معرفی وبلاگ
دسته
لینک دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 363660
تعداد نوشته ها : 574
تعداد نظرات : 38
reza
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
                                    

ده دستات و به من تا باورم شه پیشمی

می دونم خوب می دونی تو تار و پود و ریشمی

تو که از دنیا گذشتی واسه یک خنده ی من

چرا من نگذرم از یه پوست و خون به اسم تن

تو خیالمم نبود دوباره عاشقی کنم

ممنونم اجازه دادی با تو زندگی کنم

نمی دونم چی بگم که باورت شه جونمی

توی این کابوس درد رویای مهربونمی

می دونی با تو پرم از شعر و ستاره

می دونی بی تو لحظه حرمتی نداره

می دونی در تو این خدا بوده که تونسته گل عشق و بکاره

وقتی حتی پیشمی دلم بات تنگ میشه باز

عشق تو تو لحظه هام خاطره ساز و قصه ساز

به جون خودت که بی تو از نفس هم سیر می شم

نمی دونم چی می شه بدجوری گوشه گیر می شم

ممنونم که بچه بازی هامو طاقت می کنی

هر چقدر بد می شم اما تو نجابت می کنی

هر کجای دنیا باشم با منی و در منی

نگران حال و روزم بیشتر از خود منی

می دونی با تو پرم از شعر و ستاره

می دونی بی تو لحظه حرمتی نداره

می دونی در تو این خدا بوده که تونسته گل عشق و بکاره

... می دونی با تو ...

... می دونی بی تو ...

... می دونی در تو ...

 

دل تنگی هات رو بردار به روی قلبم بذار

 

دل تنگی هات رو بردار به روی قلبم بذار

تکیه بده به شونم تو این مسیر دشوار

اگه منو نمی خوای حرف دلم رو گوش کن

فقط برای یک بار بعدش خدانگهدار

بعدش خدانگهدار ...

تنهایی خیلی سخته وقتی چشام براهه

وقتی که شب سیاهه وقتی بدون ماهه

تنهایی خیلی تلخه وقتی که بی تو هستم

تنها می مونه دستم با این دل شکستم

دل تنگی هامو بردار پیش خودت نگه دار

هر وقت که تنها شدی منو به یادت بیار

داری می ری نمی خوام وقت تو رو بگیرم

این حرف آخر من دوست دارم

... دوست دارم ...

... می میرم ...

تنهایی خیلی درده اگه نیای تو خوابم

وقتی تو اضطرابم تو هم ندی جوابم

تنهایی خیلی سرده وقتی پیشم نباشی

آتیشم نباشی بیدار می شم نباشی

تنهایی خیلی سردمه ...

 

حالا که می خوام بمونی شعر رفتن رو می خونی

 

دارم از چشات می خونم باورش سخته هنوزم

تو نباشی توی شعرهام من دیگه از کی بخونم

حالا که می خوام بمونی شعر رفتن رو می خونی

قلب من عاشق ترینه این رو از چشام می خونی

... دست تو تو دست من بود ...

... نمی دونم کی تو رو ازم گرفت ...

... نمی دونم که کدوم نگاه شوم ...

 ...قصه ی جدایی رو برام نوشت ...

حالا که می خوام بمونی شعر رفتن رو می خونی

قلب من عاشق ترینه اینو از چشام می خونی

فراموش شده

 

مثه برگی خشک و تنها روی شاخه موندم اینجا

... می ترسم ...

توی چنگ وحشی باد برم از خاطر و از یاد

... بپوسم ...

همه ی روزهای من قصه ی بودن من

توی آینه ی دلم مثه شب سیاه و سرده

 ...مثه ابرها رنگ درده ...

تو شتاب لحظه ها من با خودم یکه و تنهام

... می دونم ...

تو سراب این افق تا سفر نهایت اینجا

... می مونم ...

همه ی روزهای من قصه ی بودن من

توی آینه ی دلم مثه شب سیاه و یرده

... مثه ابرها رنگ درده ...

مثه یه غروب تنها که می شینه پشت ابرها

 ... یه سکوت بی پناهم ...

توی این بیهودگی ها لحظه ها رو می شمارم

... انتظار هر نگاهم ...

 

عشق من بمون

 

عشق من بمون دل واپسم نذار

بی تو نمی گذره این روز و روزگار

من با تو دل خوشم وقتی کنارمی

وقتی تو یارمی  دار و ندارمی

... عشق من بمون ...

... بمون ...

عشق من بمون باز با من بخون

این ترانه ی پاک و مهربون

من با تو دل خوشم وقتی کنارمی

وقتی تو یارمی دار و ندارمی

می دونم نیستس سر پیمونت

می دونم عشقم شده زندونت

عشق من بمون دلواپسم نذار

بی تو نمی گذره این روز و روزگار

... عشق من بمون ...

... بمون ...

نظر یادت نره


دسته ها : عشق
1387/9/14 17:1
X