بچه های 10-12ساله آمده بودند حرم با چه ذوقی و چه شوقی . دلهای همه شان پاک بود و صورتهاشان آینه دلشان .

معنویت امام در آینه صورت بچه ها تلالو خاصی داشت . چه تلاشی میکردندکه دستشان را به ضریح برسانند و چه هیاهویی و چه شوقی !

معلمشان برایشان توضیح میداد همینکه آمده اید یعنی که زیارتتان قبول شده است ،اگر دستتان به ضریح نرسید ناراحت نباشید . اما بجه ها انگار زنگ تفریح خورده باشد هجوم آوردند و معلوم بود امام هم اغوشش را برای آنها باز کرده بود که بغلشان کند .

یکنفرشان کناری ایستاده بود و فقط بیصدا اشک میریخت . معنویتش مجذوبم کرده بود ،نزدیکش رفتم و تازه متوجه دو تا عصای زیر بغلش شدم و دانستم که این همه اشک برای چیست !او از همان دور دستش به ضریح رسیده بود !خیلی ها از فاصله دور دستشان به ضریح میرسد ............


دسته ها :
جمعه هفتم 1 1388
X