تعداد بازدید : 2522
تعداد نوشته ها : 3
تعداد نظرات : 0
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد
نوبت خاموشی من سهل و آسان می شود
من که می دانم که تا سرگرم بزم و مستی ام
مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد
پس چرا عاشق نبا شم
من که می دانم به دنیا اعتباری نیست
بین مرگ و آدمی قول وقراری نیست
من که می دانم اجل ناخوانده و بیداد گر
سر زده می آید و راه فراری نیست
پس چرا عاشق نباشم
دسته ها :
چهارشنبه بیستم 6 1387