مسأله فراموشی حافظه زنان در هنگام اداء شهادت از نظر روانشناسان قابل توجیه است، زیرا از دیدگاه روانشناسی، فراموشی حافظه با میزان احساسات و هیجانات فرد، رابطه مستقیم دارد. هرقدر شخص بیشتر تحت تأثیر احساسات و هیجانات روحی واقع گردد به همان نسبت حوادث و وقایعی را که به خاطر سپرده، زودتر فراموش نموده و دقّت کمتری در نقل آن دارد. یک روان شناس قضایی می گوید:
«یک شی ء یا موضوع که در ذهن ما انعکاس شدید هیجانی با صبغه کراهت ایجاد می کند مخصوصا می تواند موجب تسهیل یا تسریع در انصراف توجه ما شود.»38
یکی دیگر از روان شناسان در این خصوص چنین اظهار می دارد:
«آیا گاهی ما در بازیابی مطلبی در نمی مانیم. به این دلیل که محتوای هیجانی داشته است؟ درباره این مسأله تحقیق فراوان شده است، نتایج این تحقیقات حاکی از آن است که هیجان می تواند بر بازیابی از حافظه دراز مدّت حداقل از چهار راه مشخص اثر بگذارد ... در برخی از موارد هیجانهای منفی مخلّ بازیابی می شوند.»39
برخی روان شناسان، موضوع ارتباط فراموشی حافظه و هیجانات روحی را بر روی مجموعه ای از دانش آموزان آزمایش نموده اند. بدین ترتیب که آنها را وا داشتند تا هجاهای بی معنی را به خاطر بسپارند سپس آنها را آزمودند. پس از آن ناگهان در اطاقی که دانش آموزان نشسته بودند وضع وحشتناکی ایجاد کردند. بدین صورت که تخته ای از سقف افتاد و صدای تیری شنیده شد و چراغ ها خاموش شد. وقتی چراغها روشن شد دوباره دانش آموزان را امتحان کردند تا مشاهده کنند که چه مقدار از کلماتی که یاد گرفته بودند به یادشان مانده است. دیده شد که در اثر هیجان شدیدی که در آنها ایجاد شده بود، یادآوری آنها در مورد آنچه که به خاطر سپرده بودند آشکارا کاهش یافته است.40 بعضی دیگر از روان شناسان بر این باورند که:
«کسانی که در جلسات دادگاهها حاضر می شوند متوجه این موضوع می گردند که شاهدها خیلی کم به حافظه خود شک دارند و این موضوع بسیار پرمعنی است شاهد تمایل دارد که فراموشی خود را با اختراع مطلبی پذیرفتنی ترمیم کند عموما فراموشی با یک احساس ناراحتی فکری همراه است.»41
به اعتقاد برخی از روان شناسان، یکی دیگر از علل فراموشی حافظه اشخاص، «شرم و حیاء و عفت» است و برای تایید این ادعای خود داستان دختری را نقل می کنند که:
«در یک مجمع بحث و بررسی در مورد اصول مسیحیت، ادعا می کرده رمانی را در مورد زندگی حضرت مسیح خوانده ولی هرچه کوشش می کند نمی تواند نام آن کتاب را به یاد آورد و سایر حضار نیز با اینکه کتاب را خوانده بودند نام آن را فراموش کردند. دختر پس از به یاد آوردن نام کتاب می گوید که فراموشی من به این جهت است که نام کتاب به آلمانی معنای زشت و زننده ای داشته و شرم از گفتن آن داشتم و جوانان حاضر در مجلس نیز با ملاحظه شرم دختر، دچار فراموشی شده بودند.»42
دو عامل فراموشی مذکور، یعنی تأثر «عواطف و احساسات» ناشی از حوادث (مخصوصا حوادث کیفری که به مراتب ناگوارتر است) و «شرم و حیاء» (که غالبا در حوادث کیفری مورد ابتلاست)، هر دو در زنان به مراتب بیشتر از مردان یافت می شود43 و این حقیقتی است غیر قابل انکار که البته رقت قلب و غلبه عواطف و احساسات در جای خود یکی از نعمتهای الهی است که به زنان اعطا شده است. همین رقّت قلب و عاطفه شدید در زنان موجب شد تا در مسائل خانوادگی و بسیاری از حوادث تاریخی نقش بسیار مثبتی را ایفاء نمایند. البته باید توجه شود که نباید به بهانه برتری عاطفه زنان بر تدبیر بدون دلیل منطقی، زنان را از حقوق مسلم آنان محروم نمود. ناگفته نماند که خود فراموشی هم یکی از نعمتهای الهی است که به اعتقاد برخی از روان شناسان اگر زنان دچار فراموشی نمی شدند و در نتیجه، ناراحتیهای مربوط به بارداری را فراموش نمی کردند نسل بشر منقرض می گردید.44 به جهت اهمیت حافظه در امر شهادت، از نظر فقهی، در صورتی که حتی بر شاهد مرد هم سهو و نسیان غلبه نماید شهادتشان مورد قبول نخواهد بود.45