کالری، مقدار انرژی ای است که به وسیله غذا خوردن در بدن تولید می شود. کربوهیدرات، پروتئین و چربی موجود در غذاها، کالری را به وجود می آورند.
بخشی از مغز به نام هیپوتالاموس، به بدن فرمان می دهد که چه مقدار از کالری موجود در غذاهای خورده شده را بسوزاند و چه مقدار از کالری اضافی غذاها را در بدن ذخیره کند.
کالری اضافی در بدن به شکل چربی ذخیره می شود و باعث افزایش وزن می گردد.
مقدار کالری بر اساس، ترکیب بدن، جنس و سن تنظیم می شود.
ترکیب بدن : افراد عضلانی، احتیاج به کالری بیشتری دارند.
جنس و سن : آقایان و افراد جوان نسبت به خانم ها و افراد میانسال نیاز به کالری بیشتری دارند.
در مواقع تب و بیماری، نیاز به کالری زیاد می شود.
در هنگام فعالیت، کالری بیشتری احتیاج داریم.
چاقی یک بیماری متابولیکی مزمن می باشد. امروزه چاقی به شکل یک معضل درآمده است، زیرا انواع و اقسام بیماری ها از چاقی منشا می گیرند؛ بیماری هایی از قبیل: سرطان روده بزرگ ، سرطان سینه، شکستگی استخوان ، دیابت، فشار خون بالا، بیماری های ریوی و قلبی و سنگ کیسه صفرا.
چاقی باعث بروز افسردگی، افزایش خطر در عمل جراحی، نامنظمی قاعدگی، افزایش آمار طلاق و خودکشی می گردد.
1- ژنتیک : اگر هر دوی والدین چاق باشند 65 تا 70 درصد ، اگر یکی از والدین چاق باشد 40 تا 50 درصد و اگر والدین لاغر باشند، 9 درصد احتمال چاقی در بچه ها وجود دارد.
2- سن: با افزایش سن، تحرک بدنی و سوخت و ساز عضلات کم می شود، پس احتیاج به غذای کمتری داریم. لذا اگر مقدار غذا را کم نکنید، با افزایش وزن روبرو خواهید شد.
3- جنس: افزایش وزن در خانم ها بیشتر از آقایان می باشد. خانم ها دارای مقدار کمتری عضله نسبت به آقایان می باشند ، پس کالری را کمتر می سوزانند.
4- زیاد غذا خوردن: خوردن غذاهایی که چرب هستند و کالری زیاد دارند.
5- ورزش نکردن : باعث می شود کالری مصرف شده نسوزد.
6- ترک سیگار: به علت آنکه نیکوتین موجود در سیگار، مقدار سوخت و ساز بدن را زیاد می کند، با ترک سیگار، سرعت سوخت و ساز بدن را کم کرده و افزایش وزن می یابید. ترک سیگار باعث می شود که مزه و طعم غذاها را بهتر درک کنید.
7- بارداری: در هنگام بارداری وزن مادر باید زیاد شود. بعد از بارداری با شیر دادن بچه و رژیم غذایی صحیح، می توان وزن مادر را به همان وزن قبل از بارداری برگرداند.
8- مصرف برخی داروها، به خصوص داروهای ضد افسردگی
9- عوامل متابولیکی بدن: کم کاری تیروئید ، برداشتن بیضه، نارسایی تخمدان، ورم مفاصل و ... .
هنگام ورم مفاصل ، تحرک بدنی بیمار کم می شود و دچار افزایش وزن می گردد.
- قهوه ای (احتیاط):
شکل روبرو بدان معنی است که شما لاغر و به "شکل فلفل" می باشید. این هیکل از نظر سلامتی خوب نیست و باید مراقب خود باشید.
همچنین احتیاج به افزایش وزن دارید.
- سبز(خوب) :
"شکل گلابی"، یعنی بدن سالم می باشد.
چربی های اضافی در باسن و ران ها ذخیره شده اند.
- زرد (احتیاط):
در اینجا شما دارای "شکل گلابی – سیب" می باشید و باید از بدن خود مراقبت کنید و وزن خود را کنترل کنید.
- قرمز(خطر):
اگر چاقی در وسط بدن باشد، به آن اصطلاحا، "چاقی سیبی شکل" می گویند.
در این نوع چاقی، مقدار فراوانی چربی در قسمت شکم ذخیره می شود و باعث افزایش خطر بیماری هایی از قبیل: بیماری قلبی ، افزایش فشار خون، دیابت نوع 2 و انواع سرطان ها می گردد.
بنابراین سلامتی شما در خطر است و باید نزد متخصص تغذیه بروید.
1- در بزرگسالان به وسیله BMI : BMI محاسبه ای از قد و وزن شما می باشد. BMI بین 18 تا 25 نشان دهنده وزن متعادل، BMI بیشتر از 25 نشان دهنده اضافه وزن و BMI بیشتر از 30 نشان دهنده چاقی پُرخطر می باشد.
2- اندازه گیری دور کمر: متر را دور شکم خود بپیچید. اگر اندازه دور کمر بیشتر از 89 سانتی متر در خانم ها و بیشتر از 102سانتی متر در آقایان باشد، احتمال خطر بیماری های قلبی و دیابت زیاد می شود.
3- نسبت دور کمر به دور باسن: باید این نسبت کمتر از0/8 برای خانم ها و کمتر از 1 برای آقایان باشد.
در مطلب بعدی شیوه درمان چاقی با تغذیه صحیح، ورزش و دارو را برای شما توضیح خواهیم داد. با این امید که به آنها عمل کنید و موثر واقع شوند.
ادامه دارد...
دوره جـوانـى کـه حدودا از شانزده سالگى شروع مى شود, طبق نظر بعضى دانشمندان , پنج سال اسـت , یعنى تا بیست سالگى ادامه دارد و طبق نظر عده اى دیگر, ده سال است یعنى تا 25 سالگى تـداوم دارد .
بـا نظر به ارتباط جسم و جان و وابستگى میزان رشدعقل و قوه مدرکه با میزان رشد بدن , همان گونه که دوران کودکى و میانسالى و کهنسالى از ویژگى هاى خاصى برخوردار است , دوره جوانى هم از اهمیت و ویژگى هاى خاصى برخوردار است .
شـنـاخـت ویـژگـى هـاى دوره جوانى براى جوانان ضرورى است , زیرا انسان تا خود را نشناسد و خـصوصیات خود را درک نکند, قادر به ساختن و پرورش خود نیست , لذا در این بخش سعى شده ویژگى هاى مهم دوره جوانى به اختصار بیان شود که عبارت است از:
گـرچه جسم انسان همیشه در حال تغییر و تحول است , اما در دوره جوانى , این تغییر و تحول از اهـمیت ویژه اى برخوردار است .
در دوره جوانى براثر ترشح هورمون هاى بلوغ , تغییر و تحول هایى در شـخـص بـروز مـى کـند و رشد جسم او بیشتر مى شود: صداى شخص زمخت مى شود, مو در صـورت و دیـگـر نـقـاط بدن مى روید و احساس جنسى در او پیدا مى شود به گونه اى که انسان احساس مى کند تولدى تازه یافته است .
با این تغییر و تحول جسمى , سایر امور روحى هم تغییر مى کند, احساس ها و تمایل هاى جدیدى در نهاد جوان به وجود مى آید, حالت هاى خاصى به او دست مى دهد, دیگر حالت هاى زمان کودکى و نـوجـوانى را کنار مى گذارد .
آنچه جوانان باید بدانند, این است که این دوران , دورانى پر آشوب و اضطراب انگیز است و باید مواظب باشند طبق مصلحت عمل کنند, نه طبق احساسات درونى .
ن در طوفان غرایز
دکتر عباسعلی محرابیان ،فوق تخصص گوارش درباره چاقی و لاغری توضیح می دهند:
همه فکر می کنند هضم و جذب غذا کاری ساده و آسان است در حالی که سیستم پیچیدهای است. وقتی که غذا وارد سیستم گوارش می شود، نرم شده، هضم و جذب می شود و تفالهاش دفع می شود. همه دستگاههای بدن با سیستم گوارشی همکاری دارند تا بتواند غذا را آماده ی جذب کند و در اختیار همه قرار بدهد. خوردن و آشامیدن تحت کنترل مغز است و مراکز اشتها و سیری در آنجا قرار دارد و این امواج عصبی به طور خودکار باعث می شوند، احساس سیری به ما دست بدهد و هر چه دلمان خواست نخوریم. در لوله گوارش هر قسمت مسئول یک کار است.
مری فقط راه عبور غذاست. غذایی که می خوریم، ممکن است خوب جویده نشده باشد.
معده با حرکات خود و ریختن شیره معده که حاوی اسید است، غذا را به ذرات ریز میلی متری تبدیل می کند و به آن مجوز عبور از معده را می دهد. غذا که وارد روده باریک شد، ارگانهای دیگر مثل صفرا و لوزالمعده ترشحات خود را روی آن می ریزند تا با کمک آنزیمهایشان به اجزای ساده قابل جذب تبدیل شود(کربوهیدراتها به قند ساده، چربیها به نوع سادهتر و پروتئینها به اسیدآمینه.)
پس از جذب مواد از دیواره روده باریک به داخل خون، همه ارگانها می توانند، مواد لازم برای حیاتشان را مورد مصرف قرار بدهند و در نهایت تفالهها به روده بزرگ می رود و دفع می شود. این مقدمه را برای آن گفتم که بدانید هر قسمت به دلیل وظایفی که دارد اگر دچار بیماری یا هر گونه دستکاری شود، می تواند در روند خوردن غذا تغییراتی ایجاد کند. این تغییرات می تواند باعث لاغری یا چاقی شما بشوند. برای مثال وقتی لقمههای غذا به معده وارد شود، معده متسع می شود و امواج عصبی را به مغز می فرستد و مغز با برگشت امواجی به آن موجب احساس سیری می شود. در بیماریهایی مثل سرطان یا مواردی که قدرت اتساع معده را می گیرند، سیری زودتر حاصل شده و فرد لاغر می شود. حالا می توانیم از این ترفند استفاده کنیم و با برداشتن قسمتی از معده به وسیله جراحی، حجم معده را کوچک کنیم تا فرد کمتر غذا بخورد و زودتر احساس سیری کند. راه دوم این است که از غذاهای پرحجم مثل سالاد، میوه و سبزی که کالری کمی دارند اما معده را زود متسع می کنند و به ما احساس سیری می دهند، استفاده کنیم. با این کار کالری کمتری گرفته و چاق نمی شویم.
روده باریک مواد غذایی را ریز و قابل جذب می کند و به دلیل طول زیادش (سه متر طول دارد) در مسیر آن، انواع موادغذایی جذب خون می شوند. اگر بیماریهایی وجود داشته باشد که عمل جذب را مختل کند، فرد لاغر می شود. حتی بعضی داروها که جذب موادغذایی خاصی را کمتر می کنند و از عوارضشان لاغری است، در این قسمت هم دستکاری انجام می دهند. برای مثال کسی که برای تنظیم فعالیت غده تیروئیدش دارو می خورد، لاغر می شود. باز ما می توانیم از این ترفند استفاده کنیم. داروهایی که برای درمان چاقی هستند، هضم چربی را مختل می کنند و چربیها بدون اینکه جذب شوند، مستقیماً به روده بزرگ رفته و دفع می شوند. یا حتی می توان از روشهای جراحی برای برداشتن یک قسمت از روده باریک کمک گرفت، اما نواحی حساسی که جذب مواد از آن نواحی برای بدن حیاتی است، نباید برداشته شوند. این کارها و دستکاریها قطعاً عوارضی خواهد داشت و در مواقع خاص که چاقی شدید حیات بیمار را تهدید می کند، انجام می شود.
از طرف دیگر، افرادی هستند که تمایل دارند چاق شوند و به جای تصحیح فرم غذا خوردنشان دست به مصرف خودسرانه برخی داروها می زنند. این افراد لاغر باید به پزشک مراجعه کنند و مطمئن شوند به بیماری خاصی مبتلا نیستند چون بیماریهای هورمونی مثل تیروئید، آدرنال، مشکلات عفونی، بیماریهای قلبی و کبدی، کلیوی، دلایل عصبی، اجتماعی، روانی و مصرف الکل همه می توانند دلیل لاغری شما باشند اما اگر سالم باشید، شاید با تحریک مرکز اشتها در مغز، مشکل شما به راحتی قابل حل باشد. چون ما داروهایی داریم که عارضهشان پرخوری است، مثل گروه آنتی هیستامینها که محرک اشتها است، اما تذکر مهم من به شما عزیزانی که به افراد غیرمتخصص مراجعه می کنید و با دریافت و مصرف انواع کورتن از اینکه چاق شدید خوشحال می شوید، این است که پوکی استخوان، پیدایش عفونتهای فرصت طلب، انواع مشکلات گوارشی و پیدایش بیماری قند عوارض کورتن است. این حالت شما چاقی نیست بلکه پف کردن ناشی از کورتن است.
بهتر است در صورت سلامت کامل، با انجام تمرینات ورزشی و خوردن غذاهایی با کالری زیاد و حجم کم (درست برعکس توصیهام به افراد چاق) در وعدههای بیشتر و فواصل کمتر به وزن دلخواهتان برسید.
آنهایی که معتقدند آب می خورند و چاق می شوند، تصور غلطی دارند چون کالری بیش از نیازشان می گیرند و آن کالری به صورت چربی ذخیره می شود. به افراد خوش اشتها و چاق توصیه می کنم غذا را 10 تا 15 بار آرام بجوند تا خسته شده و کمتر میل کنند یا به جای قاشق از چنگال استفاده کنند تا به دلیل خسته شدن، غذا خوردن را رها کنند یا وسط غذاخوردن میز را ترک کنند تا از اشتها بیفتند. در این صورت خواهند دید از ذخیره چربی شان استفاده می شود و لاغر می شوند.
دوستان ناباب و افراد فاسد از منجلاب هاى فساد و تباهى براى جوانان است .
هر قدمى که جوان در رفـاقـت بـا دوسـت نـابـاب بـرمـى دارد, قدمى است که به طرف لجنزار فساد و منجلاب سقوط بـرمـى دارد .در واقـع , دوسـت نـاباب دشمن است , اما چون که این گونه افراد, خود را به ظاهر, دوست معرفى مى کنند, ما آن را تحت عنوان دوستان ناباب ذکر مى کنیم .آدمـى هـر قـدر هـم کـه پـاک باشد, هنگامى که با ناپاکان , رفاقت و نشست و برخاست مى نماید, بـیمارى اخلاقی شخص فاسد بسان مرضى مسرى در او سرایت مى کند .
گاه بدون این که خودش هم متوجه شود, بر اثر رفاقت با نااهلان , به گونه اى متاثر مى شود که ناخود آگاه از همه جهت به آنها شبیه مى گردد, افکار, اعمال , برخورد و سایر کارهایش , نمونه و نشانگر شخص فاسد مى شود .بـه هـمـان میزان که دوست پاک , در روحیه آدمى ناخودآگاه اثر خوب مى گذارد و نقش بسیار مهمى در پیشرفت انسان دارد,دوست ناباب نیز در سقوط و انحطاط بشر نقش دارد .
گاهى جوانان , تصور مى کنند انسان اگر خودش پاک باشد,هیچ کس نمى تواند در او اثر بگذارد, از این رو مهم نیست انسان کجا مى رود و با چه کسى دوست مى شود .اما این تصور, تصورى غلط و تفکرى شیطانى براى انحراف انسان است .این سخن مانند این است که شـخـصـى بـگوید: انسانى که سالم است مى تواند در محیط میکروبى زندگى کند, بدون این که مـیـکـروب هـا بـه بـدن او سرایت کند, حال آن که محال است انسان بتواند در چنین محیطى به زنـدگـى سـالـمـى ادامـه دهـد .
قطعا اثر و خطر رفیق بد در از بین بردن اخلاق انسانى کم تر از میکروب در مریض کردن جسم نیست , بلکه به مراتب بیشتر و مهمتر است .لرد آویبورى مى گوید: باید در انتخاب دوستان دقت کرد .غالب مصیبت هاى ما در نتیجه معاشرت هاى بیجا پدید مى آید .انـسـان وقتى از گهواره , قدم به معرکه حیات مى نهد, در جولانگاه اجتماع با طبقات مردم آشنا مـى شـود و بـر حـسب تصادف با گروهى از آنها آمیزش مى کند .
بسا مى شود در نتیجه آشنایى با فرومایگان در پرتگاه سفالت و رذالت مى افتد .ممکن است اشخاص فرومایه نسبت به آشنایان خود منظور بدى نداشته باشند, ولى مانند عقرب , فقط اقتضاى طبیعت , دایما به دیگران نیش مى زنند و اخـلاق زهـرآلـود را در روح آنـان تزریق مى کنند .بعضى اشخاص , چنان به عفت و فضیلت خود اعتماد دارند که گمان مى کنند از معاشرت بدان , ضررى نخواهند برد .
شخصیت خود را بالاتر از آن مى دانند که اخلاق نکوهیده بتواند در آنها اثر کند, غافل از آن که پنبه در مجاورت آتش , ناچار مشتعل مى شود و شیشه در پهلوى سنگ مسلما مى شکند .بدبختانه انسان طورى ساخته شده است که فساد و رذالت ,خیلى زود در روحش اثر مى کند, چون توده باروت که به یک جرقه مشتعل مى شود و از شراره خود مى سوزد .
کـسى که به فضیلت خود مغرور است و از معاشرت مردم سفله پرهیز نمى کند, مانند کسى است که خانه خود را در گذرگاه سیل استوار مى کند, به این خیال که قدرت سیل در اساس خانه اش رخنه نخواهد کرد. هر روز در روزنامه ها و مجدت از سرنوشت جوانان فریب خورده اطلاع مى یابیم که به سبب رفاقت با دوستان ناباب به کارهاى خلاف شرع پرداخته اند, از جمله : 1) جوانى که به جرم سرقت به زندان افتاده بود, گفت : دوستان نامناسب مرا از راه صحیح به در بردند و از من , یک سارق حرفه اى ساختند .
اگرچه من از یک خانواده مذهبى بودم که همیشه مرا به نماز و اطاعت خدا دعوت مى کردند .و از کارهاى زشت نـهى مى نمودند, ولى تاثیر حرف دوستانم در من بیشتر از حرف خانواده ام بود .
من از تمام جوانان مـى خـواهم که از سرنوشت من عبرت گیرند و هرگز دوستان ناباب را به جاى خانواده سرمشق نگیرند .
2) جوان نوزده ساله اى که به اعدام محکوم شده بود, گفت : در تـهـران بـا عـده اى از هـمـکارانم دوست شدم .اى کاش هرگز به تهران نیامده بودم و هرگز دوستى نداشتم ! آنـهـا بـه مـن پـیشنهاد سرقت کردند .ابتدا نپذیرفتم , ولى آنان مرا با حرفهایشان راضى نمودند و سرانجام در حال سرقت و درگیرى با صاحب خانه , او را کشتم .
اکـنـون بـه جـوانـان توصیه مى کنم که با دوستان ناباب گام برندارند, که به سرنوشت شوم من گرفتار شوند. از ایـن داستان ها و داستان هاى دیگر نقش دوست ناباب در انحراف انسان معلوم مى گردد, از این رو دیـنـ ما را از انتخاب و رفاقت با دوست فاسد به شدت بر حذر داشته است .
قرآن کریم درسوره مـدثـر, رفـاقـت و هـمـنـشـیـنى با انسان هاى فاسد را از علل جهنمى شدن اهل دوزخ مى داند و امیرمومنان للّه مى فرماید: جـمـاع الشر فى مقارنة قرین السوء(2), تمام شرور و بدى ها در مجالست و همنشین بد, گرد آمده است .
بـا نـظر به اهمیت مساله و براى این که جوانان , شناخت بیشترى از دوستان ناباب پیدا کنند و در ایـن راه , مـوفـق بـاشـند, نشانه هاى دوستان فاسد را ذکر مى کنیم تا ماران خوش خط و خال , که زهـرى کـشـنـده در درون دارنـد و منتظر فرصت تزریق آن به جوانان کم تجربه هستند, بیشتر شـنـاخته شوند, زیرا اکتفا به کلیات و ذکر مفاهیم در این امور, کافى نیست .
آنچه مهم است , بیان مصادیق است , وگرنه همه معتقدند که باید از رفیق بد فاصله گرفت , اما این که رفیق بد کیست , ممکن است هر کس تفسیرى داشته باشد, به این سبب در این جا به بیان نشانه هاى دوستان ناباب مى پردازیم , که اهم آن نشانه ها عبارت است از: بـى تقیدى به دستورات الهى : کسانى که به دستورهاى الهى پاى بند نیستند و حکم الهى را زیر پا مـى گذارند و از روى تعمد و آگاهى از ارزش هاى اسلامى فاصله گرفته اند و در مسیر طغیان و گـنـاه افتاده اند, شایسته دوستى نیستند,
باید از آنها فاصله گرفت , همان گونه که آنها از خدا و تقوا فاصله گرفته اند, آثار اسلامى ما را از رفاقت با چنین اشخاصى نهى کرده است : احذر مصاحبة الفساق و الفجار و المجاهرین بمعاصی اللّه , از رفـاقـت بـا افراد فاسق و بى بندوبار و گناهکاران و کسانى که آشکارا نافرمانى خدا مى کنند, بر حذر باش ! تملق و چاپلوسى : علامت دیگر دوستان ناباب چابلوسى است .
عده اى براى این که در دوستان خود نـفوذ کنند و بر قلب و روح آنان حاکمیت نمایند به چاپلوسى مى پردازند و دوستان خود را از آنچه هستند بزرگ تر توصیف مى کنند, تا نشان دهند شدیدا به آنها محبت دارند و در نتیجه هرکارى که پیشنهاد کردند با موافقت آنها مواجه شوند .
کسانى که بیش از اندازه به ستایش انسان مى پردازند, دشـمنان واقعى و دوستان ظاهرى هستند, زیرا کسى که بى جهت به ستایش افراد مى پردازد, در مواقع لزوم هم بى جهت به سرزنش آنها خواهد پرداخت .
لاتصحب المالق فیزین لک فعله و یود انک مثله بـا چاپلوس رفاقت مکن , که او با چرب زبانى تو را اغفال مى کند, کار نارواى خود را در نظرت زیبا مى نماید و دوست دارد که تو نیز مانند او باشى .
جـوانـان بـاید خوب مواظب باشند تا فریب دوستان چرب زبان و چاپلوس را نخورند, زیرا بسیارند افـرادى کـه با ستایش و گفتار نیکى که در باره آنها گفته مى شود, فریب مى خورند و در مسیر دوستان نابکار خود قرار مى گیرند .
ارتباط با ناپاکان : از نشانه هاى دوستان ناباب , این است که با افراد ناپاک ارتباط دارند .باید کسى را به دوستى انتخاب کرد که با افراد ناباب رفاقت و رفت و آمد نداشته باشد .کسى که با افراد فاسد و لا ابـالـى دوست باشد خودش هم ناپاک است , گرچه به ظاهر خود را از آنها جدا بداند, زیرا امکان ندارد افراد پاک با افراد ناپاک دوست باشند .حتما وجه مشترکى در آنها هست که با هم رفت و آمد دارند .
از این رو شناخت دوستان دوستان لازم است تا انسان , فریب افراد دوست نما را نخورد, و این اصلى کلى است که یکى از راه هاى شناخت اشخاص , شناخت دوستان آنهاست .وسـوسـه گـر: عـلامـت دیگر دوستان نااهل , این است که انسان را با حالت به ظاهر دلسوزانه و با جملات زیبا و وسوسه انگیز به کار شر دعوت مى کنند .کار شر چیزى است که خلاف رضاى حق , و خلاف فطرت و عقل سلیم باشد .
کسانى که انسان را به کار شر دعوت مى کنند .یـا از روى جهالت و نادانى است یا از روى تعمد و نقشه .در هر صورت , عمل کردن به دعوت آنان , اثـرهـاى سوء خود را به جا مى گذارد .
باید چنین دوستانى را نصیحت کرد و در صورت اثر بخش نبودن نصیحت از آنان فاصله گرفت .
جمله هایى که گاه به گاه چنین دوستانى بیان مى کنند, چنین است : بابا جوانى است باید خوش بـاشى , زندگى دوروزه , مى گذرد, حالا این کار را مى کنیم , بعدا خوب مى شویم , بابا, کى رفت آن دنـیا و آمد, این کار, کار مردان است , لابد تو ترسو هستى و امثال این جمله ها .
بدون شک , بیان این کلمات وسوسه انگیز به هر عنوانى و از طرف هر کسى که باشد, همچون جرقه اى که در فضاى آکـنـده از گاز, روشن مى گردد و همه چیز را مى سوزاند, آتش غرایز جوان را شعله ور مى کند و ارزش هـاى اخلاقى و فضایل انسانى را, در وجود او به آتش مى کشاند و به خاکستر شهوت پرستى تبدیل مى نماید .
تا به حال به این سؤال فکر کردهاید که چرا آدمهای چاق، از خوردن غذا لذت میبرند؟
چرا افراد لاغر میلی به خوردن غذاهای رنگین ندارند؟
چه اتفاقی در بدن آدمهای لاغر باعث کاهش اشتهای آنان میشود؟
آیا چاقها برای شاد بودن نیاز به خوردن دارند؟
آیا به نظر شما رابطهای بین خوشحالی و لاغری وجود دارد؟
در طول تاریخ محققان زیادی در این رابطه جستجو کردهاند و حتی عدهای از آنها از روی ظاهر افراد توانسته اند شخصیت و خصوصیات باطنی آنها را شرح دهند. به عنوان مثال کرچمر، روانپزشک آلمانی می گوید آدمهای چاق قد کوتاه که سینه و شکم خیلی بزرگ دارند و پوستشان به سرخی تمایل دارد، برونگرا، خوشگذران و خوشبرخورد هستند. این افراد معمولاً شاد بوده و از زندگی لذت میبرند.
اما آدمهای لاغر و قد بلند، درونگرا، مضطرب و عصبی هستند و با کنایه حرف میزنند. گروه سوم که استخوان بندی محکم و عضلات قوی و سینه پهن و بلند دارند، جدی، ریاست طلب، پرخاشگر و زورگو هستند. با توجه به تقسیم بندی این روانپزشک آیا میتوانیم بگوییم آدمهای چاق از خوردن لذت میبرند و این کار آنها را شاد میکند؟
دانشمندان بیکار ننشسته و در جستجوی پاسخی برای سؤال ما هستند. حتی آنها معتقدند با کشف ساز و کار این قضیه میتوان راههایی برای کاهش اشتهای آدمهای چاق پیدا کرد؛ چنانکه پژوهشگران دانشگاه شفیلد در بریتانیا سرگرم تحقیقاتی درباره رابطه هورمون سروتونین (Serotonin) با لاغری افراد هستند.
دکتر کارولین دالتون که سرپرستی این تحقیقات را به عهده دارد میگوید: افرادی که میزان تولید سروتونین در مغز آنها پایین است (یعنی افراد چاق)، برای بهبود روحیه خود بیشتر به غذا روی میآورند.
او معتقد است 75 درصد افراد برای بهبود حالات روحی خود میل شدید به غذا پیدا میکنند، در حالی که آنها میتوانند با جایگزین کردن سایر فعالیتهای سرگرم کننده مانند ورزش، به همان نتیجه مطلوب برسند.
جالب است، ورزش و خوردن غذاهای رنگین هر دو میتواند مقدار سروتونین را در مغز زیاد کند.
این تحقیقات تازه آغاز شده است و تا 18 ماه دیگر ادامه خواهد داشت. دکتر دالتون درباره این تحقیق به بیبی سی میگوید: ما در تحقیقات خود افرادی را که دارای ژن چاقی هستند طی برنامه خاصی تشویق به ورزش خواهیم کرد.
ورزش نه تنها به آنها کمک میکند تا با سوزاندن کالری لاغر شوند، بلکه با افزایش تولید هورمون سروتونین در مغز، وابستگی آنها را به غذا کمتر میکند.
البته قضیه به همینجا ختم نمیشود، چون گر چه چاقها برای بالا بردن روحیه خود به خوردن غذا متوسل شدهاند، اما انگار آدمهای لاغر نتوانستهاند برای شاد بودن، راهی را جایگزین کنند. گواه کلام ما تحقیقاتی است که نشان میدهد لاغرها بیشتر خودکشی میکنند.
نه اینطوری نیست که تو فکر میکنی تو هنوز معنی دوست داشتن را نمی دونی دوستت دارم
عادات غذا خوردن برای همه آدمها یک جور نیست. بعضیها با همان لقمه اول، تمام مزه غذا را احساس میکنند و از آن لذت میبرند، اما بعضیها تا آخرین لقمه غذا را هم میخورند و با اینکه سیر شدهاند، هنوز به دنبال لذت مزه غذا هستند.
محققان ثابت کردهاند که این دسته دوم که اغلب هم از بین خانمها هستند، بیشتر مستعد چاقی هستند.
استفاده از اسکن مغزی نشان داد که بعضی از خانمها از لحاظ ژنتیکی کمتر از غذاها لذت میبرند و به همین دلیل با بیشتر غذا خوردن سعی میکنند این کمبود را جبران کنند.
برای محققان همیشه این سوال مطرح بود که آیا این افراد به خاطر لذت زیادی که از غذا خوردن میبرند، غذای زیاد میخورند یا خیر؟
از نظر روانشناسی این مساله کاملا منطقی به نظر میرسید که انجام بیشتر یک عمل لذتبخش ممکن است به صورت عادت در آید، اما تحقیقات جدید باعث شد تا کارشناسان حالت معکوسی را هم برای خانمها در نظر بگیرند.
طبق بررسیها مشخص شد که بعضی از خانمها به خاطر اینکه از خوردن غذا لذت کمی میبرند، دست به یک رفتار جبرانی میزنند و با بیشتر غذا خوردن خود را در معرض چاقی و اضافه وزن قرار میدهند. آنها حتی توانستند در این دسته از خانمها، یک ویژگی ژنتیکی خاص را هم مشخص کنند که ارتباط بیشتری بین سیستم پاداشدهی مغز و رفتار جبرانی را نشان میدهد.
برای انجام این تحقیق، ابتدا به تعدادی از خانمهای چاق و لاغر، تصویر یک غذا را نشان دادند و از آنها اسکن مغزی تهیه کردند. طبق انتظار، فعالیت مغزی افراد چاق با دیدن تصویر بیشتر از خانمهای لاغر بود و این میل شدید آنها را به خوردن نشان میداد، اما انجام اسکن مغزی موقع خوردن غذا، نتیجه کاملا متفاوتی به دنبال داشت.
برخلاف تصور محققان، فعالیت سیستم پاداش مغز که در پاسخ به خوردن غذای دلخواه به وجود میآمد، در افراد چاق بسیار کمتر از افراد لاغر بود، یعنی اینکه افراد چاق از خوردن غذا لذت کمتری را احساس میکردند و برای درک بیشتر این لذت، بشقاب بعدی غذا را می خوردند.
در این سیستم پاداش هم مثل بقیه تجربههای لذتبخش مغز، دوپامین (یک ناقل عصبی) نقش اصلی را دارد و انجام امآرآی (MRI) از نواحی مرکز دوپامین، نشاندهنده تجمع کمتر این ماده در مغز بعضی از خانمها بود که اتفاقا اغلب آنها چاق و دارای اضافه وزن بودند.
نکته دیگری که در نتایج این تحقیقات عنوان شد، این بود که در هر فردی با خوردن بیشتر غذا، میزان لذت کمتر میشود. این مساله در فردی که به میزان طبیعی، لذت را حس میکند، موجب سیر شدن و دست کشیدن از غذا میشود، اما در کسانی که این ویژگی ژنتیکی خاص را دارند، باعث میشود تا بیشتر غذا بخورند.
بررسی یک ساله این خانمها نشان داد که درصد بالایی از آنها دچار اضافه وزن شدهاند. دکتر اریک استایس که مسئول این تحقیقات بود، میگوید: «مشکل اصلی اینجاست که بر اساس این تحقیق، وقتی خانمی در مسیر چاقی قرار میگیرد، بازگشت به لاغری بسیار مشکلتر خواهد بود.»
ژن Taq1A1 که مسئول این مشکل شناخته شده است، به عنوان ژن چاقی در خانمها معرفی شده و دانشمندان میگویند این ژن ارتباط نزدیکی با میزان فعالیتهای دوپامین در مغز دارد. در واقع طبق نظر این محققان، پدیده چاقی در خانمها بسیار شبیه به اعتیاد است و به همین دلیل برای مبارزه با آن به غیر از رژیمهای لاغری، باید درمانهای مشاورهای و روانی را هم در نظر گرفت.
نتایج این تحقیق باعث شد تا بسیاری از متخصصان تغذیه و لاغری، روشهای درمانی خود را برای خانمهای چاق تغییر دهند. آنها امیدوارند، آزمایشهای ژنتیکی، بسیار زودتر از زمانی که یک فرد به مرز چاقی برگشتناپذیر یا سخت برسد، خانمهای در معرض خطر را مشخص کند و همچنین نوعی از درمانهای دارویی جدید هم برای این افراد به وجود آید تا بتواند از طریق همان سیستم عصبی، این اشتیاق به غذا خوردن را در این خانمها سرکوب کند.
اما به عقیده همه محققان نکته اصلی این تحقیق این است که بهطور کلی خانمها باید در هر حال از پرخوری پرهیز کنند چون حتی در آن دسته از خانمها که این مشکل ژنتیکی وجود ندارد، پرخوری میتواند عوارض بدی را به دنبال داشته باشد.
نامه ای در جیبم
وگلی در مشتم پنهان است
غصه ای دارم با نی لبکی . . .
سر کوهی گر نیست
ته چاهی بدهید
تا برای دل خود بنوازم . . .
عشق ٫ جایش تنگ استیه روزی حصار قلبو به هوای تو شکستم
دیگه تنهایی گذشت و به امید تو نشستم
تو دلم نه هم صدا بود و نه عشق و ردپایی
رو به روت نشسته بودم تو صدا زدی کجایی؟
نمی دونم تو بگو،چه اتفاقی تو چشاته
چی شده که خاک قلبم نگران ردپاته
نمی دونم چی شده صدای قلبمو شنیدی
می خوام از چشات بپرسم مگه تو چشاش چی دیدی
دیدم تو شهر دوستیمون جای ترانه خالیه
دوست دار هامون چرا یه جمله سوالیه؟؟؟
دوست دارم،دوست داره خدای من خدای تو
نوشتم این ترانه رو عزیز من برای تو
.اما من می گم اگه تو نباشی همه ی لحظه ها غروب دلگیر یه فصل نا تمومه.
پاییز قشنگترین بهونه ست برای دلایی که پر شدن از غم دوری...نمی دونم حالا که پاییز داره نفس های آخرشو تجربه می کنه کجایی!!!!!!!!
گاهی پاییزن و زردن
زمستون
دیده نمیشن
تابستون سایه بون سبزن
آدما خیلی قشنگن
حیف!
هرلحظه یه رنگن!
حیف!هر لحظه یه رنگن!
چشم به پیچ جاده خشکید !
دل در غربت جاده پوسید !
تو رفتی ...
در این انتظارها ...
من شکستم !
شکستم !
آه !
تو رویای رویا بودی !
بی تو رویا رویایی نداشت !
بی تو رویا کابوسی بیش نیست !