مرورى كوتاه بر زندگى دكتر بقايى

مرورى کوتاه بر زندگى دکتر بقایى

روزهاى تلخ و شیرین همیشه وجود دارند. شیرین‏ترین روزبراى خانواده بقایى تولد مجید بود. مجید بقایى در بهمن سال1337 در شهر بهبهان به دنیا آمد.

هر دوست و آشنایى که کودکى او را به یاد دارد، مى‏داندمجید حتى در همان سنین 10-12 سالگى هم با همسالانش‏متفاوت بود.

آنچه که بیشتر، دیگران را تحت تأثیر قرار مى‏داد رفتاراسلامى و ادب او بود. مجید، در دوران نوجوانى «مکبر» مسجدشد. اهل محل با صداى او آشنا بودند. در ایام ماه مبارک رمضان‏اذان گفتن مجید حال و هواى دیگرى به روزه‏داران مى‏داد.مجید همیشه براى آنها از احترام خاصى برخوردار بود.

مجید هوش و استعداد سرشارى داشت. براى همین بود که‏توانست کلاس پنجم و ششم دبستان (نظام قدیم)را در مدت‏یکسال بخواند و وارد دبیرستان شود. مجید عاشق فکر کردن‏بود و همین باعث شد که در رشته ریاضى ثبت نام کند. او بعد ازپایان دوره دبیرستان، براى ورود به دانشگاه ثبت نام کرد. مجیددر رشته مهندسى دانشگاه اهواز پذیرفته شد، امّا راضى به‏تحصیل در این رشته نبود. وقتى اصرار دیگران را دید. گفت:«دلم مى‏خواهد تحصیلاتم در جهت خدمت به مردم محروم‏باشد.»

تکلیف روشن بود. باید دوباره سال آخر دبیرستان رامى‏خواند.

به خاطر هدفش بود که توانست با موفقیت دیپلم رشته‏طبیعى را بگیرد. بعد، دوباره در کنکور شرکت کرد. این بار دررشته فیزیوتراپى دانشگاه اهواز قبول شد. اما این بار هم راضى‏نبود؛ او باز هم باید تلاش مى‏کرد. در سایه همین تلاش بود که‏یک سال بعد با رتبه بسیار بالا در رشته پزشکى قبول شد.

در سالهاى 53- 54 مجید براى مبارزه با ظلم و ستم‏هاى شاه‏وارد میدان شد. رهبرى مبارزات دانشجویى را به عهده داشت‏و از جمله کسانى بود که در سال 55-56 تظاهرات بر علیه رژیم‏شاه را هدایت مى‏کرد.

فعالیت‏هاى این دانشجوى مبارز دامنه گسترده‏اى داشت. اوحتى در روزهایى که رژیم شاه به شدت مردم انقلابى ایران راسرکوب مى‏کرد، توانسته بود دوره‏هاى چریکى و نظامى را به‏خوبى طى کند.

با پیروزى انقلاب، مجید که از گذشته‏هاى دور تجربه‏هاى‏زیادى داشت، دست به کار شد. آن روزها مجید را در هر جامى‏توانستى ببینى. همه کارها را هم فقط براى رضاى خدا وخدمت به انقلاب انجام مى‏داد.

با آغاز جنگ تحمیلى، مجید که جوانى پر شور و معتقد بودخودش را آماده کارزار کرد. به توصیه سردار شهید کلاهدوز اونماینده سپاه پاسداران استان در اتاق جنگ شد.

مدتى بعد فرماندهى سپاه پاسداران شوش را به او سپردند.لیاقت کاردانى او باعث شد تا مدتى بعد، فرماندهى قرارگاه‏فجر را به او بسپارند. این قرارگاه در عملیات فتح المبین و آزادسازى بخش قابل توجهى از میهن اسلامى ایران نقش مهمى‏داشت.

براى مجید ایستادن و توقف معنى نداشت. او خودش راوقف عقیده‏اش کرده بود. این روحیه از نگاه مسئولان وفرماندهان پنهان نبود. براى همین ابتدا او را به عنوان معاونت‏فرماندهى قرارگاه کربلا منصوب کردند؛ سپس فرماندهى‏قرارگاه قواى یکم کربلا را به او سپردند.

مسئولیت بزرگ و سنگینى بود؛ امّا مجید با توکل به خدا تاآخرین لحظات زندگى‏اش فرماندهى این قرارگاه را که داراى‏چندین تیپ و لشگر (حدود چهل و پنج هزار نیرو)بود، بامدیریت خالصانه به عهده داشت.

سردار دکتر مجید بقایى عاقبت در ظهر نهم بهمن ماه سال1361 همراه با جمعى از فرماندهان بر اثر اصابت ترکش گلوله‏توپ در منطقه فکه به شهادت رسید.


(0) نظر
برچسب ها :
X