تعداد بازدید : 13147
تعداد نوشته ها : 8
تعداد نظرات : 2
رجبعلى خیاط مىگوید:
«در ایّام جوانى دخترى رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانهاى خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلى! خدا مىتواند تو را خیلى امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را براى تو ترک مىکنم، تو هم مرا براى خودت تربیت کن!»
آن گاه یوسف گونه پا به فرار مىگذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخى او مىشود؛ به گونهاى که آنچه را که دیگران نمىدیدند و نمىشنیدند، مىبیند و مىشنود و برخى اسرار براى او کشف مىشود.(3)
1. کیمیاى محبت، محمدى رى شهرى، دار الحدیث، چاپ سوم همان، ص 79.
2. مجله نخل شهداد، شماره 2، 1382.
3. فضیلتهاى فراموش شده، حسینعلى راشد، چاپ سوم، 1371.
4. از هر چمن گلى، سیدمحمد على جزایرى، ص70.
منبع:
مجله مبلغان، شماره 57