به گزارش پارسینه، کروبی در این نامه از ارائه مستنداتش به گروه سه نفره قضائی خبر دادهاست.
متن این نامه بدین شرح است:
جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه رمضان
همانطور که مستحضرید اینجانب در پی انتخابات پرشبهه ریاست جمهوری اخیر و پیامدهای دردناک و نگران کننده متعاقب آن، نامه های متعددی را به مقامات مسئول نوشته ام تا برخی نکات، انتقادات و اعتراضات را با مسئولان امر درمیان گذاشته و هشدارهای لازم را به آنها داده باشم. آخرین این نامه ها نیز خطاب به شماست که به تازگی قبول مسئولیت کرده و بر صندلی قاضی القضاتی تکیه زده اید. و اکنون من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران میدانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده ، که محکم تر نیز کرده است.
جناب اقای لاریجانی
نمی دانم تا چه حد از آنچه که در جلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت با خبرید. برای آگاهی مردم و همچنین شما عرض میکنم که ما دو جلسه با آقایان محترم "خلفی ، محسنی اژهای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود.
جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و شارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خود را دادم اما سفارشات لازم را هم کردم که مباد غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا باز شود که به جای دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید و بی آبروکردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آن هم در کشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند.
البته این را هم بگویم که در این جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود، باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نااهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزاردهنده ظلم نهفته در آن از بین برود.
این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت. به هر حال اما این دوجلسه گذشت و من در پایان با اشاره به مورد دردناک دیگری که به تازگی گزارش آن به من رسیده بود گفتم که همچنان درصدد پی جویی جوانب این ماجرا هستم و اسناد آن را نیز پس از تحقیق کامل ارائه خواهم کرد. همچنین از من خواسته شد که در یافتن جوانب پنهان ماجرای ترانه موسوی تحقیق بیشتری انجام دهم و دستگاه قضایی را در این مسیر در روشن شدن زوایای پنهان ماجرا یاری رسان باشم. با این حال در پایان همان جلسه دوم پیشنهاد کردم - و این پیشنهاد مورد استقبال کمیته نیز قرار گرفت - که بیایید و ماجرای سند آوردن و سند بردن را در همینجا خاتمه دهیم و شما نیز در کار کشف حقیقت شوید چرا که همین اسناد و موارد ارائه شده برای برآفتاب انداختن حقیقت و تاباندن نورعدالت بر چهره اصحاب شرارت، کفایت می کند.
جناب اقای لاریجانی
این پیشنهاد را دادم و رفتم و جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چکها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در انجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند. به اینها نیز بسنده نشد که دکترعلیرضا بهشتی فرزند مرحوم آیت الله بهشتی و مهندس مرتضی الویری با آن سوابق انقلابی و داشتن سابقه نمایندگی مجلس و شهرداری تهران و سفارت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی را نیز بازداشت کردند و دفتر موسسه نشر آثار مرحوم بهشتی به عنوان یکی از پایه گذاران جمهوری اسلامی هم در جمهوری اسلامی پلمپ شد.
من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم ، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از ان رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از میدان به در می رود و صدایش خفه می شود. حالا برایم روشن شده است که چرا برخی دوستان و مشاوران اصرار داشتند که اسناد مظالم و شکنجه ها و تجاوزها را از زبان راویان مظلوم، به صورت سی دی درآورم و علاوه بر نسخه ای که به دستگاه قضایی تحویل می دهم، نسخه ای از آن را نیز در محلی امن نگهداری کنم. چراکه ماشین مرعوب سازی و رعب انگیزی همچنان درکار است و چه بسا که شاهدانی در زیر فشار و ارعاب، سخن خود را نیز تکذیب کنند. چرا که کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.
جناب آقای لاریجانی
من همچنان بر خواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام. و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی - که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟
بر پزشکان است که بر اساس سوگند خود تمام تلاششان را برای درمان مصدومان و بیماران حتی اگر آن مصدوم، دشمن پدرشان باشد مبذول دارند. و شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند.
جناب اقای لاریجانی
تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد وبند ممانعت به عمل آورید و نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند.
همچنین به شما توصیه می کنم تا در این فضا که مطبوعات آزاد به لطف دادستان معزول، در محاق توقیف فرو رفته اند مگذارید که برخی مطبوعات و قلم به دستان که به زعم خود درکار حمایت از اسلام اند و به زعم ما اما در مسیر اهانت به اسلام، بیش از این در حاشیه ای امن، دریده سخن بگویند و عدالت خواهی را به محاق برند و آرزویی دست نیافتنی جلوه دهند و گاهی با زبان ارعاب و گاهی نیز به زبان اهانت، چهره های انقلاب را هدف هتاکی خود سازند. همچنین مگذارید که دروغگویی و جعل سند چنان رایج شود که رسانه ملی کشور با تولید و پخش دوباره ی سناریوهایی نظیر سناریوی ترانه موسوی قلابی، روند حقیقت یابی را مخدوش سازد و ابهام ها و مسائلی جدید بیافریند و سنگ هایی در چاه بیاندازد که بیرون آوردن هریک از آنها همچون ماجرای ترانه موسوی از عهده صد عاقل نیز برنیاید.
جناب آقای لاریجانی
شما هیاتی را تشکیل دادید تا به رخدادهای ناگوار پس از انتخابات و ظلم هایی که شده است رسیدگی شود و آقای خلفی به عنوان نماینده شما در کمیته پیگیری، به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش بر شماست اما این را بدانید که مهدی کروبی همچنان اصرار بر پیگیری حقوق مظلومان دارد، باشد که نشان داده باشد این ابزارهای نخ نما شده اگر بر کسانی نیز کارساز باشد، بر او کارساز نیست و او همچنان با قدرت و محکم در میدان ایستاده است و نمی گذارد عده ای تازه به دوران رسیده، چوب حراج بر سرمایه نظام و امام و کشوری بزنند که حاصل یک انقلاب مردمی و خون شهیدان بسیار است.
با آرزوی توفیق شما در امر قضا
21 رمضان1430 مطابق با 20 شهریور1388
مهدی کروبی
در ادامه برخی از پرسشها و پاسخ های رئیس جمهور ونزوئلا را بخوانید:
چند روز پیش شما اسراییل را یک کشور "نسل کش" معرفی کردید؛ همان طور که می دانید این اظهارات غیرقابل قبول اند، زیرا معنی آن این است که دولت اسراییل طرح نسل کشی فلسطینیان را در سر دارد، یعنی چیزی شبیه به مواضع هیتلر نسبت به یهودیان...
منظور من این نبود که اسراییل می خواهد فلسطینیان را قتل عام کند. البته آنها این کار را کاملاً بی پرده انجام می دهند. آیا آخرین حمله اسراییل به غزه را خاطرتان هست؟ مگر می توان نام دیگری جز قتل عام بر آن گذاشت...
یک سؤال ساده آقای رییس جمهور. آیا شما حق اسراییل برای زندگی در مرزهای امن و مشخص را به رسمیت می شناسید؟
من حق اسراییل برای زندگی را به مانند هر کشور دیگری به رسمیت می شناسم. کشورها همه حق زندگی دارند، حتی کشور آینده فلسطین. ولی اسراییل باید به حق فلسطینیان برای تعیین سرنوشت شان احترام بگذارد.
با به قدرت رسیدن باراک اوباما در کاخ سفید یک نقطه عطف در سیاست خارجی امریکا رقم خورد که می توان آن را با واژه "گشایش" تعریف کرد. به نظر می رسد که شما اصلاً به این گشایش پاسخی نداده اید؟
من نیز از گشایش اوباما استقبال کردم. به او گفتم، همان طور که به جرج بوش گفته بودم، "می خواهم دوست شما باشم". ما با هم صحبت کردیم و من کتاب زیبایی در مورد امریکای لاتین به او هدیه دادم. با آمدن اوباما امیدهای بسیاری به وجود آمد، ولی متأسفانه تغییر و تحولات بسیار کم بود. اگر ما به شرایط قاره امریکا نگاه کنیم، نتیجه کاملاً برعکس است. به عنوان مثال مواضع آقای اوباما و خانم کلینتون در مورد کودتای هندوراس اصلاً شفاف نبود. رییس جمهور برکنار شده هندوراس از مقر خود خارج شد و به یک پایگاه امریکایی منتقل گردید. تأسیسات نظامی امریکا در هفت پایگاه در کلمبیا یک نکته بسیار منفی است. من فکر می کنم رییس جمهور اوباما باید به آنچه که رؤسای جمهور برزیل و آرژانتین به وی پیشنهاد کرده اند فکر کند: اجرای یک طرح مارشال جدید به نفع امریکای لاتین.
آیا فکر می کنید این پیشنهاد شانسی برای اجرا دارد؟
شک دارم. امروز هیچ پاسخ مثبتی در این زمینه دریافت نشده، درحالی که بحران اقتصادی به شدت قاره ما را تهدید می کند: یک سال پیش در حدود ۴۲ میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می کردند و امروز این رقم به ۵۳ میلیون نفر رسیده. ولی من امیدوارم که اوباما ایده هایش را مشخص کند و صدای واقعیت را بشنود. من هرگز امید را از دست نمی دهم، ولی نمی توانم انتقاد نکنم. با این حال، دستم را به سوی باراک اوباما و مردم امریکا دراز کرده ام.
منبع : خبر آن لاین
توی اخبار دیدم که هوگوچاوز را برای صرف افطار به حرم امام هشتم (ع) بردهاند و این کمونیست دو آتشه، اظهاراتی نیز درباره امام زمان (ع) کرده است. (اگر این اخبار از نشانههای آخرالزمان نیست، پس نشانه چیست؟ بگذریم.) دیدم که یکی از روحانیون محترم هم از جنبه فقهی این موضوع را مورد توجه قرار دادهاند و نکاتی را متذکر شدهاند و اعتراض کردهاند که چرا فرد غیر مسلمان را به داخل حرم راه دادهاند. اما موضوع کمی فراتر از اینهاست؛ یعنی اتحاد ما با آمریکایجنوبی، و خاصه کشور دوست و برادر ونزوئلا، عمیقتر و گستردهتر از آن است که حالا بخواهیم از یک مراسم افطار در بارگاه ملکوتی امام رضا (ع)، ایراد بگیریم.
این ایراد سر جای خودش محفوظ است و وظیفه علماست که از شأن و منزلت حرم دفاع کنند، یا جواز فقهی آن را صادر نمایند، اما از نظر سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، جای بحث دارد که این میزان رفاقت و اتحاد به چه درد ما میخورد و چه مشکلی از ما حل میکند و اصولاً به چه کار ما میآید؟ آیا صرف اینکه ما در حیاط خلوت آمریکا نفوذ کردهایم و میتوانیم متحدانی در حوزه کاراییب داشته باشیم، کفایت میکند؟ رئیسجمهور هیچ کشوری به اندازه چاوز، توی این چهار ساله به ایران نیامده است و هیچ متحدی مثل او اینقدر عزیز و صمیمی نبوده است. این صمیمیت امروز به حدی رسیده که جواز ورود به حرم را پیدا میکند و در مراسم افطار شرکت میکند و درباره امام زمان (عج) صحبت میکند.
آیا از قبل این دوستی و صمیمیت، ما نیز منتفع میشویم؟ آیا این کشور دوست و برادر اینقدر برای ما اهمیت استراتژیک دارد که مجبور باشیم بابت دوستیاش این همه هزینه بپردازیم؟ حتماً اقتصاددانان بهتر از من میدانند و حتماً برای دانسته خود دلایل روشن و عدد و رقمهای دقیقتری دارند. یک نمونه دستبهنقدش همین ماجرای تولید سمند در آن منطقه که کمکم یکی از دلایل ورشکسته شدن ایران خودرو به حساب میآید. البته عقل حکم میکند که آدم چشمش را بیشتر باز کند و فقط جلوی پایش را نبیند و به فکر منفعت طلبیهای زودگذر نباشد. آری درست است که هر کشوری باید به فکر پیدا کردن متحدینی در اقصینقاط دنیا باشد و به لحاظ سیاسی این اتحادها چنان مهم است که پرداخت بعضی هزینههای اقتصادی، آن را توجیه میکند. اما آیا حقیقتاً ساپورت سیاسی این کشور برای ما آنقدر مهم است که همه این هزینهها را موجه کند؟ بارها و بارها از کارشناسان مسائل بینالمللی شنیدهایم که اتحاد ما با این کشورهای فقیر و بیتأثیر در مدیریت جهانی، گرهای از مشکلات سیاسی ما باز نمیکند و کار ما را در عرصههای سیاسی راه نمیاندازد.
از اینها گذشته، یادمان باید باشد که دوستی ما با کشورها، همیشه بر مبنای منافع ملی و اصول دیپلماتیک است. ما -مثلاً- با سوریه روابط حسنهای داریم، اما آیا این بدان معناست که ما همه کارها و رفتارهای دولتمردان سوریه را تأیید میکنیم؟ سوریه از یک موقعیت استراتژیک برخوردار است و توی منطقه اهمیت ویژهای دارد و ما نیزبا آنها اشتراکاتی داریم که موجب میشود آن کشور را دوست و برادر خطاب کنیم. دوستیهای بینالمللی دوستیهای شخصی نیست که باعث شود آنها را به هر حریمی راه بدهیم. این دوستیها بر مبنای منفعت طلبیهای ملی و جهانی است و همین امر باعث میشود که گاهی مجبور شویم کشوری را دوست و برادر خطاب کنیم که هیچ سنخیتی با ما ندارند.
دیپلماسی اصلاً یعنی همین دوستیها و اتحادها که برای حفظ مملکت و رونق سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... لازم و ضروری است وگرنه کدام دولتمرد ایرانیست که مثلاً سیاستهای داخلی حتی کشور مسلمانی مثل سوریه را قبول داشته باشد؟ ونزوئلا و نیکاراگوئه و باقی این کشورهای از این دست، صرفاً -شاید- بتوانند متحد سیاسی ما باشند، وگرنه ما با این کمونیستهای بیبندوبار چه اشتراکی میتوانیم داشته باشیم؟
منبع : خبر آن لاین
یاسر فاتحی: اولین سؤالی که به ذهن متبادر میشود حکم فقهی این کار است و اینکه آیا یک غیرمسلمان و حتی اهل کتاب (مسیحی) اجازه ورود به حرم معصوم (ع) را دارد یا نه؟ چه بسا که مذهب رئیسجمهور ونزوئلا شامل حرف و حدیثهای بسیاری است. در خصوص بررسی ابعاد مختلف فقهی و سیاسی این امر به سراغ سیدمحسن صالح مدیر سیاسی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم رفتیم. وی معتقد است که اگرچه فقه شیعه منعی برای این امر ندارد ولی با توجه به قداست و حرمت معنوی این اماکن شایسته بود چنین امری رخ نمیداد. گفت وگوی «خبر» با این مدرس حوزه علمیه قم را در ادامه بخوانید:
حاج آقاصالح! حضور افراد غیرمسلمان در حرم معصومین مثل حرم امام رضا(ع) چه حکمی دارد و قاعده فقهی آن چیست؟
منظورتان حضور هوگو چاوز در حرم امامرضا (رع) است.
بله، دقیقاً!
بله اصلاً ایشان کمونیست است.
سؤال ما از شما درخصوص قاعده فقهی حضور ایشان در حرم رضوی است.
در فقه موردی مبنی بر حرمت حضور غیرمسلمان در حرم ائمه نداریم و تنها بحث حرمت حضور در اماکن متبرک مسجدالنبی و کعبه وجود دارد. البته بحث حرمت معنوی این اماکن برای حضور کفار جای تأمل دارد، و شاید به لحاظ شرعی هم منعی برای آن نباشد ولی به خاطر داریم که در زمان رژیم پهلوی هنگامی که همسر شاه قصد ورود به حرم حضرت معصومه(س) داشت، به خاطر ظاهر خاص وی مخالفت شد. دلیل این امر این بود که باید حرمت اخلاقی و معنوی این اماکن مقدس و معنویتشان حفظ شود. حضور افرادی که حتی اهل کتاب هم نیستند جای تأمل دارد. مقام معظم رهبری درخصوص اهل کتاب استثنائاتی قائل هستند و آنان را پاک میدانند ولی به لحاظ دین مبین اسلام، افرادی که هیچ کتاب آسمانی را قبول ندارند اساساً کافر هستند و حضورشان علاوه بر اینکه مسائل معنوی و اخلاقی را تحت الشعاع قرار میدهد به لحاظ مسائل شرعی به علت حکم نجاستشان مشکلساز خواهد بود. به نظر میرسد با وجود اماکن و تالارهای مختلف دلیلی برای حضور این افراد در اماکن مقدسه وجود ندارد. اصرار برای حضور این افراد در این اماکن با توجه به شبهات و حساسیتهایی که در جامعه وجود دارد میتوان تعبیر به بدسلیقگی و شاید کجسلیقگی کرد. حتی برخی مراجع درخصوص حضور اهل کتاب در مساجد نیز اشکال گرفتهاند و آن را مشروط به این میدانند که هتکی در آنجا صورت نگیرد و حرمت مسجد رعایت شود. با این شرایط برای کسی که حتی اهل کتاب هم نیست، حضورش در این اماکن به قداست و معنویت این اماکن خدشه وارد میکند و به لحاظ معنوی و اخلاقی صحیح نیست.
مسئلهای که وجود دارد این است که خبرگزاری ایرنا، در حاشیهای که از حضور چاوز در مشهد منعکس کرده خاطرنشان کرد که آقای چاوز بعد از کنفرانس خبری در تالار آیینه با مشایعت آقای احمدینژاد به زیارت امامرضا(ع) رفت یعنی اینگونه نبوده که تنها در یک تالار مجموعه حرم رضوی حضور پیدا کرده باشد؟
حرم اهل بیت یعنی مجموعه اطراف ضریح یک قداست مافوق دارد. یعنی شبستانها و صحنهای اطراف که جای خود دارد ولی خود حرم به لحاظ معنوی قداست دوچندان دارد که حتی درخصوص بانوانی که منع شرعی دارند، نمیتوانند وارد آن شوند. به عبارت دیگر قداست آن تقریباً همانند قداست مساجد است. اگر به زیارت رفتن آقای چاوز به همراه رئیسجمهور صحت داشته باشد، کار دشوارتر میشود. به نظر من این کار اصلاً شایسته نبود. چون فردی که اساساً هیچ اعتقادی به خدا، ائمه معصومین(ع) یا پیامبر عظیمالشأن اسلام ندارد، گرچه شاید انسان خوب و وارستهای باشد اما مباحث شرعی و دینی ما جایگاه خود دارد و باید حریمها را رعایت کرد. از سوی دیگر، نمیدانم چه پشتوانه فکری و دینی پشت آن خوابیده که ما فردی را که اساساً اعتقاد به خدا نداشته باشد به زیارت امام رضا (ع) ببریم.
حال با توجه به این قضایا به عقیده شما باید چه موضعی از سوی علما و فقها در این خصوص گرفته شود؟ چنانچه قبل از آن مسئله مخالفت علما با وزرای زن نیز مطرح شده بود.
بخشی از عدم موضعگیری فقها مربوط به این مسئله است که به این موضعگیریها ترتیب اثر داده نمیشود و به همین دلیل بسیاری از این مواضع بیان نمیشود. یعنی باید دوسویه بررسی شود. به عبارت دیگر شاید بخشی از سکوت علما و فقها معلول این امر باشد که احساس میشود به تذکرات و نصایح گذشته ترتیب اثری از سوی رئیس دولت داده نشده است فلذا سکوت کردند. چنانچه در بحث زنان بخشی از مراجع موضعگیری کردند و این موضعگیری را به مقام معظم رهبری منتقل کردند و معظمله به ریاست محترم جمهوری توصیه کرده بودند که نظر مراجع در این قضیه جلب شود و به گونهای نشود که مخالفت دولت و مراجع پررنگ شود ولی متأسفانه ما هیچ تفاهمی در این امر شاهد نبودیم. گرچه سیستم حکومتی و ریاست جمهوری، تفکیک قوا و بحث ولایت فقیه و جمهوری اسلامی جایگاه خود را دارد ولی باید برای مراجع جایگاه خاصی درنظر گرفت و نظرشان محترم شمرده شود ولی در این قضیه آنگونه که باید آن تعامل حاکم نشد و علیالظاهر آقای احمدینژاد اصرار بر این امر دارند که وزرای بعدی نیز باید زن باشند که به نظر میرسد این همان کجسلیقگیهایی است که باید جلوی آن گرفته شود و بیش از این به این مباحث دامن زده نشود.
با توجه به اینکه در دولتهای گذشته مثل دولت هشتم حساسیت ویژهای نسبت به رعایت مسائل دینی و معنویمان توسط رئیسجمهور داشتیم که به نظر به میزانی که در دولت آقای احمدینژاد شاهد این مسائل هستیم، در دولت خاتمی نبودیم ولی در دولت آقای احمدینژاد دچار نوعی تساهل و تسامح افراطی شدیم. عقیده شما راجع به این مسئله چیست؟
البته در این قضیه نمیتوان دولت هشتم را با دولت نهم مقایسه کرد و شاید مقایسهشان صحیح نباشد ولی هر دولتی باید به هنجارها و غرفیاتی که جزو رسومات حسنه جامعه است، توجه کند و اینگونه بسته نگاه نشود که بالاخره من در حکومتی زندگی میکنم که ولی فقیه دارد و من تنها موظف به جلب نظر ولی فقیه هستم. به نظر من باید هنجارهای اجتماعی مدنظر قرار داده شود و از اقدامات و کارهایی که باعث ایجاد التهاب در جامعه میشود و باعث سنتشکنی به معنای غلط میشود، جلوگیری کنیم تا از این مرحله حساس عبور کنیم. همه مستحضر هستیم که در جریان رأی اعتماد به وزرای کابینه دهم توصیه مقام معظم رهبری در جلب رأی اعتماد برای بخش اعظم کابینه راهگشا بود. این دلالت بر این مسئله دارد که چون فضا ملتهب است، ما باید مقداری سنجیدهتر عمل کنیم تا از این فضا عبور کنیم ولی متأسفانه احساس میشود در این فضا خیلیها توجهی به این مباحث ندارند و تنها آن نیات و انگیزه خود را اجرا میکنند و فارغ از تمام دغدغهها فقط به منویات خود فکر میکنند. به نظر میرسد باید مقداری این منویات را کنار گذاشت و راهی را پیشرو قرار داد که تعامل، تفاهم و همدلی را درجامعه تقویت کند.
منبع : خبر آن لاین
هوگو چاوز رئیس جمهور کشور دوست و برادر و سوسیالیست ونزوئلا همراه سایر همکارانش در هیأت وزیران و رئیس جمهور ایران در مشهد مقدس حاضر شد و گفت: «احساسات قلبی خود را نثار امامرضا (ع) میکنم و میدانم که احساس مسیح هم احساسات بسیار مثبتی در راستای احساس امام رضا (ع) است.»
تا اینجای کار بسیار هم خوب است. هرکس میتواند دریافتش را از زیارت اماکن مقدسه بیان کند. اما نکته جالب اینجاست که هوگو که بعد از این او را «مشهدیهوگو» مینامیم، گفته است: «باید در این راستا تلاش کنیم که هرچه زودتر حضرت مهدی و مسیح ظهور کنند تا دنیای پرعدالت را به وجود آورند که امیدواریم هرچه زودتر محقق شود.»
مشهدیهوگو در بخش دیگری از سخنانش گفت: «دیروز جلسه هماهنگی مجمع بانک دوملیتی ایران - ونزوئلا برگزار و مقرر شد در مدت 30 روز هر یک از دو کشور 30 میلیون دلار به آن واریز کنند. زندهباد بانک دوملیتی ایران و ونزوئلا».
1- به نظر شما کارشناس ظهور شدن چاوز ربطی به بانک دوملیتی دارد؟
2- لطفاً در اسرع وقت یک میزگرد در باب فراهم کردن اسباب ظهور به نام میزگرد «ظهور، ایران، ونزوئلا» با شرکت حاجاسفندیار رحیممشایی و مشهدیهوگو چاوز ترتیب بدهید.
3- اگر آقای چاوز قصد مسلمان شدن دارند، لطفاً دستور فرمایید یک تیم پزشکی مجرب را متشکل از پزشکان ایران و ونزوئلا خبر کنید که لازم است.
4- یک سؤال کوچک داریم در باب خردجال، از «حاجاسفندیار» بپرسیم یا «مشهدیهوگو»؟
5- راستی میدانید مشهدیهوگو چند وقت پیش پایگاه نظامی «لاکارلوتا»در کاراکاس را برای برگزاری کنسرت در اختیار سرکار خانم «شکیرا» خواننده و رقاص معروف گذاشت؟
منبع : خبر آن لاین
شاعر میگوید:
از دستبوس میل به پابوس کردهای
خاکم به سر، ترقیِ معکوس کردهای
شعر فوق و تیتر فوقتر از آن هیچ ربطی به نماینده دوره پنجم مجلس و رئیس بینالملل حزب مؤتلفه اسلامی ندارد. پرونده ماجرا به شرکای تجاری ما میخورد و جدولی که دوستان در سرویس اقتصاد از شرکای تجاری ما از سال 84 تا 88 چاپ کردهاند. پنج شریک تجاری ایران در سال 88 عبارتند از: عراق، چین، امارات متحده عربی، ایتالیا و افغانستان.
مقایسه این 5 کشور با شرکای تجاری سالهای گذشته ماجرای ترقی معکوس را روشن میکند. بالاخره اینکه از کجا میخریم و به کجا میفروشیم کیفیت واردات و صادراتمان را نشان میدهد.
1- افغانستان چه دارد و چه میخواهد که سوئیس، آلمان و فرانسه ندارند یا نمیخواهند.
2- بز لاغر و گاو بیشاخ از افغانستان میآوریم. چی جایش میفروشیم؟
3- از چین و ایتالیا چیز میخریم و اجناسمان را به افغانستان و عراق میفروشیم. از امارات چی وارد میکنیم و چی به جایش صادر میفرماییم؟
4- با ادامه این روند شکوفایی اقتصادی فکر میکنید شرکای تجاریمان در چهارسال آینده کجاها باشند؟
وزیر پرسرعت
رئیسجمهور در جلسه معارفه وزیر جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی و تودیع وزیر سابق گفت: «تمامی فعالان عرصه فرهنگ باید 150 کیلومتر در ساعت در عرصه تعالی و فرهنگ بدوند تا عرصهای برای هنرمندان باز شود و اگر آهسته باشد، انتظار قدم زدن اهالی فرهنگی در این عرصه درست نیست و تشویقها و حمایتها پس از حرکت معنا پیدا میکند.»
1- به نظر شما رئیسجمهور قبل از این جلسه کجا سخنرانی داشته؟ در جمع مدیران ایرانخودرو؟ در جمع تیمملی دوومیدانی؟ یا در همایش بررسی علل انقراض نسل یوزپلنگ ایرانی؟
2- در بررسی سرعت وزیر از دوربینهای کنترل سرعت استفاده میشود یا به خودش اعتماد میکنیم و سرعتش را میپرسیم؟
3- اگر وزیری از سرعت تعیینشده تخطی داشت، او را در پارکینگ میخوابانیم بعد از بررسی گواهی عدم خلافیاش اعمال قانون میکنیم یا بالعکس؟
4- با توجه به اینکه سیدمحمد حسینی وزیر تازه فرهنگ و ارشاد اسلامی به همین جلسه معارفهاش یک ساعت و نیم دیر رسیده حدس میزنید خانهاش کجا باشد؟ احتمالاً آن ور سه راه سلفچگان؟
5- بهتر نیست یک وزیر بیاوریم که خانهاش نزدیک بهارستان باشد؟
6 - وزیر با این سرعت چطوری در خیابان راه میرود؟
7- به هر حال احتمال تصادف منجر به جرح با چنین وزیر پرسرعتی زیاد است. لذا تقاضا میکنیم حتماً ایشان را بیمه بدنه و شخص ثالث بکنند.
8- با توجه به اینکه شکوفایی اقتصادی هم مهم است، فکر میکنید سرعت وزیر اقتصاد باید چقدر باشد؟
9- تقاضا میکنم رئیسجمهور هرچه سریعتر آییننامه سرعت کلیه وزرا را در خیابانها، بزرگراهها و آزادراهها در شب و روز منتشر کنند.
10- از همین امروز سرعت وزیر راه را به مسابقه میگذاریم. جایزه آن مسابقه هم یک بلیت یکسره به ارمنستان با پرواز توپولوف خواهد بود.
چه کسی دروغ میگوید؟
الیاس نادران نماینده مجلس گفته آقای محمدرضا رحیمی، معاون پارلمانی رئیسجمهور در حالی که «دکتر» امضا میکند، دکترا ندارد و گویا همین آقای دکتر رحیمی در یکی از استانها گفته چون آن استان رأی بیشتری به رئیسجمهور داده، پس امتیازات بیشتری برایشان قائل خواهند شد.
بچه که بودیم میگفتند دروغگو دشمن خداست. در این ماجرا هم لابد یکی از این دو نفر دروغ میگوید دیگر! انشاءالله سه روز دیگر برایتان مینویسم که دروغگو سه روز دیگر چه کاره است.
منبع : خبر آن لاین
پارلماننیوز: رئیس جمهور سابق کشورمان با تاکید بر اینکه « با کسانی که به نام مقابله با لیبرالیسم غرب، از پایگاه فاشیسم و ایدههای توتالیاریسم میخواهند به زور مردم را به راهی که خود راه سعادت میدانند ببرند، مخالفیم»، گفت:« به همه دلسوزان هشدار میدهیم بیایند تا فرصتها کاملاً از دست نرفته به بازسازی اعتماد عمومی بیاندیشیم و یکبار دیگر اطمینان ایجاد کنیم که در چارچوب همین ساختار میتوان به رفع اشکالات اقدام کرد.»
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی دیدار و گفتگو کردند.
در این دیدار که ابتدا تعدادی از اعضای شورای مرکزی انجمن دغدغهها و نگرانیهای خود را به ویژه در ارتباط با مسائل دانشگاهها ابراز داشتند و سپس رئیس دولت اصلاحات به طرح نقطه نظرات خود پرداخت.
وی با ابراز خوشحالی از دیدار با «دوستان دانشگاهی در ایام ماه مبارک رمضان» گفت:« در این ایام و بخصوص اینکه لیالی قدر هم در پیش است، باید از فرصت استفاده کنیم و بعد معنوی خود را تقویت کنیم. حقیقتاً در این ایام باید طلب هدایت کنیم و فارغ از همه تحلیلها و تلاشهای جمعی که داریم از حضرت باریتعالی بخواهیم خودش ما را به راهی که صلاح ما و صلاح کشور است هدایت فرماید.»
رئیسجمهور سابق کشورمان ادامه داد:«همچنانکه میدانید من همیشه از حکومت سازگار با دین حمایت کردهام و باور دارم که دین ما یعنی اسلام و تشیع با مطالبات و انتظارات روزمان هم میتواند سازگار باشد مشروط به آنکه آنرا درست بفهمیم و از ظرفیتهای آن خوب بهره ببریم.»
وی تصریح کرد:«برخلاف آنچه این روزها با دروغ و تهمت و کینهتوزی گفته میشود، من همیشه تلاش کردهام تا از حضور دین در عرصه سیاست دفاع کنم و هنوز هم معتقدم چارچوبها و بنیانهای نظامی که در انقلاب و با هدایت امام به وجود آوردیم درست و راهگشاست و باید خطاهایمان و اشکالاتی را که به وجود آمده و ذاتی آن نیست رفع کنیم.»
رئیس موسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها افزود:«جای تأسف است که این روزها اینقدر تلاش میکنند تا افراد و نیروهای دلسوز و مدافع اصول و بنیانهای انقلاب را برانداز نظام معرفی کنند. آنان که بهترین فرصتها را که برای کارآمدی و موفقیت نظام به دست آمده بود از دست دادهاند و 300 میلیارد دلار سرمایه ملی را با ندانم کاریها از بین میبرند ولی به استناد اعترافاتی که اساس آنها زیر سؤال است ما را متهم میکنند.»
سید محمد خاتمی تاکید کرد:« بله ما با بعضی برداشتها از دین ممکن است مخالف باشیم، ما با خرافهگرایی و نیز مقابله با فهمهای نو مخالفیم.»
وی یادآور شد:«ما شاهد بودهایم که در همین مملکت و نزد بسیاری از همین متولیان دین، آراء ملاصدرا را تخطئه و او را تکفیر میکردند و امروز در حوزههای علمی- فلسفی، همین آراء مهمترین مبنای کلامی و فکری دینی است و کسانی چون امام، شهید مطهری، آیت الله طباطبایی که همه به آراء و دیدگاههای آنها افتخار میکنیم در نحلهی صدرائی شناخته میشوند.»
رئیس جمهور سابق کشورمان با بیان اینکه«وقتی میگوییم فکر دین بدین معناست که باید از قبل معنا کنیم که کدام فکر و براساس کدام نظریه»، گفت:« ما حرفمان همین بوده و هست که همواره میتوان به فکری بهتر و فهمی برتر رسید، مهم این است که میزان و معیارها درست باشد والّا جامعه دینی ما از خلاقیتها و فهمهای بدیع محروم خواهد شد و دچار جزمیگرایی منفی خواهد شد.»
رئیس بنیاد باران ادامه داد:« بعضیها امروز با لیبرالیسم مخالفت میکنند امّا در این مخالفت رویکرد فاشیستی توتالیتری دارند. در خود غرب، آزادیخواهی بسیار زودتر و فراگیرتر از لیبرالیسم مطرح شد و اگر هم رگههای تقابل با دین را میبینیم بعد از آن تجربه هولناکی بود که به نام دین علیه آزادی و هر اندیشه جدید مطرح شد.»
رئیس موسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها تصریح کرد:« مطمئناً غرب در مبانی فکری خود مشکلات بزرگی دارد و ما هم نمیتوانیم تسلیم و تابع آنها باشیم، باید خود بیاندیشیم البته از تجربه دیگران هم استفاده کنیم ولی حمله به وجهی از تفکر و تجربه غربی با تکیه بر وجه بدتر و خطرناکتر آن محکوم است بخصوص که اینگونه برخورد عین اسلام و انقلاب هم معرفی شود.»
خاتمی یادآور شد:«به هر حال در عرصه حیات اجتماعی ما براساس همان جوهره دینی و اسلام خودمان که در قانون اساسی هم منعکس است مردم را حاکم بر سرنوشت خود میشناسیم و این را نیز با خداباوری سازگار میدانیم و معتقدیم که خداوند چنین خواسته است.»
رئیس دولت اصلاحات تاکید کرد:« کسانی به نام مقابله با لیبرالیسم غرب، از پایگاه فاشیسم و ایدههای توتالیاریسم که آنهم غربی است، میخواهند به زور مردم را به راهی که خود راه سعادت میدانند ببرند که ما با این برداشت از دین مخالفیم.»
وی با اشاره به حوادث بعد از انتخابات گفت:«ما معتقدیم آنها در این انتخابات بزرگترین فرصت که برای نظام اسلامی و کشور فراهم آمده بود ضایع کردند. این انتخابات فرصتی فراهم آورده بود که جوانان و مردمی که از ضعف عملکردها ناراضی شده بودند به صحنه بیایند و با امید به نظام و آینده انتخاب مناسب را انجام دهند این امر میتوانست بهترین فرصتها برای بازسازی اعتماد و اتحاد جامعه حول محورهای اساسی انقلاب قلمداد شود.»
رئیس جمهور سابق کشورمان همچنین اظهار داشت:«متأسفانه با این کج اندیشیها این برخوردها به وجود آمد و در این ضایعات که جبران آن هم بسیار سخت است همه زیان بردیم و نگرانی این است بعضیها با همین پیشداوریها، با دانشگاهها هم برخوردهایی بکنند که عملاً گرایشهای افراطی و ضد نظام را تقویت کند.»
وی افزود:«در انقلاب فرهنگی سال 58 درحالیکه واقعاً با اتاقهای جنگ گروهکها و معاندین مواجه بودیم و بسیاری از همین جوانان و فعالان مسلمان هم که امروز متهم به براندازی میشوند به نفع انقلاب فعال بودند، اما بعد از رحلت امام (ره) متأسفانه پارهای دیدگاههای افراطیون غیر واقعبینانه اسلام مطرح شد که جز سرخوردگی نتیجهای نداشت.»
خاتمی با تاکید بر اینکه«ما نگران افراط گراییهایی هستیم که زمینه را برای رادیکالیسم و عبور از همه مرزهای اعتقادی و سیاسی فراهم میآورد»، گفت:« به همین دلیل هم به همه دلسوزان هشدار میدهیم بیایند تا فرصتها کاملاً از دست نرفته به بازسازی اعتماد عمومی بیاندیشیم و یکبار دیگر اطمینان ایجاد کنیم که در چارچوب همین ساختار میتوان به رفع اشکالات اقدام کرد.»
وی تصریح کرد:«ما باید بدون برخورد احساسی و واکنش با این افراط گرائیها، ارتباطمان را با همه دلسوزان حفظ کنیم و کوشش کنیم اذهان را نسبت به خطرات این رفتارهای افراطی اقناع کنیم.»
رئیس بنیاد باران ادامه داد:«ما نگران این هستیم که اگر برای جبران این ضایعات، فکری اساسی نشود و نارضایتیهای موجود با تداوم روشهای سرکوبگرانه ادامه یابد و طی ماههای آینده مشکلات و پیامدهای ناکارآمدیها و ضعف عملکردها هم که چشمانداز آن به وضوح قابل رؤیت است به شرایط موجود اضافه شود آنگاه زمان برای تجدید نظر و اصلاح امور دیر باشد.»
سید محمد خاتمی خاطر نشان کرد:«ما نگران این خطرها برای کشور، نظام و انقلاب عزیزمان که خونهای پاک بسیاری برای آن ریخته شده هستیم و برای اصلاح امور هم باید فعال باشیم. انشاالله که خداوند هم نصرت خودش را خواهد داشت.»
گفتنی است، در ابتدای جلسه تعدادی از اعضاء شورای مرکزی انجمن دغدغهها و نگرانیهای خود را ابراز داشتند که خلاصه آن بدین شرح است.
1- به نظر میرسد همان جریانی که بر اساس توهم انقلاب مخملی، در انتخابات این برخوردها را به وجود آورد، در ارتباط با دانشگاهها هم بهانه مقابله با آشوب و براندازی، جو سنگین امنیتی به وجود آورند و خود این اقدامات، زمینه را برای حذف منتقدین دلسوز و وفادار نظام به وجود آورد و عملاً میدان را برای فعال شدن نیروهای برانداز فراهم نماید. بعضی قرائن و سوابقی هم که از وزیر پیشنهادی وزارت علوم میشناسیم این دغدغه را تشدید میکند.
2- بعضی جریانها ساده لوحانه فکر میکنند برای مقابله با اعتراضات دانشجویی میتوانند دانشگاهها را با بهانههایی که خود میآفرینند ببندند و حرکت را مهار کنند، غافل از آنکه با این اقدام ممکن است انرژی اعتراض در سایر بخشهای جامعه را تشدید کنند. میدان را برای افراطگریها باز کنند.
3- با این سوء ظنها که در خصوص تعارض اسلام با دانشهای بشری مطرح میشود ممکن است خطر حضور برداشتهای متحجرانه و غیرعقلانی از دین را در مجامع دانشگاهی تشدید کند و با حذف برداشتهایی از دین که جذاب، عقلانی و سازگار با نیازهای دنیای مدرن است، زمینه نوعی دینگریزی را در محیطهای دانشگاهی تقویت کنند.
4- برخلاف اتهامات وارده، محافل علمی و دانشگاهی کشور اساساً هیچگونه رویکرد مثبتی نسبت به امکان وقوع انقلاب مخملی در ایران نداشتند و اشتیاق به تقویت استقلال ملی به ویژه در ابعاد علمی آن قطع وابستگی به بیگانه به صورت جزئی از هنجارهای جامعه علمی و دانشگاهی ما به ویژه طی سالهای پس از پیروزی انقلاب بوده است. ما نگران آن هستیم که محدودیتهای جدی رسانهای و تشدید برخوردهای امنیتی، نوعی اقبال اضطراری به بیرون مرزها را تقویت کند و اساساً موجب یأس و سرخوردگی بخشی از نخبگان و جوانان مستعد برای رشد علمی آنها شود. تشدید فضای امنیتی در دانشگاهها و تنگ نظریهای علمی و معرفتی ممکن است عاملی برای گسترش مهاجرت مغزها به حساب آید که خسارت هنگفت مادی و معنوی آن برای کشور عظیم و عملاً در خدمت منافع بیگانگان است.
پارلماننیوز: زهرا باکری خواهر شهیدان باکری با صدور بیانیه ای دلسوزانه و منتقدانه نسبت به وقایع اخیر موضع گیری کرد که روز گذشته بخشی از بیانیه از طریق رسانهها چاپ و منتشر شد.
متن کامل این بیانیه امروز از طریق خانواده بزرگوار شهیدان باکری در اختیار کلمه قرار گرفت که بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب خواهر سه شهید هستم. در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند .30 سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی و 30 سال باقی را در جمهوری اسلامی سپری کردم.
در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندانهای قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه زندانی بود ، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق دانان بین المللی و نمایندگان سازمان عفو بین الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم ، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی شود و خانواده ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟؟!!! آقایانی که در مصدر امور تکیه زده اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی ، که ظاهرا عده ای از شما آنها را دیده اید ، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید.
بعد از اعدام برادر بزرگم علی باکری، خانواده برای او مجلس ختم گرفت. مراسم هفتم و چهلم را هم دائی هایمان در تهران گرفتند . چند ماه بعد از اعدام برادرم من در آموزش و پرورش استخدام رسمی شدم، خواهر کوچک ترم در راس مدیریت آموزشگاه عالی آموزش و پرورش استخدام شد ، برادرم مهدی در کنکور دانشگاه پذیرفته شد و نظام شاهنشاهی هیچ گونه مزاحمتی برای ما ایجاد نکرد. آیا واقعا امروز نیز اوضاع خانواده های قربانیان همین طور است؟!!
برادر من با بانگ الله اکبر به پای چوبه ی دار رفت، اما رژیم شاه برای اثبات حقانیتش از او استفاده نکرد. شما را به خاطر خدایی که نامش را به زبان دارید اما به گفته هایش عمل نمی کنید ، کمی به خود آئید و فکر کنید رفتار شما با کدامیک از قوانین بشری مطابقت دارد؟!!
برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شبهایی که شب نامه و اعلامیه به خانه می آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانه های اطراف پخش کنیم به من می گفت : خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی بود، دیگر همسایه بی خبر از همسایه اش نخواهد خوابید و هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه چیز و همه کس خود گذشتند و امروز عده ای که از گذشتگان عبرت نمی گیرند یا قدرت به آنها اجازه نمی دهد که به خود آیند، با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هم وطنشان چه می کنند؟ مردمی که تا دیروز که قرار بود برای نمایش قدرت پای صندوقها بیایند انسانهایی باشعور بودند، ولی امروز که خواستار حقشان هستند ، خس و خاشاک و مزدور بیگانه شده اند. شرک را به حدی رسانده اند که یکی از آیات عظام می فرماید:
اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست !!!!شما چطور نام خود را مسلمان گذاشته اید؟!!شما با بت پرستان قبل از اسلام چه تفاوتی دارید؟!
برادران من، مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند . وقتی حمید به خانه می رسید، احسان از شانه های پدرش پایین نمی آمد. هرگاه مهدی از جبهه بازمی گشت، ساعتها با خواهر زاده های خود بازی می کرد. اما با وجود این علاقه، آنها عشقی والاتر به خدا و میهن و اسلام واقعی داشتند که تمای عشق ها را تحت الشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند....
و امروز شما بر روی خون آنها نشسته اید و مزدوران باطوم به دستتان، به جرم طرفداری از کسی که در روزها و سالهای بحرانی کشور در پشت جبهه پدرانشان را حمایت کرده و صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شده است، بر سر فرزندان آنان می کوبند!!
مهدی و حمید و مهدی ها و حمید هایی که رفته اند هم سپاهی بودند. آنها بسیجی بودند. امروز عدهای بسیچی نما شیشه های در منزل خواهرم را شکستند، اما خوشبختانه موفق نشدند به داخل خانه بروند و مانند قوم مغول بزنند و بکشند و ببرند تا شاید این گونه عقدهها و نفرت درونی خود را فرو بنشانند .
اما در مورد همسران برادرانم جملات نا مربوطی شنیده ام. شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید . کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدس مآبان و تازه به دوران رسیده ها که باکری ها را نمی شناسید، می گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟!
من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار می کنم . همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندشان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته است . آنوقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟!
اما در موردهمسر حمید! شما مصداق واقعی ضرب المثل کافر همه را به کیش خود پندارد هستید. آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کس را به هرکس که خواستید نسبت دهید؟!شرم از روز قیامت ندارید؟!البته شما در حدی نیستید که اجازه دیدار با شهدا را بیابید ، اما وای به حالتان که جوابی برای آنها نخواهید داشت!
بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید، من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم که ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا می داند که چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید . همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشته اند، نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند. خوشحالم که خانواده ما بدهی به شما ندارد. نه از حکومت کمکی دریافت کرده ایم و نه به موقعیتی چشم داشته ایم. نه سهم خواهی کرده ایم و نه سهمی خواهیم خواست. ( الحمد لله ) من وظیفه خود می دانستم که این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته اند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند....
زهرا باکری- خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری
پارلماننیوز: یک مرجع تقلید با تاکید بر اینکه« امروز اندیشه علوی جای خود را به اندیشه مبتنی بر سوءظن، افترا و داغ بودن بازار اتهام آن هم به بهترین یاران حضرت امام(ره) داده»، گفت:« بخشی از بدنه حاکم، به دنبال حذف تفکر امام(ره) از اداره حکومت هستند.»
آیتالله بیات زنجانی در پاسخ به سوال کتبی ایلنا مبنی چرایی ممانعت از برگزاری مراسم شبهای احیا در حرم حضرت امام(ره) گفت:«همه می دانند تذکراتی که تاکنون از ناحیه بزرگان و دلسوزان نظام داده شده است، از باب هشدار، یادآوری و اظهار نگرانی و دغدغه بوده تا شاید آقایان دستاندکار به آنها توجه شایسته بکنند و در روشها و رفتارها، تجدید نظر نمایند و در برابر انحرافهای صورت گرفته در جمهوری اسلامی نسبت به خط مشی ترسیم شده از سوی حضرت امام(ره) عکس العمل نشان داده و به آن برگردند و زاویه ایجاد شده با اندیشه آن بزرگوار را از این چیزی که هست، بیشتر ننمایند.»
وی افزود:«امروز با کمال تاسف نظام مبتنی بر اندیشه علوی که باید نماد رحمت و رأفت اسلامی باشد، جای خود را به اندیشه مبتنی بر سوءظن، افترا و داغ بودن بازار اتهام آن هم به بهترین یاران حضرت امام(ره) داده است.»
این مرجع تقلید خاطر نشان کرد: «ر این شکی نیست که بخشی از بدنه حاکم، به دنبال حذف تفکر امام(ره) از اداره حکومتند. تلاشها برای حذف تفکّر امام خمینی از ادارۀ جامعه هم مظاهر مختلفی دارد. از جمله اینکه امروز صدای پای کسانی را میشنوم که به دنبال شکست اندیشۀ ایجاد حکومت اسلامی در دوران غیبت هستند؛ اندیشهای که امام پرچمدار آن بود. اینها میخواهند چرخشی که امام در اندیشۀ سیاسی و عرفانی شیعه ایجاد کرد را از یادها ببرند و ریشههای آن را نابود کنند. متأسفانه اتفاقاتی که در کشور و در طول چند ماه گذشته رخ داده است، خواسته یا ناخواسته در راستای همان تفکری است که میخواهد جمهوری اسلامی را به هر قیمت شده به سمت تباهی بکشاند به خیال اینکه در فرج امام عصر(سلام الله علیه) تعجیل کنند.»
وی ادامه داد:«فاصله بوجود آمده در فکر و عمل برخی مسئولین با آرمان های واقعی انقلاب، نتیجهاش این همه هتک حرمت، بیانصافی و بی اخلاقی و فشارهای بدون منطق بر مردمی است که تمام وجودشان را برای بوجود آمدن این جمهوری وقف کردهاند. کار را به جائی رساندهاند که در مراسم معنوی احیاء شب های قدر نیز دخالت کرده و با اعمال فشارهای نامعقول، تولیت حرم حضرت امام(ره) را مجبور به اعلام لغو مراسم میکنند و چه بسا با نگاه نامناسبشان از فردا روز، دربهای حرم حضرت ایشان را نیز به روی مردم ببندند. غایت این حرکات، برچیدن اندیشههای امام راحل(ره) و تهی کردن جمهوری اسلامی از اصول اصیل آن است.»
آیت الله بیات زنجانی در پایان تاکید کرد:«من توصیه میکنم که به تذکرات دلسوزان نظام و انقلاب گوش فرا دهند، جامعه را از آنچیزی که بنیانگذار جمهوری اسلامی بدنبال آن بود دور نسازند و اندکی به عاقبت این حرکات برای نظام و مردم بیندیشند.»