احادیث شریف:
1 - امام صادق علیه السلام فرمود:
"وإذا وجّهت المیّت للقبلة فاستقبل بوجهه القبلة، لا تجعله معترضاًکما یجعل الناس فإنّی رأیت أصحابنا یفعلون ذلک، وقد کان أبو بصیریأمر بالاعتراض، أخبرنی بذلک علی بن أبى حمزه، فإذا مات المیت فخذ فی جهازه وعجّله"(65).
"وقتى خواستى میت را به سوى قبله بخوابانى پس روى آن را به سوى قبله قرار ده و آنطور که بعضى از مردم مى کنند، با پهناى بدن بسوى قبله قرار نده، زیرا من اصحاب خود را دیدم که چنین مى کردندو ابو بصیر به پهنا خواباندن، دستور مى داد. على بن ابى حمزه این خبر را به من داد. وقتى که محتضر فوت کرد به تجهیز و تدفین اوشروع کنید و این کار را زود انجام دهید."
2 - محمد بن على بن الحسین از امام صادق علیه السلام روایت مى کند:
"إنّه سئل عن توجیه المیت فقال: استقبل بباطن قدمیه القبلة"(66).
"از امام صادق علیه السلام درباره رو به قبله کردن میت سؤال شد پس فرمود: به گونه اى بخوابانید که کف پاهایش به طرف قبله قرار گیرد."
3 - امام صادق علیه السلام فرمود:
"ما من أحد یحضره الموت إلّا وکّل به إبلیس من شیاطینه من یأمره بالکفر ویشکّکه فی دینه حتى یخرج نفسه، فمن کان مؤمناً لم یقدرعلیه، فإذا حضرتم موتاکم فلقّنوهم شهادة أن لا إله إلّا اللَّه وأن محمّداًرسول اللَّه صلى الله علیه وآله حتى یموتوا"(67).
"هر کسى که در حال احتضار قرار گیرد، ابلیس، شیاطین خود رامأمور مى گرداند که او را به کفر ورزى دستور دهند و در دین او شک وتردید ایجاد کنند. پس اگر مؤمن باشد، بر او دست نمى یابد. پس وقتى نزد مردگان خود حاضر شدید شهادتین را به آنان تلقین کنید تاجان بسپارند."
4 - ابو بصیر از امام باقرعلیه السلام نقل میکند:
"کنّا عنده فقیل له: هذا عکرمة فی الموت وکان یرى رأی الخوارج فقال لنا أبو جعفرعلیه السلام: انظرونی حتى أرجع إلیکم، فقلنا: نعم، فما لبث أن رجع فقال: أما إنّی لو أدرکت عکرمة قبل أن تقع النفس موقعها لعلّمته کلمات ینتفع بها ولکنّی أدرکته وقد وقعت موقعها، فقلت: جعلت فداک،وما ذاک الکلام؟ قال: هو واللَّه ما أنتم علیه، فلقّنوا موتاکم عند الموت شهادة أن لا إله إلّا اللَّه والولایة"(68).
"نزد امام باقرعلیه السلام بودم که گفته شد عکرمه در حال مرگ است و اوبرعقیده خوارج بود. ابو جعفرعلیه السلام به ما گفت: اجازه دهید تا نزد اوبروم و برگردم و ما گفتیم: بلى. پس او رفت و بى درنگ بازگشت وگفت: اگر عکرمه را پیش از جان دادن درک مى کردم به او کلماتى مى آموختم که برایش مفید بود ولى من وقتى رسیدم که جان باخته بود. پس گفتم: جانم به فدایت آن کلمات چه بود؟ گفت: قسم به خدا آن کلمات همان چیزى است که شما بر آن هستید پس به مردگان خود در هنگام جان دادن شهادت لا اله الاّ اللَّه و ولایت را تلقین کنید."
5 - امام صادق علیه السلام فرمود:
"کان أمیر المؤمنین علیه السلام إذا حضر أحداً من أهل بیته الموت قال له:قل: لا إله إلّا اللَّه الحلیم الکریم، لا إله إلّا اللَّه العلی العظیم، سبحان اللَّه ربّ السموات السبع وربّ الأرضین السبع وما بینهما وربّ العرش العظیم والحمد للَّه ربّ العالمین، فإذا قالها المریض قال: اذهب فلیس علیک بأس"(69).
"حضرت على علیه السلام وقتى یکى از بستگانش در حال احتضار قرارمى گرفت به او میگفت؛ بگو: "لا إله إلّا اللَّه الحلیم الکریم، لا إله إلّااللَّه العلی العظیم، سبحان اللَّه ربّ السموات السبع وربّ الأرضین السبع وما بینهما وربّ العرش العظیم والحمد للَّه ربّ العالمین"، وقتى که مریض این کلمات را مى گفت، مى فرمود: حالا جان بسپار که هیچ مشکلى نخواهى داشت."
6 - امام صادق علیه السلام فرمود:
"مردى از اهالى مدینه در هنگام احتضار، زبانش بند آمد پس رسول خداصلى الله علیه وآله بر او وارد شد و فرمود بگو "لا اله الاّ اللَّه" ولى اونتوانست، باز هم پیامبر اکرم تکرار کرد ولى باز زبانش بند آمدونتوانست لا اله الاّ اللَّه بگوید، و بار سوم نیز همین وضعیت تکرارشد. بالاى سر آن مرد زنى ایستاده بود، حضرت پیامبر پرسید آیا این مرد مادر دارد؟ آن زن گفت: بلى یا رسول اللَّه من مادر او هستم. پس گفت: آیا تو از پسرت راضى هستى؟ گفت: نه، من بر او خشمگین هستم. پیامبر فرمود: من علاقه مندم تو از او راضى شوى. آن زن گفت: بخاطر خوشنودى شما از او راضى شدم. پس پیامبر به شخص مریض گفت: بگو لا اله الاّ اللَّه و او گفت: لا اله الاّ اللَّه. پس فرمود:بگو: "یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر، اقبل منى الیسیر و اعف عنى الکثیر انک انت العفو الغفور" و آن مرد هم کلمات را تکرار کرد.حضرت پیامبر فرمود: اکنون چه مى بینى؟ گفت: دو سیاه چهره اى رامى بینم که بر من وارد مى شوند. پس پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: آنچه را گفتم تکرار کن پس تکرار کرد. پس پیامبر فرمود: اکنون چه مى بینى؟ گفت:آن دو سیاه چهره از من دور و خارج شدند و دو نفر سفید چهره واردگردیدند و براى گرفتن روحم به من نزدیک شدند. در همان لحظه بودکه آن مرد، جان به جان آفرین تسلیم کرد.(70)"
7 - حریز نقل میکند:
"نزد امام صادق علیه السلام بودم که مردى به آن حضرت عرض کرد:برادرم سه روز است که در حال جان کندن است و کار بر او بسیارسخت شده پس براى او دعا کن. حضرت فرمود "اللّهم سهّل علیه سکرات الموت" پس دستور داد بستر او را در مصلاّ یعنى محلى که همیشه در آنجا نماز مى گذارد قرار دهید، زیرا اگر اجل او تاخیر داشته باشد، شدت درد تخفیف مى یابد و اگر هم مرگش فرارسیده باشد،جان دادن بر او آسان مى شود ان شاء اللَّه.(71)"
8 - سلیمان جعفرى میگوید:
"ابوالحسن علیه السلام را دیدم که به پسرش قاسم مى گفت: فرزندم بلندشو و بالاى سر برادرت سوره "والصافّات صفّاً" را تا پایان آن بخوان.پس او شروع به خواندن کرد و چون به این آیه رسید "اهم اشد خلقاام من خلقنا" آن جوان جان سپرد و چون میّت را پوشاندند و همه خارج شدند، یعقوب بن جعفر وارد شد و گفت: ما قبلاً فکرمى کردیم که نزد محتضر )یس والقرآن الحکیم( خوانده مى شود اماشما، ما را به خواندن "صافات" امر کردى. پس فرمود: پسرم! این سوره نزد هیچ محتضرى خوانده نشده مگر اینکه جان کندن او به راحتى انجام شده است.(72)"
9 - محمد بن على بن الحسین میگوید:
امام صادق علیه السلام فرمود:
"لا تدعنّ میّتک وحده فإنّ الشیطان یعبث فی جوفه"(73).
"میت خود را تنها نگذارید زیرا شیطان در اندرون او بازى مى کند."
10 - على بن ابى حمزه مى گوید:
"به امام ابوالحسن علیه السلام گفتم: آیا زن حائض میتواند نزد مریض بنشیند و او در حال مرگ است؟ فرمود: اشکال ندارد، اگر زن مشغول پرستارى او باشد. پس وقتى مرگ او نزدیک شد، زن حائض را از نزداو دور کنند، زیرا فرشتگان از حضور او اذیت مى شوند.(74)"
11 - زراره مى گوید:
"یکى از فرزندان امام جعفر صادق علیه السلام، از شدّت بیمارى دچاررنج زیادى شده بود و ابوجعفر )امام باقرعلیه السلام( در کنارش نشسته بود.پس هر انسانى که به او نزدیک مى شد، مى فرمود: به او دست نزنیدزیرا بر ضعف او افزوده مى شود و او در این حال در ضعیف ترین حالت خود مى باشد و کسى که در این حال به او دست بزند به او ضررزده است و هنگامى که آن پسر بچه جان سپرد، چشمانش را پوشاندو چانه هایش را بست.(75)"
12 - عثمان بن عیسى از عده اى از اصحاب ما روایت مى کند:
"چون امام باقرعلیه السلام قبض روح شد، امام صادق دستور داد درخانه اى که آن حضرت سکونت داشت، چراغ روشن کنند تا اینکه امام صادق علیه السلام نیز رحلت فرمود، امام ابوالحسن علیه السلام نیز دستور داد که در خانه امام صادق علیه السلام چراغ روشن شود تا زمانى که ابوالحسن علیه السلام ازآنجا به سوى عراق اخراج گردید و بعد از آن نمى دانم که چه شد.(76)"
13 - محمد بن ابوحمزه از على به یقطین نقل مى کند:
"از عبد صالح علیه السلام پرسیدم درباره زنى که مى میرد و فرزند او درشکمش است، فرمود: شکم او را شکافته و فرزندش را بیرون آورید.(77)"
تفصیل احکام:
1 - میت بر زندگان حق دارد که آنچه را شرع دستور داده است درباره او انجام دهند مانند: رو به قبله کردن، غسل دادن، نماز بر اوخواندن، کفن و دفن کردن، و اگر همگى در انجام امور فوق کوتاهى کنند، گناه کرده اند و اگر بعضى انجام دهند از دیگران ساقط مى شود.
2 - ولىّ میت در انجام دادن امور فوق، بر دیگران اولویت دارد و بردیگران لازم است که از ولى میت اجازه بگیرند، و اگر او به تدفین میت اقدام نکرد و به دیگران هم اجازه نداد، حق او ساقطمى شود، و بنابر احتیاط -در این صورت- از نزدیکترین کسى که بعد از او، بر میت ولایت دارد، اجازه گرفته شود و بهتر این است که از حاکم شرع هم اجازه بگیرند.
3 - شوهر نسبت به همسرش ارجحیّت دارد، و پس از او دیگر اولیاء برحسب مراتب ارث، پس پدر و مادر و فرزندان بر برادران و اجدادمقدم هستند و برادران و اجداد هم بر عموها و دایى ها مقدم مى باشند، و اولیاى مذکر - در هر طبقه - مقدم بر اولیاى مؤنث هستند، و کسى که خویشاوندى او نسبت به میّت از ناحیه پدرو مادر مى باشد، مقدم است بر آن کس که فقط از ناحیه پدر نسبت دارد وآن کس که فقط از ناحیه پدر منسوب مى باشد، مقدم است بر آن کسى که تنها از ناحیه مادر نسبت دارد.
4 - اگر تنها اولیاى مؤنث موجود باشند، براى احتیاط از حاکم شرع هم باید اجازه گرفته شود، هر چند بنابر اقوى، اجازه آنان کفایت مى کند.
5 - فرزند میت در امر ولایت او، نسبت به مادر میّت ارجحیت دارد،وبنابر احتیاط از مادر هم اجازه گرفته شود.
6 - اگر در یک طبقه از ورثه بیش از چند نفر ولایت داشته باشند باید ازهمه آنان اجازه گرفته شود.
7 - بنابر احتیاط میت را به گونه اى رو به قبله بخوابانند که اگر بنشیند،رو به قبله شود، و اگر انسان بداند که مرگش فرا رسیده، بنابراحتیاط باید به همین صورت دراز بکشد. و بنابر احتیاط مستحب،میت به همین حالت بماند تا اینکه به کفن و دفن او شروع کنند ومستحب است که در موقع غسل دادن هم به همین حالت گذاشته شود اما بعد از اتمام غسل و کفن، بهتر آن است که به کیفیتى گذاشته شود که در حال نماز خواندن بر او، گذاشته مى شود.
8 - مستحب است شهادتین و ولایت ائمه معصومین علیه السلام و سایرعقائد حقه را به محتضر تلقین کنند، و مستحب است مریض هم با زبان خود یا حداقل با قلب خود، سخنان تلقین کننده را تکرارکند و همچنین مستحب است کلمات فرج و سایر جملات مذکوردر روایات یاد شده را نیز به او تلقین کنند.
و اگر جان دادن براى محتضر دشوار شد، او را به محلى که درآنجا نماز مى خواند، انتقال دهند تا دشوارى جان دادن بر او آسان شود و همچنین سوره صافات و سوره یس و آیة الکرسى تلاوت گردد.
9 - پس از قبض روح، چشمان او بسته و دهن او، هم گذاشته شودوچانه اش بسته گردد و دستها و پاهایش را دراز کنند و جامه اى براو کشیده شود و شایسته است خبر وفات او به مؤمنین اعلام شودتا در ثواب تشییع اشتراک نمایند.
10 - اگر در شب بمیرد، در انتظار روز نباشند و اگر در روز فوت کردمنتظر شب نشوند و بلکه اگر در اول صبح فوت کرد بهتر این است که تا بعداز ظهر در آرامگاهش دفن شده باشد.
11 - اگر به مرگ او یقین حاصل نشده باشد، باید انتظار بکشند تا فوت او ثابت بشود و اگر در تاخیر تدفین او مصلحتى وجود داشته باشد، در حدود همان مصلحت به تاخیر انداخته شود.
12 - بهتر این است که در حال جان دادن، به بدن میت دست نزنندوچیز سنگینى مانند آهن و غیره بر شکمش قرار ندهند. و مکروه است که شخص جنب یا حایض در هنگام احتضار در نزدیک میت حضور داشته باشند و همچنین کراهت دارد که میت را بعداز وفات تنها بگذارند، زیرا ممکن است شیطان با او بازى کند.