امشب از خشم جنون دل خویش
بسوی تو خواهم روانه شد
شاید صفا و پاکی دل تو باشد
مرهمی به دل خسته و سوخته من

من ز روزگارم ندارم روز خوشی
شاید این باشد تقدیر دل خون من
ای خدا یا
ای بزرگوار
تو چنین نباش با بنده خویش ؟
رضایم
ولی این نیست
رسم روزگار من و ما
شاید فردا روشن باشد
شاید فردا امیدی باشد
برای اینده تاریکم
برای ..............؟؟؟؟

 


دسته ها : حرفهای از تب
چهارشنبه سیم 5 1387
X