دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826778
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

یا صاحب العصر و الزمان ...

 

من شک ندارم می‌رسد آن فرصت موعود

سرسبز می‌گردد زمین از برکت موعود

من شک ندارم آسمان هم رام خواهد شد

روزی به زیر گام های قدرت موعود

می‌آید آن مردی که می‌گویند می‌بارد

از آسمان دستهایش رحمت موعود

گفتند می‌آید و روشن می کند یک روز

چشمانمان را آفتاب قامت موعود

اما دل من این دل مشتاق و شیدایی

طاقت ندارد بیش از این بر غیبت موعود

در انتظارم تا طلوع صبح آدینه

ای کاش باشم در رکاب حضرت موعود

الهام امین ـ خراسان

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
چهارشنبه سیزدهم 8 1388

 یا مهدی فاطمه ادرکنی ...

 

من که حیران توام وقتی تبسم می‌‌کنی

رعشه بر جان می‌زنی در دل تلاطم می‌کنی

تازگیها می‌نشینم پای حرف چشم تو

نرم نرمک شعر باران را ترنم می‌کنی

چشم من در خلوتت گاهی اگر سر می‌زند

تو چرا شک می‌کنی، سوء تفاهم می‌کنی

اتفاقاً بیشتر حرف تو را می‌زد دلم

خاطراتی را که در باران تبسم ‌می‌کنی

با خلوص چشمهایت صحبت از اشراقها

از سماع ساقه‌های سبز گندم می‌کنی

راستی! گنجشکها با بی‌قراری می‌پرند

در وسیع دیدگانت؟ یا تو هم می‌کنی

ای بهار مهربانم! با طلوعت در زمین

روشنی را جمعه فردا تکلم می‌کنی

 

سید حکیم بینش ـ مهاجر افغانستانی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
چهارشنبه سیزدهم 8 1388

یا عزیز زهرا ..... 

 

کسی می‌آید از آن سوی این صحرا غریبانه

که زلف عنبر افشانش پریشان است بر شانه

نگاهش مضطرب در هر طرف انگار می‌پرسد

پرستویی مهاجر را که کوچیده‌ست از لانه

و گویی باز می‌جوید نشان خانه‌ای را که

فقط مانده‌ست تلی خاک و خاکستر از آن خانه

ولی من مانده‌ام اینجا و داغ آرزوهایم

که بفشارد کسی دستان سردم را صمیمانه

کسی می‌گرید و رد می‌شود آرام و آهسته

غبار آلوده طوفان می‌وزد اطراف ویرانه

 

زهره صدیق ـ تهران

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
چهارشنبه سیزدهم 8 1388

 

صدای سبز

آمد خبر که می‌رسد، از کوچه‌هایی سبز

یک مرد ساده بیکرانه، مقتدایی سبز

مردی مقدس یادگار سالهای سرخ

باران تباری آسمانی با ردایی سبز

مردی که با ما از گل و خورشید خواهد گفت

مردی که می‌خواند بر امان از خدایی سبز

خشکیده لبهای غزل تاب و توانی نیست

تا در گلوهامان برویاند صدایی سبز

ایکاش برگردد ببارد بر غزلهامان

آیا اجابت می‌شود در ربنایی سبز؟

نزدیک شد وقت اجابت، می‌رسد موعود

در کوچه‌ها پیچیده عطر آشنایی سبز

 

الهام امین ـ خراسان

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
سه شنبه دوازدهم 8 1388

 مهدی جان ...

کی به پایان برسد درد خدا می‌داند

ماه ساکن شود و سرد خدا می‌داند

در سکوت شب هر کوچه این شهر خراب

گم شود ناله شبگرد خدا می‌داند

مردم شهر همه منتظر یک مردند

چه زمانی رسد آن مرد خدا می‌داند

برگها طعمه بی غیرتی پاییزند

راز این مرثیه زرد خدا می‌داند

خنده غنچه گلها به حقیقت زیباست

شاید این است ره آورد خدا می‌داند

 

محسن جلالی ـ مرکزی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
سه شنبه دوازدهم 8 1388

 ای پادشه خوبان ...

 

قلبها غصه دار می‌گردد

در تب انتظار می‌میرند

خسته از این خزان غمگین با

آرزوی بهار می‌میرند

گرچه آرام و سر به زیر و خموش

لیک با اقتدار می‌میرند

مثل آیینه‌ها که شفافند

زیر گرد و غبار می‌میرند

از همه عمرشان ز خوبی با

یک بغل یادگار می‌میرند

 

آناهیتا آقابیگی ـ سمنان

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
سه شنبه دوازدهم 8 1388

 گل فاطمه ...

 

من که حیران توام وقتی تبسم می‌‌کنی

رعشه بر جان می‌زنی در دل تلاطم می‌کنی

تازگیها می‌نشینم پای حرف چشم تو

نرم نرمک شعر باران را ترنم می‌کنی

چشم من در خلوتت گاهی اگر سر می‌زند

تو چرا شک می‌کنی، سوء تفاهم می‌کنی

اتفاقاً بیشتر حرف تو را می‌زد دلم

خاطراتی را که در باران تبسم ‌می‌کنی

با خلوص چشمهایت صحبت از اشراقها

از سماع ساقه‌های سبز گندم می‌کنی

راستی! گنجشکها با بی‌قراری می‌پرند

در وسیع دیدگانت؟ یا تو هم می‌کنی

ای بهار مهربانم! با طلوعت در زمین

روشنی را جمعه فردا تکلم می‌کنی

 

سید حکیم بینش ـ مهاجر افغانستانی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
دوشنبه یازدهم 8 1388

یا مهدی... 

 

موسایِ مایی و عصای دیگرانی
یعنی شما آقای از ما بهترانی

از تو فقط چوپانی ات را درک کردیم
پس حقّمان است اینکه ما را می چرانی

با جلوه های روشن اطراف طورت
ابلیس می گیری ، ملک می پرورانی

آدم تـو ، ابراهیم تـو ، عیسی تـو ...تـو ...تـو
تـو یک نفر هستی ولی پیغمبرانی

دور از من و این گلّه های گوچ کرده
این جمعه هم ، پیش خدا خوش بگذرانی

 

علی اکبر لطیفیان

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
دوشنبه یازدهم 8 1388

 ای گل زهرا بیا ...

 

کسی می‌آید از آن سوی این صحرا غریبانه

که زلف عنبر افشانش پریشان است بر شانه

نگاهش مضطرب در هر طرف انگار می‌پرسد

پرستویی مهاجر را که کوچیده‌ست از لانه

و گویی باز می‌جوید نشان خانه‌ای را که

فقط مانده‌ست تلی خاک و خاکستر از آن خانه

ولی من مانده‌ام اینجا و داغ آرزوهایم

که بفشارد کسی دستان سردم را صمیمانه

کسی می‌گرید و رد می‌شود آرام و آهسته

غبار آلوده طوفان می‌وزد اطراف ویرانه

 

زهره صدیق ـ تهران

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
دوشنبه یازدهم 8 1388

عزیز دل زهرا...

 

من از قبیله شبم ولی تو روشنی تبار

ببین چه ساده روز را نشسته‌ام به انتظار

چه فصل سرد و ساکتی پناه بر تو ای برزگ!

چرا نمی‌رسم به تو چرا نمی‌شود بهار

غمت به روی شانه‌ام دوباره گریه می‌کند

بیا و تسلیت بگو به شانه‌های سوگوار

از این سکوت خسته‌ام، صدا بزن دل مرا

و مرهمی به روی زخمهای کهنه‌ام گذار

به آسمان نمی‌رسم به حجم سبز خانه‌ات

دلم به انتظار تو، تو بر ستاره‌ها سوار

 

نرگس ایمانیان ـ خراسان

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
دوشنبه یازدهم 8 1388

یا مهدی ... 

بر وسعت کویری دل هایمان ببار

 

مُردیم بی تو ، بر تن هر مرده جان ! ببار

 

ای از تبار آبی ممتد و روشنی

 

بر شوره زار ظلمت جان بی امان ببار

 

هنگام تشنگی و در این سوز آفتاب

 

ای ابر عاشقی که شدی سایبان ببار

 

خشکیده شد درخت زمان از نبودنت

 

اشکانه از دو چشم تن و آسمان ببار

 

مثل حضور شبنم گلبرگ نسترن

 

در امتداد صبح غزل هایمان ببار

 

 روح الله ستایش احدی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
يکشنبه دهم 8 1388
X