روزهاى تلخ و شیرین همیشه وجود دارند. شیرینترین روزبراى خانواده بقایى تولد مجید بود. مجید بقایى در بهمن سال1337 در شهر بهبهان به دنیا آمد.
هر دوست و آشنایى که کودکى او را به یاد دارد، مىداندمجید حتى در همان سنین 10-12 سالگى هم با همسالانشمتفاوت بود.
آنچه که بیشتر، دیگران را تحت تأثیر قرار مىداد رفتاراسلامى و ادب او بود. مجید، در دوران نوجوانى «مکبر» مسجدشد. اهل محل با صداى او آشنا بودند. در ایام ماه مبارک رمضاناذان گفتن مجید حال و هواى دیگرى به روزهداران مىداد.مجید همیشه براى آنها از احترام خاصى برخوردار بود.
مجید هوش و استعداد سرشارى داشت. براى همین بود کهتوانست کلاس پنجم و ششم دبستان (نظام قدیم)را در مدتیکسال بخواند و وارد دبیرستان شود. مجید عاشق فکر کردنبود و همین باعث شد که در رشته ریاضى ثبت نام کند. او بعد ازپایان دوره دبیرستان، براى ورود به دانشگاه ثبت نام کرد. مجیددر رشته مهندسى دانشگاه اهواز پذیرفته شد، امّا راضى بهتحصیل در این رشته نبود. وقتى اصرار دیگران را دید. گفت:«دلم مىخواهد تحصیلاتم در جهت خدمت به مردم محرومباشد.»
تکلیف روشن بود. باید دوباره سال آخر دبیرستان رامىخواند.
به خاطر هدفش بود که توانست با موفقیت دیپلم رشتهطبیعى را بگیرد. بعد، دوباره در کنکور شرکت کرد. این بار دررشته فیزیوتراپى دانشگاه اهواز قبول شد. اما این بار هم راضىنبود؛ او باز هم باید تلاش مىکرد. در سایه همین تلاش بود کهیک سال بعد با رتبه بسیار بالا در رشته پزشکى قبول شد.
در سالهاى 53- 54 مجید براى مبارزه با ظلم و ستمهاى شاهوارد میدان شد. رهبرى مبارزات دانشجویى را به عهده داشتو از جمله کسانى بود که در سال 55-56 تظاهرات بر علیه رژیمشاه را هدایت مىکرد.
فعالیتهاى این دانشجوى مبارز دامنه گستردهاى داشت. اوحتى در روزهایى که رژیم شاه به شدت مردم انقلابى ایران راسرکوب مىکرد، توانسته بود دورههاى چریکى و نظامى را بهخوبى طى کند.
با پیروزى انقلاب، مجید که از گذشتههاى دور تجربههاىزیادى داشت، دست به کار شد. آن روزها مجید را در هر جامىتوانستى ببینى. همه کارها را هم فقط براى رضاى خدا وخدمت به انقلاب انجام مىداد.
با آغاز جنگ تحمیلى، مجید که جوانى پر شور و معتقد بودخودش را آماده کارزار کرد. به توصیه سردار شهید کلاهدوز اونماینده سپاه پاسداران استان در اتاق جنگ شد.
مدتى بعد فرماندهى سپاه پاسداران شوش را به او سپردند.لیاقت کاردانى او باعث شد تا مدتى بعد، فرماندهى قرارگاهفجر را به او بسپارند. این قرارگاه در عملیات فتح المبین و آزادسازى بخش قابل توجهى از میهن اسلامى ایران نقش مهمىداشت.
براى مجید ایستادن و توقف معنى نداشت. او خودش راوقف عقیدهاش کرده بود. این روحیه از نگاه مسئولان وفرماندهان پنهان نبود. براى همین ابتدا او را به عنوان معاونتفرماندهى قرارگاه کربلا منصوب کردند؛ سپس فرماندهىقرارگاه قواى یکم کربلا را به او سپردند.
مسئولیت بزرگ و سنگینى بود؛ امّا مجید با توکل به خدا تاآخرین لحظات زندگىاش فرماندهى این قرارگاه را که داراىچندین تیپ و لشگر (حدود چهل و پنج هزار نیرو)بود، بامدیریت خالصانه به عهده داشت.
سردار دکتر مجید بقایى عاقبت در ظهر نهم بهمن ماه سال1361 همراه با جمعى از فرماندهان بر اثر اصابت ترکش گلولهتوپ در منطقه فکه به شهادت رسید.