دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1827194
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
 

پنجره گلها

 

 

گوش کن می شنوی همهمه ی دریا را

تپش واهمه خیز نفس صحرا را

 

نور بی حوصله در پنجره می آشو بد

باز کن پنجره ی بسته گلدان ها را

 

واژه ها در شعف شور شدن می رقصند

دیدی آنک به افق،چرخش مولانا را

 

شیهه ی اسب کسی در نفس توفان است

گوش کن میشنوی همهمه ی دریارا

 

سبزپوش اسب سواری،گل وقرآن دردست

آب می پاشد یک مرقد نا پیدا را

 

قنبر علی تابش

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
شنبه نوزدهم 10 1388
 

سوار سبز پوش من ...

 

 

چنان پیچیده در دشت دلم امشب طنین سبز آوایت

که دیگردل نمیبندم به چیزی جزبه آهنگ غزلهایت

 

تورا میخواهم ازجان بیشتر،بالا بلند آسمان درمشت!

بیا از پرده، بیرون یک تبسّم تا شوم محو تماشایت

 

بیا، ای چشمهایت جنت المأوا، که در دنیای وانفسا

پریشانم، پریشانم، پریشانتر از آن زلف چلیپایت

 

شب آمد، سایه گستر شد،کبوتر در دل آیینه پرپر شد

بیا تا عالم و آدم ببیند ضرب شست حیدر آسایت

 

یقین دارم که میآیی;نسیمی سبزپوش این را بشارت داد

ولی آخربه کشتن میدهد ما را،همین امروز وفردایت!

 

بهار پر تپش درسینه ات،نبض زمان دردست تو،افسوس

ـ نمی فهمند این دجّال باورها، بهار بکر معنایت

 

هلا، زیبا تر و بشکوه تر از ماه و اقیانوس نا آرام

بیا تامن ببوسم،دستها،آن شاخه ی سرسبز طوبایت

 

هزاراللّه اکبر برتو،ای معنای ناب سورهی والشّمس!

صراط المستقیم است آن نگاه دلنشین روح افزایت

 

صلاحت می چکد از آیه ی خال لبت در شهر آیینه

چه عطری میوزد ای نازنین از مصحف رخسار زیبایت!

 

«چه خوش باشد که بعد از انتظاری »ناگهان در جمعه ای روشن»

«به امیدی رسد امیدواری» چون ببیند ماه سیمایت

 

جلیل دشتی مطلق

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
شنبه نوزدهم 10 1388
فرمانده بی‌شکست
سردار حاج احمد کاظمی
همشهری: شهید احمد کاظمی در دوم مرداد سال 1338 در نجف آباد اصفهان در کوچه ملاصدرا در خانواده‌ای مذهبی به‌دنیا آمد.

دوران تحصیل را در مدرسه دهقان گذراند و سال1358 موفق به اخذ دیپلم ماشین‌آلات کشاورزی ازهنرستان دکتر شریعتی شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اتفاق شهید محمد منتظری، شهید غلامرضا صالحی و شهید غلامرضا یزدانی در دی ماه سال1358 راهی سوریه شد. او تصمیم داشت همراه با گروه‌های فلسطینی آموزش‌های چریکی را در کنار سازمان‌های فعال و مبارز فلسطینی فراگیرد و وارد مبارزه علیه رژیم صهیونیستی شود، اما حوادث کردستان او را مجبور به بازگشت به کشور کرد. او در کردستان و در کنار سرلشکر رحیم صفوی، شهید حسین خرازی، شهید همت و دیگر برادران سپاه موفق به شکست ضد‌انقلابیون و بازگرداندن امنیت به کردستان شد.

در سال1360و با توجه به وضعیت کردستان و اصرار برخی فرماندهان سپاه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و با شروع جنگ تحمیلی- به‌رغم مجروحیتی که در یکی از جنگ‌هایی که با عناصر ضد‌انقلاب در کردستان داشت و هنوز با عصا راه می‌رفت- با اصرار زیاد خودش به همراه گروه شهید غلامرضا محمدی به پادگان گلف اهواز رفت تا در نصاره، نقطه‌ای نزدیک آبادان به دوستانش بپیوندد. تجربیات آموزش چریکی در پادگان حموریه سوریه و جنگ کردستان برایش خیلی ارزشمند بود و در جبهه جدید جنگ در محور فارسیاد و دارخوین به کمکش آمد به‌طوری که نیروهای مردمی به‌صورت خودکار فرماندهی او را پذیرفتند و احمد نخستین دوره فرماندهی بر نیروهای مردمی را در جبهه فارسیاد تجربه کرد.

در سوم آذر ماه 1360 با استفاده از دوستان همرزم خود و امکانات به‌دست آمده از دشمن در عملیات ثامن‌الائمه، یک تیپ قدرتمند را به نام تیپ 8 نجف اشرف تشکیل داد و با استقرار در شهر شوش، یکی از مهم‌ترین محورهای عملیاتی را عهده دار شد و مقدمات مهم‌ترین عملیات جنگ که بعدا از سوی امام (ره) فتح‌المبین نام گرفت را فراهم کرد.

سال 1360 او در شرایطی بسیار سخت و نابرابر با دشمن با قبول یکی از به‌یاد ماندنی‌ترین تصمیمات در حالی‌که همه از آزادی شهر خرمشهر ناامید بودند به‌صورت استشهادی به‌اتفاق شهید خرازی (فرمانده لشکر 14 امام حسین) به انبوه دشمن در خرمشهر حمله کرد و از روش منحصر به فرد خود که دور زدن دشمن بود استفاده کرد و شهر خرمشهر را با هزاران نفر از نیروهای دشمن به محاصره خود درآورد و لحظاتی بعد از آن بیش از 15هزار نفر از نیروهای دشمن با زیرپوش‌های سفید خود را تسلیم او کردند و صدای بانگ ‌الله‌اکبر در شهر خرمشهر طنین افکن شد. اما هرگز کسی ندانست که احمد به همراه حسین، فاتح اصلی خرمشهر بود و او هیچ‌گاه حاضر نشد به این عمل اعتراف کند.

شهید احمد کاظمی در عملیات خیبر و بدر به اتفاق رفیق شفیق خود مهدی باکری که به‌شدت به او عشق می‌ورزید یکی از متهورانه‌ترین صحنه‌های جنگ را به نمایش گذاشت و در نیمه‌های شب با هلی برد به روی جزایر مجنون در عمق هور‌العظیم- که خود و شهید باکری در نخستین فرود در آن شرکت داشتند- در طول یک شب دو جزیره بسیار مهم نفتی را به‌نام جزیره مجنون شمالی و جنوبی از تصرف دشمن خارج و از آن عبور کرده و در شمال شرق بصره ضربات سنگینی به دشمن وارد کردند.

در همین عملیات، یکی از انگشتان احمد بر اثر اصابت ترکش قطع شد. ایشان با وجود درد شدید جهت جلوگیری از عفونت، محل زخم انگشت را در آب و نمکی که از سنگر عراقی‌ها آورده بودند قرار می‌داد ولی حاضر به ترک جبهه نبود. در عملیات بدر مهدی باکری آهنگ رفتن کرد و با شهادتش احمد را در حسرتی جانسوز فرو برد. با شهادت باکری احمد به‌شدت ناراحت بود. احمد حاضر نبود دوست صمیمی خود را که حالا جنازه مطهر او در دست دشمن بود تنها بگذارد. اما با اصرار شدید، احمد با چشمانی مالامال از اشک سوار قایق شد و به عقب برگشت، اما او از شدت دوری مهدی مریض شد و مدتی در سنگر در بستر بیماری افتاد. خروش و شدت عمل او در جنگ و عدم‌فرصت به دشمن در تاریکی‌های شب و صحنه نبرد در کنار این روح لطیف همه را متعجب می‌ساخت.

آذر ماه سال1364 او یکی از برجسته‌ترین فرماندهان شناخته شده جنگ در سطح کشور بود. حاج احمد در نزدیک‌ترین مناطق به خطوط دشمن حمام آب گرم برای رزمنده‌ها فراهم می‌کرد. بهترین غذا را در خط مقدم خطوط فرماندهی‌‌اش برای بچه‌های لشکر تهیه می‌دید؛ تئوری‌‌اش این بود چلوکباب در خط مقدم و ساچمه‌پلو در عقب جبهه. در لشکر احمد نظم حرف اول را می‌زد طوری که بارها سپهبد شهید صیاد شیرازی نظم و نگهداری تجهیزات را در لشکر 8 نجف بی‌نظیر و به‌عنوان الگو مطرح می‌کرد.

احمد کاظمی پس از شهادت دوست صمیمی‌‌اش مهدی باکری شاهد مصیبت سخت دیگری شد. شهادت دوست بسیار صمیمی‌‌اش حسین خرازی در عملیات کربلای 5 احمد را بسیار متأثر کرد.او منتظر بود که در لحظات پایانی جنگ به دوستان شهیدش بپیوندد، اما مصلحت چیز دیگری بود. احمد در بیست و هفتم بهمن ماه سال69 به درجه سرتیپ تمامی نایل آمد.
هیچ عملیاتی نیست که در طول جنگ اتفاق افتاده باشد و احمد کاظمی در آن پیروز نباشد. او همیشه نقش‌اش را به بهترین شکل انجام می‌داد حتی در عملیات رمضان که عملیات ناموفقی بود حاج احمد تنها فرماندهی بود که در شرق بصره تا نهر کتیبان جلو رفت و قلب دشمن را شکافت ولی به‌علت عدم‌پیشروی در مناطق دیگر به منطقه قبلی بازگشت.

محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه می‌گوید: ما 4لشکر داشتیم که اینها وقتی هرجا وارد می‌شدند، هیچ خطی در مقابلشان قدرت مقاومت نداشت، حاج همت و لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص)، حسین خرازی و لشکر 14 امام حسین(ع)، مهدی باکری و لشکر 31 عاشورا، احمد کاظمی و لشکر 8 نجف اشرف که در هر کجا وارد می‌شدند بدون استثنا با موفقیت همراه بودند. 2نفر از فرماندهان عراقی که اسیر شده بودند می‌گفتند وقتی اسم احمد کاظمی، حسین خرازی و مهدی باکری می‌آمد ما بر اندام‌مان لرزه می‌افتاد و دعا می‌کردیم ما روبه‌روی این لشکرها نباشیم چون مطمئن بودیم اینها می‌آمدند و می‌زدند و هیچ کس جلودارشان نبود.

پس از جنگ

پس از جنگ، موفق به ادامه تحصیل و گذراندن دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران شد. در سال1379 با حکم فرمانده کل قوا به‌مدت 5سال به‌عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه منصوب شد. در این مقطع برای نخستین بار نیروی هوایی سپاه را مجهز به هواپیمای جنگنده سوخو 24 کرد و سازمان هلی‌کوپتری را با خرید هلی‌کوپترهای ام.آی 17 سازماندهی کرد و حتی موفق به ساخت هلی‌کوپتری شد که امروز در سطح ملی مورد توجه واقع شده است.

پیشرفت در سیستم موشکی سپاه

نقش قابل توجه او در پیشرفت سیستم موشکی سپاه بود. برای موشک شهاب 3 با بردهای گوناگون شبانه‌روز وقت گذاشت تا به ثمر رسید. مدت ماموریت احمد در نیروی هوایی به شش سال و نیم رسید. احمد کاظمی به‌علت جراحت‌های زیاد در طول دوران دفاع مقدس به 55درصد جانبازی نایل شد و به جهت رشادت‌ها و توانمندی‌ها خود از دست مقام معظم رهبری 3مدال فتح و شجاعت را به افتخارات خود افزود. سال1384 حاج احمد با حکم مقام معظم رهبری فرمانده نیروی زمینی سپاه شد.

فرماندهی نیروی زمینی

در مراسم تودیعش در نیروی هوایی گفت: «واقعا نمی‌دونم که چرا از جنگ تا اینجا رسیدم. ولی خدا را شاهد می‌گیرم که هیچ روزی نیست که از واماندگی از این کاروان غبطه و حسرت نخورم و قطعا گیر در خودمه، از خدا می‌خوام به حق حضرت فاطمه زهرا(س) من دوست داشتم در نیروی هوایی شهید بشم ولی در نیروی زمینی دوران شهادت ما فرابرسد و از خدا فقط همین رو می‌خوام، اگه که کاری کردم، رزمنده‌ای بودم، اگرم گناهکار هستم به خاطر دوستان شهیدم خدا مارو ببخشه و ما شرمنده نشیم و سرافکنده نباشیم، نمی‌خوام غیراز شهادت به اون دنیا وارد بشم».

وی طی 3ماه فعالیت در نیروی زمینی خدمات بی‌شائبه‌ای عرضه داشت. احمد کاظمی در آخرین روزهای دنیایی‌‌اش دیگر تاب و توان نداشت، قلب او آینه‌ای شفاف از گذشته شده بود. هر لحظه انتظار می‌کشید و از دوستان می‌خواست برای رفتنش دعا کنند.

احمد کاظمی یکی از نام‌آورترین سرداران فداکار اسلام در عصر انقلاب اسلامی و در عین حال برای بسیاری از مردم ایران گمنام‌ترین فرماندهان دوران دفاع مقدس و پس از آن بود. صبح نوزدهم دی ماه سال 1384 احمد برای همیشه از خانواده و بچه‌ها خداحافظی کرد. به هنگام سوارشدن بر هواپیما، مهدی باکری را در افق ابرهای آبی می‌دید. او رفت تا برای همیشه از تمام خستگی‌ها و ناملایمت‌های دنیا خداحافظی کند.

11ستاره فروزان انقلاب در یک پرواز به سوی ارومیه در سرزمین خاطره‌هایشان برای همیشه ماندگار و ثابت قدم در پیشگاه حضرت دوست شدند. او در کنار دوستان شهیدش حسین خرازی و مصطفی ردانی‌پور در گلزار شهدای اصفهان جای گرفت. سردار سرلشکر پاسدار کاظمی به همراه یارانش رفت و آنانی که با عشق به آنها زندگی می‌کردند در فراقشان چشم انتظار ماندند. روحشان شاد و یادشان سبز.
منبع : فردا
شنبه نوزدهم 10 1388

بسم رب الشهدا ...

 

یادی که در دلها

                      هرگز نمی میرد

                                           یاد شهیدان است ...

 

و

 چه زود گذشت ...

چهار سال ...

 یازده یار زمینی ...

در آسمان

پیمانی جاودان را

با خون خویش

امضا نمودند

و

به سوی معبود پر کشیدند .

سرداران

احمد کاظمی

سعید مهتدی

سعید سلیمانی

همراه با دیگر همرزمانشان

خدا را خونین ملاقات کردند

و

شهادت روزی شان شد .

 

روحشان شاد

و

راهشان پر رهرو باد .

دسته ها : در محضر شهید
شنبه نوزدهم 10 1388

آیه تنزیل

 

 

چه غوغا میکند آیینه و قندیل در چشمت

اگر روزی بخشکدموج رود نیل درچشمت

 

تو را زیبا از آن کردند، تا در آسمان باشی

و من هر شب بخوانم آیه ی تنزیل درچشمت

 

کسی تورات رابا لهجه ی سبز نگاهت خواند

گل مریم، بهار آورده با ا نجیل در چشمت

 

لبت قرآنی و موج صدایت آسمان خیزست

به آهنگی که میروید گل ترتیل در چشمت

 

هزاران دشنه میریزد به خاک ازبوی تو،آنگاه

مُسجل می شود خونخواهی هابیل درچشمت

 

ازآن هنگامه میترسم،که روزی مثل من حتیّ

بسوزد از حیا بال و پر جبریل در چشمت

 

من از طرز نگاهت، پشت این دیوار دانستم

که فردا میشکوفد صور اسرافیل درچشمت

 

حسین دارند

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
شنبه نوزدهم 10 1388
 

نغمه ظهور

 

 

فصل رویش گلهاست، فصل سبز باران است

از نوازش خورشید کوچه ها چراغان است

 

بر لب شقایق ها، شعر زندگی جاری است

در دل صنوبرها، جوش سبز توفان است

 

در نگاه آیینه، هر چه هست زیبایی ست

در کمال زیبایی، هر چه دیده حیران است

 

مژده شکوفایی می رسد دل ما را

مژده ها ترا ای دل! نوبت بهاران است

 

از نهایتِ آبی عطر لاله می بارد

جاری دل صحرا، عطر لاله زاران است

 

اشک شوق میجوشد، بویعشق می آید

کو دلی که از غم ها خسته و پریشان است؟

 

شام غم به سر آمد، مژده سحر آمد

درد غربت ما را، این بهانه درمان است

 

بهر شادمانی ها، دست عشق در کار است

در پناه عشق آری، کار ما به سامان است

 

عید سبز میلاد است، چشم عاشقان روشن

خانه خانه گلباران، آسمان گل افشان است

 

قاصدی زنور آمد، نغمه ظهور آمد

نغمه ظهور او، او که مژده جان است

 

از قبیله خورشید، از سلاله عشق است

از تبار آیینه، از نژاد باران است

 

این طلوع زیبا را، عاشقانه باور کن!

فصل باورعشق است،فصل سبزایمان است

 

شاعر ؟؟

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
شنبه نوزدهم 10 1388

 چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی

تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است
از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی

ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی

تویی جواب سوال قدیم بود و نبود
چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی

به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن
قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی

به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم
از این سغر همه پایان آن خوشا که تویی

جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی

نهادم اینه ای پیش روی اینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی

تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای
نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی

 

 «حسین منزوی »

شنبه نوزدهم 10 1388

الهی

 به بهشت و حور چه نازم،

مرا دیده ای ده که از هر نظر بهشتی سازم

 

 

«   خواجه عبدالله انصاری  »

شنبه نوزدهم 10 1388

 شهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتم
خانه به خانه در به در جستمت و نیافتم

 آه که تار و پود آن رفت به باد عاشقی
جامه تقویی که من در همه عمر بافتم

بر دل من زبس که جا تنگ شد از جدائیت
بی تو به دست خویشتن سینه‌ی خود شکافتم

از تف آتش غمم صدره اگر چه تافتی
آینه‌سان به هیچ سو رو ز تو برنتافتم 

« هاتف اصفهانی »

دسته ها : ادبی - شعر
شنبه نوزدهم 10 1388

خوش به حال غنچه های نیمه باز

 بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
 برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
 نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار! 
 خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
 خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
 خوش به حال جام لبریز از شراب
 خوش به حال آفتاب
 ای دل من گرچه در این روزگار
 جامه رنگین نمی پوشی به کام
باده رنگین نمی نوشی ز جام
 نقل و سبزه در میان سفره نیست
 جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
 ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
 گر نکویی شیشه غم را به سنگ
 هفت رنگش میشود هفتاد رنگ

                                     
                                                           

                                   « فریدون مشیری »

دسته ها : ادبی - شعر
شنبه نوزدهم 10 1388


خطیب جمعه‌ قم گفت: آقایی که تریبون در دست داری خداوند این تریبون را در اختیار تو قرار داده است و تو باید با آن برای ایجاد وحدت کوشش کنی نه این که باعث ایجاد تفرقه شوی.

آیت‌الله امینی در نماز جمعه‌ این هفته قم با قدردانی از حضور گسترده‌ مردم در راهپیمایی 9 دی و اظهار وفاداری به مقام ولایت و اعتراض به حرمت شکنان عاشورا گفت: ‌مردم ما در این تظاهرات مشت محکمی به دهان یاوه‌گویان خارجی زدند و به دشمنان خارجی گفتند که ما به نظام وفادار بوده و از آن حمایت و پشتیبانی می‌کنیم.

وی اظهار داشت: ولایت فقیه بزرگترین رکن نظام ما است و در قانون اساسی جایگاه رفیعی دارد و وظیفه آحاد ملت و کسانی که به این نظام ایمان دارند در این است که ولایت را حفظ کنند.

آیت الله امینی با بیان این که آنچه که ما داریم از ولایت فقیه است گفت: در پیروزی انقلاب آنچه که موجب پیروزی نظام ما شد این بود که امام راحل در راس امور بود و مردم حکم وی را حکم ولایی و واجب ولایی می‌دانستند و ما باید به هر طریق ممکن رکن ولایت فقیه را حفظ کنیم.

وی خواست الهی، ولایت فقیه، اطاعت از رهبری و وحدت و اتحاد را از جمله موجبات پیروزی انقلاب اسلامی برشمرد و گفت: پیروزی انقلاب اسلامی خواست خداوند بود که با وجود ولایت و رهبری امام و اطاعت مردم از وی و وحدت و یکپارچگی و خواست مشترکی که بین مردم وجود داشت موجبات پیروزی انقلاب را فراهم کرد.

آیت‌الله امینی افزود: متاسفانه در حال حاضر ولایت فقیه، اطاعت از رهبری و اتحاد مردم ما مورد حملات دشمن خارجی قرار گرفته است.

وی ادامه داد: دشمنان با انواع حیله‌ها و از طریق دامن زدن به اختلافات و تبلیغات خود و ایجاد بدبینی مردم نسبت به یکدیگر سعی دارند تا وحدت و یکپارچگی را از مردم ما بگیرند.

خطیب جمعه‌ قم با بیان این که دشمنان حتی اختلافات را به داخل حوزه‌های علمیه برده‌اند، گفت: آیا درست است که در حوزه علمیه که حامی نظام است، اختلاف وجود داشته باشد.

وی در ادامه خطاب به گویندگان، نویسندگان، اصحاب تریبون، نخبگان و کسانی که حرف و سخن آنان در مردم تاثیر دارد بیان داشت: عزیزان ، سروران، بزرگان اختلافات جزئی را دامن نزنید که خدا می‌داند این به صلاح کشور و نظام ما نیست.

وی ادامه داد: اگر دامن زدن به اختلافات موجب لطمه به نظام شود همه ما در آخرت مسئول خواهیم بود.

وی تاکید کرد: آقایی که تریبون در دست داری خداوند این تریبون را در اختیار تو قرار داده است و تو باید با آن برای ایجاد وحدت کوشش کنی نه این که باعث ایجاد تفرقه شوی.

آیت‌الله امینی در ادامه با بیان این که شعار من نیز مرگ بر ضد ولایت فقیه است، گفت: اما من می‌گویم همان طور که رهبری فرموده است افراد را به دلیل اختلاف نظر ضد ولایت فقیه معرفی نکنید.

وی ادامه داد: با کسانی که ضد ولایت فقیه هستند باید برخورد شود اما تعداد این افراد اندک هستند و نباید آنها را بزرگ کرد.

خطیب جمعه‌ی قم افزود: نخبگان، بزرگان و دلسوزان نظام مردم را به یکدیگر نزدیک کنند و به گونه‌ای نباشد که با یک حرکت موجب دوری مردم و ایجاد تفرقه در بین آنها شوند.

آیت‌الله امینی در ادامه با اشاره به حادثه‌ی 19 دی(قیام خونین مردم خون در سال 1356) بیان داشت: این حادثه حادثه‌ی بسیار عظیمی بود و کسانی که این حادثه‌ی عظیم را آفریدند و در این روز به شهادت رسیدند باید بر آنها درود فرستاد.

همچنین آیت الله امینی در خطبه‌های اول نماز جمعه به بیان مشکلات ازدواج جوانان پرداخت و با اشاره به افزایش مهریه در ازدواج گفت: یکی از بزرگترین مشکلاتی که موجب تاخیر ازدواج جوانان شده است اصراف ، تبذیر و تجمل گرایی در مسایل ازدواج است.

وی با بیان این که مسابقه‌ ازیاد در مهریه یکی از مصادیق تاخیر در ازدواج جوانان است افزود: آنچه در اسلام در مورد مهریه آمده است رعایت حد اعتدال است و مهریه یک سنت اسلامی است و بدین معناست که مردی که می‌خواهد با زنی زندگی کند مبلغی را که در حد توان دارد به عنوان صداق به وی بدهد.

آیت‌الله امینی با بیان این که مهریه چیزی نیست که با آن زن را بخرند تاکید کرد: صداق به معنای صداقت مرد نسبت به همسرش است.

وی در ادامه با اشاره به این که در مقدار مهر حد معینی در شرع تعیین نشده است گفت: در بعضی از روایات آمده که حداقل مهریه کمتر از ده درهم نباشد و حداکثر نیز تعیین نشده است.

وی یاد آور شد: اگر می‌خواهیم مشکلات ازدواج جوانان حل شود، باید از زیاده‌روی در مهریه خودداری کنیم زیرا ازدیاد در این امر مصادیق اصراف و گناه است.

 

منبع : فرارو

دسته ها : مذهبی - سخنرانی - سیاسی
شنبه نوزدهم 10 1388
X