پیش از آنکه به طرح و تحقیق مساله فوق بپردازیم مناسب است ببینیم نظریه دین براى جامعه یا دین براى دنیاى بهتر که در سال هاى تجدد خواهى اخیر و مصلحت اندیشى عنوان گردیده بود و در طرز تفکر دین براى دنیا خلاصه شده است، چه سابقهء تاریخى یا پایه طبیعى روانى اجتماعى و احیاناً سیاسى دارد.
1 - مى دانیم که بشر ذاتاً خودبین و نزدیک نگر بوده و فطرتاً خودخواه و استثمارگر است. [...] آدمى به دریا و به ابر و آسمان هم که نگاه مى کند به قصد حظ بردن یا سود بردن از آنها و در خدمت خود گرفتن است. حتى علم و معنویات را هم اگر چه ارج مى نهد، ولى تمام حواس و تلاشش بر این است که آنها را افزار تحصیل و تسهیل و وسیله براى تصرف و تسلط بر دنیا قرار دهد. [...] از سوى دیگر، آدمیزاد، خصوصاً در ادوار قدیم یا در اقوام عقب مانده که بُعد زمانى شخصیت و خصال آنان ضعیف بوده کمترین حساسیت و علاقه نسبت به آینده و گذشته نشان نمى داد و سیلى نقد به از حلواى نسیه برایش بود (حتى در روزگاران نوین که رشد انسان هاى متمدن تا برنامه ریزی هاى دراز مدت سى وچهل ساله پیشرفته است) ولى آن طرف عمر و دنیاى بعد از مرگ برایش نامعلوم است، به طورى که مى دانیم و قرآن با گفتن بل تحبون العاجله و تذرون الاخره و تکراربل توثرون الحیوة الدنیا و الاخره خیر وابقى از زمان ابراهیم و موسى تا خاتم انبیا انسان ها را از چسبیدن به زندگى دنیا و نزدیک نگرى ملامت مى نماید، دلیل دومى به دست ما مى دهد که طرز تفکر دین براى دنیا و بى اعتقادى یا بى اعتنایى او به آخرت و به حیات جاودان حقیقى را بهتر درک نماییم. [...]
براى چنین موجودى کاملاً طبیعى است که به خدا و دین، هم از دریچهء استفاده شخصى و احتیاجات نوعى دنیایى نگاه کند و چنین تصور کند که منظور خدا از بعثت انبیا و انزال کتب راهنمایى و تدوین آیین نامه و دستورالعمل یا نصیحت و دلالت براى اداره و بهبود دنیاى بشر است.[...] چنین توقع و برخورد با خدا و دین، درست عکس دعاهاى معتبر منسوب به پیامبر و ائمه اطهار است. مثلاً در دعاى کمیل، صباح، عرفات سیدالشهدا و در سراسر صحیفه سجادیه. امامان ما به جاى ناله و شکوه از گرفتاری هاى شخصى و به جاى توقع و طلبکارى از خدا، دعاهاى خود را با توجه و تسبیح خدا و تشکر از نعمت هایى که به خلایق و از جمله به ما عطا فرموده است آغاز مى نمایند و پس از یک سلسله اعتراف به خطا و عذرخواهى از تقصیرها و قصورها و تقاضاى بخشش و تعهد جبران و توبه، آنچه درخواست مى نمایند معاف شدن از عذاب آخرت و مورد عنایت و مرحمت خداوندر کریم قرار گرفتن است و توفیق عبادت و خدمت یافتن. گاه گاه خواسته ها و تقاضاهاى شخصى امور مشروع زندگى همراه دعاهاى ائمه مى آید، ولى به ندرت و غالباً در قالب جمعى و رفع گرفتاری های عمومى یا سلامت و سعادت اُخروى.
2 - اتفاقاً قرآن دعا و درخواستهایى را که اشخاص با تضرّع و الحاح و اخلاص تمام در گرفتاری هاى شدید زندگى (مثلاً کشتى در حال غرق شدن) به درگاه خدا مى نمایند، ولى پس از نجات و رهایى او را فراموش کرده و سلامت خوشى هاى خود را از جاى دیگر مى شمارند، ملامت کرده و از مقوله شرکت و کفر و مى داند. دعا و درخواست هایى که هدف آنها به جاى خدا خود شخص باشد. [...]
عمل پیامبران در عالم انسان ها پیامبران که بنا به تعریف و اعتقاد مومنان، برانگیخته و فرستادهء خدا براى انسان ها هستند، عمل و رسالتشان در دو چیز خلاصه مى شود:
1 - انقلاب عظیم و فراگیر علیه خودمحورى انسان ها براى سوق دادن آنها به سوى آفریدگار جهانها.
2 - اعلام دنیاى آیندهء جاودان بى نهایت بزرگ تر از دنیاى فعلى. بدون آنکه وارد چگونگى و چراى مطلب شویم و جواب ایرادها و اشکالات را بدهیم آنچه مىتوانیم از هم اکنون بگوییم این است که شایستهء خداى خالق و فرستادگان و پیام آوران او حقاً و منطقاً مى باید در همین مقیاس ها و اطلاعات و تعلیماتى باشد که دید و دانش انسان ها ذاتاً و فطرتاً از درک آن عاجز و قاصر است و دنیاى حاضر با همهء ابعاد و احوال آن اجازه ورود و تشخیص آنها را به ما نمى دهد، والاّ گفتن و آموختن چیزهایى که بشر داراى امکان کافى یا استعداد لازم براى رسیدن و دریافت آن هست، چه تناسب و ضرورت مىتواند داشته باشد؟
ابلاغ پیام ها و انجام کارهاى اصلاحى و تکمیلى دنیا در سطح مردم، دور از شان خداى خالق انسان و جهان هاست و تنزل دادن مقام پیامبران به حدود مارکس ها، پاستورها و گاندى ها یا جمشید و بزرگمهر و همورابى. [...]
بنابراین نیازى ندارد که خدا و فرستادگان خدا راه و رسم زندگى و حل مسایل فردى و اجتماعى را به او یاد بدهند. خصوصاً که گرفتارى و سختى و تلاش و تدبیر براى رفع مشکلات، جزئى از برنامه آفرینش آدمى است و وسیلهء اصلاح و تربیت و تقرب او به خداوند متعال مىباشد. اصلاً چنین کارى براى خداوند و رسولانش یک عمل لغو نیست؟ آیا عمل اول یعنى خداپرستى، یا انقلاب علیه خصلت ذاتى بشر که یگانه راه خروج ما از صدف تنگ و تاریک خودبینى و خودخواهى بوده است، چیزى مشابه با انقلاب کپرنیک لهستان در قرن شانزدهم میلادى نمىباشد؟ با این تفاوت عظیم که اعتقاد و انقلاب علمى کپرنیک، علیه تصور خودخواهانه گردش کرات و افلاک به دور کره زمین که مورد مخالفت متولیان مسیحیت قرار گرفت، سیر دانش نجومى را به خط صحیح انداخت، ولى پیام انبیا انقلاب فراگیر در موضع گیرى انسان ها در زندگى و جهانبینى و هدفگیرى بوده و به ما گفتند بشر و بشریت به هیچ وجه مرکز و مقصد جهان و سرور و معبود دیگران نبوده و موجود ناچیز نادان، ولى مختار و آزادى است که اگر حقیقت هستى و مصلحت خودشان را خواسته باشند، جا دارد هماهنگ با سایر موجودات و مخلوقات ریز و درشت، آفریننده و گردانندهء جهان را تسبیح و تعظیم یا اطاعت و خدمت نمایند و بر گرد او طواف و تبعیت کنند. نه بر گرد خودشان و نه خدایان یا بت ها و هدف هایى که روى حدس و قیاس ساخته اند. با چنین تغییر موضع گیرى بدیهى است که همه افکار و احوال و اعمال آدمى و حرکات او در زندگى به گونه اى دیگر خواهد گشت.