دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826769
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

موعود

ساده است اگر بهار

جنگلی سترگ را

برگ و بر دهد

یا پرنده را

ز شاخه ای به شاخه ای دگر سفر دهد

من در انتظار آن بهار گرم و بیقرار و آفتابی ام،

می رسد

مرا عبور می دهد ز روزهای سرد سخت

خاک را پرنده می کند؛

سنگ را درخت...

مصطفی علی پور

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
شنبه سیم 8 1388


کی می‌رسی از راه...؟

از چشم‌هایت می‌روم آهو بچینم
یا نه چراغستانی از جادو بچینم
باید پی تکرار تو تا بی‌نهایت
آیینه‌ها را با تو رو در رو بچینم
فانوس‌های روشن دلتنگی‌ام را
تا کی در این دالان تو در تو بچینم؟
یا کوزه‌های تشنه کامم را شبانه
پُر مِی کنم پنهان و در پستو بچینم
کی می‌رسی از راه ای خورشید ای پیر
کز دست تو کشکول‌ها یاهو بچینم
کی می‌رسی تا من هزاران گوشه آواز
از مسجد آدینه تا خواجو بچینم
لب‌های شور من به هم می‌چسبد آرام
گر بوسه‌ای شیرین از آن کندو بچینم
یک شب در این دالان قدم بگذار تا من
یک عمر نرگس بو کنم شب‌بو بچینم
امشب مهیا کن شراب و شعر حافظ
تا سفره‌ای رنگی برای او بچینم

سعید بیابانکی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
جمعه بیست و نهم 8 1388

خورشید تازه 

 

ای آخرین توسل سبز دعای ما

 آیا نمی رسد به حضورت صدای ما ؟


شنبه دوباره شنبه دوباره سه نقطه چین

بی تو چه زود می گذرد هفته های ما


در این فراق تا که ببینی چه می کشیم

بگذار چشمهای خودت را به جای ما


موعود خانواده کی از راه می رسی

کی مستجاب می شود "آقا بیای ما "؟


کی می شود بیایی و از پشت ابرها

خورشید های تازه بیاری برای ما 


آقا اگر نیایی و بالی نیاوری

از دست می رود سفر کربلای ما

 

 

                                  علی اکبر لطیفیان
دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
پنج شنبه بیست و هشتم 8 1388


... او که جمعه می آید

برای آمدنت دیر می شود، برگرد

زمان ز پرسه زدن سیر می شود، برگرد

در انتظار تو با کوله باری از وحشت

زمین دوباره زمین گیر می شود، برگرد

برای روشنی چشم آسمان، خورشید

میان چشم تو تکثیر می شود، برگرد

همیشه جای تو در لحظه هایمان خالیست

غروب جمعه که دلگیر می شود، برگرد

و جمعه ای که بیایی، تمام عرش خدا

به سمت خاک سرازیر می شود، برگرد

نگار جمشیدنژاد

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
پنج شنبه بیست و هشتم 8 1388

از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کردۀ خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر می پرسی
از کوفه ولی مقیم تهران هستیم!
------------ --------- --------- --------- ----
ما لشگری از سلاح روسی داریم
در دوز و کلک رگ ونوسی داریم
هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم
این هفته فقط نیا عروسی داریم
------------ --------- --------- --------- ----
از جور زمانه ما شکایت داریم
اندازۀ کوه و صخره حاجت داریم
ما مشکلمان گرانی و بیکاریست
آقا به نبودنت که عادت داریم...
------------ --------- --------- --------- ----
ما قیمت روز ارز را می دانیم
معیار بهای بورس در تهرانیم
فعلا دو سه روزیست هوا پس شده است
هر روز دعای عهد را می خوانیم
------------ --------- --------- --------- ----
صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو
از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو
آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط...
از آنچه که ما دوست نداریم نگو!

 

شاعر ؟

دسته ها : ادبی - طنز - شعر - مهدی نامه
چهارشنبه بیست و هفتم 8 1388

عزیز زهرا 

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...
سیدحمیدرضا برقعی
دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
چهارشنبه بیست و هفتم 8 1388
 یا صاحب الزمان ...

 

 

دست تو باز می کند پنجره های بسته را

 

هم تو سلام می کنی رهگذران خسته را

 

دو باره پاک کردم و به روی رف گذاشتم

 

آینه ی قدیمی غبار غم نشسته را

 

پنجره بی قرار تو کوچه در انتظار تو

 

تا که کند نثار تو لاله ی دسته دسته را

 

شب به سحر رسانده ام دیده به ره نشانده ام

 

چشم به راه مانده ام جمعه عهد بسته را

 

این دل صاف کم کمک شدست سطحی از ترک

 

آه شکسته تر مخواه آینه شکسته را...

 

 

سهیل محمودی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
چهارشنبه بیست و هفتم 8 1388

عشق

تو نیستیّ و کسی نیست در حوالی عشق

ببین چه آوردی بر سر اهالی عشق

تو نیستی و کسی نیست تا افاقه کند

برای آغوش و بازوان خالی عشق

همین که ابر نبارد از اعتصاب غمت

همین که قلب کویر و دل سفالی عشق،

ترک ترک به خداوند التماس کند

همین خودش یعنی مرگ احتمالی عشق

نه! التماس هم از او گمان ندارم هیچ

چنین که ایمان آورده ام به لالی عشق

تو نیستی و سکوت آخرین حضور صداست...

صدای فاتح! پژواک پر توالی عشق!

به جست و جوی تو پاپیچ کوه و دره شدیم

کجاست مقصد این جاده شمالی عشق؟...

 

سودابه مهیجی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
سه شنبه بیست و ششم 8 1388

شاید این اوست...

گفته ام با دلم «خواهد آمد»
تا دلم با چه رنگش بنامد
گفته ام: خواهد آمد سوارت
نیست بیهوده این انتظارت
روزی از روزها خواه و ناخواه
یک نفر خواهد آمد از این راه
آن که صید کمند شهابش
بسته توری ماهتابش...
سالیانه دلم منتظر بود
اینک آن روز آن روز موعود
گنگ و مبهم درون غباران
زان سوی شاهراه سواران
پیش می آید آنک سواری
شاید این اوست – این اوست آری!
 حسین منزوی
دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
سه شنبه بیست و ششم 8 1388

انتظار
 
خداکند که بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
 
چو گرد بر سرراهش نشسته ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
 
هزار دست پراز خواهشند و گوش به زنگ
که آن انارترین روز چیدنش برسد
 
چه سال ها که دراین دشت منتظر ماندم
که دست خالی شوقم به خرمنش برسد
 
براین مشام و براین جان چه می شود یارب
نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد
 
خدای من دل چشم انتظار من تا چند
به دور دست فلک بانگ شیونش برسد؟
 
چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن
خداکند که از آن دور توسنش برسد

 

سعید بیابانکی

دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
سه شنبه بیست و ششم 8 1388

دو جیحون جاری

 

 

زسوز عشق خود خاکسترم کن

سپس آواره بحر و برم کن

 

دلم بیچاره عشق تو گشته

عزیز من، تو بیچاره ترم کن

 

نمی‌بیند کسی داغ دلم را

بسوزان، شعله‌ور پا تا سرم کن

 

به شمع روی تو پروانه‌ام من

بی از سوز عشقت پرپرم کن

 

صدای سوزش دل با تو گوید

مکن خاموش مرا، سوزان‌ترم کن

 

متاعی نیست جان و سر که گویم

به بازار غمت سوداگرم کن

 

دو چشمم را دو جیحون کن دوباره

پر از خون سینه پر آذرم کن

 

جنون عشق سامانی ندارد

چنان مجنون، تو بی پا و سرم کن

 

دل من، دلبر من، مهدی من

به وصل روی خود عاشق‌ترم کن

 

سید حسین هاشمی‌نژاد

 
دسته ها : ادبی - شعر - مهدی نامه
دوشنبه بیست و پنجم 8 1388
X