نجوم نخوندم ولی می دونم تو هفتاسمون یه ستاره هم ندارم / فیزیک نخوندم ولی می دونم هر عملی را عکس العملی است به غیر از عشق من و تو و می دونم واحد اندازه گیری عشق کالری و وات نیست / زیست شناسی نخوندم قلب همون دله که می تونه برای یک نفر تنگ بشه
روزهافکر من این است وهمه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم از کجا امده ام امدنم بحر چه بود به کجا میروم اخر ننمایی وطنم ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم جان که از عالم علوی ست یقین میدانم رخت خود باز برانم که همانجا فکنم
عشق، گلیست که در وجود تو میروید. فقط کافیست زمینه را مهیا کنی. خود را به روی بیکران باز کن: عشق، میآید و در دل تو خانه میکند. ابتدا، خود باش. ابتدا، خود را بشناس و با خود انس بگیر. عشق، پاداش این انس و آشناییست. عشق، پاداشی است از فراسو. عشق، میهمانیست که به دلهای آشنا و بیدار سر میزند