دومین بُعد از ابعاد فطری انسان، حس کاوش و حقیقت جویی است. انسان می خواهد بداند و از این دانستن لذت می برد. شناخت و معرفت هستی بالذات برایش مطلوب است. اوفطرتاً دوست دارد اشیا را بشناسد، رموزش را دریابد، به درون اتم و به پهنه گسترده کهکشان ها راه پیدا کند و به اسرار نظام هستی پی ببرد. این خواسته و احتیاج از همان اوایل کودکی از سؤال هایی که کودک درباره اشیا می کند، از تحقیقاتی که بشر در طول تاریخ کرده و از پیشرفت علوم و فلسفه به خوبی نمایان است. علاقه به درک حقیقت و شناخت اشیا و حقایق عالم به اندازه ای با وجود آدمی عجین گشته که تحمل شداید و ناملایمات برایش آسان نموده و او را بی باک ساخته است.
عمده ترین مظاهر تجلّی حس حقیقت جویی و علم گرایی (علم و فلسفه) است، زیرا دانشمندان طبیعی و فیلسوفان همه به دنبال شناخت حقایق هستند، منتها دانشمند طبیعی شناخت طبیعت را آرزو می کند و فیلسوف با دیدی وسیع تر شناخت تمام هستی را مطلوب خود قرار می دهد.