طلوع صبح است صبحي صادق
سر بر آسمان دارم
گذر ابرها.......
و من ناگهان
دلم مي لرزد
در دلم مي گويم نكند ايام بگذرد
و نتوانم به آنچه كه مي خواهم
به آنچه كه اميدش را در جان مي پرورم
دست يابم
خدايا.....
خدايا غايت من تويي
دستم گير