دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826827
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
میانه‌روی در خوراک
امام کاظم (علیه ‌السلام):
لَو أنَّ النّاسَ قَصَدُوا فِی المَطْعَمِ لَاسْتَقامَتْ أبْدانُهُمْ.
اگر مردم در خوراک خود اعتدال ورزند، بدنهایشان سالم خواهند ماند.
If people observe moderation in eating, their bodies will remain healthy.
بحار الأنوار، ج66 ، ص 334

دسته ها : مذهبی - احادیث
چهارشنبه ششم 8 1388
فرازهایی از زندگانی هشتمین امام عاشقان
حسن خسروی
چشم دل دارم به سویت یا علی موسی‌الرضا
برندارم سر زکویت یا علی موسی‌الرضا
روز میلادت مبارک باد برآل رسول
هم به مشتاقان رویت یا علی‌موسی‌الرضا

از امام رضا(ع) پرسیده شد، بهترین بندگان خدا چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند:

1- آنانکه هرگاه نیکی کنند شاد شوند.
2- هر گاه بدی نمایند، آمرزش خواهند.
3- هر گاه به آنان عطا شود شکرگزاری کنند.
4- هر گاه مصیبت و بلایی ببینند صبر کنند.
5- هر گاه خشم کنند، در می‌گذرند (تحف‌العقول - ص 469 – انتشارات کتابچی).

حضرت امام رضا (ع) در روز پنج شنبه یازدهم ذیقعده سال 148 هـ. ق از پدری معصوم بنام امام موسی کاظم(ع) در شهر مدینه متولد شدند. مادر ارجمندش، بانویی است که از غرب رهسپار شرق شده بود و او را «تکتم» می‌خواندند و غالباً در حریم موسی‌بن‌جعفر از او بنام طاهره و نجمه یاد می‌شد.

هنگامی که امام رضا(ع) متولد شد، پدر بزرگوارش او را علی نام نهاد و ملقب به رضا گشت. علی‌بن موسی‌الرضا (ع)، 35 سال از عمر شریفش را در زمان حیات و امامت پدر بزرگوارش سپری کرد و در سال 183 هـ.ق مقارن با شهادت حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) به مقام امامت نائل شد.

هارون‌الرشید، خلیفه عباسی، که مقرّ حکومتش در بغداد بود اوضاع حکومتی خراسان را بیمناک دیده بود و به منظور ساماندهی اوضاع، وی به همراه مامون، ولیعهد دوم خود و والی خراسان عازم آن دیار شد و نهایتاً در طوس در بستر بیماری افتاد و در همان دیار چشم از جهان فرو بست.

پس از مرگ هارون‌الرشید و بعد از حکومت موقت منصور، مأمون بر تخت خلافت نشست و بهتر آن دید که برخلاف گذشتگان خود به تشیع اظهار علاقه کند. مأمون از این رو تصمیم گرفت امام رضا(ع) را به «مَرو» یعنی مقر حکومت خود دعوت کند، در مدینه امام رضا با خاندان خود وداع کرد و عازم مرو شد.

 هنگامی که کاروان امام رضا(ع) به نیشابور رسید، از ایشان استقبال بسیار گرمی شد و اینجا بود که حدیث معروف سلسلَةُالذهَب را مردم از زبان ایشان شنیدند که از قول اجداد خود و نبی‌اکرم (ص) و جبرئیل عنوان نمودند که خداوند متعال فرمود:‌ شهادت لا اله الا الله حصار و باروی من است و هر کس در باروی من باشد از عذابم ایمن است.

مامون پیشنهاد خلافت را به امام رضا (ع) داد اما ایشان امتناع کردند و نهایتاً امام را ناچار کرد تا ولیعهدی را بپذیرد. رفته رفته در زمان امام رضا (ع) امور علمی و فرهنگی رشد و گسترش بسیاری یافت و هر روز بر محبوبیت ایشان اضافه می‌گشت.

مامون که اوضاع را بر وفق مراد نمی‌دید از کرده خود پشیمان شد و تصمیم گرفت تا مقر خلافت را به بغداد انتقال دهد. از این رو امام رضا (ع) را نیز با خود راهی بغداد نمود. اما وسوسه‌های شیطانی و حب دنیا و زیاده طلبیهای او باعث شد تا به فکر کشتن امام بیافتد. عاقبت، مامون، امام رضا (ع) را در بین راه مسموم کرد و ایشان در سن 55 سالگی مصادف با آخر ماه صفر سال 203 هـ .ق در طوس به شهادت رسیدند. دعبل خزاعی در این خصوص مطلبی دارد که می‌گوید: دو قبر در طوس واقع شده، یکی قبر بهترین مردم (امام رضا (ع) ) و دیگری گور بدترین مردم (هارون‌الرشید) و این مایه عبرت باید باشد.


 

از سخنان گهربار امام رضا (ع) است که می‌فرمایند: هیچ بنده‌ای حقیقت ایمان را به کمال نرساند مگر اینکه در او 3 ویژگی باشد:

1- نسبت به دین خود، دانش عمیق داشته باشد.
 2- در زندگانی اندازه نگهدارد.
 3- بر مصیبتها و مشکلات شکیبا و صبور باشد.

 امروزه قبر مطهر آن امام همام در شهر مشهد مقدس، پذیرای هزاران هزار عاشق دلسوخته و مشتاق عرض ارادت به آستان مقدس اهل بیت‌ علیهم‌السلام است. (برگرفته از کتاب زندگانی چهارده معصوم _ نوشته محمدی اشتهاردی)

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

دیشب به سرم بازهوای دگر افتاد
در خواب، مرا سوی خراسان گذر افتاد
 چشمم به ضریح شه والاگهر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
 با آل علی هر که در افتاد برافتاد

این قبر غریب الغربا خسرو طوس است
این قبر مغیث الضعفا شمس شموس است
 خاک در او مرجع ارواح و نفوس است
 باید ز ره صدق بر این خاک در افتاد
 با آل علی هر که در افتاد بر افتاد

حوران بهشتی، زده اندر حرمش صف
 خیل ملک از نور طبقها همه برکف
 شاهان به ادب در حرمش گشته مشرف
 اینجاست که تاج از سر هر تاجور افتاد
 با آل علی هر که در افتاد برافتاد

اولاد علی شافع یوم عرصاتند
دارای مقامات رفیع‌الدرجاتند
در روز قیامت همه اسباب نجاتند
 ای وای بر آن کس که به این دوده در افتاد
 با آل علی هر که در افتاد برافتاد

شعر از: مرحوم سیداشرف‌الدین حسینی «نسیم شمال»

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

خواهی اگر ای دل که شود مشکلت آسان
 در برزخ و در حشر، نباشی تو هراسان
 بگشای به درگاه رضا دست گدایی
 بنشین به در خانه سلطان خراسان

شعر از: استاد حسان

امام رضا (ع) فرمودند: 1- هیچ مومنی نیست که برای مردان و زنان مومن و مسلمان زنده یا مرده دعا کند، مگر اینکه خداوند به شماره همه مردان و زنان مومن از زمان حضرت آدم تا روز قیامت برای او حسنه می نویسد. (ثواب‌الاعمال وعقا‌ب‌الاعمال- ص 347 - انتشارات اخلاق ).

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

جلوه‌گر تا در جهان شد روی نیکوی رضا
 شد فلک در عبرت از سیمای دلجوی رضا
از گلستان محمد شد گلی زیبا پدید
 طعنه زن برنور شمس آسمان، روی رضا

شعر از: شهید تقی زنگی

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

من کیستم گدای تو یا ثامن‌الحجج
 شرمنده عطای تو یا ثامن‌الحجج
 از کار ما گره نگشاید کسی مگر
 دست گره گشای تو یا ثامن‌الحجج

شعر از: سید رضا موید

888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888888

ولادت امام رضا (ع ): پنج شنبه 11 ذیقعده سال 148 هـ ق
 مدت عمر: 55 سال
 محل تولد: مدینه
 مدت امامت: 20 سال
 شهادت: آخر ماه صفر 203 هـ . ق
 نحوه‌ شهادت: مسموم شدن توسط‌مامون‌عباسی
 محل شهادت: سرزمین طوس
 نام پدر: امام موسی کاظم (ع)
 نام مادر: تکتم (طاهره یا نجمه)
 مرقد مطهر: مشهد مقدس

* حسن خسروی – کارشناس علوم قرآنی
منبع : تابناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
چهارشنبه ششم 8 1388

خاتمی به روایت خاتمی و میر حسین موسوی

 
       


پنجم آبان مصادف است با بیست و یکمین سالگرد رحلت فقیه روشن ضمیر و معلم اخلاق آیت‌الله حاج سید روح الله خاتمی (ره). 

به گزارش ایلنا سید محمد خاتمی فرزند روح‌الله خاتمی و میر حسین موسوی،نخست وزیر دوران امام در اظهار نظرهای جداگانه‌ای،به واکاوی شخصیت این روحانی جلیل‌القدر پرداختند. 

سید محمد خاتمی:
آیت‌الله سید روح الله خاتمی دینداری اندیشمند و دانشمندی آزاده بود. آیت‌الله خاتمی به مرتبت بالایی از دانش و کارشناسی دینی رسیده بود، مرتبتی که مورد تأیید ویژگان حوزه‌های دانش دینی و همه بزرگانی بود که وی را می‌شناختند.
 
وی فقه و اصول را نزد بزرگانی چون آیات والامقام، سید محمد نجف‌آبادی، سیدعلی نجف‌آبادی و حاج‌آقا رحیم ارباب رضوان‌الله علیهم که از ستون‌های استوار دانش دینی در حوزه‌ پربار اصفهان بودند فرا گرفته بود. و من که در آخرین سال‌های عمر پربرکت حضرت آیت‌الله ارباب در اصفهان بسر می‌بردم و یک بار به اتفاق پدرم به حضور آن عالم ربانی رسیدیم، از نزدیک شاهد تجلیل شگفت‌انگیز او از پدرم که برسم ادب شاگردی بر دست‌های استاد پیر خود بوسه می‌زد بودم.
 
آیت‌الله خاتمی، فلسفه و حکمت اسلامی را سال‌ها نزد معلم متأله و حکیم حوزه علمیه اصفهان آیت‌الله حاج شیخ محمد خراسانی آموخته بودند و از خرمن پرفیض علم و اخلاق، طبیبِ عارف و فقیهِ سالک و اخلاقیِ صاحب نَفَس آیت‌الله حاج میرزا علی‌آقا شیرازی بهره‌ها گرفته بود و تأثیر شخصیّت معنوی و تصرف آن بزرگوار در اخلاق و رفتار و شخصیّت پرستنده و خداترس آیت‌الله خاتمی بروشنی نمایان بود. 

آیت‌الله خاتمی در ادب پارسی و عربی دست بلند داشت و بسیاری از وجوه هنر، بخصوص شعر را بخوبی می‌شناخت و بخصوص بهنگام تدریس ادبیات و فنون معانی و بیان، استادانه از برترین نمونه‌های شعر و احیاناً نثر عربی و پارسی بر مدّعی شاهد می‌آورد. آیت‌الله خاتمی نه تنها خود عالمی برجسته بود که برای بسط دانش و پرورش دانشمند، سخت تلاش می‌کرد. او که سخت نگران وضع علمی و حتی موجودیّت روحانیّت بود و خود او که فشارهای طاقت‌فرسای روحی و مادی دوران سیاه پهلوی اول بر نهاد روحانیّت را لمس کرده بود، خطری که این نهاد دیرپای جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد با تیزبینی درک می‌کرد و در نتیجه بمحض این که اندک امکانی فراهم آمد، احیاء و بسط حوزۀ علمیه را در زادگاه خود اردکان برای تربیت نیروهای نوجوان و جوان و آماده کردنشان برای هجرت به حوزه‌های علمیه بالاتر، سرلوحه همت خود قرار داد و با اینکه سخت مشتاق عزیمت به نجف اشرف برای بهره‌گیری از فضای سرشار علمی ـ معنوی حوزه کهن سال علمی آن و درک محضر عالمان و مجتهدان بزرگ روزگار بود، احساس کرد که سرزمین آفت‌زدۀ ایران و جامعۀ شریف ایرانی به وجود امثال او نیاز مبرم دارد. 

بهمین جهت در محدودۀ کوچک اردکان علاوه بر اینکه کار سخت ارشاد عمومی را به عهده گرفت با بازسازی و فعال کردن مدرسه و حوزۀ علمیه اردکان زمینه جذب استعدادهای جوان را به علوم و معارف دینی فراهم آورد. در اینجا ادب و انصاف حکم می‌کند که از دانشمند پرتلاش و بزرگوار مرحوم آیت‌الله آقای حاج شیخ محمدکاظم ملک افضلی اردکانی و فقیه اخلاقی وارسته حضرت آیت‌الله حاج ملا محمّد حائری قدس سرهما که در تأسیس و اداره حوزه علمیه اردکان نقش داشتند، نام ببرم و برایشان طلب تعالی درجات کنم. 

باری آیت‌الله خاتمی در قسمت عمده‌ای از دانش‌های رایج حوزه‌های علمی ـ دینی، استاد و متبحّر و در بسط فضای علمی و تربیت نیروی فکری تلاش‌گری سخت‌کوش بود و اینها همه فضیلت‌های بزرگ است ولی در گذشته و حال کم نبوده‌اند کسانی که در این جهات با ایشان همتا و حتی از ایشان برتر بوده‌اند و اگر جامعیّت علمی و ذوقی را نیز فضیلتی علیحده بحساب آوریم، از این حیث نیز او را کم‌نظیر نمی‌یابیم. امّا شخصیّت معنوی آیت‌الله خاتمی تنها از شعله‌های دانش دینی و تلاش برای فروزان‌تر کردن آن، درخشش نمی‌گرفت و گرانسنگی جان فرهیخته‌اش تنها بارور از درک مفهومی دین و بسط این مفهوم نبود بلکه علاوه بر این، تا به حقیقت دیانت و منبع زوال‌ناپذیر آن واصل شود، جان خویش را در فضای بی‌کرانه و بهت‌انگیز تامل عرفانی و عمل و سلوک به پرواز درآورده بود، یعنی آیت‌الله خاتمی عالمی عارف، و عاملی آگاه و زنده‌دلی عابد بود.
 
او همیشه سحرخیز و اهل تهجد بود و در شب‌های ماه مبارک رمضان (چه تابستان و چه زمستان) شب‌زنده‌دار و اگر احیاناً می‌توانستی او را در حال دعا و مناجات شبانه و نیاز و تضرع بنگری، جذبه روح پرستنده را در صورت زیبای آن مشاهده می‌کردی. آیت‌الله خاتمی حافظ تمامی قرآن و همواره با کلام خدا مأنوس و محشور بود و طرف اینکه در بزرگسالی به حفظ آن همّت گماشت و این تلاش مقدس از جمله منشاء برکت و آشنایی هرچه بیشتر فرزندان او از جمله خود من با کتاب و کلام حضرت حق بود که گاه و بیگاه از ما می‌خواست تا تلاوت او را با نگاه به قرآن بشنویم و اگر اشتباهی بود یادآوری کنیم. 

اینهمه نیز ارجمند و سبب برجستگی صاحب این ویژگی‌ها است ولی آنان که دانش مفهومی و علمی و معرفت درسی را با تأمل عرفانی و عمل عبادی و سلوک معنوی یک‌جا در شخصیّت خود گرد آورده‌اند کم نیستند. پس وجه بارز شخصیّت دینی آیت‌الله خاتمی و نمونه بودن او در چیست؟ 

به‌نظر من آنچه آن بزرگوار را در میان همگنان عالم و سالک روحانی و غیر روحانی به درجات ممتاز می‌کند، اینست که اینهمه را که از بارزترین نشانه‌های دینداری و دین‌خواهی است، با فرزانگی توأم کرده بود و مراد من از فرزانگی خردمندی و اندیشه‌ورزی توأم با آزادگی و آزادی خواهی است و فروغ خیره‌کنندۀ شخصّت او حال التقاء این دو گوهر تابناک است. محیطی که آیت‌الله خاتمی در آن بسر می‌برد از پرتو ایمان، باور و اخلاق تابناک می‌شد و در عین حال همین محیط سرشار از اندیشه و آزادگی بود. 

هرجا که او بود، بدخواهی دیگران، دروغ‌گویی، تملق، لاابالیگری و مسؤولیت‌گریزی ممنوع بود ولی به همان اندازه که وی از بی‌دینی و بدکاری بیزار بود اندیشه‌گری را بزرگ می‌داشت و به اندیشه از هرکس و دربارۀ هرچیز به دیدۀ احترام می‌نگریست و حتی اگر اندیشه‌ای را نمی‌پسندید در تحمل آن حوصله‌ای شگفت‌انگیز داشت و البته که نقد اندیشه را نیز همواره می‌ستود. در خانه او بود که ما از آن روز که خود را بازشناختیم با بسیاری از رویدادهای تاریخی و سیاسی و فرهنگی ایران و جهان اسلامی و اندیشه‌های گوناگون و آثار اندیشمندان آشنا شدیم و سعه‌صدر در برخورد با افراد و امور را آموختیم. و بیشترین و مهمترین کتاب‌ها و آثاری که در حوزه‌های دینی و فکری و سیاسی منتشر می‌شد نزد او یافتیم (و از یاد نبریم که بسیاری از این آثار در زمان رژیم پیشین ممنوع و دستیابی به آن دشوار و پخش و حتی نگاهداری آن خطرخیز بود).
 
نام «مدرّس» را اولین بار از او شنیدیم و آموختیم که چرا باید او و امثال او را دوست داشته باشیم و از او یاد گرفتیم که به مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری و به جریان نهضت ملی با دیده تکریم بنگریم. او بود که به اطرافیان و مخاطبان خود چهرۀ زشت کودتای سنگین 28 مرداد 1332 را نشان می‌داد و پیگیری جریان‌های سیاسی ـ اجتماعی و فکری ـ دینی پس از سال 32 را به جدّ توصیه می‌کرد. آیت‌الله خاتمی نسبت به اندیشه‌های تازه، جستجوگر بود و بخصوص در حوزۀ آثار دینی هر پدیده‌ای را که برآمده از اندیشه‌ای نو، چه از روحانیان روشن‌ضمیر چه اندیشمندان نو جوی غیرروحانی بود، کم و بیش می‌توانستی نزد آن زنده‌دل بیابی و همواره دیگران را به خواندن و اندیشیدن و بمقتضای آن عمل کردن تشویق می‌کرد و به ایستادگی در برابر رژیم وابستۀ ضد آزادی از یکسو و سنت‌پرستان اندیشه‌ستیز از سوی دیگر فرمان می‌داد. 

او معتقد بود که برای زنده‌ نگاه‌داشتن دین باید از تواناترین اندیشه‌ها و تجربه‌های بشری مدد گرفت و گوهر دین را که از انگاره‌های سست و انگیزه‌های پست زنگار گرفته است پیر است. دینی که آیت‌الله خاتمی مظهر آن بود و آن را چه در مجالس وعظ عمومی به تناسب درک و دریافت شنوندگان و چه در محافل خصوصی و تخصصی ترویج می‌کرد، دینی بود که گرچه راه روشن آن به سعادت واپسین پایان می‌یافت ولی از دنیا و از متن زندگی این جهان می‌گذشت و بر این باور بود که دین اگر نتواند دیندار را در دنیا سربلند کند و زندگی افتخارآمیزی برای او بیافریند دچار کاستی و محکوم به شکست است. آیت‌الله خاتمی از طرفداران سرسخت لزوم تحوّل در بنیان نهاد روحانیّت بود و چشم براه نسلی متفکر و روشن‌بین و زمان‌شناس، همواره مقدم روحانیان جوان و مستعد و اندیشمند را گرامی داشت و با اینکه در صَرفِ وجوه شرعی سخت‌گیر و محتاط بود از کمک سخاوتمندانه به متدینان نواندیش دریغ نمی‌کرد. او خواستار تحول و نوسازی، از درون سازمان روحانی بود تا مبادا خدای ناخواسته جبر زمانه از بیرون بنیاد آن را برافکند.
 
هنگامی که نهضت بزرگ اسلامی به پیشوایی امام خمینی (قده) آغاز شد او نیز با اشتیاق در صف نهضت جا گرفت نه تنها از این بابت که جنبش اسلامی، نابودی رژیم وابسته استبدادی و فسادآفرین زمانه را هدف گرفته بود بلکه هم از آن‌رو که سلسله جنبان این حرکت، روحانیان دیندار و دلیر و فداکار و در عین حال روشن‌بین و ستیزگر با مردم‌فریبی و عوام‌زدگی و قشرگرایی بودند. او درد‌دل‌های خود دربارۀ وضع روحانیّت و پیشنهادهای مشفقانه خود را برای تحول چاره‌ساز در این نهاد با اهل درک و درد و از جمله با امام بزرگوار مطرح می‌کرد و آن را پی می‌گرفت. 

آیت‌الله خاتمی شمع محفل بسیاری از روحانیان اندیشمند و روشن‌بین و مبارزان دلیر راه آزادی و استعمارستیزان فداکار بیش از نیم قرن تاریخ پرحادثه این مرز و بوم بود و افزون بر آن، اندک نبودند دانشمندان و روشنفکران غیرروحانی که احیاناً بنیاد اندیشه‌شان با تفکر آیت‌الله خاتمی نیز مختلف بود ولی مریدانه او را دوست می‌داشتند و مشتاقانه در هر موقعیتی بدیدار او می‌شتافتند و آن پیر روشن‌ضمیر نیز با آغوش گشاده از آنان استقبال می‌کرد. و در همه حال و همه جا بی‌آنکه جایگاه و محوریّت معنوی خود را از دست بدهد میدان اندیشه و نظر را به روی هرکس که اندیشه‌ای و سخنی داشت بزرگمنشانه باز می‌گذاشت و سخن‌ها را هرچه بود با سینه‌ای گشاده می‌شنید و اگر نظری داشت ابراز می‌کرد. 

و اینهمه را کسی می‌کرد که یقیناً برای هر کار خود نزد خداوند سبحان حجت داشت و از این‌رو این روش و منش را برگزیده بود که آن را با حقیقت دین خدا سازگار یافته بود و چه بسا دل‌ها را که با همین شیوه و رویّه به سوی دین خدا جلب و جذب کرد! آیت‌الله خاتمی معلم اخلاق بود و اخلاقی که او می‌آموخت، اخلاق پرهیز بود؛ پرهیز از هرچه بدی است و اخلاق ستیز بود؛ ستیز با هرچه پلیدی است. موضوع اخلاقی که او می‌آموخت «خیر» بود. و در نظر او خیری بالاتر از بندگی آگاهانه خدا و جهاد برای استقرار زندگی داد بنیاد و کرامت‌آمیز برای بندگان خدا نبود.
 
درس اخلاق آیت‌الله خاتمی آینه‌ای بود که اندیشه و رفتار او را باز می‌تاباند و به همین جهت در دل مستمعان می‌نشست و آنان را شیدا می‌کرد. آیت‌الله خاتمی اخلاق را، نه در تظاهرات زشت و گاه مشمئزکنندۀ مقدس نمایان خودخواه و یا بی‌دردانی که از ظاهر و باطنشان وارفتگی و بی‌عرضگی می‌بارید، که، در عمل محکم توأم با وارستگی نشان می‌داد. 

اخلاق خاتمی، او را به هرچه کهنه و دور از واقعیّت بود نمی‌کشاند و از هرچه تازه بود نمی‌رماند. وی جستجوگری بود که همواره و همه جا حقیقت را می‌خواست و می‌جست و در پیری نیز صاحب بینش و اندیشه‌ای بود که بسیاری از جوانان مدعی بپای آن نمی‌رسیدند. او هیچگاه به بهانه معنویت از مسئولیت و مبارزه کنار نکشید و به بهانه بودن در متن اجتماع و مبارزه مردم از تعبد و اخلاق رخ برنتافت. مردی بود از سلاله پاکان که درس اخلاق و وعظ و منش و روش او دل دریای رزمندگان را از یقین و حماسه موج‌خیز می‌کرد و دل پاک او نیز همواره به آهنگ گام مجاهدان که از بودن در میان آنها در جبهه و پشت جبهه لذت می‌برد می‌طپید. آیت‌الله خاتمی در اوج بی‌نیازی از بندگان خدا زندگی کرد و با اینکه اهل تعبد و تهجد بود هیچگاه به آفت اندیشه‌سوز مقدس‌مآبی دچار نشد. 

او دینداری روشنفکر بود که می‌دانست که در کدام جهان و با کدام واقعیت‌ها روبرو است و با مریدبازان که با هر انگیزه‌ای مدعی تولیت انحصاری دینند، اما دین را وسیله دنیای تنگ و تاریک خود کرده‌اند، میانه‌ای نداشت و در خلوت و جلوت شیوه و منش آنان را می‌کوبید و طرفه اینکه با اینهمه صراحت و بی‌ریایی، همواره در میان مؤمن‌ترین مردمان عادی محبوبیتی بمراتب بیشتر از کسانی داشت که برای جلب دل مؤمنان، نقاب فریب و تصنع بر چهره دارند. سخن دربارۀ آیت‌الله خاتمی را با کلام گویا و بلند رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (قده) در رثای آن عزیز بپایان می‌برم. «اسلام و ایران یکی از پرفروغ‌ترین چهره‌های تقوا، خلوص و ایمان خود را از دست داد.
 
برادر عزیزم خاتمی زنده‌دل، چهره تابناک مبارزات خستگی‌ناپذیر روحانیّت روشن‌ضمیر در دهه‌های اخیر این مرز و بوم بود. او روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار و از خوبان امینی بود که اگر نتوان گفت بی‌نظیر، مسلّماً کم‌نظیر بود. او با گوشت و پوست خود مبارزه را می‌فهمید و سختی‌های آن را چون شربتی گوارا می‌نوشید. او یار و پناه محرومان بود. او یک عمر با تحجر و واپسگرایی جنگید و یکی از طرفداران بی‌بدیل اسلام ناب محمّدی (ص) در عصر فریب و خودپرستی بود. او پاک زیست و پاک مرد و پاک در جوار رحمت ربّش آرمید...».

میر حسین موسوی
جزو ویژگی‌های روحانیّت متعهد و مبارز و انقلابی ما این است که برای خودش چیزی نمی‌خواهد هرچه می‌خواهد برای مردم است. حرکتش، گامهایش و اصول خط و مشی او در جهتی است که بتواند منافع مردم را برآورده بکند، البته این تمامش با انگیزه نزدیکی به خداوند متعال است و حضرت آیت‌الله خاتمی از چنین ویژگی‌هایی بشدت برخوردار، بود آن چیزی که بنده ناظرم و در ارتباط بودم این بود که ایشان دائماً در رابطه با مسائل مردم، در رابطه با مسائل یزد سخت جدی و پیگیر بود.

منبع :فرارو
سه شنبه پنجم 8 1388

منادی تحوّل‌ در حوزه

فرید مدرسی

به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی

در ابتدای دهه 40، «تحول‌خواهان در نهاد روحانیت» در قالب کتابی به نام «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» مانیفست اعتقادی خود را درباره چگونگی و چیستی حوزه نگاشتند و برابر چشمان همگان با خیال راحت انتقاد کردند و پایشان را فراتر از چارچوب مرسوم حوزه قرار دادند. پس از آن بود که نظام‌های جدید آموزشی در حوزه علمیه قم در قالب چند مدرسه و موسسه برپاشد. در دی 1341، آن هنگام که بزرگان تحول‌گرایی در حوزه؛ آقایان علامه طباطبایی، سید ابوالفضل زنجانی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان، سیدمحمد بهشتی، سیدمحمود طالقانی و مرتضی جزایری در کنار یکدیگر این مانیفست را نوشتند، نمی‌دانستند که شخصیتی در شهر کوچکی به نام «اردکان» حضور دارد که سال‌ها پیش در قالب یادداشتی همینگونه سخن گفته بود.

 

آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی، نه‌تنها پیش از آنان، بلکه پیش از اینکه بزرگان حوزه قم به درخواست آیت‌الله بروجردی اصول اصلاحات حوزوی را بنویسند که البته اجرایی هم نشد، در دفتر یادبودی که از آن «حجت‌الاسلام وزیری» بود، از تحول‌گرایی در حوزه و آسیب‌شناسی آن نوشت؛ در دفتر یادبودی که بزرگانی همچون امام خمینی هم در آن مطالبی نوشتند. آیت‌الله خاتمی در 30 مهر 1326 همان گونه نوشته بود که 15 سال بعد دیگران به آن رسیدند و امروز هم همچنان بزرگان حوزه از آن می‌گویند و می‌نالند؛ او مواردی را به عنوان نقاط ضعف حوزه بازگو کرد: «تشتت افکار، بی‌نظمی دستگاه روحانیت، تربیت نکردن مبلغ و خطباء و اهالی منبر پاک و زبردست، تجمع همه فضلا و دانشمندان در مراکز علمی و خالی گذاردن شهرهای کوچک و قصبه‌ها و ده‌ها از اشخاص شایسته برای هدایت و تربیت مردم، تربیت نکردن برنامه صحیح و متناسب تحصیلی یرای محصلین و هزاران دردهای دیگر، پیکر جامعه مسلمانان به‌خصوص روحانیت را بسیار ضعیف ساخته و تهدید به نیستی می‌کند... » او آنچنان از این وضعیت ناخرسند بود که در ادامه با مزاحی تلخ‌گونه می‌گوید: « هروقت به این مسائل به مناسبتی توجه می‌کنم، از شدت تاثر پریشان (می‌شوم، از این رو) از مغز پریشان جز فکر پریشان تراوش نخواهد کرد. »

آیت‌الله آنچنان به این وادی توجه داشت که در ایام تبعید امام خمینی در نجف؛ همان زمانی  که همه این عالم دینی را در قامت یک رهبر سیاسی می‌دیدند و حتی در حلقه درسی‌اش چارچوب حکومت اسلامی تئوریزه می‌شد، در نامه‌ای از تشتت در راس هرم سازمان روحانیت گلایه کرد و آسیب‌شناسی‌اش را از نهاد روحانیت محور نامه قرار داد. اینگونه بود که امام هم در 21 اسفند 44، در پاسخ به آن نامه فقط از حوزه گفت و خودش را هم‌درد با آیت‌الله دانست: « مطالبی که مرقوم شده بود، صحیح. غفلت از آن نداشتم... اینجانب در رجوع از حبس سابق در نظر گرفتم که کاری که مقدمه این نحو امور و طلیعه تفاهم بین حضرات است، انجام دهم. بعضی اصلا در شور هم حاضر نشدند و بعضی که در ظاهر صلاح دیدند، عمل نکردند. و کسانی هم به اعذار مختلفه متشبث شدند... والی الله المشتکی و علیه التوکل فی الشده و الرخاء... »

او در بیان انتقادات خود از ساختار حوزه، فقط با معممین سخن نمی‌گفت، بلکه مکلاها هم بی‌پرده گلایه‌های او را می‌شنیدند؛ همانگونه که استادمحمدرضا حکیمی از آن یاد کرده است.
تفاوت آیت‌الله خاتمی با دیگر تحول‌خواهان، فقط در زمان بازگویی که به دهه 20 باز می‌گشت و پیش از سایرین بود، مختص نمی‌شود، بلکه او این نظرات را هم اجرایی کرد. او پس از تحصیل در اصفهان به اردکان بازگشت و حوزه علمیه این شهر را به همراه دیگر روحانیون بازسازی کرد و روش تحول‌خواهانه خویش را پیاده کرد. این برنامه درسی که از آن یاد می‌شود، به دورانی باز می‌گردد که حوزه، نه تنها حوزه امروز نبود، بلکه هنوز زعامت آن برعهده آیت‌الله بروجردی هم قرار نگرفته بود. حجت‌الاسلام «سیدمحمد موسوی زاده» یکی از شاگردان آن دوره حاج‌آقا روح‌الله، اینگونه در این باره می‌گوید:« ایشان نظم خوبی در مدرسه اردکان ایجاد کردند؛ امتحان می گرفت. فقط هم از دروس حوزوی امتحان نمی‌گرفت؛ مثلا ادبیات فارسی هم درس می‌داد و امتحان می‌گرفت. » حجت‌الاسلام « علی جدیدی » دیگر شاگردش هم به گونه دیگر روش آموزشی ایشان را بیان می‌کند: « برنامه ایشان این بود که هفته‌ای یک‌بار یا 15 روز یک‌بار درس‌ها را می پرسیدند و امتحان می‌گرفتند. اگر کسی در درس حاضر نمی‌شد، ناراحت می شدند و تذکر می‌دادند. همچنین آقای خاتمی گاهی اوقات برای رسیدگی به وضع طلاب به‌طور غیرمنتظره سری به طلاب می‌زد تا ببیند آنها چکار می کنند. » این روش، روشی است که حدود 15 سال بعد، مرحوم قدوسی در مدرسه حقانی به کار گرفت. همچنین «میرزا احمد پیشوایی» هم از استادش می‌گوید و درباره روش او به یاد می‌آورد که « آقای خاتمی گذشته از اینکه استاد همه ما بود، پدر ما نیز بود. ایشان هر سه ماه یک‌بار از طلاب امتحان کتبی و شفاهی می‌گرفت. » پیشوایی در پاسخ به این سوال که آن زمان در حوزه‌ها رسم بر امتحان گرفتن نبود؛ چه برسد به حوزه کوچک و غیرمشهوری همچون اردکان؟، می‌گوید: « اما در اردکان این رسم بود.» از سوی دیگر، آیت‌الله خاتمی در کنار متون اصلی حوزه، برخی دروس دیگر را که به فهم آن متون کمک می‌کرد، را آموزش می‌داد و در حوزه تحت زعامتش، مجالس گفت و شنود برگزار می‌کرد.
آیت‌الله در آن دوره روزنامه می‌خواند؛ اقدامی که در خاطرات روحانیون از آن به عنوان رفتاری ممنوعه در قم یاد می‌شود. رادیو گوش می‌کرد؛ رادیویی که از نگاه برخی در آن دوره حرام بود. او حتی در ایام طلبگی در اصفهان در مسابقات مقاله‌نویسی شرکت کرد و جایزه گرفت.
البته دیگر تفاوت او با سایر تحول‌خواهان این است که در حین بیان این انتقادات و حتی اجرایی کردن نظراتش، نماینده و وکیل چندین مرجع بزرگ تقلید در منطقه بود و هر از چندگاهی به قم می‌رفت و با آنان دیدار می‌کرد. در حالی که اغلب تحول‌خواهان در گذشته و امروز، نه‌تنها در حوزه به اجرایی کردن نظراتشان نمی‌پردازند، بلکه از فضای حوزه هم دور می‌شوند و دورادور انتقاد می‌کنند.
***
آیت‌الله خاتمی درباره حوزه‌های علمیه معتقد بود که « حوزه‌های علمیه وابسته به هیچ شخصی نیست » و « باید تحت نظم کامل اداره شود و طلاب جوان باید در تحصیل خود نظم را سرلوحه قرار دهند. » همچنین او درباره عالمان دینی گفته بود: « اگر عالم دین خودش حب دنیا داشته باشد، چگونه می‌تواند راهنما و الگوی مردم باشد؟... عالم دینی اگر اگر تهذیب نفس نداشته باشد، مخزن تولید فساد است و علمش تاریکی محض است.»
از سوی دیگر،  ویژگی «روحانیت» و اسلوب رفتاری آنان از منظر آیت‌الله اینگونه دیده شده بود: « اگر عمل یک شخص روحانی منطبق بر گفته‌هایش نباشد، در آخرت از همه مردم پست‌تر و بیچاره‌تر خواهد بود... اگر مردم به اندازه سر سوزنی احساس کنند که یک روحانی گرایش به مادیات دارد، او دیگر به درد روحانیت نمی‌خورد و قول و فعلش هیچ اثری بر مردم ندارد... » او همچنین درباره ارزش روحانیت گفته بود: « اگر یک نفر روحانی می‌خواهد ارزش خودش را بفهمد، باید ببیند که چقدر به درد مردم می‌خورد و چه اندازه وجودش برای مردم مفید... » و به آنان توصیه کرده بود: « روحانیت حقیقی باید روحانی‌نماها را به مردم بشناسانند... روحانیت باید پیش از هر چیز انگشت انتقاد را متوجه خودش کند... روحانیون دنیادوست از همان زمان معاویه دین خود را به بهایی اندک می‌فروختند... مفاسد زیادی روحانیت را تهدید می‌کند که از بزرگترین آنها حب جاه و گرایش به مادیات است... »
آیت‌الله اینگونه می‌اندیشید و اینگونه باور داشت، اما حضورش در اردکان کمتر مجال داد که این آراء در قم و سایر حوزه‌های بزرگ علمیه شنیده و در مجالس و محافل نقل شود.

منابع:
گفت و گوی نگارنده با برخی شاگردان آیت‌الله خاتمی
یادنامه خاتمی، محمدتقی فاضل میبدی، انتشارات موسسه معارف اسلامی امام رضا(ع)
روح باران، خانه فرهنگ خاتمی
تندیس دینداری و فرزانگی، محمدرسول دریایی
صحیفه امام خمینی
بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، شرکت سهامی انتشار

 

منبع : آینده

سه شنبه پنجم 8 1388

ضامن آهو
 

 

در بند هواییم یا ضامن آهو
در فتنه رهاییم یا ضامن آهو
بی‌تاب و شکیبیم تنها و غریبیم
بی‌سقف و سراییم یا ضامن آهو
عریانی پائیز خاموشی‌ پرهیز
بی‌برگ و نواییم یا ضامن آهو
سرگشته‌تر از عمر بر‌گشته‌تر از بخت
جویای وفاییم یا ضامن آهو
آلوده بدنام فرسوده ایام
با خود به جفاییم یا ضامن آهو
آلوده مبادا فرسوده مبادا
اینگونه که ماییم یا ضامن آهو
پوچیم و کم از هیچ هیچیم و کم از پوچ
جز نام نشاییم یا ضامن آهو
ننگینی نامیم سنگینی ننگیم
در رنج و عناییم یا ضامن آهو
بی رد و نشانیم از دیده نهانیم
امواج صداییم یا ضامن آهو
صید شب و روزیم پابند هنوزیم
در چنگ فناییم یا ضامن آهو
مجبور مخیر ابداع مکرر
تقدیر قضاییم یا ضامن آهو
افتاده به عصیان تن داده به کفران
آلوده رداییم یا ضامن آهو
حیران شدة رنج توفان زدة درد
دریای بکاییم یا ضامن آهو
تو گنج نهانی ما رنج عیانیم
بنگر به کجاییم یا ضامن آهو
با دامنی اندوه خاموش‌تر از کوه
فریاد رساییم یا ضامن آهو
با رنج پیاپی در معرکه ری
بی‌قدر و بهاییم یا ضامن آهو
نه طالع مسعود نه بانگ خوش عود
زندانی ناییم یا ضامن آهو
در غربت یمگان در محبس شروان
زنجیر به پاییم یا ضامن آهو
رانده ز نیستان مانده ز میستان
تا از تو جداییم یا ضامن آهو
سودای ضرر ما کالای هدر ما
اوقات هباییم یا ضامن آهو
دلخسته و رسته از هر چه گسسته
خواهان شماییم یا ضامن آهو
روزی بطلب تا یک شب به تمنا
نزد تو بیاییم یا ضامن آهو
در صحن و سرایت ایوان طلایت
بالی بگشاییم یا ضامن آهو
با ما کرم تو ما در حرم تو
ایمن ز بلاییم یا ضامن آهو
چشم از تو نگیریم جز تو نپذیریم
اصرار گداییم یا ضامن آهو
مشتاق زیارت تا جبهه طاعت
بر خاک تو ساییم یا ضامن آهو
گوهر چه نباید گو هر چه بباید
در کوی رضاییم یا ضامن آهو
آیا بپذیری ما را بپذیری؟
در خوف و رجاییم یا ضامن آهو
مهر است و اگر قهر شهد است و اگر زهر
تسلیم شماییم یا ضامن آهو
فریادرسی تو عیسی نفسی تو
محتاج شفاییم یا ضامن آهو
هر چند گنهکار هر قدر سیه‌کار
بی‌رنگ و ریاییم یا ضامن آهو
ما بنده درگاه در پیش تو، اما
در عشق خداییم یا ضامن آهو
در رنج و تباهی وقتی تو بخواهی
آزاد و رهاییم یا ضامن آهو
ای چشمه خورشید مهر تو درخشید
در عین بقاییم یا ضامن آهو
ما همسفر شوق فریادگر شوق
آوای دراییم یا ضامن آهو
همخانه شبگیر همسایه تأثیر
پرواز دعاییم یا ضامن آهو
همراز به خورشید دمساز به ناهید
در شور و نواییم یا ضامن آهو
هم‌صحبت صبحیم هم سوی نسیمیم
هم دوش صباییم یا ضامن آهو
ما خاک ره تو در بارگه تو
گویای ثناییم یا ضامن آهو
سوگند الستیم پیمان نشکستیم
در عهد بلی‌ییم یا ضامن آهو
یار ضعفا تو خود ضامن ما تو
ما اهل خطاییم یا ضامن آهو
هم مسکنت ما هم مرحمت تو
مسکین غناییم یا ضامن آهو
از فقر سرودیم یا فخر نمودیم
فخر فقراییم یا ضامن آهو
نه نقل فلاطون نه عقل ارسطو
جویای هداییم یا ضامن آهو
هنگامه وهم آن کجراهه فهم این
ما اهل ولاییم یا ضامن آهو
از گوهر پاکیم از کوثر صافیم
فرزند نیاییم یا ضامن آهو
چاووش شب‌رزم سرجوش تب رزم
شوق شهداییم یا ضامن آهو
ایمان به تو داریم یونان بگذاریم
تشریک زداییم یا ضامن آهو
منشور نشابور سر سلسله نور
با حکمت و راییم یا ضامن آهو
تو راه مجسم گر راه به عالم
جز تو بنماییم یا ضامن آهو
تا صور قیامت با شور ندامت
شایان جزاییم یا ضامن آهو
حق‌خواهی استاد آگاهی‌مان داد
کز تو بسراییم یا ضامن آهو
در صفّه مولا همراه «مصفا»
اصحاب صفاییم یا ضامن آهو
این بخت «سهیل» است کش سوی تو میل است
در نور و ضیاییم یا ضامن آهو
زین نظم بدایع وین اختر طالع
اقبال هماییم یا ضامن آهو

 سهیل محمودی

دسته ها : ادبی - مذهبی - شعر
سه شنبه پنجم 8 1388

برخورد خوب
امام صادق (علیه‌ السلام):
مُجَامَلَةُ النّاسِ ثُلْثُ العَقْلِ.
برخورد خوب با مردم، یک سوم خردمندی است.
Treating others well comprises a third of wisdom.
کافی، ج 2، ص
دسته ها : مذهبی - احادیث
سه شنبه پنجم 8 1388
غضب
رسول الله (صلّی ‌الله‌ علیه‌ وآله):
الغَضَبُ یُفْسِدُ الإیمانَ کَما یُفْسِدُ الخَلُّ العَسَلَ.
غضب ایمان را از بین می‌برد همچنانکه سرکه عسل را فاسد می‌کند.
Anger spoils Faith as much as vinegar spoils honey.
کافی، ج2 ، ص 302
دسته ها : مذهبی - احادیث
دوشنبه چهارم 8 1388
تلاش برای خانواده
امام صادق (علیه ‌السلام):
الکادُّ عَلی عِیالِهِ کَالمُجاهِدِ فِی سَبیلِ اللهِ.
کسی که برای خانوادۀ خود تلاش می‌کند همچون کسی است که در راه خداوند جهاد می‌کند.
He who strives to earn money for [the comfort of] his family is like one who fights in the way of Allah.
کافی، ج 5، ص 88
دسته ها : مذهبی - احادیث
يکشنبه سوم 8 1388
برنامه‌ریزی در منزل
امام سجاد (علیه ‌السلام):
کانَ [رسولُ الله] إذا أوَى إلىَ مَنْزِلِهِ، جَزَّءَ دُخُولَهُ ثَلاثَةَ أجْزَاءٍ: جُزْءاً لِلَّهِ، وَجُزْءاً لِأهْلِهِ، وَجُزْءاً لِنَفْسِهِ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) وقت خود را در منزل به سه قسمت می‌کرد: بخشی برای (عبادت) خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خویش.
The holy Prophet (p.b.u.h.) divided his time at home into three parts; a part for (worshipping) Allah, a part for his family and a part for himself.
مکارم الأخلاق، ج 1، ص 44
دسته ها : مذهبی - احادیث
شنبه دوم 8 1388

گوش دادن به غیبت
امام على (علیه السلام):
السَّامِعُ لِلغَیبَةِ کَالْمُغتابِ.
شنونده غیبت، مانند غیبت کننده است.
The listener to backbiting is the same as the backbiter.
غرر الحکم، ص 307
دسته ها : مذهبی - احادیث
پنج شنبه سیم 7 1388
پیمان‌شکنی
امام رضا (علیه السلام):
لا یَعْدَمُ المرءُ دائرةَ السّوءِ مَعَ‌ نَکْثِ الصَّفْقةِ.
شخص پیمان‌شکن از پیشامد بد در امان نیست.
A person will not remain immune from a bad fate when he violates his covenant.
بحارالأنوار: 67 / 186 / 7
دسته ها : مذهبی - احادیث
چهارشنبه بیست و نهم 7 1388
X