تو رویای رویا بودی !
بی تو رویا رویایی نداشت !
بی تو رویا کابوسی بیش نیست !
در این روزهای فراموشی باران ...
برف غوغا می کند !
اشک ها هم یخی شده اند !
هوا ناجوانمردانه سرد شده است !
باران یادت بخیر !
تو با من خواهی بود هر جا روم ...
حتی اگر با من نباشی !
خوب من ...
فراموش نخواهم کرد ...
آن افق نگاه را که من و تو را ما کرد !
دستانت همیشه در دستانم خواهد ماند !
همچنین یادت در یادم !
تو با من خواهی بود !
همیشه ...
وقتی دو قطره ی باران عاشق هم شوند ...
می توان عظمت دریا را در آنها دید !
قطه به تنهایی قطره است و بس !
سکوتم را نبین !
کاش می دانستی ...
در دلم کسی تیشه می زند هنوز !
این تیشه های بی صدا ...
این سکوت ...
این انتظار ...
روزی مرا از پای خواهد در آورد !
روزی که دیگر ...
در دلم کسی تیشه نزند !
عکست را که نمی توانم به دیوار اتاق بزنم !
برای همین ...
خیالت را قاب گرفته ام و به دیوار زدم !
این قاب خالی رازها دارد !
زخم سرد حرفهای دیروزت تیر می کشد هنوز !
به دنبالت می آیم ...
لبخندت گرم می شود !
عشق در نگاهت می روید !
گرم می شوم با نگاهت !
سردی حرفهایت را فراموش شد مرا !
دیگر زخم حرفهایت درد نمی کند !
مهربان بمان بر این درد سرد !
نگاه مهربانت را از من مگیر ...
نگذار این زخم سرد مرا سرد کند !
نگذار ...
عزیز هم پرسه ام !
شاید دستانت در دستانم نباشد ...
اما ...
یادت همواره در یادم است !
ای که همواره در یاد منی ...
دوستت دارم !
بی خبر از این دل تنگ ...
در این کوچه های پاییزی پرسه می زنی !
عزیز هم پرسه ام ...
آیا این کوچه های پاییزی می دانند ...
چقدر دلم برایت تنگ است ؟!
عزیز هم پرسه ام !
حرف هایم ...
پشت این واژه های خجل پنهان است !
حرف هایم ...
پشت این سکوت آرام ...
پشت این نگاه غمگین ...
خاموش است !
دریاب مرا ...
که پر از حرفم !
یا تو زیبا تر شدی یا چشمام بارونیه
این قفس بازه ولی قلب من زندونیه
من پشیمون می کنم جاده رو از رفتنت
تو نباشی می پره عطرتم از پیرهنت
می خوام آروم بشم تو نمی ذاری
هر دو بی رحم اند عشق و بیزاری
همه دنیامو زیرو رو کردم
تو رو شایدی آرزو کردم
قدم های آخر ور آهسته تر بردار
واسه من کابوسه فکر آخرین دیدار
بغض این آهنگ ما رو تا کجاها برد
شایدم تقدیرم رو امشب به رحم آورد
به تلافی اون همه تلخی گله هاتم طعم عسل شد
غم معصومانه ی چشمات به تبسم تازه بدل شد
می شه با من هزار و یک سال به بهانه ی قصه بمونی
همه مرثیه های سکوتم به بهانه ی تو باغ غزل شد
نفس کشیدن دل سپردن مثل دریا ماه من
از تو خوندن با تو موندن مقصد من راه من
همینه رویام آرزوهام سرگذشت آه من
نرفته برگرد که با تو شاید خدا گذشت از گناه من
تو مثل بارون غم رو آسون می بری از یاد من
با تو خوبم بی غروبم خاطرات شاد من
زار و خسته دل شکسته بینوا فرهاد من
مرغ آمین کی به شیرین می رسه فریاد من
همیشه از نگاه تو با تو عبور میکنم
از اینکه عاشق توام حس غرور میکنم
دوباره با سلام تو تازه تازه می شوم
با نفس ساده تو غرق ترانه می شوم
با تو ستاره میشوم با تو ستاره می شوم
از سایه های ملتهب همیشه می گریختم
با رفتن تو هر نفس بغض دوباره می شوم
ناجی شام شوکران؛ با دل عاشقم بمان
به حرمت حضور تو چون تو یگانه میشوم
خانه به خانه دیدمت همچو فسانه دیدمت
با تو ستاره می شوم با تو ستاره میشوم و........