باد آمدو دستان ما را با خودش برد
شوق دل داغان ما را با خودش برد
بادی نبود اصلا نسیمی بود آرام
اما همین دامان ما را با خودش برد
هر چشم زیبایی که خیره ماند درما
یک گوشه از ایمان ما را با خودش برد
دنیا برای لحظه ای وقتی که می رفت
سخت آمد و آسان ما را با خودش برد
یک شب میان سایه ها دستی ولو شد
هم سفره و هم نان ما را با خودش برد
آه نجیب دختران روستا مان
دار و ندار خان ما را با خودش برد
در بین ما دیگر دروغی نیست زیرا
گرگ آمد و چوپان ما را با خودش برد
مراد قلی پور
تهران امروز: فرزندسالاری، آفت دو، سه دهه گذشته شده است. همه پدربزرگها و مادربزرگها عقیده دارند فرزندانی که کتک میخورند، سر بهراهتر از نسل امروز هستند. جالب اینجاست که تحقیقات جدید نشان میدهد بچههایی که توسط والدینشان تنبیه میشوند شادترند و در زندگی آینده خود موفقیتهای بیشتری کسب میکنند.
دانشمندان دریافتهاند کودکانی که تا سن ششسالگی بهدلیل اشتباهات خود توسط والدینشان تنبیه میشوند نسبت به کودکانی که هرگز در زندگی خود تنبیه نشدهاند در مدرسه عملکرد بهتری داشته و نسبت به زندگی آینده خود امید بیشتری دارند. این کودکان همچنین برای انجام کارهای داوطلبانه تمایل بیشتری نشان میدهند و برای رفتن به دانشگاه تلاش بیشتری میکنند.
این تحقیقات که در آمریکا انجام شده ممکن است باعث ناراحتی و عصبانیت گروههای حامی حقوق کودکان شود که بهشدت در حال تلاشند تا تنبیه کردن کودکان در بریتانیا را ممنوع اعلام کنند. بسیاری از گروههای حامی حقوق کودکان اعتقاد دارند تنبیه کردن بهعنوان یک روش تربیتی سالهاست که منسوخ شده و علاوه بر آن ممکن است باعث بروز مشکلات ذهنی بلندمدت در کودکان شود.
اما بسیاری از روانشناسان عقیده دارند این تحقیقات نشان میدهد که هنوز شواهد و دلایل کافی در مورد شیوه درست تنبیه کردن کودکان بهدست نیامده و باز هم باید مطالعات بیشتری در این مورد صورت بگیرد. بهنظر میرسد ممنوع کردن تنبیه بدنی بهطور کامل چندان مفید نباشد. تحقیقات نشان میدهد، تنبیه بدنی در صورتی که شیوه منطقی و درستی داشته باشد میتواند به رشد و پیشرفت بچهها کمک کند. بعضی مواقع کودکان رفتارهایی را از خود نشان میدهند که باید تنبیه شوند تا به این وسیله متوجه اشتباه خود شوند.در این تحقیق از 179 نوجوان در مورد اینکه معمولا هرچند وقت یکبار توسط والدینشان تنبیه شدهاند و آخرینباری که تنبیه بدنی شدهاند چه زمانی بوده است سوالاتی پرسیده شد.
سپس این کودکان از نظر رفتارهای ضداجتماعی که ممکن است در اثر تنبیه کردن از خود بروز بدهند و همچنین از نظر موفقیتهای دانشگاهی مورد مطالعه قرار گرفتند. در نهایت مشخص شد کودکانی که تا سن شش سالگی توسط والدینشان تنبیه شدهاند تقریبا در همه عرصههای مثبت زندگی و تحصیلات نسبت به کودکانی که هرگز تنبیه نشدهاند بهتر عمل کردهاند. همچنین کودکانی که در بین سنین هفت تا 11 سالگی توسط والدینشان تنبیه شدهاند در مدرسه موفقیتهای بیشتری کسب میکردند.البته بعضی دیگر از تحقیقات هم وجود دارد که ادعا میکند تنبیه کودکان ممکن است روی رشد رفتاری و ذهنی کودکان تاثیر منفی گذاشته و آنها را نسبت به نشان دادن رفتارهای ضداجتماعی بیشتر تشویق کند.
گاهیاوقات توضیح شفاهی به کودکان در مورد بیان اشتباه بودن موضوع خاصی تاثیر چندانی ندارد. در این مواقع یک ضربه آهسته و یک تنبیه بدنی سبک میتواند به موثرترین شکل اشتباه بودن کار خاصی را به کودکان گوشزد کند. اما باید توجه داشته باشید که هیچ گاه تنبیه بدنی نباید از این حد فراتر رفته و شکل خشنتر از این به خود بگیرد.
یا ابا صالح بیا ...
بی تو چه سخت می گذرد روزگار من
خود را به من نشان بده آئینه دار من
ای آفتاب ! خیره به راهت نشسته ام
رحمی به حال دیده چشم انتظار من
هر شب برای آمدنت گریه می کنند
سجاده و دو دیده شب زنده دار من
امید بسته ام که می آیی و می کشی
دستی به روی این دل امیدوار من
دل را برای آمدنت فرش کرده ام
بشتاب ای امید دل بی قرار من
دست دعا و اشک و نیازم ظهور توست
کی مستجاب می شود این انتظار من
اسماعیل یکتایی لنگرودی
| |
|
مرجع : خبر آنلاین |
حضور عشقم ...
سلام ...
هرچه کردم
از هر وبی رفتم
نتونستم برای تمام نوشته های عالیت نظر بگذارم ...
پس
با عشق
تقدیم به حضور نازنینت...
این واژگان هر آنچه که دارند می دهند
تا شعر ها مرا به تو پیوند می دهند
حتی برای کشتنم این دشمنان هنوز
تنها مرا به جان تو سو گند می دهند
با این گدازه ها چه کنم ؟دردهای من
بوی گدازه های دماوند می دهند
از مادرت بپرس که در وادی شما
یک قلب واژگون شده را چند می دهند؟
دیوانگی مجال غریبی است عشق من!
زنجیرها مدام مرا پند می دهند ...
مهتاب بازوند
دیده ای یک نفر پرنده شود، پر بگیرد بدون سر باشد
سایه گستر شود درختی که تنه اش زخمی تبر باشد
دیده ای تا کنون پرستویی روی مین آشیانه بگذارد
استخوانی بیاید و مثل قاصدک های خوش خبر باشد
فکر کن دیده ای یکشب ماه روی دوشش ستاره بگذارد
یک نفر بعد ِ رفتنش حتی باز هم بهترین پدر باشد!
همه ی شهر می شناسندت، گرچه یک کوچه هم به نامت نیست
چشم هایم ندیده دریایی از دل تو بزرگ تر باشد
آن قدر ارتفاع داری که مرگ از تو سقوط خواهد کرد
زندگی بعد ِ مرگ می خواهد بیشتر در تو شعله ور باشد
هرچه نادیدنی ست را دیدی، تا ابد سنت جنون اینست
عشق از هر دری بیاید تو، عقل باید که پشت در باشد!
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزهها گل کرد خورشید
شید و شفق را چون صدف در آب دیدم
خورشید را بر نیزه گوئی خواب دیدم
خورشید را بر نیزه؟ آری اینچنین است
خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است
بر صخره از سیب زنخ بر میتوان دید
خورشید را بر نیزه کمتر میتوان دید
در جام من می پیش تر کن ساقی امشب
با من مدارا بیشتر کن ساقی امشب
بر آبخورد آخر مقدَّم تشنگانند
می ده حریفانم صبوری میتوانند
این تازه رویان کهنه رندان زمینند
با ناشکیبایان صبوری را قرینند
من صحبت شب تا سحوری کی توانم
من زخم دارم من صبوری کی توانم
تسکین ظلمت شهر کوران را مبارک
ساقی سلامت این صبوران را مبارک
من زخمهای کهنه دارم بی شکیبم
من گرچه اینجا آشیان دارم غریبم
من با صبوری کینه دیرینه دارم
من زخم داغ آدم اندر سینه دارم
من زخمدار تیغ قابیلم برادر
میراثخوار رنج هابیلم برادر
یوسف مرا فرزند مادر بود در چاه
یحیی! مرا یحیی برادر بود در چاه
از نیل با موسی بیابانگرد بودم
بر دار با عیسی شریک درد بودم
من با محمد از یتیمی عهد کردم
با عاشقی میثاق خون در مهد کردم
بر ثور شب با عنکبوتان میتنیدم
در چاه کوفه وای حیدر میشنیدم
بر ریگ صحرا با اباذر پویه کردم
عمار وَش چون ابر و دریا مویه کردم
تاوان مستی همچو اشتر باز راندم
با میثم از معراج دار آواز خواندم
من تلخی صبر خدا در جام دارم
صفرای رنج مجتبی در کام دارم
من زخم خوردم صبر کردم دیر کردم
من با حسین از کربلا شبگیر کردم
آن روز در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزهها گل کرد خورشید
فریادهای خسته سر بر اوج میزد
وادی به وادی خون پاکان موج میزد
بی درد مردم ها خدا، بی درد مردم
نامرد مردم ها خدا، نامرد مردم
از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند
دست علمدار خدا را قطع کردند
نوباوهگان مصطفی را سربریدند
مرغان بستان خدا را سربریدند
دربر گریز باغ زهرا برگ کردیم
زنجیر خائیدیم و صبر مرگ کردیم
چون بیوهگان ننگ سلامت ماند برما
تاوان این خون تا قیامت ماند برما
روزی که در جام شفق مل کرد خورشید
بر خشک چوب نیزهها گل کرد خورشید
علی معلم دامغانی