در رویاهاى خوش, پار و پیرار. حقیقت, سنگى, جارى
و بلورهاى باور
که مى شکنند
در زمزمه هاى سنگ. بیدارى, من و تو
در بیدارى نیست،
در تنش, تب آلودهء
جوانه اى ست که سنگ و یخ را مى شکند،
در شب, زمین. 17.06.1988