دریغ آن میزها و آن نیمکت ها - همان تعلیم ها و تربیت ها
دریغ آن جزوه های گونه گونه - زهر درسی، زهر علمی نمونه
دریغ آن بانگ موزون جرس ها - که چون مرغان پریدیم از قفس ها
دریغ از اوستادان دوختن چشم - گهی با مهربانی گاه با خشم
دریغ آن امتحان در ماه خرداد - یکی وامانده محزون دیگری شاد
دریغ آن هنرور اوستادان - بزرگان، عالمان، نیکو نهادان
دریغ آن نازنین تن ها و جان ها - که فرسودند از دور زمانها
دریغ آن از حکیمان یادگاران - کجا خفتند در خاک فراوان
همه بار سفر بستند و رفتند - زرنج روح و تن رستند و رفتند