هر وقت تنهائیم تو پیش میائی
در این سکوت تنهائی تو همچون موج دریائی
که ساحل غم دل من از دست تو
دیوانه است
ساحلی که هر بار تو به او بخورد مکنی
ذره ذره هستی او را با خود می بری
........................................
من قطری پیش نیستم
که در دریا دل تو خواهم مرد
گرچه به تو می پیوندم
ولی وجود ندارم