دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1504
تعداد نوشته ها : 2
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
تا حالا توجه کردید که وقتی صحبت از سربازی میشه اکثریت میرن تو فکر توپ ، تانک ، مسلسل دیگر اثر ندارد... اما حقیقت اینه که اون اکثریت بدون استثنا یا از دم معاف شدن یا فرارین یا ... بعد جالبه که همونا هم شروع به بحث کردن میکنن که هر کی ندونه ( من میدونم ) فکر میکنه آقا داوطلبانه 20 سال رفته سربازی.اما نمیخوام براتون از خیمه گاه و قتلگاه و آوردگاه صحبت کنم ( چون اصلآ موضوع یه چیز دیگست!!! )می خوام دلاتون رو روانه ی سربازخونه کنم ( خدایا قسمت همه آرزومندا بکن ... مِن جمله اسیران خاک!!! )اونجایی که آدم دلش آشوب میشه پاشو بذاره توش ، اونجایی که آدم همه رو از دم با کولینا (داور بین المللی) اشتباه میگیره ، اونجایی که همه یه بوی خاصی میدن (مثل HOGO ی شابدالعظیم) ، اونجایی که هنوز دست بشر بهش نرسیده تا پیشرفت کنه ، اونجایی که دور از جون همه پیرمردهای توی مساجد قحطی یک جفت جوراب سالمه  و...... حال کردینا تو یه ثانیه این همه جا رفتیم . خسته نشدید؟؟؟ باز هی بگو حوصلم سر رفت ... آفرین.    * خدا اون روز رو نیاره که با کمال جرأت و صلابت وایسن تو روت وبگن باید موهات رو با دنده 4 بزنی ، و تو هم بی افتی به دست و پاشون و خواستار تخفیف بشی که این واقعآ برای یک مرد زنندست.معمولآ اون شبِ رفتن ، که همه سعی میکنن اون ساعتای آخر که دیگه هیچ کسی نیست ، برن موها رو بزنن و آماده رفتن بشن ، بزنه یه مهمونه سر زده برسه برای دیدن سرباز عزیز که انقدر بهش می خندن که طرف ترور قبل از شلیک هم میشه ( منظورم ترور شخصیته. )* بعضی سربازهای ناشی هم که راهنمایی ندارن میگن 1 ساعت قبل از رفتن موها رو میزنیم در حالی که   نمی دونن ممکنه وسط کار برقا بره ، اون وقت باید چه غلطی بکنن خودشون هم نمیدونن ، فقط این رو میدونن که باید روز اولیه رو با کله .... شروع کنن( البته باید بگم این جور سربازان که هر روز یه چیز مُد میکنن و جامعه سربازان رو به سمت تنوع طلبی سوق میدن!!! ) * اون لحظه سوار شدن تو اتوبوس رو نگو که فقط این رو میدونم که هر کی گریه نکنه انگار دوست داره که سرباز عزیز بره مفقودالأثر بشه و برگرده!!!* اون لحظه ایم که اتوبوس حرکت میکنه و مادر و پدرا هم به دنبالش با سرعت 120 KM/S میدون خیلی صحنه تاریخی و به یاد موندنیه که تا آخر عمرت اگه یادت بی افته احساس دلتنگی بهت دست میده.* هر موقع رفیقام رو میبینم که از سربازی برگشتن و از خاطرهاشون میگن با کمال میل به مزخرفاتشون گوش میکنم چرا که روزی هم یکی باید به مزخرفات ما گوش بده و ....وقتی میبینم که با چه ذوق و شوقی ساعت 4 صبح بیدار میشدن تا روغن کله هاشون رو برای نهار ظهر بکشن، آتشی در وجودم زبانه میکشه که طاقت من رو طاق میکنه و دلم برای یه لقمه از اون غذاها لک میزنه. وقتی که همه بعد از صبحگاه با اون همه عرق و بوی گند و نامطبوع منتظر شیلنگ چی هستن تا آب رو باز کنه و همه برن جلوش دوش بگیرن ، بردباری رو از هر آدم صبوری میگیره و اون رو وادار میکنه که به خاطر حموم هم که شده داوطلبانه بره سربازی ، البته شامل تخفیف هم میشه چون تونستن با زبون بی زبونی بکشنش اونجا.* اکثر کلاغ پرها و سینه خیز رفتن های دوستان هم به دلایل برعکس گرفتن اسلحه ، نگاه کردن در داخل لوله اسلحه آماده شلیک ، چایی نخورده پسر خاله شدن با فرمانده ، به چپ چپ و به راست راست و جلوگرد و عقب گرد و ... گرد ، پوکه پیچوندن ، استعمال دخانیات ، سلام نظامی به فرد در لباس شخصی ، ژل زدن به کله بدون آب وعلف ، خنده های بیش از حد ، دستشویی رفتن های ساعتی ،غذا خوردن با چیزی غیراز دست، جابه جا بستن دکمه های لباس و شلوار در هنگام بیدار باش ، نشونه گرفتن یک سرباز دیگر با تیر جنگی برای شوخی و......تازه دوران شیرین سربازی بعد این همه مکافات و درد سر وقتی شروع میشه که بفهمی 6 ماه دیگه اضافه خدمت خوردی و اون وقته که یه حس غرور و پیشکسوتی نسبت به هم نوعان خودت بهت دست میده که هر چی زمان این مدت اضافه بیشتر باشه خر کیف تر میشی.وقتی آدم به یاد بیرون از پادگان می افته که یه آدم بیکار و بی خاصیت جامعه هست دعا میکنه هیچ وقت این دوران تموم نشه و کاری میکنه که هی اضافه خدمت بخوره!!!و در آخر برای شفای همه سربازانی که هنوز موهاشون بعد از مدتها جوونه نزده دست به دعا بر میداریم: "پروردگارا ؛ کچلان این امت رو از شر آفات در امان بدار( مخصوصآ زنبور ) و به همه سربازان این امت کله های حاصل خیز عطا بفرما."     
دسته ها :
چهارشنبه بیست و چهارم 7 1387
X