روی بر فال حافظ زدم
فال حافظ بحر چه بود
چون جز غم اندیشه حیران خویش چیزی نبود
کرد روزگار جوانیم را سیاه
جز تباهی روزگار چیزی نبود
جز خواری من چیزی نگفت
پس کن حافظ آ
من خدای دارم بزرگ
در هم حال و کار

دسته ها : حرفهای از تب
سه شنبه بیست و نهم 5 1387
X