احکام علوم و دانشهاى دینى از لحاظ اهمیت درجات و مراتب آنها به سه مرحله تقسیم مى گردند:
1- وجوب عینى .
2- وجوب کفائى .
3- سنت و استحباب .
الف - واجب عینى :
عبارت از امر واجبى است که اداء و انجام آن جز به صورت واجب عینى امکان پذیر نباشد (یعنى اداء آن به وسیله عده اى از افراد، موجب سقوط تکلیف از دیگران نمى شود) و باید گفت منظور از حدیث « «طلب العلم فریضة على کل مسلم » » (560) این است که تحصیل علم و دانش بر هر فرد مسلمان - اعم از زن و مرد - واجب عینى است . و واجب عینى مآلا به : اعتقاد و فعل و ترک بازمى گردد.
1- اعتقاد:
اعتقاد عبارتست از اعتقاد به شهادتین و اقرار و گواهى درونى به وحدانیت خداوند متعال و رسالت حضرت خاتم الانبیاء (صلى الله علیه و آله ) و اعتقاد به حقایقى که در مورد خداوند، واجب و یا نسبت به او ممتنع است ، و ایمان به امامت امام و باورداشت احکامى که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) - در مسائل مربوط به دنیا و آخرت - از جانب خداوند متعال به مردم ابلاغ کرده است ، مسائل و حقایقى که با تواتر و از طریق ادله اطمینان بخش و یقین آفرین به ثبوت رسیده که از جانب رسول اکرم (صلى الله علیه و آله ) مى باشد.
تحصیل مازاد بر این مسائل از قبیل ادله متکلمین و تحقیق و کاوش در مباحث دقیق علم کلام ، به عنوان واجب کفائى - آنهم به منظور صیانت و پاسدارى از دین مقدس اسلام و رفع شبهات معاندان و یاوه سرایان - بر مسلمین لازم مى باشد.
2- فعل :
فعل و عمل عبارت از فراگرفتن واجبات نماز - البته در صورت مکلف بودن و رسیدن وقت نماز، و یا پیش از رسیدن وقت نماز به مقدارى که بتوان در آن مدت ، مراسم نماز را فراگرفت - که در این صورت تعلم آن واجب مى باشد.
شناخت احکام سایر تکالیف دیگر از قبیل : زکوة ؛ روزه ، حج ، جهاد، امر به معروف ، فراگرفتن آنها همانند نماز و به همان صورتى است که در واجب عینى ذکر شد. و اما ابواب دیگر فقه مانند: عقود و ایقاعات ، تحصیل و آموختن احکام آنها در صورتى واجب عینى است که بر حسب مقررات و اسباب مذکور در کتب فقه ، به این مرحله از وجوب برسد، و در غیر اینصورت آموختن آنها به صورت واجب کفائى خواهد بود.
تحصیل علم درباره حلال و حرام در رابطه با خوراکیها و نوشیدنى ها و ملبوسات و امثال آنها - که انسان در زندگانى ناگزیر، بدانها نیازمند است - واجب عینى مى باشد. و همچنین شناخت احکام مربوط به روابط زوجیت و همسرى - براى کسانى که داراى همسر هستند - و نیز حقوق بردگان ، براى کسانى که داراى مملوک مى باشند، در حد وجوب عینى است .
3- ترک :
این مسئله به همان موضوعاتى مربوط مى گردد که درباره فعل ، از آنها یاد کردیم تا از امورى اجتناب کند. از جمله مطالبى که به مسئله ترک و اجتناب ، ارتباط دارد - و بلکه باید به عنوان مهمترین موضوعات مربوط به ترک ، تلقى گردد، همانطوریکه در آغاز این کتاب آوردیم - فراگرفتن حقایقى است که انسان در سایه آنها مى تواند قلب خویش را از صفات مهلک و کشنده شخصیت انسانى از قبیل : ریاء، حسد، عجب و خودستائى ، تکبر و امثال آنها تصفیه و پاکسازى کند.
مسائل مربوط به این مطلب در علم جداگانه دیگرى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است ، علمى که پرارزش ترین و شکوهمندترین علوم و دانشها به شمار مى آید. ولى متاءسفانه این علم (یعنى علم اخلاق ) آنچنان رو به اندراس و فرسودگى نهاده که گویا اثرى از آن به چشم نمى خورد. و چون فراگرفتن علم اخلاق و اینگونه واجبات عینى باید قبل از بلوغ انجام گیرد - به خاطر آنکه وقت و فرصت افراد پس از بلوغ ، بسیار کوتاه مى باشد - لذا بر هر ولى و سرپرست خانواده اى لازم است که زیردستان و فرزندان خود را از باب «حسبه » (561) تحت تعلیم اخلاقى قرار دهد. بلکه بر حسب دستوریکه وارد شده است باید هر فردى از افراد خانواده - اعم از زن ، مرد و فرزند - را با تعلیمات اخلاقى مجهز ساخت تا بدینوسیله موجبات نجات آنان را از آتش دوزخ به ثمر رسد.
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است :
« «قوا انفسکم و اهلیکم نارا»» (562)
از مؤ منان ، سعى کنید که خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ ، صیانت نمائید.
امیرالمؤ منین (علیه السلام ) (563) و گروهى از مفسرین (564) درباره این آیه گفته اند: «حقایقى را به افراد خانواده خود تعلیم دهید تا آنها در ظل آن در روز قیامت از آتش دوزخ رهائى یابند».
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) فرمود: «همه شما (اعم از خواص و توده مردم )، نگاهبان هستید و تمام شما مردم نسبت به زیردستان خویش داراى رسالت و مسئولیت مى باشید» (565) .
ب - واجب کفائى :
عبارت از علومى است که مردم در اقامه دین و آئین خود، ناگزیر از تحصیل آن ها مى باشند از قبیل : حفظ قرآن و حدیث ، و فراگرفتن علوم قرآنى ، و علوم حدیث ، و اصول فقه ، و علوم عربیت ، و شناخت راویان حدیث و معرفت احوال آنها، و شناسائى اجماع . و نیز علوم و فنونى که افراد جامعه در مسئله تاءمین معیشت و زندگانى خود بدانها نیازمندند از قبیل پزشکى و حساب و فنون و صنایع ضرورى دیگر مانند: خیاطى ، کشاورزى و حتى حجامت (و جراحى ) و امثال آنها، (تحصیل اینگونه علوم و فنون ، واجب کفائى است ).
فرع
برخى از علماء معتقدند که واجب کفائى داراى فضیلت و شرافت فزونترى نسبت به واجب عینى است ؛ زیرا در صورت قیام عده اى از افراد مکلف در مقام اداء واجب کفائى ، از برکات قیام و انجام وظیفه آنها، همه مردم مسئول و مکلف ، از گناهى - که ممکن بود احیانا به خاطر ترک چنان واجباتى دامنگیر آنان گردد - مصونیت مى یابند. برخلاف واجب عینى که در مورد آن ، فقط کسى مصون از گناه است که بدان قیام مى کند (و با قیام او در اداء تکلیف ، دیگران در صورتیکه شخصا آنرا ترک کنند، از گناه مصون نمى باشند).
ج - سنت و وظائف مستحب :
اینگونه اعمال عبارتند از فراگرفتن نوافل و عبادات و آداب مستحب دینى و تحصیل مسائل والاى معنوى و مکارم اخلاق و امثال آنها از آدابى که الزامى نیستند. مى توان فراگرفتن علم هیاءت را - به منظور پى بردن به عظمت خداوند متعال - و نیز تحصیل علوم وابسته به هیئت از قبیل : هندسه و سایر علوم مربوطه را به عنوان انجام یک سنت و وظیفه مستحب تلقى کرد.
د - علومى که تحصیل آن ها مطلقا و یا به طور مشروط حرام است :
گذشته از این علوم ، دانشهاى دیگرى وجود دارد که برخى از آنها مطلقا حرام است از قبیل : سحر و شعبده و برخى از آراء فلسفى . و بالاخره هر علم و دانشى که تحصیل آنها موجب برانگیختن شک و تردید نسبت به مبانى دین مى گردد، تعلم و فراگرفتن آنها حرام مى باشد.
برخى از علوم ، داراى حرمت مشروط هستند، مانند علم احکام نجوم و رمل که آموختن اینگونه علوم - در صورت اعتقاد به تاءثیر، و به واقعیت پیوستن آن - حرام مى باشد. ولى به شرط آنکه شخص در طى تحصیل آنها معتقد به این حقیقت باشد که هر اثر و امرى ، مستند به خداوند متعال است و به فرمان خداوند متعال - بر حسب جریان عادى و طبیعى - نجوم و رمل داراى علیت در پاره اى از آثار مربوط مى باشد و مى توان بدانها تفاءل زد، فراگرفتن آنها با چنین شرائطى ، مباح خواهد بود.
ه - - دانشهائى که تعلیم و تعلم آنها مکروه است :
فراگرفتن برخى از معارف و آگاهیها، مکروه مى باشد از قبیل آموختن اشعار «مولدین » (566) که محتواى آنها شامل غزل و مطالبى است که موجب وقت گذرانى به بطالت در کار بیهوده و بى ثمر، و تضییع عمر مى گردد و هیچ نفع و سودى بر آنها مترتب نیست .
و - علوم و دانشهاى مباح :
برخى از علوم - از لحاظ تعلیم و تعلم - مباح است (یعنى تحصیل و عدم تحصیل آنها مساوى است ، به مطلوب است و نه نامطلوب ) مانند شناخت تواریخ و رویدادهاى مربوط به زمان گذشته و اشعارى که از یاوه گوئیها و غزلسرائیها عارى است و موجب اتلاف عمر نمى باشد، و نیز مطالب واجب و الزام آور در آنها مطرح نشده است از قبیل اشعار عربى «عربهاى عاربه » (567) و قصائد اصیل در زبان عربى که در خور احتجاج و استشهاد به آنها در رابطه با عبارات کتاب و سنت مى باشد؛ و لذا است که مى توان اینگونه اشعار را از ملحقات و مطالب وابسته به علم لغت برشمرد.
علوم و معارف دیگر از قبیل : طبیعیات و ریاضیات و صنایع و فنون دیگر، اکثر آنها - ذاتا و با توجه به خود آنها - مباح مى باشد، و احیانا ممکن است آنها را به عنوان معارف و دانشهاى مطلوب و مستحب تلقى کرد؛ چون فراگرفتن این علوم ، موجب تکمیل نفس و آمادگى براى تحصیل علوم دینى مى گردد، و از رهگذر فراگرفتن آنها قوه نظرى و نیروى اندیشه انسان نیز تقویت مى شود. و گاهى فراگرفتن همین علوم - در صورتیکه صرف وقت براى تحصیل آنها مستلزم کوتاهى ورزیدن و سهل انگارى در تحصیل واجبات عینى و واجبات کفائى گردد - حرام خواهد بود؛ چنانکه این وضع و حالت براى برخى از افراد محروم و بى خبر از حقایق دینى ، در زمان ما پیش مى آید (که به علت اشتغال و سرگرم شدن به مباحات و مستحبات ، تکالیف ضرورى و واجبات را از دست مى نهند).
باید گفت : اگر کسى در علومى که آلت و ابزار و وسیله براى ورود در علوم شرعى و دینى است بیش از اندازه مورد نیاز و فزنتر از حد ابزارى آن ، سرگرم گردد با توجه به اینکه اشتغال به علوم دینى ، به علت آنکه مردم کاملا بدان قیام نمى کنند، در حد وجوب خود باقى است - لذا اشتغال به اینگونه علوم آلى و ابزارى در این شرائط، حرام خواهد بود.
مسئله توضیح و گزارش اقسام و انواع علوم و دانشها و بیان تفصیلى احکام و مقررات مربوط به آنها، مسئله اى است که باید در جاى دیگر مورد بحث و تحقیق قرار گیرد؛ زیرا بررسى اینگونه مطالب از حدود و مشخصات متناسب با موضوع این کتاب خارج است .
باید متوجه باشیم که انحصار علوم دینى به علوم چهارگانه (اصول دین یا علم کلام . علم به کتاب یا علوم قرآنى . علم حدیث . و فقه )، اصطلاح خاص گروهى از دانشمندان است ؛ و لذا برخى از علماء، علوم دینى را به سه علم اخیرى تقسیم کرده اند.
امکان دارد که هر گونه علم واجب و مستحب را به همین اصطلاح خاص ، ارجاع داد، و چنین ارجاعى بلااشکال است ، چون اینگونه واژه ها، صرفا به عنوان اصطلاح اهل فن تلقى مى شود که به خاطر مناسبات ویژه اى استعمال مى گردد. خداوند متعال از هر کسى نسبت به حقایق ، آگاه تر مى باشد.