دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1827260
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
هیچ گاه ما را دعوت نمی کردند
گفتگو با فرزندان شهیدان همت و باکری
فاطمه بیک پور: در جنگ همه دیده می شوند. از گلوله های سربی تا سرداران جنگ. از سیاستمداران پشت پرده تا فرماندهان عالی رتبه. از خاکریز و شیار و تنگه تا هواپیما و هم پیمانان سیاسی و دیپلماتیک. اما بعد از جنگ بعضی ها اصلاً دیده نمی شوند یا کمتر دیده می شوند. این نادیده شدگان یا کمتردیده شدگان سهمی کمتر از فرماندهان که حمله و دفاع را اداره می کنند، ندارند. پیوندهای عاطفی میان امیران و سرداران با اینان فضایی می آفریند که موضوع جنگ را متمایز می کند. بعد از جنگ به نام خانواده شهدا خیلی ها خیلی کارها کردند. خیلی ها خیلی حرف ها زدند. خیلی ها هم به خاطر همین خیلی کارها و خیلی حرف ها به خیلی جاها رسیدند. یادم می آید در بحبوحه رای اعتماد به صادق محصولی وقتی حرف های فاطمه چهل امیرانی (همسر حمید باکری) را چاپ کردیم، یکی از همین خیلی ها که خودشان را وارث تام و تمام جنگ و شهادت و رزمندگان می داند بر ما خرده گرفت که دیگر سراغ خانواده شهدا نمی رویم. این بار به بهانه هفته دفاع مقدس نه سراغ سرداران که پای سخنان دو تن از نادیده شدگان جنگ نشسته ایم؛ مهدی همت فرزند سردار دلاور ایران زمین حاج محمدابراهیم همت و آسیه باکری فرزند شهید حمید باکری. سخنان مهدی و آسیه تعدیل شده است. همه آنچه را در سینه داشتند با ما هم نگفتند اما آنچه گفتند در توان محدود ما نبود. باشد آنان که شهدا را دستاویز یورش به دیگران می کنند همین حرف ها را بشنوند شاید به خود آیند و به این پرسش پاسخ بدهند؛ بعد از شهدا چه کرده اند؟


-هنگام شهادت پدرتان چند سال تان بود؟

27 ساله هستم و موقع شهادت پدر یک سال و چهار ماه داشتم.

-در این سال ها به عنوان فرزند شهید همت حضوری ملموس نداشتید. علت خاصی داشت؟

در این سال ها کار ما فقط خون دل خوردن بود. برای مثال لشگر 27 محمد رسول الله لشگری است که پدر من تاسیس کرد و نوک پیکان حمله کشور بود تا اواخر فرمانده سابق لشگر 27، هر سال مراسمی را برای شهید همت برگزار می کردند و هیچ گاه ما را که خانواده شهید همت بودیم، دعوت نمی کردند. البته من از عملکرد ایشان چیز قشنگی به خاطر ندارم. من همیشه از اخبار می شنیدم و با اتوبوس از اصفهان به تهران می آمدم و در بین مردم در این مراسم حضور داشتم. اما مراسمی که در سال 86 برای پدرم برگزار کردند مایه ننگ ما بود. آنقدر مراسم افتضاح بود که همه می گفتند ما برای مظلومیت حاج همت گریه کردیم. این مراسم مرا به یاد کسی می انداخت که فقط با دولا راست شدن نماز می خواند و در این نماز خواندن حضور دل ندارد. هر سال تاریخ و مکان برگزاری مراسم مشخص بود اما در آن سال مکان و تاریخ را تغییر دادند. یکی از دوستان می گفت مراسم مادر دوستش گرم تر از این مراسم برگزار شده بود. مراسم هر سال آخرین پنجشنبه یی که به 17 اسفند نزدیک تر بود در سالن دعای ندبه بهشت زهرا (س) برگزار می شد و این روند پس از شهادت هر سال ادامه داشت. اما این بار به جای سالن ندبه، مراسم در یکی از مساجد کوچک مرکز شهر در یک منطقه شلوغ که طرح ترافیک هم بود، برگزار شد و تاریخ برگزاری مراسم هم تغییر کرده بود و بسیاری از کسانی که اطلاع نداشتند، در تاریخ اعلام شده قبلی به سالن دعای ندبه مراجعه کرده بودند در حالی که مراسم بدون اطلاع بعدی در مکانی دیگر برگزار شد. به هر ترتیب مراسم تغییر کرد. کسانی که می توانند در مورد شهید همت به خوبی صحبت کنند،دعوت نمی شوند و هر سال فقط دو سه نفر هستند و آنها صحبت هایی را مطرح می کنند. پس از آن شکایت کردم و به گوش مسوولان رساندم که اگر قرار است مراسم این گونه برگزار شود، این مراسم را دیگر برگزار نکنید. پس از آن آقای سردار همدانی قائم مقام بسیج کل کشور به جای آقای کوثری آمدند و مراسم را برگزار کردند. آن سالی که آقای همدانی مراسم را برگزار کردند و ایشان برای نخستین بار ما (خانواده شهید همت) را به مراسم دعوت کردند، مراسم خوبی بود. پس از آن هم با توجه به اعتراض من به نحوه برگزاری مراسم در سال 86، در سال 87 مراسمی را در سالن وزارت کشور برگزار کردند. مراسم باشکوهی بود و سالن وزارت کشور تا آن موقع چنین جمعیتی را به خود ندیده بود. البته قرار بود سخنران آن مراسم نیز آقای احمدی نژاد باشد که با مخالفت های ما این امر صورت نگرفت.

-این گلایه ها...

برخوردها و رفتارهای مسوولان علت اصلی انزوای ماست. در واقع نوع برخوردها، نوع توقعات، نوع نگاه ها و ارزش ها تغییر کرده اند. مسائلی که از طرف مدعیان انقلاب ارزشمند بود، اکنون تبدیل به ضدارزش شده است و در واقع مسائلی که برای ما ارزشمند است، اکنون برای دیگران ارزشمند نیست. برخی دوستان گاهی می گویند چرا هیچ گاه صحبت نمی کنی؟ چرا سکوت کرده یی؟ می گویم اگر آبرویی هم اکنون برای حاج همت نزد مردم وجود دارد به دلیل سکوت ماست. چیزی نگفتم که بعداً تهمتی به فرزندان شهید همت نزنند و حاج همت را بدنام نکنند.

-نحوه برخورد مسوولان در سال های اخیر و به خصوص حوادث پس از انتخابات را چگونه ارزیابی می کنید؟

به نظر من اتفاقاتی که هم اکنون پیش آمده، نتیجه برنامه ریزی ها و سرمایه گذاری های سال های قبل است که اکنون برداشت می شود. اکنون مردم فکر می کنند من به عنوان فرزند شهید همت از زندگی و رفاه بالایی برخوردارم و از بانک مرکزی کانالی به منزل ما باز شده است. در حالی که این گونه نیست. مثالی برایتان عنوان می کنم. من در دوران دبیرستان در مدرسه تیزهوشان قبول شدم اما به دستور بنیاد شهید اصفهان از ثبت نام من ممانعت به عمل آمد. زمانی که من در دانشگاه قبول شدم آقای سلیمانی با هماهنگی آقای فروزنده رئیس وقت دانشگاه آزاد از ثبت نام من جلوگیری کردند. دلیلی عنوان نکردند فقط یکسری مشکلات را مطرح کردند. در واقع به گونه یی عمل کردند که من نتوانستم ثبت نام کنم. چهار پنج سال بعد با آقای جاسبی مساله را مطرح کردم. آنها بلایی سر ما آوردند که می خواهند ما را با ارزش های پدرم و امام بد کنند. در سال های گذشته این مسائل به صورت پنهانی وجود داشت اما این اقدامات علنی شده است. وقتی می شنوم فرزند دکتر بهشتی را بازداشت می کنند و هیچ کس هم در این نظام کاری انجام نمی دهد و با 200 میلیون تومان پول نقد او را آزاد می کنند، پس خدا به داد ما برسد کمااینکه به سراغ من هم آمدند. من اصلاً از این وضعیت تعجب نکردم چرا که انتظار این اتفاقات و حتی بدتر از این را هم داشته و دارم. من با مسوولان کاری نداشتم. ما پس از شهادت حاج همت از سیاست کنار کشیدیم.

-در این سال ها آیا مسوولان در کنار شما و خانواده تان حضور داشتند؟

در این سال ها به جز آقایان کروبی، محسن رضایی، آقای دهقان رئیس سابق بنیاد شهید و تا حدودی آقای خاتمی، هیچ یک از مسوولان سراغی از ما نگرفتند. البته برخی ها نیز هستند که نسبت به ما ارادت دارند اما تحت فشار و محدودیت هایی هستند. از ما عذرخواهی می کنند که نمی توانند بیشتر در کنار ما باشند.

-جریان اینکه در حوادث اخیر به سراغ شما هم آمدند، چیست؟

من خواب بودم که مادرم با نگرانی آمد و گفت نیروهایی بی سیم به دست آمده اند تو را ببرند. من متاسفم که به عنوان فرزند شهید همت در نظام جمهوری اسلامی مجبور به انجام این کار شدم و آن روز فرار کردم. این فرار تا بعدازظهر ادامه داشت. می دانستم با این فرار به اصطلاح آب در لانه مورچه ها ریخته ام اما به مادرم گفتم هر اتفاقی بیفتد، دیگر مهم نیست و من می خواهم به خانه برگردم. آن روز به هر نحوی قضیه فیصله پیدا کرد. زمانی که جویا شدم متوجه شدم آن افراد از غ...ف آمده بودند. البته بعد یکی از مسوولان وزارت اطلاعات با من تماس گرفت و به من گفت اتفاقی برایم نخواهد افتاد. آنها عنوان کردند آن افراد از وزارت اطلاعات نبودند. پس از آن دادستانی هم عنوان کرد کار نیروهای آنها هم نبوده است. به این ترتیب همه حاشا کردند و مشخص نشد آنها چه کسانی بودند. سپس در تظاهرات سکوت که در روزهای نخست اعتراضات برگزار شد، مادر و برادرم در تظاهرات حضور داشتند. بعداً شنیدم یکی از بی سیم به دستان خانواده شهید همت را در میان جمعیت شناسایی کرده و می پرسد دستور چیست و دستور می آید که بزنید و ببرید. برادر من پسر کوچک شهید همت را آنقدر با باتوم زدند که انگار چه جرمی مرتکب شده است. سه بار اقدام به بازداشت او می کنند که دو بار مردم او را نجات دادند و بار سوم یکی از ماموران نیروی انتظامی او را نجات می دهد و به پهلوی مادرم همسر شهید همت چنان با باتوم ضربه وارد کردند که ما تا نیمه شب در بیمارستان بودیم تا کلیه اش خونریزی نکند. به یکی از دوستان هیاتی می گفتم همیشه به هیات می رویم، روضه پهلوی شکسته حضرت فاطمه را گوش می کنیم اکنون به پهلوی مادر خودمان این گونه ضربه وارد می کنند. البته تهدیدات دیگری نیز صورت گرفت اما هنوز به صورت جدی همانند پسر شهید بهشتی به سراغ ما نیامده اند.

-گلایه های خود را در مورد تمامی این سال ها بگویید.

اولین کتابی که در مورد شهید همت نوشته بودند کتاب حکایت سرخ است.

یکی از انتقادات من این مساله است. کتاب حکایت سرخ به نویسندگی حجتی از ابتدا تا انتها پر از تحریف و دروغ در مورد پدرم است. این کتاب با هزینه بیت المال در مدارس کل کشور پخش شد و ما هر چه سعی کردیم، نتوانستیم جلوی انتشار و پخش این کتاب را بگیریم. زمانی که من به دنیا آمدم، پدرم با آن همه مشغله برای دیدن من سریع خودش را رساند طوری که دوستانش می گفتند گویا به دنیا آمدن تو به او الهام شد و سجده شکر به جا آورد. او به اصفهان آمد و از مادرم تشکر کرد و با اینکه پدربزرگم در گوش من اذان گفته بود، مجدداً اذان گفت و با من اتمام حجت کرد. پدر من این میزان لطافت و محبت از خود نشان داد اما این کتاب در تحریفی کامل عنوان کرده زمانی که مهدی به دنیا آمد هر چه به شهید همت گفتیم بیا، نیامد. هر چه از او خواستیم، شش ماه شد نیامد و نامه داد چقدر می گویید بیا و این کتاب عنوان کرده پدرم گفته پسرم را لباس رزم بپوشانید و همانند علی اصغر حسین به جنگ بفرستید. شما ببینید تحریف تا چه حد. زمانی که مردم عادی این کتاب را می خوانند تصور بسیار بدی از این شخصیت در ذهن آنها نقش می بندد. پس از آن زمانی که دیدند شهید همت بی کس نیست، از انتشار این کتاب ها جلوگیری به عمل آمد. تنها خانواده شهید همت نبود که فراموش شدند بلکه مردم و تمامی این ارزش ها بود که فراموش شدند. هیچ گاه چون پسر حاج همت بودم نه احساس غرور کردم و نه ناراحت شدم. افتخار این نام را برای خودم داشتم و یک زندگی سخت در اجتماع. بسیاری از کسانی که مرا می شناسند، می ترسند به من نزدیک شوند. می گویند پسر همت است. دردسرساز است. برخی دیگر هم که نزدیک می شوند به این امید می آیند که سوءاستفاده یی کنند. به سختی دوستان واقعی و ثابتی وجود دارند که بدون ترس و سوءاستفاده دوست باشند. این مساله زندگی ما را سخت تر می کند. گاهی چنان تبلیغات منفی علیه ما شکل می گیرد که مردم فکر می کنند ما چگونه زندگی می کنیم. خدا را شکر که در این مدت مشخص شد ما تفاوتی با سایرین نداشتیم و حتی وضعیتی بدتر از مردم داشتیم. شما اکنون مشاهده می کنید کسانی در مناصب کشوری قرار می گیرند که نه در انقلاب و نه در جنگ هیچ بهایی نپرداختند. ما کسانی هستیم که پیش از این امتحان خود را پس داده ایم. آنقدر که ما به این خاک و نظام علاقه مندیم، هیچ کدام از کسانی که ادعا می کنند و نان این نظام را می خورند، علاقه مند نیستند. ما روزگار بسیار سختی را گذراندیم که شاید هیچ وقت کسی نفهمد خانواده سرلشگر شهید همت بودیم. شاید مادرم راضی نباشد که این مساله را مطرح کنم اما ما در سال 76 پول خرید یک بخاری را نداشتیم. ما در خانه هایی زندگی کردیم که آن خانه در نداشت، گاز نداشت، فاضلاب نداشت. اینها واقعیات زندگی ما است و در مقابل تفکرات مردم چیز دیگری است. اما امیدوار بودیم برای سایرین اوضاع خوب باشد که این گونه نیز نبود. الان اوضاع به گونه یی شده است که هر کس به اصول و ارزش ها، ارزش قائل نباشد بیشتر به پیشرفت و ترقی رسیده است. به نظر من بازماندگان جنگ که اکنون حضور دارند و دارای مقامی هستند، مقصرند. بچه هایی که در جنگ مخلص و خوب بودند همه به حاشیه رانده شده اند. درد ما این است. مثالی برای شما عنوان می کنم. از افراد مختلفی که در جنگ حضور داشتند؛ کسی که فرمانده و رشید و فداکار بوده و کسی که فقط در جبهه ها خرابکاری می کرده و کاری از دستش برنمی آمده است اکنون شغل آن فرمانده رشید و تلاشگر راننده تاکسی شده است و شغل آن کسی که در واقع هیچ کاری در جنگ نکرده اکنون فرمانده لشگر شده است. اینها کوچک ترین اتفاقاتی است که برای ما پیش آمده و من بسیاری از مسائل را عنوان نمی کنم. می گویند صدام بد بود. اما همان صدام جنایتکار تمامی فرزندان فرماندهان خود را برای تحصیل به اروپا می فرستاد. اگر پدر ما وفادار بوده، پس خود ما هم وفاداریم. پس حتماً دلیلی یا ترسی وجود دارد که با ما این گونه رفتار می کنند. من با بسیاری از کسانی که صحبت می کنم، چنان متعصب و جاهلانه رفتار می کنند و از مسائل بی ارزش حمایت هایی می کنند که جاهلانه است. تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که در این اتفاقات در کنار مردم باشیم. افتخار می کنم که مردم در تهران می گویند بسیجی واقعی همت بود و باکری... مردم ما می فهمند.

-هم اکنون اتوبان همت به نام پدرتان است. فکر می کنید این دست اقدامات در حق شهید والایی چون شهید همت کافی است؟

آقای موسوی در بیانیه شماره 12 خود بسیار زیبا عنوان کرده بودند «حرمت هر شخص به فرزند اوست.» اصلاً از اینکه بزرگراه به نام پدرم است، خوشحال نیستم. هر کس یک دهم پدر من معروف بود، هزاران سوءاستفاده از این نظام می کرد. من یک شرکت ساده با حداقل درآمد در اصفهان دارم. بسیاری از افرادی که از طرف آقایان به عنوان بی حجاب و عدم پایبندی به ارزش اسلامی لقب می گیرند، بیشتر برای شهدا و جانبازان ارزش قائلند. اما برخی مدعیان برای شهدا ارزشی قائل نیستند. برخی مثلاً خودی هایی که مرا نمی شناسند، بارها جلوی خودم شروع به بدگویی راجع به من کرده اند. دروغ های فراوانی را در مورد من مطرح می کنند. حتی مراسم برگزار می کنند و می گویند خانواده شهید همت منحرف شده اند. برخی ها روزی عنوان کردند مهدی همت به دلیل اینکه بزرگراه را به نام پدرش کرده اند، شکایت کرده و پنج میلیارد تومان پول دریافت کرده است. من از مسوولان تشکر می کنم. روزی به آنها گفتم از زمانی که خودم را شناختم شما بلاهایی بر سر ما آوردید که من غم پدر نداشتن را احساس نکردم.

- از خاطراتی که مادرتان از پدرتان، شهید همت، برایتان نقل کرده، بگویید.

یکی از مسائلی که پدرم به مادرم عنوان کرده بود، این بود که از مادرم عذرخواهی کرده و گفته بود متاسفم روزی خواهد آمد که از هر هزار مرد، یک مرد به معنای واقعی در جامعه وجود نخواهد داشت. تنها کسی که بعد از شهادت حاج همت همیشه به ما محبت کرد و همیشه در کنار ما بود آقای مجتبی صالح پور بود. با اینکه همیشه بلاهای مختلفی بر سر او آمده است اما باز هم در کنار ما بوده است. ایشان تنها کسی بودند که پدرم بیش از چشم هایش به او اعتماد داشت.

-از روزهای سختی که گذرانده اید، از فراز و نشیب های زندگی بگویید.

سه سال اول شهادت حاج همت مشکلات زیادی داشتیم. که به لطف و محبت آقای کروبی مشکلات تا حدودی برطرف شد. اواخر دهه 60 و تمام دهه 70 را با سختی فراوانی گذراندیم. بیماری داشتم که پزشکان از درمان من ناامید شده بودند. من در بخش مردان بستری بودم و مادرم در کنار من حضور داشت و در بیمارستان بر سر او فریاد می زدند که باید از بخش بیرون بروی و همسرت برای همراهی پسرت در بخش باشد. خب مادر من که نمی توانست بگوید همسرش شهید شده است. بنابراین همه این غم ها را در درون خودش پنهان می کرد. شاید ما نسبت به دیگر خانواده های شهدا، سختی ها و مشکلات بیشتری را متحمل شده باشیم.

- پدرتان برای حفظ نظام و حفاظت از مرزهای کشور، دفاع از مردم و برای ادامه آرمان های امام خمینی و انقلاب جنگیدند و به شهادت رسیدند. فکر می کنید اگر پدرتان اکنون حضور داشت، چه عکس العمل و دیدگاهی در مورد حوادث این روزها و نحوه رفتار با خانواده اش داشت؟

به نظر من این اتفاقات از همان سال های اول برنامه ریزی شده بود. ایمان دارم که حاج همت این روزها را دید که آن روزها طلب مرگ از خدا کرد و طلب بخشش از مادرم داشت. زمانی که شهید همت به مکه رفت، سه آرزو از خداوند داشت؛ اولین آرزویش این بود که در سرزمینی نباشد که نفس امام خمینی در آن نباشد. دومین درخواستش از خدا این بود که جانباز و اسیر نشود. او از خدا خواسته بود فقط شهید شود، آن هم زمانی که از اولیاءالله شده باشد. می گویند خودشناسی، خداشناسی می آورد. می گفت اگر جانباز یا اسیر شوم، ممکن است ایمانم را از دست بدهم. سومین درخواستش هم مادرم بود. او مادرم را از خدا خواست و یک جفت پسر می خواست که ادامه دهنده راهش باشند. به همین دلیل قبل از تولد من و برادرم به مادرم می گفت بچه ها، پسر هستند. پدرم به تمامی آرزوهای خود رسید. حاج همت از آن دست فرماندهانی نبود که فقط در ماشین بنشیند. حاج همت خودش همیشه در کنار بسیجی ها بود. در کدام جنگ در جهان، فرمانده عملیات خودش برای شناسایی می رود. حاج همت خودش در کنار بچه ها در صف اول حضور داشت. او هیچ گاه خودش و ایمانش را دور نزد. عشق مردم به او به دلیل اخلاص اش بود. حتی برخی از همرزمان پدرم تعریف می کنند که «خمپاره در دو قدمی حاج همت منفجر می شد و پدرم سالم می ماند و ما تعجب می کردیم که حتی یک ترکش به حاج همت اصابت نمی کند،» همین مساله است که نشان می دهد به آرزوهایش رسید. او نه جانباز شد و نه اسیر. درست در همان زمانی که از خدا خواست، شهید شد. من واقعاً خوشحالم که او نیست که این روزها را ببیند. من دعا می کنم که حاج احمد متوسلیان هم زنده نباشد. روزی یکی از دوستان پدرم که جانباز شیمیایی است و پس از جنگ برای درمان به کانادا رفت و خانواده اش اجازه ندادند برگردد، با من تماس گرفت. او در آنجا مدرسه دارد و خودش هم تدریس می کند. گفت می خواهد برگردد. می گفت می خواهد به ایران که مذهب تشیع در آن وجود دارد، برگردد. به او گفتم وضعیت آن گونه نیست که بتوانی برگردی، حداقل زندگی ات را نفروش. یک سفر بیا بعداً اگر خواستی بمان. اما او قبول نکرد و حتی مرا سرزنش کرد که «تو از راه پدرت منحرف شده یی و مایه ننگ پدرت هستی.» زندگی اش را فروخت و به ایران آمد. فردی که شیمیایی بود و در آنجا یک قرص هم مصرف نمی کرد، به محض ورود به ایران، به دلیل خونریزی معده در بیمارستان بستری شد. پس از اینکه به ایران آمد، دیگر با من تماس نگرفت. مدتی گذشت و زمانی با من تماس گرفت که روی پله های هواپیما در حال بازگشت به کانادا بود .



آسیه باکری فرزند شهید حمید باکری؛

بسیجی واقعی


-هنگام شهادت پدرتان چند سال داشتید؟

26 ساله هستم و هنگام شهادت پدر، 11ماهه بودم.

-چندمین فرزند خانواده شهید باکری هستید؟

من دومین فرزند شهید باکری هستم.

-نسبت به نام باکری چه حسی دارید؟

این اسم یک مسوولیتی به همراه می آورد و یک شجاعت خاصی لازم است تا بتوانیم از آن استفاده کنیم به همین دلیل چون احساس می کنم هنوز فرد کاملی نیستم، از این اسم استفاده نکردم.

-علت این عدم حضور و فراموش کردن کسانی چون شما یا فرزندان شهید همت و حتی شهیدان دیگر را واضح تر برایمان بگویید. چرا فقط در مناسبت های خاص، تصاویری از امثال پدر شما پخش می شود؟

من علت را در دو چیز می بینم. در این سال ها به صورت منفی از نام شهدا استفاده کرده اند. با وجهه یی که در دید مردم از شهدا ساخته اند، تصور مردم را تغییر داده اند. به فرض،مردم می گویند ما فکر کردیم شما خانواده شهید باکری هستید و زندگی آنچنانی دارید. در مورد شهیدان بد عمل شده. هرجا خواستند از شهدا استفاده کردند. اینها شهدا را به نام خودشان کرده اند. یکسری از کسانی که هرگز در جنگ و جبهه حضور نداشتند، خانواده شهدا را کنار زده اند. کسی نمی پرسد خانواده شهید باکری چه نظری دارد. به سراغ کسانی می روند که هیچ نقشی در جنگ و شهادت نداشتند. از آنجا که من در مدرسه شاهد درس خوانده ام بسیاری از دوستان من بودند که کسی به سراغ آنها نمی آمد. آنها فقط ادعای احترام به ارزش های شهدا را دارند. ولی واقعاً کاری انجام نمی شود و مردم فکر می کنند اکنون چه امتیازی به خانواده های شهدا تعلق می گیرد. در واقع کسانی که از اسم شهدا استفاده می کنند تنها به دنبال منافع خود هستند، نه منافع کشور.

-از خاطراتی که مادرتان در مورد پدر، برایتان نقل کرده می توانید نمونه یی برایمان عنوان کنید؟

مادر من، وجهه پدرم را در خانه بسیار پررنگ کرد. در واقع برای من و برادرم احسان، پدرم و عمویم، یک الگوی واقعی هستند. مادرم همیشه می گفت پدرم فرد صادقی بود و به تمامی مردم احترام یکسانی قائل بود. آنها مردمی بودند نه به معنای مردم فریب. مردم را آن گونه که بودند می پذیرفتند و این طور نبود که تنها برای مردمی ارزش قائل باشند که با اعتقادات آنها همسو باشند. مردم را آن گونه که بودند، قبول داشتند. پدرم عاشق خانواده و زندگی اش بود. چیزی که من را ناراحت می کند این است که می گویند این افراد، عاشق شهادت بودند. در حالی که پدر من، در عین حال که عاشق همسر و فرزندانش بوده است برای ادامه راه امام به شهادت رسید.

-از سختی هایی که در این دوران داشته اید یا تجربه های تلخی که از طرف مادرتان نقل شده، برایمان بگویید.

من دوران کودکی خودم را به یاد ندارم. فرزندان شهدا بسیار سریع بزرگ می شوند. نقش کودکی چندانی نداشتم. یکی از سختی هایی که آن موقع مادرم متحمل شد، آن بود که در آن زمان به همسر شهدا که می خواستند به تنهایی فرزندانش را بزرگ کنند، حرف و حدیث های فراوانی می گفتند و به آنها نگاه خاصی داشتند. من آن موقع این ناراحتی مادرم را از آن صحبت ها و نگاه ها احساس می کردم. در واقع مادرم هم نقش مادر و هم نقش پدرم را برای ما ایفا کرد به همین خاطر هیچ گاه نتوانست نقش مادری خود را به خوبی ایفا کند. تمامی فرزندان شهدا این خلأ را همیشه داشته اند که مادرشان به طور کامل نه، توانسته مادر باشد و نه توانسته نقش پدر را به طور کامل برایشان ایفا کند. در واقع ما به اندازه نه پدر داشتیم و نه مادر. با توجه به اینکه من بچه حساسی بودم و همیشه به دلیل نبودن پدرم گریه می کردم این مساله سختی بسیاری را برای مادرم ایجاد می کرد.

-در این سال ها چه کسانی از مسوولان در کنار شما حضور داشتند؟

از مسوولان که کسی حضور نداشت. آقای نصرت الله کاشانی و آقای عبدالعلی زاده، همیشه در کنار ما بودند و در دوران کودکی ما محبت بسیاری نسبت به من و برادرم داشتند. در این میان آقای کروبی نیز نظر مثبتی نسبت به ما داشتند. یک بار هم آقای محسن رضایی به منزل ما آمدند. در واقع می توانم بگویم در مواقع خاصی به یاد شهدا می افتند. مثلاً در سالی که بحث حمله امریکا به ایران تشدید شد، یکی از مسوولان خانواده شهدا را دعوت کرد. اینکه کسی از مسوولان به صورت مستمر جویای احوال ما باشد، اینچنین نبوده است.

-تعلق داشتن به خانواده شهدا همواره به عنوان یک سرمشق و الگو در جامعه تبلیغ می شده است. آیا شما انطباقی بین این تبلیغ و واقعیت ها می دیدید؟

بزرگ ترین مساله من این است که اکنون به آن شک کرده ام. یک نفر از مسوولان به من پاسخ دهد که ما این میزان سختی و مشکلات را تحمل کردیم و پدرمان شهید شد، اکنون چه چیزی را به دست آورده ایم؟ مادرم شخصیت بسیار والایی از پدرم برایم ترسیم کرده بود، به خاطر همین من سرم را بالا می گرفتم و با غرور می گفتم من دختر باکری هستم و می گفتم پدرم به شهادت رسیده که وضعیت مان بهتر شود. ما کمبودهای بسیاری داریم. در واقع تمامی خانواده های شهدا کمبودهای بسیاری دارند. یک نفر پاسخگو نیست. من بارها از مادرم می پرسم که چرا پدرم رفت؟ پدر به شهادت رسید که این وضع ما باشد؟ به قول پرویز پرستویی در فیلم موج مرده که می گفت؛ «ما را فرستادین جنگ و گفتید شما بروید ما حواس مان به خانواده شما است.» اما در عمل چه شد؟ شهدا به وظیفه خود عمل کردند و شهید شدند آیا دیگران هم به وظایف خود عمل کردند؟ در واقع شهدا رفتند. این افراد به شهادت رسیدند. برای مردم جنگیدند که وضعیت خوب و قابل قبولی داشته باشند. اما اوضاع مردم بدتر هم شد. یک نفر باید به تمامی خانواده های شهدا که خون شان را در راه این کشور فدا کردند پاسخگو باشد. همیشه پدر و عمویم می گفتند مردم باید در حکومتی همانند حکومت عدل علی زندگی کنند. من اعتقاد دارم هیچ گاه حکومت عدل علی اتفاق نخواهد افتاد چون هیچ کس حضرت علی نخواهد شد. هیچ کدام از آن آرمان ها و اهداف، تحقق پیدا نکرد. در مسائل کوچک تر هم اتفاقی نیفتاد. در مساله اقتصادی و معیشت مردم مشکلات زیادی وجود دارد. حداقل اقتصاد مردم وضعیت مناسبی داشته باشد، بقیه مسائل اعم از آزادی بیان و... هیچ. اولین خواسته مردم این است که وضع اقتصادی شان درست باشد. این همه سال است جنگ تمام شده اما کسی از مسوولان نیست که برود وضعیت خرمشهر و آبادان را ببیند. هیچ گونه رسیدگی به آنجا نمی شود. گویا قرار بوده فقط یک تعدادی شهید شوند. آرمان هایی که از آن دم می زدند هم اجرا نشد. کسانی که اکنون در پست هایی مشغول به کار هستند، هیچ شباهتی به شهدا ندارند. به اسم آرمان شهدا سختی های بسیاری را بر مردم روا داشته اند. در این سال ها شهیدان را تبدیل به چوبی کرده اند و بر سر مردم کوبیده اند. به قول مادرم با بیرون بودن موی دختران مان خون شهدایمان پایمال نمی شود. زمانی که دختری به دلیل فقر و نداری مجبور به خودفروشی شود، آن زمان خون پدر من پایمال می شود. البته این اتفاق اخیر باعث شد مردم بفهمند موضع ما چیست و ما در کجا ایستاده ایم و موافق با این روند و این نحوه برخورد نیستیم.

-به اتفاقات اخیر اشاره کردید. نظرتان در مورد اتفاقات اخیر و نوع برخورد با مردم چیست؟

چگونه است کسانی که 30 سال چه خوب و چه بد برای این انقلاب زحمت کشیده اند، یک شبه ضدانقلاب می شوند؟ پسر شهید بهشتی یک شبه بد می شود؟ من با دروغگویی به مردم مخالفم چون پدرم دروغگو نبود. پدر من به این دلیل به شهادت رسید که مردم آزاد باشند. کسی هرگز از پدر یا عموی من نشنیده که به دلیل اعتقادات و مذهب شان به کسی سخت بگیرند یا عنوان کنند چون من این گونه فکر می کنم شما هم باید همانند من بیندیشید و اعتقادات من را دنبال کنید. پدر من شهید نشد که نیروهای ویژه اقدام به ضرب و شتم من با باتوم بکنند. شهید همت نرفت که فرزند و همسرش را ضرب و شتم کنند. آنها انقلاب نکردند و این همه هزینه پرداخت نکردند که وضعیت این گونه شود. چگونه است ما که خانواده شهدا هستیم، یک شبه می شویم برانداز؟، و متهم به مصاحبه با رسانه های بیگانه می شویم؟ من نمی دانم چرا تا این حد به شعور ما توهین می شود؟ زمانی که مردم موضع گیری مادرم را دیدند متوجه شدند ما در چه جبهه یی هستیم. فهمیدند ما مخالف تحمیل مسائل به مردم هستیم. من به دنبال پاسخ هستم. واقعاً دچار سردرگمی شده ام. ما این میزان مصیبت و سختی را تحمل نکردیم که ضدانقلاب ها بیایند و بگویند دیدید چگونه با مردم رفتار کردند. دیدید به شما گفتیم که در نهایت انقلاب، این گونه می شود؛ کسانی که ما در مقابل آنها ایستادیم. تمامی اقدامات نامناسب دیگران را توجیه کردیم اما مگر حوادث این روزهایی که سپری شد، قابل توجیه است؟

-فکر می کنید اگر پدرتان زنده بود چه نظر و دیدگاهی در مورد این اتفاقات و برخوردها داشت؟

آن موقع که پدرم زنده بود، از او خواسته بودند جلوی تلویزیون توبه نامه قرائت کند. نامه یی که مادر من پیش از انتخابات نوشت در مورد همین مساله بود. پدر من را همین رفقای آقای احمدی نژاد و آقای محصولی از سپاه تصفیه کردند و از او خواسته بودند توبه نامه بخواند. در واقع آنها بودند که پدرم را از سپاه بیرون کردند. چه شد که این آقایان، امروز مدافع شهدا شده اند؟ چگونه است کسی که با پدر من که بعدها شهید شد، این گونه رفتار کرد، امروز پست و مقام بالایی می گیرد؟

زمانی که پدر من شهید شد در ارومیه شایع شد که پدرم شهید نشده بلکه به عراق پناهنده شده، تنها به این دلیل که پدرم جنازه نداشت، هیچ گاه در مصاحبه های تلویزیونی به مادرم اجازه ندادند، تعریف کند چه اتفاقی برای پدرم افتاد و همیشه این مسائل سانسور شده اند. من خوشحالم که پدرم نیست این روزها را ببیند. تمامی باورهای من در این سال ها شکسته شد. در واقع نظام جمهوری اسلامی که من نوعی می توانستم مدافع آن باشم، ذره ذره مدافعانش را از دست داد. این همه هزینه پرداخت کرد که چه چیزی را به دست بیاورد؟ شاید اگر پدر و عموی من هم این روزها بودند مجبور می شدم در زندان به ملاقات شان بروم یا اعترافات شان را از تلویزیون ببینم. مردم این روزها به خوبی دروغ را از راست تشخیص می دهند.

منبع: اعتماد
  منبع : فردا
دوشنبه ششم 7 1388
در هفته دفاع مقدس
خط تخریب به فرمانده اسبق سپاه رسید
این خبرگزاری بدون هیچ اشاره به استقبال ها و واکنشهای مثبت به پیشنهاد رضایی، طی گفتگوهایی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام را عنصر بیگانگان خوانده است.
به رغم تاکیدات صریح رهبر معظم انقلاب درباره پرهیز از فضای مسموم رسانه ای و تخریب شخصیت ها و اتهام زنی ها، روند نامیمون تخریب شخصیت های نظام همچنان در دستور کار برخی رسانه ها قرار دارد.

به گزارش«فردا» پس از هجمه و حملات گسترده ای که نسبت به هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان رهبری و سید حسن خمینی نوه بنیانگذار انقلاب اسلامی شد، حال نوبت به محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسیده است.

محسن رضایی چند روز پیش در یک جمع دانشجویی پیشنهادی مبنی بر تشکیل« کمیسیون ملی انتخابات» مطرح کرد که بحثی حقوقی و مربوط به مشکلات قانون انتخابات است. رضایی که خود نامزد انتخابات اخیر ریاست جمهوری بود، پیشنهاد کرده کمیسیون ملی انتخابات تشکیل شود تا دولت از مداخله در امور انتخابات منع شود.

اما این پیشنهاد با واکنش تند برخی از نیروهای سیاسی مواجه شد که با هر گونه طرح و پیشنهاد میانجی گرایانه یا آشتی ملی به شدت مخالفت می کنند و می گویند که هیچ مشکلی در کشور وجود ندارد که ضرورتی برای برقراری آشتی ملی باشد.

به هر روی یکی از خبرگزاری های کشور که در چند ماه گذشته خط تخریب شخصیت های نظام را دنبال می کند، در واکنش به پیشنهاد محسن رضایی به سراغ مخالفان این پیشنهاد رفته و از قول آنها نوشته است که« محسن رضایی مهره دشمنان است»!

این خبرگزاری بدون هیچ اشاره به استقبال ها و واکنشهای مثبت به پیشنهاد رضایی، طی گفتگوهایی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام را عنصر بیگانگان خوانده است.

حبیب الله بوربور دبیرکل جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی در این گفتگو ادعا کرده است: محسن رضایی با طرح تشکیل کمیسیون ملی انتخابات به عنوان مهره دشمنان و بیگانگان تبدیل شده است. دشمن از طریق مهره هایی همانند محسن رضایی می خواهد تنور نفاق را در کشور داغ نگه داردو نگذارد شرایط در کشور آرام شود.

قاسم روانبخش دبیر سیاسی نشریه پرتو سخن و عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)قم هم گفته است: محسن رضایی با طرح تشکیل کمیسیون ملی انتخابات آرا مردم را زیر سوال برد. امروز محسن رضایی با طرح این سوالات به عنوان مهره بیگانگان تبدیل شده است.

بدین ترتیب به نظرمی رسد موج تخریب ها و ترور شخصیت مسئولان نظام، بی توجه به پیامدهای نامبارک خود همچنان به پیش می رود و در این مسیر هیچ خط قرمز و محدودیت و ممانعتی نیز برای خود متصور نیست.

براستی اگرامثال محسن رضایی که کارنامه و سابقه مشخص و آشکاری در نظام دارند، مهره بیگانگان و دشمنان هستند، دیگربه چه کسی می توان اعتماد کرد. ظاهرا استراتژی که این خط خبری دنبال می کند« با ما یا برماست» است که خود را شاقول نظام و انقلاب می دانند. بر این اساس هر کس موافق آنها و برنامه هایشان است، معتقد به نظام و متعهد و انقلابی است و هر کس حرفی بر خلاف برنامه های آنها بزند، می شود ضد ولایت فقیه و مهره بیگانگان.

این خط خبری که حمایت از ولایت فقیه را نیز در انحصار خود می داند، توجه ندارد که این نوع برخورد با مسئولان نظام در راستای «جذب حداکثری» است یا «طرد حداکثری».
منبع : فردا
دسته ها : خبر - سیاسی
دوشنبه ششم 7 1388

هاشمی:عملکردنادرست مسئولان راپای اسلام می نویسند،فکرمی کنند دربهشت برین هستیم

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام احزاب را پیش برنده و ضربه‌گیر نظام خواند و با تاکید بر اینکه هیچ‌چیز جای احزاب را در اداره کشور نمی‌تواند بگیرد، تاکید کرد:منطق و تجربه بشری نشان می‌دهد که اگر قرار است کشور با انتخابات و رای مردم اداره شود، بدون احزاب قدرتمند و برنامه‌دار امکان‌پذیر نخواهد بود.


به گزارش ایلنا آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی عصر دیروز در دیدار با اعضای شورای مرکزی خانه احزاب ایران با مهم دانستن دغدغه‌های احزاب در کشور،یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای مبارزان در پیش و پس از انقلاب اسلامی را حفظ و ارتقاء جایگاه الهام‌بخش اسلام خواند و گفت: تبلیغات گسترده‌ای که امروزه علیه کارآمدی و الهام‌بخشی دین مبین اسلام صورت می‌گیرد، وظیفه همه دلسوزان و وفاداران به نظام و انقلاب را دو چندان می‌کند و همه ما موظفیم به گونه‌ای رفتار کنیم که عملکرد نادرست هیچ‌کس به پای اسلام نوشته نشود و خدای ناکرده هیچ‌کدام ما حجاب اسلام نشویم.


رئیس مجلس خبرگان رهبری یکی از اهداف بلند سند چشم‌انداز 20 ساله کشور را الهام‌بخشی اسلام و قرآن برای ایران و منطقه خواند و تاکید کرد: در برهه حساس کنونی همه دلسوزان نظام در معرض آزمایش بزرگی هستند و باید نهایت تلاش خود را به کار ببندیم که از آن سربلند بیرون بیاییم.
وی با تاکید بر اینکه در حال حاضر جز حفظ و نظام و منافع کشور و مردم و همچنین دفاع از اسلام به عنوان اداره‌کننده کشور آرزویی نداریم، تصریح کرد: بزرگ‌ترین آرزوی من این است که اهدافی که پیشتازان انقلاب در بدترین شرایط به دنبال آن بودند پیگیری شود.


هاشمی رفسنتجانی با اشاره به جنجال‌آفرینی برخی رسانه‌ها در مورد سخنانش در اجلاس خبرگان رهبری در خصوص طرح برخی افراد دلسوز و خیرخواه گفت: متاسفانه برخی افراد و رسانه‌ها که خود را در بهشت برین می‌بینند شتابزده در خصوص این اظهارات عکس‌العمل نشان دادند ولی باید متذکر شوم افرادی دلسوز در مجمع تشخیص مصلحت نظام پیشنهاد دهنده این طرح به اینجانب بودند که مورد موافقت بنده نیز قرار گرفت و قرار است نتایج آن به زودی در دیداری که با آنان خواهم داشت مورد بحث قرار گیرد.


رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بخش دیگری از سخنانش وظیفه احزاب کشور را در شرایط کنونی خطیرتر از گذشته خواند و تاکید کرد: منطق و تجربه بشری نشان می‌دهد که اگر قرار است کشور با انتخابات و رای مردم اداره شود، بدون احزاب قدرتمند و برنامه‌دار امکان‌پذیر نخواهد بود.
رئیس مجلس خبرگان رهبری احزاب را پیش برنده و ضربه‌گیر نظام خواند و با تاکید بر اینکه هیچ‌چیز جای احزاب را در اداره کشور نمی‌تواند بگیرد، تاکید کرد: خانه احزاب می‌تواند در نبود احزاب نیرومند در کشور در حل بسیاری مسائل و مشکلات کشور کارساز و موثر باشد.


در ابتدای این دیدار آیت‌الله موسوی تبریزی دبیرکل خانه احزاب کشور و همچنین آقایان کاشفی، کنعانی‌مقدم، صفرزاده-یحیوی، شیخیانی؛ مرتضوی و سرکار خانم راکعی برخی دیگر از اعضای شورای مرکزی این تشکل با تشریح مسائل و تحولات کشور در شرایط حساس کنونی، دغدغه‌ها و نگرانی‌های خود را در مورد حوادث اخیر و نحوه برخورد با آن و نیز شرایط حساس احزاب کشور بیان کردند و خواستار استفاده از ظرفیت‌های آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی برای برون رفت از این شرایط شدند.

منبع : آینده

دسته ها : سخنرانی - سیاسی
دوشنبه ششم 7 1388

صندلی های خالی مقر سازمان ملل در هنگام سخنرانی احمدی‌نژاد تأسف انگیز بود

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: حضور رییس جمهور در شصت و چهارمین اجلاس سازمان ملل نسبت به ادوار گذشته بسیار کم اثر بود.


 قدرت الله علیخانی در گفتگو با سایت خانه ملت، اظهار داشت: برخورد سران کشورهای حاضر و خالی شدن صندلی‌ها و جایگاه آنها در اجلاس سازمان ملل نسبت به ادوار قبلی بی‌سابقه بود.

وی خاطر نشان کرد: در سفرهای  روسای جمهور گذشته به احترام هیات همراه ایرانی کسی در هنگام سخنرانی رییس جمهور سالن را ترک نمی‌کرد اما این نحوه برخورد با هیات ایرانی در شصت و چهارمین اجلاس سازمان ملل بدترین نوع آن بود.

نماینده مردم قزوین و آبیک در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به این پرسش که آیا به نظر شما حضور احمدی‌نژاد در اجلاس سازمان ملل به معنی پیام رساندن جمهوری اسلامی ایران به جهانیان نبوده است گفت: صرف پیام رساندن که به دنیا نباید به هر قیمتی و با چه هزینه‌ای باشد؛ اگر ضرورت ارسال پیام احساس می شد، بهتر بود، این پیام بدون صرف هزینه از داخل کشور منتشر می شد.

عضو کمیسیون امنیت ملی وسیاست خارجی مجلس تصریح کرد: هر ایرانی که چشمش به صندلی خالی مقر سازمان ملل در هنگام سخنرانی احمدی‌نژاد می‌افتاد تأسف می‌خورد، به غرور ملی خدشه وارد می‌شد.

علیخانی خاطرنشان کرد: خالی شدن سالن در هنگام سخنرانی رییس جمهور زیبنده جمهوری اسلامی نبود اگر سفر انجام نمی‌شد بهتر بود.

این نماینده مجلس شورای اسلامی یادآور شد: به نظر من سفر احمدی‌نژاد به نیویورک نه تنها دستاوردی نداشت بلکه توهین به ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران هم بود.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تصریح کرد: باید مشاوران و دست‌اندرکاران حوزه ریاست جمهوری نسبت به سفر احمدی‌نژاد نیویورک تحلیل درستی ارائه می‌دهند.
 منبع : خبر آن لاین

دسته ها : گفتگو - سیاسی
دوشنبه ششم 7 1388

روحانی:70درصد فیلم هسته‌ای دروغ بود

رییس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) 70 درصد فیلم اخیر هسته‌ای سیما را خلاف واقع خواند.

گفت‌گوی ایسنا با حسن روحانی به این شرح است:

*ایسنا: شما دبیر شورای عالی امنیت ملی و عضو تیم مذاکره‌کننده هسته‌ی بودید. نظر شما درباره فیلم هسته‌یی اخیر که از صداوسیما پخش شد چیست؟

- روحانی: به نظر من70 درصد این فیلم خلاف واقع بود. این فیلم به جای آن که به حرف‌های مسوولان خودی استناد کند به حرف‌های دشمن استناد کرده و نظام را زیرسوال برده بود. مردم کشور ما می‌دانند برنامه هسته‌یی زیر نظر مسوولان نظام بوده و استراتژی آن زیر نظر شخص مقام معظم رهبری بوده است و هیچ کاری در این زمینه بدون اجازه ایشان صورت نگرفته است. ایشان بارها تصریح کرده‌اند من در این زمینه نظارت دارم و اگر جایی انحرافی مشاهده کنم جلوی آن را می‌گیرم. در آخرین روزهای مسوولیتم در شورای عالی امنیت ملی که نزد رهبری رفته بودیم. ایشان تیم هسته‌یی را سربازان خط مقدم کشور لقب دادند. زیر سوال بردن این موضوع، زیر سوال بردن کشور و رهبری بود. به اعتقاد من نادانسته آب در آسیاب دشمن ریختند، ضمن آنکه عمده مطالبی که در این فیلم نقل شد کاملا غلط و نادرست بود.

*ایسنا: آقای دکتر روحانی، هشت سال دفاع مقدس که از آن به عنوان هشت سال جنگ تحمیلی نیز یاد می‌شود، ارزش‌هایی را متبلور و به نوعی فرهنگ‌سازی کرد، شما چگونه این ارزش‌ها را تبیین می‌کنید؟
- روحانی: خاطره‌ تجاوز دشمنی که در همسایگی ما بود بسیار تلخ بود، آن هم در سال‌های اولیه‌ انقلاب که اصلا آمادگی برای جنگ نداشتیم، اما به هر حال دشمن بعثی به مرزهای ما حمله کرد و در 31 شهریور ماه سال 1359، از زمین، هوا و دریا مورد تهاجم واقع شدیم؛ لذا وقتی به جنگ تحمیلی نگاه می‌کنیم خاطراتش تلخ است، اما وقتی به دفاع مقدس می‌نگریم با ملتی مواجه می‌شویم که احساس می‌کرد به ناحق به کشورش تجاوز شده و می‌خواست از شرف و سرزمینش دفاع کند. این احساس شیرینی‌های فراوانی را با خود به همراه داشت، ضمن آن که هیچ کس دوست ندارد در شرایط خاص جنگ باشد، اما در همین دفاع مقدس ارزش‌های فراوانی متولد شد که اولین آن ایستادگی، مقاومت و شهامت ملت بود؛ یعنی وقتی به ایران حمله شد، کسی نگفت سال‌های اولیه انقلاب است، امکانات نداریم، برویم کسی را واسطه کنیم که جلوی دشمن را بگیرد، نه، همه‌ی مردم از تمام شهرهای ایران به پا خاستند، مردم هجوم می‌آوردند، اسلحه می‌گرفتند و به سمت جنوب و یا غرب کشور سرازیر می‌شدند و این چیزی نبود جز شکوه ابتدایی جنگ، در آن زمان سپاه تازه شکل گرفته بود و بیشتر کمیته‌ها بسیج شده بودند به سمت مرزها، ارتش نیز با همه توان خود دفاع می‌کرد، سپس سپاه و نیروهای مردمی نیز به جبهه شتافتند؛ لذا نکته‌ دومی که در دفاع مقدس یک ارزش بود روحیه‌ والای مردم بود. ملت ما هیچ گاه روحیه خود را از دست نداد و تا آخر ایستادگی کرد و همیشه آن روحیه بالا را حفظ کرد؛ البته به نظر من علاوه بر این که ملت ما ملتی بزرگ بوده و هست، پیروی این ملت از تعالیم اسلام، هم‌چنین توصیف اولیه امام از جنگ و اطاعت مردم از امام نیز بسیار موثر بود. 31 شهریور ماه که به ما حمله شد، بعدازظهر با امام مصاحبه‌ای صورت گرفت، ایشان با خونسردی و آرامش فرمودند « دشمنی آمده و سنگی را به خانه‌ ما پرتاب کرده،‌ ملت نیز جواب آن‌ها را خواهند داد»؛ یعنی می‌خواهم بگویم آن‌قدر آرامش، طمانینه و اظهار قدرت امام برای مردم جالب توجه بود که از آن روحیه‌ خوبی گرفتند.


*ایسنا: حرکت‌های مردم‌محور و نقش آن را در دفاع مقدس چگونه می‌بینید؟
- روحانی: دقیقا نکته سوم ارزش‌های دفاع مقدس، ایثار و فداکاری ملت ما بود، مردم ما حاضر شدند به خاطر کشور، نظام و انقلابشان ایثار کنند. مادر و پدرها، فرزندان خود را بدرقه کردند و همسران، شوهران خود را با افتخار به جنگ فرستادند. حتی با نوجوانان کم سن و سالی مواجه می‌شدیم که اصرار داشتند مراکز بسیج، آن‌ها را برای اعزام به جبهه‌ها بپذیرند و در نهایت وقتی جمعی از این رزمندگان شهید می‌شدند، خانواده‌های آنان افتخار می‌کردند و یا اگر نقطه‌ای بمباران می‌شد و خانواده‌هایی به شهادت می‌رسیدند مایه‌ فخر و مباهات نزدیکان خود بودند؛ لذا فداکاری مردم، انواع مختلف داشت. عده‌ای با جان و عده‌ای با مال، مثلا در مقطعی وقتی آوارگان جنگ به شهرهای دیگر سرازیر می‌شدند عده‌ای اگر خانه یا امکاناتی داشتند آن را در اختیار آنان قرار می‌دادند. ارزش‌های بعدی در سال‌های دفاع مقدس که به نظر من بسیار هم مهم بود، اخلاق، انسانیت و شرف ملت ایران بود. ما می‌دانستیم وقتی یک ایرانی اسیر می‌شود، عراقی‌ها چه رفتاری با او دارند؛ اما رزمندگان ما، هیچ گاه با اسرای عراقی بدرفتاری نکردند، حتی اگر در میدان جنگ یک عراقی اسیر می‌شد رزمنده ما با آنکه خود تشنه بود، قمقمه‌ آب خود را در اختیار او قرار می‌داد و وقتی اسرا را به اردوگاه‌ها می‌بردند، با آن‌ها رفتارهای بسیار انسانی داشتند. من در آن ایام بارها از اردوگاه‌ها بازدید کردم و حتی گاهی برای آن‌ها سخنرانی داشتم، با اسرا صحبت می‌کردم و می‌دیدم با چه عطوفت و مهربانی با آن‌ها رفتار ‌می‌شود، این اخلاق و انسانیت تا حدی بود که یکی از خلبانان ما در عملیاتی با یک فروند هواپیمای فانتوم برای تخریب پلی که محل عبور تجهیزات عراقی بود، می‌رود، اما وقتی به نقطه‌ مورد نظر می‌رسد می‌بیند از روی این پل ماشین سواری شخصی عبور می‌کند، لذا از بمباران آن منصرف می‌شود، دور می‌زند و پس از چند دقیقه که آن خودرو عبور می‌کند آنجا را بمباران می‌کند؛ در حالی که این کار بسیار برای او خطرناک بود و باید خاک دشمن را فوری ترک می‌کرد و در چنین لحظه‌هایی، ثانیه‌ها نقش عمده‌ای ایفا می‌کنند؛ بنابراین ارزش چهارم، معنویت خاصی بود که در آن فضا حاکم بود؛ در واقع جبهه‌ها شکل دانشگاه را داشتند؛ به نوعی مراکز تربیتی و پرورشی و آموزشی محسوب می‌شدند. در شب‌های حمله، دعا‌های کمیل و توسل و خداحافظی‌های بچه‌های رزمنده فضای معنوی جالب توجهی را ایجاد می‌کرد. در پشت جبهه‌ نیز همین طور این معنویت، خلوص، اعتقاد به حق، اتکاء به خداوند و «یاحسین» گفتن‌ها و توسل به امام حسین(ع) در سراسر این سرزمین مشاهده می‌شد.

یکی دیگر از ارزش‌های دفاع مقدس حالت تعاون و همکاری و برادری بود، هم نیروها در جبهه‌ها با هم همکاری داشتند و هم مردم در پشت جبهه‌ها، اگر رزمنده‌ای شهید می‌شد همه اهل محل احساس می‌کردند فرزند خودشان بوده و یا در کمک به جبهه نیز هر کس در حد توان کاری می‌کرد؛ مثلا در نمازهای جمعه، صندوق‌هایی بود که مردم کمک‌های خود را در آن‌ها می‌ریختند، همچنین مراکزی وجود داشت که کمک‌های مردمی را جمع می‌کرد و به جبهه‌ها می‌فرستاد، خانم‌ها پشت جبهه، لوازم مورد نیاز رزمندگان را تهیه می‌کردند و می‌فرستادند و یا به عنوان پرستار در جبهه‌ها و بیمارستان‌ها حضور جدی و فعال داشتند و در واقع هماهنگی عجیبی در کشور وجود داشت که بسیار ارزشمند بود و در کنار همه اینها، یکی دیگر از ارزش‌های آن دوران، وحدت و یکپارچگی بود. همه جناح‌ها با هر تفکر و سلیقه‌ای، در مسئله دفاع مقدس یک صدا بودند؛ همه می‌خواستند دشمن را از کشور بیرون برانند، در آن زمان هم همین جناح‌بندی‌ها با نام‌های دیگر وجود داشت، اما در زمینه دفاع، صدا واحد بود؛ حتی در اقلیتهای دینی، عشایر و سایر اقشار مردمی.

نکته‌ دیگر نقش امام و رهبری ایشان در زمینه‌ دفاع مقدس بود. در وصیت‌نامه‌های شهدا می‌بینیم نوشته‌اند "امام را تنها نگذارید"؛ یعنی در همه حال به فکر امام بودند و ایشان جایگاه خاصی در قلوب آنان داشت و به همین دلیل وقتی امام می‌فرمودند "جنگ را تا آخرین خانه باید ادامه دهیم" و آن را جنگ اسلام و کفر لقب می‌دادند، شاهد اطاعت‌پذیری مطلق مردم هستیم که بسیار کارساز است.
* ایسنا: اگر در کنار این ارزش‌ها، کلمه "چرا" افزوده شود، نیاز به تبیین بیشتری پیدا می‌کند. یادم هست امام فرمودند "این دست عنایت حق بود که جوانان را از میکده‌ها به میدان رزم کشاند"؛ این تغییرات ارزشی چرا و چگونه به وجود آمد؟

- روحانی: ببینید! بخش عمده‌ای از آن انگیزه‌ها دینی بود. مردم دفاع را وظیفه اسلامی و دینی خود می‌دانستند و معتقد بودند خداوند این وظیفه را به عنوان جهاد، بر دوش آنان گذاشته است. این انگیزه بسیار موثر بود،‌ به ویژه زمانی که با فرهنگ کربلا و عاشورا توام می‌شد که می‌دیدیم رزمندگان و واحدهایی که به سمت جبهه‌ها می‌رفتند شعارهای «یاحسین» سر می‌دادند.
انگیزه‌ی دیگری که در کنار انگیزه‌ی دینی قرار می‌گرفت، دفاع ملی و حب وطن بود که از عشق به سرزمین ناشی می‌شد. انگیزه‌ی سوم، مظلومیت ملت ایران بود. این احساس در مردم وجود داشت که به آنان ظلم شده، آن هم در شرایط اولیه پس از انقلاب، وقتی که تازه می‌خواستند کشور خود را سامان دهند، دشمن با توطئه‌ای علیه آنها حمله کرده و به خصوص اینکه می‌دیدند همه‌ی قدرت‌های بزرگ هم از متجاوز حمایت می‌کنند و ملت ما تنهاست و باید بر روی پای خود بایستد؛ یعنی مظلومیت، انگیزه‌ی ملی و حب وطن و انگیزه‌ دینی در کنار هم قرار گرفته و این احساس را ایجاد کرده بود که دفاع وظیفه آن‌هاست، در اینجا دیگر اختلاف نظری وجود نداشت، بلکه دفاع یک اصل مسلم پذیرفته‌شده بود.

*ایسنا: نقش امام(ره) را چگونه می‌بینید؟
-روحانی: امام نقش بسیار موثری داشتند. ایشان شخصیتی استثنایی در تاریخ کشورمان بودند و پس از ائمه‌ی معصومین،‌ در میان علما و سیاسیون، شخصی با این ویژگی کمتر دیده می‌شود و یا اصلا وجود ندارد؛ به هر حال، کسی که شانزده سال مبارزه و مقاومت کرده تا انقلابی را به ثمر رساند و رژیم دو هزار و پانصد ساله را سرنگون کرده، در دوران رهبری خود نیز همیشه صدای مردم بوده و وقتی حرفی می‌زده ملت احساس می‌کردند این حرف دل آن‌هاست، در عین حال ایشان نیز به مردم تکیه می‌کردند. به آن‌ها احترام می‌گذاشتند؛ کما اینکه دقیقا چهل و هفت روز پس از پیروزی انقلاب انتخابات را برگزار کردند، به ملت گفتند پیشنهاد من نظام جمهوری اسلامی است و شما بگویید آری یا نه، لذا احترامی که امام برای مردم قایل بود یک طرف قضیه بود و طرف دیگر، جایگاه معنوی ایشان بود. امام در نگاه مردم یک مرجع تقلید و عالم برتر دینی بودند که زندگی‌شان همواره با عرفان و خلوص توام بوده است. با وجود آن که فوت حاج آقا مصطفی رنگ و بوی شهادت داشت ایشان هیچ گاه نگفتند که در راه انقلاب فرزندم را تقدیم کردم، بلکه همیشه از مردم و فداکاری‌های آنان صحبت می‌کردند. نکته‌ی دیگر درباره‌ی امام (ره)، روحیه‌ی شهامت ایشان بود. رهبر انقلاب شجاعانه در برابر دشمن ایستادگی می‌کردند و مردم از این روحیه‌ی ایشان لذت می‌بردند و با این که حمله‌ی هوایی هم به جماران صورت گرفت امام همان جا ماندند و حتی به پناهگاهی هم که برای ایشان درست کرده بودند، نرفتند.
ایشان می‌گفتند من هم مثل همه‌ی مردم هستم و وقتی به ایشان گفتند "جان شما در خطر است" ایشان فرمودند "من باشم یا نباشم مردم راه خود را انتخاب کرده‌اند" می‌خواهم بگویم ویژگی‌های امام به گونه‌ای بود که کلام ایشان در دل همه‌ی مردم نفوذ داشت و بنابراین سخن، راه و فرمان امام نقش بسیار کلیدی در دفاع مقدس ایفا کرد، گذشته از اینکه ایشان فرمانده کل نیروهای مسلح هم بودند.


*ایسنا: به نظر شما کدامیک از این ارزش‌ها در جامعه‌ امروز تقویت شده و کدامیک رنگ باخته و باید بیشتر به آن‌ها بها داد؟
- روحانی: هر کجا مردم ما در یک واقعیت همفکر و متحد می‌شوند، حماسه آفریده می‌شود. در دفاع مقدس هیچ کس شکی در درستی این راه نداشت. اگر هم کسی تردید داشت زود قانع می‌شد؛ لذا اگر از شیوه‌ی اقناع در کشور استفاده شود و به گونه‌ای کارها پیش برود که مردم در یک اصل شریک شوند و اگر اتفاق نظر نیست، اکثریت قاطع سطح بالایی به وجود آید، حماسه آفریده می‌شود و وحدت به معنای واقعی کلمه شکل می‌گیرد.
در دفاع مقدس مردم احساس می‌کردند حق با آنهاست؛ به همین دلیل ایستادگی کردند. امروز هم در برابر تجاوز دشمن یکصدا خواهند بود؛ به طور مثال فرض کنیم دشمنی مانند آمریکا تصمیم بگیرد به مراکز هسته‌ای کشور ما حمله نظامی کند (البته نه اینکه بحث احتمال چنین اتفاقی باشد – نه شرایط آن وجود دارد و نه محقق می‌شود ) ملت ما یکصدا در برابر آن ایستادگی خواهد کرد. مردم ما همچنان انگیزه‌های دینی خود را دارند و این گونه نیست که از دین فاصله گرفته باشند. در مراسم مذهبی می‌بینیم که مردم چگونه عشق خود را به دین و مذهب‌شان ابراز می‌کنند، درباره‌ی عشق به وطن نیز همین احساس وجود دارد.

*ایسنا: بنابراین می‌توان گفت اکثر ارزش‌های دفاع مقدس دستخوش تغییر نشده‌اند؟
- روحانی: من معتقدم همین طور است؛ یعنی اگر خدای ناکرده اتفاقی برای کشور ما بیفتد، همان ارتش، همان سپاه و بسیج و نیروهای مسلح و نیز همان نیروهای مردمی به صحنه خواهند آمد؛ چرا که علاقه‌ی مردم به دین و وطن‌شان نه تنها تغییر نکرده، بلکه بیشتر نیز شده، ضمن آنکه حق‌مداری و ایستادگی در برابر ظلم نیز در اذهان جوانان ما همچنان پابرجاست.

*ایسنا: آیا در هشت سال دفاع مقدس این ارزش‌ها به صورت مداوم بدون تغییر ماندند؟
- روحانی: نمی‌توانیم بگوییم در یک خط مستقیم بوده، اگر نموداری رسم کنیم با این که هر روزش مانند روز قبل نبود، اما تغییرات آن‌چنان هم وجود نداشت؛ به هر حال وقتی جنگی هشت سال طول می‌کشد، ممکن است در اذهان مردم این پرسش پیش بیاید که چرا تا این حد طولانی شده و اصلا چه فایده‌ای دارد که ادامه پیدا کند؟ که البته این شبهات تا حدی در برخی ایجاد شده بود که در روحیه‌ها بی‌تاثیر نبود، اما ماه آخر مردم حماسه‌ی بزرگ را آفریدند؛ یعنی زمانی که احساس می‌شد مردم نسبت به جبهه‌ها سرد شده‌اند، امام بیانیه‌ای در روز 27 تیر ماه سال 1367 صادر کردند که در اخبار ساعت 2 پخش شد، مردم پای رادیوها گریه کردند،‌ به یک باره آنچنان موجی ایجاد شد و مردم چنان هجومی به سمت جبهه‌ها بردند که سپاه و بسیج به ما می‌گفتند لباس، کفش و اسلحه نداریم و به مردم بگویید به جبهه‌ها نیایند، ما امکانات کافی نداریم. از این تاریخ که روز پذیرش قطعنامه بود تا روز 29 مرداد که روز آتش‌بس بود، صحنه‌هایی در کشور آفریده شد که کم‌نظیر بود و جنگ با غرور و حماسه‌ عظیمی پایان یافت، عراق به سمت خوزستان آمد، آن را پس زدند، در مناطق میانی عراق را مجبور به عقب‌نشینی کردند، عراقی‌ها منافقین را فرستادند، که تا اسلام‌آباد آمدند، اما نیروهای ما آن‌ها را شکست دادند و آن‌چنان مفتضحانه فرار کردند که سران آن‌ها نیمه‌شب با هلی‌کوتپر از خاک ایران متواری شدند؛ بنابراین هفته‌های آخر جنگ بسیار زیبا بود. ما جنگ را با افتخار و غرور به پایان رساندیم و نشان دادیم ما همان ملتی هستیم که در سال 59 بودیم.

*ایسنا: برخی جنگ را به دو سال اول و شش سال دوم تقسیم می‌کنند و معتقدند جنگ در همان دو سال اول باید به پایان می‌رسید. نظر شما چیست؟
- روحانی: اگر بخواهیم جنگ را به مراحل مختلف تقسیم کنیم در مرحله اول که ماه اول جنگ یعنی مهر ماه بود، همه تلاش‌ها این بود که در برابر دشمن سد ایجاد شود و کاری کنیم که دشمن پیشروی نکند و بسیج بزرگی برای این هدف شکل گرفته بود، البته هوانیروز نقش فوق‌العاده‌ای داشت، هلی‌کوپترها به جنگ تانک‌ها می‌رفتند، خدا رحمت کند شهید کشوری و شهید شیرودی را که قهرمانان بزرگ هوانیروز بودند و توانستند در غرب و جبهه میانی، جلوی عراق را بگیرند و گردان زرهی این کشور را مستاصل کنند. فردای روز حمله‌ی عراق یعنی اول مهرماه صد و چهل فروند هواپیما برای بمباران عراق اعزام شدند و آن‌ها اصلا فکر نمی‌کردند ما این همه هواپیمای آماده داشته باشیم، پیش خودشان فکر می‌کردند هواپیماهای ایران آمریکایی است و این کشور هم که با ما قطع رابطه کرده، ‌ارتش هم که چندان سامان ‌نیافته است، اما به یک باره با دیدن صد و چهل هواپیمایی که همه پس از بمباران عراق سالم برگشتند- البته به جز یکی که تیر خورده بود و در یکی از جاده‌های غرب کشور به زمین نشست- تکان خورند و در رزمندگان نیز روحیه و غروری آفریده شد.
نقش نیروی هوایی در این مرحله از جنگ بسیار کلیدی بود، عراق حملات هوایی خود را به شهرها هم آغاز کرده بود و هواپیماهای اف – 14، شب‌ها تا صبح،‌ در مرزهای هوایی پرواز می‌کردند و قدرتی که این پرنده در آسمان داشت عراق را مستاصل کرده بود.

این هواپیما، موشکی داشت که در 80 کیلومتری،‌ هواپیمای دشمن را هدف قرار می‌داد، این موضوع آن‌چنان آنها را ترسانده بود که وقتی یک اف -14 بلند می‌شد همه مانند روباهی در برابر شیر فرار می‌کردند. خلبانان ما هم مدام در حال پرواز بودند؛ به گونه‌ای که سوخت‌گیری را در هوا انجام می‌دادند که البته در آن زمان عراق چنین سیستمی را نداشت، اوایل جنگ چند شب من با هواپیمای تانکر پرواز کردم، در نزدیک مرزها می‌دیدم که چگونه اف -14‌ها و اف -4ها بنزین می‌گیرند، خلبانان ما گاهی چند ساعت در پرواز بودند. خدا رحمت کند شهید بابایی را که یک بار 9 ساعت در پرواز بود و این بی‌نظیر بود، یک خلبان وقتی بلند می‌شود، شرایط کابین یک جنگنده به او نیم ساعت تا پنجاه دقیقه بیشتر اجازه‌ پرواز نمی‌دهد، اما ایشان معتقد بودند به ازاء هر نشست و برخاست، باید قطعه مصرف شود؛ لذا برای آن که قطعه کمتر مصرف شود تصمیم می‌گرفتند مدت زمان زیادی را در آسمان بمانند؛ این مرحله اول جنگ یعنی ایجاد سد در برابر دشمن بود.
*ایسنا: مرحله دوم چگونه و از چه زمانی آغاز شد؟
- روحانی: مرحله‌ دوم جنگ،‌ از آخر مهرماه و با حملات چریکی آغاز شد. خدا شهید چمران را رحمت و آیت‌الله خامنه‌ای را حفظ کند. هر سه عضو کمیسیون دفاع مجلس اول شورای اسلامی بودیم. این دو عزیز از اوایل جنگ به جبهه رفتند و گروه‌های چریکی را در اهواز سامان دادند که شبها به دشمن حمله می‌کردند، چند تانک را منفجر می‌کردند، عده‌ای را می کشتند و عده‌ای دیگر را اسیر می‌کردند؛ حرکت دوم این چنین شکل گرفت.
حرکت سوم مربوط می‌شود به سال 1360؛ یعنی یک سال بعد از جنگ که طراحی شد. برای شکستن حصر آبادان امام به ارتش و سپاه دستور دادند که این حصر از بین برود و اولین طراحی برای این کار به نام عملیات ثامن‌الائمه به دلیل آنکه مصادف با میلاد امام رضا (ع) بود انجام شد. ارتش و سپاه با کمک هم حصر آبادان را شکستند، این اولین عملیات مهم و تهاجمی ما بود که بسیار ارزشمند محسوب می‌شد، پس از آن عملیات‌های بعدی را سامان دادیم؛ مانند عملیات بستان در همان سال، عملیات فتح‌المبین در فروردین سال آینده (1361) و در نهایت نیز فتح خرمشهر.


*ایسنا: در خردادماه سال 1361 (یعنی خرداد همان سال) پس از آزادسازی خرمشهر، چگونه جنگ ادامه پیدا کرد؟
- روحانی: این مرحله، مرحله‌ چهارم جنگ بود، حال که دشمن از بخش بزرگی از خاک ما که حدود 14 هزار کیلومتر بود بیرون رفته و تقریبا دو هزار کیلومتر آن باقی مانده بود دو بحث وجود داشت؛ یکی اینکه حال که عراق را بیرون راندیم جنگ را ادامه ندهیم، در این مورد اشکال در این بود که اولا عراق در برخی نقاط هنوز در خاک ما بود، ثانیا دشمن در جایی مستقر بود که مردم شهرهای مرزی نمی‌توانستند بازگردند. درست است که ما خرمشهر را آزاد کرده بودیم و تا مرز شلمچه پیش رفته بودیم اما عراق چند کیلومتر آن طرف‌تر بود و می‌توانست با تانک یا خمپاره‌های 81 و 120 به خرمشهر حمله کند.
با توپ هم می‌توانستند آبادان را بزنند و شرایط به گونه‌ای بود که اگر می‌ایستادیم، عراق کشوری نبود که تسلیم شود، اما بحث دیگر این بود که پیشروی کنیم و به نقاط مطمئن‌تر دفاعی برسیم؛ یعنی دشمن را بیست تا سی کیلومتر از شهرهایمان دور کنیم تا نقاطی که خمپاره و توپ آن‌ها نرسد یا به یک نقاط دفاعی برسیم که با نیروی کم بتوانیم دفاع کنیم. در کنار این دو بحث، بحث سومی هم وجود داشت مبنی بر اینکه عراق با چنین ارتش قوی‌ای، اگر منهدم نشود با سه ماه استراحت مجددا حمله خواهد کرد و همین موجب شد که مرحله‌ی پنجم جنگ شروع شود.


*ایسنا: مرحله پنجم جنگ چگونه شکل گرفت و پیش رفت؟
- روحانی: این مرحله مرحله زمین‌گیرکردن ماشین‌های جنگی عراق و دورکردن دشمن از شهرهای اصلی و رسیدن به نقطه پدافندی مناسب بود که بتوانیم با نیروی کمتر دفاع کنیم. این از اهداف اصلی ما بود که ترسیم می‌شد که البته با آن چه از نظر استراتژیک و به زبان گفته می‌شد که « می‌جنگیم که صدام را ساقط کنیم» تفاوت داشت. مرحله پنجم با عملیات رمضان در تیرماه 1361 آغاز شد و پس از آن به والفجر مقدماتی، والفجر یک و سایر عملیات‌ها رسیدیم که چند سال طول کشید؛ البته مرحله دیگری هم در جنگ داریم که مرحله ششم است. در آن مرحله جنگ شهرها شدت می‌یابد و از سلاح‌های شیمیایی توسط عراق استفاده می‌شود. بعد از آن مرحله هفتم را به دنبال دارد که آمریکایی‌ها وارد جنگ می‌شوند و مساله جنگ نفتکش‌ها پیش می‌آید. این‌ها مسائلی است که ما در هشت سال جنگ تحمیلی داشتیم و به همین دلیل من موافق نیستم جنگ را به دو سال اول و شش سال دوم یا همان 6 + 2 تقسیم کنیم و بگوییم بعد از آن ارزش‌ها تغییر کرد؛ البته نمی‌توان منکر شد که پس از فتح خرمشهر اختلاف نظرهایی کم و بیش به وجودآمد؛ هم در میان مردم و هم سیاسیون؛ اما در کلیت امر به دلیل این که حضرت امام در نهایت موافق بودند جنگ ادامه پیدا کند تا به نقطه‌ی روشنی برسیم، این اختلاف نظرها موثر نبود.
*ایسنا: در بحث قطعنامه عده‌ای این موضوع را مطرح می‌کنند که چرا امام در آن زمان قطعنامه را پذیرفتند و فرمودند که من جام زهر را نوشیدم؟
-روحانی: در سال‌های قبل از قطعنامه یعنی سال‌های 65 و 66 ما پیروزی‌های پیاپی کسب کردیم مانند فاو، کربلای 5 و حلبچه. آن زمان رزمندگان و فرماندهان معتقد بودند ما هنوز به هدف مد نظرمان نرسیده‌ایم و می‌گفتند با یک یاحسین دیگر به نقطه‌ی بهتری می‌رسیم. این حرف‌ها به امام منتقل می‌شد. از سوی دیگر دولت و مجلس نیز همین نظر را داشتند. بالطبع امام با توجه به نظرات مسوولان سیاسی و نظامی نمی‌توانستند بگویند جنگ را متوقف کنید؛ چرا که در آن صورت همه می‌گفتند ما می‌توانستیم به پیروزی بزرگ برسیم، اما امام مانع شدند و حتی ممکن بود بگویند اگر آن را ادامه می‌دادیم می‌توانستیم ملت عراق را آزاد کنیم؛ اما امام در سال 67 زمانی که دیدند فرماندهان نظامی و مسوولان سیاسی به ایشان نامه‌ای نوشتند مبنی بر اینکه بودجه نداریم و با امکانات عراق به خصوص پس از به کار بردن سلاح‌های شیمیایی توسط آنها نمی‌توان جنگ را ادامه داد و تلفاتمان افزایش خواهد یافت، قطعنامه را پذیرفتند، به هر حال به دست آوردن امکانات هم نیاز به زمان داشت؛ یعنی باید جنگ را متوقف می‌کردیم تا پولی برای خرید تانک و هواپیما بدهیم و آنها نیز آن را تولید کنند و رزمندگان آموزش ببینند که یک تا دو سال طول می‌کشید. در آن شرایط بود که امام احساس کردند فضا به گونه‌ای نیست که بخواهیم جنگ را ادامه دهیم؛ البته ایشان حدود 40 نفر از مسوولان نظامی و سیاسی را انتخاب کردند و مورد مشورت قرار دادند و سپس پذیرش قطعنامه 598 در 27 تیرماه و در روز دوشنبه اعلام شد؛ البته جلسه‌ی مسوولان و سران کشور در روز یکشنبه صبح در دفتر آیت‌الله خامنه‌ای که رییس‌جمهور بودند برگزار شد که در آن عده‌ای از مسوولان نظامی، سیاسی، فرماندهان نظامی و نیز عده‌ای از مسوولان استان‌ها حضور داشتند که از صبح تا حدود 8 شب ادامه پیدا کرد و نظر هم این شد که ما قطعنامه را بپذیریم.


* ایسنا:اعضای این جلسه چه کسانی بودند؟
- روحانی: آقایان آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، حجت‌الاسلام محتشمی‌پور، آیت‌الله موسوی اردبیلی، آقای مهندس موسوی، برخی وزرا، فرماندهان عالی ارتش و سپاه و ائمه جمعه بعضی از استان‌ها حضور داشتند. من نیز در آن جلسه بودم و حاج احمدآقا نیز به ما ملحق شدند. جلسه تا شب ادامه پیدا کرد و همه نظرشان این بود که جنگ پایان بپذیرد، البته نظرات مختلفی در این زمینه وجود داشت. یکی معتقد بود کشور دیگری واسطه شود،‌ دیگری می‌گفت قطعنامه را بپذیریم و برخی دیگر معتقد بودند یکجانبه اعلام آتش‌بس کنیم. به هر حال در اصل نتیجه همه موافق بودند و در نهایت منتهی به این شد که قطعنامه 598 را بپذیریم که نیمه‌شب نامه‌ی ایران برای سازمان ملل ارسال شد و رسما فردای آن روز یعنی دوشنبه ساعت 2 در اخبار اعلام شد؛ لذا من فکر می‌کنم کار امام بسیار منطقی بود.
*ایسنا: یعنی تصمیم امام برآمده از تصمیمات مسوولان سیاسی و نظامی بود؟
- روحانی: بله درست است.
*ایسنا: اما بعد از قطعنامه 598 هم جنگ ادامه پیدا کرد. آیا این به نوعی مظلومیت ایران را در جهان ثابت نمی‌کرد؟

- روحانی: بله، یکی از مسائلی که برخی مطرح می‌کردند همین بود که صدام حاضر به پایان جنگ است، چرا از ایران دست برنمی‌دارد و این تجربه‌ای شد که ما روز دوشنبه از طریق سازمان ملل و رسانه‌هایمان رسما اعلام کردیم قطعنامه را پذیرفتیم اما عراق از فردای آن روز جنگ را تشدید کرد؛ در واقع این کشور حس کرده بود ما وقتی قطعنامه را پذیرفتیم معنایش این است که ضعیف شده‌ایم و الان موقعیت خوبی است که بتوانیم این کشور را مجددا اشغال کنیم، اهواز و خرمشهر را تصرف کنیم، حتی منافقین را فرستادند تا به تهران بیایند. در این تصور واهی برای همگان معلوم شد که صدام دروغ می‌گوید و ملت ما همچنان قوی و پایدار است. در آن شرایط اگر عراق همان روز 27 تیر پایان جنگ را قبول می‌کرد آن حماسه خلق نمی‌شد اما عراق حماقت و به ما حمله کرد، ملت ما هم به پا خاست و پایان جنگ با حماسه‌ای بزرگ و افتخارآفرین به نفع ما شکل گرفت.


* ایسنا: ضعف امکانات ما در پایان جنگ چه بود؟ لطفا به برخی خاطرات خود در این زمینه بپردازید؛ مثلا در زمینه فروش نفت یا خرید سلاح.
- روحانی: عراق در طول جنگ از دشمن سلاح دریافت می‌کرد و اصلا با هیچ تحریمی مواجه نبود. میراژهای F1 را عراق دریافت کرد؛ البته این کشور میراژ را در سال 62 از فرانسه خریداری کرده بود؛ اما تا خلبانان آموزش ببینند در سال 64 فعال شد یا با میگ‌های 25 که 70 هزارپا پرواز می‌کردند و تهران را بمباران می‌کرد. بمبش را در کرج رها می‌کرد، اما آنقدر ارتفاع و سرعت داشت که به تهران اصابت می‌کرد و بعد از کرج هم هواپیما دور می‌زد و جنگنده‌های ما هم نمی‌توانستند با آنها مقابله کنند. ما هم فقط به تلافی می‌توانستیم بغداد را بمباران کنیم و یا در بمباران شیمیایی نوعی مواد شیمیایی در اختیار عراقی‌ها گذاشته بودند از سوی شرکت‌های اروپایی که شیمیایی چندپایه محسوب می‌شد و حتی از ماسک‌های بچه‌های ما عبور می‌کرد. در سال 66 در اهواز در بیمارستان‌ها می‌دیدم کسانی که در اثر بمباران شیمیایی از بین رفته‌اند همه ماسک داشتند. ما دیدیم سلاح‌های جدیدی در اختیار عراق گذاشتند، از سوی دیگر شرایط ما به گونه‌ای بود که می‌خواستیم نفت بفروشیم، باید صبر می‌کردیم تا کاروان نفتکش‌ها درست می‌کردیم که اطراف آن‌ها ناوچه و در فضای بالای آن هواپیمای F14 قرار دهیم تا بتوانیم کاروان را عبور دهیم؛ در واقع کشتی‌های نفتکش را از خارک اسکورت می‌کردیم تا به بندرعباس برسانیم و آنها را عبور دهیم. اگر F14 ها بالای سر کشتی و ناوچه‌ها در اطراف آن نبودند، نمی‌توانستیم به سلامت نفت‌مان را صادر کنیم.
*ایسنا: در واقع می‌توان گفت ما در جنگ تنها بودیم؟
- روحانی: هیچ کس در دنیا چیزی به ما نمی‌داد، ما توپ پدافندی داشتیم که ساخت سوییس بود و زمانی که آن را برای تعمیر فرستاده بودیم سوییس آن را به ما پس نمی‌داد و می‌گفت زمان جنگ است و نمی‌توانیم آن را پس دهیم و یا وقتی که یک توپ ضدهوایی ساده مثل توپ 23 که ساخت شوروی بود طبق قرارداد می‌گفتیم قطعه‌های این توپ را به ما بدهید، آنها می‌گفتند چون جنگ است نمی‌توانیم. از سوی دیگر شوروی به عراق میگ مدرن و تانک 72 می‌داد و فرانسه نیز میراژ می‌داد و حتی سوپر استانداردها را نیز به عراق اجاره می‌دادند؛ کاری که واقعا در دنیا بی‌سابقه بود. در عین حال 5 آواکس عربستان نیز در خلیج فارس پرواز می‌کرد که رادارهای آن تا تبریز برد داشت. ماهواره‌ها هم بالای سر ما بودند و مدام ما را کنترل می‌کردند و به عراق خبر می‌دادند ایران چه کار می‌کند و نیروهایش کجا تجمع دارند؛ در واقع می‌خواهم بگویم ما در جنگ تنها بودیم و همه دنیا پشت عراق بودند. جنگ که تمام شد ما اسیرهای سودانی،‌ مصری، اردنی و ... را آزاد ‌کردیم. صدام پس از جنگ به یمنی‌ها مدال داد و یا در جنگ کویت، کشورهای عربی خلیج فارس اعلام کردند چقدر پول و امکانات در اختیار صدام گذاشتند برای جنگ با ایران. هواپیمای جنگنده عراقی به خلیج فارس می‌آمد و بمباران می‌کرد، به امارات می‌رفت بنزین و مدال می‌گرفت و به عراق برمی‌گشت.
زمانی با وزیر کشور عربستان صحبت می‌کردم. گفتم شما به عراق کمک‌های زیادی کردید. او در پاسخ گفت «ببخشید کمک ما بیشتر از این حرف‌ها بود که شما می‌گویید»؛ لذا در آن شرایط که همه پشت سر عراق بودند ما باید هزینه فایده می‌کردیم و در مجموع وحدت نظری وجود داشت در تیرماه سال 67 مبنی بر این که مصلحت این است که جنگ پایان یابد.
* ایسنا: چرا حضرت امام آن را جام زهر نامیدند؟
- روحانی: برای آن که امام دوست داشت در این جنگ به نقطه‌ای برسیم که عراق هم از شر صدام راحت شود. در داستان دوجیل که یک نفر به صدام تیراندازی کرده بود، صدام بسیاری از افراد آن طایفه را از بین برد و یا در حلبچه که بر سر مردم خود بمب شیمیایی ریخت نشان می‌داد که مردم عراق مظلوم واقع شده‌اند و در این شرایط امام می‌خواست با فشار نظامی ما و حرکت مردم عراق، صدام ساقط شود و از شر این خبیث آزاد شوند، اما نشد؛ بنابراین پذیرش قطعنامه برای امام آسان نبود، اما با ایستادگی و حماسه‌ای که مردم در مرداد همان سال آفریدند دل امام التیام پیدا کرد.

* ایسنا: ما با دست خالی می‌جنگیدیم. پس چطور شد توانستیم در عملیات‌های پیاپی پیروزی‌های پیاپی را کسب کنیم؟
- روحانی: چند چیز باعث این پیروزی‌ها شد. اولین آن ابتکار عمل بود؛ مثلا در عملیات خیبر و بدر که در سال 62 و 63 اتفاق افتاد ما از جایی به نام هور عبور کردیم که به ارتفاع دو متر آب و نیزار بود و اصلا کسی نمی‌توانست تصور کند ما از این منطقه عبور کنیم و به نیروهای عراقی برسیم. جهاد سازندگی نیز پل‌هایی را به صورت شناور با فوم درست کرد. در عملیات خیبر 10 تا 12 کیلومتر پل شناور درست کرده بودیم که ماشین از روی آن عبور می‌کرد. این‌ها ابتکار بود و یا این که بر روی بلدوزرها طرحی اجرا کرده بودیم که آن را کفشک می‌نامیدیم و می‌توانست از منطقه باتلاقی عبور کند. در موارد دیگر موشک‌هایی درست کرده بودیم که پدهایی را که در هور بود می‌شکافت و آب را جاری می‌کرد. کارهای عظیمی را انجام دادیم؛ مثلا سیستم‌های راداری ما را عراق با موشک ضدتشعشع منهدم می‌کرد. فرانسوی‌ها و روس‌ها موشک‌های ضدرادار داده بودند که وقتی هواپیما در 50 ،‌ 60 کیلومتری رادار قرار می‌گرفت، موشک را پرتاب می‌کرد، دور می‌زد و می‌رفت، این موضوع ما را مستاصل کرده بود. ما می‌خواستیم موشک ضدهوایی هاگ را فعال کنیم، تا می‌آمدیم آن را روشن کنیم آن‌ها با این موشکها می‌زدند. ما برای عملیات فاو ده‌ها جلسه گذاشتیم و ساعت‌ها نشستیم و گفت‌وگو کردیم تا راهی پیدا کردیم. خدا شهید ستاری و شهید بابایی را رحمت کند. در عملیات فاو ابتکار خارق‌العاده‌ای انجام دادیم که البته تا الان به صلاح نیست که آن را بازگو کنیم. ما در فاو 75 فروند هواپیمای عراقی را سرنگون کردیم؛ کار بی‌نظیری بود و دنیا متعجب شده بود، ما توانستیم حدود 16 تا 17 خلبان را اسیر کنیم. خود عراقی‌ها به سقوط 63 فروند هواپیما اعتراف کردند؛ لذا می‌خواهم بگویم کارهای بزرگی توسط دانشگاهیان، سپاهیان، ‌بسیجیان و ارتشی‌ها انجام شد.


* ایسنا: دومین عامل پیروزی را در چه می‌دانید؟
- روحانی: فداکاری رزمندگان بسیج افتخارات بزرگی را برای ما در 8 سال جنگ آفرید. این همه فداکاری و عبورها از میدان مین کار معمولی نبود. اگر فداکاری‌های آنها نبود، پیروزی امکان نداشت. رزمندگان ما می‌دانستند صددرصد شهید می‌شوند اما با افتخار می‌رفتند و حتی بین آنها نوعی مسابقه بود. نکته سوم نیز صدای واحدی بود که در کشور وجود داشت، هم در جبهه و هم در پشت جبهه همه کمک می‌کردند و اگر این سه عامل نبود ما نمی‌توانستیم در برابر یک دنیا بایستیم.
* ایسنا: با توجه به شرایط امروز کشور به نظر شما تاکید بر کدامیک از ارزش‌های دفاع مقدس می‌تواند راهگشا باشد؟
- روحانی: به نظر من برادری‌ای که در دوران جنگ وجود داشت، آن موقع همه در کنار هم بودیم که باید به این حس برگردیم. ما دو جناح سیاسی در کشور داریم و هر جناح فکر می‌کند دیگری خطاها و اشکالاتی دارد، اما نباید این مساله را بزرگ کنیم. اگر این جناح اشکالی دارد طرف مقابل نباید آن را بزرگنمایی کند یا بلافاصله جناح مقابل را تبدیل ‌کنیم به دشمن بزرگی که گویی ضد نظام و ضدانقلاب است یا طرف مقابل جنایتکار است، به نظر من این قضاوت‌ها صحیح و دقیق نیست و به توصیه مقام رهبری در عید فطر که تاکید کردند فضای تهمت و دشمنی باید از سوی هر دو طرف از بین برود، باید عمل کنیم. صداوسیما هم می‌تواند در این زمینه نقش موثری داشته باشد؛ البته من از زمانی که مقام معظم رهبری این تاکیدات را فرمودند تا امروز تغییرات لازم را در صداوسیما ندیدم، اما امیدوارم رسانه ملی و دیگر رسانه‌ها به دستور رهبری عمل کنند و نگذاریم فضای تهمت گسترش پیدا کند و اتهام و دشمنی افزایش یابد. اگر انتقادی وجود دارد می‌توانیم با هم دوستانه‌تر صحبت کنیم و لحن پرخاش را تغییر دهیم؛ لذا به نظر من بازگشت فضای برادری و اتحاد و عمل بر اساس اصولی که به نفع کشور و انقلاب است و وحدت مسوولان راهگشاست. زمان جنگ همه مسوولان در کنار هم بودند، این‌که امروز برخی نهادها را در یک قسمت و نهادهای دیگر در قسمت دیگری تقسیم‌بندی شوند، شایسته نیست. اگر مشکلاتی با هم و یا اختلاف نظری داریم باید با دوستی و برادری حل کنیم و به نقطه صمیمیت برسیم.
به نظر من جایگاه رهبری همیشه باید در کشور ما محفوظ بماند. همچنین اگر هم انتقادی به یکی از چهره‌ها داریم، جایگاه‌ها باید حفظ شود. نباید همه پل‌ها را خراب کنیم و چهره‌های تاثیرگذار را زیر سوال ببریم. جایگاه رهبری از حضرت امام آغاز می‌شود؛ یعنی رهبری امروز ادامه رهبری امام است؛ البته امام به غیر از مساله رهبری حق بزرگی بر گردن ما دارد. ایشان بنیانگذار نظام هستند. به ما عزت، استقلال و آزادی دادند. جایگاه ایشان باید برای همیشه برای ما محترم باشد. عده‌ای فکر می‌کنند اگر به بیت امام توهین کنند ، دیگران دور می‌مانند و یا فکر می‌کنند اگر برخی چهره‌های تاثیرگذار در این انقلاب را مورد توهین قرار دهند، چهره‌های دیگر سالم می‌مانند؛ نباید اجازه دهیم فضایی ایجاد شود که چهره‌های تاثیرگذار و موثر انقلاب و دفاع مقدس بی‌جهت زیر سوال بروند. اگر حرمت‌شکنی شروع شد، پایانی ندارد و هیچ کس سالم نمی‌ماند. کسی فکر نکند در چند قدم می‌تواند حرمت‌شکنی کند و دیگر فراتر نرود.

منبع : آینده

دسته ها : گفتگو - سیاسی
دوشنبه ششم 7 1388

اعزام دانشجو به ونزوئلا

 آن زمان که هوگو چاوز طی هفتمین سفر خود به ایران پس از زیارت امام رضا و نشستن سر سفره افطار در کنار احمدی نژاد ایران را به مقصد کاراکاس ترک می کرد گمان نمی برد که 47 دانشگاه کشورش توسط وزارت علوم دولت دهم ایران معتبر شناخته شود تا سرفصل تازه ای در دفتر رفاقت او با احمدی نژاد گشوده شود.

فرارو گزارش داد: 

محمود احمدی نژاد و هوگو چاوز به یمن هم نظری در زمینه های بسیار رفاقت صمیمانه ای با یکدیگر به هم زده اند و طبیعی است که در این رفاقت هوای همدیگر را نیز داشته باشند. هوگو چاوز اما از این رفاقت حداکثر بهره برداری را کرده است و بانک مشترکی با ایران تاسیس کرده که بیشتر سرمایه آنرا ایران می پردازد.

چاوز به عنوان دستاورد آخرین سفرش قرار است بنزین خود را به قیمتی بسیار بالاتر از میانگین قیمت جهانی به ایران بفروشد و دست آخر هم مدارک 47 دانشگاه ونزوئلا از سوی دولت احمدی نژاد معتبر شناخته شد تا دانشجویان ایرانی برای تحصیل علم روانه ونزوئلا شوند.

با نگاه به جدول ارزش یابی دانشگاه های معتبر که وزارت علوم ایران منتشر می کند نمی توانیم ملاک این ارزش یابی را دریابیم چون در حالی که بسیاری از دانشگاه های اروپایی و آسیایی که در رده بندی های جهانی از جایگاه بهتری به نسبت دانشگاه های ونزوئلا برخوردارند معتبر شناخته نمی شوند اما مدرک 47 دانشگاه ونزوئلا معتبر در نظر گرفته می شود.

اینجا است که برخی گمان می کنند ملاک این ارزش یابی نه سنجه های علمی مورد قبول جهانی که مولفه های سیاسی و اقتصادی است. در حال حاضر ونزوئلا تبدیل به متحدی استراتژیک برای دولت احمدی نژاد شده است.

این اتحاد اگر برای چاوز نفع های اقتصادی فراوانی در پی داشته اما تاکنون برای ایران به جز حمایت های لفظی چاوز در برخی مواقع نفعی در بر نداشته است و به نظر می رسد دولت محمود احمدی نژاد بر آن است به هر قیمتی شده روابط با ونزوئلا را به بالاترین سطح ارتقا دهد تا آنچنان پیوند مستحکمی برقرار شود که به هیچ عنوان گسستنی نباشد و در راستای استحکام این پیوند نیز اکنون متقاضیان ایرانی می توانند بار و بنه ببندند و با خیال راحت راهی ونزوئلا شوند و باکی هم نداشته باشند که هیچ کدام از دانشگاه های ونزوئلا جایی در میان هزار دانشگاه معتبر جهانی نداشته باشند.

از این منظر تفاوت چندانی میان دانشگاه های ایران و ونزوئلا نیست چراکه بهترین رتبه ایران در رده بندی دانشگاه های جهان مربوط به دانشگاه تهران است که جایگاه 1463 را از آن خود کرده است. تاکنون دانشگاه هایی که از سوی وزارت علوم معتبر شناخته می شدند عمدتا دانشگاه هایی بودند که نسبت به دانشگاه های ایران از رده بندی بهتری قرار داشتند و مدارک آنها در کشورهای غربی نیز مورد پذیرش واقع می شد و اکنون این سوال پیش می آید که دلیل اعتبار دادن به مدارک دانشگاه هایی که وضعیت شان به مراتب بدتر از دانشگاه های ایرانی است چه می باشد و دانشجویان ایرانی چرا باید تا ونزوئلا بروند و در دانشگاه هایی تحصیل کنند که مشابه آنها در کشور خودمان نیز به وفور یافت می شود؟

تا پیش از این جوانان ایرانی به دو دلیل عمده راهی کشورهای خارجی می شدند تا ادامه تحصیل دهند. پیشتر که پذیرش دانشگاه های ایران محدود بود آنها که از راهیابی به دانشگاه های وطنی باز می ماندند رهسپار خارج از کشور می شدند و برخی نیز که از تمکن مالی بالایی برخوردار بودند به نیت ارزش مدرک تحصیلی بهترین دانشگاه های جهان را برای تحصیل انتخاب می کردند.

اما اکنون که به مدد دانشگاه آزاد و دوره های فراگیر پیام نور و نیز کاهش نسبی متقاضیان ورود به دانشگاه تقریبا تمام شرکت کنندگان در کنکور شانس پذیرش در یکی از دانشگاه های کشور را دارند دلیل اینکه باید هزینه های گزافی پرداخت کنند تا در ونزوئلا و در دانشگاه هایی نازل تر از دانشگ ها های ایران تحصیل کنند چیست؟

اگر در اینترنت جستجو کنیم تنها از یکی از دانشگاه های ونزوئلا نامی می بینیم و آن هم دانشگاه مرکزی ونزوئلا معروف به «دانشگاه کاراکاساست» است. نام این دانشگاه هم نه به خاطر مزیت های علمی اش که به دلیل معماری منحصر به فردش مطرح است که آنرا به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت نموده است.

اکنون باید این سوال را پرسید که آیا درست است به خاطر نشان دادن روابط خوب با کشوری دیگر دانشجویان ایرانی را سرگردان کشوری کرد که رده بندی دانشگاه هایش به مراتب بدتر از دانشگاه های خودمان است؟

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : خبر - علمی - سیاسی - اجتماعی
يکشنبه پنجم 7 1388

هاشمی رفسنجانی با استعفای آیت‌الله یزدی از دبیری مجلس خبرگان مخالفت کرد


آیت‌الله محمد یزدی، رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دبیر مجلس خبرگان رهبری از مسئولیت خود استعفا کرده است.

به گزارش «آینده»، آیت‌الله محمد یزدی، پیش از اجلاس خبرگان رهبری در نامه‌ای به رئیس مجلس خبرگان رهبری استعفای خود را از دبیری مجلس خبرگان به علت  بیماری و فشار کاری اعلام کرده است.

بنابرآیت‌الله هاشمی رفسنجانی در پاسخ به نامه آیت‌الله یزدی، ضمن عدم موافقت با استعفای وی، ‌برای نایب رئیس دوم مجلس خبرگان آرزوی بهبودی و سلامتی کرده است.

آیت‌الله یزدی در نامه خود که پیش از اجلاس هفته گذشته خبرگان ارسال شده است، از رئیس خبرگان درخواست کرده بود تا در این اجلاس نسبت به تغییر دبیر مجلس خبرگان رهبری اقدام لازم صورت گیرد.

گفتنی است غیبت آیت الله یزدی در اجلاس اخیر باعث شد برخی رسانه های حامی دولت تلاش کنند آن را به خاطر اختلاف با آیت الله هاشمی رفسنجانی جلوه دهند. اما وی به دلیل بیماری، در دیدار خبرگان با رهبر انقلاب نیز حضور نیافت و به جای ایشان آیت الله هاشمی شاهرودی گزارش اجلاس اخیر را به آیت الله خامنه ای ارائه کرد.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : خبر - سیاسی
يکشنبه پنجم 7 1388

طنز/ هوا و هوس در صنعت هوایی

شکیبا، شهرام  

خیلی مواظب باشید که دیگران را عصبانی نکنید. بعضی‌ها وقتی عصبانی شوند یک چیزهایی می‌گویند که آدم شاخدار می‌شود. پنهان کردن شاخ در این روزگار هم کار سختی است.

دیروز محمدعلی ایلخانی عصبانی شد. نامبرده کلاً 72 روز سرپرست سازمان هواپیمایی کشور بود. یعنی همان ایامی که مثل برگ خزان، هواپیما از آسمان به زمین می‌ریخت. ایلخانی در مراسم تودیع خویش و معارفه مدیر جدید، عصبانی بود و جملاتی گفت بی‌نظیر.


ایلخانی: «در پی هوا و هوس به سازمان هواپیمایی نیامدم». ببخشید اگر ممکن است چند جمله درباره بخش هوس‌انگیز صنعت هوایی کشور بفرمایید؟ «هوا» که به «هواپیما» و اینها ربط دارد. با این حساب ایشان اگر مدیرعامل راه‌آهن بودند چه جملاتی می‌گفتند؟

مفاخر خانه خراب

فکرش را بکن توی خانه‌ات نشسته باشی، یکباره جماعتی بیایند در بزنند با بیل و کلنگ بیفتند به جان خانه‌ات که این خانه میراث فرهنگی است و باید ترمیم شود. چند سالی است که میراث فرهنگی بزرگان و مفاخری که خانه خراب شده‌اند را مد نظر قرار داده و به شدت مشغول ترمیم خانه‌های ایشان است از جمله مرحوم آیت‌الله مدرس. لذا سال 82 یک میلیارد و صد میلیون تومان بودجه تصویبی را برداشتند رفتند یک خانه را ترمیم کردند، بعد معلوم شد آن خانه، مال خانواده مشهور کتابچی بوده نه مدرس. حالا دوباره دارند در همان کوچه خانه‌ای را به نام خانه مدرس ترمیم می‌کنند که معلوم شده خانه نصیرالدوله وزیر فرهنگ و صنایع مستظرفه رضاشاه است.

با این حساب بعید نیست به زودی شاهد ترمیم بناهای زیر هم باشیم.

1- ترمیم زیرگذر خیابان آزادی، عوض آب‌انبار معیرالممالک.

2- ترمیم برج میلاد، عوض مناره امامزاده زید.

3- ترمیم خانه عمه این جانب در طبقه 15 برج اول از مجموعه ASP، عوض خانه پروین اعتصامی.

4- ترمیم شعبه خیابان ولی‌عصر رستوران زنجیره‌ای بوف، عوض موقوفه دکتر ایرج افشار.

5- ساخت تندیس امیرحسین مدرس (مجری و بازیگر) به جای مرحوم مدرس و نصب آن در میدان بهارستان.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
يکشنبه پنجم 7 1388
 

محسن رضایی: مردم حق اعتراض دارند

 
       


همان‌طور که برای مشارکت مردم حقی قائل هستیم، باید برای اعتراضات مردم هم حقوقی قائل شویم و اگر اعتراضات قانونی باشد و رهبران اعتراضات، گفتمان اخلاقی و قانونی را رعایت کنند، نهادهای حکومتی هم بپذیرند که این اعتراضات جزئی از مردم‌سالاری دینی است و مشکلی به وجود نخواهد آورد و اگر عکس این امر باشد حوادث جبران‌ناپذیری به وجود خواهد آمد. 

 محسن رضایی در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مسجد سلیمان  اظهار کرد: مسوولان و فعالان سیاسی کشور، پس از انتخابات در معرض امتحانات سختی قرار گرفتند، زیرا آرامش بیشتر در فضای پیش از انتخابات فراهم بود و متاسفانه پس از انتخابات فضای سنگین امنیتی در جامعه به وجود آمد.

وی ادامه داد: به غیر از ملت ایران برخی از مسوولان و فعالان سیاسی، نمره پایینی در تدبیر وحل و فصل بحران به دست آوردند و در حقیقت مردم، سرافراز قبل و بعد از انتخابات بودند.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به سوالی مبنی بر این‌که چرا شما مثل آقایان کروبی و موسوی از معترضین حمایت نکردید؟ گفت: بنده پس از حوادث اخیر پیشنهاد کردم که هرچه زودتر دادگاهی برای تعرض کنندگان به حقوق مردم تشکیل شود و در کنار آن در تعطیلی زندان کهریزک و در آزادسازی بیش از 50 نفر از کسانی که بی‌گناه به زندان افتاده بودند تلاش کردم ولی راه‌های دیگر را نمی‌پسندم.

وی در مورد راه برون رفت از بحران‌های فعلی گفت: راه برون رفت از این اوضاع برادری و وحدت است البته نه وحدت و برادری برای معامله و سازش بلکه وحدت در سمت و سوی دفاع از حقوق مردم و نظام، لذا تفرقه‌ها و دعواها به جامعه زیان وارد خواهد کرد.

وی افزود: وقایع اخیر تلخ است و آثار آن همچنان باقی است و با وحدت و برادری باید درصدد ساختن آینده خود باشیم.

رضایی درباره انتخابات آینده اظهار کرد: نواقصی که در انتخابات گذشته بود باید در انتخابات بعدی برطرف شود در غیر این صورت مردم‌سالاری دینی ضعیف خواهد شد.

رضایی با طرح پیشنهاد "تشکیل کمیسیون ملی انتخابات" گفت: باید کمیسیون ملی انتخابات تشکیل شود تا دولت از مداخله در امور انتخابات منع گردد و در حقیقت با این کار اعتماد مردم بیشتر جلب خواهد شد؛ لذا ما در این طرح به دنبال اصلاح نظام و قانون انتخابات هستیم و اگر در ساماندهی این طرح موفق شویم بسیاری از مشکلات انتخابات حل خواهد شد.

وی ادامه داد: ما در شرایطی بودیم که کشور و مردم خود را برای یک جهش عظیم آماده می‌کردند، این امر از حضور بی‌سابقه ایرانیان داخل و خارج هویدا بود اما حوادثی که پس از انتخابات به وجود آمده دست‌اندازی، در مقابل این جهش بزرگ ملت ایران به وجود آورد و در این امر همه ما مسوول هستیم.

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره اعتراضات اخیر مردم به نتایج انتخابات گفت: همان‌طور که برای مشارکت مردم حقی قائل هستیم، باید برای اعتراضات مردم هم حقوقی قائل شویم و اگر اعتراضات قانونی باشد و رهبران اعتراضات، گفتمان اخلاقی و قانونی را رعایت کنند، نهادهای حکومتی هم بپذیرند که این اعتراضات جزئی از مردم‌سالاری دینی است و مشکلی به وجود نخواهد آورد و اگر عکس این امر باشد حوادث جبران‌ناپذیری به وجود خواهد آمد.

وی تاکید کرد: حوادث اخیر نشان داد که ما باید دموکراسی، مردم‌سالاری دینی و ظرفیت خود را افزایش دهیم؛ لذا اگر اموری مانند مناظرات ایام انتخابات ادامه پیدا کند، با روشن شدن حقایق، مردم نیز آرامش از دست رفته خود را باز پس خواهند گرفت.

وی تاکید کرد: اگر نامزدهای انتخاباتی و نهادهای نظارتی با یکدیگر همکاری می‌کردند مشکلات امروز به وجود نمی‌آمد.

رضایی هم‌چنین تاکید کرد: راه حل مشکلات در گرو برادری و وحدت همه نیروهای دلسوز انقلاب است.

مرجع : ایسنا
دسته ها : خبر - سخنرانی - سیاسی
شنبه چهارم 7 1388

چرندیات قذافی مترجمش را هم منفجر کرد!

مترجم قذافی دیکتاتور لیبی پس از اینکه به مدت 75 دقیقه صحبت‌های آتشین و سراسر توهین وی را به زبان انگلیسی برای اعضای نشست سازمان ملل ترجمه کرد، در میانه‌ راه دیگر طاقت نیاورد و از کار ترجمه دست کشید.

به گزارش سرویس بین‌الملل «فردا» و به نقل از "روزنامه نیویورک پست"،‌ قذافی که پس از 40 سال در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر شده‌بود، بر اساس قانون می‌توانست 15 دقیقه صحبت کند اما به مدت یک‌ساعت و 35 دقیقه به صحبت‌های تند و تیزش ادامه داد.

مترجم قذافی که دیگر تاب و تحمل خود را از دست داده‌بود در میکروفون به زبان عربی، فریاد زد:" من دیگر قادر به ادامه کار نیستم."

در همان لحظه رشا آجالیاکین، مسئول بخش ترجمه عربی سازمان ملل، جایگزین او شد و 20 دقیقه پایانی صحبت‌های قذافی را ترجمه کرد.

یکی از مترجمان دیگر عربی سازمان در گفتگو با روزنامه نیویورک پست، افزود:" مترجم او کاملاً به‌هم ریخته بود و در طول 25 سال این اولین بار است که من شاهد چنین واقعه‌ای هستم."

مترجمان سازمان عنوان می‌کنند، قذافی بر خلاف روال عادی مترجم شخصی خود را برای ترجمه صحبت‌هایش در روز چهارشنبه در مقر سازمان ملل در نیویورک، از تریپولی آورده‌بود.این عمل وی بر خلاف 25 کشور عربی بود که از مترجمان سازمان استفاده کرده‌بودند.

یک مترجم دیگر نیز می‌گوید:" سازمان بهترین تیم ترجمه را دارد، در نتیجه بیشتر روسای جمهور ترجیح می‌دهند از مترجمان سازمان استفاده کنند. هر اتفاقی که بیافتد، می تو.انند مترجم را مقصر بدانند."

قذافی به سازمان ملل گفته‌بود که از مترجمان شخصی خود در زبان فرانسه و انگلیسی استفاده می‌کند زیرا او به گونه‌ای صحبت می‌کند که تنها مترجمان شخصی خودش قادر به درک و ترمه صحبت‌هایش هستند و این درحالی است که مترجمان سازمان اظهار داشتند که او به زبان عربی دقیق و استاندارد صحبت می‌کند.

مترجمانی که پیش از این برای قذافی کار ترجمه انجام داده‌بودند گفتند که آنها می‌تواند عصبانیت این مترجم را درک کنند.

او نه تنها معتقد به تئوری‌های توطئه مسخره‌ای مربوط به ترور کندی یا معضل آنفولانزای خوکی، چالش به وجود می‌آورد، بلکه رفتار دیوانه‌وار شخصی دیکتاتور لیبی نیز مشکل‌ساز است.

دیگر مترجمان عربی می‌گویند:" مشکل تنها این نیست که او واضح صحبت نمی‌کند یا غیرمنطقی صحبت می‌کند، بلکه او به گونه‌ای عجیب و غریب حرف می‌زند. هرچند من تصور می کنم می‌توانم طوری ترجمه کنم که حرف‌های او بهتر فهمیده شود."

وی در ادامه افزود:" قذافی عادت دارد که عبارات را چندین بار پشت‌هم تکرار کند که این بسیار خوب است زیرا اگر شما بار اول متوجه صحبت‌های او نشوید بار دوم و سوم حتما متوجه می‌شوید."

یکی دیگر مترجمان می‌گوید:" گاهی او من من می کند و گاهی با خودش حرف می‌زند."

آجالیاکین که جایگزین مترجم شخصی قذافی پس از رها کردن کارش در نیمه راه شده بود، برای پاداش دیروز را به وی مرخصی دادند.

در پایان یک مترجم نیز افزود:" 10 دقیقه کار کردن با قذافی سطح کاری شما را به مدت یک‌سال بالا می‌برد! "

منبع : آینده

دسته ها : خبر - سیاسی
شنبه چهارم 7 1388

انتقاد آیت الله اردبیلی از فرهنگ چاپلوسی

آیت الله موسوی اردبیلی در دیدار تعدادی از حقوق دانان و وکلای دادگستری با ابراز تاسف از وضعیت کنونی کشور و تاکید بر ضرورت رفع مشکلات اخیر افزود:"یکی از مشکلات فعلی کشور فرهنگ چاپلوسی و تملق‎گویی است که متأسفانه به شکل گسترده‎ای رواج پیدا کرده و همین امر هم مانع از بروز انتقادات سالم است که خود باعث مشکلاتی برای کشور می شود."

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی این مرجع تقلید ، ایشان گفت:"روشی که امام(رحمت الله علیه) در برخورد با چاپلوسی و تملق داشتند روشی روشن و بدون ملاحظه بود به نحوی که اگر کسی به تعریف و تمجید بی‎جا می‎پرداخت حتی اگر این تعریف و تمجید نسبت به خود امام صورت می‎گرفت ایشان بدون ملاحظه برخورد می‎کرد و به صورت جدی دیگران را از این امر ناپسند نهی می‎کردند که نمونه هایی از این برخورد وجود دارد و البته این روش امام برگرفته از سیره معصومین و شخص امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که آن بزرگواران یکی از خصلت‎های ناپسند را تمجید و تعریف چاپلوسانه مردم نسبت به حاکمان و صاحبان قدرت می دانستند و به صورت جدی افراد را از چنین روشی نهی می‎فرمودند.

یکی از این نمونه‎ها برخورد امیر المؤمنین(علیه السلام) با مردم شهر انبار است که روش آنها را روش برخورد با جباران و ظالمان توصیف کرد و حاکم دینی را از این روش مبرا دانست." آیت الله موسوی اردبیلی با تاکید بر پسندیده بودن تحزّب در کشور تصریح کرد: "اگر چه متأسفانه آن گونه که مطلوب است بحث تحزّب در کشور ما جا نیفتاده است ولی اگر این کار به خوبی صورت بگیرد یکی از وظایف مهم احزاب نقد منصفانه حکومت است که همین امر باعث جلوگیری از خودکامگی دولت‎ها می‎شود و باعث رشد و شکوفایی کشور و جامعه خواهد شد."

این مرجع تقلید شیعه همچنین تاکید کرد: "البته باید نقد و انتقاد به روش‎های صحیح صورت بگیرد که ضمن مهار کردن قدرت حاکمان جنبه سازندگی هم داشته باشد و باعث اعتلای کشور شود." آیت الله موسوی اردبیلی در پایان برای بهبود وضعیت کشور و خروج از نابسامانی‎های فعلی دعا کردند.

منبع : آینده

دسته ها : مذهبی - سخنرانی - سیاسی
شنبه چهارم 7 1388
X