دسته
وبلاگهاي برگزيده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1826712
تعداد نوشته ها : 1695
تعداد نظرات : 564
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

طنز؛ وزیر در فالوده فروشی

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

حمید بهبهانی ، وزیر راه و ترابری که 11 ماه است در این سمت به مردم خدمت می​کند،  به مناسبت روز خبرنگار یک نشست صمیمی با خبرنگاران داشته است.
   وزیر: «از تمام کسانی که به من فحش دادند، تشکر می‌کنم».
لابد قابلی نداشته، برگ سبزی بوده تحفه درویش. ان‌شاء‌الله که فحش‌ها سازنده بوده. حالا فرض کنید که یک نفر رو به روی وزیری ایستاده و به وزیر فحش می‌دهد. وزیر هم دائم از وی تشکر می‌کند. به نظر شما آخر این فیلم چه می‌شود؟ وزیر چه کار می‌کند؟ فحاش را چه کارش می‌کنند؟ مولانا بیدل دهلوی بیتی درباره اثر فحش دارد که الان آن را به خاطر ندارم.
   وزیر: در دوره یازده ماهه وزارتم همیشه سفید بوده‌ام.
اینکه منظور وزیر چیست، نمی‌دانم. شاید منظورشان این است که همیشه به حمام رفته و کیسه کشیده‌اند. اما اساساً مگر رنگ وزیر مهم است؟! می‌خواهد زرد باشد؟ باشد. قهوه‌ای باشد؟ باشد. فقط سبز نباشد.
   وزیر: «روزی در یک فالوده‌فروشی یکی از شهروندان با تعجب به من گفت: شما وزیر هستید؟ گفتم: بله. من هیچ وقت خودم را تافته جدا بافته‌ای از مردم ندیدم».
بدینوسیله از جانب کلیه مردم غیور ایران از وزیر محترم راه و ترابری به جهت ابتیاع و تناول فالوده در محضر ملت شریف کمال تشکر را دارا می‌باشیم.
   وزیر: «سکوت کردم تا دو سانحه اخیر را خوب مدیریت کنم».
اساساً مدیریت خوب است. اما باتوجه به صحبت‌های همین جلسه وزیر متأسفانه باید عرض کنم که ایشان اشتباه بزرگی کرده‌اند. چرا که صحبت‌های ایشان یک جوری است که اگر بعد از هر سانحه غم‌انگیز، حرف بزنند کلی از اندوه جاری در جامعه کاسته می‌شود و فی‌الواقع «ادخال سرور فی‌قلوب مومنین» می‌شود که کلی ثواب هم دارد و مفرح ذات است.
   وزیر: «خبرنگارها بهبهانی را بهبهانی کردند».
البته بر همگان واضح و مبرهن است که احمدی‌نژاد، بهبهانی را وزیر کرد ولی اینکه واقعاً بهبهانی را خبرنگاران بهبهانی کردند، یا نه؟ نمی‌دانم. فقط سؤالم این است که آقای بهبهانی قبل از اینکه بهبهانی بشود، کی بوده؟ و چه نامی داشته؟
   وزیر: «خبرنگاران توتیای چشم ما هستند».
احترام گذاشتن خوب است. اما ادبیات و لغت معنی هم اهمیت دارد. «توتیا» به معنی سرمه است. خبرنگار را که به چشم نمی‌مالند، خبرنگار چیز دیگری است و اساساً کاربرد دیگری دارد.
   وزیر: «به همه خبرنگاران قول می‌دهم ظرف دو هفته، همه جمع حاضر را برای بازدید از خط آهن اصفهان - شیراز خواهیم برد».
بسیار نیک است فقط بنده به نمایندگی از همه خبرنگاران عرض می‌کنم که عمراً با «توپولف» و «ایلوشین» و «C130» نمی‌آییم.
   وزیر: «شماره موبایل من را همه دارند جز شیخ سعدی و حافظ».
به نظر من هیچ وزیری تا به حال به اندازه آقای بهبهانی به خبرنگار جماعت حال نداده. شما خودتان را در جلسه‌ای که از این حرف‌ها زده شود تصور کنید، تا بفهمید خبرنگاران چه روز خوش و باحالی را گذرانده‌اند. لذا پیشنهاد می‌کنم آقای احمدی‌نژاد همچنان از ایشان در این سمت استفاده کنند. یا اگر نشد دست کم سخنگوی دولتشان کنند. ضمناً «حافظ» شیخ نبوده است.

منبع : خبر آن لاین
دسته ها : ادبی - طنز
پنج شنبه بیست و دوم 5 1388

هژمونی پارادایم‌های لیبرالی

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

سایت رجانیوز در مقاله‌ای به قلم مسئول تنظیم، تدوین و انتشار آرای رئیس‌جمهور آورده است که: «مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها، نامه‌ها و پیام‌های دکتر احمدی‌نژاد در مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری در قالب‌های مختلفی تدوین و نگهداری می‌شود. پس از محاسبه قریب به یقین تمامی داده‌ها معلوم شد که تاکنون 6115432 کلمه، مرکب 480766 سطر از دکتر احمدی‌نژاد ثبت گردیده که در 20325 صفحه و 82 مجلد به صورت داخلی تنقیح و تدوین شده است.»

بنده از 7 سالگی که خواندن یاد گرفتم، تا امروز قریب 30 سال است که کتاب‌ها، مقالات، مطالب و اخبار گوناگونی خوانده‌ام که هرکدام به سهم خود در موارد گوناگونی برایم مفید بوده و گره از مشکلات فکری، روحی و زندگی‌ام باز کرده و حقایق مهمی را با استفاده از آنها دریافته‌ام. اما شهادت می‌دهم که هرگز متنی (جز متون دینی) به قاعدة متن فوق برایم راهگشا و حاوی نکات ظریفه و طریفه نبوده. پاره‌ای از استنتاجات خود را از این متن برایتان نقل می‌کنم که شما نیز از فیض آگاهی محروم نشوید.

1- با تقسیم عدد 6115432 (تعداد کلمات رئیس‌جمهور) بر عدد 480766 (تعداد سطور رئیس‌جمهور) درمی‌یابیم که رئیس‌جمهور در هر سطر از آثارشان به طور متوسط از 13 کلمه استفاده کرده است.

2- با تقسیم عدد 480766 (تعداد سطور رئیس‌جمهور) بر عدد 20325 (تعداد صفحات رئیس‌جمهور) درمی‌یابیم که در هر صفحه از آثار رئیس‌جمهور تقریباً‌ 24 سطر وجود دارد.

3- با تقسیم عدد 20325 (تعداد صفحات رئیس‌جمهور) بر عدد 82 (تعداد مجلدات رئیس‌جمهور) درمی‌یابیم که هرجلد از آثار رئیس‌جمهور حدوداً 248 صفحه دارد.

4- با کم کردن عدد 22 از عدد 82 (تعداد مجلدات رئیس‌جمهور‌) درمی‌یابیم که تعداد مجلدات آثار تدوین شده از سخنرانی‌ها، نامه‌ها و پیام‌های رئیس‌جمهور در 4 سال گذشته، 60 جلد بیشتر از صحیفة امام(ره) است.

5- یک مرکز پژوهش و اسناد در ریاست جمهوری وجود دارد که کارش این است که از گفته‌ها و نوشته‌های رئیس‌جمهور محافظت و مراقبت کند که کسی به آنها دستبرد نزند و کم و زیادشان نکند، تا برای شهادت‌پژوهشی و تاریخی آماده باشد.

6- با توجه به عباراتی نظیر «پیاده‌نویسی مطالب»، «شهادت‌ پژوهشی و تاریخی»، «محاسبة قریب به یقین داده‌ها» و... می‌فهمیم که اساساً مسئول تنظیم، تدوین و انتشار آرای رئیس‌جمهور، فارسی‌اش خیلی خوب نیست و نثر بدی دارد.

در ادامة این مقالة راهگشا آمده است: «رئیس‌جمهور به هژمونی پارادایم‌های لیبرالی و سوسیالیستی عمیقاً بی‌اعتنا بوده و به دنبال تعمق در کشف مدل‌های بومی توسعه و کاربست الگوی ایرانی- اسلامی برای ادارة انسان و جهان می‌باشد و ...»

از مطالعة این بخش نیز مستفاد می‌شود که:
1- نگفتم آقای نویسنده نثر بدی دارد؟!
2- ولی در عوض خیلی باسواد می‌باشند!
3- رئیس‌جمهور برای ادارة انسان و جهان آماده و دارای برنامه است.

منبع : خبر آن لاین
دسته ها : ادبی - طنز
چهارشنبه بیست و یکم 5 1388

کمیته حقیقت‌یاب

فرهنگ > طنز  -  شهرام شکیبا

الیاس نادران، نماینده تهران در مجلس و عضو کمیته حقیقت‌یاب بررسی اغتشاشات بعد از انتخابات گفته: «شناسایی لباس شخصی‌ها تا حدودی انجام شد، ولی هنوز به نتیجه قطعی نرسیده‌ایم.»
1- احتمالاً منظورشان از «تا حدودی» این است که لباس شخصی‌ها جماعتی بوده‌اند که لباس شخصی به تن داشته‌اند و چیز‌های بلند و محکمی از جنس چوب به دست داشته‌اند. همین.
2- واقعاً که اعضای محترم کمیته خسته نباشند. تو رو خدا یک چند روزی بروند استراحت کنند بابت این همه زحمت و مرارت.
3- شناسایی جماعتی که یک روز در میان توی خیابان هستند، این قدر مشکل است؟ یک نوک پا بروند سرکوچه از جماعت بپرسند، شما که هستید و از کجا آمده‌اید و غیره.
4- خود من یک رفیق دارم که چاق است و همه اعضای هیأت ماهانه‌مان هم او را می‌شناسند. شخصی به نام «د.د.ع» ایشان از لباس شخصی‌هاست. چطور من لباس شخصی‌ می‌شناسم، شما نمی‌شناسید؟

غلط می‌کنند!
برخی از نمایندگان اقلیت مجلس گفته‌اند در مراسم تحلیف رئیس‌جمهور شرکت نمی‌کنند. جواد کریمی قدوسی، نماینده مشهد در گفتگو با «فردا» در واکنش به این ماجرا گفته: «اگر آنها جرأت دارند، شرکت نکنند!» و گفته: «نمایندگان فراکسیون اقلیت غلط می‌کنند در مراسم تحلیف رئیس‌جمهور شرکت نکنند.»

1- مقصر خبرنگار است. آدم وقتی می‌بیند آقای دکتر عصبانی است که هی سؤال نمی‌کند. می‌رود، فردا می‌آید سؤالش را می‌پرسد که سرشوخی و فحش هم باز نشود.

2- احتمالاً آنها که در مراسم تحلیف شرکت نمی‌کنند، دچار این مراحل می‌شوند:
الف- گازگرفتگی: شامل سرفه و اشک و تنگی نفس
ب: فحش‌خوردگی: که معمولاً با گاز‌گرفتگی همزمان رخ می‌دهد.
ج: باتوم‌خوردگی: مثل همان فحش‌خوردگی‌ است، فقط درد دارد و جایش می‌ماند.
د: بازداشت‌شدگی: رفتن به یک بازداشتگاه شامل یک سوئیت مبله باحال.
هـ: روشن‌شدگی: در جریان بازداشت وقتی بازجو دارد هی به او چای تعارف می‌کند و قربان صدقه‌اش می‌رود، یکباره متحول می‌شود.
و: اعتراف‌کردگی: طرف به میل خودش جلوی دوربین می‌نشیند و همه‌چیز را می‌گوید.
ز: شرمندگی

3- انصافاً عجب اوضاع و احوال توپی داریم. یکی فحش می‌دهد، یکی کله به تاق می‌کوبد، یکی چوب...

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز
چهارشنبه جهاردهم 5 1388

همه را محاکمه کنید

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

در پی برگزاری دادگاه متهمان اخیر، خیلی‌ها به تکاپو افتاده‌اند و دائم سفارش دادگاه و محاکمه جدید صادر می‌کنند. از جمله ایرنا که نوشته: «موسوی و خاتمی و خوئینی‌ها را محاکمه کنید.»
دیدم حالا که تنور داغ است،‌ بد نیست من پیشنهاد محاکمه صادر کنم.

باسلام
لطفاً موسوی و خاتمی و هاشمی و خوئینی‌ها و آقامجید را محاکمه کنید. چند نفر اول را که می‌شناسید... و اما آقامجید: نامبرده همسایه بغلی ما می‌باشد و دائماً اتومبیل گرانقیمتش را که معلوم نیست با چه پولی خریده، روی پل ما پارک نموده،‌ عوض خرید سبزی خوردن از سبزی‌فروشی، از سوپر محل سبزی‌خوردن «دکتربیژن» می‌خرد و با باگت و ماءالشعیر می‌برد خانه. نامبرده در روز نمازجمعه آقای هاشمی با سجاده (آلت جرم و براندازی) حوالی دانشگاه تهران دیده شده. در حالی که عمراً به ریختش نمی‌خورد این کاره باشد. لذا وی پلورالیسم می‌باشد و برانداز و جاسوس و اینها. او حتی یک‌بار در آستانه حضور 40میلیونی به من گفت: «می‌خوای به کی رأی‌ بدی آقاشهرام؟» و تابلو بود که منظورش این بود که برو توی خیابون آشوب کن. یک بار هم 22 بهمن 7 سال پیش خودم دیدم که داشت «الله‌اکبر» می‌گفت که این کارش از قبل نشان‌دهنده برنامه‌ریزی برای آشوب‌های اخیر در جهت استکبار و پلورالیسم است و می‌خواسته مملکت را پلورالیسمی کند. او همیشه ساعت 9 شب آشغال می‌گذاشت توی سطل کنار خیابان ولی به شهادت همه همسایه‌ها روز 18 تیر ساعت یک بعدازظهر آشغال‌هایش را آورد که در بین آنها مقداری هم کاغذ و دستمال توالت دست‌دوم و... بود که همگی قابل اشتعال می‌باشند. این‌کار در آن روز خاص چه تعبیری جز کمک به آشوب‌طلبان و سطل‌ آشغال آتش‌زن‌ها و پلورالیسم و مخملی‌ها می‌تواند داشته باشد؟
نامبرده در کمال شرارت یک گربه هم توی خانه دارد که اسمش مخمل می‌باشد. اشاره از این روشن‌تر به انقلاب مخملی؟
لطفاً نامبرده را هرچه سریع‌تر دستگیر کرده و به اشد مجازات اعدام محکوم نمایید تا هم شر این مخملی‌ها و پلورالیسم‌های نجس کم شود، هم دیگر مثل پارسال جرأت نکند بیاید خواستگاری دخترعمه بنده که می‌‌خواهد درسش را بخواند و تازه پس از پایان تحصیل هم می‌خواهد همسر یک جوان غیور مثل این‌جانب شود، نه یک سرمایه‌دار خودفروخته مخملی پلورالیست مانند این آقامجید.
موفق و مؤید باشید.

سنگسار نباید گردد
اخیراً فیلم «سنگسار ثریا.م» به کارگردانی سیروس نورسته و بازی شهره آغداشلو در هالیوود ساخته شده است. احتمالاً این فیلم یک موج تازه در داخل و خارج ایجاد خواهد کرد.
خدمت شما عرض کنم حکم سنگسار به لحاظ فقهی فقط شامل زنای محصنه (بین زن شوهردار با مردی غیر از همسرش) می‌شود که تازه چهار شاهد در شرایطی خاص داشته باشد.
بدین‌وسیله پیشنهاد می‌کنم تا فعالان و مخالفان این مجازات اسلامی در داخل و خارج، سریعاً یک «انجمن جهانی حمایت از زنای محصنه» تشکیل دهند تا بعد از اکران جهانی این فیلم علیه سنگسار فعالیت‌ شایانی نمایند.

بمب شیمیایی
محمدمهدی زاهدی، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری گفته: «قرار بود (مخالفان) در آشوب‌های انتخاباتی 10 بمب شیمیایی منفجر کنند.»
1- در اینکه مخالفان و دشمنان کارشان دشمنی است و از آشوب بهره می‌برند و غیره، شکی نیست. ولی واقعاً آقای وزیر می‌داند بمب شیمیایی چیست و چه کارکرد و فرآیندی دارد و چه ملزوماتی می‌خواهد؟
2- مگر بمب‌های فیزیکی (!) چه اشکالی داشته که مخالفان می‌خواستند با بمب شیمیایی مملکت را خراب کنند؟

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز
سه شنبه سیزدهم 5 1388

ورود به اشرف، خروج از اشرف

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

در خبرها خواندم ارتش عراق با زور و فشار خواسته تا وارد قرارگاه اشرف شود. اینکه چه میزان موفق شده و تا کجا وارد اشرف شده را نمی‌دانم. اما نکته جالب در اینجاست که جماعت ساکن اشرف (منافقین) پیام فرستاده‌اند که امان‌نامه بگیرند، بیایند به ایران.
1- مگر این جماعت، ایرانی به حساب می‌آیند که می‌خواهند بیایند؟
2- یک‌بار آمدند با تانک و مسلسل و قرص سیانور، کافی نبود؟
3- تو رو خدا، خیلی دردسرمون کمه که یه مشت قاتل و خل و دیوونه رو که یک‌بارم رسماً حمله کردن راه بدیم؟
4- واقعاً اونا درباره ما چی فکر می‌کنن؟
5- اصلاً مگه فکر هم می‌کنن؟

تأمینا هم جان داد
در خبرها خواندم که «تأمینا»‌به علت عوارض ناشی از تب حاد و مواج جان سپرده است. ضمن فشاندن اشک تحسر فراوان از دو دیده به عرض می‌رسانم که نامبرده، دومین گوساله شبیه‌سازی‌ بود که جان داد. گوساله قبلی هم که «بنیانا» نام داشت، به همین دلیل مرحوم شده است.
عیبی ندارد، عمر دست خداست. چه عمر بنده باشد چه عمر گوساله‌هایی به نام‌های «تأمینا» و «بنیانا». خوشبختانه به خاطر شبیه‌سازی، این دو گوساله بازماندگان داغدار و خانواده‌های وابسته سببی و نسبی نداشته‌اند.
حالا که پروژه گوساله‌سازی به قول معروف جواب نمی‌دهد، بهتر نیست یک کمی روی انسان‌سازی سرمایه‌گذاری کنیم که پولمان هم سوخت نشود؟

عملیات اجرایی
خبرگزاری «فارس»: «معاون سرمایه‌گذاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری از آغاز عملیات اجرایی 779 سرویس بهداشتی با اختصاص بیش از 190 میلیارد ریال اعتبار خبر داد.»
از این خبر مسرت‌ اثر فی‌الحال در پوست نمی‌گنجم. فقط چند سؤال در ذهنم شکل گرفته است:
1- کلنگ این عملیات اجرایی بزرگ را کدام‌یک از مدیران زده‌اند؟
2- با توجه به تغییر مدیریت سازمان، افتخار افتتاح این پروژه نصیب چه کسی می‌شود؟
3- حالا که معلوم شده 779 سرویس بهداشتی لازم داشته‌ایم، با این فرض که هر سرویس 10 نفر مراجعه‌کننده داشته باشد، این سؤال مطرح می‌شود که این 7790 نفری که دست‌کم یک بار نیاز به استفاده از سرویس بهداشتی داشته‌اند، تاکنون کارهایشان را کجا انجام داده‌اند؟

اخبار علمی
بعد از آن خبر عمرانی اساسی، این چند خبر علمی افتخارآمیز را هم از «فارس» بخوانید، در کنار خانواده افتخار کنید و خودتان به عنوان تکلیف شب، سؤالات احتمالی‌تان را بنویسید.
- دستگاه سنجش قوس ستون مهره‌ها طراحی شد.
- ارسال پیام کوتاه احتمال وقوع تصادف را 20 برابر می‌کند.
- نانو صفحه برای حذف رنگدانه‌های آلی از پساب‌ها ساخته شد.
- خواص رئولوژی قیر با کمک نانوذرات رس بهبود یافت.
- ساخت آیفون کارتی هوشمند با استفاده از کارت تلفن باطله.
- تأثیر جویدن سبزی کوهی بر تقویت لثه و دندان کودکان.

منبع: خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز
پنج شنبه هشتم 5 1388
طنز/ایراد این افراد باعث حضور دوباره رحیم مشایی در کابینه می‌شود!

اعتمادملی، مهدی طوسی: همانطور که می‌دانید محمود احمدی‌نژاد به‌رغم میل باطنی اسفندیار رحیم مشایی را عزل کرد. می‌خواهیم در راستای علاقه شخصی احمدی‌نژاد به مشایی چند نفر را برای این پست پیشنهاد بدهیم که ایرادهایشان باعث شود همان رحیم مشایی به کابینه برگردد:

پسراکبر‌هاشمی رفسنجانی: حسن انتخاب پسرهاشمی به عنوان معاون رئیس‌جمهور برای رئیس‌جمهور در این است که اگر پولی در کابینه گم شد می‌توان گردن او انداخت و به همین دلیل اسفندیار رحیم مشایی را که اگر پول هم گم شود نمی‌توان گردن او انداخت را به عنوان معاون اول رئیس‌جمهور به کابینه برگرداند!

هاچ زنبور عسل: انتخاب‌هاچ یک حسن برای رئیس‌جمهور دارد و آن هم این است که چون او هیشه دنبال مادرش می‌گردد و فرصت ماندن در کابینه را ندارد می‌توان همان روز اول او را عزل و به جای ایشان مشایی که اصولا دنبال کسی نمی‌گردد و فرصت زیادی دارد را معاون اول کرد!

علی کریمی: علی کریمی هم مثل‌ هاچ زنبور یک دانه ایراد بیشتر ندارد؛ چون علی کریمی با مچ بند سبز وارد زمین شد می‌توان همان بدو امر حضور او در کابینه را ملغی اعلام و به جای ایشان رحیم مشایی که هیچ وقت مچ بند سبز نبسته را معاون اول کرد!

مجید غلام‌نژاد بازیکن تیم پاس همدان: غلام‌نژاد هم مثل علی کریمی و‌ هاچ زنبور عسل یک ایراد دارد و آن هم این است که رنگ پیراهن تیمی که او در آن بازی می‌کند سبز است و بنابراین می‌توان به همین اتهام حضور او در کابینه را تمام شده تلقی کرده و به جای او اسفندیار رحیم مشایی که هیچ وقت لباس سبز تنش نکرده را به سمت معاون اولی انتخاب کرد!

محمود احمدی‌نژاد: اگر آقای رئیس‌جمهور خودش را به عنوان معاون اول انتخاب بکند ویژگی‌اش در این است که می‌تواند بعد از مدتی که آب‌ها از آسیاب افتاد عنوان کند: «سرم شلوغ است و نمی‌توانم به همه کارها برسم بنابراین اسفندیار رحیم مشایی که سرش شلوغ نیست و می‌تواند به همه کارها برسد را به عنوان معاون اول خودم انتخاب می‌کنم.»
ثمره‌هاشمی: انتخاب این فرد به عنوان معاون اول یک حسن دارد و آن هم این است که چه او معاون اول باشد و چه رحیم مشایی؛ هیچ فرقی ندارد. چرا که عمق رفاقت این دو نفر با احمدی‌نژاد زیاد است. به تعبیری این دو نفر نزد رئیس‌جمهور یک عمق را دارند!

صادق محصولی: ایرادی که صادق محصولی دارد این است که یک روز انتخابات برگزار می‌کند و تا ماه‌ها درگیر جمع و جور کردن حاشیه‌های آن است! و بنابراین اگر معاون اول هم بشود باید به عنوان وزیر کشور سابق در مورد انتخابات پاسخ بدهد؛ پس می‌توان او را معاون اول کرد و بعد مدعی شد که او هنوز درگیر توضیح پیرامون انتخابات است و بهتر است به جای او رحیم مشایی را که اصلا درگیر انتخابات نیست معاون اول کرد!

مهدی مهدوی کیا: ایراد مهدی مهدوی کیا برای این پست این است که وی در ایران حضور ندارد. می‌توان او را به عنوان معاون اول رئیس‌جمهور انتخاب کرد و بعد مدعی شد او در ایران نیست و نمی‌تواند به رتق و فتق امور کابینه بپردازد پس وی عزل و به جای ایشان اسفندیار رحیم مشایی که تا به حال آلمان را از نزدیک ندیده را جایگزین او می‌کنیم!

محمد علی آبادی: ایراد محمد علی آبادی در این است که به وعده‌هایی که می‌دهد عمل نمی‌کند. مثلا قول داد که تیم ملی را به جام جهانی ببرد و زد زیر قولش! پس می‌توان او را به عنوان معاون اول انتخاب کرد و درست زمانی که قول داد کابینه را به یک اجلاس جهانی ببرد و نبرد وی را عزل کرده و به جای او اسفندیار رحیم مشایی را که توان بردن کابینه را به هر گونه اجلاسی دارد معاون اول کرد!

حنا دختری در مزرعه: حنا دو تا ایراد دارد. ایراد اول او این است که دختر است و یک دختر نمی‌تواند به عنوان معاون اول انتخاب بشود! و ایراد دومش این است که دائم در مزرعه مشغول است و توان آمدن به شهری به گندگی تهران را ندارد! پس می‌توان به جای او اسفندیار رحیم مشایی را که هم مرد است و هم در تهران ساکن است را به عنوان معاون اول انتخاب کرد!

علی لاریجانی: لاریجانی یک ایراد بسیار بزرگ دارد و آن هم این است که در زمان ریاست او بر سازمان صدا و سیما سریالی به نام «خونه مادربزرگه» ساخته شد که در آن شخصیتی به اسم «مخمل» حضور داشت که ترویج علنی انقلاب مخملی محسوب می‌شد! بنابراین می‌توان به جای او از اسفندیار رحیم مشایی استفاده کرد که در دوران مدیریتش حتی شلوار مخملی هم نپوشیده چه برسد به اینکه سریالی بسازد که در آن شخصیتی مخملی داشته باشد!

منبع : پارلمان نیوز

دسته ها : ادبی - طنز
چهارشنبه هفتم 5 1388

تزریقات

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

«فارس»: اباصلت سیاح، معاون سیاسی امنیتی استاندار زنجان گفت: «تزریق‌کنندگان یاس و ناامیدی در جامعه در مسیر ضد انقلاب هستند».
در این که یأس و ناامیدی نباید در جامعه باشد و وجود این امور در جامعه خواست دشمنان است شکی ندارم. مسئله بر سر «تزریق» ماجراست.
1- تزریق یأس و ناامیدی در جامعه چگونه شکل می‌گیرد؟ وریدی است یا عضلانی؟
2- اگر رگ جامعه پیدا نشد یا اساساً بی‌رگ بود، می‌شود تزریق را در عضله انجام داد یا نه؟
3- در این صورت باید تزریق عضلانی عمیق‌تر صورت گیرد؟ شدت فشار در تزریق چقدر باید باشد؟
4- آیا برای جوامعی که از آمپول می‌ترسند، شربت، قرص، یا شیاف یأس و ناامیدی هم طراحی شده یا نه.

همایش
خبرگزاری «فارس»: همایش «قاتل خاموش و ازدواج و روابط زناشویی» در شهرستان سقز برگزار شد.
1- به نظر شما در این همایش درباره چی صحبت شده است؟
2- چرا این همایش‌ها را در تهران هم برگزار نمی‌کنند؟ مگه ما دل نداریم؟
3- «ازدواج و روابط زناشویی‌اش را بلدیم و می‌دانیم چیست، قضیه «قاتل خاموش» چیست؟ منظورشان خانواده‌هایی هست که با «مادرزن» یا «مادرشوهر»شان زندگی می‌کنند؟

افتخار
«فارس»: برای نخستین بار دوبل سیار در واحد انباشت و برداشت هوپر ساخته شد.
خدا را شکر. ما موظفیم که افتخار کنیم و به وظیفه‌مان هم عمل می‌کنیم. لذا ضمن افتخار شدید، صادقانه اعلام می‌داریم که نمی‌دانیم این قضیه‌ای که در بابش مشغول افتخاریم چیست.

بحث ریاضیات درباره دارو
در «فارس» خواندم که احمدرضا ریاضیات، مدیرکل بیمه خدمات درمانی استان اصفهان گفته: «فرهنگسازی در اصلاح الگوی مصرف دارو ضروری است».
فرمایش ایشان واقعاً متین است. من خودم یک بنده خدایی را می‌شناسم که روزانه 170 عدد «دیفونکسیلات» می‌خورد. خب باید این افراد را آگاه کنیم یا دست کم برایشان حب شیره یا تریاک تهیه کنیم. مصرف این همه قرص عوارض جانبی جبران‌ناپذیری دارد.

پرونده
در «فارس» خواندم که علی اللهوردیان، رئیس حوزه قضایی چایپاره گفته: «پرونده‌های قضایی در چایپاره طی 15 روز رسیدگی می‌شود.»
1- من که نمی‌دانم چایپاره کجاست، ولی به هر حال پیشنهاد می‌کنم یا چایپاره را بیاورند تهران، یا تهران را بکنند چایپاره.
2- به کلیه شهروندان تهرانی توصیه می‌کنم هر کار خاصی نظیر کتک زدن همدیگر، کشتن زن صیغه‌ای، تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه و . . . دارند یک نوک پا بروند چایپاره که اقلاً زودتر تکلیفشان مشخص شود. بلاتکلیفی بد دردی است.

 

دسته ها : ادبی - طنز
دوشنبه پنجم 5 1388

ساربان

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

متن زیر برای ساخت ویدئوکلیپ، به مناسبت استعفای اسفندیار رحیم‌مشایی نوشته شده است.

غزل: سعدی شیرازی
دستگاه: ناجور
آهنگساز: جناب آقای باربد  با همکاری سرکارخانم نکیسا
نوازندگان: حسین علیزاده، کیهان کلهر، محمد موسوی و محسن نامجو
خوانندگان: شکیبا و شکیلا
کارگردان: کوجی زادوری
بازیگران: شهرام شکیبا، اسفندیار رحیم‌مشایی، ساربان (با تشکر از گروه خردادیان و لباس‌شخصی‌ها)
گوینده: فرزاد جمشیدی
ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می‌رود
وان دل که با خود  داشتم با دلستانم می‌رود

تصاویر اسلوموشن از حرکت یک کاروان شتر، در غروبی غم‌انگیز. بادی در صحرا می‌وزد  و خس و خاشاک به هوا بلند می‌شود. بر اثر باد پرده کجاوه اصلی به کناری می‌رود. از میان پرده لبخند اسفندیار رحیم‌مشایی را می‌بینیم. از نگاه اسفندیار، یک سایه را در بیابان می‌بینیم که تکیده و رنجور ایستاده و جای قلبش در سینه‌اش خالی است و از سوراخ سینه‌اش که به شکل قلب است، آن طرف پیداست. غروب  خورشید  را از سوراخ روی سینه وی‌ می‌بینیم. او شهرام است. اسفندیار برای او دست تکان می‌دهد. شهرام دیگر طاقت نمی‌آورد، صیحه‌ای  برمی‌کشد  و از گریه بیهوش می‌شود.
من مانده‌ام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
دستی کاهگل زیر دماغ شهرام می‌گیرد. به هوش می‌آید. به کاروان نگاه می‌کند. یکباره چهره‌اش درهم می‌رود و همزمان یک «آخ» می‌گوید و دوباره بیهوش می‌شود.
گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی‌ماند که خون، بر آستانم می‌رود
خون گرم روی ماسه‌ها روان است. رد خون دنبال می‌شود، معلوم می‌شود شهرام که جای قلبش خالی‌ست، به شدت به خاطر این مسئله خون‌ریزی دارد. دوربین می‌چرخد. از بغل سوراخ روی سینه او ریش روییده و به سرعت در حال رشد است.
محمل بدار ای ساربان، تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می‌رود

شتر حامل کجاوه اسفندیار آرام حرکت می‌کند. ساربان دست در جیب لباسش می‌کند و یک شوکر برقی درمی‌آورد. شوکر را به لب و لوچه شتر می‌چسباند و می‌زند. شتر باز هم حرکت نمی‌کند ولی فریاد می‌زند. اسفندیار پرده کجاوه را  کنار می‌زند و به زبانی غریب یک چیزهایی به ساربان می‌گوید. ساربان باتوم به دست به پشت سر شتر می‌رود. او را نمی‌بینیم. فقط می‌بینیم که شتر به سرعت نور در صحرا می‌دود و الباقی کاروان را هم پشت سر خودش می‌کشد. شهرام نگران و متعجب به این صحنه‌ها می‌نگرد.

باز آی و بر چشمم نشین، ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود
شهرام طاقباز روی زمین افتاده و گریه می‌کند و جیغ می‌کشد. اسفندیار آرام‌آرام بر سر او  می‌آید و می‌نشیند روی چشم وی. از نگاه شهرام آسمان تاریک می شود.
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود  به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شهرام به زبان‌های گوناگون مانند انگلیسی، فرانسه، آلمانی، چینی، سواهیلی، اسپرانتو، سرخه‌ای و حتی به خط میخی، هیروگلیف و غیره می‌گوید: اسفندیار نرو، ولی او می‌رود. تا برای انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بازگردد.

THE END

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز
يکشنبه چهارم 5 1388

خدایا! این سوژه رو از ما مگیر

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

نگرانم، نگران و ملتهب. تصویر مبهم از آینده در ذهن دارم، تصویر مغشوش، درهم و تیره و تار. دائم دلم هری می‌ریزد. مثل وقتی که توی خواب می‌بینی که از بلندی در حال سقوطی در یک فضای بی‌انتهای سیاه و دلهره‌ات آنقدر زیاد می‌شود که از خواب می‌پری. دائم، هر لحظه و هر دقیقه، یک چنین حالی دارم این روزها. از خواب و خوراک هم افتاده‌ام. پاک پژمرده و افسرده و خاک بر سر شده‌ام، رفته‌ام پی‌کارم.

هرکس دیگری هم جای من بود همین حال را پیدا می‌کرد. همه دار و ندارم، دارد از دست می‌رود. اگر یک نفر، دو نفر بودند، مبارزه می‌کردم، مجاهدت می‌کردم، اما حالا چه؟ به قول حافظ «روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد.» الان اوضاع عجیب شده. همه، دوست و دشمن یکصدا و همدل و هم‌رأی شده‌اند که الا و لابد باید «اسفندیار رحیم‌مشایی» از سمت معاون اولی برکنار شود. در این میان هیچ‌کس هم فکر این دل صاحب مرده من را نمی‌کند. اگر او برود، من درباره چه بنویسم؟ با کدام سوژه دائمی این ستون را سرپا نگه دارم؟ این ستون به او عادت کرده، اصلاً از او هویت گرفته. اگر او نباشد، ستون هم نیست. دائم در حال تضرع به درگاه خداوندم، چاره دیگری ندارم. فقط او چاره‌ساز بیچاره‌ای چون من است.

هیچ‌کس حالم را درک نمی‌کند. فقط یک نفر است که حال من را دارد و احتمالاً‌ با من بی‌نوا، همنواست، محمود احمدی‌نژاد و بس. لذا این ابیات شورانگیز سعدی شیرازی را تصور کنید که با صدای ساز استاد محمد موسوی و آواز من و محمود احمدی‌نژاد در دستگاه همایون اجرا می‌شود بر روی تصاویر اسلوموشنی از اسفندیار رحیم‌مشایی و طبیعت.

ای ساربان آهسته ران کآرام جانم می‌رود
وان دل که با خود داشتم با دل‌ستانم می‌رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که اسفندیار رحیم‌مشایی جانم می‌رود
اگر عمری باقی مانده بود، فردا یک ویدئوکلیپ خوب، بر روی همین شعر برایتان می‌نویسم. امشب باید بروم، در احوالات خاصی، در بحر مکاشفت مستغرق شوم تا تصاویر به ذهنم بیاید.

توپولف می‌خریم همچین و همچون
سعید حسامی، مدیرعامل هما در گفت‌وگو با فارس خبر از خرید 400 هواپیمای مسافربری داد،‌ هواپیماهای توپولف 154،‌ توپولف 204 و هواپیمای MD.
از این همه لطف و مرحمت بزرگواران در حق مردم ممنونم اما چرا بی‌خود خودشان را این همه به زحمت می‌اندازند. همین هواپیماهایی که داریم خوب است. فقط می‌توانند به شکل رندم و اتفاقی هرچند وقت یک بار مسافران یک پرواز را انتخاب کنند و به کیترینگ اعلام نمایند که به میزان کافی و لازم «مرگ موش» یا «داروی نظافت»‌ توی غذای مسافران بریزند.

مرد موفق تاریخ
در «فارس» خواندم که سیدمحمد میرباقری، رئیس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی گفت: «احمدی‌نژاد پیروز جنگ جمل، صفین و احزاب بود.»
با این حساب به زودی جملات زیر را هم از ایشان خواهیم خواند:
1- احمدی‌نژاد نفت را ملی کرد.
2- احمدی‌نژاد سومنات را فتح کرد.
3- احمدی‌نژاد از هفت‌خوان گذشت و کیکاوس را از مازندران نجات داد.
4- احمدی‌نژاد خندق را کند.
5- احمدی‌نژاد آمریکا را کشف کرد.
6- احمدی‌نژاد تابلوی مونالیزا را کشید.
7- احمدی‌نژاد برادران آبمنگل را جداجدا در حمام زیر بازارچه و کشتارگاه و راه‌آهن کشت.

آسفالت دماوند
آدم‌ها هم سر چه چیزهایی بحث و جدل می‌کنند، همه‌اش بیهوده. در «فارس» خواندم که رحمت عباس‌نژاد، رئیس سازمان میراث فرهنگی مازندران گفته: «مدعیان آسفالت‌ شدن دماوند باید پاسخگوی ادعای خود باشند.»
1- خب کاری ندارد، یک گروه بروند ببینند آسفالت شده یا نه. ادعا و پاسخگویی و جنگ و جدل ندارد که.
2- اگر هم کار دارند،‌ خب از دور با دوربین نگاه کنند.
3- اساساً مگر عیبی دارد که یک کوهی را آسفالت کنند. خیلی باشکوه‌تر می‌شود. فکرش را بکن، وقتی با هواپیماداری از فراز دماوند می‌گذری، درست لحظاتی قبل از سقوط، چشمت به بزرگترین آتشفشان آسفالته جهان می‌افتد.
4- اگر همه‌اش را آسفالت کنند، حتماً اسممان در کتاب رکوردهای «گینس» هم ثبت می‌شود که افتخار بزرگی‌ است و برگ زرین دیگری است بر سایر برگ‌های زرین.

منبع : خر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز
شنبه سوم 5 1388

تو رو خدا از شام تشریف بیارین!

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

محمود احمدی‌نژاد گفته: «مشایی چرا باید استعفا بدهد؟» و «اگر کسی از نزدیک با آقای مشایی آشنا شود، نظراتش تغییر خواهد کرد.»
متأسفانه تعداد کسانی که باید نظرشان نسبت به آقای مشایی تغییر کند، خیلی زیاد است. لذا اگر مرحمت کنند نوبت بنده را جلو بیندازند ممنون می‌شوم.
زری‌خانوم: پری‌ خانوم‌جون، امشب با بچه‌ها و بابای بچه‌هاتون تشریف بیارین شام در خدمتتون باشیم. آقامجید ما هم زود از سر کار میاد امشب.
پری‌خانوم: شرمنده. ما امشب دعوتیم.
زری‌خانوم: وا! کجا؟
پری‌خانوم: منزل آقای رحیم‌ مشایی اینا.
زری‌خانوم: اِ، چه جالب. با بزرگون رفت‌وآمد می‌کنین!
پری‌خانوم: نه، بابای بچه‌ها یه کم نسبت به عملکرد ایشون انتقاد داشته، دعوتمون کردن که از نزدیک باهاشون آشنا بشیم تا نظراتمون تغییر کنه. شمام بیاین. گفتن امشب آقای شهرام شکیبام دعوت داره که نظرش عوض بشه.
زری‌خانوم: چه خوب. ایشونم میاد؟
پری‌خانوم: آره. البته خودش نمیاد، میارنش.

نوش جان
در خبرها خواندم که «یک نوجوان چینی مدت 5 سال است که هر روز گازوئیل می‌خورد.»
خواهش می‌کنم این برادر غیور چینی‌مان را همراه الباقی اجناس مملکت که چینی‌‌ست از کشور دوست و برادر «چین» وارد کنند. اگر هم نمی‌شود، دست کم یک مدتی قرض بگیرند تا بیاید یک دورة فشرده هم برای ما بگذارد. چون انصافاً خوردن چلو بوقلمون همراه با نفت که این روزها سرسفره‌ها فراوان است و موج می‌زند یک کمی سخت است. هنوز عادت نداریم. ان‌شاء‌الله این مشکل مختصر باقی‌مانده هم به دست توانمند و همت بلند این نوجوان غیور چینی رفع شود.

سوانح
بعد از «سوانح» احمد غزالی، جالب‌ترین چیزی که تا امروز درباره سوانح خوانده‌ام، گزارشی‌‌ست که خبرگزاری «فارس» در سایتش گذاشته است.
در این گزارش آمده: «طی هفت سال گذشته 371 سانحه مرگبار هوایی با 7209 نفر کشته در دنیا رخ داده که سهم ایران از تعداد سوانح هشت سانحه (دودرصد) و از تعداد کشته‌ها 625 نفر (هشت‌درصد) بوده است.»
1- خوشبختانه اگر تعداد سقوط‌هایمان کم بوده (2درصد) در عوض تعداد کشته‌هایمان (8درصد) خوب است. این اعداد نشان می‌دهد که سقوط‌هایمان موفق‌تر از سایر کشورهای جهان بوده که جای تقدیر دارد.
2- ای کاش تعداد هواپیماهای موجود و تعداد پروازها را در کل جهان می‌نوشتند و با ما مقایسه می‌کردند. قطعاً به عدد بزرگتر و افتخارآمیزتری می‌رسیدیم. ما با همین تعداد محدود هواپیما و پروازهایشان این همه سقوط موفق داشته‌ایم، کم که نیست.

شب شعر
درج اخبار فرهنگی و توجه به ادبیات امر بسیار مهمی است که باید ارباب رسانه‌ به آن اهتمام ورزند.
خبرگزاری «فارس» در همین راستا به اخبار فرهنگی جهان نیز گوشه چشمی دارد. خبر زیر را بخوانید:
«فارس»: مراکشی‌ها مسابقه شعرسرایی درباره الاغ‌ها برگزار می‌کنند.
«برگزارکنندگان این جشنواره هدف از برگزاری آن را خارج کردن الاغ‌ها از حاشیه اذعان و به خدمات زیادی که این حیوان در طول تاریخ به انسان‌ها کرده است و جبران بخشی از ظلمی که انسان‌ها به این حیوان صبور روا داشته‌اند، می‌دانند.»
بدین‌وسیله از چند چیز تشکر می‌کنم.
1- من هم به سهم خودم از الاغ به خاطر خدماتش در طول تاریخ به انسان متشکرم.
2- بنده از مسئولان شب شعر الاغ مراکش به خاطر ظلم‌ستیزیشان تقدیر و تشکر می‌نمایم.
3- ضمناً از مسئولان محترم خبرگزاری «فارس» به خاطر اطلاع‌رسانی وسیع و شفافشان کمال تشکر را دارم. موفق باشند و پاینده در این مسیر خطیر

منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز
پنج شنبه اول 5 1388

مگر می‌شود؟

فرهنگ > طنز  - شهرام شکیبا

عالم و آدم، اصولگرا و اصلاح‌طلب، این‌وری و آن‌وری شاکی شده‌اند از بابت معاون اولی اسفندیار رحیم‌مشایی. این میان دو گروه عمده مشعوف شده‌اند از این انتصاب. 1- گروه اول 2- من. گروه اول برای این شادی و شعف دلایل خاص خودشان را دارند و من هم دلایل خودم را. دلایل من روشن است و اهم آنها این که حضور مداوم و مؤثر ایشان در هیأت دولت، موجب رونق طنز و طنزنویسی در کشور می‌شود.
خوشبختانه یک نفر از گروه اول هم دلایلش را برای حمایت از اسفندیار رحیم‌مشایی اعلام کرده که به جهت تنویر افکار عمومی و خصوصی عرض می‌کنم.
علی‌اکبر جوانفکر، مشاور مطبوعاتی رئیس‌جمهور گفته: «مگر می‌شود احمدی‌نژاد را تأیید‌ و انتصاب او را رد کرد؟»

1- بله می‌شود.
2- مردم به «ریاست جمهوری» احمدی‌نژاد رأی داده‌اند، نه «عصمت» وی.
3- اگر آقای جوانفکر مایلند، اعلام کنند تا بساط «رأی اعتماد» مجلس را هم جمع کنند تا تکلیف یکسره شود.
4- به نظر آقای جوانفکر از این به بعد وقتی اسم آقای «احمدی‌نژاد» آمد باید «صلوات» بفرستیم یا «دعای فرج» بخوانیم یا «جوشن کبیر»؟
5- به نظر آقای رحیم‌مشایی چی؟

مراجعه
سردار مهدی محمدی‌فر، معاون حقوقی و پارلمانی ناجا اعلام کرد: «خسارت‌دیدگان آشوب‌های اخیر به کلانتری‌ها مراجعه کنند».
1- چرا؟
2- عسس بیا منو بگیر.
3- هنگام مراجعه وثیقه و وصیت‌نامه بیاورند یا نه؟
4- قبل از مراجعه به خانواده بگویند کی بر می‌گردند؟
5- نمی‌شه شما تشریف بیارین؟ آخه اینجوری صورت خوشی نداره.

تازه‌ترین اخبار فرهنگی
خبرگزاری «فارس» ویژگی‌های فراوانی دارد، از جمله توجه ویژه به تازه‌ترین اخبار فرهنگی. دیروز که مقارن بود با مبعث رسول اکرم (ص) در صفحه اصلی سایت این خبرگزاری این تیتر را دیدم: «تازه‌ترین شعر میرشکاک برای حضرت محمد (ص)». دیدن نام «یوسفعلی میرشکاک» کافی بود که خبر را باز کنم و بخوانم، چرا که بعد از انتخابات هیچ مطلب و اظهارنظری از او ندیده بودم‌.
متن خبر این بود: ‌یوسفعلی میرشکاک تازه‌ترین سروده‌اش را به مناسبت مبعث رسول اکرم (ص) منتشر کرده است.
‌ز سر بیرون نخواهم کرد سودای محمد را
نمی‌گیرد خدا هم در دلم جای محمد را
و تا آخر این غزل را نوشته بودند، همین.
این چه طرز خبر نوشتن است؟ در کجا منتشر کرد؟ هان؟ برای دوستان «فارس» که این همه به ادبیات اهمیت می‌دهند عرض می‌کنم که این غزل 4 یا 5 سال پیش سروده شده و سال 1385 در کتاب «جای دندان پلنگ» که ناشر آن «کلیدر» بوده چاپ شده است. ضمناً همان سال این غزل در کاست «داغ سودای محمد» با صدای خود شاعر از سوی حوزه هنری منتشر شده است.

1- خبرگزاری فارس دست کم سه سال عقب است.
2- با این حساب سه سال دیگر «فارس» خبر حمایت «یوسفعلی میرشکاک» را از میرحسین موسوی برای انتخابات دهم اعلام خواهد کرد.
3- چند خبر تازه و داغ دیگر از «فارس» که احتمالاً در روزهای آینده خواهیم خواند:
- ترور حسنعلی منصور.
- به توپ بسته شدن مجلس توسط کلنل لیاخوف روس.
- قتل گریبایدوف.
- حمله اشرف افغان به ایران.
- مدفون شدن پمپی زیر خاکسترهای آتشفشانی.
- ساخت هرم برای خئوپس.
- انقراض نسل دایناسورها.

کنگره بین‌المللی
«فارس» خبر داده بود که: چهارمین کنگره بین‌المللی بهداشت، درمان و مدیریت در حوادث و بلایا برگزار می‌شود.
باتوجه به اینکه مهلت ارسال آثار به این کنگره تمام نشده، برای پژوهشگران ارجمند عناوین و موضوعات زیر را پیشنهاد می‌کنم:
1- آیا یقه پیراهن مدیر باید چرک باشد یا نه؟ ادوار تاریخی چه تأثیری بر این جریان دارد؟
2- باتوجه به اینکه مدیران کشور همگی «دکتر» هستند، آیا باید در مواقع بیماری به هم مراجعه کنند یا خودشان طبابت کنند؟ همراه با بررسی عواقب مثبت هریک از اقدامات فوق برای کشور.
3- اگر مدیری دچار حادثه شد باید چه کند؟ افشاگری، تحمل، خواهش، تمنا یا آن کار دیگر؟
4- بررسی نقش مدیران در حوادث و بلایا.
5- بررسی رفتارهای مدیران در مواجهه با «بلایا» و «بلاها»!

                       منبع : خبر آن لاین

دسته ها : ادبی - طنز
سه شنبه سیم 4 1388
X