بُعد سوم: خيرگرايي

بُعد سوم: خیرگرایی

انسان به حکم نفس ملهمه اى (1) که دارد؛ ضمن این که خیر و شر را می شناسد فطرتاً گرایش به خیر دارد و از شر و ناپاکی متنفر و گریزان است. آدمی انسانیت خویش را در گرو پیمودن راه خیر و صلاح می داند و هنگامی که به شر نزدیک می شود احساس حقارت و از خود بیگانگی می کند.

انسان خیرگراست و اگر احیاناً در مسیر شر قرار گیرد یا به سبب اشتباه در تشخیص خیر و شر است یا به علت معذوری است که برایش پیش آمده یا برای از دست دادن بصیرت لازم است. امّا اگر در واقع و نفس الامر تشخیص خیر بودن کاری را داد، فطرتش به آن متمایل می شود و آن را به عنوان یک مطلوب ارزشی دنبال می کند.

علایم حس خیرگرایی در انسان فراوان است که به برخی از آنها اشاره می شود:

علامت اوّل: این است که اگر آدمی راه شر را انتخاب کرد، نیرویی از درون او را سرزنش می کند و در نتیجه از کردار خود پشیمان و نادم می شود؛ این حالت سرزنش کننده، همان است که قرآن از آن به (نفس لوّامه) یاد کرده و می فرماید:

(لا اُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ وَلا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ (2) ؛ سوگند به روز قیامت و سوگند به نفس سرزنش کننده انسان).

بدون تردید عامل اصلی و مهم در بازگشت انسان از کارهای خلاف، که دین از آن به توبه و استغفار تعبیر کرده است، وجود حالت سرزنش کننده و نفس لوّامه در آدمی است.

علامت دوم: انسان هنگامی که راه خیر می رود و عمل صالحی انجام می دهد خوشحال و مسرور می شود، یک نوع آرامش و بهجت در خود احساس می کند و رضایت خاطر برایش حاصل می شود و این دلیل بر این است که کاری که انجام داده مطابق با فطرتش بوده است.

علامت سوم: سومین علامت بر حس خیرگرایی در انسان، این است که اگر آدمی راه شر هم برود باز در باطن خویش برای انسان های پاک و خیرجو بسیار احترام قائل است و احیاناً خود را در برابر آنان حقیر و کوچک می شمارد. پس یکی از ابعاد عالی فطرت انسان، حس خیرگرایی است. گرایش به حکمت عملى، احسان به خلق، ایثار و گذشت، انجام دادن کارهای اخلاقی و گرایش به ارزش های انسانى، همگی ناشی از حس خیرگرایی است.


(0) نظر
برچسب ها :
X