رفته است؟
چه کسی باور می کند کسی، «امام» مردمی باشد و مهمان کشوری، ولی دزدیده شود و میزبان، حتی جواب درستی هم ندهد که مهمانش کجاست؟

چه کسی باور می کند کسی، رهبر شیعیان باشد و یک تنه همه اسلام را مقابل دشمن به صف کند، اما سی سال در زندان باشد و کسی در جهان اسلام کاری برای آزادی اش نکند؟
چه کسی باور می کند کسی، «ایرانی» باشد و دزدیده شود، اما دولت ایران کاری نکند تا عدد سال های زندانش به 31 برسد؟

بله، ممکن است. می شود کسی همه اینها باشد و دزدیده شود. همه اینها را که کنار هم بگذارید، می شود سرگذشت مردی به نام «امام سید موسی صدر»، کسی که لبنانی ها او را منجی لبنان می گویند، مسیحیان، مسیح لبنانش می نامند و دکتر چمران معبود و محبوب خودش می خواند.

کسی که در همین سرزمین بدنیا آمده، مزار پدرش در حرم حضرت معصومه است، پدر بزرگش رهبر قیام گوهرشاد بوده، فرزندانش مثل ما فارسی حرف می زند و خودش همه جا می گفت از ایران آمده است.

مسیح لبنان، وجدان لبنان، امیدمحرومان، امام مقاومت، یوسف ایران، رمز طایفه شیعه و اسم های دیگر. همه اینها اسم های اوست.

چنین مردی که این همه عظمت را یکجا در خود دارد، 31 سال است دزدیده شده؛ در روز روشن. در لیبی!

اگر این اتفاق در زمان ما نبود، حتما باور نمی کردیم چنین مردی دزدیده شود و دیگران فقط سکوت کنند! اما خودمان شاهد این سکوت هستیم. این ما هستیم که سکوت کرده ایم. این ما هستیم که اسارت و غربت را برای سید موسی صدر رقم زده ایم و فراموش کرده ایم شبیه آنانی هستیم که حقانیت علی (ع) را دیدند و سکوت کردند، تنهایی حسن(ع) را دیدند و در خانه ماندند. «هل من ناصر» حسین (ع) را شنیدند و زندگی را بهانه کردند. همانانی که کشتن «امیرکبیر»ها و« سیدجمال» ها و «میرزا کوچک» ها را تنها نگاه کردند.

امروز ما، همه آنان را به عافیت طلبی و خیانت و بی وجدانی محکوم می کنیم. غافل از آنکه ما هم در آزمونی مشابه هستیم؛ آزمونی که این بار، سوالش موسی صدر است و آزمایش شدگانش ما هستیم، و تاریخ، به قضاوت تصمیم ما نشسته است که با فرزند ایران چه می کنیم؟

31 سال پیش، 9 شهریور 1357 یک روحانی ایرانی در لیبی ربوده شد. مردی که پناه مبارزان ایرانی ای بود که به خارج فرار می کردند. مردی که از نفوذ بین المللی اش برای آزادی امام خمینی از زندان و انتقالش از ترکیه به نجف استفاده کرد.

مردی که برای اولین بار در دهه چهل شمسی، اندیشه گفت و گو و همزیستی مسالمت آمیز ادیان و تمدن ها را مطرح کرد. مردی که معتقد به مدارا و گفت و گو بود. کسی که اعتقاد داشت: دین پیش از آنکه توشه آخرت باشد، والا ترین وسیله برای زندگی ست. او به اصل «کرامت انسان» معتقد بود؛ اصلی که می گوید: آزادی یعنی به رسمیت شناختن کرامت انسان و خوش گمانی نسبت به انسان. حال آنکه نبود آزادی یعنی بدگمانی نسبت به انسان و کاستن از کرامت او .
با اعتقاد به این اصل بود که برای توانمند سازی مردم تلاش کرد و به آنان یاد دادند که خودشان حرف بزنند و تلاش کنند.

مردی که امروز 11هزار و 322 روز از زندانی بودنش می گذرد، نه رئیس جمهور بود، نه نخست وزیر، نه سیاستمدار، مسلمان بود؛ شیعه ایرانی. کسی که در اوج قدرت و محبوبیتش هرگز مخالفانش را محدود نکرد، آزار نداد، انتقام نگرفت، حتی کوچک ترین توهینی به آنان که بیرحمانه و کینه ورزانه علیه ش می گفتند و می نوشتند، بر زبان نیاورد. کسی که به مخالفش فرصت حرف زدن می داد، به دیدارشان می رفت، مشکلاتشان را حل می کرد. چون اعتقاد داشت: کسی می تواند آزادی را محدود کند که به فطرت انسانی کافر باشد.

مردی که می گفت: آزادی هرگز تمام شدنی نیست و صیانت از آزادی ممکن نیست مگربا آزادی.
او، سید موسی صدر است؛ امام سید موسی صدر. کسی که نمونه اسلام مدارا، اسلام رحمت و اسلام صلح بود.

اما 31 سال است در زندان های دیکتاتور لیبی، معمر قذافی زندانی است. عمر اسارت او به اندازه عمر جمهوری اسلامی است و در تمام این سال ها، آنان که باید برای آزادی اش تلاش می کردند، سکوت کردند و به اسارتش رضایت دادند. امام موسی صدر 31 سال است زندانی سکوت خاموشان است.
منبع
دسته ها : مقالات - سیاسی
دوشنبه نهم 6 1388
روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پورآقایی

پارلمان‌نیوز: همزمان با انتشار خبر کشته شدن فردی با نام سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی که عنوان می‌شود اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است، فردی با ارسال یادداشتی برای فراکسیون خط امام(ره) مجلس به روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پرداخت.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس«پارلمان‌نیوز»، دراین متن که با عنوان «دیروز همه گریستند»، نگاشته شده، آمده است:

سعید دو سال بود که دیگر پدر نداشت.اگرچه آن وقت هم پدرش نمی توانست خیلی پابه پای دخترش تکاپو و هیاهو داشته باشد.

جنگ از پدر سعیده جسمی بیمار به یادگار گذاشته بود که فقط "بود"

هرچه بود پدرش بود و کوله باری از خاطرات و خطرات جنگ

خاطراتی از 8 سال دفاع  از ناوس ملت ایران و امید از اینکه ناموسش را بعد از او پاس خواهیم داشت.سعیده دو سال پیش پدرش را از دست داد.

آثار به جای مانده از سلاح های شیمیایی دیگر توانی برای ماندن در او نگذاشته بود و او باید می رفت و همسر و دختر نوجوانش را که یادگار سالهای جنگ و امام بود به ما می‌سپرد...ما چه کردیم؟!

 

دیروز مراسم ختم سعیده بود.مراسم ختم که نه!مادرش بود و چند نفر از اعضای خانواده و مهندس میر حسین موسوی و البته فضایی از غم و اندوه و بهت و حیرت

سعیده برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانه‌اش می رفت نه برانداز بود و نه مخملی فقط الله اکبر می‌گفت

تا اینکه شبی آمدند سه زن و دو مرد بودند او را بردند، برای همیشه!

امانتدارش که دلبندش را برده بودند به همه‌جا متوسل شد تا یادگار همسر شهیدش را باز یابد اما هرچه تلاش می‌کرد کمتر به نتیجه می‌رسید، تا اینکه به درگاه یکی از اعضای نزدیک به رییس دولت متوسل شد و او هم راهنماییش کرد تا به پشت سردخانه‌ای صنعتی رسید.

آری سعیده‌اش را درآغوش گرفت اما چه سیاه و چه سرد

چرا دیگر از آن نشاط و شور نوجوانی اثری نبود؟!

دیروز همه گریستند

دسته ها : خبر - سیاسی
يکشنبه هشتم 6 1388
مقاله مهم رسول جعفریان:

احمدی نژاد بدنبال ایجاد درگیری میان گروههای اجتماعی است/او می خواهد نقش مرجعیت را ازبین ببرد

سیاست > دولت  - رسول جعفریان در مقاله بسیار مهمی به واکاوی مواضع احمدی نژاد پرداخت.

در این مقاله که در روزنامه حیات نو چاپ شده با اشاره به 4سال دولت اول احمدی نژاد آمده است:

- یک دوره چهار ساله طرح شعارها عدالت گرایانه با مدل خاصى بود که رئیس‌جمهور و مشاورانش طراحى کرده بودند. رفتن سراغ رجایى همان بازگشت را نوید مى‌داد. حذف نخبگان از صحنه که محصول دوره‌هاى بعدى بودند، زاویه دید این جریان را نشان مى‌داد و کار کردن با توده‌هاى مردم (با روش‌هاى مختلف درست یا نادرست) مدلى از رهبرى از نوع اول انقلاب بود. این در حالى بود که رهبرى روى نخبگان تکیه داشت اما رئیس‌جمهور اساسا به آنان باور نداشت.

- یک پدیده شگفت در آغاز تبلیغات دوره دوم ریاست جمهورى آقاى احمدى نژاد مطرح شد و آن انتقاد از سه دهه بعد از انقلاب بود. ایشان به طور مرتب از آن دوره انتقاد کرده و آن را اشتباه مى‌خواند در حالى که رهبرى در نماز جمعه، ضمن انتقادهایى که از مناظرات تلویزیونى کردند روى این مطلب انگشت نهاده، آن را نادرست خواندند. آیا این اختلاف نظر ساده بود؟

- در اینجا این پرسش مطرح است که آیا رویکرد رئیس‌جمهور صرفا انتقادى بود یا یک اقدام انقلابی؟ در صورتى که انتقاد از دوره گذشته فقط یک انتقاد از نوع انتقادهاى دیگر بود، مى‌توان گفت مسئله مهمى رخ نداده و آن حرکت بسا یک ضرورت تبلیغاتى بوده است. اما اگر این اقدام یک رویکرد انقلابى بوده، باید آن را مقدمه اقدامات مهم دیگرى دانست که باید در دوره دوم ریاست جمهورى ایشان رخ نماید. به نظر نویسنده این حروف، داستان یک اقدام تبلیغاتى صرف یا انتقادى نبود بلکه اشاره به آن بود که این 30 سال باطل، نادرست و محکوم بوده و مى‌بایست تحول تازه‌اى که در انکار و براندازى آن براى رفتن به یک مسیر تازه باشد، صورت گیرد.در میان مطالبى که پس از انتخابات مطرح شد، هیچ اظهار نظرى مانند اظهار نظر یار غار ایشان آقاى مشائى مؤید نظر ما نیست. وى گفت بیست میلیون از 24 میلیون رأى آقاى احمدى نژاد براى ایجاد تغییر بوده و تنها چهار یا پنج میلیون رأی، از آن سنت گرایان معتقد به انقلاب و متعلق به اصولگرایان انقلابى است. به نظر مشایى بیشتر مردم معتقد به نوعى انقلاب و دگرگونى هستند و رأى دادن آنان ناشى از انتقادهایى بوده است که احمدى نژاد نسبت به دوره پیش از خود داشته است. بنابرین او باید به طور بنیادى اوضاع را عوض کند. بر اساس چه مدلی، این چیزى است که باید در انتظار بیان آن ماند و طبعا ایدئولوژى نوظهورى خواهد بود.مسئله را از زاویه دیگرى هم مى‌توان مرور کرد و آن این که آیا اقدامات جدید آقاى احمدى نژاد در جهت جمع و جور کردن اوضاع و سازندگى و همکارى نهادها و ارگان‌هاى نظام و آرام کردن اوضاع است یا تحریک بیشتر و برهم زدن اوضاع و طرح مسائل جدید براى ایجاد درگیرى میان گروه‌هاى اجتماعی؟ ظاهر برخى از اقدامات نوع دوم را تائید مى‌کند.


- براى مثال، در صورتى که ایشان دنبال یک تغییر ساده بود مى‌توانست یک وزیر زن مطرح کند، اما طرح سه وزیر زن نشان از گرایش ایشان به نوعى تغییر بنیادین یا انقلابى است که حتى اگر عملى نشود مى‌تواند یک چالش مهم را در جامعه بین گروه‌هاى اجتماعى ایجاد کرده و آنان را رو در روى هم قرار دهد.حذف روحانیت از تصمیم‌گیرى‌هاى عمده، یکى از نشان‌هاى مهم ایدئولوژى جدیدى است که براى انقلاب آینده مورد نظر ایشان اهمیت دارد.

-  در این تحول، یکى از ارکان مهم آن است مرجعیت و روحانیت نباید نقش مهمى داشته باشد، بلکه در مدل جدید نوعى دینداران خاص که آگاهى‌هاى دینى خود را از مدل ترسیمى خود از قیام مهدى (ع) برگرفته‌اند نه استنباط‌هاى سنتى مراجع تقلید، رهبرى را در دست دارند. این که این دینداران از چه منبعى براى به دست آوردن این تصویر و ترسیم استفاده مى‌کنند مهم نیست. مهم آن است که این جماعت مستقیم یا غیرمستقیم ارتباط و اتصال با منابعى مناسب با ایدئولوژى خود دارند و براى هر چیزى نمونه‌اى از حکومت آینده مهدى موعود ارائه مى‌کنند (براى وزیر زن استناد به این که 50 نفر از یاران امام زمان زن هستند شد).

- به نظر مى‌رسد انقلاب جدیدى در راه بوده و آینده جامعه ایرانى نه آینده‌اى با ثبات بلکه متشتت و آکنده از اختلاف نظر خواهد بود. آنچه از سه ماه تا به امروز مطرح بوده است، حذف جریان اصلاح‌طلب بوده که خواسته مشترک بسیارى از افراد است اما به محض آن که موضوع اصلاح‌طلبانه حل شود و آنان ساکت شوند، منازعه تازه اى رخ خواهد داد که نمونه آن بین مرجعیت گرایان با دینداران بى باور به مرجعیت است که به تدریج رخ مى‌نماید. در این مسیر رهبرى در شمار گروه اول خواهد بود و در شرایط حذف اصلاح‌طلبان، در نخستین منازعه، میان آن گروه با ایدئولوگ‌هاى تازه به دوران رسیده درگیر خواهد بود.

-  همین که رهبرى معظم انقلاب در سخنرانى چهارم شهریور در تلطیف اوضاع پس از انتخابات تلاش کردند اما رئیس‌جمهور در سخنان پیش از خطبه‌ها در ششم شهریور سخن از دستگیرى رهبران مخالفان به میان آوردند نشان مى‌دهد که تفاوت‌هایى هست اما مهم تر آن که یکى تلاش براى آرام کردن اوضاع دارد و دیگرى تلاش براى آشفته کردن آن.

- به نظر مى‌رسد تغییر اوضاع به دو عامل بستگى دارد: نخست مواضع رهبرى معظم انقلاب که بتواند رئیس‌جمهور را در حد یک مدیر اجرایى درآورده و وقت و فرصت او را نه صرف طراحى و برنامه‌ریزى براى انقلاب سفید و نرم و احتمالا همراه با درگیرى و منازعه بلکه براى اداره کشور تنظیم کرده و جهت دهد. دوم مجلس که بتواند با ایستادگى برابر برنامه‌هاى انقلابى به این معناى جدید ایستادگى کرده و راه را براى رواج هر نوع بى ثباتى فراهم کند. این امر شامل نوع عجیب چینش کابینه و طرح‌هاى اقتصادى کلان دولت نیز هست که حتى اگر آن جماعت تدارکى براى برهم زدن کامل نظم اقتصادى نداشته باشند، به اعتراف بسیارى از کارشناسان ممکن است به چنین وضعیتى منجر شود. مطلبى که سایت آقاى توکلى اخیرا ضمنا مقاله‌اى نسبت به آن هشدار داد.

منبع : خبر آن لاین
دسته ها : مقالات - سیاسی
يکشنبه هشتم 6 1388
درخواست کروبی برای دیدار با صادق لاریجانی
اکنون نیز آمادگی خود را برای دیدار با شما و ارائه بخشی از مستندات و معرفی برخی از افراد آسیب‌دیده را به حضورتان در هر زمان و مکانی که صلاح بدانید اعلام می‌دارم، مشروط به تمهید مقدمات مناسب و تضمین امنیت خواهان‌ها و با امید به احقاق حق و برخورد قانونی با خوانده‌ها در هر پست و مقام در صورت اثبات جرایم آن‌ها و با اطمینان از این‌که ترازوی عدالت ، مخصوص ضعیفان نیست و در برابر صاحبان قدرت از کار نمی‌افتد.
حجت الاسلام مهدی کروبی با نگارش نامه ای سرگشاده به صادق لاریجانی رئیس قوه قضاییه اعلام آمادگی کرد تا بخشی از مستندات خود را درباره آنچه روی داده به او ارایه کند و در صورت تامین امنیت آسیب دیدگان برخی از آنها را نیز به وی معرفی تا نسبت به احقاق حق انها اقدامات لازم انجام شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، متن کامل نامه کروبی به صادق لاریجانی به شرح زیر است : با سلام و تحیت و تبریک انتصاب جنابعالی به سمت ریاست خطیر قوه قضائیه و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات آن‌جناب در ماه پر برکت رمضان. از خداوند بزرگ برایتان در این مسؤولیت جدید و قرار گرفتن در مسندی که به موجب طبع اولیه، جایگاه انبیای الهی و اوصیای ایشان برای اجرای عدالت و احقاق حق است، آرزوی توفیق دارم.

امیدوارم که آن محقق فرزانه و تربیت یافته بیت فقاهت و مرجعیت و تقوی با ابتکار و نوآوری مبتنی بر آموزه‌‌های غنی اسلام و درک دقیق شرایط زمان و مکان و بذل مساعی جمیله جهت حفظ و تقویت استقلال عدالتخانه، گامی بلند در راستای تحقق عدالت به عنوان هدف غایی ادیان الهی و تضمین حقوق آحاد مردم و تحکیم اساسی ملک بردارند و کارآمدی احکام نورانی اسلام ناب محمدی و تربیت‌یافتگان آن حکمت را به اثبات برسانند.

در ادامه خاطر مبارک را مستحضر می‌دارم که در جریان انتخابات با شکوه و افتخارآفرین اخیر ملت بزرگ ایران و متعاقب آن، متأسفانه رفتارها و حوادث و ماجراهای تلخ و سنگینی از ناحیه برخی افراد غیرمسؤول و نیروهای خودسر و افراطی داغ‌تر از آش و صد البته با سوءاستفاده از خطاها و اشتباهات بعضی از مسؤولان و مراجع قانونی و در باغ سبزی که باز شده بود بر نظام و جامعه تحمیل و خسارات جبران‌ناپذیری بر ملک و ملت وارد شد که موجبات خدشه‌دار شدن حیثیت نظام و ورود آسیب به باور عمومی را فراهم آورد و با کمال تأسف در 30 سالگی انقلاب اسلامی که باید شاهد به ثمر رسیدن آرمان‌های بزرگ انقلاب اسلامی بعد از گذشت سه دهه از ایثار و فداکاری ملت شریف و عزیز ایران می‌بودیم، همگان دیدیم که چگونه برخی از نیروهای متجاسر به صورت سازمان‌یافته علاوه بر ایجاد رعب و وحشت و ضرب و جرح گسترده مردم عمدتا بی‌گناه در کوی دانشگاه، مجتمع سبحان، خیابان‌های تهران و برخی شهرستان‌ها و بازداشت‌های فله‌ای و غیرقانونی و نگهداری فرزندان عزیز این آب و خاک در محل‌ها و اماکن مخوف و نامناسب، هزاران نفر را در معرض شکنجه و آزارهای سخت و غیرقابل جبران قرار دادند که در موارد عدیده‌ای، منتهی به شهادت و نقص عضو و معلولیت پیشرفته وسنگین شد و تئوری«النصر بالرعب» برخی از تئوریسین های خشونت به منصه ظهور رسید و از این طریق فضای حاکمیت رعب و وحشت، نه تنها برای افراد گرفتار و خانواده‌ها و نزدیکان، بلکه به نحوی برای کل جامعه فراهم آمد.

البته بلند شدن فریاد مظلومان و انعکاس وسیع این بی‌عدالتی‌ها ، بعضا واکنش تند برخی از مقامات ارشد نظام و مطالبه جبران خسارت‌ها و ضرورت ترمیم آسیب‌های وارده به اعتماد عمومی را به دنبال داشت، ولی با کمال تأسف علی‌رغم این واکنش‌ها و پیگیری آیت‌الله شاهرودی رئیس محترم وقت قوه قضائیه و نیز اقدامات خوب رئیس مجلس شورای اسلامی و جمعی از نمایندگان مجلس، هنوز که هنوز است، این اوضاع آشفته به سامان نرسیده و تا کنون هم سرنوشت برخی بازداشت‌شدگان که شبانه از خانه خود ربوده و یا به طور غافلگیرانه در خیابان بازداشت شده‌اند، نامعلوم است و هنوز هم ستادی کارآمد و پاسخگو که در قبال حال و روز بازداشت شدگان و مراجع مختلف، طرف حساب داغ‌دیدگان و آسیب‌دیدگان و زندانیان و ... باشد وجود ندارد.

هنوز هیچ‌گونه اقدام مورد قبول ملت در خصوص سوله‌های کهریزک و بازداشتگاه‌های غیرقانونی محتمل دیگر و مجازات خاطیان و متعدیان به حقوق ملت، توسط دست‌اندرکاران این بازداشتگاه‌ها به اطلاع مردم نرسیده است. بدون تردید، عمده رفتارهای انجام شده با فرزندان ایران عزیز، نه تنها بر اساس اصول حقوق بشر مورد ادعای غرب، بلکه بر اساس موازین فقه اسلامی، قوانین و مقررات و آیین‌نامه‌های حاکم در نظام قضایی کشور جرم و خلاف محسوب می‌شوند و متعدیان از این موازین و مقررات ، ضامن می‌باشند و در هر لباس و مقامی باید به مجازات برسند.

جناب آقای لاریجانی ، حضرت‌عالی واقفید که در بسیاری از موارد حقوق افراد و گروه‌ها و احزاب و ... با زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات و حقوق قانونی متهم از قبیل برخورداری از حق جلب و احضار به وسیله قاضی و احضار در ساعات روز و تفهیم اتهام در مدت معین و صدور قرار مناسب و حق استفاده از وکیل و تشکیل دادگاه با حضور هیأت منصفه تضییع شده و نمونه‌هایی از دادگاه‌های هیأتی و شبیه کشتی نوح برگزار و با ابتکاری جدید و خلاف مقررات و رویه قضایی، تحت‌عنوان کیفرخواست عمومی و تحمیل لباس خاص و احضار افراد شناخته شده با دمپایی به قصد تحقیر آنان در دادگاه و متعاقبا وادار کردن آنان به سخنرانی‌ و نه دفاع از خود ، ضربه‌ای سنگین به قضای اسلامی وارد شد، به طوری‌که برخی از بزرگان از این قضاوت‌ها به «وهن قضای اسلامی» تعبیر کردند.

جناب آقای لاریجانی ، همان‌طوری که مستحضرید این‌جانب پس از حوادث دلخراش انتخابات و گذشته از مصاحبه ها و بیانیه های خود، نامه‌هایی را در باره مظالم روی داده برای رفع نگرانی ها و دفاع از حقوق مردم ، خدمت مسؤولان محترم کشور از جمله آیت‌الله هاشمی شاهرودی رئیس محترم وقت قوه قضائیه، حجت‌الاسلام‌والمسلمین محسنی‌اژه‌ای وزیر محترم وقت اطلاعات، جناب آقای هاشمی رفسنجانی رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری و دکتر لاریجانی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، ارسال کرده و خواستار بررسی و رسیدگی عاجل به تخلفات صورت گرفته شده‌ام حتی شفاهاً گفتگوهایی با مسئولین قضایی از جمله برادر بسیار ارجمند و دلسوز حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای دری نجف آبادی دادستان سابق کل کشور و مشاور عالی جنابعالی داشتم که ایشان انصافاً با جدیت و دلسوزی ِتمام ، موضوع را پیگیری نمودند.

اکنون نیز آمادگی خود را برای دیدار با شما و ارائه بخشی از مستندات و معرفی برخی از افراد آسیب‌دیده را به حضورتان در هر زمان و مکانی که صلاح بدانید اعلام می‌دارم، مشروط به تمهید مقدمات مناسب و تضمین امنیت خواهان‌ها و با امید به احقاق حق و برخورد قانونی با خوانده‌ها در هر پست و مقام در صورت اثبات جرایم آن‌ها و با اطمینان از این‌که ترازوی عدالت ، مخصوص ضعیفان نیست و در برابر صاحبان قدرت از کار نمی‌افتد.

اکنون این آخرین نامه‌ای است که برای دادخواهی از جانب کسانی که بناحق در حوادث پس از انتخابات مورد ظلم و ستم واقع شده‌اند، به حضور جناب‌عالی ارسال می‌دارم و امیدوارم که در طلیعه حضور شما بر مسند ریاست قوه قضائیه، شاهد اجرای عدالت باشیم و دیگر نیازی به این نباشد که مردم بزرگوار و رنج‌دیده ایران به صورت مستقیم مورد خطاب واقع شوند و موجبات تکدرخاطر و ناراحتی آنان بیش از این فراهم آید.

ضمنا به استحضار می‌رسانم، اخیرا در جلسه‌ای صمیمی و راهگشا با حضور اعضای محترم کمیته حقیقت‌یاب مجلس در دفتر این‌جانب که انصافا با هوشیاری و دقت لازم و دلسوزانه امور را پیگیری می‌کردند، بخشی از مستندات جرایم روی داده را به اطلاع آنان رساندم که موجب تنویر افکار و اظهار تاسف شدید آنان شد. حتی اظهارات یکی از افرادی که بنا به گفته خود ، متاسفانه مورد تجاوز قرار گرفته بود را قرائت و تقدیم آن کمیته نمودم که در آن ، گزارش برخورد یکی از مسئولان قضایی مشاهده می شد که از یک شیوه معمول و مرسوم قضایی جهت کشف حقیقت برخوردار نبود و عبارات تهدید آمیزی از سوی آن مسئول بکار رفته بود بگونه ای که اینطور به نظر می رسید ، علیه فرد آسیب دیده و له عده ای دیگر رفتار نموده و حتی فرد آسیب دیده را متهم کرده که « تو را تطمیع کرده اند» . در پایان جلسه ، اعلام آمادگی نمودم که در صورت نیاز ، اشخاص آسیب دیده را به این کمیته معرفی نمایم به شرطی که امنیت لازم برای این افراد فراهم آید تا بتوانند اظهارات خود را بدون ترس بیان نمایند .

اگر چه این نشست دارای ظرفیت همکاری، بررسی و حقیقت‌یابی مسائل تلخ پیش آمده پس از انتخابات را دارا بود ولی برای به ثمر نشستن این تلاش‌ها از جناب‌عالی انتظار می‌رود که شرایط لازم را جهت ادامه راه خطیر این کمیته به نحوی فراهم آورید که اعضای محترم آن بتوانند آزادانه و با حفظ اصل بی‌طرفی سیاسی مسائل را پیگیری نمایند . چرا که فشارهای سیاسی که به برخی از این افراد وارد می شود موجب شده که صحبت ها و موضع گیری های متفاوت و بعضاً مغایر با یکدیگر داشته باشند.

امیرالمؤمنین علی(ع) در فرمان حکومتی خویش به مالک اشتر فرمود: «فانى سمعت رسول‌الله(ص) یقول فى‌غیر موطن: «لن تقدس امه لایؤ خذ للضعیف فیها حقه من‌القوى غیرمتعتع‏؛ من در موقعیت‌های مختلف و به طور مکرر از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: هر گز به سعادت و خوشبختى نرسد ملتى که در آن حق ضعیف از قوی با صراحت و بدون لکنت زبان گرفته نشود».

در پایان از جناب‌عالی می‌خواهم که با تذکر به برخی از مسؤولان قضایی و نیروهایی که با دخالت غیرقانونی در امر قضا، استقلال قوه قضائیه را مخدوش می‌کنند اهمیت موضوع را تفهیم و با اخطار جدی، آنان را از ایجاد رعب و وحشت در شاکیان برای پاک کردن صورت مسأله منع کنید؛ چرا که همگان می‌دانیم بدن سالم، غذای فاسد را پس می‌زند و از این طریق، خود را از خطر می‌رهاند. از این‌رو، نظام مقدس جمهوری اسلامی نیز که برآمده از تلاش‌ها و مبارزات تاریخی ملت بزرگ ایران و شهدای به خون خفته این دیار می‌باشد می‌باید بدون واهمه، افراد آلوده و فاسد را حذف و متخلفان و متعدیان به حقوق مردم را به سزای اعمالشان برساند و از این طریق موجبات پالایش درونی خویش و اصلاح ساختار خود را فراهم سازد.
منبع : تابناک
دسته ها : خبر - سیاسی - نامه
شنبه هفتم 6 1388

روایت تاج زاده از سفر رجایی به سازمان ملل

                                        بازخوانی یک گفتگو

 
       

مصطفی تاج‌زاده از جمله اعضای مجاهدین انقلاب بوده است که در زمان نخست‌وزیری رجایی جلسات هفتگی با رجایی داشته‌اند و از همین‌رو نام او نیز در فهرست گروه سیزده نفره‌ای که به همراه محمدعلی رجایی راهی سازمان ملل شدند، به چشم می‌خورد. مصطفی تاج‌زاده تحصیلات دانشگاهی خود را تا زمان انقلاب در آمریکا سپری کرده بود و این نیز عامل مهمی بود در قرار گرفتن نامش در میان هیأت همراه نخست‌وزیر. با تاج‌زاده درخصوص آن سفر و مشی سیاسی محمدعلی رجایی گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.
 
تاج‌زاده خاطرات جالبی از آن روزها دارد. او تعریف می‌کند که در سفر از نیویورک به ایالت دیگر، رجایی و هیات همراه شب را در هواپیما خوابیده بودند:«بهزاد نبوی کاپشن رجایی را هنگام خواب زیر سرش گذاشته بود. وقتی رسیدیم و می‌خواستیم از هواپیما پیاده شویم متوجه شدیم که کاپشن آقای رجایی به شدت چروک شده است. آقای رجایی چاره‌ای پیدا نکرد جز این‌که پالتوی اضافی آقای افتخار جهرمی را در آن هوای گرم بپوشد و از هواپیما پیاده شود.»

شما در هیات همراه آقای رجایی در آن سفر تاریخی به سازمان ملل بودید. می‌خواستیم درباره آن سفر با شما صحبت کنیم و اینکه اصلاً چرا قرار شد نخست‌وزیر به سازمان ملل برود و رئیس‌جمهور نرود. آیا رفتن به سازمان ملل در آن زمان مخالف نداشت؟
از ابتدای انقلاب اگرچه فضای کشور بسیار انقلابی و تند بود اما به عکس در عرصه خارجی منطقی رفتار می‌شد. به جز اسرائیل با همه کشورها رابطه داشتیم و آمریکا در ایران سفارت داشت که ده ماه بعد از پیروزی انقلاب توسط دانشجویان تسخیر شد. بنابراین اصل سفر به سازمان ملل چندان امر غیرمنتظره‌ای نبود.
البته همانطور که گفتید قرار بود آقای بنی‌صدر به آن سفر برود که در نهایت نظر امام بر این شد که نخست‌وزیر برود. برنامه سفر ظرف 24 ساعت ریخته شد و واقعاً برای من غیرمنتظره بود.

چرا امام این تصمیم را گرفتند؟
من اطلاعی ندارم. آن زمان کسی هم دنبال ماجرا را نگرفت. در هر حال قرار شد که آقای رجایی به سازمان ملل بروند تا از مواضع ایران دفاع کنند.
در آن زمان ارتش بعث به ایران تجاوز کرده بود و در عین‌حال داستان گروگانگیری ادامه داشت.

چه کسانی در این هیات بودند؟
هیات همراه آقای رجایی کلاً دوازده یا سیزده نفر بود. خود ایشان در مقام نخست‌وزیر حضور داشتند و آقای بهزاد نبوی در مقام وزیر مشاور. آقای افتخارجهرمی حقوقدان شورای نگهبان هم بودند که از قدیم رابطه دوستی با آقای رجایی داشتند. یک حقوقدان از وزارت امور خارجه بود برای تنظیم حقوقی متن سخنان آقای رجایی در سازمان ملل. آقایان صادق عزیزی و دوانی نیز از نخست‌وزیری بودند به علاوه یک اکیپ خبری از صداوسیما.

شما در چه جایگاهی همراه هیات بودید؟
من و چند تن از دوستان سازمان مجاهدین انقلاب، یک گروه مشورتی برای آقای رجایی بودیم که جلسات هفتگی با ایشان داشتیم. قرار شد در این سفر یکی از ما که قبلاً در آمریکا بوده همراه هیات باشد که بر این مبنا من انتخاب شدم. در هواپیما آقای رجایی همه را جمع کرد و گفت ما در آنجا نه باید مرعوب آمریکایی‌ها باشیم و نه باید ژست انقلابی بگیریم. ایشان تاکید کردند همانجور که در ایران عمل می‌کنید در اینجا هم همانگونه رفتار کنید، نه بیشتر و نه کمتر.

رسم بود که همه با سلام به حضار و دبیرکل صحبت‌های خود را شروع کنند اما آقای رجایی این کار را نکردند و با آیه قرآن صحبت خود را شروع کردند.
سؤال خوبی است. بله رسم بود که نطق ما با مخاطب قرار دادن رئیس و حضار شروع شود اما آقای رجایی گفت که من این کار را نمی‌کنم. گفتیم چرا؟ ایشان گفتند چون من همانطور رفتار می‌کنم که در مجلس ایران رفتار می‌کنم. من هیچگاه در مجلس صحبت خودم را با سلام به رئیس شروع نمی‌کنم و اینجا هم از نظر من مثل مجلس است. پس این کار را نمی‌کنم. ایشان نمی‌خواست روش خود را تغییر دهد. جالب است بدانید که نطق ایشان هم به دلیل همان عجله‌ای که در سفر بود، در نیویورک آماده شد.

نطق را چه کسی تهیه کرد؟
آقایان رجایی و نبوی متن را نوشتند. آقای افتخارجهرمی و نماینده حقوقی وزارت خارجه، متن را به لحاظ حقوقی بررسی کردند. من هم ویراستاری و نظارت بر تایپ متن را برعهده داشتم و متن نهایی را چند دقیقه قبل از آنکه ایشان پشت تریبون قرار بگیرد به دست آقای رجایی رساندم.

فضای حاکم بر آن جلسه سازمان ملل چگونه بود؟ سنگین بود؟
بدون تردید فضا سنگین بود، نه فقط به خاطر انقلاب و جنگ بلکه بیشتر به خاطر گروگانگیری. در هرحال آقای رجایی نخست‌وزیر یک نظام انقلابی بود و همین امر جاذبه ایجاد می‌کرد که همه به ایشان توجه کنند. بنابراین فضای آنجا بسیار سنگین بود. ما حتی پیش‌بینی می‌کردیم که در نیویورک علیه ما راهپیمایی و تبلیغات ‌شود. منتها اتفاق خاصی نیفتاد. آقای رجایی به دیدار دبیرکل سازمان ملل رفت و همراه ایشان وارد اجلاس شد و نطق را هم که کرد از اجلاس خارج شد. آن جلسه، جلسه‌ای استثنایی بود. همه صندلی‌ها پر شده بود و همه می‌خواستند ببینند که دیدگاه یک نخست‌وزیر انقلابی که دیپلمات‌های آمریکایی هم در کشورش به گروگان گرفته شده‌اند و کشور در حال جنگ است چیست. اما فضای مصاحبه‌هایی که بعد انجام شد سنگین‌تر بود.

آیا در آن زمان هیچ کس مخالف سفر این هیات انقلابی به آمریکا نبود؟
تا آنجایی که یادم می‌آید هیچکس مخالف نبود. حتی چپ‌ها و مارکسیست‌ها هم مخالف نبودند. اما در خارج از کشور مسلماً سلطنت‌طلب‌ها مخالف بودند و ما گمان می‌کردیم که آنها حتی تظاهرات اعتراضی هم انجام دهند، چون مخالف جمهوری اسلامی بودند. اما به هر دلیل، اعتراضی جدی صورت نگرفت. فقط در اقامتگاه آقای‌رجایی شاید حدود 50 یا 100 نفر از مردم آمریکا تجمع داشتند که معترض گروگانگیری در ایران بودند و می‌گفتند گروگان‌ها را آزاد کنید.

آیا در این سفر مذاکره‌ای هم درباره گروگان‌ها از طرف آقای‌رجایی و هیات همراه با آمریکایی‌ها انجام شد؟
نه، مذاکره‌ای با مقامات آمریکایی انجام نشد. اما با خانواده‌ گروگان‌ها ملاقات انجام شد و آقای رجایی هم به آنها اطمینان می‌داد که جان گروگان‌ها در خطر نیست.

آیا پیغامی برای مذاکره نیامد؟
چرا پیغام‌هایی آمد اما آقای رجایی ‌گفت که من برای طرح مسأله تجاوز عراق به ایران به نیویورک آمده‌ام و نه برای مذاکره درباره گروگان‌ها. همین بحث در مصاحبه مطبوعاتی ایشان هم مطرح شد.

به چه صورت؟
آقای رجایی، نطقش را که تمام کرد برای اولین مصاحبه مطبوعاتی در مقابل خبرنگاران قرار گرفت. برنامه‌ریزی شده بود که دو مصاحبه انجام شود تا در مصاحبه اول به جنگ بپردازد و در مصاحبه دوم به گروگان‌ها. در همان مصاحبه اول وقتی ایشان گفت که امروز درباره گروگان‌ها به پرسشی پاسخ نمی‌دهد و برای این موضوع فردا مصاحبه جداگانه‌ای خواهد کرد، برخی خبرنگاران اعتراض کردند و یکی از آنها گفت که ما امروز درباره گروگان‌ها سوال داریم و سؤال دیگری نداریم. آقای رجایی آماده شد که از سالن بیرون بیاید اما خبرنگاران دیگر اصرار کردند که ایشان بماند و پذیرفتند که برای پرسش‌های خود درباره گروگان‌ها، فردا بیایند.

در مصاحبه دوم بود که ایشان پای‌شان را روی میز گذاشتند و آثار شکنجه را نشان دادند؟
بله، همین‌طور بود.

آیا برای این اقدام برنامه‌ریزی شده بود؟
به ما نگفته بود اما این تصمیم را داشت. ایشان آثار شکنجه را روی پای خود نشان داد و گفت رژیم شاه که دولت آمریکا از آن حمایت می‌کرد، با مخالفان خود چنین می‌کرد. به این ترتیب می‌خواست علت مخالفت مردم را در آن ایام با دولت آمریکا نشان دهد.

شما هم در آن جلسه بودید؟
بله، برای ما هم صحنه‌ای استثنایی بود. انجام دادن این کار در سازمان ملل، یک عمل قابل توجه و بی‌سابقه بود. همانجا یک خبرنگار گفت که آقای رجایی اگر شما را بنابر یک عمل متقابل در آمریکا به گروگان بگیرند، چه واکنشی خواهید داشت. آقای رجایی هم گفت که ما 25 سال از 28 مرداد 1332 تا انقلاب 57، گروگان آمریکایی‌ها بودیم و بنابراین ترسی از به گروگان گرفته شدن نداریم و این اتفاق برای ما جدید و عجیب نیست.

آیا احتمال این را هم نمی‌دادید که به گروگان گرفته شوید؟
نه، مطلقا. آن‌قدر روحیه‌ها بالا بود که چنین ترسی وجود نداشت. جالب است بگویم که به ما نفری صد دلار برای هزینه سفر و حق ماموریت پرداخته بودند که پیرو کمک آقای رجایی به انجمن ما هم اعلام کردیم می‌خواهیم این پول را به انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا بدهیم. نماینده صدا و سیما، مضطرب آمد پیش من و گفت که من با 25 دلار از آن پول کاپشن خریده‌ام. گفتم اشکالی ندارد. ما این کمک را داوطلبانه انجام می‌دهیم و اجباری نیست. او در آن فضای انقلابی احساس می‌کرد که کار زشتی کرده اگر 25 دلار از حق مأموریت خود را خرج کرده است.

البته این پاسخ آقای رجایی صرفاً در یک فضای ضدآمریکایی قابل فهم است و نه در پاسخ به کسانی‌که از دلیل گروگان‌گیری می‌پرسیده‌اند.
خیلی‌ها از من می‌پرسند که چرا نسل انقلاب ضدآمریکایی‌ بود. پاسخ من همیشه این بوده که در رژیم شاه، حقوق مردم نقض می‌شد و وقتی از ماهیت این رژیم‌ می‌پرسیدیم می‌گفتند که دست‌نشانده آمریکاست. 

ما آزادی بیان نداشتیم و آزادی احزاب‌ها و آزادی انتخابات و دیگر آزادی‌ها را، چون شاه نمی‌داد و چون دست‌نشانده آمریکا بود یا دست‌کم به حمایت آمریکا دلگرم بود. این فضای آن زمان بود و آمریکا برای نسل انقلاب، تجسم استبداد رژیم و استثمار سرمایه‌های ملی بود. شاید علت اینکه امروز آمریکا سعی می‌کند میان دیپلماسی خود و دموکراسی یک این‌همانی ایجاد کند از گذشته درس گرفته باشد. اما این رویکرد در آن زمان وجود نداشت. همه چیز جابه‌جا شده است و شما این نکته را باید در نظر بگیرید.

اگر از این نکته بگذریم می‌خواستم درباره مشی سیاسی آقای رجایی هم از شما سؤالی بپرسم. ایشان قبل از انقلاب هم سابقه عضویت در نهضت آزادی و همکاری با مجاهدین خلق را داشتند. این پیشینه چقدر با رفتارهای سیاسی بعد از انقلاب ایشان تطابق داشت؟
آقای رجایی قبل از انقلاب در زندان با بسیاری از دوستان مثل آقای‌نبوی، سلامتی و نوروزی همکاری داشت. با مجاهدین خلق هم آشنایی کامل در زندان پیدا کرد و با روش‌های آنها از نزدیک آشنا شد. از آن طرف با اعضای نهضت آزادی هم همکاری داشت. در عین‌حال با سران مؤتلفه هم همکاری خوبی داشت، اگرچه هیچگاه عضو موتلفه نبود. آقای‌رجایی با اینکه عضو نهضت آزادی بود، اما عاشق امام بود مثل دکتر شیبانی؛ و این اعتقاد در مشی سیاسی ایشان بارز بود. ایشان به‌شدت ضد خشونت بود و معتقد بود که باید موافق را به مخالف و مخالف را به معاند تبدیل کرد. برای همین هم وقتی شنید قرار است سعادتی اعدام شود، تلاش بسیار زیادی کرد تا آقای لاجوردی او را اعدام نکند، اما جواب او را ندادند.

چون سعادتی مخالف مشی مسلحانه در سازمان بود؟
بله، سعادتی نفر سوم سازمان بود و رهبری مجاهدین خلق به راحتی می‌توانست علیه او تبلیغات منفی ‌کند. سعادتی عمیقاً مخالف مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی بود و به مبارزه سیاسی باور داشت و آقای‌رجایی معتقد بود که به همین دلیل، نباید اعدام شود. آقای‌رجایی معتقد بود که حضور سعادتی در سازمان می‌تواند به انشعاب در سازمان بیانجامد و بخش قابل توجهی از آنان از مشی مسلحانه دوری گزینند و برای همین مخالف اعدام او بود.

شما به این روحیه در آقای رجایی اشاره می‌کنید. اما چرا تنها چهره متفاوت در سطح مدیران دولتی که آقای توسلی بود در مقام شهرداری تهران در نهایت برکنار شد. در حالی‌که بعد از حذف دولت موقت ایشان تنها بازمانده نهضت در حاکمیت بودند. حال آنکه آقای توسلی دوستی قدیم با آقای رجایی داشت. آیا آقای رجایی در برابر فشار کابینه، برای کنار رفتن ایشان قرار داشت؟
شما فضای سیاسی آن زمان را در نظر بگیرید. آقای‌رجایی اگرچه معتقد به رعایت حقوق مخالفان سیاسی بود اما نسبت به دیدگاه و روش نهضت آزادی موضع داشت. همچنان‌که ایشان مخالف اعدام سعادتی بود در عین‌حال مخالف جدی مجاهدین خلق و مشی آنها بود. آقای رجایی اعتقاد داشت که مخالف هم باید بتواند فعالیت سیاسی بکند. 

معتقد نبود که به سعادتی باید پست بدهیم، بلکه از حق فعالیت‌ سیاسی او دفاع می‌کرد. در همین جهت اطلاعیه 10 ماده‌ای دادستانی در سال 60 قابل توجه است که در آن شرایط دادستانی می‌گوید هر گروهی که اسلحه را زمین بگذارد حق فعالیت سیاسی دارد. مجاهدین خلق در پاسخ به این اطلاعیه، سلاح برداشته و در مسیر ترور قرار گرفتند و چهره‌های انقلاب را به شهادت رساندند. بیشتر هم چهره‌هایی را به شهادت رساندند که طرفدار گفت‌وگو، مناظره و معتقد به حق فعالیت سیاسی مخالفان بودند.

در پاسخ به سؤال شما این نکته را هم باید بگویم که آقای رجایی تنها عضو نهضت آزادی بود که در دولت آقای بازرگان به عنوان سرپرست وزارت آموزش و پرورش معرفی شد و وزیر شدن ایشان را آقای بازرگان نپذیرفت. بنابراین شما این فضا و آرایش نیروهای سیاسی در آن را در نظر بگیرید. اعضای نهضت آزادی و بنی‌صدر در مجلس شورای اسلامی عملاً یک جبهه علیه اکثریت مجلس حامی دولت رجایی را تشکیل داده بودند و فضا دو قطبی شده بود. در این فضا طبیعتاً ماندن یک عضو نهضت آزادی در مقام شهرداری تهران برای کابینه و حتی برای آقای مهدوی‌کنی که در آن زمان مخالفت چندانی با آنان نداشت قابل قبول نبود.

شما از تبدیل مخالف به موافق و معاند به مخالف صحبت کردید. اما یک چیز جالب برای من طرحی است که آن زمان در دولت آماده شده بود تا به مجلس برود و آقای نبوی در مقام وزیر مشاور آن را یک بار در مطبوعات اعلام کردند. مطابق آن طرح، گروه‌های سیاسی به مخالف و معاند و موافق و دوست تقسیم می‌شدند و بر آن اساس رابطه حکومت و دولت با آنها تعریف می‌شد. حال آنکه یک دولت باید نسبت به گروه‌های سیاسی بی‌طرف باشد. 

مخالف بودن با ائتلاف گروه‌های سیاسی در دولت یک‌ مساله است و حق فعالیت سیاسی داشتن یک مسأله دیگر. دولت رجایی با نهضت آزادی اختلاف نظر داشتند ولی مخالف حق فعالیت آنها نبودیم. اگر مجاهدین خلق هم می‌پذیرفتند که فعالیت سیاسی بکنند، اینقدر فضا نظامی و دوقطبی نمی‌شد.

اما چرا این طرح باید به مجلس می‌رفت و به صورت یک مصوبه برای تقسیم‌بندی گروه‌ها درمی‌آمد؟
بعید می‌دانم چنین طرحی وجود داشته باشد. در هرحال ما از ابتدا با فعالیت سیاسی گروه‌های طرفدار مبارزه سیاسی مشکلی نداشتیم و مثل اقتدار گرایان نمی‌گفتیم هر منتقدی باید حذف شود. 

مرجع : شهروند امروز
دسته ها : گفتگو - سیاسی
شنبه هفتم 6 1388
علی مطهری: اگر موسوی محاکمه شود،احمدی نژاد هم باید محاکمه شود
کمیته ویژه مجلس باید با جدیت کار خود را ادامه دهد. سخنان صریح مقام معظم رهبری در چند روز گذشته موید این مسئله است که تخلفات و بلکه جنایاتی توسط معدودی از ماموران صورت گرفته است ، اما حرفهای رئیس جمهور منافی با این فرمایشات رهبری است. به هرحال تعدادی از ماموران و مسئولان آنها متهم هستند و باید محاکمه شوند. همین طور قضاتی که بازداشت شدگان را به جاهایی مثل کهریزک فرستادند باید محاکمه شوند.
نماینده تهران در مجلس سخنان رئیس جمهور درباره ارتباط عاملان حوادث کوی دانشگاه و بازداشتگاه ها با دشمن را در تعارض با بیانات رهبر معظم انقلاب خواند و گفت: اگر قرار است به اتهام همه کسانی که در دامن زدن به حوادث اخیر نقش داشتند رسیدگی شود ، رئیس جمهور هم باید پاسخگوی رفتار و گفتارهای انتخاباتی خود باشد.

دکتر علی مطهری نماینده تهران در گفتگو با خبرنگار پارلمانی مهر، درباره اظهارات دیروز رئیس جمهور در نماز جمعه تهران مبنی بر اینکه "کارهایی که در کوی دانشگاه و بازداشتگاه و امثال این انجام شد هم اجزای سناریوی دشمن بود و توسط وابستگان به جریان براندازی صورت گرفت "، گفت: برای من هم خیلی روشن نبود که مقصود رئیس جمهور چیست. شاید ایشان می خواهد مسئولیت رسیدگی به این تخلفات را از خود به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی و مدیر بحران سلب کند.

وی با بیان اینکه رئیس جمهور باید بیشتر در این مورد توضیح می داد، تاکید کرد: کمیته ویژه مجلس باید با جدیت کار خود را ادامه دهد. سخنان صریح مقام معظم رهبری در چند روز گذشته موید این مسئله است که تخلفات و بلکه جنایاتی توسط معدودی از ماموران صورت گرفته است ، اما حرفهای رئیس جمهور منافی با این فرمایشات رهبری است. به هرحال تعدادی از ماموران و مسئولان آنها متهم هستند و باید محاکمه شوند. همین طور قضاتی که بازداشت شدگان را به جاهایی مثل کهریزک فرستادند باید محاکمه شوند.

این نماینده اصولگرای مجلس ادامه داد: این افراد متهم هستند و همانطور که رهبر انقلاب فرمودند باید پاسخگو باشند و با آنها برخورد جدی شود . لذا سخنان آقای احمدی نژاد در این زمینه صرفا یک ادعا است و هیچ دادگاهی تا کنون این مسئله را بررسی نکرده است.

مطهری تاکید کرد : همانطور که آشوبگران مقصر بودند متاسفانه برخی ماموران امنیتی و انتظامی نیز علی رغم خدماتشان مقصر بودند که بدون ملاحظه باید به اتهامات آنان به طور موازی با اتهامات آشوبگران رسیدگی شود.البته همان طور که رهبر انقلاب فرمودند ظلم بزرگتر توسط کسانی انجام شد که به بهانه تقلب، مردم را به خیابانها کشیدند.

وی در پاسخ به این سئوال که آیا منظور رئیس جمهور از عناصر اصلی اغتشاشات که خواستار برخورد و مجازات آنان شد، افرادی همچون حجت الاسلام مهدی کروبی، آیت الله هاشمی رفسنجانی ، حجت الاسلام خاتمی و میرحسین موسوی است، گفت: ظاهرا مقصود آقای احمدی نژاد این افراد هستند ، اما باید از خود ایشان سئوال شود و به طور دقیق و شفاف توضیح دهند منظورشان چه کسانی هستند.

احمدی نژاد نیز در حوادث اخیر پاسخگو باشد

نماینده مردم تهران همچنین تاکید کرد : اگر آنها باید نسبت به اعمال خود پاسخگو باشند ، خود رئیس جمهور هم باید درباره نحوه مناظره خود با موسوی که آغاز این ماجراها بود و به طور کلی درباره رفتار انتخاباتی خود به ملت پاسخگو باشد.

وی ادامه داد: در مجموع فکر می کنم حرفهای دیروز رئیس جمهور با سخنان رهبری هماهنگ نبود زیرا رهبر انقلاب حتی نسبت به وابستگی این افراد به خارج نیز ابراز تردید کردند و تاکید داشتند براساس احتمالات و شایعات نمی شود تصمیم گیری کرد.

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس گفت: کشور در شرایط خاص و حساسی است . بحث دولت آقای احمدی نژاد و شخص آقای موسوی مطرح نیست. هم اکنون اساس نظام درخطر است. همه باید بکوشیم تا آنجا که ممکن است فضا را آرام کنیم و از احساس و هیجان پرهیز نماییم . باید فضا را منطقی و معقول کنیم. اگر بناست رهبران حوادث اخیر محاکمه شوند باید همه کسانی که در این حوادث دخیل بودند محاکمه شوند.

مطهری تاکید کرد: اگر بناست به اتهامات مقصران بپردازیم رئیس جمهور خود یکی از این افراد است و باید به طور همزمان اتهامات موسوی و اتهامات احمدی نژاد در این قضیه بررسی شود. چون دو طرف در ایجاد این حوادث مقصر هستند.

رئیس جدید قوه قضاییه از حساسیت لازم نسبت به حوادث اخیر برخوردار است

وی ادامه داد: هم اکنون کمیته ویژه شورای عالی امنیت ملی و کمیته ویژه مجلس به طور همزمان تحقیقات خود را ادامه می دهند و رهبری هم مصمم هستند این تحقیقات به نتیجه برسد . احساس می کنم قوه قضائیه نسبت به این موضوع مصمم است و رئیس جدید قوه قضائیه نسبت به تخلفات رخ داده در حوادث اخیر از حساسیت لازم برخوردار است.

نماینده تهران گفت: در صورت اثبات جرم متهمان در ارتباط با برخورد با بازداشت شدگان، نباید به بهانه حفظ نظام ملاحظه کاری کرد و منافع افراد را به مصالح نظام ترجیح داد.

وی با اشاره به مشخص شدن 12 نفر از ماموران متخلف نیروی انتظامی و برکناری برخی قضات خاطرنشان کرد: تا الان تحقیقات مسیر خوبی را طی کرده است و مقام معظم رهبری نیز به طور جدی موضوع را دنبال می کنند و خواهان مجازات مجریان حوادث بازداشتگاهها هستند.

مدعیان تخلف برای بیان حقایق باید تامین جانی داشته باشند

مطهری درخصوص دیدار خود با مهدی کروبی که به همراه اعضای کمیته ویژه انجام شد نیز به مهر گفت: در این دیدار آقای کروبی همچنان بر مواضع قبلی خود اصرار داشتند و درباره 4 نفری که مستقیما به وی مراجعه کرده اند خواهان بررسی دقیق بودند.

وی ادامه داد: درخواست تامین جانی برای این افراد حرف درستی است که آقای کروبی خواستار آن شد. به هر حال باید این افراد تامین جانی داشته باشند تا بتوانند اطلاعات لازم را در اختیار کمیته ویژه بگذارند.

توجه کمیته ویژه به موضوع بهشت زهرا

نماینده تهران همچنین درادامه این گفتگو تاکید کرد که با وجود اینکه عضو کمیته ویژه نیست اما مطلع است که شایعات مطرح درخصوص دفن تعدادی از بازداشت شدگان حوادث اخیر در بهشت زهرا ، بدون نام ، نیز به طور جدی در دستور کار کمیته ویژه مجلس قرار دارد تا صحت و سقم آن بررسی شود. وی گفت : در این میان چند نفر از اعضای کمیته در این مسئله توجه جدی تری دارند تا موضوع به سرانجام برسد.

مطهری ابراز امیدواری کرد این موضوع و موضوع بررسی برخورد نامناسب با بازداشت شدگان هرچه زودتر به نتیجه برسد.
منبع : تبناک
دسته ها : سخنرانی - سیاسی
شنبه هفتم 6 1388
آقای رئیس‌جمهور، ماجراهای کوی و کهریزک هم سناریوی دشمن بود؟
حال این پرسش پیش می‌آید که این عناصر غیر خودی و دشمن، چگونه به اندرون امنیتی‌ترین نهادهای حکومت راه پیدا می‌کنند و در آنجا برای لطمه وارد کردن به دولت فعالیت می‌کنند؟ چگونه است فعالیت این غیر خودی‌ها، با وجود اینکه ما می‌دانیم غیر خودی و دشمن هستند، ادامه می‌یابد و تنها زمانی که رهبر انقلاب از وجود چنین اعمالی آگاه می‌شوند، دستور تعطیلی آن بازداشتگاه کذایی را صادر می‌کنند؟

چگونه می‌توان ادعا کرد، هر کژی و ناراستی که در نظام پدید می‌آید، کار دیگران و غیر خودی‌ها و عوامل برانداز آن است و اصولا ما منزه از هرگونه اشتباه و خطایی هستیم و هیچ اشتباهی در رخدادهای پس از انتخابات صورت نگرفته است؟!

از سوی دیگر، چگونه این غیر خودی‌ها، به اندرون امنیتی‌ترین نهادهای ما راه پیدا می‌کنند و در راستای سیاه‌نمایی دولت،  فعالیت می‌‌کنند و آنقدر قدرت دارند که بسیاری از بازداشتی‌ها را در اختیار خود می‌گیرند؟ اگر افرادی که در کهریزک آن اعمال را انجام دادند، از بیگانگان بودند، چرا تا هنگامی که رهبر انقلاب متوجه موضوع شدند و دستور تعطیلی آن را دادند، همچنان به کار خود مشغول بودند؟

به گزارش «تابناک»، روز گذشته، رئیس‌جمهور در خطبه‌های پیش از نمار جمعه تهران درباره عاملان حمله به کوی دانشگاه و جریانات بازداشتگاه کهریزک، اظهار نظر جالبی کرد: حوادث بدی اتفاق افتاد، جمعی از مردم آسیب دیدند حوادث بسیار تلخ بود، عد‌ه‌ای به کوی دانشگاه حمله و کارهای زشتی کردند، در برخی بازداشتگاه‌ها، اقدامات زشتی انجام شد، می‌خواهم اعلام کنم این کارهایی که در کوی دانشگاه و بازداشتگاه و امثال این انجام شد، اینها هم اجزای سناریوی دشمن بود، اینها به دست وابستگان به جریان براندازی انجام شد.

حال این پرسش پیش می‌آید که این عناصر غیر خودی و دشمن چگونه به اندرون امنیتی ترین نهادهای حکومت راه پیدا می‌کنند و در آنجا برای لطمه وارد کردن به دولت فعالیت می‌کنند؟ چگونه است فعالیت این غیر خودی‌ها، با وجود اینکه ما می‌دانیم غیر خودی و دشمن هستند، ادامه می‌یابد و تنها هنگامی که رهبر انقلاب از وجود چنین اعمالی آگاه می‌شوند، دستور تعطیلی آن بازداشتگاه کذایی را صادر می‌کنند؟ به عبارت دیگر، اگر رهبر انقلاب بنا بر گزارش‌های رسیده، بازداشتگاه کهریزک را تعطیل نمی‌کردند، آن وابستگان جریان‌های برانداز، هنوز در حال لطمه وارد کردن به حیثیت نظام بودند؟ رهبر انقلاب که خود دستور تعطیلی بازداشتگاه را صادر کردند و فرمودند که جنایاتی صورت گرفته است، آیا آنان را منتسب به عوامل بیگانه یا براندازان کردند؟

آیا این اظهارات تضعیف نیروهای انتظامی و پلیس این کشور نیست؟ آیا پلیس می‌پذیرد که در درون ساختار این نیرو که مسئولیت حفاظت از جان و مال و آبروی مردم را بر عهده دارد، عوامل براندازی این گونه رخنه کرده‌اند؟ مگر در نیروی انتظامی دایره حفاظت اطلاعات نیست که پیش از اینکه اخبار مجموعه تحت نظر آن به مقامات ارشد نظام برسد، با آن برخوردی قاطع کنند؟ آیا این نیروهای براندازی که در درون نیروی انتظامی وجود دارد، آنقدر قدرت دارند که همه بازداشت‌شدگان را در اختیار خود داشته باشند و بخواهند با آزار و اذیت آنان به نظام لطمه وارد کنند؟

آیا گاه آن نرسیده است که اندکی به خود بازگردیم و اگر عیب و نقصی به هر دلیلی در سیستم هست، به جای فرافکنی و انتساب آن به دیگران، در صدد رفع آن برآییم؟ آیا در صورت فرافکنی و سلب مسئولیت کردن مشکلات حل می‌شود؟

 به هر روی، موضوع بازداشتگاه کهریزک از دو حال بیرون نیست؛ یا مسئولان نیروی انتظامی از وجود چنین تخلفاتی آگاه بوده‌اند که در این صورت، باید بازخواست شوند و یا اینکه این جریان، جریان خودسری بوده که دور از چشم مسئولان نیروی انتظامی فعالیت می‌کرده‌اند که در این صورت، با نکوهش مسئولان نیروی انتظامی، توقع برخورد قاطعانه با آنان حسب امر رهبر انقلاب ضروری است.

اقدامی که خود دارای دو نفع است: نخست اینکه نهادهای امنیتی را که از قضا از حساس‌ترین نهادهای موجود در کشورند، از اتهام اهمال و خودسری تبرئه می‌کند و دیگر آنکه اندکی از دردهای افراد و خانواده‌هایی را که در این بازداشتگاه‌ها، آزار و اذیت شده‌اند می‌کاهد.

منبع : تابناک

دسته ها : مقالات - سیاسی
شنبه هفتم 6 1388

بعد از 30سال که از تاسیس نظام جمهوری اسلامی می گذرد خانواده هاشمی رفسنجانی همچنان در کانون توجهات سیاسی و رسانه یی هستند. بعد از اعتراضات به انتخابات دو بار خبر دستگیری خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر شد. محمد هاشمی برادر رئیس مجلس خبرگان در گزارش کوتاهی ناگفته هایی از برخورد ماموران با عروس آیت الله هاشمی رفسنجانی را بازگو می کند.

-ماجرای دستگیری برخی از اعضای خانواده آقای هاشمی چه بود؟
در نوبت اول که خانم فائزه و چند تن از بستگان دستگیر شدند، اعلام کردند نیروی انتظامی دختر آقای هاشمی را گرفته برای اینکه مردم به ایشان آسیب نرسانند، در حقیقت توجیه آنها برای این اقدام این بود. ولی در مورد دوم که عروس ایشان همسر آقای مهدی هاشمی دستگیر شد، نمی دانم ایشان را شناسایی کرده بودند یا ایشان را به عنوان یک فرد عادی دستگیر کرده بودند چون نسبت به ایشان بدرفتاری کرده و ایشان را ضرب و شتم کرده بودند. اما از اطلاع یا عدم اطلاع آنها از اینکه ایشان عروس آقای هاشمی است، آگاه نیستم. رفتاری که با ایشان شده بود حتی به عنوان یک فرد عادی دور از ارزش های اسلامی و انسانی بوده است.

-از نگاه شما منشاء این خصومت و دشمنی چیست؟
این طور به نظر می رسد که شخص آقای هاشمی مطرح نیست، شخصیت هاشمی است که مطرح است. آنانی که می خواهند قرائتی متفاوت از قرائت فکر امام را در جامعه پیاده کنند به خوبی می دانند افرادی چون هاشمی مانع بزرگی برایشان محسوب می شود و نمی توانند به راحتی از این مانع عبور کنند. پایگاه حضرت امام(ره) هنوز آنقدر ضعیف نشده است که آنها هر کاری می خواهند انجام دهند. یاران امام در صحنه حضور دارند. اعتراضاتی که نسبت به این جملات مطرح شد نشان می دهد طرفداران امام در صحنه هستند. شفافیت مرزها نمی گذارد آقایان شرایط کشور را به 30 سال پیش برگردانند. اسلام و امام تمام افتخارش این بود که حضورشان پایانی بود بر این نوع تفکرات. بنابراین دوران سختی پیش رو داریم و ان شاءالله خدا کمک کند از این مرحله سخت عبور کنیم. 

-چگونه می توانید یا می خواهید از این مرحله عبور کنید؟

تمام تلاش امام در دورانی که در تبعید به سر می بردند این بود که به عده یی در حوزه ها ثابت کنند اسلام حکومت دارد. مگر می شود دین حکومت نداشته باشد. ایشان حکومت دینی را حکومت مردمی کردند. در صحبت های مختلف همیشه حرف های منتقدان را مبنی بر اینکه اسلام برنامه ندارد، نقض کردند و با این کار خود می خواستند اسلام واقعی را به همگان نشان دهند. ایشان کارهایی را که خود مردم می توانستند انجام دهند به مردم سپردند. اما امروز می بینیم حتی به این مساله نیز خدشه وارد می کنند. با رفتارهایی که با مردم می شود چهره نظام را خدشه دار می کنند. حتی دستاورد حکومتی زمان امام زیر سوال می رود.

می خواهم بگویم راه برون رفت از این وضعیت این است که رفتار و سیره امام را به عنوان الگوی حکومتی در عصر حاضر قرار دهیم و تلاش کنیم این سیره الگوی جمهوری اسلامی قرار بگیرد. اگر هم قرار است وحدتی برقرار شود باید حول امام، راه امام و اندیشه امام وحدت به وجود آید و با تمام دشمنان این نگاه برخورد شود.

-شما اشاره کردید این نگاه دشمنی با نگاه امام دارد. آیا وحدت با دشمن امکان پذیر است؟
با دشمن نمی شود وحدت برقرار کرد اما می شود به تفاهم رسید. البته همه کسانی که با سیره و اندیشه امام مخالفت می کنند قصد دشمنی ندارند بلکه مخالفت آنها ناشی از برداشت های غلط و کج سلیقگی است. البته در این میان هستند افرادی که عناد دارند و هدف شان انحراف از خط امام است.

-چگونه می توان به این وحدت دست یافت؟
در حال حاضر چون شفاف سازی صورت گرفته به راحتی می شود فهمید با چه کسانی امکان وحدت وجود دارد.

-آیا می شود گفت نیروهای خط امام در یک جبهه قرار گرفته اند؟
این طور به نظر می رسد. اظهارنظر درباره اینکه همه لزوماً در یک جبهه هستند یا نه، دشوار است. ولی بسیاری از یاران قدیمی دغدغه های فکری مشترکی پیدا کرده اند اما ممکن است از نظر سیاسی در یک جبهه نباشند.

-در انتخابات گذشته خانواده آقای هاشمی یک طرف ماجرا بودند یا به عنوان نامزد انتخابات یا به عنوان مجری انتخابات. این انتخابات از آن دست انتخاباتی بود که خانواده آقای هاشمی هیچ نقشی نداشتند. اما باز هم نوک پیکان انتقادات و اعتراضات متوجه ایشان بود. شما تا حالا به این موضوع فکر کرده اید، چرا؟
در مثل مناقشه نیست. ما در تاریخ از این گونه موارد زیاد داریم. یکی از موارد مشهور آن صحرای کربلا است. زمانی که امام حسین(ع) فرمودند به چه جرمی قصد کشتن مرا دارید، عده یی گفتند «بذنب ابی»، یعنی از روی کینه یی که به حضرت علی(ع) داریم چنین قصدی داریم. در امام حسین موضوعی ندیدند که مستوجب قتل باشد. حالا هم می بینم همین منطق در مورد آقای هاشمی وجود دارد. نقشی که آقای هاشمی از پیدایش نهضت امام(ره) تاکنون ایفا کرده اند برای عده یی کینه شده است و نمی توانند از آن بگذرند. ایشان را ترور کردند، موفق نشدند.

ترور شخصیتی کردند اما باز هم نتوانستند ایشان را از قلب مردم بیرون کنند چون بالاخره یاران امام به آقای هاشمی به عنوان یک قهرمان مبارز می نگرند. الان هم آقای هاشمی می تواند از انحرافات و پایمال شدن اندیشه های امام جلوگیری کند. الان افرادی پیدا شده اند که مهم ترین وظیفه شان تهمت زدن به آقای هاشمی است.

-فکر می کنید این افراد متوجه جایگاه آقای هاشمی در بین مردم هستند و این تهمت ها را می زنند؟
اتفاقاً بحث من این است. اگر مردم از آقای هاشمی استقبال نمی کردند و فکر نمی کردند آقای هاشمی جایگاهی ندارد که مهم نبود. آنها وقتی فهمیدند نتوانسته اند مردم را از آقای هاشمی و آقای هاشمی را از مردم بگیرند دقیقاً صحبت های امام را یادآوری می کند که فرمودند؛ «ملت بزرگ اسلام مصمم است به نهضت اسلامی خود ادامه دهد و اجازه دخالت خیانتکاران را در کشور خود ندهد». چیزی که ما امروز در آینه می بینیم، امام 30 سال پیش در خشت خام می دیدند. پیام امام برای آقای هاشمی در 30 سال پیش مثل این است که امروز صادر شده است.

-پیش بینی می کردید از نماز جمعه آقای هاشمی تا این اندازه استقبال شود؟
اینچنین جمعیتی برای من غیرقابل پیش بینی نبود. هفته یی که اعلام شد نماز را آقای هاشمی اقامه می کنند هیجانی در بین مردم به چشم خورد. بنابراین غیرقابل پیش بینی نبود. نکته مهم این ماجرا این است که وقتی بدخواهان آقای هاشمی (به تعبیر امام) فهمیدند هیچ کدام از تهمت ها و ناسزاهایشان نه تنها تاثیری در ذهن مردم نداشته بلکه باعث تثبیت جایگاه ایشان نیز شده این عاملی برای تشدید کینه شد.

-به همین دلیل نماز جمعه دوم برگزار نشد؟
دلایل لغو شدن نماز جمعه ایشان را نمی دانم. پیرامون نماز جمعه، دفعه قبل مردم را کتک زدند و ایشان بسیار ناراحت و کسل شدند و گفتند چرا باید در نماز مردم را کتک بزنند؟ بعد به خاطر اینکه این حوادث تکرار نشود از حضور در نماز جمعه خودداری کردند.

-هر بار که ایشان بخواهند نماز جمعه را اقامه کنند حتماً با چنین استقبالی روبه رو خواهند بود. آیا این به این معناست که باید تریبون نماز جمعه را ترک کنند؟
اولاً من تصور نمی کنم ایشان نماز جمعه را ترک کنند. ثانیاً ما امیدواریم مخالفان آقای هاشمی واقعاً مصلحت نظام را در نظر بگیرند. اگر نماز جمعه نمازی دشمن شکن است و باید باشکوه برگزار شود، این نشانه اقتدار نظام است و به شخص آقای هاشمی مربوط نمی شود. ایشان یکی از ارکان نظام هستند. بنابراین اگر بخواهند اقتدار نظام حفظ شود باید ارکان نظام مثل آقای هاشمی حفظ شوند و این بعد از 30 سال افتخار بزرگی برای ملت و مسوولان نظام است که ما می بینیم به رغم همه اتهاماتی که دشمنان خارجی و دوستان نادان داخلی به ما زدند و رفتار ناشایستی داشتند باز هم وقتی جایی سخن از یاران نظام و اصالت نظام به میان می آید مردم در صحنه حاضر می شوند.

-آیا مجمع تشخیص مصلحت نظام آمادگی این را دارد با این شرایطی که کشور در آن قرار گرفته به سمت تلطیف فضا برود؟
این مساله جزء مسوولیت های مجمع است. یعنی در قانون اساسی ظرفیتی که برای حل موضوع یا معضلات پیش بینی شده، مجمع است. مجمع است که این مهم را بر عهده دارد. اما اینجا شیوه یی داریم به این معنی که رهبری معضلات را ارجاع دهند. اگر رهبری ارجاع بدهند قاعدتاً چون این از وظایف مجمع است و ظرفیت قانونی لازم را دارد، مجمع سر باز نمی زند.

-در مجمع برای خروج از این وضعیت چنین بحثی شده است؟
در آخرین جلسه مجلس هنوز مسائل تا این حد بحرانی نشده بود. بنابراین بحث بر اینکه مجمع مسائل را حل کند، مطرح نبود. اما عده یی خارج از مجمع به بعضی از اعضای مجمع پیشنهاداتی می دادند. الان حدود یک ماه است که مجمع تعطیلات تابستانی داشت حالا اگر رهبری ارجاع دهند چون وظیفه مجمع است که رسیدگی کند حتماً اقدام می کند.

مبع : فرارو

دسته ها : خبر - گفتگو - سیاسی
شنبه هفتم 6 1388

طنز/ آنچه خوبان همه دارند، تو یکجا نداری؛ فلذا وزیری

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

شمس‌الدین حسینی که در دولت نهم وزیر اقتصاد و دارایی بوده و برای همین سمت در دولت دهم هم پیشنهاد شده، در جمع اعضای اتاق بازرگانی گفته است: «اقتصاد فرمانده نمی‌خواهد.»

محمد علی‌آبادی که در دولت نهم رئیس سازمان تربیت‌بدنی بوده و در دولت دهم به عنوان وزیر نیرو پیشنهاد شده، گفته است: «تخصص وزیر، دستگاه‌های دولتی را نمی‌سازد. وزیر باید فردی باشد که در رده‌های پایینی خدمت کرده و بتواند یک دستگاه را اداره کند.»

کم‌کم دارم نتیجه می‌گیرم وزارت، جز «بله‌قربان» گفتن و مرید و آستان‌بوس و خاکسار و بنده‌ و فدایی و گردن‌کج و رفیق قدیمی‌بودن و خاطرات گرمابه‌ و گلستان و این‌ها چیز بیشتری نیاز ندارد.
اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود، هیچ بعید نیست به زودی این جملات را هم بشنویم:
یک معلم: کی گفته معلم باید سواد داشته باشد؟
یک راننده تاکسی: راننده تاکسی باید اخلاق داشته باشد، گواهینامه مهم نیست.
یک خلبان: خلبان باید بلد باشد هواپیما را بلند کند، نشاندنش مهم نیست. بالاخره یا روی چرخ فرود می‌آید، یا با سر.
یک نفر که سر چهارراه ایستاده: وایستادم که وایستادم، به درک که وایستادم.

شغل سخت
من قبلاً مجری تلویزیون بودم. چند روزی است دوباره این کار را شروع کرده‌ام. به نظرم باید دستمزدم را چند برابر کنند. کار خیلی سخت شده است. حتی اگر مجری برنامه آشپزی هم باشی، هزار جور گرفتاری داری. اگر کوکوی سیب‌زمینی درس بدهی، مردم توی خیابان می‌گویند: «عجب!‌ حالا کارت به جایی رسیده که به احمدی‌نژاد طعنه می‌زنی!» اگر کوکوی سبزی پختن را به مردم یاد بدهی، مردم توی خیابان می‌گویند: «تو که طرفدار موسوی و سبزها هستی، توی تلویزیون چه‌کار می‌کنی؟!»

کاپشن بپوشی، حامی دولت می‌شوی. کت مخمل بپوشی، می‌شوی طرفدار انقلاب مخملی. انگشتر فیروزه دستت کنی، می‌شوی طرفدار رضایی. خاطره از مادربزرگت بگویی، می‌شوی طرفدار کروبی.
این چه اوضاع و احوالی است، نمی‌دانم. خلاصه که از دست قضاوت‌های عجیب و غریب مردم، مجری‌گری تلویزیون سخت‌تر شده است از جوشکاری زیر آب.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
شنبه هفتم 6 1388
X