دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1827257
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

درخواست کروبی از ضرغامی: فرصت بدهید جواب احمدی‌نژاد و دادستان را در تلویزیون بدهم

 روزنامه حیات نو نوشت:

کروبى به اظهارات احمدى‌نژاد پیرو مصاحبه با شبکهPBS آمریکا در نامه‌اى که به ضرغامى نوشته آورده است: برادر گرامى آقاى مهندس ضرغامى ریاست محترم سازمان صدا و سیما با سلام همانطور که مى‌دانید سه‌شنبه شب مصاحبه آقاى احمدى‌نژاد با چارلى رز مجرى شبکه پى‌بى‌اس آمریکا از شبکه یک سیما پخش شد. مجرى این شبکه تلویزیونى آمریکایى در ارتباط با حوادث پس از انتخابات به موضوع در زندان‌ها اشاره کرد که آقاى احمدى‌نژاد در پاسخ مدعى شدند آقاى کروبى این حرف‌ها را زده است و وقتى هیئت سه نفره قوه‌قضائیه از او اسناد خواستند گفت عصبانى شدم، این حرف‌ها را زدم و هیچ سندى ندارم.

از سیما مى‌خواهم یک سوم وقتى که در اختیار دادستان محترم قرارداده به من یا نماینده‌اى از سوى من اختصاص دهد تا ملت صاحبان اصلى این کشور به عنوان هیئت منصفه عمومى به قضاوت میان ما و شما بپردازند.

منبع : خبر آن لاین

آقاى ضرغامى ازآنجا که شما را فردى صادق و باهوش مى‌دانم، به عنوان یک دوست توصیه مى‌کنم که دیوار بى‌اعتمادى موجود میان مردم و رسانه ملى را از میان بردارید.

صلاح کشور و مردم در آگاهى آنان است والا کیست که نداند جریان آزاد اطلاعات در پرتو تکنولوژى موجود، علیرغم همه تدبیر‌ها، مرز‌ها را در هم ریخته و مردم را در جریان حوادث قرار مى‌دهد. توفیق و سلامت شما را از ایزد یکتا مسئلت دارم.

دسته ها : خبر - سیاسی
شنبه هجدهم 7 1388

دو مرجع تقلید درخواست شنیدن گزارش سفر به نیویورک را نپذیرفتند

در پی کاهش توجه افکار عمومی و رسانه ها به سفر نیویورک، تیم تبلیغاتی حامیان دولت برای جبران این ناکامی تبلیغاتی، به یکی از نمایندگان روحانی حامی دولت که در سفر نیویورک حضور داشت، مأموریتی جهت دیدار با مراجع تقلید و ارائه گزارشی از دستاوردهای بزرگ! این سفر داده اند.

سایت آینده گزارش داد:

با رد درخواست ملاقات نماینده حامی دولت برای ارائه گزارش سفر نیویورک از سوی مراجع تقلید، پروژه هاله نور 2 با شکست مواجه شد.

پس از بازگشت دکتر احمدی نژاد و همراهانش از سفر نیویورک و کاهش توجه افکار عمومی و رسانه ها به این سفر به نسبت سال های گذشته که با موضوع صندلی های خالی تشدید نیز شده بود، تیم تبلیغاتی حامیان دولت برای جبران این ناکامی تبلیغاتی، به یکی از نمایندگان روحانی حامی دولت که در سفر نیویورک حضور داشت، مأموریتی جهت دیدار با مراجع تقلید و ارائه گزارشی از دستاوردهای بزرگ! این سفر داده اند.

با اعلام درخواست این حامی سرسخت دولت از دو تن از مراجع تقلید جهت ملاقات و ارائه گزارش به مراجع تقلید که احتمال ارائه مطالبی نظیر داستان هاله نور در سفر اول دکتر احمدی نژاد به سازمان ملل را می دادند، مراجع تقلید با این درخواست مخالفت کرده و نماینده مذکور را به حضور نپذیرفتند.

گفتنی است دکتر احمدی نژاد پس از سفر نخست خود به نیویورک، در دیدار با آیت ا... جوادی آملی اقدام به ارائه گزارشی اغراق آمیز از مشاهدات خود و اطرافیانش در این سفر کرد که انتشار فیلم این دیدار توسط سایت "بازتاب"، با واکنش های فراوانی مواجه شد که به داستان هاله نور مشهور گردید.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : مذهبی - خبر - سیاسی
پنج شنبه شانزدهم 7 1388

طنز/ فاضلاب و مردم ایران

 شکیبا، شهرام  - عطارزاده معاون وزیر نیرو گفته است: «70 درصد جمعیت کشور تحت پوشش فاضلاب قرار می‌گیرند».

عطارزاده معاون وزیر نیرو گفته است: «70 درصد جمعیت کشور تحت پوشش فاضلاب قرار می‌گیرند».

امیدوارم که با تلاش شبانه‌روزی مسئولان و مدیران ارجمند تا 4 سال دیگر همه 100 درصد جمعیت کشور تحت پوشش شبکه فاضلاب قرار گیرند.

زری خانوم جون: سلام پری خانوم جون.

پری خانوم جون: سلام زری خانوم جون. شما تحت پوشش شبکه فاضلاب قرار گرفتین؟

زری خانوم جون: نه هنوز. ولی می‌گیریم. البته آقا سیامک یه مدتی تحت پوشش شبکه فاضلاب قرار داشت. بعد نمی‌‌‌دونم چی شد که از تحت پوشش شبکه فاضلاب درش آوردن.

اما دخترخاله‌‌ام اینا کاملاً تحت پوشش شبکه فاضلاب قرار دارن.

پری خانوم جون: اٍ ! چه خوب. ببینم فخر نمی‌فروشن بهتون؟

زری خانوم جون: چرا خیلی. ولی من تحویلشون نمی‌گیرم. بالاخره ما هم یه روزی تحت پوشش شبکه فاضلاب قرار می‌گیریم.

پری خانوم جون: پس چی؟ همه‌مون بالاخره یه روز تحت پوشش شبکه فاضلاب قرار می‌گیریم.

زری خانوم جون: فقط خدا کنه پوشش شبکه فاضلابشون گسترده باشه و نویز هم نداشته باشه.

یک ایرانی در فضا
محسن بهرامی رئیس پژوهشگاه هوا فضای جمهوری اسلامی ایران گفت: «برای انجام مطالعات تحقیقاتی کپسول زیستی شامل یک موجود زنده به فضا پرتاب می‌کنیم».

مانند همه اخبار علمی بسیار مسرت‌بخش است. فقط نگرانی من از این است که چه موجودی را می‌خواهند بفرستند. به هر حال یک لیست جامع از کسانی که اگر «هوا» شوند یا به «هوا» بروند موجبات مسرت است در جیب دارم، هر وقت لازم بود بفرمایید تقدیم کنم.

ایدزی‌ها بیکار نمی‌مانند
پرویز افشار، مشاور سرپرست وزارت رفاه و تأمین اجتماعی گفته است: «در زمینه اشتغال فراگیر برای مبتلایان به ایدز و خانواده‌های آنها با همکاری وزارت کار یک تعاونی فراگیر ملی راه‌اندازی شده است».

اشتغالزایی طبیعتاً یکی از مهم‌ترین وظایف هر دولتی ا‌ست. چندان که الباقی کاندیداهای ریاست جمهوری دهم با درجات گوناگون خائن و دشمن و اینها بودند هم در کنار برنامه‌های گسترده‌شان برای خیانت که اعلام کردند، به بحث اشتغالزایی هم پرداختند.

فقط امیدوارم زودتر زمینه‌های فعالیت «فراگیر» این تعاونی را مشخص کنند تا بدانیم در چه اصنافی اشتغالزایی بیشتر صورت گرفته و مسئولان موفق‌تر عمل کرده‌اند. از طرفی یک کم بیشتر مواظب خودمان باشیم.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
پنج شنبه شانزدهم 7 1388

طنز/ جانشین باحال اسفندیار رحیم‌مشایی

 شکیبا، شهرام  - گفت‌وگویی که امروز به آن می‌پردازم، حاصل جدل خبرنگار «ایسنا» با حمید بقایی رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور است.

گفت‌وگویی که امروز به آن می‌پردازم، حاصل جدل خبرنگار «ایسنا» با حمید بقایی رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور است که در «پایگاه اطلاع‌رسانی دولت» آن را یافته‌ام.ایشان در پاسخ به اینکه چرا نماینده ایران هنگام ثبت شدن پرونده «عاشیق‌لار» توسط جمهوری آذربایجان در فهرست میراث ناملموس جهانی واکنشی نشان نداده است، گفته: «باید برای بقیه کشورها این ارزش را قائل شویم که آنها هم یک‌سری مباحث فرهنگی خود را ثبت کنند. این تمامیت‌خواهی است که هیچ کشوری چیزی ثبت نکند چون فقط من باید آن را ثبت کنم.»

1- انصافاً حرفشان کاملاً دلالت‌کننده است‌ اما «دلالت بر چه چیزی؟» بماند.

2- آگهی: یک عدد گنبد قدیمی حوالی زنجان موسوم به گنبد سلطانیه که چهارمین گنبد خشتی جهان است، موجود می‌باشد. از علاقه‌مندان کشور دوست و برادر چین کمونیست دعوت می‌شود تا سایر کشورهای دوست و برادر آن را به ثبت نرسانده و عوضش به ما بنزین نداده، آن را با دو کانتینر دمپایی ابری لاانگشتی معاوضه کرده و نسبت به ثبت آن اقدام لازم را مبذول فرمایند.

3- با توجه به اینکه وزیر مسکن دیروز گفته: «چرا در 30 سال گذشته نتوانستیم یک پروژه مثل عالی‌قاپو بسازیم.» هیچ بعید نیست که عن‌قریب به دست توانمند متخصصان داخلی یک عالی‌قاپوی جدید بسازیم. لذا عالی‌قاپوی قدیمی به بالاترین پیشنهاد از بین دو کشور همسایه، افغانستان و پاکستان تقدیم می‌شود. بدو بدو حراجش کردیم ببرن!

رئیس سازمان میراث فرهنگی پاسخش را به چندین سؤال خبرنگار با جملات زیر شروع کرد.

- به نظرم نباید سؤال‌های انحرافی پرسیده شود.

- من به رسانه‌های داخلی انتقاد دارم.

- شما اصلاً اجازه نمی‌دهید ما به جشن برسیم.

- این نگاه منفی است.

- این نگاه تنگ و کوچک است.

- این توقع شما کاملاً غیرمنطقی است.

- این مسائل با یکدیگر بی‌ارتباط است.

- این حرف غلط است.

- اصلاً نباید اقدامی شود. می‌خواهید این را بشنوید؟!

- بحث فرجه نیست. این نگاه تنگ است و من با آن مخالفم.

1- با توجه به عصبانیت بیش از حد ایشان پیشنهاد می‌کنم خبرنگاران برای گفت‌وگو با ایشان به اقلام زیر مسلح باشند.

- سپر

- کلاهخود

-غلط‌کردم نامه

- ببر بیان

- گرز گاوسر

- لَخت گرشاسبی

- ضبط خبرنگاری

- قرص سیانور

- کاغذ و قلم

- دستکش بوکس

- وصیتنامه

2- ایشان مطابق سنت محله قدیم ما به تئوری «مشت اول» در دعوا معتقد است. لذا اگر دماغتان قبلاً عمل شده، مواظب باشید.

3- لطف کنید و یک دوره کلاس «مثبت‌اندیشی در یک دقیقه» برای ایشان بگذارید.

4- اول که اسم ایشان را شنیدم، نگران بودم. اول فکر می‌کردم عمراً کسی نمی‌تواند جای اسفندیار رحیم‌مشایی را در این ستون بگیرد‌ ولی حالا دارم امیدوار می‌شوم‌ لذا از رئیس‌جمهور به خاطر انتصاب هوشمندانه ایران کمال تشکر را دارم.

5- ای کاش فقط ایشان لطف را تمام کنند و مثل ‌آقای رحیم‌مشایی درباره ادیان و مباحث خداشناسی هم گهگاه نظرات ذوقی‌شان را اعلام کنند.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
سه شنبه جهاردهم 7 1388

طنز/ همه چیز تقصیر وزیر راه است

 شکیبا، شهرام  - خودم بهتر از همه می‌دانم که ستون روزانه طنز تنوع موضوع می‌خواهد.

خودم بهتر از همه می‌دانم که ستون روزانه طنز تنوع موضوع می‌خواهد. خودم بهتر از همه می‌دانم که ستون روزانه طنز نباید پاتوق و پاچال ثابت یک سوژه باشد. خودم بهتر از همه می‌دانم در ستون روزانه طنز اگر دائم به یک سوژه بپردازی، سوژه برایت به قالب تبدیل می‌شود و امکان دارد که تأثیر نوشته‌ات از بین برود. خودم بهتر از همه می‌دانم که... هر کدام از این موارد را می‌دانم و دستکم یکی، دوبار درباره‌اش کارگاه و سخنرانی و تدریس داشته‌ام.

... اما چکار می‌توانم بکنم، وقتی وزیری مثل دکتر بهبهانی، «پدر راه ایران» داشته باشیم و ایشان هم دستکم هفته‌ای یک مصاحبه‌ بکند، چاره‌ای نیست. چند جمله از این وزیر خوش‌ذوق برایتان نقل می‌کنم. شما هم اگر باانصاف باشید و خودتان را جای من بگذارید، می‌بینید که اساساً چاره‌ای نیست. خوشبختانه مملکت سوژه زیاد دارد ولی نه به این باحالی و بانمکی. ایشان درافشانی‌های زیر را در جلسه تودیع و معارفه مدیرعامل «هما» انجام داده‌اند.

دکتر حمید بهبهانی: «هر جایی که مدیری به صندلی خود نچسبیده باشد، در مراسم تودیعش شرکت خواهم کرد.»

1- مدیر چطور و با چه موقعیت و موضعی به صندلی می‌چسبد؟

2- اگر مدیری به صندلی چسبیده باشد، او را با صندلی بیرون می‌کنند یا صندلی را از او جدا می‌کنند؟ چطور می‌شود مدیر را از صندلی‌‌ای که به آن چسبیده جدا کرد؟

3- مدیری که به صندلی‌اش چسبیده چطور سوار ماشین می‌شود و این طرف و آن طرف می‌رود و معاشرت می‌کند؟

پدر راه ایران: «از من پرسیدند چرا این همه تغییر و تحول در وزارتخانه می‌دهم؟ آب هم اگر یک جا بماند، می‌گندد. اعتقادم این است که افراد باید در لحظه غرورشان از مقامی که دارند برکنار شوند.همانند یک کشتی‌گیر که وقتی مدال طلا می‌گیرد همه تعریف می‌کنند و به محض اینکه یک شکست را تجربه می‌کند وی را برکنار می‌کنند.به این جهت حسامی را در اوج برکنار کردم.

1- آب اگر یک جا بماند مثل مدیر می‌گندد. سایرین چه؟

2- به نظر شما «پدر راه ایران» درباره «رضا سوخته‌سرایی» و «علیرضا سلیمانی» حرف می‌زده یا مدیرعامل «هما»؟

3- حسامی طلا گرفته بود یا شکست خورده بود؟

4- یعنی تا کسی کارش را یاد گرفت و به اوج رسید باید عوض شود؟

5- به نظر شما وزارت راه، وزارتخانه است یا دانشگاه که مدیرانش را بعد از کارآموزی فارغ‌التحصیل می‌کند؟

6- اساساً «گندیدن آب» اصطلاح خوبی برای جلسه تودیع و معارفه است؟

دکتر بهبهانی: «امیدوارم در آینده دیگر چیزی به عنوان تأخیر در هما را نشنوم.»

1- مدیرعامل قبلی تأخیر داشته و طلا گرفته و به اوج رسیده و نزدیک بوده مثل آب بگندد؟!

2- آقای بهبهانی واقعاً از تأخیر بدش می‌آید. آنقدر که به همین جلسه تودیع و معارفه 2 ساعت دیر آمده بود.

وزیر راه: «امیدوارم از این پس دیگر پرسنل‌ هما از اینکه خود را از کادر هما معرفی کنند، خجالت نکشند.»

برای شرح جمله فوق باز هم به توضیح جملات بالا رجوع کنید.

پدر راه ایران: «اکثر تأخیرات مدیریتی است. چرا که وقتی کارمند برج خوابش می‌برد و دیر بر سر پستش حاضر می‌شود، مسافران بیچاره تجهیزات نمی‌خواهند و حتی من کندوکاو کردم و این بهانه خوبی نیست برای مسافر و حتی در برخی سرویس‌های فرودگاهی تنها با به کارگیری یک فرد جدید می‌توان تأخیرات و صف‌های طولانی را از بین برد.»

1- هر کس فهمید منظور دکتر از جملات بالا چه بود بگوید.

2- بالاخره مدیرعامل قبلی قهرمان بوده یا مدیرعامل بعدی؟

3- چرا اساساً مدتی است کمتر معنی حرف‌ها را می‌شود فهمید؟

وزیر راه: «امروز حتی یک چوپان در بیابان بهتر از من وزیر می‌تواند تحلیل سیاسی کند.»

در این مورد اخیر هیچ توضیحی نمی‌دهم. شما خودتان بخوانید و حال کنید. اساساً اوضاع باحال است.

وزیر راه: «مدیری که از هما می‌رود باید 10- 15 گوسفند هم قربانی کند.»

1- اگر مدیری با سرنگونی پروازها مردم را قربانی کرد، بعد از برکناری باید چند گوسفند قربانی کند؟

2- اگر وزیر راهی برکنار شود باید چند گله گوسفند قربانی کند؟

پدر راه ایران: «مدیرعامل جدید هما baby face است.»

1- این تعریف است یا تبلیغ یا تأیید یا...؟

2- اگر ممکن است عکس ایشان را هم نشان بدهید.

3- آیا می‌توان لپ مدیرعامل baby face هما را کشید؟

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز - سیاسی
سه شنبه جهاردهم 7 1388

اعتراض مادر یکی از قربانیان حوادث انتخابات به اظهارات حداد عادل

مادر سهراب اعرابی، در نامه ای به حداد عادل از مواضع وی به‌شدت انتقاد کرد.

  
به گزارش  سرمایه در این نامه آمده است:

آقای حداد عادل، شما را نماینده ما مردم در مجلس معرفی می کنند، یعنی باید از مردم دفاع کنید، از من مادر که فرزندم را کشته اند و بعد از سه ماه و اندی هنوز هیچ مسوولی و هیچ ارگانی و قوه ای در این مملکت پاسخگوی من نبوده و هنوز معلوم نیست کدام نیرو یا چه کسی او را کشته، به کجا برده و بعد از چندین روز او را عریان به پزشکی قانونی تحویل داده است.

با اینکه من به تمام مسوولان مربوطه نامه داده ام و از آنها دادخواهی کرده ام ولی هنوز هیچ کدام پاسخگو نبوده اند و گلایه من از شما این است که اگر زخم ما را التیام نمی بخشید، لااقل روی آن نمک نپاشید.

اگر فرزند شما هم مانند فرزند آقای روح الامینی و فرزندان ما مادران مورد آزار قرار می گرفت و در خیابان کشته می شد، آیا باز هم اینگونه قضاوت می کردید؟

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : سیاسی - نامه
سه شنبه جهاردهم 7 1388
چرا خبرنگاران صدا و سیما کتک می‌خورند؟
ر ـ ثرایی

چند هفته پیش، به مناسبت روز خبرنگار، برخی بی‌حرمتی‌ها و کتک خوردن خبرنگاران تلویزیون در صحنه‌های گوناگون و در چندین بخش خبری از رسانه ملی پخش شد و مجری زبان بسته! با هزار آب و تاب، تلاش می‌کرد، وانمود کند که شغلِ خبرنگاری آن هم در رسانه ملی، چه سخت و طاقت‌فرساست.

البته گویا از نظر رسانه ملی، خبرنگار تنها کسی است که در صدا و سیما، اقدام به تهیه خبر می‌کند و این همه بچه‌های مخلص در روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها و سایت‌ها ـ که بعضی‌شان از بیت‌المال هم ارتزاق نمی‌کنند و با هزار زحمت و جان کندن و اضطراب و انگ این و آن در روشنگری ذهن مخاطب و تلطیف فضای رسانه‌ای و هم در ایجاد روحیه نشاط و پرسشگری و روشنگری نقش ایفا می‌کنند ـ خبرنگار نیستند!

آقای مرآتی هم که گل سرسبد همه خبرنگاران دولتی و غیر دولتی است، با آن تیپ خاص خودش، تازه به سربازی اعزام شده بود و در همان چند صحنه یاد شده (البته کمی پیشتر) این بار شانس رسانه‌ای با او یار شده و درست سر بزنگاه و در حالی که دوربین او را زیر نظر داشت، یکی از بهترین رویدادهای خبری برایش رخ داد! بله، او که گویا اتفاقی به یک پادگان بسیار بد آب و هوا! و مقرراتی اعزام شده بود، در نخستین تمرین نظامی در هماورد با یک افسر کارکشته نظامی و البته در یک حرکت معمولی، ناگهان پایش شکست.

البته طبیعی است که در تمرین‌های نظامی، چه بسا دست و پاها می‌شکند و حتی هر لحظه ممکن است گلوله‌ای اشتباهی در برود و قلب کسی را هدف بگیرد؛ ممکن است کسی از جایی پرت شود و... دهها رخداد دیگر که البته هیچ کدامشان را دوربین صدا و سیما رصد نمی‌کند؛ اما این شکسته شدن پای مرآتی، نعمتی بود برای به تصویر کشیدن زحمات سربازان جان برکف آن پادگان که دست کم مردم و خانواده‌شان، آموزش‌های سخت و طاقت‌فرسای فرزندانشان را از صفحه تلویزیون ملی خود ببینند. اشتباه نکنید آن روزها، نه روز نیروی انتظامی بود و نه روز ارتش و نه روز سپاه.

البته مناسبتی در کار بود، اما مهمترین مناسبت! حضور جناب خبرنگار رسانه ملی بود در کسوت سربازی و مردم و والدین سربازان این آب و خاک از یمن قدوم وی و شکسته شدن پای نازکتر از ساق گلش، دیدند که چه تمرین‌های سختی در پادگان‌های نظامی برای آمادگی سربازان برای دفاع از امنیت و ارامش کشور اجرا می‌شود. فرماندهان و سربازانی هم که به تصویر کشیده می‌شدند، از این واقعه خوشحال بودند؛ غافل از این که آنها نه بازیگر اصلی فیلمِ زحمات خود که سیاهی لشکری شده‌‌‌اند برای مستندی که بازیگر نقش اول آن، شخص شخیص یک گزارشگر جوان رسانه ملی است و بس! و اینها از صدقه سر حضور او، در این فیلم مستند، نقش‌آفرینی می‌کنند.

هرچند خبرنگاران و گزارشگران حوادث، اگر بی طرفانه بازتاب دهنده مشکلات مردم باشند، در همه جوامع محترم و شأن حقوقی دارند، اما با این حال، کتک خوردن آنان و بروز رویدادهای پیش‌بینی نشده نیز در همه جای دنیا کم و بیش روی می‌دهد و شکسته شدن پای یک گزارشگر تلویزیون و پخش فیلم او هم در نگاه اول، حادثه و امری پیش پا افتاده و فاقد ارزش پرداخت در یک یادداشت جداگانه است و شاید به طبع لطیف بسیاری از خوانندگان سایت «تابناک» خوش نیاید، اما یک پرسش را نباید بی پاسخ گذاشت و آن این که اگر آن افسر دلیر و نجیب، عمدا هم آقای مرآتی را به زمین می‌زد و پای او را می‌شکست، مستحق سرزنش بود؟!

من کاری با ده‌ها دلیل موجه و غیر موجه برای اینکه چرا مردم و به ویژه مدیران ـ چه در دولت کنونی و چه گذشته ـ با گزارشگران صدا و سیما نمی‌جوشند و بعضا به آنها بی احترامی می‌کنند، ندارم ـ که البته بعضی از آنها ترس از برملا شدن حق‌کشی یا حق‌خوری و عمل خلاف خود دارند ـ اما آیا این همه واقعیت است؟

تنها در بحثی که به آن اشاره رفت، جای این پرسش برای آن افسر و هزارن افسر و سرباز جان برکف «نوعی و هموطن» دیگر هست که: آقای مراتی عزیز! پیش از اینکه شما به سربازی بیایی، مگر هیچ و دست و پایی در آموزش‌ها و مأموریت‌های سخت و نفسگیر نیروهای نظامی و انتظامی شکسته نشده بود؟ دوربین رسانه ملی آن هنگام کجا بود؟ آیا خون تو رنگین‌تر و دست و پای تو گران‌سنگ‌تر و لطیف‌تر از ساق پا و دست دیگر سربازان و هم قطاران ماست؟

چرا و به چه دلیل، باید این حادثه و حتی خانه‌نشینی و مداوای تو و... هر از چندی در رسانه متعلق به مردم (ملی) به تصویر کشیده شود (البته اگر این اقدام رسانه، به دلیل ارج نهادن به تمرین سخت و خالصانه سنخ و جنس سربازی بود، مقدس می‌بود و ستودنی، اما چنین نبود).

قصه چند شب پیش 20 و 30 در به تصویر کشیدن ساختگی بودن اهدای خون توسط مدیر انتقال خون استان یزد نیز از همین دست است و البته بسیار دردناک‌تر؛ یک مدیر بخت برگشته‌ای که از قرار معلوم برای خون دادن آماده می‌شده، با خبرنگار صدا و سیما هماهنگی می‌کند و برای ترغیب مردم به خون دادن، جلوی دوربین قرار می‌گیرد؛ اما متأسفانه، خبرنگار امانت‌داری نمی‌کند، با خنده صمیمی مدیرکل به او نزدیک می‌شود و تصنعی بودن خون دهی را در همه رسانه‌های دنیا به تصویر می‌کشد.

من نه از نیت مدیر کل خبر دارم و نه از نیت خبرنگار رسانه ملی، اما چند پرسش را مطرح می‌کنم و پاسخ آن را به تحلیل ذهن دقیق و باریک بین مخاطبان این نوشتار وامی‌گذارم:

1 ـ از کجا معلوم که اگر خبرنگاری تیزبین و بی طرف در قضیه شکسته شدن پای آقای مراتی حضور داشت، آن صحنه هم تمارض و ساختگی از آب درنمی‌آمد؟ (البته قصد متهم کردن کسی را ندارم، اما وقتی مدیرکلی چنین کند از یک خبرنگار جوان و البته با نفوذ، هر کاری برنمی‌آید؟) اگر قرار بر بی‌اعتمادی باشد، سنگ روی سنگ می‌ماند؟

2- خون دهی از نظر پزشکی برای شخص اهدا کننده، سودمند است. اینکه آن مدیر کل خودش این منفعت را چشم‌پوشی کرده و به دلیل نداشتن وقت یا نداشتن موقعیت و هر دلیل دیگر حاضر شده در جلوی دوربین تبلیغ خودن دهی کند، آیا جرم است؟

3- اگر چنین است، صدها بازیگر و غیر بازیگر هر روزه برای تبلیغ بسیاری از خوراکی‌ها و کالاهایی که بعضا تبلیغ آنها به ضرر سلامت و اقتصاد کشور است، در همین رسانه ملی، هر روز مرتکب گناه کبیره می‌شوند. رسانه چه برخوردی با آنها می‌کند؟

4- با خنده‌ای که آن مسئول انتقال خون جلوی دوربین نشان داد، معلوم بود که این مسئول به خبرنگار اطمینان کرده و نوعی رفاقت و دوستی یا شناخت طرفینی بین آنها هویدا بود؛ آیا خیانتی بدتر از اعتماد به خبرنگار رسانه ملی در چشم میلیون‌ها بیننده سراغ دارید؟

5- آن مدیر با این کارش (اگر توسط خبرنگار آبرویش ریخته نمی‌شد) چه حقی از حقوق جامعه را پایمال کرده بود؟ آیا به کسی ضرر زده بود؟آیا تبلیغی علیه مدیران کرده و وجهه آنان را خدشه‌دار کرده بود؟ آیا این کار رسانه ملی که به حق توسط یکی از مسئولان از آن با عنوان «اقدام بچگانه» یاد شد، اعتماد مردم را در موضوعی با این همه اهمیت و حیاتی، یعنی خون دهی، با هزاران نیازمند، جلب کرد یا سلب؟

6- باید از رئیس انتقال خون کشور پرسید، چرا از مدیر خود دفاع نکردی و اجازه دادی آبرویش به آسانی برود؟ از چه کسی ترسیدی؟ از رئیس صدا و سیما؟ از رئیس‌جمهور؟ از افکار عمومی؟ آیا یک مدیر اسلامی که میلیون‌ها تومان برای آموزش و تجربه او هزینه شده است، ارزش یک دفاع زبانی را نداشت؟ تو یک مدیر را برکنار کردی، اما این رفتار، بیانگر زاویه دید مسئولان کشوری به جایگاه مدیران استانی بود؛ نمادی بود از میزان ارزشی که برای مدیران میانی قایل هستید.

7- حتما یک بار دیگر این جمله خود را در مصاحبه با خبرگزاری فارس مرور کنید و به آن خوب بیندیشید: «وی (مدیرعامل سازمان انتقال خون کشور ) گفت: مدیر کل سابق انتقال خون استان یزد در همان روز که خبرنگار صدا و سیما مراجعه کرد، آماده خون دادن در ساعت 11 بود، اما خبرنگار اصرار کرد تا پیش از آماده شدن تشریفات اهدای خون به صورت نمادین، جلوی دوربین نشان دهد که خون اهدا می‌کند و مدیرکل نیز به خبرنگار اعتماد کرد و این حرکت را انجام داد، اما در یک اقدام غیر اخلاقی و شیطنت‌آمیز، این صحنه از صدا و سیما پخش شد.»

(هرچند در یک صغری و کبرای منطقی از این اتفاق، دیگر نه به دوربین صدا و سیما اعتمادی هست و نه به خون دادن مدیر کل و نه به سخنان شما).

اما به هر روی، اگر این سخن شما درست باشد، باید از رئیس محترم صدا و سیما هم بخواهید در نزدیکترین زمان، آن خبرنگاری که از اعتماد مدیرکل سوءاستفاده کرده و همچنین مسئولان بی‌تجربه و نا آشنا به فرهنگ عمومی و قداست کار خبری در 20 و 30 را از کار برکنار کرد و یا رسما عذرخواهی و رضایت مدیر را به دست آورند؛ چه در غیر این صورت، به همان دلیلی که مدیر خود را برکنار کردید و به دلیل ناتوانی بر دفاع از حق مدیر خود، شما نیز باید از سوی رئیس محترم جمهور مؤآخذه شوید! این کمترین کاری است که برای مرهم‌گذاری بر زخم دل مدیران استانی می‌توانید انجام دهید.

الغرض، وقتی پای خبرنگاری به صورت اتفاقی می‌شکند و آن گونه با آب و تاب در شبکه‌های خبری توسط همکاران وفادارش، به عنوان یک کار ارزشمند یاد می‌شود و در طرف مقابل، کاری اینگونه پیش پا افتاده، در مهمترین بخش خبری رسانه ملی، برای بی آبرو کردن یک مدیر روی آنتن می‌رود و ده‌ها تخلف برخی مدیران در ساختن جاده‌های بی کیفیت و افتتاح تونل‌ها و خط آهن‌های تبلیغاتی نادیده گرفته می‌شود و یا با اشاره‌ای از کنار آن می‌گذرند، با این حال، آیا باز هم می‌پرسید، چرا به خبرنگاران تلویزیون، اجازه ورود به برخی جاها داده نمی‌شود و چرا خبرنگاران صدا و سیما کتک می‌خورند؟

چه خوب بود به جای برکناری آن مدیر، رسانه ملی کاری می‌کرد که فرهنگ عذرخواهی در انظار عمومی و یا تقاضای برکناری و استعفا از سوی خود آن مدیر در جامعه باب می‌شد (البته اگر خلافی محرز می‌شد که نشد) و چه خوب است، این عذرخواهی از سوی مسئولان 20 و 30 انجام شود.

اما هم حوادث تلخ زندان کهریزک و هم شب بیداری بسیاری از مأموران وظیفه شناس و جان برکف ناجا را در امنیت پیش و پس از انتخابات پشت سر گذاشتیم و هفته نیروی انتظامی در پیش است. بیایید دعا کنیم یکی از خبرنگاران صدا و سیما به خدمت سربازی در نیروی انتظامی فراخوانده شود تا صدا و سیما به مردم بفهماند که نیروی انتظامی تنها در زندان کهریزک و مأموران متخلف آن خلاصه نشده و سربازی که بر سر چهار راه زیر نور آفتاب و دود و دم و صدای گوشخراش خودروها، از صبح تا پاسی از شب، آماده جانفشانی است، گناهی ندارد که فدای ندام‌کاری فلان حزب و دسته سیاسی شود. چه کسی باید مظلومیت او را به تصویر بکشد؟ ماهواره‌های معاند؟

باید گفت که چه بسیار سربازان و بچه‌های مظلوم همین مردمی که هر از چند گاهی در مقابله با اشرار و سوداگران مرگ، جسم و جانشان بر خاک‌های تفدیده تپه‌ها و کوه‌ها بر زمین می‌افتد و پرپر می‌شوند؛ اما چه کنیم که هیچ خبرنگاری برای سربازی به آنجا فراخوانده نمی‌شود و یا مثل آقای مرآتی پایشان نمی‌شکند. دعا کنیم همیشه سلامت باشند. انشاءلله

منبع : تابناک

دسته ها : مقالات - سیاسی
سه شنبه جهاردهم 7 1388

اعتراض آیت الله اردبیلی به برخورد با مراجع

 

به گزارش ایلنا، آیت‌الله موسوی اردبیلی‌ گفت: متأسفانه مدتی است وقتی در ‌ارتباط‌ با موضوعی مرجع تقلیدی هشدار می‎دهد، بعضی‎ها به جای توجه به این هشدار می‌گویند فلانی کیست که هشدار بدهد؛ اگر این رویه ادامه پیدا کند بعد از آن خطاب به دیگر مراجع نیز تسری پیدا می‎کند و سپس نظام مرجعیت و فقاهت مورد هجوم واقع خواهد شد.

وی خطاب به اعضای شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی گفت: اینها هم خطراتی است که مدتی است متوجه دین و روحانیت شده است، مبادا شما از آن غفلت کنید و فقط نظرتان را متوجه گوشه‎ای از مشکلات کنید.

آیت‌الله موسوی‌اردبیلی با بیان اینکه هر چیزی که بر خلاف مصالح اسلام و انقلاب گفته شود از جانب هرکس باشد مردود است، تاکید کرد: ممکن است افراد ناآگاهی را تحریک کنند که نسنجیده حرف بزنند، بدانید اینها جز نقشه‎های دشمن است، چرا مدتی است به مرجعیت جسارت می‎شود؟ چرا وقتی یک مرجع سخنی می‎گوید یک فرد بی‎اطلاع و تازه کار را می‎آورند تا در برابر او سخن بگوید؟

وی بیان داشت: شما در صحبت‎هایتان گفتید دین در خطر است؛ من هم این مسئله را قبول دارم ولی باید همه جوانب موضوع را دید، هرکس توان و قدرتی دارد باید به کمک اسلام برخیزد.

این مرجع تقلید ادامه داد: ما از دشمنان شناخته شده خود همانند بهایی‎ها، وهابی‎ها، سلفی‎ها و امثال آنها هراسی نداریم زیرا همیشه در تاریخ این دشمنان بوده‎اند، ما از این می‎ترسیم که خدای ناکرده افرادی از جمع خودمان ناآگاهانه تیشه به ریشه ما بزنند.
منبع : آینده
دسته ها : مذهبی - سخنرانی - سیاسی
دوشنبه سیزدهم 7 1388
اگر باکری ها و همت ها به قدرت می رسیدند، این مسائل شکل نمی گرفت
البته اخیرا دو بحث دیگر هم مطرح شد؛ یکی اینکه عده ای می گفتند مسئولان وقت با تهی نشان دادن خزانه، امام را مجبوربه پذیرش قطعنامه کردند و عده ای دیگر نیز می گفتند فرماندهان ارشد، به امام گفته بودند ما دیگر نیرویی نداریم و در واقع، با طرح این دو بحث دو نفر از کاندیداهایی انتخابات اخیر مورد سئوال قرار گرفتند.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس بر این باور است که شبهه‌آفرینی های این روزها درباره جنگ تحمیلی، مظلومیت امام خمینی(ره) و رزمندگان اسلام را بیش از پیش نمایان می‌کند.

محسن رضایی معتقد است: «متاسفانه یک استحاله فرهنگی سیاسی در 20 سال اخیر صورت گرفته است که دلایل زیادی دارد؛ از جمله اتفاقات تاریخی که در کشورهای دیگر هم اتفاق افتاده است؛ یعنی انقلاب تا مدتی شاداب است و پس از مدتی انحرافاتی در آن پدیدار می شود. در انقلاب اسلامی نیز انحرافاتی صورت گرفته است.»

کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دهم می گوید:«اخیرا دو بحث دیگر هم مطرح شد؛ یکی اینکه عده ای می گفتند مسئولان وقت با تهی نشان دادن خزانه، امام را مجبوربه پذیرش قطعنامه کردند و عده ای دیگر نیز می گفتند فرماندهان ارشد، به امام گفته بودند ما دیگر نیرویی نداریم و در واقع، با طرح این دو بحث دو نفر از کاندیداهایی انتخابات اخیر مورد سئوال قرار گرفتند.»

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام موضع خود را نسبت به توهین های اخیر به بیت حضرت امام خمینی(ره) این گونه ابراز می کند: «من از این موضوع بسیار ناراحتم. به نظر من یکی از خط قرمز های جدی این نظام باید امام باشد و کسانی به خود اجازه ندهند که به این خط قرمز که بیت امام و آثار و اندیشه های ایشان را شامل می شود ورود پیدا کنند. در واقع افرادی که به این حریم ها وارد می شوند، به انقلاب جفا می کنند.»

گفت‌وگوی پایگاه اطلاع رسانی و خبری "جماران" با فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس و به همین مناسبت را در پی می‌خوانید:

برای تداوم نظام مقدس جمهوری اسلامی، در مسیری که حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار این نظام و مردم، به عنوان امت و پیرو ایشان انتخاب کردند، حتما باید ده ساله اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی را بازخوانی کرد. آیا شما موافقید که دوران مقدس بازخوانی شود؟ اگر موافقید چه دلایلی را بر آن مهم می دانید؟

به نظر من بازخوانی دهه اول انقلاب کاری ضروری است به دو دلیل؛ یکی یادآوری و دومی انحراف‌سنجی. 30 سال از پیروزی انقلاب و 20 سال از پیروزی جنگ می گذرد و این دو حادثه مهم تاریخ انقلاب، همانطور که برای نسل های زمان خود مهم بوده و هست، حتما برای نسل های آینده نیز مهم خواهد بود؛ لذا، بازخوانی دهه اول انقلاب، موجب افزایش آگاهی های نسل حاضر نسبت به هویت خویش است و در عین حال، معمولا معیارهای یک انقلاب در همان دهه اول ایجاد می شود و عینیت می یابد. بنابراین، بازخوانی می تواند ابزاری باشد برای تحلیل وضع موجود و اینکه تا چه حد به انحراف کشیده شده و بطور خلاصه می توان گفت، بازخوانی دهه اول انقلاب برای انحراف سنجی وضع موجود مفید است.

چگونه این بازخوانی باید صورت بگیرد؟ عده ای دفاع مقدس را در سمبل ها خلاصه می کنند، مانند استفاده از چفیه یا خاکسپاری شهدا و آنها را کافی می دانند؛ در حالی که ما با نسلی مواجه هستیم که مدام سوال می کند و شرایطی نیز وجود دارد که متاسفانه شبهاتی در این امور مطرح می شود.

شیوه های انتقال پیام شیوه های شناخته شده ای است که در تمام دنیا از آن استفاده می شود؛ مانند، فیلم، شعر و کتاب؛ بنابراین باید از ابزارهای شناخته شده بهره برد اما نکته مهم در هنر، انتقال پیام نهفته است؛ یعنی، چگونه هنر حقایق را درک و سپس آن را قابل انتقال و آن را به نحو درست و تاثیرگذار منتقل کرده است. لذا درک درست پیام های امام، اسلام و انقلاب کار ساده ای نیست. در واقع، مشکلی که در ارتباط با پیام های انقلاب وجود دارد، این قسمت هاست که به خوبی صورت نمی گیرد. مثلا اگر نسل های امروز در دوران حیات امام بودند، دیگر لزومی نداشت که در صدد باشیم برای آنها دهه اول انقلاب را تبیین کنیم؛ اما چون حضور نداشتند، با مشکل پیام رسانی مواجه هستیم که به شدت نیاز به هنرمندی و توانایی دارد.

در توضیح این هنر می توان به سریالی کره ای که اخیرا از صدا و سیما پخش شد (افسانه جومونگ) اشاره کرد. بسیاری از ویژگی هایی که در این افسانه عنوان شد، به ویژگی های واقعی فرماندهان ما در دفاع مقدس نزدیک است،  یعنی واقعیت های جنگ ما برای دیگران افسانه بوده است هر چند که فرماندهان ما قابل مقایسه با این شخصیت های داستانی نیستند و تنها با شخصیت های صدر اسلام قابل مقایسه می باشند، اما نتوانستیم فرهنگ های خود را مانند آنها انتقال دهیم. به عنوان مثال شهید باکری یا آقای رشید، انسان های خلاقی بودند اما این اصلا منتقل نشد. در انتخابات اخیر، عده زیادی می گفتند ما امروز متوجه شدیم که در زمان جنگ بچه های خود را به دست آدم های عاقل سپردیم و خدا را شکر کردیم. در حالیکه در آن مناظرات اصلا صحبتی از جنگ نشد. این گفته های آنان این نکته را آشکار کرد که با گذشت 20 سال از جنگ، در اذهان خانواده هایی که فرزندان خود را به جبهه فرستاده بودند، ابهاماتی مبنی بر اینکه عزیزان خود را به دست چه کسانی سپرده بودند وجود داشته است. آنها در واقع از مناظره ها بازخوانی کرده بودند به دفاع مقدس و گفتند خدا را شاکریم بچه های خود را به دست آدم های عاقل سپردیم.

در واقع می توان گفت که نقش هنرمندان و فیلم سازان در انتقال این پیام بسیار کلیدی است؟

بله به نظر من هنرمندان اصلی ما توان لازم برای تبیین جدی دهه اول انقلاب نگذاشتند. باید کاری کرد که آنها تشویق شوند و در این زمینه فعالیت جدی داشته باشند.

به نظر شما این موضوع به سیاست های فعلی برنمی گردد؟ آیا اجازه شکوفایی به آنان داده می شود؟ مثلا در دیدار چند سال پیش هنرمندان با مقام معظم رهبری، برخی از کارگردانان شناخته شده فیلم‌های دفاع مقدس می گفتند اجازه نمی دهند من فیلمم را با نگاه خودم بسازم، با این حال در این سالها با فیلم‌هایی مواجه می شویم که برخی آن را هجو جنگ می دانند؟

قاعدتا یکی از عوامل عدم انتقال پیام های دفاع مقدس مساله چگونگی حمایت از فعالیت های هنری و معرفتی است؛ به عنوان مثال، اگر امکانات بیشتری می دادند و یا اجازه فعالیت بیشتری می دادند شاید کارهای خوبی انجام می شد اما، این مشکل را تنها نمی توان از سوی دولت و حاکمیت دانست.

گرچه موثر بوده اما هنرمندان هنوز خیز جدی در این زمینه برنداشته اند. سوژه های فراوانی برای ساختن فیلم در زمینه جنگ و دفاع مقدس وجود دارد و نیازی به سوژه سازی نیست و هنرمند اگر بخواهد، به راحتی می تواند در برابر فشارها مقابله کرده و حرف خود را بزند. قاعدتا در این زمینه کسانی که بخواهند مانعی ایجاد کنند، با مشکل مواجه خواهند شد چون، به هرحال هنرمند بخشی از واقعیت جنگ را منتقل می کند؛ لذا، هنرمندان هم در این کم کاری موثر بودند. البته نوع فیلم ها و کتاب های جنگ، آثار هنری جنگ و یا خاطرات جنگ، به خاطر ماهیت آن تفاوت اساسی با زندگی مردم دارد و همین کار را سخت می کند. ما باید بپذیریم که ساختن آثار فرهنگی و تخصصی، سخت تر از کارهای معمولی است. درباره انقلاب هم همینطور، البته در این مورد کار کمی راحت تر است، زیرا انقلاب عمومی تر و جنگ تخصصی تر است. لذا کار آثار فرهنگی دفاع مقدس از نظر تولیدی سخت تر از سایر موارد است.

اجازه بدهید وارد مقطع آغاز جنگ شویم. کمی درباره جغرافیای سیاسی و زمانی آن مقطع توضیح دهید و این که وقوع انقلاب اسلامی تا چه حد در آغاز جنگ موثر بوده. البته عده ای نیز تسخیر لانه جاسوسی را یکی از دلایل آغاز جنگ می دانند و به طور خلاصه، عده ای می خواهند تحمیل شدن جنگ به ایران را با سئوال مواجه کنند.

همه این اتفاق ها جزو بهانه های دشمن بود یعنی، اگر انقلاب نمی شد، جنگ هم اتفاق نمی افتاد و یا اگر پس از انقلاب شعارهای انقلابی را کنار می گذاشتیم و دانشجویانی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند، اگر نظام آنها را دستگیر می کرد و از لانه بیرون می کرد، شاید آمریکا آن قدر پشت صدام نمی ایستاد.

البته برخی از دانشجویان تسخیر کننده لانه، الان دستگیر شدند!

درعین حال از کسانی هم که مقابل آنان بوده اند نیز دستگیر کرده اند. اما این منطق نمی شود؛ در واقع می توان نتیجه گرفت که وقوع جنگ، هزینه انقلاب بود. ولی این منطق غیرانسانی است. ملتی انقلاب می کند، برای تنبیه او حمله می کنند، از طرف دیگر ما انقلاب کردیم که آزادی و استقلالمان را بدست آوریم و نظام سیاسی پیدا کنیم، باید هزینه می دادیم و از این بعد قابل قبول است. بنابراین کار آنها در جنگ افروزی، یک اقدام تحمیلی بر ما بود یعنی ما خواهان جنگ نبودیم، بلکه می خواستیم کشورمان را بسازیم و دولتمان را مستقر کنیم.

 لذا باز هم معتقدم ما به هیچ وجه جنگ را نمی خواستیم و اساسا جنگ به ضرر انقلابی بود که می خواست خود را بسازد و روی پای خود بایستد. البته ما جنگ را به یک فرصت برای انقلاب تبدیل کردیم. استدلال آنها این بود که ایران در موضع ضعف است، چون انقلاب صورت گرفته و ارتش از هم پاشیده شده و در عین حال که مهمات به ایران داده نمی شد و لذا فکر می کردند براحتی می توانند به ما حمله کنند و پیروزی خود را مسلم می دانستند. واقعا هم همینطور بود. زمانی که جنگ آغاز شد، ایران اصلا آمادگی نداشت. دفاع نداشتیم. ارتش که آماده نبود، سپاه و بسیج هم در داخل شهرها مستقر بود و ماموریت دفاعی نداشتند. نه تیپ داشتیم نه لشکر و نه ادوات جنگی و در واقع سپاه و بسیج کار اجتماعی انقلابی می کردند و به امنیت داخلی پرداخته بودند.

در واقع هدف اصلی تحمیل جنگ را در ساقط کردن انقلاب می دانید؟

بله. در بازگرداندن ایران به همان نظام سابق (هدف اصلی تحمیل جنگ بود) حالا چه از طریق سقوط انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و چه از نظر اینکه گروه های دیگر در کشور حاکم شوند، ولو به نام جمهوری اسلامی؛ اما در همان مسیر حرکت می کردند یعنی، در همان چارچوب نقشه بین المللی که آمریکا می خواهد. لذا هدف اصلی جنگ، گرفتن استقلال ما بود و ما که در جنگ پیروز شدیم، در واقع توانستیم استقلالمان را تثبیت کنیم. دولت ملی اعلام کنیم و بعد از 200-300 سال که فاقد دولت ملی و مستقل بودیم، ایران با پیروزی در جنگ آن را تثبیت کرد.

اگر تسخیر لانه جاسوسی و یا شعار صدور انقلاب داده نمی شد، تاثیری در جنگ علیه ما نداشت؟

چرا موثر بود، ولی در شدت و ضعف جنگ تاثیر داشت و هم در دیر یا زود آن اما به جای گرفتن خوزستان، فقط ممکن بود به ارتفاعات و اروند حمله کند و بحث را به قرارداد 1975 سوق دهد.

با این وصف، دیگر هدف ساقط کردن انقلاب نبود و با آن شدت از صدام حمایت نمی شد؟

بله با آن شدت و حدت حمایت نمی شد و شاید اجازه پیشروی به او نمی دادند ولی به هر حال، جنگ به ما تحمیل می شد چون، صدام این موقعیت را از دست نمی داد. ایران در ضعیف ترین حالت خود در طول سی چهل سال اخیر قرار داشت و عراق چون می خواست در شمال خلیج فارس و به عنوان یک نیروی جدید ظهور کند، حتما این کار را انجام می داد.

ایران در پیش از انقلاب یکی از پایگاه های اصلی امریکا در منطقه بود. آیا صدام به خاطر اینکه یکی از رویاهایش جایگزین شدن به جای ایران و تبدیل به یک قدرت بین المللی بود، به ایران حمله کرد؟

بله در حقیقت صدام انگیزه های زیادی داشت. یکی اینکه هم به عنوان رهبر جهان عرب مطرح شود و رقابتی نیز بین سوریه و عراق و عربستان در این زمینه وجود داشت؛ هر یک تلاش می کردند محوریت پیدا کنند. مساله دوم اینکه بعد از فروپاشی رژیم شاه، صدام می خواست به ژاندارم منطقه تبدیل شود و از طریق آن موقعیت جدید بین المللی پیدا کند.

خوب، برگردیم به خود دفاع مقدس؛ رابطه امام با فرماندهان جنگ چگونه بود؟

رابطه امام با دفاع مقدس دو مرحله داشت. ابتدا امام بنی صدر را به عنوان فرمانده کل قوا انتخاب می کند و اختیارات جنگ را به او واگذار کرد. در این مقطع امام نقش ناظر را داشت و مستقیم در جنگ دخالت نمی کند. در مرحله دوم امام به این نتیجه می رسد که خودش فرمانده کل قوا شود؛ این تاکتیک امام بود، یعنی شناخته شدن بنی صدر با واگذاری امور. امام در گزینش آقای بنی صدر و بازرگان از تدبیری حکیمانه استفاده کردند که شدت برخورد غرب را با ایران کاهش دادند. یعنی اگر اوایل انقلاب امریکایی ها با این مسئله مواجه می شدند که نخست وزیر موقت امام یک روحانی است، معلوم نبود که اجازه دهند که انقلاب پیروز شود اما وقتی دیدند که امام از افرادی همچون بازرگان که منطق غرب را به خوبی می شناخت استفاده می کنند، این امیدواری برای آنها پیدا شد که همه راه ها بر روی آنان بسته نیست.

در مسئله آقای بنی صدر هم همین طور بود. امام وقتی اختیارات کامل را به بنی صدر داد، صدام عملا با حاکمیتی می جنگید که خود بازدارنده بود؛ یعنی غربی ها با انهدام چنین دولتی هم با افکار عمومی خود مواجه می شدند و هم دولتمردان آنان تا خط آخر جلو نمی آمدند و حمایت ها را از صدام کاهش می دادند. به جایی رسیدیم که امام احساس کردند ادامه این وضع بدتر است، یعنی اگر بنی صدر می توانست در جنگ موفقیت هایی را کسب کند، مثلا نقطه ای را آزاد می کرد، امام پشت او می ماند اما امام دیدند بنی صدر، به جای اینکه امور جنگ را پیش ببرد، اختلافات را تشدید می کند. با این حال باز هم ایشان او را تحمل می کردند تا بلکه کاری را از پیش ببرد و موفقیتی به دست آورد. تا زمانی که دیدند نه تنها قدمی برنمی دارد، بلکه اختلافاتی که او ایجاد می کند آسیب نیز وارد می کند، از او حمایت نکرد.

پس از آن امام فرماندهی کل قوا را برعهده گرفتند و تا پایان جنگ آن را ادامه دادند. در این مقطع با دو مرحله مواجه شدیم؛ در مرحله اول، فرماندهان به طور مستقیم با امام در ارتباط بودند و هیچ واسطه ای میانشان نبود. اما پس از آزادسازی خرمشهر، امام یکبار مقام معظم رهبری را به مدت یک سال به عنوان واسطه خود در جنگ انتخاب کردند و سپس آقای هاشمی را در دو سه مرحله گوناگون. در اواخر جنگ نیز حکم جانشین فرمانده کل قوا را به آقای هاشمی دادند.

در مقطعی که ارتباط بی واسطه و مستقیم وجود داشت، جنس ارتباط چگونه بود؟

امام دو تاثیر مهم در اداره جنگ داشت؛ یکی انگیزشی ؛بود یعنی، گاهی یک کلام و سخن امام غوغایی در جنگ برپا می کرد. مثلا در عملیات بدر که آقای مهدی باکری در آن شهید شدند، در جزیره جنوبی، بچه ها جمع شده بودند برای شهادت ایشان روضه می خواندند و عزاداری می کردند. امام پیام دادند که به بچه ها بگویید ناراحت نباشند و خود را برای عملیات بعد آماده کنند، پیروزی از آن شماست. همین دو سه جمله امام آن چنان روحیات را تغییر داد که فرماندهان خود را برای عملیات بعدی که فاو بود آماده کردند و پیروزی بزرگ را کسب کردیم.

اثر دوم امام هدایت های راهبردی جنگ بود. ایشان به خوبی جنگ را از طریق راهبردی حمایت می کرد.

آیا دلیل خاصی داشت که امام از نیروهای جوان و آموزش ندیده در جنگ استفاده کردند؟

الگوهایی وجود داشت که ما پیش از انقلاب آنها را آموخته بودیم. در دوران تحصیلی که ما حتی سلاح هم ندیده بودیم؛ اما کم کم به صورت خودجوش آموختیم که چگونه باید یک تیم تشکیل بدهیم و با شاه مبارزه کنیم و یا چگونه مخفی بشویم. در واقع بخش عمده از مسایلی که ما در جنگ استفاده می کردیم، مربوط به تجارب پیش از انقلاب و در زمان مبارزات انقلاب بود. لذا هسته اصلی جنگ من، شهید باکری، آقای رحیم صفوی، آقای شمخانی و آقای رشیدی و کسانی بودند که فعالیت های چریکی را پیش از انقلاب آموخته و تمرین کرده بودند.

نکته دوم تجارب سال اول جنگ بود. چون فرماندهی جنگ در اختیار بنی صدر قرار داشت، دوستان ما فرصت پیدا کرده بودند که حملات چریکی، جنگ شبانه و جنگ داخل شهرها مانند دفاع از خرمشهر را تجربه کنند. تجارب سال اول جنگ به تجارب مبارزات پیش از انقلاب اضافه شد و وقتی در ابتدای سال دوم جنگ اختیار به دست این هسته اصلی می افتد، در جنگ تحول اساسی به وجود می آید. در حالیکه می بینیم در سال اول جنگ، ایران هر چه حمله می کند با شکست مواجه می شود. لذا از زمانی که فرماندهی تغییر کرد، یعنی سال دوم، جنگ هم شروع کرد به متحول شدن و در واقع انقلابی در جنگ به وجود آمد.

برخی شبهات، به خصوص در ایام اخیر از سوی عده ای در خصوص چرایی تداوم جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر طرح شد مبنی بر اینکه، امام نگاهشان این نبود که بعد از فتح خرمشهر این جنگ ادامه پیدا کند، اما عده ای با مشورت دادن این کار را انجام دادند. نظر شما چیست؟

مفهوم دفاع مقدس پیش از آزادسازی خرمشهر شکل گرفت و دو دلیل اصلی برای آن وجود داشت. یکی آنکه شهرهایمان اشغال شده بود و ما برای آزادسای سرزمین مان باید می جنگیدیم که کار مقدسی بود. نکته دوم اینکه مبارزه ما برای انقلاب اسلامی و دینی بود و این نیز به نوبه خود کار مقدسی محسوب می شد. به همین دلیل، وقتی سرزمین مان را آزاد کردیم و به مرزهای بین المللی رسیدیم، در حمله به خاک عراق هم در واقع از خودمان دفاع می کردیم؛ چرا که نوعی فشار به صدام بود برای پایان دادن به جنگ و اگر جنگ بر سر مرزها بلاتکلیف می ماند، ممکن بود 20 و 30 سال با حالت جنگ و صلح به طول بیانجامد؛ بنابراین ادامه جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر، بیشتر مفهوم دفاعی را در خود داشت. ما هیچ چشم داشتی به خاک عراق نداشتیم و اعلام کرده بودیم که ورود ما به عراق، به این دلیل است که مطمئن شویم در آینده جنگی رخ نمی دهد و این جز از طریق سقوط صدام امکان پذیر نیست. تجربه پس از جنگ هم درستی حرف ما را ثابت کرد؛ صدام حسین شروری بود که اگر از ایران خیالش راحت می شد به جای دیگری حمله می کرد.

آقای دکتر شبهه ای که در این زمینه مطرح می شود در واقع جفایی به امام و فرماندهان و مسئولان وقت بود. وقتی گفته می شود امام نظرشان ادامه جنگ نبود و نظر دیگران را انگار به زور پذیرفت، به نوعی هم امام را رهبری فاقد راهبرد و قدرت تصمیم‌گیری و هم مسئولان ارشد را جنگ طلب معرفی می کند و در عین حال، کسانی که در 6 سال بعد از آزادسازی خرمشهر هزینه دادند، مانند خانواده های شهدا و جانبازان را ممکن است با تردید مواجه سازد. به نظر شما با چه هدفی این شبهات مطرح می شود؟ از همان زمان، عده ای بحث 6+2 را مطرح کردند و امروز نیز که این چنین به آنها دامن زده می شود؟

بله این دقیقا جزو همان جفاهایی است که به امام وارد شد. ایشان در طول 10 سال رهبری مستقیم بر مردم نشان داد که هیچ گاه بر اساس هوی و هوس تصمیم نگرفت و نیز هیچگاه به دلیل ترس و وحشت کاری نکرد. تصمیم ایشان همیشه همراه با مشورت بود و البته در برخی موارد، خلاف نظر مشورت هم عمل می کردند؛ مثلا درباره آمدن ایشان به ایران، اعضای شورای انقلاب گفتند که نیایید چون ما می ترسیم اتفاقی برای شما بیافتد اما امام فرمودند، صلاح در آمدن است. اما در مجموع، امام معمولا مشورت می کردند چرا که می خواستند حداکثر عقلانیت خود را به خرج دهند. در جنگ نیز همینطور، گاهی امام می پرسیدند به چه دلیل می خواهید وارد خاک عراق شوید؟

برخی آن را مخالفت امام با ورود به خاک عراق تلقی کردند در حالیکه سوال ایشان، بدین معنا بود که ایشان در این مورد ابهام دارند و اگر بخواهند چنین دستوری بدهند تا این ابهام بر طرف نشود تصمیمی نمی گرفتند. لذا کسانی که می گویند امام با طرح این سوال مخالفت خود را با جنگ اعلام کردند، این را نمی دانند که ایشان پس از آن دو سه بار جلساتی را برگزار کرده و به نظرخواهی می پردازند. من هم در یکی از آن جلسات حضور داشتم، امام فرمودند من صحبت های شما را شنیدم، فکر می کنم و نتیجه را به شما می گویم. پس از چند روز تامل، موافقت خود را اعلام کردند. البته با چند شرط: یکی اینکه بر روی بصره آتش ریخته نشود و به مناطق مسکونی کاری نداشته باشند. دوم آنکه دنیا خواهد گفت که ما تجاوز کردیم، باید خود را آماده پاسخگویی کنیم و وقتی هم که حمله شد، امام به مردم عراق پیام داد و هدف ایران را برای آنان توضیح دادند؛ بنابراین اینکه ابهام امام را مخالفت ایشان اعلام کنند، در واقع کاری تبلیغاتی است و در واقع نوعی جنگ روانی محسوب می شود که هیچ استدلال عقلی برای آن وجود ندارد.

جلسات امام بیشتر با چه کسانی برگزار می شد؟

با اعضای شورای عالی دفاع. شورای 7 نفره شامل فرمانده سپاه، رییس ستاد مشترک ارتش، وزیر خارجه ایران، سران سه قوه و نیز نخست وزیر وقت.

وقتی تصمیم گرفته شد جنگ ادامه یابد، آیا پایانی برای آن در نظر گرفته شده بود؟

در جنگ معمولا زمان در نظر نمی گیرند بلکه هدف را تعیین می کنند. قاعدتا هرچه سریعتر به هدف برسیم، هزینه های آن کمتر است و هدف ما این بود که جنگ را هرچه سریعتر به نفع ایران خاتمه دهیم که پس از آن جنگ دیگری نداشته باشیم.
یعنی یک امنیت پایدار در منطقه ایجاد کنیم که البته این نیز تفاسیر مختلفی داشت. عده ای می گفتند با یک عملیات به این نقطه (امنیت پایدار) می رسیم و برخی دیگر معتقد بودند که باید پیشروی بزرگی کنیم تا به آن نقطه مورد نظر برسیم؛ لذا در مصداق رسیدن به هدف، اختلاف نظر وجود داشت. اما در این که جنگ را با پیروزی به اتمام برسانیم و یک امنیت پایدار در منطقه و ایران ایجاد کنیم، همه توافق داشتند.

در پذیرش قطعنامه حضرت امام، بحث جام زهر را مطرح کردند. اما در انتخابات اخیر، عده ای این پرسش را مطرح کردند که چه کسانی جام زهر را به امام نوشاندند؟! به نظر شما هدف از طرح چنین پرسش هایی چیست؟

جام زهری که امام فرمودند، مربوط به قطعنامه 598 است. یعنی امام در شرایطی آن را پذیرفتند که شکست های ایران شروع شده بود. در حالیکه این قطعنامه در اوج پیروزی های ایران نوشته شده بود. لذا امام در واقع جنازه ای از 598 را پذیرفتند و مسلما بسیار تلخ بود. شرایط کشور به گونه ای بود که امام از نظر سیاسی کار بسیار تلخی انجام دادند. اما همین کار ایشان موجب یک انقلاب بسیار بزرگ شد؛ یعنی اگر ایشان 598 را نپذیرفته بودند، این انقلاب در جنگ صورت نمی گرفت. وقتی امام با آن حالت صادقانه و معصومانه قطع نامه را پذیرفتند، هم دولت، هم مردم به بسیج عمومی کشیده شدند که تقریبا می توان گفت که تمام کمبودها و نیازهای جنگ را برطرف کرد. از اسلحه، پول مخارج و هزینه ها گرفته تا سایر موارد و ما آماده شدیم که دور جدیدی از حملاتمان را آغاز کنیم و شکست های پی در پی دشمن را سامان دهیم.

 در چنین شرایطی صدام اشتباه کرد و 598 را نپذیرفت و به حملات خود ادامه داد و این بار به داخل خاک ایران وارد شد. ما که به دلیل پذیرش 598 کمبودهایمان را برطرف کرده بودیم نیز، به عراق حمله کردیم و دوباره مناطقی که اشغال شده بود را آزاد کردیم و عملیات مرصاد را با پیروزی به پایان بردیم و عراق را تا مرزهای بین المللی مجبور به عقب نشینی کردیم. در حال آماده شدن برای حمله به بصره بودیم که امام جلوی ما را گرفت و گفتند سومین عملیات ما با اراده خودمان انجام نمی شود. بعد از آن صدام اعلام کرد که قطعنامه را پذیرفته است.

در واقع باید گفت، پیروزی های پس از پذیرش قطعنامه توسط امام، تلخی جام زهر را از کام ایشان زدود. سند ما هم این است که امام یک ماه پس از پیروزی ها فرمودند که من حتی یک لحظه هم از جنگ نادم و پشیمان نیستم و این به معنای خنثی شدن تلخی جام زهر بود. لذا دو سوءاستفاده در رابطه با جنگ صورت می گیرد؛ یکی آنکه پس از آزادی خرمشهر جنگ ادامه پیدا کرد و چرا ایران صلح را نپذیرفت؟
و پاسخ این است که قبل از 598، قرارداد صلحی در کار نبود بلکه بحث آتش بس مطرح بود که یک واژه شناخته شده بین المللی است؛ بدان معنا که ممکن است جنگ 40 سال هم ادامه پیدا کند با آتش بسی که هر دو سه هفته یکبار بهم بخورد؛ لذا آتش بس صلح محسوب نمی شود اما عده ای از این موضوع سوءاستفاده می کنند که البته جزو مخالفین امام و انقلاب هستند. اما گروه دیگر که خود را از موافقین امام و انقلاب می دانند نیز سوءاستفاده هایی از این مورد می کنند؛ می گویند جام زهری که امام نوشیدند، معنایش این بود که ما شکست خورده بودیم و جنگ را با ناکامی به پایان بردیم اما این هم دروغی بیش نیست، چرا که اساسا پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران به معنای پایان جنگ نبود. در غیر این صورت چه دلیلی داشت عملیاتی اتفاق بیافتد، صدام دوباره به خاک ایران وارد شود و ما او را تا مرزهای بین المللی عقب بزنیم؛ لذا دو فریبکاری درباره جنگ صورت می گیرد.

البته اخیرا دو بحث دیگر هم مطرح شد؛ یکی اینکه عده ای می گفتند مسئولان وقت با تهی نشان دادن خزانه، امام را مجبوربه پذیرش قطعنامه کردند و عده ای دیگر نیز می گفتند فرماندهان ارشد، به امام گفته بودند ما دیگر نیرویی نداریم و در واقع، با طرح این دو بحث دو نفر از کاندیداهایی انتخابات اخیر مورد سئوال قرار گرفتند.

اتفاقا خود امام در نامه شان به این شبهه پاسخ دادند که نباید عده ای در آینده پیدا شوند و بگویند چرا عده ای به من نامه نوشتند و من پایان جنگ را پذیرفتم. آنجا اشاره می کند که اینها افرادی افراطی هستند و من با دوراندیشی و مطالعه و تامل به این نتیجه رسیدم. یعنی در واقع خود امام نیز این مورد را پیش بینی می کردند.

همچنین ایشان در بخش دیگری از نامه خود اشاره می کند که به گفته عده ای از آن افراد که ما با همه این احوال جنگ را ادامه می دهیم و ایشان می فرمایند که این حرف ها شعاری بیش نیست و امام می خواهد بگوید تا حدی مساله را عمیق درک کرده و مورد بررسی قرار داده اند و خود به نتیجه رسیده اند.

اما به قدری مقطع زمانی آخر جنگ زود سپری شد که کسی به آن نپرداخت که ببیند اساسا بعد از پذیرش قطعنامه 598 توسط ما چه اتفاقاتی رخ داد و ما دوباره در اوج پیروزی ها قرار گرفتیم و صدام در اوج شکست آن را قبول کرد.

صدام به چه علت در آن مقطع 598 را نپذیرفت؟

به دلیل آنکه صدام فکر می کرد مواردی در قطعنامه 598 ذکر شده بود که به ضرر او تمام می شد و نمی خواست زیر بار برود.

آقای دکتر چرا دقیقا همان زمان که ما در حال پیروزی های پیاپی بودیم، قطعنامه 598 را نپذیرفتیم؟

این هم از مواردی است که هنوز افشا نشده است. ایران 598 را پذیرفته بود اما به صورت مشروط و غیرعلنی. یعنی وزیر خارجه ایران به سازمان ملل گفته بود که ما چهارچوب را قبول داریم و نیز رییس جمهور ایران در سازمان ملل گفتند، قطعنامه 598 را رد نکردیم؛ لذا ایران مشروط پذیرفته بود اما قرار بود تا به تفاهم کامل در این زمینه نرسند، موضوع علنی نشود و تلاش ها از سوی ایران بر این محور صورت می گرفت که دو بند این قطعنامه جابجا شود و لذا می گفتند دبیرکل سازمان ملل باید پروتکل الحاقی به آن اضافه کند. بحث دیگر هم در بندی بود که خسارات وارده بر ما را چطور تامین کند و بعد آزادسازی اسرا را بعد از بند تعیین متجاوز و خسارات بگذارند. لذا ایران مشروط پذیرفته بود اما مصلحت نبود اعلام شود.

هنوز این شبهه بر طرف نشد که چرا عده ای که امروز خود را وارث دفاع مقدس و مدافع از ارزش ها می دانند، در حالیکه اصلا حضوری در جبهه ها نداشتند و به تعبیر آن شاعر شاید از جاده های شمال به جبهه می رفتند، اما نسبت به مدیریت امام و جنگ تشکیک می کنند؟

بالاخره اینها افرادی بودند که یا در جبهه ها نبودند، یا کمترین حضور را داشتند و اصلا حضوری در تصمیم گیری های جنگ نداشتند و بی اطلاع بودند؛ لذا دلیل این حرف هایشان یا بی اطلاعی است یا سوءاستفاده از جنگ برای منافع حزبی و سیاسی خود.

آیا این حرف ها لطمه ای به آن دوران وارد نمی کند؟

به نظر من، اگر پاسخ آنها درست و منطقی داده شود و به افکار عمومی نیز انتقال پیدا کند، خیر و حتی مظلومیت امام را نیز بیشتر نشان می دهد. پس از سی سال افرادی هستند که برای دوران پر افتخار و مقدسی که با دست خالی می جنگیدیم، فضاسازی می کنند و پاسخ به آنها مظلومیت امام و رزمندگان را بیشتر نمایان می سازد.

مسئله اینجاست که بعضا افرادی که چنین شبهاتی را مطرح می کنند، افراد معمولی و در سطوح پایین جامعه نیستند.

اتفاقا همین بیشتر مظلومیت ها را آشکار می سازد چرا که نشان می دهد، این افراد امروز بر کرسی هایی تکیه زدند که رزمندگان آنها را تثبیت کرده اند و این افراد در جایگاهی که مانند امانت به دستشان سپرده شده، علیه همین رزمندگان صحبت می کنند.

آقای دکتر چه شده که امروز از شهید همت ها و باکری ها برای نسل حاضر چیزی جز نام بزرگراه که مثلا شرق و غرب تهران را به هم وصل می کند باقی نمانده؟ و نه تنها ذکر خیری از آنها صورت نمی گیرد بلکه به خانواده های آنها هم مطالبی گفته می شود؟ و کسانی که در آن دوران نبودند، ادعای میراث داری از آنان را دارند؟

متاسفانه یک استحاله فرهنگی سیاسی در 20 سال اخیر صورت گرفته است که دلایل زیادی دارد؛ از جمله اتفاقات تاریخی که در کشورهای دیگر هم اتفاق افتاده است؛ یعنی انقلاب تا مدتی شاداب است و پس از مدتی انحرافاتی در آن پدیدار می شود. در انقلاب اسلامی نیز انحرافاتی صورت گرفته است. دلیل دوم آن این است که مردم در گزینش های خود و انتخاباتی که انجام دادند، تغییر و تحولی را در قدرت رقم زدند و با جایگزینی حاکمان به جای یکدیگر، فرهنگ ها نیز جابه جا شدند و فرهنگ های جدیدی در نظام سیاسی حاکم شد که جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد. در مثال ها هست که مردم به دین ملوکشان می گرایند، یعنی فرهنگ اجتماعی از فرهنگ سیاسی متاثر می شود و اگر شهید باکری ها و شهید همت های پس از جنگ در قدرت نقش پیدا می کردند، شاید این مسائل شکل نمی گرفت و این اتفاقات نمی افتاد.

شما از یک سو به تجربیات اشاره می کنید و از سوی دیگر معتقدید یک استحاله فرهنگی سیاسی صورت گرفته است. آیا معتقدید از این تجربیات بخوبی استفاده نشده یا عمدی در کار بوده است؟

بعید می دانم عمدی در کار باشد. ما ایرانی ها سعی می کنیم بیشتر به خود متکی باشیم و این موضوع ما را به اشتباه می اندازد و از تجربیات و دانش دنیا کمتر استفاده می کنیم. این عیبی است که در نظام اداری ما نیز وجود دارد.
عده ای نیز هستند که به خود تکیه نمی کنند و فقط هی می خواهند از تجارب دنیا استفاده کنند که این نیز انحراف دیگری است. در واقع ما در اداره کشور با این دو انحراف مواجه بودیم، در حالیکه اگر برخود تکیه کنیم و از نظر تجربه و معرفت از تجارب دنیا بهره ببریم، در عین حفظ استقلال، حکیمانه تر می توانیم پیش برویم.

آقای دکتر درباره هجمه های اخیر به بیت امام چه نظری دارید؟

من از این موضوع بسیار ناراحتم. به نظر من یکی از خط قرمز های جدی این نظام باید امام باشد و کسانی به خود اجازه ندهند که به این خط قرمز که بیت امام و آثار و اندیشه های ایشان را شامل می شود ورود پیدا کنند. در واقع افرادی که به این حریم ها وارد می شوند، به انقلاب جفا می کنند.
منبع : تابناک
دسته ها : گفتگو - سیاسی
دوشنبه سیزدهم 7 1388

انتقاد مطهری از اقدام اخیر افراطیون خبرگان

 
       


علی مطهری در یادداشتی عملکرد افراطیون خبرگان را ناشی از نشناختن جایگاه مجلس خبرگان دانست.

وی در این یادداشت در پارلمان نیوز می نویسد: برخوردی که با آیت الله سید علی محمد دستغیب در مجلس خبرگان انجام شد حاکی از وجود یک نگاه غلط در این مجلس نسبت به وظیفه خبرگان رهبری است.
 
این جریان فکری آیت الله دستغیب را که در نطق خود خواهان حضور مخالفان در این مجلس و بیان نظراتشان بود ونسبت به امنیتی شدن فضای جامعه هشدار داده بود، متهم به ساختارشکنی کردند و پرونده ایشان را به کمیسیون تحقیق ارسال نمودند تا در صورت لزوم حکم اخراج ایشان صادر شود و چه زیبا رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی این اقدام جریان فکری مذکور را که بوی تملق و چاپلوسی از آن به مشام می رسید تقبیح نموده و بر وجود آزادی بیان و اظهارنظر مخالف در مجلس خبرگان رهبری تأکید نمودند.

خبرگان رهبری حتی مجازند عملکرد رهبری را مورد بررسی قرار داده و پیشنهاداتی به معظم له ارائه نمایند، خصوصا که مکالمات و گفت وگوهای این مجلس مستقیما از رسانه ملی پخش نمی شود و تنها نتیجه جلسات به اطلاع مردم می رسد. اساسا در مجلس خبرگان رهبری کمیسیونی به نام "نظارت" پیش بینی شده است که حاکی از روشن بینی و آزاد اندیشی این مجلس است.

شاید برخی اعضای این مجلس چنین فکر می کنند که هر چه از مقام معظم رهبری تعریف و تمجید کنند ایشان خوشحال تر می شوند، در حالی که رهبر فرزانه ما مانند مقتدای خویش امام علی علیه السلام و همان گونه که خود بارها در خطابه های خویش فرموده اند از اینکه دیگران با ایشان با مصانعه و ملاحظه کاری رفتار کنند و آنچنان که با سلاطین سخن می گویند سخن بگویند رنج می برند و از کسانی که به نصیحت و خیرخواهی برای ائمه و پیشوایان مسلمین می پردازند استقبال می کنند.

بهترین نمونه در تاریخ انقلاب اسلامی ما نوع برخورد شهید آیت الله مطهری با امام خمینی (ره) است. به جرئت می توان گفت که شخصیتی نزدیکتر از شهید مطهری از نظر روحی و علمی به امام خمینی وجود نداشت و امام خمینی نیز به هیچ یک از یاران و شاگردان خود به اندازه شهید مطهری علاقه مند نبود تا آنجا که او را حاصل عمر و پاره تن خود نامید. اما همین شهید مطهری در مراودات خود با امام خمینی صریح ترین افراد بود و نظرات خود را بدون هرگونه مصانعه و مجامله با ایشان مطرح می کرد.

به عنوان نمونه ایشان در نامه ای که در سال 56 به امام خمینی (ره) می نگارد، پس از اشاره به یک جریان فکری منحرف که به جمع دانشجویان خارج از کشور نیز راه یافته بود می نویسد :"من لازم می دانم حضرت عالی گاهی برخی افراد بصیر را ولو به طور خفا به اروپا و آمریکا بفرستید، جریانها را از نزدیک ببینند و گزارش دهند، که به عقیده بعضی از دوستان در آنجا، پاره ای از حقایق از حضرت عالی کتمان می شود."

آری، دوستی با ولایت فقیه این است نه آنچه برخی اعضای مجلس خبرگان رهبری انجام دادند و رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی از این انحراف جلوگیری نمودند.
والسلام.

 

منبع : فرارو

دسته ها : سیاسی - نامه
دوشنبه سیزدهم 7 1388

نامه انصاری به لاریجانی:چرا نمی‌گذارند درباره انتخابات هم مثل هولوکاست تحقیق شود؟

*دوستانی که تحقیق درباره بسیاری از مسایل تاریخی از جمله تحقیق درباره جعلی بودن هولوکاست را حق مسلم آزاداندیشان دانسته‌اند چرا اجازه تحقیق درباره مساله ساده انتخابات را نمی‌دهند
*اگر قرار باشد کودتای مخملی و نرم اتفاق بیافتد اول کودتای اخلاقی و هتاکی و شایعه پراکنی و فرهنگی شکل می‌گیرد و خواص و نخبگان و پیشگامان نهضت و آزاد اندیشه و دلسوزان واقعی ملت و اسلام و حتی دودمان امام از گزند حرافان و مدعیان در امان نمی‌مانند

در پی اظهارات اخیر محمد جواد لاریجانی در خصوص بیت حضرت امام و سید حسن خمینی، مدیر موسسه نشر و آثار امام خمینی(ره) در نامه‌ای به وی،تاکید کرد تامل بیشتری بر اهداف حرمت‌شکنان دودمان حضرت امام خمینی (س) بنماید.

به گزارش ایلنا متن نامه محمد علی انصاری بدین شرح است :
جناب آقای دکتر محمد جواد لاریجانی
با سلام

لطفا تامل بیشتری بر اهداف حرمت شکنان دودمان حضرت امام خمینی (س) بنمایید
چند گاهی است ملت ایران موجی از تخریب و شایعه و بعضا اهانت را علیه بیت شریف امام و خصوصا حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید حسن خمینی مشاهده می‌کند اینجانب به تاسی به بیت مکرم امام بنا نداشتم به دروغ پردازی‌ها و دشنام‌ها و تخریب‌ها پاسخ گویم اما سابقه آشنایی مرا برآن داشت که چند کلامی هر چند کوتاه در این باره بنگارم باشد که اگر لازم بود در آینده شرح و بسط بیشتر در این حوزه بدهم.

قطعا برای مردم و بسیاری از صاحب‌نظران این سوال مطرح است که فلسفه این کار چیست و با بیان آن چه هدفی را دنبال می‌کنند بی‌گمان توفیق کامل در پاسخ به این سوال مستلزم بازخوانی و واکاوی امواج گسترده شایعات و تخریب‌ها علیه شخص امام و یادگاران گرانقدر ایشان قبل و بعد از انقلاب است شاید برای نسل دوم و سوم و حتی نسل اول انقلاب دشوار باشد باور این واقعیت که امام با آن همه ابعاد بیکران معنویت، عرفان، فقاهت، سیاست و ایثار در راه نجات مردم، آماج تهمت و هتک و برچسب‌های گوناگون وابستگی از قبیل وابسته به اجانب، غیر ایرانی، کمونیست و. . . قرار گرفته باشد و یا فرزندان پاک و نجیب و فاصل و با ایمان ایشان مرحوم آیت‌الله شهید حاج آقا مصطفی و خصوصا مرحوم حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید احمد خمینی با شدت بیشتری هدف این تهاجمات باشند. تا آنجا که امام را علی‌رغم دعوت به سکوت و صبر و خویشتن داری فرزندانشان مجبور به دفاع از آنان بنمایند و تصریح کنند که احمد بعد از من از تو انتقام می‌گیرند آری، این واقعیت است که اتفاق افتاده است اما نکته مهمی که کار بررسی و نتیجه‌گیری را از هدف طراحان دشوار می‌کند این است که نمی‌توان همه امواج تخریب و توطئه و شایعات را در یک طیف یا یک گروه و تفکر جستجو کرد. هر چند که نتیجه و محصول هم یکی باشد. ولی باید تصدیق کنیم که تمامی بسترها و پیشینه‌ها همچنان فعالند و چه بسا فعال‌تر نیز شده‌اند زیرا اگر امام از یک دودمان اصیل و پاک و فرزندان شایسته برخوردار نبود بعد از امام سیل حملات و انتقادات شیب ملایم تریب پیدا می‌کرد اما وجود یک کانون گرم و معنوی و همراه و همدل با آرمانهای امام و انقلاب در بیت امام همانند جناب آقای حاج سید حسن خمینی که از محبوبیت و مقبولیت خاصی برخوردار است باعث آشفتگی و عصبانیت بیشتر آنان شده است و علی‌رغم ارتقائ جایگاه علمی و سیاسی واجتماعی و مردمی و اخلاقی روز افزون ایشان به شدت القاء می‌کنند که آقای حاج سید حسن آقا شان و جایگاه جز انتساب به امام ندارد.

از جنابعالی که منتسب به بیت شریف مرجعیت هستید و از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون در مناصب و عرصه‌های گوناگون از خوان نعمت جمهوری اسلامی ایران و امام بهره وافر نصیبتان شده است و به لطف و مدد الهی این بابت همچنان به روی شما و سایر عزیزان بیت شما باز و روز افزون است تعجب است که چرا بر خلاف نظر غالب دوستان اعم از جناح چپ و راست که شرایط کنونی کشور را بسیار حساس و گذر منطقی و عقلانی از آن را ضرورت حفظ و تداوم نظام وا نقاب و منافع ملی می‌دانند شمشیر از رو بسته‌اید و اقدامات خیر خواهانه و دولسوزانه شخصیت‌های برجسته و خدمتگذاران صدیق انقلاب را به رودرویی با نظام و اقدام علیه امنیت ملی کشور تفسیر نموده‌اید آیا احتمال نمی‌دهید که اعتراض مردم و نخبگان و جناح‌های سیاسی کشور درباره انتخابات برای کشف حقیقت و رفع ابهام از ذهن‌ها باشد. دوستانی که تحقیق درباره بسیاری از مسایل تاریخی و از جمله تحقیق درباره جعلی بودن هولوکاست را که از سوی رییس جمهور محترم طرح و در دنیا جنجال وسیعی براه اندخت حق مسلم آزاداندیشان و تاریخ دانان ومخالفت با آن را خلاف دموکراسی و آزادی بیان و اندیشه دانسته و گلایه دارند که چرا در طرح تحقیق از یک موضوع تاریخی اینقدر عصبانیت و آشفتگی وجود دارد چرا اجازه تحقیق درباره مساله ساده انتخابات را نمی‌دهند و یا در مورد یادگار امام جناب آقای حاج سید حسن آقا خمینی، آیا هیچ دلیل موجهی از حجت شرعی یا مشکل شخص و امثال آن پیدا نمی‌شود که به ناچار به دروغ پردازی‌های هدفمند دهها بولتن و جعلیات بعضی از چهره‌های پشت صحنه تخریب روی می‌آورند ودر این روزها مکرر ملاقات ایشان را بامراجع یا سفر به فرانسه و یا شرکت در جلسات سران اصلاحات وکاندیداتوری ریاست جمهوری القاء می‌کنندو دانسته یا ندانسته براساس آنها نظریه‌پردازی و قضاوت نمود و جالب اینجاست که تمام خبرهایی همانند این، دروغ و بی‌اساس بوده و بعید است گویندگان از دروغ بودن بی‌اطلاع باشند اکنون بهتر که در این مجال یک تقسیم‌بندی اولیه وکلی ارایه دهم و قضاوت را در مورد افراد و گروهها به خود مردم واگذارم.

طیف اول، ‌آنانکه با هدف خیرخواهی و مصلحت اندیشی نصحیت و نقد و تذکر دارند ولی از دو نکته غافلند اول اینکه خیرخواهی و نقد هیچ گاه با ادبیات بد اخلاقی و هتک و اهانت قابل جمع نیست و دوم اینکه نصحیت و نقدو اعتراض چرا قبل از اینکه در فضای رو در رو و صمیمانه انجام شود در فضای غوغاسالاری و رسانه‌ها طرح و پیگیری می‌شود مردم به خوبی بین ادبیات دوستی و خیرخواهی یا ادبیات تحکم و انتقام و تخریب و طلبکاری فرق قائلند قطعا از نگاه آنان یک مقاله یا سخنی که در آن پیش داوری‌ها و قضاوتهای نابجا وجود دارد را نمی‌توان با یک جمله به ظاهر قصد خیرخواهی تطهیر نمود چه کسی امروز می‌تواند ادعا کند که در زمان امام و پس از آن باب نقد و اعتراض و نصیحت صحیح بر روی مردم و نخبگان بسته بوده است که آنان مجبور به شیوه‌های ناصواب باشند.

گروه دوم، آنانکه تیرگی و سیاهی و ارزش ستیزی بر باطن آنان سایته انداخته است و نمی‌توانند در برابر پاکان وخوبان و آزاد صفتان صف آرایی نکنند در حقیقت جنس و فکر و عمل آنان شیطانی است و در همه ادوار تاریخ بشریت بوده‌اند و هیچکدام از پاکان و صالحان و پیامبران و امامان و دودمان آنان بی نصیب از حملات و هتاکی آنان نبوده‌اند و قهرا امام و پیروان راستین امام ودودمان آنان نیز بی‌نصیب نخواهند ماند.

گروه دیگر افراد، خانواده‌ها، حکومت‌ها، احزاب و انجمن‌هایی که در حوادث قبل و بعد از پیروزی، ‌خواسته یا ناخواسته در برابر امام و انقلاب صف آرایی کرده‌اند و متحمل خسارت‌های جانی و مالی و اجتمای شده‌اند طبیعی است که نگاه آنان به امام یاران و دودمان امام دوستانه نیست البته در میان این گروه هم بسیار بوده‌اند کسانی که با عقل و انصاف بر کینه و حب و بغض شیطانی و شخصی خود غلبه کرده‌اند و همگام و همراه مردم شده‌اند و تا مرز شهادت هم پیش رفته‌اند.

گروه دیگر منتقدین و متعرضینی که بد اخلاقی و بی‌پروایی بر اندیشه سیاسی و حتی مکتبی آنان سایه انداخته است و ادبیات آنان هتک حرمت و پرخاشگری و سیتزه جویی و دشمن تراشی و فرافکنی ومهم تر از همه خود برتر بینی در همه حوزه‌هاست و متاسفانه بعضی از اصحاب رسانه‌ها و مطبوعات از این طایفه‌اند کان هیچ فردی از گزند آنان مصونیت ندارد و اینجانب با قاطعیت می‌گویم که بسیاری از تنش‌ها و اختلافات و کینه‌ها از کانون بغض این رسانه‌ها شکل گرفته و متاسفانه رو به توسعه است و اگر رویه آنان را در راستای دوستی و خدمت به نظام وامام وولایت و مردم تفسیر کنیم قطعا برای ایجاد شکاف و نهایت آسیب‌پذیری نظام نیازی به دشمن خارجی و داخلی نیست و باید همه ما به خدا پناه ببریم از اینکه این افراد بخواهند در دفاع از اسلام و امام و نظام به حربه سب و لعن و تکفیر رو بیاورند در این کشور انشاء‌الله هیچگاه کودتای نظامی ومخملی و نارنجی و امثال آن شکل نخواهد گرفد و این هم یک اهانت بزرگ تاریخی به نظام و امام و رهبری و مردم است که درباره آنان چنین قضاوتی باشد ولی اگر قرار باشد کودتای مخملی و نرم اتفاق بیافتد اول کودتای اخلاقی و هتاکی و شایعه پراکنی و فرهنگی شکل می‌گیرد و خواص و نخبگان و پیشگامان نهضت و آزاد اندیشه و دلسوزان واقعی ملت و اسلام و حتی دودمان امام از گزند حرافان و مدعیان در امان نمی‌مانند و در حیرت از وظیفه صبر و سکوت یا فریادو اعتراض و دفاع از خود که سخت‌ترین آزمایش است مستاصل و ناتوان می‌شوند. آری اگر این راه و رسم ادامه یابد و حرمت و اخلاق انسانها فدای برداشت های متحجرانه و یک سویه بعضی از قلم بدستان گردد همه چیز در راه هست راستی این داستان تمامیت خواهی کی به پایان می‌رسد و راستی هر که با ما نیست دشمن است از کدام فرهنگ از کدام رفتار امام و گفتار امام و ولایت شکل گرفته است که یک روزنامه‌چی یا نویسنده چنین تصور کند که در این کشور باید همه افراد حتی در جایگاه مرجعیت، استاد حوزه و دانشگاه، ‌مبارزان سیاسی و انقلابی و دودمان امام از معبر تفکرات سیاسی آنان مشروعیت پیدا کنند و خارج از دایره آنان به نفاق، توطئه براندازی نظام وابستگی به اجانب، لیبرال و سکولار و دهها برچسب دیگر متهم کردند.

چرا افرادی تصور می‌کنند که فقط آنان عصاره اسلام ناب و ولایت و یا معجون کامل ارزش‌های انسان و سرآمد معرفت و اخلاق و دین‌شناسی و به تعبیر بهتر میزان الاعمال یک ملت بزرگ و انقلابی هستند که به هرکس که باب میلشان بود نمره قبولی و الا مردود و یا هم کلاس نفوذی‌ها و بیگانه‌پرستان و منافقین شده و نهایت کارنامه مهدورالدم بودن آنها امضا شود و جالب است که بعضی از آنان که سواد متعارف و معمولی هم ندارند بر کرسی قضاوت تعیین حد علمی و فقاهت و شان رجال سیاسی و نخبگان کشور نشسته‌اند و اخیرا پای بعضی از علیا مخدرات نیز به این معرکه باز شده است و علی‌رغم داشتن نظرات افراطی بر ناصواب بودن حضور زنان در عرصه‌های مدیریت کشور تعیین شان و منزلت آسمانی و زمینی حسینی و یزیدی، اعتبار و عدم اعتبار افراد و جریانات با سابقه انقلاب را برعهده گرفته‌اند. آیا ما انتظار داریم جامعه در ورای یک چنین بی‌انصافی‌هایی به ساحل وحدت و آرامش برسد و ریشه افراطی‌گری و تعصب و تحجر خشکانیده شوند و در لایه‌‌های زیرین آن داستان غم‌انگیز بازداشتگاه کهریزک رقم نخورد. کج‌اندیشان باید بدانند که سرانجام مقاله‌های امثال رشیدی مطلق درباره امام در سال 56 و بعضی از سردبیران مجهول‌الهویه خبرگزاری‌ها در زمان حاضر به یک چیز ختم می‌شود و مجددا تاکید می‌کنم سخنان و تحلیل‌های بی‌پایه و قضاوت‌های غیرمنصفانه افراد و جناح‌ها را درباره بزرگان یا دودمان امام نمی‌توان با لعاب کم‌رنگ خیرخواهی و دوستی با امام تقویت نمود.

گروه پنجم آنان که منصب و قدرت بر ایشان یک موهبت و ذخیره و سرمایه است و عملا مایل نیستند  در رقابت جدی گوی قدرت را از دست بدهند. طبیعی است آنان با هر کس که در مظان کسب قدرت باشد با احتیاط و بدبینی و حتی دشمنی و تخریب برخورد می‌کنند چه آن فرد تمایل به قدرت داشته باشد یا نداشته باشد داستان مجعول کاندیداتوری آقای حاج حسن آقا خمینی برای دوره یازدهم ریاست جمهوری و داستان اهانت سایت پارتیزان درسال 1386 به ایشان و نقل قول‌های محفلی ورسانه‌ای سال 1387 درانتخابات دهم از این قماش است. از هم اکنون با ارائه کدهای جعلی و تحلیل‌های خودساخته اصل حضور ایشان در رقابت انتخابات 4 سال دیگر را مسلم گرفته و توپ چیها شروع به شلیک کرده‌اند و عذرشان المامور معذور است و سایت‌های نصیحت -تهدید- اهانت به کار افتادند. افرادی می‌گویند که شان دودمان امام نیست که در سیاست دخالت کند و این را مستند به اظهارنظر امام می‌کنند در حالی که چنین امری بالکل بی‌پایه و اساس است. بعضی‌ها می‌گویند شان دودمان امام نیست که جناحی باشند. البته این نکته مهمی است و تاکنون نیز چنین بوده است، لیکن از نگاه آنان فراجناحی دودمان امام یعنی قطع همه نوع علقه اخلاقی و سیاسی و عاطفی با جناح مخالف آنان به این معنی که اگر جناب آقای حاج سید حسن آقا خمینی حتی از باب اظهار همدردی به عیادت یا بازدید آنان برود، فریاد وا اسلاما و اماما بلند می‌شود که ایشان به دیدار خانواده زندانیان و یا آقای بهشتی و امثالهم رفته است و تیترهای کذایی بعضی از خبرگزاری‌ها و سایت‌ها که متاسفانه بعضی از آنان دولتی و یا درسایه حمایت دولت‌اند و اینجانب با توجه به این که سی سال است فعالیت و سیاست خبرگزاری‌های رسمی را از نزدیک مشاهده می‌کنم همانند امروز سراغ ندارم یک خبرگزاری رسمی مطلبی را همانند سفر یادگار امام به فرانسه جعل کند و پس از تکذیب موسسه نیز اصرار بر صحت جعل خود داشته باشد.

تمامی اینها ناشی از توهم رقابت است که به تعبیر قرآن کریم (یحسبون کل صیحه علیهم ) گمان می‌کنند که هر فریادی علیه آنان است و چه بسا کابوس شخصیت دودمان امام خواب را از آنان گرفته باشد که با سراسیمگی خبر جعل کرده و موکد براه می‌اندازند که حاج حسن آقا خمینی در جلسه سران اصلاحات رسما نامزدی خود را اعلام کرده است، حضرات آقایان هاشمی و موسوی خوئینی‌ها و خاتمی چنین و چنان گفتند یا دختران بزرگوار امام دوباره حضور یا عدم حضور یادگار امام در فلان جلسه ابزار رضایت یا نارضایتی کردند و تعجب این که بسیاری از این تحلیل‌ها و برداشت‌ها در بعضی از بولتن‌های نهادها و ارگان‌ها نیز با آب و تاب منعکس می‌گردد، اگر نگوییم که اصل اخبار نیز ساخته و پرداخته آنان است.

جناب آقای لاریجانی هر کس در این وانفسای معرفت و صداقت به گونه‌ای دین خویش را به امام ادا کرده است. حوادث این روزها یادآور گذشته دور تاریخ ما است، ولی بگذارید از این تلخی‌ها بگذرم. در این مجال تا اندازه‌ای خیال دوستانتان را آسوده کنم و با شناختی که از بیت شریف امام دارم عرض کنم که زحمت تحلیل و تهدید به خود راه ندهید و مطمئن باشید که رقابت شکل نمی‌گیرد و جمع‌بندی من راجع به بیت شریف امام این است:

1-آنان هرگز مرعوب نمی‌شوند.
2-مفتون اسم و نام و رسم نیستند.
3-آزادانه و شجاعانه از حق وانصاف و عدالت و اسلام ناب دفاع می‌کنند.
4-همواره در خط اصیل امام و حفظ نظام بوده و خواهند بود.
5-انشاءالله سرنوشت و جایگاه آنان با دست لطف الهی رقم خواهد خورد کما این که در مورد امام و یاران راستین او چنین بوده است.
والسلام علیکم و رحمه الله
محمدعلی انصاری

منبع : آینده

دسته ها : سیاسی - نامه
دوشنبه سیزدهم 7 1388
X