الف. اشكالات اين نظريه

الف. اشکالات این نظریه

1ـ با استناد به آیه، «و ما ارسلنا من رسول الاّ بلسان قومه لیبیّن لهم.» (ابراهیم: 4) گفته شد: مراد از لسان، فرهنگ است که شامل اعتقادات و آداب و رسوم مى باشد. این ادعا درست نیست; چون اولاً، اگر مراد از لسان فرهنگ باشد، همین آیه معناى روشنى نخواهد داشت; زیرا آنچه که براى بیان و تفاهم لازم است هم زبان بودن است، نه هم فرهنگ بودن. ثانیاً، واژه لسان در لغت و زبان عربى به معناى فرهنگ نیامده، بلکه به معنى زبان آمده است. ابن منظور گوید: و قوله عزوجل: «و ما ارسلنا من رسول الاّ بلسان قومه» اى بلغة (= زبان) قومه. ثالثاً، بررسى آیاتى که در آن ها کلمه «لسان» به کار رفته است، خلاف این مدعا را ثابت مى کنند; زیرا در تمام این موارد «لسان» به معناى نطق یا وسیله نطق آمده است. مانند: «لا تحرک به لسانک لتعجل به.» (قیامت: 16); زبانت را به خاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن ]حرکت مده.

2ـ ناسازگارى این نظریّه با اهداف رسالت که همان زدودن غبار جهالت و اعتقادات باطل از چهره جامعه اسلامى و هدایت و رستگارى بندگان الهى است.

3ـ تنافى با قداست قرآن کریم; زیرا لازمه چنین دیدگاهى، این است که قرآن کریم براى ابلاغ پیام خود، از عقاید باطل استفاده کند. به علاوه، اغراء به جهل نیز خواهد بود که با اهداف رسالت و حکیم بودن خداوند سازگار نیست.

4ـ تعارض با صریح آیات متعددى از قرآن کریم، مانند: «انّه لقول فصل.» (طارق: 13); در حقیقت قرآن گفتارى روشنگر است. «انّه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید.» (فصلت: 42ـ43) آیاتى که قرآن را هدایت براى عالمیان (هدىً للعالمین) و نور (نوراً مبیناً) و تبیان هر چیز (تبیاناً لکل شىء) معرفى مى کند. و از همه بهتر آیاتى که داراى واژه «حق» و «بالحق» مى باشد که مکرر در قرآن کریم آمده است. مانند: «والذى اوحینا الیک من الکتاب هو الحق.» و آنچه از کتاب، به سوى تو وحى کرده ایم، خود حق است.


(0) نظر
برچسب ها :
X