|
مرجع : ایسنا |
پارلماننیوز: یک کارشناس هواشناسی از ورود گرد و غبار به استان تهران و قم طی 24 ساعت آینده خبرداد.
فریبا گودرزی در گفتگو با ایلنا در رابطه با وضعیت گرد و غبار در کشور گفت:«تصاویر دریافتی از ماهواره های هواشناسی گردوغبار را در نواحی غرب و جنوبغرب، جنوب و مرکز کشور نشان میدهد.»
وی ادامه داد:« این گردوغبار در استانهای کرمانشاه، کردستان، همدان، مرکزی، نیمه جنوبی آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی تا روز یکشنبه ادامه خواهد داشت و پیشبینی می شود تا 24 ساعت آینده این پدیده با شدت کمتر استانهای قم و تهران را تحت تاثیر قرار دهد.»
این کارشناس هواشناسی اظهار داشت:«گرد و خاک حاکم در غرب و جنوب غرب کشور نیز روند کاهشی داشته و کاهش غلظت گرد و خاک در مناطق جنوبی کشور از اواخر امروز آغاز میشود ولی در استان هرمزگان در جنوب شرق فارس تا روز یکشنبه همچنان تحت تاثیر این پدیده قرار خواهد داشت.»
گودرزی به شهروندان مناطقی که درگیر گرد و خاک هستند توصیه کرد تا حد ممکن از تردد غیرضروری در فضای آزاد خودداری کند.
این کارشناس هواشناسی در رابطه با وضعیت هوای کشور گفت:«با عبور موجی از نواحی شمالی کشور در سه روز آینده در سواحل شمالی برخی از نواحی شمال غرب و شمال شرق کشور افزایش ابر، رگبار پراکنده و رعد و برق دور از انتظار نیست.»
وی ادامه داد:«در جنوب شرق کشور در ساعات بعد از ظهر به تراکم ابرها افزوده شده و پدیده غالب وزش باد خواهد بود.»
گودرزی افزود:«تهران تا 24 ساعت آینده آسمانی صاف خواهد داشت که به تدریج غبارآلود شده و در بعدازظهر رشد ابر را در ارتفاعات خواهیم داشت.»
این کارشناس هواشناسی خاطر نشان کرد:« دمای هوای تهران نیز 23 تا 37 درجه سانتیگراد متغیر خواهد شد.»
در پی آواز پَر جبرئیل «و بعضی از دوستان من از من درخواستند که «صفت حضرت مَلک بگوی و وصف زیبایی و شکوه او»! و اگرچه به آن نتوانیم رسید، بعضی موجز بگویم: بدان که هرگاه در خاطر خود جمالی تصور کنید که هیچ زشتیای با او نیامیزد و کمالی که هیچ نقص؛ پیرامُن او نگردد او را آنجا یابید که همه جمالها به حقیقت او راست. گاه نیکویی همه روی است، گاه جود همه دست است. هرکه خدمت او کرد، سعادت ابد یافت و هرکه از او اعراض کرد، خسر الدنیا والاخره شد. و بسا دوستا که چون این قصه بشنود،گفت «پندارم که تو را پری رنجه میدارد یا دیو در تو تصرف کرده است. به خدای که تو نپریدی، بل که عقل تو پرید و تو را صید نکردند، که خرَد تو را صید کردند. آدمی هرگز کی پرید؟ مرغ هرگز کی سخن گفت؟ گویی که صفرا بر مزاج تو غالب شده است یا خشکی به دماغ تو راه یافته است. باید که طَبیخ افتیمون (نوعی طعام) بخوری و به گرمابه رَوی و آب گرم بر سرریزی و روغن نیلوفر به کار داری و دَر طعامها افگنی و از بیداری دور باشی و اندیشهها کم کنی که بیش از این، عاقل و بخرد دیدیم تو را. و خدای برما گواه است که ما رنجوریم از جهت تو و از خَلَلی که به تو راه یافته است.» چون بسیار گفتند و چون اندک پذیرفتیم. و بَتَرین سخنها آن است که ضایع شود و بیاثر مانَد. واستعانت من با خدای است. «شهابالدین سهرودی» (1) جملاتی که خواندید بخشی از رساله قصه مرغان شیخ شهابالدین یحیای سهروردی فیلسوف و عارف بزرگ ایران زمین بود که این گونه دوستانش او را متهم به دیوانگی و جنون میکنند. توگویی این مساله همیشگی متفکران بزرگ تاریخ است که نه تنها کسی نمیتواند آنها را در زمانهشان درک کند بلکه تحمل زنده بودن این چنین فرزانگانی را نیز ندارند و سعی میکنند با تهمتهای متعددی چون کفر و بیدینی و... از شر وجود آنها (و در واقع از شر نادانی و سفاهت خود) خلاص شوند. اینان همیشه تنهایند و گویی تنهایی سرنوشت محتوم و مقدر آنهاست بقول استاد شفیعی کد کنی: گه دهری و گه ملحد و کافر باشد / گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد / باید بچشد عذاب تنهایی را / مردی که زعصر خود فراتر باشد و البته فراتر از قوم و قبیله و عصر خود بودن نزد عوام گناه کمی نیست تا آنها را به این گناه، شمع آجین کنند یا بردار روانه سازند. و اما سهروردی کیست؟ شهابالدین یحیای سهروردی که او را شیخ اشراق، شیخ شهید، شیخ مقتول، شهاب مقتول هم میخوانند، مرد یکتا و مجردی بود. نه هیچ یار و یاوری داشت و نه هیچ شیخی. نزدیک 30 سالگی، از اینکه تا به این سن و سال رسیده و هیچکسی را نیافته است که چیزی سرش بشود و یا دست کم همصحبت خوبی باشد گله میکند. 38 سال قمری (37 سال شمسی) بیشتر عمر نکرد و بیشتر عمرش به سفر گذشت. وی در سال 549 هجری قمری در قریه سهرورد نزدیک زنجان به دنیا آمد و در آنجا به نزد مجدالدین جیلی تحصیلات اولیه خود را به پایان رساند. سپس به اصفهان رفت و تحصیلات عالیه علمی را نزد ظاهرالدین فارسی استاد امام فخررازی (متکلم و مفسر برجسته) به پایان رساند. در مسافرت به حلب آوازه بحث و مناظره و تفوق علمی او به ظاهرشاه حاکم آنجا (پسر صلاحالدین ایوبی سردار جنگهای صلیبی) رسید. ظاهرشاه او را به نزد خود فراخواند و از بودن در کنار او و آموختن نکتههای بدیع از او لذت میبرد. اما این کار موجبات خشم و کینه علمای قشری و ظاهربین را فراهم کرد و آنها به حاکم تذکر دادند که صلاح نیست با این جوان درویش یک لاقبا همنشین باشد ولی ظاهرشاه توجهی به این تذکرات نمیکرد. حتی مجالس مناظره برای شهابالدین و علما ترتیب داد تا به آنها نشان دهد که این جوان تنها، چه اعجوبهای است در علم و دانش. یکی از تهمتهایی که علمای ظاهربین به شهابالدین زدند این بود که: چرا در آثارت این همه از دین زردشت سخن گفتهای و بر احیای دینی که حتی آسمانی بودن آن معلوم نیست کوشیدهای؟ و در مناظرهای به او گفتند ای شهابالدین برای کسی که به آثار تو آشنا باشد یا مدتی باتو نشست و برخاست کند، شیفتگی تو را به آیین منسوخ و نادرست ایرانیان پوشیده نمیبیند و تو چه پاسخی برای این سوال داری؟ شهابالدین در پاسخ گفت: «من معتقدم که حضرت محمد (ص) سرور و سالار ما، خاتم پیامبران است. با دین او همه ادیان گذشته منسوخ شدهاند اما اینکه من در کتابهایم فرزانگان پارس را مطرح کردهام، هرگز به معنی اقرار به حقانیت و منسوخ نشدن دین زردشت نیست. من همه جا آشکارا گفتهام که آنچه برای من ارزش دارد حکمت فرزانگان ایران باستان است، نه تنویتی که گروهی از مجوس آن را وارد آیین زردشت کردهاند. خود زردشت یک موحد بود و بسیاری از فرزانگان ایران باستان یکتاپرست بودند. برای من حکمای ایران و یونان فرق ندارد. آنچه مهم است حکمت است و من در حکمت اشراق به احیای حکمت حکمای ایران زمین پرداختهام، نه چیز دیگر! این حکمت را افلاطون و حکمای پیش از وی نیز تایید کردهاند که از فرزانگان ایران باستان گرفتهاند.» (2) اما ظاهربینان از علما گوششان بدهکار این حرفها نبود. آنها وقتی دیدند تذکراتشان به ظاهرشاه کارگر نمیشود نامهای به صلاحالدین ایوبی (پدر حاکم) نوشتند تا به پسر بگوید او را از میان بردارد. اما ظاهرشاه به این سخن پدر توجهی نکرد. ظاهربینان از علما بیکار ننشستند، این بار نامهای به صلاحالدین نوشته و خدا میداند در آن چه تهمتهایی به شهابالدین زدند و چه هشدارهایی به صلاحالدین دادند که پدر این بار در نامهای به پسر یادآور شد اگر شهابالدین را از میان برندارد، خود از حکومت عزل میشود. شمس تبریزی (همان کسی که مولوی غزلیاتش را به نام او سروده است) میگوید: «آن شهابالدین را علمش بر عقلش غالب بود. عقل میباید که برعلم غالب باشد، حاکم باشد. دماغ که محل عقل است ضعیف گشته بود.» (3) شهرزوری شاگرد نزدیک شیخ در کتاب نزههالارواح که شاید بهترین شرح حیات سهروردی باشد در باب کیفیت قتل شهابالدین میگوید: «چون شیخ را این حکم محقق گشت و حال را بر آن منوال دید، گفت مرا در خانه محبوس سازید و طعام و شراب ندهید تا آن که به الله که مبداء کل است واصل شوم.» (4) و اینگونه بود که شهابالدین سهروردی در جوانی به همان سرنوشتی مبتلا شد که صوفی مشهور و محبوب وی حلاج به آن دچار شده بود. آثار شیخ اشراق سهروردی با وجود کمی عمر، حدود 50 کتاب به فارسی و عربی نوشته که بیشتر آنها به دست ما رسیده است. نوشتههای وی سبک جذابی دارد و از لحاظ ادبی ارجمند است و آنچه به فارسی نوشته از شاهکارهای نثر این زبان به شمار میرود که بعدها سرمشق نثرنویسی داستانی و فلسفی شده است. آثار وی از چند نوع است و میتوان آنها را به 5 دسته تقسیم کرد: 1- چهار کتاب بزرگ تعلیمی و نظری که همه آنها به زبان عربی نوشته شده است. در سه کتاب تلویحات، مقاومات و مطارحات ابتدا از فلسفه مشایی به آن صورت که سهروردی تفسیر کرده و تغییر شکل داده، بحث میشود و سپس بر پایه همین فلسفه، حکمت اشراقی مورد تحقیق قرار میگیرد. بدان که هرگاه در خاطر خود جمالی تصور کنید که هیچ زشتیای با او نیامیزد و کمالی که هیچ نقص؛ پیرامُن او نگردد او را آنجا یابیدو بالاخره شاهکار سهروردی حکمه الاشراق است که مختص به بیان عقاید اشراقی اوست. خود شیخ در مقدمه این کتاب از کتابهای دیگری که قبلاً نوشته است ذکری به میان میآورد و میگوید: «حقایق و مطالب آن نخست برای من از راه فکر و اندیشه حاصل نیامده است و بلکه حصول آنها به امری دیگر بود.» که منظور همان ذوق و کشف و شهود باشد. قطبالدین شیرازی در مقدمهای که بر این کتاب نوشته میگوید: «این کتاب از یک سو شامل مهمترین و سودمندترین مسائل حکمت بحثی و از سوی دیگر مشتمل بر والاترین و روشنترین مسائل حکمت ذوقی است زیرا شیخ اشراق در هر دو بخش حکمت ذوقی و بحثی سرآمد بود. او را اندیشههایی ژرف و مقامی بس بلند است تا آنجا که اندیشههای دانایان به ژرفنای وی نرسیده است.» (5) تلفیق حکمت بحثی و حکمت ذوقی با اتکا به تعالیم فرزانگان ایران باستان که به گفته همه مفسران بارزترین و ارزشمندترین دستاورد شیخ و طلیعه احیای حکمت اشراق بوده است در این کتاب صورت قطعی یافت. 2- سهروردی رسالههای کوتاهتری به فارسی و عربی دارد که در آنها مواد چهار کتاب سابق به زبان سادهتر و بصورت خلاصه توضیح داده شده است. از این جمله است، هیاکل النور، الالواح العمادیه (اهدا شده به عمادالدین) که هر دو هم به عربی و هم به فارسی نگاشته شده، پرتونامه، فیاعتقاد الحکماء، اللمعات، یزدانشناخت و بستان القلوب. 3- تحریرها، ترجمهها، شرحها و تفسیرهایی که برکتابهای فلسفی قدیمیتر و نیز بر قرآن کریم و حدیث نوشته است مانند: ترجمه فارسی رساله الطیر ابن سینا، شرح براشارات ابنسینا، تالیف رساله فی حقیقه العشق که مبتنی بر رساله فی العشق ابنسیناست و تفسیرهایی برچند سوره از قرآن و برخی احادیث. 4- دعاها و مناجاتنامههایی به زبان عربی که سهروردی آنها را الواردات و التقدیسات نامیده است. 5- حکایتهای رمزی و عرفانی. که عبارتند از: 1- رساله الطیر (قصه مرغان)، 2- آواز پر جبرئیل، 3- عقل سرخ، 4- روزی با جماعت صوفیان، 5- رساله فی حاله الطفولیه، 6- رساله فی حقیقه العشق یا مونس العشاق، 7- لغت موران. اما متاسفانه مرتبه و ارزش این آثار تاکنون چنان که باید شناخته نشده است. این داستانهای رمزی و حکایتهای عرفانی پتانسیل آن را دارد تا جزو شاهکارهای داستان کوتاه عرفانی در سطح جهان برای عامه مردم ترجمه و شناسانده شود. شاید اغراق نباشد که بگوییم این قصههای دلانگیز عرفانی اگر به زبانهای انگلیسی و آمریکایی ترجمه و شرح شود به اندازه ترجمههای مثنوی مولوی در جهان طرفدار پیدا میکند خصوصا آن که این داستانها کوتاه و مختصر و متناسب با ذائقه انسان این عصر است. هرکدام از این حکایات در چند صفحه به نحوی اعجازگونه روایتی را بیان میکنند. این داستانها قبل از آن که دارای مفهوم و محتوای فلسفی باشند، قصهاند و شکل و ساختار داستانی آنها رعایت شده است. به گمانم اگر کتابهای فلسفی سهروردی به دلایلی امروز در دسترس ما نبود و ما تنها این داستانها را از وی در دست داشتیم، او را در سطحی به مراتب بالاتر از پائولوکوئیلو به عنوان راوی سفرهای معنوی و روحانی بشر میشناختیم. سهروردی در این داستانها از سفر نفس در مراتب وجود و رسیدن به رستگاری و اشراق سخن گفته است. و هر یک از این داستانها صحنه و پردهای است از حیات معنوی انسان که جنبه عملی زیست انسان اشراقی را توصیف میکند. پانوشتها: 1. قصههای شیخ اشراق. شهابالدین یحیای سهروردی، ویرایش متن: جعفر مدرس صادقی، نشر مرکز، ص 7. 2. قلندر و قلعه (داستانی براساس زندگی شیخ شهابالدین سهروردی)، تالیف دکترسیدیحیی یثربی، نشر قو، ص 288. 3. مقالات شمس: شمسالدین محمد تبریزی، نشر مرکز، ص 38. 4. به نقل از مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جلد سوم، نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص 29. 5. حکمه الاشراق، شیخ شهابالدین سهروردی، ترجمه و شرح از دکتر سیدجعفر سجادی نشر دانشگاه تهران، ص 4.
حسین نعمتی |
دانشمندان ژاپنى با انجام یکسرى آزمایشات علمى روى موشها نقش درمانى رایحه گلها را در کاهش استرس نشان دادند. دانشمندان دانشگاه توکیو با انجام آزمایشاتى درباره اثرات مثبت رایحه گلها روى جانداران نشان دادند که برخى از «آروماها» (مواد خوشبو) مىتوانند روى فعالیت ژنها و سلولهاى خون اثر بگذارند و تاحد چشمگیرى سطوح استرس را کاهش دهند. از گذشتههاى دور مردم مىدانستند که برخى از مواد معطر طبیعى اثرات روحی- فیزیولوژیکی، محرک، تسکیندهنده و ضدالتهابى روى جانوران دارند. اکنون این محققان نشان دادند که رایحه لیمو اثر ضدافسردگى دارد در حالى که سنبل کوهى حس خواب ایجاد مىکند. پژوهشگران ژاپنى براى تعدادى از موشهاى صحرایى یک موقعیت استرس ایجاد کردند و سپس این موشها را در معرض رایحه «لینالول» قرار دادند. لینالول، عامل شیمیایى مسئول رایحه موجود در بعضى از گلها، پرتقال، انگور، انبه، لیمو و اسطوخودوس است. نتایج این تحقیقات نشان داد که این ماده روى سلولهاى خون و بیان ژنهایى که با استرس ارتباط دارند تغییراتى ایجاد مىکند. ماده در موشهاى مورد آزمایش منجر به کاهش جهشهاى حاضر در 109 ژن شد.
منبع : بازیاب