از جـمله ویژگى هاى دوران جوانى , داشتن احساسات تند است .
جوانان در دوره جوانى به شدت تـحـت تـاثیر احساسات و تمایلات هستند و آن چنان در این بعد قوى هستند که گاهى با مسائل مـنـطـقـى و عـقـلى قطع رابطه مى کنند و آنها را در شان خود نمى دانند و انسان هاى معقول و مـنـطـقى در نظرشان کوچک و ناچیز به حساب مى آیند و این خطر بزرگى است , زیرا گاهى با تصمیمى که جنبه عقلانى ندارد, ممکن است خود را دچار تیره روزى و سیاه بختى نمایند .
گـرچـه انـسـان در هـر سـنى در معرض احساسات و غرایز خویش است , اما این غرایز در جوانان خطرآفرین تر است , زیرا از طرفى , امواج خواهش ها در دریاى وجودشان به حرکت در آمده است و از طـرف دیگر, از تجربه کافى بهره مند نیستند, لذا باید خیلى مواظب باشند طبق هر خواسته اى عـمل نکنند, بلکه با تقویت اراده و تعقل و بعد معنوى سعى کنند برخواسته هاى غیر منطقى غلبه یـابـنـد, زیرا اگر عقل جوان بر غرایز چیره نشود, قطعا احساسات و غرایز بر عقلش استیلا خواهد یافت و آن را به اسارت خواهد برد .
آلکسیس کارل مى گوید: حـالات عـاطفى , رنج ها و شادى ها و عشق و کینه ما هر لحظه در طرز تفکر موثر است .
کسى که فـکـر مى کند یا مطالعه و قضاوت مى نماید, در عین حال ممکن است تحت تاثیر امیال و آرزوها و شـهوات خود خوش بخت یا بد بخت , مضطرب یا آرام , بشاش یا افسرده باشد, به این ترتیب , جهان در دیـده مـا بر وفق حالات عاطفى و فیزیولوژیکى که در عمق متغیر, شعور ما را در حین فعالیت فکرى مى سازد, نماهاى مختلفى به خود مى گیرد .
مى دانیم که عشق , کینه , خشم و ترس مى تواند حتى منطق را منحرف و مختل سازد .بـزرگـان ما به سبب طوفانى شدن غرایز در جوانى , جوانى را از اقسام مستى و شعبه اى از جنون مى دانند .
البته این حکم براى جوانانى است که غرایز خود را کنترل نکرده اند, وگرنه جوانانى بوده و هستند کـه بـراثـر رعـایـت تـقـوا و تعقل و اراده به مراتب بالایى رسیده اند و غرایز را مقهور عقل خویش ساخته اند .