وی در سومین جشنواره فارابی در سالن اجلاس سران با بیان اینکه حقیقت علوم انسانی وامدار جایگاه رفیع انسانی است، گفت: اهمیت علوم انسانی از آن جهت است که به مهمترین موضوع آفرینش ارتباط دارد. وی علوم انسانی را افضلتر از سایر علوم دانست و اظهار داشت: افضلترین علوم انسانی نیز آن علومی است که کلیت و حقیقت وجود انسانی را بیشتر تبیین کنند.
به گزارش مهر، مسئول دفتر ریاست جمهوری با بیان اینکه جهان برای اینکه باشد باید انسان وجود داشته باشد، گفت: همه گرفتاریهای گذشته و حال ما به دلیل تعریفی است که از انسان میشود. خلأ بزرگ جهان به دلیل محدود کردن انسان و تعریف غلط از آن است.
وی با اشاره به مکتب اومانیسم و نقایص آن اظهار داشت: چالش ما با اومانیسم در این است که در بیان اینکه انسان کیست ناتوان است و انسان اومانیستی انسانی متحیر و سرگشته است. انسان غربی یعنی مکتب غربی. ما با این مخالف هستیم اما اینکه انسان مقوله اول عالم است عین حقیقت است و ما با آن مشکلی نداریم.
مشایی با انتقاد از اینکه سهم ما از ادبیات علوم انسانی در جهان کم است گفت: این ظلم به دولت، ظلم به نظام، ظلم به جامعه، دانشگاه و حوزههای علمیه است از این رو دولت مسئول است تا ظرفیتهای علوم انسانی را در کشور ارتقا دهد و جامعه نیز باید اجازه دهد که اندیشههای علوم انسانی فرصت ظهور پیدا کنند. به گفته وی مهمترین دانشمندان علوم انسانی در عرصه جهانی باید ایرانی باشند. این حق ایرانی و تکلیف ایرانیهاست.
منع : خبر آن لاین
حضور کروبی در نمایشگاه مطبوعات، هنوز هم نقل محافل و مجالس است.
دیروز در روزنامه خودمان سه روایت چاپ کرده بودند رفقا، از همین ماجرا. یکی به روایت «خبرآنلاین»، یکی به روایت «ایسنا» و آخری روایت «فارس». هرکدام هم یک جوری ماجرا را نقل کرده بودند. برداشت شخصی من از ماجرای کروبی در نمایشگاه مطبوعات براساس روایات گوناگون چنین است.
روایت خبرآنلاین
مهدی کروبی به نمایشگاه مطبوعات رفته. طبقه دوم را دیده. آمده طبقه پایین. گروهی از دیدن او عصبانی شدهاند. این گروه کسانی هستند که با دیدن هرکسی غیر از خودشان، به صورت کاملاً خودجوش عصبانی میشوند و داد میزنند و حمله میکنند. این گروه کارهای طبیعی خودشان را انجام دادهاند. یک گروه دیگر هم هستند که با دیدن گروه اول، به سرعت شکل آنها میشوند ولی روبهروی آنها قرار میگیرند. دو گروه نسبتاً به جان هم افتادهاند و کروبی هم نسبتاً زیر دست و پا مانده است. ظاهراً کسی هم حواسش نبوده که دعوا سر همین کسی است که دارد لای فشار دو گروه، له و لورده میشود.
روایت ایسنا:
دبیرکل حزب اعتمادملی به نمایشگاه مطبوعات رفته. به محض ورودش به راهروی اصلی مخالفان و موافقان وی درگیر شدهاند. خساراتی وارد شده. او را به طبقه دوم نمایشگاه و از آنجا به بیرون نمایشگاه بردهاند. بعد از رفتن کروبی هنوز جو نمایشگاه متشنج بوده است.
روایت فارس:
شخصی موسوم به مهدی کروبی برای چند لحظه وارد نمایشگاه مطبوعات شد. بلافاصله همه حاضران در نمایشگاه فریاد برکشیدند، «مرگ بر منافق موسوم به کروبی» و او را بیرون کردند. این شخص با افرادی موسوم به طرفدار که چیزهای سفت و درازی موسوم به چماق در دست داشتند به نمایشگاه مطبوعات حمله کردند و شعارهایی در حمایت از افرادی موسوم به «موسوی» و «خاتمی» میدادند. این گروه اندک ولی خیلی خشن به مردم و انقلاب حملهور شدند و به همه فحش میدادند. یکی از افراد موسوم به محافظ شخص یاد شده موسوم به کروبی، به سرعت اسلحهاش را کشید و تیراندازی کرد و ملت را به خاک و خون کشید. بعد همه افراد موسوم به طرفدار شخص موسوم به کروبی به بسیج و اسلام و انقلاب و مردم، ضمن شکستن همهچیز، بعد از دیدن سیل خروشان ملت، از همان راهی که آمده بودند برگشتند. شخص موسوم به کروبی هم از بس به شدت با ضربات کنگفو مردم را کتک میزد، عمامهاش هم افتاد زیر دست و پا و بدینوسیله به روحانیت نیز توهین گردید.
آشوبهای بعدی در نمایشگاه مطبوعات
شنیدهام که بناست میرحسین موسوی و سیدمحمد خاتمی هم به نمایشگاه مطبوعات بروند. لذا آشوب در نمایشگاه ادامه خواهد داشت. طبق برنامه برای ادامه گسترده این آشوبها من نیز روز دوشنبه از اول وقت تا پایان وقت در نمایشگاه حضور خواهم داشت و در غرفه روزنامه «خبر» از نزدیک با مخاطبان دیدار خواهم کرد.
پیشاپیش برای بهتر برگزار شدن پروژه آشوب برنامه بازدید خود را اعلام میکنم.بنده حوالی ساعت 5/9 صبح از غرفه خبرگزاری «فارس» دیدن خواهم کرد و سپس به غرفه روزنامههای کیهان، وطنامروز، جوان، ایران، اعتماد، فرهیختگان و سرمایه میروم و سرانجام آش و لاش و کبود و خونآلود در غرفه «خبر» مستقر خواهم شد.
برای رفاه حال دوستانی که میخواهند کفش پرت کنند، تقاضا میکنم با خودشان کفش کهنه اضافی بیاورند که پابرهنه نمانند. لطفاً از آوردن انواع پوتین، چکمه و کفشهای میخدار ورزشی اجتناب کرده و به هیچ عنوان کفش زنانه پاشنهدار و لژدار پرتاب نکنید. ضمناً از الان گفته باشم که بعداً مثل شاهزاده داستان سیندرلا کفشها را برمیدارم و دنبال صاحبانش میگردم و در این راستا احتمال ازدواج هم وجود دارد. لذا حواستان باشد که کفشها را چطور پرتاب میکنید و به کجا میزنید. بنده همینجوری هم دماغم بزرگ است، اگر بشکند هم واویلاست. خلاصه پرتابی نکنید که موجبات پشیمانی و سرافکندگی را در آینده فراهم کند. به قول شاعر، که منظورم همان ناصر فیض است:
کاری نکن نگاه به دمپاییات کنند
از روی شست پات شناساییات کنند
وعده دیدار ما، فردا در نمایشگاه مطبوعات.
مبع : خبر آن لاین
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم بزرگداشت شهدای حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان، یکی از حکمتهای شهادت این عزیزان را معطوف کردن توجه مسئولان به حفظ وحدت برشمرد.
دکتر محسن رضایی که بلافاصله پس از بازگشت از سفر ترکیه، امروز با سفر به مشهد مقدس در مراسم یادبود شهدای حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان ـ که به طور مشترک توسط آستان قدس رضوی، سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی برگزار شده بود ـ شرکت کرد، در گفتوگویی با خبرنگار «تابناک» اظهار داشت: دشمنان جهان اسلام، پس از آنکه از طرح هلال شیعی و ایران هراسی به نتیجهای نرسیدند، امروز درصدد آن هستند تا بین شیعه و سنی اختلافهایی را آغاز کنند.
رضایی در ادامه افزود: شهادت برادرانم نورعلی شوشتری، رجبعلی محمد زاده و برخی دیگر از برادران سپاهی و همچنین سران طوایف شیعه و سنی در سیستان و بلوچستان، برای جلوگیری از تحقق طرح وحدت شیعه و سنی، در همین باره قابل تفسیر است و پیش از این حادثه نیز میتوان حادثه شهادت ماموستا شیخ الاسلامی و برخی دیگر از شخصیتهای مذهبی در کردستان را که از حامیان جدی وحدت بودند و وجود ایشان آرامشی در میان مردم منطقه پدید آورده بود، ارزیابی کرد.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: شهید نورعلی شوشتری، از فرماندهان شایسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند که در هشت سال دفاع مقدس در همه عملیاتها شرکت فعال و مؤثر داشت و از فرماندهی گردان به فرماندهی تیپ و سپس لشکر رسید و در سال آخر جنگ، قرارگاه عملیاتی والفجر 10 را اداره و هدایت میکرد.
رضایی اضافه کرد: ایشان فردی بسیار متواضع بود و با وجود اینکه از نظر سنی از دیگر فرماندهان جنگ بزرگتر بود، در تواضع و فروتنی نسبت به دیگران گوی سبقت را از همه ربوده بود.
وی در ادامه یادآور شد: شاید یکی از حکمتهای شهادت سردار شوشتری در این برهه خاص این است که خدای متعال میخواهد، به فعالان سیاسی و دولتمردان ایران بگوید که مسأله وحدت را جدی بگیرید که دشمان در کمین شما هستند.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پایان گفت: پیشنهاد من این است که کمیته امنیتی مشترک و همیشگی میان ایران و پاکستان از مسئولان امنیتی و نظامی دو کشور تشکیل شود تا بتوانند به این قبیل مسائل و همچنین قاچاق مواد مخدر پایان دهند.
دیروز هنگام بازدید مهدی کروبی از نمایشگاه مطبوعات به او حمله شد. یک نفر هم کفشش را به سمت او پرتاب کرد که به استناد عکس خبرگزاری فارس، کفش مذکور به هدف مزبور (سرکروبی) اصابت کرده است.
خوشبختانه در کمال ناباوری کروبی از حمله فیزیکی و شیمیایی فوق جان نسبتاً سالم به دربرد. کارشناسان بخش شیمیایی حمله فوق را بسیار خطرناکتر و سهمگینتر از بخش فیزیکی داستان دانستهاند. چرا که ضارب خیلی راه رفته بوده و کفشش به طرز فجیعی بو میداده است.
حالا مغروضات زیر پیش میآید:
1- ضارب از کجا آمده بوده؟
2- شماره پای ضارب بیشتر از 44 بوده یا کمتر؟
3- عکاس خبرگزاری «فارس» با یک دوربین عکاسی چقدر آمادگی داشته که درست لحظه اصابت کفش با سر کروبی را عکس گرفته؟
4- آیا عکاس مزبور از اتفاق مذکور با خبر بوده؟
5- به نظر شما چه کسی از مصلی بدون کفش بیرون رفته؟
6- آیا میشود از روی اندازه کفش، ضارب را شناسایی کرد؟
7- آیا تاریخ واقعاً تکرار میشود؟ اگر چنین است، این سیندرلای مذکر، کجا پیدا خواهد شد؟
8- بعد از پیدا شدن سیندرلای مذکر مذکور، چه کسی با وی ازدواج خواهد کرد؟
مدتی است که ماجرای پرتاب کفش باب شده است. اخیراً هم در جلسه پرسش و پاسخ در دانشکده فنی دانشگاه تهران، جوانی کفشش را به سمت صفارهرندی پرتاب کرد، که ظاهراً صفارهرندی کفش را روی هوا گرفته بود. عکسش را خود ما هم چاپ کردیم. فقط خوب است که آقایان کفشپرت میکنند، چون کفش پاشنهدار زنانه، خطرناک است.
ماجرای پرتاب کفش از پرتاب خبرنگار عراقی به سمت جورج بوش شروع شد. در یک مقایسه کوچک درمییابیم که صفارهرندی، سرعت عمل کافی دارد. جرج بوش بلد است جاخالی بدهد، ولی کروبی به هیچکدام از این دو هنر آراسته نیست و درست وقتی که همه جاخالی میدهند او جاخالی نمیدهد.
دیروز روزنامه «خبر» گزارشی داشت از قبرستان تهران بزرگ و اینکه اختلاف قیمت قبرهای اغنیا و فقرا چیزی حدود 17 میلیون تومان است. یعنی تقریبا 8، 9 برابر وام ازدواجی که صندوق مهررضا اعطا میکند. طبیعتاً این قیمتها مربوط به قطعههای عمومی است و ربطی به مقبرههای خصوصی و خانوادگی ندارد. تفاوت قطعات عمومی و مقبرههای خصوصی از تفاوت قیمتهای حمام عمومی و نمرههای قدیم هم بیشتر است و قیمت بعضیهایشان آنقدر صفر دارد که خواندن عددش از سواد ما خارج است.
به هر حال اختلاف طبقاتی اموات موقعیتهای گوناگون و جالبی را پدید میآورد.
موقعیت اول: بهشت زهرا
زریخانومجون: اینجا بودا. دقیقاً همینجا. من که میگم وضع خونوادهشون توپه. قبر باباش اقلاً 20 میلیون میارزه.
پریخانومجون: تو چقدر سادهای خواهر؟! هنوز این ثریارو نشناختی. اینا نون ندارن بخورن. غصهشون بود که چرا باباشون بعد مردن باد کرد، کفنش نیممتر چلوار بیشتر برد.
زریخانمجون: به جون خودم، همینجا از ماشین ما پیاده شد. آقاجوادم گفت این جا قطعه مایهداراس. دو، سه تا از کلهگندههای مملکتم این جا دفنن.
پریخانومجون: این ثریا فیلمیه که نگو. یه دفه ما داشتیم میرسوندیمش. دم یه برج باکلاس پیاده شد. کوچه رو عوضی رفتیم، برگشتیم که دور بزنیم، دیدیم توی کوچه پایینی دم یه دونه از این آپارتمانای قدیمیه لونه موشی داره کلید میندازه توی در. این باباش طبقه اول یکی از همین قبرای دوطبقه 320 هزار تومنی دفنه. الکی دم قطعه پولدارا پیاده شده.
موقعیت دوم: آرایشگاه
شهینجون: عکسشم دارم. جوون رعنا و خوشتیپیه. درسم خونده.
مهینجون: خب بده ببینم شاید قسمت بود.
شیرینجون: بعله، علف باید به دهن بزی شیرین باشه.
مهینجون: دستت درد نکنه. حالا دیگه من شدم بُز؟! آخ! شیرینجون تورو خدا دقت کن. پوست صورتمو کندی با این بندانداختنت.
شهینجون: ایناهاش ببین.
مهینجون: چه خوشتیپه!
شیرینجون: ببینم.
مهینجون: آخ! تو چرا امروز دستت این جوریه؟ باز گاز گرفت. برو نخت رو عوض کن نمیخواد توی نخ عکس شوهر آینده من باشی.
شهینجون: شوهر آینده؟ پس قبول کردی خدارو شکر.
مهینجون: حالا وضعش چهطوره؟
شهینجون: هرچی از مال و منالشون بگم کم گفتم. باباش توی قطعه 20 میلیونتومنییا دفنه.
مهینجون: راس میگی؟! بگو پنجشنبه بیان خواستگاری. آخ! شیرین چیکار میکنی آخه؟!
منبع : خبر آن لاین
|
شهردار تهران در آیین وداع با سردار شهید رجبعلی محمدزاده گفت: نباید طوری عمل کنیم که با ضعف ، غفلت و حرکت نکردن به سوی وحدت و همدلی کارآمدی نظام از بین نرود. |
|
مرجع : ایلنا |
این رباعی را سالها پیش به دلائلی برای هفتهنامه مهر سروده بودم. دیدم حقالتحریر روزنامه کفاف نمیدهد، گفتم یک پاچال تازه تیار کنم. برای شروع هم از این رباعی استفاده میکنم. مفید و مختصر عرض کنم که منبعد قرار دارم پول بگیرم و مدح و ثنا بگویم برای مسئولان محترم. لذا بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است. علیالعجاله که آتش زدهام به مال و آبرو. این هم رباعی آقاجواد.
هر کوه گران نماد لاریجانیست
دریای خزر سواد لاریجانیست
هر چند به هر سه میخورد مدح حقیر
مقصود فقط جواد لاریجانیست
کُشتی برهانها
دکتر محمدجواد لاریجانی، رئیس پژوهشگاه دانشهای بنیادی گفته است: «دانشگاه باید محیط کشتی گرفتن برهانها باشد.»
1- امیدوارم به زودی در دانشکده فلسفه شاهد کشتی آقایان عبدالکریم سروش و دکتر رضا داوری ارکانی در سنگینوزن باشیم.
2- هرچه فکر میکنم کشتی این دو بزرگوار در حالی که دوبنده آبی و قرمز به تن دارند، جالبترین تصویر ورزشی - فلسفی قرن خواهد شد.
3- با این حساب «استقراء» جزو فنون کشتی فرنگی به حساب میآید یا آزاد؟
4- اگر آقای دکتر مرحمت کنند و معادل فنون سنتی «حصیر مال»، «دُمِ شیر»، حَمالبند» و «اِشکل گربه» را در فلسفه مشایی مشخص کنند، موجب مزید امتنان است.
5- با توجه به این که کشتی بانوان در ایران نداریم، تکلیف دانشجویان متفکر از جامعه نسوان چه میشود؟
6- اگر مرحمت کنند و حکم فقهی جدل اندیشهمندان از جامعه نسوان و رجال را هم روشن کنند موجب مزید امتنان و ازدیاد ازدواجهای دانشجویی خواهد بود.
1- با توجه به خطر زلزله برای ایران بهتر است هیأت دولت یک جلسهشان را بر روی صندلیهایی با دو پایه برگزار کنند.
2- با توجه به خطرات گوناگون سفر هوایی بد نیست هیأت دولت یک جلسه را کلاً در توپولوف برگزار کنند.
3- با توجه به خاطر موادمخدر، پیشنهاد میشود هیأت دولت یک جلسه را در کوچهپسکوچههای محله پامنار برگزار کنند.
4- بد نیست هیأت محترم دولت یک جلسه هم در پارک دانشجوی تهران داشته باشند. چون میگویند بابت خاکبرداری ممکن است تئاتر شهر خراب شود. همین!
5- با توجه به مشکلات دانشجویان در خوابگاهها پیشنهاد میکنم یک جلسه هیأت دولت در کوی دانشگاه برگزار شود.
6- برای رفع شبهات و به عنوان مشت محکم، بد نیست هیأت دولت یک جلسه هم در بازداشتگاه کهریزک (البته با حضور مأموران نفوذی در آن بازداشتگاه) برگزار کنند.
7- پیشنهاد میکنم هیأت دولت یک جلسه هم در حاشیه یکی از کنسرتهای استاد محمدرضا شجریان وطنفروش و خائن برگزار نمایند. تا تکلیف جهانیان با ایشان روشن شود.
9- هیچ کدام از اینها لازم نیست. مالدیویها میخواستند که دنیا یک توجهی به آنها بکند. ما که بحمدالله به طور کلی از بابت امور متعدده در کانون توجه همه جهانیان هستیم. لذا همان سفرهای استانی را ادامه بدهند کافی است. فقط برای محکم کاری میتوانند در برنامه سفرهای استانیشان سری هم به استان سنگال در آفریقا بزنند و یک توک پا هم بروند استان ونزوئلایمان را ببینند در آمریکای لاتین.
همه جرمهای حجاریان
1- اقدام علیه امنیت داخلی کشور به وسیله تحریک، آشوب و تجمعات غیرقانونی.
2- القای شبهه جعل و تقلب در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران.
3- مشارکت در تهیه و تنظیم سند تأملات راهبردی بر خلاف قانون اساسی.
4- تبلیغ علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران.
5- ارتباط با عوامل بیگانه علیه امنیت کشوری.
6- تحریک اقشار جوان دانشجو و ترغیب آنان در اعتراض و تحصن و راهپیمایی غیرقانونی علیه دستگاههای نظارتی و اجرایی انتخابات.
7- تخریب دولت قانونی به واسطه انتساب اتهامات واهی و افترا به وسیله مقالات و سخنرانیهای مکتوب خصوصاً در جریان انتخابات دهم و همکاری با شبکه BBC فارسی و ضد انقلاب و توهین و اهانت به مسئولین نظام. گفته میشود که بابت کلیه اتهامات فوق که در کیفرخواست آمده است آقای سعید حجاریان به 5 سال حبس تعلیقی محکوم شده است.
1- من نمیدانم چرا هر جرمی که به آقای حجاریان مربوط باشد، مجازاتی ندارد؟ چه سیاهه فوق باشد، چه ترور شخصی ایشان توسط سعید عسگر.
2- با این حساب جرم آن آقایی که در فیلم با انجام حرکات تحریکآمیز و هنرهای تجسمی به مأموران توهین میکرد، 3 دقیقه حبس تعلیقی است.
20=150
مهدی تقوی کشتیگیر 66 کیلوگرم ایران مدال طلای جهانی گرفت و 20 سکه به او دادند.
فردین معصومی کشتیگیر 120 کیلوگرم ایران مدال نقره همان مسابقات را گرفت و 150 سکه به او دادند.
آن وقت جماعت مسبب آشوبهای اخیر دنبال این میگردند که چرا در چنین مملکتی دو دو تا میشود ده تا!
منبع : خبر آن لاین
از آنجایی که خبرگزاری محترم «فارس» اهمیت زیادی برای سلامتی مردم قائل است، هرازگاهی گفتوگوهای علمی مفیدی انجام میدهد. مثلاً گفتوگو با سیدتقی نوربخش، عضو هیأت مدیره انجمن ارتوپدی ایران.
آقای نوربخش در یک گفتوگو با فارس تصریح کردهاند که «هنگام نشستن روی صندلی، پاها نباید آویزان باشد.» و در ادامه درد و مرضهایی که ممکن است از بابت آویزانی پا ایجاد شود را شرح کردهاند.
با خواندن مطلب فوق سؤالاتی در ذهنم شکل گرفت:
1- اینکه پاهای آدم آویزان باشد، هزار و یک درد میآورد. اگر آدم از پاهایش آویزان باشد، چه دردهایی در کجاهای آدم پدید میآید؟
2- اگر بنا باشد میزها و صندلیها را از ادارات جمع کنند و تشکچه و مُخده بگذارند،تکلیف بعضیها که اساساً به صندلیهایشان چسبیدهاند، چه میشود؟
3- طرح بالا که به راحتی امکان اجرا ندارد. با این حساب تکلیف مسئولانی که در طول شبانهروز 25 ساعت پشت میزهایشان خدمت بیوقفه میکنند، چه میشود؟ آنها باید پایشان را کجا بگذارند؟
ده گرم کراک، یه تخته حشیش و یه CD شجریان
در همین سایت «خبرآنلاین» خودمان خواندم که آلبوم «زبان آتش» محمدرضا شجریان، استاد سابق آواز ایران و وطنفروش و دشمن ضدبشر کنونی (!) به صورت زیرزمینی منتشر شده است.
موقعیت اول: پارک
غلامساقی: نشئهجات همهرقم. بدو بدو تا مأمورا نیومدن. آتیش زدم به مالم. کراک، شیشه، بنگ، دوا، پاسور، ترامادول، CD شجریان...
اکبرعمل: سلام داشغلام.
غلامساقی: سلام اکبرجون. چی میخوای؟
اکبرعمل: پنیر داری؟
غلامساقی: آره، بنگال اصله. یه سیگاریش میبردت بغل دست راجر واترز توی کنسرت دیوار برلین.
اکبرعمل: یه تخته 30 گرمی بده. CD شجریانم میخوام.
غلامساقی: خلافت سنگین شدهها! سیاسی حال میکنی. داداش CD رو اقلاً با ده گرم کراک میفروشیم. کارت با حشیش راه نمیافته اگه بخوای گوشش کنی. بعدشم چون ماجرا به وقایع اخیر مربوط میشه، حتماً باید 3 گرم شیشهم ببری.
اکبرعمل: آره بده. شیشه که خوراک وقایع اخیره.
موقعیت دوم: کلانتری
اکبرعمل: تورو خدا بیخیال شو جنابسروان. من زن و بچه دارم. اینا مال من نیست. واسهم پاپوش دوختن. من اصلاً عملی نیستم.
افسرنگهبان: این چیزا به من مربوط نیست. کراک و شیشه و حشیش که عادیه توی جیب همه پیدا میشه. ولی تو جرمت سیاسیه CD شجریان داری.
اختراعات اخیر
نرگس قنبری، یک مخترع ایرانی در گفتوگو با خبرگزاری «فارس» گفته است:
«اختراعات تکراری به علت نبود نظارت، دوباره در کشور ثبت میشوند.»
لذا لیستی از برخی اختراعات که احتمالاً در سالهای اخیر دوباره به ثبت رسیدهاند، تقدیم حضور میگردد:
1- سرانجام به دست مخترعان ایرانی پاروی بلند برای درآوردن نان سنگک از ته تنور برای نخستین بار اختراع شد.
2- یک متخصص توانمند ایرانی برای بار سوم «سوزن تهگرد» را اختراع کرد.
3- یک موسیقیدان ایرانی سازی به نام زنبورک به ثبت رساند. این ساز ابتکاری با دهان نواخته میشود و صدایی خاص با رزونانسی ویژه تولید میکند.
4- هستهگیر آلبالو باز هم اختراع شد.
وقایع اخیر
مدتی است هر روز یک یا دو مورد به وقایع اخیر اشاره میکنم در مطالب این ستون. آدم باید شکرگزار باشد. لذا در پایان همین روز دست دعا بلند میکنم و به بارگاه حضرت دوست عرض میکنم که: «خدایا، این وقایع اخیر و مسببان آن را از ما مگیر تا دستکم مشکل سوژه برای نوشتن نداشته باشیم.»
منبع : خبر آن لاین