دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1827267
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
بامیراث قدوسی، بهشتی، مطهری،رجایی وباهنرچه کردیم؟
خانواده شهید قدوسی: قدوسی زنده بود، هرگز اجازه نمی‌داد به بهانه مصلحت این امور را تحمل کنیم.در جریان فرار بنی‌صدر پیشنهاد شد همسرش دستگیرشود تا بنی‌صدر مجبور شود خود را تسلیم کند و با شدت مقابل آن ایستاد
خانواده شهید آیُت‌الله قدوسی، دادستان انقلاب کشور که به دست منافقین به شهادت رسید، با صدور بیانیه‌ای تند، ضمن انتقاد از برخی اقدامات به اسم نظام از لغو و مراسم سالگرد شهید قدوسی خبر دادند.

در این بیانیه آمده است:

بسم الله الرحمن الرحیم
اطلاعیه خانواده آیت اله شهید قدوسی دربارة لغو مراسم سالگرد
مردم رنج کشیده و شهید پرور ایران

نزدیک به سه دهه از شهادت شهید عدالت، پارسایی، قضاوت و راستگویی، آیه الله شهید قدوسی سپری شده است. شهیدی که در تمام عمر خود ذره‌ای از مسیر دیانت خارج نشد و در طول زندگی خود پیش و پس از پیروزی انقلاب فشارها و سختی‌های فراوانی را تحمل نمود تا در مقابل موج‌های باطلی که در لباس دیانت یا انقلاب او را تهدید می‌کردند تسلیم نگردد و در نهایت نیز زندگی خود را در این مسیر فدا نمود. آنچه قدوسی، بهشتی و هزاران شهید گلگون‌کفن ایران و اسلام می‌خواستند حرکت یکپارچه تمامی این مردم و نسل‌های پیر و جوان این مرز و بوم در جهت اهداف والای دینی و معنوی بود. اهدافی که مولای متقیان امیرالمومنین (ع) در حکومت کوتاه و تاریخی خود در آن مسیر حرکت کرد و در نهایت نیز برای آنکه ذره‌ای از این ارزش‌ها و اصول والا دست برندارد، حکومت خود را فدا نمود.

اکنون بیش از سی سال از عمر این نظام می‌گذرد. سال‌هاست که همه امور به دست خودی‌هاست، همه امکانات بی‌نظیر کشور را به دست گرفته‌ایم، دستگاه‌های فرهنگی و تبلیغاتی بی‌سابقه‌ای به راه انداخته‌ایم، هزاران مبلغ، خطیب و برنامه‌های تلویزیونی را بسیج کرده‌ و ادعای فتح هزاران قله فکری را در جهان تکرار کرده‌ایم، اما براستی در نگاه فرزانگان، ناظران مستقل، خانواده‌های شهیدان و نسل‌های جوان در چه وضعیتی هستیم؟ آیا نتیجه این تلاش‌ها، تقویت صداقت و عدالت و ارزش‌های برآمده از نهج البلاغه است، و یا اینکه ارزش‌ها و اصول شیعی را که صدها سال و در زیر ظلم و زنجیر برآن ایستادگی کردیم فدا می‌کنیم تا نظام حکومتی را با عنوان مصلحت حفظ نمائیم. زمانی به حق می‌گفتیم که اگر ساعتی تلویزیون رژیم شاه را در اختیار ما گذارید چنین و چنان خواهیم کرد. اما اکنون پس از سی سال که دستگاه عظیم و بی‌نظیر رادیو و تلویزیون در اختیار ما بوده است آیا نتیجه‌ای در خور گرفته‌ایم؟ به واقع دستگاه‌های رسانه‌ای و فرهنگی چه سهمی در رشد یا انحطاط جامعه داشته‌اند؟ آیا جوانان ما مسئولین و دست اندرکاران را الگویی برتر و کامل تر می‌دانند و یا اینکه از آنان روی برگرفته و رو به سوی دیگر گذاشته‌اند؟ سی سال پیش امام شهیدان خمینی بزرگ، در بی‌سابقه‌ترین استقبال تاریخ بر مزار شهیدان گام گذاشت. اکنون پس از سی سال آیا او را سرافراز و سربلند کرده‌ایم و یا اینکه هر روز جام زهری تازه به او خورانده‌ایم و بر این نوشاندن، پایکوبی کرده و جشن گرفته‌ایم؟

مگر فرهنگ اسلامی از چنان جوهره و صلابت فکری برخوردار نبود که در صدر اسلام سرباز خود را با قدرت و اقتدار میان کاخ‌ها و انبوه دشمنان فکری خود می‌فرستاد و یک تنه و پیروز این میدان بازمی‌گشت، آیا ما نسلی تربیت کرده‌ایم که چنین فکور و مقتدر و بی‌نیاز باشد و یا برعکس چنان ترسان و لرزان سر در لاک دفاعی خود فرو برده‌ایم که با اندک پرسش فکری یا تبلیغاتی و یا رسانه‌ای چنان وحشتی بر ارباب رسمی اندیشه و فرهنگ مستولی می‌شود که غیر از برخورد فیزیکی، حذف رسمی و دفاعی سست راهی ندارند؟

نتیجه این سیر وارونه و میراث این کارنامه نامطلوب ایجاد وضعیتی است که اکنون همه شاهد آنند و بنیان گذاران انقلاب و شهیدان و مردم شهید داده هرگز تصور آنرا نمی¬کردند، این وضعیت چنان غیر قابل قبول است که بدون تردید بزرگانی چون قدوسی، بهشتی، مطهری، رجایی و باهنر اگر تصور می‌کردند هرگز بسوی آن گام برنمی‌داشتند. ما را چه شده است و چه کرده‌ایم که وارث این وضعیت شده‌ایم؟ تشنجات اجتماعی، فرهنگی و فکری جامعه را در برگرفته است، نیروهای انقلاب دچار انشقاقی دردناک و غیرقابل جبران شده‌اند، التهاب سیاسی فراگیر شده و سفله پروری، ناراستی و تهمت، سکه رایج بازار شده و با اصرار به ارزش تبدیل می‌شود.

در حالی که نام مولای متقیان بر تارک این کشور حک شده است چه اندازه از سیره او تبعیت می کنیم؟ همان سیره‌ای که در برابر درآوردن خلخالی بی‌ارزش از پای زنی غیرمسلمان فریاد سر می‌دهد. چگونه است که امروز از پس سنت هزارساله تفکر شیعی و علوی حق مردم اینگونه مورد تردید و هجوم است و متضاد با حق خداوند قلمداد می‌شود درحالیکه مولای موحدان به مالک اشتر می‌فرماید:"بدان مالک تو را به سرزمینی می‌فرستم که قبل از تو حاکمان عادل یا ظالمی بوده‌اند و مردمان در کار تو نگریسته و برای تو همان می‌گویند که تو برای حاکمان قبلی می‌گویی. همانا آنچه که می‌گویند خداوند بر زبان آنان جاری کرده و نیکوکاران را به آن بازخواست می‌کند". کجا رفت سنت هزارساله عالمان و فقیهان و دانشمندان در پاسداشت سنت حسینی امر به معروف ونهی از منکر حتی به قیمت بذل جان و اسارت خاندان نبوت و از بین رفتن حکومت و قدرت؟ چگونه است که پس از سی سال و فداکردن بزرگانی چون قدوسی و بهشتی به جای آنکه در عدالت و قضاوت الگوی دیگران باشیم، همگان ماتمزده فاجعه‌ای چون بازداشتگاه کهریزک هستند، مگر ارشاد ونهی از منکر تنها برای جوان بیچاره‌ای است که تار مویی را بیرون گذاشته ولی ما از آن استثنا هستیم؟ اگر شهید قدوسی و امثال او زنده بودند هرگز اجازه نمی‌دادند که به بهانه مصلحت وحفظ نظام این امور را تحمل کنیم. مگر در جریان فرار بنی‌صدر هنگامی که به او پیشنهاد کردند که همسر وی را دستگیر کنیم تا بنی‌صدر مجبور شود خود را تسلیم کند با شدت و قاطعیت در مقابل آن ایستادگی نکرد؟

ایستادگی آن شهید بزرگوار بر طریقه عدالت علوی و حق مردم از هر قشر و گروهی، تا آنجا بود که در مقابل فشار افراطیون و متعصبین در مصاحبه تلویزیونی برآشفت و گفت اگر مرا هم به مسلسل ببندید تسلیم نخواهم شد.

این دادستان کل انقلاب بود که با دیدن خانواده یک زندانی، خواب از چشمانش ربوده می‌شد. بزرگان ما که داعیه تربیت و مربی‌گری داشتند اینگونه بودند. اکنون ما چگونه‌ایم و نسل جوان و نوجوان ما داعیه‌داران تربیت و هدایت را چگونه می‌بینند؟ اکنون نسل جدیدی از جوانان و نوجوانان به میدان آمده است که کارنامه همه ما را به بوته نقد کشیده، میدان عمل را قبضه کرده و بردستورات ما توقف نخواهد کرد. این نسل بجای کلام و شعار بدنبال کارنامه عملی ماست. مبادا که این نسل، پرچم دیانت و صداقت برافرازد اما ما توجیه‌گر ناراستی‌ها باشیم. باید تا دیر نشده و فرصت از دست نرفته به خود آییم و سقف توهم و خودشیفتگی را بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.

ما در آستانه بیست و هشتمین سالگرد شهادت آیت الله قدوسی با پاسداشت ارزش‌ها و اهداف وی و تمام شهیدان این مرز و بوم، با اظهار تاسف شدید از آنچه شاهد هستیم و با توجه به تشنج‌های موجود در جامعه راهی برای برگزاری شایسته مراسم نداریم و برای جلوگیری از تکرار آنچه که در مراسم مشابه صورت گرفته است از برگزاری آن خودداری می‌کنیم و به عنوان کمترین و بی‌ارزشترین افراد این ملت بزرگ و مقاوم، همه مردم و مسئولین را به رجعتی صادقانه، عمیق و کامل به سنت‌ها و ارزش‌های اسلامی و شیعی و علوی دعوت می‌کنیم و یادآوری می‌کنیم که بزرگی از برترین شاگردان علامه بزرگوار سید محمدحسین طباطبایی اخیراً و در آخرین روزهای عمرش فرمود که هیچ زمانی مانند اکنون نبوده است که نام اسلام بسیار و واقعیت آن اندک باشد.

آنچه آن بزرگ فرموده نه در جهت نفی انقلاب و نظام که در جهت دعوت تمام نسل‌های این مرزوبوم برای نگاهی دوباره به اسلام وجوهره آن و پرهیز از ظاهری پرادعا و محتوایی اندک است.
با درود به روان پاک امام و شهیدان انقلاب
بیت شهید آیت الله قدوسی

بنیاد شهید آیت الله قدوسی
منبع : آینده
دسته ها : سیاسی - بیانیه
يکشنبه پانزدهم 6 1388
در گفتگو با پارلمان‌نیوز
ترابی:باید منتظر باشیم که آقایان بگویند عزاداری‌های مسجد بلال و ارگ فقط قبول است/ امروز مراسم شب‌های احیا را لغو کردند و فردا حتما می‌خواهند به دستجات عزاداری بگویند «یا حسین» نگوئید و پرچم سبز با خود نبرید

پارلمان‌نیوز: عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس در واکنش به لغو مراسم شب‌های احیا در مرقد امام راحل به دلیل فشارهای سیاسی گفت:«از این پس باید منتظر باشیم که آقایان بگویند اگر عزاداری در مسجد بلال و مسجد ارگ با فلان مداح و سخنران باشد، قبول است اما اگر در مرقد امام(ره) سخنران آقایان خاتمی، موسوی، کروبی  و ... باشند قبول نیست.»

نصرالله ترابی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، در خصوص لغو مراسم شب‌های احیا در مرقد امام خمینی(ره) اظهار داشت:«اگر مراسم سخنرانی و عزاداری شب‌های احیا به دلیل فشارهای سیاسی در مرقد امام حذف شده باشد چندان پسندیده نیست.»

وی با بیان اینکه نباید همه چیز را با عینک انتخابات دید، تصریح کرد:«انتخاباتی برگزار شد مشکلاتی هم داشت اما دلیل ندارد که تبعات آن بر همه زندگی مردم سایه بندازد.»

نماینده اصلاح‌طلب مردم شهرکرد با اشاره به لغو مراسم شب‌های قدر در حرم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در حالی‌که پیش از آن خبرها حاکی از فشارهای سیاسی برای تغییر سخنرانان از جمله خاتمی و ناطق نوری بود، گفت:«حتما نگران بوده‌اند یک نفر شال سبز به گردن خود بیندازد و در مراسم حاضر شود، یا مردم آقایان خاتمی، موسوی و کروبی را در آن مراسم ببینند.»

وی تاکید کرد:« امروز مراسم شب‌های احیا را لغو کردند، ایام محرم و صفر که برسد، حتما می‌خواهند به دستجات عزاداری بگویند "یا حسین" نگوئید و پرچم سبز با خود نبرید.»

ترابی با بیان اینکه لغو مراسم شب‌های احیا در مرقد امام(ره) که همه ساله برگزار می‌شده، اکنون برای مردم این سئوال را ایجاد می‌کند که به چه دلیلی مراسم لغو شده است گفت:«به نظر می‌رسد این شیوه‌ها روش صحیحی نیست و تاثیر منفی در جامه دارد.»

عضو فراکسیون خط امام(ره) مجای با اشاره به اینکه اگر در جوامع بشری انقلاب‌ها حاصل نمی‌شد خیلی‌ها می‌خواستند یکه تاز باشند، اما افکار عمومی ظلم را تحمل نمی‌کند گفت:«در زمان انقلاب هم مردم نه روزنامه و نه صدا و سیما در اختیار داشتند، بلکه اخبار دهان به دهان نقل می‌شد و تاثیر گذار بود.»

وی تاکید کرد:«اگر فکر می کنند با حذف نام و مطالب مربوط به آقایان خاتمی، موسوی و کروبی از روزنامه‌ها و صدا و سیما می‌توانند آنها را از انقلاب حذف کنند اشتباه می‌کنند.»

ترابی گفت:«این اشخاص از نزدیکان و حلقه یاران امام خمینی(ره) بوده‌اند و از نظام و صحنه انقلاب جدایی‌ناپذیر هستند.»

وی تاکید کرد:«اگر بخواهند برخی بزرگان انقلاب و کشور همچون خاتمی، موسوی و کروبی که از یاران امام بودند را حذف کنند، این سئوال برای افکار عمومی پیش می‌آید که نکند انقلاب اشتباه بوده و آن وقت مسایل بیخ پیدا می‌کند.»

دسته ها : گفتگو - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388

واکنش هاشمی به لغو مراسم احیا در حرم امام

 
       


عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفت: اگر لغو برنامه‌های حرم امام (ره) براثر فشارهای سیاسی رخ داده باشد دیگر انسان نمی‌داند چه باید بگوید .در جامعه‌ای که امام و حرم امام مصونیت ندارد،معلوم نیست انقلاب به کجا می‌رود. 

محمدهاشمی در‌تحلیل خود از لغو مراسم شب‌های احیا در حرم مطهر حضرت امام با اظهار تاسف از این اتفاق گفت: متاسفانه این اقدام بسیار سوال برانگیز است، چرا که امام ریشه این نظام و انقلاب است و اگر تعرضی به جایگاه ایشان و حرم وی صورت بگیرد ،هزینه‌ای مضاعف برای کشور دارد. 

وی با بیان اینکه نمی‌دانم این اتفاق به چه علتی رخ داده است، گفت: ولی اگر این اتفاق براثر فشارهای سیاسی رخ داده باشد دیگر انسان نمی‌داند چه باید بگوید . در جامعه ای که امام و حرم امام مصونیت ندارد،معلوم نیست انقلاب به کجا می‌رود. 

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد اینکه برخی این نوع برخوردها را رویارویی تفکر انجمن حجتیه با تفکر امام می‌دانند، تصریح کرد: من این اتفاقات را مختص به تفکر حجتیه نمی‌دانم .
 
متاسفانه مساله برخورد با اندیشه‌های امام در چند سال اخیر شدت گرفته است. مثلا امام در وصیت نامه خود بارها تاکید کردند که نیروهای نظامی وانتظامی نباید وارد سیاست شوند، ولی ما دیدیم برای دوره قبل مجلس تفسیر شورای نگهبان از این مساله برعکس شد و امروز نیز در ترکیب مدیریت عالی کشور در سطوح مختلف هیچ توجه‌ای به این نصیحت و توصیه نشده است. 

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر اینکه امام (ره) در مورد حفظ آبرو و حیثیت و عرق مردم توصیه‌های موکدی داشتند، خاطرنشان کرد: امام مردم را همه چیز می‌دانستند ولی امروز متاسفانه شاهدیم که رسانه‌هایی حیثیت مردم را به بازی می‌گیرند و هتک حرمت می‌کنند . 

هاشمی با تاکید بر اینکه امام نسبت به حفظ دستاوردهای نظام تاکید داشتند،تصریح کرد: متاسفانه امروز خیلی راحت همه دستاوردهای نظام بعد از انقلاب زیر سوال می‌رود و در انتخابات و مناظره‌ها دیدیم که همه دستاوردهای دولت‌های گذشته زیر سوال رفت و شخصیت‌های نظام به سو استفاده متهم شدند و این رویه امروز به سکه رایجی تبدیل شده است. 

مسوول کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی با انتقاد از شرایط اقتصادی کشور گفت: امروز می‌بینیم که چگونه قیمت‌ها بالا می‌رود و مردم در تامین نیازهای اولیه خود با مشکل روبرو هستند . 

هاشمی با بیان این اعتقاد که خیلی وقت است که همه چیز را زیر پا می‌گذارند، تصریح کرد: شنیده‌ام امسال می‌خواهند روز قدس که مبدع آن امام (ره) بودند را تبدیل به هفته قدس کنند و متاسفانه این تفکری تا جایی که جرات می‌کند مسایلی که مربوط به امام است را از حیض انتفاع می‌اندازد واین مختص انجمن حجتیه نیست. 

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در پایان تاکید کرد: شرایط فعلی کشور، فشارهایی که بر روی مردم وجود دارد و بی توجهی به مسایل کشور، همگی خلاف اندیشه‌های امام و تاکید ایشان بر لزوم حفظ جایگاه مردم می‌باشد.

مرجع : ایلنا
دسته ها : گفتگو - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388
بیانیه تکان دهنده خواهرشهیدان باکری
خواهر شهیدان مهدی وحمید باکری بیانیه ای منتشر کرد که بخشهای از آن در ادامه می آید:

بنده حقیر خواهر سه شهید هستم، در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهدات رسیدند. سی سال از عمرم را در حکومت ستم‌شاهی سپری کردم...

برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شب‌هایی که شب‌نامه و اعلامیه به خانه می‌آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانه‌های اطراف پخش کنیم به من می‌گفت: خواهر من، ‌حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده‌های خدا نخواهی بود. دیگر همسایه بی‌خبر از همسایه‌اش خواهد خوابید و... هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه‌چیز و همه‌کس خود گذشتند... و امروز عده‌ای که از گذشتگان عبرت نمی‌گیرند با قدرت به آن‌ها اجازه نمی‌دهند که به خود آیند. با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هم‌وطن‌شان چه می‌کنند؟

برادران من مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند. وقتی حمید به خانه می‌رسید، احسان از شانه‌های پدرش پایین نمی‌آمد. هر گاه مهدی از جبهه باز می‌گشت، ‌ساعت‌ها با خواهر زاده‌های خود بازی می‌کرد. اما با وجود این علاقه آن‌ها عشقی والاتر به خدا، میهن و اسلام واقعی داشتند که تمام عشق‌ها را تحت‌الشعاع قرار داد و باعث شد آن‌ها از تمامی لذات دنیا دست بکشند...

اما در مورد همسران برادرانم جملات نامربوطی شنیده‌ام. شما اگر ذره‌ای شرم از مقام و خون شهید داشتید. امروز این بی‌حرمتی‌ها را به همسران شهدا نمی‌کردید، کسانی که تا قبل از این بی‌عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده‌اند. چطور یک‌شبه مستحق این همه توهین شده‌اند؟ آن‌ها شب‌ها در خفا برای همسران خود گریسته‌اند تا کسی اشک‌های آنان را نبیند. تا مثل حضرت زینب محکمو استوار باشند. آن وقت شما تازه به دوران رسیده‌ها که باکری را نمی‌شناسید، می‌گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می‌دهید؟!

من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار می‌کنم، ‌همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می‌داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه‌شان آویخته‌اند و با فرزندانشان در مورد عمو مهدی حرف می‌زنند و فرزندانشان از زمان تولد،‌ مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته‌اند. آن وقت شما می‌گویید چرا اسم باکری را دارند؟!

بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آن‌ها گفتم ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آن‌ها کرد و خدا می‌داند چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آن‌ها هم ابایی ندارید. همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشته‌اند. نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند.

خوشحالیم که خانواده ما بدهی به نظام جمهوری اسلامی ندارد، نه از حکومت کمکی دریافت کرده‌ایم و نه به موقعیتی چشم داشته‌ایم، نه سهم‌خواهی کرده‌ایم و نه سهمی خواهیم خواست. من وظیفه خود می‌دانستم این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آن‌ها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته‌اند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند.

زهرا باکری – خواهر شهیدان، علی، مهدی و حمید باکری
منبع : آینده
دسته ها : مقالات - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388
سرمقاله آفتاب‌یزد: احمدی‌نژاد هم اینها را شنید؟  
 

بحـث‌هـایی که طی هفته‌ گذشته پیرامون صلاحیت وزیران پیشنهادی در مجلس مطرح شد هر یک به نوبه خود شنیدنی بود و بسیاری از آنها غصه‌آور! مثلاً اینکـه یـک وزیـر پیشنهادی، ادعاهای زیادی در خصوص فعالیت‌های علمی و مقـالات ارائـه شده خود به محافل علمی مطرح ‌کند و هنگامی که مستندات مربوطه درخواست می‌گردد این بخش را از "رزومه" کاری خویش حذف نماید یا آنکه مشخص شود برخلاف ادعاهای فراوان در خصوص افزایش اشتغال و ایجاد فرصت‌های شغلی، بیش از دویست هزار شغل در چهار سال گذشته از بین رفته، موضوعاتی است که قطعاً با رای اعتماد مجلس به وزیران، از حافظه مردم ایران پاک نخواهد شد.

اما آنچه که توسط یک نماینده اصولگرای مجلس در خصوص وزارت راه و وزیر پیشنهادی آن مطرح گردید مقوله‌ای استثنایی بود و را‌‌ی آوری وزیر مربوطه، از آن استثنایی‌تر! علی‌رضا زاکانی را می‌توان یکی از جدی‌ترین حامیان احمدی‌نژاد در چهار سال گذشته دانست. به همین جهـت، حامیان دولت نه قادر هستند که اظهارات او را <عقده‌گشایی به خاطر کوتاه شدن دست او از رانت‌ها> بنامند و نه می‌توانند او را به هم زبانی با اسرائیل علیه دولت ضد صهیونیست احمدی نژاد متهم کنند.
 
بعید است احمدی نژاد هم بتواند اعلام کند <من زاکانی را دوست دارم اما منابع اطلاعاتی او دقیق نیست> زیرا اگر اینگونه بود وزیر پیشنهادی راه می‌توانست– و می‌بایست – در همان جلسه به رد اظهارات زاکانی بپردازد. همچنین گروه‌های مردمی که قبلا برای احمدی‌نژاد لیست 40 هزار دروغ علیه دولت –که حتی 4 تای آن اعلام نشد– را کشف نمودند اکنون نمی‌توانند ادعایی مطرح نمایند، زیرا زاکانی با صدای بلند فریاد زد– و صدای او در سراسر جهان پخش شد– که <اگر وزیر راه هر کدام از این حرف‌ها را قبول ندارد بگوید تا من اسنادش را منتشر کنم.> اما به هر حال ادعاهای زاکانی مورد توجه 167 نفر از همکارانش قرار نگرفت و این تعداد از نمایندگان با رای مثبت به حمید بهبهانی نشان دادند که اظهارات همکار خود را قبول ندارند.

این در حالی است که حتی یکی از اظهارات زاکانی کافی بود تا موجب سقوط یک وزیر شود. گرفتن حقوق از چند دستگاه علی‌رغم بند 7 میثاق نامه وزرا با رئیس خود، ارائه آمارهای متعدد کذب در خصوص عملکرد بهبهانی در 11 ماه گذشته، تغییر ساعت یک پرواز به خاطر رفتن آقای وزیر به چابهار و مشکل آفرینی برای مردم، انتساب اقدامات مدیران در 8 سال گذشته به عملکرد وزیر فعلی، افتتاح صوری و تعطیل پروژه‌های افتتاح شده پس از چند روز که منجر به تحمیل هزینه‌های اضافی به کشور شده است، مخفی نگه‌داشتن توافق با چینی‌ها برای دو برابر کردن رقم قرارداد بزرگراه شمال و مانور در خصوص کاهش ناچیز د‌ر همین قرارداد – در مقایسه با افزایش دو برابری – و در یک کلام آماردهی‌های غیرواقعی برای جلب نظر نمایندگان مجلس که علی‌رضا زاکانی آن را < غرض و درد بعضی مسئولان برای انتساب عملکرد دیگران به خود، نامید.> ادعاهایی بود که وزیر پیشنهادی راه به هیچ یک از آنها پاسخ نداد اما توانست را‌‌ی موافق167 نماینده مجلس را کسب کند تا بخش دیگری از اظهارات این نماینده مجلس در خصوص <مراودات غلط وزیران با نمایندگان>، برجستگی بیشتری پیدا کند. نمایندگانی که پای صحبت‌های زاکانی نشسته بودند به همراه دهها میلیون بیننده و شنونده مذاکرات مجلس، شنیدند که زاکانی گفت: <چرا باید یک نماینده مجلس سوالی را برای طرح از وزیر ارائه نماید و پس از آنکه 500 میلیون تومان برای حوزه انتخابیه خود گرفت، سوال را پس بگیرد؟>
 
زاکانی در توصیف <مراودات غلط نمایندگان با وزیران به ویژه وزیر راه> نمونه‌های دیگری از اختصاص رقم‌های یک و دو میلیارد تومانی به حوزه انتخابیه تعدادی از نمایندگان– به دستور وزیر راه – ارائه نمود و از همکاران خود پرسید: <مگر کشور بودجه مصوب ندارد؟ این چه وضعی است که بعضی افراد با آوردن فشار، دستوراتی برای دریافت برخی وجوه خارج از اعتبارات مصوب ‌و از محل ردیف‌های دیگر اعتباری، دریافت کنند؟>

اکنون این 167 نماینده مجلس بر سر دوراهی سرنوشت ساز و بدنام کننده‌ای قرار گرفته‌اند. آنها یا باید با رد اظهارات همکار اصولگرای خویش، دامان خود را از اتهام مراودات غلط، مبرا نمایند و یا به ثبت <نام خود>‌ به عنوان کسانی رضایت دهند که <علی‌رغم افشاگری‌های گسترده و بدون پاسخ مانده علیه یک وزیر، به او رای اعتماد داده‌اند.> آنچه در مورد وعده‌ها و آمارهای وزیر فعلی راه گفته شد برای اصحاب رسانه، چندان تعجب‌برانگیز نیست. او در اسفند ماه 82 در حالی که کسوت معاون شهردار وقت تهران –احمدی‌نژاد– را به تن داشت به صراحت اعلام کرد که <مردم تهران 18 ماه دیگر مونوریل صادقیه را سوار خواهند شد.> 18 ماه  از آن، هنوز مدیران منصوب احمدی‌نژاد – از جمله بهبهانی– در شهرداری تهران حضور داشتند اما مردم تهران از این وعده قاطع، جز تماشای پایه‌های بی‌قواره مونوریل و پرداخت هزینه‌، نصیبی نداشتند.

لذا در حال حاضر هم بسیاری از افراد بعضی از آمارها را جدی نخواهند گرفت اما رسانه‌ها حق دارند که از احمدی‌نژاد بپرسند آیا او هم سخنان زاکانی در مورد استاد قبلی و همکار فعلی خود را شنید؟ آیا او اتهامات متعدد علیه عضو کابینه خود را شنیده بود که همه بحث‌ها در مجلس را کارشناسی، عمیق و دلسوزانه نامید؟ اگر شنیده است آیا تکلیفی برای خود احساس نمی‌کند؟ کسی که در تمام چهار سال گذشته، بارها از تریبون‌های عمومی علیه مدیران گذشته سخن گفته و از مراودات غلط میان مدیران انتقاد کرده است آیا نمی‌خواهد ثابت کند که <مراوده غلط>، اتهام ناچسب به وزیراو بوده و استاد قبلی وی، از همه این اتهامات– از جمله آماردهی‌های غلط و دروغ– مبرا می‌باشد؟

هیئت رئیسه مجلس هم موظف است برای حفظ حیثیت همکاران خود، دست به کار شود و مشخص کند که اگر ادعاهای زاکانی دروغ بوده است با او چه برخوردی صورت خواهد گرفت؟ اما اگر ادعاهای زاکانی، همانگونه که خود گفته است مستند به اسناد محکم می‌باشد نمایندگان مجلس و احمدی‌نژاد باید مشخص کنند کدام مصلحت بالاتر از راستی و شفافیت با مردم، آنها را به نادیده گرفتن ادعاهای عجیب و تاسف‌آور یک اصولگرای سرشناس و بسیجی علیه وزیر راه وادار کرده است؟ تا روشن شدن موضوع، قاعدتا بسیاری از مردم، همانند نگارنده به خود حق خواهند داد سایر سکوت‌ها و اظهارنظرهای نمایندگان مجلس در دو مـاه اخـیـر در مـورد بازداشتگاه‌ها، روند انتخابات، دیدار با اصلاح‌طلبان بازداشتی و... را نیز ناشی از مصلحت سنجی‌ها و نه مستند به حقایق بدانند.

منبع : بازیاب
دسته ها : مقالات - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388
در اولین گفتگوی آزاد بعد از بازداشت
رمضان‌زاده: برای انجام مصاحبه تحت فشار بودم/ در جریان بازداشت سرم شکست و دنده‌هایم خرد شد / شکنجه نشده‌ام/ هنوز تفهیم اتهام نشده‌ام

پارلمان‌نیوز: سخنگوی دولت اصلاحات که روز چهارشنبه 11 شهریورماه برای آخرین دفاع از خود به دلیل شکایت معاونت حقوقی و پارلمانی نهاد ریاست جمهوری در شعبه 1083 دادگاه ویژه کارکنان دولت به همراهی چند مامور امنیتی حضور پیدا کرده بود، فاش کرد در طول بازداشت برای انجام مصاحبه تحت فشار بود.

در جریان برگزاری این دادگاه یکی از روزنامه‌نگاران با عبدالله رمضان زاده گفتگویی انجام داد که این روزنامه‌نگار، متن این گفتگوی اختصاصی را در اختیار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس«پارلمان‌نیوز» قرار داد.

به گزارش پارلمان‌نیوز، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت با تاکید بر اینکه «هنوز پس از گذشت 80 روز از دستگیری تفهیم اتهام نشده‌ام»، اظهار داشت:«در طول این مدت بارها مورد بازجویی قرار گرفته‌ام و در تمام بازجویی‌ها، شخص بازجو با این که چشم بند بسته بود، در پشت سرم قرار داشت و من هیچ‌گاه بازجو را نمی‌دیدم و این در حالی است که بازجویی‌ها از ساعت 9 یا 10 شب شروع و تا ساعت 3 یا 4 صبح ادامه پیدا می‌کرد.»

وی ادامه داد:«در طول بازجویی‌ها برای انجام مصاحبه همانند مصاحبه‌هایی که آقایان عطریانفر و ابطحی انجام دادند تحت فشار بودم و مسئولان پرونده به من تاکید می‌کردند که در صورت مصاحبه شرایط مطلوبتری برای من فراهم می‌شود با این حال بنده تاکنون انجام مصاحبه را نپذیرفته‌ام.»

رمضان‌زاده، که می‌گفت در طول این بازجویی ها متوجه شدم اتهام بنده شرکت در تجمعات غیرقانونی و اقدام علیه امنیت ملی است، تصریح کرد:«در شرایطی سعی دارند بنده را متهم به شرکت در تجمعات غیرقانونی کنند در‌حالی‌که تنها چند ساعت پس از اعلام نتایج اولیه انتخابات در خیابان سرباز و آن هم با ضرب و شتم دستگیر شدم.»

سخنگوی دولت اصلاحات تصریح کرد:«در جریان بازداشتم، پسر نوجوانم که در آن زمان همراهم بود را مورد ضرب و شتم قرار دادند و علاوه بر آن که سرم شکست، دنده‌هایم نیز خرد شد و بخش‌هایی از بدنم نیز کبود شده که هنوز آثار آن باقی است.»

وی، با اشاره به این که هنوز آثاری از خون بر روی خودروی بنده باقی مانده است، گفت:«با این وضعیت به زندان اوین منتقل شدم و پس از دو روز با وجود زخم‌هایی که داشتم، تنها مقداری دستمال کاغذی برای پوشاندن زخم‌های سرم در اختیارم قرار دادند.»

سخنگوی دولت اصلاحات، با اشاره به این که پس از 76 روز بازداشت در سلول انفرادی فقط یک بار با خانواده‌اش ملاقات داشته از این که خود از وضعیت خانواده‌اش بی‌خبر است و آنان نیز متقابلاً اطلاع چندانی از وضعیت وی ندارند، ابراز نگرانی کرد.

رمضان‌زاده، با اشاره به این که در زندان تحت فشارهای جسمی یا شکنجه نبوده است، گفت:«پس از شروع ماه مبارک رمضان سلول بنده را که فاقد دستشویی بود، با یک سلول دیگر با شرایط کمی مناسب تر تعویض کردند.»

وی بازداشت خود را آن هم پس از اعلام نتایج اولیه انتخابات را تنها یک تسویه حساب سیاسی قلمداد و خاطر نشان کرد:«واقعاً هنوز به من تفهیم اتهام نکرده‌اند و من نیز نمی‌دانم برای چه این همه مدت را در سلول انفرادی سپری کرده‌ام.»

گفتنی است، ماموران امنیتی که رمضان‌زاده را از زندان تا شعبه 1083 همراهی کردند، قصد داشتند برای کنترل گفت‌و‌گوهای احتمالی وی با افراد حاضر در شعبه مذبور همچنان تحت نظر داشته باشند که با تذکر قاضی و این که حضور آنان ممکن است مانع از آن شود که وی به راحتی بتواند از خود دفاع کند، مجبور به ترک جلسه شدند.

دسته ها : گفتگو - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388

آقای دکتر، هنوز همان‌طور جواب می‌دهید؟

جامعه > دیدگاه ها  - محمدرضا رجبی شکیب

آقای دکتر لنکرانی عزیز، سلام.
ما ایرانی‌ها عادت داریم حرفمان را با تعارف شروع کنیم، اما باور بفرمایید که این تعارف نیست، اگر بگویم من و خیلی از همکارانم متأسفیم از جدایی شما از وزارت بهداشت.‌.‌.
راستش، من شما را فقط یک بار از نزدیک دیده‌ام. همان ماه‌های اول وزارتتان. آن موقع سردبیر هفته نامه سلامت بودم. آمدیم برای مصاحبه. یک بار هم خواستیم دعوتتان کنیم برای بازدید از روزنامه همشهری. سال 86، برای اولین بار در تاریخ مطبوعات ایران، روزنامه همشهری گروه مستقلی با عنوان «سلامت» ایجاد کرد با یک صفحه رویی خبری روزانه، و غریب نبود اگر وزیر بهداشت به این بهانه از پرتیراژترین روزنامه کشور بازدید می‌کرد. اما دکتر زارع‌نژاد فکر می‌کنم اصلاً این دعوت را به شما منتقل نکرد. حق هم داشت. به هرحال ما روزنامه شهرداری بودیم و شما وزیر دولت نهم. و کیست که نداند در این 4 سال روابط شهرداری و دولت چقدر حسنه بود. بگذارید برگردیم به کمی‌قبل‌تر. این روزها اعتراف کردن مد شده. اجازه بدهید من هم اعتراف کنم که 4 سال قبل، وقتی آقای احمدی‌نژاد شما را به عنوان وزیر بهداشت معرفی کرد، اصلاً خوش‌بین نبودم. پشت سرتان بد و بی‌راه هم می‌گفتم. می‌دانم که حق‌می‌دهید به من و امثال من. بعد از سال‌ها بی‌برنامگی در مدیریت نظام سلامت، انتظار داشتیم حالا که فرصتی برای تغییر ایجاد شده، کسی بیاید که فکرش، حداقل به اندازه فاصله میان بنای قدیمی زیر پل حافظ، تا ساختمان شیک و نوساز خیابان سیمای ایران، جلوتر آمده باشد. شما اما در نگاه اول ناامیدکننده بودید. جوان بودید و بی‌تجربه. اما نشان دادید درباره‌تان زود قضاوت کرده‌ایم. شما عملاً سعی کردید با مدیریتی منطقی، بی‌حاشیه و با آرامش، حداقل اوضاع وزارتخانه را از آنچه که بود، بدتر نکنید. حالا خیلی مهم نیست که دکتر مرندی، در نطق دفاعیه از خانم دکتر وحید می‌گوید اگر شما «شهامت دست زدن به کارهای بزرگتری داشتید» و «از روزمرگی‌های بی‌مورد دوری می‌جستید»، بهتر بود. خود دکتر مرندی بهتر از هرکس می‌داند مشکلات نظام سلامت ما سنگین‌تر و پیچیده‌تر از آن شده که از یک وزیر بهداشت توقع داشته باشیم فقط با «جسارت» آنها را حل کند. خود ایشان هم می‌داند اگر آقای احمدی‌نژاد شما را به عنوان وزیر بهداشت معرفی می‌کرد، رأی‌تان در همین مجلس سختگیر هشتم، از رأی‌تان در آن مجلس «خوشحال» هفتم بیشتر می‌شد. با همه این اوصاف، ولی آقای احمدی‌نژاد، شما را معرفی نکرد.‌.‌. راستی درست است که می‌گویند آیت‌الله مصباح گفته بود شما گل وزرای دولت نهم هستید؟

آقای دکتر لنکرانی
همیشه فکر می‌کردم وقتی مدیری را برکنار می‌کنند، از دو حال خارج نیست: یا بی‌کفایت است، یا خیانتکار. البته ببخشید، در مملکت ما یک دلیل دیگر هم وجود دارد: گاهی آنقدر پشت سر یک مدیر حرف درمی‌آورند که خودش هم به خودش شک می‌کند، چه برسد به مدیر بالادستش.‌.‌. خب، شما را به کدامیک از این دلایل کنار گذاشتند آقای دکتر؟ به من، به عنوان یک برادر کوچک‌تر، که بعد از ماجراهای اخیر به خیلی چیزها شک کرده، می‌توانید بگویید حالا واقعاً درباره خودتان و عملکردتان و همه آنچه در این 4 سال گفته‌اید، واقعاً چی فکر می‌کنید؟

اصلاً نمی‌خواهم جای شما باشم آقای دکتر. اصلاً دلم نمی‌خواهد 4 سال صادقانه برای مجموعه‌ای کار کنم و بعد، وقتی کنارم می‌گذارند، حتی موقع تقدیر، با تحقیرآمیزترین واژه‌ها از من یاد کنند.‌.‌. کاش بعضی‌ حرف‌ها را در این مدت نمی‌زدید آقای دکتر. کاش نقش وکیل مدافع را برای کسانی که معلوم شد چقدر برایتان ارزش قائل‌اند، بازی نمی‌کردید. کاش فقط درباره کاهش مرگ‌و میر نوزادان حرف می‌زدید و از کاهش نرخ تورم در دولت نهم صحبت نمی‌کردید، کاش فقط به منتقدان وزارت بهداشت پاسخ می‌دادید و منتقدان دولت را تحقیر نمی‌کردید. کاش درباره اغتشاشات اظهار نظر نمی‌کردید. کاش همیشه همان وزیر بهداشت متین و معتدل می‌ماندید و تحلیل سیاسی ارائه نمی‌دادید: «هجمه به دولت نهم از سال گذشته در زمینه مشروعیت شروع شد و طرح‌هایی از سوی برخی گروه‌های خارجی برنامه‌ریزی شد و برخی از افراد بدون آگاهی از داخل کشور نیز در این مسیر قرار گرفتند.‌.‌.» کاش قبل از انتخابات، از شما به عنوان کاندیدای رایحه خوش خدمت در انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392 نام نمی‌بردند. کاش بعد از کنار گذاشتن‌تان از دولت، سفارت چین را به شما پیشنهاد نمی‌دادند.‌.‌. آن وقت، می‌توانستم این پاسخ را ازتان قبول کنم که در این 4 سال فقط به تکلیفتان، یعنی خدمت به مردم عمل کرده‌اید و مهم نیست که حالا با شما چطور برخورد می‌کنند.

یادتان هست یک هفته قبل از انتخابات، در یک جمع دانشجویی، وقتی درباره اینکه برخی می‌گویند دلیل کنار گذاشتن بعضی وزرا اختلاف نظرشان با رئیس‌جمهور بوده، چطور از همه چیز دفاع کردید و ماجرای انتخاب استاندار مازندران را مثال زدید: «دکتر احمدی‌نژاد فردی را درنظر گرفته بود که من با انتخاب وی مخالف بودم، هنگام رأی‌گیری در جمع هیأت وزیران وقتی هر دو حرفهایمان را محکم زدیم، اکثر اعضای هیأت دولت با من موافقت کردند و نظر دکتر احمدی‌نژاد رد شد.‌.‌. برخلاف دولت‌های پیشین که وزرا در جلسات ساکت بودند و پس از آن نظر خود را و نه مصوبات هیأت دولت را اعمال می‌کردند، در دولت دکتر احمدی‌نژاد این مسئله برعکس است.‌.‌.»
آقای دکتر، هنوز هم اگر این سؤال را ازتان بپرسند، همان طور جواب می‌دهید؟

پزشک و روزنامه‌نگار

منبع : خبر آن لاین
دسته ها : مقالات - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388

طنز/ بچه‌های بالا بیان پایین، بچه‌های پایین برن بالا

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

نیویورک تایمز درباره انتخابات افغانستان خبر داد «حتی یک نفر هم در منطقه شوربک افغانستان رأی نداده است. حتی یک نفر. اما عوامل آقای کرزای آمدند و همه صندوق‌ها را با برگه‌هایی که همراه داشتند، پر کردند و صندوق‌ها را که حاوی 23 هزار و 900 رأی بود بار الاغ کردند و به مرکز فرستادند.»
همان‌طور که می‌بینید بار دیگر دست انقلابات مخملی دارد از آستین الاغ در می‌آید تا با رمز «تقلب» افغانستان را به مرکزی برای شورش در منطقه تبدیل کند و آن خطه را هم مخملی نموده بفرستند لای دست اوکراین و گرجستان.
لذا باید به سرعت بچه‌های پایین‌ را بفرستند بالا، بچه‌های بالا را بفرستند پایین. الباقی قضایا خودش درست می‌شود.

مشکل رئیس‌جمهور
در «خبرآنلاین» دیدم که «والدین آمریکایی با این که فرزندانشان به سخنرانی اوباما برای دانش‌آموزان مدارس دولتی گوش فرا دهند، مخالف هستند و از مدیران مدارس خواسته‌اند تا از گوش دادن بچه‌ها به این سخنرانی که از لحاظ سیاسی کنترل شده نیست، جلوگیری کنند.»
1- حالا به نظر شما «اوباما» چه‌کار می‌کند؟
2- ای‌وای، حالا بچه‌های ما که مناظره دیده‌اند چی از آب درمی‌آیند؟
3- فکر می‌کنید مدیران چه‌کار می‌کنند؟
4- اساساً‌ رئیس‌جمهورها دو نوعند: 1- غیرقابل پیش‌بینی 2- پیش‌بینی نشدنی.

شغل اصلی
چند روز پیش در همین ستون نوشتم که آقای بهبهانی وزیر راه پیشنهادی در مجلس ادعاهایی درباره خدماتش کرده بود و آقای زاکانی، نماینده مجلس هم گفته بود ایشان دروغ می‌گوید.
هما‌ن‌روز نوشتم بالاخره یکی از این دو نفر دروغ می‌گویند. دروغگو هم دشمن خداست. حالا به نظر شما «دشمن خدا» که بوده و الان چه‌کاره است؟

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
شنبه جهاردهم 6 1388
خاطره رهبر انقلاب از خاتمی
سایت «فردا» با بازخوانی بیانات رهبر انقلاب در خطبه های نماز جمعه آبان ماه سال 78 ایشان می نویسد:

من این خاطره را مى‏خواهم عرض کنم: در همان روزهاى اوّل، دومِ بعد از انتخابات بود که جناب آقاى خاتمى - رئیس جمهور عزیزمان - از من وقت ملاقات خواستند و آمدند با من ملاقات کردند. به ایشان گفتم من نمى‏دانم شما در این چند روز که گرفتار مسائل انتخابات بوده‏اید، فرصت کرده‏اید این رادیوها را گوش کنید یا نه؟ اما من گوش کرده‏ام. این رادیوها این‏طور وانمود مى‏کنند که حرکت دوم خرداد، حرکتى بر ضدّ انقلاب، بر ضدّ امام و بر ضدّ اسلام بود! روشهاى تبلیغات است؛ این‏طور حرکت مى‏کنند. من مایلم شما در همین اوّلین صحبتى که خواهید کرد، تو دهن اینها بزنید و نشان دهید که نه، قضیه این‏طور نیست؛ راه، راه امام است؛ راه، راه انقلاب است. بعد از سه، چهار روز ایشان یک مصاحبه مطبوعاتى داشتند.

بعد که ایشان با من مجدّداً ملاقات کردند، گفتند من در حال آن مصاحبه مطبوعاتى چیزهایى در ذهنم آماده کرده بودم که بگویم؛ اما همه‏اش از یادم رفت. تنها چیزى که به یادم بود، همان حرف شما بود که گفتید تو دهن اینها بزنید. ایشان در آن مصاحبه، تو دهن آنها زد. تا امروز هم بحمداللَّه رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوّه قضایّیه و مسؤولان کشور، موضع انقلاب، موضع امام، موضع اسلام و پایبندى به ارزشهاى اسلامى را هر روز تکرار مى‏کنند.

این مایه افتخار است؛ این خودش یکى از وسایل وحدت‏بخش است. یکى از عواملى که مى‏تواند در سطح کشور دلها را به هم نزدیک کند، همین است. این است که بنده مکرّر عرض مى‏کنم دلها باید با هم اُنس پیدا کند، وفاق پیدا شود و جریانها به هم نزدیک شوند.
منبع : آینده
دسته ها : سیاسی - خاطرات
جمعه سیزدهم 6 1388

گلایه های شورای نگهبان از امام/ گلایه جامعه مدرسین و جامعه روحانیت ازآیت الله خامنه ای و هاشمی

سیاست > چهره ها  - خاطرات هاشمی رفسنجانی از 12شهریور 62 و 12شهریور 63متضمن نکات جالبی است.

در خاطرات 12شهریور 63آمده است:

احمد آقا از گله‌های‌ دیروز شورای‌ نگهبان‌ خدمت‌ امام‌ و جواب‌های‌ امام‌ به‌ آنها تعریف‌ کرد؛برعکس‌ مقصود ایشان‌ [اعضای‌ شورای‌ نگهبان‌] پیش‌ آمده‌ است‌. آقای‌ امامی‌ [کاشانی‌] از مشهدتلفن‌ کرده‌ و گفته‌، ممکن‌ است‌ با پخش‌ اظهارات‌ تلخ‌ امام(‌۲۲۱) نسبت‌ به‌ شورای‌ نگهبان‌، شورا از هم‌بپاشد. انتظار نداشته‌اند [اظهارات‌ امام‌] از رسانه‌ها پخش‌ شود. امام‌ آنها را نصیحت‌ کرده‌اند که‌مراعات‌ کنند و نسبت‌ به‌ دولت‌، سخت‌گیری‌ نکنند.

در خاطرات 12شهریور1362نیز می خوانیم:

شب‌، در دفتر رئیس جمهور با حضور جمعی‌ از جامعه‌ مدرسین‌ [حوزه‌ علمیه‌ قم‌] و[جامعه‌]روحانیت‌ مبارز [تهران‌] جلسه‌ داشتیم‌؛ مذاکره‌ درباره‌ اسلامی‌ و مطاع‌ بودن‌ قوانین‌ ومصوبات‌ مجلس‌ پس‌ از تصویب‌ شورای‌ نگهبان‌ بود؛ از آقای‌ خامنه‌ای‌ و من‌ گله‌ای‌ داشتند. ازمباحث‌ اقتصادی‌ که‌ من‌ در خطبه‌های‌ نمازجمعه‌ مطرح‌ می‌کنم‌، انتقاد داشتند. اما نتوانستند موردخاصی‌ را ثابت‌ کنند. قرار شد از این‌ به‌ بعد، انتقاداتشان‌ را در هر مورد بگویند؛ اگر بجا بود، اصلاح‌شود و اگر اختلاف‌ داشتیم‌، از امام‌ بپرسیم‌.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : سیاسی - خاطرات
جمعه سیزدهم 6 1388

نامه کروبی به ضرغامی: همین امشب وقت بدهید جواب حرفی را که علیه من زده شده بدهم

سیاست > احزاب و تشکل ها  - 
دبیرکل حزب اعتماد ملی به رئیس سازمان صدا وسیما نامه نوشت.


به گزارش ایلنا متن نامه مهدی کروبی به عزت‌الله ضرغامی بدین شرح است:

جناب آقای عزت‌الله ضرغامی
ریاست محترم صدا و سیما

با سلام و احترام

پیرو اظهارات آقای قاضی مقدمی رییس بازپرسی شعبه سیزدهم که از طرف دادستان محترم وقت تهران به اینجانب معرفی شده بود در بخش های مختلف خبری درباره حوادث پس از انتخابات و ادعاهای ایشان مبنی بر غیر قابل استناد بودن مستندات اینجانب درباره آزار برخی از بازداشت شدگان حوادث اخیر تقاضا می کنم هر چه سریعتر دستور فرمایید همین امشب برنامه‌ای با حضور نماینده‌ای از سوی اینجانب برای توضیح پیرامون آنچه روی داده است برگزار شود یا اینکه اطلاعیه دفتر اینجانب در شرح این ماجرا از تریبون رسانه ملی خوانده شود ، تا مردم خود در جریان ماجرا قرار گیرند . البته بنده فکر می کنم اینجانب و کسانی که در راستای احقاق حقوق مردم تلاش می کنیم به اندازه برخی افراد که می‌خواستند جنایاتی که شده است را پنهان کنند از این حق برخورداریم تا از تریبون رسانه ملی با مردم سخن بگوییم.

مهدی کروبی

دسته ها : سیاسی - نامه
سه شنبه دهم 6 1388
X