دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826779
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

تلقی عوامانه از عدالت

 شهرام شکیبا

تازه از کودکی پای به نوجوانی گذاشته بودم و مانند بسیاری از همسالانم، با داستان‌های صمد بهرنگی آشنا شده بودم. داستان‌هایی که دعوتی بود برای مبارزه. اما نه مبارزه با فقر که مبارزه با ثروتمندان. «24 ساعت در خواب و بیداری» را خوانده بودم و با دیدن هر ماشین مدل‌بالا و هر موی بریانتین زده بچه‌پولدارها، مثل «لطیف» آرزو می‌کردم که «ای کاش مسلسل پشت شیشه مال من بود» چرا که خودم را لطیف می‌دیدم و همه آنها را کسانی که شتر مهربان مرا که مرکب سفر به سرزمین آرزوها بود، با ماشین بزرگشان می‌بردند.

هنوز هم صمد را دوست دارم. همنسلان من وامدار اویند چون با آثارش به کتاب خواندن علاقه‌مند شدند، اما گله‌مندم از او. گله‌مندم که چرا در عوض تعریف درست از عدالت با آثارش عقده‌ها را بزرگ کرد و عوض نگاه تحلیلگرایانه، تنها از اعتراض گفت و کوشید تا تلقی عوامانه‌ای از عدالت را در خانه ذهنمان جاگیر و پاگیر کند. البته برای جذب توده‌های بی‌تحلیل فرودست (و به قول خودشان) پرولتاریا بد نبود آن دیدگاه‌ها. اما برای جذب توده‌ها تا تبدیل شوند به ابزار در خدمت اهداف. توده بی‌تحلیل، ابزار می‌شود، اما در اندیشه عدالتخواهانه اصیل این‌گونه نیست. آنها تنها ابزارها (مردم فرودست) را ماشین اعتراض و سلاح می‌بینند برای گرفتن ثروت از دست ثروتمندان. مردم فرودست می‌شوند گروهی خشن که باید حق خود را بگیرند، هرطور که می‌شود و البته غالباً با زورو هوده‌ای جز ارعاب و هرج و مرج در پس آن نگاه نیست و سرانجام جابه‌جایی قدرت و ثروت و بعد هم باز، بازی از نو. همین.

... بعدها فهمیدم مفهوم عدالت بسیار برتر از آن نگاه است. عدالتی که مبارزه جهت استقرارش علی (ع) را در محراب به خون می‌کشد، چیز دیگری است با معنایی فراتر. آن «قرار دادن هرچیز در جایگاه اصلی آن است». از ساختار حکومتی گرفته تا والیان و حاکمان و مدیران. تجلی این دیدگاه اصیل الهی در رفتار حضرت متجلی است. چه آن زمان که شلاق برکف در بازار می‌گردد، چه آن‌گاه که خرماهای میثم را که مرغوب و نامرغوبش جدا شده، در هم می‌ریزد، چه آن هنگام که برای همام از اوصاف متقین می‌گوید، چه آن هنگام که صورت بر آتش تنور خانه بیوه‌زن می‌گیرد و چه آن هنگام که ذوالفقار برکف صف‌های منافقان و دشمنان را از هم می‌شکافد.

... و چه غریب بود این تلقی از عدالت و چه غریب بود این عدالت ناب و چه غریب بود این دینداری کنش‌مند و به دور از جهالت و حواله دادن همه چیز به آخرت.

او می‌دانست که خداوند منتقم است، اما انسان در آن دیدگاه تجلی اسماء حضرت حق است و او تجلی‌گاه اسماء جمالی و جلالی حضرتش بود در هیأت انسانی. پس رفتارش و گفتارش هیچ نبود جز آن که مرضی حضرت خداوندگار است و صورتی از آنچه خدا می‌خواهد.

صبر علی (ع) بر بزرگترین مصایب، به امید پایداری دین و تلاش برای برقراری عدالت محض، چون همه رفتار و کردار حضرتش درس است. اشک نمی‌ریزم برای علی (ع) چرا که دنیا زندان مؤمن است و مؤمن‌تر از او به خداوند نمی‌شناسم. پس حق داشت که مرگ را رستگاری و رهایی بداند. اشک می‌ریزم بر عدالتی که پس از او از جهان رخت بربست و نخواهد آمد جز با آمدن فرزند علی (ع) که ذوالفقار او را برکف دارد. اشک می‌ریزم بر غربت خویش که چشم در راه آن عدالت محض، چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم.

یاعلی

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - مذهبی - مقالات
جمعه بیستم 6 1388

تأملات شب قدر 88!

سید عمار کلانتری

این شب‌ها که اکنون سپری می‌کنیم، لیالی قدر نامیده می‌شود و آن‌گونه که در روایات ما بر آن تأکید شده، تقدیر و سرنوشت انسان‌ها در این شب مهم رقم می‌خورد. امسال البته لیالی قدر حال و هوای دیگری دارد و با توجه به تحولات کم‌سابقه‌ای که در ماه‌های اخیر در کشورمان رخ داده، سال آینده می‌تواند سال سرنوشت‌سازی برای سرنوشت کشورمان و دین و دنیای بسیاری از هم‌وطنانمان باشد.

با این وصف، از آن‌جا که طبق روایات، استغفار، دعا و تضرع به درگاه خداوند متعال و یاری خواستن از ولی خدا، بقیه‌ا... الاعظم(عج) در این شب‌ها می‌تواند در بهبود تقدیر سال آینده ما مؤثر باشد، اهتمام به شب‌های قدر امسال، از اهمیت فزون‌تری نسبت به گذشته برخوردار است. البته به نظر می‌رسد مردم متدین کشورمان نیز به این موضوع توجه دارند و البته بزرگان نیز در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در بحبوحه دعا و قرآن سرگرفتن، ‌تنها یک جمله حضرت آیت‌ا.. تهرانی، شاگرد برجسته امام راحل که «خدایا، امسال گرفتاری ما بیش از گذشته است» کافی بود تا بغض جمعیت انبوه حاضر بترکد و هر یک با توجه بیشتر به دعا و التجا بپردازند. در مراسم‌های دیگر نیز چه گویندگان و چه شنوندگان برای اصلاح امور و التیام زخم‌های موجود جامعه دعا کرده‌اند و می‌کنند.

حضور پرشکوه مردم در مراسم شب‌های قدر، از یک‌سو نشان می‌دهد این مردم به راحتی از سفره پربرکت امیرمؤمنان(ع) و لیالی قدر دست نمی‌شکند و از سوی دیگر نشان‌گر آن‌ است که مردم نیاز جدی خود را به چنین مجالسی عمیقاً احساس می‌کنند؛ مجالسی که می‌توان در آنها فارغ از نگرش سیاسی، با صفا و نشاط ناشی از معنویت کنار هم نشست و فقط او را صدا زد.

 در این باره چند نکته به ذهن رسید که شاید بازگو کردن آن‌ها برای نگارنده و خواننده مفید فایده باشد:

1. متأسفانه با وجود آن که اهمیت لیالی قدر امسال ذکر شد، امسال با پدیده تعطیلی برخی مراسم اصلی احیای شب‌های قدر مواجه بودیم، با وجود آن که برخی علما و شخصیت‌ها به دلیل نامهربانی‌ها از حضور در این مراسم عذر خواسته‌اند، به نظر می‌رسد از آن‌جا که ایجاد اجتماعات معنوی، خود زمینه‌ساز فضای روحی برای بسیار از مردم است، چه بهتر که آنان با حضور خود زمینه این اتصال روحی را فراهم آورند. این نه تنها لطفی است که آن‌ها به مردم می‌کنند، بلکه چه بسا وظیفه‌ای است که بر دوش بزرگان سنگینی می‌کند.

 2. در روزهای پس از انتخابات، حضرت آیت‌ا... جوادی آملی در چند سخنرانی خود، با برشمردن انواع اختلافات، لازمه رفع برخی از آن‌ها را دعا و التجا به سوی حق تعالی دانستند.

اکنون با گذشت سه ماه و انواع و اقسام اقدامات بعضاً کم‌سابقه انجام شده از سوی طرفین اختلاف، متأسفانه دیده می‌شود که اختلافات نه تنها کاسته نشده، ‌بلکه به دلیل پاره‌ای اقدامات بر عمق شکاف‌ها و کینه‌ها  افزوده شده و نتایج درستی در جهت وحدت و همدلی به دست نیامده است و برخی بدون آن که به خود آیند و راه انحرافی را اصلاح کنند، باز هم بر اشتباهات خود اصرار می‌ورزند. اما آیا زمان رسیدن به این توصیه محوری آن عالم برجسته که بازگشت به دعا و تضرع به سوی حق تعالی را راه‌حل مشکلات دانسته بود، نرسیده است؟

3. این روزها و شب‌ها از سوی دیگر فرصتی است تا هر یک از ما مروری بر اعمال و رفتار خود کنیم. چرا که اگر چه خواست باری تعالی و دعا، زمینه‌ساز تحولات در جامعه است، اما عمده مشکلات و گرفتاری‌های ما از اعمالی است که خود مرتکب آن‌ها شده‌ایم.

 در این راستا، یک بازبینی مجدد اعمال و رفتار و تطبیق آن‌ها با حلال و حرام الهی و حق‌الله و حق‌الناس در کنار بصیرت می‌تواند نجات‌بخش باشد.

 ما پیرو دینی هستیم که در آن، «لایغادر صغیره و لا کبیره الا احصیها» و حتی فشردن دست یک برادر دینی به ظلم، عقوبت خود را دارد. با این وصف برخی اقدامات انجام شده در طول این مدت از ضرب و شتم گرفته تا ورود به حریم خصوصی افراد و آسیب زدن به اموال مردم تا حبس‌هایی که احتمالاً خلاف عدالت است و بالاخره حرمت‌شکنی، تهمت‌زدن و شایعه ساختن با چه توجیهی انجام می‌شود و ادامه می‌یابد؟

پیشوایان دین ما دست‌کم در دو مورد یعنی حج و رمضان توصیه کرده‌اند که انسان خود را از زیر سنگینی دین دیگران و حق‌الناس رها کند و اگر ظلمی بر کسی روا داشته یا حقی را از کسی ضایع کرده، جبران کند. خداوند نیز تأکید کرده که اگرچه در حقوق خود بسیار بخشنده و غفار است، اما در حقوق مردم مسالحه نمی‌کند. اما آیا ما چنین کاری کرده‌ایم؟

 آیا اگر حقوق مردم را ضایع کرده باشیم و در عوض در کل رمضان شب‌زنده‌داری کنیم و العفو گویان ناله و شیون سر دهیم، آیا برای ما حاصلی خواهد داشت؟

 متأسفانه گاه راه را اشتباه می‌رویم و برای رفع اشتباه خود نیز اشتباهی دیگر مرتکب می‌شویم. این درحالی است که جبران حقوق مردم و همچنین جبران حق‌الله، از جمله شرایط توبه است که بدون آن‌ها اساساً توبه محقق نخواهد شد.

4. یکی دیگر از شرایط قبولی توبه، پشیمانی کامل از اعمال نادرست و عزم قاطع بر تغییر مسیر است و در غیر این صورت، توبه محقق نمی‌شود. از همین‌رو باید از این پس واقعاً تغییر کنیم و هر چه منطبق بر دستورات شرع نیست را به کناری وانهیم.

آن گونه که امامان معصوم (ع) به ما آموخته‌اند، چه برای تأسیس حکومت حق و چه برای برانداختن حکومت باطل، مجوزی برای زیرپاگذاشتن اصول وجود ندارد. از همین‌روست که امیر مومنان (ع) (که بر مبنای کتاب خدا و سنت رسول عمل می‌کند) حتی پیشنهاد گفتن دروغ را در شورای پس از مرگ عمر برای در دست گرفتن حکومت نمی‌پذیرد و مسلم‌بن عقیل هم حاضر نمی‌شود عبیدالله بن زیاد را – زمانی که به عیادت هانی آمده بود - ترور کند.

بزرگان دین ما به هیچ‌روی به تخطی از اصول تن نداده‌اند، حتی اگر پیامد آن فاجعه عظیم عاشورا باشد که در آن آل رسول‌ا... شهید و اسیر شوند. از همین‌رو اگر هر یک از ما سلاح ویرانگر «توجیه» را کناری گذارد و اعمال خود و دیگران را تنها بر ملاک شرع – که بخشی از آن در جامعه ما لباس قانون پوشیده – عمل کند، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.

 اگر ما خود را اصولگرا می‌خوانیم،‌ معنای آن پای‌بندی به اصول است. یعنی عمل درست، با شیوه درست و با نیت درست و اگر عملی حتی با نیت درست و هدفی مقدس چون استحکام حکومت اسلامی انجام شود، اما با شیوه مشروع انجام نگردد، نه تنها مرضی حق تعالی نیست، بلکه اثر لازم را نیز خواهد داشت.

 5. یکی از توصیه‌های وارده در باب شب‌قدر دعاست و برترین اعمال در این شب، کسب علم دانسته شده است؛ این علم البته علمی است که انسان را در رسیدن به مسیر هدایت کمک می‌کند و به نوعی سرنوشت او را رقم می‌زند. از همین‌رو شاید یکی از بهترین دعاها در این شب‌ها درخواست «بصیرت» از حق‌تعالی است؛ بصیرتی که باعث شود آدمی در مقاطع کنونی و حوادث و فتنه‌ها و آزمایش‌ها سربلند بیرون آید.

 البته قطعاً دراین مسیر استفاده از نظرات علما و بزرگان دین تعیین کننده است، اما در قانون الهی کسی بار گناه دیگری را نمی‌کشد و نمی‌توان چشم عقل و تحقیق را بست و با توجیه نظر و سخن فلان شخص و بهمان مسئول، کاری خلاف قوانین دین انجام داد. چرا که «لا طاعه المخلوق فی معصیه الخالق» البته بصیرت چیزی است که به راحتی به دست نمی‌آید.

 6. مخاطب آن‌چه در این سیاهه قلمی شد، بیش و پیش از همه، صاحب آلوده این قلم است، امید که نگارش آن‌ها اندک اثری در نویسنده داشته باشد. در این ساعات و لحظات به خدا پناه می‌بریم و سعادت و صلاح دین و دنیای همه را خواهانیم.

منبع : آینده

دسته ها : مذهبی - مقالات
جمعه بیستم 6 1388
تجلی عشق بی انتهای یک دانشمند مسیحی به علی (ع)
غلامعلی رجائی
درسال 1381 در راس هیئتی از نویسندگان متعهد کشورمان آقایان اکبر خلیلی، محسن مومنی، محمدرضابایرامی و محمدرضا امیرخانی نویسندگانی که با معرفی جمعیت دفاع از ملت فلسطین به سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی و نظر بسیار مساعد ریاست وقت آن حجت الاسلام والمسلمین محمود محمدی عراقی ـ که الحق والانصاف دراین زمینه ها از خود بسیار علاقمندی نشان می داد و مشوق اهل قلم و ادب بود ـ قرار بود پس از این سفر حماسه های مقاومت مردم فلسطین را از محاق غربت به درآورند به بیروت رفتیم و با دکتر جرج جرداق مسیحی که چند دهه است کتاب 5 جلدی «علی صدای عدالت انسانی» او در جهان اسلام و بویژه جهان تشیع خودنمایی خاصی کرده دیداری بسیار شنیدنی داشتیم رایزنی فرهنگی ما دربیروت این دیداررادر ساعت 12 روز دوشنبه 14 بهمن ماه گذاشته بود.

با آقای هادی شریف، راهنمایی که از طرف رایزنی فرهنگی ما در بیروت در این مدت با ما همراه بود به خیابان امین مشرق واقع در محله حمرا در منطقه مسیحی نشین بیروت رفتیم و جلو یک مجتمع مسکونی توقف کردیم. زنگ آپارتمانی را که بر روی آن نام جرج جرداق نوشته شده است را به صدا در آوردیم. خود جرج جرداق ساده و بی تکلف به استقبال ما آمد و ما را به درون خانه ساده خویش که پلاک 71 بردر آن نصب شده، فراخواند.

 
از لابلای کتابهایی که بیشتر به راهروهای تنگ در یک اتاق پذیرایی می ماند! عبور کرده و بر روی مبل های کهنه آبی رنگی که گرد و خاک زیادی آنها را فرا گرفته بود نشستیم. صندلی برای همه نبود!. جرج جرداق که متوجه تعجب ما از وضع درهم و برهم اتاق پذیرایی اش که اتاق کار و کتابخانه او هم هست شد، با خنده گفت همین وضع زن ودختر او را ناچار کرد این محل را ترک کنند چون این وضعیت را برای زندگی خود مناسب نمی دیدند! به قول دوست ارجمندم آقای اکبر خلیلی قیافه این محقق هفتاد و چند ساله با موهای ژولیده و نامرتب خویش بیشتر به یک موسیقیدان می ماند تا یک نویسنده.

با این جمله جرج جرداق، در می یابیم که تا آخر این ملاقات از پذیرایی حتی در حد آب وچای خبری نیست! بعنوان مسئول هیئت بلافاصله سر صحبت را با او باز کردم واز اوپرسیدم: آقای دکتر، چگونه شد شما به فکر تألیف این کتاب ارزشمند افتادید با این که مسیحی هستید؟

بدون تأمل آماده پاسخ می شود پیداست از سؤال خوشش آمده است می گوید: در دوران نوجوانی که در روستای مرج عیون (از شهرکهای مسیحی نشین لبنان و در نزدیکی مرز اسیرائیل) به مدرسه می رفتم، علاقه چندانی برای درس نداشتم، برای همین از مدرسه فرار می کردم و به دامان طبیعت پناه می بردم و کنار چشمه ها و صخره هایی که در اطراف روستا بود ـ و اصولا نام مرج عیون یعنی سبزه و چشمه ها نیز به همین دلیل است ـ ساعت ها به مطالعه کتابها و یا قرائت اشعار دیوان متنبّی (شاعر معروف عرب که بعضی او را حافظ عرب ها می دانند) مشغول می شدم، درحالی که پدر، مادر و مدیر مدرسه مرا بخاطر فرار از مدرسه مرتب دعوا می کردند، برادرم فؤاد که او هم مثل همه ما مسیحی است از من دفاع می کرد و به آنها می گفت کتابی که او می خواند برای او بسیار بهتر و سودمندتر از کتابهای درسی است.

بعد به من گفت جرج ، چرا بجای این کتابها نهج البلاغه علی را نمی خوانی؟ و پس از آن خودش آن را برای من تهیه کرد و از آن پس من اوقاتم را با نهج البلاغه می گذراندم. در مطالعه مستمر این کتاب دریافتم فؤاد کمک بسیار بزرگی با معرفی این کتاب به من کرده است.

از جرج جرداق خواستم قدری درباره برادرش که مشوق اصلی وی در روی آوردن به نهج البلاغه بوده است برایمان بگوید .گفت : برادرم فؤاد شاعر است، شاعر خوبی هم هست. در این لحظه جرج جرداق از جای خود بلند شد و یک جلد از کتاب امام علی خود را که در آن اشعار زیبایی از برادرش درمدح امیرالمؤمین علی (ع)آمده بود به من نشان داد.

وقتی به اشعار نگریستم با خود گفتم براستی ملاک شیعه بودن این مسیحی جز این اشعار چه می تواند باشد؟! و با خود اندیشیدم هرچند مرزهای عقیدتی را شناسنامه و جغرافیای آنهاتعیین می کند اما باید دایره بسته این مرزبندی را شکست و آن را به مرزهای محبت و عشق گسترش داد! و راست گفت آن عالم فرزانه شهر ملا دزفول یعنی مرحوم آیت الله محمدعلی معزی که دامنه مرجعیتش دردهه چهل ببعدتاشهرهای جنوبی عراق هم رسیده بود: که عالم ودانشمند سنی وجود ندارد آنهایاشیعه هستند ویابخاطرپوشاندن فضائل علی کافرشده اند چه محال است اهل مطالعه و تدقیق و تحقیق در متون باشد و فضائل علی علیه السلام بر دیگران بر او ثابت نشده باشد!

دکتر می گفت: وقتی میهمان برای ما می آمد برادرم فؤاد اشعار خود را که درباره علی سروده بود برای آنها می خواند و من از شنیدن آنها لذت می بردم و به فکر فرو می رفتم. همین علاقه باعث شد بعد هاکه از مرج عیون برای ادامه تحصیل به دانشگاه بیروت آمدم و سپس به تدریس در دو رشته ادبیات عرب و فلسفه عرب پرداختم باز به علی رسیدم و لذا تصمیم گرفتم درباره زندگی و اندیشه و افکار علی (ع) تحقیقاتی را شروع کنم. ابتدا کتابهای محمود عقاد و طه حسین و هرچه را که موجود بود، در این زمینه خواندم، ولی سیراب نشدم چون می دیدم همه درباره حقانیت ولایت علی نوشته شده اند ولی از شخصیت او غافل شده اند، با خود گفتم به نهج البلاغه رجوع می کنم که کلام خود علی است.

وقتی به نهج البلاغه مراجعه کردم ددم حق با من بوده است و طه حسین و دیگران نتوانسته اند حق مطلب را در مورد ارائه شناخت درستی از علی ادا کنند و تنها به زمامداری او پرداخته اند.

کلام او که به اینجا رسید گل از گلش شکفت و تبسم کنان گفت حالا زیباست به شما بگویم چگونه شد این کتاب به چاپ رسید. او افزود: وقتی چند فصل کتاب اول را نوشته بودم سردبیر مجله الرساله در بیروت شاید ده بار پیش من آمد و از من تقاضا کرد این مطالب را برای چاپ به او بدهم. ابتدا قبول نمی کردم اما بالاخره تسلیم شدم و 2 فصل از کتاب را برای چاپ به او دادم.وقتی مطالب من چاپ شد اسقف کلیسای کارملیه که این مطالب را خوانده و شیفته آنها شده بود با مجله تماس گرفت و گفت من حاضر هستم با خرج خودم این مطالب را به صورت یک کتاب چاپ کنم!

وقتی سردبیر مجله این خبر را به من داد خیلی خوشحال شدم چون دغدغه آن را داشتم که به دلیل ضعف مالی نتوانم کتاب را چاپ کنم. لذا خدا را شکر کردم که این فرصت را پیش روی من قرار داد تا از دست ناشرانی که بیشتر به دزدها شبیه بودند تا ناشر، خلاص شوم! در نهایت این اسقف کتاب مرا چاپ کرد. بعد فهمیدم وی این مطلب را با بقیه راهب های آن کلیسا مطرح کرده و آنها حاضر شده اند با پرداخت کمکهای مختصری که کلیسا به آنان در طول ماه می کند وی را در چاپ این کتاب یاری کنند!.

جرج جرداق افزود: کتاب که چاپ شد پای آدمهای بد هم به میان آمد تا از این رهگذر، منافع خودشان را از چاپ این کتاب ببرند. من به آنها گفتم این کتاب با هزینه مدرسه راهب ها چاپ شده و اگر شما حرفی دارید باید با آنها بزنیدنه اینکه بخواهید با صحبت با من حقوق آنها را نادیده بگیرید. آنها وقتی به آن اسقف مراجعه کرده بودند که کتاب را برای چاپ از او تحویل بگیرند، وی به آنها گفته بود: خجالت بکشید من این کتاب را با پول مختصر راهب هایی که در این کلیسا عبادت می کنند چاپ کرده ام. بروید پولی را که می خواهید به من بدهید به فقرا بدهید. آن کشیش می گفت من به این دلیل کتاب را چاپ کرده ام چون به علی علاقه دارم و او را دوست می دارم.

از جرج جرداق پرسیدم با این شیفتگی که در کتاب شما و علی (ع) موج می زند هیچ به فکرتان رسیده است به نجف بروید و از نزدیک قبر ایشان را ببینید؟ گفت: البته،من دوبار به عراق رفته ام و یکبار در حسینیه ای در کربلا سخنرانی کرده ام اما به نجف نرفته ام. وقتی با تعجب از او پرسیدم چرا به نجف نرفتید؟ گفت ملاحظات سیاسی داشت. نمی خواستم به نجف بروم چون این احتمال را می دادم که ترتیب ملاقات مرا با صدام بدهند و من به همین دلیل قید رفتن به نجف را زدم. در این لحظه دکتر مکث کوتاهی کرد و گفت: این صدام آدم کثیفی است، خیلی کثیف است. او ننگ عرب است ، قومیت عرب را نمی فهمد و من نمی خواستم با او دیداری داشته باشم.

جرج جرداق افزود من در این کتاب نشان دادم که اتفاقا علی به قومیت معتقد است ولی دامنه قومیت را به همه بشریت نه یک قوم خاص گسترش داده است. وقتی جرج جرداق احساس کرد ما از علاقه او و برادرش فؤاد به شخصیت علی شگفت زده شده ایم ما را به وادی عجیب تری کشانید و گفت نام روستایی که من در آن متولد شده ام مرج عیون است تقریبا بیشتر اهالی منطقه مسیحی هستند، پدر من هم یک فرد سنگ تراش مسیحی است. او هم به علی خیلی علاقه دارد برای همین هم عبارت لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار را بر روی سنگ حکاکی کرده و بر سر در خانه ما نصب نموده است!

وقتی از عظمت کار تألیف او درباره امام علی(ع) صحبت شد جرج جرداق گفت: من در شگفتم که چرا شما شیعیان این کتاب را به فرانسه ترجمه نمی کنید و ادامه داد من یک جلد این کتاب را علی و انقلاب کبیر فرانسه نام گذاری کرده ام و در این کتاب اثبات نموده ام مطالبی که علی (ع) درباره حقوق انسانها مطرح کرده است به مراتب بالاتر و والاتر از مسائلی است که در غرب و از جمله در فرانسه در این باره مطرح هستند.

هنگامی که از جرج جرداق پرسیدم :آیا شما اکنون چه کتابی را دست تحقیق و یا تألیف دارید؟ او از راهنمای ما پرسید اگر مانعی ندارد سیگار خود را روشن کند. از ادب و تواضع او که در خانه اش از ما اجازه می گرفت تا سیگاری بکشد متعجب شدیم. پیداست کسی که کتابی مملو از توجه علی به حقوق انسانها می نویسد مقید به نوشته های خویش است.

سیگارش را روشن کرد و گفت بله ،کتاب حکایات. با تعجب پرسیدم: حکایات؟ گفت: بله ، ماجراهایی را که خودم از نزدیک شاهد آنها بوده ام و جنبه لطیفه و مزاح دارند در این کتاب آورده ام. تا این را شنیدم به فکر فرورفتم که این کتاب او لابد چیزی شبیه کتابهای کشکول بعضی از نویسندگان خودمان است اما چرا جرج جرداق در این سن بالای هفتاد سال به این نتیجه رسیده که کتاب لطیفه بنویسدنمی دانم!.

وقتی از او پرسیدم کدام یک از آثار خود را بیشتر از همه دوست دارد گفت: همین کتاب حکایات را. به او گفتم آیا شما می دانید اندیشمند بزرگ کشور ما مرحوم استاد دکتر علی شریعتی در یکی از کتابهای خود از کتاب شما و خود شما خیلی تمجید کرده و نوشته: علی ای را که شما بعنوان یک محقق مسیحی و غیر معتقد به مذهب علی به جهانیان معرفی کرده اید بسیار فراتر از نوشته های برخی نویسندگان شیعه است، گفت: بله شنیده ام.

از من پرسید در کدام کتاب دکتر شریعتی این مطلب آمده است؟ نه من و نه هیچیک از حاضران پاسخی به این پرسش او نداشتیم. به ایشان قول دادم نام این کتاب و متنی را که از او در آن ذکری شده است با کمک گرفتن از همسر محترمه دکتر شریعتی ـ دکتر پوران شریعت رضوی ـ برای او ارسال کنم. وقتی یکی از دوستان از دکتر پرسید آیا تاکنون به ایران آمده است ، پاسخ داد، بله. من دوبار در سالهای 1998 و 2000 میلادی برای شرکت در کنگره سعدی به ایران آمدم و خیلی ایران را دوست دارم.

معلوم بود جرج جرداق مایل است درباره عظمت فرهنگ ایران و ایرانی با ما سخن بگوید. او با اعجاب از خدمات ایرانی ها به عرصه علم و ادب عرب ذکر می کرد و بویژه از سیبویه و ابونواس ، شاعربزرگ اهوازی یاد می کرد و می گفت اینها ادبیات ما اعراب را به ما آموختند و سپس در حالی که می خندید گفت حق آن است که بگویم سیدنا ابونواس! ( آقای ما ابونواس).

از دیگر صحبت هایی که جرج جرداق با ما کرد این بود که پرسید: چرا کسانی که در ایران کتابهای او را چاپ کرده اند به او حق التألیف چاپ این کتابها را نمی دهند؟!. دکتر با تأسف و تعجب می گفت این کار دور از اسلام است و ادامه داد چرا کسانی که داعیه اسلام و مسلمانی دارند حق و حقوق دیگران را اینگونه نادیده می گیرند؟ او سپس در حالی که لبخند تلخی می زد گفت اقلا چند نسخه برای نمونه برای من بفرستید! وقتی آقای امیرخانی با خنده به دکتر گفت جنگ ناشر و نویسنده دامنه جهانی دارد، از جرج جرداق پاسخ شنید نه ، در غرب اینگونه نیست. این امر فقط مختص ما شرقی هاست.

جرج جرداق مسلمان نیست اما می داند اسلام به مسلمان ها اینگونه اختیار نمی دهد که به با حقوق دیگران هرچه دلشان می خواهد بازی بکنند لذا در اثبات مدعای خود رندانه مثالی زد و گفت مدتی پیش که برای شرکت در یک کنفرانس به پاریس دعوت شده بودم مجله فنون الجمیل (هنرهای زیبا) شعر هایی از یکی از کتابهای مرا چاپ کرد، وقتی از پاریس به بیروت برگشتم دیدم قبل از عزیمت من از پاریس به بیروت آن مجله چکی را به عنوان حق التألیف چاپ شعرهای من که در مجله آورده بودند برای من فرستاده است!.

جرج جرداق می گفت دهها هزار نسخه از کتاب های من در جهان عرب وغیرعرب از جمله در ایران وعراق و بحرین و .... چاپ شده و برای فروش به کشورهای دیگر هم ارسال شده اما حتی یک نمونه از این کتابها برای من فرستاده نشده است تا جایی که من ناچار شده ام یک نسخه از یکی از کتابهایم را که اخیرا توسط ناشری در بحرین چاپ شده به مبلغ چهل دلار خریداری کنم! وقتی به او گفتم من این قضیه را در ایران از ناشرین مربوطه پیگیری می کنم و اضافه کردم هرچند نمی توان موضوع کپی رایت را در جهان سوم مسئله ای حل شده دانست و گفتم حداقل مساله این است که شما بدانید که چه ناشرانی در ایران کتاب شما را چاپ کرده و می کنند.

دست راستش را بعنوان تشکر و مخالفت بلند کرد و گفت: شما لطف می کنید ولی من می دانم این کار هیچ نتیجه و فایده ای برای من دربر ندارد! وقتی جرج جرداق گفت: اسلام اینگونه کارهای بد را تجویز نمی کند، ناگهان لحن او که در آن نگرانی دیده می شد آرامش خاصی به خود گرفت. او بحث را عوض کرد و بی مقدمه گفت: رئیس جمهورتان آقای خاتمی خوب آدمی است، البته اگر بگذارند کار بکند! اما چه می شود کرد که بعضی کارهای زشت خود را مثل بن لادن به حساب اسلام می گذارند.

جرج جرداق با بیش از هفتاد سال هنوز ذهن فعال و جوانی دارد. او به کشورهای مختلف سفر می کند و مثل یک محقق جوان کتابهای مورد علاقه خود را خریداری و می خواند.

در لابلای صحبت هایی که داشت با او به آخر می رسید از جا بلند شد و کتابی را به ما نشان داد و پرسید : آیا شما می دانید لامارتین نویسنده فرانسوی کتابی در مورد پیامبر شما نوشته است؟ و افزود من این کتاب را به سختی در پاریس پیدا کردم و آن را خریدم. او کتابی را که در دست مطالعه داشت به ما نشان داد و گفت در این کتاب نویسنده می خواهد ثابت کند علی (ع) از پیامبر بالاتر است.

وقتی به جرج جرداق گفتم علی در بیانات خود، خود را یکی از بندگان محمد(ص) می داند و می گوید: انا عبد من عبید محمد. آرام و متین پاسخ داد هرچند نظر لامارتین اشتباه است و هیچکس تردیدی در این ندارد اما چرا کسی از مسلمان ها جواب شبهات او را نمی دهد؟!

جلسه ما با جرج جرداق داشت خیلی طولانی می شد، احساس کردم باید زحمت را کم کنیم ، حیف آمد این متفکر مسیحی که به محضر اندیشه علی شتافته و به سهم تلاش خود علی را به ما و به بشریت شناسانده است از نگاه یک عاشق علی فضیلتی، از علی روایتی به یادگار نداشته باشد. به او گفتم هرچند شما به علی خیلی نزدیک شده ای ولی هنوز با شناخت ابعاد گسترده وجودی این شخصیت خیلی فاصله داری.

از مترجم هیئت خواستم برای حسن ختام دیدار ما با او این مطلب را برای جرج جرداق ترجمه کند.به او گفتم روزی برای پیامبر خبر آوردند در یکی از محله ها خانه ای متعلق به یک زن بدکاره است که افراد فاسدی به آن رفت و آمد می کنند، پیامبر که وجود فساد را نمی توانست در میان مسلمانان تحمل کند علی را طلبید و به او فرمود، همین الان برو و خبری از آن خانه برایم بیاور.

علی به آن محل رفت، اما قبل از آنکه به آن خانه برسد و در خانه را به صدا درآورد، با صدای بلند فریاد می زد: در این خانه چه خبر است ؟ آیا صحیح است که به رسول خدا خبر رسیده که در این خانه عمل زشت ومغایر باحکم خدا انجام می شود؟ با شنید صدا و فریاد آن حضرت کسانی که در آن منزل مشغول فسق و فجور بودند از در دیگر خانه که به کوچه دیگری راه داشت خارج شده و فرار را بر قرار ترجیح دادند به گونه ای که هیچکس حتی آن زن بدکاره صاحب خانه هم در خانه نماند.

لحظاتی بعد علی در خانه را که باز بود مجددا به صدا در آورد و چون صدایی نشنید وارد آن خانه شد و چون کسی را در آن نیافت به سرعت از آن بیرون شد و خود را به محضر پیامبر که در جمع یارانش در مسجد نشسته بود رساند. پیامبر که عقل کل بود با دیدن علی از او پرسید: علی جان در آن خانه چه خبر بود؟ از علی پاسخ شنید: یا رسول الله من به آن خانه وارد شدم اما هیچکس را ندیدم که در آنجا مشغول فسق و فجوری باشد. شاید هنوز جملات علی به پایان نرسیده بود که جبرئیل به پیامبر نازل شد و درباره فضیلت مردانگی علی از طرف خدا به او عرضه داشت: لا فتی الا علی، به راستی که در جوانمردی کسی به منزلت علی نمی رسد.

هنگامی که مترجم داشت فراز آخر صحبت هایم را برای جرج جرداق ترجمه می کرد ، به صورت او نگریستم و برای لحظاتی به چهره او خیره شدم ، احساس کردم سراسر وجود این علی شناس مسیحی را امواجی از شادی و شعف و شور و شوق به علی فراگرفته است.

لحظاتی بعد برخاستیم و دست این محقق پیر که نامش همانند یکی از علمای شیعه برای هر شیعه آشناست و گاه بر روی منبرها نام او با احترام بخاطر کتابی که درباره مولای وجود و بنده معبود علی علیه السلام نوشته است برده می شود به گرمی فشردیم و از فرصتی که سخاوتمندانه و متواضعانه با ما سپری کرده بود تشکر کردیم و او را با کتابها و نوشته ها وتفکراتش تنها گذاشتیم.
منبع : تلبناک
دسته ها : مذهبی - مقالات
جمعه بیستم 6 1388

پایان افسانه رستگاری بشریت

و اکنون لحظات آخر عمر علی است و این بار نوبت زینب است که در کنار بستر مرگ بابش ماتم زده بنشیند و سر غربت او را به دامن بگیرد اشک‌های علی و زینب با هم می‌آمیزد. زینب سر شوی زهرا را در بر می‌گیرد گویا علی سخنان ناگفته با جگرگوشه‌اش دارد

...سال چهلم هجری، ‌نیمه شب است. تاریکی گستره آفاق را به تصرف درآورده و ظلمات آسمان و زمین را پهنه جولان خودش نموده است و خورشید، این یگانه حامی نور سعی در قامت بستن علیه دژخیم سیاهی دارد. صفیر سوزناک پرندگان فرارسیدن خلق را نوید می‌دهد که به ناگاه صدای رسا و دردناک میان زمین و آسمان ندا می‌کند و از پژواک فریاد درد جهان و جهانیان به لرزه درمی‌آید. زمین می‌لرزد و آسمان عنقریب است بر سر خاکیان سیاهبخت فرو ریزد. بغضی سراسر وجود عالم را فرامی‌گیرد و ارض در پی بلعیدن پلیدترین انسان‌هایی است که تا به حال به خود دیده، منادی این‌گونه فریاد زند: تهدمت و الله ارکان الهدی قتل علی المرتضی.

آری! به خدا قسم پایه‌های هدایت فروریخت و مبنای فلاح در هم شکسته شد و شعله نجات که پس از رحلت رسول کم فروغ گشته بود به خاموشی گرایید و علی این شیر خدا، این یکه تاز صحنه بدر و حسنین این فرزند سرزمین منا و بطحا، این یگانه مولود بیت عتیق این پرچمدار ابدی ابراهیمیان و این ابرمرد سرزمین حجاز در خون خود شناور گشت و اکنون پایان افسانه رستگاری بشریت است. افسانه‌ای که با آوای محمد رنگ واقعیت گرفت و بر بازوان علی نشان از هستی یافت امروز پس از او دیگر اساس جایگاهی را در میان جماعت غافل نمی‌یابد. آری صدای عدالت پس از حیدر خاموش می‌شود تا در زمانی دور، از حنجره زاده زهرا دم از وجود سر ‌دهد.

 

حسنین علی را بر حصیری نهاده و با چشمانی گریان و گام‌های لرزان او را به سوی خانه محقرش می‌برند و شب بیست و یکم رمضان فرا می‌رسد. بغضی حزین گلوی روزگار را فرار گرفته، دردی جانکاه بر وجود علی سنگینی می‌کند، اما این نه از زخم قاتل است که شاید شیرین‌ترین دردهای او باشد و نه از یاد فاطمه که ساعتی دیگر به او ملحق خواهد شد بلکه این منظر محراب است که علی را این‌گونه بی‌تاب کرده.
علی آینده را می‌بیند و این مشاهده است که این‌گونه آتش به وجود بیمارش افکنده، مرتضی می‌داند که پس از زمانی نه چندان طولانی، در همین ملک عراق و در کنار کوفه چه بر سر امانت پیامبر به امت خواهد آمد و چگونه مسلمانان حریم آل محمد را که گرامی‌تر از عرش و بارگاه لایزال احدیت است پاس خواهند داشت بر این اساس است که دو تن از رشیدترین فرزندانش را می‌طلبد: حسین را در طرف راست خویش و عباس را در سمت چپش می‌نشاند دست اباعبدالله را در دست ابوفاضل می‌نهد و از پسر ام‌البنین یاری فرزند فاطمه را طلب می‌کند.

 

و اکنون لحظات آخر عمر علی است و این بار نوبت زینب است که در کنار بستر مرگ بابش ماتم زده بنشیند و سر  غربت او را به دامن بگیرد اشک‌های علی و زینب با هم می‌آمیزد. زینب سر شوی زهرا را در بر می‌گیرد گویا علی سخنان ناگفته با جگرگوشه‌اش دارد.
سرانجام در این زمان امیرالمومنین(ع) پرده از راز نگفته کربلا برمی‌دارد و زینب را از سرنوشت دردناکش آگاه می‌سازد و این سرانجامی غمبار است برای زندگی پرشتاب پور ابوطالب، عمری که فراز و نشیب بسیار به خود دیده از سرادوش پیامبر تا پایین منبر مسجد النبی از عبور فاتحانه از مکه تا کشیده شدن به وسیله ریسمان در کوچه‌های مدینه و این همه تنها به خاطر ایجاد کلمه علیای حق در سراسر گیتی به وقوع پیوسته است.

 

آری زندگانی علی هم به اتمام می‌رسد و امیرالمومنین بدورد حیات می‌گوید تا برگی دیگر از تاریخ سراسر حزن شیعه رقم بخورد و حماسه‌ای خون‌رنگ در دفتر آفرینش به ثبت برسد.
منبع : آینده
دسته ها : مذهبی - مقالات
جمعه بیستم 6 1388
نگاهی به علل و عوامل خون گریستن  
 

این اشک های خونبار، بدون اخطار است

دکتر علیرضا مجیدی

هفته پیش بیماری یک نوجوان امریکایی مقیم ایالت تنسی، بازتاب زیادی در خبرگزاری های مختلف پیدا کرد. «کالوینو اینمان» 15ساله خون گریه می کند، نادر بودن این بیماری باعث شد خبر بیماری به سرعت در رسانه های مختلف منتشر شود. سایت های لینک دهی اجتماعی خارجی گریه های خونی این نوجوان را داغ کردند و میلیون ها نفر گریه های عجیب او را دیدند. این نوجوان هر روز سه بار بدون اخطار و پیش درآمدی گریه خونی می کند، طوری که همکلاسی هایش از او می ترسند و بعضی هایشان گمان می کنند روح او تسخیر شده است یا او یک خون آشام عینیت یافته است، عکس ها و ویدئوهای منتشر شده از او، وی را در حالی نشان می دهد که خون گریه می کند و در حالی که اشک های او از گونه ها به پایین می غلتند، رد خون از خود باقی می گذارند. اولین باری که او گریه خونی کرد، از روی ترس از مادرش پرسید که آیا این علامت نشانه قریب الوقوع بودن مرگش است؛ چیزی که مادرش را به وحشت انداخت و باعث شد با اورژانس تماس بگیرد.

به گفته مادر این بیمار او تا به حال به چند متخصص هم مراجعه کرده و ام آرآی، اولتراسوند و سی تی اسکن داده، اما هیچ کس نتوانسته پرده از بیماری اسرارآمیز او بردارد. یک چشم پزشک به نام دکتر «رد همیلتون» در برنامه تلویزیون، تنها به ذکر اصطلاح پزشکی بیماری او یعنی haemolacria اکتفا کرد.

مادر این نوجوان امیدوار است این حضور تلویزیونی منجر به پیدا شدن راهی برای درمان یا دست کم پیدا شدن علت بیماری پسرش شود.

گریه خونی خودبه خودی در بسیاری از فرهنگ ها، تفسیرهای مختلفی دارد مثلاً در آیین مسیحیت خونریزی از چشم، دست، پا یا پیشانی به مصلوب شدن حضرت مسیح نسبت داده می شود و عینیتی از آن محسوب می شود.

راستش خبر جالبی بود. اما من هر چقدر در خبرگزاری های مختلف جست وجو کردم، خبری پیدا نکردم که به صورت منطقی و با مشورت با پزشکان، علل محتمل بیماری این نوجوان را بررسی کنند. چنین چیزی باعث تعجب من شد، چون اکثریت قریب به اتفاق خبرگزاری های خارجی برای تنظیم خبرهای بهداشت و سلامت از وجود روزنامه نگاران و خبرنگاران پزشک بهره می برند. شاید عجله زیاد خبرگزاری ها برای از دست ندادن این سوژه جالب، باعث غفلت آنها شده بود.

در ذهنم چند تشخیص مختلف بود، در این ساعت که در حال نوشتن این مطلب هستم، به منابع زیادی دسترسی ندارم، اما فکر می کنم تشخیص های افتراقی که در یکی از EBOOK هایم، پیدا کردم، تا اندازه زیادی جامع و مناسب باشد. گریه اشکی تشخیص های افتراقی زیادی دارد. کتاب Ocular differential diagnosis یا تشخیص های افتراقی بیماری های چشم تالیف «فردریک همپتون روی» تشخیص افتراقی اشک خونی یا اصطلاحاً haemolacria را چنین تقسیم بندی می کند؛

1- خون در اشک به خاطر بیماری های ملتحمه

الف- استفاده از داروهایی مانند سیلور نیترات

ب- التهاب ملتحمه «کاشکتیک»

پ- سندرم هایپوپلازی فوکال درمال (سندرم گولتز)

ت- فیبروما

ث- التهاب ملتحمه از نوع پاپیلری غول آسای ثانویه با استفاده از لنزهای تماسی

ج- اختلال شدید سیستم عصبی خودمختار

چ- همانژیوم

ح- تلانژکتازی خونریزی دهنده ارثی

خ- گرانولوم التهابی

د- ملانوم بدخیم

ذ- تومور کارسینوئید متاستازدهنده

ر- التهاب شدید ملتحمه همراه پرخونی واضح

ز- خونریزی زیر ملتحمه به دنبال احتقان وریدی سر ناشی از خم شدن، سرفه، ترومای والسالوا، هموفیلی یا آتروم پیشرفته

س- قاعدگی ناشی از بافت نابجا

2- خون در اشک به خاطر آسیب عروقی قرنیه

3- خون در اشک به خاطر بیماری های پلک مانند ترومای پلک یا گزش شپش و کنه

4- دلایل متفرقه خون در اشک

الف- تلانژکتازی فامیلی

ب- هموفیلی

پ- هیستری

ت- یرقان

ث- سندرم اسلر وبر رندو

ج- بیماری های غدد اشکی

چ- کم خونی شدید

ح- خون دماغ شدید همراه برگشت خون از راه های اشکی

بررسی های لازم با گرفتن یک تاریخچه شروع می شود، مثلاً زمان آغاز، شدت خونریزی، وجود علائم استرس، ضعف بینایی، اشک ریزش و سوزش چشم همراه سابقه خونریزی های بی دلیل قبلی در جاهای دیگر بدن.

معاینات مورد نیاز شامل معاینه کامل ملتحمه چشم، غدد اشکی، معاینه حدت بینایی ENT و روانپزشکی هستند. آزمایش ها البته متناسب با شک های بالینی شامل کامل خون، بیوپسی غدد اشکی، اندازه گیری زمان BT، TT، CT، تست میزان شکنندگی مویرگی و بررسی رادیوگرافیک مجاری اشکی بینی (نازولاکریمال) هستند.

ترشحات خونابه یی در جریان پرخونی ناشی از التهاب حاد ملتحمه چشم می توانند دیده شوند، اما ترشح واضح خونی در جریان این بیماری نادر است و باید در مورد بیماری بعد از انجام همه بررسی های لازم اظهارنظر کرد.
 

اعتماد

دسته ها : علمی - مقالات
پنج شنبه نوزدهم 6 1388
این رفاقت به چه درد می​خورد
 سیدعلی ‌میرفتاح

توی اخبار دیدم که هوگوچاوز را برای صرف افطار به حرم امام هشتم (ع) برده‌اند و این کمونیست دو آتشه، اظهاراتی نیز درباره امام زمان (ع) کرده است. (اگر این اخبار از نشانه‌های آخرالزمان نیست، پس نشانه چیست؟ بگذریم.) دیدم که یکی از روحانیون محترم هم از جنبه فقهی این موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند و نکاتی را متذکر شده‌اند و اعتراض کرده‌اند که چرا فرد غیر مسلمان را به داخل حرم راه داده‌اند. اما موضوع کمی فراتر از این‌هاست؛ یعنی اتحاد ما با آمریکای‌جنوبی، و خاصه کشور دوست و برادر ونزوئلا، عمیق‌تر و گسترده‌تر از آن است که حالا بخواهیم از یک مراسم افطار در بارگاه ملکوتی امام رضا (ع)، ایراد بگیریم.

این ایراد سر جای خودش محفوظ است و وظیفه علماست که از شأن و منزلت حرم دفاع کنند، یا جواز فقهی آن را صادر نمایند، اما از نظر سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، جای بحث دارد که این میزان رفاقت و اتحاد به چه درد ما می‌خورد و چه مشکلی از ما حل می‌کند و اصولاً به چه کار ما می‌آید؟ آیا صرف اینکه ما در حیاط خلوت آمریکا نفوذ کرده‌ایم و می‌توانیم متحدانی در حوزه کاراییب داشته باشیم، کفایت می‌کند؟ رئیس‌جمهور هیچ کشوری به اندازه چاوز، توی این چهار ساله به ایران نیامده است و هیچ متحدی مثل او اینقدر عزیز و صمیمی نبوده است. این صمیمیت امروز به حدی رسیده که جواز ورود به حرم را پیدا می‌کند و در مراسم افطار شرکت می‌کند و درباره امام زمان (عج) صحبت می‌کند.

آیا از قبل این دوستی و صمیمیت، ما نیز منتفع می‌شویم؟ آیا این کشور دوست و برادر اینقدر برای ما اهمیت استراتژیک دارد که مجبور باشیم بابت دوستی‌اش این همه هزینه بپردازیم؟ حتماً اقتصاددانان بهتر از من می‌دانند و حتماً برای دانسته خود دلایل روشن و عدد و رقم‌های دقیق‌تری دارند. یک نمونه دست‌به‌نقدش همین ماجرای تولید سمند در آن منطقه که کم‌کم یکی از دلایل ورشکسته شدن ایران خودرو به حساب می‌آید. البته عقل حکم می‌کند که آدم چشمش را بیشتر باز کند و فقط جلوی پایش را نبیند و به فکر منفعت طلبی‌های زودگذر نباشد. آری درست است که هر کشوری باید به فکر پیدا کردن متحدینی در اقصی‌نقاط دنیا باشد و به لحاظ سیاسی این اتحادها چنان مهم است که پرداخت بعضی هزینه‌های اقتصادی، آن را توجیه می‌کند. اما آیا حقیقتاً ساپورت سیاسی این کشور برای ما آنقدر مهم است که همه این هزینه‌ها را موجه کند؟ بارها و بارها از کارشناسان مسائل بین‌المللی شنیده‌ایم که اتحاد ما با این کشورهای فقیر و بی‌تأثیر در مدیریت جهانی، گره‌ای از مشکلات سیاسی ما باز نمی‌کند و کار ما را در عرصه‌های سیاسی راه نمی‌اندازد.

از این‌ها گذشته، یادمان باید باشد که دوستی ما با کشورها، همیشه بر مبنای منافع ملی و اصول دیپلماتیک است. ما -مثلاً- با سوریه روابط حسنه‌ای داریم، اما آیا این بدان معناست که ما همه کارها و رفتارهای دولتمردان سوریه را تأیید می‌کنیم؟ سوریه از یک موقعیت استراتژیک برخوردار است و توی منطقه اهمیت ویژه‌ای دارد و ما نیزبا آنها اشتراکاتی داریم که موجب می‌شود آن کشور را دوست و برادر خطاب کنیم. دوستی‌های بین‌المللی دوستی‌های شخصی نیست که باعث شود آنها را به هر حریمی راه بدهیم. این دوستی‌ها بر مبنای منفعت طلبی‌های ملی و جهانی است و همین امر باعث می‌شود که گاهی مجبور شویم کشوری را دوست و برادر خطاب کنیم که هیچ سنخیتی با ما ندارند.

دیپلماسی اصلاً یعنی همین دوستی‌ها و اتحادها که برای حفظ مملکت و رونق سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... لازم و ضروری است وگرنه کدام دولتمرد ایرانیست که مثلاً سیاست‌های داخلی حتی کشور مسلمانی مثل سوریه را قبول داشته باشد؟ ونزوئلا و نیکاراگوئه و باقی این کشورهای از این دست، صرفاً -شاید- بتوانند متحد سیاسی ما باشند، وگرنه ما با این کمونیست‌های بی‌بندوبار چه اشتراکی می‌توانیم داشته باشیم؟

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : مقالات - سیاسی
چهارشنبه هجدهم 6 1388
نکاتی پیرامون شب قدر/آیت الله جوادی آملی  
 

پیرامون شب قدر و سِرّ تبرّع و برجستگی آن و راز تعدّد و کثرت، و رمز تنوع و تحوّل آن و نکته خفا و ابهام، و معنای قَدر و ارزش آن و تأثیر ادراک شب قدر، و نیز برخی دیگر از شئون آن به طور اجمال نکاتی بازگو می‏شود.

یکم: گرچه هر موجود طبیعی در مخزن غیب الهی دارای وجود عقلی است که از آن نشئه تجرّد معقول به مرحله تجسّم محسوس تنزّل می‏یابد: ﴿إنْ من شی‏ء إلاّ عندنا خزائنه وما ننزّله إلاّ بقدرٍ معلوم﴾[۱] و شب قدر نیز از این اصل کلی مستثنی نیست، لذا می‏تواند دارای ارزش نَفْسی باشد، لیکن اَرْج ظاهری آن به حُرْمت مُتَزمِّن آن است که در این زمان خاص نزول یافت و آن قرآن کریم است، همان طور که ارزش مکان به متمکّن آن است؛ لذا خداوند سرّ سوگند به بَلَد مکه را، تمکن و استقرار رسول اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم که در آن متمکّن بود اعلام داشته و چنین فرموده است: ﴿لا ُقسم بهذا البلد٭ وأنت حلٌّ بهذا البلد﴾[۲] بنابراین، یکی از اسرار براعت و برجستگی لیله قدر نزول قرآنِ‏ذوالقدر در آن خواهد بود.

دوم: چون راز براعت زمان همانا حُرمت مُتَزمّن است و تقدیر بر امور از طرف خداوند سبحان دارای حرمت ویژه است و تقدیر امور نیز دارای مراتب گوناگون است و هر مرحله‏ای از آن در زمان خاص ظهور می‏کند لذا تمام آن زمانهای مخصوص از برجستگی والا برخوردار می‏شوند و به عنوان نمونه می‏توان، نیمه‏ماه شعبان و نوزدهم و بیست‏ویکم و بیست‏وسوم ماه مبارک رمضان و نیز برخی دیگر از شبهای وتْر آن را یاد نمود که امور گیتی در این مراحل، جریان تَنْسِیق خود را بازمی‏یابند. البته آن حرمت خاصی که برای شب قدر به پاس نزول قرآن است فقط در شبهای ماه مبارک رمضان خواهد بود.

سوم: برای اینکه تمام روزها و شبهای سال، فیض ظرفیّت چنین رخداد مبارک را ادراک کنند لذا تقدیر امور و نیز تنزل معانی قرآن و مفاهیم عالی آن برابر ماههای قمری توزیع شده است تا با تنوع و تحوّل همراه باشد و تمام شبهای سال از جهت گردش جام تقدیر و کأس تنزیل و مُناوَله آن بهره‏مند گردند و فیض سیّال الهی راکد نگردد، و اگر برابر سال شمسی تنظیم می‏شد، چنین اِداره کأسی و چنان مُناوَله‏ای در کار نبود.

چهارم: به منظور فحص بالغ و مراقبت مستمّر و اجتهاد مداوم در سنگر جهاد اکبر، لیله قدر مختفی و روز قدر مخفی شد؛ زیرا ماءالحیاة در هر کوی و برزنی ارزان عرضه نمی‏شود و تاریکی ظلمات از یک سو و جستجوی همرهی‏همراهی چون خضر(علیه‏السلام) از سوی دیگر و تحمل خطرهای گوناگون از سوی سوم مقداری از بهای چنین کالای سترگ است که تا تأدیه نشود دامن آن به کف نمی‏آید.

پنجم: معنای قدر و منزلت شب قدر که بیش از ارج هزار ماه است هرگز به معنای ارزش اعتباری در برخی از دانشهای باید و نباید اعتباری، نخواهد بود، بلکه به معنای ارج وجودی و شدّت درجه هستی است که ارزش دانشهای بود و نبود است نه باید و نباید. البته چنان ارج وجودی که در حکمت نظری مطرح است پشتوانه تدوین قوانین ارزشی باید و نباید فقهی خواهد بود لذا امتثال دستورهای دینی وسیله مناسبی برای تکامل وجودی روح است.

ششم: چون ارزش زمان به مُتَزمِّن است هر اندازه سالکِ واصل، شاهد معنای تقدیر الهی از یک سو و شاهد معارف قرآن کریم از سوی دیگر باشد به همان اندازه شرافت وجودی لیله قدر را تحصیل می‏کند، یعنی همان طور که درجات بهشتِ جاودان به عدد آیات قرآن کریم است، مراحل لیله قدر و درجات وجودی آن نیز در گرو ادراک صحیح حقیقت تقدیر امور الهی از یک سو و معرفت درست معالی و معانی قرآن کریم از سوی دیگر خواهد بود؛ حتی اگر شب قدر مصون از تعدّد عَرْضی و کثرت همتایی باشد؛ زیرا تعدّد مراتب طولی آن محفوظ است.

هفتم: محصول معرفت صحیح مُتَزمِّن و حاصل ادراک درست زمان سبب شدّت وجودی سالک عارف می‏گردد که با آن، طی زمان و زمین میسورش خواهد شد، نمونه‏های فراوانی در قرآن و سنّت معصومین(علیهم السلام) و در تاریخ پیروان راستین قرآن و عترت مشهود است که جریانِ صحابی حضرت سلیمان در آوردن تخت ملکه سبأ از فاصله دور در کمتر از چشم گرداندن ﴿قال الّذی عنده علم من‏الکتاب أنا اتیک به قبل أن یرتدّ إلیک طرفک﴾[۳] از این قبیل است. جناب شعرانی(رضوان‏الله‏تعالی‏علیه)در پایان کتاب «الیواقیت والجواهر فی بیان عقائد الأکابر» که تلخیص «فتوحات مکیه» ابن‏عربی است می‏گوید:
این کتاب را با سپاس الهی در کمتر از یک ماه تألیف کردم و برای همه مباحث آن فتوحات را مطالعه می‏کردم… و هر روز بیش از دوبار همه مجلدات آن را از نظر می‏گذراندم .[۴]

آشنایان به گستردگی آن کتاب عظیم فخیم می‏دانند که مطالعه آن بدون طی زمان، عادتاً میسور نیست.

لازم است توجه شود آنچه به عنوان نمونه یاد شد راجع به شدّت درجه وجودی شاگردان انبیا و امامان معصوم(علیهم السلام) بوده وگرنه مقام وجودی آن ذوات نوری به مراتب بیش از اینها است.

شیخ اشراق(قدّس سرّه) در پایان کتاب «حکمة الاشراق» می‏گوید:
خلاصه آنچه که من در این کتاب نوشته‏ام، شبی از سوی خدای سبحان به من افاضه شد و من آن را آموختم و سپس در طی مدّتی مدید، در این کتاب مبسوط نگاشتم .[۵]

کتاب حکمة الاشراق سهروردی به تعبیر خودش و نیز به تعبیر مرحوم صدرالمتألّهین، قرة العیون اصحاب معارف در مبدأ و معاد است.

او می‏گوید خلاصه این مطالب را خدای متعالی، یک شبه به من آموخت. پس می‏شود که یک شبه ره چندین ساله را پیمود و البتّه هیچ کس مانند رسول الله‏صلی الله علیه و آله و سلم ره شش هزار و اندی آیه را یک شبه طی نکرد.

آیات قرآن کریم، خلاصه جهان تکوین است و هیچ حقیقتی در عالم نیست که قرآن، حاوی آن نباشد و به آن نظر نداشته باشد، خواه بر اساس دلالت ظاهر و خواه بر مبنای دلالت باطن. نه تنها شیخ اشراق، بلکه عدّه دیگری از عرفا و حکمای الهی و اسلامی نیز به این فیض رسیده‏اند. آنها که شاگردان ویژه انبیا و اولیایند، گاهی نسیم نفحات الهی به مشام جانشان می‏رسد، لیکن گرچه خوش می‏درخشد، ولی دولت مستعجل است ودوامی ندارد.
ا
گر رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم یک شبه راه قرآن را پیمود و خزینه الهی را بازدید کرد، شاگردان آن حضرت‏صلی الله علیه و آله و سلم نیز با پیمودن راه آن انسان کامل و بزرگ می‏توانند بسیاری از معارف قرآنی و جهان بینی را یک شبه بفهمند و بیابند. این راه به روی انسانهای سالک بسته نیست، لیکن شرطش آن است که:
بدادم عقل را ره توشه از می ٭٭٭٭ به شهر هستی‌اش کردم روانه

اگر این خودِ ظاهری به میخانه رفت و لعل ناب بجوش آمد و انسان، از راه دل سفر کرد و در معرفت نفس کوشید، می‏تواند شب قدری داشته باشد و بخشی از انوار الهیّه را اجمالاً بیابد که تفصیلش کتابی باشد.

همانطور که اصل حقیقت قرآن بدون حجاب، مشهودِ پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم و نیز کسی که به منزله جان پاک آن حضرت است می‏باشد و برای انسانهای عادی در حجابهای لفظ و مفهوم ذهنی و وجود مثالی یا برتر از آن ظهور می‏کند، روزی نیز که تأویل قرآن محقّق می‏گردد وبهشت که درجات آن به عدد آیات قرآن است، به چهره اولیای الهی گشوده می‏شود، حقیقت اهل بیت(علیهم السلام) که همان حقیقت قرآن است و هرگز از یکدیگر جدا نمی‏گردند، بدون حجاب، برای خودشان روشن است و در پرده حجابهای گوناگون، برای سایر اهل بهشت که در معنا اهل قرآن بوده‏اند ظهور می‏کند.

شاید از همین جهت است که شعرانی در «یواقیت» از محی‏الدین و شیخ ابن‏ابی منصور نقل می‏کند که اصل شجره طوبی در منزل امام علی بن ابی طالب(علیه‏السلام) است چون درخت طوبی حجاب مظهر نور فاطمه زهرا(علیهاالسلام) است و هیچ خانه و مکان و درجه‏ای از درجات بهشتهای هشت‏گانه نیست مگر آنکه در آنجا، فرعی از شجره طوبی است.

بخش مهمّی از فیوضات معنوی و الهی، طبق بیان قرآن کریم، در شب افاضه شده است. تنزّل قرآن در شب پربرکت و مبارک قدر است ﴿إنا أنزلناه فی لیلة القدر﴾[۶] ، ﴿إنا أنزلناه فی لیلة مبارکة﴾ ،[۷] إسراء و معراج انسان کامل نیز در شب است: ﴿سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسْجد الأقصی الذی بارکنا حوْله﴾[۸] .

موسای کلیم(علیه‏السلام) نیز شبانه در محضر خداوند به ضیافت و مهمانی می‏رود. ﴿وواعدنا موسی ثلاثین لیلة وأتممناها بعشْرٍ فتمّ میقات ربه أربعین لیلة﴾[۹] چهل شب، مهمان خداوند بود و از فیوضات الهی بهره‏مند گردید، که تورات نیز از آن جمله است. گرچه انسان در روز، هم در محضر خداست ولی فیض شب، بهره خاصّی است که نصیب انسان می‏شود. حضور و توجّه و تمرکز انسان در شب زیاد است و همین سبب قوّت و ازدیاد فیض می‏شود.

نشئه زنده‏داری شب و مناجات و دعا و خضوع شب، نشئه خاصّی است که باخضوع و مناجات و ذکر روز فرق دارد ﴿إن ناشئه اللیل هی أشدّ وطأً وأقوم قیلاً﴾[۱۰] وبه همین جهت است که خداوند به رسول خود فرمود: ﴿ومن اللیل فتهجد به‏نافلةلَکَ عسی أنْ یبْعثک ربک مقاماً محموداً﴾[۱۱] سحر خیز باش و شب راازدست‏مده؛ زیرا که نافله شب، خضوع و حضور شب، بعثت تازه‏ای است برای تو و اگر می‏خواهی که به مقامی والا و محمود مبعوث شوی، شب را رهانکن.

یکی از بیانات امام یازدهم، حسن بن علی(علیهما السلام) که استاد علاّمه طباطبایی(رضوان الله تعالی علیه) آن را بسیار پرفروغ و روشن و از غُرَر احادیث می‏دانستند این است که فرمودند: «إن الوصول إلی الله عزوجلّ سفر لایدرک إلا بامتطاء اللیل»[۱۲] اگرچه همه روایات اهل بیت(علیهم السلام) نور است، ولی در بین سخنان آن بزرگان، بعضی نورانی‏ترند و از غرر روایات شمرده می‏شوند و این روایت شریفه نیز از همان سنخ است.

آن حضرت(علیه السلام) می‏فرماید که سیر به سوی الله و حرکت به سمت خدا، سفری است که جز با زنده داشتن شب میسّر نیست. با مرکب روز که سبح طویل دارد: ﴿إن لک فی النهار سبحاً طویلاً﴾[۱۳] نمی‏شود این سفر سنگین را طی نمود. باید شب را مرکب پرتوان خود در این سفر الهی قرار داد.

تلاوت قرآن و خضوع در حضور خداوند، و محاسبه اعمال گذشته و تصمیم قطعی برای آینده، در دل شب تار میسّرتر است و لذا مردان الهی حدّاکثر بهره را از شب می‏برند، «عُمّار اللّیل ومَنار النّهار»[۱۴] ، «امّا اللیل فصافّون أقدامهم، تالین لأجزاء القرآن»[۱۵] ، «طوبی لنفسٍ… وهَجَرَتْ فی اللیل غُمْضَها» ،[۱۶] «إنّ داود(علیه‏السلام) قام فی مثل هذه الساعة من اللیل… » .[۱۷]

استاد حکیم، الهی قمشه‏ای(رضوان الله علیه) که اهل معنا و تهجّد و عرفان بود، چنین سروده است:
چه خوش است یک شب بکشی هوی را ٭٭٭٭ به خلوص خواهی زخدا خدا را
به حضور خوانی ورقی ز قرآن ٭٭٭٭ فکنی در آتش کتب ریا را
شود آنکه گاهی بدهند راهی ٭٭٭٭ به حضور شاهی چو من گدا را


*- کتاب تفسیر موضوعی جلد ۱ (قرآن در قرآن) ، حضرت آیت الله جوادی آملی ، ص ۷۷

پاورقی:ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ ـ سوره حجر، آیه ۲۱/
۲ ـ سوره بلد، آیات ۱ و ۲/
۳ ـ سوره نمل، آیه ۴۰/
۴ ـ ص ۲۰۱/
۵ ـ حکمةالاشراق، ص ۴۰۳، نقل به مضمون.
۶ ـ سوره قدر، آیه ۱/
۷ ـ سوره درخان، آیه ۳/
۸ ـ سوره إسراء، آیه ۱/
۹ ـ سوره اعراف، آیه ۱۴۲/
۱۰ ـ سوره مزمّل، آیه ۶/
۱۱ ـ سوره إسراء، آیه ۷۹/
۱۲ ـ بحار، ج ۷۸، ص ۳۷۹، ح ۴/
۱۳ ـ سوره مزمّل، آیه ۷/
۱۴ ـ نهج البلاغه: خطبه ۱۹۲، بند ۱۳۶/
۱۵ ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳/
۱۶ ـ همان، نامه ۴۵، بند ۳۰/
۱۷ ـ همان، حکمت ۱۰۴/

منبع : بازیاب
دسته ها : مذهبی - مقالات
چهارشنبه هجدهم 6 1388
حقیقت شب قدر  
 

با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مى‏شود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مى‏گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود.
 
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(‏3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)

بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازه‏اى خاص دارد و هیچ چیزى بى‏حساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.

استاد مطهرى در تعریف قدر مى‏فرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگى‏هاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیت‏هاى مکانى و زمانى آنها مى‏گردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمى‏گیرد.

این معنا از روایات استفاده مى‏شود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشى‏ء، طوله و عرضه»؛ «اندازه‏گیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)

در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»

بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریده‏ها از حیث هستى و آثار و ویژگى‏هایشان محدوده‏اى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علت‏ها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگى‏هاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالب‏هایى از داخل و خارج، اندازه‏گیرى و قالب‏گیرى مى‏شود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگى‏هاى مادى آن به شمار مى‏آید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستى‏شان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالب‏گیرى شده‏اند. (8)

اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه‏اى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.

(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودى‏اش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)

اما علل موجودات مادى ترکیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شکل مى‏دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى‏شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى‏دهد که از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مى‏شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگى‏هاى وجودى‏اش را مى‏سازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مى‏شود.

با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مى‏شود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مى‏گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه‏گیرى مى‏شود.

به عبارت روشن‏تر، شب قدر یکى از شب‏هاى دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکى از شب‏هاى نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان است.(11) در این شب - که شب نزول قرآن به شمار مى‏آید - امور خیر و شر مردم و ولادت، مرگ، روزى، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه‏اى که در طول سال واقع مى‏شود، تقدیر مى‏گردد.(12) شب قدر همیشه و هر سال تکرار مى‏شود. عبادت در آن شب، فضیلت فراوان دارد و در نیکویى سرنوشت یک ساله بسیار مؤثر است.(13) در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مى‏شود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مى‏گردد. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به‏ ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مى‏شود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مى‏شود.»(14)

پس شب قدر شبى است که:

1. قرآن در آن نازل شده است.
2. حوادث سال آینده در آن تقدیر مى‏شود.
3. این حوادث بر امام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به کارهایى مى‏گردد.

بنابراین، مى‏توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه‏گیرى و شب تعیین حوادث جهان ماده است.

این مطلب مطابق آیات قرآنى نیز مى‏باشد؛ زیرا در آیه 185 سوره مبارکه «بقره» مى‏فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»؛ ماه رمضان که در آن قرآن ‏نازل شده است.» طبق این آیه، نزول قرآن (نزول دفعى) در ماه رمضان بوده است. و در آیات 3 - 5 سوره مبارکه دخان مى‏فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ* أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ.» این آیه نیز تصریح دارد که نزول [دفعى‏] قرآن در یک شب بوده است که از آن به شب مبارک تعبیر شده است. همچنین در سوره مبارکه قدر تصریح شده است که قرآن در شب قدر نازل شده است.

«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازه‏گیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازه‏گیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.

پس با جمع آیات سه گانه بالا روشن مى‏شود:

1. قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
2. قرآن در شبى مبارک از شب‏هاى ماه مبارک رمضان نازل شده است.
3. این شب، در قرآن شب قدر نام دارد.
4. ویژگى خاص این شب بر حسب آیات سوره مبارکه دخان دو امر است:

الف. نزول قرآن.
ب. هر امر حکیمى در آن شب مبارک جدا مى‏گردد.

اما سوره مبارکه قدر که به منزله شرح و تفسیر آیات سوره مبارکه «دخان» است، شش ویژگى براى شب قدر مى‏شمارد:

الف. شب نزول قرآن است (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ).

ب. این شب، شبى ناشناخته است و این ناشناختگى به دلیل عظمت آن شب است ( وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ).

ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ).

د. در این شب مبارک، ملائکه و روح با اجازه پروردگار عالمیان نازل مى‏شوند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) و روایات تصریح دارند که آنها بر قلب امام هر زمان نازل مى‏شوند.

ه. این نزول براى تحقق هر امرى است که در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (مِنْ کُلِّ أَمْرٍ) و این نزول - که مساوى با رحمت خاصه الهى ‏بر مومنان شب زنده‌دار است - تا طلوع فجر ادامه دارد (سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ).

و. شب قدر، شب تقدیر و اندازه‏گیرى است؛ زیرا در این سوره - که تنها پنج آیه دارد - سه بار «لیلة القدر» تکرار شده است و این نشانه اهتمام ویژه قرآن به مسئله اندازه‏گیرى در آن شب خاص است.

مرحوم کلینى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل مى‏کند که آن حضرت در جواب معناى آیه «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ» فرمودند: «آرى شب قدر، شبى است که همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجدید مى‏شود. شبى که قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبى است که خداى تعالى درباره‏اش فرموده است: «فیها یفرق کل امر حکیم؛ در آن شب هر، امرى با حکمت، متعین و ممتاز مى‏گردد.» آنگاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه‏اى که باید در طول آن سال واقع گردد، تقدیر مى‏شود؛ خیر و شر، طاعت و معصیت و فرزندى که قرار است متولد شود یا اجلى که قرار است فرارسد یا رزقى که قرار است برسد و ... .»(15)

پى‏نوشت‌ها:

1- قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج ‏5، ص 246 و 247 .
2- همان، ص 248.
3- المیزان، سید محمد حسین طباطبایى، ج‏12 ص 150 و 151.
4- همان، ج‏ 19، ص 101.
5- انسان و سرنوشت، شهید مطهرى، ص 52.
6- المحاسن البرقى، ج‏1، ص 244.
7- بحار الانوار، ج ‏5، ص 122.
8- المیزان، ج ‏19، ص 101 - 103
9- انسان و سرنوشت، ص 53
10- همان، ص 55 و 56
11- اقبال الاعمال، سید بن طاووس، تحقیق و تصحیح جواد قیومى اصفهانى، ج‏1، ص 312 و 313 و 374 و 375 .
12- الکافى، کلینى، ج ‏4، ص 157 .
13- المراقبات، ملکى تبریزى، ص، 237 - 252
14- الکافى، ج‏1، ص 248
15- المیزان فى تفسیر القرآن، ج 20، ص، 382/ بحث روایى ذیل سوره مبارکه قدر.

منبع: ماهنامه پرسمان، 1382، سید سعید لواسانى .

به نقل از : بازیاب
دسته ها : مذهبی - مقالات
چهارشنبه هجدهم 6 1388

بیرون رفتن خوب است نه برای فیلم دیدن

فرهنگ > سینما  - شاهین امین

در کشور‌های مختلف دنیا کارشناسان خبره‌ای هستند که پول‌های هنگفتی می‌گیرند تا طرح‌هایی در حوزه‌های مرتبط با تخصص خود برای گردش بهتر امور، اجرا شدن ایده‌های جدید، تعریف چشم‌انداز‌های نو و... بنویسند، این ماجرا اما در برخی مراکز مدیریتی کشور ما کارکردی وارونه دارد، به‌طوری که وقتی کارشناس‌ها ایده، طرح یا لایحه‌ای می‌دهند اغلب با واکنشی یکسان روبه‌رو می‌شوند، سکوت.

کمی دقت کنید، همین اطراف خودمان آدم‌های آشنا و غیرآشنا که اطلاعی از فعالیتشان داریم، چه تعداد از این‌گونه طرح‌ها به مراکز تصمیم‌گیرنده‌ ارائه داده‌اند و چه بازخوردی دریافت کرده‌اند؟

شاید عنوان شود، بسیاری از این طرح‌ها غیرکارشناسی و بلااستفاده است. اما وقتی یک نهاد صنفی مثل خانه سینما، که از قضا تمام صنوف مختلف سینمایی را گردهم آورده‌است، طرح یا لایحه ارائه می‌دهد، اولین حرکت، بررسی جدی آن است که حداقل مشخص شود، تشکل صنوف مختلف سینمایی از چه درجه‌ای از کارشناسی برخوردار هستند.

هفته گذشته بحث‌هایی درباره بخشی از لایحه «قانون تشکیل سازمان نظام سینمایی» مطرح شد، بحث درباره جزییات مطرح شده یا حتی موارد و بندهای این لایحه و کیفیت آنها موضوع این نوشتار نیست. نکته مورد نظر، موردی است که فرهاد توحیدی عضو هیأت مدیره خانه سینما هم به‌آن اشاره داشت: «لایحه قانون تشکیل سازمان نظام سینمایی بهمن 87 پس از دیدار کارگردانان با رئیس‌جمهوری ارائه شد اما تا امروز مسکوت مانده‌است.» البته کسی توقع ندارد، شخص رئیس‌جمهور به این لایحه رسیدگی کند، اما بالاخره وزارتخانه معظم فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد مفصل فارابی به قاعده باید اهمیت چنین لایحه‌ای را با توجه به تنظیم‌کنندگان آن دریابند، ولی تا امروز پس از هفت‌ماه پاسخ فقط سکوت بوده‌است.

جالب آن‌که وقتی سخنرانی‌ها و اظهارنظرهای مداوم پیرامون مشارکت هنرمندان، استفاده از نظرات کارشناسی، لزوم توجه به اصل 44، خصوصی‌سازی و... . را با این‌گونه سکوت‌ها می‌سنجیم، فقط به معجزات میکروفن، بیشتر ایمان می‌آوریم که در مقابل آن می‌شود کلی حرف زد و نگران عمل به آن هم نبود. اگر کسی هم سئوالی پرسید یا از جمله مرسوم «در دست بررسی است»، می‌توان یاری گرفت، یا کل طرح را بی‌اهمیت، غیرکارشناسی و ناقص دانست. البته بدون ارائه دلیل.

بعد از سال‌ها که تهیه‌کنندگان از اکران فیلم‌هایشان در ماه مبارک رمضان، گریزان بودند، امسال بالاخره طرح جذاب «اذان تا اذان» باعث شد، شاهد یک اکران متفاوت باشیم. اکرانی که سودش بیشتر برای مخاطب است تا در فضای آرام شهری و پس از افطار در ترافیک سبک و به‌دور از گرما و به‌آسودگی به تماشای فیلم بنشیند. اما نمی‌دانم چه اتفاق ناخوشایندی رخ داد که عده‌ای نگران احوالات مردم شدند و از طرف آنها اعتراض کردند و ماجرا تا تعطیلی کل طرح هم پیش رفت. اما خوشبختانه با کوشش شورای صنفی نمایش و همکاری نیروی انتظامی، اکران «اذان تا اذان» ادامه یافت.

سئوال این است، چرا همیشه این قسم نگرانی‌ها در ارتباط با سینما، تئاتر، موسیقی و سایر هنرهاست. چرا مثلاً برگزاری مسابقه فوتبال در استادیوم آزادی که تا ساعت یک بامداد طول می‌کشد یا فوتسال در محله‌های مختلف که تا سحر ادامه دارد یا مراکز خریدی که تا نیمه‌شب باز هستند، موجبات نگرانی کسی را فراهم نمی‌کنند؟ اصلاً مگر در بسیاری از شهرهای کشور از سال‌های خیلی خیلی دور، کسب و کار در ماه رمضان پس از افطار و تا سحر رونق نداشت و ندارد؟

از همه این‌ها گذشته، مگر در جریان اجرای اکران اذان تا اذان، اتفاق بدی افتاده که عده‌ای بابت بیرون ماندن مردم تا پاسی از شب نگران می‌شوند؟ یادمان باشد، خانواده‌ها و روزه‌دارهایی که پس از افطار را زمان مناسب‌تری برای یک تفریح سالم می‌‌دانند، از این طرح خیلی خوب استقبال کردند.

البته این‌گونه اعتراض‌ها شاید یک مبنای دیگر هم داشته باشد که ما آن را تاکنون درک نکرده‌ایم: سینما «چیز» بدی است و ما غافلیم.

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : مقالات - فرهنگی
چهارشنبه هجدهم 6 1388
ضیافت بندگی
دکتر محمدباقر قالیباف
ماه رمضان فرصت مناسبی برای خودسازی، نگریستن به درون و توجه به معیارهای دینی و ارزشی است؛ معیارهایی که باید بر مبنای آن کارآمدی دین در عرصه اداره جامعه را به اثبات برسانیم. در این مسیر شاید نخستین گام توجه به خودسازی و تزکیه نفس است؛ زیرا در هر اقدامی اگر اصلاح نفس نداشته باشیم، حق را فدای مصلحت می‌کنیم و اگر مصلحت‌سنج شویم و حق فراموش، طبیعی است که از دایره عدالت خارج شده‌ایم.

جامعه امروز ما در لوای قرآن و اسلام حرکت می‌کند و تفاوت آن با سایر نظام‌های دنیا در این است که ما بنا داریم مبتنی بر سنت‌های الهی گام برداریم و برای این منظور باید نگاهی دقیق و عمیق به سنت الهی و سیره اهل بیت(ع) داشته باشیم و از سطحی نگری و ظاهربینی نسبت به دین و قرآن پرهیز کنیم. یعنی باید تلاش کنیم علاوه بر فهم مفاهیم قرآن، آنها را به صورت عملی اجرا کرده و این شهامت را داشته باشیم که اگر کاستی در این زمینه وجود دارد آن را ناشی از عملکرد خود بدانیم؛ از این رو هر جا که در عرصه مدیریتی کشور دچار مشکل هستیم باید قبول کنیم که خلاف سنت‌های الهی حرکت کرده‌ایم. شاید یکی از اشکالات ما این است که متأسفانه وعده‌های خدا را بیان می‌کنیم و بر زبان می‌آوریم اما آنها را باور نداریم.

همانطور که از معصوم روایت شده رابطه‌مان را با خدا درست کنیم، خدا رابطه ما را با خلق درست می‌کند اما متأسفانه باید اقرار داشت که بعضاً در عملکردها آنچه که دیده می‌شود حکایت از آن دارد که این نکته را باور نمی‌کنیم و سعی داریم روابط‌مان با مرکز هستی درست شود، خدا بقیه کارها را درست می‌کند.

ما باید باور کنیم که قرآن کریم یک سند جامعه برای زندگی فردی و جمعی ماست و خداوندی که انسان را خلق کرده، این سند را در اختیارش گذاشته است. به همین جهت موفقیت و عاقبت به خیری نیز در عمل به آن است و از همین روست که کلام آن ساده بیان شده تا همه بندگان آن را بفهمند و زندگی خود را منطبق بر سنت‌های الهی قرار دهند.

تفاوت اسلام با سایر فرهنگ‌ها در این است که اسلام فقط به دنبال توسعه نیست، بلکه در کنار توسعه به دنبال تعالی و رشد و کمال انسان است. در اسلام اعتقاد بر این است که حتی اگر لازمه رسیدن به سعادت تأمین نیازهای مادی باشد باید با رفع مشکلات مادی، بستر را برای رسیدن به سعادت فراهم کرد.

شاید بهترین روش برای بهره‌مندی بیشتر از ماه مبارک رمضان این باشد که سعی کنیم این ماه را آخرین ماه رمضان زندگی خود بدانیم تا شاید هر چه بهتر از فرصت‌های معنوی آن استفاده کنیم.

خداوندا ما را به توفیق قرب خودت در این ضیافت بندگی نزدیک فرما.
منبع : فردا
دسته ها : مذهبی - مقالات
سه شنبه هفدهم 6 1388
بهره های شب قدر در حیات اجتماعی  
۱۷ شهریور ۱۳۸۸

«بهره های شب قدر در حیات اجتماعی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛ماه مبارک رمضان ماه ضیافت الهی است . ورود به این ضیافتگاه آدابی دارد که در راس آنها غیر خدا را رها کردن و ندیدن و نخواستن قرار دارد. برای طی مراتب مختلف این ضیافت تا رسیدن به قرب الهی باید کوشید و مرحله به مرحله با تحمل رنج راه تا مقصد اعلی پیش رفت .

این ضیافت نقطه اوجی دارد که شب قدر است . در این شب مرکب راهوار مراقبت و مجاهدت بیشتر می تازد و پیمودن راه تقرب سهل تر انجام می شود. زیرا توجه و عنایات حضرت پروردگار فزونی می یابد و انوار موهبتش گسترده تر می شود واز همین روست که این شب برتر از هزار ماه است به ویژه آن که قرآن کریم که کتاب هدایت بشر و سعادت و رستگاری برای همه جهانیان است در همین شب نازل گردیده است . همچنین در این شب است که فرشتگان الهی نازل می شوند و فیض و رحمت تا طلوع فجر جاری می باشد.

شب قدر شب طهارت روح از زنگارهای غفلت و معصیت است . این غفلت ها و معاصی هم در محدوده زندگی فردی به وقوع می پیوندد و هم در گستره حیات اجتماعی فرهنگی اقتصادی و سیاسی .

این شب را علاوه بر عبادت باید با تفکر سپری کرد و این تفکر در قالب ها و با شیوه های مختلفی باید تحقق پذیرد لکن در همه آنها این محور به صورت پرسش از خویش در خلوت دل مشترک است : چه کرده ایم و چه باید بکنیم رکودها و ضعف ها و در کنار آن بالندگی ها و پیشرفت ها به چه میزان بوده است از نعمت های الهی همچون سلامت جسم و روح مال وثروت قدرت و ریاست شهرت و نام آوری علم ودانش فکر و قلم هنر و تخصص و منصب و مقام چگونه بهره برده ایم
شب های قدر را باید از زاویه امور اجتماعی و سیاسی نیز نگریست چرا که وقتی در نگرش وسیع اسلامی همه امور فردی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و حکومتی با انگیزه الهی و برای خدمت به جامعه « عبادت » محسوب می شوند طبیعی است که شب قدر نیز به این دلیل که شب رحمت و موهبت خداوند متعال است باید در نگاه کلان میعادگاه اهل فرهنگ و سیاست و حکومت باشد و در نتیجه شب صمیمیت و مودت و وحدت گردد. با همین رویکرد اجتماعی و سیاسی به شب قدر و تجمعات ناشی از آن است که می توان دایره تفکر در رفتار و عملکردهای خود را وسعت بخشید و پرسش هایی که در خلوتگاه دل از خویشتن خویش می کنیم نیز رنگ و صبغه ای اجتماعی و سیاسی به خود گیرند و همچنین محاسبه نفس در همین مجرا انجام پذیرد.

همین جاست که افراد و گروه ها شامل همه عناصری که در مدیریت های کلان مملکتی قرار دارند و نیز همه جریان های فکری و احزاب و جناح های سیاسی و اصحاب قلم و مطبوعات و سایر رسانه ها باید خود را در معرض این پرسش ها قرار دهند که تا به حال در راه تشکیل جبهه واحد و مشترک توحید ناب و زلال که یگانگی خدا و یکتاپرستی موحدان را در عرصه های حیات اجتماعی و سیاسی به تجلی در می آورد و اقتدار و اتحاد می آفریند چه کرده ایم آیا به وحدت اندیشیده ایم و در این راه گام برداشته ایم یا بر طبل اختلاف و تشتت کوبیده ایم و در بیراهه ایجاد تنازع و تفرقه حرکت کرده ایم و آب ها را برای صید کردن ماهی مراد گل آلود نموده ایم در برابر انتقادهای صالحان ناصح چگونه بوده ایم و آیا سخن حق را پذیرفته ایم و درصدد رفع کاستی های خود برآمده ایم یا گوش شنوایی برای سخن حق و انتقاد سالم و سازنده نداشته ایم و از این بدتر آن که هر انتقاد و نقد را « توطئه » علیه خویش تصور کرده ایم و به تخریب شخصیت ناقدان پرداخته ایم التزام به قوانین جاری کشور را به ویژه احساس تعهد عملی نسبت به اصول قانون اساسی و قوانین قضایی که ضامن صیانت از حرمت انسان ها و دفاع از حقوق و تامین امنیت اجتماعی آنان می باشد در شعار و حرف باقی گذاشته ایم یا به مرحله رفتار و عمل در آورده ایم برای آبروی دیگران چقدر اهمیت قائل شده ایم و آیا برای اثبات خویش به تخریب شخصیت بی گناهان نپرداخته ایم و حریم منزلت انسانی و شان دینی دیگران را پل عبور خود برای نیل به مطامع سیاسی قرار نداده ایم اکنون فرصت برای این خودکاوی ها مهیاست و شب قدر فضا و خلوت و تفکری می آفریند که می توان در پناه آن حقیقت وجود خویش را یافت و نقص ها و کاستی ها را شناسایی و در جهت رفع آنها تلاش نمود.

وقتی از ائمه معصوم (ع ) می پرسند چرا شب قدر در میان شب های سه گانه ای که مشخص نیست کدامشان قدر است پوشیده و پنهان شده است پاسخ می دهند : برای این که خداوند به بندگانش نظر و عنایت بیشتری روا دارد.

این کلام معصوم (ع ) حامل دو مفهوم است . مفهوم اول درباره عنایات خداوند عبارت است از ریزش باران رحمت بیشتر و در پی آن کسب انوار معرفت برای رسیدن به معدن عظمت الهی . و مفهوم دوم آن یعنی فرصت های فزون تر برای تفکر در خویشتن محاسبه نفس ارزیابی عملکردهای فردی اجتماعی سیاسی و فرهنگی شناسایی دقیق همه رکودها و سکون ها و عقب ماندگی ها و اظهار ندامت از ژرفای جان و تضرع و استغفار و عزم جدی برای جبران گذشته .هر کدام از این دو مفهوم را که در محیط ذهن منعکس کنیم و به صحنه عمل بیاوریم خویشتن را مشمول فیض و رحمت الهی کرده ایم و شب های قدر را با حسابرسی و خودسازی و تزکیه و پرورش های اخلاقی سپری نموده ایم .تردیدی وجود ندارد که اگرچه این خودسازی و تهذیب در همه ابعاد و جلوه ها حائز اهمیت است لکن با رویکرد اجتماعی و سیاسی و با توجه به وسعت تاثیرگذاری رفتار و عملکرد مسئولان و عناصر سطوح کلان مدیریت ها در سرتاسر جامعه و کشور این اهمیت فزون تر و بنیادی تر می شود. در واقع آنچه در نظام مدیریت اسلامی تحت عناوین اخلاق مدیریت و اخلاق کارگزاران حکومتی مطرح است می تواند عالی ترین جلوه ذخیره سازی زاد راه و پشتوانه مستحکم برای تحقق آن در شب های قدر رقم بخورد. این یک ضرورت است که در هیچ شرایطی نباید فراموش شود و امروز این نیاز بیشتر از هرروز و به صورت کاملا ملموس و مشهود چهره نمایانده است .

منبع : بازیاب
دسته ها : مذهبی - مقالات
سه شنبه هفدهم 6 1388
X